بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
17191
متن پرسش
سلام علیکم: ناظر به سوال 16938 سوال 1) فقط «مسلمان ها» عشق را گم کرده اند؟ یا همه مردم اعم از مسلمان ها و غیر مسلمان ها؟ چه چیزی باعث شده «مسلمان ها» عشق را گم کنند؟ نسبت «گم کردن عشق» و «اسلام» برام سواله که مسلمونها اینطوری شدن. سوال 2) منشأ حب پیامبر به زن چه بوده؟ سوال 3) این که فرمودید: بهترین شما کسانی اند که بهترین برای همسرانتان باشند، واقعا معنی اش چیه؟ خیلی جمله ی عجیبیه. رضایت زن از مرد هم دخیل هست؟ کیفیت و کمیت بهترین برای همسر بودن را میشه بیان کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- وقتی در مسیر دینداری تنها محدود به ظاهر دین شویم و ترس از جهنم و طمع بهشت مد نظرمان باشد عشق به خدا و عشق به زیباییهای عالم گم می شود 2- عرایضی در مورد قسمت دوم و سوم سوال در کتاب «زن آن گونه که باید باشد» شده است. موفق باشید

17190
متن پرسش
با عرض سلام و احترام: سوال اول: غربی ها توی روانشناسی شون میگن حداقل پارامترهای لازم برای فرزندآوری این سه عامل هست: 1) توان محبت کردن به فرزند 2) توان تأمین مالی فرزند تا چند سال 3) عدم جابه جایی مکانی (مثل اساس کشی یا ...) به نظر می رسه اینا خیلی کمه و با وجود این عوامل، حداقل های لازم فراهم نمیشه. نظرتون چیه؟ چه زمانی باید به بچه فکر کرد؟ حداقل های لازم چیست و چه آمادگی های "روحی" ای لازم است؟ آیا پدر و مادر باید به ثبات شخصیتی کامل رسیده باشند که بچه دار شوند؟ چه حدی از ثبات لازم است؟ سوال دوم: توی قرآن درباره هدف ازدواج (سکنی و آرامش) صحبت شده ولی درباره هدف فرزندآوری چیزی ندیدم. هدف از بچه آوردن و تولید نسل چیه؟ برخی می گویند هدف از فرزندآوری، ادامه نسل است. ولی ادامه ی نسل که هدف نیست. «ادامه ی نسل» صرفا «ترکیب واژه ی جدید» ی برای همان «تولید نسل جدید» است. اگه هدف از به دنیا آوردن انسان جدید، به جا گذاشتن باقیات الصالحات است، از راه های دیگه هم میشه این هدف رو محقق کرد. مثلا تفسیر المیزان و ماندگاری این اثر، شاید به اندازه ی هزاران فرزند برای علامه طباطبایی (ره) آورد و باقیات الصالحات داشته باشد. آیا صرف عشق و علاقه ی مادری برای بچه دار شدن موجه است؟ مثلا همانطور که آب خوردن برای پاسخ به نیاز تشنگی است، بچه آوردن هم می تواند برای پاسخ به نیاز عشق مادرانه باشد؟ آنوقت اگر مادری این احساس نیاز را نداشت، هدف برای او منتفی است؟ سوال سوم: نمی توانم به این جمع بندی برسم که به دنیا آوردن آدم دیگه ای، لزوما خوب باشه..... اون آدم هایی که به گفته ی قرآن در قیامت می گویند «یالیتنی کنت ترابا»، اگه از اول زاده نمی شدند بهتر نبود؟ تضمینی وجود دارد که ما چنین آدمی خلق نکنیم وقتی شاید خودمون یکی از این آدم ها باشیم که همین ندا رو سر می دهند؟ آیا با وجود اینکه قیامت یوم الحسرت هست، چون نهایتا بعد از سالیان نوری، همه ی انسانها به بهشت می روند – غیر از تعدادی انگشت شمار - می توان گفت خلق انسان های جدید ارزشش را دارد؟ به عبارت دیگر بهشت نهایی، ارزش خلق کردن (به دنیا آوردن) انسان ها را دارد؟ خلق کردن آدم های جدید به سالهای سال عذاب های برزخی می ارزد یا خیر؟ سوال چهارم: دور و بر من معمولا آدم هایی که سطح فرهنگی پایین تری - از نظر عرف - دارند، بیشتر بچه دار می شوند تا خانواده هایی که نسبت به تربیت فرزند حساس ترند. به نظرتون این برای فهم و شعور نسل های آینده میتونه خطرناک باشه؟ سوال پنجم: اینکه گفته می شود «کسی که به دنبال آخرت برود، دنیایش آباد می شود»، آباد شدن دنیا در اینجا به چه معنی است؟ از طرف دیگر هم «البلا للولا، هرکه مقرب تر است، جام بلا بیشترش می کِشند» .چگونه می توان این را با آباد شدن دنیا جمع کرد؟ سوال ششم: فرمودید انسان باید طوری زندگی کند که انگار همین الآن می میرد و طوری زندگی کند که انگار تا ابد زنده است. می شه این رو بیشتر و ملموس تر توضیح بدین؟ سوال هفتم: سوال 17129، فرمودید «اسلام نمی خواهد زنان قلدری و بی منطقی مردان را تحمل کنند»، از طرفی می گویند «برای رسیدن به مقام حضرت آسیه، زنان باید بر بداخلاقی های شوهر خود صبر کنند». نمی توانم این دو جمله را با هم جمع کنم. بالاخره تئوری اسلام در مواجهه با قلدری و بی منطقی مردان چیست؟ سوال هشتم: فرمودید یک روز رانندگی برای زن تبرج بود ولی امروز نیست. به نظرتون چرا در دوره ای رانندگی که امری بسیار عادی است برای زن تبرج به حساب می آمده؟ به نظرتون نگاه های جنسیتی اسلام عامل حساسیت بی جا نسبت به زن و تبرج شدن رانندگی او، نبوده؟ پیشاپیش از توجهتون و پاسخ به سوالاتم بسیار سپاسگذارم. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان خدایی که فرزند را خلق کرده است همه ی شرایط رشد او را و رزق او را فراهم می کند عمده آن است که ما با توکل به خدا وظیفه ی خود را درست انجام دهیم. موفق باشید

17187
متن پرسش
سلام علیکم: آقای طاهرزاده در حاضر وقتی شخصیت خودم رو بررسی می کنم می بینم استعداد و توانایی هایم کم نیست، ولی متاسفانه هنوز هیچ کاری برای اسلام انجام ندادم و این واقعا درداوره ... فقط دلم می خواست این فکرم رو با شما در میان بذارم (اگه نکته ای صلاح می دونید....) (جوابی که معمولا به خودم میدم: تا زمانی که درگیر گناه باشی، توفیق سربازی پیدا نمی کنی وقتی پاک بشی، خدا تو مسیر قرارت میده) با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم همین طور است سعی بفرمایید با مطالعات دینی و رشد اخلاقی خود را آماده ی سربازی اسلام و انقلاب اسلامی کنید. موفق باشید

17184
متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت استاد طاهرزاده عزیز: بنده تازه وارد حوزه علمیه شده ام، سخنی از قول حضرت آیت الله جوادی آملی (حفظه الله) شنیده ام که می فرمایند: «ما هرچه داریم از 6 ماه اول طلبگی مان است» می خواستم بپرسم که منظور استاد چیست؟! در این 6 ماه چه کار کردند که اینطور شکوفا شدند؟! ما باید در اول طلبیگی مان چیکار کنیم؟! ممنون و متشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقا نمی دانم منظور آیت الله چیست. ولی اگر با همان عزمی که آمده اید نظم کارها را دنبال کنید و خود را به جز امور طلبگی به کارهای دیگری مشغول ننمایید مزه ی طلبگی به کام شما آنچنان شیرین می آید که تا آخر آن را حفظ می کنید. موفق باشید

17183
متن پرسش
سلام بر استاد عزیز و گرامی: ۱. شرح مرحوم آیت الله انصاری شیرازی بر منظومه را چگونه ارزیابی می کنید؟ ۲. طبق جلسات، عقل و ادب ادامه انقلاب، آیا دیدن جایگاه تاریخی حادثه ها منافاتی دارد با اطلاعات داشتن از تحلیل ها و تاریخ؟، یعنی اطلاعات تحلیلی سیاسی در حادثه ها حجاب نمی شوند! ۳. آیا در انقلاب اسلامی، لطف خداوند به بشر تا حدی می شود که در بخشش گناهان و سلوک الی الله هم تاثیر داشته باشد؟ و خداوند توفیقات بیشتری به بشریت بدهد؟ ۴. استاد بنده هر وقت در مورد جایگاه تاریخی خود و انقلاب فکر می کنم یاد دوران امام باقر (ع) و خصوصا امام صادق (ع) می افتم، آیا درست است که این تطبیق صورت بگیرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به عنوان یکی از شرحهای منظومه قابل استفاده است 2- خیر به شرطی که از جایگاه تاریخی حادثه غفلت نشود 3- به نظر همین طور می آید 4- به به چه خوب است این تطبیق. موفق باشید

17181
متن پرسش
با عرض سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: در بحث طی الارض نظر آیت الله جوادی تقریبا این است که طی الارض طی مکان با سرعت بالاست ولی شما فرمودید طی الارض به حرکت جوهری ربط دارد و از نوع ایجاد است اگر ممکن است این موضوع را توضیح دهید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «از برهان تا عرفان» در قسمت حرکت جوهری بنده دلایل نظر خود را عرض کرده ام. موفق باشید

17180
متن پرسش
سلام علیکم: استاد گرامی لطفا وحدت وجودی که امام خمینی در عروته الوثقی قائلین به آن را نجس می دانند با وحدت وجودی که در کتب مختلف عرفانی اشان مطرح است تفکیک فرمایید. دوم آنکه در یکی از سوال و پاسخ ها شما موسیقی را کاملا رد و غیر مفید دانسته بودید. سوال بنده از شما این است که آیا وقتی که مقام معظم رهبری به آقای افتخاری گلایه می کنند که چرا موسیقی شاد نمی خوانید و وقتی امام راحل به موسیقی ای مطهر علاقه شدید نشان می دهند و با آن گریه می کنند یا وقتی که امام در پاسخ به آن خانم که گفته بود گروه نوازندگی از اول انقلاب تا حالا ناراحت اند که حالا که موسیقی حرام شده چه کنیم و امام فرمودند که برای انقلاب و اسلام بزنید و وقتی که امام در پاسخ به آن بنده ی خدا که با هم پای تلوزیون بودند و شاکی شده بود که چرا در تلوزیون موسیقی شاد پخش می شود و امام فرموده بودند این قبل از انقلاب و خارج از فضای توحیدی انقلاب حرام بوده است نه الان. علت تندروی های ما چیست؟ آیا ما از امام خمینی هم غنی تریم؟ لطفا با توجه به همه مستندات بالا پاسخ دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- وحدت وجود به معنای آنکه هرچیزی خدا باشد هیچکس قبول ندارد و وحدت وجود به آن معنا که تماما حق در صحنه است و مخلوقات همه مظاهر حق اند چیزی است که عرفا و از جمله امام به آن معتقدند 2- بنده به هیچ وجه مخالفت کلی با موسیقی ندارم. عرض بنده آن است که حوزه ی موسیقی در حد تحریک خیال است و اگر کسی بخواهد به معانی و حقایق بالاتری دست یابد از ظریق موسیقی نمی تواند. موفق باشید

17179
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: این که حضرتعالی در جزوات مختلف متذکر می شوید باید برای نظام سازی مشکلات را از ریشه یافت و با قانون یا بخش نامه کاستی ها و نقص ها، حل نمی شود و مکر را دیدم تاکید دارید بر این که نظام «آموزشی» ما باید اصلاح گردد، لطف بفرمایید که به طور مشخص و جامع چه رکنی یا ارکانی از نظام آموزشی حل شود؟ چون حقیقتا بنده در حال تحقیق و تعقیب حل این مسئله هستیم تا نظام آموزشی اصلاح شده ای را در قالب کوچک اجرایی کنیم. مضاف بر این که فرمودید نظام «قضایی» ما هم باید اصلاح شود در این موضوع هم نکات لازم و جامع را بفرمایید؟ شایان ذکر است که اگر جزوه یا نوشتاری در این موارد اشاره شده از خودتان یا دیگران هست معرفی نمایید. حلال بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است که به مباحث «متن خوانی» کتاب «خرد سیاسی زمان توسعه نیافتگی» که بر روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید

17178
متن پرسش
سلام استاد عزیز: اولا استاد به طور مشخص بفرمایید که مجاهدت با نفس در مقابل امیال مختلف یعنی چه و چگونه باید دنبال شود؟ ثانیا برای مجاهدت با میل به شهرت و ریاست چگونه باید این میل را سرکوب کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر شریعت الهی به طور مشخص روشن نفرموده است که رعایت حلال و حرام الهی به تمام معنا مجاهدت با نفس است آن هم به روش عملی. و مگر همین که ما به جای مطرح کردن خود در امور مثبت خدا را به میان آوریم و کارهای مثبت را به خدا نسبت دهیم و به توفیقات او همان مبارزه با شهرت طلبی نیست. موفق باشید

17177
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار بنده پیرو صوت هایی که از جنابعالی درباره روزه و... گوش دادم و با توجه به سیره ائمه ی هدی تصمیم گرفتم دو سه روزی از هر هفته را روزه بگیرم و قبل تر از آن عادت بد پرخوری را ترک کردم تا هم با توجه نمازم را بخوام هم راحت بخوابم و هم آزاد از تعلقات آنی باشم تا اینکه به سیره ی ائمه عمل کرده باشم و مسیر بندگی را به لطف و عنایت حضرت حق طی کنم. با توجه به اینکه دختر هستم و لاغر بودنم داد مادرم و خواهر و دوستانم را درآورده و از قیافه و چهره ی قبلی خودم فاصله گرفتم در مقابل واکنش این عزیزان خیلی اذیت می شوم من به این حالت خودم راضی هستم و الان بیشتر احساس با خدا بودن می کنم تا قبل، ولی گاهی وقت ها حرفی برای جواب دادن به خانواده که چرا کم می خورم یا چرا به طول دادن نمازم بیشتر اهمیت قائلم تا نشستن پای سفره و... استاد بنده چیکار کنم؟ پیشاپیش از پاسخگویی تان کمال تشکر را دارم!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای آنکه نور روزه داری در شما شکل بگیرد و بدنتان نیز به زحمت نیفتد اولا در هر ماه پنجشنبه ی اول و آخر و چهارشنبه ی وسط ماه قمری را روزه بگیرید ثانیا قبل از سیرشدن از غذا دست بکشید از ورزش کردن هم غافل نباشید. موفق باشید

17176
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیزم: به نظر حضرتعالی پرخوری چه معنایی دارد؟ و اینکه چرا امروزه افراد بسیار می خورند اما سیر نمی شوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی:سلام علیکم: روح اگر حرص به عالم ماده را در خود کم نکند آن حرص به صورت خوردن می خواهد خود را ارضاء نماید. به همین جهت در روایت داریم منافق با هفت شکم غذا می خورد زیرا از طریق نور شریعت ارضاء نشده است. موفق باشید

17175
متن پرسش
سلام استاد: سوال جالبی یکی از دوستان مطرح کرد. می گفت: اگر علم پزشکی اینقدر پیشرفت کند که بتواند مغز انسانی را به انسان دیگری پیوند بزند، این انسانی که جان سالم بدر برده است، با هویت صاحب بدن در جامعه ظاهر می شود یا با هویت صاحب مغز. در وهله اول سوال بی موردی است ولی همین امشب در خبری خواندم که می خواهند سر انسانی که معلولیت شدید جسمی دارد به بدن کسی که مرگ مغزی شده است پیوند بزنند. اگر این عمل موفقیت آمیز باشد تکلیف حافظه، شخصیت قبلی و در حقیقت روح این دو نفر چه می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع را در کتاب خویشتن پنهان مورد بررسی قرار داداه ایم که اساسا فکر و حافظه مربوط به نفس است و نفس آن شخص هر بدنی را که انتخاب کند حافظه ی آن بدن می شود که البته به احتمال زیاد چون هیچکدام از این بدنها دیگر مناسب آن روح نمی باشند روح از هر دو بدن منصرف می شود. موفق باشید 

17173
متن پرسش
حضرت استاد سلام علیکم: جریان موسیقی انقلاب امروز بسیار بی کیفیت است و تاثیرگذاری لازم برای نفوذ فرهنگی را ندارد. بنده در صفحه شبکه اجتماعی ام به تبلیغ موسیقی خوب اعم از موسیقی های بی کلام و ... به موسیقیدانان انقلابی می پردازم که مورد توجه عموم هم قرار گرفته. آیا این مسئله مشکلی از نظر جنابعالی دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده برای ابتدای کار نیاز است. موفق باشید 

17172
متن پرسش
سلام علیکم استاد: آیا غربی ها نظم در جامعه شان محقق شده است؟ آیا ما دنبال نظم غربی هستیم؟ مثلا با میلیونها جریمه کردن عامل منظم شدن در جامعه می شوند. آیا این نظم کشورهای اروپایی را قبول دارید؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلم نظم غربی نظم معاویه ای است و نظمی که مورد نظر اسلام است نظم محمدی(ص) است که با رعایت حقوق انسان ها رویکرد الهی را مد نظر دارند. موفق باشید

17171
متن پرسش
سلام استاد: نمی دانم چرا بعد از مطالعه مباحث معرفت نفس طوری است که بعد از مدتی دوباره به اطلاع تبدیل می شود و از حالت حضوری و زنده بودن خارج می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون می خواهید به حافظه بسپارید در حالی که اصلا نباید نگران این مسائل باشید بگذارید ملکات خودتان کار خود را بکنند. موفق باشید

17170
متن پرسش
با سلام: می خواستم بدونم مقام حضرت جبرائیل برتر هست یا حضرت محمد (ص) یکی از اساتید دانشگاه گفتن که جبرییل عامل حیاته و حتی از پیامبر (ص) بالاتره. حتی معراج رو پرسیدم، گفت روایت اشتباهه نظرت حضرتعالی چه می باشد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام حقیقت محمدی(ص) فوق جبراییل و میکاییل است ولی مقام نفس ناطقه ی حضرت از طریق حضرت جبراییل تعلیم می گیرد. موفق باشید

17167
متن پرسش
سلام علیکم: استاد گرامی حضم و تشخیص این مسئله که امام خمینی در رساله شان قائلین به وحدت وجود را مشرک و نجس می دانند و از طرفی اکثر کتبشان ذیل وحدت وجود است برای ما ترسی ایجاد کرده است. لطفا راهنمایی فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تعجب می کنم که می فرمایید امام در رساله شان معتقدین به وحدت وجود را مشرک می دانند در حالی که تمام حرف ایشان دفاع از وحدت وجود است. آری آیت الله مکارم در اولین رساله شان چنین موضوعی را مظرح کردند ولی بعداً در رساله های بعدی منصرف شدند. موفق باشید

17165
متن پرسش
با سلام: ببخشید استاد. استاد مناسب حال من ناچیز این است که: سالها طی شد مرا در بحث جبر و اختیار / زین میان جز حیرت از آثار یارم نیست کار. آقای طاهرزاده یک سوال خیلی ذهن مرا درگیر گرده و آن اینکه در بحث «لا جبر و لا تفویض» از منظر عرفان، عرفا می گویند که درست است که خداوند پیش از خلقت، به آینده موجودات و سرنوشت آن ها علم دارد، اما این علم موجب اجبار انسان ها در سرنوشتشان نیست. زیرا علم خدا تابع اقتضائات عین ثابت انسان است. نه اینکه عین ثابت تابع و محکوم علم خدا باشد به طوری که هرچه خدا می داند همان اجبارا برای انسان در آینده رخ می دهد. پس صحیح این مطلب، نظریه اول است. مثلا خداوند به عین ثابت من نگاه می کند (پیش از خلقت) و می بیند که اقتضاء عین ثابت من، کافر شدن است. و در سرنوشت من کافر شدن قرار دارد و خدا می داند، آنوقت که من کافر می شوم. حال سوال من اینست که این اقتضائات عین ثابت من از کجا نشأت می گیرد؟ یعنی اینکه کافر بودن که در عین ثابت من قرار دارد، بر چه اساسی است؟ خدا خواسته؟ یا نه بلکه از ذاتیات عین ثابت من، کافر بودن است. اگر از ذاتیات عین ثابت من است، خوب یک نوع جبر است. چرا از ذاتیات فلانی نیست؟ خب اینطوری یک نوع جبر به حساب میاد. هرچند ما اختیار داریم که کافر شویم یا نشویم. ولی اگر اقتضاء عین ثابت ما کافر شدن و عصیان باشد خب قطعا بر اختیار ما تاثیر می گذارد. لطفا به صورتی توضیح بفرمایید که بنده که در معارف عرفانی در سطح بالایی نیستم متوجه شوم. (بیشتر خواهش می کنم در این مورد توضیح دهید که اقتضائات عین ثابت من از کجا نشأت می گیرد؟ خواست خداست؟ یا تصادفی قرعه کافر بودن به نام یکی می افتد و عین ثابت او استعداد کافر شدن را بیشتر از دیگران دارد؟) ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در مورد اعیان ثابته در جواب سؤال‌ها به کاربران شده است که با استفاده از جستجوی سایت می‌توانید به آن جواب‌ها دست بیابید. عنایت داشته باشید که انسان در ذات خود مختار است و هر نوع شخصیتی را می‌تواند برای خود انتخاب کند و یا پس از مدتی انتخاب دیگری نماید. و از این جهت حضرت حق مطابق انتخاب ما با ما همیشه برخورد می‌کند. حال اگر ما از انتخاب اولیه صرف‌نظر کردیم حضرت حق نیز مطابق انتخاب جدید با ما برخورد می‌نماید. موفق باشید

17164
متن پرسش
سلام حضرت امام رضا علیه السلام بر شما باد جناب استاد طاهرزاده: غرض از مزاحمت اینکه وقتی روایات بشدت مومنین را نسبت به بدگویی نسبت به همدیگر با آن شدت می ترساند، خوف وجودمان را می گیرد که پس چطور نیروی انقلابی را نقد کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نقد از سر دلسوزی انجام می‌گیرد تا امور مسلمین به صلاح گراید. ولی ضایع‌کردن و ایجاد دشمنی بیشتر را شیطان برای به فسادکشاندن جامعه القاء می‌کند. موفق باشید

17160
متن پرسش
سلام علیکم: دیروز در صحبتهاتون در کتابخونه مرکزی فرمودین در طی حمله چنگیز یکی از عرفا فرموده بود خدا به اسم غنی عن العالمینش ظهور کرده. من نفهمیدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض شد که حضرت حق در هر دوره و تاریخی تجلیِ خاصی دارد و جناب نجم‌الدین کبری در آن شرایط متذکر شده بود که مرحله، مرحله‌ی تجلی اسم غنیٌ عن العالمین است. موفق باشید

17159
متن پرسش
سلام استاد همون طور که همه می دونیم ما برای کمال آفریده شدیم و همه ی ما چه بخواهیم چه نخواهیم کمال طلب هستیم ولی در این بین افرادی هستند که حالا به واسطه ی دلایل طبعی و ارثی یا به واسطه ی دلایل تربیتی این خصیصه در آن ها بیش از حد رشد پیدا کرده و این افراد در همه ی زمینه های ممکن پیش رویشان اعم از مادی یا معنوی ناخوداگاه میل شدید به بهترین و کاملترین دارند در نتیجه چون عالی ترین و کاملترین همیشه اتفاق نمیفته این افراد همیشه در حال ملامت کردن خودشون هستند و این ملامتگری آزارشون میده. می خواستم بدونم راه کار شما از منظر دین برای این افراد چیه؟ چه طور میشه حس قناعت و کمتر خواهی را مخصوصا در افراد مذهبی و مخصوصا در زمینه های معنویدر این افراد ایجاد کرد؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فطرت انسانی در عین کمال‌طلبی و نظر به کمال مطلق اگر از طریق رعایت دین خدا همواره بیدار و زنده نگه‌داشته شود احساس داشتن نور خدا را و اُنس با حضرت حق را در خود می‌یابد. به همین جهت اگرچه به کمال مطلق نمی‌رسد احساس محرومیت از آن نیز ندارد و به همین جهت است که قرآن می‌فرماید: «الا بذکراللّه تطمئن القلوب» یعنی هرانسانی با هر استعدادی تنها از طریق یاد حضرت حق و اُنس با او که همان رعایت احکام الهی است، به آرامش خواهد رسید. موفق باشید

17155
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: همانطور که می دانید انسان پنج قوه دارد حس خیال، وهم، عقل و فوق عقل، هر کدام از این قوا خوراکی مخصوص به خود دارند که می بایست تغذیه شوند البته باید حدود الهی را مراعات کرد تا جنبه فوق عقلانی و انسانی مان متوقف نشود. شما فرمودید حوزه‌ی فعالیت موسیقی تحریک خیال است و سالک إلی اللّه نمی‌خواهد در محدوده‌ی خیال متوقف شود و از این جهت است که اولیاء معصوم«علیهم‌السلام» ورودی به موسیقی نداشته‌اند این گفته شما در مورد بقیه قوا هم صادق است به فرض مطالب علمی و معقولات قوه عقل را تحریک می کنند آیا چون عقل تحریک می شود و ممکن است انسان را در محدوده عقل متوقف کند نباید سراغ معقولات رفت؟ هرکدام از محسوسات برای قوه حس نیز همین حکم را دارد من احساس می کنم موسیقی کار دیگری با روح و جان انسان می کند که معصومین علیهم السلام حتی سراغ غیر حرام آن هم نمی رفتند نیاز به توضیح بیشتری دارم لطفا راهنمایی کنید. متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که بعضی از قوای نفس ناطقه‌ی انسان به خودی خود اصالت دارند و بعضی به تبع می‌توانند مفید باشند. همان‌طور که مثلاً میل جنسی یک نیاز به تبع است که اگر بدان جواب داده نشود به حقیقت انسان لطمه‌ای وارد نمی‌شود؛ بعضی از ابعاد خیال نیز اصالت ندارند و این‌طور نیست که باید همه‌ی حوزه‌های خیال را جواب داد، به‌خصوص که اگر میدان خیال از طریق عقل و قلب کنترل نشوند به خودی خود حجاب عقل و قلب می‌شود. و در مورد عقل نیز باید مقدمه‌ای باشد برای رجوع انسان از طریق قلب به حضرت حق وگرنه خود عقل نیز یک حجاب نورانی است که باید از آن نیز به عنوان یک حجاب عبور کرد. موفق باشید

17154
متن پرسش
فرق بلا و امتحان چيه؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً تشخیص این‌دو آسان نیست. به همین جهت انسان در کنار استغفار برای رفع بلا در مقابل سختی‌ها از خود، ناآرامی نشان نمی‌دهد به امید آن‌که اگر آن سختی‌ها به جهت امتحان است موجب سرافرازی انسان گردد. موفق باشید

17152
متن پرسش
بسم الله با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد بزرگوار که حق زیادی گردنم دارد. استاد چند روز پیش کتاب «گزینش تکنولوژی از دریچه بینش توحیدی» شما را خواندم در قسمتی آخر کتاب به این جمله رسیدم: «این اشتباه بزرگی ست که غرب را به خوب و بد تقسیم کنیم، بلکه آن فکر و فرهنگ، کُل واحدی ست که علمش به فرهنگش ختم می شود و تمدنش سَر از جهان بینی مادی اش در می آورد. هر گوشه اش را گرفتیم بقیه اش را هم گرفته ایم؛ زیرا غرب تکنیک نیست، فرهنگ است ...» البته این جمله را در جاهای مختلف در تلگرام نشر دادم که بعضی از دوستان عزیز و با اندیشه انتقادات و حاشیه هایی از صحبت های حضرت آقا در این مورد ارائه کردند که در زیر خدمتتان می آورم: ------------------------------------------------------------------------------------------------------------ نفي غرب به هيچ وجه به معني نفي تكنولوژي و علم و پيشرفت و تجربه هاي غرب نيست، نفي غرب به معناي نفي سلطه غرب است که هم سلطه‌ی سیاسی مورد نظر است، هم سلطه‌ی اقتصادی و هم سلطه‌ی فرهنگی. (بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با جمعي از جوانان 13/11/78) ببینید؛ فرهنگ غرب، مجموعه‌ای از زیباییها و زشتیهاست. هیچ کس نمی‌تواند بگوید فرهنگ غرب یکسره زشت است؛ نه، مثل هر فرهنگ دیگری، حتماً زیبایی هایی هم دارد. هیچ کس با هیچ فرهنگ بیگانه‌ای این‌گونه برخورد نمی‌کند که بگوید که ما درِ خانه‌مان را صددرصد روی این فرهنگ ببندیم؛ نه. فرهنگ غرب، مثل فرهنگ شرق، مثل فرهنگ هرجای دیگر دنیا، یک فرهنگ است که مجموعه‌ای از خوبیها و بدیهاست. یک ملت عاقل و یک مجموعه‌ی خردمند، آن خوبی ها را می‌گیرد، به فرهنگ خودش می‌افزاید، فرهنگ خودش را غنی می‌سازد و آن بدیها را رد می‌کند. همان‌طور که گفتم، در این زمینه، بین فرهنگ اروپایی، غرب، امریکایی، امریکای لاتین، آفریقا و ژاپن فرقی نیست و هیچ تفاوتی ندارد و در این حکمی که می‌گویم، همه یکسان هستند. ما در مقابل هر فرهنگی که قرار می‌گیریم، به‌طور طبیعی تا آن جایی که می‌توانیم، باید محسّنات آن را بگیریم و چیزهایی که مناسب ما نیست - بد و مضرّ است - و با چیزهایی که به نظر ما خوب است، منافات دارد، آن را رد کنیم. این اصل کلّی است. منتها در زمینه‌ی فرهنگ غربی نکته‌ی مهمّی وجود دارد که من دلم می‌خواهد شما جوانان به این نکته توجّه کنید. فرهنگ غرب - یعنی فرهنگ اروپایی ها - عیبی دارد که فرهنگ های دیگر، تا آن جایی که ما می‌شناسیم، آن عیب را ندارند، و آن «سلطه‌طلبی» است. سوال: جوانانی که در دوران انقلاب بوده‌اند، حضور سلطه استعمار را به‌خوبی لمس کرده‌اند؛ به خاطر این که خیلی چیزها را دیده و درک نموده‌اند. ولی جوانانِ امروز مفهوم و تصویر روشنی از سلطه و استعمار در ذهنشان نیست و این طبیعی است؛ به دلیل این که در دوران انقلاب نبوده‌اند، مستشاران خارجی را ندیده‌اند و کلاًّ حضور چکمه‌های استعمار را در میهن اسلامی مان لمس نکرده‌اند. با توجّه به این که هر موقع حرف نفی غرب به میان می‌آید، به دلیل همین تصویر روشنی که جوانان در ذهن خودشان ندارند، سریعاً نفی فنآوری به ذهنشان می رسد؛ با توجّه به این که عدّه‌ای تبعیّت از غرب را دربست قبول کرده‌اند و عدّه‌ای پذیرش غرب را نفی ارزشها و اصول اسلامی و ملی دانسته‌اند و با توجّه به این که نفی غرب و تبعیّت غرب، حتماً در انقلاب و نظام حاکم دلایل مشخّصی داشته است، می خواستم از حضورتان خواهش کنم که تعریف جامع و مانعی از غرب داشته باشید، که در کنار این که خوبیها را از غرب اخذ می کنیم، با حفظ اصول و ارزشهای اسلامی و ملیمان، بدیها را کنار بگذاریم. به نظر شما کلاًّ نقطه تعادل در این میان چیست؟ پاسخ رهبری: این سؤال خیلی مهمّی است. من این‌جا چند نکته را در همین زمینه عرض می کنم. اوّل این که نفی غرب، به هیچ‌وجه به معنی نفی فنآوری و علم و پیشرفت و تجربه‌های غرب نیست و هیچ عاقلی چنین کاری را نمی کند. نفی غرب، به معنای نفی سلطه غرب است که هم سلطه سیاسی مورد نظر است، هم سلطه اقتصادی و هم سلطه فرهنگی. من در این فرصت اندک، در زمینه سلطه فرهنگىِ غرب چند جمله می گویم، شاید ان‌شاءاللَّه برای شما مفید باشد. ببینید؛ فرهنگ غرب، مجموعه‌ای از زیبایی ها و زشتیهاست. هیچ کس نمی تواند بگوید فرهنگ غرب یکسره زشت است؛ نه، مثل هر فرهنگ دیگری، حتماً زیباییهایی هم دارد. هیچ کس با هیچ فرهنگ بیگانه‌ای این‌گونه برخورد نمی کند که بگوید که ما درِ خانه‌مان را صددرصد روی این فرهنگ ببندیم؛ نه. فرهنگ غرب، مثل فرهنگ شرق، مثل فرهنگ هرجای دیگر دنیا، یک فرهنگ است که مجموعه‌ای از خوبیها و بدیهاست. یک ملت عاقل و یک مجموعه خردمند، آن خوبیها را می گیرد، به فرهنگ خودش می افزاید، فرهنگ خودش را غنی می سازد و آن بدیها را رد می کند. همان‌طور که گفتم، در این زمینه، بین فرهنگ اروپایی، غرب، امریکایی، امریکای لاتین، آفریقا و ژاپن فرقی نیست و هیچ تفاوتی ندارد و در این حکمی که می گویم، همه یکسان هستند. ما در مقابل هر فرهنگی که قرار می گیریم، به‌طور طبیعی تا آن جایی که می توانیم، باید محسّنات آن را بگیریم و چیزهایی که مناسب ما نیست - بد و مضرّ است - و با چیزهایی که به نظر ما خوب است، منافات دارد، آن را رد کنیم. این اصل کلّی است. منتها در زمینه فرهنگ غربی نکته مهمّی وجود دارد که من دلم می خواهد شما جوانان به این نکته توجّه کنید. فرهنگ غرب - یعنی فرهنگ اروپایی ها - عیبی دارد که فرهنگهای دیگر، تا آن جایی که ما می شناسیم، آن عیب را ندارند، و آن «سلطه‌طلبی» است. این، قطعاً دلایل انسانی و جغرافیایی و تاریخی ای دارد. از اوّلی که اینها در دنیا به یک برترىِ علمی دست یافتند، سعی کردند همراه با سلطه سیاسی و اقتصادی خودشان - که به شکل استعمار مستقیم در قرن نوزدهم انجامید - فرهنگ خودشان را هم حتماً تحمیل کنند. اینها با فرهنگ ملتها مبارزه کردند؛ این بد است. ملتی می گوید فرهنگ من باید در این کشور جاری شود! این چیز قابل قبولی نیست. هر چند هم خوب باشد، آن ملتی که این فرهنگ بر او تحمیل می شود، این را نمی پسندد. شما یقیناً خوردن نان و ماست را به میل و اشتهای خودتان، ترجیح می دهید به این که چلوکباب را به زور در دهانتان بگذارند و بگویند باید بخوری! وقتی کاری زورکی و تحمیلی شد؛ وقتی از موضع قدرت انجام گرفت و وقتی متکبّرانه و مستکبرانه تحمیل گردید، هر ملتی آن را پس می زند؛ باید هم بزند. مثلاً کراوات یک پدیده غربی است. غربیها این را می خواهند، دوست می دارند و با سنّتشان هماهنگ است؛ اما اگر شما که اهل فلان کشورِ دیگر هستید و تصادفاً کت و شلوار را انتخاب کرده‌اید، کراوات نزدید، یک آدم بیادب محسوب می شوید! چرا؟! این فرهنگ شماست؛ تقصیر من چیست؟ اگر کت و شلوار پوشیدید، باید پاپیون و کروات بزنید، و الاّ در فلان مجلس رسمی راه ندارید و یک آدم بیادب و غیرمنضبط و بینزاکت تلقّی می شوید! این، آن تحمیل فرهنگ غربی است. زن غربی، روشهایی دارد. آنها نسبت به مسأله زن و روش زن و پوشش زن و ارتباطش با مردان و حضورش در جامعه، فرهنگی دارند - خوب یابد، بحثی سرِ آن نداریم - اما سعی دارند این فرهنگ را به همه ملتهای دنیا تحمیل کنند! در باب فرهنگ غربی، این بد است. من یک وقت مثالی زدم و گفتم شما گاهی خودتان به انتخاب خود غذای مقوّی و یا داروی شفابخشی را مصرف می کنید؛ اما یک وقت بیهوشتان می کنند، یا می خوابانند، دست و پایتان را می گیرند و با آمپول چیزی را به شما تزریق می کنند! سعی شده است از طریق رؤسای کشورها و رژیم های فاسد، فرهنگ غربی به ملتها تزریق شود! رژیم و خاندان فاسد پهلوی - که خدا از اینها به خاطر آنچه که با ملت ایران کردند، نگذرد - از این قبیل بودند. اینها با انواع روشها و شیوه‌ها سعی کردند فرهنگ غربی را بر کشور ما حاکم کنند. به خاطر این، ملت ایران را تحقیر می کردند؛ فرهنگ ملی را تحقیر می کردند؛ باورهای ملی را تحقیر می کردند. شما ببینید در دوران حکومت پهلوی ها و اندکی قبل از آن در اواخر حکومت قاجارها، که همین حمله غربی ها شروع شده بود و در دوران پهلوی ها به اوج خود رسید، پرورش یافته‌های آن دوران، ملت ایران را اصلاً قابل این نمی دانستند که بتواند خودش را اداره کند، بتواند کاری بکند، بتواند چیزی بسازد، چیزی به دنیا ارائه دهد و یا بر معلومات دنیا اضافه کند. این به خاطر چیست؟ این به خاطر تحقیر فرهنگ ملت، تحقیر هویّت ملی و تحمیل فرهنگ بیگانه است. هویّت ملی با «فرهنگ» شکل می گیرد. هویت هر ملتی، فرهنگ اوست؛ این را نبایستی زخمی و جریحه‌دار کرد. علت مقابله ملت ایران با فرهنگ غربی این است، والاّ بله، فرهنگ غربی محسّنات و زیبایی هایی هم دارد. البته زشتیهایی هم دارد که آن زشتیها بیخ ریش خودشان! اشکالی ندارد که ما زیباییهای فرهنگ آنها را فرا بگیریم. این که حالا آن زیباییها چیست، می تواند مورد بحث قرار گیرد. http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2927 در ديدگاه مقام معظم رهبري نفي غرب به معناي نفي غرب به معناي مطلق وبه طور كلي نيست و ايشان بين نقاط مثبت و منفي غرب تفكيك كرده مي فرمايند: نفي غرب به هيچ وجه به معني نفي تكنولوژي و علم و پيشرفت و تجربه هاي غرب نيست، نفي غرب به معناي نفي سلطه غرب است (بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با جمعي از جوانان 13/11/78) همچنين فرمودند: ما با تحميل فرهنگ غرب بر ملتهاي مسلمان مخالفيم فرهنگ غرب، فرهنگي است كه در عين برخورداري از نقاط مثبت، نقاط منفي هم دارد، ما معتقد به تبادل فرهنگي هستيم ما مي گوييم ملتي مثل ملت ايران يا ديگر ملل مسلمان بايد در ميان فرهنگهاي عالم نگاه كنند و آنچه كه برايشان مفيد و بدرد بخور است جذب و از آن استفاده كنند، آنچه راهم كه برايشان لازم و مفيد نيست بايد طرد كنند اما دولتهاي غربي، سردمداران نظامهاي استكباري و به خصوص آمريكا اصرار دارند با انواع و اقسام طرق، فساد و بي بندباري را كه جزو خصوصيات فرهنگ غربي است را به ملتهاي مسلمان و كشورهاي اسلامي تزيق و تحميل كنند. (خطبه هاي نماز جمعه تهران 14/3/73)http://www.siasi.porsemani.ir/node/1355 ----------------------------------------------------------------------------------------------------------- حقیر هم پاسخ های زیر را داده ام: ولی برداشت حقیر از صحبت حضرت آقا این ست که ایشان می گویند دلیل مخالفت ما با غرب، تکنولوژی غرب نیست؛ بلکه دلیل مخالفت ما با غرب فرهنگ و سلطه ی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی ست ... وگرنه ایشان جایی از تکنولوژی غرب تمجیدی نکردند به معنای ذاتی از تکنولوژی غرب ... "یكی از عیوب ما و جوامع ما در طول زمان این بوده است كه گاهی فرهنگ خود را متأثر می كردیم از فرهنگ بیگانگان. كسانی این را در میان جامعه‌ی ما و كشور ما به عمد ترویج كردند؛ ما را سوق دادند به سمت زندگی كسانی كه دل و جانشان خالی بود از نور معنویت.۱۳۹۲/۰۴/۱۹" - البته من نظرم اینه آقا توی این زمینه داره خیلی سطح پایین برای مردم صحبت میکنه تا دست بگیره و یه سطح ببره بالا ... دقیقاً مثل صحبت آقا در مورد برجام و مذاکره ... چون مطالب سایت آقا در مورد غرب و تمدن نوین اسلامی را ببین (تگ سایت آقا) ؛ اینقدر از معایب فرهنگ غرب صحبت کرده که نهایتاً به همین نتیجه از حرف آقا می رسیم ... من هم منظورم نیست تکنوژی غرب را بگذاریم کنار؛ این برای زمان فعلی ست... یعنی اولین قدم برای برون رفت از فرهنگ غرب همین سبک هست... ولی روزی که قرار باشه تمدن نوین اسلامی به معنای کامل پیاده بشه دیگه حتی جایی برای تکنوژی غرب از نظر تفکری نیست. ------------------------------------------------------------------------------------- با توجه به مباحثه ایی هم که با دوستانی که اهل تفکر هستند موضوعی که خیلی از دوستان روی آن بحث و نقد داشتند همین بحث تفکیک تفکر و تکنولوژی غرب از خود غرب است. بنده ی حقیر به شخص هر چقدر فکر می کنم باز هم می بینم که اگر ما به تکنولوژی غرب هم نظر کنیم باز هم غربی فکر کرده ایم و مقداری به آن نزدیک شده ایم چون تکنولوژی غربی برای استفاده نیاز به زندگی کردنی غربی دارد ... مگر ما در تکنوژی و علم خودمان ابن سینا؛ رازی و بزرگانی مانند شیخ بهایی و آن حمام معروف را نداریم ... همچنین به نظر در نگاه حضرت امام(رضوان الله علیه) و شهید سید مرتضی آوینی حتی نگاه به تکنولوژی غربی هم در اصل نفی می شود ... حالا سوال حقیر این است آیا بنده درست متوجه موضوع شده ام یا خیر؟ و اینکه برای روشن تر شدن بحث برای بنده و دوستان چه کار و چه کتاب و چه فکری باید به میدان بیاید؟ بعضی دوستان این حرف و جمله شما را مخالف نظر رهبری دانستند (به نظرم اشتباه فکر می کنند) اگر فکر می کنید که امکان سوء برداشت وجود دارد پاسخ تان را خصوصی ارسال بفرمایید. باتشکر از شما یاعلی مدد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با همه‌ی این حرف‌ها اگر محکمات سخنان مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» را مدّ نظر قرار دهیم، موارد متعددی پیدا می‌شود که ایشان مبانیِ فرهنگ غرب را که همان اومانیسم است، مردود می‌دانند و از این جهت در سخنرانی مشهورشان که بحث سبک زندگی غربی را به میان آوردند، روشن نمودند که ما مبانی فرهنگ غرب را که همان نگاه مادی به عالم و آدم است، نباید بپذیریم هرچند می‌توانیم با مبانیِ توحیدی خودمان آن‌چه در زمین و زمینه‌ی فرهنگی ما جای می‌گیرد، از دست‌آوردهای تکنیکی آن‌ها استفاده کنیم، ولی این مشروط به آن است که نسبت به روح آن تکنیک و فرهنگی که آن‌ها را به‌وجود آورده است، خودآگاهی داشته باشیم. و جمله‌ای که در آن کتاب عرض شده است برای ایجاد همین خودآگاهی است، وگرنه مثل 200 سال گذشته همچنان مقلّد غرب خواهیم ماند بدون آن‌که متوجه شویم باید غرب را یک فرهنگ بدانیم، نه مجموعه‌ی ابزارها و عادات‌ها. موفق باشید  

17151
متن پرسش
سلام: فردی با گرایشات مذهبی هستم اما جنس مخالف و بی حجابی اطراف بسیار روی روحم موثر است و با اینکه سعیم بر بی تفاوتی و کنترل چشم است اما کوچکترین مظاهر جنس مخالف مرا دچار افسردگی، وسواس فکری، اندوه و درد و دوگانگی می کند. (حس نفرت و تمابل) و نمی توانم تو جامعه راحت زندگی کنم و بی خیال و گذرا، 80 درصد دریچه دید من به تمامی زنان جنسی است، دو سال است ازدواج کردم زندگی خوبی دارم، چطور این مریضی دل و روح و این عقده دلم را درمان کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال وظیفه‌ی ما آن است که خیالات خود را دنبال نکنیم. همین‌که متوجه‌اید خیالاتتان شکل درستی ندارد، یک قدم به جلو است. پیشنهاد بنده آن است که کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را مطالعه فرمایید. موفق باشید

نمایش چاپی