بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
35632
متن پرسش

با سلام خدمت استاد محترم: ببخشید به نظرم می آید ماه محرم با خدا خصوصی تر شدن هست. چرا؟ نقش نوری امام حسین هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. إن شاءالله خداوند با رحمت واسعه خود در مسیر اباعبدالله «علیه‌السلام» راه‌های کشف‌نشده را برای انسان می‌گشاید. موفق باشید

35630
متن پرسش

با سلام: در فضای مجازی با کتاب الکترونیکی تفسیر انفسی قرآن توسط علامه حسن زاده آملی برخوردم. در صورت امکان لطفاً نظر خودتان را بدهید. با تشکر! آدرس: https://najmeddinamoli.ir/wp-content/uploads/2021/09/%D9%82%D8%A7%D8%A8-%D9%82%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%B3%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%871.pdf

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه باز نشد ولی به هر حال علامه حسن‌زاده در مورد نگاه انفسی به قرآن شخصیت بارزی هستند که بنده نیز بهره‌هایی از نگاه ایشان برده‌ام. موفق باشید

35629
متن پرسش

با سلام: با توجه به سوال ۳۵۶۲۲ که فرمودید: تفسیر سوره واقعه را بصورت انفسی انجام داده اید، می خواستم بدانم سایر تفاسیری که از قرآن انجام داده آید و روی سایت لب المیزان (همین سایت) موجود است، آنها هم بصورت انفسی است؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اکثراً سوره‌ها بر مبنای نظر المیزان بحث شده است مگر سوره‌های معدودی که البته در دل بحث، نسبت به موضوع تذکر داده می‌شود. موفق باشید

35628
متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: وقتتون بخیر استاد. راستش من دارم «فرزندم اینچنین باید بود» رو میخونم ولی با یکی دو تا از دوستان قرار شد طرح کلی رو بخونیم. استاد راستش یکم می‌ترسم، می‌ترسم تاثیر گذار نباشه و فقط مغزپر کنی باشه. نمیدونم چیکار کنم خیلی دوست دارم بخونم ولی بعضی فکرا اذیتم میکنه. مثلا بعضیا میگن هرقدر بیشتر تو این خطها بری خدا بیشتر آزمایش میکنه، من یکم درگیرم کرده این موضوع. آخه میگن زیاد کتابای اینجوری خوندنم ممکنه طرف ظرفیت نداشته باشه با هم و اینا، ولی من بیشتر دنبال تاثیرگذاریشم. نمیدونم با هم بخونم اینها رو چجوری روم تاثیر داشته باشه و واقعا اخلاقم و رفتارمون و همه چی بتونم خوب عمل کنم ان شاءالله. بعد استاد به نظرتون اول این رو بخونیم یا آداب الصلوة آخه احساس می‌کنم این چون پایه اخلاق و ایمانه روش کار شه بهتره که بعد رو نماز خوب کار شه که نمازی با بصیرت باشه درسته نظرم؟! ممنون که وقت میزارین. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که از نام کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی» روشن است طرحی کلی و مبنایی از تفکرات اسلامی مبتنی بر قرآن را برای مخاطبان خود می‌گشاید و رفقا نیز در این مورد فعالیت‌هایی کرده‌اند خوب است که به کار آن‌ها رجوع شود. موفق باشید

35627
متن پرسش

سلام: با توجه به مطالب کتاب «جایگاه تاریخی حادثه ها و هنر اصحاب کربلا در فهم آن» اون خون دلی که مطرح کردین برای اصحاب حضرت که رمز حضورشون در کربلاست، از چه جنسیه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور ذهن ندارم که از کدام قسمت سخن می‌گویید. هرچه هست مسلّم است اصحاب آن حضرت از اینکه کفر و شرک حاکم است و امامی معصوم که امکان بهترین شرایط زندگیِ دنیایی و آخرتی بشر را می‌توانند فراهم کنند، در صحنه نیستند خون دل می خورند. موفق باشید

35624
متن پرسش

سلام استاد عزیز: تسلیت عرض می‌کنم ماه محرم الحرام رو و طاعات و عباداتتون هم قبول باشه. استاد بنده چهارسالی هست که به لطف خدا طلبه هستم و بخشی از آثار شما رو (جوان و انتخاب بزرگ و آشتی با خدا و ده نکته از معرفت نفس) و آثار موضوعی دیگر از شما خوانده ام، مشکلی که الان با آن رو به رو هستم از دو جنبه بر خوردار هست یک جنبه وجودی یعنی از حیث انسان بودن خودم و ضعف ها و وظیفه های انسانیم و دوم جنبه ی طلبگی که مقتضایش تبلیغ است. از حیث جنبه اول خیلی نتوانسته ام ثباتی در خودم ایجاد کنم ( به دلائلی مثل عدم برنامه ریزی مستمر و...) و همچنین رشد خاصی هم در خودم نمی‌بینم و از لحاظ اعتقادات هم خیلی ضعیف هستم، هم دانایی هم دارایی، مخصوصا دارایی و از این بابت خیلی نگرانم و مدتی است درگیر تعلقات دنیا و همینطور هم سرگردان این سیر مطالعاتی و آن سیر مطالعاتی که در نهایت در سردرگمی و بی عملی می‌مانم. این از بابت رشد فردی، از سوی دیگر و جنبه دوم که طلبگی هست و مقتضایش تبلیغ، بیشتر می‌ترسم چون هم روی خودم کار نکرده ام که تاثیر گذار باشم هم اینکه اطلاعات دینی من پایین هست (از هر حیثی کلام، اعتقادات، تاریخ، قران، حدیث و...) و اصلا دستم پر نیست. نمی‌دانم از کجا شروع کنم با چه کسی شروع کنم کدام سیر؟ از شما می‌خواهم من رو کمک کنید از هر دو جنبه و هر دو حیث هرطور که صلاح می‌دانید (استاده راه، سیر، و...)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا را بر این بگذارید که با اُنس با قرآن و نظر به تفاسیر آیات، به لطف الهی تعادل معرفتی و گفتاری خود را رشد دهید و بر اساس همان آیات قرآن وارد میدان تبلیغ شوید. إن‌شاءالله «خود راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید

35622
متن پرسش

با سلام: من تفسیر سوره واقعه جوادی آملی را گوش دادم. در بحث حوری بهشتی اصلا اشاره ای به مطالب شما نبود. و ساده از کنار آن گذشتند. اصلا تفسیر ایشان با بیانات شما از زمین تا آسمان فرق داشت. چرا این طور باید باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایض بنده در رابطه با سوره واقعه همچنان‌که عرض شده با نظر به تفسیر انفسی و تأویلاتِ جناب عبدالرزاق کاشانی است که حضرت امام نیز در تفسیر سوره حمد خود متذکر آن شدند. در حالی‌که تفسیر جناب علامه و آیت الله جوادی، تفسیری است آفاقی از قرآن کریم. و خود جنابعالی و امثال شما باید خودتان بررسی کنید که کدام نگاه با ذوق شما همراه است. موفق باشید

35620
متن پرسش

سلام استاد: می‌بخشید در ادامه آن چالش و سوال ذهنی یادم رفت خدممتان بگم به نظر شما ممکن نیست در اینده شخصیت آقای هاشمی هم مثل شخصیت افرادی در تاریخ باشد که بعد ها تاریخ مظلومیت آنان را نشان داده. من هیچ اصراری به شخص خاصی ندارم. اما این سوال منه واقعا نباید به گونه ای صحبت کنیم که در یک تاریخ محدود نباشه و یک جایی بگذاریم که شاید آینده حقیقت چیز دیگری باشد. مثل امثال آیت الله شبخ فضل الله نوری ها و... کسی که آیت الله جوادی حفظه الله در مورد ایشان می‌فرماید «متعلم شدید القوی» در تفسیر آیه شدید القوی نمونه عینی را آیت الله هاشمی معرفی می‌کنند و همانطور که مستحضر هستید این مطالب استاد جوادی املی بعد از رحلت ایت الله هاشمیست. یا در جایی در مورد ایشان فرمودند قبر او روضه ای از رضوان بهشت است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید نسبت آقای هاشمی با انقلاب، هرچقدر جلو رفت، بیشتر و بیشتر به انحراف کشیده شد، در حالی که رهبر معظم انقلاب در آن نماز جمعه مشهور در مقایسه نسبت بین خود و آقای هاشمی و آقای احمدی‌نژاد نسبت خود را با آقای احمدی‌نژاد نزدیک‌تر مطرح کردند با اینکه ضعف‌های آقای احمدی‌نژاد را می‌دانستند زیرا مشکل آقای هاشمی آن بود که انقلاب را تاریخی جدید جدای از تاریخ مدرن نمی‌دانستند. البته در مورد موضع‌گیری آیت الله جوادی خود بنده نیز موضوع برایم روشن نیست هرچند که شخصیت علمی ایشان در جای خود قابل توجه است. ولی نگاه سیاسی مقام معظم رهبری حجّتِ بالغه‌ای می‌تواند باشد. موفق باشید

35619
متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: امیدوارم که همیشه در صحت و سلامت باشید ممنون از کتابها، صوتها و سخنرانیهای ارزشمندتون. شما از نگاهی نو و تازه همه مباحث را مطرح می‌کنید واقعا خالق یک گفتمان هستید. خیلی به خدا رو شاکرم برای اینکه به واسته استادی که کتابهای شما را به من معرفی کرد. از سال 93 به طور جدی در مباحث شما هستم و در حال تدریس بعضی از کتب شما در حوزه انسان شناسی و گاها مباحث انقلاب اسلامی، ولی سالهاست یک موضوعی در ذهن من از شما میچرخد و آن اینکه چرا شما وقتی از بعضی شخصیتهای سیاسی یا گاها اجتماعی صحبت می‌کنید یه نظرات قطعی بیان می‌کنید؟ گاهی در ذهنم می‌چرخد نکند استاد بغض و کینه شخصی از این افراد دارد که اینگونه تند صحبت می‌کند؟ مثلا برایم لاینحل است چرا شما راجع به شخص آقای هاشمی رفسنجانی اینقدر نظرات قطعی دارید؟ یادمه یه بار در جلسه ای بیان کردید خدای هاشمی خدای خمینی را کشت. واقعا شخصیت آقای هاشمی اگر به فرض دچار انحراف شده باشد چرا رهبر عزیزمان اینگونه در متن پیام ارتحال از ایشان یاد کرد. و متاسفانه این موضوعات به شدت در شاکردان شما رواج دارد. من تمام صوتهای شاگردان شما را هم گوش می‌دهم. مثلا در فایلی استاد حسینی داستانی از همراهی آقای هاشمی با رهبر معظم انقلاب در زمان جوانی داشتند به جایی رهبر معظم وقتی دیدند بچه های آن روستا دچار زنبور گزیدگی شدید شدند وردی خواندند و تمام آثار از آنها رفع شد و آقای هاشمی فرمودند چه خواندی ایشان گفتند فلان ورد را و ایشان فرمودند پس چرا برای من نشد و در ادامه استاد حسینی فرمودند فکر می‌کنند همه جا می‌شود با سیاست پیش رفت و سیاسی بازیه... واقعا شما این کفتمان را می‌پذیرید؟ یا استاد فرهادی که واقعا چنان با بغض شدید گاها در مسایل سیاسی ورود می‌کنند که نمی‌دانم چه بگویم و استاد موسوی و... واقعا شما که راه شهید بهشتی را رفتید و کادر سازی بسیار جالبی انجام دادید از شاگردانی که الحق و الانصاف دارند مجاهدت می‌کنند همین استاد حسینی، استاد فرهادی، استاد متقی، استاد موسویان، استاد اصفا و... من همش تو ذهنم میچرخه چون استاد طاهرزاده گاها با بغض نسبت به بعضی مباحث صحبت می‌کنند اینها هم همین راه را ادامه می‌دهند. واقعا دوست دارم در این زمینه پاسخی بشنوم که دلم از استادم، استاد طاهرزاده ای که سالهاست از ایشان می‌نوشم قرص تر شود. در پایان خیلی تشکر می‌کنم از مباحث شما، ای کاش در اصفهان بودم و به پای شما می‌افتادم که مرا در اخلاق سلوک دهید. استادی که سالها از او می‌نوشم اما یکبار موفق نشدم نصیحت یا تذکر مستقیمی از ایشان دریافت کنم. خوشا به حال شاگردان شما. یاعلی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلماً دلیلی ندارد که بنده و امثال بنده با آقای هاشمی حساب شخصی داشته باشیم. اتفاقاً در ابتدا ارادت بسیاری به ایشان داشتیم تا اینکه با ریاست جمهوری ایشان، مسیری شکل گرفت که از نظر امثال ما انحراف از مسیر انقلاب بود و در جلسه‌ای که خدمت آیت الله مصباح و دکتر حداد عادل تشکیل شد، همه نگران بودیم که چرا با چنین مسائلی روبرو شدیم و بحث «چه شد که کار به قتل امام حسین کشیده شد؟» در همین فضا عرض شد. به نظر می‌آید در نمازی که حضرت آقا برای آقای هاشمی خواندند آن جمله ای که عموماً برای میت خواند می‌شود حتی به اغماض؛ برای آقای هاشمی نخواندند که بگویند: « اللهم إنا لا نعلم منه إلا خیراً.» موفق باشید

35618
متن پرسش

سلام: ببخشید چرا صوت استاد در خصوص درس فصوص الحکم را درسایت نمی‌گذارند؟ چون در ایتا و روبیکا حذف میشه ثانیا در فهم مطالب کمک می‌کند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث «فصوص‌الحکم» نیاز به مقدماتی دارد تا منظور ابن عربی معلوم شود و از این جهت بهتر است هرکس بدون طی آن مقدمات، ورود نکند وگرنه متوجه مقصد و مقصود جناب ابن عربی نمی‌شود و به زحمت می‌افتد. موفق باشید

35617
متن پرسش

سلام و عرض ادب: استاد گرامی محبت بفرمایید بفرمایید «فلا انساب بینهم» در آیه ۱۰۱ مومنون با «الحقنا بهم ذریتهم» در آیه ۲۱ سوره مبارکه طور چطور قابل جمع است؟ اگه بعد از نفخ صور مجددا همه از خاک برمیاییم و نسبتی بین هیچکس نیست چطور میشه آیه می‌فرماید ذریه مومن را به او ملحق می‌کنیم تا چشمش روشن شود با اینکه اعمالش کاستی دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً الحاق ذرّیه به معنی الحاق آن اموری است که انسان برای خود انتخاب کرده، از آن جهت که می‌فرماید: «وَ كُلُّهُمْ آتيهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَرْداً» (مریم/۹۵) یعنی هرکس تنها خودش می‌باشد و اعمال خودش بدون هرگونه نسبتی که در دنیا داشت. موفق باشید

35616
متن پرسش

به نام خدا سلام و ادب: بنده متوجه هستم انسان ها مختار هستند و راه هدایت و ضلالت در مقابل آن ها مشخص است که یا شکرگذارند و یا کافر، یا راه هدایت را انتخاب می کنند یا راه ضلالت را، اما سوال بنده این است چرا یک فرد راه هدایت را انتخاب می کند و یکی راه ضلالت را؟ مگر نه اینکه معیار برتری افراد همین انتخاب هاست، پس باید علت این انتخاب ها درباره همه ی انسان ها در نسبت یکسانی باشد تا عدالت جاری شود، یعنی اگر بر فرض همه ی انسان ها شرایط کاملا یکسان در مقابل گناه از هر لحاظ را تجربه کنند، نسبت همه آن ها به گناه یکسان خواهد بود، همه به یک اندازه وسوسه خواهند شد و همه به یک اندازه به آن محبت یا تنفر خواهند داشت، در این صورت اگر انتخاب ها متفاوت باشد، معیار عادلی برای برتری خواهد بود، چون انتخاب آن‌ها به عوامل بیرونی مربوط نبوده و عوامل بیرونی همگی یکسان بوده اند بلکه به عاملی درون خود انسان باز می گردد، حال باید بپرسیم این علت اصلی تفاوت انتخاب ها چیست؟ اگر در قیامت در مقابل فرد گنهکار فردی را بیاورند که در شرایط او بوده و گناه نکرده، این سوال هست که چرا اولی گناه کرده و دومی گناه نکرده؟ علت گناهِ گروه گنهکار چیست؟ آیا محبت به گناه است؟ آیا ضعف در مقابل وسوسه ی گناه است؟ آیا سوء اراده است؟ و.... حال، علت همه این ها چیست؟ آیا خانواده است؟ آیا محیط است؟ آیا وراثت است ؟ آیا فضل و عدم فضل خداست؟ و یا امر دیگر است؟ آن علت اصلی چیست؟ این امر که علت گناه یا عدم گناه است، آیا اختیاری است یا غیر اختیاری؟ اگر غیراختیاری است که قطعا ملاک امتیاز بخشی به انسان ها نخواهد بود و اگر اختیاری است، دقیقا آن چیست؟ آیا از جانب خداست؟ که اگر از جانب خداست پس بازهم اختیاری نیست و اگر کاملا اختیاری و غیر موهبتی است، مگر بنده از خود چیزی دارد که نسبت متفاوتی با خدا را ایجاد کند و علت انتخاب او شود...؟ و اگر با توجه به عدالت الهی آن علت اصلی، برخاسته از خود انسان و جدای از خدا و عوامل بیرونی دیگر باشد، واقعا آن علت چیست؟ آن علتی که بنده می تواند بدون کمک خداوند ایجاد کند و همان، ملاک برتری یا عدم برتری او شود چیست؟ آن علت چیست که مرا گنهکار یا زاهد می کند؟ آن علت چیست که منِ انسان با آگاهی بیشتر نسبت به آن دقت کرده و مراقب باشم مرا به ورطه ی نابودی نکشاند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان ذاتاً مختار است و این حالت را هرکس در خود احساس می‌کند و علت انتخاب‌های متفاوت انسان‌ها به جهت نسبتی است که هر کس با خودش برقرار کرده و تعریفی که از خودش متصور است و پیامبران خدا آمدند تا او را که موجود مختاری است، متذکر شوند در انتخاب‌های خود متوجه ابعاد متعالی‌اش باشد و به همین جهت قرآن می‌فرماید: «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا* فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا». موفق باشید

35615
متن پرسش

سلام و عرض ادب: سوالی داشتم من باب این موضوع که اینکه چگونه علت محرومیت از توفیقاتی که قبلا قسمتان می‌شد و الان از آن محروم می‌شویم را بفهمیم. اینکه قبلا گویا خیلی وصل بودیم به خدا و ائمه (ع) و الان انگار همه آن حب و توفیق گرفته شده. علت های معمول آن چه می‌تواند باشد چطور دوباره به آن حالت وصل برسیم و توفیقات را شامل حالمان کنیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن ایمان، مربوط به آن زمان بود و آن شرایط، و آن معارفی که به نور آن ایمان و آن شرایط توانستید انقلاب را تا اینجاها حفظ کنید. ولی باید متوجه باشید که هرچه حقیقت بیشتر جلوه کند، ظلمات نیز بیشتر از پیش ابعادِ ظلمانی خود را به میان می‌آورد تا ما باز با رجوع به اسلام با ایمانی عمیق‌تر خود را به صحنه آوریم. این‌جا است که ملاحظه کردید چرا حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در آخر سال‌های عمر خود در تفسیر سوره حمد ما را متذکر ایمانی عرفانی و حِکمی نمود.
باور کنیم که برهوت در حال گسترش است، حال باید از خود پرسید آن ایمان، چه ایمانی است که در مقابل چنین برهوتی تاب مقاومت دارد؟ جز همان ایمانی است که حضرت امام خمینی خیلی زود در آثاری مانند «مصباح الهدایه» و «شرح دعای سحر» متذکر آن شدند. وقتی امری چون انقلاب اسلامی در اوج ایمان و عرفان در این تاریخ به ظهور آید، ایمانی باید در صحنه جان‌ها طلوع کند که متوجه حقیقت این رخداد توحیدی باشد وگرنه انسان گرفتار ریزش‌هایی همچون مهدی نصیری‌ها خواهد شد. موفق باشید   

 

35612
متن پرسش

«ما در خود چیزهایی سراغ داریم که به تمام معنای کلمه، و حقیقتا ملک ما هستند، و وجودشان قائم به وجود ما است، مانند اجزاء بدن ما، و قوای بدنی ما، بینایی ما، و چشم ما، شنوایی ما، و گوش ما، چشایی ما، و دهان ما، لامسه ما، و پوست بدن ما، بویایی ما، و بینی ما، و نیز دست و پا و سایر اعضای بدن ما، که حقیقتا مال ما هستند، و می‌شود گفت مال ما هستند، چون وجودشان قائم به وجود ما است، اگر ما نباشیم چشم و گوش ما جدای از وجود ما هستی علیحده ای ندارند، و معنای این ملک همین است که گفتیم: اولا هستیشان قائم به هستی ما است، و ثانیا جدا و مستقل از ما وجود ندارند، ثالثا این که ما می‌توانیم طبق دلخواه خود از آنها استفاده کنیم، و این معنای ملک حقیقی است.» سلام استاد: ببخشید از این قسمت از نوشته ی المیزان سوال دارم که توضیح می‌دهد در مورد مالکیت حقیقی و برای مثال دست و پای انسان، خب اشکالی که هست اگر من مرگ مغزی شدم دست مرا می‌توانند به دیگری پیوند بزنند پس هستی دستم قائم به هستی من نیست و می‌تواند مستقل از من وجود داشته باشد و بعد از مرگ، خانواده می‌توانند به دلخواه خود استفاده کنند پس اجزای بدن من در مالکیت حقیقی من نیستند و در مورد روح خیلی از موارد وقتی شخص مبتلا به آسیب های روحی می شود مالکیت کامل روح را ندارد مثل کسی که جنون دارد یا یکسری از اختلالات روانی یا اگر روح او تسخیر شود پس یه جورایی ما کلا روی هیچ چیزی مالکیت حقیقی نداریم و مالکیت جسم و روح من، مالکیت اعتباری می‌شود که از سمت خدا داده شده نه از سمت قوانین اجتماعی. سوال دیگر اینکه من چون یکم سخت هست برایم المیزان همه ی متن را تقریبا می‌نویسم خیلی روی ان فکر می‌کنم و هی اشکال می‌کنم و بعد به جواب می‌رسم و از کشف آن لذت می‌برم و سعی می‌کنم مشکلات را با آن بسنجم و جواب ها را از دل آن پیدا کنم هم سخت و هم خیلی شیرین است اما چون خیلی دیر جلو می‌رود، می‌ترسم متوقف شود نطر شما چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بدن انسان ابزار نفس ناطقه اوست تا نفس با تدبیر بدن به کمالات خود نایل شود و به همین جهت وقتی روح، بدن را رها کرد آن بدن از بین می‌رود. بنابراین نمی‌توان گفت ما مالکِ بدن‌مان هستیم، بلکه ابزاری است در اختیار ما ۲. مهم، درکِ مطلب است در آن صورت همان مطلب زمینه درک بهتر دیگر مطالب خواهد شد و کار سرعت می‌گیرد. موفق باشید

35611
متن پرسش

سلام: در بحث هوش مصنوعی محبت کنید بفرمایید انبوه کشورهایی که به انقلاب اسلامی رجوع نمی کنند به چه سرنوشتی دچار می شوند و تاثیر آنها بر کشورهایی که به انقلاب رجوع کرده اند چیست؟ چون کشورهای جهان مرتبط با هم هستند و تاثیر و تاثر دارند. مثلا فرض کنید کشورهای غیرانقلابی هوش مصنوعی ای را طراحی کنند که جمیع داده های الکترونیکی را مورد تصرف قرار دهد درین فرض آیا ما نیز تحت تاثیر قرار نخواهیم گرفت؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال بشریت در گذرگاه سیطره تکنیک بر انسان و یا مدیریت بر تکنیک باید تکلیف خود را معلوم کند. انقلاب اسلامی طلوع بصیرتی است تا بشر در عین استفاده از تکنیک با نظر به توحیدِ الهی و توجه به سنن ثابت عالَم مواظب باشد تا در تکنیک منحل نشود و توجه بسیاری از کشورها به جمهوری اسلامی حکایت از آن دارد که جهان آماده حضور در جهان دیگری است غیر از آنچه جهان تکنولوژی برای بشر شکل داده است. موفق باشید

35610
متن پرسش

سلام: اینکه بگوییم الان آخر الزمان است نوعی توقیت برای امر ظهور نیست؟ چون به نظر می رسد در صورتی الان آخرالزمان است که مثلا حضرت تا صد سال دیگر ظهور کنند ولی فرض کنید حضرت یک میلیون سال بعد قرار باشد که ظهور کنند درین فرض ما در اول الزمان خواهیم بود نه آخر الزمان.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توقیت به معنای آن است که مثلاً معلوم کنیم حضرت، ۱۰ سال یا ۵ سال و یا ۲۰ سال دیگر تشریف می‌آورند که این نهی شده. ولی این‌که رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» پیامبر آخرالزمان هستند و آمده‌اند تا آخرالزمان را اعلام کنند امر دیگری است و روایات زیادی این امر را پشتیبانی می‌کند. موفق باشید

35609
متن پرسش

بیابان رازی است که هنوز دست فکر بشر به آن راه نیافته؛ رازی که خودش؛ هم راز است هم محل کشف و شهود رازها، بیابان جنس برهنگی است، خالی بودن، جنس فقر، نمی دانم خدا چه قراری با بیابان دارد که برای هرکسی آغوش باز کرده در بیابان بوده گویا انگار فطرت انسانی هم بیابان را می شناسد که هرآنگاه که کسی از دنیا می بُرد دوست دارد سر به بیابان بگذارد نه به جنگل های سبز و دشتهای رنگارنگ، زیرا که دلش هیچ نمی خواهد و بیابان پر از هیچ هاست همچنانکه پر از هست هاست، آری فطرت، از جنس بیابان خوب خبر دارد هرچند درک آدمی آن را حس نکند؛ راستی چه تفاوتی میان فطرت است با درک؟ یعنی چه که بعضی چیزها را به اصطلاح عموم، فطرتاً، ذاتاً یا قلباً می فهمیم ولی درک نمی کنیم؟ مگر ما خودمان، خودمان نیستیم؟ چه شده و چگونه است که خودمان خبر از خودمان نداریم! یعنی چه که ما نزد خودمان حاضر نیستیم؟ چطور است که ما یک موجودیم ولی چند تا خودیم؟ بیابان جای عجیبی است؛ در و پیکر ندارد اما برای فریاد زدن جای امنی است، و برای دیده نشدن، و برای دیدن، برای گریستن، برای خلوت کردن! بیابان نه غذایی دارد و نه آبی ولی رفع عطش می کند، رفع گرسنگی؛ بیابان قانونش شاید با قانون آفرینش فرق می کند؛ برای خودش گویا یک آفرینش جداست؛ که به عاریت در زمین جا داده شده که هرگاه تاب بشر بی تاب شد به او پناه ببرد؛ نکند بیابان، خانه ای از خداست که در زمین پهنش کرده و از فقر الی الله فرشش کرده؟ بگذار بگویند دیوانه ام اما دلم می خواهد عاشقانه در بیابان قدم بزنم، و خدا را در آنجا بو بکشم، دلم می خواهد تا آخرین رمق در بیابان قدم بزنم و عطر نفس انبیا را تنفس کنم، دلم هوس گرسنگی کرده، هوس فقر، هوس عطش کرده، همان عطشی که خبر از تشنگی حسین برای خدایش را داد، هیچ می دانید خدای حسین با خدای من دو تا بودند، نکند بگویید مشرکم، نه، نمی دانم خدا چطوری هم واحد است و هم اینقدر متکثر؛ نه که تجلی اش و صفاتش متکثر باشد نه؛ گویا این خودش است که در عین اینکه واحد است ولی برای بعضی ها خدای جداگانه ای است؛ خب خود ما هم انگار به یک نحوی همینطوریم؛ یک نفریم ولی چند تا خود داریم! خوش بحال آدم های بیخود! نمی دانم چرا آدم های بد را بیخود می گویند؛ این یک اشتباه ادبی بزرگ است؛ هر آدمی که بیخود بشود چقدر خوشبخت است، بیابان حرف هم می زند؛ هیچ شنیده اید؟! به خدا من دیوانه نیستم؛ باورم کنید، من فقط از بیابان رانده شدم و در دنیای رنگارنگ خودم را تبعید کردم! ببینید حتی خیلی از همین شهدای گمنام هم برای ما گمنام اند ولی همصحبت بیابان اند، مسکنشان است، محل تسکین شان! مردم خیال می کنند در شهرها زندگی جریان دارد و بیابان جای سختی است! و ما دلمان به اشتباه برای مردم سختی دیده ی بیابان می سوزد، چقدر بی خبریم! به خیال باطل ما بیابان ها جای نبرد است و شهر جای زندگی! خدایا گذرنامه ی سکنی در بیابان چیست؟ همین پیاده روی اربعین شاید یک جذبه اش رفتن در بیابان است؛ آنقدر که من طبیعت را دوست دارم ولی نای اینقدر راه رفتن در طبیعت را ندارم؛ پایم می بُرد، ولی در اربعین اصلا دلم دنبال درد می گردد و خدا زندگی را در چند جا خیلی جاری کرده؛ بیابان، مسجد، حرم، چشمه، روضه، خلوت، و لابلای رفقای ایمانی. کاش از بیابان هم می نوشتید؛ نگذارید از این همه راز بی بهره بمانیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌توان گفت وقتی انسان به «حضور بیکرانه اکنون جاودانه» خود نظر ‌کند، گویا در بیابان وجود خود با بیکرانگیِ همراه با سکوتی عمیق همراه شده است. آیا این حضور، همان حضوری نیست که ما خود می‌توانیم به رازهای تنهایی‌مان آگاه شویم؟ آن نوع تنهایی و سکوتی که هزاران راز در آن نهفته است. مانند انسانی که در مسیر خود با پیری و کهنسالی‌اش روبرو می‌شود که در عین کهنسالی چه اندازه ریشه‌های وجودش در عمیق‌ترین معانی حاضر است بدون آن‌که گفتنی از گفتن‌های انسان‌های معمولی بر زبان داشته باشد. به قول جناب مولوی: « یک سینه سخن دارم هین شرح دهم یا نه؟» در غزلی که این‌طور شروع می‌شود:
در شهر یکی کس را هشیار نمی‌بینم
هریک بتر از دیگر شوریده و دیوانه
جانا به خرابات آ تا لذّتِ جان بینی
جان را چه خوشی باشد بی‌صحبتِ جانانه؟
هر گوشه یکی مستی دستی زبرِ دستی
و آن ساقیِ هر هستی با ساغرِ شاهانه
تو وقفِ خراباتی دخلت می و خرجت می
زین وقف به هشیاران مسپار یکی دانه
ای لولیِ بربط‌زن تو مست‌تری یا من؟
ای پیشِ چو تو مستی افسونِ من افسانه
از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد
در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه
موفق باشید

 

35608
متن پرسش

با سلام: من احساس وحدت، یگانگی، من بودن، در خودم دارم. آیا می‌توان به این یگانگی و من بودن در کل جهان برسم؟ چگونه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. موفق باشید

35607
متن پرسش

با سلام: نفس من در دنیا با این بدن وحدت انضمامی دارد. آیا من در برزخ و قیامت، با این دو عالم وحدت حقیقی دارم؟بعبارت دیگر الان من با این بدن دنیایی احساس یگانگی و من بودن را دارم، حال آیا پس از مرگ من با کل عالم برزخ یا کل عالم قیامت احساس من بودن و یگانگی خواهم داشت؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انسان در آن‌جا در جهان خودش حاضر است و همه آن جهان، جهان خود او می‌باشد. موفق باشید

35606
متن پرسش

با سلام: در دنیا انسان در اثر حرکت جوهری ذاتش تغییر می‌کند.در برزخ و قیامت چگونه ذات انسان عوض می‌شود. مثلا قیافه یک مومن گنه کار میمون است و این قیافه چگونه به انسان تغییر می‌کند؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن دنیا تنها انسان با ملکات خود روبروست و رفع حجاب در آن‌جا به معنای رسیدن به اصیل‌ترین ملکات است. موفق باشید

35605
متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: برای نوکری امام حسین علیه‌السلام دست مان خالی است. قلب مان تهی است. خواهش می کنم دعا کنید تا نوکر خوبی باشیم. دعا کنید سیدالشهداء به ما نظر و نگاه خاص کنه. مضطریم. بیچاره ایم. سرافکنده ایم. بی آبروئیم. هیچی نداریم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با همه این حرف‌ها، «با کریمان کارها دشوار نیست» دیدید که شهید امیر حسین‌پور با آن فضای خاصی که از نظر ظاهر داشت چگونه در جان خود عهدی جانانه با حضرت سیدالشهدا «علیه‌السلام» داشت و تا مرز شهادت در بهترین موقعیت دفاع از سیره اباعبدالله«علیه‌السلام» خود را احیاء کرد. عرایضی در این مورد با او در میان گذاشته شد که خوب است بدان رجوع فرمایید. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/14186

35602
متن پرسش

بسم الله استاد سلام: بعد از ماه‌های طولانی تصمیم گرفتم که درمورد احوالم با کسی صحبت کنم شاید فرجی حاصل شد. من به اصطلاح، مذهبی، فعال فرهنگی و... بودم و از طرفی پر شور و انرژی برای فهمیدن و یادگرفتن و تجربه کردن هرچیز و به قول خودم نهایت استفاده از زندگیم. ولی ما‌ه‌هاست دچار احساسی هستم که نمی‌دانمش، هنوز تمام ان ویژگی‌ها را دارم ولی انگار دلم و قلبم و منم نیست. اگر سعی کنم بهتر توضیح دهم، با هیچ چیز خوب نیستم یا کلا نیستم، قبل تر با کتاب، با کلاس، با هیئت، با خیلی چیزها بودم ولی این روزها هرچقدر تلاش کردم و حتی بارها مبانی معرفتی خودم را از همان اولین کتابم، جوان و انتخاب بزرگ مرور کردم اما نشد. همه‌ی همه‌ی آنچه قبلا تلاش من رو به صحنه می‌آورد و باعث حرکت می‌شد را امتحان کردم ولی فقط انجام شد بدون هیچ حس بودنی. شهدا زنده بودن، خدا نزدیک تر از من بود، امام زمانم بود برای فهم و عمل آرمان‌های انقلاب حرکت کردن و... همه‌ی اینها بود و هست ولی اون بود و این هست یکی نیست. مباحث معرفتی مثل قبل به من شوق ادامه دادن نمی‌دهد و تماشای فیلم و کارهای معمولی و لذت‌های دیگران هم تاثیری ندارد. خوشی زیر دلم نزده است هیچ وقت غرق خوشی نبودم کوچک و بزرگ زندگی را خواستم تلاش کردم و الحمدالله خداوند بنا به مصلحت عطا کرده است، به خصوص آنچه عمیقا طلب کرده‌ام. اما آنقدر هیچ نبود که دیگر میل به طلبی مرا به تلاش وا نمی‌دارد. شاید قساوت قلب است نمی‌دانم اما در این صورت توبه و اشک بر حسین هم نجاتم نداده. جوان تر که بودم بهتر بودم، عشقی که شهدا‌ی کربلا داشتند طلب داشتم اما نمی‌دانم کجا اشتباه رفته‌ام. این روزها تنها روزنه‌ی نوری که در دلم می‌بینم همین تلاش برای رهاییست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالت منحصر به جنابعالی نیست. این قصه و تقدیر تاریخی است که در آن قرار داریم و اگر کسی نخواهد خود را فریب دهد می‌یابد آن احوالاتی که شما در خود یافته‌اید. در سال‌های اخیر به هر بهانه‌ای عرض شده است که آری! برهوت در حال پیشروی است و ایمانی دیگر باید. یادداشت‌هایی تحت عنوان «راز نیست‌انگاریِ دوران و راه عبور از آن» شده است که ذیلاً چند فراز آن خدمتتان ارسال می‌شود. دو جلسه صحبت نیز در این مورد شده است که خوب است به آن سخنان رجوع شود. https://eitaa.com/matalebevijeh/13805 موفق باشید

یا تشنه دوزخ است و یا مشتاق بهشت
4- انسانِ آخرالزمان، آن بزرگ‌ترین انسان! که در آخرین روزهای دوران انسانیت در حال ظهور است، انسانی که یا سرشار از صفای انسانیت است و به آخرین پیامبر که رحمۀ للعالمین است عشق می‌ورزد و یا سرشار از نفرت است و به شیطان که دشمن انسانیت است، دل می‌سپارد. یکی سخت ایثار می‌کند و می‌بخشد و محبت می‌کند، و دیگری سرمایه‌داری و حرصِ به دنیا را در خود به اوج می‌رساند و دوست دارد همگان از او بترسند. هر کدام خود را در درون خود جستجو می‌کنند، زیرا هرکدام می‌خواهند در نهایتِ خود باشند و این هر دو تنها با حضور خود نزد خود چنین‌اند. آیا به آن نوع انسان که نه آن است و نه این، یعنی نه تشنه دوزخ است و نه مشتاق بهشت، فکر کرده‌اید؟ آیا این انسان همان زاهدی نیست که دوران‌اش گذشته است؟ قدیسی است که نمی‌داند روزگار عوض شده؟
 آخرالزمان از یک طرف یعنی حضور در گردونه نهایتِ نیست‌انگاری و آتش‌گرفتن از درون، در بستر سوبژه‌شدن انسان برای خود، و از طرف دیگر، حضور آخرالزمانی یعنی حضور در گردونه بیکرانه خود، و این با نظر به نهایی‌ترین انسان که عین‌الإنسان است پیش می‌آید و اشتیاق ظهوری آنچنانی که به ما خبر داده‌اند: «هُوَ اَلْقَائِمُ اَلَّذِي تَمْتَدُّ إِلَيْهِ اَلْأَعْنَاقُ بِالاِنْتِظَارِ»(کمال‌الدین 2/431) او همان قائمی است که مردمان از سر انتظار به سوی او گردن می‌کشند، زیرا با حضور در انسانیتِ خود بهره‌ای از او که عین‌الإنسان است خواهند برد. «فَكَالانْتِفاعِ بالشَّمسِ إذا غَيَّبها عَنِ الأبصارِ السَّحابُ»(کمال‌الدین 2/485) همچون بهره‌مندی از خورشید که ابرها آن را از دیدگان پنهان داشته‌اند و انقلاب اسلامی به عنوان «جهان بین دو جهان» در چنین موقعیتی است و این همان عبور از نیست‌انگاریِ آخرالزمانی است و حضور در نسبتی که حضرت  صاحب الزمان «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» در توقیع فوق در جواب اسحاق بن یعقوب از آن خبر دادند و نیز در توقیعی که برای شیخ مفید صادر نمودند؛ می‌فرمایند: «اِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَلا ناسینَ لِذَکْرِکُمْ» ما در رسیدگی به شما کوتاهی نکنیم و یاد شما را از خاطر نبریم. آری! این‌گونه می‌توان با نظر به انسان کامل و نسبتی که با آن حضرت پیدا می‌کنیم، در انسانیت خود حاضر شویم و در پرتو آن، نسبتی با انسانیت همه انسان‌ها برقرار کنیم.  
برکات فهم نیهیلیسم
5- اگر نیهیلیسم در تاریخی به ظهور می‌آید که در آن از نیکوترین ارزش‌ها، ارزش‌زدایی می‌شود، پس در چنین تاریخی زندگی سرد و تکراری می‌گردد و انسانیت تقلیل می‌یابد و عبور از این تاریخ با اراده به حیاتی برتر، آن هم از طریق مردانی صاحب عزم و تفکر پیش می‌آید و این یعنی حضور مردی به نام امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و ظهور تاریخی به نام انقلاب اسلامی، و البته تا انسان به معنای واقعیِ آن متوجه نیهیلیسم و آرایش‌های تصنعی زندگی مدرن نشود، نه متوجه جایگاه تاریخی به نام انقلاب اسلامی می‌شود و نه در تجربه انسانی خود در این دوران متوجه  انسانی به نام حضرت روح الله می‌گردد، آن‌طور که شهید مرتضی آوینی‌ها متوجه شدند.
نیست‌انگاری و عصیان بر خود
6- انسانِ فرورفته در نیست‌انگاری تا آن‌جا در پوچی و بی‌ثمری فرو می‌رود که حتی به جای آن‌که چیزی نخواهد، «هیچ» را می‌خواهد و عملاً به امری دست می‌زند که نهایت نبودن است، به معنای عصیان بر خود و گردیدن به دور خلأ و در این مسیر انسان، نیستی را ابژه خود قرار می‌دهد آن هم در تاریخی که انسان می‌تواند در جواب‌دادن به خود به ظرفیتی در نزد خود نظر کند که بسی بالاتر از جواب‌دادن به خود است در حدّ خوردن و داشتن، جواب‌دادن به خود ولی نه با فروافتادن در مسیر زهدِ منفی، بلکه در مسیر شوری بیشتر و حضور در میخانه‌ای که انسان در آن میخانه در «وجود» سُکنی می‌گزیند، در میدانی که به جای اصالت‌دادن به ماهیات و خواستن و نخواستن‌های آن‌چنانی، در نوعی از «حضور» مستقر می‌شود با نخواستن‌هایی به معنای خودداری در مقابل هوس و این غیر از نخواستن‌هایی است که نخواستن‌های نیهیلیستی است که انسان در آن حالت به جای  حضور در «وجود»، نیستی را می‌خواهد. آیا با توجه به این امر می‌توان به راز نیست‌انگاری و طوفانی که در پیش رو داریم فکر کنیم و با نظر به حضور تاریخیِ انقلاب اسلامی و انسانیت حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» از آن‌ رها شویم؟

 

 

35601
متن پرسش

سلام استاد: وقتتون بخیر. هیج وقت نتونستم پاسخی برای این سوال پیدا کنم که ( من کیم؟) کامل ترین پاسخ چیه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان کسی که از خود سؤال می‌کند که کیست، همان سؤال‌کننده همان کسی است که در طلب آگاهی بیشتر از خودش می‌باشد. موفق باشید

35600
متن پرسش

سلام مجدد خدمت استاد بزرگوارم: جواب شما را مطالعه فرموده و بسیار خرسند شدیم. الحمدالله با فردی واقعاً با بصیرت آشنا شدیم آن طور که از حرف شما برداشت کردم فرمودین که این طبیعت ما هست و بقول معروف ذاتی هست که در معرض امتحانات باشیم و این امتحانات ما را تبدیل به فولاد و استعداد های ما را شکوفا می‌کند و موجب رفتن ما به سوی خداوند که مقصد اصلی ماست می‌شود. نکته دیگری که برداشت کردم که بسیار جالب بود این بود که فرمودین اهداف ما اگر صحیح باشد در بدترین مواقع هم مشکلی وجود ندارد زیرا که هدف خداست و راه رسیدن به خداوند بسیار ساده است اما اگر اهداف دنیایی باشد و خداوند آن اهداف را به ما ندهد اشتباه از ماست که هدف را درست انتخاب نکردیم نه خداوند اشتباه فرموده است. نکته دیگری که برداشت کردم این بود که حرف های بنده تایید کردین و فرمودین که در دنیایی که الان بوجود اومده رنج و عذاب بسیار بیشتر و سخت تر است و قابل توجیه هم نیست این اتفاقات و رسوایی ها که می افتد و اختلاس ها و... اینها را کوبیدید و گفتین که قابل توجیه نیست اما اینها می‌توانند برای ما پلی باشند بسوی آن معنای حقیقی که دنیا برای آن ساخته شده است که همون رسیدن به خداوند است که بالاتر از آن نیست و هدف خلقت ما همین بوده است و همین سه نکته تمام سوالات بنده را جواب داد و واقعاً بسیار زیبا بود و خداوند ان شاءلله شما را برای ما حفظ کند و بنده بسیار بسیار آرزومندم شما را ببینم اما سوال دیگری را محضرتان داشتم اگر در بعضی مواقع اهداف صحیح بوده یعنی اهداف کمک به خلق خدا باشد و این کمک به خلق باعث رسیدن ما به خداوند هم می‌شود و ما هم توکل کردیم و تمام تلاش خود را به کار گرفتیم و همه چیز تمام شده بود و موفقیت بسیار نزدیک بود اما یهویی کار از دست رفت و سپس شکست خوردیم این موضوع باعث ناراحتی شدید بنده شد در این حد که در عبادات دینی خود به مشکل برخوردم و مجبور شدم به واجبات کفایت کنم چرا این اتفاق افتاد هدف ما که صحیح بود تلاش ما صحیح بود؟ و ‌هر چقدر مرور می‌کنم دلیل موجهی نمی‌بینم که چرا انجام نشد. قسم می‌خورم که به جز خدمت به خلق هدفی نداشته و می‌خواستم اوضاع شهرم را درست کنم و دست مردم رو بگیرم و افراد فقیر را سیراب کنم اما متأسفانه انجام نشد و خیلی غمگین هستم. دلیلش چیه؟ میتونید برام توجیهش کنید؟ می‌دونم که این موضوع در سیطره عرفان عملی و جزو اسرار اللهی هست و جز با رسیدن به شهود حل نمی‌شود ولی دوست داشتم جواب کلی داشته باشم که قلبم آروم بگیرد و خیلی ممنونم اگر بتوانید به من بصورت مختصر جواب بدهید اگر هم صلاح دانستید برای ما دعا کنید خدا شاهده اگر که به هدف خود برسیم هیچ کسی ضرری نمی‌بیند و اوضاع را اگر درست نکنم بهتر می‌کنم در اون حوزه که مشغول هستم و بسیار ممنونم که برای این بنده حقیر وقت می‌گذارید و جواب می‌دهید و از صمیم قلب قدردان شما هستم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مورد اخیری که می‌فرمایید برای بعضی از رفقای دیگر هم پیش آمده. بنده آن را نوعی شهادت می‌دانم که شهدای آن از نوع شماها هستند و مانند دیگر شهدا از این طریق، تاریخی به ظهور می‌آید که قربانیان آن مانند شهدا متذکر حضور انواع موانع تعالی بشریت هستند. مطمئن باشید از طریق قربانیانی همچون شما موانعی که بعضاً مشکلاتی برای این انقلاب ایجاد کرده است، برطرف خواهد شد. موفق باشید

35599
متن پرسش

موضوع: آیا تئوری حجاب اجباری دارای مبنای عقلی است؟ اگر «آزادیِ مطلق» انسان را مورد بررسی قرار دهیم، بوضوح مشخص است، که آزادی برای انسان امری نسبی است و اصولا طبیعت بر انسان امکان آزادی مطلق قائل نیست و از آن گذشته آزادی مطلق امر مطلوب انسان نیست، حال اگر تئوری اساسا دروغ «حجاب اجباری» را فرض می‌کنیم، این تئوری سودای ارمغان آوردن آزادی را دارد، بدون اینکه توضیحی محصل از آزادی ارائه کند، مثلا «حجاب» را در ایده امری جبری فرض کرده و بعدا به رّد آن می‌پرداند، حال سوال اینجاست! آیا حجاب امری جبری است؟ توضیح اینکه در تعریف امر جبری داریم _ امر جبری امری است که در آن آدمی بنا به مصالح خود و یا مصالح محیط زندگی خود اصولا نمی‌تواند اختیارانه عمل کند_ با این توضیح باید به یک سوال دیگر پرداخت. آیا اساسا انسان می‌تواند بدون حجاب با انواع اقسام آن به زندگی خود ادامه دهد؟ سوال دیگر، با این شیوه نگاه آیا قانون به هر نوع اش_آیا اجباری است؟ یا انسان در برابر قانون اختیار عمل نکردن دارند؟ هر انسانی با سطح معمولی درک از محیطش اذعان می‌کند که بدون قانون زندگی اجتماعی ممکن نیست!! چراکه نظم و انضباط امری حیاتی است تا امورات اجتماعی برپایی خود را حفظ کنند لذا هرکسی می‌تواند بطلان این جمله را تصدیق کند یعنی «مبارزه با قانون»! هیچ انسان سالمی حکم بر برکنده شدن «قانون» نمی‌دهد، چراکه می‌داند، حکم برکنده شدن قانون حکم بر آشوب است و مضافا این حکم بر برکنده شدن قانون، خود قانون گذاری است!!! یعنی هر حکمی برعدم اجرای حکمی دیگر، خود، حکم است و مجری و طالب آن نمی‌تواند بگوید «حکم نکنید» زیرا این نیز حکم است. حال در مساله حجاب نیز، _جدای از حدود الهی آن_، این سوال مطرح است، که حدود حجاب تا کجاست؟ باید از مبلغین نه به حجاب پرسید، نه به حجاب تا کدام مرز؟ اگر بگویند «نه به حجاب» هیچ حدی ندارد این یعنی حکم و اجازه به لختی کامل، و اگر بگویند «نه به حجاب» مثلا تا روسری، بازهم، حدی مشخص کرده اند، حال به چه اعتباری می‌گویند حجاب اجباری؟ این خود نیز اجباری دیگر است. بدون تعصب مبلغان این تئوری «خود از پوچی» گفتار خود آگاهند. امـــــــا چـــرا بعضی ازجوان و دختران ما با مساله چنین آشکار، ناآشنایند؟ چرا نمی‌توان با آنان مذاکره مفید بحال کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید بشر جدید در بستر خودبنیادی‌اش گرفتار عقل روشنگری شد، عقلی که هیچ امری را برنمی‌تابد و عملاً نوعی درگیری با خود است بیش از آن‌که درگیری با دیگران باشد و حاصل آن دو جنگ جهانی در همان میدانی شد که بشر جدید خواست همه چیز را زیر سؤال ببرد و به نام آزادی تا نفی انتخاب‌های متعالی که نوعی انتحار است، جلو رفت و ما به نام کشف حجاب‌های این روزها با آن نوع از انتحار انسان‌هایی روبرو هستیم که حاصل پوچی و سرگردانی و نیست‌انگاری آنان است زیرا به بهانه کشف حجاب، مقابل تاریخی ایستاده‌اند که بنا دارد انسان‌ها را از مسیر عقل روشنگری به ساحت عقل قدسی سیر دهد و این‌جا است که مطمئن باشید نه‌تنها این افراد گرفتار بلای بی‌تاریخی خود می‌شوند حتی کارشان موجب می‌گردد تا چهره فرهنگی که به بهانه کشف حجاب خانم‌ها قصد مقابله با نظام اسلامی را دارد؛ سیاه و رسوا شود. آری! این‌جا است که قوانین تأکید بر پوشش جامعه اسلامی، تأکید بر احیای انسانیت است و تعبیر رهبر معظم انقلاب که کشف حجاب یک حرام سیاسی است؛ معنای خاص خود را دارد و این غیر از کشف حجابی است که در سال‌های قبل از انقلاب به عنوان متجددشدن مطرح بود که آن نیز در جای خود نوعی گسست از فرهنگ بومی ایرانیت‌شان به حساب می‌آمد. موفق باشید   

نمایش چاپی