باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: باید قصد هدایت و حقنمایی داشته باشید. ثانیاً: بحثها باید در فضای آزاداندیشی به میان آید و نه حاکمیت یک نظر بر نظر دیگر. ثالثاً: بنای بحث در موضوع حق و باطل حرکات و گفتار باشد و بر این نکته تأکید شود که آیا فلان سخن، حق بود یا باطل؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر کیفیت خلقت مخلوقات، کیفیتهای مادی است که نیاز به نگاه علوم جدید داشته باشیم؟ برعکس، برای فهمِ آنها قرآن ما را در این نوع آیات متوجهی جایگاه ربوبیت حق میکند که ملاحظه کنید چگونه ربّ العالمین نسبتهای دقیقی بین پدیدههای عالَم برقرار کرده است تا در این راستا متوجهی نبوت نبی باشیم و متذکر باشیم در همان راستای نسبتهایی که خلقت مخلوقات برای بشر شکل گرفته است، نبوتِ نبی نیز از طرف حضرت حق به میان آمده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینها بیشتر دیدنی است. آیا در شیاطین و بدبختیهای آنها نور اسم جلال حق را نمیبینید که چگونه مشخص شده است حضرت حق اجلّ از آن است که اینان را در بر بگیرد بلکه شیاطینی مثل ترامپ آنچنان به خود واگذاشته شدهاند که هیچ قدمی به سوی نجات و نتیجه برنخواهند داشت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان در درک معارف الهی مثل معرفت نفس و معرفت ربّ، قدم گذارد و در کنار آن رعایت تقوای الهی و حرام و حلال آن را انجام داد، خداوند او را به یقظه و شعوری خاص میرساند تا بتواند حق را از باطل تشخیص دهد و عباداتش کیفیت پیدا میکند در آن حال، یکبار ذکر اسماء الهی در مناجاتی مثل جوشن کبیر غوغا خواهد کرد. مگر حضرت یونس«علیهالسلام» بیش از یکبار عرضه داشتند: «لا إله الاّ انت سبحانک انّی کنت من الظالمین» که حضرت حق اجابت فرمود و او را از آن ظلمات نجات داد؟! بیشتر به کیفیت عبادات فکر کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است به این نکته فکر کنید اگر خواستگاری آمد که رویهمرفته مؤمن است و آن اندازه آزادفکر میباشد که شما در مسیر دینداری به زحمت نمیافتید، او را رد نکنید. هیچ مردی به عنوان همسر، کمک چندانی به همسر خود نمیتواند انجام دهد مگر آنکه خودش بخواهد. و خداوند در راستای طلب او حتماً راهی را میگشاید حتی اگر همسر او خلیفهی دوم باشد و او فضّه کنیز زهرای مرضیه«سلاماللّهعلیها». کافی است که خواستگار شما مزاحم واجبات شما نشود میتوانید با او زندگی کنید و در این راستا به جای انجام مستحبات، دل او را راضی کنید بیشتر نتیجه میگیرید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده خودم از رهبر انقلاب تقلید میکنم چون معتقدم همهی مراجعی را که جامعهی مدرسین تأیید کردهاند، از نظر فقهی اعلم هستند. که از جملهی آنها آیت اللّه خامنهای میباشند با این تفاوت که از نظرِ عالِم به زمانه نسبت به آن بزرگان، برتری مشخصی دارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم با تأمل بر روی مطالب کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بابی به سوی شما گشوده میشود که با ورود به آن، آرامآرام تکلیف خود را با این نوع خطورات روشن میکنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی فضای تاریخی فضای ایمان و نظر به افقی باشد که از طریق اسلام گشوده شده است، یکی از زمینههای تعالی انسان مجالست با اهل ایمان است و در این فضاست که بزرگان فرمودهاند: «انسان با انسان ها، انسان میشود» به شرطی که در کنار همدیگر تذکر به مسئولیتها و ابدیت پیش رویمان، محور ارتباط باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده بحمداللّه متوجهی مقصد روایت در هر دو وجهی که فرمودهاید، شدهاید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شرح شعر مذکور از حدّ سؤال و جواب بیرون است و احتیاج به چند جلسه بحث و مباحثه دارد. آنچه روشن است در این شعر، شهودی است که در دل قبض و بسطهای عارفانهی آن مرد الهی به میان آمده است، از آن جهت که طالب نوعی از ارتباط بودهاند که در زندگی زمینی محقق نمیشده است که عرضه میدارند: «مردم از زندگیِ بی تو که با من هستی». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با جمع بین عقل و قلب، این حضور را به جامعیت برسانید تا اولاً: برایتان با استحکام لازم پایدار بماند، ثانیاً: وسعت یابد. توصیهی بنده در این مورد شرح مبحث «ده نکته در معرفت نفس» و حمد حضرت امام است. از این جهت قلب، به جهتگیری خوبی میرسد. در این مورد سبک سلوکی حضرت امام که جمع بین عقل و قلب است، بهخصوص در این تاریخ، بیشتر مؤثر میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میرسد اگر بر روی کتاب «معرفتِ نفس و حشر» تأمل کنید جواب طلب و عطش خود را بیابید. در ضمن از شرح تفسیر سورهی حمد حضرت روح اللّه«رضواناللّهتعالیعلیه» غفلت ننمایید. همانطور که متوجه شدهاید نظر به «وجود» از طریق «دل»، غوغا میکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به سایقهی شکلگیری ورزشهای رزمی مثل کاراته و تکواندو، به نظر میآید با چنین ورزشهایی بهتر بتوان روح را بر بدن حاکم نمود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با بزرگواری از لغو گذشتن، غیر از آن است که اشتباهات طرف مقابل را به او متذکر نشدن. آری! مراء و بحث و جدل است که فرمودهاند قلب را میمیراند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خاصیت قلب، تبدیل و تحول و تقلیب است و در این رابطه گاهی در «ادبار» قرار میگیرد و نسبت به رجوعِ به حقیقت جلو نمیرود که در این حالت، انسان باید با صبرِ بر فرائض، بندگی خود را به نمایش بگذارد. و لازم نیست که تصور کنیم حتماً به جهت گناهان ما، قلبْ در ادبار قرار گرفته است. در ضمن خوب است به جواب سؤالهای شمارهی 8144 و 8224 رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که صبح مردم ایران مربوط به خودشان است و باید در صبح خودشان نمازشان را بخوانند، و فقط در زمانی که برای آنها بین طلوع فجر تا طلوع شمس است نماز صبحشان قبول است، شب قدر مردم ایران نیز مربوط به خودشان است و در شب قدر خودشان ملائکه و روح بر قلبشان نازل میشود و افق آن سال را برای آنها میگشاید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم تعداد انسانها چه اندازه بشود، بینهایت حساب میگردد! همانطور که در حرکت جوهری روشن شد، بحث بر سر آن است که هرگاه قوههای ذات عالمِ ماده به فعلیت رسید، عالَم، قیامت میشود و دیگر ما با عالَمِ دیگری روبهروئیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی نسبت بین دنیا و آخرت را و تغییر هویت دنیا به قیامت را با واژهی «وقتی» توصیف میکنیم، این غیر از آن است که هویتی از جنس زمان دنیایی در میان باشد. مثل آنکه در قرآن میفرماید: «اذا وقعت الواقعه»، یا میفرماید: «اذا السماء انفطرت». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! از یک جهت که نسبتی بین خالق و مخلوق هست، خالق غیر از مخلوق است. ولی از آن جهت که نسبتی بین خدا و خود خدا هست و اینکه اوست که همهجا در صحنه است؛ باید متوجه بود با هر موجودی در صحنه میباشد منتها از طریق آن موجود، کمالاتش ظاهر میشود. از این جهت دیگر دوگانگی بین خالق و مخلوق در میان نیست تا گفته شود آنجا که مخلوق هست خدا کجاست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی از موارد، آن مطلب است که میفرمایید ولی موارد مهمتری داریم مثل اینکه قرآن میفرماید: «واللّه یحبّ التوابین» وقتی خداوند کسی را که راه خود را به سوی خدا تغییر داده است و مورد محبت الهی قرار گرفته است، مسلّم شخصیت با برکتی برای زندگی خواهد بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در این مورد اطلاع دقیقی ندارم 2- در هر حال اگر مبادی مشخصی که همان یافتِ اولیه یا بدیهیات اولیه نباشد که مبنای فکر قرار گیرد، فکری به میان نمیآید. 3 و 4 - نگاه جناب آقای میرباقری و کلاً فرهنگستان از جهات نظر به ولایت امامان معصوم و عبور از غرب، نگاه خوبی است ولی در اینکه از حکمت صدرایی فاصله گرفتهاند و چیزی به نام فلسفهی شدن را که امر مبهمی است به میان آوردهاند، افراد را به مشکل میاندازند. با اینهمه بنده شخصیت استاد میرباقری را شخصیت ارزشمندی میدانم و ارادت خود را به ایشان اعلام کردهام 5- جناب آقای دکتر نصر در موضوع «حکمت خالده» حرفهایی دارند، اما در تحقق تمدن اسلامی راهِ ما از ایشان جدا است 6- عرایضی در مورد ضعفهای تفکر آقای عبدالکریمی در جواب سؤالهای شمارهی 18794 و 19201 شده است. خوب است به آنجا رجوع شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شب قدر شب گشایش آغوش حضرت حق است به سوی هرکس که در آن شب به او رجوع کند و از آن جهت که بهترین رجوع، رجوعِ مولایمان صاحب الأمر و زمان حضرت مهدی«عجلاللّهتعالیفرجهالشریف» است کافی است ذیل رجوع آن حضرت، رجوع ما واقع شود. به این معنا که حسّ خود را با حضور آن حضرت در محضر حق بیاوریم، بقیهاش مربوط به خداوند است و اینکه بدانیم: «تو مگو ما را بدان شَه راه نیست / با کریمان کارها دشوار نیست». قبلاً عرایضی در مورد شب قدر شده است عیناً آن را خدمتتان عرضه میدارم: موفق باشید
بسم الله الرّحمن الرّحیم
جایگاه معرفتی شب قدر
این که دوستان سؤال میفرمایند، با چه نوع آمادگیهایی با شب قدر برخورد کنیم تا بهترین بهره را بگیرند، عرض میشود:
1- ابتدا باید به موضوع شب قدر، معرفتی در حدّ موضوع داشت یعنی متوجه بود که آن شب یک حقیقت قابل درک به کمک قلب و به علم حضوری است، و همینکه خواستیم با علم حصولی و مفهومی با آن روبهرو شویم آن حقیقت از منظر ما در حجاب میرود. ولی اگر به قلبْ آموخته باشیم باید به حقایق نگاهی ماوراء نگاه به ماهیات و مفاهیم نمود، متوجه میشویم شب قدر ظرفی است برای نظر به عالیترین حقایق قدسی. گفت:
نظر را نغز کن تا نغز بینی
گذر از پوست کن تا مغز بینی
2- قرآن میفرماید: ملائکه و روح در آن شب نازل میشوند؛ پس اولاً: ملائکه و روح به عنوان موجودات مجرد بر جنبهی مجرد انسانها نازل میشوند و قلبها را تحت تأثیر قرار میدهند. ثانیاً: چون ملائکه حامل اسم یا اسمایی از حضرت «الله» هستند و با نزول خود جان انسانها را با اسماء الهی آشنا میکنند و موجب توجه قلب انسانها به اسماء حسنای الهی میشوند، در آن شرایط قلبْ مستعد پذیرش تجلیات اسماء الهی میگردد. ثالثاً: چون میفرماید علاوه بر ملائکه «روح» هم نازل میشود و روح نسبت به ملائکه در مقام جامعیت و قرب بیشتری است و خداوند در قرآن در رابطه با «روح» میفرماید: «يُنَزِّلُ الْمَلآئِكَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ»[1] خداوند ملائکه را از طریق «روح» نازل میکند که از امر اوست؛ این آیه میرساند ملائکه در عین متفاوتبودنشان در تجلی اسماء الهی، همه و همه از مقام «روح» صادر میشوند که عالیترین مخلوق است، و لذا اینکه میفرماید: در شب قدر علاوه بر ملائکه، روح هم نازل میشود، مژدهی بزرگی است به بشریت، حاکی از آنکه اسماء الهیه به صورت جامع در آن شب بر قلبهای مستعد نازل میگردند و انسانها با خداوند به صورتی که فوق تجلیات اسماء کثیره است آشنا میشوند. و معنی «مِنْ کلِّ امر» از طریق «روح» بهتر محقق میگردد.
3- از طرفی مقام اصلی انسان «روح» است که تا حدّ نفخه در بدن،نازل شده و در مقام «مِنْ روحی» جای گرفته، حال که در شب قدر «روح» نازل شده تا راه انسان را به سوی جامعیت حق بگشاید و او را بالا ببرد، عملاً از این طریق انسان را به حقیقت خود برمیگرداند تا از حالت «ثُمَّ رَدَدْناهُ اَسْفَلَ سافِلین» آزاد شود و خود را در حیطهو ساحتی بیابد که از یک جهت عالیترین مخلوق است به عنوان «روح»، و از جهتی بازگشت به خودِ راستین است، به عنوان موجودی که حقیقت او همان «روح» است. برای تقریب به ذهن، نزول ملائکه مثل تجلیات نورهای سبز و زرد و سفید و آبی و قرمز و نیلی و بنفش از منشور است، که هر کدام از نورها، نوری هست و نورها نیست. ولی نزول روح مثل تجلی نور بیرنگ است بدون واسطهی منشور، که در عین اینکه هفت نور را در خود دارد، در وحدت و جامعیت قرار دارد و با نزول خود در عین بیرنگی، از شدیّت خود ضعیف میشود ولی کثیر نمیگردد.
4- وقتی ملائکه و روح نازل شدند دل انسان با حقایق عالم به صورت جلوات کثیرهی اسماء الهی در منظر ملائکه از یک طرف، و به صورت حقیقتی جامع در منظر روح از طرف دیگر، آشنا میشود و چنین انسانی توان رؤیت کثرت در وحدت، و وحدت در کثرت را مییابد. و از آن مهمتر قلب مستعد در شب قدر با نزول ملائکه و روح به نحوی کامل با خدای خود آشنا میشود و حق را در هر امری از امور عالم مشاهده مینماید و به لطف خدا راه زندگی به سوی پروردگارش را خواهد شناخت. به طوری که در آن شب «یُفْرَقُ کُلُّ اَمْرٍ حکیم»[2] هر امری که در عالم غیب به صورت حکیم و به جامعیتِ خاص مستقر بود نازل میشود و در راستای نزولش حقایق موجود در آن، متمایز و قابل شناخت میگردد. همانطور که قرآن از مقام حکیم و جامعیتِ خاص، در آن لیلهی مبارکه نازل شد و موجب تمایز حقایق برای قلبی شد که در آن شب قرآن برایش نازل گشت. البته این نزول از مقام حکیم و جامعیت یک نوع نزول است که در عین تمایز حقایق، کثرت الفاظ در آنجا نیست،[3] ولی نزول از غیب در طول 23 سال، نزولی است که تا حدّ کثرت در الفاظ موضوع تنزل یافته.
5- حقایق قرآنی از مقام قلم اعلی که جامعیت محض است بر لوح محفوظ نازل گشت که در عالم اَنفسیْ لوح محفوظ، حکم قلب انسانِ کامل را دارد و بالتّبعِ آن قلب، قلب مؤمنین است که نسبت خود را با حضرت صاحبالزّمان«عجّلاللهتعالیفرجه» محفوظ داشتهاند و از منظر قدسیِ قلب آن حضرت خود را مستعد ریزش فیوضات ملائکه و روح گردانده باشند. گفت:
اسرار شریعت نشود حلّ به سؤال / نینیز به درباختن حشمت و مال
تا دیده و دل خون نکنی پنجهسال / از قال تو را ره ننمایند به حال
جهت دیده و دل را از عادت نگاهکردن به پدیدههای محسوس از طریق حسّ، و پدیدههای معقول از طریق عقل و مفهوم، باید آنچنان تغییر داد که خودِ قلب با وجودِ حقایق مرتبط شود. که گفت:
بس بلا و رنج بایِست و وقوف / تا رهد آن روح صافی زین حروف
این حروف واسطهای یار غار / پیش واصل خوار باشد، خوارِ خوار
باید به دنبال رویکردی بود که دل نظر به حقایق بکند که در این حالت آن لحظه از هزارماه و به عبارت دیگر از یک عمر بهتر است، چون تمام عمر برای آن است که انسان بتواند با حقیقت مرتبط گردد و شب قدر شرایط چنین ارتباطی است. تمام دستوراتی که ما را از نظر به دنیا و محسوسات و وَهمیات به نظر به حق دعوت میکنند برای تغییر رویکرد ما است از محسوس و مفهوم و ماهیات، به حقیقت و وجود. (موضوع فوق را می توانید در کتاب «آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود» دنبال کنید).
برای تکمیل بحث خلاصه نظر حضرت آیتالله جوادی«حفظهالله» در شب قدر را خدمتتان عرضه میدارم. ایشان می فرمایند: «شب قدر يعني شبي که «خيرٌ مِنْ اَلفِ شهر» از هزار ماه برتر است، ولي «وَ ما اَدْراکَ مَا لَيلَةُ الْقدر» چه ميتواني درک کني از شب قدر؟ اگر فهميدن آن مشکل است، پيداکردن آن مشکلتر است، منتها اگر کسي با «مفهوم» انس گرفت، درک اين معاني براي او مشکل است... عقل نمي تواند بفهمد يکشبه ميشود ره صدساله رفت. عقل با مفهوم و برهان و استدلال کار دارد. از عميقترين برهان تا سطحيترين دليل، همه را عقل ميتواند درک کند. اما پرکشيدن، ديدن، همينجا که نشسته است بهشت را ببيند، همينجا که نشسته است جهنم را ببيند، ناله جهنميها را بشنود، اين نه کار دست و پا و چشم و گوش است، نه کار عقل، اين کار دل است. اين کار در درون انسانها تعبيه شده است. هيچکس با «دانايي» به جايي نرسيد تا عليبنابيطالب(ع) در باره آنها بفرمايند؛ «فَهُمْ وَالْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَاها فَهُمْ فيها مُنَعِّمُون»؛[4] آنها همين حالا که در دنيا نشستهاند، دارند بهشت را ميبينند و از نعمتهاي آن بهرهمند ميشوند. هرکس به اين مقام رسيد از «دارايي» رسيد، نه از «دانايي». يعني با مفهوم نميشود بهشت را ديد، با دل ميشود بهشت را ديد. در ديار دل، اين معارف فراوان است. و ليلةالقدر براي آن است که انسان، اين دلي را که خوابيده است بيدار کند، اين بندها را از دست و پايِ دل بردارد، اين مرغ باغ ملکوت را آزاد کند، يکشبه ره صدساله را طي کند. ما با بار گناه و با بار خيال و وَهم توان پَرش نداريم، بايد شستشو کنيم. آنچه به عنوان توبه، به عنوان نيايش در اين شبها مطرح است براي شستشو و رُفت و روب و گردگيري است، منتها شستشوي ملکوتي- نه اينکه خاکها را از اينجا پاک کنيم و در جاي ديگر قرار دهيم - شستشو، اما با کيمياگري و محو و اثبات که کار ملکوتي ذات اقدس إله است و ليلةالقدر هم شب کيمياگري و شب محو و اثبات است. ما اگر ميخواهيم گناهانمان را با توبه شستشو کنيم، مثل جاروکردن نيست که اين آلودگي را از خود منتقل کنيم به جاي ديگر، ما تبديل ميکنيم، به محو و اثبات. اينکه ذات اقدس إله سَيئات را به حسنات تبديل ميکند، کيمياگري است[5]
با التماس دعا
[1] - سوره نحل، آیه 2
[2] - سوره دخان، آیه 4
[3] - این مرتبه از نزول همان حالتی است که مولوی در وصف آن میگوید:
ای خدا جان را تو بنما آن مقام کاندر او بیحرف میروید کلام
[4] - «نهجالبلاغه»، خطبه 193 (خطبه متقين).
[5] - روزنامه کيهان 9/7/86، سخنراني مراسم إحياء شب قدر، حرم مطهر حضرت معصومه(س).
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید متوجهی نسبت وجود عالم با خدا شد و اینکه وجود عالم، عین ربط به حضرت حق است و بودن عالم همان ربط به حقبودن است. در این حالت است که این فرض مطرح میشود که اگر رابطه قطع شود، بودنِ عالم یعنی وجود آن دیگر محقق نیست. حال آیا عالم در وضعیتی قرار میگیرد که از طرف حضرت حق و بر اساس سنن ثابت او ارادهی دیگری محقق شود یا نه، واللّه اعلم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عنایت داشته باشید همانطور که حضرت امام خمینی در کتاب «ولایت فقیه» میفرمایند ولایت فقیه یک موضوع کلامی است در راستای موضوعِ امامت. و مثل سایر موضوعات علم کلام، باید دلایل حقانیت آن را دنبال کرد، یک موضوع فقهی نیست که بخواهیم نظر فقها را بدانیم 2- بنده از نظر همهی فقهای مذکور خبر ندارم ولی رویهمرفته همهی آقایان با مبانی مختلف، حاکمیت جامعهی اسلامی در زمان غیبت را به عهدهی فقها میدانند 3- همانطور که علامهی طباطبایی میفرمایند: اولیالأمر که در قرآن آمده و اطاعت آن واجب است، مربوط به انسانهای معصوم است، نه آنطور که بعضی از مفسرین اهل سنت میگویند مربوط به علمای اهل سنت باشد و تصور کنیم خداوند خواسته است مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه را آنها حل کنند، مگر مجتهدین و فقهایی که توانایی کشف سخن معصوم را داشته باشند 4- در قسمت سوم کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» از صفحهی 195 به بعد تحت عنوان «مبانی حکومت دینی» دلایل حقانیت حاکمیت ولیّ فقیه را میتوانید بیابید. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان استعدادی دارد که به کمک آن میتواند حقایق عالم را که به یک معنا، روح و باطن عالم است مدّ نظر قرار دهد و این با چشمِ دل و یا به تعبیری، ابصار قلوب انجام میشود. بعضاً در جملاتِ دینی یا آیات قرآن «فؤاد» به این معنا بهکار میرود، ولی بعضاً به معنای عقل است. موفق باشید