بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
17343
متن پرسش
سلام علیکم: از طرفی روایاتی داریم که به بخشش همه ی سیئات محبین اهل بیت (ع) تصریح می کند و از طرفی می فرمایند مبادا به پشتوانه دوستی ما عمل را رها کنید و ما خودمان به خاطر اعمالمان سوال می شویم. این دو چه طور با هم جمع می شوند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جهت‌گیری به سوی انسان معصوم موجب می‌شود که انسان از گناه متنفر شود و در همین رابطه در روایت داریم: «حُبُ‏ عَلِيٍ‏ حَسَنَةٌ لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ وَ بُغْضُ عَلِيٍّ سَيِّئَةٌ لَا يَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة»[1] دوستى على حسنه ‏اى است كه با داشتن آن، سيئه زيانى نمى ‏رساند و دشمنى على سيئه ‏اى است كه با وجود آن، حسنه سودى ندارد.  ولی این نباید بهانه شود که ما گناه کنیم و گمان نماییم آن گناه، به پای ما نوشته نمی‌شود. موفق باشید

 


[1] ( 2)- نهج الحق و كشف الصدق، ص 259. كنوز الحقائق، طبع بولاق مصر، ص 53، 57، 67، ينابيع المودة، ص 19.

17341
متن پرسش
سلام:یک سوال در مورد متعه پرسیده شده بود که جواب شما منو خیلی بهم ریخت و بنیان خانواده منو سست کرد و حتی ذهنیت منو نسبت به شما کاملا عوض کرد. سوال بنده اینه چرا شما به مسئله عرف هیچ اشاره ای نکرده بودید و به همین راحتی متعه رو در کشور ما در هر شرایطی جایز دونستید و حق رو به پرسش کننده دادید؟ آیا نباید برای این مسئله مهم فرهنگ سازی بشه و پروسه طی بشه؟ آیا در کشور ایران و حتی خانواده خود شما پذیرش این مسئله راحته؟ حدیثی در وسائل الشیعه دیدم که حضرت صادق به اصحابش گفت متعه خوبه ولی برای اصحاب جعفر بن محمد نه، چون ذهنیت ها رو نسبت به ما بد می کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض شد ما در این مورد خاص، حقیقتاً مشکل تاریخی داریم و به فرمایش شما باید فرهنگ‌سازی بشود. ولی همان‌طور آن سؤال‌کننده‌ی محترم مطرح کردند، نمی‌توانیم از مشکلات امروز جامعه در این رابطه غفلت کرد. و موضوع «متعه» از این جهت مطرح است، وگرنه همچنان که حضرت صادق«علیه‌السلام» مطرح می‌فرمایند اگر «متعه» بخواهد بهانه‌ای برای عیاشی و شهوت‌رانیِ افراد شود؛ این شأن اصحاب آن حضرت نمی‌باشد بلکه مسئله به عنوان یک مسئولیت اجتماعی باید مدّ نظرها قرار گیرد. موفق باشید

17339
متن پرسش
با سلام: من نامه ای با شماره 17324 برای شما ارسال کردم که بدین شرح است: با سلام انسان ناقص :فریده شده پس اجبارا خطا می کند و در نهایت به صورت گناه ظاهر می شود. وقتی علت را جویا می شوی انسان را مقصر می کنند. در جواب شما این جواب را داده اید: باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان در ذات خود مختار است و حضرت حق تنها هادی انسان است. حال این انسان است که: «اِمّا شاکراً و اِمّا کفورا» می‌باشد. و در این رابطه پیامبران موفق بوده‌اند تا هدایت الهی را در معرض دید آن‌هایی که طالب هدایت الهی بوده‌اند، قرار دهند. موفق باشید خواستم عرض کنم انسان تمام وقت مختار نیست اختیارا می تواند در نماز بجای سوره توحید هر سوره ای بخواند و هیچ مشکلی پیش نمی آید اما آیا می شود اختیارا نماز نخواند، نفس نکشید یا غذا نخورد پس ما مجبور هستیم، منتها خداوند قوانین عالم را طوری 1. پیچیده 2. سری 3. موازی 4. مختلط طراحی کرده که نتیجه کارش در زمان آفرینش عالم - بعد از گذشت سالها مشخص می شود یعنی بعد از بینگ بنگ ششم و هفتم. بله اگر ما زمان را برش بزنیم و اول قصه یعنی همان خلقت را در نظر نگیریم و فقط آفرینش را از روز تولد همان انسان بر روی زمین در نظر بگیریم مثلا بگوییم انسان خود بخود و همین طوری بوجود آمده و در مورد آن تحقیق نشود و قبول کنیم شاید بتوان در مورد اختیار و عدم عاملیت خدا در خطا و گناه بحث کرد. آخر منی که خدا را نمی شناسم و اون هادی هم آن قدر بخود می پیچید تا بتواند آن دست ساز خدا را به خدا متوجه سازد آخر هم نمی تواند - من چه انتظاری می توانم از خود تنهایم داشته باشم که با این انرزی ناچیز به خدا برسم (خوش از چاهی که خود بیاورد اب) (خوش از ذاتی که خود بباشد از حق) چناچه انسانهای پیشین نرسیده اند. آخر این اختیار چه سیستم عاملی است و چطور کار می کند که برخی انسانها را به عرش و بعضی را به زیر فرش می کشاند براستی اختیار ما خرابه یا ما خرابیم در هر دو صورت خدای ما آنها را آفریده که باز رسیدیم به سر سوال. الا ایها الحال 1. جواب اینها نیست. 2. بسادگی هم نمی توان از خدا و قدرتش چشم پوشی کرد. 3. تنها ایرادی که می توانم بگیرم این است که این ایدولوژی در بلندی ها ایراد دارد چرا که وقتی خدا همه چیز را خوب آفریده باشد و خوب برنامه ریزی کرده باشد و همه چیز در سرجای خودش قرار داده باشد دلیلی وجود ندارد که کسی گناه کند اصلا اگر کسی گناه و خطا بکند جای ایراد دارد و تعجب آمیز است و حیرت آور اگر واقعا اینگونه باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که اختیار یعنی انجام فعل و ترک آن؛ و این در ذات انسان است. یعنی بنیادِ انسان با اختیار شکل می‌گیرد و عرشی و فرشی‌بودنِ آن در متن اختیار او نهفته است. و این است که به شخصیت انسان شکل می‌دهد. و وجوهی که در اختیار انسان نیست، مثل زن و مردبودن، ربطی به شخصیت او ندارد. موفق باشید

17338
متن پرسش
به نام زیبای مطلق با سلام و احترام: ببخشید استاد لطفا در مورد «کفلین من رحمة» در آخر سوره حدید به چه معنی است؟ با تشکر از لطف شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه‌ی طباطبایی در المیزان نکات خوبی را در این مورد فرموده‌اند. خوب است به آن‌جا رجوع کنید. موفق باشید

17337
متن پرسش
سلام علیکم: در رابطه با امر به معروف و نهی از منکر درست است که همانطور که در پاسخ بعضی سوالات فرمودید باید مبانی معرفتی حضرت امام را تبیین، و غرب را نقد کنیم (و کار اصلی ما همین است) ولی سوال اینجاست که در همین حین وقتی در کوچه و خیابان با افرادی روبرو می شویم که مرتکب منکر می شوند (و اکثرا هم به خاطر تهاجم فرهنگی غرب و بی عرضگی ماست) 1. آیا وظیفه نداریم به خود این افراد مستقیما حرفی بزنیم؟ 2. لطفا مشخصا بفرمائید چه باید بگوییم؟ 3. برای مورد اول (تبیین مبانی و نقد غرب درجامعه) چه باید بکنیم؟ خیلی ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر شرایط فراهم باشد و خصومتی پیش نیاید، چرا تذکر ندهیم؟ 2- بهترین تذکر آن است که به آن‌ها گفته شود این کار قبیح و حرام است 3- عرایضی در سیر مطالعاتیِ سایت هست که در این مورد کمک می‌کند. موفق باشید

17336
متن پرسش
باسمه تعالی با سلام: نظر به پاسخ شما به سوال پرسیده شده کاربر 17323 بنده برایم سوالاتی پیش آمده اینکه آیا انسان مومن دارای ضعف عقیده است و اینکه هرکسی نان عقیده خود را می خورد در اینجا منظور شما چیست؟ و آیا خوشبختی فقط تعریف شده در ازدواج است؟ بنده خود مجردم و از احوالات مجرد ها با خبر. همه اینها منتظر ازدواج موفقی هستند و کمال را در ازدواج می جویند و از طرف دیگر متاهلهایی هم هستند که ناراضی از ازدواج. واقعا گاهی سر در گم می شوم. استاد گرامی گاهی خودم هم دچار سوالاتی مبنی بر این می شوم که به قول مولوی از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود. یعنی نسبت به وظایفم بودنم در تحیر و سرگردانی هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما به اندازه‌ای که زندگی را درست معنا کرده باشیم و با ایمان کامل به خداوند، اخلاق فاضله‌ای را در خود شکل دهیم، موجب ریزش رحمت الهی خواهیم شد و این یعنی سعادتمندی، حال چه مجرد باشیم و چه متأهل و چه غنی باشیم و چه فقیر. موفق باشید   

17335
متن پرسش
با عرض سلام: 1. نفس انسانی که مجرد از زمان و مکان است آیا می تواند در زمان گذشته حاضر شود و مثلا کاری انجام دهد؟ مثلا در کربلا حضور یابد و شمشیر بزند؟ 2. تفاوت قوه و فعلیت حرکت جوهری باقوه و فعلیت نفس چیست؟ اگر نفس هم قوه و فعل داشته باشد که مادی می شود؟ 3. اینکه خدای تعالی که عالم را با یک اراده آفریده و «کل و یوم هو فی شان» چگونه قابل جمع است؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حضور در گذشته، حضور در گذشته‌ای است که انسان از طریق نفس ناطقه‌ی خود طی کرده، یعنی نفسی که «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» است و از رحم مادرش شروع شده است 2- در شرح مباحث مربوطه عرض شد که نفس ناطقه به اعتبار تعلق به بدنش در حال تبدیل قوه به فعل است، زیرا تجرد آن نسبی است 3- قرآن می‌فرماید: «و لله الامرُ و الخلق» یعنی هم برای خداوند، ایجاد به صورت «امر» و «کن فیکون» و بی‌زمان هست و هم به صورت ایجاد «خلقی» یعنی تدریجی و همراه با زمان. آری! با یک اراده همه‌ی عالم در مقامِ امری، ایجاد می‌شوند، ولی ظهور آن‌چه در عالم امر است در عالمِ خلق، نیاز به تدریج دارد. زیرا تا پدر بنده خلق نشود، من خلق نمی‌شوم. و از این جهت حضرت حق همواره در ایجادِ چیزی است که در عالم «امر» اراده فرموده است. موفق باشید   

17334
متن پرسش
بسم الله و السلام به محضر استاد مکرم جناب حاج آقای طاهرزاده آقا! بعضی وقت ها احساس می کنم که اصلا دوست ندارم حرف بزنم حتی آنجا که لازم است مثلا در بحث علمی. یعنی وقتی حرف می زنم حتی وقتی حرف خوب می زنم حس خوبی نسبت به خودم ندارم. احساس می کنم از یک حالت سکینه معنوی خارج می شوم. آیا این حالت درست است؟ آیا چون مراحل اول سلوک است و هنوز یک سری چیزها ملکه نشده این طوری است؟ عرض کنم که عبادات را در حد بسیار عادی و واجبات فعلا انجام می دهم. مدتی به خاطر مریضی حتی انجام واجبات هم برایم سخت بود منتهی همیشه سعی می کردم یاد خدا ازم دور نشود و به فکر جبران بودم. الان که بهتر شدم علاقه به سکوت و خلوت دارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حال خوبی است. إن‌شاءاللّه این همان حالت «صمت» یا سکوتی است که در موردش فرموده‌اند: «صمت و جوع و سهر و عزلت و ذکری به دوام/ ناتمامان جهان را کند این پنج تمام». موفق باشید

17333
متن پرسش
سلام استاد: معذرت می خواهم از اینکه وقت شریفتان را می گیرم. به نظر شما برداشتِ حقیر از این حدیث شریف امام امیر المومنین علیه السلام صحیح است؟ «الروح فی الجسد کالمعنی فی اللّفظ» 1. می توانیم بگوییم برهان صدیقین و مبانی آن از این حدیث گرفته شده است، 2. با توجه به اینکه (روح) در فرهنگ دینی ما به معنای روح در فارسی بکار نمی رود، این حدیث را می توانیم یک قاعده کلی در عالَم بدانیم که بر کل عالم حاکم است و یک روح و یک لفظ یا جسد وجود دارد که این جسد یا لفظ به خودی خود اصلا معنی ندارد و روح معناست که به آن لفظ معنا می دهد. یعنی در واقع لفظ نیست و فقط معناست. اگر معنا نباشد لفظ هیچ است. «هویت تعلقی». 3. اینکه پیامبر (ص) فرمودند: «الفقرُ فَخری» فقر به معنای عرفانی آن است؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2- روایت فوق بحث حضور «وحدت در کثرت» را و جریان توحید در همه‌ی عالم را مدّ نظر قرار می‌دهد 3- فقر در روایت فوق به هر دو معنا می‌باشد؛ هم به لحاظ این‌که نظر به هویتِ تعلقی‌شان دارند و هم به معنای این‌که نخواهند ثروت‌مند باشند بدون آن‌که بخواهند محتاج مردم گردند. موفق باشید

17332
متن پرسش
سلام استاد گرامی: از زحمات بی حد شما بسیار متشکرم. 1. اینکه برخی می گویند کسی که فقیه نباشد نمی تواند به مراتب بالای عرفان برسد. آیا حرفی علمی است و واقعیت دارد؟ 2. شما در کتاب، «سلوک ذیل شخصیت امام (ره)»، ثابت نمودید که شخصیت امام متمایز از دیگران است و ایشان شخصیتی اشراقی و معنوی هستند. حال به نظر شما در باب فقهی هم ایشان قوی هستند؟ بهتر نیست که ما همراه با لُمعه، تحریر الوسیله امام را بخوانیم و همراه با مکاسب عروةالوثقی را؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌طور است. زیرا بعضی از تکالیف طوری است که اگر انسان با علم فقه، جایگاه آن‌ها را بشناسد در امر سلوک خود بهتر می‌تواند مسئله‌ی خود را حل کند 2- فرق نمی‌کند، عمده روحیه‌ی حضرت امام بود که متوجه‌ی جایگاه احکام الهی بودند. موفق باشید 

17331
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز و فرزانه: جناب استاد در معارف دینی گفته می شود انسان به میزانی که به خدا نزدیک می شود بلاها و مصیبتها و مشکلات بر سر او فرو می ریزد تا حدی که آدم گمان می کند اگر بخواهد با خدا باشد باید دایما مریض الاحوال، فقیر و بیچاره و محتاج، گرفتار مصیبت زن و فرزند و از بین رفتن خانه و کاشانه و ...... باشد و این خود عاملی می شود که انسان ترس از ورود در حوزه ی عشق و عرفان داشته باشد. از طرفی گفته می شود با توکل و تقرب به خدا مشکلات حل می شود انسان از بلاها و بیچارگی ها نجات پیدا می کند و در ادعیه فروان از خدا چنین درخواستهایی شده است چنانچه پیامبر اسلام صل الله علیه و آله می فرماید در شب قدر از خدا عافیت بخواهید یا در دعای گرانقدر عالیه المضامین آمده است «و تصوننی فی هذا الدنیا من العاهات و الافات و الامراض الشدیده و الاسقام المزمنه و جمیع انواع البلاء و الحوادث» و موارد فراوان دیگر در تعقیبات نمازها و.....حال با توجه به این مقدمه 1. آیا عنوان کردن این که هر که به خدا نزدیک می شود گرفتار فقر و درد و مصیبت و... می شود انگیزه ورود در راه خدا را کم نمی کند؟ و چگونه با این کسی که باخدا یاشد خداوند از مشکلات نجاتش می دهد و من یتق الله ...... می خواند وانگهی آدمی که همواره درگیر فقر و مرض و درد و مصیبت و بیچارگی است چگونه می تواند با خدا راز و نیاز و عبادت کند؟ 2. پس این روایات و دعاهایی که برای عافیت و نجات از بلاها چه می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- قضیه از این قرار است که راه توحید بدون امتحان و ابتلا نیست و برای عبور از استکبار، بی‌هزینه ممکن نمی‌باشد و این غیر از آن است که انسان از خدا بخواهد فقر و مصیبت‌هایی که عموم انسان‌ها بدان گرفتارند چه مؤمن و چه غیر مؤمن، از او رفع کنند 2- طلب عافیت، طلب نحوه‌ای از زندگی است که اهل دنیا با آن روبه‌رو نیستند. موفق باشید

17330
متن پرسش
سلام جناب استاد: وقت حضرتعالی بخیر. مقصود از اینکه تا در مقامی کامل نشده ایم به مقام بالاتر نمی رسیم این نیست که همه درجات آن مقام و مرتبه را باید به دست آوریم؟ مثلا در همه امور توکل داشته باشیم تا بعد به مقام بعدی راه یابیم. شاید مقصود این است که اجمالان مقام را داشته باشیم؟ سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر. بعضی از کمالات به صورت اجمالی در انسان هست و عمل به انجام اعمال نیک منجر به تفصیل‌یافتنِ آن عمل می‌شود و لذا چنان‌چه ما مطابق شریعت الهی عمل کنیم، مشکلی پیش نمی‌آید که بگوییم در امری کامل نشده‌ایم به مقام دیگری نایل نمی‌گردیم. موفق باشید

17329
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی: در رابطه با مباحث مطرح در موضوع معرفت النفس. فرمودید من انسان در خواب بعضا سیر کرده و حوادث آتی را دیده که در بیداری بعدا برایش اتفاق می افتد سوال من در این زمینه است مگر انسان موجود مختار نیست پس انتخاب و اختیار او در اتفاقات چگونه است آیا این نوعی جبرنیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان چیزی که انسان در بیداری با اختیار خود انجام می‌دهد، می‌تواند در خواب با آن روبه‌رو شود، نه آن‌که چون در خواب دیده است حتماً آن را انجام می‌دهد. بلکه چون با شخصیت خود آن کار را در آینده انجام می‌دهد، با همان شخصیت، قبل از انجام آن در خواب با آن عمل روبه‌رو می‌شود. موفق باشید

17328
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار برای اینکه بتوانم از کتاب های «چه نیازی به نبی» و «فرزندم این چنین باید بود» و «چگونگی به فعلیت رساندن باورهای دینی» و «ادب خیال، قلب و عقل» و «زن آنگونه که باید باشد» همراه با صوت بهره ببریم از کدام صوت ها و از کدام قسمت سایت صوت ها را دانلود کنیم؟ پیشایش از راهنمایی تان کمال تشکر را دارم!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی کتاب‌ها دارای فایل صوتی نیست و همه‌ی فایل‌های صوتی نیز بر روی سایت نمی‌باشد. شرح نامه‌ی 31 و «چگونگی به فعلیت‌رساندن باورها» دارای شرح صوتی است. اگر بر روی سایت نبود از جناب آقای نظری به شماره‌ی 09136032342  بخواهید تا برایتان پست کنند. موفق باشید

17327
متن پرسش
با عرض سلام سوال 17305: اولش ناامید بودم که متوجه مسئله بشویم. چون قبلا هم در این باره، در سایتتان مطالبی مطرح شده بود و همه ی این حرف ها تکراری است و نمی دانم چرا به جای رجوع به سوالات گذشته، باز هم چنین مطالبی طرح می شود و چرا باز هم شما مسیر گذشته را می روید! آیا قرار است دوباره همان گفتگوهای گذشته تکرار شود؟ استاد، مسئله این است که گاهی مسائل را اینقدر اشتباهی می بینیم که راهکارها هم راهکار های اشتباهی هستند. تکرار مطالب گذشته در حوصله ی من و احتمالا شما نیست. اصلا بحث این چیزی نیست که طرح فرمودند. آیا متعه مشکل مردان متأهلی که دچار تنوع طلبی هستند، را حل می کند؟ یا به تنوع طلبی آنان که ناشی از چشیدن زنهای مختلف است دامن می زند؟ مردی که با اولی متعه می کند، چرا با دومی و .... متعه نکند؟ آن وقت زندگی ای که هر روز مرد در آغوش زن دیگری است، چه زندگی ای است؟ چه همسر و فرزندانی تحویل جامعه می دهد؟ بعد هم، همه که مذهبی نیستند. به همه ی زنها که نمیتونید بگویید چون حرام است که با مرد دیگری باشند، خود را با روزه گرفتن کنترل کنند! با میل زنان شوهردار به دیگر مردها (و از طرفی احساس بی مهری ای که در اثر متعه ی شوهرشان می کنند) چگونه می شود آنها را کنترل کرد؟ پیامبر به مردها میگن اگه میخواین زن خودتون رو حفظ کنید، خودتون رو حفظ کنید. اینو ما زنها خیلی خوب می فهمیم که تنها دلیل پایبندی ما به زندگی، پایبندی شوهران ما به زندگی است. وگرنه زنای افراد متأهل که در سوالشان به آن اشاره کردند مخصوص مردها نیست و با این همه پیشنهادهای نامشروع، زنها را بیشتر مبتلا می کند. مسئله این است که راهکار زنهای بیوه و بی شوهر، را با شهوت رانی مردها اشتباه نکنیم. چاره ی زنهای بیوه، مردهای بی همسر هستند و تا وقتی که این همه مرد بی همسر وجود دارد، نگرانی ای از بابت نبودن مرد نیست. در شرایط فرهنگی حاضر شهوت رانی خود را زیر دلسوزی برای زنهای متأهل می پوشانند!!! ولی هیچ کس این حرف را باور نمی کند. و آنچه روشن است این است که به نام کمک به زن بیوه، معمولا سراغ دخترهایی می روند که همانها زن خودشان را بیوه می کند!!! زن و بچه ی خود را آواره می کنند به اسم کمک به دیگران!!!! نمی شود اینهایی که دلسوز جامعه هستند، طور دیگری برای جامعه دلسوزی کنند که مشکلات را از ریشه حل کنند؟ نمی توانند دست دو نفر بیوه را در دست هم بگذارند یا مشاوره ی ازدواج بدهند که ازدواج ها بهتر صورت گیرد؟ تو این جامعه ی شهوت زده ی امروز، این راهها بیشتر مردم را جری می کند و هیچ آدم لاابالی ای را مقید به دین نمی کند. هر کس بخواهد زنا کند، به خاطر این حرف ها صیغه نمی خواند و کار خودش را می کند. مگه زنا توی زنهای متأهل کمه؟ برای زنها چه راهکاری میدن؟ اونا هم برن صیغه ای بشن؟ آخه این حرفها چیه که می زنید؟ مشکل از جای دیگه است نه از نبودن صیغه. با این حرف ها فقط چهره ی اسلام را مخدوش می کنند. همان کاری که شاه می کرد که به قول یه بزرگی، مأمورهای ساواک را با لباس روحانیت می فرستاد قم تا به زنهای زائر پیشنهاد صیغه بدهند تا بگوید طلبه ها اهل صیغه اند! تعجب می کنم که متوجه زمانه ای که در آن هستیم نیستید و نمی دانید که با این حرف ها فقط دشمن را شاد می کنید. با این همه تبلیغات دشمن، می خواهید صیغه را برای مردان متأهل فرهنگ سازی کنید؟ اگر توان فرهنگ سازی دارید، لطفا کاری کنید که آدم های متأهل اعم از زن و مرد خود را پایبند زندگی و متعهد و مسئول نسبت به آن بدانند. پدری که چند زن را صیغه می کند، چه فرزندانی تحویل جامعه می دهد!؟ واقعا درک نمی کنم. ان شاء الله خداوند یا درک حرفهای من رو به شما بده یا درک حرفهای شما رو به من. هر چه هست خیلی از فهم همدیگر فاصله داریم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده سخنان جنابعالی در جایگاه خود سخنان درستی است. ولی با این‌همه می‌توان از خودخواهیِ بعضی از زنان نسبت به وظیفه‌ای که در رابطه با زنانِ بی‌شوهر دارند، چشم‌پوشی کرد؟! و آیا این زنان در آن‌جایی که باید وظیفه‌ی خود را انجام دهند، اگر به جهت مطالبی که جنابعالی مطرح می‌کنید و درست هم هست؛ از وظیفه‌ی خود عدول نکنند، یک قدم برای رفع مشکل برداشته نشده است؟ ما همیشه از زنان و مردانِ متعهد انتظار داریم که وظیفه‌ی خود را درست انجام دهند. افراد لااُبالی که به قول جنابعالی، گیرِ این حرف‌ها نیستند! و مگر مسائل اجتماعی یک ضلع و یک زاویه دارد که با نظر به یک ضلع و زاویه‌ی آن نسبت به اضلاع دیگر بی‌تفاوت باشیم؟ به همین جهت بود که بنده در ابتدای آن جواب عرض کردم این موضوع، موضوع مشکل و پیچیده‌ای است. موفق باشید

17324
متن پرسش
با سلام: چندی پیش سوالی در رابطه با منشا و علت یابی خطای انسان و انجام دادن بعضی اعمال که گناه شمرده می شود پرسیده شد که بدین شرح است: سوال شما پاسخ داده شد: سوال شما: با سلام: انسان ناقص آفریده شده پس اجبارا خطا می کند و در نهایت به صورت گناه ظاهر می شود. وقتی علت را جویا می شوی انسان را مقصر می کنند. این حرف زمانی صحیح است که من همه چیزم یا درصدی از وجودم از خودم باشد من که جسم از خداست، روحم از خداست و حتی ابعاد دیگر از وجودم که از آن بی اطلاعم از خداست حتی بی اطلاعی من از خداست، پیچیدگی های من از خداست و کل کار های من اعم از ثواب و گناه با خط کد خداست همه وجودم با عامل های محیطی و محاطی در ارتباط است. آقا اصلا برای چه من باید گناه کنم من دلم نمی خواهد گناه کنم من دوست دارم دائما ثواب کنم از پیامبر بهتر باشم از خدا جلوتر روم و موجوداتی بیافرینم که هیچ عیب و نقصی نداشته باشد. براستی خدا از عمد انسان را ناقص آفرید. اگر کامل می آفرید باید چگونه می بود، مثل پیامبر یا مثل خود حق تعالی می بینید به چه سوالات بر می خوریم به هر حال سوال من پیرامون گناه ماست و ریشه یابی آن و بر طرف کردن این کشمش ها تا ابدیت است رسیدن به جواب این سوال مثل دست یافتن به بزرگترین اصرار عالم است در این صورت. پاسخ: باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که برای جوابگویی به سوالاتتان ابتدا کتاب «آشتی با خدا» و سپس کتاب «ده نکته در معرفت نفس» را تا آخر مظالعه فرمایید. موفق باشید به هر حال من این دو کتاب را خواندم ولی جوابم را پیدا نکردم. توجه داشته باشید جواب من یک کلمه و یا یک اسم است نه یک کتاب این گونه کتاب ها برای انسان های مستعد خودش است و اگر همه انسان ها مستعد بودند دیگر نیازی به کتاب هم نبود مثل خود پیامبر اینگونه کتابها برای کسانی است به راحتی تسلیم حق می شوند نه کسانی مثل یزید و... در واقع جواب را در آفرینش می توان دنبال کرد و اینکه خداوند در مقام کن فیکون که کل نظام هستی را در خارج از زمان برنامه ریزی کرده چه هدفی را دنبال کرده اینکه دائما انسان را دعوت کنیم و نتیجه نگریم کاری از پیش برده نمی شود بنابراین پیش گیری بهتر از درمان است و انسان از صفر و اول و مبدا باید خوب و پاک باشد مگر اینکه در آفرینش ضعفی در کار باشد یا عمدی در کار باشد (اشاره به تعداد شماره های اسم اعظم) آخر مگر می شود مسئله به این مهمی مباحثه و جواب قاطع نداشته باشد یعنی اسلام با این همه شهرت نتوانسته به این سوال که منشا تمام درد سر ها و نفاق هاست پاسخ شفاف بدهد؟ اگر این مسئله درمان نگردد هزاران هزار پیامبر هم نمی توانند بشریت را در این کره خاکی به راه بیاورند. بنابراین مسئله باید از بیخ و بن و بالا یعنی اراده خداوند حل گردد نه از پایین و در مقام انزال که یا نیرویی نیست یا کم است حال اگر این نیرو بقدری ضعیف باشد که لحظه ای به فکر حرکت نباشد آن موقع چه پیشنهادی است، براستی علت کیست و چیست که خود را پنهان کرده (جواب سوال بطور ریشه دار برای ریشه یابی رصد می شود)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان در ذات خود مختار است و حضرت حق تنها هادی انسان است. حال این انسان است که: «اِمّا شاکراً و اِمّا کفورا» می‌باشد. و در این رابطه پیامبران موفق بوده‌اند تا هدایت الهی را در معرض دید آن‌هایی که طالب هدایت الهی بوده‌اند، قرار دهند. موفق باشید

17323
متن پرسش
سلام و وقت بخیر: می خواستم بدونم انسان با اختیار خودش می تونه رزقی که براش در نظر گرفته شده رو تغییر بده یا نه؟ مثلا خیلی ها بودند که وضع مناسبی از نظر ظاهری نداشتند متدین هم نبودند ولی ناگهان با افراد مومن ازدواج کردند و زندگیشون خیلی تغییر کرده گاهی به مقایسه می افتم که چرا خیلی ها که خیلی از لحاظ دیانت بالاتر هستند چنین همسری نصیبشون نشد ولی اون گروهی که عرض کردم خوشبخت شدند؟ می دونم که در کار خدا نباید چرا و چگونه آورد ولی این سوالات خیلی اذیتم می کنه. گاهی آدم احساس می کنه هرچه تلاش هم بکنه اون چیزی که میخواد نمیشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان‌ها با اختیار خود می‌توانند رزق مقسوم خود را وسعت بخشند و یا تنگ نمایند. بدین‌معنا که آن رزق مقسوم به سختی به دست آن‌ها برسد. و در این موارد هم که می‌فرمایید در هر حالت، هرکس نان اخلاق و عقایدش را می‌خورد. موفق باشید

17320
متن پرسش
سلام: نظرتان راجع به این جمله که یکی از مسولین گفته است، چیست؟ «بازی‌های رایانه‌ای مانند تیغ دولبه‌ای است که اگر در جهت خوب و مثبت استفاده شوند به طور حتم بر شکل گیری صحیح رفتاری نوجوانان تاثیرگذار می شوند.»
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر مقام معظم رهبری نیز همان است. زیرا بحمداللّه امروزه با همت افسران جبهه‌ی نرم‌افزاری، فضای سایبری از انحصار جریان‌های لاابالی درآمده و از این جهت می‌توان در مسیر رساندن صدای دین و انقلاب و اخلاق از آن فضا استفاده کرد و در این رابطه بازی‌های یارانه‌ای نیز همین حکم را دارد که می‌توانند جدّیت را به کاربر ارزانی دارند به شرط آن‌که کاربر بیش از حدّ وقت خود را در آن‌جا صرف نکند. موفق باشید

17319
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: بنده در حال مطالعه ی کتاب «ادب خیال عقل و قلب» شما هستم، و سه سوال در رابطه با آن برایم پیش آمده: 1. اول آنکه با توجه به این کتاب از کجا متوجه شویم مطالب در فکر و قلب ما وحدت پیدا می کند؟ 2. دوم آنکه شما فرمودید هر کسی باید اندیشه ی مناسب با استعداد خود را پیدا کند، این چگونه تحقق می یابد؟ 3. سوم اینکه برای ما زنان متاهل یک سری مشغله های ذهنی در خصوص وظیفه مان هست که تمرکز در مطالعه را از ما سلب می کند لطفا راهکاری ارائه کنید؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خود به خود پیش می‌آید 2- آن‌چه برای انسان راحت‌تر قابل فهم باشد و بهتر آشکار شود، خبر از آن می‌دهد که انسان در آن موضوع باید استعداد خود را رشد دهد 3- وقتی بتوانیم جایِ هرچیزی را مشخص کنیم، نگرانیِ عدم تمرکز کم می‌شود. زیرا به ما فرموده‌اند: «توضیع الوقت، توسیع الوقت» اگر وقت خود را برنامه‌دار کنید، گشایش لازم پیدا می‌شود. موفق باشید

17318
متن پرسش
با سلام و احترام: استاد در نماز جماعت آيا مستحب است كه امام جماعت در همه اذكار، صداي خود را به ماموم برساند يا فقط موقع قرائت حمد و سوره مستحب است كه صداي خود را برساند؟ در موقع حمد و سوره كه مامومين ساكت هستند رساندن صدا به آنها منطقي به نظر مي رسد ولي در ساير مواقع نماز از جمله قنوت، ركوع و سجود كه ماموم خود در حال ذكر است چه نيازي به رساندن صدا مي باشد؟ در اين مواقع ماموم خود در حال ذكر است و نبايد توجه به غير (ولو صداي ذكر امام) كند چون اگر توجه كند كه ديگر در حال ارتباط با خدا نيست بلكه دارد به ديگران توجه مي كند. امروزه علاوه بر اينكه مكبر مي گذارند يك ميكروفن نيز به امام وصل مي كنند. احساس نمي كنيد كه اين كارها زياده روي است؟ سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف درستی می‌فرمایید در عین آن‌که عنایت داشته باشید مکبّر موجب می‌شود که حرکات مأمومین با امام جماعت هماهنگ باشد. موفق باشید

17317
متن پرسش
با سلام: قبلا این پرسش را پرسیده بودم اما می خواستم مصداقی و جزیی تر هم بپرسم: آیا می توان برای مردم فعلی اروپا و آمریکا عنوان کافر را به کار برد؟ اگر آری مراد کدام کفر است؟ کفر فقهی یا کفر اعتقادی یا کفر اخلاقی؟ لطفا صریح پاسخ بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که اکثر آن مردم فکر می‌کنند دین خدا همان دینی است که آن‌ها می‌شناسند و بدان عمل می‌کنند، نمی‌توان آن‌ها را کافر دانست. آری! اگر متوجه حقیقت اسلام بشوند و باز به آن پشت کنند، کافر محسوب می‌شوند. مثل یهود و نصارای صدر اسلام در مکه و مدینه که هم دارای کفر اعتقادی بودند و هم کفر فقهی. موفق باشید

17315
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: بنده می خواستم بدونم که چگونه تکالیف ما را به رشد عقلی می رسانند؟ اگر مقاله یا کتابی می شناسید معرفی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن‌جایی که مبنای تکالیف الهی، اراده‌ی حضرت حق است و حضرت حق، علمِ مطلق و عقل محض می‌باشد با رعایت دستورات الهی عملاً وارد حیطه‌ی عقل الهی می‌شوید. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» تذکراتی در این مورد دارد. موفق باشید

17314
متن پرسش
سلام: من مشکلم این است که حس معنوی ام در بازه های خاصی خوب است اما در بازه هایی از بین می رود و من از نداشتنش واقعا حس بدی دارم. من حدود دو سال پیش بود که با خودم عهد بستم شیوه زندگیم را تغییر دهم. در خانواده مذهبی بودم اما خودم زیاد مذهبی نبودم. از دو سال پیش خیلی عوض شدم اما ثبات ندارد و من در مواقعی که مثلا نمازم دیر یا قضا می شود حس می کنم نکند من تمام کارهایم بدون شناخت است؟ و نمی دانم چطور از دنیا دل بکنم. واقعا خسته شده ام استاد. از یک طرف دلم عاشق خوب بودن است از یک طرف این علاقه منجر به تلاش بیشترمن نمی شود. حس می کنم همه دعا و نماز و مطالعه مذهبی و کلاس بسیج و هر چه که می روم بی فایده و بدون شناخت و از روی عادت است. گاهی از برخی چیزها خوشم میاید که می گویم این نشانه ی عمقی نبودن ایمان من و لقلقه زبان بودنش است. حوصله عبادتم هم کم شده. کاش راهی بود که اخلاصمان بیشتر باشد. توصیه شماچیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم اگر با نامه‌ی امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» به فرزندشان مرتبط شوید، تمام ابعاد یک نوع زندگیِ خوب و قابل دسترس را در جلوی خود می‌یابید. کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» در همین رابطه تدوین و تنظیم شده است. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

17311
متن پرسش
سلام: (سپرده بودم که این جلسات را با موسیقی آغاز کنند. نمی دانم چنین کرده اند یا نکردند. اگر کرده اند که خوب و اگر نکرده اند امیدوارم که نوبت های بعد بکنند. چرا؟ برای اینکه همه ی سخن مولانا را به زبان نمی توان گفت. پاره ای از آن ها را با موسیقی باید گفت و از زبان تار و چنگ باید شنید. این یکی از میراث هایی بود که مولانا از شمس برد. برای شما گفته ام که مولانا پس از دیدار با شمس عوض شد و تحول عظیمی در روان او و در رفتار او پدید آمد همچنین در گفتار او. همه چیز حکایت از آن می کرد که یک زیر و رو شدنی همه جانبه در او اتفاق افتاده است. حتی نوع لباس پوشیدنش را هم عوض کرد و آن دستار پیشینی که به شیوه ی عالمان و فقیهان می پوشید کنار گذاشت و پوشش تازه ای اختیار کرد. یکی از تحولهای بزرگ که در او رخ داد این بود که به موسیقی و سماع روی آورد. کسی که تا قبل از آن فقیهی بود که سنگین و موقر در گوشه ای می نشست و اجازه ی تجاوز از حدود به کسی نمی داد حالا چنان شده بود که دمی بدون موسیقی نمی توانست به سر بیاورد و حتی در احوال او نوشته اند که وقتی بود که در سماع بود و با ملازمان و همراهان و همدلان خود می رقصید و آواز می خواند و به موسیقی گوش می داد حریفان در رسیدند و شاید هم از راه طعنه به او گفتند که وقت نماز شده است یا وقت نماز می گذرد و مولانا هم در جواب آنها گفت ما در نمازیم. چنین بود که عبادتی را او پدید آورد و بدعتی که بدعت ممدوحی بود به جا نهاد و طریقه ای را در صوفیه پدید آورد که بر خلاف طریقه های پیشین از طریق سماع می کوشیدند تا آواز خداوند را بشنوند. غریب نیست ما از شکسپیر خوانده ایم که می گفت: «موسیقی غذای عشق است.» و همین سخن را از مولانا قبل از او شنیده و خوانده ایم که: پس غذای عاشقان آمد سماع / که در او باشد خیال اجتماع. می گفت که در اثر موسیقی خیال اجتماع یعنی هوس اتحاد با محبوب در آدمی پدید می آید و می جنبد و شخص را برای پیوستن با محبوب آماده تر می کند. این سخن فقط از مولانا نیست شما در حافظ هم که یک قرن بعد از مولانا می زیست می بینید که همین نکته را به وضوح برای ما می گوید که: اول به بانگ چنگ و نی آرد به دل پیغام وی / آنگه به یک پیمانه می با من هواداری کند. از طریق چنگ و نی پیام را بیاورد بر من. گویی که سخنی دارد محبوب، بانگی دارد که فقط از طریق آلات موسیقی نواخته می شود. زبان آدمیان الکن است از آنکه آن پیام والا را حمل کند و در گوش ما بنشاند. رباب و چنگ به بانگ بلند می گویند / که گوش هوش به پیغام اهل راز کنید رازها را با زبان عادی نمی توان گفت. با زبان موسیقی می توان گفت. رباب و چنگ آن اسرار را در گوش ما می خوانند اما زبان فارسی یا عربی یا چینی یا انگلیسی از گفتن آن و یا حمل آن عاجزند. به همین سبب هم بود که چنانکه گفتم مولانا که خود موسیقی شناس بود دستور داد که آلت موسیقی تازه ای بسازند و تصرفی در ساختار رباب کرد که چیزی شبیه کمانچه بود و گفت که آن را بنوازند و در مجالس او همیشه نوازندگان حاضر بودند و بدون نواختن موسیقی مجلس او بر پا نمی شد و ادامه نمی یافت و خاتمه نمی یافت. و این مرد در اثر نوع تغذیه ی سبکی که داشت و بسیار سبک بود و سنگینی پرخواری با او نبود و لذا در مقام سماع از دیگران چالاک تر بود. می شد که مدتها نوازندگان بنوازند و دیگر رقصندگان و سماع کنان خسته شوند اما مولانا خسته نمی شد و همچنان می چرخید و می چرخید و می چرخید و خدا می داند که در این احوال بر او چه می بارید و چه دریافت می کرد که پس از آن نطق او باز می شد و کمی از بسیار را و اندکی از خروار را در اختیار ما قرار می داد که اکنون با ماست و به همین سبب برای تلطیف و برای مقدمه ای و برای همنشینی با مولانا و برای همنوایی با او و برای ورود در عالم او و در مقام جستن مدخلی برای رفتن به دنیای او قطعا شنیدن موسیقی و خاطر را خوش کردن از طریق شنیدن آوای عشق و آوای خدایان که موسیقی باشد شرط است. که مجالس را آنچنان آغاز کنیم� ) شبی در کنار آفتاب دکتر عبدالکریم سروش برگفته از کانال رسمی تلگرام ایشان ویراستاری متن: احسان اشرفی 21/06/1395 http://www.facebook.com/sharer/sharer.php?u=http://www.shamsrumi.com/index.php?) فيسبوك :گذاري اشتراك http://twitter.com/intent/tweet?) تويتر - (m=blog&id=6&blogId=2841 لينكدين - (text=GoToPersia&url=http://www.shamsrumi.com/index.php?m=blog&id=6&blogId=2841 http://www.linkedin.com/shareArticle?mini=true&url=http://www.shamsrumi.com/index.php?) https://plus.google.com/share?url=http://www.shamsrumi.com/index.php?) پلاس گوگل - (m=blog&id=6&blogId=2841 (m=blog&id=6&blogId=2841� لطفاً نظرتون راجع متن فوق و رقص و موسیقی و از فقه عبور کردن و شخصیت جناب شمس و مولانا و اینچنین حرفها چیست؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره راهی که امامام معصوم در مقابل ما گشوده‌اند که کم‌خطرترین و پرمنفعت‌ترین راه است، به موسقی نظر جدّی و اساسی نشده است و مسلّم سلوک امثال مولانا نیز به موسیقی گره نمی‌خورد و آن موضوعی بسیار فرعی است. سراسر دیوان شمس و مثنوی، خودش به خودیِ خود یک موسیقی آسمانی است، و اکثراً «سماع» که در اشعار مولانا به‌کار می‌رود به همین معنا است. و لذا دیگر چه نیازی به ارتعاش تارهای زمینی هست؟! موفق باشید

17310
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر و آرزوی طول عمر با برکتتان: سوالاتی را که در ادامه بخدمتتان عرض می کنم ذیل مباحث کتاب جایگاه رزق از جنابتان می باشد و البته سولاتی را در سوال شماره 17257مطرح نمودم اما این چند سوال در رابطه ی کسب رزق بواسطه ی دانشگاه و تحصیلات دانشگاهی است که قبل از مطرح کردن آنها مقدمه ایی را به خدمتتان عرض می کنم: حدود پنج الی شش سال پیش که بنده دانش آموز رشته ی ریاضی بودم هوش خوبی داشتم و نمراتم همگی بیست بود ولی موقعی که باید برای کنکور آماده میشدم یک سری موانع بر سر راهم پدید آمد و انگار از لحاظ فکری آن طوری که قبلا بودم دیگر نبودم سرعت مطالعه و فهم درس هایم بسیار پایین آمد و پیش از دیگر همکلاسانم انرژی صرف می کردم و دچار یک جور وسواس فکری شده بودم که بر روی مطالب بیش از حد ریز می شدم و در کنار این مشکلات به علت آنکه بچه مذهبی بودم شهوت دوران جوانی هم بسیار اذیت ام می کرد و بطور کلی علی رغم تلاش زیاد برای رهایی از این مشکلات نمراتم کاهش یافت و از کنکور جاماندم در حالی که از سایرین بیشتر تلاش کردم و ریاضت کشیدم و در نهایت در دانشگاه آزاد تحصیل کردم و در طول تحصیل در دانشگاه هم آن اوایل باز هم نمراتم به علت همان مشکلات پایین تر از بقیه بود در حالی که من از آنها بیشتر تلاش می کردم بالاخره پس از ریاضت های فراوان توانستم شیوه ها ی فکری و مطالعاتی خود را اصلاح کنم و از آن حال بیرون آیم. اما فی الحال از تمامی هم دوره ایی های خودم عقب افتادم حال سوالاتی که ذهن مرا به خود مشغول ساخته است اینهاست: 1. چرا باید در آن موقعیت حساس چنین موانعی در برابر من ایجاد می شد که مرا از سایرین عقب بیاندازد چرا برای بقیه این مشکلات پیش نیامد؟ آیا این موانع مشکل ساز مقدرات خداوند برای من بود یعنی خداوند به وسیله ی این موانع می خواسته جهت گیری دیگری برای کسب رزق و خدمت به خلق به من دهد یا که ناشی از بی لیاقتی و جهالت خودم بوده است که باید با تجربه رفع می شده است؟ 2. اصولا کسانی که در دانشگاه های دولتی بنا به دلایل مختلف پذیرفته نمی شوند دانشگاه آزاد را بر می گزینند ولی در رابطه ی با من چطور؟ هدف من مانند سایرین قبولی در دانشگاه های بزرگ دولتی بود و برای آن هدف نیز در حد توانم بسیار تلاش کردم ولی موانعی سر سخت در مقابل راه بود شاید اصلا رزق من و خیر و صلاح من در دانشگاه رفتن نبوده است آیا می توان گفت که من اشتباه کرده ام و علی رغم آن موانع با اصرار تحصیل در دانشگاه دانشگاه آزاد را انتخاب کرده ام؟ 3. در این اواخر برای کنکور ارشد نیز تلاش کردم و این دفعه مشکلات و موانع خاصی برایم وجود نداشت اما باز هم قبول نشدم و به این نتیجه رسیده ام که کلا خداوند خیر مرا در تحصیل در دانشگاه قرار نداده است و نباید دوباره و با تغییر استراتژی تلاش بیهوده کنم چرا که ممکن است دوباره نتیجه نگیرم آیا چنین نگرشی درست است؟ و حال در این رابطه سوالاتی کلی مطرح می شود: 4. به نظر شما علت این سیل بیکاری جوانان در کشور حاصل از حرص زیاد به کسب روزی از طریق تحصیل در دانشگاه و مدرک دانشگاهی نیست؟ وقتی که توهم کسب روزی از مدرک را بجای رزاقیت خدا می نشانیم و با اصرار فراوان برای گرفتن مدرک در رشته های به اصطلاح تاپ شمار زیادی از افراد تحصیل کرده را در چند رشته ی محدود کاملا بی هدف به جامعه ایی که به آنها نیاز ندارد تزریق می کنیم کسب روزی خود را به تاخیر نیانداخته ایم؟ 5. به نظر شما این موسسات آزاد و غیر انتفاعی قارچ گونه ایی که در کشور به اسم دانشگاه و با هدف ارایه ی مدرک خود را واسطه ی کسب رزق می دانند آفتی برای اشتغال و کسب روزی نیستند؟ 6. به نظر شما تحصیل دخترانی که در آینده وظایف دیگری بر عهده دارند در رشته های مختص مردان و پر کردن اکثر ظرفیت های دانشگاه های دولتی، گونه ایی ظلم به پسران علاقمند به تحصیل در دانشگاه های دولتی نیست؟ آیا این وضعییت به وارانگی جایگاه زن و مرد نمی انجامد؟ 7. به نظر شما جامعه ی ما به خاطر قضاوت اش در مورد کسب رزق بیشتر از طریق یک سری رشته های مهندسی و پزشکی و بی توجهی به سایر رشته ها و علوم و فنون مسیر اشتباهی را در جهت هلاکت خود طی نمی کند؟ 8. برای جوانان بهتر نیست بجای آنکه دوران جوانی با ارزش خود را در امید کسب رزق بیشتر از طریق اتمام تحصیلات دانشگاهی صرف کنند با توجه به استعداد ها و علایقشان در هر کاری که فعلا با همین مدرک فعلیشان برایشان وجود دارد شروع به کسب در آمد کنند؟ با تشکر از صبر و حوصله تان و عرض پوزش از بابت طولانی بودن سوالات و آرزوی طول عمر زیاد برای جنابتان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ما در حدّ خود و بدون حرص باید تلاش کنیم، ولی نسبت به هرآن‌چه پیش آمد راضی باشیم 2 و 3- باید به همان نکته‌ی اول که عرض شد توجه کنیم، زیرا راهِ گشوده‌ی خدا چندان تنگ نیست که نیاز به این‌همه حرص داشته باشد 4- حرف درستی است 5- به نظرم همین‌طور است 6- خوب متوجه شده‌اید 7- خوب نکته‌ای است 8- آری! خوب است آن‌چه می‌فرمایید. موفق باشید

نمایش چاپی