بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
25801

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در تفسیر آیه «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ» در تفسیر اثتی عشری دیدم که نوشته شده: (عزّت مؤمنان نيز پنج است: ۱. عزّ تأخير كه: نحن الآخرون السابقون. ۲. تيسير، كه: يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ. ۳. عزّ تبشير، كه: وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ*. ۴. عزّ توقير، كه:وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ*. ۵. عزّ تكثير، كه: انّكم اكثر الامم) دستیابی به این عزتها که خاصه مومنین است، آیا بصورت تکمیلی و تشریعی است که در مراحل مختلفی ظاهر می شود یا اینکه مومنین در امتحانات و فتنه ها و ابتلائات الهی در طول عمر مراتبی از این عزتها را در می یابند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم در مسیر ایمان و اظهار ایمان در صحنه‌های مختلف، آن عزّت جای خود را باز می‌کند. موفق باشید

25585

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد عزیز خدا قوت. سوالی ذهن مرا مشغول کرده که اگر وضو در فلسفه خود بدلیل نگاه به کثرات بوده پس چرا پیامبر وضو می گیرد؟ دوم اینکه آیا حقیقت الانسان که خطا کرد منظور اهل بیت (ع) هم بوده یا نه؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع «النفس جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» مربوط به نفسِ همه‌ی انسان‌ها است. در این مورد سری به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» بزنید بد نیست. موفق باشید

25525
متن پرسش
سلام و عرض ادب؛ استاد، در این ایام ویژه که در شُرُف انتخابات مجلس هستیم، کانال های اصلاح طلب و جریان بهار متاسفانه بصورت عجیبی پا رو از دعواهای سیاسی بیرون گذاشته، در مبانی ولایت فقیه، راهپیمایی اربعین حسینی، مبانی تمدن نوین اسلامی، شهدای مدافع حرم و اصول مد نظر امام راحل می تازند و حتی ادعا کردند چرا باید وسط پرچم کشور، علامت الله باشد که اول انقلاب در اثر یکسری تندروی ها بود و الان بهترست همان شیر و خورشید قرار بگیرد. بسیاری دوستان پیش من می آیند و پس از جلساتی که در مسجد داریم مدام از شبهاتی میگن که کانال های اصلاح طلب و جریان وابسته به رئیس جمهور قبلی می اندازن و حتی گوی سبقت رو از ضد انقلاب خارج نشین هم ربودند. جریان انقلابی در مقابل چنین برنامه هایی ویژه در ایام انتخابات بهترست چگونه وارد شود و جدال احسن کند؟ موفق باشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «نحن ابناء الدلیل» ما فرزندان دلیل هستیم. خدا را شکر که این شبهات را می‌کنند تا ما با دلایل خود از یک طرف جایگاه تاریخیِ خودمان و انقلاب اسلامی را، و از طرف دیگر جایگاه استکبار را روشن کنیم. به قول مولوی: «در جهانِ جنگ این شادی بس است / که برآری بر عدو هر دم شکست». موفق باشید

25327

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و احترام: وقت بخیر. اگه یه نفر اصلا نتونه با کتب سطحی مثل کتب روانشناسی غربی و یا کتب دیگر مشابه به اینها ارتباط بگیره و علاقش بیشتر به سمت کتب ثقیل و عقلی و سنگین باشه به نظرتون چه استعدادیه و چه رشته ای میتونه این استعدادش رو به تکامل برسونه؟ کتب عقلی و عرفانی خیلی علاقه مند است ولی نمیدونه که نقطه شروعش چی باشه و در چه علمی میتونه تبحر پیدا کنه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه طور است که نظری به سیر مطالعاتی موجود بر روی سایت بیندازید. سعی ما نیز همان بوده که عقل انسان‌های آماده‌ی تفکر که گرایش آن‌ها عرفانی است را مخاطب قرار دهیم. موفق باشید

25182
متن پرسش
سلام پدر عزیز و بزرگوار و عزیزتر از پدر: استاد ذهن بنده چند وقت یه بار درگیر دولت و رئیس دولت یعنی جناب روحانی میشه و از عملکردهای ایشون دچار بهت و شگفتی، حرف و حدیث پیرامون تحلیل عملکرد و نیات ایشون زیاده، عده ای میگن ایشون منافق هستن و عده ای میگن نه اینجوری نیست و ایشون فقط جاهل هستن یا علم اداره دولت و کشور رو نداره ولی نیات بدی هم نداره، می خواستم ببینم نظر شما استاد در مورد ایشون و نیاتشون چی هستش؟ نظر شما برای بنده مهمه، ان شاءالله نظر رحمت خداوند و دعای خیر اهل بیت همراه همیشگیتون باشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که در ابتدایِ آمدن این دولت عرض شد این دولت از جنس انقلاب اسلامی نیست تا بتواند اهداف اصیل انقلاب اسلامی را دنبال کند. به نظر می‌آید همان روش برخورد رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» با این دولت، بهترین روش باشد تا إن‌شاءاللّه مردم متوجه شوند این جریان فکری برای ادامه‌ی زندگی در بستر انقلاب اسلامی شایستگیِ لازم را ندارد؛ هرچند که باید به روش مقام معظم رهبری، آنان را تحمل کرد. موفق باشید

25076

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و تشکر بابت جواب به سوالاتم. من چند سوال دارم. اول اینکه چطور می شود متوجه شویم که آیا جادو شده ایم یا نه؟ یا اینکه آیا جادو یا سحر در زندگیمان افتاده؟ من خانمی بیست و نه ساله هستم که هفت سال است ازدواج کرده ام که از حدود دو سال و نیم پیش شاهد تغییر رفتار یک دفعه ای همسرم شدم به طوری که ایشان جواب حرف من را هم نمی دهد و بعضی اوقات اصلا از صبح تا شب یا در خانه نیست یا اگر هست شده که کلمه ای با من حرف نمی زند و جواب حرفهایم را با عصبانیت می دهد هر چند من سعی در آرام کردن اوضاع دارم و بعضی از رفتارهای غیر طبیعی که باعث تعجب دیگران هم شده البته قبلا اختلاف بین ما بوده اما اصلا در این حد نبوده و من قبل از این دو سال و نیم سختی زیادی را به خاطر مسایل اقتصادی همسرم تحمل کرده ام اما بعضی وقتها او حتی این قضیه را برعکس می داند و رفتارهای این چنینی. من فکر می کنم شاید جادو باشد که البته دشمن هم زیاد داریم و اما از شما عاجزانه در خواست راه حل دارم. اول از کجا بدانم جادو هست یا نه. با این فرص که در ذهن من وجود جادو در زندگیم خیلی قوی حس می شود و دوم اینکه راه حل چیست و سوم اینکه آیا اینکه آموختن سحر برای ابطال آن اشکال ندارد نظر درستی است که من از علما خوانده ام؟ چهارم اینکه یکی از افراد درجه دوم فامیل دایم به من گوشزد می کند که افراد جادوگری در اطرافم هستند که باید مواظب باشم البته در مورد یکی از آنها به من صدق حرف های ایشان ثابت شده، اما ایشان در مورد دو نفر از اعضای خانواده خودم نیز این نظر را دارند. خب سوال من این است وظیفه من در مواجهه با آنها چیست؟ آیا می شود با آنها قطع ارتباط کنم وقتی آنها خانواده من هستند؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد چیز مشخصی نمی‌دانم ولی فکر می‌کنم با روحیه‌ی توحیدی که خدا را مدّ نظر داشته باشیم و خوش‌خلقی و صله‌ی رحم و قانع‌بودن به آن‌چه حضرت حق عطا کرده است، چنین نقشه‌های شیطانی خنثی می‌شود. موفق باشید

24839
متن پرسش
سلام: آیا استفاده از استخاره در مراحل انتخاب همسر کار درستی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر تحقیقات لازم در ردّ و قبول یک موضوع انجام شود و باز به جایی نرسیم، استخاره جا دارد. موفق باشید

24770
متن پرسش
سلام استاد گرامی: قلب داغداری داریم که شانه ای برای گریه کردن نمی یابیم. دوستان ما در کشمیر محاصره اند و در سایه سکوت رسانه ها، هند جنایتکارانه و با اطمینان، کشمیر را تجزیه کرد و با یک میلیون نظامی بر منطقه مسلط شده است. همه راه های ارتباطی را قطع کرده اند و هیچ کس از آنها خبر ندارد. شیعیان و هندوهای منطقه را از بقیه مسلمانان جدا کرده اند، خبرهایی رسیده که امروز در یکی از شهرهای شیعه نشین تظاهرات برگزار می‌شود، و نظامیان هند در حال حاضر بر جان و مال و ناموس مسلمانان حاکم شده اند. به گفته امام خمینی : اگر توحید کلمه کنید، هندوی بدبخت چطور می تواند کشمیر عزیز را از ما بگیرد از مسلمانان بگیرد و از کسی کاری برنیاید. استاد گرامی کشمیر از نظر تاریخی و فرهنگی و مذهبی آن قدر به ما شباهت دارد که ایران کوچک به آن می گویند. مردمی که عاشق ایرانند، قلبشان در دیدار امام خامنه ای ای می تپد و فرقی نمی‌کند شیعه باشند یا سنی. می گفتند از اینکه ایران در فشار اقتصادی است ما خیلی ناراحتیم و همین هست که رهبری فرمودند کشمیر در جهان اسلام هم مظلوم است. رسانه های داخلی هم فقط آن چیزی که در رسانه های خارجی می آید را تکرار می کنند. اشک می ریزیم و شبیه مادر فرزند از دست داده ای سراسیمه به هر سو می دویم و کمک می طلبیم. هند، به عمد کاری کرده که بگوید دعوای کشمیر، دعوای هند و پاکستان است و بقیه دخالتی نکنند. چه کنیم؟ با این غم چه کنیم؟ وقتی بفهمیم که هند در این روزهای سکوت ما چه بر سر کشمیر آورد، آیا دیگر برای زنده ماندن و دق نکردن بهانه ای می ماند؟ همه این سطور با قلبی مالامال از غم و چشمانی اشک بار نوشته شد. هل من ناصر ینصرنی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این صحنه با روحیه‌ی خاصی که مردم نجیب و مظلوم کشمیر دارند و هرگز تسلیم فرهنگ خشونت و قدرت حاکمان هند نمی‌شوند؛ امید گشوده‌شدن افقی جدید می‌رود، به همان معنایی که دنیای مدرن خواست فلسطین را از آنِ خود کند و استخوانی شد در گلویش و ظهوری شد برای ناتوانیِ آن. کشمیر، راهی است تا غفلت جهان اسلام بیش از پیش از آن چه بر مسلمانان می‌گذرد، آشکار شود و به خود آیند تا بودنِ دیگری را تجربه کنند. موفق باشید

24579

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم چه موقع باید خونده بشه؟ بعداز نهایه الحکمه یا قبل از آن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده بهتر است بعد از کتاب «نهایه» مطالعه شود. موفق باشید

33376
متن پرسش

سلام استاد: من پرسشگر شماره 33342 هستم. من در ایام جوانی خوابی دیدم که من مردم. و جمعیت بسیار زیادی تابوتی روی دست، باشکوه می‌بردند و حس درونم این بود که مرده ی داخل آن تابوت می‌توانم من باشم! و به آنها از دور نگاه می‌کردم. ولی من راهی دیگررا انتخاب کرده و رفتم که ابتدا خانه های خرابه بود و در همین حین احساس کردم شخصی که اسمش هادیست، بسیار مهربان پشت سرم همراهم است. بعد یهو هادی رفت و روبرویم هیچ و هیچ و هیچ شد و تاریکی محض. فقط به سمت جلو برده می‌شدم. وهیچ می‌دیدم و تاریکی! که انگار می‌خواست تمام هم نشود! هیچی ادامه داشت تا وحشت زده از خواب پریدم. -آن موقع آن خواب را جدی نگرفتم. الان به این سن فکر می‌کنم نکنه راه را واقعا دارم اشتباه انتخاب می‌کنم و واقعا درهیچ درجا می‌زنم و می‌روم. بنده به شدت به عرفان و عارف شدن از کودکی، علاقه مند بوده و هستم و دوست داشتم همچون مولانا باشم! برای همین لحظه ای از مطالعه و تحقیق از نوجوانی دست برنداشتم. شاید بهتر بود از همان اول با شما آشنا می‌شدم و این همه سال (تقریبا هفده سال) را هدر نمی‌دادم. البته خوبی که داشت حداقل این بود که الان به پوچی تمامی مکاتب غرب و عرفانهای آنها پی برده ام. البته ناگفته نماند با توجه به روحیه ای که از خودسراغ دارم. اتفاقاهمین جا و همین اکنون باید با شما و کتابها و سخنرانیهای شما آشنا می‌شدم. جسارتا اگر قبلا شما را هم می‌شناختم حتی یک کتاب هم از شما نمی‌خواندم. چون در آن دوران، غرق در نوع تفکر و سخنان روشنفکران و روانشناسان غربی و عرفان اوشو و نیچه و امثال او و فروید و کلا مطالعه و حتی پخش آثار آنها بودم و برایم بزرگ و دانشمند می‌نمودند!! البته هدفم ابدا تقابل و جنگ با دین اسلام نبود! به اصطلاح دوست داشتم همه ی گزینه ها را روی میز انتخابم برای دین و سبک زندگی، داشته باشم نه فقط گزینه ی اسلام را! خلاصه شبانه روز مطالعه داشتم ولی نه کتب نویسندگان اسلامی! حال استاد بعد از این همه سال بنده به چنین عقیده و افکار و برداشتی رسیده ام. و اعتقاد کامل به اسلام عزیز آورده ام. و می‌خواهم مطمئن شوم که سر عقیده ی درستم. چون ذهنم قبل از این بسیار آشفته و بی تمرکز، شده بود با توجه به مباحثی که اینگونه عرفانها دارند که کلا با دین در تضاد است یا بعضا با دین اصلا نمی‌خواند، بسیاربسیار گیج شده بودم و حتی تارک نماز و سردرگمی و حیرانی همیشگی داشتم!! یک سال پیش، فردی مومن دو کتاب از شما را به من معرفی کرد. کتاب فرهنگ مدرنتیته و توهم شما و گزینش تکنولوژی از دریچه ی توحیدیتان، که بسیار بنده را تکان داد و نگاهی نو برای من بود! اکنون در این سن، درکی که از این راه زندگی ام، که طی کردم و داشته ام را برای شما مکتوب می‌کنم. لطفا بیان کنید کجا اشتباه فکر می‌کنم. چون واقعا دوست دارم عارف بشوم و قصدم فقط سوالی گذرا و یا انباشت علم از اولم نبود! می‌توان اینگونه فکر کرد؟ -ن ماز: هدفش ریشه کن کردن کامل ناپاکی های ذهن و رسیدن به بالاترین میزان شادی برآمده از رهایی است؟ البته نماز با حضور ذهن واقعی! - ومراقبه شبانه ی اعمال توصیه شده توسط علمای دین: راهی برای تغییر خود از طریق خودنگریست. - ذکرگویی مدام توصیه شده از ائمه اطهار، مثل گفتن زیاد لا اله الا الله: این راه متمرکز بر ارتباط عمیق دو جانبه بین ذهن و قلب است. این روش که به همراه مراقبه که گفته شد، که بر مبنای مشاهده و کاوش توسط خود، به ریشه ی ذهن و بدن سفر می کند، ناپاکی های ذهنی را به مرور از بین می برد و در نهایت با کسب آگاهی و تهذیب نفس. مجموعا تمام این سه گزینه، به داشتن ذهنی متعادل و پر از عشق و شفقت در پایان زندگی فرد می انجامد. می‌توان گفت سبک زندگی دیندارانه از همان کودکی، به مثابه علمیست که افکار، احساسات، قضاوت ها و حس های فرد را هدف می‌دهند. چگونگی اینکه فرد چگونه رشد کند، چگونه تولید رنج کند یا خود را از رنج رهایی بخشد، چگونه قضاوت کند، چگونه احساس و حتی خیال کند. همه را آن علم و جهان بینی، مشخص می‌کند. در حقیقت این نوع علم زندگی را با آگاهی فزاینده، جدایی از پندار، تسلط بر خویش و صلح همراه می گرداند. البته شرکت در این دوره ی علمی که می‌توان گفت از سن بلوغ هر فرد شروع می‌شود به کار سخت و جدی نیازمند است. کسب این علم، دارای سه مرحله است. ۱. مرحله ی اول این است که در طی این دوره از زندگی از کشتن، دزدی، فعالیت جنسی خلاف شرع، گفتن سخنان بیهوده و مصرف مواد مخدر و کلا هر چیزی موافق با هوای نفس و دین است خودداری شود. انجام این اصول اخلاقی ساده، ذهن پریشان را آرام می سازد تا بتواند وظیفه ی دشوار خودنگری را انجام دهد. ۲. مرحله ی دوم، کسب تسلط بر ذهن است که فرد، تمرکز و توجه بر روی واقعیت زندگی را پیدا و درک کند که از جمله مفاهیم اصلی که باید انسان در حین روبرو شدن با واقعیات زندگی بیاموزد: رفتار، کنترل برخود، مسئولیت پذیری و واقعیت پذیری و حضور در لحظه است. در این مرحله انسان باید یاد بگیرد که در نهایت جز خودش هیچ کس مسئول وضعیت زندگی خود او نیست و افراد خودشان هستند که انتخاب می‌کنند در کدام یک از مسیرهای سلامت یا بیماری روانشان گام بردارند.  بنده در جوانی دو کتاب در این زمینه مطالعه کردم از دکتر گلاسر بنام واقعیت درمانی و تئوری انتخاب که بسیار کمک کننده بود: دو هسته اصلی توصیه شده در کتاب واقعیت درمانی، مسئولیت و انتخاب است. این رویکرد روانشناسی به زمان حال بیشتر از گذشته اهمیت می‌دهد. خودآگاهی را به ناخودآگاهی ارجح می‌داند. بیماری روحی را یک فرایند فرار از مسئولیت فرد می‌داند و به اهمیت بالا بردن بینش، برای تغییر رفتار او تکیه می‌کند. هدف واقعیت درمانی، جایگزین کردن انتخاب‌های موثر به جای انتخاب‌های ناموثر و تبدیل سبک زندگی رضایتمند به جای زندگی غیررضایتمند است. و تئوری انتخاب در محتوای خود فلسفه کنترل بیرونی را به چالش می‌کشد و در مورد انتخاب فاعل بودن به جای مفعول بودن انسان سخن می‌گوید. آقای گلاسر تئوری انتخاب و واقعیت درمانی را در واقع روانشناسی کنترل درونی می‌‌نامد. از دیدگاه گلاسر انسان‌ها اکثرا از تلاش برای کنترل بیرونی استفاده می‌کنند و خیلی از افراد به نوعی یا در معرض کنترل بیرونی قرار دارند و یا در حال تلاش برای رهایی از این کنترل و رساندن خود به جایگاهی که خودشان بتوانند دیگران را تحت کنترل در آورند هستند و به همین دلیل شادکامی ‌و احساس سعادت موضوعی دست نیافتنی برای انسان به شمار می‌رود. درواقع گلاسر این‌گونه بیان می‌کند که اگر رفتارهای ما به جای نیازهای درونی توسط موقعیت یا محیط بیرونی هدایت شود، ما مشکلات و نارضایتی‌های روانی را تجربه می‌کنیم. در واقعیت درمانی به حضور در لحظه بسیار تأکید می‌شود. گلاسر معتقد است که اعمال و رفتارهای ما توسط رویدادهای گذشته کنترل نمی‌شوند بلکه تحت تأثیر نیازهای برآورده نشده ما در حال حاضر قرار دارند. در این نظریه تا حد زیادی بر مفهوم بودن در «اینجا» و «اکنون» تأکید می‌شود تا افراد بتوانند رفتارهای کارآمد همراه با مسئولیت‌پذیری بیشتر را تجربه کنند. و خلاصه ی کلام اینکه: در جلسات روان درمانی به افراد کمک می‌کنند تا بدانند تنها در صورتی می‌توانند در جهت مثبت حرکت کنند که کنترل زندگی خویش را دست بگیرند و توسط نیروها و انگیزه‌های درونی خود هدایت شوند، نه نیروها و انگیزه های بیرونی. ودر این بین به کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید از جفری یانگ برخورد کردم، مفهوم طرح‌واره ها برای اولین بار توسط دکتر جفری یانگ مطرح شد. وی این مفهوم را اینگونه تعریف کرد: تله های شخصیتی یا همان طرحــــواره ها ساختار روانی و چهارچوب فکری هر انسان است. که در زمان قرار گرفتن در موقعیت های مختلف باتوجه به آن افکار و احساسات خاصی به سراغش آمده و در نهایت رفتار خاصی از وی سر میزند. اجازه دهید برایتان یک مثال بزنم. سخنرانی در جمع ممکن است فردی را مضطرب و فرد دیگری را به هیجان آورد هر کدام از این افراد طرحواره هایی دارند که زمانی که در این وضعیت قرار میگیرند، یعنی از آنها خواسته میشود که در جمع سخنرانی کنند فعال میشود و در نهایت فردی را مضطرب کرده و فرد دیگری را به وجد می آورد. طرح واره ها عموما در زمان کودکی شکل گرفته و در ابتدای نوجوانی خود را نشان داده و عمولا تا کهنسالی همراه فرد است .و تجربیات زندگی فرد در کودکی موجب شکل گیری آنها میشود. به طور مثال بزرگسالی که در زمان کودکی با والدینی زندگی میکرده که عادت داشتند تمام کارهای او را انجام دهند و به وی اجازه نمیدادند مستق عمل کند، با طرحواره ی وابستگی بزرگ شده است و احتمالا همچنان در دنیا به دنبال افرادی میگردد تا کارهای او را انجام دهند.  هر فردی از کودکی دارای چندین طرحواره شده، که باعث اختلالات در شخصیت او ورفتار بد الان او بصورت ناخودآگاه شده است. . معرفی انواع طرحواره ها:  طرحواره های حوزه طرد و بریدگی: . تله رها شدگی . تله بی اعتمادی . تله محرومیت هیجانی . تله نقص و شرم  طرحواره های حوزه خودگردانی و عملکرد مختل شده: . تله وابستگی و بی کفایتی . تله آسیب پذیری . تله شکست طرحواره های حوزه محدودیت های مختل شده: . تله بزرگمنشی و احساس استحقاق . تله خویشتن داری ناکافی. طرحواره های حوزه دیگر جهت مندی:  . تله ایثار  . طرحواره های حوزه گوش بزنگی  . تله جلب توجه . تله منفی نگری . تله بازداری هیجانی . تله معیارهای سخت گیرانه که البته بسیار سخنانم طولانی میشود برای توضیح دادن بیشتر که هر بند بالا توضیح خود را دارد که البته در کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید از جفری یانگ نوشته شده است.استاد تمام این حرفها در سر من هست .و شبانه روز فکر میکنم نکند من به اصطلاح درگیر پوسته هستم و از چیزهای مهمتر عرفان اسلامی غافلم! 3-وبالاخره در مرحله سوم و پایانی ،زندگی فرد ،در طی سالیان مراقبه و نماز و خودنگری و درک واقعیت ومطالعه و رسیدن به این آگاهی ها و پذیرش واقعیت و کسب مقام توکل ورضا و تسلیم درونی، ذهن سالک، آرامتر و متمرکزتر شده است و به مقصد نزدیکترشده است. وسرانجام در روزهای پایانی زندگیشان، افراد ، اگر راه را گم نکرده باشند یا درجا نزده باشند.و راه را طی کرده باشند. عشق و شفقت و خیرخواهی برای همگان را فرا گرفته اند چون درون خود را از ناخالصیها پاک کرده اند!و طریق عشق ورزی به خلق و دیگران را در درون خود دارند. اکنون آن فرد به مقام رضا.توکل.تسلیم .در کنار حب خدا و اهل بیت ..در وجود خود رسیده است. ومیتواندعشق بورزد و میداند که عشق چیست. برخلاف ابتدا که نفس بود و بر اصل لذت طلبی و خودخواهیها تصمیم میگرفت.و از عشق و عقیده وعمل بویی نبرده بود! (در واقع اکنون با درمان و آگاهی حس درون او عشق و خداگونه شده است!)وفقط در این زمان است که میتواند پاکی و خلوص به دست آمده در وجودش را با تمام موجودات تقسیم کند. استاد این همان کمال انسان و با خدا یکی شدن اوست که مد نظر دین است؟و یا باید حتما چشم برزخی در همین جهان باز شود؟وچیزی غیر این مد نظر شماست؟بایدحتما شهود داشت؟یا چی؟این فکر و خیالات مرا راحت نمیگذارد.چه کنم؟البته با توجه به سنم زمان دیگری ندارم و اضطرابم و اضطراب که ایا راه را درست رفته ام؟ استاد الان با توجه به اطلاعات بنده سیر مطالعاتی بعدی من از چه فردی باشد؟من در مطالعه سیری ناپذیرم .تمام کتب و سخنرانیهای شما را گوش کرده و خوانده ام و کتب شهیداستاد مطهری،پناهیان ،استادشجاعی و... الان سیر مطالعاتی جدیدی میخواهم.راه جدیدی روبروی خود گشاده میخواهم.چه کنم کدام راه بروم؟ این سوال هم برایم مطرح است.آیا اصلا چیزی به اسم ذهن داریم. و یا اینکه بجای ذهن در دین به ذهن چی میگن،همون قوه ی خیال میشه ذهن؟؟ اگر بطور مداوم سیرمطالعاتی جدیدی نداشته باشم شبانه روز در این افکار غوطه ورم و آنها را نشخوار میکنم.من خودمو میشناسم دست وردار نیستم.وبه نظرم این درجا زدن است!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که بنده علم تعبیر خواب ندارم و فکر هم نمی‌کنم نیاز است که جنابعالی خود را در خوابی که دیده‌اید دنبال کنید؛ حرفی نیست. حرف بر سر یافتن «خود» است و حضور بیکرانه در ابعادی بیکران. از نظر بنده در مقایسه آنچه افراد مذکور فرموده‌اند و هر کدام نیز بُعدی از ابعاد انسان را مدّ نظر دارند، همه و همه در آخرین دین، از طریق آخرین پیامبر به عالی‌ترین شکل به میان آمده است. تأسف بنده در این‌جا است که می‌بینم چگونه بعضی از عزیزان بدون تأمّل و تعمّق بر آموزه‌های دینی و مباحث «معرفت نفس» و وسعت و حضور نفس در عوالم دیگر و ابدیت، وقت خود را مشغول اموری می‌کنند که هرچه هست اگر غلط نباشد، که عموماً غلط نیست؛ ناقص است.

بنده انقلاب اسلامی را راهی می‌دانم به سوی «یوم الفصل» که از یک طرف افرادِ معتقد به انقلاب، انقلاب اسلامی به عنوان تاریخی که در آن قرار دارند، آن‌ها را در بر گرفته و نوعی حضور را به آن‌ها عطا کرده، و از طرف دیگر بسیاری از ابعاد آن انقلاب همچنان نهفته و پنهان است و هر اندازه در تقوای الهی نسبت به پاس‌داشت آن کوشش کنیم، به همان اندازه احساس حضورِ تاریخی ما شدت می‌یابد و بیشتر احساس می‌کنید ذیل اراده الهی نسبت به اهدافی که در پیش است حاضرید و در شعف حضور قرار می‌گیرید، امری که در نسبت با شهید حججی و شهید حاج قاسم سلیمانی برای رفقا پیش آمد. چه اندازه خوب است که رفقا جهت درک هرچه بیشتر «خود»‌ متوجه حضور تاریخی خود و تاریخی که آن‌ها را در برگرفته است؛ باشند. در این صورت در شعف حضور ذیل اراده الهی، خود را خواهند یافت. موفق باشید

31994
متن پرسش

سلام: آقای صمدی آملی در جایی می‌گوید اصل جمله دکارت که «من فکر می‌کنم پس هستم» مربوط به ابن سینا هست که به نظر ایشون دکارت باید ذکر می‌کرده که بوعلی این جمله را گفته حال سوال من اینست که اگر این حرف درست باشد پس تاریخی با دکارت شروع نشده و روح جدیدی در تاریخ با آقای دکارت دمیده نشده نظر شما چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه این‌طور نیست. آنچه ابن‌سینا می‌گوید اساساً با جمله دکارت متفاوت است. جناب ابن‌سینا در این‌که انسان با نظر به علم به خود به صورت حضوری امکان شک برایش منتفی است، سخن به میان آورده. و این غیر از آن است که جناب دکارت بنا دارد مبنای سوبژگیِ انسان را به میان آورد که از طریق کانت به رشد کامل رسید و عملاً تاریخ جهان انسان مدرن پیش آمد. درک سخن دکارت با فهم تاریخی که او در آن است ممکن است. نباید سخن متفکران غربی را در دل فلسفه خود تفسیر کرد زیرا در این صورت باز در محدوده فلسفه خود می‌مانیم و توصیه بنده به رفقایی که فلسفه اسلامی می‌دانند آن است که گمان نشود فقط یک فلسفه داریم، غافل از آن‌که فلسفه‌ها داریم. موفق باشید      

31184

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد خوبم: التماس دعا. استاد جان مطلبی رو گوش می‌دادم در خصوص آهستگی. این که برای علاقه مند شدن به هر کاری آن را با طمانینه و آهسته انجام بدید (که نماز میتونه مثال بارزش باشه) و در این سخنرانی اشاره شد به بودا که میگه: من وقتی می‌خورم فقط می‌خورم و وقتی می‌خوابم فقط می‌خوابم و وقتی حرف می‌زنم فقط حرف می‌زنم. استاد جان سوال من این است که ۱. این موضوع در آموزه های اسلامی نیز تأکید شده؟ ۲. آن چه که بودا برای خود فضیلت میدونه، یعنی تمرکز بر هر فعالیت، واقعا فضیلته؟ ۳. چطور به این فضیلت دست یابیم؟ سپاسگزارم از وجود پرمهرتان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این آموزه‌ها از موارد ضعیفی است که ما در آموزه‌های دینی خود متوجه آن هستیم و در این رابطه در کتاب «عالَم انسان دینی» مطالبی عرض شده است

از اميرالمؤمنين (ع) هست كه:

ما فاتَ‏ مَضَى وَ ما سَيأتِى فَأين‏

 

قُم فَاغْتَنِم الْفُرْصَه بَينَ الْعَدَمَين‏

     

آنچه از دست رفت كه گذشت، و آنچه هم كه نيامده، كو؟ پس همت كن و فرصتى را كه بين دو عدم- گذشته‌‏اى كه رفت و آينده‌‏اى كه نيامده- قرار دارد، غنيمت شمار همچنان كه حضرت مى فرمايند:

«الْمَرْءُ بَيْنَ سَاعَتَيْهِ»[1] انسان بين دو ساعت - ساعتى كه گذشت و ساعتى كه نيامده - جاى دارد خداوند با نورى كه بر قلب انسان مى‏‌اندازد، او را با خودش روبه‌‏رو مى‏‌كند تا راه را به او بنماياند، از اين به بعد اين انسان است كه بايد مواظب باشد از آن ملاقات گوارا نهايت استفاده را بكند وگرنه آن نور مى‏‌رود و او براى هميشه محروم مى‏‌شود. حضرت اميرالمؤمنين (ع) در اين مورد مى‏‌فرمايند: «مَنْ وَجَدَ مَوْرِداً عَذْباً يَرْتَوي مِنْهُ فَلَمْ يَغْتَنِمْهُ يُوشِكَ أنْ يَظْمَأَ وَ يَطْلُبَهُ فَلا يَجِدَهُ».[2] هركه جايگاه آب گوارايى را كه مى‌‏تواند از آن سيراب گردد بيابد و آن را غنيمت نشمارد، بى شك تشنه ماند و در شرايطى قرار گيرد كه طلب آن كند پس آن را نيابد. يافتن آب گوارا در حديث فوق، همان به سراغ ‏آمدن «وقت» است و غنيمت‏ شمردن آن، به اين شكل كه انسان قلب خود را براى تجلى آن نور از هر فكر و خاطرى خالى كند و از غير حق جان را منصرف گرداند، در اين حال مى‌‏گويند به پيام «وقت» عمل‏ كرد.

موفق باشید

 


[1] ( 2)-« تصنيف غرر الحكم و درر الكلم»، ص 473.

[2] ( 3)-« غررالحكم»، ص 474.

30894
متن پرسش
همه قبیله من، عالمان دین بودند مرا، معلم عشق تو شاعری آموخت. استاد عزیز، تقارن سالروز بزرگداشت مقام معلم با ایام شهادت بزرگ معلم لایُعلّم تاریخ، زبانم را از کاربست کلمه "تبریک" شرمگین می نماید، اما خواستم بدانید خدای تبارک و تعالی را شاکرم که در کشاکش طوفان مشکلات کمرشکنی که ۱۲ سال پیش چهارستون زندگیم را میلرزاند خداوند شما را پیش رویم گذاشت. استاد جان نیکو ردایی است معلمی، که خداوند بر قامتتان اندازه زد، خدا را سپاس. دعایم کنید در این لیالی قدر. دعایم کنید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امید است در تاریخی که همه‌چیز تبدیل به کالا شده است حتی انسان، بتوانیم از طریق معلمی احساس کنیم که انسان‌ها بالاتر از کالاها هستند و نباید به عنوان یک کالا، قیمتِ آن را پول و حقوقش تعیین کند. زیبایی معلمی در آن است که در تاریخی که همه‌چیز کالا شده است، خود را کالا نداند. امید است در نسبت با همدیگر، انسانیتی را حسّ کنیم که کالا نیست. بنده بر خود فرض می‌دانم که در همین رابطه دعاگوی عزیزان باشم. موفق باشید

30687

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: همیشه دیدگاهم همان روال زندگی طبیعی بوده و هست و از مواردی همچون دعا نویسی و طلسم و این موارد هرچند که بوده دور بوده ام. از نظر دین اسلام وظیفه ما نسبت به چنین مواردی و اساتید بزرگی که به این موارد وارد شده اند مثل طلسم آقای شیخ بهایی و غیره چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم ما نیاز به این موارد داشته باشیم. وقتی در سیره‌ی ائمه «علیهم‌السلام» چنین مواردی به چشم نمی‌خورد. موفق باشید

30646
متن پرسش
با سلام: آیا در مورد نظر به نظام جمهوری اسلامی سخنانی در این روزها داشته‌اید که از آن استفاده شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اخیراً عرایض خاصی نداشته‌ام. ولی رفقا در همین امروز در «سُها روم» ساعت ۱۰ صبح گفتگوهایی دارند که خوب است با اتصال به آن در جریان قرار گیرید. موفق باشید
آدرس سها روم
https://dialog.sohasima.ir/ch/soharoom

 

30588

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
تفاوت عقل فعال و الهام چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عقل فعّال یکی از مراتب عالَم وجود است و الهامات معنوی از اثرات تجلیّات آن عقل می‌تواند باشد که در اصطلاح دینی همان القائات ربّانی است که توسط فرشتگان القاء می‌شود. موفق باشید

29496

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد خدا قوت. با توجه به اینکه ما طلبه هستیم و می خواهیم از فکر دکتر داوری و فردید و کسانی که در زمینه غرب صاحب نظر هستند استفاده کنیم از چه موقعی می توانیم شروع کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که بتوانید نکاتی که آقای دکتر داوری را می‌فرمایند را بفهمید؛ خوب است که آثار ایشان رادر کنار خود داشته باشید. اخیراً متنی تحت عنوان «نوع مواجهه با متفکران در بستر انقلاب اسلامی» در حال تهیه است که إن‌شاءالله می‌تواند بهتر جواب این سؤال را بدهد. موفق باشید

29492

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد گرامی: در مورد این سوال داشتم که آیا لقمه ای که انسان در مهمانی که تعارف می‌کنند و از ته دلشان راضی نیستند حلال است یا شبهه ناک؟ و آیا لقمه در راحتی امور دنیوی اثر داره یا نه؟ مثلا باعث بشه انسان از کار بیکار بشه، یا عزم و اراده اش رو در امور دینی از دست بدهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مطمئن نباشیم که آن لقمه با مال حرام تهیه شده، باید حملِ بر صحت کرد. موفق باشید

29004

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
چرا وقتی بعضی وقت ها از خواب بیدار می‌شویم، خیلی قبراق‌ و شاد نیستیم و با کوچکترین اقدام از کوره بیرون می‌رویم؟ و نمی تونیم صبور باشیم؟ آیا به نوع خواب و چطور می خوابیم ربط دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. شاید با ظهور احوالات مختلف، بنابراین است که ما را امتحان کنند. «ای برادر عقل یک‌دم با خود آر / دم به دم در تو خزان است و بهار». موفق باشید

28802
متن پرسش
سلام علیکم: در یکی از پرسش های قبلی، تنگ نظری و توقف در ظاهر دین و عدم نظر به حقیقت شریعت را عامل شهادت حضرت اباعبدالله (ع) دانستید. تحجر امروز چه رنگی دارد و امروز تحجر در چه پرچم و حضور و یا جریانی حاضر شده و تحجر امروز به نظرتان چه کس ها و چه پرچمی هست؟ آیا تحجر امروز علیرغم تاکید بر حفظ سیره نبوی و ادعای ستیزه با مدرنیته، خودش تحجر مدرن شده است و حتی در صحنه هایی به مدرنیته می‌رسد و حتی مایه تقویت پرچمداران عالم غربی می‌شوند و همسوی با آن می‌شود و چون نظر به حقیقت ندارد، به ظاهر اصالت می‌دهد چه ظاهر عادات گذشته چه ظاهر حیات مدرن و به نحوی از ارائه طرحی برای برون رفت از عالم غربی عاجزست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تحجر، صورت‌های مختلف دارد یک صورت آن لیبرالیته است که به پوزیتیویسم ختم می‌شود و نفیِ هرگونه امری غیبی. و طرف دیگر آن مقدسان نادان هستند که نه دیروز متوجه‌ی حضور تاریخی نهضت حضرت اباعبداللّه «علیه‌السلام» شدند و نه امروز متوجه‌ی انقلاب اسلامی در جهانی هستند که انقلاب، در آن حاضر است. در آخر شرح غزل ۸۸ عرایضی در این مورد شده است. در بحث اخیری که در شرح کتاب «فتح خون» شهید آوینی شد، در این مورد نیز نکاتی مطرح گشت. موفق باشید

28545

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و وقت بخیر: سوال من در ارتباط با قرارداد ۲۵ ساله ایران و چین است. واقعا دل انسان بدرد میاد، این‌همه استقامت کردیم که به این نقطه برسیم؟ خزانه دولت خالیست قبول، پول نداریم قبول، نفت نمی توانیم بفروشیم قبول، کشورهای دوست جرات ندارند بدون اجازه امریکا از ما چیزی بخرند یا بفروشند قبول، ولی دلیل می شه کشور رو به چین بفروشیم؟ مگر استقلال از اصول شعار انقلاب نبود. در ثانی گیریم که عده ای به هر دلیل و توجیهی چنین تصمیمی گرفته اند، سوال اینه چه کسی به آنها اجازه داده از جانب همه ملت ایران و همچنین فرزندانی که به دنیا نیامده اند چنین تصمیمی بگیرند، تصمیمی که به نیابت از ایرانیان گرفته بشه و به اونها اطلاع هم داده نشه؟ عده ای استدلال می کنند چون صدای آمریکا در آمده پس قرارداد خوبیه اولا این عقل و شعورتون وقتی که آمریکا برجام رو پاره کرد کجا بود، دوم وقتی ما مملکت رو عرصه تاخت و تاز چین کنیم البته آمریکا ناراحت میشه ولی کدوم عقل سلیمی می گه این به نفع ایرانه. نکته: طبق اونچه که نقل شده: این همکاری حضور چین در بخشهای بانکی، مخابرات، خطوط ریلی، بنادر و ده ها پروژه دیگر را بشدت گسترش می دهد طبق آنچه که سخنگوهای پراکنده ایران در جاهای مختلف بیان می کنن: شما غلط می کنید می خواهید جزییات قرارداد رو بدانید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: صاحب‌نظرانِ دلسوز و آگاه، عکسِ آن را می‌گویند، چرا سختْ تحت تأثیر دشمن هستید؟ حداقل به این متن که بی‌بی‌سی مطرح می‌کند، فکر کنید:

واشنگتن پست: سیاست فشار حداکثری ترامپ شکست خورد مگر در سوق دادن ایران به سوی چین.

 

 

27738
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز تصور می‌کنم گریه های من در مجالس عزاداری تا به امروز از سر وهم و پندارهای خودم بوده. مثلا گریه کردن من برای مصیبت های کربلا، گریه کردن کسی بوده که دلش برای افرادی که در اون صحنه هستند میسوزه. در حالی که اهل بیت در اوج اقتدار و عزت این حادثه رو رقم زدن و نمیشه از سر ترحم برای اونها گریه کرد. گریه حقیقی باید چه گریه ای باشه و چطور به دست میاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر آن‌که در کتاب «کربلا؛ مبارزه با پوچی‌ها» بحثی در رابطه با اشک بر امام حسین «علیه‌السلام» شده است، در یادداشت ویژه نیز نکاتی عرض شده که در ذیل خدمتتان ارسال می‌شود: موفق باشید

جایگاه اشک بر حسين (ع)

قال الحسین (ع) : أ َنَا قَتِيلُ الْعَبْرَةِ لَا يَذْكُرُنِي مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَر [1] من كشته‏ ام براى اشك، مؤمن يادم نكند جز آنكه گريه‏ اش گيرد.

اشكي كه در شيعه هست با ناراحتي‌هاي عاطفي و احساساتي فرق اساسي دارد، اشك براي حسين(ع) عامل رابطه انسان است با مقاصد قدسي و لذا نه تنها شادي و نشاط را از شيعيان نمي‌گيرد، بلكه شادي و نشاط در زندگي شيعيان موج مي‌زند. ولي نبايد آن را با لذت‌گرايي يكي گرفت، زيرا تفاوت زيادي است بين آن شادي كه با پرهيزکاري همراه است و روح معنوي دارد با آنچه امروز در غرب هست كه لذت‌گرايي در آن مقصد و معبود شده است. در شيعه، شور زندگي با يادآوري غم غربت نسبت به عالم قدس همراه است و با فرهنگِ مرگ آگاهي راه خود را از قهقهه‌هاي اهل غفلت جدا كرده و سعي دارد خود را در فرحِ حضورِ با حق حفظ كند و اشك بر حسين (ع) نوعي طلب آن فرح است و آن‌هايي كه غم غربت در اين دنيا را مي‌شناسند مي‌فهمند حزن مقدس چه حلاوتي دارد و مواظب‌اند گرفتار لذت‌گرايي و خوش‌گذراني اهل دنيا نشوند و از ارتباط با حقايق وجودي عالم محروم گردند.

شیعه و غم و شادی و اشک

در زندگی شیعه شادی و طرب موج می‌زند، اما نباید آن را با لذت‌گرایی یکی گرفت، تفاوت زیادی است میان آن شادی که با پرهیزکاری همراه است و ویژگی معنوی دارد و آنچه امروز در فرهنگ غرب هست که در آن لذّت‌گرایی مقصد و معبود شده است.

در شیعه شور زندگی یا فرح، با یادآوری نوعی غمِ غربت نسبت به وطن معنوی، همراه است، که موجب حزن می‌گردد. این حالت از جمله حالاتی است که در اشعار عرفانی ما هویدا است و معلوم است که این حزن با ناراحتی عاطفی فرق بسیار دارد.

از آن‌جا که ما مرگ را در پیش داریم ناممکن است چون غافلان از غیب و قیامت از زندگی لذّت مستانه ببریم، و لذا فرهنگ شیعه در این «مرگ‌آگاهی» راه خود را از قهقهه‌های مستانه‌ی اهل غفلت جدا کرده است و با حزنی معنوی در فرحِ حضور است و متوجه است که ما در مقام موجوداتی معنوی با این عالم بیگانه‌ایم و یک نحوه باطن‌گرایی را دائماً مدّ نظر داریم.

آن‌هایی که غم غربت را می‌شناسند در دل حزن مقدس، فرح و حلاوتی می‌یابند که قابل مقایسه با شادی‌های اهل دنیا نمی‌باشد.

دیدگاه شیعه با پیروی از ائمه «علیهم‌السلام» این نکته را دائماً مدّ نظر دارد که این جهان ناقص‌تر از آن است که بتوان با نور حقیقت به طور کامل ارتباط پیدا کرد.

اگر این غم مقدس نبود عناصر شادی‌بخش افراطی بر زندگی تشیع غالب می‌شد و به مردمی تبدیل می‌شدند که بیشتر لذت‌گرا و خوش گذرانند.

حزن شیعه نیز به جهت احساس غم غربت یا حزن معنوی او است که خود را و بقیه را در این غم شریک می‌بیند و اگر این حزن معنوی نبود، خیلی زود فرح، شکل شادیِ بی‌محتوا به خود می‌گرفت و گرفتار لذّت‌جویی حسی می‌شد.

جایگاه عزاداری برای امام حسین «علیه‌السلام»

۱. عزادران امام حسین«علیه‌السلام» با حضور در مراسم عزای آن حضرت، در واقع خویشتن را مصیبت‌زده و داغدارِ حادثه‌ی عاشورا می‌یابند، گریه سر می‌دهند و بی‌تاب می‌شوند.

۲. در اشک برای حسین«علیه‌السلام» آرامشی ویژه و لذتی خاص هست متفاوت با غم‌ها و اشک‌های زندگی روزمرّه، غم معنویت، غم سوختن برای مظلوم، غمی است منشأ حرکت، و پویایی اجتماعی افراد را افزایش می‌دهد و به قلب و روح انسان نشاط همدلی با مظلوم را پدید می‌آورد و لذا از تکرار این غم و اشک ملول نمی‌شود.

۳. مهر و محبت به امام معصوم در ژرفای احساسات و عواطف شیعیان آن حضرت جای دارد و با تلاش شیعیان این پیوندِ عمیق عاطفی هرسال تکرار می‌شود، آن‌هم تلاش برای پیوندی عمیق‌تر. و لذا رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» فرمودند: «إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ حَرَارَةً فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لَا تَبْرُدُ أَبَدا» [2] برای شهادت حسین «علیه‌السلام» در قلوب مؤمنین حرارتی است که هرگز خاموش و سرد نمی‌شود.

۴. با توجهِ عاطفی به حضرت امام حسین «علیه‌السلام» سایر ابعاد شخصیت امام و اسلام مدّ نظر قرار می‌گیرد تا علاوه بر نظر به آزادگی و ظلم‌ستیزی و ایثار و حقیقت‌جویی که غذای جان انسان است، به مقام امامت نیز نظر ‌شود و آن دری می‌شود برای فهم معارف اسلامی از طریق روایات آن بزرگان، و فربه‌شدن در فضائلی چون صبر و حلم که زمینه‌ی نزدیکی به امامان معصوم می‌‌گردد و مرز تولّی و تبرّی که عامل نجات جامعه‌ی اسلامی است شکل می‌گیرد و معنویت به عنوان یک ارزش جا باز می‌کند.

5- گریه بر امام حسین «علیه‌السلام» از نوع گریه‌های نیمه‌شب‌ اولیاء الهی است که حسین «علیه‌السلام» توانست آن را برای عموم مردم عملی کند و خودِ آن حضرت به‌خوبی متوجه بودند که صحنه‌ی کربلا عامل چنین گریه‌هایی باید باشد تا زمینه‌ی اُنس قلب با حقایق فراهم شود و حجاب‌ها بین عبد و معبود رفع گردد. چرا که هرکس ناظر آن اندازه زیبایی وفاداری بین حسین «علیه‌السلام» و ابوالفضل عباس یا بین امام حسین «علیه‌السلام» و حرّ شود، از عمق فطرت گریه سر می‌دهد تا از اتصال به این زیبایی‌ها محروم نباشد و موجب پایداری بر عهد خود با حقیقت می‌شود و پیوندی جاودانه را که بین جان انسان است با دل‌ اولیاء الهی به صحنه می‌آورد.

بنا به فرمایش امام خمینی «رضوان‌الله‌علیه»؛ «هر مکتبی تا پایش سینه‌زن نباشد، تا پایش گریه‌کن نباشد، حفظ نمی‌شود. گریه‌کردن بر عزای امام حسین «علیه‌السلام»، زنده نگه‌داشتن نهضت و زنده نگه‌داشتن همین معنی است که یک جمعیتِ کمی در مقابل یک امپراتوری بزرگ ایستاد... آن‌ها از همین گریه‌ها می‌ترسند. برای این‌که این گریه‌ای است که گریه بر مظلوم است، فریاد مقابل ظالم است».

با لباس سیاه به تن‌کردن و سینه و گریه جمعی نهایت تعلق خاطر را نشان می‌دهد که تا چه اندازه به آرمان‌های شخص مظلوم وفادار است و نیز کودکان این جامعه را متوجه چنین تعلق خاطری می‌کند و با نمادهای کربلا و عاشورا آشنا می‌نماید.

رسول خدا (ص) فرمودند: «كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ- إِلَّا عَيْنٌ بَكَتْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَيْن»‏[3] هر چشمى فرداى قيامت گريان است غير از چشمى كه در مصيبت حسين «علیه‌السلام» گريه كند.

روایت فوق خبر از عمق تأثیر اشک بر امام حسین «علیه‌السلام» در عمیق‌ترین ابعاد انسان می‌دهد که در قیامت ظاهر می‌شود.

آن‌کس که عاطفه‌ی خود را درست مدیریت کند و بخواهد بهترین مصداق را جهت تغذیه‌ی عواطف بیابد، می‌پذیرد اشک برای اباعبدالله «علیه‌السلام» موجب صیقل قلوب و گشادگی روح می‌شود و عامل رشد ایمان و حفظ آن از یک طرف، و دوری از دنیا و صفات رذیله از طرف دیگر می‌شود.

اشک برای حسین «علیه‌السلام» نمونه‌ی به فعلیت‌رسیدن ایمان است، زیرا ایمانی که به پاک‌کردن قلب و زلال‌ساختن دل و دگرگونی آن منتهی نشود، ایمانِ فعلیت‌یافته نیست و نمی‌توان به وسیله‌ی آن، انس با خدا را از یک طرف، و ایثار و فداکاری و جهاد از طرف دیگر به‌دست آورد.

اشک برای حسین«علیه‌السلام» موجب احیاء قلوب و آزادی عقل از اسارت هوس‌ها و غفلت ها است و در همین راستا حضرت رضا «علیه‌السلام» به «دعبل خزایی» می‌فرمودند: قصیده‌ی خود را در رابطه با شهادت حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» بخواند و حضرت با تمام وجود اشک می‌ریختند و دو بیت نیز به آن اضافه نمودند.

«والسلام»

27677

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بر استاد گرانقدر ما: خوشحالم میتونم مستقیم باهاتون صحبت کنم - برخلاف مسئولین دیگر یا اساتید دیگر - بحثی بین من و آقایی هست حدود ۱ سالیه (توی جلسات آنگاه که فعالیاتهای فرهنگی پوچ می‌شود) - که من میگم امثال امید دانا، حسن آقا میری، و کسانی شبیه به اینا رو نباید بزرگ کرد - چرا- چون اندازه علمای اصیل و یا تحلیلهای بی عیب و نقص تحت شعاع قرار میگیره ولی ایشون مصر هستن که در مورد اینگونه افراد باید گزینشی رفتار کرد و به بعضی حرفاشون که صحیحه اعتنا کرد به حرف غیر صحیحشون اعتنا نکرد یا اگر در مقام نقد بود نقد کرد - باز من میگم همه که نمیتونن این طور تحلیل کنن! و ایشون میگن ذیل انقلاب اسلامی مردم بسیار آگاه تر از اینی هستن که در ظاهرشون ما داریم می‌بینیم و به قول قدیمیا نصفشون زیر زمینه! ایشون میگن مردم وقتی تمایل به صحبتهای مهربانانه آقا میری نشون میدن حتی اون قسمتهایی که حرف پر مغزی هم نباشه - گویی دارن با گوشه چشمشون به باقی روحانی ها نگاه میکنن که نگا کنید ما یکم عطوفت و مهربونی و صحبتهای رحمانی از شما میخوایم تا تکون بخوریم! مثل بچه ای که از پدرش نامهربانی ببینه و وقتی پدر همسایه بهش محبت میکنه خوشحال میشه خیلی، ولی یواشکی به پدر خودش نگاه میکنه و تو دلش میگه: ایناها اینجوری محبت کن - و در اصل هم اون بچه پدرش رو دوست داره - (این ها مثالهای ایشون بود برای بحثهایی که در مورد آقا میری داشتیم) در مورد امید دانا هم میگن نباید به دینش نگاه کرد و باید به اصل موضوعاتی که به تحلیلمون کمک میکنه نگاه کرد و معتقدند مردم خیلیاشون متوجه میشن که کدوم عقاید و معارف دارای نور هست و کدوم نیست - و به مردم هم یک نحوه وحی و الهام میشه (البته حرفای ایشون رو نتونستم کامل بنویسم بیشتر مثالهاشون رو نوشتم تا قاعده ها رو ولیکن خودتون تفکر شاگردتون رو بهتر میدونید دیگه) آخه استاد این نگاه ایشون زیادی خوشبینانه نیست! یا نگاه من بد بینانه است؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث فقهی داریم که فضیلت یک فکر آن است که دشمن، مؤید آن باشد و از این جهت صحبت‌های آقای امید دانا را می‌توان در این رابطه جای داد: «خوشتر آن باشد که سر دلبران ** گفته آید در حدیث دیگران‌‌» در مورد صحبت‌های آقای آقامیری نمی‌توانم نظر بدهم چون صحبت‌های کمی از ایشان را دنبال کرده‌ام، هرچند کار ایشان را قبول ندارم و فکر می‌کنم آثار سوئی دارد. موفق باشید

27640

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم با توجه به جواب سوال ۲۷۶۳۶ ، بنده باز هم جواب خودم را نگرفتم و متوجه نمی‌شوم چرا علت لزوم پرداختن به فلسفه غرب مخصوصا فلسفه شک گرای غرب را نمی‌توان توضیح داد و بیان کرد؟ بنده خودم به سبب کنجکاوی کمی به فلسفه غرب پرداختم، اما اینکه می‌فرمایید بعد از چشیدن حکمت صدرایی لازم هست به فلسفه غرب هم پرداخته شود که غالب شک گرا هست، علت این لزوم را نمی‌فهمم، آیا کنجکاویست؟ آیا علت این لزوم لذت بردن از محتوای فلسفه غرب هست؟ آیا علت این لزوم به این دلیل است که شناخت همه جانبه فلسفه شک گرای غرب برای فیلسوف اسلامی واجب است تا جهت دفع شبهات و مشکلات تفکر شک گرای فلسفه غرب بتواند راه حل و پاسخی مناسب جهت مقابله با آن شبهات ارائه کند مخصوصا اگر مخاطب نسل جوان باشد؟ آیا علت این لزوم یک احساس وظیفه در قبال آحاد بشر بخصوص جامعه اسلامی جهت حفظ آن جامعه از انحرافات فکری و پوچگرایی و فرهنگ مدرنیته هست؟ خود شما به کدام علت بعد از چشیدن حکمت صدرایی به سراغ فلسفه غرب رفتید و چه حس و تفکری در درون جنابعالی شما را ملزم به پرداختن به فلسفه غرب نمود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی جز آنچه عرض شد ندارم که بتوانم آن بحث را ادامه دهم. یکی از خصوصیات فلسفه‌ی هایدگر همین است که سعی می‌کند افقی را بگشاید تا هرکس در آن چشم‌انداز، خودش فکر کند. برعکس فلسفه‌ی تحلیلی که با مفاهیم سر و کار دارد و معلوم است که در نگاه مفهومی یا این مفهوم درست است و یا آن مفهوم. موفق باشید

27133
متن پرسش
سلام علیکم: آیا آیات دوم و سوم سوره عصر، اشاره به این مطلب و بحث نمی تواند داشته باشد که اگر توجه شما به خود دانی تان و مراتب پایین نفس و وجودتان باشد، در خسران هستید ولی اگر در وادی عبودیت وارد شوید می توانید خود دانی تان را به استخدام خود عالی درآورید و آزادی انسانی و حریت حقیقی از موانع اسارت و توقف تان در مراحل دانی پیدا کنید، از مقام خسران به مقام ایمان و دوری از تباهی و فهم حق و صبر در راه آن و هم چنین تذکر به دیگران می شوید و از این جهت انفسی و انسان شناسی هم در این دو آیه به آن نظر کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا نه؟ مگر سوگند اول سوره با جمله‌ی «والعصر» ما را متوجه‌ی بستر تاریخی که با اسلام در آن قرار می‌گیریم؛ نمی‌کند تا بدانیم اگر زمانه‌ی خود را پاس نداریم گرفتار روزمرّگی می‌شویم مگر آن‌که متوجه‌ی اراده‌ی حضرت حق گشته که در دل این تاریخ به ظهور آمده و انسان‌ها در مواجهه‌ی یکدیگر در چنین فضایی به شکوفایی می‌رسند. موفق باشید 

نمایش چاپی