باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند به ایشان کمک کند. در مباحثه با جناب حاج آقا واسطی بعضا انصاف را رعایت نمیکردند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید جهت رفع آن مشکل برنامه ریزی کرد؛ به همین جهت موضوعِ شرح حدیث جنود عقل و جهل را متذکر شدم. پیشنهاد بنده آن است که فرصتی بر روی آن کتاب بگذارید. بنده نیز عرایضی در شرح آن داشتهام. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایات داریم آنچه معاویه دارد مکر و حیله، است نه عقل. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور که میفرمایید افراطی در کار است. باید اندازه نگه داشت. ارتباط با ارحام، به خودی خود گشایش میآورد و روح را وسعت میدهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال، اگر امروز اسلامْ محدود به فقه شد، این حرفها به میان میآید که جایگاه عرفان، درست نگاه نمیشود. ولی قصهی تاریخِ آینده، تاریخی است که اسلامِ بدون ابعاد عرفانیاش، امکانِ ادامه ندارد و این را عالمانی متوجه شدهاند که نسبت به زمانهی خود آگاهیِ لازم را پیدا کرده بودند. مثل حضرت امام و آیت اللّه شاهآبادی و علامهی طباطباییها. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در بستر «حرکت جوهری» نفسِ حرکت به خودی خود عامل اتصال گذشته به آینده است زیرا خود حرکت جوهر است و این اتصال به گذشته، همان وحدت جمعی است که جلوهای است از وحدت حقه و این از ظرائف تفکّر بشری است که در مکتب صدرا توان ظهور پیدا کردهاست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! موضوع رجوع به حضرت حق و در نتیجه، روبهروشدن با بهشت و نعمتهای آن یک بحث است که آن عبادت احرار است. ولی یک بحث آن است که انسان از ابتدای امر، انگیزهی عبادتش را رسیدن به نعمتهای بهشتی و یا فرار از عذاب جهنم قرار دهد. انگیزهی اولیاء الهی در عباداتشان، حالت دوم نیست و این غیر از تلاش برای جهنمنرفتن است، زیرا متوجهی محرومیتهای بزرگ در ازاء گرفتارشدن در جهنم هستند.
آری! وقتی انگیزهی انسان در عبادات، نظر به حضرت معبود شد عملاً حاصل آنها تجلی انوار الهی به صورت حورالعین است. ولی آنکس که به امید حورالعین عبادت میکند، نمیدانم به چهچیز میرسد. در حالیکه حورالعین محل تجلی اسماء جامع الهی است و عطایی است از طرف پروردگار برای مقربین، حال چه آن مقربین زن باشند و یا مرد، سراسر حیاتبخش است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خود را عادت دهید بر روی سؤالاتی که برایتان پیش میآید، تأمل نمایید. سعی کنید آن سؤالات را وسیلهای جهت گشودن اندیشهی خود قرار دهید. زیرا با القای این سؤالات، بنا دارند اندیشهی شما را بپرورانند، نه آنکه اطلاعاتتان را بیفزایند. مسیری که دارید را با تعقل و تفکر ادامه دهید، خود به خود فهمی برای درک این سؤالات پیدا میکنید بهخصوص که بنا نیست جواب همهی سؤالاتتان را فیالفور بیابید. مدتها باید بعضی سؤالات مدّ نظرتان قرار داشته باشد تا افقی برایتان گشوده شود. میماند بعضی از سؤالات که با یافتنِ جواب آنها، راهی گشوده میشود و این سایت موظف است تا این نوع سؤالات را جواب دهد و بدین کار افتخار مینماید و این غیر از آن است که با جوابِ سؤالی که میکنید، بخواهید اطلاعی بر اطلاعاتتان افزوده شود. موفق باشید
سلام محضر استاد: دومین بار اخیراً مزاحم میشوم و این بار میخواهم از خان دانشتان بعد از مدتها بهره بگریم. سؤالی که ذهنم را مشغول کرده در مورد جناب حافظ و اشعار او است. اخیراً به تفسیر غزل ۷۳ «حاصل کار گه کون و مکان اینهمه نیست» رجوع کردم و مسئلهای که از قدیم داشتم برای زنده شد. در سایت گنجور این غزل با شماره ۷۴ آمده و به برداشتهای مخاطب عام که نگاه میکنیم میبینیم برداشت غالب این است که دین و دین داری که این قدر رنج و سختی دارد مهم نیست مهم آسایش در دنیا است و همین که دلت صاف باشد و حتی سدرة المنتهی هم به آن عظمتش در برابر خوشی دنیا چیزی نیست! اما تفسیر شما خیلی متفاوت است. تأکید افراطی بر ظواهر نباید باشد و اگر عشق الهی باشد انسان دین را در آغوش میگیرد و برای دیگر ادیان نیز سهمی از حقیقت قائل است. تفسیر صحیح هم البته همین است. اما اشکالی که من به جناب حافظ دارم این است که چرا این حرفهای خوب را در زبانی زده که این قدر برای عوام شبهه انگیز است؟ چه طور میشود یک ظاهراً عارف عملاً از زبان فسق و فجور دارد برای بیان معارف عالی استفاده میکند؟ شایع است که در دوره شیوع تصوف در قرون میانه برخی فسق و فجورها در بین صوفیهای منحرف زیاد شده بوده از شرب خمر و حتی ملاعبه و معاشقه و حتی لواط با کودکان و بی توجهی به شریعت. حالا به ظاهر ادبیات جناب حافظ که نگاه میکنیم ظاهراً انعکاس دقیقا همین فرهنگ سخیفی است که در بین صوفیه منحرف شایع بوده. صحبت از شراب و مغ بچه و میخوانه و مستی است. میدانم همه اینها تمثیل از عشق الهی است ولی به نظر شما این که خیل زیادی در تاریخ اشعار حافظ را حمل به لا ابالی گری میکنند به گردن جناب حافظ نیست؟ آیا قابل تصور است که مثلاً خداوند در قران با همچین زبانی بخواهد دیگران را به معارف هدایت کند؟ منکر جذابیت شعر و بیان حافظ نیستم منتها برایم سوال بود که چه طور مثلاً علامه طهرانی رضوان الله علیه که موسیقی را هم مطلق حرام کرده اند (حتی موسیقی با مضمون سالم و مذهبی) به خواندن اشعار حافظ توصیه میکنند که ظاهرش از موسیقیهای سالم این زمانه هم به مراتب شبههناکتر و غلطاندازتر است. البته این اشکال آخر را باید از محضر شاگردان ایشان بپرسیم. عذرخواه از تصدیع و تشکر از عنایت
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئله را از چند جهات باید بررسی کرد یکی عُرف زمانه حافظ و کلماتی که حتی به نحوی جنابعالی در مثنوی هم ملاحظه میکنید که در زبان محاوره بعضاً این کلمات ردّ و بدل میشده است. ولی مسئله مهمتر گرفتاریِ حافظ است نسبت به کلمات دینی که به جهت سطحی استفادهشدن از آنها به نحوی مندرس شده است. در حالیکه آن کلمات در بدو پیدایشش در صدر اسلام، قدسیترین کلمات بوده. و اینجا است که حافظ برای مدّ نظر آوردنِ آنچه که باید مدّ نظر آورد باید عملاً کلماتی اختراع کند. کاری که هایدگر نیز در زبان آلمانی کرد. و معلوم است که آن کلمات در فضای شخصیت حافظ، معانی خاص خود را به میان میآورد همانطور که کلمات حضرت امام بر اساس شخصیت حضرت امام، معانیِ خاص خود را داراست. و اتفاقاً بنده مکرر عرض کردم ما در این زمانه نیز یک «حافظ» کم داریم تا آزاد از واژههای متافیزیکی که ما را گرفتار مفاهیم منجمد میکند، ما را متوجه «بودنِ» خود و شرف حضورمان بگرداند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله بسیار خوب در مباحث حاضرید. آری! تا اینجا راه باز شده است تا ببینیم در ادامه راه، کار به کجا میکشد. خوب است به این نکته فکر کنید: «ماری که نتواند پوست بیندازد، از دست میرود»، پس اگر جرأت حضور در جهانی دیگر در ما نیست، ما به چه کار میآییم؟ انسانهایی که به زندگیهای عادی و سرد، عادت کردهاند، در مقابل هر آنچه اصالت دارد، کورند. پس به این باید فکر کرد که وقتی خود را پیدا میکنیم، گاه به گاه باید خود را گم کنیم و در پرتو نوری جدید از نو خود را بازیابی نماییم، این یعنی حضوری فعّال و ابدی. بودنی در عین تحول و الهامی بعد از الهام، برای نزدیکیِ هرچه بیشتر به ذاتی از خود که عین فقر و تعلّق است. یعنی رجوع به آغازی که باید هرکس در خود، خود را آغاز کند و این در بستر انقلاب اسلامی قابل تحقق است، مشروط بر آنکه در معرض خورشیدِ وجود، بیشتر خواهان سوزندگی آن باشیم تا روشنایی آن، تا افقهای تازهای گشوده شود. این رسم زندگی توحیدی است که انسان با توجه به آن میداند چه در پیش دارد، زیرا کسی که با آسمانها به گفتوگو در میآید از آذرخش آنها نمیهراسد و در مسیر جستجوی حقیقت، دل به دریا میزند و به سوی دوردستها در سرزمینهای دور و با متفکران این تاریخ همراهی میکند. از آنجایی که حقیقت، اضلاع مختلف دارد باید روحیه شنیدن و استماع را در خود پرورش داد. و این قصه آینده ما است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: طیّ الأرض که قانون نمیخواهد!! سلوکی است خاص که بنده علم آن را ندارم. قوانین، مربوط به حرکات طبیعی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد یکی از راههای پیشنهادی که به نظر میآید راهی کاربردی باشد آن است که انسانهای بزرگ و راهکارهای آنها را مدّ نظر قرار دهیم. پیشنهاد مشخص بنده، مطالعه جدّی و با حوصله کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رجوع به طبّ سنتی و طبّ جدید در بیماریها بحثی نیست. ولی بحث در شیمیدرمانی است که آیا چه اندازه باید به آن تن داد بخصوص برای افرادی که سنی از آنها گذشته است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مشاهدات ما در عالَم معادمان، صورتِ جانمان میباشد بدون دوگانگی بین شاهد و مشهود. زیرا فرمود: «تطّلع علی الأفئده» یعنی آنچه در بیرون، اطراف ما را فرا میگیرد اعم از بهشت یا آتش، صورت جان ما است که به ظهور آمده. آیا سیر عبور از حسادت در جای خود، نوعی رحمت نیست که به صورت آمده است؟ ۲. به همان اندازه که عبور کردهایم با نور رحمت روبهرو میشویم. موفق باشید
سلام استاد: آیا شخصیت هایی مثل مالک اشتر مثل معصومین هستند که اگر در هر زمانی حاضر باشند به نحو احسن کارایی و کارآمدی داشته باشند؟! مثلا آیا اگر الان مالک را با همون فعلیتی که در قرن خود داشته در این قرن حاضر کنیم کارآمد خواهد بود؟! در این شکی نیست که اگر مالک در قرن فعلی متولد میشد قطعا ابر مردی بود برای خودش و مثل امام و رهبری بودن و حتی بالاتر. اما ما داریم از یک چیز بدیهی حرف میزنیم مبنی بر اینکه مالک با همان فعلیتی که در تاریخ خود دارد قطعا با قرن فعلی بیگانه است و نمیتواند کارآمد باشد! هر چند باید گفت مبنای کارآمدی جناب مالک در همان تاریخ باید مبنای کارآمدی الان هم قرار گیرد، ولی بحث ما در مورد تخصص ها و آگاهی های مورد نیاز فعلی است! مثلا قطعا علامه حلی نمی تواند جای رهبری را در زمان فعلی بگیرد و اگر علامه حلی با همان نصاب های زمان خودش را اینجا بیاریم و در جایگاه رهبری بزاریم قطعا کارآمد نخواهد بود! چون اون نه مدرنیته را درک کرده نه بایسته های زندگی در قرن فعلی را و.... لطفاً منو روشن کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا جناب مالک اشتر را رحمت کند، مرد بزرگی بود، ولی وقتی او را با حاج قاسم سلیمانی مقایسه میکنیم، با توجه به اطلاعاتی که بنده از آن دو بزرگوار دارم. حاج قاسم از مالک اشتر بزرگتر بود حتی اگر در این تاریخ مالک اشتر حاضر میشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین راهی که رهبر معظم انقلاب مقابل ما گذاشتهاند، آرامآرام استکبار را همچون یخ در مقابل خورشید ذوب میکند و در آن صورت صهیونیسمی باقی نمیماند و تأکید ایشان بر فراموشنکردن مسئلهی فلسطین، امری است راهبردی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره آنها از عمق دل، فرزندشان را دوست دارند. اگر خاری در پای شما رود، احساس میکنند در چشم خودشان رفته است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! یک وقت انسان استعداد کاری را دارد لذا باید آن را بهکار گیرد تا از قوه به فعل آید. ولی یک وقت کسی استعداد کاری را ندارد اینجاست که باید خودش متوجه شود و خود را به زحمت نیندازد. به گفتهی عزیزالدین نسفی: «ای درویش! یکی را استعداد کاری را دادهاند و او در این کار چون قدم زند به راحتیِ جانش میافزاید. و یکی را استعداد آن کار ندادند، تلاش او در آن کار، جانکندن است». چرا باید همه مانند همدیگر باشیم؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بیخود روی مباحث نمانید ولی تفکری که پایههای تفکر بالاتر میشود از طریق همان مباحث از دست ندهید. آری! بفهمید و رد شوید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که به دوستان عرض کردم جای بنده در آن جلسات آنچنان گشودهی عاشورائیان نیست. ولی رجوع برادران بسیار عزیز و واسطه قراردادن شخصیتی که قابل احترام بود؛ بنده را مجاب کرد که نباید به آن تقاضاها بیمحلی کرد بهخصوص که فرمودند عدهای از جوانان اعتراض دارند که چرا بحثها، تکراری است. نمیدانم در جریان محتوای عرایض بنده در آن جلسات بودید یا نه؟ عنوان بحث «کربلا، و سعهی صدر گمشده» بود که امروز ما شدیداً بهخصوص جریانهای مذهبی نیاز داریم که به این امر بیندیشیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: علامهی طباطبایی ترجمهی مرحوم موسوی همدانی را تأیید کردهاند. با اینهمه متن عربی چیز دیگری است ولی نباید معطل شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شهادت به آن معنایی که مستقیماً آن حضرت را شهید کرده باشند؛ غیر از آن است که به گفتهی بعضی از مورخان خانم جوانی که هیچ سابقهی بیماری نداشتند یکمرتبه با سقطی که حتی ابن ابی الحدید بالکنایه متذکر آن است، آنچنان از دنیا میروند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور آن است که انسان نباید با حرافی زیاد و تلاش برای جلب نظر دیگران روح خود را از آرامش خارج کند و آشفته نماید و گرنه انس با بقیه به صورت معقول کار خوبی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه، نیاز به این حرفها نیست!! عظمت قرآن در جای دیگر است. موفق باشید