باسمه تعالی: سلام علیکم: آن صعود که از طریق فرشتگان صورت میگیرد از زمین به سوی عالم اعلی است. به همین جهت عنوان «معارج» دارد و میفرماید: «تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ في يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسينَ أَلْفَ سَنَة» و اینکه فرمود آن مقدار، به اعتبار نسبتی است که آن عروج با زمین دارد. به همین جهت در آیه 47 سوره حج آن عروج را با «مِمَّا تَعُدُّونَ» توصیف فرمود، یعنی نسبت به آنچه شما به حساب میآورید. ولی نزول فرشتگان در شب قدر، نزول از عالمِ اعلی به قلبها است و از حوزهای که ما بخواهیم نسبتی مادی و زمینی با آن برقرار کنیم، بیرون است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال اگر حضرت علی «علیهالسلام» مرتکب آن حرام میشدند، دیگر حضرت علیای که تاریخ توحیدی بشریت را تغذیه کنند نبودند. مگر هدف، وسیله را توجیه میکند؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً پیدا شده است. در جلسهی اخیر بحث سورهی جاثیه، به نظر بنده نکاتی جدّی در این مورد به میان آمد. خوب است آن بحث را تحت عنوان «عالَم، آینهی نمایش ربوبیت و کبریایی خداوند» دنبال بفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفتهی مرحوم آیت اللّه حائری شیرازی، آن حکیم فرزانه: «هرکه داناتر است، مسئولتر است». با اینهمه از آن جهت که خداوند «هادی» است حتماً همهی افراد به نحوی در زندگی خود در معرض هدایت قرار میگیرند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد باید چند بحث را جمع کرد. یکی تقدیراتی را که هر کس دارد و دیگر انسان در دلِ تقدیرات، اختیاراتش را شکل میدهد و سوم، بحث نظام احسن عالَم است که لازمهی هر کدام از این مباحث، مطالعات طولانی نیاز دارد و در محدودهی سؤال و جواب نمیگنجد. بد نیست از کتاب «عدل الهی» و انسان و سرنوشت از مرحوم شهید مطهری شروع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانکه نور «توبه» به سراغتان میآید خوب است. با رعایت تقوا و مشغولشدن به معارف الهی، مشکل حل میشود. توصیهی بنده مطالعهی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» است که بر روی سایت میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر معظم انقلاب عروسک را در حکم مجسمه نمیدانند و اخیراً حتی فتوای ایشان نسبت به مجسمه هم تغییر کرده و نگهداریِ آن را جایز میدانند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر مباحث مربوط به کربلا، و کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» و کتاب «چه نیازی به نبی»، مباحث معرفت نفس میتوانند مفید باشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی تحت عنوان «زنِ دیندار، در نسبتی جدید با عالم» و «زن و رسالت درک تنهاییِ امروزین آن» شده است که إنشاءاللّه در اسرع وقت به صورت جزوه بر روی سایت قرار میگیرد. امید است که مفید افتد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه فرمودهاید کاملاً درست است. با توجه به همین نکات به این سخن فکر کنید که حکمت متعالیه اگر درست چشیده شود دروازهی ورود به عرفانِ ابنعربی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مفهوم عدم مطلق را از مفهوم «وجود» میتوان انتزاع کرد بدین معنا که با روبهروشدن با وجودِ چیزی، عدمِ آن تصور میشود و سپس محدودیتهایی که نسبت به عدم آن چیز در ذهن پیش میاید را از آن منتفی میکنیم و عملاً مفهوم عدم مطلق را ذهن، برای خود با نفیِ زوائد و نسبتها ابداع میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم بد نیست در مقابل آن ریزشها، نگاهی به رویشهای جدّی و مصمم بیندازید و از آن طرف، به تزلزل جبههی بیبند و باری نظر کنید. در ضمن خوب است به بحث «نقش فرآیندی در تاریخ انقلاب اسلامی» که بر روی سایت هست، توجه شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جهت که صورت، مظهر و ظهورِ ماده میباشد میتوان گفت بدن مظهری است برای ظهور نفس. مثل نگاهی که عرفا بر عالَم دارند و همهچیز را مظهر اسماء الهی میدانند، نه اینکه آن اسماء، مادی باشد و یا صورت، در نسبتِ با نفس برای بدن هویتِ مادی داشته باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده با نظر به وجه متعيّن اسم «جواد» یعنی حضرت جواد علیهالسلام بهتر میتوان از انوار اسم «جواد» حضرت حق بهرهمند شد. اگر در زمان آن حضرت هم ما در قید حیات بودیم سعی میکردیم به آن حضرت نزدیک شویم زیرا ایشان پرتو اسم «جواد» حضرت حق بودند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اشکال ندارد که آقای رفیقدوست که از سپاه حقوق نمیگیرند، تاجرمنشانه درآمد ماهیانهی ۱۹ میلیون را زیاد نداند. ولی این تاجرمنشی چه ربطی به حقوقی دارد که از بیتالمال گرفته میشود؟ آیا واقعاً آقایان نسبت به کارگری که یکمیلیون ماهیانه حقوق میگیرد، هر ساعتشان ۱۹ برابر بیشتر کار و فعالیت میکنند؟!! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک صحت و عدم صحتِ خطورات، مطابقت آنها با عقل و شرع است، وگرنه نباید آنها را پیروی نمود. زیرا اگر به آنها میدان دهید شیطان از طریق قوهی واهمه، عَنان امورات شما را در برمیگیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در «یداللّه مغلوله» نیست، بحث در «أبا اللّه أن یجری الامور إلا باسبابها»ست. زیرا نفس ناطقه در دورهی جنینی اعضای خود را میسازد تا در دنیا از آنها استفاده کند. ولی در حیات دنیایی شرایط ساختن اعضا برای نفس، فراهم نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مرگ بد به آن معنا است که با عقیدهی فاسد از این دنیا برود. در آن حال است که انسان به شدت به مشکل میافتد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عملاً شما مخاطب خدا میشوید و اینکه او به شما مژده میدهد نمیگذارد ابتر و بینتیجه بمانید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر بناست ما آمریکا و یا جای دیگر را فتح کنیم؟!! ما میخواهیم خودمان باشیم و آمریکا مانع است. و مقاومت ما در مقابل آنها برای آن است که جیرهخوار آمریکا نباشیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جهت که وقتی گفته میشود خدا روح دارد در ذهن میآید که پس جسمی هم باید داشته باشد. لذا معنا ندارد که برای خدا بگوییم روح دارد، ولی اشکال ندارد بگوییم باطنِ هر روحی و باطن هر مخلوقی حضرت حق میباشد. موفق باشید
با سلام و خدا قوت: در مورد نظر علامه در مورد کورش کبیر که یا ذوالقرنین می باشد یا نه و موحد بوده یا نه نظرتون را بفرمایید یا اگر خود شما تحقیقی داشته اید بفرمایید تا استفاده کنیم. یه سوال دیگه هم پیش اومد در مورد زمان امام خمینی (ره) در مورد تندرویهای بعضی افراد مثل اکبر گنجی و امثالهم که موی زنان را می بریدند یا پونز در سر اونها می زدند چرا اظهار نظری از حضرت امام در اون زمان دیده نمیشه؟ و سوال آخر در مورد قواعد تجویدی که حالا مرسوم هست و عده ای اون را نقشه ای برای دور کردن جوانها از عمق مفاهیم قرانی و سرگرم شدن به قواعد تجویدی و خواندن در مقامهای هفت گانه و ... می دانند لطفا نظرتون را بفرمایید. با تشکر از استاد فرزانه
باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه طباطبایی در تفسیر سوره «کهف» نظر (سر احمدخان) پاکستانی را که در تحقیق خود ذوالقرنین را با کوروش تطبیق داده، میآورند و به نحوی مورد تأیید قرار میدهند. ولی آقای عبدالله مستحسن در کتاب خود به نام «ذوالقرنین» سعی دارند ذوالقرنین را با حضرت مهدی «عجلاللهتعالیفرجه» منطبق کنند. ۲. اتفاقاً همه تلاش حضرت امام آن بود که مقابل آن نوع افراطکاریها قرار گیرند و به همین جهت افرادی که نام بردید نتوانستند در ایران بمانند. حتی حضرت امام فرمودند بنی صدر هم توبه کند و به تدریس خود در دانشگاه مشغول شود. ۳. به نظر میآید باید ما قرآن را درست بخوانیم و رعایت تجوید قرآن در این اندازه خوب است، ولی افراط در آن کار انسان را از اصل موضوع که تدبّر در قرآن است، باز میدارد. موفق باشید
سلام خدمت استاد محترم: یک مطلبی دیدم مبنی بر اینکه شما و چند نفر دیگه فردیدی هستید. میخواستم نظرتون رو در مورد این مقاله به آدرس https://ghiam.ir/?p=519 بدونم. اندکی ذهن حقیر رو درگیر کرده. بخشی از مقاله: «فردید معتقد به ذات داشتن تمام پدیدههای مدرن ازجمله فناوری است، یعنی آنها ابزاری نیست که خنثی باشد و بتوان در چارچوبهای تصوری (پارادایمهای) دیگر نیز از آنها بهره برد. وی از مهمترین موانع بنیادین تفکر بین مسلمانان را تئولوژیاندیشی (گفتمان کلامی) در معنای پذیرش پارهای مفروضات سنتی و تاریخی بهصورت غیرانتقادی میداند. جریان فردید با تجددستیزی حداکثری بر افرادی نظیر عباس معارف، رضا داوری، مددپور، اصغر طاهرزاده، رجبی، ریختهگران، جوزی، سلیمان حشمت، عبدالکریمی، یوسفعلی میرشکاک و… اثر گذاشته است. این جریان معتقد به ناسازگاری دین و علوم جدید است. مهمترین استراتژی این جریان شناساندن مبانی فلسفی تمدن غرب و به تعبیر خودشان، شناخت عمیق آن و درنهایت نقد آن است. این جریان با طرح اولویت غربشناسی (نسبت به اسلامشناسی یا اقدامات اصلاحی) و فروکاست همهٔ تعارضات در کشور و دنیا به مدرنیته، تلاش میکند ضمن تقلیل همهٔ ساحات تقابل اسلام و استکبار جهانی به بحثی فلسفی، تمام مشکلات و چالشها را به مدرنیته، استفاده از دستاوردهای بشری جدید احاله دهد. این تفکر، فناوری را شیطانی نامیده و از ضرورت کنار گذاشتن آن سخن میگویند. این جریان پستمدرن متأثر از نوع تفکر مسیحی اروپای متصل، تلاش میکند با نوعی رویکرد عرفانی شهودی به مقابله باعقل فلسفی اروپای متصل با مبنای یهودی بپردازد. محوریت یافتن عقل ابزاری، عقل خودبنیاد و سودمحوری جزو نقدهای جدی این جریان به غرب است. بخشهای مذهبیتر و انقلابیتر این جریان، تلاش زیادی دارد شهید سید مرتضی آوینی را نیز متصل به خود نشان دهد و از این طریق در جذب جوانان انقلابی فعالانه عمل کند. واقعیت این است که آوینی هیچگاه مستقیماً شاگرد فردید نبود. بعضی حرفهای او در فضای عملزدهٔ پایان دههٔ ۶۰ و آغاز دههٔ ۷۰ که نقدها به غربزدگی در اعتراض و احیاناً برخوردهای فیزیکی با مظاهر خرد تهاجم فرهنگی خود را نشان میداد، در کتبی نظیر «توسعه و مبانی تمدن غرب» با این جریان قرابت دارد، اما آوینی متأخر که خود دست به دوربین و استفادهکننده از فناوری است بهویژه در آثاری نظیر جلد سوم «آیینهٔ جادو» کاملاً از این جریان فاصله گرفته و با نفی ذات قائل شدن برای فناوری و احیاناً شیطانی دانستن آنچنانکه در جریان فردید اتفاق میافتد، معتقد است مسئلهٔ اصلی تحول انفسی انسانی است که از فناوری استفاده میکند، یعنی مهم انسانی است که فناوری مثل دوربین و سینما را به کار میگیرد و نه اینکه اصل فناوری و سینما را شیطانی بدانیم.[۱۱] این اندیشه با منبعی التقاطی تلاش دارد تا نگاه هایدگر را بر تاریخ تفکر فلسفی و علمی تطبیق کند و لذا سادهسازیهای بسیاری دارد، نظیر اینکه بدون دلیل دوران پیشاسقراطی را دوران امت واحده و علم حضوری میخواند بدون آنکه به شرک اساطیری یونان که در دوران هلنیسم در رم نیز بازتولید شد و صوفیسم یونانی که ارسطو و افلاطون در برابر آن ایستادند، توجهی کند. تطبیق اسماء نیز بر دوران مختلف مستند مشخص عرفانی یا دینی جز نظریات هایدگر ندارد. فردید بیشتر بر سلب تمرکز دارد و بحث ایجابی مدلل و دقیقی از او دیده نشده است. این اندیشه با فرض حوالت تاریخی، نوعی جبر و عدم امکان تغییر با ارادههای انسانی را به دنبال دارد و بهنوعی انفعال و خودداری از اصلاح میانجامد که در اقدامات اجتماعی و سیاسی معتقدین به این جریان نمود دارد؛ گذشته از آنکه با دستورات دینی نیز تباین دارد. این اندیشه حاصل استفاده از ادبیات عرفان نظری بدون طی کردن عرفان عملی است (چنانکه کسی در مورد فردید، گذر از مراحل عرفان عملی را روایت نکرده) و لذا سخنان او همانند سایرین که چنین میکنند، حالتی شطحگونه یافته است، علاوه بر آنکه آن را با تفسیر هگلی مارکسیستی آمیخته است. نهتنها برداشت او از ابنعربی که برداشت او از هایدگر نیز ناقص است. علاوه بر آن به لوازم هرمنوتیکی مکتب هایدگر که به نسبیگرایی میانجامد و نتیجتاً توانایی نقد را از دست میدهد، توجه ندارد. استفاده از ادبیات عرفانی نهتنها بهوسیلهٔ او که بهوسیلهٔ روشنفکران التقاطی و غربگرای حداکثری عوارض زیادی ایجاد کرده است، نظیر خیر دانستن همهٔ بدی و خوبیها که نوعی پلورالیسم با ادبیات دینی و عرفانی است. فردید با طرح هایدگر میخواست بهنقد غرب بپردازد، اما در عمل از یک اندیشهٔ غربی به اندیشهٔ دیگر غربی روی آورد و سبب بسط آن شد که گذشته از آثار سوءش با ادعای کلنگری و عدم امکان خوب و بد کردن غرب در تناقض است. گذشته از این، همهٔ عالم اسماء الهی هستند اما او آن را تنها به انسان و زندگی جمعی انسان تقلیل میدهد. پیروان این اندیشه مواضع سیاسی متفاوتی را گرفتند، گرچه اکثراً بسته به اقتضاء این نظریه سکوت پیشه کردند، فردید مواضع سیاسی با چرخشهای ۱۸۰ درجهای متعدد داشته است، قبل از انقلاب در تلویزیون شاهنشاهی به مدح شاه پرداخته در انجمن فلسفهٔ رژیم حضورداشته و حتی در تدوین ایدئولوژی حزب رستاخیز کمک کرده است، بعداز انقلاب، در مدح انقلاب و حتی بسیجیان سخنانی گفت، اما مبارزه در زندگی او حضور نداشته است. چهرهای از این جریان مثل رضا داوری اردکانی به ریاست فرهنگستان علوم و عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید، اما حتی علیه مرگ بر آمریکا سخن گفت و آن را نشان توسعهنیافتگی نامید و با مدرنترین جریانهای سیاسی و فکری تجدیدنظرطلب در یک جبههٔ سیاسی قرار گرفت. شاید انقلابیترین مواضع را در این طیف اصغر طاهرزاده داشته که البته امام و انقلاب را در تفکر خود و در مقابله با مدرنیته معنی کرده است.»
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً اکثر آقایانی که نام بردید افرادی هستند که بنده با آنها همدل میباشم. ولی آنها را در بستر تاریخی که با حضرت امام به ظهور آمد میپذیرم و به همین جهت با آقای عبدالکریمی که در درک انقلاب اسلامی ناقص و ناتوان هستند و مسائل ما را در جای دیگری دنبال میکنند، سخت مخالف میباشم.
تصور بنده آن است که نویسنده مقاله به جای آنکه «تفکر» را موضوع قرار دهند، تلاش دارند افراد را در جبهههای مختلف تقسیم کنند و این نوعی مرگِ تفکر است. باید از خود پرسید رسالت تفکر در این تاریخ چیست؟ بنده رسالت تفکر در این تاریخ را نظر به حقیقت انقلاب اسلامی میدانم که تواناییِ به ظهورآوردن شخصیتی همچون حاج قاسم سلیمانی را دارا است و آن را بنیان حضور اصیل انسان در این تاریخ میدانم، و هر آنکس که در این میدان تفکر کند از نظر بنده حقیقتاً متفکر است، حال چه آقای دکتر فردید باشد و چه آقای دکتر داوری؛ و البته شهید آوینی که جای خود دارد. در رابطه با نسبت ما با تکنیک از یک طرف و حضور تاریخیِ ما در انقلاب اسلامی، خوب است به عرایض اخیر بنده که تحت عنوان «پانزده نکته در جایگاه تاریخی "عقل تکنیک"» در حال انجام است، رجوع شود. https://dialog.sohasima.ir/ch/elm-fanavari . موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق چنین تقدیر فرمودهاند. بالاخره چشم برای دیدن و گوش برای شنیدن است و ماه رجب برای یگانهشدن با خداوند میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچنان شرایط از طریق امویان به هم ریخته بود و قبیلهگرایی به جامعه برگشته بود، که حتی اکثر مردم مدینه، اهلالبیت را کمتر از بنیالعباس پذیرفته بودند. علامهی طباطبایی با آوردن یک نمونه در نشاندادن آن فضا بسیار به ما کمک کردهاند که حضرت امام حسین «علیهالسلام» بعد از شهادت امام حسن «علیهالسلام» در مسجد مدینه نشسته بودند و ابنعباس هم در کنار حضرت بود. شخصی آمد تا مسئلهی خود را از ابنعباس بپرسد. ابنعباس به احترام امام حسین «علیه السلام» جواب سؤال طرف را به آن حضرت ارجاع دادند. سؤالکننده با عصبانیت گفت من که از ایشان نمیخواهم، از شما میخواهم. یعنی تا این حدّ اهلالبیت «علیهمالسلام» در انزوا بودند. و به گفتهی علامهی طباطبایی حتی یک روایت فقهی در ده ساله امامت حضرت سیدالشهدا «علیهالسلام» از ایشان نداریم. «توخود حدیث مفصل بخوان از این مجمل». عظمت زمانشناسیِ حضرت در آنجا است که تشخیص دادند چگونه و چه موقع شرایط را آنچنان تغییر دهند که چیزی نگذشت و ۴۰۰۰ عالِم از جهان اسلام به حضرت صادق «علیهالسلام» رجوع کردند. موفق باشید
