بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
6576

عرفان حلقهبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم نظر حضرتعالی درباره عرفان حلقه چیست؟ اگر این روشی بهره‌ای از حقیقت ندارد با چه ساز و کاری موفق به درمان بیماری ها میشود؟ این روش طرفداران زیادی در بین جوانان پیدا کرده، لطفا اگر منبع، جزوه یا کارگاهی در این زمینه موجود است معرفی فرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم کتاب «جایگاه جن و شیطان و ملک» بتواند به سؤالات جنابعالی در این مورد جواب دهد. متن کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید
4454
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز منظورتان از درونی شدن علم و ملکه شدن علم برای طلبه قبل از ازدواج چست؟ یعنی طلبه قبل از ازدواج چه کار کند و چه تحولی در او بوجود بیاید علم او برایش ملکه شده؟ سؤال دوم اینکه من دانشجوی کارشناسی ارشدم و 25 سالمه و انشاءالله می خواهم برم حوزه از سطح یک شروع کنم حال با توجه به اینکه سنم بالاست و اگر بخواهم به این توصیه گوش کنم سنم خیلی بالا میره و به عقیده بعضی نشاط جوانی را از دست می دهم و .... به نظر شما چکار بهتر است ؟ ازدواج یا ملکه کردن علم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- وقتی طلبه بدون توجه به سایر امور تمام توجه خود را صرف درس و بحث کرد آن دروس برایش ملکه می‌شود 2- با توجه به این امر اگر بعد از چندسال اول طلبگی ازدواج کنید إن‌شاءالله مشکلی پیش نخواهد آمد. موفق باشید
581

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد ارجمند .در مباحث فلسفی و عرفانی که در هر مجلس گفته میشود مولانا جلال الدین بلخی جایگاه ممتازی دارد .اما در مباحث وی اثری از ولایت پذیری نیست .در ست است که در مدح حضرت علی شعر گفته اما معنی ولایت ومعصوم بودن او و سایر ائمه را نمیدهد .در اشعار سعدی وفردوسی و.... هم در مدح عمر وابوبکر بسیار گفته شده .سئوالی که دارم این است که این بزرگواران آیا مثل ما فکر نمیکرده اند.حضرت مولانا با این سواد فلسفی وعرفانی چطور صراحتا به ولایت اشاره نکرده ؟میدانم اعتقادات شیعه از زمان شیخ صدوق قرن 5 ثبت شده اما چرا این بزرگواران در اشعار خود در مدح عمر وابوبکر هم که شیعه انان را غاصب ومنحرف کننده مسیر اسلام میداند شعر سروده اند ایا نااگاه بوده اند؟ایا فهم دیگری از دین داشته اند ؟لطفا مرا راهنمایی کنید که بد جوری ذهن من و امثال من را مشغول کرده است.با تشکر و صبر و حوصله شما.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: در کد شماره‌ی 575 إن‌شاءالله جواب خود را می‌گیرید. موفق باشید
23225
متن پرسش

عرض سلام و ادب و احترام: شنیده ام که می گویند میت بعد دفن هنوز هم نمی داند مرده است و سرش به سنگ لحد می خورد و آن موقع متوجه می شود. این گفته در بین مردم هم رایج است. در حالی که جسم دنیوی بدون روح زیر خاک چطور می تواند حرکت کند؟ آیا این مساله درست است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  منظور آن است که متوفی اراده می‌کند با همان بدن که در قبر هست بلند شود و وقتی متوجه شد آن بدن دیگر در فرمان او نیست، عملاً نظرش از عالَم ماده و از بدن به عالم مجردات منتقل می‌شود و با مَلَکین نکیر و منکر روبه‌رو می‌گردد. مطالبی در این مورد در جزوه‌ی «اعتکاف» عرض شده است. موفق باشید

9895

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم: سوالی داشتم ازتون عاجزانه کمک می خواهم. من نوه ای دارم که پسر 16ساله است از خانواده با اصالت چند باری است که وقتی میاد منزل ما و پولی در دسترسش باشد یا مقداری از پول یا همه آن را بر می دارد، نمی دانم چگونه عکس العمل نشان دهم و در این قضیه چه کنم؟ آیا پدر و مادرش که داماد و دخترم هستند در جریان قرار دهم! خیلی بهم ریختم و نمی دانم چه کنم! شما کمکم کنید بفرمایید چگونه می توانم این مسله را در او اصلاح کنم؟ خداوند سایتون را بر سر مان مستدام دارد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: قضیه را با مادرشان دوستانه در میان بگذارید و به آن‌ها بگویید که طوری به فرزندشان سخت نگیرند که مجبور شود برای نیازهایش از کس دیگر پول بردارد و مادر آن پسر نیز به آن تذکر دهد که مادربزرگت متوجه شده است پول‌هایش گم می‌شود. موفق باشید
5886
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز جسارتا آیا در مورد عرفان بودایی و یوگا و روش های آن مطالعه کرده اید؟ مفاهیمی مثل کوندالینی (انرژی معنوی که یوگی های مبتدی مدت زیادی می کوشند با تمرین های ذهنی و نفسی آن را بیدار کنند) و فعال کردن چاکراهای 8 گانه بدن که نقاط انرژی هستند؟ یوگی ها قائل به وجود ارتباطی وثیق بین نیروی معنوی و فیزیولوژی بدن انسان هستند لذا شناخت نقاط انرژی جسم انسان از مبانی اصلی یوگا است. بعد از فعال شدن کوندالینی میتون انرژی آن را از چاکراهای 8 گانه عبور داد و انرژی های مختلف بدن را به طور ارادی کنترل کرد. انرژی شهوت را میتوان به شوق قلب و به نور عقل تبدیل کرد و بر عکس. کسانی که کوندالینی را بیدار کرده اند حالات عرفانی عجیب غریبی دارند. بعضی در درون خود موسیقی میشنوند، در رویا موجودات مختلفی را میبینند اعم از زیبا یا ترسناک، رقص های عارفانه دارند و ... بنده هر چه بیشتر در این زمینه مطالعه میکنم بیشتر مجذوب آن میشوم. نقاط اشتراک فراوانی هم با عرفان اسلامی دارد. این نحله عرفانی امروز در دنیا بسیاری محبوبیت پیدا کرده به خصوص در بین غربی ها که در به در دنبال معنویت و فرار از پوچی زندگی مدرن میگردند.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: بنده مدتی بر روی یوگا و کمی هم روی چاکراها وقت گذاشتم آن ها برای آن‌که بتوان نفس را قدرتمند کرد و به ابعاد عمیق‌تر نفس دست یافت کار کرده‌اند ولی عرفان اسلامی برای نفی نفس است در محضر حق. عرفان هندی بیشتر شبیه کارهای اهل کرامت است و نه کارهای عرفا. در عرفان نظر به توحید حق است و فنایِ در فنا. موفق باشید
835

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام خدمت استاد محترم حقیر در سالهای دور (14 سال پیش) در سن 18 سالگی که برای کنکور شدیدا درس می خواندم، به دلیل ریاضت شدید و کم خوابی و کم خوری و کم گویی و لطف خداوند، متوجه شدم که دنیایی غیر از این دنیا و نجواها و زیبایی های دیگر در این عالم وجود دارد(قال المعصوم(ع): اذا اراد الله سبحانه صلاح عبده الهمه قله الطعام و قله الکلام و قله المنام – ممکن است در ترتیب سه مورد طعام و کلام و منام تفاوتی باشد). البته نه اینکه کشف و شهودی رخ دهد ولی حالاتی عجیب و سوز و گدازی عجیب در من شکل گرفته بود. از تلاوت و ترتیل قرآن بسیار لذت می بردم، در حدی که اوقات تفریحم با قرآن بود و حتی شب، هنگام خواب قرآن در کنارم بود و تحمل دوری آن برایم سخت بود، همیشه در همه جا قرآن با خودم داشتم. بی دلیل و اختیار گریه می کردم. به عالم پر از رمز و رازی که نمی دانم کجا بود و چی بود راغب بودم. رویاهای صادقه فراوان می دیدم. چندین رویای صادقه هم از معصومین علیهم السلام خدا به من ارزانی داشت(رویای صادقه از پیامبر بدون رویت سیمای نورانیشان- از صدیقه طاهره با رویت سیمای مبارکشان و لمس انگشت ایشان پیشانیم را حین اینکه دست بر سرم می کشید- از امام عصر و سوالی که در حین خواب مکرر در ذهنم مرور میشد این بود که آیا کسی هست که دعا کند ایمان در قلبم ثابت شود، همین سوال هم در خوابی که از حضرت زهرا(س) دیدم نیز در ذهنم تکرار میشد، که ایشان هنگامی که این سوال را در ذهنم مرور می کردم، از خانه اش در حالی که به حقیر لبخند میزد خارج شد، چندین خواب از اصحاب بزرگوار پیامبر و ...) . در اوج این حالات و احساسات، به مدت 2-3 روز خواب من به بیداری تبدیل شده بود. یعنی به محض خوابیدن وارد عالمی دیگر می شدم و موقع بیداری فقط متوجه میشدم که از عالمی دیگر آمده ام و جزییات آن را زیاد به خاطر نمی آوردم، البته خوابی دیده نمی شد، فقط حضور در عالمی دیگر به وضوح حس میشد. (تنام عینی و لا ینام قلبی) متوجه نبودم که چه اتفاقی در وجود من افتاده. به چه دلیل من گریه می کنم، این تغییر حالات ناشی از چیست؟ هیچوقت دنبال دلیل این حالات نبودم و شاید اگر هم دنبال دلیل می گشتم، چیزی دستگیرم نمی شد. به همین دلیل هنگامی که دانشگاه قبول شدم، چون آن سه عامل را از دست داده بودم، به راحتی پر و بالم ریخت و تمام آن احساسات را از دست دادم. دیگر از خواندن قرآن لذت نمی بردم، نفاق در وجود من شکل گرفته بود. از خدواند کمک خواستم که به من بفهماند چرا گرفتار این مشکلات شدم؟ خوابی دیدم که در آن خواب کسانی بودند که خانه ایمان من را بنا می کردند و در ابتدا دیواره های آن را بسیار دقیق و با رعایت استانداردها بالا می آوردند ومن هم بر بام این خانه بودم . ناگهان کارگرها شروع کردند به عجله کار کردن و بدون رعایت استاندارد، که دیوار خراب شد و من و دیوارها و مصالح محکم به زمین خوردیم و خانه ویران شد. فهمیدم که از نو باید شروع کنم ولی چگونه؟ از آنجا که من از اول پایه ای و اصولی شروع نکرده بودم نمی دانستم چکار باید بکنم و از آنجا که به قول مرحوم حاج آقا ضابط مشکل بزرگ ما خودسازی نیست بلکه "خودخودسازی" است ، حقیر هم شروع کردم به خودخودسازی بدون کمترین اطلاعاتی از این وادی. از آن روز تا 1 سال پیش 1 قدم جلو می گذاشتم و شاید 2 قدم عقب بر می گشتم. صبح با شور و نشاطی معنوی از خانه بیرون می آمدم ولی عصر با روحی درهم و آشفته به خانه بر می گشتم. مستاصل و درمانده بودم که چکار کنم و به کی باید مراجعه کنم؟ با افراد زیادی درد و دل کردم، ولی تمام این افراد کسانی نبودند که بتوانند کمکی به من بکنند. از هستی و تقدیر خودم شکایت داشتم و طلبکار بودم از همه هستی. تا اینکه خدا لطف کرد و 1 سال پیش بصورت پیامکی و ایمیل با یکی از آشنایان جدید که جوان طلبه ای در حوزه علمیه قم است مبادله اطلاعات داشتم. ایشان طی مباحثاتی برخی اشتباهات من را گوشزد کردند و تا حدودی وضع روحی حقیر پس از ارتباط با ایشان در زمینه نماز خواندن و مراقبه بهتر شد. و متوجه شدم که بی دلیل از تقدیر و نظام هستی شاکی ام و تنها خودم مقصر اصلی این جریانات هستم. بعد از آشنایی با ایشان، مطالعه چندین کتاب (عمدتا اخلاقی) را شروع کردم، از قبیل: سیر و سلوک (مرحله یقظه) از آیه الله مظاهری، معراج السعاده، سوخته(شرح حال مرحوم انصاری همدانی)، در محضر لاهوتیان(شرح حال مرحوم شیخ جعفر مجتهدی)، رساله لقاءالله مرحوم ملکی تبریزی، منطق الطیر عطار،لهوف، طریق سیر و سلوک الی الله(عباس سلامتی)، تازیانه سلوک(حسن زاده آملی)، هزارویک تحفه(سید علی اکبر صداقت)، در محضر بهجت جلد اول(محمدحسین رخشاد)، چراغ راه کمال(حسین بدرالدین)، قلب عارف(حامد اسلامجو)، طریق معرفت(سیدعلی طباطبایی)، ورقهای آسمانی(حامد اسلامجو) و کتابهای مختلفی در شرح حال بزرگان و عرفا و به کارگیری برخی از دستورات سلوکی عام این بزرگواران و ... چند ماه اخیر ضمن صحبت با یکی دیگر از دوستان طلبه ایشان، حقیر را به مطالعه کتب استاد شهید مطهری طبق یک سیر مطالعاتی تعریف شده تشویق کردند و در چند ماه اخیر 6-7 نمونه از کتب آن بزرگوار را مطاله کرده ام، از قبیل داستان راستان ، حماسه حسینی، سیری در سیره ائمه، ولاءها و ولایتها، سیری در سیره نبوی، پیامبر امی، گفتارهای معنوی و ... در ضمن این دوست بزرگوار، حقیر را به شرکت در جلسات پر خیر و برکت شما(استادطاهرزاده) تشویق کردند و سه جلسه اخیر روزهای شنبه را در جلسه حاضر بوده ام و چندین جلسه از جلسات گذشته را هم شنیدم و صحبتها و مطالب بسیار به مذاقم شیرین آمد واحساس می کنم گمشده خودم را حالا یافته ام. حقیر ترجیح می دهم که زمانی را که قرار شده به مطالعات کتب شهید مطهری اختصاص دهم، به مطالعه کتب و شنیدن سخنرانی های استاد طاهر زاده اختصاص دهم. در ضمن، حقیر دارای مدرک کارشناسی ارشد هستم و در حال حاضر در دو شرکت بصورت پاره وقت مشغول به کارم و روزی 3 ساعت را می توانم در خدمت دین و مطالعات دینی ام باشم. حال سوال من از استاد این است: استاد عزیز با این اوضاع و احوال من چکار کنم؟ شما نسخه زندگی مرا لطفا بپیچید و مرا از سر درگمی 13 ساله و سیر در وادی هپروت نجات دهید؟ من نگران ابدیتم هستم و نمی خواهم فرصت را از دست بدهم؟ 32 سال تقریبا از عمرم گذشته است و حداکثر 30-40 سال دیگر در این دنیا نیستم! می خواهم به همان صفای باطن گذشته و بلکه بسیار بیشتر از گذشته بر گردم؟ به من بگو چکار کنم؟ چگونه می توانم به مطالعات دینی ام برسم؟ آیا رسما باید طلبه حوزه علمیه باشم؟ آیا با آثار شهید مطهری فعلا همراه باشم؟ آیا آثار شما رو مطالعه کنم و در خدمت شما و جلسات شما باشم؟ یا اینکه همزمان هم آثار شهید مطهری و هم آثار شما را مطالعه کنم؟ یا نه کار دیگری باید انجام داد؟ لطفا منو راهنمایی کنید. می خواهم به انتهای کمالم برسم، بارها سمت قرآن کریم رفته ام ولی مشکل اینجاست که قرآن استاد می خواهد، قرآن حاوی دستورات اخلاقی از دوران ابتدایی تکامل تا مرحله انتهایی کمال را دارا می باشد، من بدون استاد و بدون راهنما از کجا بفهمم مناسبترین دستور برای وضع فعلی من کدام است؟ و اصولا راه کار کردن با قرآن چیست؟ چگونه باید به قرآن عمل کرد؟ ممنون میشم کلا منو راهنمایی کنید. التماس دعا – در راه حق و قرآن موفق باشید. –
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: هر اندازه با معارف اسلامی بیشتر آشنا شوید زمینه‌ی ارتباط با قرآن در شما بیشتر فراهم می‌شود. سیر مطالعاتی که بر روی سایت هست برای مقدمه‌ی کار خوب است. حضور در جلسات قرآن برکت‌های خوبی در زندگی وارد می‌کند در ضمن همواره سعی بفرمایید با کتاب‌های شهید مطهری مأنوس باشید. موفق باشید
273

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
شما فکر نمیکنین که شاید آقای شبستری نظرات جدیدی رو طرح میکنن ومثل ملاصدرا وایت ا...طباطبایی و.. از طرف علمای زمان خودشون ترد میشن؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام همه‌ی ما باید سخنان را بر مبنای استدلال بپذیریم. با دقت در سخنان آقای شبستری استدلالی دیده نمی‌شود که گفته شود متحجرین با آن برخورد کرده‌اند. موفق باشید
94

بدون عنوان*بازدید:

متن پرسش
با سلام قران را برداشتم و از خدا خواستم با من حرف بزنه بعد قران را باز کردم صفحات 229و230 مربوط به سوره هود امد می خواستم مفهوم کلی این دو صفحه را برایم بگویید ممنون می شوم
متن پاسخ

سؤال مشخصی نفرموده‌اید که اگر بتوانم جواب دهم. به تفسیر رجوع فرمایید.

79

بدون عنوان*بازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید نمی دونم این سوالی هست که ذیل مباحث مطرح شده شما قرار بگیرد یا نه ولی از آنجا که خیلی از مفاهیم و معارف با صحبتهای جناب استاد طاهرزاده برای من تعریف شده اند تصمیم گرفتم این سوال را اینجا مطرح کنم من دانشجوی یه رشته فنی(علوم کامپیوتر) و الان باید موضوعی رو به عنوان تز انتخاب کنم. ولی واقعا نمی دونم به عنوان یک دانشجوی شیعه و منتظر وظیفه ام چیه؟ آیا باید روی مباحثی کارکنم که در دنیا رو بورس تره یا ...؟ می شه کمکم کنید؟
متن پاسخ

جواب: باسمه تعالی
اگر در کنار کسب معارف الهی، در همان رشته‌ی علوم کامپیوتر بتوانید توانا شوید و پایان‌نامه‌ی خود را در همان رشته انتخاب کنید و قصدتان آن باشد که از آن طریق در خدمت فعالیت‌های دینی قرار گیرید، إن‌شاءالله از انوار الهی بی‌نصیب نخواهید ماند.

6447
متن پرسش
با سلام و احترام. نظر حضرتعالی راجع به این مطلب که در صفحه ی فیسبوک آقای دکتر جباری درج شده است چیست ؟ شما با آقای جباری موافقید یا با آن استاد فقه یا ... ؟ "این گفتگو را شبی در منزل یکی از اقوام داشتم. طرفین گفتگوی من دو نفر بودند. یکی استاد حقوق جزا، و دیگری استاد فقه و حقوق اسلامی بود. ..................................................................... استاد فقه: مشکل اغلب فقیهان فعلی ما این است که مبانی «کلامی» محکمی ندارند و با کلام آشنایی عمیقی ندارند. من: اما من فکر میکنم مشکل «فقه» ما این است که اساساً مبتنی بر «کلام» است. استاد حقوق جزا: یعنی شما معتقدید فقه نباید بر کلام استوار باشد؟ من: بله. کلام، مبنای خوبی برای فقه نیست. استاد فقه: اگر کلام را از فقه بگیریم، دچار اخباری گری میشویم! من: به جای کلام، باید عرفان و تصوف اسلامی را مبنای فقه قرار دهیم. استاد فقه: چرا عرفان؟ عرفان که اساساً شهودی است! استاد حقوق: شما که برای «عقل» در اجتهاد، جایگاه خاصی قائل هستید، چرا عرفان را مبنا قرار میدهید؟ عرفان که شهودی است و عقل ستیز! من: این یک تصور غلط و ناصوابی است که درباره عرفان وجود دارد. منشأ آن هم تفسیر مستشرقین از عرفان است. عرفانی که ما می شناسیم، نه تنها عقل ستیز نیست، بل مرتبه ای از عقل را نشان میدهد که «کز ثباتش خلق گردد خیره سر» استاد فقه: چرا با کلام مخالف هستید؟ من با کلام مخالف نیستم. من با مبنا قرار دادن کلام برای فقه مخالفم. استاد حقوق: کلام میکوشد یک تبیین عقلی از اصول دین دست دهد. من: من با عقلی که در کلام مبنای فقه قرار میگیرد مشکل دارم. این عقل، ماهیتاً یونانی است. استاد فقه: عقل عرفانی چگونه ماهیتی دارد؟ من: عقل عرفانی ماهیت شرقی و ایرانی - اسلامی دارد. استاد فقه: مگر ماهیت عقل با جغرافیا تعیین میشود؟ من: عقل، اساساً یک ماهیت تاریخی دارد و هر قومی تاریخ خودش را دارد... . . . این گفتگو دو ساعت طول کشید و بدون هیچ تکفیر و نزاعی به پایان رسید."
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مناظره‌ی بی‌حاصلی است زیرا کلام را در مقابل عرفان قراردادن و بعد دعوا کنیم که کدام باید مبنای فقه باشد؛ پر است از حاشیه‌های وَهمی. امروز کلام ما شدیداً به فلسفه‌ی حکمت متعالیه نزدیک است و حکمت متعالیه شدیداً به عرفان نزدیک می‌باشد و آنچه ما در آینده شاهد آن خواهیم بود فقهی است با روحیه‌ی حضرت روح اللّه. مگر ملاحظه نفرمودید چگونه آیت‌اللّه بهجت در عین فقیه‌بودن چقدر خوب حکمت متعالیه و عرفان نظری را می‌شناختند؟ واقعیاتی که در حال وقوع است چیز دیگری است ماوراء مناظره‌ای که مطرح فرموده‌اید. موفق باشید
5380
متن پرسش
باسلام 1.آیت الله جوادی می فرمودند همانگونه که گفتند نماز را اقامه کنید نه اینکه بخوانید شما مبلغان هم باید مردم را اقامه کنید چون مردم هم ستون دین و نظام هستند سئوال من این است که ما چگونه مردم را باید اقامه کنیم؟ 2.همانگونه که مستحضرید ما سه علم داریم:1.فقه(انجام واجبات و ترک محرمات)2.متخلق شدن به اخلاق.3.عقایدو مباحث معاد و اسماء و صفات و...، سئوال من این است که الان سیر شما بیشتر ناظر به شماره3 است حال آنهایی که می خواهند سیر شما یا سیر علمایی که در شماره3کار کردند را کار کنند آیا قبلش به عنوان مقدمه ابتدا باید انجام واجبات و ترک محرمات کنند و بعد متخلق به اخلاق شوند و بعد برسند به سیر شماره3(سللوک عرفانی نه سلوک اخلاقی) یا نه اینکه همه را باهم جلوبروند؟ ب:اگر سیر شما را هم بروند خب بالاخره شاید گاهی از انسان محرمی سر بزند آیا بهتر نیست سیر شما را نروند و اول ترک محرمات کنند؟(که طبیعتا این هم خیلی سال طول می کشد که شاید به سیر شماره3 نرسند) 3.جایگاه کتاب حیات زمینی آدم در سیر شما کجاست؟ب:بعضی می گویند بعد کتاب معاد و قبل از شروع المیزان این کتاب را بخوانید این درست است؟ 4.طبق جواب سئوال5300پس روزه به بدن فشار می اورد ذاتا درست است؟ پس این چگونه با اینکه فرمودید فشار آوردن به بدن توهم است جمع می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با ارائه‌ی دین به صورت حضوری و انقلابی و نظر به مهدویت إن‌شاءاللّه دین اقامه می‌شود همان‌طور که حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نشان دادند 2- مگر می‌شود بدون رعایت فقه قدمی در دین برداشت؟ در تمام مراحل دینداری باید مواظب حرام و حلال الهی بود و برای قرب الهی خود را در اخلاق و معارف رشد داد 3- حرف خوبی است 4- اگر انسان ماوراء بدن زندگی کند، فشار بدن را به چیزی نمی‌گیرد و از این جهت متوجه می‌شود وَهم او فعّال است که گرسنگی بدن را برای او عمده می‌کند. موفق باشید
4364
متن پرسش
باسلام وخداقوت.خدمت استاد گرامی و دانا. لطفا مرا راهنمایی بفرمایید. در حدود ده سال پیش حقیر تحت تاثیر جذبه ای الهی قرار گرفتم. و از آن روز به بعد زندگیم تغییر کرد.آن موقع من دانشجو بودم و تحت تاثیر دوستان اهل عرفان در جستجو بودم .تااکنون چند مکتبی را امتحان کردم مثلا عرفان صوفیان یا عرفان یوگا .جالب این است که آن موقعی که تازه شروع کردم دوستانم متاثر عرفان روحانیت بودند و من هم پیروی می کردم. بعدها که از آنان دور شدم در پی عرفان های دیگر و حقیقت شدم. اکنون می دانم که آن طریقتها برایم سودی ندارند. و من قلبا احساس می کنم عرفان و طریقت روحانیان به مقصد نزدیکتر است. نمی دانم چه کار باید بکنم. واقعا بی استاد بودن سخت و ترسناک است. حقیقتا کسی را نمی شناسم و اطمینان ندارم. من می دانم که برای رسیدن به مقصد باید تزکیه نفس کنم اما تنها نمی توانم . لطفا مرا راهنمایی کنید. اگر کسی را برای حقیر مناسب می دانید معرفی کنید یا عملی را نشانم دهید تا از این سرگردانی نجات پیدا کنم. خداوند به شما خیرکثیردهد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که بحمدالله متوجه شده‌اید امروز باید اولاً: در ذیل شریعت محمدی«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» حرکت کرد و ثانیاً: علاوه بر شریعت از طریقت و حقیقت باز نماند. بر این مبنا باید از گزارشی که عارفان راستین و راه‌رفته از مسیر خود به‌کمک نور اولیاء معصوم داده‌اند غافل نماند که این همان عرفان نظری است به عنوان مقدمه‌ی عرفان عملی. در حال حاضر اگر سلوک امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را ملاک سیر الی الله با جامعیت مطلوب بدانید جمع بین ملاصدرا و محی‌الدین ضروری خواهد بود و سیر مطالعاتی که در سایت هست و از ده نکته و آشتی با خدا شروع می‌شود و سپس به خویشتن پنهان و تفسیر سوره‌ی حمد امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» می‌رسد، شروع خوبی است. مضافاً این‌که جهت قدم در عرفان عملی در حین راه از آداب‌الصلواة و شرح حدیث جنود عقل و جهل از حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» باید بهره‌مند شد. عمده شروع با معرفت نفس است. موفق باشید
3918

رزقبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرانقدر در کتاب فرزندم چنین باید بود جلد دوم راجع به عبارت حضرت امیر که فرموده بودند اگر می توانی بین خودت و خداوند واسطه رزقی قرار ندهی این کار را انجام بده جناب عالی کشاورزی به روش سنتی را مصداق حرف حضرت بیان کرده بودید بنده حدیثی را از پیامبر جلیل القدر اسلام در کتاب المراد من منیه المرید رویت کردم که حضرت فرموده بودند خداوند روزی طالب علم را کفالت کرده است بگونه ای که آن را برای دیگران این گونه ضمانت نکرده است و مرحوم شهید ثانی بیان کرده بودند که مقصود آن است که دیگران برای بدست آوردن رزق و روزی خود بایستی به تلاش و کوشش بپردازند ولی طالب علم ملزم به این تلاش و کوشش نیست البته اگر از نیتی خالص برخوردار باشد حال سوال بنده از حضرت عالی آن است که آیا علاوه بر کشاورزی طلب علم هم مصداق سخن حضرت امیر قرار میگیرد؟ با سپاس فراوان والسلام
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملا درست است و مثال شما برای مصداق سخن حضرت امیر«علیه السلام» رساتر است. موفق باشید
2722
متن پرسش
باسلام و آرزوی قبولی طاعات برای شما استاد گرامی سوال بنده درباره آداب و رسوم و توقعات رایج در بین مردم معمولی به خصوص مردم اصفهان در زمینه خواستگاری و ازدواج است. ما خانواده ای فرهنگی و همه دارای تحصیلات حوزوی یا دانشگاهی هستیم و ظاهر زندگی و منزل ما بسیار ساده و بدون تجملات است اما انگار این شیوه زندگی یعنی ساده بودن زیاد در بین مردم امروز غیرعادی است و طبیعتا در میزان رفت و آمد و ارتباطشان با ما تاثیر گذاشته، ازجمله این تاثیرات برخورد خواستگاران(خصوصاً اصفهانیها) و انصراف آنها از ادامه ارتباط و تحقیق درباره ما دختران خانواده است. حال برای من این سوال ایجاد شده که ایراد از ماست که برایمان مهم نیست فلان شیء تزیینی را در خانه نداریم و طلا و جواهراتمان به چشم نمی آید و خانه مان اجاره ایست و... و در نتیجه خواستگاران را از دست می دهیم یا اینکه رویکرد ما صحیح است و مردم اشتباه می کنند و نیازی نیست به خواسته مردم اهمیت دهیم؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: هیچ‌کس از سادگیِ معقول و مطابق شرع و همراه با آراستگی ضرر نکرده، آن‌هایی که عقل‌شان به چشم‌شان است گرفتار آرزوهایی می‌شوند که آن‌ها را در زندگی ناکام می‌کند. چه اشکال دارد که خواهران متدین در عین سادگی، ظاهری کاملاً آراسته داشته باشند و از رنگ‌هایی در پوشش خود استفاده کنند که موجب گرفتگی روح خود و اطرافیان نباشد و نشان دهند از سلیقه‌ی خوبی در نوع و رنگ لباس برخوردارند؟ موفق باشید
398

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام. شما راز موفقیت امام خمینی در1_علم2_عرفان3_عمل4-نفوذ اجتمایی . را چه چیز هایی می دانید.
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام شناخت سیره‌ی پیامبر«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» و ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» منجر می‌شود تا انسان طالب شخصیتی جامع برای خود باشد و در نتیجه هر عملی که در ذیل سیره‌ی معصومین«علیهم‌السلام» به جامعیت تفکر و شخصیت انسان کمک می‌کند مورد توجه قرار می‌گیرد. موفق باشید
13898
متن پرسش
با سلام و درود: برای درمان اختلالات روحی و روانی از جمله وسواس و افسردگی آیا باید حتما به روانشناس یا مشاور مراجع کرد یا به اساتید عرفان و اخلاق هم می توان مراجعه کزد؟ رشته ام مشاوره است. آیا مشاوره دادن فقط منحصر به تحصیل کنندگان رشته مشاوره است و اساتید اخلاق اجازه مشاوره در امور مشاوره ازدواج و تربیت کودک و... را ندارند؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس ابعاد مختلف روح انسان را بیشتر بشناسد با احاطه‌ی کامل‌تری می‌تواند به انسان‌ها مشاوره دهد ولی چون امروزه انسان‌ها به جهت تکنولوژی‌های پرشتاب، خیالات آشفته‌ای پیدا کرده‌اند، رشته‌ی مشاوره در این حوزه مطابق آزمون‌ها و خطا، راه‌کارهایی را یافته است. ولی از آن جهت که این علم یک علم تجربی است و ابعاد قلبی و باطنی انسان در دسترس علوم تجربی نیست، این موارد را باید به اهلش واگذار کرد. موفق باشید

10470

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: برای ما طلاب که می خواهیم مطالعه غیر درسی داشته باشیم بهتر است مطالعه ها موضوع محور باشد یا مولف محور؟ یعنی اینکه بهتر است مدتی روی کتب استاد مطهری استاد مصباح، استاد جوادی و ... وقت بگذاریم. یا بهتر است مثلا در مورد مسئله امامت یا تاریخ یا مهدویت کتب مولفان مختلف را مورد بررسی قرار دهیم؟ (کتاب ادب خیال را خوانده ام)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو کار خوب است، گاهی باید موضوعات را دنبال کرد مثل موسم محرم و مطالب مربوط به کربلا. و گاهی باید گوهر فکر یک عالم اسلامی را به‌دست آورد. موفق باشید
9879
متن پرسش
سلام علیکم: می خواستم نظر جناب عالی را در مورد نظرات امام خمینی رحمه الله علیه که در مورد علوم جدید و تکنولوژی است بدانم: مصاحبه با روزنامه ایتالیایی لوتاکونتینوا در نوفل لوشاتو (57/10/19) «اسلامی که بیشترین تأکید خود را بر اندیشه و فکر قرار داده است و انسان را به آزادی از همه خرافات و اسارت قدرتهای ارتجاعی و ضد انسانی دعوت می‌کند، چگونه ممکن است با تمدن و پیشرفت و نوآوری‌های مفید بشر که حاصل تجربه‌های اوست سازگار نباشد؟!» سخنرانی در جمع انجمن‌های اسلامی خواستار انقلاب فرهنگی (59/2/1) «من لازم است که یک تذکر به شما بدهم که بدانید مقصود ما از اصلاح دانشگاه‌ها چیست؟ بعضی گمان کردند که کسانی که اصلاح دانشگاهها را می‌خواهند و می‌خواهند دانشگاه‌ها اسلامی باشد این است که ... علوم دو قسم است: هر علمی دو قسم است. علم هندسه یکی اسلامی است، یکی غیراسلامی. علم فیزیک یکی اسلامی است، یکی غیراسلامی. از این جهت اعتراض کردند به اینکه علم، اسلامی و غیراسلامی ندارد. و بعضی توهم کردند که اینها که قائلند به اینکه باید دانشگاه‌ها اسلامی بشود؛ یعنی فقط علم فقه و تفسیر و اصول در آنجا باشد. یعنی همان شانی را که مدارس قدیمه دارند باید در دانشگاهها هم همان تدریس بشود. اینها اشتباهاتی است که بعضی می‌کنند، یا خودشان را به اشتباه می‌اندازند. آنچه که ما می‌خواهیم بگوییم این است که دانشگاه‌های ما، دانشگاه‌های وابسته است ... ما بیشتر از پنجاه سال است که دانشگاه داریم، با بودجه‌های هنگفت کمرشکن که از دسترنج همین ملت حاصل می‌شود، و در این پنجاه سال نتوانستیم در علومی که در دانشگاه‌ها کسب می‌شود خودکفا باشیم.»
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه هستید حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» از یک طرف جواب اتهاماتی را می‌دهند که می‌گویند آخوندها با علم مخالف‌اند، و از طرف دیگر می‌فرمایند باید این علوم جهت الهی داشته باشد که مسلّم اگر با جهت الهی وارد علوم و تحقیقات شویم دیگر به جای علومی که طبیعت را تخریب می‌کند، علومی داریم که با طبیعت تعامل می‌نماید. موفق باشید
3007
متن پرسش
سلام استاد. خداوند بر مویدات شما بیفزاید. استاد چند سوال مختلف از حضورتان داشتم:1. استاد چرا امام علی اسم پسران خود را عثمان و عمر و ابوبکر گذاشتند؟آخر این شبهه مطرح می شود که بابا حضرت علی با خلفا مشکلی نداشته و این شیعه ها هستند که ماجراها را پر و بال می دهند. اگر واقعا بحث غصب خلافت جدی است -که جدی و راست است_هیچ عقل سلیمینمی پذیرد که امام علی بیایند و اسم سه پسرشان را به نامهای سه خلیفه راشدین بگذارند.این چطور می شود اسمکه قحطی نبوده
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در مورد علت این‌گونه نام‌گذاری‌ها و این‌که چرا حضرت علی (ع) نام فرزندانش را ابوبکر، عمر و عثمان گذاشته باید به این چند نکته توجه داشت : 1. نام‌های ابوبکر، عمر، عثمان و امثال این‌ها، در آن زمان فراوان بوده و بسیاری از مردم نام فرزندانشان را این‌گونه انتخاب می‌کردند. فرهنگ و ادبیات مردم آن عصر چنین بود (همانگونه که در برهه‌ای نام چنگیز توسط برخی ایرانیان بر فرزاندشان گذاشته می‌شد که هم اکنون نیز دیده می‌شود). علی(ع) هم به عنوان یکی از افراد آن جامعه، از این اسامی برای نامگذاری فرزندان خود استفاده کرد و در آن عصر اگر کسی نام فرزند خود را یزید می‌گذاشت نه به این خاطر بود که از پسر معاویه خوشش می‌آید بلکه این نام، نام متعارف آن عصر بود و دوست و دشمن همه از آن استفاده می‌کردند . 2. غالب مردم آن عصر (و نه همه آنان) نسبت به خلیفه اول، دوم، و سوم از روی جهل، نادانی و عدم معرفت نسبت به امام زمان خود احترام قائل بودند. برای همین نام آنها منفور نبود و نامگداری فرزندان به نام آنها هیچ‌گونه حساسیتی ایجاد نمی‌کرد. اما در زمان معاویه به سبب تبلیغات و اهانت‌های بسیار وی و کارگزارانش نسبت به علی(ع)، نام ایشان در میان مردم منفور شد و مردم آن عصر نام علی (ع) را برای فرزندان خود انتخاب نمی‌کردند . 3. در آن عصر، صف شیعه و سنی از هم جدا نبود. مسلمانان از یکدیگر متنفر نبودند، اما با گذشت زمان و ایجاد درگیری، اختلاف و کشتار میان مسلمانان هر گروه پیرو کسی شد و نسبت به اسامی طرف مقابل حساسیت‌هایی به وجود آمد. 4. توجه داشته باشیم که نام ابوبکر، عمر، عثمان و …نامی عمومی و همگانی است و نه نام اختصاصی. چنین نیست که نام ابوبکر متعلق به ابوبکر و مختص او باشد بلکه این نام یک نام عربی است و مردم عرب آن را همانند دیگر اسامی برای فرزندانشان انتخاب می‌کردند. هزران نفر قبل از وی به این نام نامیده شده بودند. پس از وی هم هزاران نفر دیگر به این نام نامیده شدند و نامیده خواهند شد. فرض کنید که نام پدر یکی از دشمنان ما حسین است (مانند صدام (حسین)، آیا می‌توانیم بگوییم که چون صدام دشمن ما بود، پس ما نام حسین را برای فرزندانمان انتخاب نمی‌کنیم؟! نمی‌توانیم چنین کنیم چون نام حسین یک نام عربی زیبا است و مربوط به همه است و هر کس خواست می‌تواند آن را برای فرزندش انتخاب کند. گرچه صدام دشمن بود ولی این اسم مال او نیست بلکه اسمی همگانی است. کلمه ابوبکر، عمر، عثمان و... هم این‌چنین است. بله اگر اسمی در یک زمان میان مردم منفور شد در این صورت به طور متعارف مردم از آن دوری می‌کنند. 5. از اصحاب پیامبر اسلام عثمان بن مظعون است. عثمان بن مظعون محبوب دل پیامبر بود. این عثمان کسی است که پیامبر خدا پس از مرگ او بدن او را بوسید و این نشانگر محبت بسیار زیاد پیامبر نسبت به اوست. حضرت امام صادق (ع) فرمود: ان رسول الله قَبَّلَ عثمان بن مظعون بعد موته،( وسائل الشیعه،20 جلدی، اسلامیه، ج 2، ص 934، کتاب الطهاره، ابواب غسل المیت باب 5، حدیث اول، باب جواز، تقبیل المیت( « پیامبر خدا عثمان بن مظعون را بعد از وفاتش بوسید». این حدیث، سندش صحیح است. در زمان پیامبر و پس از آن حضرت، برخی به خاطر این عثمان، فرزندانشان را عثمان می‌نامیدند. در ضمن به نکات زیر توجه فرمایید: ابوبکر بن علی بن ابی‌طالب: نام اصلی فرزند امام علی نبوده است بلکه کنیه او بوده است. شیخ طوسی در کتاب رجال خود آن‌جا که نام اصحاب امام حسین (ع) را می‌آورد نام وی را در قسمت کنیه‌ها آورده و می‌فرماید: باب الکنى [ 1055 ] 1 - أبو بکر بن علی علیه السلام ، أخوه ، قتل معه علیه السلام ، امه لیلی بنت مسعود بن خالد بن مالک بن ربعی بن سلمة بن جندل بن نهشل ، من بنی دارم.( شیخ طوسی، رجال الطوسی، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، قم،‌ جامعه مدرسین، 1415ق. ص 106). عمر بن علی بن ابی‌طالب: در مورد نامگذاری ایشان چنین نقل شده که در کیان اصحاب عمر از حضرت علی خواست تا نام فرزند را او انتخاب کند، و امام هم با توجه به جو حاکم بر مجلس اجازه دادند و عمر هم نام خود را بر فرزند نهاد کتن گزارش بدین صورت است : حدثنا عیسى بن عبد الله بن محمد بن عمر بن علی بن أبی طالب قال ، حدثنی أبی ، عن أبیه ، عن علی بن أبی طالب رضی الله عنه قال : ولد لی غلام یوم قام عمر رضی الله عنه فغدوت علیه فقلت له : ولد لی غلام هذه اللیلة ، فقال : ممن ؟ قلت : من التغلبیة ، قال : فهب لی اسمه ، قلت : نعم ، قال : فقد سمیته باسمی ونحلته غلامی مورکا - قال : وکان نوبیا - قال : فأعتقه عمر بن علی بعد ذلک ، فولده الیوم موالیه.( ابن شبه نمیری، تاریخ المدینه، تحقیق: فهیم محمد شلتوت، قم، دار الفکر، 1410ق، ج2 ، ص 755)
1779
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار--در یکی از سوال هایم مورد زیر را پرسیدم جواب ندادید ، توضیح و تعبیرتان را بگویید ممنون می شویم : چند سال پیش خدمت علامه حسن زاده مشرف شدیم در خصوص شکم و وسواسم و راهکار از ایشان سوال کردم فرمودند : من و شما دوستیم - نطفه بودی این شدی ، من پرسیدم باید چکار کنم منطق بخوانم ، هندسه و... جمله ای فرموند درست نشنیدم که دوباره تکرار کردند نشنیدم ( روم نشد بگم دوباره تکرار کنند ) ، پرسیدم خوب نمی توانم عقاید و ... را درک کنم ، درکم ضعیف است فرمودند کسی کار کنه خوب میشه در آخر چون دنبال راهکارعملی بودم دوباره سوالم رابرای برطرفی شک پرسیدم که فرمودند یه چک بخوری خوب میشی- که بعد از این قضیه خیلی ناامید شدم چون برداشت کردم اگر آینده ای داشتیم واهل عمل بودیم حتما درست توجیه و نصیحتمان می کردند و راهکار میدادند ضمن تعبیرتان از این رخداد بفرمایید این برداشتمان صحیح است یا نه - تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام سعی کردم با جوابی که دادم راه‌کارِ لازم را بنمایم. چون ایشان وقتی می‌فرمایند: «یک چک بخوری خوب میشی» می‌خواهند بفرمایند راه بیفت. با مشکلات عقلی و قلبی که برخورد کردید آماده می‌شوید تا عقاید اصلی را بفهمید. از معرفت نفس شروع کنید. موفق باشید
1731
متن پرسش
استاد عزیز سلام علیکم چرا رهبری معظم در بعد فردی تربیت دست روی کتاب های شهید مطهری گذاشتند که بسیاری از این کتاب ها مربوط به فضای دینی 40 یا 50 سال پیش است همچنین غرب این گونه که امروز برای ما مطرح است برای جامعه ی ان زمان و شهید مطهری مطرح نبوده در حالی که چگونگی برخورد با غرب از مهم ترین مسائل امروز جامعه ی ماست و جوانان ما دچار نوعی دو گانگی شده اند می دانیم که کتاب های حضرت امام مثل جنود عقل و جهل یا اداب الصلاه یا چهل حدیث خیلی انسان سازتر از کتاب های شهید مطهری هستند و راهی برای رهایی از کتاب های دینی که هر چه انسان ان ها را می خواند تغییری در خود احساس نمی کند البته بنده منکر جامعیت مطالب تحقیقاتی شهید مطهری نیستم اما به نظر کتاب های امام خیلی راه گشاتر می ایند
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام آنچه در کتاب‌های شهید مطهری هست، اندیشه‌ی عمیق و زلال آن شهید است که با اُنس طولانی با آن کتاب‌ها اندیشه‌ی جنابعالی تقویت می‌شود. مقام معظم رهبری در عین تأکید بر روی کتب شهید مطهری فرمودند: در آن متوقف نشوید. موفق باشید
1721
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام استاد گرامی نظرتون درباره ی صحبت های دکتر عباسی در این لینک چی هست؟ حسن عباسی:"همهٔ فلاسفهٔ مسلمان اشتباه کرده‌اند/ آقای جوادی آملی بیاید با من مناظره کند." ما چه چیزی رو باید از این صحبت ها دریافت بکنیم و چه چیزی رو دریافت نکنیم؟ ممنون
متن پاسخ
بسمه تعالی . علیکم السلام. شاید با نظر به جوابی که به سوال شماره 1720 داده شده جنابعالی جواب خود را بگیرید. موفق باشید.
677

کنترل نگاهبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز قبلا در مورد عدم زیبایی همسرم از شما سوال کرده بودم شما فرموده بودید (نیاز مرد به گوهر زن موجب شده که جسم او به این شکل خاص در بیاید)لطفا در این مورد توضیح بیشتری دهید و دوم این که مگر دست خود آدم است که این مقایسه ها را نکند (بین همسرش و دیگران) این عمل ذهنی است و کنترلش خیلی سخت است و استاد من خیلی دچار گناهان چشم شده ام ومیدانم اثر بدی بر روحم گذاشته و میگذارد لطفا در حل این مشکل وخلاصی از نگا ه های حرام توصیه های بفرمایید و بفرمایید چگونه میتوانم اثراتش را از روحم باک کنم و آیا ممکن است نگاه حرام بدون انجام گناه عملی موجب جهنمی شدن انسان شود با تشکر از بذل توجه شما باور کنید با معصیت کثیرم هنوز امید بی نهایتی به بخشش خداوند دارم خصوصا از زمانی که توانسته ام مشکلاتم را با شما در میان بگذارم احساس امیدی افزون در من حاصل شد خداوند انشاالله وجود شما را بر سر ما جوانان مستدام دارد در خاتمه استاد سوال دیگری دارم آیا با وجود این که تمام وجودم را گناه فرا گرفته اما حب قلبی به امیرالمومنین واساتیدی همچون اساتید شما وخود شما میتواند موجب رهایی از عذابهای برزخی وقیامتی این گناهان شود باور کنید ارتکاب به این معاصی به دلیل امید بی حدم به بخشش خداوند است اللهم ان مغفرتک ارجی من عملی وان رحمتک اوسع من ذنبی اللهم ان کان ذنبی عندک عظیما فعوک اعظم من ذنبی الله ان لم اکن اهلا ان ابلغ رحمتک فرحمتک اهل ان تبلغنی و تسعنی لانها وسعت کل شی و انجا که از ائمه معصومین است که خدایا اگه منو بر معصیتم مواخذه کنی من تو به عفوت مواخذه میکنم وآن روایت که اگر مردم گناه نمیکردند خا قومی را می آورد که ....
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: توصیه‌ی اول بنده آن است که کتاب « زن؛ آن‌گونه که باید باشد» را مطالعه فرمایید. توصیه‌ی دوم در مورد مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» است تا روشن شود آری هم می‌توان از این مقایسه‌ها آزاد شد و هم گوهر زیبای زن‌بودن را در همسر خود ببینید. هیچ کجا خبری نیست مگر در آن چیزی که خداوند برای شما قرار داده. شیطان از طریق آرزوهای بلند دنیایی وارد زندگی ما می‌شود و ما را از استفاده‌ی کامل از آن‌چه برای ما مقدر کرده محروم می‌کند. موفق باشید
80

بدون عنوان*بازدید:

متن پرسش
با عرض سلام وخسته نباشید: من دو جلد از کتابهای شما را خوانده ام. کتاب «کربلا» و «ده نکته از معرفت النفس» و در این راستا سوالات بسیاری برای من مطرح شد که میخواستم اگر مقدور است یا جواب آنها را بدهید یا کتابی معرفی کنید که بتوانم به جواب سوالاتم برسم: (با تشکر). در کتاب ده نکته از معرفت النفس _ در نکته ی 2 میگویید نفس در شرایط فوق زمان و مکان حضور دارد, چگونه نفس در خواب حوادثی را درک میکند که در عالم ماده رخ نداده. من دو برداشت دارم که هیچکدام را معقول نمیدانم, یا نفس بعد زمان را کنار گذاشته و آینده را درک میکند اما این حوادث در عالم مادی رخ میدهد پس نفس بدون ابزار تن آنها را چگونه درک میکند؟ یا اینکه در عالم مجردات جهان قرار میگیرد , که آیا دو چیز مجزا وجود دارد؟ (عالم ماده و عالم مجرد) در نکته 3 بین نفس و تن تفکیک قایل میشوید این تفکیک چگونه است؟ اگر نفس آدمی تحت تاثیر ماده نیست پس منشا آن کجاست و چگونه شکل می گیرد؟ در نکته 4 : نفس بدون بدن ادراک دارد , چگونه ادراکی؟ به قول دیوید هیوم « هر وقت که خواستم با خویشتن خویش روبه رو شوم, خشم , درد, الم, شادی و .... را احساس کردم و هرگز نتوانستم خود را بدون هیچگونه ادراکی غافلگیر کنم پس انسان چیزی به جز مجموعه ای از ادراکات گوناگون نیست.» (البته من با این قول مخالفم!) در نکته 6: آیا نفس انسان در همه جای بدن و خارج از آن است؟ مثلا چگونه نفس مرتاض ها از فاصله ی 400 کیلومتری برایشان خبر می آورد. آیا نفس به طور کلی میتواند بدون ابزار تن در عالم مادی ادراک داشته باشد؟ (در این صورت نفس انسان که مجرد نیست و باز هم کثرت دارد). نکته ی 8: اگر ماده مانع حضور مجردات نیست آیا در یک بدن دو نفس مجرد متعلق به دو انسان میتواند در آن واحد حضور داشته باشد؟ آیا اصلا دو نفس مجرد به معنای کثرت نیست؟ و اصل انقسام آنها (در عالم مجردات) چیست؟ تصور عدم حضور خدا در ماوراء عالم ماده یعنی چه؟ چون که نمیتوان حضور خدا را فقط در عالم ماده بررسی کرد در این صورت رابطه ی خدا با حضورش در قبل از آفرینش چیست؟ مجردات که در قالب ماده نیستند؟ از طرفی طبق نکته ی 1 نفس هنگام مرگ از عالم ماده نظرش منصرف میشود, آیا به معنای قبول عالم ماوراء مادی است یا نه ؟ اگر بله با چه کیفیتی؟ منظور از عالم ملائک چیست؟ آیا آن هم قالبی دارد؟ در نکته ی 5: منظور از اینکه نفس به خاطر تجردش نظر به آینده و گذشته ی خود داردچیست؟ کیفیت آن چگونه است؟ (لطفا طبق مطلبی که در ذیل نکته ی 2 گفتم پاسخ دهید.) سوال اصلی من این است که رابطه ی این جهان متکثر با وحدانیت خدا چیست؟ (من هنوز رابطه ی عالم لاهوتی و ... را نفهمیدم. اگر ماده سطح نازل عالم است و محدود به زمان است شما چه طور آفرینش جهان را توسط خدا توجیه میکنید. از لحاظ زمانی میگویم. بالاخره این جهان در یک زمان خاص خلق شده و چرا خدا جهان را قبل از آن زمان خلق نکرده . باز اینجامساله ی کثرت و وحدانیت در بعد زمان پیش می آید.) به عنوان مثال شهود عرفانی را در نظر بگیریم که خالی از محسوسات تجربی و ذهنیات و ادراکات , انسان امری را شهود میکند. پس باز هم این جهان مجردات متکثر است در غیر این صورت «من» ی وجود نداشت تا بتواند امری را شهود کند. پس این تکثرات تا کجا ادامه می یابد؟ آیا عرفان اسلامی قائل به وحدت وجود است؟ به چه معنایی؟ با یک مثال سوال مهم آخر را می پرسم: در پدیده ی سراب شما انعکاس اشیا را روی زمین می بینید که این مطلب طبق یک واقعیت فیزیکی (شکست نور) توجیه می شود. (اما در این بین نباید از ویژگی چشم انسان غافل شد که از نور رسیده به چشم در امتداد خط راست تصویر سازی می کند.) اما شما به هنگام تبیین تجربه ی خود می گویید:« من در دور دست آب میبینم». در این حال نفس تجربه ی شما خطا نیست بلکه تبیین آن اشتباه است. حال این سوال مطرح می شود که شهود عرفانی که منبع وحی است و منشا ادیان الهی , آیا یک امر عینی است یا ذهنی؟ رابطه ی نفس تجربه و تبیین تجربه چیست؟ آیا در این بین تأویل صورت نمی گیرد؟ (ما چطور باید قرآن را بفهمیم؟) «با تشکر از اینکه وقتتان را در اختیار من قرار دادید.» یک سوال خارج از مباحث: «اگر کتاب مباحث بنیادین» اثر « بازرگان» را خوانده اید نظر خود را بگویید؟ در این کتاب هم بازرگان نمی تواند وجود خدا و مساله ی وحی را توجیه کند. شهرام خورشیدی مکانیک- صنعتی اصفهان
متن پاسخ

جواب: پس از سلام؛ همچنان که مستحضرید سؤالا ت‌تان گسترده است و نیاز به جواب گسترده دارد، لذا پیشنهاد می‌کنم ابتدا شرح کتاب «ده نکته از معرفت نفس» را که به صورت سی‌دی موجود است دنبال بفرمایید تا سؤالاتتان را راحت‌تر طرح کنید.
در مورد رابطه‌ی بین جهان متکثر با وحدانیت، لازم است موضوعِ «وجود» را دنبال کنید ، پیشنهاد مشخص بنده مطالعه کتاب «از برهان تا عرفان» است که لازم است همراه با شرح آن در سی‌دی دنبال شود.
کتاب «مباحث بنیادین» را نخوانده‌ام، ولی روی‌هم‌رفته با طرز فکر مؤلف آن آشنا هستم. مشکل را باید در موضوع «وجود» حل کرد که در بحث جواب به آقای دکتر سروش مطرح شده، چون آقای سروش هم موضوع ایجاد صوت از طرف خدا را مشکل می‌داند و لذا فکر کرده‌اند پس باید الفاظ قرآن ساخته‌ی پیامبر«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» باشد، می‌توانید به جواب اینجانب در قسمت مقالات ویژه در سایت لب المیزان رجوع فرمایید. موفق باشید

نمایش چاپی