بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
15672
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: به نظر شما مانع ورود بهائیت به دانشگاه شدن نادیده گرفتن حقوق شهروندی آنها نيست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بهائیت یک گروه جاسوس است که بر مبنای اساس‌نامه‌ی خود متعهد به آمریکا و اسرائیل‌اند. هیچ کشوری فرقه‌ای را که بر مبنای خیانت به کشور شکل گرفته است، از امکانات ملت برخوردار نمی‌کند تا با استفاده از آن امکانات، به خیانت خود عمق ببخشد. نباید از سوابق خیانت این فرقه در زمان طاغوت نیز غفلت کرد. موفق باشید

15671
متن پرسش
با سلام: حضرت استاد بنده با نگاه به مراتب سه گانه نفس خودم چند مورد به نظرم میاد و نمیدونم چقدر درست هست. آیا میتونیم وحدت وجود رو بر این اساس تقریر کنیم؟ انسان دارای یک مرتبه عقلی و یک مرتبه خیالی و یک مرتبه حسی هست. تمام حقایقی که انسان یافته در مرتبه عقلی حاضر هست و به تجرد تام هم هست. مرتبه خیال دارای تجرد نسبیه و حس هم که با محسوس سرو کار داره. حالا فرض می کنیم یک شخص عارف مثل افلاطون حقایقی رو به قلب من اشراق میکنه، اگه بنده در سطح یک انسان حسی باشم و قدرت نفسم بالاتر از حس نباشه اون حقیقت رو در قالب محسوسات احساس می کنم و براش واقعیت حسی و مادی قائل میشم. اگه قدرت نفس من در حد خیال و متخیله باشه به شکل تصاویر و اشکال متخلف نیمه مجرد ترسیم می کنم، اگه در حد عقل باشم تا حدی اون حقیقت مجردی ک به من اشراق شده رو مجردا می یابم. اگر به مرحله قلب و روح رسیده باشم عین اون حقیقت اشراق شده رو میابم. حالا در مثال بالا حقیقت یک چیز بود یک حقیقت مجرد تام و فوق عقلی، اما وقتی بنده بر اساس اون ظرفیت و مرتبه خودم اون رو مشاهده کردم در مرتبه حس که بودم واسش واقعیت حسی قائل شدم در مرتبه خیال و وهم که بودم صور خیالیه و تجرد نسبی قائل شدم واسه اون حقیقت، در مرتبه عقل مطابق عقل و وقتی که از عقل به قلب رجوع کردم واقعیت اون اشراق رو حقیقتا یافتم. آیا مثال بالا میتونه تا حدی بیانگر وحدت شخصی وجود باشه که در عالم خارج و واقع و نفس الامر یک حقیقت مطلق و نامتناهی حقیقتا بیش نیست و اونچه ما به عنوان مراتب و کثرات و ماهیات می بینیم همه از باب مثال بالا و فقط تنها حاصل نوع دیدن ما از یگانه واقعیت بیرون هست؟ البته بین این نحوه دیدن ها با واقعیت بیرونی نوعی سنخیت هست و باز در نگاه عمیق تر خودی هم برای من نمیمونه و در تحلیل ظهور خودم و اینکه من کیم که دارم اینطور تحلیل می کنم واسم سواله که خب نسبت خودم با خدا چیه و در تحیرم؟ استاد عزیزم آیا تحلیل و مثال بالا صحیحه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مثال خوبی است. نسبت ما با خدا در وحدت وجود بدین قرار است که هر اندازه نور احدی که عالم را گرفته بر قلب ما تجلی کند، خود را فانی به حق و باقی به حق می‌یابیم. و هر اندازه تجلی نور وحدت ضعیف‌تر باشد، احساس دوگانگی بین خود و حق می‌کنیم و اگر هیچ نوری از نور وحدت او بر ما نتابد، خود را همه‌ی هستی احساس می‌کنیم. موفق باشید

15670
متن پرسش
سلام وقت بخیر: استاد عزیز اگه برایتان مقدور است در جلساتی که دارید قسمت های دشوار کتاب 40 حدیث امام خمینی (ره) را شرح دهید تا ما که در اصفهان نیستیم با صوت آن بهره ای عمیق تر از آن کتاب عزیز ببریم. در پناه خدا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در شرح حدیث شماره‌ی 13 قبلاً داشتم و در حال حاضر هم حدیث شماره 27 را عرایضی در موردش دارم. موفق باشید

15668
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: فردی هستم که به شدت از خود متنفرم. در ناامیدی شدیدی بسر می برم نمی توانم خود را بخاطر گناهان و خطاهایی که در گذشته مرتکب شده ام ببخشم، در حق خودم، پدر و مادر بستگان و بندگان خدا مرتکب ظلمهای زیادی شده ام. دائم حسرت گذشته و نعمت هایی که در گذشته داشتم و خدا آن ها را ازم گرفت را می خورم. خانه ای که دوست داشتم را از دست دادم و در خانه ای به اجبار ساکن شده ام که علاقه ای به آن ندارم. کاری که به آن مسلط بودم و حقوق خوبی داشتم از دست دادم و مشغول به کاری هستم که علاقه ای به آن ندارم که البته در مقابل ظلمهایی که بخاطر آن عذاب می کشم قابل ذکر نیست. بنظرم خطاهایم به حدی رسیده بود که خدا رسوایم کرد (لطف حق با تو مداراها کند / چون که از حد بگذرد رسوا کند) و خسر الدنیا و الاخره شده ام. چند روز است دیگر نماز نمی خوانم چون تاثیری از آن حس نمی کنم. آیا کسی که خدا در دنیا کمکش نکرد و در زمان اول بلوغ و نادانی به راه راست هدایتش نکرد در آخرت کمکش می کند هرچند نماز بخواند؟ اعتماد به نفس خیلی کمی داشتم که آن را نیز از دست داده ام نه جرات خودکشی دارم و نگران فرزندم نیز هستم و نه میل به زندگی دارم. در بن بستی گرفتار شده ام که راه خلاصی از آن نمی بینم. قبلا دعای کمیل می خواندم قسمت «لا اجد مفرا مما کان منی» را با تمام وجود درک می کردم. همچنین معنای «اللهم اغفر لی الذنوب التی تغییر النعم» (تغییر نعمت ها در زندگیم) امام سجاد (ع) در جایی به خدا فرموده اند هرجا دیدی زندگیم چراگاه شیطان شده جانم را بگیر. حال سوال من اینست اگر خدا ارحم الراحمین است چرا جان مرا در همان ابتدای بلوغ نگرفت که حالا دچار عذاب نشوم؟ همچنین از اینکه خدا عقل درستی بهم نداد که تصمیمات درستی در زندگی بگیرم و دچار مشکلات نشوم شاکی هستم. من هم مثل شما آفریده خدا هستم چرا باید شما را هدایت کند و من را محتاج التماس به شما برای کمک، آیا این بی عدالتی نیست؟ چرا بعضی از همان اوایل کودکی آثار هوش و بزرگی در آینده در چهره شان هویداست ولی برخی از افراد مثل من بعد از عمری زندگی تازه می فهمند که باید چکار می کرده اند که نکرده اند و دیگر امکانات و فرصت لازم را از دست داده اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم نیست که مصلحت شما در آن چیزهایی است که از دست داده‌اید. بهترین راه، راضی‌بودن به همان چیزی است که خداوند برای شما مقدّر کرده است و با عمیق‌کردن عبادات و نماز، خداوند نور هدایت خود را مقابل شما می‌گشاید. موفق باشید

15665
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخی که به سوال 15658 فرمودید ابهامی دارم 1. شما فرمودید در مراء نباید دنبال محکوم کردن دیگران باشیم و حرف صحیحی است، ولی منظورم این نبود که با حرف حقی بخواهیم دیگران را محکوم کنیم منظورم این بود که حرف حق به ذات خود برتر است و اگر کسی حرف حق بزند سبب برتری خود و حرفش می شود بدون اینکه بخواهد طرف مقابل را محکوم کند. در مرتبه عالی اش در مناظره امام رضا (ع) با کسانی که سوال می کردند و امام پاسخ می فرمود امام حرف حق می زدند و این حرف باعث محکوم شدن کلام ناحق آنها می شد و در مرتبه دیگر کلام رهبری که فرمودند امروز هم دوره موشک هست و هم مذاکره با این کلام ایشان حرف کسانی که گفتند دوره موشک تمام شده محکوم می شود که در نتیجه خود شخصی که چنین حرفی زده هم محکوم می شود یا در مرتبه دیگر در مناظره کاندیداهای ریاست جمهوری که فلان کاندید انقلابی در مناظره حرف حقی را می زند که باعث محکوم شدن حرف ناحق فلان کاندیدا می شود. پس استاد این درست است که با حرف حق نباید کسی را محکوم کرد ولی بالاخره حرف حق در ذات خود برتر است و باعث محکوم شدن حرف ناحق و کسی که حرف ناحق زده می شود (مثال کلام رهبری کاملا گویای این مطلب است که با کلام ایشان حرف ناحقی محکوم شد و کسی که چنین حرفی زد هم محکوم شد بدون اینکه رهبری قصد محکوم کردن داشته باشند و نعوذ باالله مرا کنند) نظر حضرت عالی چیست؟ 2. در مورد مثال فوتبال: درست است که امروز فوتبال از مسیر خود خارج شده است ولی اصلا تا حس رقابت نباشد فوتبال معنی پیدا نمی کند و نه در فوتبال در بسیاری از ورزش دیگر چون طرف در ورزشهای رقابتی دنبال پیروزی و برتری است. آیا این درست است که خود حس برتری در ورزش خوب است و جنبه منفی آن این است که این رقابت و برتری بعضا با مساِیل دیگر آمیخته شود که در آن صورت جنبه منفی پیدا می کند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مراء یعنی رد و بدل‌کردن یک حرف که یکی بگوید به این دلیل تو اشتباه می‌کنی و دیگری مقابله کند. در حالی‌که آن‌طور که شما می‌فرمایید این موضوعات مراء محسوب نمی‌شود 2- رقابت در ورزش نباید کار را به استعلاء و برتری‌جویی که از صفات شیطان است، بکشاند. موفق باشید

15664
متن پرسش
سلام استاد عزیز: 1. اگر جسم اهل البیت (ع) از جنس ماده بود چگونه دارای سایه نبوده با اینکه نور به هر جسم مادی برخورد کند سایه ایجاد می کند و اینکه اگر مادی بوده چگونه بول و خون و همه چیزشان پاک است تا جایی که خوردن خونشان اشکال ندارد. و اگر جسمشان مادی نبوده باید بگوییم مردم در زمان معصومین همه اهل شهودات بوده اند و آنها در عالم ملکوتی با مردم مرتبط می شدند؟ و اینکه آیا صرف با پیامبر (ص) بودن باعث شهودات ملکوتی می شده یا نه؟ 2. در محل ما جلسه روضه ای هست که افراد آن غالبا طرفدار سید صادق شیرازی هستند و با رهبری یا مخالفند یا می گویند ما کاری به سیاست و رهبری نداریم؛ در عین حال سخنران هم ندارند و فقط ۲ ساعت روضه و سینه زنی آن هم با یه وضعی دارند، ولی بنده به رفقای خود گفته ام این جلسه مورد تایید نیست و شاید مورد تایبد امام زمان علیه السلام هم نباشد آیا نظرم درسته؟ 3. چرا از علامه طهرانی (ره) به عنوان یک دانشمند اسلامی یاد می کنید در صورتی که آیت الله شوشتری می فرمودند او کامل است و دیگران نیز در مورد رسیدن او به توحید صحبت کرده اند ولی شما بعنوان عارف توحیدی از او یاد نمی کنید آیا دلیل خاصی دارد؟
متن پاسخ

بسمه تعالی: سلام علیکم: 1- احتمالاً این نوع روایات جای تأویل دارد و به چیزی ماوراء ظاهرش اشاره می‌کند. ممکن است اگر گفته می‌شود جسم مبارک آن حضرت سایه ندارد، مقابل این اصطلاح است که می‌گویند فلانی سایه‌اش سنگین است 2- به نظر بنده نیز همین‌طور است که می‌فرمایید. جریان شیرازی‌ها بیشتر خواسته یا ناخواسته در اردوگاهِ دشمن عمل می‌کنند 3- در عارف توحیدی‌بودنِ علامه‌ی طهرانی شکی نیست، بحث بر سر آن است که عده‌ای از ایشان یک نوع قطبیت می‌سازند. موفق باشید

15662
متن پرسش
با سلام استاد: علت گرفتاریهای زیاد و سر به گریبان بودن و اینکه هر توسل و توکل جواب داده نمیشه و هر روز بدتر از دیروز مخصوصا در امور معنوی مثل نخوندن نماز، دعوا با پدر و مادر، بد و بیراه به خدا و زمونه، اینها میتونه به خاطر نداشتن ولایت در عالم ذر باشه و تاوانش در این دنیا اینگونه نشون داده میشه و میشه در این دنیا ولایت طلب کنیم و بهش برسیم. با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان در ذات خود عین اختیار است و اگر هم در عالم ذر چیزی را انتخاب کرده، هرگز در آن انتخاب، متوقف نیست هرلحظه می‌تواند هرطور خواست ادامه‌ی زندگی خود را انتخاب کند و در ولایت امام معصوم قرار گیرد و در آن فضا زندگی را ادامه دهد. موفق باشید 

15661
متن پرسش
سلام استاد: مدتی است که با شما از طریق آثارتون انس گرفتم و به دنبال عمیق تر کردن این ارتباط هستم، چه فکری و چه قلبی. راستش امروز فیلم پدر و مادر پسر 15 ساله ای رو دیدم که فرزندشون دختر بچه افغانستانی رو به قتل رسونده بود که احتمالا در جریان هستید خیلی از دیدن چهره این پدر و مادر متاثر شدم، پدرو مادری که رنج زندگی از چهرشون مشخص بود به نظرم صرفا هر بار در مواجهه با این ناهنجاری ها بخوایم ابراز تاسف بکنیم فقط و بگیم طرف از حیوان پست تر بوده، پاک کردن صورت مسئلست... و بسیاری که امروز این خانواده رو میکوبن نمیدونن که فرزندانشون هر لحظه در خطر چنین اتفاقاتی هستن. وقتی آدم به بچه های امروز و حتی وضعیت خود ما نگاه میکنه واقعا میفهمه چقدر شرایط سخته، از همون بچگی ابزار و امکاناتیو دارن که تحریک کننده شهوته، پایین اومدن سن بلوغ هم نشان از همین موضوع داره، یعنی بچه قبل از اینکه بدی و خوبی را تشخیص بده و عقل نقش پررنگی رو پیدا کرده باشه به بلوغ جنسی میرسه. یکی دیگه از مشکلاتی که ما امروز با اون مواجهیم اینه که واقعا دنیای والدین با دنیای فرزندان متفاوته و اصلا نمیدونن که فرزندانشون دارن به چه سمتی میرن، و یک دلیل اون هم پیشرفت بسیار سریع تکنولوژیه که این گسست نسل ها رو ایجاد کرده. پسر عموی من هم مدتیه که دچار مشکلات روحی شده در حالی که فقط 16 سالشه، میبرنش دکتر، در توهماته و مبتلا به گناهان سنگین و...راستش جدیدا این فضاها رو می بینم سریع متوجه تمدن غرب میشم و بلایی که داره سر بشریت میاره، ترویج بی بندو باری و لذت گرایی بدون هیچ حد و مرزی و اون هم در پوشش علم و تکنولوژی. 1. سوالم از شما اینجاست که واقعا چجوری میشه این معضل رو حل کرد و ایراد اصلی کار کجاست؟ 2. چه تدابیری در تربیت فرزند باید داشت؟ آیا صرفا مباحث دینی کافیه؟ نیاز به شناخت دنیای مدرن هم هست؟ سوالات زیاده تو ذهنم... و اما آخرین سوال که خیلی وقته برام حل نشده اینه که، بحث تفاوت ها در آزمایش ها رو چطور میشه فهم کرد؟ مطمئنا فردی که امروز در این دنیای وا نفسا و پیچیده متولد میشه، شرایط بسیار سخت تری خواهد داشت نسبت به کسی که چند قرن پیش به دنیا اومده، و اینکه گاهی این سوال برام پیش میاد که اگر اون بچه مثلا در یک خانواده دیگه به دنیا میومد شاید سرنوشتش این نبود و یا اینکه من هم اگر تو همون مسیر بزرگو تربیت می شدم سرنوشت اونو داشتم و اینجا خوب نمیتونم عدالت الهی رو فهم کنم... سوالات بسیاری تو ذهنم هست و گفتنش گرفتن وقت شماست راهنمایی بفرمایید یا مسیری نشون بدید تا برم سراغش و پاسخ هام رو دریافت کنم. با تشکر از محبت شما استاد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خداوند از قبل با تجلی نور انقلاب اسلامی راه عبور ما را از این معضلات گشوده است. ما هنوز برای نجات خود از این ورطه‌ها، انقلاب اسلامی و سیره‌ی حضرت امام را در رسانه‌ها و نظام آموزشی جدّی نگرفته‌ایم 2- تنها با روحیه‌ی انقلابی و تقابل با استکبار، خانواده‌ها می‌توانند فرزندان خود را در این تاریخ از این مشکلات نجات دهند و آن‌ها را به انسان‌های غیرت‌مند در مقابل فسادهای موجود تبدیل نمایند. موفق باشید   

15659
متن پرسش
با این تناقض ها چه کنیم ما؟! سلام علیکم حضرت استاد: بنده فارغ التحصیل رشته ی مهندسی صنایع هستم. حضرت استاد ما بین مفاهیم دینی و دروسی که خوانده ایم تناقض مشاهده می کنیم، این علمی که ما می خوانیم در خدمت مدرنیته است، در خدمت سرمایه داران برای ترویج مصرف گرائی و رسیدن به سود بیش تر. حضرت استاد بسیاری از جوانان حزب اللهی که رشته های مهندسی را می خوانند میانه کار و یا انتهای تحصیل خود دلزده می شوند! چون تناقض می بینند بین اعتقادات خود و مفاهیم دورس خودشان. واقعا با این معضل چه کنیم ما؟ خیلی از بچه های مذهبی یا بعد از دروس تصمیم به حوزه رفتن می گیرند و یا با رفتن به شغل فرهنگی و نامربوط با رشته تحصیلی خود سعی بر حل این تناقض هستند. آیا نباید حکومت نسبت به این معضل پاسخی بدهد؟ نحوه مواجه ما با این علوم و حالت ایجاد شده در ما چگونه باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در دوره‌ی گذار هستیم. واقعیت آن است که نه می‌توانیم بیرون از تجدد زندگی کنیم و نه می‌توانیم به آن نوع زندگی که تجدد در مقابل ما قرار داده، دل بسپاریم. از این جهت است که باید با تعقل و بدون آرمان‌گراییِ افراطی، رشته‌های مناسب جامعه‌ی خود را به صحنه آوریم. ولی در حال حاضر نمی‌توان از سر بی‌مسئولیتی نسبت به امور مردم از طریق همین نوع فعالیت‌ها شانه خالی کرد. موفق باشید

15658
متن پرسش
سلام علیکم: 1. فرموده اید: مراء آن نوع بگو مگویی است که طرفین قصد استعلا و برتری نسبت به هم داشته باشند. خب اگر کسی در بگو مگویی حرفش حق و درست باشد باعث استعلا و برتری اش می شود چون حرف حق فی نفسه برتر و عالیست اینجا مرا محسوب می شود؟ 2. فرض کنیم دو تیم فوتبال هر کدام سعی کند بر تیم دیگری استعلا و برتری پیدا کند این نوع استعلا و نظیر آن مشکل ندارد و با مساله مراء ربطی ندارد؟
متن پاسخ

 بباسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین را می‌گویند مراء، زیرا ما تنها وظیفه داریم حرف حق خود را اگر زمینه‌ی گفتن آن فراهم است، تبیین کنیم بدون آن‌که به دنبال محکوم‌کردن طرف مقابل باشیم 2- در همان فوتبال هم باید بازی و فعالیت بدنی مدّ نظر باشد. به همین جهت امروز فضای فوتبال سالم نیست و از مسیر اصلی خود خارج شده است. موفق باشید  

15657
متن پرسش
سلام محضر مبارک استاد: از کجا می توان فهمید محبتمان به شخصی محبت حقیقی است؟ آیا محبت بین افراد دوطرفه است؟ از کجا موضع افراد را نسبت به خود متوجه شویم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: محبت به خوبی‌های افراد یعنی محبت حقیقی، پس دیگر کاری به محبت طرف مقابل نداریم که بخواهیم ببینیم او هم به ما محبت دارد یا نه! چون ما به خوبی‌ها محبت کرده‌ایم. موفق باشید

15656
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: به نظر شما آیا مبارزه‌ای که الان با بدحجابی و با دیگر معضلات اجتماعی میشه، صحیحه؟ و اسلام تا چه حد با این جور مبارزه‌ها (منظورم مثلا گذاشتن پلیس نامحسوس و گرفتن بد حجاب و.. است چیست؟ و آیا این کارها به نظرتان در این شرایط فعلی به نفع یا به ضرر کشور و دین است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم تنها باید در مقابل هنجارشکنی‌ها که عموماً توسط زنانی انجام می‌شود که مأمورند فضای جامعه را به هم بزنند، سخت‌گیری کنیم. مثل آن‌که در اسلام می‌فرماید اگر کسی در کوچه و بازار بدمستی کرد با او برخورد نماییم. موفق باشید

15655
متن پرسش

سلام علیکم: در سوال 15642 فرمودید: نمی دانیم شما در حوزه هستید یا در همه جا... 1. باید به استاد عزیز عرض کنم: بنده طلبه ام ولی در برخی همایش ها جلسه ها و کلاس ها که در مورد فلسفه و عرفان است شرکت می کنم و یادداشت برداری می کنم یا صدا ضبط می کنم. که (جدیدا دانستم که اشتباه می کنم). استاد واقعیتش را بخواهید از شدت تشنه ی علم بودن نمی دانم چه کنم؟!! گاه کتاب می خوانم. گاه صوت. گاه جلسات و ... کمی گیج شده ام. چون از طرفی هم می ترسم در تبلیغ دستم خالی باشد. استاد خوب شد که آن جمله را گفتید تا من توضیح بدهم به شما. کمی کمکم کنید. خیلی دغدغه در سرم می چرخد. نمی دانم چه کنم. دغدغه تشکیل زندگی، کار و تبلیغ، علم، عمل و سلوک، سیاست و... البته من الان فقط درسم را می خوانم با کمی حواشی. ولی فکرم هنوز خالی نشده استاد. مدام نزد اساتید مشورت می گیرم و یادداشت می کنم و ارزیابی می کنم ولی به نتیجه رسیدنش سخت است. می خواهم کمک کنید که این انبوه ها را نظم دهم. ذهنم مثل یک کتابخانه ایست که قفسه بندی نشده است. کمکم کنید. 2. تمام جزوات را آقای نظری برایم فرستادند استاد. یک جزوه ای به نام گزیده کشف المحجوب است. آن را دقیقا کی باید بخوانم؟ التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده از این‌همه انرژی که عزیزان دارند، لذّت می‌برم ولی نگرانم از تعمق در دروس حوزه باز بمانید و آن دروس، ملکه نشود، وگرنه این نوع فعالیت‌ها خوب است و خود بنده نیز به رفقا سفارش کرده‌ام که گاهی صوت این نوع جلسات را برای بنده بفرستند که در جریان آخرین مباحث مطرح در حوزه‌های فکری باشم. در مورد آینده‌ی کار تبلیغی خود، کار را به خدا واگذارید. 2- جزوه‌ی «کشف‌المحجوب» و اساساً کتاب «کشف‌المحجوب» برای ایجاد احساس عالَم عرفانی و رونق‌دادن به خلوت‌ها، خوب است. شاید آن جزوه در اعتکاف به کارتان آید. موفق باشید

15654
متن پرسش
سلام: علت حرف زدن، راه رفتن و جابه جا شدن و... در خواب با توجه به کتاب ده نکته چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «خویشتن پنهان» عرض شد این حالت به جهت آن است که نفس ناطقه در خواب، هنوز هم کاملاً از آن تدبیری که در بیداری نسبت به بدن داشته، آزاد نشده و حکایت از یک‌نوع تشویش و توجه غیر عادی نسبت به بدن دارد. که البته با استراحت‌دادن به خود، با ادامه‌ی کار، مشکل برطرف می‌شود. موفق باشید

15653
متن پرسش
سلام خدمت استاد: می خواستم بپرسم اینکه به شهدا توسل میکنن جریانش چیه؟ نه اینکه اشتباه باشه ها، سوالم اینکه چه چیز باعث میشه از توسل به اهل بیت (ع) پاسخ نگیریم اما از توسل به یک شهید مثلا شهید بزرگوار شهید هادی حاجت روا بشیم؟!!! ممنون. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در قرآن در سوره آل‏ عمران آيات 169 الى 171 در وصف شهداء داریم: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ* فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ* يَسْتَبْشِرُونَ‏ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ». یعنی به آن‌هایی که در مسیر شهداء هستند ولی هنوز شهید نشده‌اند، بشارت می‌دهند که نگران نباشید. و این یک نوع توجه‌دادن به توحیدِ حق است و کمک‌کردن به کسانی که به زیارت آن‌ها می‌روند. از طرفی امامان جهت کلّی زندگی را می‌نمایانند و حوائج جزئی را به بقیه واگذار می‌کنند. موفق باشید

15652
متن پرسش
سلام: در مورد مقام حضرت زینب (سلام الله علیها) سوال داشتم. بارها در سخنرانی های مختلف از بزرگان شنیدیم که مقام ایشان بسیار بالاست و حتی اگه اشتباه نکنم حاج آقا پناهیان تو یه سخنرانی میگفتن که از قتلگاه تا خیمه که ایشان راز امامت را برای امام سجاد (علیه السلام) می اوردن امام بودن، حالا نه اینکه مقام امامت داشتن ولی کلا از شان بالای ایشان میگفتن حالا اینجا برای من سوال شده که حدیثی مستند از پیامبر (سلام الله علیه و آله) دیدم که فرمودن برترین زنان بهشت خدیجه، فاطمه، آسیه و مریم هستن!!! فکر کنم سوالم رو فهمیدین، ممنون میشم پاسخ بدید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زینب کبری«سلام‌اللّه‌علیها» به دلیل توصیفی که حضرت سجاد«علیه‌السلام» در موردشان فرمودند که: «عالمه‌ی غیر معلَّمه» هستند که حکایت از علم لدنّی و قلبی و شهودی آن حضرت دارد و با توجه به مدیریت فوق‌العاده‌ی ایشان در کربلا و کوفه و شام، نشان می‌دهد حقیقت مدیریت آسمانی امام حسین«علیه‌السلام» را درک کردند. ولی آن‌که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در آن زمان به ایشان اشاره نکرده‌اند، به جهت آن است که آن حدیث وقتی گفته شده که یا حضرت متولد نشده بودند و یا کودک بودند. موفق باشید

15651
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد محترم: ببخشید «در مورد رویای صادقه که اتفاقات زودتر از وقوعشان رویت می شود مربوط به قوس نزول است منتها از دریچه قوس صعود که قابلیت جزء بینی محقق می شود.» اگر این قاعده درست باشد منظور من از سوال در مورد قوس نزول بودن سفر اول یا سفر سوم همین است؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این سخنی که می‌فرمایید نکته‌ی دقیق و با ارزشی است. ولی موضوع سفرهای سه‌گانه در رابطه با عزم سالک است به سوی فنای فی اللّه و این در قوس صعود محقق می‌شود. موفق باشید

15650
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام استاد و خدا قوت: در دعای ماه رجب می گوییم اللهم انی اسئلک بالمولودین فی رجب .... که منظورش امام جواد (ع) و پسرش هست در صورتی که شهادت امام هادی (ع) را در پیش داشتیم و ولادت حضرت علی علیه السلام در ماه رجب اومده پس چرا دو مولود اسمی از امام اول نیست ولی دو مولود را یکی تولد امام جواد و دیگری تولد پسرش که شهادت پسرش هست، منظورش را نفهمیدم. التماس دعا. موفق و سربلند باشید. اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خود بنده هم موضوع برایم روشن نیست. به یکی از کاربران که همین سؤال را فرمودند عرض شد شاید چون تولد حضرت علی«علیه‌السلام» به خودی خود برجسته است، ذکر نشده. در هر صورت اگر کسی اطلاعی از موضوع دارد، بنده را نیز در جریان بگذارید. موفق باشید

15649
متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت استاد طاهرزاده ی عزیز: بنده 18 سال دارم و شروع به مطالعه ی کتب شما از مباحث انسان شناسی کردم هم اکنون هم می خوام کتاب آشتی با خدا رو مطالعه کنم. اما چند سئوال داشتم. 1. چکار کنیم تا مطالعه ی آنچه در کتاب است در یاد ما بماند و کمترین وقت نیز صرف شود یا به عبارت دیگر یک «روش مطالعه» از شما می خواهم برای خواندن کتب شما و سایر نویسندگان عزیز؟ 2. آیا شما به مباحثی همچون تندخواتی و... اعتقاد دارید؟ خوب است که از این روش ها استفاده کنیم؟ 3. درباره ی یادداشت برداری اگه خوب است لطف کنید چگونه انجام دادنش رو توضیح بفرمایید؟! ببخشید که مزاحم وقت گرانبهایتان شدم. یا علی مدد
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- چون مباحثی که بنده عرض می‌کنم بیشتر حضوری است و نه مفهومی، لازم نیست مطالب را به حافظه‌ی خود بسپارید. إن‌شاءاللّه عزم شما تغییر می‌کند و خودتان، جنسِ آن مطالب می‌شوید. و در مورد نحوه‌ی مطالعه نظر جنابعالی را به قسمت دوم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» جلب می‌کنم. 2- فکر نمی‌کنم نیاز به تندخوانی داشته باشیم 3- یادداشت‌برداری بسیار لازم است. چون علاوه بر آن‌که مطالب در آن صورت تا حدّی در ذهن می‌ماند و نیز موجب تمرکز بر روی مطالب می‌گردد؛ بعدها هم می‌توانید به آن یادداشت‌ها رجوع کنید. بنده در این رابطه حدود 50 دفترچه‌ی 100 برگ و 60 برگ از یادداشت‌های خود دارم. موفق باشید

15648
متن پرسش
سلام استاد: وقتتون بخیر خسته نباشید. تشکر فراوان که علیرغم مشغله فراوانی که دارین واسه ما هم وقت میذارین و لطف میکنین جواب میدین. ان شاءالله خیر دنیا و آخرت تماما نصیبتون شه و عاقبت بخیر بشین. استاد چه جوری میشه به مقام رضا رسید و در مسیر زندگی و اتفاقات پیش رو تسلیم امر خدا بود و گله شکایت نکرد و از خدا طلبکار نبود؟ قبلا فکر می کردم اینجوری باشم اما امتحان که پیش اومد فهمیدم فرسنگ ها با این حال و مقام فاصله دارم. خیلی سرخورده شدم احساس شرمنده‌گی به خدا و احساس ناامیدی به خودم پیدا کردم که آیا به این حال و کمال می رسم یا نه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی زندگی خود را طوری تعریف کنیم که اولاً اصل را بر بندگی خدا بگذاریم و ثانیاً سعی کنیم آرزوهای دنیایی خود را کم نماییم، متوجه می‌شویم خدای این عالم، خدایی است که به راحتی می‌توان از او راضی بود و در زیر سایه‌ی او به نیازهای حقیقی و منطقی خود دست یافت، در حدّی که همچون ملایمان امام الموحدین«علیه‌السلام» اظهار می‌داریم: «الَهي! كَفَي بِي عِزّاً انْ اكُونَ لَكَ‏ عَبْداً وَ كَفَي بِي فَخْراً انْ تَكُونَ بِي رَبّاً انْتَ كَمَا احِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِب»؛[1] خدايا! همين اندازه عزت مرا بس است كه من بنده‌ی تو باشم و همين اندازه فخر مرا كافى است كه تو پروردگار من باشى، تو همان هستى كه من مى ‏خواهم، پس مرا چنان كن كه تو مى‏ خواهى. خيلى شعور مى‏ خواهد كه انسان متوجه معنى شايسته‏ شدن براى عبادت بشود، به طورى كه حضرت حق به او فرمان بدهد، از اين به بعد امكان پرستيدن من در تو پيدا شده است. موفق باشید

 


[1] ( 1)-« بحارالانوار»، ج 76، ص 403.

15644
متن پرسش
سلام: آیا این جمله را قبول دارید استاد: انسان ابتدا باید دیدی فلسفی اش را در حکمت متعالیه بیابد و سپس این دید را در عرفان نظری عمق بخشد و تثبیت کند و تازه راه ،خود را می نمایاند که چگونه وارد وادی عمل شود ... یعنی وارد عرفان عملی و منازلی که خواجه از آنها می گوید بشود.. و ببیند که چه هست و چه نیست.. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم حرف درست و خوبی است. موفق باشید

15641
متن پرسش
سلام علیکم استاد: خدا قوت. استاد در بحث وحی اینکه حضرت آیت الله جوادی آملی فرمودند باید واسطه ای در میان باشد و اینکه فرشته وحی از شئون وجودی انسان کامل می باشد خوب استاد چه اشکالی دارد که این وحی را انسان کامل که کون جامع و خودش در تمام مراتب وجودی حاضر است بدون واسطه درک کند بدوت نیاز به ملک؟ آیا منظورشان این است آنچه که واسطه می شوند بین مقام تام انسان کامل و مقام مکتفی او همو هم که می گوییم ملک همان پیامبر است در آن رتبه و یک از شئون اوست که واسطه شده است؟ یعنی حضرت عین وحی است؟ استاد می خواستم این فقره از کلام ایشان را توضیح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در موطن قلبی، همین‌طور است. ولی در موطنِ خلقی و فیض اقدس، رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» وحی را از حضرت جبرائیل می‌گیرند. یعنی جنبه‌ای از آن حضرت که با خلق روبه‌رو است از طریق جنبه‌ی باطنیِ خود که مقامِ ملک وحی است، وحی را نازل می‌کند. بدین لحاظ نمی‌توان گفت حضرت عین وَحی می‌باشند، ولی در یکی از مراتب باطنیِ وجودیِ خود، از ملک وحی جهت تفصیلِ حقیقت اجمالی وحی، به اراده‌ی الهی بهره‌مند می‌گردند. موفق باشید

15639
متن پرسش
سلام. 1. کسی را سراغ دارید که شرح بر مقالات شهید آوینی نوشته باشد؟ چون بعضی از مقالات ایشان واقعا درکش نیاز به توضیح دارد. 2. اگر زحمتی نیست این قسمت از مقاله «آزادی قلم» را توضیح بفرمایید. «... آزادی را باید به « صاحبان قلم » نسبت داد یا به « قلم »؟ انسان است که صاحب اراده است و قلم را هم اوست که به خدمت می گیرد... و اما این اشتباه که قلم را بدل از صاحب قلم می انگارند از سر صدفه نیست و در پس آن، صفتی از اوصاف عالم جدید وجود دارد: «اصالت ابزار». با صرف نظر از اینکه این آزادی چیست و حدود آن کدام است، در تعبیر «آزادی قلم»، قلم است که مُرید و مختار انگاشته شده و هم اوست که باید آزاد باشد...»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نه 2- غرب تحت عنوان «آزادی قلم» اجازه می‌دهد هر حرفی نوشته شود. مرحوم شهید آوینی متذکر می‌گردد تا صاحبان قلم، از خودخواهی‌ها و منیّت‌ها و کینه‌ها و جهل‌ها و شهوت‌ها آزاد نباشند، چگونه قلم که یک ابزار است می‌تواند آزاد باشد و آزادگی را ترسیم کند؟ موفق باشید

15637
متن پرسش
با عرض سلام و احترام: درباره ی سوال 15606. اگر سوال حقیر جاهلانه است، پیشاپیش عذرخواهی می کنم. این سوال از جانب کسی نوشته شده است که به شدت قائل به «آزادی» است. پرسشگر تا اندازه ای قائل به آزادی است که حتی «ادبیات ارزشی» هم در تعامل با دیگران ندارد یعنی وقتی با یک انسان بی دین مواجه می شود، شخص بی دین اصلا احساس تنگنا نمی کند و شاید متأسفانه احساس می کند که بنده هیچ غیرتی نسبت به مسائل دینی ندارم. درحالی که صرفا قائل به آزادی ام. اما با خواندن مطلب شما مطالبی به ذهن حقیر می رسد. در اهمیت آزادی و گم بودن آن در زمانه ی امروز هیچ شکی نیس. ولی با توجه به تعریفی که در جامعه ی امروز از آزادی می شود و فهم عرفی این واژه، به نظر بنده می رسد که یه انسان ضعیف الایمان که تسلیم هوای نفس خود شده بیشتر از این پاسخ شما خوشحال می شود تا یک انسان مؤمن. مثلا الآن سایت های غیرمذهبی بیشتر خوشحال می شوند پاسخ شما را روی سایتشان بگذارند تا سایت های غیرمذهبی. و به نظر حقیر نوع طرح مسئله ی آزادی در آن سوال طوری است که بی بی سی و وی اُ ای را بیشتر خوشحال می کند تا جمهوری اسلامی و حزب اللهی ها را. این مسئله ممکن است فی نفسه ارزش یا ضد ارزش نباشد مادامی که روشن نشود آیا علت این مسئله (خوشحالی بی دینها و عدم خوشحالی دیندارها) به خاطر این است که حزب اللهی ها خواستند جلی آزادی (به معنای درست آن) ِ مردم را بگیرند؟ شاید این را بتوانم بپذیرم که حزب اللهی ها جلوی آزادی مردم به معنای عرفی آن، آن هم تنها بخشی از مردم را گرفته اند، ولی آزادی به معنای حقیقی چطور؟ در فضاهای غیرحزب اللهی که اصلا برخی مسائل دینی مثل حجاب به ضدارزش تبدیل شده، لذاست که دیگر آزادی غیرمذهبی ها معنی ای ندارد و اتفاقا هر گونه تقیدی ضدارزش محسوب می شود. و در فضای حزب الهی که آزادی برخی محدود می شود، سوالم این است که آیا مردم به ظاهر مذهبی این حق را ندارند که در یک شهر (مثلا فقط قم) به ظاهر، سالم، زندگی کنند و در نتیجه افراد غیرمذهبی ممکن است در این شهر به محدودیت و زحمت بیفتند و آزادی شان گرفته شود؟ این حق را می دهید به اندک جماعت ظاهرا مذهبی یا خیر؟ لطفا اصل مسئله گم نشود، چرا درباره ی پاسختان این سوالات را طرح می کنم؟ چون بنده با خودم فکر کردم که الآن از بین خبرگزاری ها، بی بی سی و از میان مردم، غیرمذهبی ها بیشتر از پاسخ شما خوشحال می شوند. دلیل خوشحالی غیرمذهبیون در نسبت با مذهبیون می تواند به زعم شما این باشد که مذهبی ها آزادی را پاس نمی دارند ولی غیرمذهبی ها پاس می دارند یا دلیل دیگری دارد. سوال دیگر : آیا حجاب اختیاری را شما قبول دارید؟ اگر می فرمایید حجاب قانون است در کشور و باید رعایت شود، وقتی در مسائل خیلی کلان قانون زیر پا گذاشته می شود، چطور می شود انتظار داشت در مسائل این چنینی مردم قانون را رعایت کنند؟ پس می ماند رعایت عرف اسلامی جامعه در مواردی که با غرب متفاوت است. حالا اگه این عرف و این مردم مشکل دارند که سبب سلب آزادی از عده ای می شوند، پس اساسا خاصیت کشور اسلامی از این جهت که عرض شد چیست؟ اگه منظور شما از آزادی چیز دیگری است، این رو بهتره توی پاسختون مشخص می کردید چون مفهوم عرفی آزادی ممکن است چیزی غیر از اراده ی شما باشد. شما جلو ده نفر را در خیابان بگیرید مطلبتان را بدهید بخوانند، معنایی غیر از آنچه بنده عرض کردم به ذهنشان می رسد؟ شاید (میگم شاید نه حتما) شما در "نوع طرح مسئله ی" آزادی اشتباه می کنید به طوری که بیشتر خوراک رسانه های اونوری بشه مطلبتون. وگرنه باید مسئله طوری طرح بشه که منظور شما خوب منتقل شود. ممنون میشم که روشن کنید مسئله از چه قراره؟ سوال دوم : اینکه رهبری فرمودند از ادبیات دشمن استفاده نکنید در طرح مسئله ی آزادی، چطور باید لحاظ شود؟ سوال سوم : در نهایت هم یه سوال جزئی دارم که به نظر شما در فضاهای مذهبی، نوع برخورد با کسی که حجابش را کاملا کنار گذاشته، باید چگونه باشد، باید اصلا به رویش نیاورد یا باید باهاش قطع ارتباط کرد؟ درحالی که هر دو رفتار اثری در او نداره مگر اینکه اگه چند نفر باهاش قطع ارتباط کنند برای خاطر دیگران هم که شده، مجبور می شود عرف مذهبی را رعایت کند. آیا این اجبار خلاف آزادی است؟ با احساس مذهبی ها چه می توان کرد که از بدحجابی ناراحت می شوند و نمی توانند به آزادی او از این جهت رسمیت بدهند؟ مذهبی ها در این احساسشان تا کجا آزادند؟ بی صبرانه منتظر روشنگری و جوابتون هستم. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد این‌که دشمن تلاش کرده است واژه‌ی مقدس «آزادی» را نه‌تنها تحریف، که از آنِ خود کند، بحثی نیست. سخن آن است که چرا ما با تمام وجود نشان ندهیم که ماییم که آزادی را پاس می‌داریم و چرا ما نشان ندهیم که ما آن نیستیم که دشمنان ما، ما را بدان متهم می‌کنند؟ نکته‌ی مهم آن است که هرکس حقیقتاً آزادی را دوست دارد، حتماً رعایت محدودیت‌های مقدس را برای ارزش‌نهادن به آزادی رعایت می‌کند. آزادی حقیقت شیرینی است که اتفاقاً در شهری مثل شهر قم باید بیشتر ظهور کند، از آن جهت که انسان‌های متدین به انتخابِ دیگر انسان‌ها، احترام بیشتر می‌گذارند و در چنین فضایی مسلّم، محدودیت‌های مقدس و انسانی نادیده گرفته نمی‌شود. «آزادی» احترام به انسانیتِ انسان‌ها است.

وقتی ما گرفتار غفلت از حقیقت مقدس آزادی شدیم، یا در کسوت انسان‌های مذهبی، بلندگویِ روضه‌خوانی خود را بلند می‌کنیم و یا در کسوت انسانی غیر مذهبی، صدای موسیقیِ داخل ماشین خود را به گوش فلک می‌رسانیم. در هر دو صورت زیباییِ آزادی، چشیده نشده است تا با احترام به آن، حقوق دیگران رعایت شود.

ما نیاز داریم تا آزادی را تجربه کنیم و از آن لذت ببریم مثل کسی که به‌جای لذّت‌بردن از دارایی‌های دنیایی، از ایثار و بخشش لذّت می‌برد. بنده فهمِ آزادی را یک موضوع انسانی می‌دانم که مؤمن و غیر مؤمن بدان نظر دارند. نباید بگذاریم رسانه‌های معاند این شعار بزرگ را از ما برُباید.

تعجب می‌کنم که می‌فرمایید نباید از ادبیاتِ دشمن استفاده کرد! آیا آزادی که شعار همه‌ی انبیاء و اولیاء است، ادبیات دشمن است؟! مگر مولایمان امام الموحدین«علیه‌السلام» نفرمودند: «لَا تَكُونَنَّ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ حُرّاً» بنده‌ی غیر مباش زیرا که خدایت آزاد آفریده است؟! و مگر ما این شعار بلند را تا حال، در زندگی خود درست اجرا کرده‌ایم؟! آیا اگر بنا است ما بنده‌ی دیگران نباشیم و آزادی خود را در هر صورتی حفظ کنیم، می‌توانیم رعایت آزادی و حقوق دیگران را نکنیم؟!! می‌پرسید؛ اگر کسی حجاب خود را کاملاً کنار گذاشته است، ما با او چه برخوردی داشته باشیم؟ با آن‌که همان‌طور که خودتان می‌فرمایید موضوع در این مثال، تقلیل‌یافته است؛ باید روشن شود چنین فردی فرهنگی که مردمی برای سامان‌دادن به جامعه‌ی خود – خارج از مذهبی‌بودن و غیر مذهبی‌بودن – برای خود ترتیب داده‌اند و محدودیت‌هایی را تعریف کرده‌اند را، یک انسان آزاده زیر پا می‌گذارد؟ و توهین به یک ملت با کدام روحیه‌ی آزادگی می‌خواند؟ حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در زمانی‌که در نوفل‌لوشاتو ساکن بودند حتی اجازه ندادند گوسفندی خلاف مقررات آن کشور در کنار باغی که اجاره کرده بودند، ذبح شود. ما معنای آزادی را این‌طور می‌دانیم و معتقدیم اگر آزادی را خوب تعریف کردیم مثل هرچیز مقدسی مورد احترام انسان‌ها قرار می‌گیرد و آن کس که از آن غفلت کند، شرمسار می‌گردد.

مشکل ما نسبت به آزادی در جایی است که هنوز نتوانسته‌ایم زیبایی آزادی را بچشیم و بچشانیم و آن ایده‌ی بزرگ را از چنگال شهوت‌پرستان در آوریم. ما به حکم آزادی قدرت آن را داریم که جهانِ استکباری را بر هم زنیم و اسیر غبارهای دویست‌ساله‌ی آن نباشیم.

استفاده‌ی ابزاری از آزادی نباید وسیله‌ای باشد که ما بر آزادی و آزادگی تأکید نکنیم. زیرا این آزادی است که به انسان و انسانیت معنا می‌بخشد و «عشق» را زنده می‌کند. چرا اجازه دهیم چیزهایی بر ما تحمیل شود که زندگی‌ها را از فطرت طبیعی‌اش خارج و گرفتار انواع توهّم‌ها کند؟

تنها وقتی می‌توان با انسان‌ها درست ارتباط برقرار کرد که آزادیِ همدیگر را پاس داریم. وقتی یک انسان دینی حتی از محدودیت‌های طبیعی، خود را آزاد می‌کند و روزه می‌گیرد تا محکومِ طبیعت خود نباشد، می‌توان گفت او به دنبال چشیدن حقیقت آزادی است، پس چرا این منش را که دوست‌داشتنِ آزادی است از دستْ فروگذاریم؟!

همه‌ی حرف بنده آن است که باید «آزادی» را با جان و دل خود چشید تا بتوانیم با رعایت حقوق دیگران، به آن‌ها «عشق» بورزیم. از این لحاظ عرض کردم ما باید «عشق» را هم در «آزادی» جستجو کنیم و مسلّم آن‌هایی که رعایت حقوق افراد را انجام نمی‌دهند، کویرهایی هستند که هرگز «عشق» به مشامشان نخواهد رسید. و این است که می‌بینید چنین انسان‌هایی از همه‌چیز گله‌مندند و هم‌خانه‌ی انواعِ نارضایتی‌ها هستند.

هرکس دوست دارد با انسان‌های آزاده زندگی کند از آن جهت که در زیر سایه‌ی چنین انسان‌هایی، دوستی‌ها تحقیر نمی‌شود و هرکس انسانیت خود را احساس می‌کند.

آیا شما وقتی تشنه هستید، حاضرید با فشار دیگران به شما آب خورانده شود؟ یا برعکس؛ حاضرید از سرِ آب‌خوردن بگذرید، ولی آزادی خود را حتی برای رفع عطش زیر پا نگذارید؟ ما سال‌ها است از چشیدن «آزادی» محروم بوده‌ایم و آزاداندیشی را که تنها با عشق به آزادی ظهور می‌کند، را با انواع حیله‌ها و دروغ‌ها به زندان برده‌ایم. ما خدایی در سینه داریم که تنها وقتی آزادی را پاس داریم و حقوق دیگران را محترم بشماریم، با ما سخن می‌گوید. آیا با این چند کلمه می‌توان از «آزادی» این گم‌گشته‌ی دوران‌ها سخن گفت؟!!! و یا باید سال‌ها منزل به منزل و کوی به کوی به دنبال آزادی این زیباترین روحانیتِ درون خود، به جستجو پرداخت شاید که رُخ بنماید و در آن صورت است که معنای سال‌های سال اشک برای آزادمردان و آزادزنانِ کربلا به معنا می‌نشیند و ندای حسین«علیه‌السلام» به گوش ما، آری! به گوشِ ما ابوسفیان‌ها خواهد رسید که: «يَا شِيعَةَ آلِ أَبِي سُفْيَانَ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ وَ كُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً فِي دُنْيَاكُم‏» ای پیروان ابوسفیان! اگر دین ندارید و نگران ابدیت خود نیستید، لااقل در دنیای خود آزاد باشید. آیا آن وقتی که ما رعایت حقوق افراد را نمی‌کنیم و نگران دیانت و ابدیت خود نیستیم، لااقل به خاطر آزادی، آری! فقط به خاطر آزادی حاضریم حریمِ انسانیت انسان‌ها را حفظ کنیم؟ تا لااقل گوش‌هایمان از پیام مولایمان حسین«علیه‌السلام» خالی نباشد؟ بنده تنها راه را برای چشیدن نور آزادی، رجوع جدّی به دین و دین‌داری می‌دانم به شرطی که دینداری خود را بازخوانی کنیم. ما در کانون یک بحران بزرگ و جهان جدیدی از تاریخ خود هستیم که باید آزاداندیشی را به تاریخ خود برگردانیم و این با پاس‌داشتن ذاتِ آزادی ممکن است و عبور از آزادی‌های تصنعی که بی‌بند و باری را به‌بار آورده است؛ و از این طریق آن نوع آزادی که همه‌ی اندیشمندانِ جهان بشری چه در غرب و چه در جهان اسلام بر آن تأکید داشتند را ربوده است. تا آن‌جا که امام الموحدین«علیه‌السلام» به مالک اشتر در مورد کسانی‌که متدیّن به اسلام نیستند، می‌فرمایند: اگر در دیانت با تو، یکی نیستند در آفرینش با تو برابرند. و از این طریق حضرت راهِ رعایت حقوق و آزادی را برای بشریت می‌گشایند.  موفق باشید  

15635
متن پرسش
سلام: خدا قوت چرا از فقها و مراجع تقلید این قدر تشرفات خدمت امام زمان (عج) نقل شده در حالی که از عرفا و فلاسفه ی بزرگ چیزی نشنیده ایم؟ آیا مردم نشنیده اند و یا چیزی نیست برای گفتن؟ آیا تاکید فقها بر انحراف یا شک و شبهه دار بودن فلسفه و نیز عرفان با مسئله فوق تایید نمی شود؟ با تشکر فراوان و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع تشرف بسیار عمیق‌تر و حساس‌تر از آن است که با این نوع برداشت‌ها بتوان تکلیفش را یکسره کرد. بعضی از بزرگان حکمت و عرفان متوجه‌اند که بعضاً با ذهنیات خود به دنبال حضرت هستند. با توجه به این فرمایش شما، پس عملاً باید فقها هم کار خود را ترک کنند و به پینه‌دوزی و خیاطی رجوع نمایند! موفق باشید

نمایش چاپی