بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5415
متن پرسش
با عرض سلام و قبولی طاعات شما در ماه رمضان من دانش اموزی هستم که امسال کنکور ریاضی داده ام. با توجه به اینکه انتخاب رشته تا روز 22 مرداد ماه میباشد لطفا به سوال من این خصوص جواب بدهید من شخصا به رشته ی معماری علاقه ی فراوانی دارم . ولی بعضا در مورد این رشته چیز های جالبی نمیشنوم "مخصوصا در مورد دانشگاه های هنر" بعد از این رشته رشته های دیگری که جزء رشته های فنی میباشد قرار میگیرد مثل برق-مهندسی پزشکی و ... لطفا به من در انتخاب رشته کمک کنید. چه رشته ای بروم که با توجه به گفته هایتان در کتاب "جوان و انتخاب بزرگ" دچار اشتباه نشوم؟ باسپاس فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر دو حال می‌توان در این رشته‌هایی که می‌فرمایید زندگی را درست جلو برد و معنادار کرد. امروزه بحمداللّه اساتید ارزشمندی در رشته‌ی معماری پیدا شده‌اند که با نگاه حِکمی موضوع را دنبال می‌کنند باید در خودتان این گوهر را زنده کنید که باید ماوراء نظر اهل دنیا و اهداف دنیایی زندگی کرد ،‌در آن صورت فرق نمی‌کند در کدام رشته وارد شوید. موفق باشید
3646

اذکار نمازبازدید:

متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام و خسته نباشید و تشکر فراوان از شما 1-استاد عزیز برای رساندن اذکار نماز به قلب میتوان این اذکار یعنی ذکر سجده و رکوع و ...را خارج از نماز نیز تکرار کرد یا فقط باید در خود نماز کرار شود تا بتوان به ملکوت نماز رسید؟ 2-آیا ذکری یا دعایی هست که بر اثر مداومت بر آن صفت جمال و جلال خدا به قلب برسد؟ 3-نمازهای جماعت چون سریعتر خوانده میشوند فرصتی برای تکرار اذکار نیست و نماز های فرادا را با طمانینه بیشتری میتوان خواند آیا با این دلیل میتوان تمام نماز ها را فرادا بخوانیم و به مسجد نرویم؟ خدا حفظتان کند-خدا خیرتان دهد-دعایم کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اشکال ندارد إن‌شاءالله مؤثر خواهد بود 2- ذکر «یا حیّ و یا قیّوم» خوب است 3- این مشکل را با نمازهای نافله جبران کنید ولی به این بهانه جماعت را ترک نکنید. موفق باشید
3039
متن پرسش
سؤالات شمارة 13 و 14 و 20 را پاسخ نداده اید، دریافت نشده؟ دوباره بفرستم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: سوالات رادوباره بفرستید تابررسی شود.
3003

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
خصوصی باسلام.بنده بایکی از رفقای خودم حدود4سال است که رفیق هستم و در زمینه های اخلاقی و معنوی همدیگر را کمک می کنیم لکن یک مشکلی در این دوستی ما هست که خیلی سعی کرده ایم حل کنیم اما نشده و آن اینکه بنده هرچقدر به ایشان محبت می کنم و سعی می کنم که وظایف دوستی را تا حد توان برای ایشان انجام بدهم ولی ایشان خیلی در این مسائل کم توجهی می کند و گاهی اوقات اصلا به بنده توجهی ندارد لطفا راه حلی بفرمائید چون گاهی اوقات برسر این مسئله دعوایمان هم شده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: باید از هر کسی بر اساس توان و خلقیاتش انتظار داشت.همین انتظارات شما موجب آزار ایشان می‌شود و این شرط دوستی نیست. همان اندازه که می‌تواند با شما ارتباط برقرار کند از او بپذیر. موفق باشید
706
متن پرسش
باسلام.طبق سوال 691 محبتی درحق این جانب بکنید وکتابی را به من معرفی نمایید برای جوابی که پیرامون کتاب شیعه علوی وشیعه صفوی دادید.تابتوانم سوالات در ذهنم راپیرامون این کتاب وادعاهایی که در رابطه با علامه مجلسی دکتر شریعتی آوردند راحل نمایم؟ خیلی ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: کتاب خاصی را در ذهن ندارم. موفق باشید
19189
متن پرسش
بسم الرحمان الرحیم با سلام خدمت استاد: سوال: در مورد دعای یستشیر راهنمایی می خواستم، آیا از دعاهای عمومی می باشد؟ خواندنش اجازه استاد می خواهد؟ چه خواصی برای این دعا مرتبت می باشد؟ چگونه از این دعا کمال استفاده را ببرم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دعای فوق‌العاده ارزشمندی است و انسان را با خدا مأنوس می‌کند. از دعاهایی است که هرکس می تواند بهره‌ی خود را ببرد. موفق باشید

12453
متن پرسش
سلام استاد عزیز: سوالی داشتم و اون اینکه: وقتی برخی از دوستان انسان دچار انحرافات بسیار عمیق در افکارشان می شوند (طوریکه مثلا ابتدا سالیانی مدافع و مبلغ آرمانهای ولی فقیه و انقلاب بودند و آن را ادامه ی غدیر می دانستند و اکنون شدیدا مخالف آنند و در جهت ضربه زدن به آن هستند) وظیفه ی ما در قبال آنها چیست؟ چگونه می توانیم باعث هدایت این افراد شویم؟ بنده بارها و بارها با این قبیل انسانها بحث و گفتگو کرده ام ولی متاسفانه به هیچ نتیجه ی مثبتی نرسیده ایم و در پایان بحث هم دچار تکدرخاطر و ... نیز شده ایم. اینها در ابتدا که کتب شما را مطالعه می کردند حامی انقلاب و شهدا بودند ولی از وقتی که کتب نویسنده ی خاص و افکار جوان منحرفی که از دوستانشان بود را نیز مطالعه نمودند، دچار این انحراف شدید شدند. خواهشمندم جواب این حقیر را بدهید. خداوند عمر با عزت نصیبتان کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا عنایت داشته باشید که هرکس باید خودش نسبت به ارتباطی که باید با حقیقت داشته باشد، حساس باشد و قبول دارم که دوران، دورانِ سختی است و شناختن اولیاء الهی در این دوران که انقلاب اسلامی دیانت جمعی و اجتماعی را وارد تاریخ کرده است ادبیات و فرهنگ خود را دارد. تا دیروز که حاکمیت در اختیار طاغوت بود، دینداری محدود به اعمال فردی بود و هرکس که خود را در عبادات فردی زنده نگه می‌داشت به وظیفه‌ی خود عمل کرده بود ولی امروز در نظام جمهوری اسلامی قضیه بسیار فرق کرده است. حال اگر عده‌ای هنوز در فضای تاریخِ گذشته به‌سر ببرند متوجه‌ی عمق فاصله‌ای که امروز نسبت به حضرت حق برایشان پیدا می‌شود، نیستند. این مثل آن است که با آمدن پیامبر جدید خود را در حیات دینی پیامبر قبلی قرار داده باشند غافل از آن‌که امروز دیگر حضرت حق با نوری از اسماء جلوه کرده است که تنها در مظهریت این پیامبر با بندگانش مرتبط می‌شود و آن‌هایی که با دین قبلی به‌سر می‌برند عملاً با خدای ذهنی و انتزاعی خود، سرگرمند و نه با خدایی که در این تاریخ ظهور کرده است. لذا شما باید بدانید که اینان دانسته یا ندانسته و با بهانه‌های واهی از تاریخ وجودی امروز بیرون خواهند افتاد. و قرآن در آیه‌ی 91 سوره‌ی انعام به پیامبر خود در رابطه با برخورد با چنین افرادی می‌فرماید: «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‏ بَشَرٍ مِنْ شَيْ‏ءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتابَ الَّذي جاءَ بِهِ مُوسى‏ نُوراً وَ هُدىً لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَراطيسَ تُبْدُونَها وَ تُخْفُونَ كَثيراً وَ عُلِّمْتُمْ ما لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لا آباؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ في‏ خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ» اینان جایگاه حضرت حق را در رابطه با نبوت تو تشخیص نداده‌اند که می‌گویند خداوند بر بشر چیزی نازل نکرده است. در حالی‌که قبول دارید به موسی«علیه‌السلام» کتابی نازل شده و شما آن کتاب نورانی و هدایتگر را به صورت نوشته‌های پراكنده قرار مى‏دهيد؛ قسمتى را آشكار، و قسمت زيادى را پنهان مى‏داريد؛ و مطالبى به شما تعليم داده شده كه نه شما و نه پدرانتان، از آن با خبر نبوديد!» بگو: «خدا!» و سپس آنها را در گفتگوهاى لجاجت‏آميزشان رها كن، تا بازى كنند! آری شما هم نیز خیلی وقتتان را صرف این افراد روشنفکرنما ولی سختْ ارتجاعی ننمایید، قیافه‌ی طرفداری از نگاه هایدگر دارند و با برداشت غلط از نگاه هایدگر، ناآگاهانه جمهوری اسلامی را بسط مدرنیته می‌دانند، در حالی‌که گرفتار پازلِ مدرنیته‌اند و شما را متهم می‌کنند که ایدئولوژیک فکر می‌کنید، در حالی‌که در بند افکار سختْ ایدئولوژیک‌زده‌ی خود امکان تفکر آزاد را از خود گرفته‌اند و حضرت حق در آیه‌ی فوق چون آن‌ها را غیر قابل هدایت می‌داند به پیامبر خود می‌فرماید: بگو «خدا»، و سپس آن‌ها را در افکار بازی‌خورده‌ی خود رها کن. موفق باشید

11161
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم: استاد گرامی مدتی قبل در مورد افق دید آقای صادق زیبا کلام از شما سوال پرسیدم و شما به خوبی مرا روشن فرمودید. حال در مورد دو نفر دیگر همین سوال را دارم.1)خواهشمندم در مورد آقای هاشمی رفسنجانی و نقش ایشان در زمان قبل از انقلاب، انقلاب و حال را فرموده و افق دید ایشان را برای ما روشن فرمایید. 2) خواهشمندم در مورد آقای رحیم مشایی لطفا مورد اقدامات و فعالیتهایشان و در انتها افق دیدشان را برای من و مخاطبان بازگو بفرمایید. التماس دعا یاحق
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی لازم نیست که وارد جزئیات شویم. شخصى آمد گفت یا على! شما حق هستید یا کسانى که در جنگ جمل دارند با شما مى‏جنگند؟ از یک طرف شما حق هستید چون یار پیامبر و داماد او هستید. از طرفى آن‏که مقابل شما است، عایشه همسر پیامبر است، او هم به اصطلاح خیلى همراه پیامبر بوده است، من از کجا متوجه شوم کدام یک از شما بر حق هستید؟ حضرت فرمودند: چرا مى‏خواهى حق را براساس آدم‏ها بشناسى؟ تو در ارزیابى اشخاص مى‏گویى این طبقه خوبند من هم دنبال این طبقه مى‏روم، آن طبقه بدند، من هم به دنبالشان نمى‏روم. امیرالمؤمنین علیه السلام مى‏گویند این نوع ارزیابى‏ها تو را به نتیجه نمى‏رساند، بلکه‏ «اعْرفِ الحَقّ تَعْرفْ‏ اهْلَه» یعنى حق را بشناس- ملاک شناخت حق را داشته باش- بعد هر کس را بر اساس حق‏ بشناس. گروه و خط نمى‏گذارد حق را بشناسى و نفاق هم بستر حضور خود را در آن شرایط به راحتى مى‏گستراند، چون مى‏تواند بر اساس ذوق این گروه داخل این گروه شود و بر اساس ذوق آن گروه داخل آن گروه برود.. موفق باشید
10742

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیک خدمت استاد محترم: به چه اعتباری به حضرت زهرا (س) «ام ابیها» گفته می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «بصیرت حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» عرایضی داشته‌ام، خوب است که فرصتی بگذارید و آن کتاب را به طور کامل مطالعه کنید تا جایگاه سیاسی تاریخی حضرت زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» برای جنابعالی روشن شود و عمق «امّ ابیها»بودنِ حضرت معلوم گردد. موفق باشید
5430
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید. در ادامه بحث سوال شماره 5274 چند سوال دیگر داشتم: 1- در رابطه با برهان صدیقین میفرمایید که برهانی است که برای پی بردن به وجود خداوند نیاز به هیچ مقدمه ای ندارد و از خود خداوند به او می رسیم. در صورتی که اولا در متن برهان سوفسطایی نبودن و قاعده کل ما بالعرض به عنوان مقدمه اخذ شده اند، و ثانیا در برهان ما از موجودات( به عنوان وجود محدود) به خداوند جل و علا( به عنوان عین وجود) می رسیم 2- در رابطه با استفاده از قاعده کل ما بالعرض لابد ان ینتهی الی ما بالذات در برهان صدیقین، باید گفت که بالعرض بودن وجود برای موجودات به معنای ممکن الوجود بودن موجودات است نه محدود بودن وجود آنها، و بالذات بودن وجود برای خداوند هم به معنای واجب الوجود بودن آن است نه عین وجود بودن- و بعید هم هست که جناب فارابی که در فضای اصالت وجود نبوده است چنین معانی برای بالعرض و بالذات اراده کرده باشد- 3- در مورد تفاوت برهان صدیقین با امکان و وجوب فرموده اید که در برهان صدیقین از ابطال دور و تسلسل استفاده نمی شود. اما این سوال مطرح است که تصور قاعده کل ما بالعرض برای وجود و تصدیق آن آسانتر از تصور و تصدیق ابطال دور و تسلسل نیست.( با توجه به اینکه برخی اساتید فلسفه بطلان دور و تسلسل را قریب به بداهت دانسته اند) 4- در رابطه با معلول صور ذهنی فرموده اید که همان علمی است که ما نسبت به آن‌ صور پیدا می‌کنیم. ولی علم ما به صورت های ذهنی همان وجود آنهاست و شاید حتی مقدم بر وجود آنها باشد. در ثانی علم هم وجودی مجرد است و آن هم باز باید معلولی داشته باشد. پس معلولش چیست؟ 5- در رابطه با سوال 6 که فرموده اید اگر متوجه باشیم وجود در ذات خود عین شدت و ضعف است تصدیق می‌کنیم که حتماً هرجا پای وجود در میان است پای تجلی در میان است، امکان دارد کمی مبسوط تر توضیح بدهید.6- آیا معنای نزول ملائکه این است که ملائکه به صورت مادی در می آیند و یک موجود مادی می شوند؟ 7- آیا موجودی که وجودش ضعیف تر است می تواند به موجودی که وجودش شدیدتر است علم پیدا کند و آن را درک کند؟ مثلا ما می توانیم ملائکه را ادراک کنیم؟ 8- صفات ذاتیه خداوند چه هستند؟ آیا مفاهیمی مثل علم و قدرت و حیات و ... که به عنوان صفت بر شمرده می شوند حقایق متباین با هم هستند- نه در ذات خداوند بلکه در همین دنیا- یا تعاریفی هستند که ذهن ما آنها را ساخته است؟ بنده در حد خودم هر چه دیدم تعریف درست و حسابی برای این صفات که فصل بین آنها را مشخص کند ندیدم و بعضا در تعاریفشان به هم رجوع می کنند. می توان گفت که علم و قدرت و حیات و عزت و... همه یک چیز هستند منتها در شرایط متفاوت درک های متفاوتی از آن پیدا می کنیم و اسم آن را یک صفت می گذاریم؟ 9- منظور از تجلی خداوند به یک اسم بر بندگان چیست؟ مثلا وقتی یک گل را می بینیم می توانیم بگوییم که خداوند با اسم جمیل بر ما تجلی کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2 و 3 - قاعده‌ی « کل ما بالعرض لابد ان ینتهی الی ما بالذات » یک امر بدیهی است و کافی است درست تصور کنیم، در آن صورت حتماً تصدیق می‌کنیم. همین‌طور اگر فهمیدیم یک صفت در چیزی بالعرض است به خودی خود منتقل می‌شویم به ذاتی که در این‌جا عروض کرده. همین‌طور که سوفسطایی‌نبودن یک امر بدیهی است برای هرکس، حتی برای سوفسطائیان، به همین جهت یک فرد سوفسطایی به شما می‌گوید من هیچ چیزی را قبول ندارم که معتقد است شما هستید که با شما سخن می‌گوید پس اظهار ادعایش به خودی خود ادعایش را نفی می‌کند. ما در برهان صدیقین نظر به واقعیت داریم ولی نه از آن جهت که ممکن‌الوجود است بلکه از آن جهت که هست و بدین لحاظ نظر به هست مطلق می‌کنیم که عالم را پر کرده 4- صورت ذهنی ما از هر موجودی همان علم ما است و غفلت نفرمایید که ما خزینه و یا محلی به نام ذهن نداریم که صورت‌های ذهنی در آن جای بگیرند بلکه همان صورت‌های ذهنی، ذهن ما را تشکیل می‌دهند و همان‌ها علم نفس ناطقه هستند در موطن خیال، به همین جهت علت علم ما هستند که نفس با ارتباط با محسوسات آن صورت‌ها را در خود ابداع می‌کند. کتاب‌های شرح مبسوط منظومه‌ی سبزواری از آقای مطهری در این مورد کمک می‌کند 5- به شرح کتاب «از برهان تا عرفان» رجوع فرمایید 6- نزول ملائکه در قلب به صورت مجرداند و اگر در عالم ماده ظاهر شوند تا حدّ مادی نزول می‌کنند مثل ملائکه‌ای که در قوم لوط ظاهر شدند و همه‌ی آن‌ها را می‌دیدند 7- به جزوه‌ی معارف 1 قسمت صفات خدا رجوع فرمایید 8- صفات ذاتی خداوند از نظر مفهوم متفاوت‌اند ولی در مصداق یکی هستند به این معنا که خداوند در عین آن‌که عین علم است، عین حیات است. پس برداشت شما درست است 9- بلی، به کتاب «اسماء حسنا؛ دریچه‌های نظر به حق» رجوع فرمایید. موفق باشید
4046
متن پرسش
سلام استاد نظرتون راجع به این سخنان چیست؟ حجت الاسلام پناهیان در پاتوق هفتگی جوانان تهرانی/ مؤمنین به‏ عرصه‌های‎اقتصادی وارد شوند، تا ثروت به ‏خدمت دین گرفته‎شود‎ مشاور نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها با اشاره به اهمیت ورود مؤمنین به عرصه‌های اقتصادی و به استخدام درآوردن ثروت برای دین در روایات گفت: اگر ما بخواهیم منافقین زمین بخورند، باید امکان بازی با اموال جامعه را از دستشان بگیریم زیرا یکی از پایه‌های اصلی اتکاء منافقین مال است. به گزارش رجانیوز، حجت‌الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در بیست و هفتمین جلسه از سلسله سخنرانی‌ها هفتگی خود در هیئت شهدای گمنام که شبهای جمعۀ هر هفته در خیابان «فرهنگ» و در جمع جوانان پایتخت برگزار می‌شود، با اشاره به این‌که انسان باید در متن زندگی دنیا دینداری کند ولی غرق در آن نشود گفت: انسان نباید به خاطر امور معنوی عمل دنیایی خود را فراموش کند، و طبیعتا یکی از اعمال انسان در دنیا پرداختن به امر معیشت و تجارت است. بخشهایی از سخنان این مدرس حوزه و دانشگاه را در ادامه می‌خوانید: تجارت کنید تا خداوند به شما را برکت عنایت کند • ائمه معصومین(ع) در روایات، مؤمنین را به خرید و فروش و تجارت توصیه کرده‌اند. امام صادق(ع) می‌فرمایند: تجارت را ترک نکنید که خوار و بى‏مقدار خواهید گشت، و به تجارت بپردازید تا خداوند شما را برکت عنایت فرماید؛ لَا تَدَعُوا التِّجَارَةَ فَتَهُونُوا؛ اتَّجِرُوا بَارَکَ‏ اللَّهُ‏ لَکُمْ‏؛(کافی/ج5/ص149) • در روایات ما به فعالیت اقتصادی توجه شده است و بنابراین ما نباید به بهانۀ دین‌داری یا زهد تجارت و کسب و کار را ترک کنیم. این خیلی بد است که یک جوان مذهبی به تقویت توان اقتصادی خود نپردازد و آن را با بی‌اعتنایی به دنیا توجیه کند. فرهنگ ورود مؤمنین به فعالیت‌های اقتصادی برکات مهمی دارد • فرهنگ ورود مؤمنین به فعالیت‌های اقتصادی برکات و فوائد مهمی دارد و باید به طور ویژه به این فرهنگ توجه کرد. • تولید ثروت یکی از وظایف مؤمن است و وقتی مؤمنین وارد عرصه اقتصادی بشوند، ثروت به دست کافران نمی‌افتد. • امام صادق (ع) می‌فرماید: از جمله [عوامل] ماندگاری مسلمانان و بقای اسلام، این است که اموال در دست کسى باشد که حق و حقوق آن را بشناسد و نیکى کند، و از [عوامل] نابودى اسلام و نابودى مسلمانان، این است که اموال در دست کسى باشد که حق و حقوق آن را نشناسد و آن را در راههاى نیکو کارانه به مصرف نرساند. إِنَّ مِنْ بَقَاءِ الْمُسْلِمِینَ وَ بَقَاءِ الْإِسْلَامِ أَنْ تَصِیرَ الْأَمْوَالُ عِنْدَ مَنْ یَعْرِفُ فِیهَا الْحَقَّ وَ یَصْنَعُ فِیهَا الْمَعْرُوفَ فَإِنَّ مِنْ فَنَاءِ الْإِسْلَامِ وَ فَنَاءِ الْمُسْلِمِینَ أَنْ تَصِیرَ الْأَمْوَالُ فِی أَیْدِی مَنْ لَا یَعْرِفُ فِیهَا الْحَقَّ وَ لَا یَصْنَعُ فِیهَا الْمَعْرُوفَ؛ کافی/ج4/ص25) • به مسئله تأمین معاش باید با دید ثواب نگاه کرد؛ این همان نگاهی است که ائمه به ما یاد داده‌اند. برخی تنبلی و بی‌عرضگی خود را به‌ حساب تدین می‌گذارند درحالی‌که اگر طی یک فعالیت اقتصادی، ثروت تولید شده و در راه خدا مصرف شود، این یک چرخه کامل است. • امیرمؤمنان(ع) حتی نوع بهتر کسب درآمد را برای جوانان توصیه می‌فرمایند. در نامه 31 نهج‌البلاغه آمده است: در مسائل مالی سعی کن روزی‌ات دست کسی نباشد یعنی حقوق بگیر نباش بلکه حقوق دهنده باش. (إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلَّا یَکُونَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ ذُو نِعْمَةٍ فَافْعَلْ فَإِنَّکَ مُدْرِکٌ قسْمَکَ وَ آخِذٌ سَهْمَکَ وَ إِنَّ الْیَسِیرَ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ أَعْظَمُ وَ أَکْرَمُ مِنَ الْکَثِیرِ مِنْ خَلْقِهِ وَ إِنْ کَانَ کُلٌّ مِنْه‏؛ نهج البلاغه/نامه31) عدم تمرکز ثروت در دست منافقین، در نتیجه ورود مؤمنین به فعالیت‌های اقتصادی • عدم تمرکز ثروت در دست منافقین، در نتیجه ورود مؤمنین به فعالیت‌های اقتصادی و به استخدام درآوردن ثروت برای دین پدید می‌آید. • پیامبراکرم(ص) فرمودند: «علی(ع) یعسوب مؤمنین و مال یعسوب منافقین است؛ عَلِیٌّ یَعْسُوبُ‏ الْمُؤْمِنِینَ‏، وَ الْمَالُ یَعْسُوبُ‏ الْمُنَافِقِین‏»(امالی شیخ طوسی/ص355) و همچنین اگر ما بخواهیم منافقین زمین بخورند، باید بازی با اموال جامعه را از دستشان بگیریم، زیرا پایگاه اصلی اتکاء منافقین مال است. وقتی ما می‌خواهیم وابستگی منافقان به مال و ثروت را مذمت کنیم، باید قبل از آن به اهمیت وظیفۀ مومنان دربارۀ کسب درآمد حلال و مصرف آن در راه زندگی بهتر و بندگی بهتر گفتگو کرده باشیم. • منافق نسبت با ولایت، تعارض دارد و همانطور که ما رابطه عاطفی با امیرمؤمنان(ع) داریم، منافقین به مال وابستگی دارند. و اگر ما در جریان مبارزه با نفاق در ابعاد گوناگون موفق بشویم، زمینۀ ظهور امام عصر(عج) فراهم شده است. چون جامعۀ مهدوی ویژگی مهمش «تذل بها النفاق و اهله» است. • انفاق مال، تجارت با خدا است. و ما باید بتوانیم زندگی اقتصادی و مالی خود را آن‌طور که مورد رضایت خدا است سامان ببخشیم. لذا ما نباید توجه مؤمنین به مسائل اقتصادی و مالی را اموری غیر معنوی بدانیم. به این موضوع توجه کنید که چرا مقام معظم رهبری در چندسال اخیر برای سال‌ها نام‌های معیشتی و اقتصادی انتخاب می‌کنند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سخنان درستی است، حقیقتاً جامعه‌ی اسلامی باید توان تولید ثروت داشته باشد ولی افراد گرفتار ثروت‌اندوزی نشوند. چند سال پیش آیت‌الله جوادی«حفظه‌الله» مباحثی با همین عنوان مطرح فرمودند که راه‌کار خوبی بود و حتی مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» در سال‌های اخیر بحث تولید ثروت توسط علم را مطرح کردند. موفق باشید
3817
متن پرسش
از سفر زیارتی کربلای ایران ، در ارتباط با شهداء و نظر به حقیقت انها باید چه گفت و با این حقایق و وجودهای پاک چگونه باید ارتباط برقرار کرد، در راه سلوک یک انسان چه تاثیری دارد،تا آنجا که مقام معظم رهبری آنقدر تاکید بر زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا می کنند و این کار را با مقام شهادت یکی می دانند ؟
متن پاسخ
من چگونه می‌توانم از نوری بگویم که در مقتل پاک‌ترین انسان‌های ملکوتی جریان دارد. ملائکه‌ی الهی مددکار رزمندگان بودند تا آن حماسه‌ها را بیافرینند و در مسیر فنای فی‌الله به شهادت برسند. آن ملائکه تا قیام قیامت در مقتل آن‌ها مانده‌اند و بر جان زائرانِ مقتل شهدا، نسیم بصیرت و عبودیت می‌وزانند و راه ملکوت را بر جان زائران می‌گشایند تا پس از بازگشت در شلوغی زندگیِ دنیایی مقهور کثرات نگردند. فکه و طلائیه و هویزه و شلمچه هرکدام خیمه‌ی افراشته‌ای هستند که یک در به سوی زمین دارند و یک در به سوی آسمان و چون وارد آن شدی دری به سوی عالَم ملکوت و برزخ و قیامت به رویت گشوده می‌شود. در خیمه‌گاه فکه و طلائیه و هویزه و شلمچه به سیره‌ی شهدا بنگر تا ملکوتی‌ات کنند. حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» بر بازوی رزمندگان بوسه زد که جای بوسه‌ی ملائکة‌الله بود. هنوز شهدا زنده و فعّال در حال انجام مأموریت‌اند تا در این ظلمات دست ما را بگیرند و مزه‌ی لذّات معنوی را به کام ما بریزند تا لذّات دنیایی برایمان جلوه نکنند. باز تاکید می‌کنم ملائکه‌ی الهی که به نور خود به شهدا کمک کردند تا بهترین عمل را انجام دهند و به بهترین مرگ نایل شوند در مقتل شهدا به استقبال زائران آن‌ها می‌آیند و با یک نحوه همسنخی که زائر با مَزور پیدا می‌کند پس از برگشتِ زائر او را بدرقه می‌کنند. همان‌طور که شهدا را سؤال و جوابی نیست زائر شهدا در جواب سؤال ملکین در نمی‌مانند و از بهشتی که در افق جان آن‌ها نمایان است محروم نمی‌گردند. و این است راز آن‌که پس از برگشت از کربلای ایران احساس می‌کنید از گناهان فاصله دارید. مواظب باشید این فاصله را با یاد شهدا حفظ کنید. همان‌طور که حضرت ابالفضل«علیه‌السلام» نور امام حسین«علیه‌السلام» را ملموس‌تر می‌نمایاند تا قلب ما آمادگی لازم جهت درک پرتو درخشان نور حسین«علیه‌السلام» را پیدا کند، شهدای کربلای ایران، همچون ابالفضل«علیه‌السلام» نوری از انوار حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را می‌نمایانند تا قلب‌های ما امکان قرارگرفتن در ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را بیابد و از ظلمات دوران رهایی یابد. موفق باشید خدایا! همان‌طور که با ارسال رسولان، راهِ آسمان را به روی خلایق گشودی، اقرار می‌کنیم که راه اُنس با ملکوت را از طریق شهداء به انسان سرگشته‌ی این روزگار نمایان کردی، خدایا! راهی که شهداء نمایاندند را باز نگه دار تا راه رسولان نیز گشوده بماند.
3657

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز. بنده در یکی از دانشگاهای تهران مسئول مباحث سیاسی حوزه ی بسیج هستم و تصمیم بر فعالیت هایی داریم...در اول قصد مشورت با شما را داشتم و بعد خواهش و خواهش و خواهش برای هماهنگی با شما برای حضور در دانشگاه حالا به هر نحوی داشتم.خواهشا شماره تماسی به بنده بدهید که بتوانم با شما یا با مسئول برنامه هایتان صحبتی داشته باشند...استاد عزیز اینجا هوای سیاسی دانشجویان بس آلوده است در این تهران بزرگ هم نمیشه افکار این دانشجویان امام زمان را بدست هر کسی داد محتاجیم. یا علی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ( بنده از نظر جسمی در شرایطی نیستم که بتوانم در دانشگاه صحبت داشته باشم می‌توانید با موسسه ساحت حضور تماس بگیرید ممکن است آن عزیزان بتوانند در خدمتتان باشند. موفق باشید تلفن ساحت حضور 09138037964
1664

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام وصلوات بر محمد و آل محمد و سلام و عرض ادب خدمت استادعزیز؛ پس از انتخابات 12 اسفندِ مجلس نهم، برای ما جمعی از طلاب معصومیه قم سوالاتی مطرح شده ، که امیدواریم با عنایت شما استاد گرانقدر ، دریچه ای از فکر به روی ما بگشاید ؛ سوالات در 6 بخش تنظیم شده است: 1. اول یک سوال مبنایی جهت مقدمه سوالات بعدی اینکه : وجه تمایز «حکومت دینی» با «حکومت ولی فقیه» در چیست؟ حتی با وجود پذیرش بداهت اثبات ولایت فقیه در عصر کنونی، آیا لزومی دارد که بگوییم «حکومت دینی ، همان حکومت ولایتِ فقیه است»؟ و ازطرف دیگر آیا لازمه ی پذیرش ولایت فقیه، آن است که حکومتش را مصداقی از «حکومت دینی» و یا عین آن بدانیم؟ 2. آیا در جامعه موجودِ اسلامی ما ، «دیانت ما عین سیاست ما؛ و؛ سیاست ما عین دیانت ما» هست ، یا این شعاری است در جهت افق و آرمانی که در «جامعه ی موعود مهدوی» بدنبالش هستیم؟ در این رابطه ، چرا هنوز حوزه‌ی علمیّه تلقّی حکومتی ندارد ، و حکومت هم تلقّی حوزوی ندارد ؟! چرا جمع‌شدن این دو «سهلِ ممتنع» می‌نماید؟! در حوزه‌ی علمیّه رنگی از «فقه حکومتی» و «اصول فقه حکومتی» نیست و هنوز مشکل است که «ولایت مطلقه‌ی فقیه» را عموم فقها بپذیرند!؟ ما در «تثبیت» همین یک جایگاهِ رأسِ حکومت که باید «فقیه» باشد (و ولایت مطلقه دارد از خداوند بخاطر «فقه و تقوایش») هنوز اختلاف داریم ، حال چطور می‌خواهیم همین الگو را در تمام مناصبِ حکومت «تسرّی» بدهیم ؛ و قائل شویم تمام کسانی که منصبی جزیی یا کلّی دارند در هرجای نظامِ اسلامی ، فقط در صورتی «ولایت بر عامّه» می یابند که «مجتهد و متّقی» باشند؟! ( تا مگر از این طریق مقدمات رسیدن به حکومتِ دینی را فراهم کرده باشیم ، و نهایتاً «دیانت و سیاست» ما عینیّت پیدا کنند ؟!؟ ) 3. چرا باوجود داعیه ی حکومتِ دینی ، هنوز بین «منبرمسجد» و «منبرمجلس» تفاوت و فاصله هست؟ اگر سیاستِ ما عین دیانتِ ما باشد ، باید «نمایندگان مجلس» عیناً همان «نمایندگان اسلام» باشند؛ و «مجلس» ما هم عیناً «مسجد» باشد؛ امّا هنوز مجلس ما «مصلّی» هم نشده چه برسد که بیاییم برای آن «صیغه مسجد» هم بخوانیم !!؟ «مجلسِ قانونگذاری» در حکومتِ دینی ، حقیقتـاً «مسجدی» هست که حتّی نفس کشیدن هم در آن «عبادت» است (چون محلِّ اتّصال به مصادر تشریعیه‌ی «قوانین الهی» است -که در امورجزئیه بکار میرود- )؛ امّا درحال حاضر نگاه ما به مجلس و نمایندگان آن کاملاً حداقلی است ، که قانونش «تعارضِ قطعی» با شرع نداشته باشد و اینکه نمایندگانش «فاسق» نباشند!! آیا در «حکومتِ دینی» جهت رسیدن به کمالِ مطلوبِ الهی ، نباید نگاه ما به «قانون» حداکثری باشد؟! آیا نمایندگانِ ما جهت تشخیص مصادیق قوانین الهی نباید «مجتهد و متّقی» با نگاهِ حداکثری باشند؟!؟ 4. اگر دین همان حکومت است که امامِ عزیز ما در موردش فرمودند: الإسلام هو الحکومة، پس چطور برخی روحانیونِ با تقوا، در ضدّیّت با «حکومتی شدنِ دین» (یعنی ضدّ اصلِ ولایت فقیه و ضدّ انقلاب اسلامی) صحبت میکنند!؟ آیا باید بگوییم «آنها اصلاً دین ندارند!» ، یا اینکه ما باید کوتاه بیاییم و «دین و تقوای خالی از سیاست» را جایز و مصاب بدانیم ؟ و اینکه در ضدّیّت عام با «هویّـتِ انقلاب اسلامی» چطور میشود که وقتی در مصادیقِ آن دقّت میکنیم با اقترانی عجیب، می‌بینیم که دامنه‌ی همه‌ی ضدّیت‌های مرسوم (یعنی ضدّ انقلاب ، ضدّ فقه ، ضدّ ولایت فقیه ، ضدّ فلسفه ، ضدّ عرفان نظری ، ضدّ وحدت با اهل سنّت و.) در یک «مسجد ضِرار» (ضدّحکومتی) جمع می‌شوند !!؟ و از طرف دیگر «مهره‌های اصلی» انقلاب اسلامی و «روحانیون انقلابی» ، عموماً یا مبلّغ و معلّم فلسفه بوده اند و یا حداقل آن را مباح میدانستند!؟ ( البته منظور این نیست که مثلاً هر ضدّ فلسفه ای را ضدّ انقلاب تلقّی کنیم ، بلکه گویی «انقلابِ اسلامی» دارای یک «هویّتِ ذوابعاد» است که اگر با هر بُعدی از آن ، زاویه پیدا کنیم ، امکانِ این هست که در آینده‌ای نچندان دور ، این زاویه های به ظاهر ناچیز به «شکاف‌هایی عمیق» میانِ ما و «کلّیّت انقلاب اسلامی» بیانجامد)؛ و همان‌طور که امروز می‌بینیم بسیاری از یارانِ دیروزِ انقلاب، به خاطر این‌که مثلاً در 20 سال قبل به زاویه های فکری خود با انقلاب توجه نکردند ، ثمره‌ی شکافِ کوچکِ دیروز خود را ، امروز در هم‌پیالگی با استکبار و دشمنی با انقلابِ اسلامی ، برداشت میکنند !؟ و حال با این اوصاف ، ما امروز چه سلوکی داشته باشیم که ریشه‌ی این زوایای کوچک را قبل از عمیق‌شدن بخُشکانیم؟ 5. چرا عالمانِ متّقی برای حفظ جایگاهشان «منزّه» ازسیاست می‌شوند ، و از سوی دیگر ، برخی مسئولین درجهتِ مقبولیّت‌شان «تشبّه» به مقدّسات می‌کنند؟ چرا حوزویان خود را منزّه از حکومتی‌شدن می‌کنند ، و در طرف دیگر ، از «مردانِ سیاسی» تلقّی «مردانِ دینی» نمیشود!؟ چرا «تقوای دینی» از «تقوای سیاسی» جداشده است؟! تا جایی‌که درمصادیقِ «مردان دینی وسیاسی» بسیار سخت است که اشخاصی امثالِ امام خمینی(ره)، مقام معظم رهبری، علامه مصباح و(حفظهم ا..ه)را بیابیم که واقعاً در عین انقلابی‌بودن، «تقوای سیاسی» همسان با «تقوای دینی» در آنها حفظ شده باشد !؟6. و سؤال‌آخر درجهت شناختِ عمیقِ هویتِ خودمان اینکه: طلبه نمادِ «دین» است یا نمادِ «حکومت» ؟ ( بهتر بگوییم نماد «دینِ حکومتیِ موعود» است یا نماد «حکومتِ دینیِ موجود» )؟ باتشکر از شما استاد بزرگوارمان /والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته/
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام با آرزوی توفیق برای عزیزان و شکر الهی از هوشیاری عزیزان نسبت به شناخت صحیح آنچه در اطرافشان می‌گذرد. آنچه به نظرم می‌رسد و گمان می‌کنم برای عزیزان مفید است را به ترتیب شماره‌ی سؤال‌هایتان عرض می‌کنم: 1- با توجه به دلایل متقن عقلی و نقلی، در زمان غیبت امام زمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه»، ولایت الهی از طریق ولیّ فقیه – با استفاده از کتاب و سنت – محقق می‌شود و انسان‌ها از این طریق تحت ولایت الهی قرار می‌گیرند تا «یخرجُهم من الظّلماتِ الی النّور» برایشان محقق شود. پس مسلماً در حال حاضر حکومت دینی فقط با ولایت فقیه محقق می‌شود و لا غیر، و ولایت فقیه عین دین است و نه مصداقی از حکومت دینی. 2- همیشه باید متوجه باشیم که بین آنچه هست و آنچه شایسته است باشد، باید فرق گذاشت، حتی در زمان حاکمیت امام معصوم همه‌ی نهادها صورت کامل آنچه مدّ نظر امام بود نبودند. با این فرض عرض می‌کنم همه‌چیز را دین تعیین می‌کند، دین است که روشن می‌کند چه موقع با چه کسی صلح کنیم و با چه کسی و چه موقع بجنگیم. به این معنا سیاست ما عین دیانت ما است و سیاست ما از دیانت ما منتج می‌شود. ولی باید دقت کنید که ما در کجای تاریخ خودمان ایستاده‌ایم و کدام گردنه‌ها را پشت سر گذاشته‌ایم و کدام گردنه‌ها را در پیش رو داریم. هزارسال است که حوزه‌ی فقاهتی ما از حاکمیت بیرون بوده و حاکمان ظالم امکان حضور احکام الهی را در امر حاکمیت جامعه به فقها نداده‌اند به طوری‌که تمام نظام فقهی و موضوعات مورد بحث در موضوعات فردی است و شکل استنباط و ورود و خروج‌ها همه به صورت کشف وظیفه‌ی مکلَّف در امور فردی بوده است. برای نظر به موضوعات فقه حکومتی شرایط تاریخی جدیدی باید فراهم شود و نسلی از فضلا و فقها باید به صحنه آیند که بتوانند تاریخ جدید را درک کنند و این از حساس‌ترین و ظریف‌ترین اموری است که باید شکل گیرد. چگونه انتظار دارید از مجتهدی که که در اوج جوانی و فراگیری، تماماً خود را در امور فقه فردی ساخته و ملکات خود را شکل داده، حالا در دوره‌ی کهولت - که انسان فقط از ملکات خود استفاده می‌کند – جایگاه تاریخی نظام اسلامی را بشناسد و مطابق آن بحث کند؟ این انتظار، انتظار منصفانه‌ای نیست. در هر حال این قسمت از سؤال‌تان وجوه مختلفی دارد که نمی‌توانم در این فرصت به همه‌ی آن بپردازم، همین‌قدر عنایت داشته باشید که عدم پذیرش ولایت مطلقه‌ی فقیه از طرف بعضی افراد به جهت تصوری است که از آن دارند وگرنه هیچ مسلمانی راضی نیست که امورات جامعه از طریقی غیر از فقه آل محمد«علیهم‌السلام» اداره شود. در جزوه‌ای که جواب آقای کدیور داده شده به مصداق‌های این موضوع پرداخته شده که چگونه علمای ما با تصورات متفاوت از ولایت فقیه، نظرات متفاوت داده‌اند. 3- می‌پرسید چرا هنوز بین منبرِ مسجد و منبرِ مجلس فاصله هست؟ گویا فراموش کرده‌اید هزار و پانصد سال حکومت شاهنشاهی و صد سال فرهنگ مدرنیته در حکومت قاجار و حکومت پهلوی، همه‌ی افکار و اندیشه‌های ما را در امور اجرایی با تعریفی که بر اساس آن فرهنگ، کرده‌اند، در قبضه‌ی خود دارند و همه‌ی امید نظام غرب آن بود که چیزی نمی‌گذرد نظام اسلامی تماماً به غرب رجوع می‌کند. حال انتظار دارید تحصیل کرده‌های دانشگاه‌های ما با حضور در نظام اجرایی کشور در بستری غیر از بستری که فرهنگ مدرنیته شکل داده‌است، حرکت کنند؟ بنده این را از الطاف خدا می‌دانم که در چنین فضای تاریخی، ملت و مسئولان و نمایندگان روی‌هم رفته زبان رهبری را می‌فهمند و نسبت به رهنمود‌های ایشان احساس بیگانگی نمی‌کنند درحالی‌که در شرائط تحصیلی و تربیت اکثر ما حرفی و ملاکی غیر از آن‌چه رهبری به عنوان یک عالم اسلامی می‌گویند، به ما القاء کرده‌اند. آری این یک معجزه‌ی تاریخی است که صورت گرفته و دارد جای خود را باز می‌کند تا آرام آرام جهت تربیتی مردم ما به سوی معارف حقّه‌ی الهی سیر کنند. من و شما باید سال‌ها تلاش کنیم و خون دل بخوریم تا به سوی تاریخی برگردیم که نظر به مهدی، «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» دارد و حضرت روح‌الله«رضوان‌الله‌علیه» را در علم و عمل، راه رسیدن به حاکمیت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» می‌شناسد. مطمئن باشید اگر شرائط تاریخی خود را درست درک کنید، مانند مقام رهبری با دلسوزی فراوان و با حوصله‌ی زیاد کاری می‌کنید که این ملت قدمی به سوی تاریخ نورانی و اهداف عالیه‌ی خود بردارد و متوجه خواهید شد کار فرهنگی تا شرائط تاریخی را عوض نکنید جای خود را پیدا نمی‌کند (وَه که چقدر رفقای ما از این موضوع غافل‌اند!) چقدر احساس ناتوانی می‌کنم در اظهار و تبیین این مطلب. در بحث اهل‌البیت «علیهم‌السلام» و زمان‌شناسی در کتاب «امام و امامت در تکوین و تشریع» تا حدّی این موضوع طرح شده‌است که چگونه شرایط و زمان تحقق یک آرمان فرهنگی را می‌توان فراهم کرد. امیدوارم بتوانید به بصیرتی نائل شوید که موضوعات فرهنگی را در جایگاه تاریخی آن ارز‌یابی کنید تا روشن شود برای رسیدن به کمال مطلوبِ الهی چه خون دل‌ها باید خورد و چه مطهری‌هایی باید به میدان بیایند و در گوشه‌ی گمنامی شرح بر اصول فلسفه‌ی علامه طباطبائی‌ها بنویسند. می‌دانم از مجلس هشتم انتظارات بیشتری داشتید ولی در عدم تفاهم بین مجلس هشتم و دولت آقای احمدی‌نژاد موضوع مهمی برای ما روشن شد که بهتر است از این به بعد بیتشر به آن بپردازیم و آن این که مجلس توان زمین‌گیر کردن رئیس جمهور را دارد، و این صرف نظر از آن است که چه کسی رئیس جمهور باشد و چه کسی رئیس مجلس. تا قبل از ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد، مجلس جایگاه خود را این طور تعریف کرده‌بود که جهت تحقق آرمان‌هایی که رئیس جمهور می‌خواهد دنبال کند ، قوانین مناسب را در اختیار او بگذارد. ولی مجلس در رابطه با آقای احمدی‌نژاد در تعریف و جایگاه خود بارخوانی کرد و بنا را بر آن گذاشت که خودش نیز برای کشور برنامه داشته‌باشد و حتی آن‌جایی که برنامه‌ی مجلس با برنامه‌‌ی رئیس جمهور همخوانی ندارد، مجلس بر برنامه‌‌ی خود تأکید کند بدون آن‌که چگونگی اجرای آن برنامه‌ را مدّنظر داشته‌باشد.با این‌که مقام معظم رهبری در جلسه‌ای که با فراکسیون انقلاب اسلامی داشتند تأکید کردند من موافق نیستم که لایحه‌ی بودجه‌ی دولت را به قول دولت تکه و پاره کنید و بعد بگوئید دولت آن را اجرا کند ولی مجلس بدون آن‌که بخواهد با سخن رهبری مخالفت کند به اقتضای تعریفی که برای خود کرده‌است، نمی‌تواند نقش برنامه‌ریزی برای خود را در امور کشور نادیده بگیرد و سخن آقای احمدی‌نژاد هم این است که این یک نوع استاد و شاگردی است و نه استقلال دو قوه. حال باید متوجه این موضوع در این شرائط تاریخی باشیم و بدانیم با تعریفی که مجلس برای خود کرده و فکر می‌کنم از این به بعد نیز مجالس آیند نیز با همین تعریف خود را ا دامه می‌دهند، دیگر نمی‌توان آن حساسیّتی که قبلا بر روی رئیس جمهور و برنامه‌های او را داشتیم را داشته‌باشیم. بیشتر باید برای کمک به اهداف انقلاب حساسیت را بر روی نمایندگان مجلس قرارداد و در فرصت چهارسال آینده طوری در امر تربیت دینی و بینش سیاسی، فعالیت فرهنگی انجام دهیم که مردم معیارشان نسبت به نمایندگان مثل معیاری شود که قبلا برای انتخاب رئیس جمهور داشتند. در این جاگزیده‌ای از سخنان رهبری با نمایندگان مجلس را که سعی دارند این مشکل را به نحوی حل نمایند، متذکر می‌شوم: «ما بایستى بیدار باشیم. اختلاف سلیقه، اختلاف نظر، اختلاف عقیده در مسائل سیاسى، نباید به چالش میان جناحهاى کشور، میان عناصر کشور منتهى شود. ... البته اگر برخى کوتاهى‌هاى ما نبود، برخى از ضعفهاى اخلاقى و غیر اخلاقى ما نبود، ما از این هم جلوتر میرفتیم… در مجلس، سلائق مختلف و جریانهاى مختلف هستند. …اختلاف سلیقه منتهى نشود به کشمکش و دعوا و چالش و دشمن خونى همدیگر شدن و فراموش کردن آمریکا. متأسفانه بعضى از جناحهاى ما اینجورى‌اند. وقتى با طرف مقابل مخالف میشوند، دیگر آمریکا فراموش میشود، اسرائیل فراموش میشود، مخالفین انقلاب و دشمنان امام فراموش میشوند؛ تضاد اصلى، میشود همینى که در مقابلش قرار دارد ….توصیه‌اى است که من همیشه دارم و آن، هم‌افزائى با قوه‌ى مجریه است - قوه‌ى مجریه و قوه‌ى قضائیه، لیکن عمدتاً قوه‌ى مجریه؛ چون سر و کار مجلس با قوه‌ى مجریه است - باید هم‌افزائى کرد. نبایستى کار را جورى تنظیم کرد، جورى پیش برد که معنایش دعوا و اختلاف باشد…گاهى دیده میشود که مثلاً در مجلس، در یک نطقى، در یک اظهار نظرى، یک حرفى زده میشود. .. اگر خداى نکرده حرفى باشد که کسى را یا جمعى را متهم کند، جبرانش به‌آسانى ممکن نیست؛ مردم را ناامید میکند. امروز مسئولین دارند تلاش میکنند، کار میکنند. نگوئید فلان ضعف و فلان ضعف وجود دارد. بنده به ضعفها آگاهم. شاید بنده بعضى از ضعفها را هم بدانم که خیلى‌هاى دیگر ندانند. با وجود این ضعفها، آن چیزى که امروز در قوه‌ى مجریه وجود دارد، یک شاکله‌ى خوب و مطلوب است. در کشور دارد کار انجام میگیرد. خب، بایستى همکارى کرد، باید کمک کرد؛ هم مجلس کمک کند به دولت، هم دولت کمک کند به مجلس؛ هم قانون فصل‌الخطاب است براى عمل دولت، هم گرایشهاى دولت و تشخیصهاى دولت یک اشاره است به قانونگذار براى کیفیت قانونگذارى. این مسئله با استقلال مجلس منافات ندارد. …. هیچ اشکالى ندارد که یک مجلسى قانون صحیح و درست و قوى و منطقى را جورى تنظیم کند که براى دولت، رفتار طبق آن قانون، عملى باشد، ممکن باشد، آسان باشد. …. انسان نگاه کند ببیند دولت چه جورى میتواند عمل کند، چه جورى بهتر میتواند عمل کند، چه جورى آسانتر میتواند عمل کند، قانون را تنظیم کند و در این مجرا بیندازد؛ ... آن که آدم نباید با او سازش کند، دشمن است؛ آدم با دوست باید سازگارى نشان دهد. بالاخره باید تحمل کنند؛ یک چیزى را این از آن تحمل کند، یک چیزى را آن از این تحمل کند.» و نیز در دیدار با فراکسیون انقلاب اسلامی می فرمایند: «من بارها این نکته را به بعضی از همین آقایان هم گفته‌ام. بنده معتقدم لایحه دولت را باید گرفت؛ اگر اشکالی دارد، اشکال را به دولت گفت تا خود دولت برطرف کند و مجدداً لایحه را بیاورد و تصویب شود. این حرفی که دولت می‌زند و می‌گوید لایحه من را می‌گیرند و یک 100 درصد را تبدیل می‌کنند به 50 درصد، 60 درصد، به اعتقاد ما این اشکال واردی است، این اشکال درستی است. حتی در مورد وزرا هم اعتقادم همین است. یک وقتی هم اینجا گفتیم، آقایان هم بودند؛ رؤسای سه قوه همه‌شان بودند، جماعت دیگری هم بودند. بعضی‌ها گفتند آقا دولت خودش ناسازگاری می‌کند، شما هم یک حرفی می‍زنید. گفتم این اعتقاد من است. واقعاً اگر چنانچه رئیس جمهور هیئت وزیران را به مجلس بیاورد و مجلس بگوید نه، من به خاطر این یک نفر، هیئت وزیران را قبول نمی‌کنم؛ برگرداند، او ترکیب را هر جور که می‌خواهد درست کند، مجدداً بیاورد؛ این برای دولت و مجلس بهتر است تا اینکه بگیرند وزرا را یکی یکی تکه پاره کنند. البته باید طبق قانون عمل کرد» 4ـ نه برادران هنوز بعضی از مؤمنین ـ‌‌اعم از روحانی و غیر روحانی‌ـ در موضوع ولایت فقیه تصور صحیحی از حکومت دینی ندارند تا چه رسد بخواهند تصدیق کنند و بفهمند لازمه‌ی حکومت دینی فقه و فلسفه‌ و عرفان وحدت بین مسلمین است. بسیاری هنوز از تصور دیانت فردی و شخصی یک قدم جلوتر نیامده‌اند و این است که دیانت خود را معارض با حاکمیتی با ساز و کار فرهنگ مدرنیته نمی‌یابند و برایشان معنی نمی‌دهد چرا ما اصرار بر حکومت دینی داریم. این نکته‌ی بسیار با اهمیتی است که متوجه شده‌اید هویت انقلاب اسلامی یک هویت ذو ابعاد است و حقیقتی است اشراقی که بر قلب مستعد حضرت امام تجلی کرده‌ و عقل و قلب و خیال آن مرد الهی را منوّر به فکر و اندیشه‌ای کرده که آثار عملی آن انقلاب اسلامی و آثار علمی آن کتاب‌های فلسفی و عرفانی ایشان شده. مکتب حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌علیه» یک مکتب جامعی است از اسلام که فقه و فلسفه و عرفان اسلامی را با همدیگر به میدان آورده و همین موجب جذابیّت و تأثیر آن شده. فاصله گرفتن از فلسفه و عرفان اسلامی و در این رابطه گرفتار اخباری شدن همین‌قدر خطر ناک است که ما در قرن دوازده در فقه گرفتار اخباری‌گری شدیم و می‌رفت که شیعه به بهانه‌ی رجوع به اهل‌البیت«علهیم‌السلام» با فشار اخباریون، نشاط و حیات علمی خود را در فقه از دست بدهد که مرد بزرگی چون علامه وحید بهبهانی از بزرگان علمای اصولی به میدان آمده و با تالیف کتاب “الاجتهاد و الاصول” موفق شد، مشرب اصولی را که دو قرن به حال انفعال بود، جان تازه‌ای ببخشد و عَلَم مبارزه با اخباریون را به حرکت درآورد. بهبهانی، پس از مبارزه بی امان با اخباریون در بهبهان، به کربلا، مرکز اصلی و عمده اخباری گری در جهان تشیع هجرت می کند، وی در این مبارزه تا بدانجا پیش رفت که سرانجام مکتب اخباری را مغلوب کرده و اصولی گری را بار دیگر در جهان تشیع رواج و رونق داد. مرحوم شهید مطهری در کتاب ده گفتار می فرماید: یک جریان مهم و خطرناکی در عالم تشیع در چهار قرن پیش‏ تقریبا، در موضوع اجتهاد پیدا شد و آن، موضوع "اخباری‌گری" است . و اگر گروهی از علماء مبرز و دلیر نبودند و جلو این‏ جریان نمی‏ایستادند و آنرا نمی‏کوبیدند معلوم نبود که امروز چه وضعی داشتیم‏... به هر حال مکتب اخباریگری ضد مکتب اجتهاد و تقلید است . آن اهلیت و صلاحیت و تخصصِ فنی که مجتهدین قائلند او منکر است ، ملا امین استرآبادی که مؤسس این مکتب است و شخصا مردی با هوش و مطالعه کرده و مسافرت رفته‌ای بود کتابی دارد به نام «الفوائد المدنیه» در آن کتاب با سرسختی عجیبی به جنگ مجتهدین آمده . مخصوصا سعی دارد که حجیت عقل را منکر شود . مدعی است که عقل فقط در اموری که‏ مبدأ حسی دارند یا قریب به محسوسات می‏باشند ( مثل ریاضیات ) حجت است‏ . در غیر اینها حجت نیست . از قضا این فکر تقریبا مقارن است با پیدایش فلسفه حسی در اروپا . آنها در علوم حجیت عقل را منکر شدند و این مرد در دین منکر شد . حالا این‏ فکر را این مرد از کجا آورد ؟ آیا ابتکار خودش بود یا از کسی دیگر گرفته‏ ؟ معلوم نیست یادم هست در تابستان سال 1322 شمسی که به بروجرد رفته بودم و آنوقت هنوز مرحوم آیت الله بروجردی اعلی الله مقامه در بروجرد بودند و به قم نیامده‏ بودند، یک‌ روز سخن از همین فکر اخباریین شد . ایشان در ضمن انتقاد از این‏ فکر فرمودند که پیدایش این فکر در میان اخباریین اثر موج فلسفه حسی بود که در اروپا پیدا شد . این را من آنوقت از ایشان شنیدم ، بعد که به قم‏ آمدند و درس اصول ایشان به این مبحث یعنی مبحث حجیت قطع رسید من‏ انتظار داشتم دوباره این مطلب را از ایشان بشنوم ولی متأسفانه چیزی‏ نگفتند . الان نمی‏دانم که این فقط حدسی بود که ایشان ابراز می‏داشتند یا مدرکی داشتند ، من خودم تاکنون به مدرکی بر نخورده‏ام و بسیار بعید می‏دانم‏ که این فکر حسی در آنوقت از غرب به شرق آمده باشد . ولی از طرف دیگر ایشان هم بی‏مدرک سخن نمی‏گفتند . اکنون متأسفم که چرا از ایشان استفسار نکردم . به هر حال اخباریگری نهضتی بود بر ضدیت عقل . جمود و خشکی عجیبی بر این مسلک حکمفرما است . خوشبختانه افراد رشیدی مانند وحید بهبهانی‏ و شاگردان‏ ایشان، و بعد مرحوم حاج شیخ مرتضی انصاری اعلی الله مقامه با این مسلک‏ مبارزه کردند. مرحوم مطهری در ادامه می‌فرمایند: البته مکتب اخباری در اثر این مقاومتها شکست خورد و الان جز در گوشه و کنارها پیروانی ندارد ، ولی همه افکار اخباریگری که به سرعت و شدت بعد از پیدایش ملا امین در مغزها نفوذ کرد و در حدود دویست سال کم و بیش‏ سیادت کرد ، از مغزها بیرون نرفته ، الان هم می‏بینید خیلی‏ها تفسیر قرآن‏ را اگر حدیثی در کار نباشد جایز نمی‏دانند . جمود اخباریگری در بسیاری از مسائل اخلاقی و اجتماعی و بلکه پاره‏ای مسائل فقهی هنوز هم حکومت می‏کند. فعلا مجال شرح و بسط نیست . یک چیز که باعث رشد و نفوذ طرز فکر اخباری در میان مردم عوام می‏شود آن جنبه حق به جانب عوام‏پسندی است که دارد ، زیرا صورت حرف اینست که‏ می‏گویند ما از خودمان حرفی نداریم ، اهل تعبد و تسلیم هستیم ، ما جز قال‏ الباقر«علیه‌السلام» و قال الصادق«علیه‌السلام» سخنی نداریم ، از خودمان حرف نمی‏زنیم ، حرف معصوم را می‏گوئیم. شیخ انصاری در " فرائد الاصول " مبحث برائت و احتیاط ، از سید نعمت الله جزایری که مسلک اخباری دارد نقل می‏کند که می‏گوید : "آیا هیچ‏ عاقلی احتمال می‏دهد که در روز قیامت یک بنده‏ای از بندگان خدا را ( یعنی‏ یک اخباری را ) بیاورند و از او بپرسند تو چگونه عمل می‏کردی و او بگوید به فرمایش معصومین عمل می‏کردم و هر جا که کلام معصوم نبود احتیاط می‏کردم‏ و آنوقت یک همچو آدمی را ببرند به جهنم و از آن طرف یک آدم لا قید و بی‏اعتنا به سخن معصوم ( یعنی یک نفر اصولی و پیرو مسلک اجتهاد ) را که‏ هر حدیثی را به یک بهانه طرد می‏کند ببرند بهشت ! حاشا و کلا " جوابی که مجتهدین می‏دهند اینست که اینگونه تعبد و تسلیمها ، تسلیم به‏ قول معصوم نیست ، تسلیم به جهالت است . اگر واقعا محرز بشود که معصوم‏ سخنی گفته ما هم تسلیم هستیم ولی شما می‏خواهید جاهلانه به هر چه می‏شنوید تسلیم شوید . در اینجا برای نمونه که فرق بین طرز فکر جامد اخباری و فکر اجتهادی معلوم شود مطلبی را که اخیرا برخورده‏ام ذکر می‏کنم یک نمونه از دو طرز تفکر در احادیث زیادی امر شده تَحتُ الْحَنَک همیشه در زیر گلو افتاده باشد ، نه در حال نماز فقط بلکه در همه‌ی احوال . یکی از آن احادیث اینست : « الْفَرْقُ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُشْرِکِینَ التَّلَحِّی بِالْعَمَائِم‏ » . یعنی فرق بین مسلمان و مشرک‏ تَحتُ الْحَنَک در زیر گلو انداختن است عده‏ای اخباریین به این حدیث و امثال آن تمسک کرده می‏گویند همیشه باید تحت الحنک افتاده باشد . ولی مرحوم ملا محسن فیض با اینکه به اجتهاد خوشبین نبوده ، در " وافی " باب الزی و التجمل ، اجتهادی دارد ، می‏فرماید در قدیم مشرکین شعاری داشتند که تحت الحنک را به بالا می‏بسته‏اند و نام این عمل را " اقتعاط " می‏گذاشته‏اند . اگر کسی این کار را می‏کرد معنایش این بود که من جزء آنها هستم . این حدیث دستور مبارزه‏ و عدم پیروی از آن شعار را می‏دهد . ولی امروز دیگر آن شعار از بین رفته‏ پس موضوعی برای این حدیث باقی نیست.(پایان سخن شهید مطهری) از این جهت در این قسمت از سوال عزیزان بیشتر ماندم که امروزه به جریان ضد فلسفه و عرفانی که در حال شروع است سوء ظن دارم و فکر می‌کنم عده‌ای که به این جریان دامن می‌زنند خواسته یا ناخواسته در مقابل انقلاب اسلامی ایستاده‌اند. بنده سعی کرده‌ام در مباحث «سلوک در ذیل اندیشه‌ی امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه»» به طور مفصّل به این موضوع بپردازم که چگونه مکتب صدرایی و اصالت وجود، با قرائت حضرت امام، مکتب مقابله با سوبژکتیویته‌ی غرب است و اگر بخواهیم از غرب عبور کنیم و گرفتار ثنویت ذهن و عین دکارتی و کانتی نشویم و به شکاکّیت گرفتار نگردیم، لازم است به مکتب تشکیک وجود رجوع کنیم، همان‌چیزی که مرحوم شهید مطهری«ره» در جلد اول مجموعه‌ی آثار صفحه‌497 به آ‌ن اشاره دارند و می‌گویند: «شک» امثال کانت و هگل به جهت آن بود که «اصالت وجود» در فلسفه‌ی غرب حلّ نشده بود. 5 – این سؤال را می‌توانید در عرائضی که مطرح شد بیابید. آری عزیزان وقتی سیاست ما در ریلی قراگرفت که روحانیت لازم بر آن حاکم نبود، مشکل همین پیش می‌آید ولی اگر به روش حضرت امام و مقام معظم رهبری به سیاست پرداختیم، اصلا تفکیکی بین سیاست و دیانت نمی‌ماند. آیا جز این است که مقام معظّم رهبری«حفظه‌الله» در انتخابات دوازده اسفند، مردم را توصیه به حضور فعّال کردند و عملاً سیاسی ترین موضوع سال 1390 را مطرح کردند و مردم با روحیه‌ای الهی در آن انتخابات شرکت کردند؟ پس از یک طرف وظیفه‌ی ماست که با همان روحانیّت و معنویّتِ امثال رهبری موضوعات سیاسی را بنگریم و گوشزد کنیم و از طرف دیگر مطالبه‌ی ما از مسئولان سیاسی کشور توجه به اهداف انقلاب و ساده‌زیستی و پاک‌دستی و تقوی باشد. این یکی از گردنه‌های تاریخی ماست که بنده احساس می‌کنم در حال عبور از آن هستیم. آینده با مسئولیتی روبه‌رو خواهیم بود که تقوایشان بر سیاست‌ها و تصمیم‌گیری‌هایشان حاکم است. داریم از اصول گرایی قبیله‌ای و حزبی به اصول‌گرایی حقیقت گرا نزدیک می‌شویم. آرام‌آرام در آینده‌ی این انقلاب با اصول‌گرایانی روبه‌رو نیستید که با فشاردادن یک تکمه برای خود فوق‌لیسانس دست و پا کنند. هنر انقلاب اسلامی این است که این نوع درجه‌دادن نمایندگان به خودشان را ـ‌ هر چند انجام گرفت‌ـ نپذیرفت. 6ـ در هر حکومت دینی ما از جایی شروع می‌کنیم و به هدفی بالاتر از آن‌جایی که هستیم نظر داریم. مسلّم طلبه نمادِ دین حکومتی موعود ‌است ولی در ذیل شخصیت اشراقی حضرت روح‌الله «رضوان‌الله‌علیه»، انقلاب اسلامی را هدیه‌ی حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» به حضرت امام خمینی می‌دانیم تا زمینه ‌را آماده کنیم و به تعبیر حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» انقلاب را به حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» تقدیم کنیم. موفق باشید.
1644

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام ... میخواستم بپرسم شخصی که بسیار طرفدار فلسفه افلاطون هست و در عین حال تفسیر این عربی قرآن را بیشتر از سایر تفاسیر قبول دارد، کتاب مثنوی مولانا و احادیث ائمه را به همراه فلسفه افلاطون مورد مطالعه و بحث قرار میدهد و در حین همه ی مباحث عرفانی شرع را رعایت میکند میتواند قابل اعتماد برای زندگی باشد؟ آِیا ممکن است با این فلسفه کسی به بیراه برود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: افلاطون به خودی خود یک روح اشراقی دارد و به قول استاد فردید: پس‌فردایی است. بنابراین می‌توان مثل فارابی، افلاطون را با نگاه اسلامی نگاه کرد و از او بهره برد. موفق باشید
356

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام. اگر اشتباه نکنم شما در فصل اول از کتاب زن آنگونه که باید باشد، فرمودید که در قیامت تمام وجود مومن جنبه یمین و راست است و اصلا جنبه شما و یساری برایش نیست. این در حالی است که در دعای حین وضو که از معصوم (ع) به ما رسیده در قسمت شستن دست راست می گوییم: اللهم اعطنی کتابی بیمینی و الخلد فی الجنان بیساری و ... . می خواستم بدانم که پس این یسار که در این جمله گفته شده (مجوز خلود در بهشت را به دست چپم بده) چیست و چگونه با بحث قبلی سازگار است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام در مورد سؤال شما بین علماء نیز مباحثی صورت گرفته، صاحب کتاب «منهاج النجاح فی ترجمة مفتاح الفلاح» یعنی علی‌بن‌طیفوربسطامی می‌فرماید: شاید منظور «فَعَلْتُهُ بیساری» باشد یعنی آنچه را که با دست چپ انجام دادم. و یا «بای» بیساری، بای سبیت باشد، یعنی «خلود در بهشت را روزی من کن به سبب شستن دست چپ خود.(منهاج النجاح فی ترجمة مفتاح الفلاح) موفق باشید
10707
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز می خواستم توضیحی در مورد سخنان اخیر آقای مطهری بدهید. آیا واقعا حصر غیر قانونی است؟ آیا خلاف عدالت رهبری است؟ آیا واقعا خبرگان نظارتی بر عملکرد رهبری ندارند؟ خواهش دارم در مورد سخنان آقای مطهری و نقش ایشان در حرکت تاریخی انقلاب توضیح بدهید. چون برخی می گویند ایشان شجاعت دارد و خلاف نظر رهبر داشتن حق همه است. متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلا عرایضی در این مورد در جواب یکی ار کاربران محترم داشتم. چه ارزشی دارد که ما وقتمان را صرف این حرف‌ها بکنیم؟! موفق باشید
8942

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: خدا خیرتون بده که مجالی برای طرح سوالات ایجاد کردید. سوال بنده پیرامون چند همسری است بنده اعتقاد دارم که اصل در دین تک همسری است اما راه چند همسری بسته نیست زیرا در بعضی شرایط لازم است ولی شوهرم عکس این قضییه اعتقاد دارد میگوید اصل در دین چند همسری است و به عمل پیامبر و ائمه علیهم السلام استدلال میکند. حالا واقعا اصل در دین چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم جمع‌بندی صاحب‌نظران دین را در این دیدم که معتقدند اصل بر تک‌همسری است مگر آن‌که شرایط به جهت غلبه‌ی تعداد زنان بر مردان اجازه ندهد که تک‌همسری ادامه یابد. نمونه‌ی آن‌هم سیره‌ی رسول خدا«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» است که تنها با حضرت خدیجه«سلام‌اللّه‌علیها» بودند و بحث زنان پیامبران بعد از حضرت خدیجه«سلام‌اللّه‌علیها» هرکدام داستانی دارد که إن‌شاءاللّه در ادامه‌ی بحث سوره‌ی احزاب به آن پرداخته می‌شود. موفق باشید
7574
متن پرسش
سلام علیکم جناب آقای طاهرزاده.علت ستیز دکتر ابراهیم فیاض با فسفه ملاصدار چیست؟چرا اینان که سواد فلسفی چندانی ندارند باید به این مسائل بپردازند و روح تشنه ی جوانان را منحرف کنند؟فلسفه ای که امام با هم زیست.فلسفه ای که به تعبیر رهبری امام خمینی چکیده آن است.فسفه ای که پاسخ گوی بشر بی وطن در تاریخ بود.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بنده در جواب سؤال 7548 عرایضی داشتم و واقعاً بسیار جای تعجب است که حکمت متعالیه را عامل دوری از اسلام بدانیم در حالی‌که حضرت امام برای دعوت گورباچف به عنوان نماینده‌ی نبوغ ملت روسیه، حکمت متعالیه‌ی ملاصدرا را مدّ نظر قرار می‌دهند. گویا جناب آقای دکتر فیاض فراموش کرده‌اند که ما در هم‌آوردی با تمدنِ غربی باید تفکر فلسفی مناسب عقل این دوران را به صحنه آوریم. آیا بنا نیست برای حفظ اسلام در تقابل با تمدن غربی وارد شد؟ از چه طریقی؟ موفق باشید
3378

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام واحترام وعرض تبریک به مناسبت سالروز هجرت تاریخساز نبی اکرم ص ،چند ماه قبل سؤالاتی با موضوع "طب وحقایق آن" برایتان ارسال نمودم ولی پاسخ آنها را نمی یابم ؛اگر ممکن است راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: تا آن‌جا که یادم هست موضوعی را مطرح فرمودید که احتیاج به نشست‌های طولانی داشت که مقدور بنده نبود. غیر از این چیزی به یاد ندارم. موفق باشید
2564
متن پرسش
با سلام و عرض ادب محضر استاد طاهرزاده استاد . در مورد سوال شماره 2538 فکر کنم سوال من ضعفی داشت که بیان می کنم من نمی خواهم دو شخص را با هم مقایسه کنم یعنی شخصی که گناه نکرده و شخصی که گناهش تبدیل به حسنه شده است بلکه منظورم یک شخص است در مقابل یک موقعیت گناه مشخص. بدین صورت که اگر من نوعی برگناهی صبر کردم و انجام ندادم یک حسنه ای برایم هست و اگر صبر نکردم و همان گناه مشخص را انجام دادم و با توبه و عمل صالح تبدیل به حسنه شد هم حسنه ای برایم هست. به نظر می رسد نور عمل گناه نکردن بالاتر است از نور عمل تبدیل شده به حسنه باشد و اگر من نوعی برهمان گناه صبر می کردم درجه عملم بالاتر بود . یک دلیل منطقی مهم این است که به نظر می رسد عمل تبدیل به حسنه شده هر چه هم مقام به شخص بدهد مانند عمل گناه نکردن نیست چون این حسنه از جنس عصمت نیست نکنه مهم دیگر همان روایت است که به نظرم روشن کننده این مساله است . که اگر کسی توانست بر معصیت خدا صبر کند 900 درجه به او می دهند که هر درجه از عمق زمین تا فوق عرش است آیا اگر کسی گناهش تبدیل به حسنه شد همان 900 در جه دارد؟ در قیامت مومن حسرت نمی خورد که ای کاش برگناه صبر می کردم تا درجه ام بالاتر بود؟آیا حر عزیز که گناهش تبدیل به حسنه شده است اگر آن گناهان را انجام نمی داد درجه اش بالاتر نمی شد ؟ آیا طبق قران که بهشت هم درجانی دارداگر شخص بر گناه صبر می کرد درجه اش در بهشت بالاتر تمی شد؟ مگر خداوند نفرمود کسی که تقوا داشته باشد نزد من گرامی تر است ایا در قیامت کسی که گناهش تبدیل به حسنه شده نمی گوید کاش گناه نمی کردم تا نزذ خداگرامی تر بودم ؟ در پابان تاکید می کنم سوال من در مورد درجه عمل است و همچنین یک شخص مشخص در مورد یک موقعیت گناه مشخص با تشکر و معذرت فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آدم حسابی! اگر گناه نکرده‌ای که خوشا به حالت و اگر هم گناه کرده‌ای و توبه کرده‌ای که امید داشته باش خداوند آن سیئات را تبدیل به حسنه کند دیگر دنبال چه هستی؟بیخودی خود را معطل هیچی کرده‌اید. به‌جای ماندن در این موضوعات سعی بفرمایید در معارف الهی و تدبّر در آیات و روایات خود را فربه و سرزنده کنید. موفق باشید
106

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
آیا زبان دین ، سمبلیک و نمادین است؟ (با تشکر)
متن پاسخ
جواب: علیک السلام؛ 106- آری زبان دین به یک معنا سمبلیک است و به چیزهایی ماوراء ظاهر نظر دارد ولی نه به آن معنا که یک زبان خیالی است که هیچ اشاره‌ای به واقعیت در آن نیست، بلکه در عینی که به جنبه‌ی محسوس عالم نظر دارد توجه به جنبه‌ی ملکوت آن را از نظر دور نمی‌دارد. موفق باشید
8365
متن پرسش
سلام استاد گرامی ما روایات در شأن ماه رجب را خوانده ایم و این که زمینه برای توفیقات الهی در این ماه مساعد تر است. اما آیا علل سببی فضیلت این ماه هم بیان شده است؟ یعنی چرا ماهی که در ظاهر مثل ماه های دیگر این قدر شأن و منزلت خاصی دارد؟ آیا منظومه شمسی یا دیگر اجرام سماوی در این ماه وضع و هیئت خاصی دارند که به دریافت انوار الهی توسط اهل زمین کمک میکند؟ ظاهرا قدما به نقش هیئت های مختلف فلکی بر احوالات انسان اعتقاد داشتند آیا اسباب فضیلت خاص ماه رجب هم به همین مسائل بر می گردد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: باید بر روی باطن این ماه نظر کرد که اراده‌ی خاص الهی در آن جاری است. مثل آن‌که نفس ناطقه‌ی شما اراده‌ای که در چشم إعمال می‌کند در دست إعمال نمی‌کند با این‌که هر دو عضو از نظر مادی‌بودن هیچ تفاوتی ندارند. موفق باشید
5760
متن پرسش
سلام علیکم چند سوال پیرامون ازدواج داشتم اول : آیا این فرض صحیح است که انسان بدون هیچ پس انداز مالی و نداشتن کار برای ازدواج اقدام کند . ما استاد تاریخی داشتیم . ایشان میفرمود یکی از دلایلی که پیامبر دیر ازدواج کرد چون پس انداز مالی و پول برای تامین یک زندگی دونفره را نداشت .ومشغول بکارشده بود تا بتواند مبلغی را پس انداز کند و اصولا بتواند خرج دونفر را بدهد. میخواستم بپرسم این گفته صحیح است وآیا ما با دست خالی و نداشتن کار از لحاظ شرع مقدس بایدبرای ازدواج اقدام کنیم ؟.اگر میخواهید بگویید نه , این کار صحیح نیست , پس احادیث زیادی که در خصوص ازدواج داریم را چه میشود که معمولا مضمون آنها این است که ازدواج کنید روزی رسان خداست ونترسید و ....... پس آن نگاه توحیدی چه میشود ؟ پس آن کلام ابوذر به حضرت امیر که فرمود من به جایی رسیدم که اگر زمین مس شود خدا روزی بنده را میرساند چه میشود . دوم : بزرگی به من فرمود با نگاه جنسی محض به سمت ازدواج نرو.و این همیشه برای من سوال است که خب : دوچیز انسان را به سمت ازدواج سوق میدهد اول بحث نیاز جنسی و دوم خلا عاطفی و احساسی .اگر بحث احساس و عاطفه است و خلا روحی روانی مد نظر انسان است که قرآن فرموده الا بذکر الله تطمئن القلوب . و من هم تجربه اش کردم و واقعا حس عجیبی است جایی که به هیچ کس فکر هم نمیکنی و استاد خودتان بیشتر واقف هستید انسان که به آنجا میرسد اصلا حال و هوای افکارش طوری دیگر است همیشه به فکر بدست آوردن معشوق حقیقی که ذات مقدس احدیت هست می اندیشد , دیگر فکر نمیکند که خب چه خوب بود یک دختر خانمی به من فکر میکرد و از من خوشش میومد و من تو ذهن اش مینشستم و جز من کسی رو دوست نداشت و از این قبیل حرفها .خب کسی که به اون جا رسید قلب اش از همه طرف آرومه , و دیگر لازم نیست که بخواد برای نیاز احساسی برود ازدواج کند ( البته این نظر شخصی من است ) . پس فقط یک بحث جنسی می ماند دیگر . پس چرا میگویند با نیاز جنسی تنها جلو نروید ؟ مگر چه اشکال دارد که با نیاز جنسی تنها جلو برویم و بشرط اینکه زیاده خواه و تنوع طلب نباشیم .من الان فکر میکنم اگر برای ازدواج اقدام کنم هیچ فکری جز نیاز جنسی ندارم .آیا در زندگی به مشکل میخورم سوم : من یک پسرهستم و 24 سال سن دارم . دانشجو هستم , موقعیت ازدواج هم ندارم . خانواده ام هم به هیچ وجه برای ازدواج من راضی نمیشوند .گاهی اوقات بحث جنسی خیلی اذیت ام میکند . وقتی هم موقعیت ازدواج ندارم سعی میکنم طبق فرموده عفت بورزم . و تا جایی که توان دارم این عمل را انجام میدهم . بحث صیغه را با اینکه قبول دارم ولی رغبتی به آن ندارم . چون میترسم تنوع طلبی و زیاده خواهی بیاورد و فردا روز نتوانم با یک نفر زیر یک سقف آنطوری که مدنطرم هست زندگی کنم. برای تداوم زندگی آینده ام و برای اینکه همیشه در زندگی ام یک نفر باشد سعی میکنم منتظر همان یک نفر بمانم . و اراده و مشیت خدا را با جان دل میپذیرم و به آن اعتقاد دارم .ولی الان فقط بحث جنسی هست . خواهشمندم نگاه اسلام را در این خصوص بیان بفرمایید . نگاه خیلی از آقایان شرعی مطلق است و من میدانم چون شما همیشه نگاه عرفانی به قضایا دارید از شما سوال کردم . اگر میشود سوالات من را (شرعی – عرفانی ) پاسخ دهید . خدا حفظ اتان کند .
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- قرآن در آیه‌ی 33 سوره‌ی نور می‌فرماید: «وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» آن‌هایی که شرایط ازدواج برایشان نیست باید عفت بورزند تا خداوند از فضل خودش آن‌ها را غنی کند و بتوانند ازدواج کنند. بنابراین روح توصیه‌هایی که در روایات هست با این فرض است که انسان بتواند حداقل نیاز زندگی همسرش را تهیه نماید و در این بستر که انسان کاری و کسبی دارد نگران روزی‌اش نباشد، چون روزی‌رسان خدا است و سیره‌ی بزرگان نیز همین را نشان می‌دهد. اباذر در تجربه‌ی خودش و در بستری که بالاخره کاری برای کسب درآمد داشت تجربه‌ی خود را اظهار می‌دارد که اگر انسان به وظیفه‌ی خود بپردازد می‌یابد در هرحال روزی‌رسان خدا است 2- در هر حال یکی از انگیزه‌های ازدواج حفظ عفت است و این‌که ذهن انسان گرفتار موضوع جنسی‌اش نباشد 3- بالاخره وقتی شرایط ازدواج ندارید، طبق آیه‌ای که عرض شد باید عفت بورزید و در راستای این عفت‌ورزیدن منتظر فضل الهی باشید که به یک نحو شما را به استغنا می‌کشاند، یا در بُعد مادی و یا در بُعد معنوی و یا هر دو. از برکات عفت‌ورزیدن غافل نباشید. موفق باشید
2017

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید به تمام کسانیکه در این سایت مشغول فعالیت و نشر معارف دین و اسلام هستند و این معارف و سخنان شیرین استاد را در خدمت ما نسل جوان ها قرار می دهند . أجرتان با آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف . ((با عرض عذر خواهی بابت اینکه صفحه کلید این حقیر 4 حرفی را که در زبان عربی موجود نیست اما در فارسی هست را ندارد و آن 4 حرف به شکل ( ب . ک . ج ) نوشته شده است )) با سلام خدمت استاد عزیزتر از جانم استاد ما به شما افتخار می کنیم که جنین معارف عظیمی را در خدمت ما نسل جوان ها قرار می دهید که ره را کم نکنیم آن هم با بیانی شیوا و دلنشین که کمتر کسی می تواند اینکونه باشد ان شاءالله که خداوند طول عمر با برکت و توفیقات روزافزون نصیب شما بکرداند . استاد تقاضا دارم عنایت بفرمایید واین 2 صفحه را مطالعه کنید شرمنده از اینکه وقت عزیزتون را اشغال می کنم و وقت با ارزشتان را در اختیار این حقیر میکذارید . استاد طلبه ای هستم که به سال بنجم 5 حوزه مشغول هستم لذا در این 5 سال حوزه هیج کاری نکرده ام و هیج اقدامی انجام نداده ام از لحاظ درسی و علمی که خیلی ضعیف هستم و شاید الآن از طلاب سال اول حوزه هم ضعیف تر باشم و از لحاظ خدمت به جامعه هم که جون دستم خالی است کاری نکرده ام و در این 5 سال خدمتی هم نکرده ام نه مطالعات هدفمند و نه برنامه ای هدفمند و فقط این 5 سال را طی کرده ام و در دروس هم بیشتر و شاید هم همه اش به دنبال کسب نمره بوده ام . بعضا در طول این 5 سال برنامه ریزی هایی هم می کردم هم علمی و هم معنوی اما دریغ از عمل کردن و شاید هم نهایت عمل کردن 1 یا 2 هفته بوده . از لحاظ معنوی هم برنامه ریزی هایی هم می کردم برای خودم اما این را هم 2 الی 3 روز یا نهایت 1 هفته انجام و بعد رها می کردم . و از همان اوایل حوزه هم به مساءل معنوی و عرفانی بیشتر بهاء می دادم و هم بیشتر علاقه مند بودم و هم بیشتر دوست داشتم . و لذا در این ضمینه کتابهایی زیاد از بزرکان عرفاء و علماء مطالعه کرده ام و بعضا بعد از مطالعه ی این کتب مدتی برنامه ی عرفانی تنظیم می کردم اما باز هم همان مشکل . و لذا فکر می کردم که باید دنبال استاد اخلاق و عرفان و سیر و سلوک بود و لذا مدتی یا شاید سالیانی را هم با این فکر طی کرده و مشغول این کار بوده ام . و بعد هم که در این مساءل زدکی برایم بیش می آمد نه تنها مساءل عرفانی را رعایت نمی کردم بلکه دجار معصیت هم می شدم وباز توبه می کردم و جند وقت خوب اما باز هم دجار معصیت می شدم و همینطور ... لذا احساس می کنم در این 5 سال یا در حال افراط بوده ام یا تفریط . بعضا برنامه ی معنوی از این قبیل می ریختم : 40 شب نماز شب با 40 نماز جناب جعفر همراه دعای عهد و زیارت آل یس و خلوت و محاسبه و ... یا برنامه های دیکر اما باز هم همان مشکل ... . و یا برنامه ی علمی هم همینطور و هدف این بود که بتوانم خودم را برسانم و عقب موندکی هایم را جبران کنم و لذا مفید که نبود ضربه هم بیشتر می خوردم . و یا بعضا ماه های رمضان و شعبان و رجب یا ... هم که می رسید باز برنامه ی معنوی به همان صورت می ریختم که شاید دیکر بتوانم جبران کنم اما باز هم همان مشکل ... . (( در ضمن این مشکلاتی که ذکر میکنم بعضا هم هنوز کرفتارم . )) و الآن بعد 5 سال که می بینم تمام زندکی و این مدت طلبکی ام در این مساءل طی شده و با این مشکلات و حال دست خالی از همه جیز ... . و مدتی هم که با مباحث شما آشنا شدم و مبحث 10 نکته ی شما را 4 نکته اش را کار کردم و احساس کردم که دنیای جدیدی به رویم باز شده یا باز کردید که مشکلاتم برطرف شود اما باز مدتی در این فکرها بودم و باز هم همان مشکل ... . و لذا حدود 80 درصد کتاب های شما را خرید کردم بخاطر شیوه ی مباحث شما که متفاوت با بقیه بود و خیلی لذت می بردم و هم اکنون هم همینطور هستم حتی تا قبل از آشنایی با مباحث شما طرح مطالعه ی کتب شهید مطهری را در ذهن داشتم زیرا فکر می کردم خلأ علمی ام را بر طرف می کند اما وقتی با کتب شما آشنا شدم طرح کتب شهید را از ذهن باک کردم و سیر شما را جایکزین کردم اما خب فقط کتاب های شما را خریداری و فقط هر روز نکاهشان میکنم و هی امروز و فردا میکنم لذا الآن 5 سال کذشته . و الان هم نه کتاب های شما را می خوانم و نه کتب شهید را . و لذا الآن احساس یأس و نا امیدی دارم هم اینکه در مساءل معنوی 19 سال سن دارم و کاری نکرده ام و به جایی نرسیده ام و یا حتی قدمی هم بر نداشته ام و هم در مساءل علمی که احساس می کنم از طلاب سالهای اول هم ضعیف تر هستم . و لذا می بینم که دوستان و رفقا در هر 2 ضمینه کوی سبقت را ربوده اند و من مانده ام با این مشکلات . و الآن بعد از 5 سال حوزه احساس خلأ شدید می کنم . و لذا تقاضا دارم که راهنمایی بکنید که باید جه کنم , دیکه از این وضع خودم خسته شده ام و احساس نا امیدی به طلبکی دارم بخاطر هم مساءل علمی که اینطور عقب افتاده ام که حتی امکان مرور دروس رو هم در خودم نمی بینم بخاطر اینکه هر سالی دروس خودش رو داره و وقت خودش رو می طلبه و هم مساءل معنوی که در رأس امور است آن طور . و در حال حاضر هم همین مشکلات را دجار هستم ... لذاصمیمانه از شما که خود اینقدر باعث برکت برای ما و دیکران و اجتماع هستید و خود راه را بیموده اید هم علمی و هم بخصوص معنوی لذا تقاضا دارم که راهنمایی ام بکنید که باید جه کنم و از این وضع جکونه خارج یا خلاص شوم ... ان شاءالله خداوند تبارک و تعالی در وقت و عمرتان برکت قرار دهد تا هر جه بیشتر بتوانید به این دین و نظام و انقلاب و کشورمان خدمت کنید در سایه ی طول عمر با برکت و با عزت ان شاءالله . با تشکر که وقت با ارزشتان را در اختیار این حقیر قرار دادید . در بایان از مسءولین بزرکوار سایت درخواست میکنم اکه امکانش هست جواب این نامه را برایم ایمیل کنند با تشکر . velayat_88@yahoo.com
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به خودتان سخت نگیرید خودتان را هم با دیگران مقایسه نکنید همین‌طور با حوصله جلو بروید در انجام واجبات و ترک محرمات کوشا باشید و خدا را از این بابت شکر کنید، همین‌طور هم درس‌تان را ادامه دهید خداوند همچنان شما را در پناه خودش دارد و جلو می‌برد و إن‌شاءالله وسیله‌ی خدمت به بقیه می‌شوید. موفق باشید
نمایش چاپی