بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
17159
متن پرسش
سلام استاد همون طور که همه می دونیم ما برای کمال آفریده شدیم و همه ی ما چه بخواهیم چه نخواهیم کمال طلب هستیم ولی در این بین افرادی هستند که حالا به واسطه ی دلایل طبعی و ارثی یا به واسطه ی دلایل تربیتی این خصیصه در آن ها بیش از حد رشد پیدا کرده و این افراد در همه ی زمینه های ممکن پیش رویشان اعم از مادی یا معنوی ناخوداگاه میل شدید به بهترین و کاملترین دارند در نتیجه چون عالی ترین و کاملترین همیشه اتفاق نمیفته این افراد همیشه در حال ملامت کردن خودشون هستند و این ملامتگری آزارشون میده. می خواستم بدونم راه کار شما از منظر دین برای این افراد چیه؟ چه طور میشه حس قناعت و کمتر خواهی را مخصوصا در افراد مذهبی و مخصوصا در زمینه های معنویدر این افراد ایجاد کرد؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فطرت انسانی در عین کمال‌طلبی و نظر به کمال مطلق اگر از طریق رعایت دین خدا همواره بیدار و زنده نگه‌داشته شود احساس داشتن نور خدا را و اُنس با حضرت حق را در خود می‌یابد. به همین جهت اگرچه به کمال مطلق نمی‌رسد احساس محرومیت از آن نیز ندارد و به همین جهت است که قرآن می‌فرماید: «الا بذکراللّه تطمئن القلوب» یعنی هرانسانی با هر استعدادی تنها از طریق یاد حضرت حق و اُنس با او که همان رعایت احکام الهی است، به آرامش خواهد رسید. موفق باشید

17155
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: همانطور که می دانید انسان پنج قوه دارد حس خیال، وهم، عقل و فوق عقل، هر کدام از این قوا خوراکی مخصوص به خود دارند که می بایست تغذیه شوند البته باید حدود الهی را مراعات کرد تا جنبه فوق عقلانی و انسانی مان متوقف نشود. شما فرمودید حوزه‌ی فعالیت موسیقی تحریک خیال است و سالک إلی اللّه نمی‌خواهد در محدوده‌ی خیال متوقف شود و از این جهت است که اولیاء معصوم«علیهم‌السلام» ورودی به موسیقی نداشته‌اند این گفته شما در مورد بقیه قوا هم صادق است به فرض مطالب علمی و معقولات قوه عقل را تحریک می کنند آیا چون عقل تحریک می شود و ممکن است انسان را در محدوده عقل متوقف کند نباید سراغ معقولات رفت؟ هرکدام از محسوسات برای قوه حس نیز همین حکم را دارد من احساس می کنم موسیقی کار دیگری با روح و جان انسان می کند که معصومین علیهم السلام حتی سراغ غیر حرام آن هم نمی رفتند نیاز به توضیح بیشتری دارم لطفا راهنمایی کنید. متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که بعضی از قوای نفس ناطقه‌ی انسان به خودی خود اصالت دارند و بعضی به تبع می‌توانند مفید باشند. همان‌طور که مثلاً میل جنسی یک نیاز به تبع است که اگر بدان جواب داده نشود به حقیقت انسان لطمه‌ای وارد نمی‌شود؛ بعضی از ابعاد خیال نیز اصالت ندارند و این‌طور نیست که باید همه‌ی حوزه‌های خیال را جواب داد، به‌خصوص که اگر میدان خیال از طریق عقل و قلب کنترل نشوند به خودی خود حجاب عقل و قلب می‌شود. و در مورد عقل نیز باید مقدمه‌ای باشد برای رجوع انسان از طریق قلب به حضرت حق وگرنه خود عقل نیز یک حجاب نورانی است که باید از آن نیز به عنوان یک حجاب عبور کرد. موفق باشید

17154
متن پرسش
فرق بلا و امتحان چيه؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً تشخیص این‌دو آسان نیست. به همین جهت انسان در کنار استغفار برای رفع بلا در مقابل سختی‌ها از خود، ناآرامی نشان نمی‌دهد به امید آن‌که اگر آن سختی‌ها به جهت امتحان است موجب سرافرازی انسان گردد. موفق باشید

17152
متن پرسش
بسم الله با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد بزرگوار که حق زیادی گردنم دارد. استاد چند روز پیش کتاب «گزینش تکنولوژی از دریچه بینش توحیدی» شما را خواندم در قسمتی آخر کتاب به این جمله رسیدم: «این اشتباه بزرگی ست که غرب را به خوب و بد تقسیم کنیم، بلکه آن فکر و فرهنگ، کُل واحدی ست که علمش به فرهنگش ختم می شود و تمدنش سَر از جهان بینی مادی اش در می آورد. هر گوشه اش را گرفتیم بقیه اش را هم گرفته ایم؛ زیرا غرب تکنیک نیست، فرهنگ است ...» البته این جمله را در جاهای مختلف در تلگرام نشر دادم که بعضی از دوستان عزیز و با اندیشه انتقادات و حاشیه هایی از صحبت های حضرت آقا در این مورد ارائه کردند که در زیر خدمتتان می آورم: ------------------------------------------------------------------------------------------------------------ نفي غرب به هيچ وجه به معني نفي تكنولوژي و علم و پيشرفت و تجربه هاي غرب نيست، نفي غرب به معناي نفي سلطه غرب است که هم سلطه‌ی سیاسی مورد نظر است، هم سلطه‌ی اقتصادی و هم سلطه‌ی فرهنگی. (بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با جمعي از جوانان 13/11/78) ببینید؛ فرهنگ غرب، مجموعه‌ای از زیباییها و زشتیهاست. هیچ کس نمی‌تواند بگوید فرهنگ غرب یکسره زشت است؛ نه، مثل هر فرهنگ دیگری، حتماً زیبایی هایی هم دارد. هیچ کس با هیچ فرهنگ بیگانه‌ای این‌گونه برخورد نمی‌کند که بگوید که ما درِ خانه‌مان را صددرصد روی این فرهنگ ببندیم؛ نه. فرهنگ غرب، مثل فرهنگ شرق، مثل فرهنگ هرجای دیگر دنیا، یک فرهنگ است که مجموعه‌ای از خوبیها و بدیهاست. یک ملت عاقل و یک مجموعه‌ی خردمند، آن خوبی ها را می‌گیرد، به فرهنگ خودش می‌افزاید، فرهنگ خودش را غنی می‌سازد و آن بدیها را رد می‌کند. همان‌طور که گفتم، در این زمینه، بین فرهنگ اروپایی، غرب، امریکایی، امریکای لاتین، آفریقا و ژاپن فرقی نیست و هیچ تفاوتی ندارد و در این حکمی که می‌گویم، همه یکسان هستند. ما در مقابل هر فرهنگی که قرار می‌گیریم، به‌طور طبیعی تا آن جایی که می‌توانیم، باید محسّنات آن را بگیریم و چیزهایی که مناسب ما نیست - بد و مضرّ است - و با چیزهایی که به نظر ما خوب است، منافات دارد، آن را رد کنیم. این اصل کلّی است. منتها در زمینه‌ی فرهنگ غربی نکته‌ی مهمّی وجود دارد که من دلم می‌خواهد شما جوانان به این نکته توجّه کنید. فرهنگ غرب - یعنی فرهنگ اروپایی ها - عیبی دارد که فرهنگ های دیگر، تا آن جایی که ما می‌شناسیم، آن عیب را ندارند، و آن «سلطه‌طلبی» است. سوال: جوانانی که در دوران انقلاب بوده‌اند، حضور سلطه استعمار را به‌خوبی لمس کرده‌اند؛ به خاطر این که خیلی چیزها را دیده و درک نموده‌اند. ولی جوانانِ امروز مفهوم و تصویر روشنی از سلطه و استعمار در ذهنشان نیست و این طبیعی است؛ به دلیل این که در دوران انقلاب نبوده‌اند، مستشاران خارجی را ندیده‌اند و کلاًّ حضور چکمه‌های استعمار را در میهن اسلامی مان لمس نکرده‌اند. با توجّه به این که هر موقع حرف نفی غرب به میان می‌آید، به دلیل همین تصویر روشنی که جوانان در ذهن خودشان ندارند، سریعاً نفی فنآوری به ذهنشان می رسد؛ با توجّه به این که عدّه‌ای تبعیّت از غرب را دربست قبول کرده‌اند و عدّه‌ای پذیرش غرب را نفی ارزشها و اصول اسلامی و ملی دانسته‌اند و با توجّه به این که نفی غرب و تبعیّت غرب، حتماً در انقلاب و نظام حاکم دلایل مشخّصی داشته است، می خواستم از حضورتان خواهش کنم که تعریف جامع و مانعی از غرب داشته باشید، که در کنار این که خوبیها را از غرب اخذ می کنیم، با حفظ اصول و ارزشهای اسلامی و ملیمان، بدیها را کنار بگذاریم. به نظر شما کلاًّ نقطه تعادل در این میان چیست؟ پاسخ رهبری: این سؤال خیلی مهمّی است. من این‌جا چند نکته را در همین زمینه عرض می کنم. اوّل این که نفی غرب، به هیچ‌وجه به معنی نفی فنآوری و علم و پیشرفت و تجربه‌های غرب نیست و هیچ عاقلی چنین کاری را نمی کند. نفی غرب، به معنای نفی سلطه غرب است که هم سلطه سیاسی مورد نظر است، هم سلطه اقتصادی و هم سلطه فرهنگی. من در این فرصت اندک، در زمینه سلطه فرهنگىِ غرب چند جمله می گویم، شاید ان‌شاءاللَّه برای شما مفید باشد. ببینید؛ فرهنگ غرب، مجموعه‌ای از زیبایی ها و زشتیهاست. هیچ کس نمی تواند بگوید فرهنگ غرب یکسره زشت است؛ نه، مثل هر فرهنگ دیگری، حتماً زیباییهایی هم دارد. هیچ کس با هیچ فرهنگ بیگانه‌ای این‌گونه برخورد نمی کند که بگوید که ما درِ خانه‌مان را صددرصد روی این فرهنگ ببندیم؛ نه. فرهنگ غرب، مثل فرهنگ شرق، مثل فرهنگ هرجای دیگر دنیا، یک فرهنگ است که مجموعه‌ای از خوبیها و بدیهاست. یک ملت عاقل و یک مجموعه خردمند، آن خوبیها را می گیرد، به فرهنگ خودش می افزاید، فرهنگ خودش را غنی می سازد و آن بدیها را رد می کند. همان‌طور که گفتم، در این زمینه، بین فرهنگ اروپایی، غرب، امریکایی، امریکای لاتین، آفریقا و ژاپن فرقی نیست و هیچ تفاوتی ندارد و در این حکمی که می گویم، همه یکسان هستند. ما در مقابل هر فرهنگی که قرار می گیریم، به‌طور طبیعی تا آن جایی که می توانیم، باید محسّنات آن را بگیریم و چیزهایی که مناسب ما نیست - بد و مضرّ است - و با چیزهایی که به نظر ما خوب است، منافات دارد، آن را رد کنیم. این اصل کلّی است. منتها در زمینه فرهنگ غربی نکته مهمّی وجود دارد که من دلم می خواهد شما جوانان به این نکته توجّه کنید. فرهنگ غرب - یعنی فرهنگ اروپایی ها - عیبی دارد که فرهنگهای دیگر، تا آن جایی که ما می شناسیم، آن عیب را ندارند، و آن «سلطه‌طلبی» است. این، قطعاً دلایل انسانی و جغرافیایی و تاریخی ای دارد. از اوّلی که اینها در دنیا به یک برترىِ علمی دست یافتند، سعی کردند همراه با سلطه سیاسی و اقتصادی خودشان - که به شکل استعمار مستقیم در قرن نوزدهم انجامید - فرهنگ خودشان را هم حتماً تحمیل کنند. اینها با فرهنگ ملتها مبارزه کردند؛ این بد است. ملتی می گوید فرهنگ من باید در این کشور جاری شود! این چیز قابل قبولی نیست. هر چند هم خوب باشد، آن ملتی که این فرهنگ بر او تحمیل می شود، این را نمی پسندد. شما یقیناً خوردن نان و ماست را به میل و اشتهای خودتان، ترجیح می دهید به این که چلوکباب را به زور در دهانتان بگذارند و بگویند باید بخوری! وقتی کاری زورکی و تحمیلی شد؛ وقتی از موضع قدرت انجام گرفت و وقتی متکبّرانه و مستکبرانه تحمیل گردید، هر ملتی آن را پس می زند؛ باید هم بزند. مثلاً کراوات یک پدیده غربی است. غربیها این را می خواهند، دوست می دارند و با سنّتشان هماهنگ است؛ اما اگر شما که اهل فلان کشورِ دیگر هستید و تصادفاً کت و شلوار را انتخاب کرده‌اید، کراوات نزدید، یک آدم بیادب محسوب می شوید! چرا؟! این فرهنگ شماست؛ تقصیر من چیست؟ اگر کت و شلوار پوشیدید، باید پاپیون و کروات بزنید، و الاّ در فلان مجلس رسمی راه ندارید و یک آدم بیادب و غیرمنضبط و بینزاکت تلقّی می شوید! این، آن تحمیل فرهنگ غربی است. زن غربی، روشهایی دارد. آنها نسبت به مسأله زن و روش زن و پوشش زن و ارتباطش با مردان و حضورش در جامعه، فرهنگی دارند - خوب یابد، بحثی سرِ آن نداریم - اما سعی دارند این فرهنگ را به همه ملتهای دنیا تحمیل کنند! در باب فرهنگ غربی، این بد است. من یک وقت مثالی زدم و گفتم شما گاهی خودتان به انتخاب خود غذای مقوّی و یا داروی شفابخشی را مصرف می کنید؛ اما یک وقت بیهوشتان می کنند، یا می خوابانند، دست و پایتان را می گیرند و با آمپول چیزی را به شما تزریق می کنند! سعی شده است از طریق رؤسای کشورها و رژیم های فاسد، فرهنگ غربی به ملتها تزریق شود! رژیم و خاندان فاسد پهلوی - که خدا از اینها به خاطر آنچه که با ملت ایران کردند، نگذرد - از این قبیل بودند. اینها با انواع روشها و شیوه‌ها سعی کردند فرهنگ غربی را بر کشور ما حاکم کنند. به خاطر این، ملت ایران را تحقیر می کردند؛ فرهنگ ملی را تحقیر می کردند؛ باورهای ملی را تحقیر می کردند. شما ببینید در دوران حکومت پهلوی ها و اندکی قبل از آن در اواخر حکومت قاجارها، که همین حمله غربی ها شروع شده بود و در دوران پهلوی ها به اوج خود رسید، پرورش یافته‌های آن دوران، ملت ایران را اصلاً قابل این نمی دانستند که بتواند خودش را اداره کند، بتواند کاری بکند، بتواند چیزی بسازد، چیزی به دنیا ارائه دهد و یا بر معلومات دنیا اضافه کند. این به خاطر چیست؟ این به خاطر تحقیر فرهنگ ملت، تحقیر هویّت ملی و تحمیل فرهنگ بیگانه است. هویّت ملی با «فرهنگ» شکل می گیرد. هویت هر ملتی، فرهنگ اوست؛ این را نبایستی زخمی و جریحه‌دار کرد. علت مقابله ملت ایران با فرهنگ غربی این است، والاّ بله، فرهنگ غربی محسّنات و زیبایی هایی هم دارد. البته زشتیهایی هم دارد که آن زشتیها بیخ ریش خودشان! اشکالی ندارد که ما زیباییهای فرهنگ آنها را فرا بگیریم. این که حالا آن زیباییها چیست، می تواند مورد بحث قرار گیرد. http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2927 در ديدگاه مقام معظم رهبري نفي غرب به معناي نفي غرب به معناي مطلق وبه طور كلي نيست و ايشان بين نقاط مثبت و منفي غرب تفكيك كرده مي فرمايند: نفي غرب به هيچ وجه به معني نفي تكنولوژي و علم و پيشرفت و تجربه هاي غرب نيست، نفي غرب به معناي نفي سلطه غرب است (بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با جمعي از جوانان 13/11/78) همچنين فرمودند: ما با تحميل فرهنگ غرب بر ملتهاي مسلمان مخالفيم فرهنگ غرب، فرهنگي است كه در عين برخورداري از نقاط مثبت، نقاط منفي هم دارد، ما معتقد به تبادل فرهنگي هستيم ما مي گوييم ملتي مثل ملت ايران يا ديگر ملل مسلمان بايد در ميان فرهنگهاي عالم نگاه كنند و آنچه كه برايشان مفيد و بدرد بخور است جذب و از آن استفاده كنند، آنچه راهم كه برايشان لازم و مفيد نيست بايد طرد كنند اما دولتهاي غربي، سردمداران نظامهاي استكباري و به خصوص آمريكا اصرار دارند با انواع و اقسام طرق، فساد و بي بندباري را كه جزو خصوصيات فرهنگ غربي است را به ملتهاي مسلمان و كشورهاي اسلامي تزيق و تحميل كنند. (خطبه هاي نماز جمعه تهران 14/3/73)http://www.siasi.porsemani.ir/node/1355 ----------------------------------------------------------------------------------------------------------- حقیر هم پاسخ های زیر را داده ام: ولی برداشت حقیر از صحبت حضرت آقا این ست که ایشان می گویند دلیل مخالفت ما با غرب، تکنولوژی غرب نیست؛ بلکه دلیل مخالفت ما با غرب فرهنگ و سلطه ی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی ست ... وگرنه ایشان جایی از تکنولوژی غرب تمجیدی نکردند به معنای ذاتی از تکنولوژی غرب ... "یكی از عیوب ما و جوامع ما در طول زمان این بوده است كه گاهی فرهنگ خود را متأثر می كردیم از فرهنگ بیگانگان. كسانی این را در میان جامعه‌ی ما و كشور ما به عمد ترویج كردند؛ ما را سوق دادند به سمت زندگی كسانی كه دل و جانشان خالی بود از نور معنویت.۱۳۹۲/۰۴/۱۹" - البته من نظرم اینه آقا توی این زمینه داره خیلی سطح پایین برای مردم صحبت میکنه تا دست بگیره و یه سطح ببره بالا ... دقیقاً مثل صحبت آقا در مورد برجام و مذاکره ... چون مطالب سایت آقا در مورد غرب و تمدن نوین اسلامی را ببین (تگ سایت آقا) ؛ اینقدر از معایب فرهنگ غرب صحبت کرده که نهایتاً به همین نتیجه از حرف آقا می رسیم ... من هم منظورم نیست تکنوژی غرب را بگذاریم کنار؛ این برای زمان فعلی ست... یعنی اولین قدم برای برون رفت از فرهنگ غرب همین سبک هست... ولی روزی که قرار باشه تمدن نوین اسلامی به معنای کامل پیاده بشه دیگه حتی جایی برای تکنوژی غرب از نظر تفکری نیست. ------------------------------------------------------------------------------------- با توجه به مباحثه ایی هم که با دوستانی که اهل تفکر هستند موضوعی که خیلی از دوستان روی آن بحث و نقد داشتند همین بحث تفکیک تفکر و تکنولوژی غرب از خود غرب است. بنده ی حقیر به شخص هر چقدر فکر می کنم باز هم می بینم که اگر ما به تکنولوژی غرب هم نظر کنیم باز هم غربی فکر کرده ایم و مقداری به آن نزدیک شده ایم چون تکنولوژی غربی برای استفاده نیاز به زندگی کردنی غربی دارد ... مگر ما در تکنوژی و علم خودمان ابن سینا؛ رازی و بزرگانی مانند شیخ بهایی و آن حمام معروف را نداریم ... همچنین به نظر در نگاه حضرت امام(رضوان الله علیه) و شهید سید مرتضی آوینی حتی نگاه به تکنولوژی غربی هم در اصل نفی می شود ... حالا سوال حقیر این است آیا بنده درست متوجه موضوع شده ام یا خیر؟ و اینکه برای روشن تر شدن بحث برای بنده و دوستان چه کار و چه کتاب و چه فکری باید به میدان بیاید؟ بعضی دوستان این حرف و جمله شما را مخالف نظر رهبری دانستند (به نظرم اشتباه فکر می کنند) اگر فکر می کنید که امکان سوء برداشت وجود دارد پاسخ تان را خصوصی ارسال بفرمایید. باتشکر از شما یاعلی مدد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با همه‌ی این حرف‌ها اگر محکمات سخنان مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» را مدّ نظر قرار دهیم، موارد متعددی پیدا می‌شود که ایشان مبانیِ فرهنگ غرب را که همان اومانیسم است، مردود می‌دانند و از این جهت در سخنرانی مشهورشان که بحث سبک زندگی غربی را به میان آوردند، روشن نمودند که ما مبانی فرهنگ غرب را که همان نگاه مادی به عالم و آدم است، نباید بپذیریم هرچند می‌توانیم با مبانیِ توحیدی خودمان آن‌چه در زمین و زمینه‌ی فرهنگی ما جای می‌گیرد، از دست‌آوردهای تکنیکی آن‌ها استفاده کنیم، ولی این مشروط به آن است که نسبت به روح آن تکنیک و فرهنگی که آن‌ها را به‌وجود آورده است، خودآگاهی داشته باشیم. و جمله‌ای که در آن کتاب عرض شده است برای ایجاد همین خودآگاهی است، وگرنه مثل 200 سال گذشته همچنان مقلّد غرب خواهیم ماند بدون آن‌که متوجه شویم باید غرب را یک فرهنگ بدانیم، نه مجموعه‌ی ابزارها و عادات‌ها. موفق باشید  

17151
متن پرسش
سلام: فردی با گرایشات مذهبی هستم اما جنس مخالف و بی حجابی اطراف بسیار روی روحم موثر است و با اینکه سعیم بر بی تفاوتی و کنترل چشم است اما کوچکترین مظاهر جنس مخالف مرا دچار افسردگی، وسواس فکری، اندوه و درد و دوگانگی می کند. (حس نفرت و تمابل) و نمی توانم تو جامعه راحت زندگی کنم و بی خیال و گذرا، 80 درصد دریچه دید من به تمامی زنان جنسی است، دو سال است ازدواج کردم زندگی خوبی دارم، چطور این مریضی دل و روح و این عقده دلم را درمان کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال وظیفه‌ی ما آن است که خیالات خود را دنبال نکنیم. همین‌که متوجه‌اید خیالاتتان شکل درستی ندارد، یک قدم به جلو است. پیشنهاد بنده آن است که کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را مطالعه فرمایید. موفق باشید

17150
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت: استاد من 20 سالمه ولی نمیدونم چرا گاهی اوقات ک با خودم تنهام احساس می کنم نکنه من در آینده بیماری بدی بگیرم و کلا ً امید به زندگیم خیلی اومده پایین. الحمدلله سیر شما رو هم دنبال می کنم ولی خیلی حس بدی دارم. این احساس روی بدنم هم گاهی تاثیر میزاره و اعصابم خیلی ضعیف شده. در این مواقع سعی می کنم قرآن بخونم چون الا بذکر الله تطمئن القلوب ولی از تون میخوام کمکم کنید. من جدیدا روی بیماری ها خیلی حساس شدم، هر بیماری هر سرطانی هر چیزی رو فکر می کنم در آینده مبتلا میشم. کمکم کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه باشد مرگ و زندگی در دست خدا است. ما زندگی خود را با اُنس با حضرت حق باید شکل دهیم و هروقت حضرت عزرائیل«علیه‌السلام» آمدند، خیلی خیلی خوش‌آمدند. امیدوار رحمت حضرت حق هستیم زیرا امت پیامبری می‌باشیم که فرمود: «ربّی احسنُ ربّی» پروردگارم چه پروردگار خوبی است. موفق باشید

17148
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد طاهرزاده: استاد با توجه به این که حضرت مهدی یاران خاصی برای حکومت جهانی خود دارند می خواستم بدونم با داشتن چه ملاک هایی می توان جزء یاران خاص آن حضرت قرار بگیریم و چه طور می توانیم آن حضرت را بهتر بشناسیم چون شناختن آن حضرت در رسیدن به این امر مهم بسیار لازم است اگر می شود مرا راهنمایی کنید چون واقعا نمی دانم چطور می توان به این امر مهم دست یافت. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  نمونه‌ی یاران خاص حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» حضرت آیت اللّه خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» می‌باشند با صفاتی مثل تفقه در دین، دغدغه‌ی خدمت به مردم، دلسوزی برای منحرفین، مقابله‌ی جدّی با کفر و استکبار، و زمان‌شناسی بس هوشیار و انسانی سختْ پرحوصله و امیدوار. دست حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» درد نکند که می‌توانند چنین یارانی تربیت کنند. موفق باشید                                                                                                              

17146
متن پرسش
با سلام: من دختری 17 ساله هستم. 1. می خواستم بدانم که چگونه حال معنوی را در خود تثبیت کنم؟ مثلا من در ماه رمضان با اشتیاق زیادی اعمال را انجام می دادم اما متاسفانه بعد از آن کم کم اون رو از دست دادم و یا اینکه به خاطر درس ها و کنکور دقت لازم را ندارم و احساس می کنم که از آن حال فاصله گرفتم. 2. چگونه خودم را برای نماز شب آماده کنم زیرا واقعا مشتاقم که با خدا در آرامش و بدون دغدغه صحبت کنم؟ 3. وقتی که گناه می کنم واقعا زجر می کشم. چگونه چله گناه بگیرم چون می خوام خودم را برای ماه محرم آماده کنم. با تشکر. ببخشید که وقتتون را گرفتم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با رجوع به معارف الهی مثل معرفت نفس، پشتوانه‌ی عبادات خود را تقویت کنید 2- در روز مواظب باشید فضای رقابت و مقابله و کینه برای خود ایجاد ننمایید. در شامگاهان غذای سنگین نخورید و زود بخوابید 3- سعی کنید در موقعیت‌هایی که احتمال زمینه‌ی گناه می‌دهید وارد نشوید. موفق باشید

17145
متن پرسش
با سلام: پاسخ این سوال را از منظر المیزان می خواستم بدانم وگرنه مزاحم وقت شریف استاد نمی شدم. ما چند نوع کفر داریم. مثلا کفر فقهی یا کفر اعتقادی و ... و اینها چه تعاریفی دارند. اینکه در قرآن آمده است که سقف خانه های کافران را نقره می کردیم «و لو لا ان يكون الناس امه واحده لجعلنا لمن يكفر بالرّحمن لبيوتهم سقفا من فضه و معارج عليها يظهرون» (33) این مراد کدام نوع کفر است. و آیا ما الان می توانیم جهان غرب را مصداق این آیه بدانیم؟ چرا؟ آیا باید بین مردم و سران غرب فرق قایل شویم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کفر به معنای پوشاندن حق است در هر شرایطی که هستیم و با هر حقی که روبه‌رو می‌شویم. و از این جهت می‌توانید کفر را نسبت به حقی که پوشیده می‌شود معنا کنید. و در آیه‌ی مذکور، کفر به حضرت رحمان را به میان می‌آورد که اگر ایمان مؤمنان سست نمی‌شد به کافران ثروت فراوانی از طرف خداوند داده می‌شد. این کفر، کفرِ به «رحمةٌ للعالمینی» حضرت حق است همان‌طور که کفر به ربوبیت حضرت حق یا کفر به قهاریت حضرت حق هست که همه به معنای کفر به حق و حقیقت است. کفر فقهی کفری است که در فقه، کفر خوانده می‌شود همچنان‌که کفر اعتقادی یعنی انسان در اعتقادات خود حقیقتی را پوشیده بدارد مثل آن‌که گمان کند خداوند علم به آینده ندارد. موفق باشید

17144
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد حد پرخوری که در اسلام مذمت شده است چقدر است؟ آیا غذا خوردن در سه وعده تا حدی که قبل از سیری دست کشیده شود و به تناسب در طول روز چیزهایی مثل چایی و میوه و از این قبیل خوردن پرخوری حساب می شود؟ با تشکر از استاد عزیز و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به طبیعت خودتان و سنی که در آن هستید دارد. دست‌کشیدن از غذا قبل از سیری و چشاندن طعم گرسنگی به خود و بدن را گرفتار خوردن شیرینی‌جات و تنقلات نکردن، خوب است. موفق باشید

17143
متن پرسش
سلام استاد عزیز خسته نباشید: 1. در بحث وحدت وجود اراده انسان هم از نوع وجود هست و بایستی آن اراده هم مال خدا باشد پس می شود گفت که خدا گناه می کند اگر نه پس چگونه است بحث اراده و اختیار در وحدت وجود؟ 2. شما فرمودید تمام انبیا مصداق مخلصین هستند پس چرا جناب یوشع علیه السلام می فرماید شیطان آن را از یادم برد؟ سندی هست که همه پیامبران از مخلصین بوده اند؟ 3. اگر مقامات پیامبران اکتسابی نیست پس چرا حضرت ابراهیم مقام امامت و... را بعد از ابتلائات بدست می آورد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عنایت بفرمایید که اراده به معنای انجام فعل و ترک فعل است و آن‌چه که خداوند برای انسان اراده کرده است، اراده‌ی انسان است و نه فعل انسان. و از این جهت اراده‌ی انسان مربوط به خدا می‌باشد و فعل انسان مربوط به خود انسان. که بحث آن در جزوه‌ی «جبر و اختیار» شده است 2- در روایت از معصوم داریم که انبیاء جزء مخلَصین‌اند و حضرت علامه در تفسیر سوره‌ی کهف، موضوع حضرت یوشع‌بن‌نون را این‌طور مطرح می‌کنند که شیطان نمی‌تواند انبیاء را به گناه بکشاند، ولی تأثیر شیطان در حدّ به فراموشی‌کشاندنِ آن‌ها در امور عادی و یا بیمارکردنِ آن‌ها در امور بدنی از طریق شیطان، از آن‌ها برداشته نشده است 3- در مورد امامت حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» همان‌طور که قرآن می‌فرماید آن امامت، جعلِ الهی است هرچند که نیاز به مقدماتی دارد. ولی این‌طور نیست که هرکس آن مقدمات را طی کند، امامت برای او محقق می‌شود. موفق باشید

17138
متن پرسش
سلام استاد: بعد از کتاب «وضع کنونی تفکر در ایران» از دکتر داوری، که فرموده بودید بخوانم، کدام کتاب استاد داوری را بخوانم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته خوب است که با تفکر استاد داوری مأنوس باشید و به‌خصوص اگر آمادگی روحی دارید مباحث متن‌‌خوانیِ کتاب «خردسیاسی در زمان توسعه‌نیافتگی» را دنبال کنید. از آن طرف کتاب «درباره تعلیم و تربیت در ایران» و کتاب «فلسفه و آینده‌نگری» می‌تواند برای ما حرف داشته باشد. موفق باشید

17137
متن پرسش
سلام استاد، خسته نباشید: در پناه حضرت حق باشید ان شاءالله، این روایت شریف را چگونه معنا کنیم تا با مبانی اعتقادی و معرفتی ما در مورد ایمان بمعنی الاخص جور در بیاید؟ «العلم علمان، علم الابدان و علم الادیان»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌فرمایند دو نوع علم داریم: یکی علمی که به ما آگاهی‌هایی در محدوده‌ی بدن می‌دهد و دیگر علمی که غیر از علم اولی است و ادیان الهی ما را متوجه آن می‌کنند. این روایت نمی‌خواهد این دو علم را در عرض هم قرار دهد و از عظمت علمِ ادیان بکاهد. موفق باشید

17135
متن پرسش
با سلام: جناب استاد بنده عرض کردم که یک نظام طولی رو به صورت تشکیک البته نه تشکیک در وجود چون واضحه که عرفا تشکیک رو قبول ندارن، اما یک تشکیک رو به صورت فانی در حق باید قایل باشیم، چون عرفا قایلید که ملایکه موجودند، برزخ موجود است، اما فانی و مستهلک در حق است مثل واحدیت و مقام احدیت که مستهلک و فانی در حق است، چون بالاخره موجودات عقلی احساس موجودیت دارن، این احساس موجودیت ها که دروغ نیست، موجودات مثالی همینطور و موجودات طبیعی همینطور و باز طبق الواحد باید یک نظام طولی در کار باشه. من نمیگم موجودیت استقلالی دارن ولو وجود رابط اما میگم بالاخره در اون وحدت صرفی که در صحنه است و واقعا هم صرف و بسیط محضه این مراتب فانی هستند و عقل هم این مراتب رو از وجود حق انتزاع میکنه. ایا اشتباه می کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم می‌توانیم اسمِ این حالت را تشکیک به صورت طولی بگذاریم؟ با توجه به این که از نظر عرفا خداوند با همه‌ی مخلوقات، هست زیرا ذات، از صفات منفک نمی‌باشد. آری! می‌توانیم موضوع تشکیک در ظهور را به میان بیاوریم، ولی در هر حال به همان معنای وحدت وجود، همه‌جا حق است و لاغیر، که اصطلاحاً واژه‌ی «حقّ مخلوقٌ بِه» مطرح می‌شود. موفق باشید

17134
متن پرسش
سلام: در فایل صوتی کتاب «چگونگی به فعلیت رسیدن باورهای دینی» فرمودید امام علی (ع) می فرمایند چگونگی بهشت به قلب هیچ کس خطور نمی کند. سوال من این است که امام معصوم و یا اولیای خدا که از کثرت ها آزاد شده اند و در همه عوالم حاضرند و قیامت و بهشت و جهنم را می بینند با توجه به این سخن امام علی (ع) چه چیزی را می بینند؟ مگر آنها خصوصیات بهشت را نمی دانند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید با نظر به عظمت بهشت و تجلی اسماء الهی به صورت جامع در آن مقام، حضرت می‌خواهند وسعتِ حقیقت بهشت را برای مخاطبان خود مطرح کنند. موفق باشید

17133
متن پرسش
سلام علیکم: در کتاب خویشتن پنهان در شرح نکته سوم فرموده اید که میکروب عامل بیماری نیست بلکه بر اثر تاثیر نفس بر جسم و پیشینه عوامل روحی است که یک بیماری حادث می شود و میکروب معلول بیماری است، با توجه به این مطلب چگونه بحث ژنهای دستکاری شده و ترورهای بیولوژیکی که امروز شیوع پیدا کرده قابل توجیه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید در این مورد هم «ژن‌ها» در شرایطی قرار می‌گیرند که «نفس ناطقه» آمادگیِ بهتری برای مقابله با تأثیر میکروب‌ها پیدا می‌کند. مثل آن‌که نفس شما در ورزش‌کردن، روحیه‌ی بهتری برای مقابله با بیماری می‌یابد. موفق باشید

17131
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد بزرگوار: حدودا چند وقتی است با آثار شما آشنا شدم. بنده ساکن کرج هستم خواستم از شما خواهش کنم اگر استاد بزرگواری را در کرج می شناسید که بنده به خدمتشان برای شاگردی بروم معرفی نمایید تا بتوانم به راه و هدف اصلی یک انسان برسم. ممنون از محبتتان
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: خودم کسی را نمی‌شناسم ولی شاید رفقای مرکز فرهنگی المیزان، افراد را در آن شهر و شهرستان بشناسند. خوب است تماسی با آقای مهندس نظری به شماره‌ی 09136032342 داشته باشید. موفق باشید

17130
متن پرسش
سلام استاد عزیزم: استاد بنده الحمدالله علی رغم این که میل به «شهرت» و «ریاست» دارم تلاش می کنم و عمیقا و قلبا دوست دارم که همیشه در زندگی در «گمنامی» به سر ببرم، و ان شاءالله تعالی مصداق آن روایت از امام محمد باقر علیه سلام که فرمودند «نیکو حالترین اولیاء الهی در نزد من که همه غبطه ی او را می خورند، گمنام بودن است.»باشم. منتهی در یک موقعیتی واقع شدم که باید در یک مجموعه فرهنگی بزرگ حضور پیدا کنم. منتهی از یک چیز به شدت می هراسم این که بعد از چندین سال افسوس بخورم که چرا «اسباب مطرح شدنم» را فراهم کردم! از طرفی هم حضرتعالی تاکید دارید که سلوکی به ثمر می رسد که نسبت به این انقلاب بی تفاوت نباشد، استاد واقعا می شود که هم سرباز انقلاب بود و هم گمنام؟ استاد به نظر شما بنده وارد این مجموعه فرهنگی بشوم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! گمنامی در جای خود خوب است ولی به گفته‌ی حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به همان اندازه که باید در مشهورنشدن احتیاط کرد، از آن طرف هم باید احتیاط نمود که اگر می‌توانیم مشکلی از نظام را حل کنیم، کوتاهی ننماییم. موفق باشید

17129
متن پرسش
با عرض سلام: ببخشید بعضی سوالات خیلی اوقات در ذهنم تکرار میشن. میخوام نظر شما رو بدونم. مثل اینکه اصلا درک نمی کنم که چرا موسیقی به عنوان چیز بدی جا افتاده. چرا گوشی که از موسیقی لذت میبره، نتونه لذت صدای معنوی رو درک کنه؟ مگه موسیقی هم مثل بقیه هنرها نیست؟ و لذت گوش از موسیقی مثل لذت مثلا چشم از یه نقاشی زیبا نیست؟ همونطور که هر هنری می تواند به ابتذال کشیده شود، موسیقی هم می تواند مبتذل شود. پس فرقی با سایر هنرها ندارد. پس چرا می گویند بنای نظام اسلامی به ترویج موسیقی نیست؟ چگونه می توانیم خودمان را از این هنر محروم کنیم؟ چرا جامعه فکر میکنن بین مذهب به معنای واقعی کلمه و موسیقی تضاد هست؟ بر چه عقلانیتیه این تصور؟ یا مثلا این رو هم درک نمی کنم که چرا طلاق باید بد باشه؟ چرا مذموم ترین حلال خدا است؟! اصلا نمی فهمم به خدا. وقتی به اطرافیان خود نگاه می کنم زنهای گذشته به خاطر مسائل مادی و اینکه خودشون نمیتونستن خرج زندگی رو بدن یا به خاطر بچه هاشون یا آبروشون، شوهرهای بداخلاق و خشونت طلب و خودخواه رو تحمل می کردند و تحمل زندگی باعث ایجاد انواع مشکلات روحی در کودکان اونها می شده. نسل ما که دچار انواع پوچی ها و ... هستیم و جامعه ی غرب زده ی امروز، محصول همین تحمل های نابه جا و زندگی های نابسامان خانواده ها در نسل های گذشته است. چون اگه توی خانواده آرامش باشه، بچه ها هم میتونن طبق فطرتشون حرکت کنن. همه ی هم سن و سالای من از باباهاشون دست کم ناراضی و خیلی ها هم متنفرن. اونوقت شاید بشه گفت طلاق های زیاد امروز، چندان هم بد نیست، شاید باید منتظر باشیم ببینیم نتیجه ی طلاق ها رو و بعد قضاوت کنیم. بده که زنها ارزش خودشون رو بدونن و به هر رفتاری که باهاشون میشه تن ندن؟ کلا حاج آقا، اون چیزایی که عرف جامعه پذیرفته مثل دو تا مورد بالا رو اصلا درک نمی کنم و فهم عمومی از مسائل اجتماعی و دینی، همیشه برام غیرقابل فهم و محل سواله. لطفا منو قانع کنید. سوال آخر که ربطی به دو مورد قبل نداره: نمیدونم هیچ کدوم از مسابقات المپیک 2016 رو دیدین یا نه. درسته که اصل مسابقات المپیک توهمه. ولی نوع حضور زنها که کاملا برابر با مردان هستن تو این مسابقات، مورد توجهم قرار گرفته. تماشاچی های مسابقات ژیمناستیک، دومیدانی، تکواندو و ... هم زن بود هم مرد، کنار هم نشستن و زنها هم شخصیت دارن. از کجا معلوم که این مطلوب اسلام نباشه؟ از کجا معلوم که دوره ی حجاب و محدود کردن زن نگذشته باشه؟ اگه امام زمان بگن غیر از برهنگی های غرب، تعامل غرب با زن مورد رضایت من هس چی؟ به نظر میاد غربی ها بیشتر از مسلمونها زن رو آدم حساب میکنن. اگه امام زمان بیان، با این فهم های کج و کوله ی ما چه کار میکنن؟ خیلی برام جالبه بدونم چه جوری میخوان با نسل کج و کوله ی امروز تعامل کنن؟ خواهشا نظرتون رو بگید. همه ی کتابهاتون رو خوندم. ممنون میشم که رفرنس ندین و سوالاتم رو جواب بدید. بازم تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مسلّم موسیقی به عنوان یک هنر، زیبایی‌هایی برای خود دارد و نمی‌توان نسبت به آن زیبایی، مثل همه‌ی زیبایی‌های دیگر بی‌تفاوت بود و اسلام هم نسبت به محتوای موسیقی بحث حرام‌بودن را پیش می‌کشد و نه در رابطه با ذات آن. می‌ماند که در هر حال حوزه‌ی فعالیت موسیقی تحریک خیال است و سالک إلی اللّه نمی‌خواهد در محدوده‌ی خیال متوقف شود و از این جهت است که اولیاء معصوم«علیهم‌السلام» ورودی به موسیقی نداشته‌اند و گفته می‌شود بنای نظام اسلامی ترویج موسیقی نیست 2- کثرت طلاق در حال حاضر به جهت غلبه‌ی روح فردگرایی یا ایندیدوآلیسم می‌باشد و حکایت از عدم توان انسان‌ها در فهم یکدیگر دارد. زیرا که همیشه یکی از زوج‌ها ونوسی و دیگری مریخی است. حال اگر بتوانند همدیگر را درک کنند هرکدام در دنیای وسیع‌تری وارد خواهند شد و این غیر از این است که اسلام بخواهد زنان قلدری و بی‌منطقی مردان را تحمل کنند. آن‌چه مورد نظر اسلام است هسته‌ی توحیدی خانواده می‌باشد که انسان را از فردگرایی آزاد می‌کند و غرب به جهت عدمِ درکِ دقیق خانواده متأسفانه بیشتر مغلوب فردگراییِ آزاردهنده شده است. عرایضی در مورد «سکنی‌گزیدن انسان در خانواده» در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» شده است 3- بنده هم مثل شما معتقدم باید شرایطی فراهم باشد که زنان استعدادهای خود را نشان دهند و چقدر خوب است که معلوم گردد زنان چه تواناهایی حتی در امور ورزشی دارند؛ می‌ماند که اگر شرایط عفاف و حیا رعایت نشود، آن‌قدر ظرائف زن قدرت‌مند است که فضای سکس را بر فضای محیط ورزشی و نمایش توانایی‌های او حاکم می‌کند و محیط را از تعادل صحیح خارج می‌کند. و لذا اگر بتوانیم ماوراء نگاه غربی به زن، و ماوراء سبک زندگی غربی به دنبال فضایی باشیم که زنان استعدادهای خود را بنمایانند به همان معنا که رهبر معظم انقلاب«حفظه‌اللّه» زنان ورزشکار را تجلیل نمودند، کار به تعادل رابطه‌ی بین زن و مرد ختم می‌شود و این نیازِ امروزِ ما است و نمی‌توان از آن چشم پوشید. در همین رابطه است که بنده معتقدم همان‌طور که یک روز رانندگی برای زن، تبرّج و خودنمایی بود و لذا اشکال شرعی داشت و امروز، دیگر رانندگیِ زن در کلیت خود، تبرّج محسوب نمی‌شود؛ دوچرخه سواری زنان نیز می‌تواند تبرّج به حساب نیاید. آری! مسلّم تبرّج را هر فقیهی حرام می‌داند، ولی موضوع تبرّج را، عرف تعیین می‌کند. موفق باشید 

17128
متن پرسش
سلام استاد عزیز: اولین بار است که با حضرتعالی مکاتبه می کنم. در پاسخ به سوال شماره 17115 ، به آن عزیز پرسشگر فرمودید که «...اگر راه نوری اُنس خدا را در پیش گیرید و با حضرت حق مأنوس شوید، این چراها همه، چون گردی بر هوا می‌رود...» ؛ حال سوال حقیر این است که این «راه نوری انس با خدا» چیست و چگونه است؟ خواهشا شرحی مفصل عنایت بفرمایید. تشکر و سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شرح مفصل نمی‌خواهد! اولیاء الهی«علیهم‌السلام» این راه را با حدیث «من عرف نفسه فقد عرفه ربّه» در مقابل ما گشوده‌اند و بنده در همین رابطه کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و 10 جلسه شرح صوتی آن که هر دو بر روی سایت هست را، خدمتتان پیشنهاد می‌کنم. موفق باشید

17126
متن پرسش
سلام: استاد طاهرزاده حضرتعالی پاسخ این پرسش را چه می دهید: علی رغم مطالعه بسیار در باب رزق و روزی (از جمله کتاب رزق شما)، هنوز این مبحث برایم حل نشده است، از طرفی می گویند رزق بستگی به تلاش فرد دارد از طرف دیگر می گویند: الرزق یسعی الی من لا یطلبه و می گویند: هر چه رزقت باشد به تو خواهد رسید و آنچه نباشد حتی با حرص ورزیدن هم به آن نمی رسی. و از طرفی در باب قضا و قدر روایت شنیده ام که ایمان بنده کامل نیست مگر آن که بداند آن چیزی که به او نرسیده، قرار نبوده برسد و الی آخر. از زندگی خودم یک مثال بزنم: مثلا بنده گاهی دنبال چیزی که مایل هستم نمی روم زیرا با خود می گویم اگر این چیز که خواهان آنم رزقم باشد، پس به من می رسد و اگر نرسید معلوم می شود که رزق من نبوده است. اما بعد که آن چیز از دسترس من خارج می شود، با خود می گویم کاش دنبالش می رفتم و چرا از دستش دادم. این گونه امور خاطر بنده را پریشان کرده است. توضیح کاملی بفرمائید تا مشکلم هم از لحاظ فکری و نظری و هم به لحاظ علمی حل شود و تکلیفم معلوم شود و حقیقت امر را برایم آشکار کنید تا برای همیشه صواب را از خطا خود تشخیص دهم و به بیراهه ای قدم نگذارم. ان شاءالله و بعونه
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: رزقِ مقسوم یعنی رزقی که در رابطه با مخلوقیتِ مخلوق از طرف حضرت حق اراده شده است؛ مسلّم به مخلوق می‌رسد. می‌ماند که اگر موجود مختاری مثل انسان درست عمل نکند، مثل بداخلاقی و یا ترک صله‌ی رحم، مسیر رسیدن رزق مقسوم را تنگ می‌کند. و وَجهِ دیگر از رزق که رزقِ مقسوم نیست، ممکن است به انسان برسد جهت امتحان انسان، و ممکن است که اراده‌ی خداوند در جهت دیگری برای امتحان چنین افرادی باشد. در این رابطه حضرت حق می‌فرماید: «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ» آنها كه كافر شدند، (و راه طغيان پيش گرفتند،) تصور نكنند اگر به آنان مهلت مى‏ دهيم، به سودشان است! ما به آنان مهلت مى‏ دهيم فقط براى اينكه بر گناهان خود بيفزايند؛ و براى آنها، عذاب خواركننده‏اى(آماده شده) است! (178)/آل‌عمران). موفق باشید

17125
متن پرسش
با سلام: حصرت استاد در خصوص وحدت شخصی وجود فرمودید که در صحنه فقط حق متعال که یک وجود بسیط صرف هست موجوده. و در اون تمام اسماء فانی و مستهلک هستن و تمام اونها به قدر ظرفیت ما بر ما ظاهر میشن یعنی موقعی که ما طبیعت می بینیم حق به اسم حی و لطیف و ... بر ما به قدر ما ظاهر شده حالا اگر ما رفع حجاب کردیم مثال و عقل و و احدیت و احدیت می بینیم. یک سوال آیا همان طور که اسماء فانی در حق هستند و معدوم نیستند بلکه هستند اما فانی در حق به قول شما هستند و نیستند آیا این مبنا رو در مورد ماهیات هم میتونیم داشته باشیم؟ بنا بر تقریری گفته میشه ماهیات ظهور حدود عدمی وجودند اما آیا میشه گفت ماهیات من حیث هی فانیا فی الحق موجودند مانند اسماء الهی؟ استاد با توجه به اطلاع صعیف من از فلسفه اگر لطف کنید ساده جواب بدید و با بله و خیر هم توام باشه جوابتون ممنون میشم. 2.آیا میتونیم اون سلسله ای که در مورد وجودات طولی و عرضی در حکمت بعنوان تشکیک مطرح میشه در عرفان تمام این عوالم رو فانی در حق موجود بدونیم اعم از عالم عقل و مثال و طبیعت همه هستند اما مستهلک و فانی در حق؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مشکلی که عموماً پیش می‌آید بین ماهیت به معنای حدّ وجود در عالم عین است با ماهیت به معنای عین ثابته‌ی مخلوقات در عالم غیب و در علمِ الهی. آری! ماهیتی که در ذات خود، عدم است و در عالم غیب و علم الهی وجود برایش مطرح نیست، ماهیت به معنای حدِ وجود است. زیرا در آن عالم «وجود» به معنای مطلق هست، نه «وجود» به معنای محدود؛ ولی علم حضرت حق به ماهیات بحث دیگری است که حقیقت علمی موجودات است، نه محدودیت آن‌ها 2- مسلّم این‌طور است که نظام طولی و تشکیک وجود در عالم الهی معنا ندارد. موفق باشید

17123
متن پرسش
سلام: بعضی از اهل سنت با انتقاد از فراز «آکله الاکباد العین ابن العین» زیارت عاشورا و ادعای اختلاف افکنی این زیارت معظم، بیان می دارند که جگر خوار بودن هند بر دو فرض محتمل است: فرض اول اینکه جگر خوار بودن او یک قول ضعیف تاریخی است پس لعن کردن او که از مسلمانان است ایراد دارد و اختلاف افکنی میان دو فرقه است. فرض دوم صحت این ماجرااست اما با اسلام آوردن او و آیات متعدد قرآن و سیره و دستور پیامبر بر بخشش آنها، صحبت از گذشته صحیح نیست و یادآوری گذشته هند، صرفا اختلاف افکنی است. لطفا پاسخ بفرمائید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چگونه می‌توان مسیر ابوسفیانِ پنهان‌شده در زیر پوشش اسلامی را جریان اسلامی تصور کرد؟! مگر صاحب‌نظرانِ اهل سنت جریانی که به یزید ختم می‌شود را، به اهل سنت نسبت می‌دهند که انتقاد و لعنت به آن‌ها، موجب اختلاف‌افکنی بین شیعه و سنی شود؟! موفق باشید

17122
متن پرسش
سلام استاد: خوب هستید؟ چه کنیم در محیط کار شرکتی که روحیات و خلقیات آنها اصلا شباهتی با ما ندارد و روح ما در عذاب هست ولی مجبور هست که کار کند بتوانیم سیر و سلوک داشته باشیم و شوق لقا الله را داشته باشیم؟ (در این گونه محیط ها به راحتی غیبت و موسیقی حرام و الفاظ بی روح و... زده می شود و هر چه قدر هم که دوری شود باز اسیر این گونه خلقیات می شوی و گرد آنها به تو می رسد و نمی توانی کار بکنی در نتیجه روح کدر می شود و نمی تواند سیر کند و چه بسا تنزل هم پیدا کند) خواهش می کنم راهکار مناسب ارائه دهید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چنان‌چه در موقعیتی هستید که شرایط هجرت از آن محیط برایتان نیست، امیدوار باشید إن‌شاءاللّه خداوند شرایطی را در روح و روان‌تان ایجاد می‌کند که نه‌تنها تحت تأثیر آن محیط قرار نمی‌گیرید، بلکه عامل تذکر و توجه همکاران‌تان به حقایق نیز می‌شوید. موفق باشید

17120
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: لطفا با توجه به بيانات حضرت امام كه مي فرمايند: «امروز ما مواجه با همه قدرتها هستيم و آنها در خارج و داخل دارند طرح‌ ريزى مى‌كنند براى اين‌ كه اين انقلاب را بشكنند و اين نهضت اسلامى و جمهورى اسلامى را شكست بدهند و نابود كنند و اين يك تكليف الهى است براى همه كه اهمّ تكليفهايى است كه خدا دارد يعنى حفظ جمهورى اسلامى از حفظ يك نفر ولو امام عصر (عج) باشد، اهمّيتش بيشتر است. براى اين‌كه امام عصر هم خودش را فدا مى‌كند براى اسلام. همه ى انبيا از صدر عالم تا حالا كه آمدند، براى كلمه ى حقّ و براى دين خدا مجاهده كردند و خودشان را فدا كردند. پيامبر اكرم آن همه مشقات را كشيد و اهل بيت معظم او آن همه زحمات را متحمل و متكفل شدند و جانبازى‌ها را كردند همه براى حفظ اسلام است. اسلام يك وديعه الهى است پيش ملّتها كه اين وديعه الهى براى تربيت خود افراد و براى خدمت به خود افراد هست و حفظ اين بر همه كس واجب عينى است. يعنى همه چيز هستيم مكلف هستيم حفظ كنيم تا آن وقتى كه يك عده‌اى قائم بشوند براى حفظ او كه آن وقت تكليف از ديگران برداشته مى‌شود. امروز ايجاد اختلاف، هر اختلافى باشد، و كارهايى كه اختلاف انگيز است، هر كارى باشد و با هر اسمى باشد، اين مضرّ به اسلام است و مضرّ به انقلاب است.» منبع : صحيفه نور ، ج 15 ، ص 221 آيا منظور امام اينه كه امام زمان خودشون رو براي اين نظام جمهوري اسلامي فدا ميكنن و اصلا جا داره امام زمان براي حفظ اين حكومت كشته بشن؟ و يا نه منظور امام اينه كه براي حفظ نظام اصيل الهي امان زمان خودشون رو فدا ميكنن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بله؛ به نظرم دلایل حضرت امام روشن است که همه‌ی پیامبران برای تحقق اسلام آمدند و جمهوری اسلامی در ذات خود در راستای همین هدف محقق شده است. پس همان‌طور که انسان متدین باید مال خود را فدای سلامتی بدن خود نماید تا بدن او سالم بماند، بدن خود را در وقت مقتضی باید فدای ایمان خود نماید تا ایمان که همان اسلام است، سالم بماند. زیرا وقتی اسلام در میان باشد همه‌ی انسان‌ها به معنای واقعی خود دست می‌یابند. موفق باشید  

نمایش چاپی