بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
24944
متن پرسش
سلام استاد ارجمند: ۱. بابت ترک عادات غلط در کدام مباحث شما به این اشاره شده که رجوع کنیم؟ ۲. نکته دیگر اینکه بنده گاهی فکر و خیالاتی به ذهنم می آید بابت اینکه مدام به خودم می گویم که دارم چه می کنم؟ نکند کاری که الان دارم انجام می دهم بیهوده است و آنچه خدا می خواهد این نیست (القائات زیادی به این شکل دارم) به صورتی که خیالم را نمی توانم مدیریت کنم و من را از زندگی در حال و واقعیت به خیالات می برد. در صورتی که شک هم ندارم کارم مورد رضای پروردگار هست. مثلا سر کارم یا صله رحم می کنم یا هرچه... ۳. کسی که غلبه صفرا یا بلغم و سودا و... دارد و حالاتش به هم می ریزد تا جایی که حوصله نماز ندارد یا پرخاش می کند و... در این حالت باید بگوییم ایمان فرد ضعیف است یا فعلا به خاطر به هم خودن طبع این شکل شده؟ ۴. درباره غلبه بر اضطراب های بی جا (استرس های مخرب و غیر سازنده) به کدام مبحث شما رجوع کنیم؟ وقتی یاد شما به ذهنم می رسد دعایتان می کنم چه در نماز باشم چه در هر حالی. شما هم ما را دعا کنید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» ان‌شاءالله می‌تواند کمک کند. ۲. ملاک، راهی است که شریعت الهی در مقابلِ ما می‌گذارد. ۳. هر چه هست باید با همین روحیه خود را بسازیم؛ زیرا بالاخره هر کس ضعف‌هایی دارد. مهم آن است که در بستر همان ضعف‌ها باید جلو رفت. ۴. ان‌شاءالله مطالعه‌ی کتاب «فرزندنم این‌چنین باید بود» کمک کار می‌گردد. موفق باشید

24865

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب: اعیاد مبارک لطفا در عید شریف غدیر ما رو از دعاتون فراموش نفرمایید. خداوند یار و نگهدارتون. عذر می خواهم در مورد معاد به عنوان اصلی از اصول دین کافیست که برای خودمان از لحاظ عقلی وقوع معاد را اثبات کنیم و همین کافیست یا کیفیت معاد و چگونگی جسمانی بودنش هم باید اثبات عقلانی شود؟ اعتماد به قول شارع مقدس در مورد کیفیت معاد کافیست؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دوی آن کار خوب است چه به وقوعِ معاد ایمان داشته باشید و کیفیت آن را با اعتماد به قول شارع بپذیرید و چه به کیفیات آن هم به صورت عقلانی آن‌طور که جناب ملاصدرا پرداحته است؛ بپردازید. بستگی به روحیه و ذوق خودتان دارد. موفق باشید

24625

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت شما استاد بزرگوار: نظر شما در مورد کتاب دو جلدی «فروغ معرفت در اسرار خلافت و ولایت» (شرح کتاب مصباح الهدایه امام خمینی) نوشته استاد یزدان پناه چيست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتابی خوب و ارزشمند است. موفق باشید

24247
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز: سوالی ذهن بنده رو به خود مشغول کرده و آن اینکه وقتی قرآن و همچنین حوادث دوران اهل بیت (ع) از صدر اسلام تا دوران غیبت و همچنین بعد از آن رو مورد مطالعه و بررسی قرار می دهیم. یکی از مسائلی که نقش بسیار اساسی را در تاریخ به عهده داشته جریان یهود و نفوذ آنها می باشد. با توجه به این مسئله آیا لازم نیست در رابطه با یهود و تقابل آن با اسلام اهل بیت (ع) و انقلاب اسلامی کتابی تالیف کنید؟ ببخشید اگه جسارتی کردم و مزاحم وقت شما شدم. یا حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌رسد بهترین متن در این رابطه قرآن است به خصوص سوره‌ی مبارکه بقره. ای کاش مردم با انس با قرآن متوجه‌ی نقشه‌های یهود و راه‌های عبور از آن نقشه‌ها می‌شدند در آن وقت بود که مزه‌ی ایمانِ واقعی برای آن‌ها روشن می‌شد. موفق باشید

23902

با دیگریبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: وقتتون بخیر. نظرتون راجع به این متن چیست؟ به اقرار اهل نظر، بزرگترین چالش قرن ۲۱ درک «دیگری» است. این درک دیگری مستلزم عشق به «دیگری» و تغییر در درک ما از «خود» است. و این دقیقاً همان چیزی است که امانوئل لویناس، از برجسته ترین فیلسوفان اخلاق و آوانگارد قرن بیستم، در فلسفه‌ی «دگربودگی» خود به دنبالش است. هنر لویناس در این است که «دیگری» را در مرکز توجهات قرار داد و به آن ارزشی اخلاقی-دینی بخشید. به این اعتبار فلسفه‌ی او را فلسفه‌ی «دگربودگی» نامیده‌اند. در فلسفه‌ی دگربودگی لویناس، «دیگری» هر چیز یا کسی غیر از «من» است و خدا نیز در چنین تفکری «دیگری» است. لویناس می‌گوید: «اگر به سوی دیگری حرکت کنید این حرکت شما به کمال مطلق و «او» ختم می‌شود. «او» نامتناهی است و راه رسیدن به او نیز بی کران است. اما این راه بی پایان بدان معنا نیست که هرگز به او نمی‌رسید بلکه با قدم اولی که در مسیر «دیگری» بر می‌دارید «او» را حس می‌کنید و می‌توانید نشانه‌های خدا را در «چهره‌ی دیگری» ببینید». در اینجاست که به اهمیت «اخلاق دیگری» در اندیشه و الهیات فلسفی لویناس پی می‌بریم. لویناس برخلاف فیلسوفان دین است که خدا را «درونی» توصیف می‌کنند. خدای لویناس خدایی «بیرونی» و نامتناهی است و این ایده‌ی نامتناهی در غیریت دیگری متجلی می‌شود. لویناس می‌گوید: «تا وقتی «من» هستیم، در تنهایی خود محدود می‌شویم، اما همین که نگران دیگری شدیم و به دیگری عشق ورزیدیم نامتناهی و بیکران می‌شویم و به سوی «او» حرکت می‌کنیم. تا زمانی که دلواپس دیگری هستیم و احترام به دیگری و مسؤولیت در قبال دیگری داریم اخلاق در ما زنده خواهد بود و تا زمانی که «دیگری» در ما زنده است می‌توانیم بگوییم «منِ اخلاقی» در ما حیات دارد.» فلسفه‌ی دگربودگی «امانوئل لویناس» به قلم: «ژرار بانسوسا و دومنیک ژانیکو» برگردان «لیدا فخری»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با آثار آقای «لویناس» آشنایی دارم و برای ایشان ارزش خاصی قائلم و در مباحث اخلاقی نیز از ایشان استفاده می‌کنم. اخیراً آقای دکتر اصغر مصلح کتابی تحت عنوان «با دیگری» نوشته‌اند و بنده نکات مهمی که به نظرم از آن کتاب می‌آمده است را، با ذکر صفحه‌ی آن مطالب یادداشت کرده‌ام. آن را خدمتتان ارسال می‌کنم. موفق باشید

۳. ایستادن میان فرهنگ‌ها در مقابل دنیای معاصر از مهم‌ترین افق‌هایی است که به روی تفکر گشوده شده است.

۳. همه‌ی فرهنگ‌ها باید فرا رَوی از داشته‌های خود و ایستادن در «میانه» را تمرین کنند.

۵. بسیاری از مردم از رویارویی با «دیگر» دوری می‌کنند ولی با دیگری تنها راه هم‌زیستی خردمندانه، درک عمیق دیگری و وقوف به محدودیت‌های خویش و در پیش‌گرفتن منش گفتگو است.

۹. بسیاری از مشکلات انسانی راه حلی جز تغییر نگاه به «دیگری» ندارد.

۱۱. هر کوششی برای حذف دیگری به خشونتی مضاعف منتهی می‌شود. باید در صدد یافتن الگوی مناسب زیستن با دیگری باشیم.

۱۴. بیش از هرچیز باید قرارگرفتن در کنار دیگری را پذیرفت.

۳۴. به نظر یونگ، حیاتِ روح وابسته به روابط میان انسانی است. هیچ تفردی بدون ارتباط با شخصِ دیگری حاصل نمی‌شود... آدمِ بی ارتباط، کامل نیست، زیرا فقط از طریق روح و روان می‌توان کامل شد و روح و روان هم بدون وجه دیگرش نمی‌تواند هستی داشته باشد... ما همواره به نقد خود نیاز داریم و این بدون دیگری ممکن نیست... اروپا این بزرگ‌ترین مسئله‌ی ما، فقط هنگامی برایم درک‌پذیر است که می‌بینم منِ اروپایی در چه جاهایی با جهان سازگار نیستم.

۳۵. یونگ معتقد است سفیدها با سرشان فکر می‌کنند و سرخ‌پوستان با دل‌شان.

۳۹. امروز نمی‌توان «حقیقت» ناب خاص خود را، بدون احساس حضور «دیگری» یافت. نقش «دیگری» و تأثیر تفاوت او با «من» در همه‌ی اندیشه‌ها و دریافت‌ها و قضاوت‌ها آشکار است. گویی دورانِ زیستنِ فارغ از حضور «دیگری» به پایان رسیده است.

۴۱. آن‌چه در میدان نسبتِ با «دیگری» و در عرصه‌ی «باهم زیستن» اهمیت دارد، نتایج ملموس اعتقاد به حقیقت است. به همین جهت باید توان تفکیک حقیقت مورد اعتقاد و حقیقتِ ساری در زندگی و رانه‌ی رفتار «من» را داشت. در عرصه‌ی «زیستن با دیگری» آن‌چه اهمیت دارد، حقیقتِ جاری و ساری در زندگی است.

۴۵. با پیدایش تکنیک نسبت انسان با وجود و طبیعت دگرگون شده است. یا به بیانی دقیق‌تر، با تغییر نسبت انسان با وجود و طبیعت است که تکنیک پدید می‌اید. به گفته‌ی هایدگر: با تکنیک، مناسبات انسانی نیز دگرگون شده است.

۵۶. هیچ قومی نیست که بر اساس ویژگی‌های خود، خود را برتر از دیگران نداند. به گفته‌ی سرخ‌پوستان؛ خدا اولین مجسمه‌ی آدم را نپخته بیرون آورد و نژاد سفید شد و سپس بر آن روح دمید، دومین مجسمه را که خوب پخته شده بود بیرون آورد و نژاد بیرون آورد و نژاد سرخ بود و سپس بر آن روح دمید و خدا محو تماشای نژاد سرخ شد و فراموش کرد مجسمه‌ی سوم را بیرون آورد و وقتی بیرون آورد سوخته بود و به آن روح دمید و نژاد سیاه شد.

۵۹. با گسترش تمدن مدرن و گسترش علم و تکنولوژی شناخت انسان‌ها از شناخت دور به شناخت نزدیک تبدیل شد.

.  هایدگر می‌تواند راه گفتگو با فلسفه‌ی اروپایی را به متفکران غیر غربی بیاموزد.

کار دشوار گشودن راه گفتگو است. در این گفتگو هیچ جدلی رُخ نمی‌دهد.

رویکردی مشترک برای نزدیکی به یکدیگر

تفکر حاصل‌گونه‌ای سلوک روحی و معنوی است و نحوه‌ای دریافت از طریق تجربه‌ی درونی است.

آینده‌ی آمریکا آینده‌ی جهان است. وضعیت فردا را هم اکنون در آمریکا می‌توان دید.

هم‌زیستی همه‌ی سرزمین‌ها در دنیایی موزائیک‌وار

صلح میان ملت‌ها بدون صلح میان ادیان ممکن نیست.

توان ایستادن میان فرهنگ خویش و دیگر فرهنگ‌ها از طریق عرفان ممکن است از آن جهت که عرفان پیوستگی ریشه‌ای با فرهنگ خویش را حفظ می‌کند و راه درک سایر فرهنگ‌ها را هم می‌گشاید.

با انکار تمدنی در مواجهه با تمدن غربی، عملاً در بستر روح تمامیت‌خواه تمدن غربی قرار می‌گیریم که در مقابل خود هیچ فکر و اندیشه‌ای را به رسمیت نمی‌شناسند. در حالی‌که آن‌چه در زمان معاصر اهمیت دارد، جستجوی راه‌های همگرایی فراتر از تک فرهنگ‌ها است که این نیاز شرایط امروزین کره‌ی زمین است.

درگذشته مردم هر فرهنگ به تفاوت‌های خود وابسته‌اند و آن را عین حقیقت و هویت درستی می‌دانستند. ولی امروز ما به وجود تفاوت‌ها خود آگاه شده‌ایم و آن‌ها را پاس می‌داریم و آیه‌ی « إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» طوری دیگر می‌فهمیم و موضوع «دیگری» را جدّی می‌گیریم و به تفاوت‌ها احترام می‌گذاریم و خودمحورانه نسبت به دیگری نمی‌اندیشیم.

به گفته‌ی شایگان: مدرنیته به ناچار به محوری تبدیل شده که همه‌ی بینش‌ها حتی آن‌هایی که به مشروعیت آن معترض‌اند، حول آن می‌چرخند. (با دیگری- ص 488). و بدین لحاظ در فضای با دیگران‌زیستن دیگر هر فرهنگی نمی‌تواند راه ویژه‌ی خود را در پیش گیرد.

 

23224
متن پرسش
سلام و عرض ادب و احترام: در کتاب معاد در جایی آمده آنجا عالم مکان و زمان نیست و در جای دیگری در کتاب بحث زمان در برزخ آمده که آنجا زمان دارد صبح و شام دارد و ... اگر میشه توضیح بفرمایید یعنی چه و چطور این دو فرمایش رو با هم میشه جمع کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در کتاب و به‌خصوص در شرحِ آن بحث شده است، اهل برزخ هنوز نظر به دنیا دارند و روز و شب دنیا را متوجه می‌شوند و بدین لحاظ برایشان روز و شب معنا می‌دهد، هرچند که در آن‌جا خورشیدی نیست که طلوع و غروب کند. موفق باشید 

21969
متن پرسش
با سلام: مستحضرید که بخش عمده معارف حصولی است با توجه به 21960 مشخص نشد در قضایایی که قیاساتها معها نیست چگونه می توان مسئله معیار را حل نمود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در علم حضوری معیار، درکِ وجودی خود معلوم است عند العالم، و نه تحلیلِ عقلیِ معلوم. مثل آن‌که شما اراده‌ی خود را به صورت حضوری در نزد خود درک می‌کنید دیگر ملاک این‌که شما اراده کرده‌اید یا نکرده‌اید؛ در میان نمی‌ماند. موفق باشید

21919
متن پرسش
با سلام و عرض ارادت: بنده هرچه جلوتر می روم نسبت به جایگاه شما احساس شرمندگی می کنم. استاد گرفتاریم. گرفتاری من به خاطر دنیای پوچ دو روزه نیست راه چاره چیست؟ چطور حقیقت را بیابیم و چگونه آن را حفظ کنیم؟ حاج آقا دعایمون کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت، همانی است که خداوند از طریق پیامبرش به ما متذکر شده و راه رسیدن به آن و با آن زندگی‌کردن و حفظ آن، همان راهی است که شریعت الهی در اختیار ما گذاشته است. مهم آن است که نگاه ما به شریعت الهی، نگاه برای رسیدن به حقیقت باشد. موفق باشید

21424
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: نظر شخصی این حقیر در خصوص تسلیم و رضا به شرح ذیل است لطفاً بفرمائید صحیح است یا خیر؟ تسلیم: سالک هنوز به مفهوم فعل الهی پیش آمده واقف نیست صرفاً از روی تعبد و با توجه به مطالعات و یادآوری توصیه های عرفا چون و چرا نمی کند و تسلیم می شود. (به نوعی مترادف با صبر است). رضا: سالک علت واقعه پیش آمده را می داند فهم ایشان در این رابطه باز است و از درون راضی و شاکر است و می داند خدا با این کار دارد ربوبیت خودش را اعمال می کند و ایشان را می پروراند. نتیجه گیری: مقام رضا فوق مقام تسلیم است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید، می‌ماند که مرحله‌ای از تسلیم هم هست که فوقِ رضا است و سالک در آن مقام، حتی به خودش هم و کمالاتش خودش هم فکر نمی‌کند، تنها تسلیم اراده‌ی الهی است و آیه‌ی «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ» این نوع تسلیم را متذکر می‌شود که بعد از ایمان می‌باشد. موفق باشید

20692
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: چرا گفته می شود پرسش از زمان وقوع قیامت اشتباه است؟ به هر حال هنگامی که تمام بالقوه ها بالفعل می شود قیامت می شود و این در عالم ماده در زمانی که آخرین ثانیه یا میلیونیوم ثانیه است اتفاق می افتد مثلا فرض کنیم در یک ثانیه بخصوص چند سال دیگر یا حتی همین امروز این اتفاق بیفتد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی همه‌ی بالقوه‌ها به بالفعل تبدیل شد دیگر زمانی نمی‌ماند تا بپرسیم در چه زمانی قیامت می‌شود. موفق باشید

19892
متن پرسش
سلام استاد: در بحث حرکت جوهری تحلیل عقلی اینطوریه که وجود عرض، وابسته به وجود جوهره و وجود جوهر وابسته به مرتبه بالاتره و‌ همینطور میره تا برسه به واجب‌الوجود؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: با دقت در بحث حرکت جوهری ملاحظه خواهید کرد که در آن‌جا بحث تبدیل قوه به فعل مطرح است و نه آن‌که تبدیل موجودات به مطلق کمالات ممکنه. هر موجودی قوه‌ی خاص خود را دارد. موفق باشید

19129

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: وقت بخیر سوالم راجع به دعای هفت شرف هست برای حکاکی روی انگشتر. که آیا باید مثل دعای شرف الشمس که باید روی جسم زرد رنگ نوشته بشه هفت شرف هم به همین صورته یا خیر؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد وارد نیستم. ظاهراً روایات معتبری در این مورد نداریم. سایت «رجا نیوز» در این مورد تحقیقی کرده است به آدرس زیر می‌توانید به آن رجوع کنید. موفق باشید

http://www.rajanews.com/news/268705/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%B4%D8%AA%D8%B1-%D8%B4%D8%B1%D9%81-%D8%B4%D9%85%D8%B3-%D8%B4%D8%B1%D9%81-%D9%82%D9%85%D8%B1%D8%8C-%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D9%81%C2%9D%E2%80%8C%D8%AA%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D8%B1%D9%81-%D8%B4%D9%85%D8%B3-%D9%86%DA%AF%DB%8C%D9%86-%D8%B4%D8%B1%D9%81%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%B4%D9%85%D8%B3-%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%DB%8C-%D8%AF%D8%B1

30643

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: ۱. بنظر می‌رسد نفس رحمانی عام تر از کون جامع باشد گرچه هر دو از عرش تا فرش هستی کشیده شده اند تایید می فرمایید یا اینکه این دو یکی هستند؟ ۲. انسان کامل لابشرط قسمی است یا مقسمی و در فرض اخیر تفاوتش با ذات باری که او نیز مقسمی است چیست؟ ۳. جناب منوچهر خادمی در مقاله لاادری بودن عرفا در مقام ذات است اعتبار دیگری که در آن نه لحاظ با غیر، که مفاد لابشرط مقسمی است درنظر گرفته می شود و نه عدم لحاظ با غیر را اثبات کرده و این اعتبار را مناسب ترین لحاظ برای ذات غیبی حق دانسته است که لوازمی همچون پذیرش اجتماع نقیضین را در پی دارد در کتاب حکمت انسی مرحوم معارف هم فکر کنم اشاره داشتند برخی عرفا مقام ذات را ورای لابشرط مقسمی می‌دانند حال آن مطلب جناب خادمی و یا این مطلب معارف مورد تایید شماست؟ یا همان مقسمی را مقبول می‌دانید و یا به شرط لا که به حکمایی چون صدرا نسبت داده می‌شود. https://www.google.com/url?q=http://wisdom.ihcs.ac.ir/article_1109_abf5b8e86576ec5828b29ca1e8ef8d52.pdf&sa=U&ved=2ahUKEwjf5oygnNvvAhXUtXEKHW9PDqkQFjADegQICRAB&usg=AOvVaw1zvP9WF-tQHIG8LTQjm7VK
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً این نوع مباحث را نباید در محدوده‌ی سؤال و جواب دنبال کرد زیرا هر کدام از این واژه‌ها به اعتبارهای مختلف و نسبت‌هایی که پیش می‌آید، معنای مختلف دارند. مثل همان نَفَس رحمانی و کون جامع، که به یک اعتبار، یکی هستند که تازه باید معلوم شود آن اعتبار کدام است و برعکس. موفق باشید

28029
متن پرسش
سلام و درود: در صفحه اینستاگرامم عکس کتاب سلوک ذیل شخصیت امام حضرتعالی را گذاشتم و متنی را زیر آن به هدیه گذاشتم و آن متن چنین است: « سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش که دور شاه شجاع است، می دلیر بنوش ... من _ یک بچه‌ی یک لاقبایی که هشتش گروه نه‌ش بود _ که خمینی نمی‌شناخت؛ یعنی نه اینکه نشناسم، بله! به قدر تصاویر جعبه جادویی آن‌هم در ایام رحلت یا دهه فجر می‌شناختم، و می‌فهمیدم او یک رهبری بود که شاه را بیرون کرد و حکومت را سرنگون و همین. اما خمینی که اصلن شناختنی نبود _ که عشق آمدنی بود نه آموختنی _ بل دیدنی بود دیدنی، یعنی #طاهرزاده دستمان را گرفت و برد به دیدار امام. آن هم نه دیداری در حسینیه جماران و از جنس صورت بلکه دیداری از جنس عقل در عالم قلب، دیداری از جنس سلوک و‌ سلوکی از جنس عالم خدای خمینی و بسیجی‌هایش. خدایی که مدت‌ها بود گم شده و هر که سرش به تنش زار نمی‌زد همچون نیاز به هوا برای نفس کشیدن انتظارش را می‌کشیدند. همان خدای پریروز و پس‌فردا و این چنین بود که #سلوک_ذیل_شخصیت_امام_خمینی شکل گرفت و ما را از نو متولد کرد و حیاتی دوباره بخشید. السلام علیک یا روح الله. السلام علیک یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امید است سلوک ذیل شخصیت إشراقیِ حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» راهی باشد که در آن راه بتوانیم با عطایایی روبه‌رو شویم که هرگز با فکر به دست نمی‌آید و تنها باید خود را در معرض آن قرار داد. آری! در معرض «جمالی» که «جلال» الهی را نمایان می‌کند. امام خمینی؛ «جمالی» که «جلال» الهی را نمایان می‌کند البته غزلی را که متذکر شده اید حقیقتا مصداق عالی آن حضرت امام می باشد امید است بتوانم در این رابطه عرایضی داشته باشم. موفق باشید

27847

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم و رحمة الله: چگونه باید خودمون رو از قبل برای بهره بردن لازم از لیلة القدر آماده کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است که در این رابطه به بحث «معنای شب قدر» که در کانال مطالب ویژه است، رجوع فرمایید. موفق باشید

25451
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: این شبهه را در سوالات قبل پاسخ ندادید و متاسفانه هرچه بیشتر فکر می کنم کمتر به نتیجه می رسم. شما می فرمایید ممکنات در علم خدا هستند و ممکن بودن ذات هر مخلوقی است و خداوند وجود هر مخلوقی را به مخلوق می دهد. سوالم اینه قبل از علم خدا من کجا بودم؟ حتما نبودم حالا من بصورت ذاتی در علم خدا بوجود میام؟ وقتی خداوند به علمش نظر دارد و من در علمش هستم در اصل خداوند در علمش مرا اراده کرده یعنی ذات مرا اراده کرده این ذات من همان زن یا مرد بودن من است حالا قابلیت خلق داشتم خداوند من را خلق کرده چرا شما می فرمایید ممکنات در علم خدا هستند بفرمایید چطور ممکنات در علم خدا ایجاد شدند؟ آیا غیر از اراده حضرت حق بوده؟ امیدوارم منظورم رو درست رسانده باشم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبل و بعد برای حضرت ربّ العالمین معنا ندارد. علم او ذاتیِ اوست و همه‌ی بعد و قبل، پیشِ اوست. توصیه‌ی بنده گوش‌دادنِ بحث «پیامبران خدا و نظر به آغازِ آغازها» همراه با متن مربوطه و سپس نظر به جواب سؤال شماره‌ی ۲۵۴۴۸ می‌باشد. موفق باشید

24746
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام خدمت استاد طاهرزاده: من به مدت سه سال است که در کشور آلمان زندگی می کنم. و تمام کتاب های معرفت نفس جنابعالی رو مطالعه کردم همچنین در زمینه های دشمن شناسی، فراماسونری، روانشناسی و اخلاقی دینی هم مطالعاتی داشتم ولی پاسخ خود را نیافتم. چطور ما مسلمانان با تمام ریاضتهای درست دینی و داشتن الگوهای شخصیتی برتر مثل حضرت محمد و اهل بیت باید درست برسیم به نقطه ایی که یک شخص بی دین که حتی به وجود خدا هیچ باوری ندارد و چه بسا که به سبک حیوانی زندگی می کند. نقطه ایی مثل کریم مطلق یا بخشنده یا رحیم یا صابر و یا خلق نیکو؟ به طور مثل حضرت محمد می بخشید بدون هیچ توقعی که این نعمت رو من بسیار در رفتار آنها می بینم. البته باید بگم که من در اینجا فقط اشاره به ویژگی های خوب آنها کردم. سوال من کاملا از دید اجتماعی و معرفتی می باشد. ممنون می شوم اگر علاوه بر پاسختون یک کتابی در راستای فهم درک سوالم معرفی کنید. در صورت امکان لطفا از طریق ایمیل پاسخ دهید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این است که اگر انسان‌های روی زمین بخواهند بهترین بودن در ابعاد مادی و معنوی و ظاهری و باطنی را دارا شوند، اسلام به طور کامل در مقایسه با سایر ادیان چنین امکانی را در اختیار آن‌ها می‌گذارد و این مربوط می‌شود به این‌که خود انسان چنین طلبی را داشته باشد وگرنه اگر بخواهد یک شخصیت معمولی که نهایتاً در دنیا انسانِ وارسته‌ای باشد را برای خود شکل دهد، چه تفاوت می‌کند که مسلمان باشد و یا مسیحی و یهودی و یا حتی لائیک. موفق باشید  

23926
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام و تحیات. اگر روح انسان حالت پیش نگری نسبت به آینده دارد و در اثر کثرت جراحات وارده نا امید می شود و انصراف از بدن را انتخاب می کند (مرگ به جهت یأس از کمال) پس علت طول عمر برخی از طواغیت و فساق چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که قبلاً عرض شده، ادامه‌ی حیات این افراد برای به فعلیت‌رسیدنِ ابعاد حیوانی آن‌ها است. در این مورد خوب است به شرحِ صوتی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و به متن کتاب «خویشتن پنهان» رجوع فرمایید. موفق باشید

23912

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: وقت بخیر. استاد من اونقدر حسن ظن به خدا دارم که اصلا تو فاز خوف نمیرم همش رجا. میدونم که باید ۵۰ ۵۰ باشه ولی نمیدونم چکنم. مثلا داشتم جزوه حج میخوندم دیدم نوشتن موقع لبیک حضرت چنان گریه کردن که از هوش رفتن (چیزی به این مضمون) دلیلش رو گفتن اینه که نکنه ندا بشنوم لا لبیک... ولی من اصلا این حس رو ندارم همش میگم خدا میبخشه مخصوصا اگر لطف کنه و از خطا دورم کنه که دیگه حتما میگم منو میبخشه و خوفی ندارم! ممکنه بفرمائید ایراد کارم کجاست و چطور اصلاح کنم؟ ممنونم. عاقبتتون بخیر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید نگران بود. بالاخره این رجائی که سراغ شما آمده است، موجب عصیان که نمی‌شود بلکه امید به خدا را زیاد می‌کند. موفق باشید

23522

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد جان: ۱. استاد عزیز ماده ثانیه فلسفی (منظورم ماده اولی بعد از تحقق و پذیرفتن صورت نوعیه می باشد) چه ارتباط منطقی با ماده فیزیکی دارد؟ آیا رابطه آنها عموم و خصوص مطلق است که ماده ثانیه فلسفی اعم مطلق از ماده فیزیکی باشد؟ در این صورت لطفا مثالی از ماده ثانیه فلسفی بفرمایید که ماده فیزیکی نباشد. یا اینکه رابطه تساوی دارند؟ ۲. استاد عزیز فرمودید حرکت جوهری اختصاص به عالم ماده دارد. ولی در مورد نفس که مثلا از مرتبه نامیه به حسیه می رسد می گویند با حرکت جوهری است. در حالیکه نفس مجرد است. ممنون می شوم توضیح دهید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نمی‌دانم منظورتان از ماده‌ی ثانیه‌ی فلسفی چیست؟ ۲. جناب ملاصدرا در بحث «حرکت جوهری» روشن می‌فرمایند که نفس ناطقه از آن جهت که تعلق به بدن دارد، حرکت جوهری بدن در آن نیز جاری خواهد شد. موفق باشید

23434
متن پرسش
با سلام و عرض خدا قوت خدمت استاد و تشکر بابت سایت خیلی عالی تان. این دو سؤال رو می خواستم خدمتتان عرض کنم: سوال اول: به نظر شما به طور کلی نقطه اشتراک و افتراق نظریات تمدن اسلامی و وحدت اسلامی اندیشه های حضرت امام خمینی و مقام معظم رهبری با کسانی مثل شکیب ارسلان به عنوان یک نوگرا یا سید قطب به عنوان یک بنیاد گرا در کجاست؟ سوال دوم: در تحقق تمدن نوین اسلامی اشتراک مذهب لازم است یا خیر و اشتراک دینی کافی است؟ در این صورت وحدت اجتماعی یا سیاسی یا عقیده کدام ملاک است؟ پیشاپیش بابت بذل توجه و پاسختان تشکر می کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. متأسفانه امثال سید قطب و شکیب ارسلان و الجابری، برگشت به خلافت را مدّ نظر دارند در عین اصالت‌دادن به همین تمدن غربی. در حالی‌که برگشت به گذشته خودْ نوعی غفلت از تاریخی است که باید ماوراء تمدن غربی به میان آید. مشکل جریان اخوان‌المسلمین نیز همین است. ولی تمدن اسلامیِ مدّ نظر امام و رهبری، اولاً: نظر به مردم‌سالاریِ دینی دارد، ثانیاً: با فرهنگ عبور از تمدن غربی خود را تعریف کرده است. ۲. همان‌طور که در کتاب «تمدن‌‌زایی شیعه» عرض شد تمدن اسلامی در عین تنوع مذاهب، محقق می‌شود، بیشتر بحث قرائت مذاهب در میان است که متوجه‌ی نگاه انقلاب اسلامی باشند به همان معنایی که گفته می‌شود مبارزان غزّه، شیعیانی هستند که دست‌بسته نماز می‌خوانند. یعنی قرائت مدّ نظر انقلاب اسلامی در آن‌جا در میان است برعکسِ کرانه‌ی غربی و نگاه ابومازن. موفق باشید 

22828

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: آیا حفظ قرآن در این زمان کار مفیدی است و از این حفظ باید چه انتظاری داشته باشیم؟ آیا امر دیگه ای هست که بگوییم از حفظ بالاتر است به جای اینکه وقت برای حفظ قرآن بگذاریم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی بفرمایید ابتدا معارف مقدماتی را بیابید سپس به حفظ قرآن بپردازید. پیشنهاد ما مطالعه‌ی کتاب‌های «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن و کتاب «مبانیِ نظری نبوت و امامت» است. کتاب‌ها بر روی سایت هست. موفق باشید

21087
متن پرسش
سلام در کتاب معاد جمله ای نوشتید: «موجود برزخی فعلیت محض و صورت محض با حدود و مقدار معین است.» مگر در برزخ حد و مقدار معنی دارد؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: معاد جسمانی یعنی هر عملی صورت معینی دارد مثل صورت‌های ذهنی انسان که در عین مجردبودن، محدودیت و شکل دارد. موفق باشید

20570

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا با سلام محضر استاد: بنده در خود صفت ترس و خجالت کشیدن را پیدا کرده ام. قسمتی از کتاب «معراج السعاده» را مطالعه کردم و تا حدودی راه کار کلی برطرف شدن آن را پیدا کرده و عمل می کنم ولی گاهی در انجام آن اشتیاق و روحیه دارم و گاهی در انجام همان اعمال بی روحیه می شوم از شما تقاضا دارم یک برنامه عملی و کامل بدهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت هست، می‌تواند در این مورد کمک کند. موفق باشید

31677

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: خدا قوت. در تفسیر المیزان در مورد آیه ۱۰۶ سوره مبارکه یونس آمده: دو تعبير شريف در اين آيه شريفه. در اين آيه دو تعبير لطيف آمده: يكى اينكه وقتى سخن از دعاء دارد، تعبير «ما لا ينفعك و لا يضرك» - ما: چيزى كه - را آورده و چون سخن از عبادت دارد، تعبير «الذين تعبدون من دون اللّه» - الذين : كسانى كه - را مى آورد، و لطف اين دو تعبير از اين جهت است كه عبادت به حسب طبع اقتضاء دارد كه معبود داراى عقل و شعور باشد، و معلوم است كه درباره چنين معبودى بايد تعبير «الذين» آورده شود، ولى دعا هر چند كه همواره و توأم با عبادت و خود نوعى عبادت است، ليكن وقتى مدعو متصف باشد به صفت «لا ينفع و لا يضر» ديگر جا ندارد تعبير الذين آورده شود، چون اين تعبير ذهن شنونده را دچار اشتباه مى سازد، و شنونده خيال مى كند كه هر موجودى كه مصداق تعبير «كسانيكه» باشد، يعنى صاحب علم و عقل مى تواند نافع و مضر باشد، بدين جهت به جاى آن تعبير، تعبير «چيزى» كه را آورد تا اشاره كند به اينكه اين خدايان كه شما دست به دعايشان بر مى داريد جمادند، و در حق جمادات كسى اين احتمال را نمى دهد كه روزى اراده نفع رساندن و يا ضرر زدن كنند. میشه لطفا واضح تر توضیح بدین. در حال حفظ هستم و رجوعی به تفسیر داشتم ولی متوجه عبارات فوق نشدم. سوال ۲: استاد گرامی دبیر کامپیوتر دوره متوسطه هستم. چگونه می توانم دانش آموزانم را از پوچی گرایی نجات دهم و دید آنها را نسبت به زندگی عوض کنم؟ کتابی یا سخنرانی یا ..؟ لطفا مرا راهنمایی کنید. سوال ۳: عاشق قرآن هستم و دوست دارم که بهتر بفهمم و از ظاهر قرآن فراتر بروم و علاوه بر حفظی که انجام میدم عمق هم پیدا کنم. آیا مثلا تحصیل در رشته قرآن و حدیث یا... می تونه کمک کنه؟ چه کنم؟ سوال ۴: لطفا منبعی کامل برای مطالعه تاریخ اسلام و وقایع آن معرفی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همچنان‌که علامه طباطبایی می‌فرمایند بحث در آن است که شرک، نفی شود و بیان می‌کنند که شرک، انسان را در زمره ظالمین وارد می‌نماید و آدمی مستحق مجازات‌هایی می‌شود که خداوند در کلام خود به ظالمین وعده داده است. لذا خداوند می‌فرماید: غیر از خداوند کسی را به عنوان منشأ اثر نخوانید، در حالی‌که نه برای شما توان ایجاد نفعی را دارد و نه توان دفع ضرری را. ۲. بقیه جواب سؤال خود را در جواب سؤال شماره 31672 دنبال بفرمایید. موفق باشید

نمایش چاپی