باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید بعد از آنکه تا حدّی در ادبیات عرب توانستید رشد خود را ادامه دهید، تدبّر در قرآن و روایات بخصوص از طریق «المیزان» راه های خوبی مقابلتان گشوده میشود، إنشاءالله. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا ما را عهدی هست؟! عهدی که بتوان آن را عهد دانست؟! در نسبت با آن عهد در کجا هستیم؟! بیگانه با آن؟ و یا بر سرِ پیمان با آن همچنان حاضریم؟ در آقای عبدالکریمی هرچند دوست دارند همه را دوست داشته باشند، ولی معلوم نیست چرا و بر اساس چه عهدی؟!! آیا صِرف ایرانیبودن برای این دوستداشتن کافی است؟ آقای شهرستانی ماندهاند چکار کنند، باید در مورد ایشان عجله نکرد. آقای وطنفداء نسبت به عهد خود سرزنده است و آرامآرام به پهندشتهای وسیعی که آقای شهرستانی بنا داشتند برسند، و هنوز نرسیدهاند؛ میرسد. آیا ما را عهدی هست؟! نسبت به آن عهد، کجا هستیم تا بقیه را به جرم آنکه بر آن عهد وفاداریم، اتّهام یهودیگری نزنیم. عجبا! اگر بر عهد اصیلی اصرار شود و در مسیر سنت انبیاء کوتاهی نکنیم، ما در تعصب یهودیگری هستیم؟ و خود را امت برگزیده پنداشتهایم؟ در حالیکه آموزههای دینی آنچنان آغوش ما را گشوده کرده است که صد لعن و نفرین بر داعشیگری میفرستیم، اما از ترسِ یهودیگری، از عهدِ خود پای بیرون نمینهیم. آری! همه را باید دوست داشت، اما این را هم در بستر عهد دینی شکل میدهیم تا نسبت به عهد خود بیگانه نباشیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ایمیل جنابعالی به صورت شخصی ارسال شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرفا عموماً در مقام حالِ معنوی هستند، ولی چون میدانند این خطر همیشه هست که آن حال، از خطوراتِ شیطان باشد، همواره آن احوالات را با تطبیق با سخن و سیرهی معصومین به صحت و سقمش پی میبرند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همین طور است. مشکل آقایان به گفتهی شهید مطهری آن است که نهایت اندیشهی فهم خداوند در الهیات مسیحیت، برهان نظم است که به گفتهی آن شهید یک تذکر است به وجود خدا. آقایان هیچوقت آنطور که شایسته است به کمک استاد با معارف الهیاتیِ شیعه آشنا نبودهاند، وگرنه گرفتار چنین توهّماتی نمیشدند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که وقتی انسان مطابق فتوای مرجع خود عمل کرد، عملاً خداوند نیز در همان رابطه با ربوبیت خود با بندهاش عمل میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آدرس مطالب ذیلاً تقدیم میشود: موفق باشید
https://www.khabaronline.ir/news/320418/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D9%88-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87
استفتائات - موسیقی و غنا
https://farsi.khamenei.ir/treatise-content?id=99&pid=99&tid=-1
باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام معظم رهبری «حفظهاللّه» در فتوای خود میفرمایند فرقی بین زن و مرد ندارد اگر صوت آن فرد موجب فتنه و فحشاء نباشد، اشکال ندارد. موفق باشید
بسمه تعالی: سلام علیکم: مقام ایجاد همان إنشاء است یعنی مقام «کن». به همین جهت نمازگزار قدم در ساحتی که پیش است میگذارد و نماز را قیام میکند تا در معرض آن قرار گیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آموزههای دینی جهت رفع این امور، چند نکته پیشنهاد میشود ۱. خوش اخلاقی ۲. صلهی رحم ۳. تواضع ۴. صدق ۵. قناعت ۶. نداشتن آرزوهای بلند دنیایی و به سادهترین کارها تندادن. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم با کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» زمینههای تفکر به این موضوع در شما فراهم شود. تا سری هم به کتاب آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود. بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه اهل تحقیق متذکر شدهاند؛ تمدنی که آن زمان به ظهور آمد تمدنِ مسلمانان بود که در بستر اسلام حاضر شده بودند و اهل کلام و حاکمان، بیشتر در حاشیه مشغول خودشان بودند و ائمه «علیهمالسلام» نیز به صورت نرم در هدایت آن فضا بدون ایجاد حساسیت برای حاکمان، نقش خود را داشتند و به همین جهت هم در هر حال، حاکمان متوجهی حضور نرم آن عزیزان میشدند و آنها را گرفتار حبس و تبعید میکردند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باده خاکآلوده هان مجنون کند / صاف اگر باشد ندانم چون کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سؤالهای شمارهی ۲۶۱۵۴ و ۲۷۱۹۰ و ۲۷۲۰۰ داده شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در عقل تکنیکی، بحث در ظهورِ «وجود» است در این تاریخ. و این مثل ظهور «وجود» در انقلاب اسلامی است و لذا شناخت غرب به یک معنا منجر به حضور در تاریخی میشود که ما را فراگرفته است. و این غیر از انفعال از غرب است که خودِ غربیها نیز در این رابطه، غربزدهاند. به این فکر کنید که بشر جدید، بشری است که تمدنی، خود را احساس میکند و نه فردی. و غرب به این معنا، جهانِ همهی انسانها است. و البته این غیر از اسلامیزهکردنِ غرب است که جنابعالی بهخوبی متوجهی آن هستید و متأسفانه بعضی از مذهبیهای تجددزده گرفتار آن هستند.
فکر میکنم جواب سؤالتان را با نشاندادنِ شخصیت همهجانبهنگرِ شهید آوینی، راحتتر میتوانم بیان کنم که چگونه آن شهید میفهمد در جهان باید حاضر شود و جهان را بشناسد ولی با روحِ عرفان حضرت روح اللّه «رضواناللّهتعالیعلیه». البته در این رابطه به صورت جسته و گریخته، مطالبی عرض شده است، بهخصوص در کانال تلگرامی «عصر جدید» به آدرس @asre_jadeid . موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همهی انسانها از جمله انسان کامل از جهتی ازلی و ابدیاند، تفاوت در کمال و نقص آنها است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن میفرماید: «وَلَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ» اگر ببینی که چگونه کفار فزع میکنند در حالیکه فوت و نابودی برای آنها نیست بلکه از مکانی قریب یعنی از همان بُعدِ مجردشان که فوقِ مکان و زمان است، گرفته میشوند. با توجه به این امر بهتر است که لغت «فوت» را که بیشتر به معنای از بینرفتن است، به کار نبریم و واژهی «رحلت» را که به معنای کوچ از دنیا به آخرت است، به کار ببریم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باطنِ نبوت و رسالت که ولایت است، وجه و جنبهی ارتباطِ نبیّ با عالم غیب است، وگرنه نبوت و رسالت هر دو وجهِ نظر به خلق از طریق پیامبر میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با همین فرض است. ولی با اینهمه نباید نسبت به میل و هوس خانواده عمل کرد، بلکه بر اساس خواستههای معقولِ آنها باید عمل نمود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته مصاحبهی خوبی نبود از هیچکدام از طرفین روحیهی گفتگو برای نزدیکشدن به حقیقت دیده نمیشد. هرکدام وجهی را ظاهر و وجهی را پنهان میکردند. به امید روزی که جریانهای فکری ما به بلوغی برسند که تنها بر تفکر، متعهد باشند و نه بر جبهه و جناح. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل مسئلهی حروف ابجد مورد سؤال است. به چه دلیل ما باید به این نوع مسائل و مطالب اعتماد کنیم؟ بد نیست به جواب های شماره ۱۷۱۱۸ و ۵۰۹۴ و ۳۴۰۷ رجوع فرمائید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حضرت علی«علیهالسلام» در آن مناجات از قیامت خبر میدهند که پس از «یوم الحساب» شرایط طوری میگردد که هرکس با توجه به شخصیت دیگری ممکن است از او فرار کند. ۲. اگر اذن داشته باشند در برزخ و قیامت. ۳. نمیدانم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میرسد اگر تدریس رابطه و انس شما را نسبت به فرزندانتان مختل نکند، خوب است که در آن میدان حاضر شوید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده به صورتهای مختلف در این مورد عرایضی داشتهام و این موضوع، موضوعی است با عرضی عریض، از آن جهت که اولاً: ما در چهارصدسال اخیر با تمدنی روبهرو هستیم که زیرساختهای خود را شکل داده و برای هرچیزی، تعریفی دارد. منتهی به جهت آنکه به گفتهی متفکران غربی نتوانست به وعدههای خود عمل کند، فکر تمدنی دیگر به ذهن انسانهای دارای تمدنهای کهن آمد. تمدنهای دیگری مثل تمدن لائوتسهای در چین و یا تمدن هندی و تمدن ایرانی. و این به معنی مقابله با تمدن غربی نیست، بلکه به معنای به خودآمدنِ تمدنهایی است که در مواجهه با تمدن غربی نسبت به آموزههای بومی خود به خود آید و به یک معنا آن نوع معنایی از انسانیت که در تمدن غربی به حاشیه رفته است را، به میان آورند و همانطور که در بحث «جایگاه تمدن اسلامی و نسبت آن با این تاریخ» عرض شد: «رفت و برگشتی باید صورت گیرد تا آموزههای دینی و فلسفهی اسلامی مجدداً فهم شود و این همزمان با شناخت غرب ممکن است و افق این غربشناسی برای بازگشت به وطن و نوعی خودشناسی در تاریخ جدید است تا از داشتههای خود مطابق تاریخی که هستیم بهرهمند شویم. این آن راهی است که در آن قرآن و روایات و فلسفهی اسلامی از انزوای تحمیلیِ توسط فرهنگ سکولاریته آزاد میشوند و رجوعی ماورای رجوعِ فعلی به آنها خواهد شد، رجوعی که فعلاً متون دینی و فلسفی ما در حدّ موضوعاتِ درسیِ آموختنی، تقلیل داده شده و دین و فلسفه وارد زندگی جامعهی ما به صورت حضوری تاریخی و تمدنی نشده.»
آنچه در حال ظهور است ابداً با وضع موجود ربطي ندارد. مدت مديدي است با ظهور مدرنيته زندگي حقيقي يعني آن نوع زندگي که بر مبناي يک تمدن زنده اداره شود، فراموش شده و آن فرهنگي که همچون يک موجود زنده بايد مناسبات بشريت را مديريت کند دستخوش تجزيه قرار گرفته است. هيئت دروني زندگيها از هم پاشيده شده زيرا آن نيرويي که موجب ميشود تا اعمال انسانها در يک وحدت و يگانگي نسبت به همديگر قرار داشته باشند از ميان رفته و کشش کلّي و عمومي که نحوهي فعاليت افراد را تحت تأثير خود قرار ميدهد، از ضمير وجداني افراد جامعه به حاشيه رانده شده است. مسائل اقتصادي در حدّي بزرگ گشته، که نفوذ افراد، به موضوع اقتصاد گره خورده و معناي زندگي، در ثروت و بهرهمندي از دنيا جستجو ميشود وثروت، مترادف با شرافت تلقّي شده، بدون نظر به روح زندگي. تجسم عيني اين نوع برداشت از زندگي، ظهور «شهرهاي بزرگ» و کندهشدن دهقانان از آب و خاک اجدادي و مجتمعشدن در شهرها شد.
در اين دنياي سنگي و سنگشده يعني شهرها، تودههاي انساني که بايد آن را به تودهي بيشکلِ شن شبيه دانست، به وضع هولناکي کنار هم جمع شدهاند. از اين ماده يعني تودهي شني مردم، ميتوان هرگونه ترکيب تصنعي که خيلي زود در معرض تجزيه واقع ميشوند، پديد آورد. از آنها ميتوان حزب درست کرد و آرمانهاي زودگذرِ خيالي را پيش چشمشان آورد و مشغول تشکيلات ساختگيشان کرد.
در اين شنزار انساني، ديگر آنگونه نيروي طبيعي که سبب نشو و نماي عقل و عاطفهي انساني شود، بهکلّي مرده است. در اين شنزار انساني، ديگر انسانهايي به چشم نميخورند که زندگي را براي ما به معناي واقعي آن معنا کنند و روشن کنند چرا کشش و کوشش براي ادامهي خانواده از ميان رفته و ازدياد نسل و فرزند که بارزترين نشانهي جامعهي سالم است، اسباب دردسر و تمسخر شده است.
ساکنان شهرهاي بزرگ اَتموار استقلال پيدا نمودهاند و خودخواهانه تنها به خود فکر ميکنند. با اینکه نه در تودهي اَتمها زندگي هست و نه در تودهي انسانهاي منفرد از يکديگر آن نوع زندگي به چشم ميخورد که در جمع انسانهاي وارسته در جريان بود و در ذيل اهداف قدسي، در زير سايهي همديگر زندگي ميکردند. آنچه از شهرهاي سنگي و از ريگزارهاي انساني بيرون ميآيد «مُد» روز است يعني تصورات بيپايهي روزمرّهگيها که ابداً روح و بقاء ندارند.
در مقابل آنچه در بالا گفته شد تمدن حقيقي قرار دارد که با ارتباط با عالم قدس و معنويت مانند يک موجود زنده ميرويد و قد ميکشد و داراي تقسيماتي مثل ريشه و تنه و برگ است، گل ميدهد و به ميوه مينشيند و هرکدام از اعضاء در جاي خود مطمئن و راضي هستند. هر اندازه آن تمدن واقعيتر باشد و مبتني با آموزههاي الهي شکل گرفته باشد، بيشتر قد ميکشد و يال و کوپال پيدا ميکند و اعضاي آن بهتر در جاي خود قرار ميگيرند و دقيقتر جاي ديگران را درک ميکنند و سنن و آداب تکويني و تشريعي دقيقتر در آن جاري ميباشد.
تمدن حقيقي عبارت از نظامي است که در عين مراتب مختلف که در بين اعضاي آن هست هيچکدام از اعضاء نسبت به هم احساس حقارت نميکنند زيرا آنچه عامل کرامتو شرافتميباشد تقوا است.
در تمدن حقيقي، متانت در کليهي حرکات و سکنات با تعريفي معنوي که محصول پرورشي است مطابق آداب محکم و متقن الهي، چون خون جاري است، زيرا آن حرکات و سکنات ريشه در حقايق عالم دارد و عملاً آن جامعه را با هزاران وظيفهي ناگفته و تعهدات نانوشته اداره ميکند و به جهت نظر به آن حقايق عِلوي امور جامعه سر و ساماني غير قابل تصور مييابد. جامعهاي که به حقايق عِلوي نظر دارد به صورت طبيعي داراي نوعي متانت و آداب محکم از زندگي است که همهي مردمان تحت نفوذ غير محسوس آن قرار دارند و چون با فطرت آنها هماهنگ است، آنها را در نوعي از يگانگي و حياتي واحد قرار ميدهد که افراد آن جامعه از حدود فرديت خود فراتر رفته، معناي خود را در گسترهي تمدني جستجو ميکنند که شرف و شرافت و غيرت را معناي قدسي ميبخشد و در آن حال عناوين قدسي در سراسر زندگي افراد بيشتر از عناوين اجتماعي نفوذ کرده است. شرف شخصي در چنين جامعهاي عبارت است از احساس وظيفهي هر فرد در مقابل تمدني که در آن زندگي ميکند. زيرا هر فرد در چنين فضايي حيات اجتماعي خود را احساس ميکند و با حيات آن تمدنِ قدسي زندگي را معنا کرده و لذا وجود ديگران را که در آن تمدن زندگي ميکنند، وجود شخصِ خود ميپندارد. همان چيزي که شما در صدر اسلام ملاحظه کرديد تا آنجايي که خداوند در وصف چنين روحيهاي فرمود: «يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَة»(حشر/9) آنها آنچه بود را به ديگران ايثار ميکردند در عين آنکه خودشان به آن نياز داشتند.
تمدني که ما مدّ نظر داريم
در تمدني که ما در ادامهي انقلاب اسلامي مدّ نظر داريم، هر فرد پيرو انديشه و روش خود نيست، بلکه مسئول جامعهي خود است و همه مسئول روش و انديشهي واحدي هستند که آن جامعهي قدسي اقتضاي آن را دارد. اساس و جوهر چنين جامعهاي از تعهد معنوي انسانها سرچشمه ميگيرد و تعهدي که افراد نسبت به همديگر دارند. در چنين جامعهاي عدم شرافت مربوط به کساني است که تنها به خود ميانديشند. هر کسي به جهت تعلقي که به آن جامعه دارد شرافت دارد، مگر آنکسي که به شرافت ديگران توجه نميکند که خود به خود به او به عنوان انساني فرومايه نگاه ميشود. در تمدن الهي تنها چنين افرادي فرومايهاند وگرنه ثروتمندنبودن، مغايرِ شرافت نيست. انسانهاي حسودِ امروزي که در فرهنگ غربي تنفس ميکنند تصور ميکنند ناداري يک نوع عدم شرافت است، زيرا اينها به زندگي شريف حساس نيستند و کشش طبيعي آنها از شرافت واقعي منحرف شده است.
اين همان جدايي از نيستان است
ايران شيعه قبل از ورود فرهنگ غرب فارغ از آنچه در دربار شاهان ميگذشت، به عنوان يک دولت نامرئي نسبت به دولت رسمي، مناسباتي را بر اساس آموزههاي ديني بين افراد جامعهي خود ايجاد کرده بود و امروز ميتوان گفت در آن شرايط و با آن محدوديتها يک تمدن قدسي به حساب ميآمد ولي متأسفانه به جاي آنکه ادامه يابد و تمدني مقابل تمدن غرب شود، حاکمان خودباخته و تازه به دوران رسيدهي قاجار با شيفتگي نسبت به غرب، مانع ادامهي آن شدند. همين امر موجب شد امروز شما با شرايطي روبهباشيد که نهتنها هيچکس در جاي خود نباشد، بلکه ارزش و شرافت انسانها بر محور ثروت و مقام اداري و اجتماعي آنها بنا شده باشد. اين همان جدايي از نيستان است که صداي آن از گذشتهي تاريخ ما به گوش ميرسد، اين دردِ هجران از آن روح ظريفي است که زماني ما را به هم پيوند داده بود و زمينهي ريزش الطاف الهي را بر جامعهي ما فراهم ميکرد و هرکس نسبت به جايجاي آن جامعه احساس مسئوليت مينمود. با ورود فرهنگ مدرنيته و طرح آرمانهاي فرومايهي دنيايي، آن پيوند به حاشيه رفت و ما امروز در ادامهي گذشتهي توحيدي خود قرار نداريم، بايد در راهي که صدسالهي اخير طي کردهايم، تجديد نظر کنيم. زندگي آيندهي ما مديريت زمين است از طريق آسمان با نفي خودخواهيهايي که بايد آنها را زير پا گذارد. اکنون آن زمان فرا رسيده که ما به آنچه ميتوانيم باشيم نظر کنيم و تصميم نهايي را اَخذ کنيم و پاي در راهي بس طولاني گذاريم که تنها راه سعادت ما است. موفق باشید