باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که ملاصدرا میفرماید در هیچحال نفس بیبدن نیست، چه در خواب و چه در برزخ و چه در قیامت. و بدنی که در خواب ما داریم بیشتر شبیه بدنی است که در برزخ با آن روبهروئیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مسلّم است که دینداری باید با معرفت به سوی حضرت حق شروع شود و درجهی عبادات به درجهی معرفت بستگی دارد، نه به کثرت عبادات. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده آن است که این امور با حرص انجام نگیرد وگرنه نفس عمل کار بدی نیست مگر آنکه در مقابل کار مهمتر ما باز بر همان پسانداز خود اصرار داشته باشیم و دیگر آنکه کار خوبی است که انسان از آن پول جهت امور شرعی به مؤمنین قرض بدهد و یا اگر نمیتواند از آن در فعالیتهای اقتصادی استفاده کند، در بانک بگذارد تا بانک به عنوان وکیل او این کار را بکند، از این جهت مشکلی در سلوک انسان بهوجود نمیآید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان سلامی که به عباد الصالحین میدهیم اگر حضرت عزرائیل«علیهالسلام» را هم مدّ نظر قرار دهیم، به آن حضرت نیز سلام دادهاید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در ادعیه مسلّم فقط خدا را میخوانیم ولی اگر در مظاهر، او را نبینیم و با او آشنا نباشیم خدای ذهنی و مفهومی در فکر و ذهن ما است 2- در نظرداشتنِ به اهلالبیت«علیهمالسلام» باز نظر به حق داریم منتها در آینهای که حقْ را مینمایاند همانطور که در مقابل آینه به آینه نظر ندارید بلکه با مظهریت آینه به آنچه آینه مینمایاند، نظر میکنید. باید قلب را برای چنین نگاهی تربیت و آماده کرد که البته کار میبرد. رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» میفرمایند: «مَنْ رَانِى فَقَدْ رَأى الْحَق»[1] اگر كسى من را نگاه كند حق را نگاه كردهاست. مسلماً منظور پيامبر«صلواتاللّهعلیهوآله» نگاهكردن به گوشت و پوست «خود» شان نيست. بلكه پيامبر «صلواتاللّهعلیهوآله» از نظر غيبى در مقامى قرار دارند كه اگر كسى به آن حضرت نگاه كند در اعمال و گفتار آن حضرت، صفات و جمال حق را مىبيند. موفق باشید
[1] ( 1)- فصوصالحكم، مقدمه قيصرى، ص 85- جامعالاسرار، ص 300.
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم همینکه انسان متوجهی گناهبودنِ این کار میشود و عزم توبه در او ظهور مینماید، به جهت تذکری است که ملائکة اللّه از درون، او را متذکر آن گناه مینمایند و او از این جهت عمل گناه خود را نپذیرفته است و لذا هر توبهای مقدمهی عمیقشدن توبهی بعدی او میگردد تا إنشاءاللّه در نتیجهی نهایی به جای اینکه مثل یک انسان گناهآلوده به گناه خود ادامه دهد، به توبهی نهایی نائل میگردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن میفرماید: ای پیامبر تو آنچه را باید برسانی با منطق و دلیل و به زبان قوم، برسان و آنهایی که بنای نپذیرفتن دارند را به حال خود رها کن، تا در بازیگوشیهای خود بمانند: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ في خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ»(91) انعام. فراموش نکنید حقیقت بالاتر از آن است که برای هرکس رُخ بنمایاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: علم نور است هرکجای آن را بگیرید همانجا ابتدا و انتهای آن است. به همین جهت همینکه شروع میکنید امیدواری در درون شما شکل میگیرد. در مورد توحید هم متوجه باشید در این مسیر آرامارام به نگاه توحیدی بیش از پیش نزدیک و نزدیکتر میشوید. گفت: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد».. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی نسبتاً مفصل در کتاب «امام خمینی و تقدیر تاریخی زمانه» شده است. اینکه میفرمایید، ظاهرِ قضیه است و آثار همان تمدنی است که در حال افول است، و این مسئلهی بسیار مهمی است. ملاحظه کنید که چگونه در دل همین بحرانها جریانی در حال شکلگیری است که به همهی این مظاهر، «نه» میگوید. و به قول ابنخلدون همیشه تمدنها در متن همین «نه»گفتنها به تمدن قبلی که در نهایت نمایش خود بوده است؛ شکل گرفته. موفق باشید
بسمه تعالی سلام علیکم... گفت: «ای ضیاء الحق حسام الدین توی/ که گذشت از مه به نورت مثنوی. همت عالی تو ای مرتجا/ میکشد این را خدا داند کجا. گردن این مثنوی را بستهای / میکشی آن سوی که دانستهای». حقیقتاً آقای سیدعبدالجواد موسوی حسامالدینوار گردنِ الفاظ را از درون پر غوغا و پر از سکوت دکتر داوری؛ معجزهآسا بیرون کشیده است. میفهمد که با چه کسی طرف است و چگونه سؤال بزرگ و اساسی امروزِ این تاریخ را از استاد بپرسد. میگوید: «شما در چنین زمینه و زمانهای که گوشها بهشدت مستعد شنیدن مردهباد و زندهباد هستند و به چیزی جز جملات صریحی که تکلیف هرچیزی را مشخص میکند، رضایت نمیدهند؛ به دشوارترینِ کارها که همانا پرسش از بدیهیات است روی آوردهاید.» و باز در خطاب به استاد میگوید: «پرسشهای متعدد شما آنقدر آدمی را به تأمل وا میدارد که دیگر نمیتواند خود را فعّال ما یشاء فرض کند». و در نتیجه «در سخنان شما توانست دست کم آشوبی را که معلوم نبود چه فرجامی پیدا خواهد کرد – در من – رام کند و به آن شکل دهد». و آقای موسوی آرامآرام کار را به آنجا کشاند که از استاد بپرسد: «رابطهی بین تفکر و عدالت چگونه است؟ چطور میتوان حقِ عدالتخواهی و تفکر را به یک اندازه اداء کرد. آیا اکتفاکردن به تفکر و اهمیتدادن به آن گاهی توجیه عافیتطلبی نیست؟» و اینها منجر شد که شاعر به سخن آید و از اساسیترین مسئلهی امروز بعد از شصت سال تفکر و تعهد سخنهایی را بگوید که برای سطر سطر آن باید جلسههایی تشکیل داد و متوجه شد قصّهی امروز ما از این قرار است که: آنهایی که شعار عدالت را بر سر زبانها دارند عموماً اهل فکر نیستند و حتی اهل فکر را متهم میکنند که به عدالت نمیپردازند؛ درد دلی که به حقْ آقای عبدالجواد موسوی به میان آورد و دکتر داوری را به حرف آورد تا بگوید: وقتی گوشها منتظر پذیرای سخن دیگری است، سخن حکیمی را که دغدغهی عدالت دارد، نفهمد و بگوید: «میدانم که فهم آنچه میگویم در فهم همگانی نمیگنجد». زیرا راه عدل مثل هر فکر بلندی سهلالعبور نیست و رهروانش مدام به اینسو و آنسو میروند مگر آنکه حکیم باشند و یا لااقل سخن حکیمان را متهم به مبهمبودن نکنند و خود را محور حق و حقیقت نداند. از این جهت دکتر میگوید میتوانیم امیدوار باشیم «یکی از آثار خوب مذاکرات هستهای، کندشدنِ افراط و تفریط و توقف یا کندشدن گسترش دامنهی آن باشد» و این، سخن اساسیِ تفکر این دوران است زیرا در میدان افراط و تفریط، سیاستزدگان و حزبها هستند که کار را جلو میبرد و در آن فضا هرگز نقد، که غذای امروز تعقل ما است؛ ظهور نمیکند و به جای نقد، همان اعتراض و مخالفت، ادامه مییابد. دکتر داوری میگوید: «من بیستسالِ اخیر همهی سرمایهی ناچیزی را که در طی 60 سال شب و روز بدون تعطیل در فلسفه آموختهام، راهنمای نقد وضع تاریخی و فرهنگی و علمی و سیاسی کشور کردهام». و اینجا است که هنوز دکتر داوری، فهمیده نمیشود، زیرا او بنا دارد فضای اعتراض و مخالفت را که عموماً شیوهی سیاستزدگان است، به فضای نقد و تعقل و تفکر تبدیل کند و هرکس با همان فضای سیاستزدگی خود، یا موافق سخن دکتر میشود، یا مخالف آن. او متوجه است که غرب از نظر محتوا پوک و پوچ است و هرچه دارد بهخاطر روش آن است که با نقدْ جلو رفته است و لذا است که میفرماید: «به نظر من تمام عظمت تاریخ تجدد غربی، به نقد وابسته بوده است.... و با موافقتها و مخالفتهای سیاسی، بسط نیافته است». ولی به قول دکتر داوری ما هنوز نقد نداریم و طالب آن هم نیستیم و عملاً میخواهیم به جای نقد، در یک موضعگیری سیاسیِ محدود و موسمی، یکطرف را بگیریم و یکطرف را بکوبیم و اگر این کار را نکردیم، متهم به محافظهکاری میشویم، غافل از آنکه در تفکر، احتیاط هست و فلسفه و سیاست در یک سطح نیستند. و اگر بخواهیم همهچیز را تا محدودهی یک موضوع سیاسی پایین بیاوریم، دانایی و تفکر را قدر ننهادهایم و به قول دکتر داوری: «وقتی حکم عام، گفتنِ زندهباد و مردهباد میشود، فلسفه دیگر جایی ندارد» و اگر نگاه سیاسی او را مطابق نگاه خود ندانستیم، فلسفهی فیلسوف را نیز با همان چوب میرانیم، در حالیکه «اهل علم باید به کار خود مشغول باشند، آنها وظیفه ندارند هر روز اینجا و آنجا در کوچه و خیابان به ردّ این و آن سیاست بپردازند». مسئلهی تاریخ ما بسیار بلندتر از این اندازهبودن است وگرنه عدالت، همچنان گم میشود و آن از خودگذشتگیها که موجب تحقق عدالت میشود به «خودنماییهای مدعیانِ عدالت» مبدل میگردد. فرمود: حضرت مهدی«صلواتاللّهعلیه» با دست خالی نمیآید که ظلم را از میان بردارد؛ بلکه عدل را میآورد. زیرا با دفع ظلم و ظالم و به صرف آن، عدل برقرار نمیشود. و به نظر بنده این پیام اصلی امروز تاریخ ما است که راستی اگر علی«علیهالسلام» به تاریخ ما برنگردد چگونه میتوانیم بین تفکر و عدالت را جمع کنیم؟ و از اینرو است که بنده مکرر تأکید میکنم برای گذار از این معضل باید سلوکی را در ذیل شخصیت اشراقی امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» پیشه کرد. حاصل سالها تفکر بنده جهت جمعِ بین تفکر و عدالت؛ در آن میباشد که دینداری در جلوه و سیرهی یک انسان قدسی محقق شود. آری! همانطور که شاعران سخن زمانه را میگویند، به عملآوردنِ آرمانِ زمانه، تنها در سیرهی یک انسان قدسی ممکن است. حرف بسیار است و امید به پیداشدن گوشهایی برای شنیدن آن حرفها اگر نبود، دکتر داوری در این سن و با این کهولت، اینطور قلم را به حرکت در نمیآورد! پیشنهاد جدّی بنده آن است که نوشتهی دکتر داوری با دقت و تأمل تا آخر خوانده شود، شاید فکری برای عدالت در میان آید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وضو به عنوان طهارت ظاهر می تواند زمینهای باشد تا به حکم تبعیت باطن از ظاهر، باطن نیز راحتتر پاک باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رؤیای صادقه در مورد تجرد نفس یک شاهد است. اصل مطلب در آنجا ظهور میکند که هرکس خود را بدون بدن مییابد و لذا میفهمد که او غیر از بدنش است. به همین جهت این موضوع در طول تاریخ و برای همهی ملل یک موضوع پذیرفته شده است. آری! در رؤیای صادقه و غیر صادقه نکتهی اصلی نیز همین است که انسان بدون بدن خود را احساس میکند و میفهمد آن کسی که خود را احساس میکند، خودِ او است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به قول شهید آوینی انقلاب اسلامی باید در سینما تصرف کند و در این صورت است که میشود این کافر را مسلمان کرد، همانطور که آن شهید بزرگوار در روایت فتح اینچنین عمل نمود و یا حضرت روح اللّه زهرِ دموکراسی را با شورای نگهبان از بین برد. در این فضا است که اگر ما حقیقتاً روح جاری در دفاع مقدس رابتوانیم از طریق سینما به صحنه بیاوریم تا حدّی متذکر آن تاریخ گشودهای که هنوز هم ادامه دارد، خواهیم شد. مثل کاری که در فیلم «شیار 143» شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کلهم نورٌ واحد، یکی از یکی بهتر است. شما هم ببینید با کدام نور از ائمهی معصومین بیشتر میتوانید روحِ فرزند خود را تطبیق دهید و در مورد رجوع به سایت استاد بزرگوار جناب آقای حجتالاسلام و المسلمین آقای پناهیان کار خوبی کردهاید زیرا ممکن است خداوند عطش شما را با چشمهای که در شخصیت ایشان جاری کرده است، سیراب کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که میل به جنس مخالف، میل به گناه نیست. کدام مسلمانی است که بخواهد جهت رفع میل جنسی خود آن را از طریق حرام انجام دهد؟ از این جهت بین لذتبردن از مسائل جنسی با لذتبردن از آنکه به طریق گناه انجام داده شود، باید فرق گذاشت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انشااللّه با دنبالکردن کتاب «مبانی نظری و عملی حب اهل البیت» همراه با شرح صوتی آن، جواب خود را خواهید گرفت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هراندازه انسان رقابت با اهل دنیا را کم کند و آرزوهای دنیایی را در درون خود فرو نشاند، قلب او به خودی خود، سیر به سوی پروردگارش را دنبال میکند. در این مورد خوب است شرح کتاب «حدیث جنود عقل و جهل» را که حضرت امام تنظیم کردهاند، همراه با شرح صوتی آن دنبال بفرمایید. موفق باشید
- باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع به طور مفصل در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» بحث شده است. بدین معنا که ابلیس در آن مقام نسبت به اسم «اللّه» که آدم مظهر کامل آن است، کافر بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم است که هر مرتبهای از مراتب هستی حکم خاص خود را دارد و خلیفة اللّه در آن مرتبه حکم خاص آن مرتبه را بر آن مرتبه اعلام میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه طباطبایی میفرمایند: تشریع عدم ازدواج با خواهر بعداً مطرح شده است. همانطور که حضرت یعقوب با خواهر همسرشان در عین زندهبودن همسرشان، ازدواج کرده بودند و بعداً حرمت اینکار تشریع شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت آن نحوه عبادت که ابلیس را تا حدّ ملائکه بالا برده است مثل همان تبعیتی است که حضرت آدم باید در بهشت از حضرت حق میداشتند و در قرب الهی قرار میگرفتند. و به همین جهت قرآن میفرماید: بعد از آنکه آدم و ابلیس از بهشت رانده شدند، بحث شریعت مطرح شد و این میرساند که در آن مرحله نه برای آدم شریعت و تبعیت از شریعت مطرح بوده و نه برای ابلیس. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است بهخصوص که میفرماید زنان و مردان همه از آن حقیقت خلق شدهاند. پس باید آن نفس واحد، حقیقتالانسان باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه خودمان به جهت گناهانمان انجام میدهیم با پشیمانی و توبه کارش حل میشود و به هیچوجه نباید از نتایج آن گناهان راضی بود. آری! باید از خدایی راضی بود که هیچ عملی را بر اساس حکمت خود بیجواب نمیگذارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر خداوند بخواهد گناهان مبتنی بر شرک خفی را نبخشد که بهجز 14 معصوم و سایر انبیاء کسی برایش در بهشت باقی نمیماند! موفق باشید