بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
23231

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام عليكم: استاد سوالی از خدمتتان داشتم درمورد کنترل زبان، بنده بارها برایم پیش آمده که با نیت کاملا الهی و دلسوزانه و با ادبیاتی مناسب نکاتی رو به برخی از مومنین، تذکر داده ام (با رعایت خصوصی بودن تذکر) ولی عکس العمل های تند و غیرقابل باوری دیده ام، یکی حواله داده به حضرت زهرای اطهر، دیگری قطع رابطه کرده و.. استاد بسیار غمگین و دل شکسته می شوم، حتی از نظر جسمی آسیب های فراوان دیده ام، به نظر حضرتعالی، چاره ی کارم در چیست؟ و قبل از آن، اینکه دل افراد از انتقاد می شکند، مجوزی است برای سکوت؟ چه کنم تا صاحب قولا لینا بشوم؟ بعضی اوقات تصمیم می گیرم دیگر هرگز انتقادی از کسی نکنم، ولی باز دغدغه های دین، آرامم نمی گذارد، علی الخصوص در مورد کسانی که مسئولیت های عقیدتی و قرآنی دارند و بعضا بی عدالتی و یا اعمالی خارج از حدود الهی از ایشان سر می زند، چاره چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در امر به معروف، ملاکْ احتمالِ تأثیر است وگرنه واجب نیست و شاید شائبه‌ی خودنمایی نیز در میان باشد. موفق باشید

23157

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد محترم: و عذر خواهی جهت مزاحمت های مکرر. بنده دچار مشکلی بودم که امروز در سن ۳۰ سالگی تازه مشکل خودم را فهمیدم و به علت نقص خودم در حل مساله از شما درخواست برطرف کردن مشکل را دارم. از کودکی در هر مرحله ای قرار می گرفتم آرام و قرار نداشتم، مثلا به کاری با علاقه وارد می شدم و بعد از مدتی که آن کار را با هیجان انجام می دادم وسط کار، رها می کردم چون در عقل خودم هیچ سود بزرگی را در آن نمی یافتم، انواع سرگرمی ها، کارهای هنری و ... حتی مطالب دروس را از ابتدایی تا انتهایی وقتی در ذهن خودم علتی برای یادگیری آن نمی یافتم رها می کردم البته برای پیدا کردن علت بسیار تلاش می کردم ولی یا علت هایی که دیگران بیان می کردند برایم قانع کننده نبود و یا در مواردی اصلا صاحب نفسی نبود که من از او علت را بیابم و خودم هم که عقل ناقصی داشتم در نتیجه کار را رها می کردم. به هر سختی دیپلم را گرفتم ولی در دانشگاه در رشته شیمی محض دو سال درس خواندم و رها کردم بعد وارد مهد قرآن شدم. ۳ جزء حفظ کردم، گمشده خودم را آنجا هم نیافتم چون عمده توجه به ظاهر قرآن بود، آن را نیز رها کردم هر چند تا الان هنوز علاقه حفظ در وجود من هست و به سراغ حوزه رفتم، الان ده سال از آن زمان که شروع می کردم گذشته، صرف و نحو و منطق و مبادی عربی را به هر مشتقتی بود خواندم (مشقت می گویم منظورم تمکین نکردن نفس خودم است از یادگیری کلیاتی که در حوزه می آموختم چون روحم به دنبال مطالبی بود که در مطالب کتاب ها آنها را نمی یافتم) البته شایان به ذکر است که از ۱۸ سالگی برخی کتب شهید دستعیب، شهید مطهری و علما و صاحب نظران دیگر را برای رسیدن به مجهولاتم خواندم و بسیار در این زمینه نسبت به قبل خودم پیشرفت کردم خلاصه الان در سن ۳۰ سالگی دچار کثرت گرایی شدید شدم. طوری که حرکت برآیم ممکن نیست و قدرت تشخیص ندارم. می دانم درس خواندن در حوزه مرا به سمت کلیات می برد که جزییات از آن فهمیده می شود. از طرفی مطالعات خودم که از جزییات شروع شد الان دارم به همان کلیات که در فلسفه هست و من هنوز در حوزه نخواندم، می رسم و از طرفی به شدت به رعایت حقوقی که نسبت به شوهر و فرزندان دارم آگاه و پایبندم با توجه به اینکه در راه پیش رو هر روز دروس حوزه سنگین تر می شود و امکان مطالعات آزاد از من سلب می شود در کنارش خانه داری و همسر داری، نمی دانم حوزه را که به صورت غیر حضوری است رها کنم و به همان مطالعات مورد علاقه خودم برسم. (یعنی حرکت از جزییات به کلیات) یا مطالعات را (خلاف میل باطنی من است) رها کنم. البته واقف به این مساله هستم که نهایت مطالعات خودم تنها به رشد خودم می انجامد و نهایت حوزه زمینه رشد جامعه را برایم فراهم می کند و همین سعادت بزرگ را از دست می دهم. در مطالعات متفرقه هم سیر خاصی ندارم بلکه هر مطلبی ذهنم را در گیر کند مطالعه می کنم و به شدت دایره مطالعاتم گسترده است از نظر نویسنده ،کتب شما، خانم لطفی، علامه طباطبایی، شهید مطهری، سیر و سلوک علما و بزرگان، علامه حسن زاده و .... می شود به من بگویید چگونه مشکل خود را حل کنم تا بتوانم از این کثرت ها رها شوم و به راه خودم ادامه دهم و البته سوال را قبلا به نحو دیگری از شما پرسیدم گفتید با برنامه ریزی کار درست می شود، ولی هر کار کردم نمی توانم با مسولیت های دیگر که دارم بین مطالب درسی و غیر درسی جمع کنم و دچار پراکندگی نشوم. به شدت در روحم عجله برای رسیدن را حس می کنم و آرامش ندارم و فقط مطالعه مرا آرام می کند، آیا این هوای نفس من نیست که مرا از درس خواندن نهی می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سنّ سی‌سالگی، سنِ سرزندگی برای درک حقایق است. اگر در کنار مدیریت عاطفی خانه به عنوان یک مادر به مباحثی که روحِ کلی دارد مثل فلسفه و عرفان رجوع فرمایید، راهی به سوی حقیقت برای اُنس با تفسیر شریف المیزان و روایات اهل‌البیت «علیهم‌السلام» در مقابل شما می‌گشاید. و با حوزه ی علمیه همان اندازه ارتباط داشته باشید که بستر فعالیت های شما در آن فراهم باشد. مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «خویشتن پنهان» و «معاد» همراه با شرح صوتی آن‌ها که بر روی سایت هست، به غیر از کتاب «خویشتن پنهان» خوب است دنبال بفرمایید. موفق باشید

23104
متن پرسش
سلام علیکم در شرح جامع السعادات فرمودید به مضمون: «اگر شخصی آنچه را که حق یافته و حق هست، همه حق بداند، ناگزیر منزوی خواهد شد و حقش هست.» به نظر شما حال حوزه ما (حتی بزرگان) اکنون اینگونه نیست؟ اگر اینگونه هست، برای در نغلتیدن به این بلیّه چکار می توان کرد؟ چگونه باید پیش رفت که آماده شنیدن و نیوشیدن سخن دیگران بود؟ یوفّقکم الله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مردم گرفتار روزمرّه‌گی‌ها طالب سخن حق نمی‌باشند ولی نباید نگران شد و از سخن حق عقب‌نشینی کرد زیرا از آن طرف، انسان‌هایی هستند که در سخن حق مأوا می‌گزینند. موفق باشید

22041

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: حضرت عالی در کتاب «آنگاه که که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود» با نقل شعری از امام (ره )، آیه امانت را چنین تفسیر کرده اید که این ظلوم و جهول بوده حمل بر مدح انسان توسط خدا شده است. همچنانی که خود شما هم صریحا ذکر کرده اید. حالا سوال: آیا می توان گفت که نظر قطعی امام (ره) نسبت به تفسیر این آیه چنین است یا خیر صرفا امام (ره) یک تفسیر ذوقی از آیه بیان کرده اند؟ آیا از شعر می توان نظر ایشان را فهمید یا خیر؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌اید واقعاً آیه‌ی مذکور می‌خواهد انسان را مدح کند زیرا حمل امانت الهی یک کمال است و نه یک عصیان. موفق باشید

21989
متن پرسش
سلام عليكم: در بحث ارتباط با ملائکه برای پیشرفت امور راههای ارتباط با هر کدام با دیگری فرق دارد و یا اینکه مثل تمرکز روی یک مساله با انواع ملائکه مقرب می‌توان ارتباط داشت و حضورشان را حس کرد؟ آیا قانون خاصی وجود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرشتگان مظاهر اسماء الهی‌اند و قرآن می‌فرماید: «و للّه الاسماء الحسنی فدعوه بها» یعنی باید از طریق اسماء الهی با حضرت پروردگار مرتبط شد و تقاضای پیشرفت داشت. مثل آن‌چه در دعای «جوشن کبیر» انجام می‌شود. موفق باشید

21346
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد عزیز: توی تعریف مرگ طبیعی میگید که آدمایی که به کمال رسیده باشن ابزار تنشون را کنار میذارن و مرگ اتفاق میوفته؛ آیا کسی هست که به کمال رسیده باشه؟ مثالی وجود داره؟ اصلا تعریف کمال چیه؟ آیا برای انسان ها یک چیز هست یا برای هر فرد متفاوته؟ و سوال دوم اینکه آیا در برزخ سیر تکاملی داریم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کمال یا در بُعد انسانی است و یا در بعد حیوانی 2- تقدیرات انسان‌ها متفاوت است و هرکس در تقدیری که برایش شده‌است به کمال لازم می‌تواند برسد. این موارد را در کتاب «خویشتن پنهان» بهتر می‌توانید دنبال کنید 3- در برزخ، رفع حجاب هست ولی تکامل به معنای تبدیل قوه به فعل نیست. در این مورد می‌توانید به کتاب «معاد» رجوع کنید. موفق باشید

20846
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: امروز در بسیاری از مجامع علمی این بحث مطرح است که احادیث و روایات مربوط به «حقایق نوری اهل بیت» و «طینت» که عمده آنها در بحارالانوار و اصول کافی آمده است و شما از جمله افرادی هستید که آثاری در اعتنا به این احادیث دارید، ضعیف بوده و مربوط به «غلات شیعه» است که از دوره ای به بعد بشکل متواتر بیان شده و از آنجا که غلات اهل غلو و اغراق درباره اهل بیت بودند، این روایات جعلی رو منتشر کردند. از جمله افرادی که این روایات رو مورد مناقشه قرار دادند شیخ مفید و سید مرتضی هستند. از طرفی دکتر سروش هم در این‌باره اشکالاتی آوردند که حتما شما مستحضر هستید. آقای طباطبائی هم در کتاب «مکتب در فرایند تکامل» تعریزاتی به غلات شیعه زده اند. ملاصدرا هم در شرح اصول کافی در باب احادیث طینت، سکوت کرده اند. و.... که البته قطعا شما خیلی خیلی بیشتر از حقیر به این شبهات واقفید. سئوال بنده این است که با این همه هجمه معتنابه ای که در برابر این قبیل احادیث هست و همین‌طور ثقیل الفهم بودن آنها و شبهاتی که درباره جبر و اختیار به ذهن متبادر می‌کنند، چطور می‌توان به صحت آن‌ها بشکل حصولی مطمئن شد و اساسا چه موضعی در مقابل این قبیل احادیث باید اتخاذ کنیم. معتقد بودن و نبودن آنها هر یک تبعات خاص خود را دارد. از بذل توجه شما متشکرم.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر صحت زیارت جامعه‌ی کبیره را بپذیریم، تمام مضامینی که در روایات مذکور هست در آن زیارت به صراحت مطرح شده 2- اصلاً بحث سند روایات در میان نیست، عقل متوجه است که عالَم بدون انسان کامل محقق نمی‌شود و لازمه‌ی انسان کامل چنین صفاتی است تا آن‌جا که شما در زیارت جامعه خطاب به اولیاء معصوم اظهار می‌دارید: «بکم فتح اللّه و بکم یختم» آیا مقامی بالاتر از این قابل تصور است؟ موفق باشید

20152
متن پرسش
سلام بر استاد گرامی: سردار سلیمانی چند روز پیش در یک سخنرانی، جمله ای را به نقل از امام خامنه ای فرمودن که باعث ایجاد شبهه ای عمیق شده! که آيا رهبری از ديكتاتور حمايت مي كنند؟! آیا ملاک مصلحت و منفعت است یا حقیقت؟ سردار سلیمانی گفت: «دوستانی در سطوح عالی داخل و خارج کشور بودند که می‌گفتند: «وارد موضوع سوریه و عراق نشوید و محترمانه از انقلاب دفاع کنید.» یک نفر گفت: «یعنی ما برویم از دیکتاتور دفاع کنیم؟» در این زمان رهبری فرمودند: «مگر با کشورهایی که رابطه داریم، نگاه می‌کنیم چه‌کسی دیکتاتور است و چه‌کسی دیکتاتور نیست؟ ما مصالح را باید تشخیص دهیم». بنابراین ظلم دو گونه است؛ یکی در بیانات ما و دیگری در عدم فهم و درک ما نسبت به این جایگاه.» استاد لطفا بفرمایید آیا منظور از مصلحت، منفعت است؟ آیا مصلحت کشور منظور بوده یا اسلام؟ صحبت سردار سلیمانی این دست سوالات زیر را بوجود آورده؟ بحث بر سر ديكتاتور بودن يا نبودن اشخاصي مثل بشار اسد نيست بحث اينجاست كه آيا دكترين نظامي و امنيتي ايران حمايت از ديكتاتور را براي مصلحت خود جايز مي داند؟ منطقي كه مصلحت را محور اصلي تصميم گيري ها و معيار سنجش حق و باطل قرار مي دهد منطقيست كه اگر لازم باشد چشم خود را بر ظلم هم مي تواند ببندد! خب با اين منطق آيا مصلحت حكم نمي كند با ديگر ديكتاتورهاي بين المللي هم ارتباط برقرار كرد و در پي منفعت بود؟ ديكتاتورهايي مثل عربستان و آمريكا و اسرائيل. اساساً​ چرا ما نبايد با اسرائيل ارتباط داشته باشيم و از منافع ارتباطمان بهره مند شويم؟ چرا اين قدر چوب لای چرخ ارتباط با آمريكا می گذاريم و به منافع عائد از اين ارتباط توجه نمی كنيم؟ اساساً​ با اين منطق كل انقلاب ٥٧ هم زير سوال است. زيرا كه حمايت از ديكتاتور آن زمان و جانب داري از او به نفع ملك و ملت بود مگر اين كه مصلحت را در نسبت با گروه خاصي سنجيده باشيم! اين مصلحت چيست كه حتي بخاطر آن مي توان با ديكتاتورها هم كنار آمد و حتي از آنان حمايت كرد؟ آيا اين مصلحت، شخص محور و جريان محور و گروه محور است كه در شرايطي حق و در شرايط ديگري باطل باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که رهبری عزیز«حفظه‌اللّه» در یکی از سخنرانی‌هایشان در 14 خرداد در حرم حضرت امام فرمودند موضوع سوریه با مصر متفاوت است. در سوریه بحث، بحث جبهه‌ی مقاومت در مقابل اسرائیل است که چه در زمان حافظ اسد و چه در زمان بشار اسد این جبهه بسیار خوب عمل کرده و پشتیبانیِ پر هزینه‌ای از حزب‌اللّه در مقابل اسرائیل نموده. تازه بشار اسد در یک بازنگری، قانون اساسی را به نفع حضور همگانی تغییر داد و موجب شد جریان‌های مخالف سیاسی او نیز وارد مجلس و دولت شوند. آیا این، قابل مقایسه با آمریکا و آل سعود است که مظهر استکبار و دفاع از اسرائیل می‌باشد؟! موفق باشید

19651
متن پرسش
سلام علیکم: عرض ارادت و خدا قوت از سوال قبلی ای که از شما پرسیدم معذرت خواهی می کنم، چرا که به خاطر موضوعات مختلف کمی از کوره در رفته بودم (بخاطر بعضی حرکات سیاسی حزبی). واقعا معذرت میخوام اگر لحنش کمی تند بود. پیرو پاسخ شما به سوال حقیر که فرمودید: آقای روحانی برای تقویت هویت جریان خود برخی حرفها و کارها را انجام می دهد. با توجه به این صحبت حضرت استاد ، بنده به نتایج زیر رسیدم، ببینید درست است: ۱. با صحبتی که با رویکرد جریانی و جناحی است نباید برخورد دینی داشت (البته علما باید غلط های دینی آن را گوشزد بفرمایند). ۲. برای اینکه به مردم بفهمانیم صحبتی که گرایش جناحی نداشته باشد و دین محور باشد بهتر است، باید در چنین مواقعی که آقای روحانی چنین صحبتی می کنند به جای داد و هوارهای غالبا بی جا آرامش خود را حفظ کنیم و آن قسمتی که غلط دینی دارد را به کسی که اهل است توضیح دهیم بدون نگرانی خاص و با تمانینه. ۳. اگر‌ جریانی را غلط می پنداریم نباید طوری رفتار کنیم که مردم گمان کنند ما دشمنی با افراد آن جریان داریم. مردم باید حس کنند و لمس کنند که اگر ما با صحبتی و یا کاری مخالفیم بخاطر تناقض آن با اسلام است وگرنه خصومت شخصی ای وجود ندارد. ۴. اینکه برخی سعی می کنند آقای روحانی و مرحوم هاشمی را معاند اسلام و انقلاب نشان دهند هم دیدی تنگ است. چراکه اگر کسی به آن حد نباشد هم باعث می شود که آنگونه بشود به سبب دید افراطی در این سمت. حضرت استاد عنایتی بفرمایند و اگر نقصی در نحوه تفکر بنده هست اصلاح بفرمایند. شاگرد کوچک شما : م - وحدتی فر التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده این نگاه، نگاه خوبی است و اگر ما بخواهیم در آینده کشوری داشته باشیم با فرهنگ قابل قبول، مسئولیت‌مان آن است که به همین صورت عمل کنیم که فرموده‌اید. وگرنه مثل آل‌سعود که بنا دارند در محدوده‌ی یک قبیله باشند، خواهیم ماند. موفق باشید   

16125
متن پرسش
سلام استاد: آیا دستورات شرع، به منظور پاکسازی هر چه بیشتر نفس و تجرد آن وضع شده اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! زیرا شرط تقرب به حضرت حق، تجرد است و عبادات برای تقرب به مقام حضرت حق است. موفق باشید

8068
متن پرسش
با سلام امام خمینی در کتاب معادشان نوشته اند:مرگ عزراییل به واسطه اسم قهاریت الهی رخ میدهد.سوالم اینجاست که اسم قهاریت الهی هم ملک دارد و این کار توسط ملک انجام میگیرد؟اگر چنین باشد موت خود آن ملک چگونه است و دور پیش نمی آید؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: فرشتگان محل تجلی اسماء الهی هستند و دیگر بین آن‌ها و اسماء الهی واسطه‌ای نیست. موفق باشید
7544
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی در بخشی از فایلهای صوتی شما در شرح نهج البلاغه خطبه 3 اظهار داشته اید که انسان وحشی بالطبع است ایا این نکته با فطرت الهی انسان که خدایی است قابل جمع است.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: قرآن در مورد نفس انسان می‌فرماید: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» یعنی هر نفسی یک وجه فجور دارد و یک وجه تقوا و خداوند به آن نفس هر دو را الهام کرده تا بداند در چه وضعی است و از این جهت حکما می‌فرمایند انسان از نظر طبع، جنبه‌ی حیوانی دارد و از نظر فطرت جنبه‌ی ملکوتی و در بین چنین گذرگاهی باید خود را انتخاب کند. موفق باشید
25303

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: وقت بخیر جناب طاهرزاده. منتظر بودم جواب سوال ۲۵۲۹۲ را بدید. تمام سوالات را پاسخ دادید، ولی به سوال من پاسخی ندادید. سوالم ایراد خاصی داشت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور جواب داده شد:

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است از آن جهت که ذات و یا جوهر هر موجودی منحصر به خودش می‌باشد و عکس‌العمل مخصوص به خود را در میان می‌آورد. موفق باشید

25156

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و خدا قوت: خداوند و فرشتگان و روح انسان و حیوانات، همگی مجرد بوده و همگی معتقد هستیم که به مجردات فقط با چشم دل می توان نظر کرد، نه با چشم سر. حال سوال من اینه که اگه در گوگل عبارت «لحظه خروج روح از بدن» را سرچ کنید، ویدیوهایی میاد که لحظه خروج روح از بدن افراد مختلف را نشون میده. به عنوان مثال یک نمونه از این ویدیوها را از طریق لینک yon.ir/smKvG ببینید. این ویدیو ظاهرا توسط دوربین مدار بسته ضبط شده. از این دست ویدیوها در اینترنت زیاد دیدم. حالا با توجه به آنچه که از روح می دانیم (روح مجرد از مکان است، و همه اش همه جا هست، نه اینکه در تن انسان حاضر باشد)، پس این چیزی که در ویدیو از بدن فرد خارج می شود، چیست؟ اگر روح باشد، مجرد بودنش زیر سوال می رود! تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت این نوع ابزارها از موجود مجرد تنها همین انعکاس‌هایی که در عالم ماده ظهور می‌کند را می‌توانند ثبت کنند. مثل این‌که ما آثار روح مجرد انسان‌ها را در حدّ حرکات و سکنات‌شان با چشم خود حسّ می‌کنیم. موفق باشید

23260
متن پرسش
استاد عزیزم سلام عیکم: حدود یک سال و نیم پیش بود که برای شما از احوالاتی نوشتم که حین گوش کردن به بحث «نسبت بین نفس و صرف الوجود» تجربه می کنم و شما بحث شرح سوره حمد و کتاب شرح اسفار را به بنده پیشنهاد دادید اگر چه پیش از آن هم این مباحث را مطالعه کرده بودم اما دوباره و سه باره به آنها مراجعه کردم و صادقانه بگویم آنچه در آن بحث ۶ جلسه ای می یافتم را در این مباحث پیدا نمی کردم البته کاملا مرتبط بود و از قبل هم به شدت از آن مباحث لذت می بردم و البته بسیاری از متون و مباحث عرفانی دیگر اما آن بحث درباره صرف الوجود چیز دیگری بود و عالم دیگری را برای من می گشود که جای دیگری یافت نمی‌شد. تا اینکه خدا خواست و شما بحث ندای بی صدای انقلاب را شروع کردید و آن حس عجیب دوباره در میان این کلمات ظهور کرد و حتی شدیدتر قلبم را در بر گرفت. هر جلسه از این بحث را بارها گوش می کنم و سیر نمی شوم مثل نفسی که باید به نفس بعدی متصل شود. مثل یک موسیقی که تو را اسیر کرده و مدام می خواهی تکرارش کنی هر هفته منتظرم تا جلسه بعد را بشنوم و خودم را سیراب کنم مثل نماز که چون تمام می شود چیزی از آن باقی نمی ماند جز اشتیاق نماز بعدی. در دلم با شما خیلی حرف می زنم و بارها می شود که در خواب سوالاتم را از شما می پرسم. بگذریم. غرض از مزاحمت فقط این بود که بگویم خیلی از تمام شدن این سلسله جلسات می ترسم! می ترسم راه نفسم سد شود و رگ حیاتم بریده شود. ببخشید اگر مثل مجانین حرف می زنم بهتر است تمام کنم. حمد خدایی را که این کلمات را بر زبان شما جاری کرد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال حضرت حق رزّاق است و نه‌تنها رزقِ جسمانیِ ما را که رزقِ روحی و روحانیِ ما را نیز به نحوی می‌رساند و اگر هم بعضاً کم می‌رسد، بر مبنایِ «وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ» می‌خواهند ما را وارد امتحانی جهت رزقی دیگر بکنند. موفق باشید 

23062

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: من مدتی است به طرز عجیبی توفیق نماز صبح ها رو از دست دادم، هرچه هم که تلاش کردم باز نمازم قضا شده، لطفا علت و راه حلش رو بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شما در حدّ توان، مقدماتِ بیدارشدن مثل زودخوابیدن و ساعت را آماده‌کردن، فراهم کنید، بقیه را به خدا واگذار کنید. در هرحال در اسرع وقت قضای آن نماز را به‌جا آورید. موفق باشید

22757

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: به نظرم متن پایین همون گوش سپردن به ندای بی صدای انقلاب اسلامی است: آقاى عباس #واعظ_طبسى، [توليت آستان قدس رضوي] و فرزندش آمدند. از سفر به لندن و عمل جراحى پاي‌اش راضى است. تحت تأثير نظم و پيشرفت آنها قرار گرفته است. 27 مهر 71 ‏ آقای #آذری [قمی] آمد و درخواست ارز برای معالجه پروستات در لندن داشت. برای آقای مهدوی [کنی] هم به خاطر کسالت قلبی، گفته شد در لندن جا رزرو کنند. 19 اذر 64 آقای #دعاگو آمد. از کیفیت معالجه‌اش در لندن گفت. سرطان داشته و با شیمی‌درمانی معالجه شده. راضی است. موهایش در اثر معالجه ریخته‌است. از نتایج معالجه در مدت اقامت، پیشنهاد جلوگیری از اعزام دانشجو به خارج را داشت که ارز آن را صرف تأمین استاد در داخل کنیم. 31خرداد 65 شب در جلسه شورای مرکزی [جامعه] روحانیت مبارز شرکت نمودم. بیشتر صحبتها درباره بد اداره شدن جلسات روحانیت مبارز در دهه فجر بود. آقای #مهدوی_کنی که از لندن پس از معالجه برگشته، به خاطر خستگی نیامده بود. می خواستم ایشان را ببینم. 29 بهمن 64‏ صبحانه‌ را در خدمت‌ آقای‌ منتظری‌، در منزل‌ ایشان‌ صرف‌ کردیم‌. پس‌ از خداحافظی‌ به‌ منزل‌ آیت‌الله‌ #نجفی‌_مرعشی‌ رفتم‌. از اسپانیا برگشته‌ بودند. برای‌ معالجه ‌چشم‌ رفته‌ بودند. 8 خرداد 60 آقای‌ #احمد_توکلی‌ که‌قبل‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ ممنوع‌ الخروج‌ بوده‌، برای‌ گرفتن‌ گذرنامه‌ جهت‌ سفر برای‌ معالجه‌ دردمفاصل‌ احتیاج‌ به‌ نامه‌ من‌ به‌ اداره‌ گذرنامه‌ داشت‌ که‌ نوشتم‌. 19 اردیبهشت 60‏ شب تلفنى از #احمدآقا احوال‌پرسى كردم. از اسپانيا برگشته است. براى معالجه چشم رفته بود. در آنجا #همان_تشخيص_ايران را تاييد كرده‌اند. 27 اسفند 71‏ خانم‌ شهید بهشتی‌ به‌ خانه‌ ما آمد و با عفت‌ به‌ دیدن‌ #همسرامام‌ رفتند که‌ برای‌ معالجه‌ چشم‌مدتی‌ به‌ خارج‌ رفته‌ بودند. 18 مرداد 61‏ ساعت هشت صبح آقاي #موسوي اردبيلي آمدند. عازم سفر به اروپا براي معالجه و چك آپ است. براي تسهيلات ارزي و تذكره [= گذرنامه] همراهان و حفاظت كمك خواستند. به دكتر ولايتي و ميرزاده دستور مقتضي را دادم. 29مرداد 68‏ شب‌، آقای‌ [علی‌ اکبر] #محتشمی‌ [سفیر ایران‌ در سوریه‌] آمد. مدتی‌ در آلمان‌ معالجه‌ کرده‌است‌؛ دست‌ مصنوعی‌ گذاشته‌ و دوبار ، گوشها را عمل‌ کرده‌ و اکنون‌ نسبتا سالم‌ است‌. 5 آبان 63 عصر آقاي [محمد علی] #رحماني مسئول بسيج آمد. پس از معالجه در خارج برگشته و از معالجه دكترهاي داخلي ناراضي است؛ #خدا_به_داد_مريض‌هاي_معمولي برسد. 25 مهر 66‏ آقاى [علي اكبر] #آشتيانى، نماينده رهبرى در ژاندارمرى آمد. براى معالجه خود در خارج استمداد كرد. 8 دی 69‏ در بیمارستان‌ به‌ عیادت‌ آقای‌ #ربانی‌املشی‌ رفتم‌. قرار است‌ فردا، برای‌ معالجه‌ به‌ سوئیس‌ برود. 8 اسفند 63‏ آقاى [عبدالله] #نورى، [وزير كشور]، براى سفر جهت معالجه به آلمان، تلفنى خداحافظى كرد. 22 اسفند 71‏ [آشیخ‌ محمد] #هاشمیان‌ که‌ برای‌ معالجه‌ چشم‌ به‌ اسپانیا رفته‌ بود راضی‌ برگشته‌، در منزل‌ ما بودند. گفتند که‌ درک‌ مردم‌ اسپانیا نسبت‌ به‌ مسائل‌ انقلاب‌ ایران‌ بهتر شده‌ است‌. 28 مرداد 61‏ به ملاقات آیت‌الله سیدمحمدرضا #گلپایگانی رفتم. دیروز از لندن برگشته‌اند؛ به احتمال سرطان کیسه صفرا، برای معالجه رفته بودند. 25 روز آنجا بوده‌اند. ایشان و اطرافیانش با خوشحالی و نشاط از سفر انگلستان و استقبال مسلمانان آنجا تعریف می‌کردند. 9خرداد 66‏ آقای [کاظم] #خوانساری سفیرمان در لیبی آمد. پیام آقای قذافی را آورد گه گفته‌بود‌ اگر نمی‌توانید جنگ را تمام کنید برای ختم آن اقدام کنند. خبر داد که پدرش بیمار قلبی است و خوب است برای معالجه به لندن برود. عضو خبرگان است. ۱۸ خرداد ۶۵
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! گوش‌سپردن به ندایِ بی‌صدای انقلاب اسلامی آن است که ما از آن شیفته‌گی‌ها که متأسفانه در افراد نامبرده بوده و هست، عبور می‌کنیم. نمونه‌اش آن است که انقلاب، کسانی مثل شما را تربیت کرده است که چنین کارهایی را برنمی‌تابید. موفق باشید

22580
متن پرسش
سلام علیکم: امکان، مگر یک مفهوم نیست؟ پس اینکه گفته می شود امکان در اعیان ثابته است، دقیقا چه معنایی پیدا می کند؟ یعنی سنخیتی در میان هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عین ثابته‌ی هرکس جنبه‌های بالقوه‌ی اوست در علم خداوند و این‌که می‌تواند آن جنبه‌ها را با اختیار خود بالفعل کند. به همین جهت یک گوسفند در عین ثابته‌ی خود نمی‌تواند یک انسان شود ولی در گوسفندی خود می‌تواند رشد نماید. پس چه اشکال دارد بفهمیم که چه امکاناتی برای چه‌چیزی هست. این فهم ما یعنی دانایی به استعدادها به این معنا می‌توان گفت حدّ ذاتی عین ثابته‌ی هرکس امکان ذاتی اوست. موفق باشید

22400

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: من مدتهاست یعنی سالهاست بخاطر مشکلم در به در به دنبال علامه آقای حسن زاده آملی هستم. دیگه نایی برام نمونده هیچکس جوابمو نمیده. من آدرس یا شماره ای از ایشان یا شاگردایشان می خواستم خواهشا کمکم کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت ایشان به جهت ناتوانی‌های جسمی از قم به تهران در منزل فرزندشان ساکن شده‌اند و ارتباط با ایشان امکان ندارد و معلوم است که رزق خود را در جای دیگری دنبال کنید. موفق باشید

21209
متن پرسش
سلام بر استاد: استاد عزیز! جوانی هستم که سینه ام از نفس کشیدن در این هوای ظلمانیِ آخرالزمانی به تنگ آمده. استاد! ما جوانانی که غرق گناهیم به کجا پناه ببریم؟ حتما می گویید به انقلاب اسلامی پناه ببرید! حتما می گویید شهید حججی هم جوانی بود مثل شما؟ ولی استاد شما را به خدا... خدا می داند که برای سوریه هم اقدام کردم و تمام آموزش ها را گذراندم ولی تا پای هواپیما بردندم و من را جا گذاشتند. آری به قول شهید آوینی: گناهکاران را در این قافله راهی نیست... به کجا پناه ببریم؟ در خانه گناه. در میهمانی گناه و غیبت. در ماشین، موسیقی و آهنگ. در حوزه و در حجره و در خلوت گناه... به کجا پناه ببریم از مدح هائی که آدم را ذبح می کند؟ استاد عزیز! کار ما جوانان از سیر مطالعاتی و شرح و صوت گذشته. ما را دست به سر نکنید. کربلائیان به حسین علیه السلام پناه بردند. شهدای جنگ تحمیلی به جبهه پناه بردند. شهید حججی به حضرت زینب سلام الله علیها پناه برد. ولی ما جوانان غرق شده در گرداب آخرالزمان به کجا پناه ببریم؟ حتما می گویید: گفتم شراب وصل به اوباش می دهند؟ / خندید و گفت بنده باش...می دهند. ولی در این زمانه ای که همه چیز را می پرستن الا خدا، اگر نخواهی هم گناه کنی، به زور هم که شده آلوده ات می کنند. تا دیر نشده به دادمان برس. همین یک ذره محبتی هم که از خدا و اهل بیت علیهم السلام در دلمان مانده، دارد از دست می رود. استاد! تو را به خدا به ما بگو که چگونه: آشنایان ره عشق در این بحر عمیق / غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده؟ ما که هم غرق شدیم و هم آلوده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این همتت پناه ببر که می‌خواهی در این ظلمات آخرالزمانی پاک باشی! و اگر به گناه آلوده شدی، به ادامه‌ی آن راضی نیستی! زیرا: گمان می‌کردیم در سیطره‌ی فرهنگ سکولاریته‌ی مدرن که در حاکمیت نظام شاهنشاهی بر ما گسترش یافته بود، اسلامیت ما در حال رفتن خواهد بود. در حالی‌که با حضور انقلاب اسلامی معلوم شد اسلام به سوی ما می‌آید و همین گمان را ممکن است در مورد انقلاب اسلامی داشته باشیم غافل از این‌که انقلاب اسلامی سنت تاریخ ما است و به ما سپرده شده و ما، إحاله به آن هستیم. ممکن است گمان کنیم ماشین ما واقعی‌تر از ایده‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ است، در حالی‌که ایده‌ی آن انقلاب بدون آن‌که مستقیماً با ما سخن بگوید، ما را در سنت خود فرا گرفته و از بی‌تاریخی حفظ می‌کند. دیدگاهی که رخدادهای تاریخی را امور تاریخی می‌بیند، متعلق به گونه‌ای خودفریبی است تا وقتی به راستی تفکر به میان نیامده است. 

یعنی ما بخواهیم و نخواهیم دیگر، در سنت تاریخی انقلاب اسلامی قرار داریم و آن، همواره به سوی ما می‌آید. و اگر تفکر، تفکر نسبت به سنتی است که ما را در بر گرفته است، هرمنوتیکِ فلسفی به گفت‌آوردنِ همان سنت است و این یعنی تفکرِ دوران. خوشحال باشید که تفکر دوران شما را فراگرفته است و این به همان معنا است که در روایت داریم حبّ علی«علیه‌السلام» آن‌چنان جهت انسان را نورانی می‌کند که ظلمت‌های دوران و گناهان جاری در زمانه‌ی دوران، شخصیت کلی او را از او نمی‌گیرد و فی‌الفور توبه می‌کند. موفق باشید

19604

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت حضرت استاد: به دستور شما مطالعه تحف العقول را آغاز كرديم. در اولين حديث و اولين جملات حضرت رسول مطلبي مي فرمايند: «لا تحمد احدا بما اتاك الله» اين در نظر اوليه با مسئله ادب اجتماعي و تشكر از مخلوق متناقض است. البته با تعمق بيشتر دو مطلب به نظر مي رسد: ١. اينكه حمد معناي خاصي داشته باشد كه مخصوص حضرت رب العالمين است. همچنان كه الحمدلله رب العالمين ٢. منظور حضرت عدم نگاه استقلالي به اسباب باشد كه در اين صورت لفظ حضرت باعث سوال است. اگر توضيحي بفرماييد عالي خواهد بود. متشكرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده بحمداللّه متوجه‌ی مقصد روایت در هر دو وجهی که فرموده‌اید، شده‌اید. موفق باشید

19147
متن پرسش
سلام استاد عزیز: استاد یه نفر از آیت الله حق شناس سوال کرد که آیا مقام معظم رهبری اعلم هستن؟ در جواب فرمودن ببین عَلَم دست کیه کاری به اعلم نداشته باش. من سوالم اینه که آیا کسی از لحاظ قرب الهی بالاتر از نایب امام زمان هم وجود داره؟ اگر حضرت آقا نایب امام زمان (عج) هست که باید اعلم باشه. اینکه آیت الله حق شناس این طوری جواب دادند، آیا به دلیل اینه که عمداً نمیخوان در عموم، اعلم بودن حضرت آقا به مصالحی آشکار بشه؟ یا دلیل دیگه ای داره؟ لطفا دلیلش رو بگین.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا آیت اللّه حق‌شناس را که حقیقتاً حق را شناخته‌اند، رحمت کند. بهترین جواب را داده‌اند تا بدون تضعیف بقیه‌ی مراجع، راهنمایی لازم را کرده باشند. موفق باشید

18936

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: خانم بنده نسبت به اموال دقت بیش از حد دارد و تا مطمئن نشود مال کسی را نمی خورد. حتی به اموال بنده نیز با دیده شک نگاه می کند (گاهی هم خمس می دهد از باب مال حلال مخوط به حرام که گاها متوجه می شوم و خیلی بهم بر می خورد). در باغ رضوان بچه ها را از گرفتن خیرات منع می کند و اگر نذری بیاورند در منزل همین طور عمل می کند. من بر عکس، اصل را بر پاکی مال دیگران می گذارم مگر خلاف آن ثابت شود یا واقعا مورد مشکوک باشد. اما گاهی فکر می کنم که شاید کار خانمم درست تر باشد. از طرفی نگران تربیت فرزندان در این روش شکاکانه هستم. لطفا راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خانمتان درست نیست زیرا معنای کار ایشان آن است که همه فاسق‌اند و تفسیق مردمی که فسقشان علنی نیست حرام است. موفق باشید

18549

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: درباره ماهیت وحی از دیدگاه ملاصدرا توضیح یا منبعی را معرفی کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته‌ی علامه‌ی طباطبایی هیچ‌کس نمی‌داند حقیقت وحی چیست؟ همین اندازه می‌دانیم که از جنس علوم حصولی و مفهومی نیست. موفق باشید
 

12754
متن پرسش
سلام علیکم: این که ما قایل به تفاوت جنس زن و مرد در جسم، اخلاق، روحیات و همه جوانب شخصیت هستیم و در عین حال در مباحث معرفت النفس، نفس مجرد انسانی را کاملا مبرا از قبول جنسیت می دانیم، این سوال را به ذهن متبادر می کند که پس علت تفاوت ذاتی دو جنس در همه جنبه ها چیست؟ آیا مطالب کتب غربی که این تفاوت را کاملا به حیطه مسایل زیستی ربط می دهند و تفاوت مغز، غدد و هورمونهای این دو جنس را موجب سایر تفاوتها می دانند صحیح است؟ با تشکر فراوان. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در کتاب «خویشتن پنهان» عرض شد درست است که نفس ناطقه در ذات خود نه زن می‌باشد و نه مرد، ولی همین‌که در دوره‌ی جنینی بدنی را که یا زن است و یا مرد، انتخاب می‌کند و تدبیر می‌نماید؛ نشان می‌دهد که در هر صورت از این جهت تفاوت‌هایی بین روح زن و روح مرد هست. موفق باشید

نمایش چاپی