بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
25989

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب در مورد سیر مطالعاتی سایت: ۱. منظور بنده از ویرایش این است که مطالب جدید، تفاسیر حدید که صورت گرفته، کتب جدید و ... هم در آن جایی باز کند. ۲. در برخی کتب یا مطالب که بنظر استاد، امکانش هست، سیر مطالعاتی را تنوع ببخشیم تا مخاطبین متعدد را هم در بر بگیرد. چندین بار چندین دانشجو به بنده گفته اند که چرا سایت لب المیزان اولا سیر واحد از آسان به مشکل یا اصطلاحا از اول تا آخر ندارد، ثانیا بعضی دیگر وقت کمتری دارند، سیری مناسب با آنها باید طراحی شود که کتب اساسی و مهم و راهبردی ای که آنها بخوانند و طرز نگاه دینی شان اصلاح شود، به‌عنوان مثال: اگر قرار است سیری کوتاه برای افراد پر مشغله طراحی شود، مثلا یک قدم معرفت نفس، یک قدم برهان تا عرفان، یک قدم معاد و دو قدم آخر مثلا سوره حمد امام (ره) و کتاب مصباح امام ...، البته این مثالی بود، چرا که بنده خودم همینگونه به شخصی گفتم، و بحمدلله نتیجه بسیار خوبی هم داد. ۳. مساله ای که به میان می آید با این سیر، این است که امکان دارد مثل مطالب غیر عمیق به کتب نگاه شود، که بنده با تجربه ای که بین جوانان داشتم، اولا دیدم جنس مطالب را سریعا درک می کردند، ثانیا برای ادامه می آمدند سراغ ما! ۴. مساله دیگر مساله تفسیر است، تفسیر قرآن سیر منظم و کاملی ندارد، یعنی مثلا یک سیر قرآنی می شود ترتیب داد برای افرادی که می خواهند با قرآن زندگی کنند، سیری کاملا تفسیری و کامل از تفاسیر حضرت استاد ترتیب پیدا می کند، این را هم تجربه داشتم بنده پارسال کسی از حفاظ دانشگاه شریف، که کلا به قرآن علاقمند بود، از بنده تفسیر خواستند، بنده از آنجایی که خودم تفسیر ها رو با شیوه خودم منظم و دسته بندی کرده بودم، کلا به ایشان صوتهای تفسیر را دادم، و علاوه بر اینکه نتیجه بسیار خوبی دیدم و همچنان دارم می بینم، ایشان مابین تفاسیر، خود بخود کتب سیر را از بنده طلب می کردند! تا اینکه چند کتب اصلی سیر را خواندند! الان ایشان بسیار فوی در مباحثند تا من! قرآنی ترند تا من! لذا به سیر قرآنی هم نیاز است به‌نظرم، یا دست کم اصلاح سیر قرآنی در سیر مطالعاتی پیشین. ۵. به‌نظرم سیر ها در این قالب ها ارائه شوند، ۱. سیر کامل (ویرایش و به روز شده سیر موجود در سایت) ۲. سیر قرآنی ۳. سیر دانش آموزی ۴. سیر کوتاه کارمندی (مثلا) این اسامی همه مثال بود البته، اصل حرف بنده این است که حیف است که مثلا یک کارگر بیاید نگاه بیندازد به سایت و بگوید کی وقت دارد اینها را بخواند، و ول کند برود، یا یک دانش آموز بیاید و بگوید اینها حرفهای بزرگسالان است (بخصوص با این نسل بسیار عجیب دهه های جدید که بسیار خاص هستند)، از بنده هم هر کمکی بر بیاید و استاد صلاح بدانند، در خدمت هستم و خواهم بود. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر. لازم است إن‌شاءاللّه در موردش به طور جدّی فکر شود. موفق باشید

25579

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: آیا اتمام یک دور سیر مطالعاتی شما برای ما کافی است؟ اگر نه نیاز به چه منابعی دارد؟ و این منابع باید بعد از اتمام سیر شما مطالعه شود یا هم‌زمان با آن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر بنده آن است که مباحثی را که عرض می‌شود را مقدمه قرار دهید برای رجوع به قرآن و احادیث، و کم‌کم به مطالعه‌ی تفسیر «المیزان» فکر کنید.

25331
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: در کتاب بصیرت فاطمه زهرا (س) در بخش (ریشة عدم بصیرت روشنفكران ما نسبت به دشمن) شما فرمودید دانشجویان خط امام «رحمة‌الله‌علیه» به سفارتخانة آمریكا در زمان دولت موقتِ آقای بازرگان حمله می‌كنند، آقای بازرگان استعفا می‌دهد كه چرا به سفارتخانه آمریكا حمله كرده‌اید، چون او آمریكا را یك دولت می‌داند، كنار بقیة دولت‌های دنیا، در حالی‌كه دانشجویان ما متوجّة توطئه‌های آمریكا زیر پوشش سفارتخانه می‌شوند. چرا دانشجویان خط امامی می‌فهمند این سفارتخانه یك جاسوسخانه است و امثال بازرگان و بنی‌صدر و قطب‌زاده نمی‌فهمند؟ ریشة مسئله را در نزدیكی و دوری به بصیرت فاطمه (س) باید جستجو كرد و هوشیاری خاص آن حضرت كه جایگاه هر حادثه‌ای را در متن تاریخ می‌بیند و نه در شعارها و شخصیت‌های آن حادثه. اما تحلیل امروز در خصوص تسخیر لانه جاسوسی اینگونه است که چون قبل‌تر از این شدت احساسات ایدئولوژیک نه فقط در بین سران حکومت که حتی در جامعه به حدی بود که اگر کسی این حرف را می‌زد می‌شد جاسوس خائن! امروز است که داریم متوجه می‌شویم دولت کارتر تا قبل از تسخیر سفارت با دولت موقت برای تأمین امنیت همکاری می‌کرد و حتی اطلاعات ارتش عراق را در اختیار ایران می‌گذاشت و حاضر بود همه‌نوع همکاری و سرمایه‌گذاری داشته باشد (نخستین دولتی که تنها یک ساعت پس از سقوط بختیار و پیروزی انقلاب، دولت موقت را به رسمیت شناخت آمریکا بود یک روز بعد پاکستان و سه روز بعد از پیروزی شوروی به رسمیت شناخت) الآن است که داریم متوجه می‌شویم تسخیر سفارت و بلوکه شدن سرمایه‌های ایران در بانک‌های آمریکا یک بانک آمریکایی را از خطر ورشکستگی حتمی نجات داد امروز است که مطلع شده‌ایم اشغال سفارت باعث شد پس از نزدیک به یک سال که افکار عمومی مردم جهان حتی در آمریکا و انگلستان به نفع ایران بود و همه انقلاب را تأیید می‌کردند ناگاه پس از اشغال سفارت اکثر این افکار علیه ایران شد و فضا برای برخود قهری با انقلاب توسط دولت‌های بزرگ از تحریم گرفته تا حمایت تسلیحاتی از ارتش عراق فراهم آمد و ... . آیا شما اندیشه و طرز فکر امروزی را بر مبنای تسخیر لانه جاسوسی می پسندید؟ من مطلب کپی کردم امیدوارم در سایت بدست شما برسه چون گویا مطالب کپی شده قابل روئیت نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً مطلع هستید که زوایای جریان گـروگـانگيــري جاسوسان در سفارت آمریکا، زوایای دقیقی دارد که باید با دقت دنبال کرد. بنده در جواب جنابعالی یادداشت‌هایی داشتم که خدمتتان ارسال می‌کنم تا إن‌شاءاللّه خودتان در مورد آن عمل فکر کنید. موفق باشید

     در تاريخ معاصر حادثه‌اي به عظمت گروگانگيري نداشته‌ايم. كه لازم است در رابطه با آن حادثه دو نوع عامل را در نظر گرفت:

     الف) عواملي كه ارتباط مستقيم با قضيه داشتند، ولي عوامل اصلي نبودند مثل

     ۱. پذيرش شاه از سوي آمريكا    ۲. ملاقات نخست وزير دولت موقت با برژينسكي

     ب) عوامل اصلي : ۱. گروگانگيري بازتاب طبيعي دخالت‌هاي آمريكا در پنجاه ساله اخير در امور مسلمين بود. ۲. بازتاب الهامات تدريجي ولي مؤثر از تعاليم اسلامي، به خصوص تشيع بود و روحيه سازش نكردن با ظلم و ظالم و نگراني و شناختي كه از توطئه آمريكا به عنوان سردمدار استكبار جهاني وجود داشت، الزاماً چنين واقعه‌اي را مي‌طلبيد.

۳. بازتاب  كينه ديرينه‌اي است كه در عمق وجدان ملت موجود بود و مذهب و مليت ما از آمريكا جريحه‌دار شده بود.

۴. بازتاب و تجلي توكل يك ملت به خدا بود كه از رهبر الهي خود آموزش ديده بودند.

      سفارت در ۱۳ آبان سال ۵۸ به دست دانشجويان افتاد (به مدت ۴۴۴ روز) و مورد پشتيباني مردم و رهبري قرار گرفت. امام فرمودند: «آن انقلابي بزرگتر از انقلاب اول است». آيت‌الله بهشتي در سمت نايب رئيس مجلس خبرگان از پشتيبانان اين كار بودند و گروههاي چپ و ماركسيست كه هميشه مذهبي‌ها را به ساده گرفتن امپرياليسم متهم مي‌كردند و معتقد بودند آمريكا با پيچيدگي‌هايي كه دارد بالاخره انقلاب را منحرف مي‌كند و خودشان را هميشه طلايه‌دار و پيشتاز مبارزه با امپرياليسم مي‌دانستند، يك مرتبه متوجه شدند در اين راه، بسياربسيار از ملت و رهبرالهي آن عقب افتاده‌اند و به همين جهت در ابتدا مي‌گفتند حركتي است مشكوك ولي بعد كه ديگر حيثيتي براي آنها نمانده بود، ديدند حركتي بسيار انقلابي و سازش ناپذير است بخصوص كه اسناد مربوط به خط ميانه و سازشكار داخلي را نيز دانشجويان خط امام منتشر كردند، مثل اسناد مربوط به رابطه پنهاني حسن نزيه، مقدم مراغه‌اي و تيمسار مدني كه همگي از اعضاء دولت موقت آقاي بازرگان بودند.

   افرادي مثل قطب‌زاده و بني‌صدر با گروگان‌گيري مخالفت كردند و بني‌صدر گفت: «با گروگان‌گيري، ما گروگان شده‌ايم». و خود را بدين طريق به آمريكا نزديك كرد و از مسير حماسي انقلاب و رهبري آن از همان روز فاصله گرفت.

     عكس‌العمل آمريكا : ۱. مسدود كردن دارايي‌هاي ايران. ۲. تحريم اقتصادي ايران توسط متحدين آمريكا. ۳. حمله ناموفق طبس  ۴. تحريك و ايجاد كودتاي نوژه ۵. دادن چراغ سبز به عراق براي حمله به ايران

     امام خميني (رحمت‌الله‌عليه) امر رسيدگي به مسئله گروگان‌ها را به عهده اولين مجلس شوراي اسلامي واگذار كردند كه نهايتاً در نشست الجزاير و با وساطت آن كشور به نتايج زير رسيد.

۱. اموال ايران از توقيف خارج گشت. ۲. قرار شد اموال شاه و ديگر طاغوتيان فراري با تهيه درخواست حقوقي از سوي ايران به دادگاه‌هاي صالحه ارجاع شود و آمريكا متعهد گرديد در امور ايران مداخله نكند (عجيب اينكه همان‌هايي كه مي‌گفتند چرا گروگانگيري كرديد، بعد مي‌گفتند چرا گروگان‌ها را محاكمه نمي‌كنيد؟».

     نتايج گروگان‌گيري

    ۱. در عرف نظام سياسي جهان، عملي ارزش آفرين بود كه عامل بقا و شخصيت دادن به يك ملت و انقلاب شد.

    ۲. تحقير آمريكا كه موجب ريشه‌دار شدن انقلاب گرديد. ۳. براي جهان روشن شد كه سفارت آمريكا، سفارت نبود، بلكه جاسوس‌خانه بود و عملاً حيثيت آمريكا در عرف بين‌المللي براي هميشه از بين رفت. ۴. اسناد نشان داد نوكرهاي آمريكا در حال برنامه‌ريزي بر عليه انقلاب بوده‌اند. ۵. شيرازه عوامل توطئه كه توسط سفارت رهبري مي‌شدند، از هم پاشيد، در داخل سفارت‌خانه دستگاه گيرنده و فرستنده عجيبي داشتند كه با آن مي‌توانستند روي تمام امواج بي‌سيم‌هاي جمهوري اسلامي بيابند. ۶. بسياري از عواملشان رسوا شد و بي‌آبرويي برايشان آورد. ۷. بسياري از برنامه‌هاي‌شان كشف و خنثي شد. ۸. براي جهانيان روشن شد كه آمريكايي‌ها خيلي هم قلدر نيستند و زورشان به امت مؤمن نمي‌رسد. و در نتيجه اُبهت‌شان نزد ساير ملل شكست و تأثير اسلام در مقابله با قدرت‌هاي مستكبر نمودار گشت. لانه‏ جاسوسى‏ آمريكا را دانشجويان خط امام گرفتند. امام فرمودند: اين انقلاب از انقلاب اول مهم‏تر بود، به جاى اين‏كه بگويند چرا اين جوانان ما را با آمريكا درگير كردند، از كار آن‏ها استقبال نمودند و عملًا انقلاب را چند قدم جلو آوردند. اين روحيه، روحيه ‏اى است كه هركس سيره اولياء الهى را بشناسد از آن استقبال مى ‏كند. فرمايش امروز مقام معظم رهبرى «حفظه ‏الله ‏تعالي» بسيار عالمانه بود. ايشان فرمودند كسانى كه مى ‏گويند در دوره سازندگى ما به سازندگى كشور بپردازيم و كارى به آمريكا نداشته باشيم، خيلى ساده هستند. اصلًا مگر مى‏ شود؟ مى‏ گفتند استكبار يا با تو مى ‏جنگد تا تو را به زانو در آورد يا بايد از اول تسليم او شوى. مگر او مى ‏گذارد ما سازندگى ‏مان را بكنيم. جنس حركت‏هاى توحيدى و انقلابى اين است كه موحدان در كنار سازندگى، جنگ هم داشته باشند و از حادثه‏ ها هراسى به خود راه ندهند. آرى‏ «التَّاجِرُ مُخَاطِرٌ» تجارت بى‏ خطر نمى ‏شود. زندگى يك تجارت پر مخاطره است. شما از خطر نترسيد زيرا كه جلوه ‏اى از گوهر عقيده و ايمان شما در همين مخاطرات به نمايش مى‏ آيد و از آن طرف وَهمى ‏بودن شخصيت دشمنان اسلام نيز ظاهر مى‏ گردد.

زندگى‏ هاى تاريخ‏ ساز

انسانى كه از اين قاعده غافل است انتظار دارد براى انجام برنامه‏ هايش هيچ مانع و مخاطره ‏اى پيش نيايد و لذا در مقابل اولين مانع ناراحت و عصبانى مى‏ شود، كه اى واى حالا اين حادثه ‏ى غير منتظره همه كارها را خراب مى‏ كند. ولى زيبايى ‏هاى كار در درست برخوردكردن با همين حادثه‏ ها است. راستى اگر معاويه در همان ابتداى حاكميت على (ع) مزاحم آن حضرت نبود، آيا امروز تاريخ شاهد بزرگى ‏هاى آن حضرت مى ‏شد؟ درست است كه به ظاهر كارهاى معاويه و خوارج براى برنامه‏ هاى آن حضرت مزاحمت ايجاد كرد ولى آن حضرت در همين مخاطرات بشر را به چشمه ‏هاى هدايت ابدى متصل نمودند و تا تاريخ، تاريخ است بشر مى ‏تواند از شخصيت آن حضرت تغذيه كند. بنده در كارهاى اجرايى متوجه شدم اصلًا مخاطره جنس كار است. و مدير آن است كه مخاطره‏ ها را به سوى اهداف خود جهت‏ دهد و نه از آن فرار کند.

25066

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و ادب: ببخشید استاد بنده پارسال کتاب «ادب خیال، عقل و قلب» را خواندم و در آن نوشته بودید که باید این قدر برنامه ریزی کرد تا برنامه شد. ولی بنده هر چه قدر برنامه ریزی انجام می دهم نمی توانم به آن عمل کنم. مثلا برنامه ریزی کرده ام در این ساعت مطالعه کنم ولی وقتی به آن ساعت می رسم اصلا توانایی مطالعه ندارم و می خواهم مثلا کار هنری انجام دهم یا آن نوع کتاب را آن زمان نمی توانم بخوانم و اگر آن کار برنامه ریزی شده را انجام دهم احساس می کنم روحم را در زنجیر کرده ام و خسته می شوم. به همین دلیل از برنامه ریزی کردن خسته شده ام. آیا باید خود را ملزم کنم که در آن ساعت کار برنامه ریزی شده را انجام بدهم و به مرور عادت کنم یا روشی دیگری هم هست برای برنامه ریزی کردن؟ آیا برنامه ریزی به این روش درست است مثلا مشخص کنم در این روز این سه کار را انجام دهم بدون تعیین وقت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن کتاب عرض شد که بعد از مدتی تجربه‌ی درست‌برنامه‌ریزی‌کردن را به دست می‌آورید و بدون آن‌که خود را از برکات برنامه‌ریزی محروم کنید، برنامه‌ریزی شما مطابق واقعیات زندگی و احوالات‌تان می‌شود. موفق باشید

24748
متن پرسش
سلام: با توجه به تغییرات یهویی در بنده و حالات خاص در حدود ماه رمضان شروع شد و در اواخر ماه مبارک نوری بسیار قوی و کاملا حقیقی در وقت سحر بسراغ بنده آمد و با صدایی که برای من آشنا و زیبا بود همراه با نوری که احساس کردم سه پرده یا ۴ پرده از جلوی چشمم برداشته شد گفت (باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی) خب این شعر از مولوی هست. از اون روز بیچاره شدم، لطفا کمک بفرمایید جمله جان شدن کجاست، چیست؟ من خیلی تلاش کردم و الان حالاتی دارم و خدمتتون عرض کنم هر روز جانم دَم می زند و گریه در گاه و بی گاه و حالاتی هم این اواخر دارم حالاتی عرفانی، که از ترس اینکه وهم باشه سر دعوا گرفتم و گفتم یا حقیقی میای یا که نمیخواد بیای، که البته در خواب وجود بنده رو از تنم کمی تکان داد که گوش هایم تیر کشید و دردی داشت و گشت تا صدایی زیبا پیدا کند و شعری را گفت که مفهوم شعر می شد شُکر کن پروردگار عالم را که تو را تا اینجا آورد و تسبیح گو، که در جواب گفتم بهش من قبول نمی کنم تا حقیقی نیای، که گشتم و در مورد عوالم خیال و معرفت و النفس تحقیق کردم و دیدم خب خیلی جدی و مهم بودند این اتفاق ها و... استغفار کردم. حالا که به توصیه بزرگان، نماز اول وقت را ترک نکرده و در حدی گناه ترک کرده و سعی بر خوب بودن داشتم که خداوند قبول بفرمایند ان شاءلله اما سختی زیادی کشیدم و هر روز گریه و درد و عشق، در عوالم خیال در روز عادی و هر شرایطی چیز هایی حس می کنم که بسیار زنده است و از مسیر هایی گذشتم. حال سوالم اینجاست آیا جمله جان شدم؟ جمله جان شدن کجاست؟ من نیاز به کمک دارم، ترس از اشتباه رفتن و درد اینکه جمله جان نشوم. خواهش می کنم اگر صادق در کمک به آدم ها هستید راهنمایی بفرمایید ان شاءلله پروردگار عالم اون معرفت پاک و کامل محمدی صلوات الله علیه رو نصیبتون بکنن و... میشه حضوری یا تلفنی ببینمتون؟ iansomer8@gmail.com این ایمیل بنده ممنون میشم پاسخ رو برام ارسال بفرمایین
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید این حالات را به عنوان عطای الهی در بستر معارفِ حقه از آنِ خود کرد. پیشنهاد ما دنبال‌کردنِ مباحثی است که در سیر مطالعاتیِ سایت مطرح شده است. موفق باشید

24600
متن پرسش
استاد عزیز سلام علیکم: با توجه به جواب سوال ۲۴۵۷۴ که فرمودید: حضرت حق همه‌جا و با همه‌چیز هست، نه آن‌که حضرت حق، آن چیز باشد، بلکه همه‌ی مخلوقات، مظاهرِ حق‌اند. با توجه قبول اینکه مخلوقات همه مظاهر حضرت حق هستند، نعوذ بالله آیا شیطان هم از مظاهر حق است؟ آیا شمر ملعون هم از مظاهر حق است؟ آیا قضای حاجت و کثیفی ها و امثال آن و شرها و ... از این دست از مظاهر حق اند؟ چگونه در دستگاه حکمت متعالیه و وحدت وجود این ها توجیه می شود و چگونه این پلیدی ها را از حضرت حق می توان زدود طبق وحدت وجود؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که حضرت حق خالقِ وجود مخلوقات است و نسبت وجودی با حق دارند، همه‌چیز به این اعتبار یعنی به اعتبار وجودشان مظهر وجود حق‌اند، منتها از آن جهت که با ما روبه‌رو هستند نسبت‌شان متفاوت است. شیطان مظهر حق است به اعتبار اسم مضلّ، که آن نیز ریشه در اسم جلال حق دارد و وجود شمر از حق است و بدی او از خودش، از آن جهت که حجاب حق می‌باشد. بد نیست موضوع را در بحث «برهان صدیقین» دنبال کنید. موفق باشید

24591

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و ادب: بنده مردی سی ساله هستم. بیش از ده ساله که دچار مشکلی هستم که مرا مستأصل کرده. خیلی اوقات احساس حالت سنگینی، کلافه بودن و اضطراب شدید دارم و در مسئله کارم دچار مشکل می شوم به طوری که پیشرفت ندارم و کارم دائما گره پیدا می کند. به دعانویس و علوم غریبه هم مراجعه کردم اما فایده ای نداشته. حتی روانپزشک هم رفتم اما متاسفانه بهبودی حاصل نشده. الان واقعا نمی دانم برای رفع این مشکلم باید چه کاری انجام بدهم. خواهشمندم راهکار مناسبی برای حل مشکل بنده ارائه بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم بد نیست سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت هست بزنید. موفق باشید

24556
متن پرسش
سلام علیکم: استاد در مبحث معرفت شناسی در مسئله مطابقت بدیهیات اولیه با واقع جوابی که داده می شود آن است که: مفاهیم به کار رفته در اینها برگرفته از علم حضوری هستند. مثل هر معلولی احتیاج به علت دارد. آیا علم به خود این مسئله نیز که اثبات می شود برگرفته از علم حضوری اند، علم حصولی نیست؟ آیا دور باطل نمی شود؟ یا وقتی می گویند در قضیه هر معلول محتاج علت است با تحلیل مفهوم معلول این نتیجه می رسیم معلول موجودی است که نیاز به علت دارد و این از طریق علم حضوری یافت می شود پس با عالم خارج مطابقت دارد اگر سوال کنند که آنچه با علم حضوری یافت می شود شخصی است (وابستگی اراده به نفس) چگونه آن را تعمیم می دهیم؟ و در جواب گفته شود که از آن جهت که هر چیزی جز در مواردی که با علم حضوری مصداق بودن آن برای معلول ثابت است با برهان عقلی یافت شود که مصداق معلول است آن را تعمیم می دهیم. آیا این نیز خود علم حصولی نیست و دوباره دور باطل نیست؟ چگونه مسئله حل می شود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است. آری! انسان ابتدا رابطه‌ی علت و معلول را به صورت علم حضوری در بین خود و حالات خود احساس می‌کند و آن را به امور بیرونی تعمیم می‌دهد. در این مورد نکاتی در جزوه‌ی «فلسفه‌ی غرب» در رابطه با نظر دیوید هیوم نسبت به علیت عرض شده است که عیناً برایتان کپی می‌گردد. موفق باشید

عليّت‏: هيوم در راستاى گرايش تجربى مسلكى‏ اش كه فقط به دريافت‏ هاى حس و مشاهده و تجربه اعتماد و باور دارد «عليت» يعنى رابطه علت و معلولى بين دو شى‏ء را بالكل مردود مى ‏داند مى‏ گويد: در وهله اول مى ‏بينيم همه اشيايى كه علت و معلول به شمار مى ‏آيند «هم‏ پهلو» هستند، در حالى‏ كه چه بسا شيئى با شى‏ء ديگر «هم‏ پهلو» باشد ولى علت آن به شمار نيايد و اصلًا به چه دليل هر چيزى كه وجودش آغازى دارد بايد علتى هم داشته باشد؟ و چرا نتيجه مى‏ گيريم چنين علت‏هاى خاص بايد چنين معلول‏ هاى خاص را داشته باشند. يعنى چرا بايد اين معلول‏ها را به خدا نسبت دهيم و چرا بايد خدا را علت اين معلول‏ها بدانيم؟ ما چون بارها به تجربه «هم ‏پهلويى» آتش و گرما را مشاهده كرده‏ ايم يكى را علت و ديگرى را معلول مى‏ دانيم. گويا هيوم فكر كرده است اعتقاد به علت بر اساس تجربه بوده است و آن هم تجربه حسى. و بعد هم گفته ما فقط «هم‏ پهلويى» را مشاهده و تجربه‏ كرده ‏ايم و نه خود عليت را. و چون عليت را مشاهده نكرده‏ ايم نمى ‏پذيريم. در حالى‏ كه در جواب هيوم بايد گفت: اولًا؛ اصل عليت يك اصل عقلى است كه از حقايق عينى نشأت گرفته است، مثل حركت و قانون عليت قضيه ‏اى عقلى و علمى حصولى است كه از علم حضورى نفس به افعال خودش به‏ دست آمده است. يعنى نفس امورى مثل اراده را در خودش به علم حضورى مى‏ يابد كه سنخ وجود آن «تعلقى» يعنى قائم به غير است، و نفس به آن وجود مى‏ دهد، ولى وجود نفس بستگى به آن اراده ندارد و پس از علم حضورى به رابطه ‏اى كه بين نفس و فعل آن محقق است، عقل اين رابطه را تحليل مى‏ كند و خصوصيات مصداق را ملغى كرده و ماهيت نفس و ماهيت اراده و زمان و مكانِ آن اراده را كنار مى‏ گذارد و تنها به سنخ وجود نفس و اراده اش نظر مى ‏كند و به حكم كلىِ عليّت مى ‏رسد كه بر تمام مصداق‏هاى علت و معلول صادق است كه يكى عين نياز به ديگرى است و اولى علت است و دومى معلول. يعنى بر عكس ادعاى هيوم عليت از طريق مشاهده و تجربه مادى به دست نيامد كه صرفِ «هم‏ پهلويى» تجربه شده باشد، بلكه در تجربه صرفاً مصداق‏هاى عليت مطرح مى‏ شود و اگر خصوصيات واقعى علت و معلول بر آن‏ها تطبيق كرد به عنوان علت و معلول پذيرفته مى‏ شود. ثانياً عليت يك واقعت عينى است كه حس و عقل به وجود آن در عالم محسوس پى مى ‏برند و همچنان‏ كه حس و تجربه به تنهايى از حركت، فقط سكون‏ هاى متوالى دريافت مى ‏كردند، از عليت هم حس و تجربه به تنهايى فقط «هم‏ پهلويى» و «تقارن بين دو شى‏ء» را دريافت مى‏ كنند و نه همه واقعيت عليت را هيوم بر اساس همان گرايش تجربى خود كه تنها مى‏ خواهد آنچه را كه مشاهده و تجربه مى ‏كند بپذيرد مى‏ گويد: اصلًا به چه دليل هر چيزى كه وجودش آغازى دارد بايد علتى داشته باشد؟ يعنى چون علت را در كنار اين پديده كه وجودش آغازى دارد نمى ‏يابيم، نمى ‏پذيريم كه آن پديده نياز به علت دارد در حالى‏ كه اگر وجودش آغاز دارد، يعنى عين بودن نيست، و بودنش از خودش نيست، چرا كه اگر بودنش و وجودش از خودش بود بايد بى ‏آغاز موجود باشد در حالى‏ كه آغاز دارد يعنى وجودش ذاتاً وابسته به غير است و عقل نمى ‏پذيرد وجودى كه ذاتاً وجودش وابسته به غير است بدون علت باشد. مى‏ گويد: ما چون به تجربه و مشاهده نيافته‏ ايم كه هرچيز كه آغاز به بودن مى‏ گذارد علتى دارد. پس اين يك باور است و چون بنا است زندگى انسان‏ها امكان پذير باشد بايد به اين باورها اعتماد كرد. يعنى خود هيوم هم در زندگى به صرف دريافت‏ هاى حسى نمى ‏تواند زندگى كند، ولى به جاى اين‏كه بگويد به كمك استعدادى ديگر به نام عقل متوجه عليت مى‏ شويم و زندگى بر اساس اعتماد به عليت يك زندگى عقلانى است مى‏ گويد اعتقاد به وجود علت يك باور است.

24212
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: در کتاب ده نکته از معرفت نفس (نکته اول)، مطرح شد که: در هنگام خواب در عین اینکه خداوند نفس انسان را تمام و کمال گرفته تدبیر بدن توسط نفس از بین نمی رود. و نکته مهم تر اینکه فرمودید: اینکه ما خودمان را در بدن احساس می کنیم نه به این جهت است که ما در بدن ایم، بلکه به خاطر این است که ما نظر به تن داریم. سوال اینکه: اگر ما اساساً در بدن حضور نداریم و فقط متوجه بدن هستیم یعنی نظرمان به بدن است، پس این توفی و گرفتن، به معنای انصراف توجه نفس از بدن است. نه خارج شدن نفس از بدن چون اساسا داخل در آن نبوده که خارج شود. اما در انتهای صوت شماره یک تدریس، درضمن سوالی که از شما پرسیده شد درباره معلولیت یک عضو از بدن، شما فرمودید که به دلیل آن است که نفس از آن قسمت از بدن خارج گردیده. (در حالی که فرمودید داخل در بدن نیست) مگر اینکه منظور شریفتان این باشد که توجه نفس از آن قسمت از بدن خارج گردیده. سوال دیگر اینکه: اگر توجه نفس از چیزی منصرف شد آیا می‌توان توجه آن را باز هم به آن شئ برگرداند؟ مثلا رفع معلولیت. و اساسا چه می شود که نفس توجه خود را از عضوی منصرف می کند. بدون آنکه انسان قصد آن را کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که متوجه شده اید خارج شدن نفس از بدن به معنای انصراف از آن است. اری به همین جهت اگر زمینه ی تدبیر عضو معلول شده فراهم شود نفس تدبیر خود را اعمال می کند. موفق باشید

19125
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: صوت های ده نکته را گوش کردم چند سوال برایم مطرح است: 1. آیا من انسان همان است که با نفخت من روحی ایجاد می شود؟ آیا این کار در حدود 4 ماهگی جنین اتفاق می افتد؟ آیا اگر این نفخ اتفاق نیفتد انسان بدنیا می آید لکن شبیه حیوانات صرفا دارای غریزه است آیا این کار ابدا امکان ندارد و یا نمونه هایی داریم؟ 2. اگر این نفخ در 4 ماهگی توسط خداوند اتفاق می افتد جایگاه انتخاب بدن توسط من که در مباحث شما از آن صحبت می شود کجاست؟ 3. آیا همانگونه که من انسان قبلا نبوده و خلق شده امکان نابودی آن هم وجود دارد؟ آیا در آیه 68 سوره مبارکه زمر از جمله کسانی که در نفخ اول می میرند من انسان است؟ 4. آیا می توان از خدا خواست که نباشیم یعنی با از بین رفتن جسم من هم از بین برود؟ آیا این دعا امکان اجابت دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نکته‌ی دهم روشن شده که نفس یا منِ انسان همان نفخه‌ی الهی است و بر نطفه‌ای که بالقوه بدنِ انسان است دمیده می‌شود همان‌طور که نفخه‌ی حیوانی بر نطفه‌ای که بالقوه بدنِ حیوان است، دمیده می‌شود و آن نفخه‌ی الهی همان خودِ انسان است که بدن خود را انتخاب می‌کند و مسیر نفخه‌ی الهی را منطبق با آن بدن شکل می‌دهد و چون مجرد است جاودانه است و هرگز از بین نمی‌رود و در نفخِ اول از دنیا به عالم دیگری منتقل می‌گردد. موفق باشید    

31744
متن پرسش
بسمه تعالی بازخوانی هویت دینی و ملی محضر پرنشاط استاد سلام و درود: آیا نحوه به ثمر رسیدن انسانها در همه تاریخ ها یکی است و همه قرار است برای بهترین نحوه بودن خود مانند جناب قاضی طباطیایی به درجات شهودی برسند و توانایی موت اختیاری و سیر در عالم با نشستن در وادی السلام داشته باشند و یا اینکه در هر مقطع تاریخی نحوه به ثمر رسیدن انسانها متفاوت است و ممکن است همانطور که قاضی با شهود و ... احساس به ثمر رسیدن می‌کرده و اسما الهی را بروز می‌داده انسانها در اعصار دیگر به سبب مکر لیل و النهار نتوانند به چنین توفیقاتی رسند ولی به نحوی دیگر مظهر ظهور اسما باشند؟ (اگر چنین است آن نحوه به ظهور رسیدن و متعالی شدن متناسب با زمان ما چیست؟ و یا در حالت دوم شما معتقدید هنر این است با وجود این مکر لیل و النهار انسانها بتوانند قابلیت هایی مانند قاضی پیدا کنند و در واقع نحوه به ثمر رسیدن انسانها در طول تاریخ یکسان است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً متوجه نکته مهمی شده‌اید که در هر مقطع تاریخی به حکم ظهور متفاوت اراده الهی، انس با حضرت حق و سلوک به سوی او متفاوت است. عرایضی در کتاب «حوالت تاريخی عقل تکنيکی و جايگاه انقلاب اسلامی» شده است بخصوص در پاورقی صفحه ۲۱۰ می‌خوانید: «شایسته است رفقا به طور جداگانه به این نکته توجه کنند که بشر این دوران در طلب تجربه‌ی خود می‌باشد در میدانی که در مواجهه با طبیعت به ظهور می‌آید و آن تجربه‌ی «خود» است در اُنس با حقیقت، ولی در بستر انکشافی که در رابطه با طبیعت برایش ظهور می‌کند. این در جای خود نوعی سلوک به حساب می‌آید که بشر بتواند حقیقت را در مظهری به نام طبیعت بیابد. این چیزی نیست که بتوانیم در جهان نادیده بگیریم و همچنان در تاریخی زندگی کنیم که سالکان، آن حقیقت را بیشتر در تجربیات درونی خود دنبال می‌کردند. تاریخ دیگری برای سلوک به میان آمده که در برابر این سلوک، آن سلوک قبلی حالت انتزاعی به خود گرفته است.» موفق باشید

31244

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی: شما در مورد آن دسته از دخترانی که به سن تجرد تام رسیدن است و دیگر هرگز نمی تواند ازدواج کنند عرض کردید که چند سال در مورد این نوع تقدیر برای آنان فکر کردید اصطلاحی به نام «خانواده تقدیر» برای ایشان به کار بردید. ۱. ببخشید استاد منظورتان از این اصطلاح چیه؟ ۲. این نوع خانم ها به هر دلیلی در سن مناسب ازدواج نکردن و اکنون واکنش دیگران نسبت به آنها حس ترحم و متاسفانه گاهی تحقیر و تمسخر و توهین است. اما خودشان پذیرفتن که چنین باید زندگی کنند که در عین پاکدامنی تا آخر عمر از احساس خدادادی همسر بودن و مادر بودن محروم هستند. برخی از این دختران سر کار می‌روند و مشغله دارند ولی برخی دیگر شغلی ندارند و در خانه می مانند که شرایط آنان به مراتب سخت تر است. به هر حال این سوال پیش می‌آید که این خانم ها باید چیکار کنند تا از خود بیگانه نشوند و با این مقدر الهی به زیبایی کنار بیایند؟ از اینکه وقتتون را گرفتم عذر می‌خواهم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم با توجه به همین نکات، جزوات مربوط به «زن» که روی سایت هست در محضر خواهران محترم مطرح شد. خوب است که به آن جزوات رجوع فرمایید. موفق باشید

«حضور نرم و نقش مؤثر زن در این تاریخ» و «زن و حضور تمدنی» و «هویت قدسی زن و حضور در جهان گسترده‌ی امروز ....»

30935

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: عرض ادب خدمت شما استاد گرانقدر. این که وجود حقیقتیست بسیط و واجب، پس چگونه ما در این فضا پای ممکن و طلب وجودی آن را پیش می کشیم؟ و حتی تشبیه آینه را به کار بردن، آیا منافی علم باری تعالیٰ که احاطه محض است، نیست؟ آیا از آن جهت نیست که ما دوباره داریم از دریچه نظر خود، به مسئله می نگریم؟ بله، در دستگاه دید از منظر کثرات، شاید بتوان این موارد را توجیه کرد، اما در دستگاهی وسیع تر و وجوب محض، چگونه ممکن را جای دهیم تا بعد طلب وجودی آن را مطرح کنیم و یا حتی اعیان و اسما را جای دهیم؟ ممنون می شوم که بنده را راهنمایی بفرمایید که اگر حقیقت اصیل آن شدت است، این گونه امور را چگونه لحاظ کنیم بدون آن که بخواهیم از منظری دیگر مشاهده کرده و یا آن حقیقت را تنزل دهیم متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن‌الوجود در ذات خود لااقتضاء است، نه اقتضاء وجود دارد و نه اقتضاء عدم. ولی در علم خدا به عنوان وجودی علمی، امکانِ تحقق دارد. و در واقع باز خدا در میان است و لاغیر. حال اگر خدا اراده کرد آن صورت علمی را به حکم «کُن» تعیّن بخشد؛ ممکن‌الوجود، تحققِ عینی در منظر حق به خود می‌گیرد ولی به حکم وحدت شخصیه وجود، در حضور بیکرانه خداوند است. موفق باشید

30442

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: نظر حضرتعالی راجع به علامه عسکری و آثارشون چیه؟ راستی جوابها به ایمیل نمیاد تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم ایشان مردی دانشمند و زحمت کشیده هستند و آثار تحقیقی و مفیدی دارند. موفق باشید

29885

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: بحث تغییر عین ثابت که آقای صمدی آملی مطرح کردند ایشان درین قول منفرد هستند یا عرفایی بغیر از ایشان هم این قول را بیان کرده بودند با توجه به جایگاه علمی بالای ایشان بعید می‌دانم نتوانسته باشند به فهم این مبحث نائل نشوند بلکه برخی مباحث عرفانی لازمست مستور بماند تا ایجاد حساسیت نشود و موجب طرد بقیه مباحث عرفانی نگردد. بنابرین ایشان درین بحث حلاج گون سری را فاش کردند که قبل ازین در پرده بود و البته هر چه به آخر زمان نزدیکتر شویم متعمقین مجاز به افشای اسرار بیشتری می‌شوند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت‌اش من در چنین باوری نیستم. موفق باشید

28145
متن پرسش
سلام استاد: بعد از سالها دست و پا زدن در ورطه عصیان و گناه و آرزوی اصلاح شدن و از دست دادن دوران جوانی اکنون به این نکته رسیده ام که کلید اصلاح و نقطه شروع سختی دادن به این بدن خاکی و دور شدن از تن پروری و راحت طلبی است. در حالی‌که از بچگی لوس و تنبل بوده ام و اکنون نسبت به جوانی روحیه ام هم خیلی ضعیف تر شده است. از کجا شروع کنم؟ چه کنم؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بر اساس برنامه‌ی شریعت الهی که چندان هم نیاز به سخت‌گیری ندارد، باید عمل کرد. مهم معارف الهی است که باید پشتوانه‌ی اعمال ما باشد. سیر مطالعاتی سایت، پیشنهاد ما است. موفق باشید

28121

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باعرض سلام خدمت استاد عزیز بنده امسال برای سال تحصیلی جدیدبه عنوان معلم دریکی از مدارسی که .... واز طرفی بعضا از شما شنیده ایم که مدارس اینچنینی برد چندانی ندارند وباید در دل همین آموزش وپرورش انقلابی کرد..... به قول شهید حججی عزیز میخواهم موثر واقع شوم اما نمی‌دانم این امکان درکجا فراهم تر است!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که فعلاً راهی که پیش آمده است را ورود کنید إن‌شاءاللّه خودتان با همّت و دلسوزی در همان مسیری که فعلاً پیش آمده است، مؤثر خواهید بود. موفق باشید

27845

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و آرزوی قبولی طاعات. استاد این جمله چقدر درست است؟ : «شما در شب قدر خودتون مقدرات را معین کرده و به امضای حضرت علیه السلام می‌رسونید.» نقش دعاهای ما در شب قدر از جهت قضا و قدر الهی چگونه است؟ ممنونم و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌اید حرف خوبی باشد. می‌توانید برای فهم بهتر موضوع، به بحثِ «معنای درک شب قدر» که در کانال مطالب ویژه هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

27721
متن پرسش
سلام استاد: من کتاب آنسوی مرگ رو تا جلسه ۱۹ گوش دادم. استاد تو بحث حق الناس یه چیزایی میگن که دیگه زندگی خیلی سخت میشه. آدم مدام باید حواسش به تمام مسائل جزئی باشه. حتی آشغالایی که رو زمین افتاده. با این نگاه حتی دیگه یه حرف شوخی هم نباید زد چون ممکنه یه وقت حقی از کسی به گردنت بیاد. استاد من همین الان به خاطر این صحبت عذاب داشتم که به شما پیام دادن درسته یا نه و حقتون گردن من نیفته که وقتتون تلف کردم. کلا من بعد این صوتا از یه طرف متوجه باطن اعمال شدم ولی از یه طرف نمیتونم الان درست تمرکز کنم. چون مسائل جزئی زندگی انگار مهمترن از کلیات.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً نیز عرض شد آن موارد جزیی که در آن کتاب هست حالات روحی خود فرد است و اساساً هنوز فرشته‌ی قبضی به میان نیامده است و نکیر و منکری در صحنه نیست. و آنچه باید بر اساس آن احوالات خود را بررسی کرد و برای ما حجّت است، مطالبی است که از طریق آیات و روایات به ما رسیده است. پیشنهاد می‌شود چنانچه مایل باشید در موضوع معاد مطالعه فرمایید، مباحث صوتی کتاب «معاد، جدّی‌ترین زندگی» را دنبال کنید. موفق باشید

27657

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم و رحمة الله: با توجه به مطالب کتاب «جایگاه جن شیطان و جادوگر» که بسیار تاثیر گذار و مفید بود. این سوال برایم پیش می آید که در غرب فیلمهایی بس ترسناک ساخته می شود با مضامین احضار ارواح و... که بسیار تاثیرات مخربی بر روی روح و روان مردم دارد و چه بسا طبق گفته خود سازندگان فیلم از روی واقعیت باشد ولی آیا کنترل ارواح در بزرخ نعوذبالله از دست خدا در رفته که چنین چیزهایی واقعیت پیدا کرده!؟ یا فیلم بر اساس اغراق ساخته شده!؟ نظر شما راجع به این فیلمها چیست!؟ آیا واقعیت دارد!؟ اگر دارد چه مقدار به فیلم نزدیک می باشد!؟ وظیفه ما در قبال این فیلمها چیست!؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روح غربی، ناخودآگاه تحت تأثیر روحیه‌ی یهودی‌گری است که گمان می‌کند می‌تواند با استفاده از شیطان به مقابله با بعضی از برنامه‌های خدا برود و در این رابطه این‌گونه فیلم‌ها ساخته می‌شوند. به همین جهت در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» متذکر آیات ۱۰۲ به بعد سوره‌ی بقره می‌شود. موفق باشید

26198

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: یه سوال خدمتتون داشتم. من می خواهم به جای چادر مانتو بلند و با حجاب بپوشم که اندام بدن پیدا نباشه. اما شوهر بنده فقط حجاب را به چادر میبینن و می گویند اگر با من میای فقط با چادر و خودت تنها میخوای برو با مانتو. الان به نظر شما من چکار کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال، انتخاب آن پوشش که می‌فرمایید چون خلاف شرع نیست، حقِ شماست. ولی برای همسر خود هم باید حقی قائل باشید. موفق باشید

26069

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم وقتتون بخیر این گونه احادیث صحت دارد؟ در روایت حبابه والبیه آمده است: دیدم حضرت امیر ع در شرطه الخمیس در حالی که در دست ایشان چوبی که دو انگشت دارد که با آن فروشنده های جری (ماهی بدون پولک) مار ماهی و زمار (ماهی همچون کرم و سبیل دارد) را زد و به آنها فرمود: ای فروشندگان مسوخ بنی اسرائیل و سربازان مروانیان، فرات بن احنف پا شد و پرسید: این سربازان مروانیان کیانند؟ امام فرمود: مردمانی بودند که محاسنشان را تراشیدند و سبیلهاشون را پیچاندند که مسخ شدند. به نظرم خیلی بعید می آید صحت اینگونه روایات.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر هم درست باشد که معلوم نیست؛ مربوط به افراد خاص و شرایط خاص است، چه ربطی به امروز و مردم این زمانه دارد؟!! موفق باشید

25530
متن پرسش
با سلام و احترام: اخیرا کتابی با نام «سلوک ما» نوشته علی شالچیان ناظر با استناد به منابع اسلامی در پاسخ به اشکالات و شبهات مخالفان عرفان اسلامی منتشر شده است می خواستم نظرتان را در مورد این کتاب جویا شوم. سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب را ندیده‌ام ولی این‌طور که می‌فرمایید باید نکات خوبی در آن باشد. البته فکر می‌کنم دوره‌ی آن‌هایی که هنوز گرفتار گیردادن به عرفان هستند؛ گذشته است. آینده، آینده‌ای است که تنها با نگاه عرفانیِ اصیل می‌توان جوابِ طلبِ حقیقت‌طلبان را داد. موفق باشید

24241

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: جدیدا یک کلیپی از علامه سید کمال حیدری پخش شده که ایشون از زبان مترجم المیزان، مرحوم همدانی میگن ترجمه المیزان از خود المیزان مهم تره چون که تک تک جملاتش زیر نظر شخص علامه بوده. مرحوم همدانی گفته اند که من وقتی ترجمه کردم علامه تفاوتها رو که دیدن در اصل المیزان و ترجمه ‌ی اون، فرمودن یا مطلبی که من در المیزان عربی نوشتم درست یا اینکه مقصودم این است که شما (مرحوم همدانی) نوشتید. نظرتون چیه؟ چون همونطور که مستحضرید ترجمه المیزان با خود المیزان تفاوتهایی داره. طبق این ادعا تک تک جملات ترجمه زیر نظر علامه بوده و علامه ترجمه رو بیشتر از اصل قبول داشتن. ناگفته نماند که علامه المیزان رو در ابتدای امر برای فارسی زبانها نوشتند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از ترجمه‌ی تفسیر المیزان استفاده کرده‌ام ولی با این همه فکر می‌کنم اگر بیشتر با متن عربی آن مأنوس باشیم بهتر باشد. موفق باشد

24102

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی. سلام علیکم: استاد چه می شود که بیکن پدر علم تجربی و یا کانت پدر علم مدرن خوانده می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طرحی که آقای بیکن و یا کانت در شرایط تاریخی خود مطرح می‌کنند مطابق روح تاریخی خود و آمادگی مردم آن زمان است و به همین جهت بنیاد تاریخی آن‌ها می‌شود. در این مورد در شرح کتاب «خرد سیاسی در جهان توسعه‌نیافتگی» عرایضی نسبتاً مفصل شد. اگر بخواهید فلسفه‌ی غرب را دنبال کنید در هر صورت نمی‌شود از آن نگاه که آقای دکتر داوری مدّ نظر قرار می‌دهند، غفلت کرد. موفق باشید

نمایش چاپی