بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
36016
متن پرسش

سلام استاد عزیز: پیرو بحث نیهیلیسم و پوچ انگاری زمانه به بحث حضور در اکنون بی کرانه خود رسیده ام منتهی هنوز ریشه ایی مطلب برایم کامل ادا نشده است. کتاب برهان صدیقین را چند بار مطالعه داشته ام چه راهنمایی می‌فرمایید؟ در کدام مباحث این حضور اکنون را کامل تشریح کرده اید؟ این حضور اکنون را چگونه بدست بیاورم؟ چه کتبی مطالعه کنم؟ و در نهایت این حضور را چگونه حفظ کنم؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم توجه و حساسیت به این موضوع است و البته بحث، همچنان باید ادامه داشته باشد. کتاب «شرح سوره مرسلات» و صوت‌های شرح آن إن شاءالله موجب حضور خوبی در این موضوع خواهد شد. موفق باشید

36015
متن پرسش

سلام و عرض ادب: استاد بنده راجع به مسائل اعتقادی زیاد مطالعه می‌کنم و از لحاظ عقلی قبول می‌کنم مسائل اعتقادی رو ولی همش شک می‌کنم که این مسائل حقیقت داشته باشه. چه کار کنم که به یقین و به باور قلبی برسم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید باورها، درونی باشد و این‌جا است که نقش معرفت نفس حساس می‌شود. پیشنهاد می‌گردد پس از دنبال کردن کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح آن به کتاب «رسالۀ الولایه» از علامه طباطبایی و شرح آن پرداخته شود. شرح «رسالۀ الولایه» روی سایت هست. موفق باشید

36014
متن پرسش

سلام: خسته نباشید استاد. اگه بخوایم دانشگاه فرهنگیان خدمت شما باشیم امکان و فرصتش رو دارید؟ حالا یا جلسه عمومی یا سیر یا دوره

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه شرایطم طوری نیست که بتوانم خدمت عزیزان باشم. موفق باشید

36013
متن پرسش

سلام وقتتون بخیر. درباره ی توحید. شرح شماره گوش کردم سوره ی توحید و آیت الکرسی رو. و از گوگل هم شرح توحید استاد عابدینی رو گرفتم که ایشون فقط سه قسمت روی سایت گذاشتن و در قسمت سوم تاکید کردند که بقیه قسمت ها مخصوص آدمهای خاص هست. خوب ما چه کار کنیم که بتونیم اون قسمت ها رو هم داشته باشیم. هر چه که می‌شنویم درباره ی توحید به جای اینکه سیراب بشیم تشنه تر شدیم و این آتش رو باید یه جایی براش سرچشمه پیدا کنیم. البته من بی‌سوادم و فقط با گوش دادن شرح ها بلکه به یه چیزی دست پیدا کنم. به لطف الله راهی برام بزارید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید «برهان صدیقین» در امر توحید بسیار افق‌گشا می‌باشد که البته متن برهان و صوت شرح آن روی سایت هست. موفق باشید

36012
متن پرسش

سلام: خدا قوت. منظور این روایت چیست؟ «عنه عليه السلام القَرابَةُ إلى المَودَّةِ أحْوَجُ مِن المَودَّةِ إلى القَرابَةِ»; امام على عليه السلام: خويشاوندى به دوستى نيازمندتر است تا دوستى به خويشاوندى» ; نهج البلاغة : الحكمة 308 .

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آنچه مهم است دوستی است و حتی در دل خویشاوندی آنچه مهم است آن نوع دوستیهایی است که بین ارحام پیش می‌آید. حال چه آن دوستی در بین خویشان باشد و چه بین غیر ارحام. مهم، دوستی است و دوست‌داشتن، و دوست‌داشتن را دوست‌داشتن.https://eitaa.com/dastanak_ir/13862.  موفق باشید 

36011
متن پرسش

با سلام و خدا قوتک ببخشید، جایگاه هادی و مرشد راهبر، برای افرادی در زمان حاضر، سالک طریق معرفت می‌شوند چه کسانی باید باشد؟ دسترسی به پیر و مرشد به آن شکل و طریقی که در زندگی عارفان آمده برای ما مهیا نبوده، و یا ما شناخت نداریم. در این مورد تکلیف چیست؟ راهنمای ما فقط قرآن و روایات و فهم و ادراک عمل در حد توان شخصی از مسائل بوده.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید سخن مشهور آیت الله بهجت در این زمانه بسیار مهم است که می‌فرمایند: علم تو استاد توست. در این رابطه خوب است به جزوه «شرح مختصر دستورالعمل آیه الله بهجت (رحمةالله علیه)» که روی سایت هست، رجوع فرماییدhttps://lobolmizan.ir/leaflet/231?mark=%D8%A8%D9%87%D8%AC%D8%AA موفق باشید

36010
متن پرسش

سلام استاد: اضافه وزنی که دارم گاها در مسیر بندگی برایم مشکل ساز می‌شود. خواب و خوراکم زیاد می‌شود برای نماز خواندن خسته می‌شوم به زانوهام فشار میاید و... سوالم این است که با توجه به اینکه شما خیلی از جریانات حاکم بر جامعه رو دستپخت مدرنیته می‌دانید و درست هم هست، برنامه های کاهش وزن در غالب رژیم های غذایی که بالاخره توجه انسان را به خود می‌کشاند و تا حد زیادی ناخوداگاه توجه به تن رو برای انسان افزایش می‌دهد می‌تواند روش مناسبی برای کاهش وزن باشد؟ یا پیشنهاد دیگری دارید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه باید در این مورد مدّ نظر قرار داد اولاً: کنترل غذا و ثانیاً: تنقلات نخوردن و ورزش و پیاده‌روی داشتن است. چیز دیگری نمی‌دانم. موفق باشید

36009
متن پرسش

چگونه متوجه درستی این روایت وکلا هر روایتی شویم؟ روایت شده: هرگاه طفل بیمار شد، مادرش بالاى بام برود، و مقنعه از سر برگیرد، به گونه ‏اى که مویش آشکار گردد، آنگاه به سجده رود و بگوید: اَللّهُمَّ رَبِّ اَنْتَ اَعْطَیْتَنیهِ وَ اَنْتَ وَهَبْتَهُ لى اَللّهُمَّ فَاجْعَلْ هِبَتَکَ الْیَوْمَ جَدیدَةً اِنَّکَ قادِرٌ مُقْتَدِرٌ خدایا، پروردگارا تو او را به من عطا کردى، و بخشیدى، خدایا بخششت را امروز تازه کن، به درستى که تو توانا و نیرومندى سر بر ندارد تا فرزند او خوب شود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم در روایات، سند و محتواست که اهل درایت در حدیث، روی سند روایات کار می‌کنند و اهل معارف روی محتوا. در روایت فوق، از نظر محتوا مشکلی نیست باید تحقیق کرد که آیا از نظر سند مشکلی ندارد؟ موفق باشید

36008
متن پرسش

با سلام: استاد مسجد سید اصفهان دارای سه درب که یه درب آن مختص زنان می‌باشد البته «بنده خودم مال اون محل بودم ولی مسایل سیاسی وعدم نزدیکی مراکزعلمی به محل مورد نظر،عدم هویت اصیل زن و همچنین هویت طلبگی، که یه مقدارش هم مقصر دول مختلف بوده و هست زمان حضورم در آن محل را به هم زد» نمی‌دانم مال عهد قاجار انگار باید باشه ولی آیا اینکه برای ساخت مسجد به بحث زنان و عدم اختلاط اونها اهمیت داده شده قابل تامل نیست؟ یکی هم خانه بنکدارها که اونم دوران قاجار بوده و طبق خوابی که صاحب خونه در مورد برپایی روضه داشته اونجا روضه سالانه هست و الان هم زیر نظر یکی از سادات همان نسله، در کدوم دوران تاریخ بیشتر این اهمیت به بحث زن مورد توجه بوده شاید هم مسایل سیاسی و دین در زمانهایی قوی تر بوده که به دنبال آن حفاظت از زنان بیشترحس می‌شده و از کدوم منبع میشه پی گیر بود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه کنید که چگونه ما در فرهنگ دینی خود جایگاه خاصی برای بانوان قائل بوده‌ایم و با حضور فرهنگ تجدد، این امر مورد غفلت قرار گرفت. ولی منبع خاصی در این رابطه که بشود در این موضوع تحقیق کرد، در نظر ندارم. موفق باشید

36007
متن پرسش

سلام وقتتون بخیر: یک سوال از خدمتتون داشتم من چند بار برام اتفاق افتاده که مثلا میگم فلانی ماشاءلله چقدر سلامته یا فلانی چقد خانواده خوبی داره بعد می‌ترسم چشمشون کنم، بعد نگرانم که یوقت فکر کردن من باعث بشه خانوادش آسیب ببینن یا اینکه اون آدمی که میگم سلامته یوقت خدای نکرده بیمار بشه ولی نمیدونم چی‌کار کنم که این فکرها نیاد تو ذهنم باید چیکار کنم بنظرتون؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مواجهه با خوبی‌ها و امکانات خوبِ مردم و سلامتی آن‌ها این سخنان را بفرمایید؛ بسیار خوب است و این غیر از چشم‌زخم است که روح طرف تمایل به خوبی‌های اطراف ندارد. موفق باشید

36006
متن پرسش

با سلام خدمت استاد گرانقدر: لطفا جهت نفی خواطر ذکر یا آیه ای از قرآن را معرفی فرمایید. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اساتید محترم می‌فرمودند: آیات مسخرات یعنی آیات ۵۴ تا ۵۸ سوره اعراف  در این مورد به لطف الهی بسیار مؤثر است. از رسول خدا (صلى‌اللّه‌علیه‌و‌آله) برای دفع شیاطین و جادوگران وارد شده: «آیات سُخره» را بخوانند که این آیه است:«إِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَکَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ، وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ». همانا پروردگار شما خداوند یکتاست که آسمان‌ها و زمین را در شش دوره آفرید، آنگاه بر تخت [فرمانروایی و تدبیر امورِ آفرینش] چیره شد. شب را درحالی‌که شتابان روز را می‌جوید بر روز می‌پوشاند و خورشید و ماه و ستارگان را که مطیع فرمان اویند [پدید آورده]، آگاه باشید که آفریدن و فرمانِ [نافذ در مورد همۀ موجودات] ویژۀ اوست، خجسته و پُرخیر است پروردگار جهانیان!‌ پروردگارتان را با فروتنی و زاری و در پنهان بخوانید! [و از شرایط و ادبِ دعا تجاوز نکنید؛ زیرا] خداوند متجاوزان را دوست ندارد‌؛ در زمین پس از آبادی و عمرانش [به‌وسیلۀ بندگان شایسته‌ام،] به تخریب و فتنه‌گری برنخیزید! و خدا را از روی بیم [از عذابش] و امید [به رحمتش] عبادت کنید؛ زیرا رحمت خداوند به نیکوکاران نزدیک است‌. موفق باشید

36005
متن پرسش

سلام: با خستگی شدید و امیدی به شکوفایی رسیده می‌نویسم که نسل شما و پدران و مادران ما اگر انقلاب نمی‌کردید یا من خود را می‌کشتم یا شما ها را. از سن ۶ سالگی به بعد شبانه روز رنج دیدم رنجِ بی معنایی و پوچی و هزار خدایی جامعه که هرکس برای خودش بتی است و من بدنبال خودی که حقیقتا منم.. خودی که جاودان باشد و در لحظه ای فرو نریزد خودی که بگویم هان! این من نه انانیت است و قهر جدایی از همه و نه تنهایی در سوز استخوان سوز پوچی، بگویم هان! این حضور است در عین معنای تنهایی زنده و در عین آشنایی و یگانگی با همه حقایق و واقعیات ، دنیا را زیر رو کردم بیشتر از هر چیز از دست مردمان کره خاکی رنج دیدم یعنی شما معلمان، شما بسیجیان، شما کارمندان، شما خانواده ها، شما مردم دنیا چه خوب و چه بد شمایی که ریش دارید و مسجد می‌روید و تقوی می‌کنید اما در اسلامی که آمریکا در خودش مسلمانتان کرده. مردمان نه گمشده ای داشتند و نه حتی ارزشی برای خود قائل و بد تر این که مغرورانه مرا تمسخر و خار کردند که چرا حرف از معنی انسان میزنی لال شو از این رو مرا به تمام ابعاد و توانایی به تمام اشکال و از همه جهت با صدها روش درونی و بیرونی اذیت و آزاری سخت و فوق تصور کردند. بنده می‌توانستم همه دنیایی که یک آدم تمام عیار اهل دنیا بتواند برسد را ببینم و انتهای پوچ آن را درک کنم اما آنها علاقه مند بودند به حرکت بسوی پوچی و بقول خودشون در لحظه زندگی کردن. خب هر چه کردید، کردید و من دیگه هیچی نمیخوام چون از سفر طولانی و خسته کننده ای باید پیش خود بازگردم و از خدا میخوام مرا در بازگشت به خود بمیراند طوری که قادر به بازگشتی از خود به هر کجا نداشته باشم. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاه یا علی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که اگر انسان در راهی که عقل و شرع متذکر آن می‌باشند، قدم نگذارد و مسیر زندگی را با این دو، جدّی نگیرد؛ با برهوت خود روبه‌رو می‌شود و به جای آن‌که در مقابل آن برهوت فکر کند و به خود آید و مسیر خود را بازخوانی نماید، ممکن است همچنان حضور در برهوت را ادامه دهد و معلوم است که در این حالت، بقیه را متهم می‌کند. همان‌طور که جناب مولوی در این رابطه می‌فرماید:
 زآنک هر بدبخت خرمن‌سوخته
می‌نخواهد شمع کس افروخته
هین کمالی دست آور تا تو هم
از کمال دیگران نفتی به غم
این‌جا است که باید هرکس مسیر کمال خود را بیابد و با پشتکار و حوصله، خود را جلو ببرد. موفق باشید

 

36003
متن پرسش

رهبر انقلاب: در مدارس نظرسنجی کنید ببینید چند نفر رونالدو را می‌شناسند، چند نفر کاظمی‌آشتیانی را بایستی کاری کنیم که دانش‌آموز دارای هویت ملی بشود. مهمتر از علم‌آموزی یا لااقل در حد علم‌آموزی این است که او احساس هویت بکند، یک انسان با هویت ساخته بشود، یک هویت ملی، هویت احساس اعتماد به نفس ملی پیدا بکند. از عمق جان کودک ما با افتخارات کشور آشنا بشود این چیزی است که امروز وجود ندارد خیلی از افتخارات حالا ایشان اسم مرحوم آقای کاظمی‌آشتیانی را آوردند شما بین بچه‌های مدرسه‌تان، مدارس‌تان نظرخواهی کنید ببینید چند درصد کاظمی‌آشتیانی را با آن همه خدمات، با آن ارزش وجودی که این مرد، این جوان، جوان هم بود داشت می‌شناسند چند درصد، رونالدو را چند درصد می‌شناسند، ما چرا افتخارات ملی خودمان را نمی‌شناسیم؟ این خیلی مهم است یک بخش از این چیزهایی که می‌گوییم هویت ملی همین است که افتخارات ملی را، گذشته‌ی علمی را، گذشته‌ی سیاسی را، گذشته‌ی بین‌المللی را بشناسند. 🇮🇷تحلیل سیاسی و جنگ نرم ✍@tahlile_siasi ⭕️تحلیل و بررسی تاثیر الگوها و فضای دنیای مدرن بر نسل‌های جدید از زبان‌مقام‌ معظم رهبری. ما هنوز در شناخت مدرنیته مانده ایم در حالیکه مدرنیته در جزئی ترین زوایای زندگی ما حضور و بروز دارد؛ در آرایش صورت زنان حتی زنان و دختران باحجاب، در اتاق های خواب کودکان، در تلفن‌های همراه و فیلم‌های آخر هفته، در فوتبالهای شبانه، در اقتصاد مدرن که لحظه لحظه زندگی را با حساب و کتاب و سود انگاری همراه نموده و در معماری خانه ها در لباس‌ و رخت و.... پس می توان نتیجه گرفت که فرهنگ کنونی ایرانی برخلاف حتی دهه های۵۰ و ۶۰ از سه ضلع تشکیل یافته؛ فرهنگ اسلامی، فرهنگ ایرانی فرهنگ مدرن-غربی. بنابراین بایستی اندیشمندان و بخصوص روحانیون گرامی که دارای نفوذ سیاسی و دینی در ارکان جامعه و قدرت سیاسی هستند، و به تعبیر دقیق تر اولیای امر، صاحب اختیار، و سرپرست دنیا و آخرت بقیه ما مردم کوچه و بازار هستند و جان و مال و کیفیت زندگی ما مردم عادی، وابسته به تصمیمات آن سروان ارجمند و گرامیان است. باید به شناخت فلسفی- معرفتی مدرنیته و نه شناخت عقیدتی که مبتنی بر مقاومت، انکار و نزاع است، همت گمارند و سعی در جذب همه افراد جامعه اعم از : غرب گرا، ملی گرا و اسلام گرا نمایند. تا جو و اقتصاد کشور به آرامش و سامان برسد و از طرد شهروندان و واگرایی جامعه پرهیز شود. 🌸🌸🌸🌸🍀🍀🍀🍀 نظر شما استاد گرامی درباره تغییرات اجتماعی انسان جدید چیست؟ آیا می توان با دیدگاه و روش دهه ۶۰ و ۷۰ ایران دهه ۹۰ را مدیریت کرد؟ مگر قبول افکار ملی گرایانه و مدرن برخی هموطنان و مدیریت این افکار برخلاف مدیریت اسلامی است؟ اگر اسلام نتواند حوادث واقعه و افکار جدید را مدیریت نماید، دیگر داعیه جهانی داشتن بی وجه است؟ اگر نظام اسلامی و دین اسلام نتواند با تمدن مدرن ترکیب و تزویج شود، چطور می خواهد با نسلی روبرو شود که درفضای مدرن تنفس می کنند؟ نظام اسلامی در دهه ۹۰ همزمان با تظاهرات شدید دنیای مدرن بر ظاهر گرایی شدید دینی مانند مداحی گری و رد صلاحیت شهروندان و تاکید بر ظاهر دینی شهروندان تاکید دارد، ولی این ظاهر گرایی چون فاقد پشتوانه فکری بیشتر تخیلی بوده و چند صباحی از بین می رود؟ بهترین کار منع شهروندان از آب  و از وجود نیست، بلکه اجازه اندیشیدن به شهروندان از هرطیف و اجازه به آنها برای حضور در مناصب مدیریتی و اجتماعی است، تا این افراد احساس شخصیت نموده و با دین و نظام هماهنگ شوند.

متن پاسخ

باسمه تعالی:سلام علیکم؛همین‌طور که می‌فرمایید فضای جهان مدرن، هر انسانی را از میراث فرهنگی خود منقطع کرده، حتی انسان را از خود انسان بیگانه نموده و آگاهی از این امر، موجب دنبال‌کردن راهکارهای صحیح می‌گردد که بحث آن مفصل است. عرایضی با مسئولین تلویزیون‌کشور تحت عنوان «ارتباط رسانه‌ای با انسان‌های آخرالزمانی» شد که فکر می‌کنم می‌تواند رفقا را در این موارد کمک فکری کند. https://eitaa.com/matalebevijeh/14725. موفق باشید.

36002
متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: گاهی در راه برخی از عبادات موانعی پیش می آید. مثلاً می خواهیم برویم زیارت امامان معصوم علیهم‌السلام ولی مانعی ظهور می کند و اجازه نمی دهد. از کجا بفهمیم این مانع الهی است یا شیطانی است؟ چون اگر بدانیم الهی است با متانت بیشتری رفتار می کنیم ولی اگر بفهمیم شیطانی است و شیطان می خواهد ما را از طریق این مانع از این توفیق محروم کند، سعی می کنیم به هر شکلی که شده مانع را کنار بزنیم تا به فیض زیارت برسیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مسیری که در آن قدم می‌گذاریم با حرص همراه نبوده و به حکم تکلیف باشد، إن‌شاءالله الهی است. موفق باشید

36001
متن پرسش

در مورد رزاقیت خداوند و... خیلی سوال شده برام اینی که می‌پرسم به این مسئله نگاه نکنید که نسخه ی فلانی هست، نسخه ی فلانی نیست، موضوع اینه برام گره ذهنی درست شده ما مثلا یه دبه ترشی می‌ندازیم مثلا فصل برداشت عسل هست و اون زمان بگذره اون عسل مرغوب تموم میشه، مقدار نیاز رو می‌خریم یا مثلا فصل آلبالوئه و یا..... مربا می‌پزیم یا خیلی مثالهای دیگه اینا رو نمیشه وعده ای گرفت یا یه چیزی یادم اومده بود کدوم معصوم بود امام صادق بودن فکر کنم که برنج یا گندم کمیاب میشه زمانشون، و به غلامشون می‌فرمایند هرچه درانبار داریم ببر بفروش خب این رو با مدل زندگی آقای بهجت چطور جمعش کنم؟ که اقا وعده وعده خرید می‌کردند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شرایط قبیله‌ای زمان حضرت صادق«علیه‌السلام» و این‌که به آن صورت نبوده تا مغازه‌هایی باشد که هر موقع خواستند مایحتاج کلی خود را خریداری کنند؛ را نمی‌توان با شرایط زندگی آیت الله بهجت مقایسه کرد. در مورد رزق و جایگاه آن خوب است به کتاب «جایگاه رزق در هستی» که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

36000
متن پرسش

با سلام و احترام: کاش کتاب خویشتن پنهان، جلد دوم داشته باشد و تمام مسائل مربوط به نفس را بیان می کردید. به نظرتان حل مسائل نفس چقدر به درمان بیماری ها کمک خواهد کرد؟ یا اینکه جهل انسانها به مسائل و قدرت نفس و چگونگی استفاده از آن چقدر باعث می شود در گرفتاریهای دنیا گرفتار شوند و فرصت خود را از دست بدهند؟ استاد قبول دارم که بلا برای مومن، از طرف خدای حسن البلا آمده ولی وقتی می بینم طرف بدون دین و اهل بیت؛ بیمار را با انرژی درمانی خوب می کند و به بقیه هم می گه برین پیش امام تون، خیلی سخته. همه ی معارف را داشته باشی و دستت بهش نرسه و یک کافر اینجوری مسخره ات کنه، واقعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث «معرفت نفس» و «معرفت حشر» در رابطه با حضور بیکرانه انسان است نزد خود و درک حضور ابدی‌اش. در حالی‌که انرژی درمانی، نوعی تحریک قدرت واهمه نفس است در حوزه بدن که به گفته بعضی از افرادی که تحت درمان قرار گرفته‌اند اگر خودشان فعالیت‌های بدنی‌شان را دنبال نکنند، حتی آثار کار انرژی درمانی خنثی می‌شود. موفق باشید

35999
متن پرسش

با سلام واحترام: آقا و خانم مذهبی در زندگی مشترکشان به چالشهای غیر بنیادی و جدی نما برخورده اند به عنوان نمونه خانم می گویند اگر رفت وآمد با فامیلها داشته باشیم پوشش بد خانم های فامیل روی تربیت پسرهای من تاثیر می گذاره پس این کار را انجام ندهیم و مهاجرت به شهر دیگر را یک راهکار می داند آقا مخالف است با این نظر و یا اینکه خانم از اینکه آقا هیچگونه کمکی در امورات منزل نمی دهند ولی با رغبت کامل کارهای خواهرشان را انجام می دهند یا اینکه خانم از اینکه آقا اصلا مسائلش را با ایشان در میان نمی گذارد وهیچ گفتگوی کلامی بین آنها شکل نمی گیرد رنجی جانکاه می برد. خانم این راهکار را پیشنهاد می دهد که جدا زندگی کنند و آقا مجدد ازدواج نماید با فردی که خانم معرفی می کند اقا از اینکه خانم برایشان تعیین تکلیف می کند گله مند است. استاد عزیز خواستم اگر برای این دو بزرگوار که خانواده ای مذهبی هستند و دغدغه مند انقلاب توصیه ای دارید بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید با توجه به عرایضی که سال قبل در امامزاده گلپایگان شد https://eitaa.com/matalebevijeh/11304 ؛  هر کدام باید متوجه باشند طرف مقابل برای خودش جهانی دارد و نباید همه در جهان ما حاضر باشند. بلکه باید متذکر شوند آیا می‌توانند جهان همدیگر را درک کنند، به جای آن که هر کدام جهان دیگری را نفی نماید؟ آری! اینجا است که ارزش اسلام و انقلاب معلوم می شود که چگونه انسانها که هر کدام جهانی هستند، ذیل جهان گسترده توحید و معنویت می توانند همدیگر را درک کنند و محترم شمارند، وگرنه بالاخره جهانِ امروز و بشرِ امروز طوری است که هیچ کس، هیچ کس را به معنی واقعی تحمل نمی کند و به اصطلاح متفکران غربی: «انسان، گرگِ انسان شده است». هر کدام باید نسبت به دیگری جهانِ گشوده ای باشند وگرنه باز تحقیر و باز نفی و باز عدم تحمل. این‌که گمان کنیم باید به جهت تحت تأثیرقرارنگرفتن فرزندان آن‌ها را از بقیه به آن شکل که می‌فرمایید، جدا کنیم؛ در این زمان، این نوعی فرار از زندگی است. بالاخره انسانها با انسانها زندگی می کنند. مهم آن است که پدر و مادر با نوعی فرهیختگی، سبکی را به فرزندانشان نشان دهند که آنها احساس کنند حضور در آن سبکِ معنوی برای او معنای بهتری دارد؛ وگرنه فرار انسانها از انسانها در این دنیا غیر ممکن است. موفق باشید

35998
متن پرسش

سلام وقت شما بخیر و نور: سوالی در حیطه ی جبر و اختیار در انتخاب همسر داشتم اصل مسئله این است، نظر به مبحث اعیان ثابته، همسر را من انتخاب می‌کنم یا خداوند مقدر فرموده؟ اگر من به کسی نه بگویم، نه گفتن من ، به اراده ی خداوند است، یا به اختیار خودم؟ اگر مهر شخصی در دل من قرار گیرد، خداوند این مهر را در دل قرار داده یا خیر؟ آیا خدایی که این عالم و آدم را خلق کرده، در مسئله ی انتخاب همسر، که گفته شده نصف دین را شامل می‌شود، موضوع به این مهمی را به اختیار و عقل محدود بشر واگذار کرده؟ یا خیر، خداوند با توجه به درجات و درونیات و قوا و استعداد رشد هر کس، همسری برای او مقدر فرموده که رشد آن دو، با بودن در کنار یکدیگر رقم خورده سوال دوم اینجاست اگر شخص، تغییر کند، و رتبه وجودی اش بالاتر رود، همسر مقدر شده ی وی تغییر می‌کند؟ پیشاپیش تشکر از پاسخ گویی شما🌹

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن در آيات ۱۷۳ و ۱۷۳ سوره اعراف خبر از تعهد فطري انسان در مقابل خدا مي‌دهد كه انسان ذاتاً حق را مي‌شناسد و ربوبيت او را پذيرفته، و از ابتدا والدین هرکدام مشخص بوده است. لذا می‌فرماید:  
« وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ،  أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةً مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ »
     يعني آنگاه كه از فرزندان آدم، از پشت نسل‌هايشان، تعهد گرفتيم، خودشان را گواه خودشان گرفتيم، كه آيا من ربّ شما نيستم؟ گفتند: آري شهادت مي‌دهيم. اين كار را كردم تا روز قيامت نگويند ما نسبت به ربوبيت تو غافل بوديم، يا بگويند كه پدران ما مشرك بودند و ما هم فرزندان آنها بوديم و از خود اطلاعي نداشتيم، آيا ما را هلاك مي‌كني به جهت كاري كه آن باطلان كردند؟
          نتايج آيه :
    الف – ذات همة انسان‌ها با پروردگار خود روبرو شده‌است.
    ب – همه بدون استثناء ذاتاً به رب بودن خداوند شهادت داده‌اند.
    ج – همه با يك علم ذاتي و حضوري پروردگارشان را مي‌شناسند.
      د – در قيامت بدكاران نمي‌توانند بگويند ما از ربوبيت خداوند بي‌اطلاع بوديم، چون جانشان چنين تصديقي را همواره داشته و آنها با مشغول كردن خود به دنيا، آن صدا را در خود خاموش كرده و در نتيجه نشنيدند.
    ه – با توجه به اين ذات و فطرتِ آشنايِ به پروردگار هستي، نمي‌توانند بگويند چون پدران ما مشرك بودند ما هم مشرك شديم و محيط و تربيت خانوادگي را بهانه‌اي براي بدبودن خود بگيرند. لذا ريشه اصلي بد بودن و خوب بودن هر كس، خود فرد است و محيط و خانواده و پدر و مادر و جامعه و ژن، همه‌شان علت مُعِدِّه يا شرايط هستند و علت اصلي خود انسان است كه در مقابل نداي فطرت چه موضع و انتخابي بكند. و چه بسا از والدين غير صالح و در محيطي فاسد، انسان‌هايي متعالي سربرآورند، چرا كه اين انسان‌ها نگذاشتند صداي فطرت‌ در جانشان خاموش شود.
با توجه به موارد فوق می توان گفت از همان ابتدا والدین انسانها مشخص بوده، و خداوند ربوبیت خود را با آنها در میان گذارده. پس باید همسر هرکس در نسبت به فرزندی که مربوط به این همسر است، از قبل معلوم بوده باشد. موفق باشید

 

35996
متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: با همه بدی ها و گرفتاری هایم، به لطف الهی بالاخره امسال هم توفیق پیاده‌روی اربعین را پیدا کردم. بعد از اینکه با بدن خسته و مجروح به کربلا و بین الحرمین رسیدم، بعد از استراحت کوتاهی وارد حرم سیدالشهداء علیه السلام شدم.😭 اصلاً باورم نمی شد اینگونه در حرم حضرت و در کنار ضریح مطهر ایشان اشک بریزم و بسوزم. حس می کردم امام مثل پدری بسیار مهربان و دلسوز که از همه‌ی دردهایم با خبر است، مرا در آغوش گرفته و دست نوازش به سر و صورتم می کشد. این ها را گفتم که این سوال را بپرسم: آیا با توجه به اینکه بنده بسیار آدم بدی هستم، و در عین حال به این احوالات رسیدم، آیا امکان دارد دچار سنت استدراج شده باشم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! قصه استدراج با این احوالات متفاوت است. در استدراج به هر حال نوعی تکبّر و خودبینی در میان است. در این‌جا قصه، قصه همانی است که جناب مولوی می‌فرماید:
عاشق شده ای ای دل سودات مبارک باد
از جا و مکان رستی آن جات مبارک باد
از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور
تا ملک ملک گویند تنهات مبارک باد
ای پیش‌روِ مردی امروز تو برخوردی
ای زاهد فردایی فردات مبارک باد
کفرت همگی دین شد تلخت همه شیرین شد
حلوا شده‌ای کلی حلوات مبارک باد
در خانقه سینه غوغاست فقیران را
ای سینه بی‌کینه غوغات مبارک باد
این دیده دل دیده اشکی بد و دریا شد
دریاش همی‌گوید دریات مبارک باد
ای عاشق پنهانی آن یار قرینت باد
ای طالب بالایی بالات مبارک باد
ای جان پسندیده جوییده و کوشیده
پرهات بروییده پرهات مبارک باد
خامش کن و پنهان کن بازار نکو کردی
کالای عجب بردی کالات مبارک باد
موفق باشید

 

35995
متن پرسش

ضمن عرض سلام: با کسب اجازه استاد ما فصوص رو یک دور کار کردیم و منازل هم منزل ۸۰ هستیم و دو سوال از خدمتتون داشتم ۱. استاد من قبلا زیاد خواب می دیدم و از وقتی با شما آشنا شدم خیلی بیشتر هم شده در حدی که روزی یک الی دو خواب می‌بینم ولی نمیدونم کدامیک سروش غیبی و کدام یک خیالاته؟ چطور میتونم اینها رو از هم تفکیک کنم؟ مثلا چند روز پیش اقدام کردم برای بچه دار شدن و شب چسبیده به اذان صبح خواب دیدم که کنار ضریح امام رضا (ع) به شدت گریه می‌کنم و بهم شیرینی خیلی لذیذی دادند. خیلی علاقمندم تفاوت خیالات و سروش های غیبی رو بدونم. ۲. استاد بعد از منازل و فصوص چکار کنیم؟ آیا کتابی برامون در نظر گرفتید یا خیر این انتهای کار هست؟ من دوست دارم خیلی بیشتر در این راه حرکت کنم مثلا فصوص رو به جای عمومی، به صورت تخصصی بخونم یا فتوحات یا فص فاطمیه و ... . خیلی ممنون از شما که مسیر زندگی من رو زیبا کردید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در عین اینکه نباید به خواب، حساس بود و خودمان نباید آن را دنبال کنیم، آری! آن‌جایی که حسّ عبودیت ما را برای ما پیش می‌آورد، آن رؤیا ان شاءالله رؤیای رحمانی است. ۲. به هر حال این مطالعات باید مسیر ما را به سوی قرآن بکشاند. پیشنهاد می‌شود مباحث کتاب‌های مربوط به سوره مرسلات و جاثیه و فتح را دنبال بفرمایید خوب است و در کنار آن‌ها از مباحث «جهان بین دو جهان» غفلت نفرمایید. موفق باشید

35994
متن پرسش

ما خانواده مذهبی هستیم و همیشه خیلی دوست داشتم که بچه های مذهبی داشته باشم. دختر ۱۲ ساله ای دارم که تا امسال تمام روزه هایش را گرفته بود امسال که می‌خواست به کلاس هفتم برود خودش از پارسال تصمیم گرفته بود که در امتحان ورودی مدارس تیزهوشان شرکت کند من هم برای تشویق بیشتر به او گفتم که اگر قبول بشی جایزه خوبی برات می‌گیرم چند بار به صورت مقدمه به من گفته بود که یک جایزه می‌خواهد که نمیتونه به من بگه می‌گفت اصلا براتون هزینه نداره و من هر چی فکر می‌کردم و حدس می‌زدم اشتباه بود تا اینکه یک شب بالاخره هدیه اش را به من گفت به این شرط که من اصلا هیچ بحثی باهاش نکنم من هم قبول کردم در کمال ناباوری به من گفت که اگر قبول شد دیگه نه نماز و نه روزه و نه حجاب را نمی‌خواد داشته باشه و سریع هم رفت توی اتاقش. من بهت زده شده بودم تا صبح اصلا نخوابیدم و خیلی گریه کردم. من خیلی بیشتر ترجیح می‌دادم که دخترم در راه دین باشه تا اینکه تیزهوشان بره وقتی نتایج اومد تیزهوشان هم قبول شد البته من از فردای اون شب دیگه بهش نگفتم نماز خوندی یا نه فقط بهش گفتم هر وقت دلت برای خدا تنگ شد میتونی نماز بخونی حالا شما به من کمک کنید که من باید چکار کنم؟ میدونم که اصرار و زور هیچ فایده ای نداره ولی هر چه هم بگذره و اون از نماز دورتر بشه برگردوندنش به این مسیر سخت تر میشه.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زمان زمانه‌ای است که انسان، خودش برای خودش مسئله شده است و در این رابطه مباحث معرفت نفس نکاتی را به میان می‌آورد. پیشنهاد می‌شود مباحث کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» را به او پیشنهاد و یا با او در میان بگذارید و حرفتان پس از طرح موضوعات فصل اول آن کتاب، این باشد که به هر حال، برای ترک دستورات دین باید دلایلی داشته باشد. در حالی‌که برای بندگی خدا به عنوان ارتباط با خالقی که همه ابعاد ما را می‌شناسد، ما دلیل داریم. و چنانچه باز بر حرف خود تأکید دارد باید بداند که به عنوان یک انسان غیر منطقی او را مدّ نظر دارید. موفق باشید

35993
متن پرسش

سلام علیکم استاد: ببخشید چند سالی است عطش آموختن و طلب علم در من زیاد شده شده و همین امر باعث شده کتاب های مختلف در موضوعات مختلف معارف مطالعه کنم اما بیشتر باعث گیج شدنم شده. استاد باید این حیرت در این زمینه، چگونه پاسخ بدم که هم برای خودم اثرگذار باشه هم برای اجتماع؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی بفرمایید با «معرفت نفس» شروع کنید و از این جهت پیشنهاد می‌شود با سیر مطالعاتی که سایت مطرح کرده است، همراه شوید. https://lobolmizan.ir/page/seyr موفق باشید

35992
متن پرسش

با سلام: از گوش دادن صوت تفسیر حمد امام خمینی (ره) برداشتی دارم. می‌خواستم بدانم که درست است یا نه؟ اگر دیدن، شنیدن، خیال، تعقل و... شئون نفس ناطقه است، وقتی من دارم دیدن یا شنیدن یا خیال و...، درک می‌کنم، من در حقیقت دارم نفس را درک می کنم. آیا در مورد خدا مثلاً زمین را به عنوان یکی از شئون خدا بدانم، آیا درست است که بگویم که من خدا را دیده‌ام. یعنی خدا ظهور کرده و این ظهور همان زمین است و چون زمین جدای از خدا نیست، پس من خدا را دارم می‌بینم. البته توجه دارم که این زمین خدا نیست. بلکه خداست که ظهور کرده و در اینجا این ظهور (یعنی همین زمین) ظهور خداست. نمی‌دانم که آیا شما حرف مرا متوجه شدید. با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موضوعات، بحث در مظاهر اسماء است به اعتبار اسماء، نه به عنوان اشیاء. و به همین جهت در این موارد ابتدا باید متوجه اصالت وجود بود که جناب ملاصدرا در «برهان صدیقین» به میان آورده‌اند و حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» بر آن مبنا موضوعات خود را در شرح آن سوره به میان می آورند. موفق باشید

35991
متن پرسش

سلام و احترام. فرمودید: «آنان که حضور خداوند را در همه ي لایه هاي زندگی احساس نمی کنند چگونه می توانند به آرامشی برسند کـه در زیر سایه ي آن آرامش، عشق به خدا و به خلق خدا را تجربه کننـد؟» و نیز فرمودید: «خداوند "عمق وجود انسانها را متوجه خود می‌کند تـا عـشق بـه پروردگار را به انسانها هدیه کند.» ببخشید چند سوال دارم. اول اینکه چرا خداوند می خواهد همه انسان ها عاشق ایشون باشن؟ آیا عشق یه چیزیه که همه باید عاشق بشن؟ اینجوری بی ارزش نمیشه که خدا طوری جهان رو بچینه و سامان بده که همه عاشقش بشن؟ انگار دست کم از نظر شرایط رسیدن به عشق، یه اجباری هست که انسان نمیتونه بیرون از جهانی که خداوند برای هدیه ی عشق به انسان ها ساخته، اقدامی بکنن. این عشق رو بی ارزش نمی کنه؟ سوال دوم، اینکه آیا «نیاز به دوست داشته شدن» در انسان ها، ظهور و مرتبه پایین همین میشه که خداوند میخواد انسان ها رو عاشق خودش بکنه؟ و سوال سوم، عشق مادر به فرزند و عشق فرزند به مادر در شرایطی که فرمودید حضور خدا را در همه لایه های زندگی حس نکنن، یعنی این عشق نیست؟ من عاشق مادرم هستم می‌خواستم بدونم توهم زدم؟ احساسی که به صورت عشق در خودمون تجربه می‌کنیم ولی لزوما دینی نیست رو چطوری تحلیل کنیم؟ این باعث دلسردی انسان ها و خشک بودن اخلاق و رفتارشون نسبت به هم نمیشه؟ فکر می‌کنم اگه عشق رو فقط الهی تعریف کنیم رابطه انسان ها با هم خیلی بد میشه و فکر می‌کنند حتما باید کسی مثل ما بیاندیشه و دائما ایمانش رو ابراز کنه تا بهش عشق ورزیده بشه. عملا نظام خانواده ها از هم می پاشه مگه اینکه هی تظاهر کنن به دیندار بودن. اون هم از نوع خاصی از دینداری، چون هر کس دین رو یه طوری می فهمه.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع عشق به خداوند موضوع مفصلی است که باید در لایه‌های مختلفش مورد بررسی قرار گیرد. همین اندازه خوب است روشن شود که خداوند عین کمال است و عشق به کمال مثل عشق به علم و حیات می‌باشد و اساساً بحث نیاز خداوند به این عشق، معنا نمی‌دهد. انسان است که در عشق به کمال مطلق با افقی روبرو می‌شود بسی متعالی و عبادات او زمینه هرچه بیشتر نزدیک‌شدن به آن افق بیکرانه را برای او فراهم می‌کند و البته این غیر از رابطه عاطفی و فطری است که مادر به فرزند و فرزند به مادر دارد. در رابطه با عشق به خدا و اولیاء الهی  می توانید به کتاب « مبانى نظرى و عملى حب اهل بيت (عليهم السلام)» رجوع فرمایید که روی سایت هست. موفق باشید

35990
متن پرسش

بسم‌ الله: آیا راهی هست که از این خورد شدن استخوان‌مان از پوچی روزگار به در آییم؟ آیا راهی هست که هر چند وقت یک‌بار از گذشت روز‌ها به تنگ نیامده و آرزوی مرگ نکنیم؟ به چگونه بودنی‌ دچار شده‌ایم که گاه_ و نه شاید همیشه_ دیگری را کینه‌مندانه مزاحم بودنمان می‌یابیم؟ و می‌دانیم که راه باز است... و می‌دانیم که ما راهرو نیستیم... آری! راه باز است... از اشکی که هنوز که هنوز است، بی‌هیچ دلیل و فقط با دیدن عکسی از وجهه‌ی حاج قاسم می‌ریزیم، با تمام بی‌رنگی و خلوص‌اش، پیداست که راه هموار است. اما همواری که چقدر دشوار می‌نماید... آری! هی باید رفت و آمد. هی باید گفت و باز سکوت کرد... باید ایمان آورد و باز کافر شد و باید یقین کرد و مدام پس زد، چاره‌ای نیست. به تنگ آمده‌ایم...از این دویدن‌ها که به شوق حضوری است و باز نشستن و به تنگ آمدن، و نمی‌دانم به خویش حق بدهم که بی‌تاب شوم یا نه. چه ظرفیتی می‌خواهد و چه همتی می‌خواهد که خود را در جهانی که شما از آن تعبیر به جهانی بین دو جهان می‌کنید، بتوان حاضر کرد؟ و قطعا همتی متعالی می‌خواهد که اگر سهل و به این سادگی‌ها بود، گرفتار چنین نسبت‌ها و وضعی که الان داریم، نبودیم. شاید و نه شاید که قطعا همتی می‌خواهد متعالی و شاید همت‌های کوچک‌مان است که ما را به تنگ آورده... آخر آن‌ همت بزرگ کجاست؟ ما گریسته‌ایم، در بی‌رنگی، در اخلاصی که به تعبیر زیبایتان گریه‌‌ای که گویا در عرش حاضر شده‌ایم. نه در طلب بهشت و نه ترس از جهنم و نه به طمع اینکه چیزی شویم و همه‌ی این‌ها را قلبمان درک کرده است. با باکری‌ها و حاج‌احمد‌ها و حاج‌قاسم‌ها چه گریه‌ها که نکرده‌ایم. و باور کنید که قلبمان در شوق امام و حضوری که در این تاریخ آغاز کردند چنان در وجد و شعف می‌آید که انگار در تمام تاریخ حاضریم، اما چه می‌شود که این احوالات را به هوس نزدیک می‌بینم؟ چرا ناخودآگاه خود را دچار یک بی‌همتی و بی‌ارادگی درک می‌کنم که از خویش و دیگران و زنده‌بودنم به رنج می‌آیم. و چقدر پر کینه از جهان و آدم‌هایش می‌شوم. چقدر یک‌دفعه انگار هیچ ندارم و هیچ شده‌ام؟ امروز باز جمعه‌ای است که نشسته‌ام. و از دیشب مانند دیگر وقت‌ها و هفته‌‌ها به تنگ آمده‌ام و خودم را می‌خورم و هیچ دلیلی برایش نمی‌یابم. نگفته‌هایی است در این‌ حرف‌ها که هیچ کلمه‌ای شاید برای گفتنش نیست یا حداقل من بلد نیستم. برای کسی که این چنین از پاافتاده و اینقدر اراده کرده که بی‌اراده شده_ و گویا حکمتی در بی‌ارادگی است_ دوباره اراده کردن راه چاره است یا نشستن در بی‌ارادگی تا شاید اراده‌ای سراغش آید؟ کفری که سراغمان آمده را چگونه تاب بیاوریم و خویش را با قیاس گذشته بی‌چاره نکنیم تا نور ایمان حضرت حق متذکرمان کند که تنهایت نگذاشته‌ایم؟ حرفی از هایدگر در ذهنم است که می‌گفت: (بگو پس چه باید کرد؟ رها کردن.) از این‌ گفته‌ها ناگفته‌هایم را بخوانید. والسلام

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه در این کلمات، همه خودمان را احساس می‌کنیم. این‌جا قصه شما نیست، قصه همان کسی است که به خود آمده و نمی‌خواهد خود را فریب دهد. گویا جناب حافظ نیز در غزل شماره ۱۲۷ که تحت عنوان «برکات درک عمق نیست‌انگاری پس از حضور در میدان اربعین» عرایضی در شرح آن شد؛ چنین گزارشی را از احوالات خود با ما در میان گذاشته است که چگونه و چرا همانند لاله، خونین دل است؟ و چگونه همان حضوری که حضور در نزد خود با آن بی کرانگیِ خود است، تبدیل به نوعی تنهایی می‌شود و قصد جان او می‌کند تا او را از پای درآورد. به تعبیر خودش: «طبیبم قصد جان ناتوان کرد»، همان طبیبی که به گفته شما موجب ظهور اشک برای حاج قاسم شد با تمام بیرنگی و خلوصش. می‌فرمایید باز ایمان و باز کفر، و عرض بنده آن است که یا توقف در ایمان قبلی و غرور و عبور از آن، و روبه‌روشدن با برهوت، برهوتی که حکایت حضور دیگری را بناست با ما در میان بگذارد. حکایت درک نیست‌انگاری این دوران، حکایت بزرگ‌شدن انسان است و انسان‌های بزرگ به جای آن‌که از آن فرار کنند و یا آن را پنهان نمایند؛ باید در وسعتی دیگر و نسبتی جدیدتر خود را در نزد خود و در جهان حاضر کرد. پس کفر نیست که پیش آمده است، گشوده‌شدنِ راهی است تا حضوری دیگر را در افق انتظار تجربه کنیم. خواستی نام آن را به رسم عرفا جلال بعد از جمال بگذار و بگو غنایِ ذات ابدی به صحنه آمده است تا نشان دهد او را نیازی به مخلوقات و عبادات آن‌ها نیست. و اگرچه این واژه‌ها در جای خود درست است، ولی گویا قصه ما در عین بی‌ربط‌نبودن با این سخنان، برهوتی که پیش می‌آید و در پیش است طاقت بیشتری می‌خواهد. شاید قصه چشمِ بیمار که حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» از او گزارش داد بیشتر به ما نزدیک است زیرا حکایت تقابلِ خال لب را به میان آورد که چگونه اگر خال است و سیاهی و سکوت؛ به سخن می‌آید و به ظهور. و این همان بیماری خاصی است که گزارش بشر جدید در زبان انسانی که جانش، آینه انعکاس قصه همه ما است. در آن غزل می‌فرمایند:
غم دلدار فكنده است به جانم، شررى              كه به جان آمدم و شهره بازار شدم
این چه غم و دوری از آن حضور است که شرری شد به جان او، که چون به جان او خورد، به جان آمد و دیگر از همه چیز دست شست. این نوع ادبیات نیز حکایت از آن دارد که هر حضوری با نوعی رخ‌برتافتن همراه است. ولی قصه امروز بشر که به وسعت حضور آخرالزمانی نزد خود می‌باشد، بسی عمیق‌تر است به وسعت همه حضور در جهان، خلأیی را احساس می‌کند به همان وسعت. و اگر در دل حضور توحیدی خود به انتظار و وارستگی در این عالم حاضر نشود و افق پیش رو را مدّ نظر نداشته باشد؛ نه این‌که بمیرد، بلکه سَقَط می‌کند مانند آن‌هایی که مقابل عزیز دلمان روح الله عجمیان ایستادند و او در آن حالت اغماء به سجده افتاد که توانست این دوگانگی را بنمایاند. موفق باشید

نمایش چاپی