بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
35695
متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد طاهر زاده، اسعد الله ایامکم. اگر فردی رفتار خوبی با والدین نداشته باشد و اصطلاحا عاق والدین باشد، می دانیم که در صورت بخشش والدین باز هم آثار وضعی مترتب می گردد. حال چنانچه والدین برای این شخص دعا کنند و با توجه به آثار شگفت آور دعای والدین، ۱. آیا دعای خیر مادی و معنوی والدین به این شخص کارگر است؟ ۲. آیا آثار وضعی بدرفتاری با والدین با دعا رفع می شود؟ با تشکر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره به دست‌آوردن دلِ والدین، همه آثار منفی عاق والدین را از بین می‌برد و دعاهای آن‌ها برای ما مؤثر می‌افتد. موفق باشید

35694
متن پرسش

با عرض سلام: چند وقتی است که می خواهم بنویسم اما شاید جمله بندی آنچه در درونم می گذرد سخت بود آخر سر نتوانستم صحبت نکنم گویا زور آن بیشتربود. دوست ندارم مصدع اوقات شریفتان شوم. اگرمتن طولانی است عذرخواهی می کنم و شاید کاربران دیگری مباحث مهمتر و سوالات ضروری تری داشته باشند پس هرگاه مزاحمتی نبود ممنون می‌شوم دُرافشانی بفرمایید. راهی مرا فرا می خواند که سر در آن نوشته شده «مسئله این است جهان قدسی» به سبب شغلم در ساختاری هستم که زیاد با ارباب رجوع و سیستم اداری سرو کار دارم، می‌فهمم چگونه ساختارهای ساخته شده توسط مدل غرب ( وآنچه با ذات زندگی ما نمی خواند) انسانهای متناسب خود را می سازد و می طلبد و باید به تغییر در ساختارها و افقی که به آن می اندیشیم فکر کرد. حقیقتا گاهی سخت می شود اهل نماز و روزه بود و دراین سیستم بیگانه از سنت خودمان کار کرد. احساس می کنم برای رفتن در آن راه ابزارهایی می خواهم، ابزارهایی از جنس ایمان و امید، مثل باغبانی که با شور و شوق مراحل کاشت و داشت را به امید برداشت طی می کند. شور و شوقی از جنس ایمان و امید. احساس می کنم داشتن های غیر ایمان و امید برایم ملالت آور شده. وظیفه ی من ساختن ظرف و ظرفیت است، ظرف گدایی باید ساخت با عمل و دعا، هرچند دعا خودش عمل است و عمل دعا، عملی از جنس از میان برداشتن خود، مثل صیقل دادن چیزی تا نقش های دیگر در آن بهتر نمایان شود، تا جواد عالم ظرف ها را پرکند. ای کاش بهتر و زیباتر زمینه ساز اراده ها و تقدیرهای او بودم. تقدیری زیبا به نام شهادت، دیدن چیزی که برای دیدنش امروز نه مثل دیروز بلکه باید چیزهای زیادی را ندید. دیدنِ چقدر ساده پریدن شهیدان نفس را در گلویم محبوس می کند. ای کاش در این دوران که شمردن پولها و مشکلات مٌد شده، کمی به این فکر کنیم که اگر مبدا تفکر و عمل مان این باشد که «فقط اوست ولا غیر» چگونه همه ی مشکلات رنگ می بازد، چگونه تمدنی فتح می شود، چگونه ظرفیتی عظیم ساخته می شود، چگونه غبارهای نشسته روی چشم ها، وجودمان و جامعه پاک می شود؟ به یاد شکافتن دریا و فتح تمدن فرعونی با عصایی می افتم اصلا قشنگی قوی بودن و به خاک مالیدن بینی استکبار این است که با ضعیف ترین چیزی که استکبار در میدان فهمش گمان دارد او را به زمین بزنی تا به رای اکثریت و نظام بین الملل خود ننازد. آری همه ی همه ی همه ی تنگناهای امروز زندگی ها نه لاینحل بلکه حاصل یک سوءبرداشت و یک سوءتفاهم است که ما در فاصله گرفتن از آن در حال امتحان دادن هستیم و زیر نظر، مثل همه ی تاریخ بشرکه سادگی و پاکی بر ابرقدرتهای پیچیده پوشالی غلبه کرد، الان هم خواهد شد. تاریخ بشری که مثل یک نمایش تکرار شده که در هر قسمت آن عناصری هستند؛ موضوعی ثابت و قهرمانی و توده ای از انسانها با تفکر مشابه و شاید ضد قهرمان. امروز هم مثل همیشه جبهه مقابل حق دارد نقشش را کامل بازی می کند. مثل دیگر دوران تاریخ فراتر هم نمی رود، و این ماییم که هر روز بانگ برآمده برای ماست که ماه و خورشید و فلک در کارند «آیا قهرمان می شوی؟» باید از بودن ها صحبت کرد بودن هایی از جنس جمع بندی تاریخ، ما در جمع بندی تاریخ هستیم، تاریخ بشر مثل قسمتهای یک نمایش بود، در دوره ها انسانها جای دوست و دشمن و سرمایه و سود و زیان را اشتباهی گرفتند مثل الان برخی از ما و همین مثل کاتالیزوری عمل کرد که پایان ها را سریعتر رقم زد. در این دوره ی پایانی که سیاهی زیاد شده و شب در حال گسترش است هر چند برای زمینیان آرامشی موقتی می آورد اما ستاره هایی در حال پدیدار شدن هستند یا شاید پرنورتر از ستاره که باید نوری بزرگ افکنند. برای ستاره ای پرنور شدن باید اتقی شد و باید برای اشقی نبودن انتخاب کرد باید اتقی شدن را برای خود کرد. در دوره ای که دوران یک شبه ها شده، یکی یک شبه غنی از پول می شود و دیگری غنی از ماسوی الله، باید دوران دوران دلسوزی باشد و امید، امید به پرواز، و دلسوزی مادرانه کردن برای آنان که بال هایشان را تاجران پرنده ها چیده اند. آنچه که امروز باید برای آن فکری کرد هم حجاب و هم منیت است، در پیاده روها که راه می رویم بوی منیّت را استشمام می کنیم. بویی که فضا را مسموم کرده گاهی برخی ناگزیر از نفس کشیدن هوای مسموم را استنشاق می کنند و خطر آنجاست که این را هوا بدانیم، نه، این هوا پایدار نیست و باید تمیز شود. مادرانه پرنده بال بریده را باید درمان کرد، مسموم را باید درمان کرد. انسان نه مرد است و نه زن. انسان هم مرد است و هم زن. باید مادرانه به محبوسان، افق بیرون را نشان داد. گاهی با اشخاص که صحبت می کنم آنها روحشان به تبع کامپیوتر، صفر و یکی شده، یک رفاهی همانند آنچه که دیگری دارد، دارم یا بدبختم! چه درست فرمودید شما، که راه حل رفاه برای همه نیست باید ساحت عوض شود. نقطه ی عطف تغییر ساحت، مثل بسم الله الرحمن الرحیم، مثل انقلاب اسلامی ایران. انسان ها دور برگردانی به جاده ای دیگر می خواهند، افق می خواهند تا دل به آن بسپارند. باید برای انسانها ۱. بزرگ بودن ۲. قدسی بودن بازتعرف شود. بزرگی و تعریفی مثل اینکه چرا تو بزرگ هستی و فقط اینکه نگذار کوچک شوی؛ شاید بتوان بجای اینکه به او بگویی تهمت نزن غیبت نکن و... بگویی آن خدایی که گناه شخص را می بیند اما باز او را زنده نگه می دارد به امیدی، تو چرا او را می میرانی در تعریفی. برای روشن شدن مسیرمان کاش سوالهای جدی تری برایمان مطرح شود از قبیل؛ داستان بودن من انسان شهروند یا دست اندرکار مدیریت اجرایی کشور در این دنیا چیست چه چیزی باید داشته باشیم و چه چیزی نه؟ سیر تاریخ و جنگ و بالا و پایین آن در چه جهتی بوده؟ آیا استکبار که هر روز به رنگی است و امروز به رنگی اگر ما به آن کاری نداشته باشیم او ما را رها می کند؟ سیستم مدیریت امروز ما که در مقاطعی دچار بن بست شده چه مدیریتی است؟ دینی یا مدل غیر دینی. آری آنچه باید بیاید می آید، هرچند نگهبانان و دژبانان قلعه تمدن فعلی غربی نشانه های تغییر را زودتر از همه دیده اند حتی بهتر از مایی که درون آنیم، و در و پنجره ها را ببندند و محبوسان قلعه را از ارتباط با بیرون و واقعیت محروم کنند اما گرفتار در تونل ظلمانی را کورسو نوری بس! که بداند دیگر ظلمت از مُد افتاده، دیگر قلعه فتح و بی سکنه خواهد شد، جلوی نور را نمی توان گرفت، جوشیدن چشمه ای کافیست تا بفهمیم دریایی در پیش است. حال که نمایش تاریخ بشری رو به اتمام است خوشا به حال قهرمانان به ثمر رساننده ی زحمات و تلاش های به اندازه یک طول تاریخ انسانهای قدسی در جهت نفوذ دین در تمام جزییات زندگی ها و بنیان نهادن نظامی الهی. بازوانشان نیروی یک تاریخ قدسیت را به همراه دارد. در پایان می توان فهمید که با این همه تلاش هایی که در طول تاریخ بشر شد بشر مالک هیچ چیزی نشد و فقط در طول زندگی باید به جای برای خود کردن آنچه برای او نبود درعوض با نگاه و انتخابی که با آن زندگی کرد تا همیشه ابدیت می ماند. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. از یک طرف با بشری روبرو هستیم که آماده است در نهایی‌ترین حضور حاضر شود، اگر در آن نهایی‌ترین نهایت، ربطِ مطلق خود را به حضرت معبود که همان عین الربط‌بودنِ او است فراموش نکند. و از طرف دیگر؛ وای و صد وای اگر در چنین موقعیتی فقر ذاتی خود و عین الربط‌بودن خود را فراموش کند. این‌جا است که در نهایی‌ترین حضور به وسعتی که ظرف همه توهّمات است، خود را می‌یابد. اخیراً در سالگرد حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» نکاتی به قلم آمد که خوب است در نسبت راهِ حل عبور از خود پنداریِ بشر جدید، آن نکات را مدّ نظر قرار دهیم. موفق باشید در سالگرد رحلت مردی که معنای اصیل‌ترین بودن را در نزد خود و در جهان به ما متذکر شد، یعنی حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»؛ و با نظر به تاملاتی که باید نسبت به تمدن اسلامی مد نظر داشت ، خوب است در بستر آغاز تاریخی که با او شروع شد، نظری چند به خود و به بشر جدید و به جهان پیرامونیِ‌مان بیندازیم، باشد که در بحران بی‌معناشدن بشرجدید و نیست‌انگاری که تقدیر این دوران است، راهِ معناداریِ بشر آخرالزمانی مدّ نظر آید. در این رابطه نکات زیر تقدیم می‌شود:

۱. پس از کانت، تفکرِ فلسفی در حوزه‌ حضورِ «جهانی» که انسان نسبت با واقعیات می‌تواند داشته باشد، و این‌که آیا انسان از این به بعد در حوزه‌ وجودِ خود و به همان معنایی که انسان سوبژه خود است، با واقعیات ارتباط دارد و یا مانند گذشته در حوزه‌ حضور در عالَم با واقعیات ارتباط دارد. رویکرد اول، مدّ نظر کانت است و در این حالت است که واقعیات معنای خاصی در نسبت با انسان پیدا می‌کند و این امری است که هم در حوزه‌ تفکر هگل و هم در حوزه‌ تفکر هایدگر پیش آمد که انسان و جهان معنای دیگری پیدا می‌کند.

۲. در جهان جدید، به عنوان جهانِ کانتی، علم مانند گذشته بازنمایی آنچه هست به حساب نمی‌آید، انسان با خودش به‌سر می‌برد و سعی می‌کند جهان را مطابق آنچه تصور می‌کند بسازد و از این طریق عملاً با خودش و با ساخته‌هایش زندگی می‌کند. در حالی‌که علم در جهان گذشته، علمِ به واقعیات بود و کمال انسان آگاهیِ هرچه بیشتر به واقعیات و حقایق به حساب می‌آمد. حال سخن در این است، آیا می‌توان در این آخرالزمان تاریخی و با نظر به تمدن اسلامی این دو نوع انسان و علم را جمع کرد؟[1]

به طوری که انسان از یک طرف تنها در نزد خود و در هستی و بودن خود باشد و از طرف دیگر بودن او بودنی باشد به وسعت همه هستی و او در ذات خود، به جهت هویت تعلّقی و وجود بیکرانه‌اش، در همه عالم حاضر باشد، آن هم به همان معنایی که در خود حاضر است. این آن امری است که مباحث «حضور در جهان بین دو جهان» متذکر آن است.[2]

۳. با کانت و با پرسش‌های چهارگانه او تاریخ مدرن شکل گرفت. او پرسید ۱. چه می‌توانم بدانم؟ ۲. چه باید بکنم؟ ۳. به چه می‌توانم امید داشته باشم؟ ۴. انسان چیست؟ [3] که برای جواب‌دادن به سه سؤال اول، باید به سؤال آخر جواب داده شود که «انسان چیست» در دل این تاریخ تلاش‌های فراوانی شد تا با فهم انسان این سؤالات جواب داده شود و مطالعه فلسفه غرب برای آن است که بدانیم بشر چه جوابی برای این سؤال‌ها یافته است تا در فهم انسان قدمی جلو بگذارد و فکر کنیم با انسان جدید چه نوع مواجهه‌ای باید داشت و آموزه‌های دینی و معنوی را چگونه باید با او در میان گذارد. آیا یکی از ارکان تفکر نسبت به تمدن اسلامی مواجهه ای نیست که ما باید با این سوالات چهار گانه داسته باشیم؟

۴. حال ما با ظهور انقلاب اسلامی با تاریخی روبه‌رو هستیم که از یک جهت باید در رابطه با سؤالات کانت به انسانی فکر کنیم که سوبژه خود شده و از جهتی دیگر همان انسان با نظر به حضور تاریخی خود، متوجه حضور بیکرانه خود در هستی باشد، آن هم ماورای دوگانگی سوبژه و ابژه بودنِ انسان و موجودات، با نظر به حضور تاریخی انقلاب اسلامی، انسان در اکنون جاودان خود حاضر است و از این جهت انقلاب اسلامی و در راستای آن تمدن اسلامی، تاریخ دیگری است غیر از تاریخ مدرن، و از انسانی پرسش می‌کند که به معنای کانتی‌اش سوبژه خود بنیاد خود نیست ولی نه به معنای آن‌که انسان ابژه‌ای باشد تا مورد شناسایی قرار گیرد، بلکه جهانی است که باید با هویت آخرالزمانی خود در جهان حاضر شود، به عنوان حامل همه اسمای الهی، ولی نه در جدایی بین او و عالَم و معنای حضور در «جهان بین دو جهان» از طریق انقلاب اسلامی در این‌جا معنا می‌دهد.

۵. از دکارت گرفته تا کانت و هگل و هایدگر و گادامر، همگی درصدد توجه به الهیات و معنویات در جهان جدید بوده‌اند، الهیاتی که چندان در بستر الهیات قرون وسطی حاضر نیست و از این جهت می‌توان گفت با شخصیت‌هایی روبه‌رو هستیم که معتقدند اولاً: جهان مدرن، خرد مدرن را به همراه دارد که خرد خاص خودش می‌باشد. ثانیاً: در این جهان، بشرِ مدرن با نگاه الهیاتی خاص خودش می‌تواند به‌سر ببرد. در همین رابطه عرض می‌شود «ما با تمدن اسلامی و تأکید بر ساختن اجتماع دینی، با دغدغه‌های خاص خود روبه‌رو هستیم، شبیه دغدغه‌های هگل و هایدگر در ساختن اجتماعی که آن اجتماع، در عین مدرن‌بودن، ‌مذهبی باشد.» امری که حضرت امام خمینی نیز با فهم انسانِ جدید و آن نوع آزادی که انسانِ جدید در خود احساس می‌کند؛ مردم را مدّ نظر قرار می‌دادند.[4]

۶. حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در عین آن که معتقد به سعادت بشر هستند و حضور در دنیای جدید را مانع آن سعادت نمی‌دانند و در عین رعایت اخلاقی که اخلاق اجتماعی است ولی سعادت را منحصر به هویت اجتماعی بشر نمی‌دانند، در حالی‌که متفکرانی مثل کانت و هگل سعادت را صرفاً اجتماعی می‌دانند. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که صرف مواجهه با عقل مدرن نمی‌تواند ما را از سنت‌های اصیل خود غافل کند، همان‌طور که مواجهه‌ جناب فارابی با عقل فلسفی یونان، ما را از اصالت‌های خود جدا نکرد. زیرا فارابی می‌دانست چرا باید به عقل فلسفیِ یونانی رجوع کند، چیزی که امروزه ما نیز باید متوجه باشیم که چرا به فلسفه‌ کانت و هگل در نظر به «جهان بین دو جهان» باید رجوع داشته باشیم و این غیر از آن است که ما کانتی و یا هگلی شویم، زیرا پیشاپیش جایگاه و مسائل خود را می‌شناسیم، و از تاریخ هزارساله‌ خود غافل نیستیم، بلکه می‌خواهیم در عین حضور در این جهان، با تاریخ هزارساله‌ خود در این تاریخ تجدید عهد کنیم. إن‌شاءالله

 

[۱] - از حضرت سجاد«علیه‌السلام» داریم: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ‏ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَي «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» وَ الْآياتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ «إِلَي قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» فَمَنْ رَامَ وَرَاءَ ذَلِكَ فَقَدْ هَلَك»، خداى عزّوجلّ مى‌‏دانست كه در آخرالزمان مردمانى مى‌‏آيند بسيار عميق، لذا سوره «قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَد» و آياتى از سوره حديد را تا «وَ هُوَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُور» فرو فرستاده و هركه ماورای آن‏ها را خواهد، هلاك گردد. (الكافى، ج ۱، ص ۹۱)».

[۲] - در این مورد به سه کتاب «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بين دو جهان» و «انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آينده دين‌داری ما» و «در راستای بنیان‌های حکمت حضور انقلاب اسلامی در جهانی بین دو جهان»رجوع شود.

[۳] - گفته می‌شود کانت، فیلسوف اندیشه روشنگری است.

[۴] - حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در راستای هرچه مردمی بودن نظام اسلامی ، در جلسه‌ای که سال ۵۸  با اعضای مجلس خبرگان داشتند فرمودند: من سفارش می کنم به آنهایی که خدای نخواسته یک آرایی دارند بر خلاف مسیر‏‎ ‎‏ملت، من سفارش می‌کنم به آنها، که طرحشان را و آرایشان را بگذارند برای یک وقت‏‎ ‎‏دیگری و یک وقتهای دیگری این کارها را بکنند، حالا وقت این نیست که آرائی که‏‎ ‎‏خلاف مسیر ملت است اظهار بکنند و حیثیت خودشان را در بین ملت از بین ببرند. من‏‎ ‎‏میل ندارم حیثیت آقایان از بین برود در بین ملت. اگر در این مجلس یک چیزهایی و‏‎ ‎‏یک حرفهایی زده بشود که برخلاف مسیر ملت است، اینها وجاهت خودشان را از بین‏ ملت می برند و خدای نخواسته بعدها برایشان خیلی نفع ندارد.‏ همان مسیری که ملت داشتند، همین چیزی که اگر می خواهید مطابق با میل خودتان‏‎ ‎‏دمکراسی عمل بکنید، دمکراسی این است که آراء اکثریت، و آن هم این طور اکثریت،‏‎ ‎‏معتبر است؛ اکثریت هر چه گفتند آرای ایشان معتبر است ولو به خلاف، به ضرر‏‎ ‎‏خودشان باشد. شما ولیّ آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست ما نمی خواهیم‏‎ ‎‏بکنیم. شما وکیل آنها هستید؛ ولیّ آنها نیستید. بر طبق آن طوری که خود ملت مسیرش‏‎ ‎‏هست.‏ شما هم خواهش می کنم از اشخاصی که ممکن است یک وقتی یک چیزی را طرح‏‎ ‎‏بکنند که این طرح برخلاف مسیر ملت است، طرحش نکنند از اوّل، لازم نیست، طرح هر‏‎ ‎‏مطلبی لازم نیست. لازم نیست هر مطلب صحیحی را اینجا گفتن. شما آن مسائلی که‏‎ ‎‏مربوط به وکالتتان هست و آن مسیری که ملت ما دارد، روی آن مسیر راه را بروید، ولو‏‎ ‎‏عقیده تان این است که این مسیری که ملت رفته خلاف صلاحش است. خوب، باشد.‏‎ ‎‏ملت می خواهد این طور بکند، به ما و شما چه کار دارد؟ خلاف صلاحش را می خواهد.‏‎ ‎‏ملت رأی داده؛ رأیی که داده متَّبع‏‎ است.‏ در همۀ دنیا رأی اکثریت، آن هم یک همچو اکثریتی، آن هم یک فریاد چند ماهه و‏‎ ‎‏چند سالۀ ملت، آن هم این مصیبتهایی که ملت ما در راه این مقصد کشیده اند، انصاف‏‎ ‎‏نیست که حالا شما بیایید یک مطلبی بگویید که برخلاف مسیر است. یعنی انصاف‏‎ ‎‏نیست، که نمی شود هم، پیش نمی رود. اگر چنانچه یک چیزی هم گفته بشود، پیش‏‎ ‎‏نمی رود؛ برای اینکه اولاً مخالف با وضع وکالت شما هست و شما وکیل نیستید از‏‎ ‎‏طرف ملت برای هر چیزی. و ثانیاً بر خلاف مصلحت مملکت است، برخلاف مصلحت‏‎ ‎‏ملت است؛ برخلاف مصلحت خود آقایان است.‏ (صحيفه امام، ج‏۹، ص: ۳۰۴)

35693
متن پرسش

با سلام و ادب: در پاسخ به سوال ۳۵۶۶۹ با موضوع ما و نیست انگاری فرموده بودید: غفلت از ریشه نیست‌انگاری که همان غفلت از هستی است عملاً زندگی را همچنان سرد و بی‌روح نگه می‌دارد، زیرا با غفلت از «وجود» و فرورفتن در سوبژکتیویته، انسان معیار حضور موجوداتی است که به وجود آمده اند و معیار به حضور نیامدن آن‌هایی است که به‌وجود نیامده‌اند. حال باید از خود پرسید آن انسان چگونه انسانی است که «وجود» برای او به به ظهور می‌آید؟ انسانی که دیگر آن انسان، انسانی نیست که حضور عالم غیب برایش معنا نداشته باشد؟ و آن انسان، انسانی نیست که در حصار آن چیزی باشد که تنها ظاهر است، و اتفاقاً آن انسان عین تعلّق‌داشتن به اموری است که ظاهر و محسوس نیستند، به همان معنایی که عالمی دیگر بباید. این فرو رفتن در سوبژکتیویته را متوجه نمی‌شوم. منظور حضرتعالی چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سوبژکتیویته روحِ بشر جدید است بدین معنا که تنها می‌خواهد هرچه در درون خود احساس می‌کند را بپذیرد، آنهم درونی که هیچ ارتباطی با حقیقتِ ماوراء آنچه احساس می‌کند، نداشته باشد و معلوم است که چنین انسانی جواب ظرفیت اصیل خود را که می‌تواند حتی در جهان خود با حقایق آشنا شود؛ نداده است و این‌جا است که با نیست‌انگاری و احساس پوچی خود روبرو می‌شود. زیرا از درون خود شروع کرده است بدون آن‌که از طریق هستی خود با هستِ مطلق متصل شود. عرایضی تحت عنوان «برکات نظر در نسبت بین وجود نفس با صِرف الوجود» https://lobolmizan.ir/sound/680?mark=%D8%B5%D8%B1%D9%81 شده است خوب است که در این مورد به آن مباحث رجوع شود. موفق باشید

35691
متن پرسش

سلام: این پرسش علمی است بنابرین حمل بر اسائه نشود. توفیق بود صفحاتی محضر قرآن کریم باشم ولی به استثنای معدودی از آیات مابقی مایوس کننده بود. اینکه پیامبر درود خدا بر ایشان باد نوبت زنانشان را چگونه رعایت کنند یا مجوز ازدواجشان مطرح شود و بلافاصله ازدواجشان ممنوع شود یا داستان زید که آمده است یا مهمانها می آمدند و مدت ماندن را طول می دادند و... خوب این ها چه برای من دارد؟ می دانم از همانها نیز می توان نکاتی بیرون کشید ولی همان نکات چقدر می تواند روح ناآرام من بشر پرتاب شده درین عصر نیست انگاری ها را تغذیه کند ازین نیز بگذریم تک تک آیات را در نظر بگیرید آیا می توان ادعا کرد حتی اگر یکی از آنها نبود امروز ما کمبودی داشتیم که قابل جبران نبود و معرفتی را از دست می دادیم که جن و انس هم به هم دست می دادند نمی توانستند تا قیامت آن معرفت را تحصیل کنند؟ آیا قرآن به این نحو تفسیر شده است که جایگاه تک تک آیات را بررسی کرده باشد و لزوم نزول هر یک را مبرهن کند در همین ایام که به قرآن سفر داشتم به متون هند نیز گذری نمودم و به به چه زیبا معارف را به رشته ی تحریر درآورده بود حیف که برخی مطالب متون هند هنوز برایم هضم نشده است و نیز وحیانی بودن آنها برایم ثابت نشده و الا لا ریب فیه که به آن متون و دین ایمان می آوردم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این نکته باید فکر کرد که اتفاقاً همان آیاتی که متذکر شدید چگونه قرآن توانست از همان طریق آن جامعه‌ای را که به شدت عقب افتاده بود و رعایت کوچک‌ترین آداب تمدنی را نمی‌کرد، آماده کند تا فرهنگی جدید و تمدنی چشمگیر را به میان آورد تا آن‌جایی که امروز هر اندازه انسان بیشتر متوجه نیازهای عمیق و گسترده خود شود، بیشتر به اسلام نیاز دارد. قرآن مي‌فرمايد: «وَ اِنْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلي عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه»  اگر در معجزه‌بودن آنچه بر بنده‌ي ما نازل شده شك داريد، سوره‌اي مانند آن بياوريد. مبناي برهان اين است كه او يا به‌واقع پيامبر است و اين آيات از طرف خدا بر او نازل شده، و يا پيامبر نيست و با استعدادهاي بشري‌اش اين آيات را تنظيم کرده است. در حالت دوم از آن جهت كه بشر است اين آيات را آورده، پس شما هم كه بشر هستيد، مسلم اگر همه‌ي شما جمع شويد مي‌توانيد يك سوره مثل سوره‌هاي اين قرآن بياوريد و اگر نمي‌توانيد، معلوم مي‌شود كه او از جنبه‌ي بشري‌اش به چنين توانايي نرسيده، پس او پيامبر خدا است. دكتر واگليري مي‌گويد:
«كتاب آسماني اسلام نمونه اي از اعجاز است... قرآن كتابي است كه نمي‌توان از آن تقليد كرد... چطور ممكن است اين كتابِ اعجاز آميز كار محمد باشد؟ در صورتي كه او يك نفر عرب درس ناخوانده بوده است... ما در اين كتاب مخزن‌ها و ذخايري از دانش مي‌بينيم كه مافوق استعداد و ظرفيت با هوش‌ترين اشخاص و بزرگترين فيلسوفان و قوي‌ترين رجال سياست است». ( استاد دانشگاه ناپل، كتاب «پيشرفت سريع اسلام »، ترجمه‌ي سعيدي، ص 49.) دکتر مادريس به دستور وزارت خارجه و وزارت فرهنگ فرانسه 63 سوره از قرآن را در مدت نُه سال با رنج و زحمت متوالي به فرانسه ترجمه کرده است که در سال 1926 منتشر شده. وي در مقدمه‌ي کتابش مي‌نويسد: «اما سبک قرآن بي‌گمان کلام خداوند است، زيرا اين سبک مشتمل بر کُنه وجودي است که از آن صادر شده، محال است که جز سبک و روش خداوندي باشد ... از کارهاي بيهوده و کوشش‌هاي بي‌نتيجه است که انسان در صدد باشد تأثير فوق‌العاده‌ي اين نثر بي‌مانند را به زبان ديگر ادا کند». موفق باشید

 

35690
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. دوست دارم بروم! من روزی به دنیا آمدم و انواع و اقسام رنج ها را دیدم آنقدر زیاد که فکر می‌کردم همه هم مثل من رنج می‌بینند اما اینطور نیست. بدنبال تعبیرهای زبان گفتار من نگردید من بلد نیستم آنطور که دوست دارید حرف بزنم فقط رنج را و عشق را فهمیدم که شماها فاصله میان آن دو را پرورش می‌نامید یا هرچه که به آن علاقه مندید اما برای من بیشتر مثل انتظاری سخت با مردمانی ناخوش و حرف هایی که نمی‌فهمم اما دگر گونم کرده گذشته است؛ دوست ندارم دیگر آنها را ببینم آنها مرا بیش از حد توانم آزردند هرچند آنها منند در نوعی دیگر. شبانگاهان در آرزوی خودی از خود سپری شد و صبگاهان درگیر حرف های ناآشنا که در سرم زمزمه شده و مرا بلعیده و سپس بالاآورده، من برای کسی مهم نخواهم بود و قطعا گم خواهم شد، برای خداهم این ها چیزی نیست البته رابطه من با او بر پایه ی معامله بنا نشده. لطفا بگذارید من بروم بنده آدم خیلی بدی هم نیستم. اگر در این عالم مرگ را به عدالت بخواهند تقسیم کنند من به اندازه هزاران هزار نفر تشنه آنم و این حق من است من به جای همه حاضرم بمیرم تا شما زنده تر باشید. فقط مرا چون هوایی که در آن تنفس می‌کنید به فراموشی بسپارید چنان که گویا هیچ وقت نیستم. من روزی هیچ کس نبودم اکنون آرزویم هیچ کس نبودن است این آرزویِ من است حال شما این کلمات را زندگی بیشتر می‌نامید من هم همان را می‌گویم منتهی دلم از خون آبه چرکین و سینه ام از خشم انباشته است آنقدر که دلم را هزاران بار مردانده اند خدا بکشتشون تا معنی زندگی را بچشند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در کتاب «آشتی با خدا» در قسمت «خدا چرا ما را خلق کرد؟» عرض شد؛ این حالات، قصه روح و روان هر انسانی است که اهداف اصیل زندگی را که با خودبودن و با خدابودن و با خلق‌بودن است را گم کرده است و این‌جا بود که عرض شد ما نیاز به سه آشتی داریم: آشتی با خدا و آشتی با خود و آشتی با خلق. موفق باشید

35689
متن پرسش

با سلام و درود ویژه خدمت شما: متاسفانه آقای خامنه ای هرچه به جلو رفتند انعطاف ناپذیر و سخت گیر تر شده اند و این شیوه حکمرانی قبول اسلام نیست بلکه شبیه دیکتاتوری غربیست. به هیچ عنوان نصیحت پذیر نیستند و با خود رایی عملا یک ملت و کشور را به قهقرا کشانده اند. تندروها معتقدند همه قدرت باید در دست ما باشد، چه انتخاب بشویم و چه انتخاب نشویم، آن ها می گویند نسل حاضر نباید دیده شوند، و اصلا نباشند. این نظر آن‌ها است. ولی نظر خدا این نیست. من از طرف خدا حرف نمی زنم. ولی می‌فهمم خدایی که ما قبول و بهش ایمان داریم، این گونه به انسان نظر ندارد. خدا می‌گوید شما خودتان را درست بکنید تا آن ها هم شما را قبول داشته باشند، و آن گونه که شما می خواهید زندگی کنند. اگر خودتان را درست نکنید، باید آزادشان بگذارید، تا خودشان انتخاب کنند. اگر حکومت تجدید نظر بکند و روش هایش را تغییر بدهد، در جذب نسل ها و مردم موفق می شود. ولی اگر این گونه که دارد پیش می رود ادامه بدهد، موفق نمی شود و آن ها زندگی خودشان را خواهند کرد. شما هم یک عده تندرو افراطی تربیت کرده اید که متاسفانه محبوبیت خودتان هم از بین رفته است. الان فروش کتابهای شما در بازار همین را اثبات می‌کند. اقای طاهرزاده با مردم باشید و همان طاهرزاده قبل بمانید. تا در دلها جای بگیرید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً بنده با توجه به سوابق فعالیت‌های اجرایی که دارم و با توجه به تجربه‌های خود، معتقدم رهبر معظم انقلاب فوق العاده زمان شناسند و به عالی‌ترین شکل سعی دارند از طریق انقلاب اسلامی جواب بشری را بدهند که تشنه حقیقت است. به بنیان‌گذار انقلاب اسلامی و تاریخی که در پیش است فکر کنید. آیا جز این است که حضور مدام حضرت امام خمینی در زندگی ما ریشه در اندیشه اشراقی حضرت امام نسبت به انقلاب اسلامی دارد و اینکه ما نسبت به آن اشراق بیگانه نیستیم، به این معنا که اندیشه‌ای با حضور حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در این تاریخ به ظهور آمده ، تا ما را به سلوک در تقدیر توحیدی زمانه وارد کند و با توجه به این امر که  امری است اندیشیدنی، نمی‌توان آن را نادیده گرفت و گمان کنیم در اندیشه و اندیشیدن حاضریم.
باید از خود پرسید آیا انقلاب اسلامی چیزی است که امام آن را به این تاریخ آوردند و یا انقلاب اسلامی مظهر سنت اراده خاص الهی می‌باشد در این دوران و حضرت امام خمینی متذکر آن شدند؟
باید از خود پرسید حیات دینی فعال در این دوران چگونه است و آیا معنای زندگی ذیل انقلاب اسلامی و شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی در این راستا همان حیات فعال دینی نیست که بشر امروز سخت به دنبال آن است تا تنها با خدایی که در جان‌ها غایب است خود را محدود نکنیم؟ موفق باشید

 

35688
متن پرسش

سلام محضر استاد: اگر شهید نشویم ولی زینب گونه در کنار امام حسین باشیم آیا مشمول آیه «و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله....» می‌شویم یا خیر؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! شهادت یک نوع حضور است برای تأثیر بیشتر. مهم آن است که حضوری هرچه بیشتر و مؤثرتربودن را در این نظامِ حسینی در پیش گیریم. موفق باشید

35687
متن پرسش

سلام استاد: بی حجابی‌ها شده بلای جان خانواده ها. چه کنیم واقعا در این بلبشو بازار؟ صله رحم بجا بیاوریم. بعد از مهمانی که برگشتیم بحث و دعوا با خانمم داریم که چرا با نامحرم راحتی؟ در حالیکه من راحت نیستم. آخه حرف معمولی هم نزنم؟ حد حرف زدن با نامحرم مشخص نیست که! صله رحم بجا نیاوریمم که یه جور دیگه گناهه! تلفنی باشه فامیلم راضی نمیشن‌. گله کی میکنن، چرا حضوری نمیایین؟ حضوری هم که بریم خب خانمم حق دارن واقعا. پوشش خانمها و رفتار و گفتارشان زننده و سبک است! کم بمونیم خب میخان شام بدن زشته پاشیم بریم. زیاد بمونیم خب اونا میخان‌ بند و بساط قلیون و بگو بخند راه بندازن با فرهنگ و افکار ما جور نیست! ساکت مطلق باشیم تو جمعشون خشک مقدس حسابیم. بگیم بخندیم باهاشون خانومم ناراحت میشه. میگه شبیه اونا شدی! تکلیف چیه تو این تضاد فرهنگها و عقاید. آیا وقت این نیست که یا رومی روم باشیم و بریم مهمونی و یا زنگی زنگ و بشینیم تو خونه هامون؟ والا زندگیم جهنم شده پنج شش ساله سر این مسأله. بعضی وقتها به طلاق فکر می‌کنم. خیلی آسیبهای روحی دیدیم. بچه ی بی گناهم وسط این دعواها و کشمکشها.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه کنید که چگونه وقتی انسان‌ها نتوانستند در افقی که انقلاب اسلامیِ توحیدی برایشان پیش آورد تا معنی اصیل خود را بیابند، جواب جان طالب حقیقت خود را بدهند، راهی که شهدا به خوبی متوجه شدند که چه آینده بزرگی در پیش است؛ حال برای فرار از این احساس پوچیِ خود چگونه خود را با انواع سرگرمی‌های بی‌ثمر و هوس‌زده مشغول می‌کنند. از این دیدگاه است که باید ما و امثال ما جایگاه خود را با متانت دینی و هویت انسانی مشخص کنیم و اگر ارتباطی هم با این افراد پیش می‌آید هرگز نباید همرنگ چنین جماعتی شد وگرنه در جان ما و در زندگی ما نیز همانی خواهد گذشت که بر روح و روان و زندگی آن‌ها جریان دارد. موفق باشید

35685
متن پرسش

سلام علیکم و جمیع مغفرته: باز هم با عرض پوزش دوباره و عذرخواهی مجدد از تصدع وقت جنابعالی و دوستان و مخاطبان. سخنی از امام سجاد علیه السلام را دوست داشتم با شما در میان بگذارم و از بیانات آن عزیز بهره مند شوم لذا برایتان موجب زحمت شدیم. «بسم الله الرحمن الرحیم رَبِّ صَلِّ عَلَى أَطَائِبِ أَهْلِ بَيْتِهِ الَّذِينَ اخْتَرْتَهُمْ لِأَمْرِكَ ، وَ جَعَلْتَهُمْ خَزَنَةَ عِلْمِكَ ، وَ حَفَظَةَ دِينِكَ ، وَ خُلَفَاءَكَ فِي أَرْضِكَ ، وَ حُجَجَكَ عَلَى عِبَادِكَ ، وَ طَهَّرْتَهُمْ مِنَ الرِّجْسِ وَ الدَّنَسِ تَطْهِيراً بِإِرَادَتِكَ ، وَ جَعَلْتَهُمُ الْوَسِيلَةَ إِلَيْكَ ، وَ الْمَسْلَكَ إِلَى جَنَّتِكَ» پروردگارا! بر پاکیزه‌تران از اهل بیت او درود فرست، اهل بیتی که برای اجرای فرمانت انتخاب کردی؛ و آنان را خزانه‌داران دانشت و حافظان دینت و جانشینانت در زمینت و حجّت‌هایت بر بندگانت قرار دادی؛ و آنان را به اراده‌ات، از پلیدی و آلودگی به طور کامل پاک کردی؛ و وجود مبارکشان را وسیله‌ای به سوی خود و راه مستقیمت به جانب بهشتت، قرار دادی (فراز ۵۷ از دعای ۴۷) «اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَيَّدْتَ دِينَكَ فِي كُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِكَ ، وَ مَنَاراً فِي بِلَادِكَ بَعْدَ أَنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِكَ ، وَ جَعَلْتَهُ الذَّرِيعَةَ إِلَى رِضْوَانِكَ ، وَ افْتَرَضْتَ طَاعَتَهُ ، وَ حَذَّرْتَ مَعْصِيَتَهُ ، وَ أَمَرْتَ بِامْتِثَالِ أَوَامِرِهِ ، وَ الِانْتِهَاءِ عِنْدَ نَهْيِهِ ، وَ أَلَّا يَتَقَدَّمَهُ مُتَقَدِّمٌ ، وَ لَا يَتَأَخَّرَ عَنْهُ مُتَأَخِّرٌ فَهُوَ عِصْمَةُ اللَّائِذِينَ ، وَ كَهْفُ الْمُؤْمِنِينَ وَ عُرْوَةُ الْمُتَمَسِّكِينَ ، وَ بَهَاءُ الْعَالَمِينَ.» خدایا! تو در هر زمان، دینت را به وجود امامی یاری دادی، امامی که او را نشانه‌ای برای بندگانت جهت یافتن راه حق و مشعلی فروزان در سرزمین‌هایت برپا داشتی؛ پس از آن‌که رشتۀ ارتباطش را به رشتۀ ارتباط خود پیوند دادی و او را سبب دست‌یابی به خشنودی‌ات قرار دادی و طاعتش را واجب و از نافرمانی‌اش بیم دادی و مردم را به فرمان بردن از دستوراتش و باز ایستادن از نهی‌اش و پیشی نجستن بر حضرتش و پس نماندن از وجود مقدّسش، دستور دادی. آری؛ امام انتخاب‌شدۀ تو، پناه پناهندگان و ملجأ مؤمنان و دستگیرۀ چنگ‌زنندگان و زیبایی جهانیان است. (فراز60 از دعای 47) «اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ لَا تُخَيِّبِ الْيَوْمَ ذَلِكَ مِنْ رَجَائِي ، يَا مَنْ لَا يُحْفِيهِ سَائِلٌ وَ لَا يَنْقُصُهُ نَائِلٌ ، فَإِنِّي لَمْ آتِكَ ثِقَةً مِنِّي بِعَمَلٍ صَالِحٍ قَدَّمْتُهُ ، وَ لَا شَفَاعَةِ مَخْلُوقٍ رَجَوْتُهُ إِلَّا شَفَاعَةَ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ سَلَامُكَ» خدایا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست و آن امیدم را در این روز، به ناامیدی تبدیل مکن. ای که درخواست‌کننده‌ای او را به مشقّت نمی‌اندازد و بخششی از توانگری‌اش نمی‌کاهد! من از جهت اعتماد به عمل شایسته‌ای که از پیش فرستادم و به امید شفاعت آفریده‌ای، جز شفاعت محمّد و اهل بیتش - که درود و سلامت بر او و بر آنان باد- به پیشگاهت نیامدم. «أَتَيْتُكَ مُقِرّاً بِالْجُرْمِ وَ الْإِسَاءَةِ إِلَى نَفْسِي ، أَتَيْتُكَ أَرْجُو عَظِيمَ عَفْوِكَ الَّذِي عَفَوْتَ بِهِ عَنِ الْخَاطِئِينَ ، ثُمَّ لَمْ يَمْنَعْكَ طُولُ عُكُوفِهِمْ عَلَى عَظِيمِ الْجُرْمِ أَنْ عُدْتَ عَلَيْهِمْ بِالرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ» آمدم در حالی که به گناه و بدی‌ام نسبت به خود اقرار دارم؛ آمدم و به بخشش عظیمی که به وسیلۀ آن از خطاکاران گذشتی، امید دارم؛ سپس به درازا کشیدن سرگرمی و اشتغالشان بر گناه بزرگ، حضرتت را از این‌که با رحمت و آمرزشت به آنان رو کنی بازنداشت. «فَيَا مَنْ رَحْمَتُهُ وَاسِعَةٌ ، وَ عَفْوُهُ عَظِيمٌ ، يَا عَظِيمُ يَا عَظِيمُ ، يَا كَرِيمُ يَا كَرِيمُ ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عُدْ عَلَيَّ بِرَحْمَتِكَ وَ تَعَطَّفْ عَلَيَّ بِفَضْلِكَ وَ تَوَسَّعْ عَلَيَّ بِمَغْفِرَتِكَ» ای که رحمتش گسترده و بخششش بزرگ است؛ ای بزرگ! ای بزرگ! ای عالی‌رتبۀ مهمان‌نواز! ای عالی‌رتبۀ مهمان‌نواز! بر محمّد و آل محمّد درود فرست؛ به رحمتت به من بازگرد و به احسانت مرا مورد مهر و عاطفه قرار ده و به آمرزشت بر من گشایش ده. (فقرات 5 تا 8 دعای 48) «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى سِتْرِكَ بَعْدَ عِلْمِكَ ، وَ مُعَافَاتِكَ بَعْدَ خُبْرِكَ ، فَكُلُّنَا قَدِ اقْتَرَفَ الْعَائِبَةَ فَلَمْ تَشْهَرْهُ ، وَ ارْتَكَبَ الْفَاحِشَةَ فَلَمْ تَفْضَحْهُ ، وَ تَسَتَّرَ بِالْمَسَاوِئِ فَلَمْ تَدْلُلْ عَلَيْهِ» خدایا! تو را سپاس بر پرده‌پوشی‌ات بعد از آگاهی‌ات و بر قدرتت پس از دانستنت. همۀ ما مرتکب گناهان و معاصی شدیم و تو احدی از ما را بین مردم به گناه مشهور نکردی؛ و به کارهای زشت و ناپسند آلوده شدیم و تو یک نفر از ما را در برابر بندگانت رسوا نساختی. هر یک از ما خود را به پردۀ زشتی و گناه پوشاند و تو احدی را بر زشتی‌ها و گناهانش راهنمایی نکردی. «كَمْ نَهْيٍ لَكَ قَدْ أَتَيْنَاهُ ، وَ أَمْرٍ قَدْ وَقَفْتَنَا عَلَيْهِ فَتَعَدَّيْنَاهُ ، وَ سَيِّئَةٍ اكْتَسَبْنَاهَا ، وَ خَطِيئَةٍ ارْتَكَبْنَاهَا ، كُنْتَ الْمُطَّلِعَ عَلَيْهَا دُونَ النَّاظِرِينَ ، وَ الْقَادِرَ عَلَى إِعْلَانِهَا فَوْقَ الْقَادِرِينَ ، كَانَتْ عَافِيَتُكَ لَنَا حِجَاباً دُونَ أَبْصَارِهِمْ ، وَ رَدْماً دُونَ أَسْمَاعِهِمْ» چه بسیار نهی تو را به جا آوردیم و چه بسیار دستور تو را که گفتی نسبت به آن قیام کنیم و آن را انجام دهیم، ما از آن تجاوز کردیم؛ و چه بسیار زشتی‌هایی که به دست آوردیم و خطاهایی که مرتکب شدیم، در حالی که تو بر آن‌ها آگاه بودی نه بینندگان دیگر؛ و تو بر افشایش قدرت داشتی؛ قدرتی فوق همۀ قدرتمندان؛ ولی عفو و چشم‌پوشی و نیرومندی‌ات برای ما در برابر دیده بینندگان پرده‌ای و در مقابل گوششان سدّی بود. «فَاجْعَلْ مَا سَتَرْتَ مِنَ الْعَوْرَةِ ، وَ أَخْفَيْتَ مِنَ الدَّخِيلَةِ ، وَاعِظاً لَنَا ، وَ زَاجِراً عَنْ سُوءِ الْخُلُقِ ، وَ اقْتِرَافِ الْخَطِيئَةِ ، وَ سَعْياً إِلَى التَّوْبَةِ الْمَاحِيَةِ ، وَ الطَّرِيقِ الْمَحْمُودَةِ» پس آنچه از زشتی‌ها بر ما پوشاندی و آنچه از علل فساد و تباهی از ما پنهان کردی، برای ما پند دهنده و بازدارندۀ از بدخویی و نگاه‌دارندۀ ارتکاب معصیت و سبب کوشش به سوی توبۀ نابودکنندۀ گناه و راه پسندیده، قرار ده. «وَ قَرِّبِ الْوَقْتَ فِيهِ ، وَ لَا تَسُمْنَا الْغَفْلَةَ عَنْكَ ، إِنَّا إِلَيْكَ رَاغِبُونَ ، وَ مِنَ الذُّنُوبِ تَائِبُونَ» و زمان قرار گرفتن در تمام این امور مثبت را نزدیک گردان و داغ غفلت از خود را به پیشانی ما نزن که ما به سوی تو مشتاقیم و از گناهان تائبیم. (فقرات ۱ تا ۵ دعای ۳۴) «هَذَا مَقَامُ مَنْ تَدَاوَلَتْهُ أَيْدِي الذُّنُوبِ ، وَ قَادَتْهُ أَزِمَّةُ الْخَطَايَا ، وَ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِ الشَّيْطَانُ ، فَقَصَّرَ عَمَّا أَمَرْتَ بِهِ تَفْرِيطاً ، وَ تَعَاطَى مَا نَهَيْتَ عَنْهُ تَغْرِيراً» این جایگاه کسی است که دست‌های گناهان، او را دست به دست کرده‌اند؛ و افسار خطاها، او را به دنبال خود کشیده‌اند؛ و شیطان بر او چیره شده و در رابطه با تباه کردن فرمانت نسبت به آنچه امر فرمودی کوتاهی کرده؛ و به خاطر غفلتش از عاقبت کار، آنچه را نهی کردی، مرتکب شده. «كَالْجَاهِلِ بِقُدْرَتِكَ عَلَيْهِ ، أَوْ كَالْمُنْكِرِ فَضْلَ إِحْسَانِكَ إِلَيْهِ حَتَّى إِذَا انْفَتَحَ لَهُ بَصَرُ الْهُدَى ، وَ تَقَشَّعَتْ عَنْهُ سَحَائِبُ الْعَمَى ، أَحْصَى مَا ظَلَمَ بِهِ نَفْسَهُ ، وَ فَكَّرَ فِيما خَالَفَ بِهِ رَبَّهُ ، فَرَأَى كَبِيرَ عِصْيَانِهِ كَبِيراً وَ جَلِيلَ مُخَالَفَتِهِ جَلِيلًا.» مانند کسی که قدرتت را بر وجودش جاهل و فراوانی احسانت را نسبت به خودش منکر است تا هنگامی‌که دیدۀ هدایت برایش باز شده و ابرهای کوردلی، از صفحۀ باطنش برطرف گشته، ستم‌هایی که بر خود کرده، به شمار آورده و در اموری که پروردگارش را مخالفت کرده به اندیشه نشسته؛ در نتیجه گناه بزرگش را بزرگ و عظمت مخالفتش را عظیم دیده. (فقرات ۶ و ۷ دعای ۳۱) «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ ارْزُقْنِي الرَّغْبَةَ فِي الْعَمَلِ لَكَ لآِخِرَتِي حَتَّى أَعْرِفَ صِدْقَ ذَلِكَ مِنْ قَلْبِي ، وَ حَتَّى يَكُونَ الْغَالِبُ عَلَيَّ الزُّهْدَ فِي دُنْيَايَ ، وَ حَتَّى أَعْمَلَ الْحَسَنَاتِ شَوْقاً ، وَ آمَنَ مِنَ السَّيِّئَاتِ فَرَقاً وَ خَوْفاً ، وَ هَبْ لِي نُوراً أَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ ، وَ أَهْتَدِي بِهِ فِي الظُّلُمَاتِ ، وَ أَسْتَضِي‌ءُ بِهِ مِنَ الشَّكِّ وَ الشُّبُهَاتِ» خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و برای آخرتم میل و رغبت در عمل، آن‌هم عمل برای خودت، روزی‌ام کن؛ تا جایی که درستی این عمل را از قلبم بیابم و به گونه‌ای که بی‌رغبتی نسبت به دنیایم بر من چیره شود و به صورتی که از سر شوق خوبی‌ها را به جا آورم و از بیم و ترس از عذاب، از بدی‌ها در امان مانم؛ و نوری به من بخش که به وسیلۀ آن در میان مردم زندگی کنم و در تاریکی‌ها با فروغش راه یابم و به سبب آن از شک و شبهه‌ها، رهایی یافته، روشنی ایمان و اعتقاد محکم و استوار به دست آورم (فراز8 دعای 22). اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِكَ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ وَ كَيْدِهِ وَ مَكَايِدِهِ ، وَ مِنَ الثِّقَةِ بِأَمَانِيِّهِ وَ مَوَاعِيدِهِ وَ غُرُورِهِ وَ مَصَايِدِهِ . خدایا! به تو پناه می‌بریم از فتنه‌انگیزی‌های شیطان رانده‌شده و از نیرنگ و مکرهایش و از اینکه به دروغ‌ها و وعده‌ها و فریب‌کاری و دام‌هایش اطمینان کنیم. وَ أَنْ يُطْمِعَ نَفْسَهُ فِي إِضْلَالِنَا عَنْ طَاعَتِكَ ، وَ امْتِهَانِنَا بِمَعْصِيَتِكَ ، أَوْ أَنْ يَحْسُنَ عِنْدَنَا مَا حَسَّنَ لَنَا ، أَوْ أَنْ يَثْقُلَ عَلَيْنَا مَا كَرَّهَ إِلَيْنَا . و از این که خود را در گمراه کردن ما از راه بندگی‌ات و خوار کردنمان بر اثر معصیتت، به طمع اندازد؛ یا نزد ما نیکو شود زشتی‌هایی که او در نظر ما نیکو جلوه می‌دهد؛ یا گران و سخت شود، خوبی‌هایی که او در نظر ما زشت نشان می‌دهد. اللَّهُمَّ اخْسَأْهُ عَنَّا بِعِبَادَتِكَ ، وَ اكْبِتْهُ بِدُؤُوبِنَا فِي مَحَبَّتِكَ ، وَ اجْعَلْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ سِتْراً لَا يَهْتِكُهُ ، وَ رَدْماً مُصْمِتاً لَا يَفْتُقُهُ . خدایا! به عبادت و بندگی ما، او را از عرصه‌گاه زندگیمان طرد کن و بِران؛ و به سبب جدّیت و تلاشمان در راه محبّتت، او را ذلیل و خوار گردان؛ و بین ما و او پرده‌ای قرار ده که آن را ندرد؛ و حجابی ضخیم برقرار کن که آن را نشکافد. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اشْغَلْهُ عَنَّا بِبَعْضِ أَعْدَائِكَ ، وَ اعْصِمْنَا مِنْهُ بِحُسْنِ رِعَايَتِكَ ، وَ اكْفِنَا خَتْرَهُ ، وَ وَلِّنَا ظَهْرَهُ ، وَ اقْطَعْ عَنَّا إِثْرَهُ . خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و شیطان را با سرگرم شدن به برخی دشمنانت از ما منحرف کن و ما را به توجه و نگهداری نیکویت از او حفظ فرما و از خیانت و نیرنگش بازدار و رویش را از ما برگردان و ردّ پایش را از ما قطع کن. (فقره 1 تا4 دعای 17) الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ خدا را سپاس که مالک و مدبّر جهانیان است. اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ بَدِيعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ، ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ ، رَبَّ الْأَرْبَابِ ، وَ إِلَهَ كُلِّ مَأْلُوهٍ ، وَ خَالِقَ كُلِّ مَخْلُوقٍ ، وَ وَارِثَ كُلِّ شَيْ‌ءٍ ، ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‌ءٌ﴾، وَ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ عِلْمُ شَيْ‌ءٍ ، وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ مُحِيطٌ ، وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْ‌ءٍ رَقِيبٌ . خدایا! سپاس ویژه توست؛ ای پدید آورندۀ آسمان‌ها و زمین! ای صاحب بزرگی و رافت و محبّت! ای مالک همۀ اربابان و ای معبود هر معبود و خالق هر مخلوق و وارث هر چیز! چیزی شبیه او نیست و علم چیزی از او پنهان نمی‌ماند و او به هر چیز احاطه دارد و او بر هر چیز نگهبان است. أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْأَحَدُ الْمُتَوَحِّدُ الْفَرْدُ الْمُتَفَرِّدُ تویی خدایی که جز تو خدایی نیست و یکتا و یگانه‌ای، فرد و تنهایی. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْكَرِيمُ الْمُتَكَرِّمُ ، الْعَظِيمُ الْمُتَعَظِّمُ ، الْكَبِيرُ الْمُتَكَبِّرُ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، بزرگوار و ارجمندی، بزرگ و باعظمتی، کبیر و متکبّری. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْعَلِيُّ الْمُتَعَالِ ، الشَّدِيدُ الِْمحَالِ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، بلند مرتبه و بلند پایه‌ای، در انتقام‌گیری سخت و شدیدی. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ ، الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ . و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، بخشنده و مهربانی، دانا و درست کاری. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، السَّمِيعُ الْبَصِيرُ ، الْقَدِيمُ الْخَبِيرُ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، شنوا و بینایی، ازلی و آگاهی. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْكَرِيمُ الْأَكْرَمُ ، الدَّائِمُ الْأَدْوَمُ ، و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، بزرگوار و بزرگوارتری، همیشگی و جاودانه‌تری. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْأَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ أَحَدٍ ، وَ الآْخِرُ بَعْدَ كُلِّ عَدَدٍ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، اوّلی پیش از هر کس و آخری پس از هر عدد. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الدَّانِي فِي عُلُوِّهِ ، وَ الْعَالِي فِي دُنُوِّهِ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، نزدیک در عین بلندی مقامش و بلند مقام در عین نزدیکی‌اش. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، ذُو الْبَهَاءِ وَ الَْمجْدِ ، وَ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْحَمْدِ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، صاحب زیبایی و شکوه و عظمتی و کبریایی و ستایشی. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الَّذِي أَنْشَأْتَ الْأَشْيَاءَ مِنْ غَيْرِ سِنْخٍ ، وَ صَوَّرْتَ مَا صَوَّرْتَ مِنْ غَيْرِ مِثَالٍ ، وَ ابْتَدَعْتَ الْمُبْتَدَعَاتِ بِلَا احْتِذَاءٍ. و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست که همه چیز را بدون مایه و اصل پدید آوردی و آنچه را صورت و شکل دادی، بدون نمونه‌برداری از چیزی شکل دادی و آفریده‌ها را بدون اقتباس از نقشه‌ای آفریدی. (فقره 1 تا 12 دعای 47) بر آن بود تا قسمت هایی از دعاهای صحیفه را در حد یک فقره یا دو فقره بیاورم اما وقتی این چند فقره را جمع آوری کردم به خدا که دلم نیامد حذفشان کنم به نظرم رسید علاوه بر انکه هر کدا م از این فقرات بابی است برای گفتگو بی ربط به مطالبی که نگاشته شده نمی باشد علاوه بر آمه اصل سخنان این گفتگو بر محور کلمات این امام عزیز می باشد و هم اینکه مخاطب عزیز جلوه های گوناکون از کلام امام در دعاهای مختلف را مرور میکند و خود بابی می شود برای گفتگوهای بعدی. امام سجاد (علیه السلام) و ادامه ی نهضت پر شکوه کربلا کربلا طرحی بود برای تاریخ فردای بشریت و این طرح را می توان از جای جای تاریخ کربلا پیدا کرد. کربلا نه فقط نقشه ی راهبری تاریخ برای گذر از طواغیت اموی آن زمان ،که راهبردی برای فردای بشری که در میانه ی تحیر و ضلالت تاریخ خود به دنبال طرح و نقشه و معنایی از اصالت ها و واقعیت ها می گردد و بدنبال معنای زندگی است و برای فرار از بی هویتی تاریخ امروز خود فریادش بر آمده است و از زمانه ی خودخواهی ها و فردگرایی ها به رنج رسیده است راهی است که از کربلا می گذرد. کربلا قصه ی معناهایی از زندگی است در نقشه ی تاریخ توحیدی انسان و این چرخه ی انسان و خداوند و تاریخ را کربلاست که بهم متصل می کند و حلقه ی گسستگی تاریخ حیات بشر از نهایی ترین حقیقت و اصیل ترین بودن را این کربلاست که به او می بخشد و باید با کربلا با انسان از درون تهی و خود فرو رفته ای که کارد پوچی به استخوان جانش نشسته است سخن گفت و با حقیقت معنایی متعالی از انسان و حقیقت و امید به رسیدن به تعالی و معناداری ساحت زندگی با او حرف زد. آری کربلا نزدیک ترین افق به ساحت سخن با انسان بیرون افتاده از تاریخ است که گمشده ای دارد و نمیداند این ندای تحیر و ضلالت درونی خویش را چگونه اجابت کند واین طلب بیکرانگی و بی انتهایی وجودش را با کدامین شراب ارام کند و نهایی ترین لذت از حقیقت را به کام اش بنشاند ؟ دقیقا سخن همین جاست جواب در رازی است که میان حسین ( علیه السلام) با خدای خودش در قتلگاه صورت گرفت ! ملاقات حسین با خداوند در قتلگاه راز پیروزی فردای انسانی است که می خواهد با حقیقت روبرو شود و از حیرانی امروزینش نجات بیابد و مگر جز این است که تحیر و ضلالت با لیل به هدایت می رسد و آن دلیل کربلاست. کربلا، نقطه ی عطف تاریخی است که می شود با آن در آینده ی تاریخی بشر، با انسان آن تاریخ هم سخن شد و با او در حضور در فردای پسا نهیلیسم به توافق رسید و او را از ظلمت پوچی و بی معنایی فراگیر جهان امروزین اش به افق معنا داری عالم و انسان رساند فقط باید بر اساس همان الگوی راهبری کربلا پیش رفت ن در ساحت الفاظ و استعارات و راز پیروزی کربلا در همین جاست که پیوند حماسه و عقلانیت و خرد و عشق با هم است و تمام ابعاد ادراکی و تحریکی را در صحنه ی انسانی درگیر می کند هم بینش می دهد و هم کشش و میل ایجاد میکند و هم در صحنه ی عمل انسان را به کوشش و تحریک و خلق حماسه و قدرت می بخشد. در باب (کربلا و هم سخنی با بشر امروز ) سخن فرآوران است و باید افق این بحث را با گفتگو و اشارت های معنایی که از دل تاریخ کربلا می توان دریافت کرد گشود تا آن رازها را به زبان آورد و سخن ها به میان آید و البته گوش ها ی آماده ی فردایی مان بشنوند تا آرام آرام هم زبانی و همدلی و همراهی ایجاد شود که البته این باب با اربعین گشوده شده است و بسیاری از سخنان و زبان ها و گوش ها در اربعین یافت خود را پیدا کرده اند و باید منتظر بود و منتظر شد تا باز هم گشوده . گشوده تر شود. اما در ادامه ی تاریخ کربلا و زندگی در فردای تاریخ انسان پس از کربلا که مواجه با تاریکی و ظلمت عصر اموی می باشد و تاریخ دوگانه ی خودش را پیدا کرده است و تقابل جبهه ی توحید و کفر صورت بندی پیدا کرده است اصیل ترین نقش ها در تاریخ را سردمداران و جلوداران و رهبران جبهه ها دارند و آنها هستند که در تاریخ حرکت ها ، کنش ها، مرزبندی ها، واکنش ها، صورت های تاریخی را شکل می دهند و جهت می بخشند در واقع آنان اند که علت فاعلی بر صورت و ماده ی تاریخ به سوی غایت شان هستند. در این میان بعد از کربلا حضرت سجاد علیه السلام به جد در پی آن است تا کربلا در تاریخ گم نشود که اگز تاریخ کربلا گم یا ناقص می شد غایت حیات انسان بی نتیجه می شد و حضرت این حیات تاریخی کربلا را امتداد بخشید و دست به کار بسترهای تاریخی و معنایی برای فردای حیات کربلا شد و دست به انشای دعا و ایجاد بستر زمینه ی ارتباط انسان با خدا شدند چرا که بزرگترین خطای بشر غفلت از هویت وابستگی و تعلق وجودی به خداوند است و وای از آن روزی که بشر از آن آویختگی و تعلق به اصیل ترین وجه بودنش که همان اتصال به حق است افسار گسیخته شود آنگاه اسیر خودشیفتگی و خودخواهی ها و میل های سرگردان بشری که انتهایی برای آن متصور نیست خواهد بود علاوه بر آنکه این انسان به راحتی اسیرو برده ی قدرت های برتر و میل های اماره ی قوی تر و آزادی های سرگردان انسان های دیگر خواهد شد آنگاه غلبه با انسانی یا انسان هایی خواهد بود که قوی ترند واین خطرناک ترین چیزی است که انسان با آن رویرو خواهد شد. حال دقیقا در چنین شرایطی امام سجاد (علیه اللسام) در تاریخ انسان ها حاضر می شودند و صورت و ماده ی زندگی را ترسیم می کنند تا بشر گرفتار و اسیر ظلمت موهومِ همیشه ی آزادی ها ی سطحی و میل های گسیخته ی عَرَضی نشود و زیرلگد خیال های سرگردان جذاب شهوت له نشود. امام دقیقا در اینچنین ساحتی ایستاده است تا انسان را به مطلوب حقیقی اش برساند و درست جواب طلب حیقی و اصیل انسان ها در تاریخ است که اگز نباشد نظام عالم بی اساس خواهد بود. حال با این سخن بایست جایگاه زین العابدین در تاریخ بهم ریخته ای که از نفس پلید و نجس زمانه ی اموی ظهور کرده است را بیابیم و با آن سامان زندگی تاریخی فردای مان را راهبری کنیم. امام سجاد (علیه السلام) درست در نقطه ی فهم تاریخی انسان دست به کار می شوند و در عین هوشیاری و تدبیر مسیر تربیت و تعالی سخت دورانی که تمام امپراتوری رسانه ای به دست امویان است و حضرت از کوفه که در آن روز بزرگترین مرکز تجمع شیعیان می باشد دور است و مکه گرفتار زبیریان است و اساسا میانه ی با جریان اهل بیت ندرند و مدینه که حضرت به شدت در تنگنای محاصره ی تبلیغاتی و قلت نیرو می باشند و جریاناتی از شیعه که در برپایی نهضت های برای قیام و جنگ مسلحانه هستند دست به کار می شودند و دست به انشاء صحیفه ی سجادیه می زنند و دقیقا صحیفه ی سجادیه شروع حضور تاریخی شیعه بعد از جریان کربلاست و بازگشت ساحت معنایی که داشت با بنی امیه گم می شد اما خون حسین بن علی ( علیه السلام) آن را به تاریخ برگرداند و امام زین العابدین( علیه السلام) آن را امتداد بخشید و می توان تبلور و تجلی و بروز این امتداد تاریخی را در عصر امامین باقرین (علیهما السلام) مشاهده کرد. گزارشات تاریخی تاریخ امام سجاد(علیه السلام) در مدینه حاکی از آن است که حضرت نه تنها جهانی از معنا را با دعا به تاریخ برگرداند و انسان گم شده ی اومانیسم را طرد کرد بلکه حرکات و سکنات وسیره و الگویی رفتاری حضرت بسیاری از دوستان و شمنان را تحت تاثیر خود قرار دادند به طوری که دوست و دشمن اقرار به حلالت و صداقت و عبادت زین العابدین لب به سخن گشودند یعنی حضرت سیره ی رفتاری آل الله را به تاریخ زندگی بشر برگرداند. دعاهای حضرت در صحیفه ی سجادیه شاهدی است بر حرکتی که امام بعد از تاریخ کربلا شروع کردند و نه فقط راهبرد آ« روزکار باشد که راه برون رفت از تاریخ ظلمت زده و متخیر و سرگردان جوان امروز ما نیز می باشد و ما باید با صحیفه ی سجادیه سخن هایی گفتنی از جنس طلب بی نهایت جوی جوان امروز و لذت های پایداری که در دل این دعاها یافت می شود را به میان بیاوریم . جنس امام زین العابدین(علیه السلام) جنس حضور فعال فردایی برای تاریخی است که ما ما با انقلاب اسلامی شروع کردیم و پرده ای از آنرا در اوایل شروع مکتب امام در سیره و صورت رزمندگان و یاران و پیروان این مکتب به عیان دیدم و امروز می شنویم و بعید می دانم اگر جوانی از این نسل بداند و بیابد و بشنود که آزادی در این تاریخ در صورتی اصیل تر و هیئتی پایدارتر وجود دارد در طلب آن گوش تیز نکند و دل ندهد. نمیدانم ! بایست و بایست منتظر بود تا گوش هایی تیز شود و سخن های اصیلی که هست و داریم را بشنود یا آنکه سخن هایی حاضر و اصیل و نو با ادبیات زنده به کار برد تا کوش ها تیز شود و یا آنکه هم منتظر بود و هم سخن گفت و بنده احساس می کنم این آخرین به الگوی حضرت سجاد(علیه السلام) نزدیک تر می باشد. پس هم باید در این تاریخ اصیل ترین سخنان و حقیقی ترین حرف ها را به میان آورد و هم باید منتظر بود تا بشر به درک حضور در فردای خود را بیابد و دست در جستجوی حقیقت بزند و بن بست های تاریخ عالم مدرن را به درستی دریابد و تفسیل همین سخن هم نیازمن سخن هاست ......

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه شده‌اید حقیقتاً حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» با حضور در طوفانی که امویان گمان می‌کردند همه اسلام را بر باد می‌دهند؛ به میان آمدند تا فردایِ انسانی را احیاء کنند، فردایی که باز مائیم و هزاران طوفان، و امام حسین «علیه‌السلام» به عنوان مردی که در قلب تاریخ ایستاده است، آن هم با حضوری که  اشاره‌ است به افق و چشم اندازی که در زندگی توحیدی در مقابل انسان قرار می‌گیرد، حکایتی از اراده الهی جهت نفی استکبارِ امویِ دیروز و امروز. اراده‌ای که حضرت امام حسین و حضرت زینب «سلام‌الله‌علیهما» و یاران‌شان آینه‌های نمایش آن اراده می‌باشند و هرکس می‌تواند خود را در آن حضور، ذیل اراده الهی تجربه ‌کند. و این امام سجاد «علیه‌السلام» هستند که به گفته شما متذکر روحی می‌باشند تا کربلا در تاریخ گُم نشود و به یک معنا آری! انسان را با دعا به تاریخی برگردانند که تاریخ حسینی است و ما در این فضا می‌توانیم تاریخ خود را که همان تاریخ توحیدیِ انقلاب اسلامی است، درک کنیم و فردایی از جنس جوابگویی به ابعاد قدسی بشریت را مدّ نظر قرار دهیم. و این به گفته حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» ابتدای راه است. موفق باشید 

35684
متن پرسش

با سلام جناب آقای طاهر زاده عزیز: مدتیست مطالب انتقادی و سوال از عملکرد نادرست رهبری در اداره کشور که میبابستی شما به عنوان حامی بی چون و چرای این همه ظلم و بی عدالتی پاسخ بفرمایید عوامل تندرو و افراطی روی سایت شما پخش نمی‌کنند. و بعضا سوالاتی پخش می شود که مثلا کسی خوابی دیده و باید شما تعبیر کنید در صورتی که مساله اصلی جامعه در حال حاضر ظلم و بی عدالتی و ستمیست که از ناحیه حاکمان بر ملت تجمیل می شود نمونه آن: گوشت خریدم از قصابی اومدم بیرون موتوری ازم زد! چند روز پیش هم یک خانم سن بالا توی پیاده رو نشسته بود داد و بیداد و ناله و نفرین میکرد. از رهگذران پرسیدم چی شده؟ گفتند: دو تا پلاستیک گوشت و مرغ را داده به یک پسر که کمکش کند ببرد آن طرف خیابون، طرف تو شلوغی فرار کرده. دو سه روز پیش روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: آمارها نشان می‌دهد که پس از سال‌ ۱۳۹۷ با قله‌زنی نرخ تورم و رشد فقر، میزان دستگیری سارقان نیز در مسیر صعودی قرار گرفته است. این در حالی است که در سال‌های قبل از آن به‌دلیل پایین بودن نرخ تورم و بهتر بودن شرایط اقتصادی، سطح سرقت‌ها نیز کاهش یافته بود. ترک ها ضرب المثلی دارند "گچی هله هارای قرخیلیب" معادل فارسیشو نمیدانم ولی تقریبا معنای "حالا کجاشو دیدی" را دارد. قدیما پشم بز را می چیدند و بعد از ریسیدن، از آن در طناب بافی و چادر سیاه و ... استفاده می کردند. فردی می خواست پشم بزی را بچیند تا اولین قیچی را به پشم بز زد ، بز شروع به داد وفریاد کرد. طرف گفت؛ حالا کجاشو دیدی تازه اول کار است. گچی هله هارای قرخلیب!!! هرچه تورم بالاتر می‌رود نرخ دزدی هم افزایش می‌یابد. هر چه نرخ تورم افزایش یابد نرخ اخلاق و انسانیت کاهش می یابد. اگر مسئولین به دنبال کاهش ناهنجاریهای و آسیب های اجتماعی هستند باید در فکر کنترل فقر و تورم باشند و گرنه جامعه روی آرامش به خود را نخواهد دید!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حال حساب کن اگر تذکرات رهبر معظم انقلاب و رهنمودهای حکیمانه ایشان نبود، چه افرادی بر ما غلبه می کردند و چگونه حتی صدای دادِ محرومان و مصیبت‌زدگان را در گلو خفه می‌نمودند. این‌جا است که باید به آینده امیدوار بود از آن جهت که ما در آغازی هستیم جهت عبور از این تنگناها با خردی بس نورانی.
اگر انقلاب اسلامی فرصتی است تاریخی، باید از خود بپرسیم چه نسبتی  بین عملکرد ما و این فرصت تاریخی هست تا جدّی‌تر از آنچه هستیم باشیم؟
متفکران جهان مدرن مانند ویل دورانت خود را در احساس تاریخی خود جستجو می‌کردند، در آن حدّ که در تلاش‌های خود روز و شب نداشتند. حال مائیم و اتفاقی که از طریق انقلاب اسلامی پیش روی ما قرار گرفته و ما را دعوت می‌کند تا متفکرانه نسبت به آن فکر کنیم، از آن جهت که وظیفه متفکر، درک زمان و توجه به ظرفیت‌های پیش آمده است، در عین توجه به دردهای انباشته قرن‌ها و دهه‌هایی که به ارث برده‌ایم و البته برای عبور از آن‌ها باید روحی دیگر به میان آید، روحی که چراغی باشد برافروخته‌شده از روحِ خلوت‌نشینی به نام حضرت روح‌الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» تا در نتیجه تغییری در بنیان جان انسان‌ها شکل بگیرد  و تاریخ دیگری آغاز شود و آینده دیگری به میان آید، غیر از آینده‌ای که جهان مدرن مدّ نظر انسان‌ها قرار داده بود، آینده‌ای که با آزادی و تفکر محقق می‌شود و انسان‌ها با انتخاب خود متوجه زمان قدسی‌شان در تاریخ باشند، با خودآگاهی به بی‌نظمی‌ها و پریشانی‌ها و پراکنده‌کاری‌هایی که ما را در بر گرفته و در عین حال با حضور در قلمرو تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده می‌توان به خردی رسید که اشاره به آینده دیگری دارد، در عین ایمان و امید.
 موفق باشید

 

35682
متن پرسش

سلام: فرمودید به گفته حکیم بزرگ جناب صدرالمتألهین، در دوره جنینی در ابتدای امر، این نفس ناطقه مادر است که نطفه را تدبیر می‌کند تا آن نطفه، آماده پذیرش نفس ناطقه خود شود. اما الان در آزمایشگاه می توانند از همان ابتدا خارج از رحم مادر، جنین را پرورش بدهند همچنین روح مادر از چه طریقی می خواهد تدبیر خویش را اعمال کند چون ارتباط عصبی و ... ای که برقرار نیست فقط تغذیه رسانی انجام می شود نمی شود نفسی جسمی را تدبیر کند بعد تدبیر آن را بسپارد به نفس دیگری

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان توجه نفسِ مادر، کافی است تا نطفه مرد در ابتدای امر مانند یک سلول زنده سیر خود را ادامه دهد و به همین جهت حتی نطفه مرد در رحمِ به اصطلاح اجاره‌ای قرار می‌گیرد. موفق باشید

35681
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: استاد یک مشورت می‌خواستم؛ بنده احساس نیازم در اینست که باید اهل فکر باشم و لازمه فکر را دانستن می‌دانم. به ذهنم خطور کرد که تمام مباحث شهید مطهری را بخوانم تا فکرم با مواضع مختلف درگیر شود و بابی را برایم باز کند، اما مردد هستم چرا که از طرفی دیگر تفسیر المیزان را هم در همین باب می‌دانم. خواستم فلسفه را با بدایه و نهایه شروع کنم و به اسفار برسانم و سپس سراغ المیزان بروم، از طرفی دیگر گفتم خوبست با ذهن بازی سراغ فلسفه و تفسیر بروم لذا خواستم کتب شهید مطهری را پیگیری کنم. به نظر شما بر چه اساسی انتخاب بکنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انتخاب آثار شهید مطهری در هر حال نتایج بسیار خوبی را به همراه دارد ولی به تعبیر رهبر معظم انقلاب نباید در آن آثار متوقف شد. لذا اگر بتوانید در کنار مطالعه آثار استاد، با تفسیر المیزان مرتبط شوید راه خوبی مقابل شما گشوده می‌شود. موفق باشید

35680
متن پرسش

سلام استاد طاهرزاده: مدتی هست که با خودم و عبادت‌ها و نمازهایم دچار تعارض و خستگی شده‌ام. با خودم می‌گویم: بیش از بیست سال نماز خواندن و ثابت ماندن آیا کافی نیست؟ من نمی‌توانم این وضع را به همین منوال تاب بیاورم. از خود شما این معنا را درک کردم که اگر راهی را می‌روی و در وجود تو چیزی حاصل نمی‌شود پس داری اشتباه می‌روی. چطور باید راه و روش دیگری در پیش بگیرم؟ چطور باید در نماز حاضر شد؟ چطور (طبق بیانات خودتان) باید در پیش خودمان حاضر شویم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در مسیر دینداری، بحث در حضور نسبت به صراط مستقیمی است که همچنان رو به جلو می‌باشد در راستای حقیقتی که در افق حضور ما به ظهور آمده. در این رابطه خوب است به سؤال و جواب شماره‌های 34142 و 34733 رجوع فرمایید. موفق باشید

35679
متن پرسش

سلام: در هویت ساریه ما در حد یک امکان بودیم. طلب کردیم و پروردگار عطا کرد. ما روی چه علمی یا تجربه ای یا آرزویی طلب کریم؟ مگه ما قبل از هویت ساریه جای بودیم که علم به موضوعی داشته باشیم؟ یا اگه از روی نیازمون طلب کردیم این نیاز از کجا شکل گرفته؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اقتضای امکان ذاتی، تکویناً به جهت همان ممکن‌بودن، طلب است و به همین جهت حضرت حق جواب آن طلب را می‌دهد. موفق باشید

35678
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد: پیرامون دیدگاه های مشرب شیخیه در مذهب شیعه اثنی عشری نظر جنابعالی را خواستارم. مطالبی خواندم که ایشان را غالی در امر جایگاه ائمه معرفی می کردند اما با مراجعه به آرای خود ایشان در یافتم که مراد ایشان تکیه بر همان مراتب نوری اهل بیت است که مغفول واقع شده. یا اینکه نظراتشان پیرامون معاد و معراج را پیگیری کردم بسیار جالب بود اینکه جسم مربوط به این دنیا مداخله ای در قیامت ندارد و یا اینکه پیامبر با همین جسم عنصری به معراج نرفته اند و... اگر در این رابطه نظراتی دارید بفرمایید. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آن‌جایی که بنده در جریان هستم از جهت تفکر اولیه، تحت تأثیر حکمت صدرایی هستند. بحث در تبعات حضور آنها می‌باشد که به نحوی گرفتار نوعی فرقه‌گرایی و جداشدن از مسیر فقاهت علما شدند و کارشان حتی به جایی رسید که از دل این تفکر، بهاء الله سر در آورد در حدی که ابتدا علماء دین، برخورد منفی با این جریان نداشتند ولی بالاخره به راحتی جریان شیخیه زمینه نفوذ کسانی را فراهم کرد که از دوستان جهان اسلام نبودند. موفق باشید

35677
متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: استاد من وقتی به گذشته ام فکر می‌کنم می‌بینم خیلی گناه های مختلفی مرتکب شدم، مثل سرزنش مومنین، غیبت، تکبر، تنبلی و.... از یک جهت خدا رو شکر می‌کنم که تا زنده ام حواسم رو جمع کرد، اما از یک جهت فکرش خیلی اذیتم می‌کنه، چون نمیدونم چطور باید جبران کنم، مثلا کسی که مومنی رو سرزنش کرده حالا باید چکار کنه که به همون خصلت دچار نشه؟ تکبری که تو وجودم هست و یک شبه از بین نمیره رو چطور جبران کنم؟ و...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به عظمت توبه فکر کنید و عرایضی که در جواب سؤال شماره 35675 شد. موفق باشید

35676
متن پرسش

سلام: آیا در رحم مادر، نفس است که جسم را می‌سازد؟ ممنونم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته حکیم بزرگ جناب صدرالمتألهین، در دوره جنینی در ابتدای امر، این نفس ناطقه مادر است که نطفه را تدبیر می‌کند تا آن نطفه، آماده پذیرش نفس ناطقه خود شود. موفق باشید

35675
متن پرسش

سلام استاد: یه مدت من زیاد افکار غلطی نسبت به امور جنسی داشتم. الان بشدت پشیمانم. می‌ترسم قیافه برزخی بنده بد شده باشد و بمیرم و بی آبرو شوم و در پیشگاه امامان و خدا تا ابد شرمنده بمانم. یا اگرخدا من را کلا نبخشد چی؟ مدام خود را سرزنش می‌کنم. عذاب وجدان دارم. و مدام گریه می‌کنم. بی نمازی ها داشتم. خشم و بد دهنی. سوء ظن به همسرم. اصلا یه روح آشفته که بهتره نگم چطور آدمی (هیولا) بودم!! . معلوم نیست چه چهره و بدن قیامتی برای خود ساخته ام. آیا با یه توبه ما سریع برمی‌گردیم به یک بدن برزخی و قیامتی خوب؟ یا زمان می‌برد که بدن بد ما به خوب تبدیل شود؟ ذکری راهی نمازی چیزی نداره؟ دارم دیونه تر میشم از این افکار. عده ای هم که این وسط اذیت شدن. میگن هرگز نمی‌بخشیمت. که دیگر حال من رو بد از بدتر میکنه حرفاشون.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عظمت توبه با نظر به سیره انسان‌های کامل همچون علی «علیه‌السلام» غوغا می‌کند و به‌کلّی شخصیت انسان را تغییر می‌دهد و جهان و ساحت او را متفاوت می‌گرداند؛ وقتی انسان در میدان توبه همچنان خود را حاضر نگه دارد. ملاحظه نکرده‌اید معجزه توبه را که چگونه از آن «حرّ»، حرّی ساخت که به گفته حضرت صادق «علیه‌السلام»  أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: إِنَّ اَلْحُرَّ حُرٌّ عَلَى جَمِيعِ أَحْوَالِهِ إِنْ نَابَتْهُ نَائِبَةٌ صَبَرَ لَهَا وَ إِنْ تَدَاكَّتْ عَلَيْهِ اَلْمَصَائِبُ لَمْ تَكْسِرْهُ وَ إِنْ أُسِرَ وَ قُهِرَ وَ اُسْتُبْدِلَ بِالْيُسْرِ عُسْراً كَمَا كَانَ يُوسُفُ اَلصِّدِّيقُ اَلْأَمِينُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ لَمْ يَضْرُرْ حُرِّيَّتَهُ أَنِ اُسْتُعْبِدَ وَ قُهِرَ وَ أُسِرَ وَ لَمْ تَضْرُرْهُ ظُلْمَةُ اَلْجُبِّ وَ وَحْشَتُهُ وَ مَا نَالَهُ أَنْ مَنَّ اَللَّهُ عَلَيْهِ فَجَعَلَ اَلْجَبَّارَ اَلْعَاتِيَ لَهُ عَبْداً بَعْدَ إِذْ كَانَ لَهُ مَالِكاً فَأَرْسَلَهُ وَ رَحِمَ بِهِ أُمَّةً وَ كَذَلِكَ اَلصَّبْرُ يُعْقِبُ خَيْراً فَاصْبِرُوا وَ وَطِّنُوا أَنْفُسَكُمْ عَلَى اَلصَّبْرِ تُوجَرُوا .
آزاد مرد در همه احوال آزاد مرد است اگر گرفتارى برايش پيش آيد، صبر كند، و اگر مصيبتها بر سرش ريزد، او را شكسته نكند، اگر چه اسير شود و مغلوب گردد و سختى جايگزين آسايشش شود، چنان كه يوسف صديق امين صلوات اللّه عليه را بردگى و مغلوبيت و اسارت زيان نبخشيد، و تاريكى و ترس چاه و آنچه بر سرش آمد زيانش نزد تا خدا بر او منت گذارد و ستمگر سركش را بنده او كرد، بعد از آنكه مالك او بود، خدا او را برسالت فرستاد و بسبب او به امتى رحم كرد، صبر اين چنين است، و خير در پى دارد، پس شكيبا باشيد و دل بشكيبائى دهيد تا پاداش بينيد.
و این به جهت آن بود که در منظر خود، شخصیت امام حسین «علیه‌السلام» را احساس کرد و دید باید کسِ دیگری باشد. موفق باشید      
 

 

35673
متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: حضرتعالی بارها متذکر شده اید که کربلا صرفاً یک حادثه تاریخی نیست بلکه یک حقیقت قدسی و باطنی و ملکوتی است که همواره در طول تاریخ جلو آمده و در سال ۶۱ هجری به عنوان یک رخداد در شخصیت سیدالشهداء علیه السلام و یارانش ظهور کرد. و انبیاء و اولیای الهی با چشم ملکوتی و باطن بین به آن حقیقت نظر داشته و تماس گرفته اند و اشک ها ریخته اند. لذا اگر کسی می خواهد با کربلا و مقام حسینی تماس برقرار کند، باید به کمک تعلیم و تزکیه و تفکر تلاش کند تا حجاب ها و پرده‌ها از چهره اصلی آن حقیقت کنار برود و متوجه باطن و حقیقت آن رخداد بشود. حال پرسش این است که اولاً: چرا این رخداد عظیم در آخرالزمان و در امت آخرین پیامبر و در تاریخ آخرین انسان ظاهر شده است؟ و ثانیاً: این حقیقت بعد از اینکه ظاهر شد، چگونه ادامه می یابد؟ و اینکه پیغمبر اکرم فرمودند: «... و أنا من حسین» بدین معناست که اسلام فقط و فقط با روح کربلا ادامه پیدا می کند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این معلوم است که کربلا به عنوان نهایی‌ترین حضور انسان باید در بستر نهایی‌ترین دین الهی به ظهور آید تا انسانِ آخرالزمانی با آن ظرفیت نهایی‌اش بتواند جواب جان خود را از آن حضور بیابد و این‌جا است که روشن می‌شود چرا حرکت قدسی حضرت سیدالشهدا «علیه‌السلام» در میدانی به ظهور می‌آید که آخرین رسول «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» آن را گشودند و در نسبت خود با حرکت امام حسین «علیه‌السلام» فرمودند: «حسین منی و أنا من حسین». به این فکر کنید که چه اندازه با نظر به حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» و یاران آن حضرت، بشرِ جدید می‌تواند خود را در نزد خود، به عالی‌ترین حضور ممکنه احساس کند. موفق باشید      

 

35672
متن پرسش

سلام: خیلی ایمان مستحکمی ندارم خدا نمی دانم هست یا نه، البته نماز می خوانم درست است کافرم ولی تارک الصلاه که نیستم، در عزاداری ها هم شرکت نکردم شب تاسوعا فکر کنم بود دو دو تا چهارتا کردم دیدم خیلی انسان تاریکی هستم در طول زندگی کبائر بسیاری مرتکب شدم گفتم با این کارنامه بدترین مخلوقی هستم که اگر خدا باشد آفریده شده است لااقل یکی از تیره ترین مخلوقات هستم. گفتم امتحان بکنم امام حسین این چنین مخلوقی را نیز راه می دهد یا نه البته گویا گفته اند خدا و... را نباید امتحان کرد آنها ما را امتحان می کنند نه ما آنها را، به هر حال ما که همه کار کردیم این هم روش. در ایستگاه صلواتی ای غذا می دادند من هم در صف محبینش ایستادم غذا را که خوردم با اینکه در حال رانندگی بودم چشمانم پر از اشک بود. گذشت تا روز عاشورا در ادیان می اندیشیدم بالاخره کدام بر حق است گفتم لحظاتی به هر کدامشان ایمان بیاورم لااقل بعد از مرگ خاطر جمع باشم اقلا چند ثانیه ای در طول عمر مومن به دین حق بودم. بودایی شدم، هندو، سیک، یهودی، مسیحی، اسلام البته می خواستم به همه ادیان یکی پس از دیگری ایمان بیاورم ابتدا غیر ابراهیمی ها بعد ابراهیمی ها ولی ختم کنم به اسلام و بعد در اسلام نیز همه ی فرقه ها را امتحان کنم و ختم کنم به شیعه و شیعه نیز ختم کنم به دوازده امامی البته طرحم کامل عملی نشد چون مثلا نتوانستم به بهاییت ایمان بیاورم با اینکه اطلاع کافی ندارم ولی نیرویی در درونم گویی مانع شد و به همان چند دین که نام بردم و شاید چندتا دیگر اکتفا کردم البته بعد پشیمان شدم و گفتم این چه کاری بود که کردی و قبض سنگینی مستولی شده است و با همه تیرگی ای که دارم آن اشک هایی که گاه برای اهل بیت داشتم از وجودم رخت بسته و گویی تکه گوشتی شده ام که منتظر است توسط مرگ سلاخی شود و بعد در جهنم به صلابه کشیده شود يا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذا وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسِيًّا · وَ اللعنه عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ میتا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! خوب است که انسان در گردابی چنین مردافکن، مسئله خود را با خود حل کند. از آن جهت که زمانه، زمانه سیطره نیست‌انگاری و نیهیلیسم است. حال در چنین طوفانی که برهوت نیز در حال گسترش است؛ اگر احساس کرد با دین اسلام، آنهم با قرائت شیعی می‌تواند خود را بیابد، حال این خودش و این نوع حضور در دینداری در عین درک شخصیت بیکرانه اکنون خود. پیشنهاد می‌شود سری به کتاب «آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین» که روی سایت هست بزنید. جناب هانری کربن در نسبت انسان با تشیع، از آن جهت که شیعه، امامی حیّ و حاضر دارد سخنانی را به میان آورده است حاکی از زنده‌بودنِ تشیع برای معنابخشیدنِ انسان در حضوری که نزد خود در همه عالَم اعم از این دنیا و آن دنیا می‌تواند داشته باشد. موفق باشید

دستیابی به نظام معرفتیِ اصیل امکان تبیین و دفاع از امور دینی را فراهم می‌کند و بشر جدید را متوجه جهان گمشده‌ای می‌کند که در جان خود به دنبال آن است، در تاریخی که پیش فرضهای دیروزین او فروریخته و نیاز به تفسیر دیگری از عالم قدس دارد ، به همان معنایی که میان امر تاریخی و حقیقت رابطه برقرار است و به جای جزم اندیشی نسبت به حقیقت ، در هر مظهری و هر زبانی ، متوجه حقیقت می‌شود و ریشه‌های حکمت معنوی خود را به معاصرت در می‌آورد و از این طریق عبور از آن نیست انگاری که بالاخره برای بشر جدید پیش آمده ، ممکن می گردد.

35671
متن پرسش

در ادامه سوال ۳۵۶۶۶ چگونه صدقه باعث کاهش فشار به قلب حضرت می‌شود؟ رابطه بین صدقه و کم شدن فشار چیست؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: صدقه‌دادن به عنوان عملی است که موجب ریزش الطاف الهی و رحمت واسعه حضرت پروردگار می‌شود. موفق باشید

35670
متن پرسش

با سلام: لطفا دستورالعملی را به عنوان تعقیبات نماز ذکر بفرمایید. و همچنین ذکری یا سوره ای که مداومت بر آن، شخص را به عوالم معنوی مشرف کند معرفی فرمایید. با تعداد و زمان. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این وادی‌ها نیستم. همان تعقیباتی که مرحوم شیخ عباس قمی در مفاتیح مطرح کرده‌اند، خوب است که انسان یکی یا دو تا از آن‌ها را مطابق ذوق خود انتخاب نماید. در مورد انس با قرآن، به ما بیشتر تدبّر در قرآن را داده‌اند. چه اندازه خوب است که از طریق تفسیر ارزشمند «المیزان» با قرآن مأنوس شوید. موفق باشید

35669
متن پرسش

سلام استاد: وقتتون پر برکت ان‌شاءالله. استاد به شدت از خودم و نحوه ی زندگی کردنم خسته ام. راکدم. به لطف خدا از دوران نوجوانی سعیم رو کردم تا با عمق خیلی بیشتری به این مسیر بی نهایتی که در پیش داریم فکر کنم و روی اعمالم مراقبه داشته باشم. اما انگار سه چهار ساله افتادم توی یک دور باطل و مدام برگردم به حس بیزاری از خودم و زندگیم. مشکل اصلیم اهمال کاری و جمع کردن منبع های مختلفه!! همش کتاب میخرم به بهونه های مختلف، مثلا معراج السعاده می‌گیرم چون آیت الله بهجت توصیه کردند، سلوک توحیدی از استاد وکیلی می‌گیرم تا در زمینه توحید بهتر عمل کنم، زندگینامه های آیت الله قاضی، آیت الله انصاری همدانی، شیخ خرقان و… کلی کتاب در همین زمینه ها. الی ماشالله شرح های صوتی هم از شما و استاد پناهیان و غیره دانلود می‌کنم و میذارمشون گوشه ی موبایلم! کلی دوره خریداری می‌کنم، جلسات شرح حدیث معراج استاد فیاض بخش رو شرکت می‌کنم. اما با تمام این ها امان از استفاده! توی باتلاقی از کثرت دست و پا می‌زنم. شدم مصداق این آیه ی قرآن « كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً : مانند درازگوشی هستند که کتابهایی حمل می‌کند، (آن را بر دوش می‌کشد اما چیزی از آن نمی‌فهمد)! » از ته دلم میخوام که با قرآن انس بگیرم، نمیدونم چطور. نمیدونم از کجا شروع کنم، از بین انبوهی از منابع چه منابعی رو اولویتم قرار بدم؟! از این جهلِ تکرارشونده خسته شدم. چه کنم استاد؟ می‌خواستم به وحدت خودم رو نزدیک کنم اما در اوج کثرت غرق شدم. ببخشید که پرحرفی کردم، زندگیتون سراسر نور الهی و عافیت باشه ان‌شاءالله.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این قصه، قصه بسیاری از انسان‌هایی است که کو به کو و شهر به شهر و وادی به وادی به دنبال حقیقت‌اند تا با آغازی دیگر در تاریخی که بشر جدید می‌تواند خود را معنا ببخشد، وارد شوند. سلسله بحث‌هایی در سال‌های اخیر در این رابطه شده است که باید در جریان آن قرار بگیرید. در مصاحبه با مجله «سوره» در قسمت دوم آن مصاحبه که بحث سوبژه‌شدن انسان برای خودش بود؛ عرایضی به میان آمد. به عنوان چشم‌انداز إن شاءالله می‌تواند مفید باشد.  https://eitaa.com/matalebevijeh/12424 و https://eitaa.com/matalebevijeh/11964 . با حضور در جهان جدید هست که انسان می‌تواند از همه میراث گذشته خود به خوبی استفاده کند تا در آینده‌ای که در پیش است حاضر شود. زیرا در هر حال انسان موجودی است تاریخی و اگر نتواند گذشته خود را در آینده آنهم با هویت تاریخِ آینده حاضر کند، به نحوی گرفتار نوعی نیست‌انگاری خواهد شد. موفق باشید   

 گریختن به امر موهوم در تاریخ تجدد در همه انسان‌ها به ظهور آمد، منتها متفکران متوجه این امر، یعنی وضع تهیِ فعالیت‌های  بشر جدید هستند. یعنی متوجه تهی بودن پناه بشرِ جدید که همان مفهوم گرایی به جای حقیقت گرایی است، می‌باشند. تفکر جناب ملاصدرا و جناب هایدگر زمینه‌ای است جهت اندیشیدن به نیست انگاری و نحوه عبور از آن.
غفلت از ریشه نیست‌انگاری که همان غفلت از هستی است عملاً زندگی را همچنان سرد و بی‌روح نگه می‌دارد، زیرا با غفلت از «وجود» و فرورفتن در سوبژکتیویته، انسان معیار حضور موجوداتی است که به وجود آمده اند و معیار به حضور نیامدن آن‌هایی است که به‌وجود نیامده‌اند. حال باید از خود پرسید آن انسان چگونه انسانی است که «وجود» برای او به به ظهور می‌آید؟ انسانی که دیگر آن انسان، انسانی نیست که حضور عالم غیب برایش معنا نداشته باشد؟ و آن انسان، انسانی نیست که در حصار آن چیزی باشد که تنها ظاهر است، و اتفاقاً آن انسان عین تعلّق‌داشتن به اموری است که ظاهر و محسوس نیستند، به همان معنایی که عالمی دیگر بباید.
تاریخ تجدد، تاریخ غفلت از عوالمی است که محیط بر انسان‌اند و او آن بخشِ مستور را فراموش کرده و با این غفلت متجدد شده و در این صورت هستیِ ما دیگر با آن بخش مستور عالَم معنا نمی‌شود و این است راز نیست‌انگاری که با خودآگاهی نسبت به آن و با برگشت به هستی در احساسِ «عین الربط‌» بودنِ انسان نسبت به آن، از قدرت و احاطه فرو می‌افتد.

 

35668
متن پرسش

سلام: روایتی در کانال مطالب ویژه آمده بود که بر میت ساعتی سخت‌تر از شب اول قبر نمی‌گذرد. این دنیا هم که مملوء از سختی، بعد فقط شب اول قبرش چقدر باید سختی بکشیم، بعد همین طور در برزخ تا قیام قیامت. قیامت هم در صف محشر چقدر معطل و اذیت شویم خدا می داند بعد جهنمی بشویم که هیچ. چقدر طول بکشد خارج شویم الله اعلم. اگر هم حبس ابد بخوریم که واویلا. بهشتی هم بشویم هر کجا باشیم می دانیم اینها همه اش دلخوشکنک است و درجات بس بالاتری وجود دارد و ما محروم. مثل آنکه آدم اشکنه ای را با ولع مشغول خوردن باشد ناگهان بوی کباب بخورد زیر دماغ مبارکش آیا اشکنه زهر نخواهد شد؟ بعد بررسی که می کنیم می بینیم خداوند دغدغه اسماء خویش را دارد و اگر ظهور و بروز این اسماء مستلزم این همه آلام ما باشد آیا او را باکی هست؟ اصلا آیا خداوند جز خودش چیزی برایش اهمیت دارد و علاقه ای دارد جز این است که ما را به این خاطر دوست دارد که مظاهرش هستیم؟ البته بماند که : «هذه الحقیقة الغیبیه لاتنظر نظر لطف او قهر و لاتتوجه توجه رحمه او غضب». و نیز ‏اعلم: أنّ الحقّ من حیث إطلاقه الذاتی لا یصحّ أن یحکم علیه بحکم، أو یعرف بوصف،‏‎ ‎‏أو یضاف إلیه بنسبة مّا ـ من وحدة أو وجوب وجود أو مبدئیة أو اقتضاء إیجاد أو‏‎ ‎‏صدور أثر أو صدور علم منه بنفسه أو بغیره ـ لأنّ کلّ ذلک یقضی بالتعیّن و التقیّد بله آن بالا بالاها خبری از ما که نیست هیچ به خود نیز ظاهرا علمی ندارد حال سوال این است آن آخرین افق و درجه را نیز در نظر بگیریم که فوق آن بوی کبابی در کار نباشد دوقلوی همسان چسبیده به خدا هم بشویم آیا باز انسان در آن اوج نیز نمی داند که باز خدا فقط خودش را دوست دارد و بس اصلا بالاتر برویم و خودمان نیز فرضا خدا بشویم خدایی که در خوددوستی غرق است چه انگیزه ای می دهد که هوس کنیم او شویم؟ و آیا باز ما نیز دران مقام خدایی همان بلایی که خدای قبلی بر سر مظاهرش آورد نخواهیم آورد پس همان طور که می بینید صدر تا ذیل هستی چنگی به دل نمی زند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همه مواردی که می‌فرمایید بحث در احساس وجود است و عاری‌بودن از توهّمات که امور واقعی نیست. و لذا اگر از یک جهت حضرت حق خود را در مخلوقات تماشا می‌کند، مخلوقات نیز به حکم امکان ذاتی‌شان با درک فیض وجود، خود را احساس می‌کنند و از این جهت خوب است که نظام تکوین را مدّ نظر قرار داد. موفق باشید

35666
متن پرسش

سلام: دو تا سوال داشتم: ۱. اینکه میگن روز عاشورا برای امام زمان صدقه بدید معنیش چیه؟ یعنی امام کمتر ناراحت میشن؟! یا طلب حضوری مانند حضور امام حسین رو که دارند کمتر میشه و کمتر غصه می‌خورند؟! لطفا توضیح دهید ۲. اگر کار معروفی رو خودم انجام نمیدم شخص دیگه رو امر به آن بکنم یا نکنم؟ (مثلا بگم فلانی اینقدر چشم روی دنیا نداشته باش درحالی که خودم دارم)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بحث در آن است که هر انسان مؤمنی در روز عاشورا با غم بزرگی روبرو می‌شود بخصوص امامِ حیّ و حاضر، و از این جهت برای دفع فشاری که به قلب مبارک آن حضرت می‌آید فرموده‌اند برایشان صدقه بدهید. ۲. به هر حال تذکر به امر خوب، خوب است هرچند خودمان عامل آن نباشیم ولی وقتی تأثیر اساسی می‌گذارد که خودمان نیز مقیّد به آن سخنان باشیم. موفق باشید

نمایش چاپی