بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
30318
متن پرسش
سلام: از خداوند منان سلامتی و طول عمر با عزت را برای شما و خانواده محترم خواهانم. ببخشید معلم گرامی فلسفه یا حکمت. این چیه که در تمام ذکرهای ماه رجب یا شعبان یا رمضان یا حتی در مفتاتیح. بیشترین آیه ها حمد، توحید، کافرون، آیة‌الکرسی، فلق و ناس. و ذکر تسبحیات به اضافه لا حوله و لا قوة الله بالله. یعنی بیشتر از اینها گفته شده. تا بقیه سورها. حس می‌کنم انگار تمام عالم و قرآن بر پایه همین سوره ها گذاشته شده شاید هم اشتباه می‌کنم. ولی جوابی هست که بهم بدید و راهنمایی کنید؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد، بنیانِ توحیدند تا راه به سوی دشت‌های سرسبز سوره‌های بلند گشوده شود و انسان در آن میدان‌ها خود را آن‌طور که شایسته است حاضر کند. مگر حضور در سوره‌ی انعام یا آل‌عمران، ساده است؟ موفق باشید

30283

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در سوره مایده آیه ۱۰۹ آمده (روزی که خداوند پیامبران را جمع می‌کند و به آنها می‌گوید در برابر دعوت شما چه پاسخی داده شد؟ می‌گویند ما چیزی نمی‌دانیم تو خود از همه اسرار نهان آگاهی) و در آیه ۱۱۷ همین سوره حضرت عیسی (ع) در پاسخ به سوال خداوند متعال عرض می‌کند (من جز آنچه به آن فرمان دادی چیزی به آنها نگفتم. تا زمانی که در میان آنها بودم مراقب و گواهشان بودم ولی هنگامی که مرا از میان آنها برگرفتی تو خود مراقب آنها بودی و تو بر هر چیز گواهی) ظاهر این دو آیه خصوصا آیه اول نشان می‌دهد که انبیا با آن مقام بلند بعد از رحلت از مسایل امتها بی خبرند و این با شاهد اعمال امت بودن در بعضی آیات دیگر سازگاری ندارد آن را چگونه باید حل کرد؟ خصوصا اینکه آنها مظهر اسم محیط و علیم هم هستند و اهل سنت و خصوصا وهابیت با استناد به همین آیات توسل و درخواست از آنها را زیر سوال می‌برند و مدعی هستند که آنها ادراکی نسبت به اینجا ندارند (البته با استناد به همین آیات) نظر جنالعالی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکدام از آیات مذکور در جایگاه خود، پیام خود را دارا می‌باشند. در آیه‌ی ۱۰۹ سوره‌ی مائده نظر به علم مطلق الهی و علاّم‌الغیوب‌بودنِ حضرت حق دارد که علم انبیاء در مقابل آن علم، علم به حساب نمی‌آید. به گفته‌ی علامه‌ی طباطبایی این آیه نفی علم مطلق و همه‌جانبه‌ی انبیاء را مدّ نظر می‌آورد و در آیه‌ی ۱۱۷ سوره‌ی مذکور حضرت عیسی «علیه‌السلام» در محضر حق عرض می‌کنند من وظیفه‌ی خود را طبق امری که فرمودید انجام دادم و در این رابطه ناظر بر حرکات آن‌ها بودم، ولی چون مرا گرفتی، تو همواره در راستای حضور مطلق خود، ناظر بر آن‌ها بودی از آن جهت که حضرت عیسی «علیه‌السلام» نحوه‌ی حضور مطلق خدا را در این آیه متذکر می‌شوند. و این غیر از آن است که انبیاء در آن حدّ که اذن دارند، شاهد بر اعمال پیروان‌شان نباشند. می‌ماند که آیا اساساً بحث «شاهد اعمال» در چنین رابطه‌ای باید مورد بحث قرار گیرد، یا جای و جایگاه دیگری دارد؟ در این مورد عرایضی در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» شده است. موفق باشید

 

29964

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد اصغر طاهرزاده! با توجه به درگذشت آیت‌الله مصباح یزدی پرسشی داشتم، به نظر شما دیدگاه وی درباره ی نقش مردم در حکومت اسلامی یا نظرات امام خمینی و شهید مطهری که ولی فقیه را منتخب مردم می دانستند در تعارض نیست؟ به نظر شما تفسیر وحدت وجودی از توحید با قرآن سازگار است؟ به نظر اینجانب سازگار است اما عده ای می گویند کلمه خلق به معنای ایجاد از عدم است! با سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ظاهراً تفاوت هست از آن جهت که در زمانی مطرح کرده بودند ولیّ فقیه خودش وزرائی را برای خود تعیین کند و امورات را بر اساس شریعت اداره نمایند. ولی آیا بعداً عدول کرده‌اند یا نه، نمی‌دانم. ۲. به نظر حقیر غیر از وحدت وجود، نمی‌تواند مورد قبول باشد زیرا وقتی خداوند در همه‌جا حاضر نباشد، که او خدا نیست! و اگر همه‌جا حاضر باشد، پس بقیه‌ی موجودات اسماء و صفات او خواهند بود. موفق باشید

 

29365

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب: استاد جان شرمنده جواب سوال ۲۹۳۵۱ داخل ایمیل نیومده فکر کنم ایمیل اشتباهی دادم. اگه امکانش هست جواب تو سایت بفرستید. ممنون التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که بعضاً سؤالات کاربران کاملاً شخصی است و برای بنده سخت است عمومی جواب دهم.

27844

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحيم سلام الله عليكم حضرت استاد، در شرح دروس مصباح الهدايه فرمودید، اسم الله الأعظم، عین ثابته ای نیاز داشت برای تجلی، که آن حقیقت محمدی صلوات الله علیه بود. سپس این حقیقت تجلی کرد در عین ثابته حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرزند عبدالله و علی مرتضی ابن ابی طالب علیه السلام، می توان گفت در ما نیز تجلی یافته به قدر و اندازه مان؟ اگر بله، پس وای به حال من که چه ظلم هایی که نکرده‌ام به این لطف پروردگار متعال!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید همین‌طور باشد که محمدیین ذیل حقیقت محمدی «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» محل تجلیات اسم اعظم باشند. آیا در حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» چنین احساسی را نمی‌توان داشت؟ موفق باشید

27800
متن پرسش
سلام علیکم: این حدیث را خوب متوجه نمی شوم لطفا برایم توضیح دهید «لكل شي ربيع و ربيع القران رمضان»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌فرمایند: هر چیزی صورتی متعالی و جلوه‌ای نورانی دارد که آن، بهارِ آن چیز است مثل بهار جوانی و بهار کشت و کار. و بهار قرآن یعنی وجهِ متعالی و نورانی آن در ماه رمضان برای انسان به ظهور می‌آید. موفق باشید

26753

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: برای شروع تدبر و تفکر در قرآن کریم و تحقیقات و مطالعات قرآن پایه، پیشنهاد شما تفسیر تسنیم و صوت های آن از آیت الله جوادی آملی است یا وارد خود تفسیر المیزان در همان بدو امر شویم یا پیشنهادتان تفسیر دیگری است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم با پیشنهادی که در جزوه‌ی «روش کار با تفسیر المیزان» با رفقا در میان گذاشته شده است، بهتر است با خود تفسیر المیزان کار جلو رود و هرجا لازم بود به تفسیر «تسنیم» نظر شود. موفق باشید

26559

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام: اینجانب عضو هیات علمی رسمی قطعی گروه مهندسی عمران هستم. علاوه بر تدریس، حدود ۳۰ دانشجوی کارشناسی ارشد فارغ التحصیل نموده ام. می توان گفت مقالاتی که از تحقیقات بنده مستخرج شده کاربردی نبوده و صرفا با شبیه سازی عددی در موضوعات مختلفی تهیه شده است. البته حقیقتا این کارهای پژوهشی را با علاقه انجام نداده ام و از طرفی وقتی به این کارها نگاه می کنم می بینم که هیچ کاربردی نداشته و فقط فایده آنها فارغ التحصیل کردن تعدادی دانشجو و کسب امتیازاتی برای من بوده که پایه های سالانه و ارتقاء به مرتبه دانشیاری را بهمراه داشته است. و این مسئله نیز در بی انگیزه شدن من برای انجام پژوهش در زمینه تخصصی خودم تاثیر بسزایی داشته است. گاهی فکر می کنم خداوند متعال استعداد و ماموریت زندگی من را در انجام این زمینه قرار نداده و احساس می کنم اینکار برای من ممکن است علم لاینفع باشد. گاهی فکر می کنم شاید بهتر است مسیر خود را به انجام پژوهشهای قرآنی (مثلا در خصوص مطالب در ارتباط با آب) تغییر دهم. اما آیا به مصلحت است که من با حدود ۴۵ سال سن وارد این مسیر شوم؟ اگر بله از کجا شروع و چه مطالبی را مطالعه کنم؟ چند سال گذشته حدود هفت جزء از قرآن را حفظ کردم. البته حفظ را رها کردم چون به این نتیجه رسیدم که تدبر بر حفظ اولویت دارد. ممنوم میشم مرا از توصیه های ارزشمند خود بهره مند فرمایید. آیا از نظر دانشگاهی قابل پذیرش است که کار پژوهشی خود را در این زمینه جدید انجام دهم؟ از اینکه وقت ارزشمند شما استاد گرامی را گرفتم عذرخواهی می کنم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر در عین حضور در دانشگاه و فعالیت در آن مسیر، سیر مطالعاتیِ سایت را دو تا سه سال دنبال بفرمایید و سپس به تفسیر المیزان بپردازید؛ جهت‌گیریِ خوب و لازمی در مسیر تحقیقات دانشگاهی به میان می‌آید. مثل کاری که تا حدّی آقای دکتر گلشنی انجام می‌دهند. موفق باشید

24991

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت شما: می خواستم بدونم اگر در کنار سیر مطالعاتی استاد سیر مطالعاتی دیگری رو دنبال کنم خوبه یا بده مثلا شهید مطهری؟ و سوال دیگر اینکه استاد می‌توانند سیر مطالعاتی در زمینه تاریخ اسلام ارائه بدهند؟ ممنون
متن پاسخ

 تعالی: سلام علیکم: ۱. از مطهری بزرگ هرگز غافل نباشید. ۲. در مورد سیر مطالعاتی نسبت به تاریخ اسلام، چیز مدونی در ذهن و فکر خود ندارم. موفق باشید

24655

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: امروزه به چه اندازه مطالبی که در صوت اول عالم گمشده فرمودید در بین بزرگان و علمای ما در حیطه ی نظر و عمل حل شده است و به چه اندازه به این موضوعِ حساس، نظر دارند؟ و به عبارتی ما چقدر به خودمان آمدیم در این مطلب و چقدر راه مانده برای تحقق تام آن؟ آیا امام رضوان الله تعالی علیه با همین رویکرد ملاصدرا رحمه الله را بازخوانی کرده اند؟ و به تبع ایشان حضرت آقا حفظه الله با همین رویکرد (ولو بالقوه) انقلاب را پیش می برند؟ خداوند با اولیایش محشورتان بفرمایند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال، راهِ گمشده‌ای در پیش است. روح حضرت امام و رهبر معظم انقلاب از همین جنس است. کو آن فرصت که آن عزیزان بدان بپردازند؟‍ وظیفه‌ی ما چه می‌شود؟ موفق باشید

34677
متن پرسش

سلام به استاد عزیز: از رفقا شنیدم کتاب «پاییز آمد» که خاطرات خانم فخرالسادات موسوی همسر شهید احمد یوسفی بود را خوانده‌اید و تعریف خاصی از آن داشتید. مایل بودم چنانکه ممکن است نظر خود را برای بنده بفرمایید. با تشکر

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: باسمه تعالی: از نظر بنده این کتاب ظاهراً و در ابتدای امر تصور می‌شود قصه یک زندگی عاشقانه است، ولی حقیقت آن است که این زن و شوهر از همان روزهای ابتدای زندگی‌شان می‌دانستند در سوز جدایی از همدیگر در دل تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده، باید خود را در اوج صفا و جدایی تجربه کنند و هنوز هم همدیگر را در سوز جدایی تجربه می‌نمایند، هرچند یک نفر در این دنیا و دیگری در حیات شهیدان حاضر است، تا زیباترین غم را در خود و در ما زنده نگه دارد. این کتاب حکایت روح تاریخی است که در این زمانه شروع شده و می‌توان آن را در این زن و شوهر احساس کرد. بازخوانی پرونده‌ای است که روح انسانی و انسانیت در آن طوری نمایان است که دل هر انسانی را آب می‌کند. راستی را! چه اندازه غم‌های بزرگ وقتی پای خدا در میان باشد، زیباست. دل را که نه، جان‌ها را آب می‌کند. «چه خوش است رنج و محنت، به رَهِ وفا کشیدن! / چه خوش است ناز جانان، همه را به جان، خریدن!» موفق باشید

32060
متن پرسش

سلام خدمت استاد محترم: یک مطلبی دیدم مبنی بر اینکه شما و چند نفر دیگه فردیدی هستید. می‌خواستم نظرتون رو در مورد این مقاله به آدرس https://ghiam.ir/?p=519 بدونم. اندکی ذهن حقیر رو درگیر کرده. بخشی از مقاله: «فردید معتقد به ذات داشتن تمام پدیده‌های مدرن ازجمله فناوری است، یعنی آن‌ها ابزاری نیست که خنثی باشد و بتوان در چارچوب‌های تصوری (پارادایم‌های) دیگر نیز از آن‌ها بهره برد. وی از مهم‌ترین موانع بنیادین تفکر بین مسلمانان را تئولوژی‌اندیشی (گفتمان کلامی) در معنای پذیرش پاره‌ای مفروضات سنتی و تاریخی به‌صورت غیرانتقادی می‌داند. جریان فردید با تجددستیزی حداکثری بر افرادی نظیر عباس معارف، رضا داوری، مددپور، اصغر طاهرزاده، رجبی، ریخته‌گران، جوزی، سلیمان حشمت، عبدالکریمی، یوسفعلی میرشکاک و… اثر گذاشته است. این جریان معتقد به ناسازگاری دین و علوم جدید است. مهم‌ترین استراتژی این جریان شناساندن مبانی فلسفی تمدن غرب و به تعبیر خودشان، شناخت عمیق آن و درنهایت نقد آن است. این جریان با طرح اولویت غرب‌شناسی (نسبت به اسلام‌شناسی یا اقدامات اصلاحی) و فروکاست همهٔ تعارضات در کشور و دنیا به مدرنیته، تلاش می‌کند ضمن تقلیل همهٔ ساحات تقابل اسلام و استکبار جهانی به بحثی فلسفی، تمام مشکلات و چالش‌ها را به مدرنیته، استفاده از دستاوردهای بشری جدید احاله دهد. این تفکر، فناوری را شیطانی نامیده و از ضرورت کنار گذاشتن آن سخن می‌گویند. این جریان پست‌مدرن متأثر از نوع تفکر مسیحی اروپای متصل، تلاش می‌کند با نوعی رویکرد عرفانی شهودی به مقابله باعقل فلسفی اروپای متصل با مبنای یهودی بپردازد. محوریت یافتن عقل ابزاری، عقل خودبنیاد و سودمحوری جزو نقدهای جدی این جریان به غرب است. بخش‌های مذهبی‌تر و انقلابی‌تر این جریان، تلاش زیادی دارد شهید سید مرتضی آوینی را نیز متصل به خود نشان دهد و از این طریق در جذب جوانان انقلابی فعالانه عمل کند. واقعیت این است که آوینی هیچ‌گاه مستقیماً شاگرد فردید نبود. بعضی حرف‌های او در فضای عمل‌زدهٔ پایان دههٔ ۶۰ و آغاز دههٔ ۷۰ که نقدها به غرب‌زدگی در اعتراض و احیاناً برخوردهای فیزیکی با مظاهر خرد تهاجم فرهنگی خود را نشان می‌داد، در کتبی نظیر «توسعه و مبانی تمدن غرب» با این جریان قرابت دارد، اما آوینی متأخر که خود دست به دوربین و استفاده‌کننده از فناوری است به‌ویژه در آثاری نظیر جلد سوم «آیینهٔ جادو» کاملاً از این جریان فاصله گرفته و با نفی ذات قائل شدن برای فناوری و احیاناً شیطانی دانستن آن‌چنان‌که در جریان فردید اتفاق می‌افتد، معتقد است مسئلهٔ اصلی تحول انفسی انسانی است که از فناوری استفاده می‌کند، یعنی مهم انسانی است که فناوری مثل دوربین و سینما را به کار می‌گیرد و نه اینکه اصل فناوری و سینما را شیطانی بدانیم.[۱۱] این اندیشه با منبعی التقاطی تلاش دارد تا نگاه هایدگر را بر تاریخ تفکر فلسفی و علمی تطبیق کند و لذا ساده‌سازی‌های بسیاری دارد، نظیر این‌که بدون دلیل دوران پیشاسقراطی را دوران امت واحده و علم حضوری می‌خواند بدون آن‌که به شرک اساطیری یونان که در دوران هلنیسم در رم نیز بازتولید شد و صوفیسم یونانی که ارسطو و افلاطون در برابر آن ایستادند، توجهی کند. تطبیق اسماء نیز بر دوران مختلف مستند مشخص عرفانی یا دینی جز نظریات هایدگر ندارد. فردید بیشتر بر سلب تمرکز دارد و بحث ایجابی مدلل و دقیقی از او دیده نشده است. این اندیشه با فرض حوالت تاریخی، نوعی جبر و عدم امکان تغییر با اراده‌های انسانی را به دنبال دارد و به‌نوعی انفعال و خودداری از اصلاح می‌انجامد که در اقدامات اجتماعی و سیاسی معتقدین به این جریان نمود دارد؛ گذشته از آن‌که با دستورات دینی نیز تباین دارد. این اندیشه حاصل استفاده از ادبیات عرفان نظری بدون طی کردن عرفان عملی است (چنان‌که کسی در مورد فردید، گذر از مراحل عرفان عملی را روایت نکرده) و لذا سخنان او همانند سایرین که چنین می‌کنند، حالتی شطح‌گونه یافته است، علاوه بر آن‌که آن را با تفسیر هگلی مارکسیستی آمیخته است. نه‌تنها برداشت او از ابن‌عربی که برداشت او از هایدگر نیز ناقص است. علاوه بر آن به لوازم هرمنوتیکی مکتب هایدگر که به نسبی‌گرایی می‌انجامد و نتیجتاً توانایی نقد را از دست می‌دهد، توجه ندارد. استفاده از ادبیات عرفانی نه‌تنها به‌وسیلهٔ او که به‌وسیلهٔ روشنفکران التقاطی و غرب‌گرای حداکثری عوارض زیادی ایجاد کرده است، نظیر خیر دانستن همهٔ بدی و خوبی‌ها که نوعی پلورالیسم با ادبیات دینی و عرفانی است. فردید با طرح هایدگر می‌خواست به‌نقد غرب بپردازد، اما در عمل از یک اندیشهٔ غربی به اندیشهٔ دیگر غربی روی آورد و سبب بسط آن شد که گذشته از آثار سوءش با ادعای کل‌نگری و عدم امکان خوب و بد کردن غرب در تناقض است. گذشته از این، همهٔ عالم اسماء الهی هستند اما او آن را تنها به انسان و زندگی جمعی انسان تقلیل می‌دهد. پیروان این اندیشه مواضع سیاسی متفاوتی را گرفتند، گرچه اکثراً بسته به اقتضاء این نظریه سکوت پیشه کردند، فردید مواضع سیاسی با چرخش‌های ۱۸۰ درجه‌ای متعدد داشته است، قبل از انقلاب در تلویزیون شاهنشاهی به مدح شاه پرداخته در انجمن فلسفهٔ رژیم حضورداشته و حتی در تدوین ایدئولوژی حزب رستاخیز کمک کرده است، بعداز انقلاب، در مدح انقلاب و حتی بسیجیان سخنانی گفت، اما مبارزه در زندگی او حضور نداشته است. چهره‌ای از این جریان مثل رضا داوری اردکانی به ریاست فرهنگستان علوم و عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید، اما حتی علیه مرگ بر آمریکا سخن گفت و آن را نشان توسعه‌نیافتگی نامید و با مدرن‌ترین جریان‌های سیاسی و فکری تجدیدنظرطلب در یک جبههٔ سیاسی قرار گرفت. شاید انقلابی‌ترین مواضع را در این طیف اصغر طاهرزاده داشته که البته امام و انقلاب را در تفکر خود و در مقابله با مدرنیته معنی کرده است.»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً اکثر آقایانی که نام بردید افرادی هستند که بنده با آن‌ها هم‌دل می‌باشم. ولی آن‌ها را در بستر تاریخی که با حضرت امام به ظهور آمد می‌پذیرم و به همین جهت با آقای عبدالکریمی که در درک انقلاب اسلامی ناقص و ناتوان هستند و مسائل ما را در جای دیگری دنبال می‌کنند، سخت مخالف می‌باشم.

تصور بنده آن است که نویسنده مقاله به جای آن‌که «تفکر» را موضوع قرار دهند، تلاش دارند افراد را در جبهه‌های مختلف تقسیم کنند و این نوعی مرگِ تفکر است. باید از خود پرسید رسالت تفکر در این تاریخ چیست؟ بنده رسالت تفکر در این تاریخ را نظر به حقیقت انقلاب اسلامی می‌دانم که تواناییِ به ظهورآوردن شخصیتی همچون حاج قاسم سلیمانی را دارا است و آن را بنیان حضور اصیل انسان در این تاریخ می‌دانم، و هر آن‌کس که در این میدان تفکر کند از نظر بنده حقیقتاً متفکر است، حال چه آقای دکتر فردید باشد و چه آقای دکتر داوری؛ و البته شهید آوینی که جای خود دارد. در رابطه با نسبت ما با تکنیک از یک طرف و حضور تاریخیِ ما در انقلاب اسلامی، خوب است به عرایض اخیر بنده که تحت عنوان «پانزده نکته در جایگاه تاریخی "عقل تکنیک"» در حال انجام است، رجوع شود. https://dialog.sohasima.ir/ch/elm-fanavari . موفق باشید

29917

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: بنده طلبه پایه ۹ هستم. احساس می‌کنم فقه و اصول، آن حیات و نشاطی که باید را نداره. ولی فکرنمی کنم دست کشیدن از فقه و اصول هم کار درستی باشه. یک بار با خودتون هم که صحبت می کردم روی فقه و اصول تأکید داشتید ولی من نمی دونم دقیقا با چه رویکردی باید فقه را بخونم که احساس یک کار جدی را داشته باشم. ممنون میشم اگه راهنمایی بکنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فقه و اصول، خود به خود موجب می‌شود تا روحیه‌ی تدبّر در متون دینی در شما تقویت شود. به همین جهت خوب است که آن‌را جدّی دنبال کنید. موفق باشید

29730

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در عالم جبروت تفاوت عقل اول و زوج آن یعنی نفس کلیه در چیست؟ آیا در رتبه متفاوتند؟! همچنین در عالم ملکوت تفاوت نفس کلی و طبیعت کلیه؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عقل اول در مقام صدور است و نفس، در مقامِ قبول. و مسلّم مقام قبول ذیل مقام صدور است. ۲. نمی‌دانم تفاوت نفس کلی و طبیعت کلیه در چیست. موفق باشید

28679
متن پرسش
سلام علیکم: حضرتعالی در پاسخ به یکی از سوالات قبلی اشاره به بحث نظر به وجود در مبانی معرفتی ابن سینا و ملاصدرا کردید و فرمودید که اینجا بیش از آنکه بحث ایدئولوژیک باشد بحث وجود در میان است و انقلاب و شخص حضرت امام و حضرت آقا متاثر از این دو مبانی معرفتی اند. اما پرسش من این است که مگر اسلام و مدرنیته یک مواجهه تمام قد در قالب انقلاب اسلامی پیدا نکردند تا حدی که امثال هانتینگتون و فوکویاما بحث جنگ تمدنها و پایان تاریخ را مطرح کردند و گفتند بحث ما و ایران و تمدن اسلامی یک بحث تماما تمدنی و مبانی مکتبی است و ایران انقلابی که پرچمدار تمدن اسلام است می‌کوشد قالبها و مفاهیم و مبانی عالم را دگرگون و از مدرنیته گذار کند. و پر واضح است که امام هم متوجه بودند مواجهه ما با تمدن مدرن یک مواجهه تمام عیارست و البته با مبانی معرفتی متمایز و مکتب جدا هر چند در غرب گفتند که تا پیش از انقلاب دعوا در درون خانواده مدرنیته بود ولی حالا در تقابل دو مکتب با حضور انقلاب و شخص امام پیدا شده است. و به نظر شخصی من هم مدرنیته جدا یکی از انحرافات و بدعتهای بشر بود که حتی در حق تکنیک و رجوع به طبیعت و استفاده از ظرفیت های آن و تعامل حکیمانه با آن، جفا کرد و رسما حتی طبیعت و استفاده حکیمانه از ابزار را به مسلخ توسعه گرایی برد تا جایی‌که تقسیم بندی معیوب و باطلی مثل توسعه یافته و توسعه نیافته و در حال توسعه را جا انداخت و بهترست بگوییم ادبیات دنیای مدرن و یا حتی به تعبیر برخی، دین دنیای مدرن همان توسعه و توسعه گرایی و ادبیات ذیل توسعه شد. سوال کننده محترم از جهاتی شاید نسبت به نظر به تکنیک در مبانی صدرایی و سینایی قابل تامل اشاره کردند ولی همان مبنای ملاصدرا که عالم و هویت ما را تعلقی می‌داند و ابوعلی هم مد نظرش همان نگاه حکیمانه و در دست انسان حکیم قرار گرفتن ابزار را می‌توان دید هر چند انقلاب اسلامی در نظر به انکشاف طبیعت و تعامل حکیمانه با طبیعتی که مخلوق و جلوه حضرت الله است، از مبنای صدرایی و سینایی پیش رفت و جهش یافت تا حدی‌که شهید آوینی فرمود درست است امروز در صدد اند تلقی واحدی از تکنیک و ابزار و حتی هنر و رسانه را در ذیل اهداف استکبار و دایره المعارف اومانیسم، سکولاریته و فرهنگ مدرنیته تعریف کنند لیکن ما می‌توانیم جسم قالبی مثل تلویزیون و مستند و سیما را در روح تمدنی مان مستحل کنیم و نظم حاکم بر آن را تغییر دهیم نه به این معنی که غرب گزینی که مثلا غرب مجموعه ای از چیزهای مثبت و منفی است و مثبتهایش را می‌گیریم و با روح عقایدمان ترکیب می‌کنیم؛ خیر، آوینی بعنوان نماد تفکر انقلابی ابدا غرب گزین و ترکیب گر نبود و حتی به کرات نسبت به این خطر هشدار داده و مدام می‌گوید مبادا فکر کنید غرب پدیده ای که خوبی ها و بدی هایی دارد حالا بدیهاش را جدا کنیم و اخلاق و معنویت را ضمیمه تکنیک و نظام سازی مدرن می‌کنیم تا کار درست شود؛ آوینی می‌گوید که باید ما ابتدا دقیق اسلام و مدرنیته را بشناسیم سپس تحمیل گری تمدنی خود را شکل دهیم چونکه اگر تحمیلگری تمدنی خود را شکل دهیم دیگر باید تدریجا ذیل توسعه و مبانی تمدن غرب برویم و بصورت زنجیره ای قواعد آنها را پذیرفته و در زمین مدرنیته حاضر شویم و آنوقت هر چقدر هم بخواهیم از اقامه دین و عهد قدسی بگوییم چون نظام و قالب و ابزار مدرنیته را دنبال می‌کنیم، دیگر نمی‌توان از اقامه دین و عهد قدسی گفت و جدا باعث هر چه بیشتر سرگردانی ما و بحران تمدنی ما می‌شود کما اینکه در این یکصد ساله درگیرش شدیم و فکر کردیم اگر بخشهایی از غرب را اصلاح کنیم خیلی خوب است لذا آمدیم بخشهایی از اقتصاد و روانشناسی و رسانه مد نظر تمدن غرب را گرفتیم و چند بحث دینی و فقهی و روایت کنارش مطرح کنیم فکر کردیم کار خوب و اسلامی سازی را پیش گرفته ایم در صورتیکه نسبت مان را نمی‌توانیم بفهمیم در عین حال ظرفیت دیگری نداریم و آنوقت با ترکیب گری و غرب گزینی یا حتی التقاط مواجهیم. یعنی قواعد و نظم مطلوب مان را برخاسته از مبانی مان استنتاج کنیم سپس روح تکنیک و ابزاری که ریشه شان در مدرنیته است را می‌توان تغییر داد و قلب تکنیک را تصرف کرد و در قالب اسلامی به آن معنا داد همان کاری که خودش با دوربین و مستند در روایت فتح کرد که خب روایت فتح یک اثر با تعاریف هنر مدرن و ادبیات توسعه نیست بلکه در عین استفاده از جسم این قالب دوربین و مستند، روح عرفان و انقلاب و هنر اسلامی را در عرصه میاورد و تعریف جدیدی از هنر و رسانه ارائه می‌دهد. لذا به نظرم انقلاب در ذات خود می‌تواند معنای عقل تکنیکی را هم دگرگون کند و آن‌را از سیطره فرهنگ و تمدن مدرنیته که حجاب حق است و حجاب حکمت محسوب می‌شود یا به نظر من یکی از انحرافات و بدعتهای بشر محسوب و قلمداد می‌گردد که اتفاقا عطش او را هم نتوانست سیراب کند و علیرغم اینکه مدعی بود می‌خواهد بشر را از تک ساحتی قرون وسطا و جستجوی حقیقت و کشف در مفاهیم بلند درآورد، ولی نتوانست او را به حقیقت متعالی و قدسی و عهد الهی بشر باز گرداند تا تمام مناسبات خود را حقیقی کند و ابزاری بسازد که پاسدار طبیعت باشد در عین استفاده از ظرفیت آن که البته ما مسلمین ویژه ایرانی ها در این زمینه ابزار به جهت ظرفیتی که داشتیم بسیار می‌توانستیم از مدرنیته بهتر جلو برویم چون ما می‌توانستیم بر فرض مثال یک ابزاری مثل قنات بسازیم که در عین استفاده از طبیعت، پاسدار حقایق قدسی و سعه حضور طبیعت هم بود لذا ما می‌توانستیم جدا در این زمینه هم تاریخ را با مبانی دیگری آشنا کنیم و راه به تمدن دیگری که از ابزار و انکشاف و بهره وری از منابع و ظرفیتها غافل نیست را بگشاییم لیکن غفلت شد و دیدیم اما ان شاء الله بر سر حقیقت متعالی انقلاب و بر سر مسیر این نهضت و تفکر امثال آوینی، راه برای این امر فراهم و مهیا شده است و ان شاء الله بالفعل هم می‌شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که متذکر شده اید بحثی که ما بتوانیم نسبت خود را با غرب تعریف کنیم، هنر بزرگی است که امثال شهید آوینی ها می‌توانند راهنمای آن باشند بخصوص که بین فرهنگ غربی و تکنیک غربی و خرد مدرن باید تفکیک کرد.

فرهنگ غربی چه خوب باشد و چه بد باشد، از آن ما نیست. و تکنیک غربی نوعی انحراف از انکشافی بود که باید بشر این تاریخ بدان وارد می‌شد و غرب با روحیه ی خودخواهی خود آن را از آن خود کرد و مشکلی برای جهان بشری به وجود آورد و انقلاب اسلامی در هویت خود مقابله ی اساسی با این غرب دارد و بحث «خرد مدرن» که رهبر معظم انقلاب تحت عنوان «العلم سلطان» از آن سخن می گویند، هیچ ربطی به دو قسمت قبلی ندارد و متأسفانه عده ای به بهانه ی سخن مقام معظم رهبری به قسمت اول و دوم می پردازند. زیرا از آن خردی که خرد حضور در سنن و قواعد و قوانین عالم است، بهره ی کافی ندارند و عقل تکنیکی در اینجاست که اگر در کنار فرهنگ شیعی - ایرانی قرار گیرد؛ روحانیتی را که همراه با علم است به بشر متذکر می‌شود. و این است آنچه بشر امروز به دنبال آن است. موفق باشید

28162

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد من سوالی داشتم: من پدری دارم که اهل دین نیست و کلا ضد انقلاب و دین هست و گاهی وقت ها هم با همین موضوعات است که کلی نیش و کنایه می زنند اما خب الحمدالله با من که اعتقاداتم کلی تفاوت دارد تا به حال سختگیری نکرده اند و اینکه بخواهند مانع راه من شوند اما پدرم به دلیل بیماری اعتیادی که دارند اصلا نمی شود درست حرف زد باهاشون درباره اعتقادات، اما من سوال اصلی ام این هست که من گاهی اوقات بسیار برای مسائل خانه و خانواده و آینده خودم و برادر کوچکم و نگرانی هایی‌از این دسته و دروغ هایی که به ما می گوید گاهی اوقات بحثمان می شود اما اصلا از این شرایط راضی نیستم و همیشه هم با شهدا و اهل بیت و خدا عهد و پیمان می بندیم که صدایم را برای پدرم بلند نکنم اما بعد از حدودا یک ماه باز هم همان اتفاق می افتد و من کلی شرمنده شهدا و اهل بیت می‌شوم و روی دوباره عهد و پیمان بستن ندارم و شاید بعد از یک ثانیه بحثمان ناراحت می‌شوم از خودم و گناهی که کردم. لطفاً بنده را در این زمینه راهنمایی بفرمایید تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین روشی که در پیش گرفته‌اید، روش خوبی است و مطمئن باشید شهدا کمک می‌کنند و ضعف‌هایی را هم که پیش آمده و نگران آن هستید، جبران می‌نماید. با همین سجایای خوب، بقیه‌ی اعضای خانواده نیز به مرور تحت تأثیر قرار می‌گیرند. موفق باشید

27929
متن پرسش
با سلام و تبریک عید فطر حضرت استاد در بحث حرکت جوهری حضرت امام می‌فرمایند: نفس با بکار گیری بدن، تدریجا و با حرکت جوهری نواقص خود را برطرف کرده و درنهایت به جایی می‌رسد که مستغنی از عالم طبیعت می‌شود و بدن را رها می‌کند. سوال اول: آیا این یعنی نفس با حرکت جوهری و کسب کمالات از جسم مستغنی می‌شود؟ سوال دوم: آیا مرگ در اوج پیری، همان استغنای نفس از بدن و رها کردن آن است؟ یعنی آیا کسانی که زودتر به مرگ طبیعی می‌میرند، زودتر به آن استغنا رسیده‌اند؟ سوال سوم: چرا ما با علم حضوری و یا زیاد شدن سن این نحوه استغنا و کامل شدن را درک نمی‌کینم؟ آیا این منطقی است که با مرگ طبیعی ناگهان با این کمالات روبه‌رو شویم؟ سوال چهارم: چرا خداوند در جواب پیامبرانش (عزیر و ابراهیم) در قرآن در مورد نحوه حیات پس از مرگ مثالهایی مادی می‌زند و توانایی خودش را در جمع آوری اجزا مادی به رخ می‌کشد؟ مثلا اجزای الاغ عزیر یا اجزا آن پرندگان را جمع می‌کند و می‌گوید اینچنین است توان ما؟! چرا حرفی از جسم مثالی نیست؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. از جسم مادی مستغنی می‌شود وگرنه همیشه هر روحی، جسمی دارد مطابق نشئه‌ای که در آن هست. ۲. معلوم نیست. در این مورد خوب است کتاب «ده نکته در معرفت نفس» در مورد مرگ طبیعی و غیر طبیعی مطالعه فرمایید. ۳. چون حضوری است و نه حصولی، در حافظه نمی‌ماند. ۴. جسمِ مثالی در میان نبوده تا به آن مثال زده شود؟! موفق باشید

27425

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: حضرت استاد تفاوت بین نفس رحمانی و انسان کامل چیست که هر دو مجرای جریان فیض به عالم هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره این نفسِ رحمانی است که در جلوه‌ی انسان کامل یا سایر مظاهر اسماء الهی به ظهور می‌آید. مثل کلمات ما که همان تنفس ما می‌باشد که از حنجره عبور می‌کند. موفق باشید

26822

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: من از اعمال ام داوود و فضیلت آن هیچ اطلاعی نداشتم و امشب که شب ۱۵ رجب است این موضوع رو متوجه شدم، و روزهای ۱۳ و ۱۴ را روزه نگرفتم. می خواستم بدونم میتونم روزه ۱۵ رو روزه بگیرم و اعمال ام داوود رو انجام بدم؟ و اینکه حالا که این سعادت نصیبم نشد می خواستم بدونم اعمال ام داوود رو میشه در بقیه ی روزهایه ماه رجب یا بقیه ی ماه ها انجام داد؟ آخه من حاجت مهمی دارم و به دلم افتاده که با انجام اعماله ام داوود حاجت روا میشم.ل طفا جوابه من رو بدید استاد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. وقتی در حال جواب‌دادن به این سؤال هستم که دو روز است از اعمال «امّ داوود» گذشته است. ۲. اعمال «امّ داوود» مربوط به همان ۳ روز در ماه رجب است، ولی دعای «امّ داوود» به خودی خود دعای ارزشمندی است که در موارد دیگر هم می‌توان از آن بهره برد. موفق باشید

25051
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و خسته نباشید فراوان خدمت حضرت استاد: سوالی داشتم به این صورت که طبق آیه «لکم فی رسول الله اسوه حسنه» آیا رسیدن به مقام پیامبر اکرم و ائمه معصومین «لا فرق بینک و بینها الا انهم عبادک» امکان پذیر هست یا خیر؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از نظر عبودیت، آن عزیزان افقی هستند برای آن‌که انسان‌ها راهِ عبودیت را پیدا کنند. مقام‌های موهبتی آن‌ها مخصوص خودشان است برای هدایت بشر. در این مورد عرایضی در صفحات اول کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» شده است. موفق باشید

24059

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: چند سالی است وقتی نام اهلبیت می آورم انرژی در سینه ام میاد و می لرزونتم. این چه حالتی است؟ رعشه در بین سینه هام است تو عرفا دیده بودم. من خدایی نکرده وقتی معصیتی بکنم این حالت میره و با توبه برمیگرده؟ قرآن و شعر حافظ که می خوانم بیشتر می آید. شما تو سخنرانیتون گفتید عرفا نام خدا را که می اوردن وجودشون می لرزیده. آیا این لرزش آن لرزش است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره انسان قبل از تولد، عهدی با اولیاء داشته و با نظر به آن‌ها و با نظر به سخنان قدسیِ عرفا، آن عهد زنده می‌شود و فیلش هوای هندوستانش را می‌کند. موفق باشید

22396
متن پرسش
با سلام محضر استاد: یک بار که با یک چشم به آسمان می نگریستم متوجه شدم رنگ آسمان در یکی از چشمانم تیره تر از دیگری بنظر می رسد حال سوال این است که با توجه به این آزمایش متوجه می شویم این امکان وجود دارد که احساسات از واقعیات فاصله داشته باشند پس چگونه شما قائل به تطابق ذهن و عین هستید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روح انسان به جهت ذاتِ مجردی که دارد، ماورای حواس پنج‌گانه با عالَم مرتبط است و به همین جهت حتی خطاهای حس را هم متوجه می‌شود. موفق باشید

20769
متن پرسش
سلام: من قبل از آشنایی با استاد آرزوم این بود که جز 313 یار امامزمان بشم. ولی من هیچی نیستم. نمیتونم به هدفم برسم، از خدا میخوام ولی دعاهام به جایی قد نمیده. تو رو به خدا کمکم کنید. دارم دیوانه میشم. اگه به هدفف نرسم ترجیح میدم عدم باشم تا موجود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زیباترین زندگی وقتی سراغ انسان می‌اید که انسان در راه بندگی خدا قدم بگذارد و خود را دست خدا بدهد، مانند پرّ کاهی که در دست باد هرکجا نسیم رحمت الهی صلاح می‌داند او را فرود آورد و زبان حالش این بشود: «پرّ کاهی در مصاف تندباد / می‌برد آن‌جا که خاطرخواه اوست». موفق باشید

32677

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدا قوت: ۱. جمله «خدا بد نده»، جمله درستی هست؟ ۲. و اینکه فکر می‌کنم اگر قرار باشه تغییر رفتاری و اخلاقی در کسانی به وجود بیاوریم باید از معاد شروع کنیم، درست میگم؟ التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این جمله مخفف جمله‌ای است که می‌گوید: امید است خداوند در آن موضوع بد نداده باشد و خیری در آن باشد. ۲. به نظر بنده همین‌‌طور است که می‌فرمایید. موفق باشید

30810
متن پرسش
سلام علیکم استاد: قبول باشه. پیرو سؤال ۳۰۸۰۰ راجع به مرگ موقت (تجربه نزدیک به مرگ) این حالت چه فرقی با خواب و رؤیا دارد؟ عرفا که روح از بدنشان جدا می شده آیا در عالم برزخی (کلا عوالم بالا) هم سیر می کردند و تجسم اعمال داشتند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در خواب و رؤیا، نفس ناطقه به طور طبیعی و به حکم «توفّی الانفس» با جذبه‌ی الهی صورت می‌گیرد. ولی آنچه در موضوعاتی به نام مرگ موقت پیش می‌آید، به جهت حادثه‌هایی است که نفسِ انسان نسبت به تدبیر بدن ناتوان می‌شود ولی از بدن به‌کلی منصرف نمی‌گردد. در این رابطه عرایضی که مربوط به بیهوشی توسط دارهای بیهوشی می‌شود، در کتاب «خویشتن پنهان» شده است.

در مورد عرفا، موضوع فرق می‌کند. آن‌ها در عین حضور در این دنیا، نحوه‌ای از حضور برزخی و بالاتر از برزخ را که نفس ناطقه‌ آن‌ها وسعت دارد، تجربه می‌کنند. موفق باشید     

نمایش چاپی