بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
32810

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وقت بخیر: من چند سال هست خیلی ضعف شدید دارم همینطور کمر درد شدید هرچقدر هم پیش دکترهای گیاهی و شیمیایی می‌رم خوب نمیشم خیلی طب سنتی و اصول غذایم رو خیلی رعایت می‌کنم ولی اصلا افاقه ایی نکرده و همینطور ترس شدید دارم و از ترس شب ها نمیتونم بخوابم و کابوس می‌بینم و کلا زندگیم خیلی به هم ریخته. یک حاج آقایی که دعا نویس بود و مورد اعتماد به من گفتن که دچار جن زدگی شده ای و شما رو طلسم کرده اند. یک شخصی رو فرستادن که بیان داخل خونمون و خونه رو تخلیه اش کنند. اون آقا گفتند که داخل خونه طلسم گذاشتند و خودت و همسرت رو طلسم کردند. و همینطور من چند سالی هست که حرز امام جواد رو مینوشتم برای خودم و خانوادم و کلا بعضی از دعا و قرآن ها رو می‌نویسم برای دوری از چشم زخم و سلامتی. الان این آقا به من گفتند که همه مریضی هایی که این چند ساله داری بخاطر نوشتن این دعا هاست، بخاطر اینکه میگن شما اذن نوشتن دعا و قرآن رو ندارید. میخوام ببینم گفته این ها تا چه حدی صحت دارند که اگر حرفشون درست هست اجازه بدم بیاند داخل خونه ام؟ اگه میشه من رو راهنمایی کنید، من سردم گمشدم و واقعا نمیدونم دیگه چیکار کنم و نا امید شدم و اگه میشه میتونم باهاتون تماس بگیرم. ممنونم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر برای نوشتن دعا و قرآن باید از کسی اجازه گرفت؟!! به هر حال نباید خودتان و زندگی‌تان را به دست چنین افرادی بدهید که موجب سرگردانی شما می‌شود. با ورزش و با درمان‌های طبی اعم از طب جدید و سنتی همت کنید به یاری خدا از این نوع ضعف‌ها و بیماری‌ها عبور نمایید و در حدّ خود نیز راضی باشید. اگر فرصت کردید مطالعه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست، إن‌شاءالله نکاتی در عزم و اراده شما برای عبور از این نوع سختی‌ها در شما ایجاد خواهد کرد. موفق باشید

32129
متن پرسش

باسمه تعالی: سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و گرانقدر؛ ان شاء الله در پناه لطف خدا و عنایات امام زمان (عج) سلامت و موفق باشید. شرمنده ام که با وجود برنامه ها و مشغله های زیادی که دارید، در اینجا مصدع اوقات شریف شدم. به هر حال توفیقی شد تا در اینجا مطلبی که در حد فهم و درک خودم درباره وصایای سیاسی شهید حاج قاسم سلیمانی (ره) نوشته ام را محضرتان ارسال کنم و بخواهم با توجه به وسعت نظرتان درباره این شهید والامقام، چنانچه وقت و فرصت داشتید، لطف فرمایید و نکات و نقدها و نظرات تان را درباره این متن ناقص بفرمایید و ما را هم بهره مند بفرمایید. ان شاء الله ما را هم در ایام شهادت حضرت صدیقه طاهره (س) از دعای خیرتان محروم نفرماييد. وجود مقدس نبی اکرم (ص) در روایتی فرمودند: {مَنْ أخْلَصَ لِلّهِ أرْبَعينَ صَباحاً ظَهَرَتْ يَنابيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِه؛ هرکس که چهل روز اعمال خویش را برای خداوند خالص سازد، چشمه های حکمت از قلب او بر زبانش جاری می‌گردد}. آری! جز این نیست که ثمره اخلاص و تقوا و عبودیت بر لسان سید شهيدان مجاهدان بی مرز نشست و او وصیتنامه ای به این میزان عمیق و سرشار از عرفان، حکمت، سیاست و تربیت را نگاشت و میثاق نامه ای برای مکتب خویش بجا گذاشت. درباره شخصیت و منش و سلوک او در چنین روزهایی که سالگرد فراق ما از او و پرگشودنش بسوی ملکوت حق است، بحمدالله زیاد گفته و شنیده و تدبر کرده ایم؛ اما شاید بشود گفت حق وصیتنامه و شناخت هویت او از طریق وصیتنامه اش همچنان مغفول یا در آغاز راه است. وصیتنامه او چند بعدی و چند جهتی است؛ دقیقا مانند شخصیت خود او که جامع الاطراف بود و توانست وجوه مختلفی را در خود جمع کند. شروع وصیتنامه او، تجلی عرفان و حکمت ناب شیعی و اشراب شده از انوار ثقلین است و یقینا جز یک سالک واصل و راه یافته به باطن عالم، کس دیگری قادر به بیان چنین معارف و حکمت هایی نیست. اما بندهای میانی وصیتنامه او، قطعا مختص سیاست ورزی حکیمانه و متعالی و آسیب شناسی از بسیاری منش ها و الگو و نسخه های سیاستمداران در طول چهل و سه سال گذشته است که در صورت تدبر در این بندها می‌توان به قطع گفت، این سخنان شهید سعید، منشور سیاست ورزی در تراز جامعه و تمدنی انقلابی و در مقیاسی ناظر به اهداف و آرمانهای رهبران انقلاب اسلامی است. او در ابتدا، نقد و تلنگری برخاسته از عمق یک نگاه نافذ و واسع را درباره منش ها و برنامه های سیاسی بیان کرده و می‌فرماید: «آنچه پیوسته در رنج بودم، اینکه عموما ما در دو مقطع، خدا و قرآن و ارزشها را فراموش می‌کنیم؛ بلکه فدا می‌کنیم. عزیزان، هر رقابتی با هم می‌کنید و هر جدلی با هم دارید، اما اگر عمل شما و کلام شما یا مناظره هايتان، به نحوی تضعیف کننده دین و انقلاب بود، بدانید شما مغضوب نبی مکرم اسلام و شهدای این راه هستید؛ مرزها را تفکیک کنید». این بیانات، مشخص می‌کند که چه میزان عمیق و ژرف، آسیبها و توالی فاسد در فعالیتها و کنشگری های سیاسی را تشخیص داده است و می‌کوشد تذکر دهد که سیاست ورزی انقلابی، هویت و باطنی مجزا از آنچه در جهان امروز و عالم تجدّد بعنوان سیاست ورزی و سیاستمداری مطرح است، دارد و چگونه باید در این دوران و وضع تاریخی، حضوری توحیدی و متعالی در سیاست داشت. این حضور توحیدی در سیاست، همان چیزی است که عالم فرزانه آیت الله العظمی جوادی آملی از آن تعبیر به سیاست متعالیه مي‌کنند و آن‌را لازمه حکمرانی تراز اسلام بر می شمردند و جلوه ای حقیقی از این سیاست متعالیه، به يقين شهید سلیمانی است. اصل و رکن این سیاست ورزی، وفاق و اتحاد بر اصول و حاکمیت وحدتی الهی بر جامعه و تکثرات اجتماعی است چنانچه سردار شهید در وصیتنامه اش مي‌فرمايد: «اگر می‌خواهید با هم باشید، شرط با هم بودن، توافق و بیان صریح حول اصول است.» علامه طباطبایی (ره) در ذیل تفسیر آیه پایانی سوره آل عمران، مطالبی مهم درباره حکمت سقوط و بقای امت ها و جوامع می‌فرمایند و اساسی ترین نکته ایشان در آنست که اگر وحدت بر کثرات حاکم شد و وحدانیت توانست تکثرات را تدبیر کند، آنگاه فرد و جامعه بشری در وحدت و بقا و در مسیر صعود و تعالی قرار می‌گیرد؛ مانند اینکه نفس مجرد انسان بر اجزاء مختلف جسم حاکم است و تا زمانیکه نفس انسان حاکم بر جسم است، هر کدام از اجزاء جسم به فعالیت خویش با نظم و وحدت ادامه می‌دهند و وقتی که نفس، بدن را دیگر تدبیر نکند، اجزاء بدن متلاشی و مرگ انسان رخ می‌دهد و دیگر اجزاء بدن فعالیتی نخواهند داشت. این ماجرا، یقینا امتدادی اجتماعی نیز دارد و اگر ولایت الله و اولیاء الله بر جامعه ای حاکم نشود و زمام امور در اختیار دیانت الهی قرار نگیرد، جامعه درگیر تکثر و تشتت و بدور از وحدت است زیرا که اساسا توحید، متضمن یک جهت واحد کلی و شرک، متضمن جهت گیری های مختلف و منکسر و متفاوت است. حال باید راز تاکیدات مکرر سردار سلیمانی در وصیتنامه اش جهت وحدت و پاسداری از اصول را دریافت و دقت کرد چرا او در توصیه هایش به آحاد مسلمین، مردم ایران، کرمان و سیاسیون، مدام بر وحدت و وفاق حول اصول تاکید دارد؟ و جز این نیست که او پس از سالها مجاهدت در جهاد اکبر و جهاد اصغر، سر بقای جوامع را دریافته بود و مصداقی از این روایت عجیب حضرت زین العابدین (ع) درباره مردمان آخرالزمان شده بود: {إنّ الله عزّ و جلّ علم أنَّه يكون في آخر الزّمان أقوام مُتعمِّقون}. اما در ادامه وصیتنامه، خود او در نقش آموزگاری دلسوز و آینده نگر، در صحنه آمده و سیاست ورزی مکتب سلیمانی را به آحاد مشتاقان می آموزد و مولفه های سیاست متعالیه را بر می شمرد: «اول آنها، اعتقاد عملی به ولایت فقیه است؛ یعنی اینکه نصیحت او را بشنوید؛ با جان و دل به توصیه و تذکرات او بعنوان طبیب حقیقی شرعی و علمی، عمل کنید. کسی که در جمهوری اسلامی می‌خواهد مسئولیتی را احراز کند، شرط اساسی آن اعتقاد حقیقی و عمل به ولایت فقیه داشته باشد. من نه می‌گویم ولایت تنوری و نه می‌گویم ولایت قانونی؛ هیچ یک از این دو، مشکل وحدت را حل نمی‌کند؛ ولایت قانونی، خاصّ عامه مردم اعم از مسلم و غیرمسلمان است اما ولایت عملی مخصوص مسئولین است که می‌خواهند بار مهم کشور را بر دوش بگیرند؛ آن هم کشور اسلامی با این همه شهید!». کمتر کسی است که در وصیتنامه و مرام و منش شهید عزیز ما، تدبر کند و نشانی از ولایت و لزوم اتصال به ولايت را نیابد و نداند که او تا چه حدی، بر این مسئله حساس و نکته سنج بود. او، سیاسیون و آحاد امت را دعوت به وفاق بر اصول کرد تا سر بقای جوامع را یادآور شود و حال می‌گوید، لب لباب و اصلی ترین رکن این اصول، همان ولایت مجتهد جامع الشرایط است که مظهر ولایت وحدانی در عصر غیبت ولی معصوم (ع) قلمداد می‌شود و چنانچه ولایت فقیه نبود، آیا راه انقلاب اسلامی اساسا در این تاریخ، گشوده می‌شد و تداوم می يافت و حاج قاسم ها به صحنه می آمدند؟ ولایت فقیه، در حد یک نقش حقوقی و اداری نیست؛ ولایت فقیه مظهر وحدت و جهت گیری وحدانی مسئولین و اقشار مختلف است تا مبادا جهت گیری ها و سوگیری های متشتت، جامعه را از بقا به فنا سیر دهد و روح عبودیت رب العالمین، از عرصه اجتماعی کنار زده شود و بهترست بگوییم، ولی فقیه، بستر سلوک در انقلاب اسلامی و صراطی است که سُبُل انقلاب در آن جاری می‌گردد. و مگر جز این بود که شهید سلیمانی، عاشقانه و از عمق حکمت و محبت، لحظه ای دست از دست رهبران انقلاب جدا نکرد و تا همیشه تکیه گاه و یاوری امین برای آنان ماند و مگر اشک های رهبر انقلاب در نماز میت او، گواه این دلدادگی و شور دو طرفه نیست؟ اصل دوم در سیاست متعالیه ای که سردار بی مرز به ما آموخت، اینست: «اعتقاد حقیقی به جمهوری اسلامی و آنچه مبنای آن بوده است؛ از اخلاق و ارزشها تا مسئولیتها؛ چه مسئولیت در قبال ملت و چه در قبال اسلام.» شهید بزرگوار که خودش مظهر وعده صادق در مسئولیت و نمونه بارز تعهد از عمق جان به تمام مبادی و مبانی این انقلاب است، در این بند، از خطر نفاق و عدم صداقت در تعهد و باور به جمهوری اسلامی می‌گوید و نمایان می‌سازد هر تحول و مسئولیت و سیاست ورزی در این انقلاب بر اصلی واحد استوار است: جمهوری اسلامی. اصلی که به فرمایش رهبر انقلاب، سرّ تمام توفیقات و دستاوردها در چهار دهه گذشته است و چنانچه این اصل در مجاری دیگر هم پیاده می‌شد، چه بسیار استعدادهای نهفته ای که به فعلیت می رسیدند و چه بسیار معضلاتی که پیشامد نمی‌کردند. جمهوری اسلامی را بسیاری گفتند و می‌گویند و خواهند گفت ولی همانها اساساً یا نفهمیدند جمهوری اسلامی چه معنایی دارد و یا فهمیدند و هواجس نفسانی مانع شد تا در مسیر آن به درستی گام بنهدند. خواستند جمهوریت را از اسلام جدا کنند و گفتند مگر اسلام دعوت به مشارکت مردم نموده و مگر اساساً اسلام توانایی فراهم سازی بستر مردم را دارد و اساسا مشارکت مردم تنها در دموکراسی قابل توجه است و اسلام را چه کار به این حرف ها. از طرفی دیگر برخی گفتند مشارکت سیاسی مردم، پر ریسک است و بالقوه می‌تواند منشأ اختلافات و معضلات حکمرانی شود و وقتی ولی فقیه بعنوان مظهر دیانت بر جامعه حاکم است، دیگر نیازی به همراهی عمومی نیست و خود ولی، امور را به پیش میبرد و سیره ثقلین نیز در همین است. اما سردار شهید و دو مقتدای او که سردار، سخت دلباخته و تحت تاثیر نظام اندیشه آنان بود، همواره گفتند و در عمل خویش اثبات نمودند که جمهوری اسلامی حقیقتی برخاسته از دیانت و حکومتی با هویت و غایات و ذاتیات و عالَمی اسلامی است و ظاهر و قالبی از حضور و مشارکت و نظارت مردمی دارد که همان هم مُنتِج از اسلام ویژه مکتب اهل البیت (ع) است و پشتوانه اقتدار و امتداد آن حکومت، در امتی برخاسته و قیام کرده در ظاهر باطن است. و حاج قاسم چه خوب این دو را در مکتب خود جمع کرد و رکن اسلام و ولایت را به حقيقت آن و انس و الفت و همراهی با ملت را آنچنان که بایسته بود، به نمایش گذاشت و ما خوب دریافتیم که ولایت و اسلام، اصلی ترین پشتوانه صیانت از ملت و رشید کردن آنان است و الا که امر فراعنه، هیچگاه رشد دهنده امت نیست ولو در نقاب جامعه مدنی و حقوق بشر و حکومت دموکراتیک خود را پنهان ساخته باشند: [وَ ما اَمرُ فِرعونُ بِرَشید]. اصل سوم و چهارم سیاست متعالیه در وصیتنامه سردار، ناظر به ارزشهایی فطری و جوشانی است که بیش از پیش جامعه و مدیران ما امروزه به آن نیازمندند: «بکارگیری افراد پاکدست و معتقد و خدمتگزاری به ملّت؛ نه افرادی که حتی اگر به میز یک دهستان هم برسند خاطره‌ خان‌های سابق را تداعی می‌کنند. مقابله با فساد و دوری از فساد و تجمّلات را شیوه خود قرار دهند.» حاج قاسم، از همان نسلی است که در دوکوهه و اروند و هویزه، معنای خدمت و پاکدستی و پشت پا زدن به تمام دنیای دنیا طلبان و مفسدین و مترفین را عرضه کردند و در تحول انفسی خود، از هرچه رنگ نفاق و طمع و حرص در آن باشد، گذار کردند که اگر چنین نبود، هرگز آینه وجود او چنین صیقل یافته نبود تا حقایق و باطنی ترین ابعاد مسائل این دوران را انعکاس دهند: گر طمع در آینه برخاستی/ در نفاق آن آینه چون ماستی گر ترازو را طمع بودی به مال/ راست کی گفتی ترازو وصفِ حال و چقدر ما، لطمه از مترفین و دنیا دوستانی خورديم که به تعبیر سردار، اگر حتی میز مسئولیت یک دهستان به آنها می‌رسید، خاطره خان های سابق را تداعی می‌کردند و چه حق فرمود پیر خمین که تنها آنانی تا آخر با ما خواهند ماند که طعم محرومیت و مشقت را چشیده باشند و الا این مترفین، چنانچه به مناصب برسند، حاضرند برای مطامع خود و اتراف و طمع هر چه بیشترشان چه بسا تمام ارزشها و مصالح را فدا کنند و اگر این نبود، پس چرا صدیقه طاهره (س) در خطبه فدکیه، یکی از علل حوادث پیرامون سقیفه را، دنیا دوستی و عافیت طلبی مردمان خواند: {أَلا وَ قَدْ أَریٰ أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ إِلَی الْخَفْضِ وَ أَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِالْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ وَ أَغْواهُمْ عَلَیْهِ وَ خَلَوْتُمْ بِالدِّعَةِ وَ نَجَوْتُمْ مِنَ الضِّیقِ بِالسَّعَةِ؛ آگاه باشید که همانا شما در راحت طلبی، فرو رفته اید و آنرا که به امر و نهی سزاوار بود، از عرصه دور نمودید و با عافیت طلبی خلوت نموده اید و خودتان را از سختی و مضیقه بسمت عافیت و راحتی سوق دادید}. پنجمین اصل مُلک داری سلیمانی، از جان سوخته و نگران او برای ارزشها برخاسته است که چنین نوشت: «در دوره حکومت و حاکمیت خود در هر مسئولیتی، احترام به مردم و خدمت به آنان را عبادت بدانند و خود خدمتگزار واقعی، توسعه‌گر ارزشها باشند؛ نه با توجیهات واهی، ارزشها را بایکوت کنند». ارزشها در یک جامعه، نُمود و بروز و تعیّن هویت و تفکر و فرهنگ آن امت و جامعه است و ارزشهای اجتماعی هر امتی، در رفتارها و کنشگری ها و افعال آن امت تجلی می یابد چنانچه خداوند متعال در قرآن، شعائر حج را مظهر هویت تقوا مدارانه جامعه اسلامی بیان می‌فرماید: [وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ]. سردار ما در عالم و دورانی، سخن از ارزشها و توسعه ارزشها و عدم بایکوت آن سخن می‌گوید که به تعبیر بسیاری از متفکران، عصر مرگ ارزشها و نیست انگاری بشر است؛ آن هم نیست انگاری که تنها به اکنون فکر می‌کند و چنان غرق حریق شده که ازغیر اکنون و وضع فعلی خویش، تصوری ندارد و در گیر و دار غضب و شهوت، اسیر حال است و قانون، آبرو، اندیشه، سیاست و تربیت دیگر آنچنان اهمیتی ندارد و این، جز افسار گسیختگی نفس اماره نیست. در عصر فعلی، در اغلب بشریت، تنها مصرف است که اولویت دارد و انسان، اسیر مصرف است و حتی خودش را هم مصرف می‌کند. عصر فعلی، عصر بی خودی انسانها از خود و در حکم آخرین مرحله هبوط بشر محسوب می‌شود و دیگر بشر، حتی خود را هم ندارد و توفیق خلوت و انس با خود و خدای خود را هم آنچنانکه باید، کسب نمی‌کند و قفس های آهنینی که از سلطه نیست انگاری ایجاد شده است. بی دلیل نیست که برخی اهل بصیرت، از دوران فعلی بعنوان دوره امپراطوری تاجرانِ سودانگارِ بی رحمِ بورس باز یاد می نمایند و با این همه، این دوران هم دورانی از آخرین نفس های حیات حوزه فرهنگی و تمدنی غرب متجدد است و آخرین تکاپوهای آن در قرنی است که آن‌را آغازی بر یک پایان میتوان نامید. از سویی در دل همین عصر، ما با انقلاب اسلامی و انسانهایی نظیر شهید قاسم سلیمانی مواجه هستیم که در عین دلنگرانی و دغدغه از وضع فعلی بشر، در تاریخ و جایگاهی ماورای وضع فعلی، سکنا گزیده اند و دلداده انقلابی هستند که برخاسته از یک طلوع مشرقی است و چه زیبا سید مرتضی آوینی نوشت که: [حتی اگر هیچ برهان دیگری در دست نداشتم، ظهور انقلاب اسلامی و بهتر بگویم، بعثت تاریخی انسان در وجود مردی چون حضرت امام خمینی (ره) برای من کافی بود تا باور کنم که عصر تمدن غرب سپری شده است و تا آن وضع موعود که انسان در انتظار اوست فاصله ای چندان باقی نمانده است. حقیقت دین را باید نه در عوالم انتزاعی، که در وجود انسانهایی جست که خلیفه اللهی مبعوث شده اند]. و اصل پایان بخش وصایای سیاسی سردار سربدار، ناظر بر کانون اساسی جامعه یعنی خانواده و تربیت اشخاص و وظایف دولت و نظام اسلامی در قبال آنهاست: «مسئولین همانند پدران جامعه می‌بایست به مسئولیت خود پیرامون تربیت و حراست از جامعه توجه کنند؛ نه با بی‌مبالاتی و بخاطر احساسات و جلب برخی از آرای احساسی زودگذر، از اخلاقیاتی حمایت کنند که طلاق و فساد را در جامعه توسعه دهد و خانواده‌ها را از هم بپاشاند. حکومتها عامل اصلی در استحکام خانواده و از طرف دیگر عامل مهم از هم پاشیدن خانواده هستند.» عجب کلام نغز و عمیق و سرشار از یک نگاه جامع و کلان، بر لسان سیدالشهدای جبهه مقاومت جاری شده است؛ او از خانواده و تربیت و نقش حکومتها در مسیر آن میگوید حال آنکه خانواده و تأدیب و پرورش بشر در این دوران چه میزان مغفول و مظلوم واقع شده است و چقدر تأسف بار است که جوامع بشری در بازگشت به رفتارهای قوم سدوم و مفاسد اخلاقی گذشتگان که انبیاء الهی تمام همت خود را بر زدودن آنان مصروف نمودند، با یکدیگر مسابقه گذاشته و در حال ربودن گوی انهدام بنیادهای خانواده و تأدیب و پرورش انسان از همدیگر اند‌. متاسفانه علیرغم توفیقات انقلاب اسلامی در حوزه مسائل خانواده و در صیانت از خانواده که بحمدالله نقشه سالانه جهانی خانواده که حتی بر اساس مولفه های سازمان ملل و مؤسسات غربی تدوین می‌شود، گویای ظرفیت عظیم انقلاب در حوزه خانواده برای فائق آمدن بر معضلات و پیشروی و فتح دستاوردهای دیگر فرهنگی و تربیتی است، دعواهای سیاسی جهت جذب آراء زودگذر و ایجاد هیاهو و جنجالهای کاذب و البته کم کاری ها و غفلت‌ها و ساده انگاری بسیاری از صاحبان نظر و متولیان امر، در خدشه دار شدن ارزشهای ناظر به خانواده و بروز بعض هنجار شکنی ها و کژراهه هایی در سبک زندگی شده است و این مورد از چشم حاج قاسم هم دور نمانده و او هم نسبت به دعاوی و رفتارهایی که خطرات اجتماعی ناظر به ضربه دیدن کیان خانواده و تربیت اجتماعی می‌گردد، هشدار داده و حکومت دینی و صاحب منصبان آنرا در مقام پدران جامعه و نه تشدید کنندگان گسل ها و معضلات می بینید. پدر در خانواده، سعی می‌کند بستر تالیف قلب و تربیت فرزندان را فراهم کند و آنها را با محبت و ارائه ظرفیت های طبیعی، در جهتی حرکت دهد که استعدادهای فرزندان آشکار شود و در واقع ستون وفاق و اجماع خانواده است؛ چنانچه او نیز خود را در مقام پدری برای جامعه دید و از دو قطبی سازی ها و موج سازی ها و دسته بندی های کاذب و غیر حقیقی گلایه کرد و سعی نمود آحاد جامعه را به وحدتی حول اصول و محبت و شفقت جریان دهد و حضور عمومی در تشییع پیکر او و یارانش، حجتی بر این مدعاست. و پایان بخش جالب سخنان سردار درباره سیاست، نکته ای جالب است که نمی‌توان از آن گذشت: «اگر به اصول عمل شد، آنوقت همه در مسیر رهبر و انقلاب و جمهوری اسلامی هستند و یک رقابت صحیح بر پایه همین اصول برای انتخاب اصلح صورت می‌گیرد.» اگر بگوییم این بند، خلاصه و عصاره تمام وصایا و مولفه های سیاست متعالیه در وصیتنامه مجاهد کبیر انقلاب است، مبالغه نکرده ایم. آری! در مکتب سلیمانی، وحدت و وفاق روی اصول، سر بقا و وحدت و رشد امت و در عین حال، بستر رقابتها و ارائه برنامه ها و انتخاب اصلح از بین صالحان است. در این مکتب، حول اصول هم وحدت می‌شود و هم رقابت؛ البته اگر بر اصول وفاق شد، انتخاب و مشارکت سیاسی_اجتماعی هم برای گزینش اصلح از بین صالحان است که حکمت مردمسالاری دینی به تعبیر ولی فقیه بزرگوارمان، دقیقاً همین است و تفاوت لیبرال یا سوسیال دموکراسی با مردمسالاری و جمهوری اسلامی، در همین اصول و وفاق بر اصول و گزینش بهترین فردی است که راهبرد ارائه اصول را دارد و به اصول از بُن جان باور داشته و توانایی و سابقه عملی ساختن آنها در حد ظرفیت خود را هم داشته است. و اگر این سیاست ورزی و افق سیاسی که سردار قلوب، ما را به آن فرا می‌خواند، سياستی متعالیه نیست و در حکم پشتوانه ای برای تداوم راه این نهضت تا طلوع تمدن آینده کره ارض نیست، پس باید آن‌را چه نامید و چه خواند؟ البته سخن‌ها درباره منش و روش و وصایای سیاسی این شهید حکیم، هنوز مانده است که امیدواریم بتوانیم به تدریج، آنان را درک و فهم نمائیم و به آنها ملتزم باشیم‌ بعون الله و فضله.

متن پاسخ

سلام علیکم: چه خوب توانسته‌اید ابعاد وصیت‌نامه سردار مقاومت را که بنده او را بنیانِ حضور تاریخی بشر امروز و فردا می‌دانم؛ تبیین کنید. بنده از دقت‌های جنابعالی بهره بردم و مسرور گشتم. از زبان آن سردار بزرگ و آن مرد بصیر، متذکر جایگاه ولیّ فقیه به معنای حقیقی آن شدید از آن جهت که ما برای عبور از تنگناهای تاریخی خود، هیچ راهی جز همان راهی که انقلاب اسلامی مقابل ما گشوده است، نداریم. به نظر بنده این جمله شما را حکایتی از تفکر می‌دانم که می‌فرمایید: «از سویی در دل همین عصر، ما با انقلاب اسلامی و انسانهایی نظیر شهید قاسم سلیمانی مواجه هستیم که در عین دلنگرانی و دغدغه از وضع فعلی بشر، در تاریخ و جایگاهی ماورای وضع فعلی، سکنا گزیده اند و دلداده انقلابی هستند که برخاسته از یک طلوع مشرقی است» . فکر می‌کنم نکاتی را که متذکر شده‌اید برای دیگر افراد نیز مفید خواهد بود و به همین جهت خوب است که آن مطالب در معرض دید کاربران سایت نیز قرار گیرد. موفق باشید

31842
متن پرسش

سلام خدمت استاد گرامی: استاد در خصوص بعضی موارد که سوال بعضی از دوستان هست که درگیر گناه هستیم (عموما جنسی) و بارها توبه می کنیم و توبه می شکنیم اغلب هم شما پاسخی به این مضمون داده اید که توبه نشانه این است که خدا شما را به حال خود رها نکرده و اگر صد بار توبه شکسته ای باز آی و اینکه آنقدر این توبه را ادامه دهید تا به نور آن مشکلات حل شوند و توجه به مهمان ناخوانده بودن گناهان (البته صحبت و پاسخ شما روح خودش رو داره و من صرفا تیتر راه کار رو منظورم بود) بعضی موارد پیش میاد دوستی سوالی می پرسه، سعی می کنم به پاسخ شما ارجاعش بدم ولی وقتی ماها متن پاسخ رو برای کسی ارسال می کنیم اون حضور شما هم کمتر دیده میشه و شاید بیشتر راهکار برای افراد می مونه. سوالم این بود آیا با این وجود و با این نگاه ، هنوز نمی شه یک راهکاری هم ارائه داد که از شر این شیاطین خلاصی پیدا کرد؟ مثلا آیا به کسی که در سوریه و یا در یمن در برابر دشمنان می جنگه صرف این دلگرمی که بالاخره جبهه حق پیروز است کافیست یا این که باید یه دفاع ضد موشکی بهش داد که بتونه تهاجم هوایی رو دفع کنه، یک عبادتی، ذکری، دعایی چیزی بالاخره مثلا نمازهای نافله و دعاهای در تعقیب اون و یا چه بدانم استاد سامانه پدافند هوایی نیازمندیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! دفاع ضد موشکی که به خوبی بر آن تأکید دارید، همان حضور در تاریخ انقلاب اسلامی است که انسان معنای خاصی از جنس معنایی که شهدا برای خود یافتند، می‌یابند و از این طریق با مقابله با صحنه‌های فساد دشمن به زیباترین شکل پاکدامنی و عفت خود را حفظ می‌کند زیرا می‌داند که قضیه، تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی است و لذا زشتیِ این نوع گناهان را از زاویه اجتماعی و سیاسی آن مدّ نظر قرار می‌دهد. و این‌جا است که توبه او راهی می‌شود برای هرچه بیشتر نزدیک‌شدن به جهانی که شهدا در آن وارد شده‌اند یعنی توبه‌ای سلحشورانه. موفق باشید

31720

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی بازخوانی هویت دینی و ملی محضر طربناک استاد سلام علیکم: آیا خداوند علاوه بر هدف حیات زمینی هر انسانی که ظهور اسما الهی می‌باشد؛ آیا هدفی جمعی و به طور مستقل از هدف فردی؛ برای جمیع بشریت در نظر دارد؟ به بیان دیگر آیا اهداف جمعی مانند عدالت و رعایت حریم زن و مرد و حقوق انسانی و .... که در شریعت های الهی برای نظامی که انسانها می‌خواهند در آن زندگی کنند تعریف شده است؛ به این سبب است که چون انسان موجودی اجتماعی است و نابسامانی در نظام های اجتماعی بر سلوک فردی او اثر می‌گذارد؛ پیامبران در پی نظام سازی بودند تا با برقراری تعادل در نظام اجتماعی؛ سلوک فردی هر انسان با مشکل و مزاحمت مواجه نشود؟ و یا اینکه نظام سازی در جوامع انسانی از دیدگاه خالق و رب عالم یک موضوع مستقل و یک هدف مستقل است که اگر چنین است؛ آن هدف مستقل چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان در ذات خود موجودی است که برای به ظهورآمدن همه ابعادش باید به شخصیت قرآنی و جمعی خود در بستر شریعت حاضر شود و در همین رابطه حضرت حق می‌فرمایند: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا» ملاحظه کنید که تأکید بر «جمیعا» هست یعنی باید اعتصام به حبل الهی به صورت اجتماعی و جمعی باشد مگر آن‌که شرایط اجازه ندهد. موفق باشید

31212

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بر محبوبِ دلم: استاد بزرگوار در شهر ما فردی به عنوان مطالبه گری و دغدغه مندی متنی را در فضای مجازی مطرح کرد که بنده درصدد جواب دادن به این متن بر آمده ام. بنده با توجه به یادداشت شما تحت عنوان حیاء و حریم مطالبی را مطرح کرده ام. بنده هر دو متن را برای شما ارسال می کنم. لطف بفرمایید نظر دهید آیا این ادبیات بنده مناسبِ تاریخ و زمانه فعلی است یا نه؟ تشکر متن اول: سلام: «دوچرخه سواری بانوان در قادرآباد بلامانع است؟» در کنار جمعیت قابل توجهی از مردان علاقه‌مند به این رشته زنانی هم هستند که برای حفظ سلامت، تفریح و گذراندن اوقات فراغت پا به رکاب می‌شوند و از این طریق پرچم استقلال هویت و اعتماد به نفس خود را بالا نگه می‌دارند. متاسفانه زنان دوچرخه‌سوار در جامعه و بخصوص شهر ما با محدودیت و مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کنند و ناملایمات بسیاری را به جان می‌خرند تا شاید روزی برسد که بتوانند بدون هیچ تبعیضی در خیابان‌ها رکاب بزنند. بدون شک آن روز دور نیست اگر مردم و مسئولین «نگرش» خود را عوض کنند و به تغییرات مثبت تن دهند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده متوجه فرمایش شما نمی‌شوم. هرچه هست آن‌جایی که بحث تبرّج و خودنمایی برای آن‌ها در میان باشد، باید خودشان مواظب باشند تا از ابعاد ظریف شخصیتی‌شان خارج نشوند و به همین جهت به اعتبار تبرّجی که بعضاً در بعضی موارد در دوچرخه‌سواری خانم‌ها پیش می‌آید بحث جایز نبودن این کار در میان است. به نظر بنده همان بحثی که تحت عنوان «حیا» در کتاب «انقلاب اسلامی و جهان گمشده» مطرح است، می‌تواند جوابگو باشد. موفق باشید

31173
متن پرسش
با سلام استاد عزیز: در مورد جهانی میان دو جهان، انسانی که این ویژگی را داشته باشد گاهی در تعاریف به حالتی گنگ و غیرقابل تعریف می شود: ۱. آیا می توانیم تعریف انسانی میان دو جهان را "انسانی مومن حقیقی که دغدغه و دلسوزی نمایش عالم قدس در عالم ماده را در کل عالم ماده و جهان دارد تعریف کنیم؟ انسانی که از دو گروه موجود در حال حاضر صفات خوب توجه به عالم قدس را از یک گروه و نظم و تفکر اجتماعی باز را از گروه دیگر در خود دارد، وصفت عصبیّت را از یک گروه و غفلت از عالم قدس را از گروه دیگر ندارد (در کل کاری به جناح و گروه ها ندارم ولی به نظرم مثلا در داخل اصولگراها حرف درستی را گاها تند میگن و اصحاب غربگرا حرف اشتباهی رو با موج سواری رو نظر عده ای از مردم، بهتر در ظاهر اعلام می‌کنند.) سوال دوم اینکه آیا ما می توانیم بگوییم که امام عصر (عج) نقطه اوج انسان جهان میان دو جهان هستند؟ سوال آخر اینکه استاد عزیز با توجه به اینکه برای تغییر وضعیت ما باید یک مسیری که در ظاهر بسیار طولانی از انسان دچار تعصب یا غفلت از قدس که شاید هر دو در دو طرف طیف تاریخ هستند به سوی تعادل انسانی میان دو جهان برویم، سوالم اینکه در اون نقطه ای که تغییر می‌خواهد ایجاد شود اراده ای از جانب خداوند شده یا انسان، چون اگر از انسان باشد که بالاخره آن نور در قلبها از سوی خدا بوده و اینکه بحث ظرفیت زمانه هست و اینکه واقعا برام جای سواله که انسان امروزه آیا با آموزش یا انجام احکام و... می‌شود آنچه باید بشود یا معجزه می‌خواهد، و اگر از سوی خدا بوده بحث اختیار انسان هست، اگر لطف کنید مورد آخر رو کمی توضیح دهید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که مستحضرید بحث «جهان بین دو جهان» موضوعی است که نیاز به بحث و تفصیل زیاد دارد که در سه کتاب اخیر بنده که فعلاً یکی از آنها به چاپ رسیده است، تا حدی افق حضور در جهان بین دو جهان روشن می شود. آری! همان طور که می فرمایید باید ماورای جریانهای سیاسی و حزبی، انسان خود را در این تاریخ حاضر کند و مسلم حضرت صاحب الأمر «عجل الله تعالی فرجه» که صاحب زمان هم هستند، صاحب همه جهان ها می باشند.

آری! مسلم نسبتی بین اراده الهی در جوابگویی نیاز انسانها مطابق تاریخ و تقاضای انسانها در تاریخ در صحنه است که در کتابهای مذکور تا حدی بدان پرداخته شده است. موفق باشید

30562

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی. سلام استاد: در سوال و بررسی مختصری از صاحب نظران کردم راجع به فقه جواهری؛ به این نکته می‌رسیم که نظر ایشان بر این است که مجتهد با توجه بدست آوردن مزاق شارع می تواند در مسایل جدید فتوا بدهد این عجب حرفی است بسیار راه گشا ولی آیا عملی است؟ راهکار ان را می شود تحلیل کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید امثال حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در همین فضا فکر می‌کردند و مسائل را مطرح می‌فرمودند. موفق باشید

30340
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: استاد عزیز مقداری از بحث حرکت جوهری را با توجه به کتاب شما برای عزیزی که رشته تحصیلی اش، تجربی هست بنا به درخواست خودشان می‌گفتم. سوالی کرد که ذهنم مشغول شد. پرسید مگر در مورد عالم ماده حرف نمی‌زنیم پس چرا جوهر یا حرکت جوهری مشهود و ملموس نیست مگر ماده نیست چرا باید در مورد عالم ماده وجه عقلانی ای مطرح باشد؟ ممنون. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع جوهر، یک موضوع عقلی است که با نظر به حرکتی که در عالم ماده می‌یابیم، متوجه‌ی آن می‌شویم. لذا بنا نیست امرِ عقلی، محسوس باشد. به همین جهت جناب صدرا در مورد حرکت فرمود: حرکت، محسوسی است به کمک عقل و یا معقولی است به کمک حس. موفق باشید

30271

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد یک سوال داشتم. بنده دچار خواطر ذهنيه هستم و تشتت افكار دارم و خيلي اذيت هستم. از شما خواهش مي كنم براي نفي خواطر و آرام شدن ذهن و تمركز راهي يا دستوري عنايت بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بر همین مبنا تنظیم شده است. موفق باشید

30236

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: آیا این برداشت درست است که با مرگ به دلیل انصراف از بدن و عالم ماده تمرکز نفس قوی شده و نفس از طریق قوه خیال که با انصراف از بدن واقع نمایی خود را بدست آورده صورت و حقیقت اعمال اخلاق و عقاید را برای انسان نمایش می‌دهد و آنها عینیت خارجی پیدا می‌کنند؟ و در مرحله بالاتر که قیامت وجود انسان است از مرحله خیال و صور جزیی نیز گذشته با مرتبه عقلانیت حقیقت کلی اخلاق و عقاید را درک می‌کند که همان اتصال به مخازن الهی و اسما الهی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است و این از نکات دقیق و ظریف در این رابطه و در نسبت با حضور در عوالم دیگر می‌باشد. موفق باشید

30215

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: با توجه به سوال قبل که جریان گنابادی ها را قابل اعتماد دانستید مشخصا قطبی که جناب پازوکی بدان ارادت دارد کیست؟ اگر مرحوم نورعلی تابنده و الان جناب جذبی طباطبایی است پس جایگاه کلیپ هایی که از نور علی تابنده منتشر شده چیست؟ مثلا در یکی از آنها مرحوم تابنده قرآن را بسیار اشتباه می‌خواند، یکی دیگر نماز عید فطر است که جناب تابنده و برخی درویشان برگزار می‌کنند و شاهد حرکات مضحکی از آنها هستیم و یا در فیلم دیگری گنابادی ها پابوسی جناب تابنده را می‌کنند همه این فیلم ها جعلی‌است؟ در تعالیم آنها هم برخی مطالب مانند عشریه وجود دارد که منطبق با شریعت شاید نباشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خود بنده نیز در این مورد سؤال دارم. زیرا شخصیت آقای دکتر پازوکی و بعضی از رفقای ایشان را که می‌شناسم، بالاتر از این حرف‌هاست. حتی آقایانی که با گنابادی‌های خرم‌آبادی آشنا بودند، می‌فرمودند اساساً آن‌ها با امثال جریان‌هایی که نسبت به انقلاب بی‌تفاوتند، فرق دارند. موفق باشید

30133

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: من هرچه می اندیشم وجود یک خدا موجب فروکاست هستی می‌شود و اگر چندین خدا داشته باشیم که در عین بی نهایت بودن متعدد باشند هستی شکوه بیشتری می یابد البته می توان همان طور که در وحدت وجود کثرات را در وحدت و وحدت را در کثرت می بینیم خدایان متکثر را در مراتب بالاتر باز در وحدت ببینیم و مثلا اگر نام این وحدت را وحدت خدایان اول بنامیم باز می‌توان متصور شد خدایان دیگری وحدت وحدت دیگری تشکیل دهند بنام وحدت خدایان ثانی و همینطور شاهد وحدت های بینهایت باشیم و باز می‌توان برای همه وحدت های خدایان وحدتی قائل شد بنام وحدت خدای خدایان و این وحدت هم مثل وحدت قبلی تا بینهایت ادامه می یابد و باز این وحدت ها در وحدت دیگری وحدت می یابند و این کثرت و وحدت ها تا بی نهایت ادامه می یابد می‌بینید چقدر این طرح من به هستی شگفتی بیشتری می‌دهد تا اینکه طبق وحدت وجود بگوییم که خدا هست و دیگر هیچ که طرحی ساده و فاقد شگفتی است و از آنجا که هستی همیشه در نهایت شگفتی ظاهر می‌شود و طرح من دارای شگفتی بیشتریست پس حقانیت آن را بدین طریق شاید بتوان استشمام کرد. البته شاید اشکال شود چرا انبیا خدای واحد را مطرح کردند پاسخ اینست که آن مطلب در مقابل مشرکان است که بت ها را مطرح می‌کردند و برای محدودی در کنار نامحدودی شانیتی قائل می‌شدند لکن در طرح من بی نهایت خدای بی نهایت داریم که بینهایت بار وحدت و کثرت می یابند و با همه این کثرتها واحدند گر چه کثیرند و باز واحدند البته انبیا مطالب عرفانی چندانی شاید مطرح نکردند و قرآن بقول دکتر سروش خشیت نامه است مردم عادی کشش زیادی ندارند تا این عویصات قابل طرح باشد البته شاید قرآن اشاره لطیفی کرده باشد «الهکم اله واحد» معلوم می‌شود مخلوقات دیگری هم هستند که اله واحد دیگری دارند اگر در وحدت وجود هم دقت شود اگر مخلوقاتی نبودند و فقط خدا بود و بس چقدر برای عقل قابل پذیرش تر بود و برای توجیه کثرت در عین وحدت به دردسر نمی افتاد لکن هستی است و هزاران دردسری که می آفریند در دل واحد کثرت می‌نهد و در بغل او واحدها باز واحدها را واحد می‌کند هلم جرا که شرح آن گذشت و تازه این گوشه ای از شگفتی های هستی است به غیر از هستی چه هست که نامی حتی شاید بران نداریم چه ما تعلیم اسما شده ایم و فوق او راه نداریم. بقول حکیمی تائویی که بتوان ازو نام برد تائو نیست و ما اسیر نامیم بله ذهن دودویی یا باینری ما اسیر دوگانه هستی و نیستی است و چشمان ما خارج از این دو، دو دو میزند بی نهایت ما خدا داریم لکن واحدند جمله کثرتها بسوی وحدتی خوش ساجدند کثرت و وحدت بهم ای عاشقان آغشته اند لاجرم در زلف آن وحدت چنین آشفته اند
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر قرآن که خداوند را «واحد» می‌داند متفکران دلایل متقنی در یگانگیِ خداوند آورده‌اند. در این مورد می‌توانید به جزوه‌ی «معارف 1» قسمت «صفات خداوند» رجوع فرمایید. مثل بحث برهان وحدت خداوند: علاوه بر اثبات وجود خداوند، بايد متوجه بود كه خداي واحدي در جهان هستي هست، چون مي‌بينيم نظم جهان نظمي است ارگانيكي و يك آهنگي و اندام‌وار. يعني همة اجزاء آن در خدمت همة اجزاء است، مثل بدن كه هر عضوي در خدمت همة بدن است، فرض چند تدبيري در چنين نظام يك آهنگي، محال است. زيرا از چند ذات متفاوت آثار و برنامه‌هاي متفاوت ظاهر و تدبير مي‌شود كه در جهان چنين چيزي وجود ندارد.

 اشكال: مگر حالا جهان ناهماهنگ نيست كه آب تر مي‌كند و آتش مي‌سوزاند؟

    جواب: اين‌كه اجزاء جهان همديگر را محدود مي‌كنند را نبايد ناهماهنگي ناميد، ناهماهنگي آن است كه قانوني، قانوني را در نظام عالم نقض كند و ديگر آن قانون در جاي خود مؤثر نباشد، در حالي كه با همين محدودكردن‌ها طبيعت به مقصد مي‌رسد. مثل دوكفة ترازو كه در عين جهت متفاوتي كه دارند كار توزين را عملي مي‌سازند.

    اشكال: چرا فرض نكنيم كه دو يا چند خدا در امر تدبير جهان به توافق رسيده‌اند كه به خاطر مصلحت با هم اختلاف نكنند و مانع تدبير يكديگر نشوند؟

    جواب: توافق در نظام معني مي‌دهد براي رسيدن به هدفي مشخص، در حالي كه خدا يعني آن كس كه خالق نظام است و فعل او همان نظام است و توافق يعني پيروي چند نفر از قواعد عقلي موجود در نظام. مثل دو مهندس كه توافق مي‌كنند در اين قسمت كه استحكام بيشتري دارد پايه‌هاي پل را قرار دهند چون هيچ‌كدام از اين مهندسين خالق نيستند، بلكه برروي استفاده از مخلوقي كه خدا آفريده است توافق مي‌كنند. در حالي‌كه خدا خالق پديده‌هاست، و به‌همين جهت توافق براي خدا معني ندارد. موفق باشید

30098

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در یکی از سوالات راجع به مبحث تکامل فرمودید در دو جلسه اول سوره سجده فرمایشاتی درین زمینه داشته اید در سایت جستجو کردم نیافتم اگر میسر است فایل های آن دو جلسه را در سایت قرار دهید. متشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث سوره‌ها، طی برنامه‌ای إن‌شاءالله در سایتی که در حال شکل‌گرفتن است، پیش‌بینی شده است. در حال حاضر می‌توانید دی‌وی‌دیِ سوره‌ها را از جناب حاج آقا نظری به شماره‌ی 09136032342 بگیرید. موفق باشید

29824

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد غذای حرامی که به دست انسان می رسد باید چه کارش کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت نباید مصرف کرد. اگر نمی‌توانیم آن را برگردانیم و به یک معنا نعمت خداوند است، شاید بتوان آن را به نیازمندی رساند که هم نعمت خدا کفران نشده باشد و هم ما آلوده به گناه نشویم. موفق باشید

28675

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و تشكر: با توجه به آيه «اليوم ....» مربوط به عيد غدير و سخنراني روز گذشته آيا مي توان گفت كه اتمام دين همان قسمت اول حديث ثقلين است و اكمال دين قسمت دوم حديث ثقلين.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است. به همین جهت تأکید پیامبز خدا آن بود که این دو نباید از هم جدا شود. موفق باشید

28306
متن پرسش
سلام علیکم: آیا تذکر به مرگ و عالم قبر که در روایات بعنوان راهی جهت سلوک و مهار نفس اماره تبیین فرموده اند، به نحوی تذکر و رجوع به همان پوچی انسان و لزوم گذار از پوچی خود و عدم توقف در خویش به سمت غنی حمید است که حضرتعالی هم مباحثی در بابش در کتاب آشتی با خدا داشته اید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! تذکر به مرگ ما را در وسعت بیکرانه ی خود همین امروز حاضر می‌کند و عملاً انسان وجود خود را در حیات ابدی احساس می‌کند و تصمیات بزرگ می‌گیرد. موفق باشید

28217

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد گرامی: در مورد ترتیب سیر مطالعاتی آیا این طور است که تا مباحث سیاسی اجتماعی از نظر تشیع یا مهدویت را نخوانده ایم آداب سلوکی را نخوانیم؟ یعنی ترتیبی که بر اساس موضوع نوشته شده را رعایت کنیم یا چند موصوع را در کنار هم، مثلا مهدویت را در کنار آداب سلوکی بخوانیم؟ سوال دیگر این که تا تمام کتاب ها را نخوانده ایم وارد مباحث تفسیر قرآن نشویم یا مثلا روزی یک ساعت کتاب روزی یک ساعت تفسیر قرآن؟ اگه وقت خوبی برای مطالعه داشته باشیم روزی چند ساعت برای تفسیر شما و سیر مطالعاتی وقت بگذاریم؟ استاد برای تلاوت قرآن آیا روزی یک جز یا یک صفحه یا چند صفحه بخوانیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر مطالعاتیِ اولیه که روی سایت هست، تصورات ما را از مجردات و انسان کامل تصحیح می‌کند. بعد از آن بنا به شرایط خود از نظر روحی و نیازهای اجتماعی می توانید مباحث را دنبال کنید. دنبال‌کردن تفسیر، کار خوبی است، ولی بهتر است حدود سه جلسه در هفته، بیشتر نباشد تا ذهن بتواند بر روی مباحث تأمّل نماید. موفق باشید

28199

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: ببخشید استاد چه راهکاری برای فردی مظلوم می‌دهید که بقیه حق او را به راحتی می‌خورند و پایمال می‌کنند خودم را می‌گویم پیوسته در خانه توسط شوهرم و در محل کار توسط مسئولم حقم را نمی‌دهند و مورد ظلم مداوم هستم. به امور مذهبی بسیار علاقه دارم و هم اکنون مباحث معاد شما را گوش می‌دهم ولی مرتبا با اینکه معیارم برای ازدواج فقط اخلاق بود نه مادیات گرفتار زندگی شدم که به هیچ عنوان اخلاقیات در آن مطرح نیست پر از حرص و بداخلاقی و کینه و از طرف شوهرم. آخرتم در معرض تهدید و نابودی هست. لطفا نکته و کمکی اگر از دستتتان بر بیاد به بنده عرض کنید در نماز شبتان لطفا مرا دعا کنید تا آرامش پیدا کنم و اوضاعم بهتر شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بدون ناراحتی و مقابله با افراد و با اخلاق خوب و رعایت دستورات دین، بدون افراط خود به خود مشکلات حل می‌شود. موفق باشید

27785

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت شما استاد بزرگوار: با توجه به عظمت مقام و پاداش یک شهید و نظر به وجه الله و آیه شریفه «بل احیاء عند ربهم یرزقون» سردار سلیمانی و ابو مهدی المهندس آرزوی شهادت داشتند. حالا سوال با توجه به مطالب بالا چرا مرحوم سید هاشم حداد و علامه سید محمد حسین طهرانی صاحب معادشناسی چنین آرزویی نمی کردند؟ و هر دو به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از کجا می‌دانید آن عزیزان آرزوی شهادت نداشتند؟! میدانی را در مقابل خود نیافته بودند که آرزوی شهادت کنند. و مگر «مداد العلماء افضل من دماء الشّهداء» را در ذهن ندارید؟ موفق باشید

27255
متن پرسش
سلام علیکم: آیا می توان گفت بحث بداء در امر ظهور حضرت حجت (عج)، آنگاهی است که در دل غیبت حضرت، ملت و مومنین و احراری اراده به تغییر و تحول در تاریخ مبتنی بر عهد الهی دارند و زمینه و گفتمان بوسیله همین جامعه مومنین و احرار پیش آمده و توانسته اند نگاه ها را معطوف کنند لذا خود حضرت حق هم عنایت ویژه ای به عالم بواسطه همین افق گشایی و حضور مومنین می کند و در جبران کمی ها و کاستی ها، امر ظهور را سامان می دهد که حتی در روایات داریم طی یک شب به سرانجام و صلاح می رسد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بداء، در تحققِ ظهور حضرت نداریم. آری! در بعضی از حوادث که ممکن بود پیش آید، بداء حاصل می‌شود و آن حوادث پیش نمی‌آید. که بحث آن را می‌توانید در کتاب «تحلیل تاریخی نشان‌های ظهور» از حجت‌الاسلام دکتر مصطفی صادقی دنبال بفرمایید. موفق باشید

27190
متن پرسش
سلام: با توجه به آینده ای که امام خامنه ای برای ایجاد جامعه اسلامی و تمدن اسلامی ترسیم فرموده اند و طبیعتاً هم نیاز به زمانی فراتر از عمر یک انسان دارد آیا ظهور حضرت حجت (عج) بعد از این تمدن سازی اتفاق خواهد افتاد یا همینکه ما مردم آماده نوع دیگری از زندگی بر اساس همان شاخصه های تمدنی اسلام شدیم این امکان را به ما می دهد که شاهد ظهور کلی حضرت حجت بن الحسن (عج) باشیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایات داریم کار حضرت «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف» یک‌شبه درست می‌شود. مهم آن است که هرکس آن‌طور خود را آماده کند که نسبت به آرمان‌های آن حضرت، احساس بیگانگی نکند و نمونه‌ی همراهی و هماهنگی با حضرت، هماهنگی با نایبِ مسلّم او یعنی حضزت آیت اللّه خامنه‌ای است که دست‌پرورده‌ی آن حضرت می‌باشند. مشکل بعضی‌ها که برای حضور آن حضرت، چله می‌خواهند بگیرند این‌جا است که جایگاه رهبر انقلاب را در این تاریخ جدّی نگرفته‌اند هرچند قصد خیر دارند وگرنه اصل چله، همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی ۲۷۲۰۰ عرض شد کار خوبی است. موفق باشید

26434
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: متن زیر مقاله ای مختصر به نام صور اسرافیل است که در مورد شهادت شهید سلیمانی می باشد که در آن ادعاهایی شده است که تمایل دارم نظر حضرتعالی را در مورد آن جویا شوم. از صبر و لطف شما سپاسگزارم. باسمه تعالی صور اسرافیل افراد جامعه به گونه‌‌های مختلفی هستند. برخی در زندگی‌شان برای دیگران آورده‌ای دارند و برخی ندارند. برخی اطرافیان خود را رشد می‌دهند و برخی نه و برخی بعد از مردن خود نیز می‌توانند به بقیه خیری برسانند و برخی اینچنین نیستند. اما واقعه شهادت حاج قاسم سلیمانی از سنخ هیچ کدام از این موارد نیست! شهادت این فرد با شهادت کلیه شهدای انقلاب اسلامی متفاوت است. اینکه بیان می‌شود جنس شهادت جنس دیگری می‌باشد، به همان معنی است که جنس شهادت یاران اباعبدالله (ع) نیز با شهادت‌های پیش از خود فرق داشت. با شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا (ع) فرق داشت. هیچ‌کس نمی‌تواند شهادت شهید حججی را با شهادت شهید همت و امثالهم مقایسه کند. لازمه قیاس، سنخیت در نوع است. البته توجه داشته باشید این ادعا به هیچ معنا تلقی کننده‌ پایین بودن و کم ارزش بودن شهادت‌های آن بزرگواران نیست؛ بلکه نشان دهنده اهمیت و ارزش شهادت‌های شهید حججی و سلیمانی است. مگر شهادت سلیمانی با شهادت کاظمی‌ها و خرازی‌ها چه تفاوتی دارد؟ چه چیزی باعث شده است که ما جنس شهادت‌های آنها را جدای از هم بدانیم؟ آیا علت آن در نحوه شهادت آن‌ها است؟ آیا در زمان و مکان شهادت است؟ آیا علت آن مصالح امنیتی و سیاسی کشور است؟ بدیهی است که پاسخ تمامی این سوالات منفی است. سوالاتی که برخی با پاسخ مثبت، آن‌ را هنر شهادت شهید سلیمانی معرفی می‌کنند و به بیراهه می‌روند. باید در این دقت کرد که آنچه در این شهادت تمایز ایجاد کرده است و این شهادت را در ادامه شهادت شهید حججی قرار داده است، «رشد تکوینی انسان‌ها» در اثر این شهادت بوده است. شاید به کار بردن این عبارت برای برخی بسیار محل اعراض و مناقشه باشد و آن را بی‌مبنا و ابتر تلقی کنند. اما باید دانست که آنچه پس از شهادت شهید سلیمانی رخ داد، دقیقا نشانه‌هایی از همان رشد تکوینی و بیداری در مردمان بود. شهادت شهید سلیمانی نه در ابتدای انقلاب بلکه در سال ۲۰۲۰ اتفاق افتاده است. در این زمان، بلوغی به صحنه آمده است که ابتدای انقلاب هم شاهد آن نبوده‌ایم. این اتفاق در زمانه کنونی که مدرنیته و تکنیک جولان می‌دهند رقم خورده است و نه در فضای نابالغ تکنیکی ابتدای انقلاب و با این همه، انسان‌هایی که در این فضا زیست کرده‌اند چنین تشییع جنازه‌ای را رقم زده‌اند. این برخورد و بازتاب‌های حسی و عقلی مردم را در نظر بگیرید، اگر همین برخوردها عینا و دقیقا در زمان انقلاب یا اصلا در دوران ائمه اطهار اتفاق می‌افتاد، جای شگفتی داشت اما اکنون که این حادثه در چنین شرایطی و در این زمانه رخ داده است، جای بسیار بسیار شگفتی دارد! از خودتان سوال بپرسید! این انسان‌هایی که در تشییع جنازه چنین کردند، از کجا آمده‌اند؟ این انسان‌هایی که از شهرهای خودشان به تهران رفتند، از کجا آمده‌اند؟ آری این ملت در گذشته نیز برای رحلت پیشوای خود حضرت روح‌الله (ره) چنین رفتار مشابهی را بروز دادند اما رخ‌ دادن بسیار کمی‌تر و کیفی‌تر آن برای یک سردار جنگی که هر لحظه در میدان‌های جنگ انتظار شهادت‌اش می‌رود، توسط این انسان‌ها، مدهوش کننده است. انسان‌هایی که هر یک خودشان و با دعوت خودشان به صحنه آمده‌اند و بدون اختیار عقل معاش خود، خود را به صحنه می‌رسانند، آیا چیزی جز لبیک به ندای اصرافیلی حقیقت است؟ چیزی جز شوق برای رویت حقیقت و لمس آن است؟ آیا این انسان‌هایی که چنین عظمتی را رقم زدند، غیر از انسان‌های امروزی و غیر از من و شما بودیم؟ آیا ما باید خودمان را گول بزنیم و بگوییم این انسان‌ِ در بند توهم و غرب‌گرای امروزی که در تشییع جنازه آنچنان وارد می‌شود، انسان امروزی نیست و آنها را از دل تاریخ هزاران هزار سال پیش و از میان عمارها و سلمان‌ها بیرون کشیده‌ایم و برای مدتی به تاریخ امروزی چسبانده‌ایم تا نمایشی را اجرا کنند و سپس در گذر زمان متوقف شوند؟ یا باید با عینکی دیگر و به دور از تعصبات ذهنی تحلیل کنیم؟! به همین خاطر است که شما باید برای تحلیل این ماجرا فقط به درون خودتان رجوع داشته باشید تا از گزند این تعصبات رهایی یابید و صرفا آنچه را که دریافت کرده‌اید را به زبان بیاورید و نقش ببندید. از خودتان سوال بپرسید چرا خبر شهادت در دل شما انقلابی ایجاد کرد؟ آیا شما چیزی به غیر از چند خط متعارف از آقای سلیمانی شناخت داشتید؟ چرا با وجود این شناخت بسیار کم و اندک، این شهادت در درون شما تاثیرگذار شد؟ تاثیرگذاری که تاثّر آن به اختیار شما نبود و ناخوانده بر درون شما وارد شد و هرکسی که توانسته باشد حدی از غل و غش را در وجود خود زدائیده باشد، این ورود تکوینی را نیز یافته است و به استقبال آن رفته است. اینگونه و با طرح این سوالات خواهید فهمید که جنس این شهادت با شهادت‌های اول انقلاب فرق می‌کند. در واقع این همان جنس غلیظ شده شهادت شهید حججی است. شهادتی که فرای از قبل و بعد از شهادت، خودِ شهادت موجب رشد تکوینی می‌شود. این رشد است که موجب تکاپوی انسانِ تحت سلطه عقل غربی می‌شود و اینچنین بی‌گدارانه و با اشتیاق خاصی حرکت می‌کند و گریه می‌کند و می‌لرزد. رشدی که بسیاری را در برگرفت، بدون آنکه آنها طلبی از آن داشته باشند. مائده‌ای ناخوانده‌ای بود که بر دل‌های ما نازل شد. از خودتان سوال بپرسید آیا این اتفاق جز وعده نزدیکی ظهور چه خبر دیگری دارد؟ ظهوری که وقتی اتفاق بیفتد انقلابی در قلوب می‌شود و تصعیدی در علوم می‌شود که شواهد آن در روایات ما فقط خاک می‌خورد. باید دانست در عصر کنونی یک اتفاقی که توانسته است حیات غربی انسان کنونی را اینچنین به مخاطره اندازد، قطعا در زمان ظهور نیز به همین نحو تقلب قلوب خواهیم داشت و انسان‌ها از نوعی به نوع دیگر به پا خواهند خواست و این اتفاق آنقدر سریع است که می‌توانیم آن را دفعی و لحظه‌ای قلمداد کنیم و در این تقلب لحظه‌ای، انسان‌ها رشد می‌کنند و مهیای رکاب موعود می‌شوند. همانگونه که در این ایام نیز مزه‌ای از آن را چشیدیم و بدون آنکه به اختیار کام خود را باز کرده باشیم. همین مزه است که سنخ متفاوتی را رقم زده است. مزه‌ای که از آن بوی ظهور استشمام می‌شود و مزه‌ای که انتظار چشیدن آن را در آن ایام داریم. از خودتان بپرسید آیا وقوع چنین سنخ از اتفاق‌ها، غیر از زائیدگی در عقل اربعینی است؟ آیا چیزی جز مسخ قلوب و عقولی که در اربعین رخ می‌دهد را در اینجا می‌بینیم؟ و اگر صادقانه به خودتان رجوع کنید، این تاثیر را می‌یابید و بدانید که هر چقدر این تاثیر را بتوانید بیشتر ادراک کنید، می‌توانید ظهور مهدی موعود (عج) را بهتر ادراک کنید. چرا که این اتفاقات همه آمادگی برای انسان‌هاست تا بتوانند زمینه مقلب القلوب شدن در زمان ظهور را در خودشان ایجاد کنند. «همه هستی همگام با انسانی است که در راه هدایت گام بر می‌دارد» امام موسی صدر. حدیث سحرگاهان، ص ۲۸۴

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نکات دقیقی را در این نگاه دیدم. عرایضی نیز تحت عنوان «آیا همه‌ی ما قاسم سلیمانی بودیم؟» شده است که متن آن را این روزها إن‌شاءاللّه بر روی سایت خواهید دید. آری! همین‌طور که نویسنده‌ی محترم مقاله‌ی فوق می‌گوید انقلاب اسلامی ظرفیت‌هایی دارد که روز به روز بیش از پیش به ظهور می‌آید و ما باید منتظر ابعادی از انقلاب اسلامی باشیم که هنوز به ظهور نیامده است، إن‌شاءاللّه. موفق باشید 

25968
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: برداشتم از کتاب «زن آن گونه که باید باشد» این است که شما بیشتر برای یک خانم خانه داری رو توصیه می کنید به نظر شما در شغل وکالت در سیر و سلوک عرفانی موفق ترم یا خودم در منزل حفظ و تفسیر قرآن رو همراه خانه داری انجام بدهم؟ آیا شعل وکالت رو همراه سیر مطالعاتی و شرح مقالات شما رو ادامه بدهم می توانم در سلوک موفق باشم؟ لطفا راهنمایی کنید. کدام مسیر در سلوک برایم بهتر است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امروز بحمداللّه انسان‌هایی از نسل شما آن‌چنان وسعتی پیدا کرده‌اند که صدها کار را یک‌جا می‌توانید انجام دهید. می‌توانید بهترین زنان در امور خانواده باشید و در همان حال، بهترین قهرمانان در میدان اجتماع. بدون دلیل ظرفیت‌های خود را محدود نکنید. موفق باشید

23416

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت شما استاد گرامی: گاهی می شود انسان جهت کار خوبی که انجام داده حال خوشی پیدا کند و در همان حین اطرافیانی وجود دارند که غافل اند! همین باعث می شود خود را با آن افراد مقایسه و خدا را شکر کند! آیا این تکبر است؟ نام این احساس خوب بابت غافل نبودن چیست؟!
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم:خیر تکبر نیست . نام این حالت را نفحات الهی یا واردات قلبی می گویند. موفق باشید.

31092
متن پرسش
سلام: ببخشید فلسفه اینکه ۵ معصوم زیر عبا رفتن و بعد آیه تطهیر نازل شده چیه؟ برای چی بیرون از عبا این آیه نازل نشده یا برای چی پیامبر احساس ضعف داشتند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جریان «کساء یمانیِ» پیامبر «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» و رخداد زیبایی که شکل دادند، نمادی است زیبا و تاریخی، تا جایگاه آسمانیِ آن ذوات مقدس در حافظه تاریخ بماند و ما نیز بتوانیم نسبتی خاص با این ذرّیه مقدس برقرار کنیم بخصوص که با محوریتِ وجود مقدس حضرت زهرای مرضیه «سلام‌الله‌علیها» آن رخداد شکل گرفته. افقی است تا انسان‌ها بدانند در بودن خود و در عبور از مشکلات، به کجا نظر کنند و بدین لحاظ است که برای رفع مشکلات به حدیث کساء توسل می‌جویند که در جای خود کاری است صحیح. موفق باشید

نمایش چاپی