باسمه تعالی: سلام علیکم: روح مجرد انسان در ذات خود مراتبی دارد که به گفتهی جناب عبدالرزاق کاشانی در مقدمهی «منازلالسائرین» از پایین به بالا عبارت است از نفس- قلب- روح و سرّ. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب شریف «تسنیم» از آیت اللّه جوادی «حفظهاللّه» سعی دارد با دقت زیاد، ابعادی از تفسیر شریف «المیزان» را تبیین کند و در این کار بحمداللّه موفق بودهاند. ولی در هر حال کتابِ مادر در تفسیر «تسنیم»، تفسیر «المیزان» است با جامعیت خاص خود. به همین جهت بنده همیشه به رفقا پیشنهاد میکنم در کنار تفسیر المیزان، از تفسیر تسنیم غفلت نشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مستحضرید که بحث در مورد آنچه فرمودهاید، مفصل است و با مطالعات آثار اندیشمندان دین بهخوبی روشن میگردد. آنچه در اینجا میتوان بر روی آن به اجمال فکر کرد، نظر به اسمِ هادی حضرت حق است که در هیچ تاریخی متوقف نیست، ولی صورتهای مختلفی دارد. آری!
هرکه را میل به بهبود نبود دیدنِ روی نبی سود نبود
لذا همانطور که با بودن رسول خدا «صلّیاللّهعلیهوآله» از آن حضرت بهره نبردند در دوران فترات هم آنهایی که به دنبالِ بهبود بودند از نور عدالت الهی بیبهره نمیشدند و پیامبران خدا در ایستگاههای مختلف تاریخ حاضر میشدند تا راههای هدایت گم نشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: از «برهان صدیقین» شروع بفرمایید و بعد با کتاب «حقیقت نوری اهلالبیت «علیهمالسلام» کار را جلو ببرید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم اشکالی بهوجود آید. زیرا همهی آن عزیزان در سنتی که روح تشیع بر آن حاکم است، انجام وظیفه میکنند لذا تفاوتهای جزئی، مشکلی ایجاد نمیکند. آری! مشکل از آن جهت است که از بهترین رابطه بین مقلِد و مقلَد غفلت شود که بحث آن مفصل است و باید مجامع علمی در مورد آن فکر کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتابهای مذکور ما را به صورت حقیقی وارد عالَمی میکند که فرش به عرش متصل میگردد و عملاً زندگیِ زمینی انسان، آسمانی میشود و تمدن اسلامی به معنی حقیقی آن، معنا میگردد و میفهمیم تمدن غربی چه اندازه زندگی را آشفته میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: زیرا در این راهها انسان بیشتر گرفتار انواع اوهام و حضور شیطان میشود و معلوم است که انسان به جایی نخواهد رسید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: امید است روزی بیاید که حاکم جامعه مثل زمان علیبنابیطالب «علیهالسلام» انسانِ معصومی باشند که اجرا و مبانیِ فکری فرهنگی در یک نفر جمع بشود. ولی در این شرایط تاریخی و با این تنگناهای اجرایی فکر میکنم مصلحت همین است که فعلاً هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اعتماد به حق موجب یافتن هر چه بیشتر خودمان میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید سعی بفرمایید باورهای دینی شما برای شما یقینی گردد تا نور اعمال عبادیِ شما، شما را جلو ببرد. پیشنهاد بنده سیر مطالعاتیِ بر روی سایت هست که با کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن که هر دو بر روی سایت هست، شروع کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جمع آن دو بهتر است ولی اگر ممکن نبود، تدبّر در قرآن ارجحیت دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ارتباط انسانها در برزخ و قیامت، قلبی و روحی است و نه زبانی. تلقین هم به زبان عربی انجام میشود به جهت نظمی که در آن زبان هست و معانی به صورتِ بهتری القاء میگردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است ولی باید مواظب باشد که شیطان رهزن او را مشغول امور روزمرّه نکند. پیشنهاد بنده آن است که کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را که بر روی سایت هست، مطالعه شود تا آرامآرام راههای مناسبی برای انسان گشوده شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رینگ انقلاب برای رسیدن به اهداف خود به هرحال در شرایط حاضر در بستر دو بزرگوار جناب آقای رئیسی و جناب آقای جلیلی جلو میرود. به همین جهت پیشنهاد بنده به رفقا این بود که به شخصیت و طرح و برنامههای آن دو توجه خاص شود. شواهد نشان میدهد إنشاءالله مسئولیت اجرایی در این شرایط به یکی از آن دو محول شود. و هو المطلوب. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. جناب ابنعربی با روح عرفانی خود سخن میگوید هرچند بعضاً در گزارش کشف خود، واژههای فلسفی بهکار میبرد ولی امثال فناری و قیصری اساساً در تبیین نظرات ابنعربی یا قونوی با مبانی حکمت مشاء سخن میگویند. ۲. تفکر فلسفی در جای خود، بُعدی از ابعاد انسان است ولی اشتباه آنجا رخ میدهد که تفکر فلسفی بخواهد در عرفان هم خودنمایی کند و خرد عرفانی را نیز در افق تفکر فلسفی محدود نماید. ۳. فعلاً خوب است. ۴. به گفتهی محققانهی استاد یزدانپناه، فراموش نکنیم جناب ابنعربی و جناب مولوی در بستر فرهنگیِ اهل سنت حضور داشتهاند و تاریخ خاصی که اهل سنت شکل دادهاند، ما که نسبت به آن ضعفها آگاه هستیم نمیتوانیم آگاهی خود را نادیده بگیریم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم معتقدم قاجار با شیفتگی نسبت به غرب، نهتنها امیر کبیر که بنا بود برخورد علمی با غرب داشته باشد را به قتل رساند، بلکه کلاً کشور را مشغول امور فرعی کردند. موفق باشید
سلام و درود: آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند بر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند این روزها که قدم به قدم با (بنیان های حکمت حضور در جهانی بین دو جهان) حضرتعالی جلو می آیم و لحظه لحظه به آن فکر میکنم و تمام لحظاتم را پر کرده است؛ هر کاری که میخواهم بکنم آن افق گشوده را جایی جز شهدا و مکتب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی پیدا کنم؛ نمی توانم که نمی توانم. و اینجاست که این روزها به این می اندیشم که زبان انقلاب اسلامی جز شهادت و جز حاج قاسم کجا می تواند باشد؟ که آن هم در وصیت نامه ایشان به ظهور کامل می رسد. حال با پذیرش اینکه وصیت نامه سردار شهید در قله تفکر زمانه جهان بین دو جهان قرار دارد و زبان گم شده انقلاب است باید پرسید حاج قاسم را چه شده که به این زبان رسیده است که این چنین شیوا و بلیغ اشارات را بازگو می کند؟ آیا حاج قاسم در استقرار صدرا و ابن عربی با دیالوگ با متفکرینی چون هایدگر و گادامر دارای زبان شده یا نه؟ این لسان الغیبی حاج قاسم که امام جامعه تعبیر به مکتب میکنند ناشی از مسیر دیگری است که هر کسی که هم هایدگر و صدرا را نمیفهمد و با زبان آنها مرتبط نیست اما می تواند با زبان سردار شهید و افق گشوده سردار شهید همراه شود و خود را در مسکن تفکر انقلاب مستقر کند و مستقر بیابد؟ اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی وآنگه به یک پیمانه می با من وفاداری کند
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بنده آن است که در این تاریخ یا باید حاج قاسم شد به همان معنایی که او در جای خود مکتبی است برای حضور در این تاریخ و یا باید آوینی بود و گرنه هیچ چیز نیستیم. در مباحث «جهان بین دو جهان» عرض شد اگر متوجه حضور تاریخی خود نباشیم نه حاج قاسم خواهیم بود و نه آوینی بلکه یا کدیور میشویم و یا امجد زیرا اولی خود را در جهان غرب معنا کرد و دومی در اخلاق فردی. آری در اخلاق فردی، آنکه محکوم است ولیّ فقیه است زیرا او متوجه حضور تاریخی ما میباشد ولی در اخلاق فردی به مسائل جزئیِ فردی توجه میشود نه به حضوری که باید با حیات قدسی در این تاریخ داشت. این همان اشکالی است که آقای منتظری نیز گرفتار آن شد و آن نامهها را به حضرت امام نوشت و عملاً حضرت امام را مقصّر آن ضعفها دانست غافل از آنکه برای آبادکردن دهی نباید از آباد کردن شهری غافل بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خوبی است. آری! روح مقاومت، روحِ تاریخی این دوران است که به ملتها عطا شده. به طور پراکنده عرایضی شده است. مقالهای تحت عنوان «امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» و مکتب مقاومت در این تاریخ» قبلاً تنظیم شده است که ذیلاً ارسال میگردد. موفق باشید
امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» و مکتب مقاومت در این تاریخ
باسمه تعالی
سخن بر سر معجزه مقاومت است که خداوند در این تاریخ در مقابل مستضعفان جهان گشوده است و مقام معظم رهبری متذکر آن شدند از آن جهت که حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» آن را نمایان ساختند. در این مقاله سعی بر آن است تا جایگاه تذکرات رهبر معظم انقلاب «حفظهاللّه» را با خوانندگان محترم در میان بگذاریم.
۱. وقتي آموزههاي ديني، ما را متوجه اين امر ميکند که مشيّتي الهی بر انسانها و تاريخِ آنها حاکم است که از چشم عمومِ پوشيدهاست ولي انبياء و اولياء متذکر آن هستند، ما بر آن ميشويم که بدانيم در هر صورت در زير سايهي اولياء الهي، آن مشيت و سرنوشت بايد از طريق ما ظاهر شود و تحقق يابد وگرنه جهت شکوفایی خود، مطابق ارادهي الهي عمل نکردهايم، همان طور که وقتي حضرت سيدالشهدا «علیهالسلام» در رؤيايي که رسول خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» را در آن ديدند از حضرت شنيدند که فرمودند: «فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلًا ..... إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاهُنَّ سَبَايَا» (ترجمه لهوف، ص 65) خداوند ميخواهد تو را در اين مسير کشتهشده و خانوادهي تو را اسير ببيند. حضرت امام حسين «علیهالسلام» همهي اختيار خود را در مسير ارادهي الهي که از طرف جدّشان از آن آگاه شدند، به کار بردند و به عاليترين شکوفايي ممکن رسيدند.
انبياء و اولياء امکانات و خصوصيات تاريخي را که ما در آن به سر ميبريم به ما متذکر ميشوند تا ما در بستر تاريخ خود به شکوفايي لازم دست يابيم.
يک ملت تنها پس از قرارگرفتن در شرايط تحققِ مشيت الهي در زندگيشان به خودآگاهي و تفکّر تاريخي لازم ميرسند و عملاً ارادهي خداوند را به ظهور ميرسانند. در اين صورت اين ملت در مقابل همهي موانعي که ارادههاي شيطانيِ دوران ايجاد ميکنند ميايستند و پيروز خواهند شد و آينده را از آنِ خود خواهند کرد. رهبر معظم انقلاب «حفظهاللّه» با توجه به چنین قاعدهای در تاریخ 14/3/98 در حرم حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» فرمودند:
یک خصوصیّت از خصوصیّات امام هست که بنده امروز دربارهی آن بیشتر میخواهم صحبت کنم و آن، خصوصیّت «مقاومت» است؛ مقاومت، ایستادگی. آن چیزی که امام را در هیئت یک مکتب، یک اندیشه، یک تفکّر، یک راه، مطرح کرد برای زمان خود و در تاریخ، بیشتر این خصوصیّت بود؛ خصوصیّت ایستادگی، مقاومت، عدم تسلیم در مقابل مشکلات و موانع. در برابر طاغوتها امام مقاومت خودش را به رخ همهی دنیا کشید؛ چه طاغوت داخل در دوران مبارزات که خیلیها خسته شدند، خیلیها مشرف به ناامیدی شدند امّا امام محکم ایستاد، امام بدون ذرّهای عقبنشینی در راه مبارزه ایستاد؛ که این مال دوران قبل از پیروزی انقلاب بود. و بعد از پیروزی انقلاب هم فشارها از نوع دیگر و به صورت همهجانبهتر در مقابل امام ظاهر شد، [امّا] امام باز هم اصل مقاومت را، ایستادگی را از دست ننهاد، مقاومت کرد.» این به جهت آن بود که تلاش دشمن و تهدید دشمن نمیتوانست دستگاه محاسباتی امام را به هم بریزد؛ زیرا به بیّنات دین مبین اسلام متّکی بود.
۲. کافي است به جاي آنکه گمان کنيم آنچه در تاريخ ما ميگذرد اتفاقي است، متوجه شويم همهچيز حکيمانه مديريت ميشود و اين اصلي است که نميتوان آن را انکار کرد. اگر تاريخ با نظر به مشيت الهي به انديشه درآمد درخواهيم يافت که بشر نيز در جريان تحقق ارادهي الهي نقش دارد. و ما امروز در راستای تحقق مکتب مقاومت میتوانیم نقشافرینی کنیم به همان معنایی که رهبر معظم انقلاب میفرمایند:
معنای مقاومت این است که انسان راهی را انتخاب کند که آن را حق میداند، و موانع نتواند او را از حرکت در این راه منصرف کند. حرف امام حاکمیّت دین خدا بود؛ بر جامعهی مسلمین و بر زندگی عموم مردم؛ بدیهی است که این حرف و این مَشی، دشمنان گردنکلفتی در عالم دارد. اینکه یک حکومتی در قلب آسیا، در این نقطهی حسّاس، در ایران به وجود بیاید که شعارش این باشد که با ظلم کنار نمیآید، از مظلوم حمایت میکند، معلوم است دشمنی را کسانی شروع کردند که اهل ظلم بودند، اینها با طبیعت پیام امام بزرگوار یعنی نظام جمهوری اسلامی، طبعاً نمیتوانستند سازگار باشند. امام در مقابل این تهاجم ناجوانمردانه و خباثتآلود، از اوّل، فکر مقاومت را، فکر ایستادگی را، فکر گم نکردن راه و هدف را پایهگذاری کرد و به عنوان یک درس، به عنوان یک راه، برای ماها، برای ملّت ایران، برای مبارزان، برای مسئولان کشور، این راه را نشاندار کرد و گذاشت تا از این راه حرکت کنیم.
۳. اگر متوجه غلبهي مشيت الهي بر همهي قلمروهاي حيات انسانها در طول تاريخ باشيم، در آن صورت مطالعهي تاريخ، مطالعهي نحوهي ظهور متفاوت مشيت خداوند در عالم است و راهي است براي خداشناسي. به شرطي که تنها به شناخت جزئيات محدود نشويم و از شناخت امرِ والا يعني سنتهاي جاري در عالم، چشم پوشي نکنيم. در این رابطه به سخن رهبر معظم انقلاب توجه کنید که میفرمایند:
مقاومت به تدریج از مرزهای جمهوری اسلامی فراتر رفت. امروز در منطقهی ما، منطقهی غربِ آسیا، کلمهی مشترکِ ملّتها، مقاومت است؛ تحلیلگران بینالمللی نیز معتقدند: «یکی از مهمترین علل دشمنیِ آمریکا با جمهوری اسلامی همین است که جمهوری اسلامی مسیر مقاومت را در پیش گرفت و موفّق شد، توفیق پیدا کرد، توانست بر موانع فائق بیاید.
اگر انسان در مرتبهي احساس بماند به هيچ ادراک کلّي نميرسد تا وارد عالم تفکر شود. آنچه اهميت دارد تشخيص مصلحتهاي بزرگ در هر تاريخي و نسبت آنها با ارادهي الهي است و اعمال انسانهاي بزرگ مثل حضرت امام خميني «رضواناللّهتعاليعليه» بر همين اساس مورد توجه قرار ميگيرد. اين انسانها از پندارهاي معمولي فراتر رفتهاند که ميتوانند مصلحتهاي بزرگ زمانهي خود را تشخيص دهند. رهبر معظم انقلاب «حفظهاللّه» میفرمایند:
امام مسیر مقاومت را انتخاب کرده است. پشتوانهی انتخابِ مقاومت از سوی امام بزرگوار ما یک پشتوانهی منطقی است. مقاومت، واکنش طبیعیِ هر ملّت آزاده و باشرف در مقابل تحمیل و زورگویی است و موجب عقبنشینی دشمن میشود؛ هرجا ما ایستادگی کردیم و مقاومت کردیم، توانستیم پیش برویم؛ هر جا تسلیم شدیم و طبق میلِ طرف مقابل حرکت کردیم، ضربه خوردیم. و البته مقاومت، هزینه دارد، امّا هزینهی تسلیم در مقابل دشمن بیشتر است از هزینهی مقاومت. و قرآن به وعدهی الهی میفرماید: «وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه.» آیات فراوان قرآن همه همین عاقبت را نوید میدهند به آن کسانی که در راه مقاومتاند. بخشی از استدلال قوی و منطق قوی امام همین آیات است که نشان میدهد مقاومت یک امر ممکن است؛ درست نقطهی مقابلِ فکر غلطِ کسانی که میگویند و تبلیغ میکنند که: «آقا! فایدهای ندارد» خطای بزرگ اینجا است که کسی تصوّر کند در مقابل گردنکلفتهای عالَم نمیشود مقاومت کرد، نمیشود ایستاد.
۴. روح هر ملتي در هر زماني با ارادهي الهي در آن زمان پيوند دارد و اگر آن ملّت آمادگي لازم را از خود نشان دهند هر کاري که از آنها سر ميزند با ارادهي حضرت رب العالمين هماهنگ خواهد بود و آن ملت نمودي از ارادهي الهي هستند. ملتها به ميزاني که متوجه اين امر باشند، نقش آفرين خواهند بود و موفق به ساخت جهاني معنوي و ديني خواهند شد که آيندهي تاريخ از آن تغذيه ميکند و آنها بر آيندهي تاريخ فرمانروايي خواهند کرد.
يکي از علائم انحطاط يک ملت ترجيح خواست فردي افراد بر مشيت و ارادهي کلّي حضرت حق است - ارادهاي که همه بايد در ذيل آن قرار گيرند- و مهمترين کار متفکران جامعه توجه به حضور مشيت الهي و نظر به غايتي است که خداوند براي يک ملت اراده کردهاست.
در افراد مختلف کوششهاي بسياري وجود دارد ولي آن کوششها وقتي اهميت دارند که در جهت غايت نهايي يعني ظهور مهدي «عجلاللّهتعالیفرجه» باشند و از اين جهت در اين عصر و اين زمانه هر حرکتي که در مسير به نتيجه رساندن انقلاب اسلامي باشد حرکتي معنيدار خواهد بود و انسان را از نيستانگاري زمانه رهايي ميبخشد و او را از نظر به منافع فردي که غفلت از امکانات الهی برای این ملت است، به مقاصد بالاتري ميبرد. رهبر انقلاب در این رابطه میفرمایند:
خطای محاسباتی از اینجا ناشی میشود که ما جبههی خودمان را هم درست نشناسیم، جبههی مقابل را هم درست نشناسیم؛ باید حقایق مربوط به این زورگویان را درست بدانیم، حقایق مربوط به خودمان را هم بدانیم. یکی از این حقایق، «قدرت مقاومت» است. در ادبیّات سیاسیِ بینالمللی، «مقاومت به شیوهی امام خمینی» و «دکترین مقاومت امام خمینی» یک موضوع شده. یکی از چهرههای سیاسی دنیا نوشته است: «دوران نقشآفرینی منحصر به فردِ توان نظامی و اقتصادی در سیطرهی جهانی در حال افول است؛ اینکه یک کشوری توان نظامی زیادی داشته باشد و توان اقتصادی زیادی داشته باشد و بتواند به سیطرهی خود ادامه بدهد، دیگر در حال افول است؛ دنیا عوض شده»؛ «در آیندهی نه چندان دور شاهد قدرتهای فرامرزیای خواهیم بود که از لحاظ ماشینآلات جنگی - مثل بمب اتم- یا سهم در تولید صنعتی جهانی، چندان بالا نیستند امّا با قدرت تأثیرگذاری بر میلیونها انسان، سیطرهی نظامی و اقتصادی غرب را به چالش خواهند کشید.» «دکترین مقاومت خمینی با تمام توان، شاهرگهای سیطرهی غرب و آمریکا را هدف گرفته است». راز ماندگاری جمهوری اسلامی این خطّی است که امام بزرگوار، در میان ما باقی گذاشت.
۵. هرکس در ذيل تاريخي که ارادهي الهي براي او رقم زدهاست ميتواند آنچه را در درون دارد به ظهور رساند و در اين رابطه عناصر تشکيلدهندهي يک ملت، داراي سازگاري کاملي خواهند بود و نميتوان عناصر تشکيلدهندهي يک قوم را با عناصر تشکيلدهندهي قوم ديگر جابجا کرد و گمان کنيم ميشود انقلاب اسلامي راههاي برآوردن اهداف خود را در غرب جستجو کند. توجه به این نکته است که رهبر معظم انقلاب میفرمایند:
امروز جبههی مقاومت در منسجمترین وضعیّت در چهل سالِ گذشته است؛ نقطهی مقابل، قدرت استکباری آمریکا و خباثت رژیم صهیونیستی، از چهل سال پیش به این طرف به مراتب تنزّل کردهاند؛ ما این را در محاسبات خودمان باید لحاظ کنیم. آمارهای واضحی وجود دارد در مورد وضع اقتدار اقتصادی آمریکا و تأثیر آمریکا در اقتصاد جهانی که در طول این چندین دهه به شکل عجیبی سقوط کرده است.
۶. رهبران واقعي ملتها اصول کلي تاريخ خود را در درون خويش به الهام دريافتهاند و در صدد تحققبخشيدن به آن اصول کلّي بر ميآيند. قدرت رهبرانِ تاريخي ملّتها نتيجهي پيوند آنها با مشيت الهي است که به آنان الهام و اشراق شدهاست و لذا راهي که چنين رهبراني در تاريخ ميگشايند مسير ساير انسانهاي آن دوران خواهد بود و آن الهام و اشراق، منشأ تحولات بزرگ خواهد شد، هر چند با رنجهاي بزرگ همراه باشد ولي آن رهبران بزرگ براي پيوند خود با مشيت الهي به رنجها و سختيها اهميت نميدهند و از اهداف خود دست برنمیدارند، اهدافی که رهبر معظم انقلاب آنها را اینطور ترسیم میکنند:
هدف مقاومت عبارت است از رسیدن به نقطهی بازدارندگی. هم در اقتصاد، هم در مسائل سیاسی کشور، هم در مسائل اجتماعی، هم در مسائل نظامی باید به نقطهای برسیم که این نقطه برای تعرض به ایران بازدارنده باشد، یعنی دشمن ببیند فایدهای ندارد و با ملّت ایران نمیتواند کاری بکند. مثل بخش نظامی مواجههی ما با مسائلمان و با دشمنانمان باید اوّلاً شجاعانه باشد، مرعوبانه نباشد؛ ثانیاً امیدوارانه باشد، مأیوسانه نباشد؛ ثالثاً عاقلانه و خردمندانه باشد، هیجانی و احساساتیِ سطحی نباشد؛ [رابعاً] مبتکرانه باشد، از روی انفعال نباشد.
۷. سياست در هرحال، مبنا و اساس حقيقي ميطلبد، اگر سياست از ديانت و مشيت الهي که در درون ملت جريان دارد، فاصله بگيرد به امري غير واقعي تبديل ميشود و ديگر خواست کلي زمانه و خواست افراد نيست تا هرکس آزادي خود را در همراهي با خواست جمعي که در نظام اسلامي تحقق يافته بنگرد اما با انقلاب اسلامي است که ميتوان به سياستي دست يافت که ريشه در حقيقت داشته باشد، چيزي که در شخصيت حضرت امام خميني «رضواناللّهتعاليعليه» ملاحظه کرديد و آن درکِ درست ترفندهای دشمن است که رهبر انقلاب اینطور از آن خبر میدهند:
یک شرط دیگر برای موفّقیّت این است که ما به ترفند دشمن برای تضعیف اندیشهی مقاومت توجّه کنیم. زیرا اندیشهی مقاومت، قدرتمندترین سلاحِ یک ملّت است؛ پس طبیعی است که دشمن بخواهد این سلاح را از دست ملّت ایران بگیرد؛ [لذا] روی اندیشهی مقاومت شروع میکنند به وسوسه کردن، تردیدافکنی و با ترفند دشمن تضعیف نشود. متوجهی وعدهی الهی باشیم که هرچه دشمن اسلام بیشتر مجهز شود، امید به نابودی آن بیشتر خواهد بود. خداوند میفرماید: «وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليماً» (احزاب/22) مؤمنان وقتی لشکر احزاب را دیدند گفتند: «این همان است که خدا و رسولش به ما وعده داده، و خدا و رسولش راست گفتهاند!» و این موضوع جز بر ایمان و تسلیم آنان نیفزود. این نشان میدهد ایستادگی و مقاومت نتیجهی ایمان و ارتباط با خدا است. ازجملهی وظایف ما حفظ دین و تقوا است تا روحیهی مقاومت در ما شکل بگیرد. وقتی انسان مؤمن شد و دل او باور کرد، آنوقت «قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليماً»؛ در میدان جنگ هم، مثل یک گلولهی آتش، در دل هدف مینشیند؛ این نتیجهی ایمان و ارتباط با خدا است. مؤمنان در مواجهه با حوادث سخت دچار ترس و دلهره نمیشوند. «اَلا اِنَّ اَولِیاءَ اللهِ لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛ این به خاطر ایمان است، به خاطر ارتباط با خدا است، به خاطر قبول ولایت الهی است؛ خوف و مانند آن نباید باشد. امام «رضواناللّهتعالیعلیه» واقعاً نمیترسید.
۸. وظيفهي اهل تفکر آن است که در تاريخِ خود نقش آفريني کنند و آنچه را که منسوخ است و دورانش به پايان رسيده نشان دهند تا جامعه گرفتار بي فکري و کودني فرهنگي نشود. کودني فرهنگي چيزي نيست جز مشغولشدن بر اموري که مربوط به تاريخ گذشته است. وقتي تاريخ جديدي در حال وقوع است آن کس که هنوز در گذشته زندگي ميکند و در نتيجه منزوي ميشود، بايد خود را در انزواي خود مقصر بداند زيرا نگاه نکرد که ارادهي الهي در اين دوران به چه چيز اشاره دارد تا امروز نيز وارد ساحت آگاهي گردد. رهبر انقلاب میفرمایند:
ملاحظه کنید؛ دو جور آدم در مقابلهی با دشمن وجود دارد: « وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُوراً. وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا...» (احزاب/ ۱۲ و ۱۳) این یک نگاه است، یک دید است در مقابلهی با این حوادث؛ یک دید دیگر این است که میگوید: « وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليماً» این هم یک دید است.
ما دو جور انسان داریم: یک عده هستند که وقتی هیمنهی آمریکا را میبینند، قدرت نظامی او را میبینند، قدرت دیپلماسی او را میبینند، قدرت تبلیغاتی او را میبینند، پول فراوان او را میبینند، مرعوب میشوند؛ میگویند ما که نمیتوانیم کاری بکنیم، چرا بیخودی نیروهایمان را هدر بدهیم؟ اینجور افراد الآن هستند، در زمان انقلاب ما هم بودند. ما مواجه بودیم با افرادی از این قبیل که میگفتند آقا بیخود چرا خودتان را زحمت میدهید؛ به یک حداقلی قانع شوید و قضیه را تمام کنید. یک عده اینجور بودند. یک عدهی دیگر هستند که نه، قدرت دشمن را با قدرت خدای متعال مقایسه میکنند، عظمت دشمن را در مقابل عظمت پروردگار قرار میدهند؛ آن وقت میبینند که اینها حقیر محضاند، اینها چیزی نیستند. وعدهی الهی را هم راست میشمرند، حسن ظنّ به وعدهی الهی دارند؛ این مهم است. خدای متعال به ما وعده کرده است: «لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزيزٌ» (حج/۴۰) این وعدهی قطعی است، وعدهی مؤکد است. اگر چنانچه ما به وعدهی الهی حسنظن داشته باشیم، یک جور عمل میکنیم، اگر به وعدهی الهی سوءظنّ داشته باشیم، جور دیگری عمل میکنیم. خدای متعال افرادی را که سوءظنّ دارند، مشخص کرده است: «وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكينَ وَ الْمُشْرِكاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصيراً» (فتح/۶) امروز هم هستند. چند آیه بعد میگوید: «بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلى أَهْليهِمْ أَبَداً وَ زُيِّنَ ذلِكَ في قُلُوبِكُمْ وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَ كُنْتُمْ قَوْماً بُوراً» (فتح/۱۲) سوءظن به خدا موجب میشود که انسان بنشیند و از حرکت و از کار و تلاش باز بماند. اگر حسنظنّ به خدا داشتیم، آن وقت میتوانیم پیش برویم.
۹. از آنجايي که هر زمانهاي مسائل خاص خود را دارد، متفکران بزرگ با توجه به آن مسائل متوجه مشيت الهي در آن زمانه ميشوند و راه حلي ارائه ميکنند که جوابگويي به همهي مسائل آن زمانه در آن راه حل ميگنجند؛ از اين لحاظ ميگوييم هر زماني، متفکر و فکر زمانهي خود را ميطلبد بدون آنکه از افقي که متفکران گذشته گشودهاند روي برگرداند.
درست است که وقتي به ارادهي انسانهايي که در مقابل مشيت الهي سربرکشيدهاند نظر کنيم متوجه ميشويم رسيدن به جامعهي مطلوب دشوارتر از آن است که در ابتداي امر گمان ميشد ولي اين بدين معني نيست که براي شکوفايي خود و جامعه راه حلّ ديگري غیر از راه مقاومت هست بلکه ميفهميم خداوند از ما پايداري و مقاومتِ بيشتري را انتظار دارد و ميخواهد تاريخي را به ظهور برسانيم که بناست انديشههاي ژرف در آن ظهور کند.
در آخر به مصاحبهی نماد مقاومت یعنی جناب سید حسن نصراللّه که در جمعه 21/4/98 با شبکهی خبری «المنار» داشت اشاره میکنم که درباره برخی از قسمتهای نقشه فلسطین اشغالی به صورت مفصل توضیح داد و رسانهها آن را «نقشه محو اسرائیل» توصیف کردند، از آن جهت که هر جملهی او مثل موشکی نقطهزن به سوی سیاستمداران و افکار عمومیِ اسرائیل و حاکمان غربی و سعودی و اماراتی شلیک شد و به صورت پیشگیرانه خواب و تخیّل حمله به ایران و لبنان را از سر دشمنان بیرون کرد زیراکه صلح راستین وقتی برقرار میشود که قدرت واقعی از آنِ ما باشد و این تنها با «مقاومت» ممکن است.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جواب سؤال شمارهی 29670 عرض شد، طب سنتی و طب جدید هر دو مبتنی بر آزمون و خطا هستند و مثل هر علمی، جایگاه خود را دارند و مطلق هم نیستند. و بهتر است به جای طب اسلامی، عنوانِ طب سنتی در میان باشد. زیرا اولاً: همچنان که فرمودید استناد آن سخنان به ائمه «علیهمالسلام» کار آسانی نیست، ثانیاً: معلوم نیست که اگر مثلاً طب الرّضا از نظر سند هم مستند باشد، آیا به این معنا نیست که حضرت مطابق مزاج خود مأمون چنین پیشنهادهایی کرده باشند؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم اشکال داشته باشد زیرا این نوع زیارات که میفرمایید در همان راستای زیارت اولیای الهی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس در جای خود تقدیر خود را دارد. راهی که خداوند در مقابلمان قرار داده، شریعت الهی است که در آن توبه جهت رفع نقیصه تأکید شده، و این برای ما حجت است، نه سخن بعضی از بزرگان که مربوط به تقدیر خودشان است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! زهرای مرضیه «سلاماللّهعلیها» تعیّن کامل حیات طیبه هستند تا بشر در ابعاد گوناگون راهِ خود را گم نکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه زبانِ قرآن عربی است، به نظر بنده خوب است کمی صرف و نحو بدانیم حتی جهت فهمِ بهتر آموزههای عرفانی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که آیهی مذکور میفرماید اسبان و استران و خران برای سوارشدن و زینت زندگی است و این غیر از چیزی است که زینت برای جان انسان است مثل ایمان. به همین جهت در آیهی مذکور نفرمود: «زینتة لکم». موفق باشید
