بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
31024

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: استاد ما چطوری باید از توی بیانات رهبری وظیفمون رو پیدا کنیم؟ بنده چند سالی هست که تحول علوم انسانی که رهبری به عنوان مبنای تمدن سازی مطرح کردن دغدغه ام بوده و هست. اما الان که در آستانه سی سالگی هستم هنوز اولیات فلسفه اسلامی رو هم بلد نیستم در صورتی که شهید مطهری در سن ۳۵ سالگی بر کتاب اصول فلسفه پاورقی زدن. هم اساتید قوی مثل علامه داشتن هم حوزوی بودن و عربی رو خونده بودن. من و کسانی از خانم های دیگه که شرایطشون مثل من هست نمی دونیم واقعا چیکار کنیم؟ عربی و فلسفه رو که تا الان سطحی خوندیم باید شروع کنیم اینکه کی به عمق و ثمردهی برسه واقعا براش تضمینی نیست. ما وظایف خانه داری رو هم داریم دغدغه ی علمی هم داریم ولی ظاهرا کار خاصی نمیشه انجام داد. چون ما سالها دانشگاهی درس خوندیم و نه حوزوی؛ ورود به این حوزه واقعا سخته برامون در عین اینکه علاقه مندیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید بعد از آن‌که تا حدّی در ادبیات عرب توانستید رشد خود را ادامه دهید، تدبّر در قرآن و روایات بخصوص از طریق «المیزان» راه های خوبی مقابل‌تان گشوده می‌شود، إن‌شاءالله. موفق باشید

30329
متن پرسش
جناب آقای طاهرزاده سلام علیکم: فایل صوتی صحبت آقایان وطن فدا، عبدالکریمی و شهرستانی به همراه تقریری نقد و کوتاه از شما به دستم رسید. با شنیدن صحبت آقایان محترم به انضمام تقریر شما، برآن شدم آنچه پیشِ روست را عیان کنم. می دانم چنانچه انسان صاحب همّ باشد، هرگز بریده از دیگری نیست اما من به خود دیگر این همّ را این گونه و در گفتگو دنبال نکرده ام بلکه می دانم هر چه شود من تهِ چاه دیگری ام هستم. سخنم را با رجوع به پرسش و پاسخی که بواسطه ی یکی از مخاطبین شما عرضه داشته شده است، آغاز می کنم. سلام بر استاد گرامی: و با سلام به آن رفیقی که از جنابعالی «وداع» کرد؛ پیرو سؤال و جواب شماره 22474 خواستم نکاتی را در خطاب به ایشان عرض کنم. بنده آن روزهایی که کتاب «آشتی با خدا» و «ده نکته در معرفت نفس» را مطالعه کردم در این تصور بودم که همه‌ی آن‌چه باید به‌دست آورم را، خدا به من داده است. تا این‌که با برهان صدیقین و کتاب «خویشتن پنهان» و بحث‌های معاد شما روبرو شدم و دیدم عجب میدانی است میدان معارف اسلامی. تصورم این بود که دیگر بهتر و بالاتر از این نمی‌شود تا بالاخره با شرح شما در کتاب حبّ اهل البیت و کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ می‌شود» روبرو شدم. در پیش خود گفتم خدایا! آیا بشر بعد از چنین نگاهی به اهل البیت، جایِ دیگری هم می‌تواند برود و باز کتاب «سلوک ذیل شخصیت حضرت امام خمینی» پیش آمد تا بفهمیم امروزه راه اهل البیت چگونه می‌تواند ادامه یابد. خدا می داند با مطالعه آن کتاب احساس کردم در مغز عالم قرار دارم و همه چشمه هایی که باید بر روی انسان گشوده شود از طریق «سلوک ذیل شخصیت حضرت امام» پیش خواهد آمد و این علاوه بر مباحثی بود که شما در کتاب های مربوط به انقلاب اسلامی نمودید. همچنان با کتاب سلوک بسر می بردم و می برم که با مباحث «گوش سپردن به ندایِ بی صدای انقلاب اسلامی» روبرو شدم و متوجه گشتم در بستر سلوک ذیل شخصیت امام، راهی به سوی عالم معنا به صورتی گشوده می شود که دیگر می توان به چیزی گوش سپرد که آن قصه حقیقت این تاریخ است و در ساحتی می توان وارد شد که ثمره همه آن چیزی است که انقلاب اسلامی به بشر این تاریخ عطا کرده است. این سخنانی است که بنده از خود شما آموختم. سؤال من از آن رفیق عزیزی که بنا دارد با شما وداع کند آن است که (تو در آینه این تاریخ به کجا خواهی رهسپار شوی که در آن جا صدایی حقیقی تر از صدای انقلاب اسلامی به گوش می رسد). این سخن بنده بود با آن رفیق. نمی دانم می توان گفت نکند آن رفیق انتظار دارد شما با نظر به مشکلاتی که مردم را فرا گرفته است در امور جزئی وارد شوید. نظر شما چیست؟ - باسمه تعالی: سلام علیکم: البته این‌که انسان متوقف در شخص و شخصیتی نشود، چیزِ پسندیده‌ای است. عمده آن است که کمک کند و بگوید: «رهسپار چه میدانی است» تا بقیه را نیز به وسعتی که او بدان دست یافته است، وارد کند. هایدگر از استادش هوسرل در رابطه با پدیدارشناسی عبور کرد و نشان داد که پدیدارشناسی استادش هنوز در گردونه‌ی سوبژکتیویته است و با این کار، خدمت بزرگی به ما نمود تا بفهمیم که پدیدارشناسی اگزیستانسیالِ ما می‌باشد و برای ما شبکه‌‌ای از حضور با پدیده‌ها پیش می‌آورد. و چه خوب بود که در این شرایط تاریخیِ تفکر، گفتمانِ این نوع عبورها به میان آید تا هرچه بیشتر به صورت حضوری و وجودی با حقیقتِ دوران که انقلاب اسلامی است مرتبط باشند. بنده هم نمی‌دانم که آیا چنین انتظاری از من هست که در امور جزئی و موسمی وارد شوم، در حالی‌که تجربه‌ی سه دوره‌ی مدیریت، بنده را متوجه کرد که اگر به صورت زیربنایی مسائل خود را حل نکنیم و معارف لازم را به میدان نیاوریم باید به گفته حافظ «چو بید بر سر ایمانِ خویش می‌لرزم» مصداق ما باشد. موفق باشید. در توجه به صحبت آقایان محترم (وطن فدا، عبدالکریمی و شهرستانی) و همچنین پرسش و پاسخ آن مخاطب گرامی با جنابعالی، تا حدودی چرایی این پنداشتها از خویش را دریافتم. من نمی دانستم در این نقشه، راه بدین سان واضح است و مهیّا و ما، از بی چشمی پیِ خود می گردیم. نمی دانستم آب این چنین در دست است و ما دیوانگان به خودآزاری مفرط گرفتار آمده ایم. نمی دانستم می شود عطش را حلوا حلوا کرد و عمری در خیالِ آب به اشارت زیست. میان کدامیک از اینان دیگر تفاوتی ست؟ آنکه ندایِ سنت و مدرن و پس و پیشش را سر می دهد یا آنکه در ایستگاه فروبستگی و گشودگی سخن می گوید؟ دل ما در وقوع می تپد و حالا هر چه می شنویم از خیالِ آب، آب می خورد. اما بی چاره به بی راهه می زند. دیر هم بشود، دستْ خالی را به خیال، خوشتر می دارد. اینک ناشکیبایی و تعجیل در تعیین تکلیفِ همه، گویا مرز میان مرزبانی انقلاب و اثباتِ آن را به آشوب انداخته است. تعجیل با اثبات، پیِ تمایز است و با تمایز امان می گیرد. تیغ تعجیل، تند است. راه را می بُرد. متانتِ چشم به راهی، راه می شود اما به خنجر و در سینه. سینه را می شکافد از پیِ راه. ایستاده، این پا و آن پا میز گفتگو را در حرارتِ سینه تبر می زند. دیگر با جوهر سرد حاضر نمی شود بلکه این آتشِ اشک و خون است که یکی در میان سخن می گوید و می سوزد و به قدرِ مرگ، لحظه به لحظه تاب می آورد. تعجیل؛ به اثبات شکم سیر می کند و پاسداشت؛ گرسنه و نزار، چشم به راهی را فرا می خواند. شاید حقیقت قبل از زبان به دست هایمان نگاه می کرد. دست کشیدن از مفهوم، دست کشیدن از همه ی داشته هاست و تعجیل، دل به دست و پیمانه ی خالی نمی دهد. نیک می دانم نمی شود انسان بود و به این بی چارگی خوی گرفت و به صرافت نیفتاد. اما یوسف هم تهِ آن چاه است و از برادارن تهی تر. پیغامبران هم اگر به معجزه خواندند در برابر حقیقت سابقا بر دیگری عاجزند. با این همه؛ بانگِ گشودگی چطور دست از نهیبِ فروبستگی ها می شوید وقتی همه در یک چاه نشسته اند؟ و این بی صبریِ تعجیل، آه از تعجیل که در آن یا باید سر به دروازه ی گشودگی ها خم کرد، یا به موج ساختارها پیوست، یا از آن طرف، حظّ ِ نبودن را بُرد. در غیر این صورت صلاحِ خسروان آن است به دعوت و میانجیگری دلسوزان، رنج و اندوه را «دغدغه» نام نهند و سرها را به بند مناسبات و حوالاتش گردن زنند. آنکه نیهیلیسم را به ذره ذره چشیده باشد، لابد باید بداند نیهیلیسم وضع پلید و تأسف بار یا فحش و دشنام نیست که در طرف مقابل، شایسته و پسندیده باشد از آن عبور کنیم و با آن به فاصله افتیم. به یُمن نیهیلیسم است که دریافته ایم حقیقت کمر شکن است و آذوقه ی راه نیست که مبادا رهرو به ضعفِ بنیاد گرفتار و درمانده شود و در انتها؛ در خیال فترت، قوتِ فقر بمکد. زکریایِ سخن به یحیی نشانه خواست و مهر سکوت بر زبان مردِ اراده ی الهی، تمام آن بشارت بود. می شود در اراده ی الهی به گنگِ سکوت افتاد اما پاسدار حقیقت ماند. می شود اراده ی الهی به سستیِ عافیت نرود اما جرعه ی تلخ ناچاری را به مژده ی بشارت سرکِشد. نوش باد بی چارْگان را. تا آن روز...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا ما را عهدی هست؟! عهدی که بتوان آن را عهد دانست؟! در نسبت با آن عهد در کجا هستیم؟! بیگانه با آن؟ و یا بر سرِ پیمان با آن همچنان حاضریم؟ در آقای عبدالکریمی هرچند دوست دارند همه را دوست داشته باشند، ولی معلوم نیست چرا و بر اساس چه عهدی؟!! آیا صِرف ایرانی‌بودن برای این دوست‌داشتن کافی است؟ آقای شهرستانی مانده‌اند چکار کنند، باید در مورد ایشان عجله نکرد. آقای وطن‌فداء نسبت به عهد خود سرزنده است و آرام‌آرام به پهن‌دشت‌های وسیعی که آقای شهرستانی بنا داشتند برسند، و هنوز نرسیده‌اند؛ می‌رسد. آیا ما را عهدی هست؟! نسبت به آن عهد، کجا هستیم تا بقیه را به جرم آن‌که بر آن عهد وفاداریم، اتّهام یهودی‌گری نزنیم. عجبا! اگر بر عهد اصیلی اصرار شود و در مسیر سنت انبیاء کوتاهی نکنیم، ما در تعصب یهودی‌گری هستیم؟ و خود را امت برگزیده پنداشته‌ایم؟ در حالی‌که آموزه‌های دینی آنچنان آغوش ما را گشوده کرده است که صد لعن و نفرین بر داعشی‌گری می‌فرستیم، اما از ترسِ یهودی‌گری، از عهدِ خود پای بیرون نمی‌نهیم. آری! همه را باید دوست داشت، اما این را هم در بستر عهد دینی شکل می‌دهیم تا نسبت به عهد خود بیگانه نباشیم. موفق باشید 

29826

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و رحمت خدا بر شما استاد گرانقدر: استاد بنده در رابطه با سوال شماره ۲۹۸۰۷ پاسخی دریافت نکردم، ممنون میشم راهنمایی بفرمایید بزرگوار
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در ایمیل جنابعالی به صورت شخصی ارسال شد. موفق باشید

29657

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد: در کتاب آشتی با خدا فرمودید عرفا از کشف خود مطمئن نیستند. مگر می‌شود چیزی را ببینند ولی مطمئن نباشند؟ اگر مطمئن نیستند چه دلیلی دارد که ادامه دهند؟ برای ما چه لزومی دارد که راهشان را برویم وقتی آن ها خودشان اطمینان ندارند از شهود خود؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرفا عموماً در مقام حالِ معنوی هستند، ولی چون می‌دانند این خطر همیشه هست که آن حال، از خطوراتِ شیطان باشد، همواره آن احوالات را با تطبیق با سخن و سیره‌ی معصومین به صحت و سقمش پی می‌برند. موفق باشید

29585

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد اصغر طاهرزاده: آیا شما رشد اندیشه دئیستی در غرب را به علت ضعف الهیات مسیحی و غیر علمی و غیر عقلانی بودن بخش های زیادی از عهدین نمی دانید؟ آیا در اندیشه های دکتر عبدالکریم سروش نمی توان ریشه های دئیستی را مشاهده کرد؟ مثل نظریه وحی رویای نبوی است و جمله معروف ایشان که گفته اند خدا به هر دردی نمی خورد؟ اخیراً آقای محسن کدیور نیز گفتند به این مضمون که هر کس که دم از این می‌زند که وحی رویاست و خدا به هر دردی نمی خورد آقایان این اسلام نیست این حرفهای دئیستی است که با ظاهر اسلامی گفته می شود! با سپاسگزاری فراوان از شما! خدا نگهدار!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همین طور است. مشکل آقایان به گفته‌ی شهید مطهری آن است که نهایت اندیشه‌ی فهم خداوند در الهیات مسیحیت، برهان نظم است که به گفته‌ی آن شهید یک تذکر است به وجود خدا. آقایان هیچ‌وقت آن‌طور که شایسته است به کمک استاد با معارف الهیاتیِ شیعه آشنا نبوده‌اند، وگرنه گرفتار چنین توهّماتی نمی‌شدند. موفق باشید

28976

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی سلام و عرض ادب خدمت شما: استاد گرامی جزوه مجسمه سازی شما را مطالعه کردم و تمام پرسش و پاسخ های دیگر سایت را در زمینه مجسمه. سوال بنده این است. اینکه ما طبق فتوای مرجع تقلید خود (حضرت امام خامنه ای حفظه الله) مجسمه تزیینی پرندگان که کوچک هم هستند را در خانه نگه داریم یا عکس شهدا و امام را آیا نباید ملائکه با ما طبق فتوای مرجعت خود برخورد کنند و در خانه ما نزول کنند؟ چرا که من درباره مساله فقهی موسیقی هم شنیده بودم که بسیاری ارواح که در برزخ گرفتار عذاب بودند با فتوای جدید مراجع درباره حلالیت برخی موسیقی ها، عذاب از اهل موسیقی در برزخ برداشته می‌شود در موارد حلال. آیا این صحت دارد؟ در هر دو مورد منظورم تاثیر احکام فقهی بر عالم برزخ و ملکوت است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که وقتی انسان مطابق فتوای مرجع خود عمل کرد، عملاً خداوند نیز در همان رابطه با ربوبیت خود با بنده‌اش عمل می‌کند. موفق باشید

28761

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی با سلام و خدا قوت خدمت استاد عزیز، راجع به کلیپ ژولیا پطرس، لطفا برای رفع شبهه متن استفتاء حضرت آقا منتشر شود در گروه ها. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آدرس مطالب ذیلاً تقدیم می‌شود: موفق باشید

https://www.khabaronline.ir/news/320418/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D9%88-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87

استفتائات - موسیقی و غنا

https://farsi.khamenei.ir/treatise-content?id=99&pid=99&tid=-1

28742

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی با سلام: استاد عزیز جوابی که در مورد کلیپ مطالب ویژه داده شد اصلا قانع کننده نیست،مسئله فیلم که حضرت امام فرمودند نظر به زن غیر مسلمان بوده که حکمش را امام بیان نمودند اما اینجا استماع صوت حرام است چگونه این اظهر من الشمس را می‌شود نادیده گرفت؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام معظم رهبری «حفظه‌اللّه» در فتوای خود می‌فرمایند فرقی بین زن و مرد ندارد اگر صوت آن فرد موجب فتنه و فحشاء نباشد، اشکال ندارد. موفق باشید

28022
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: در کتاب آداب نماز امام خمینی (ره) نماز را می گوید انشایی و ایجادی است و به این تعبیر که از طرف ماست و قرآن را قرائت می گوید به این معنا که از طرف خداست. تفسیر بسم الله سوره زمر را که گوش کردم، فرمودید که بسم الله مقام ایجاد است. ایجاد در نماز به چه معناست؟
متن پاسخ

بسمه تعالی: سلام علیکم: مقام ایجاد همان إنشاء است یعنی مقام «کن». به همین جهت نمازگزار قدم در ساحتی که پیش است می‌گذارد و نماز را قیام می‌کند تا در معرض آن قرار گیرد. موفق باشید

27749

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم خدمت شما بزرگوار: من از شما راهنمایی می‌خواهم در زندگیم چندین سال است که گره افتاده و هر کار می‌کنم سر و سامان نمی‌گیرد و از لحاظ اقتصادی بسیار تنگ دست شده ام، خواهشمندم راهنمایی بفرمایید اول خدا بعد ائمه. بفرمایید من چکار کنم که گره زندگیم باز بشه؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آموزه‌های دینی جهت رفع این امور، چند نکته پیشنهاد می‌شود ۱. خوش اخلاقی ۲. صله‌ی رحم ۳. تواضع ۴. صدق ۵. قناعت ۶. نداشتن آرزوهای بلند دنیایی و به ساده‌ترین کارها تن‌دادن. موفق باشید

27633

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: برای رهایی از عالم خیال چه کنیم؟ عالم خیال خیلی وقت ما را تلف می‌کند. ممنون. ضمنا اگر استاد مطلبی در این باره گفتند بی‌زحمت معرفی کنید تا وقتشون گرفته نشود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم با کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» زمینه‌های تفکر به این موضوع در شما فراهم شود. تا سری هم به کتاب آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود. بزنید. موفق باشید

27475

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: چطور با وجود اینکه جریان معتزله نقش محوری و علمی در زمان مامون و خلفای بعدی که دوره حرکت تمدن اسلامی بود، داشت و اینکه مقابل ائمه و مکتب تشیع مکتب سازی می شد و به نام ارتباط تمدنها و ارتباط با دستاوردهای سایر علوم، یونان زدگی و انحرافات عقیدتی ایجاد شد و در عین بی توجهی به شیعه و ائمه هدی و شهادت امام رضا (ع)، از علمای اعتزالی و ایرانی غیر مسلمان و رومی حمایت می شد، تمدن اسلامی حرکت بسمت جلو و نقطه عطفی برای تمدن سازی داشت و شروع فعالیت های تمدنی مسلمین شد؟ چطور با وجود اینکه معتزله محوریت داشت و این جریان با مبانی اصیل شرعی و عقل قدسی تضاد دارد ولی توانست در بحث تمدن سازی بیاید و نقطه عطف تمدن اسلامی در آن دوره بشوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که اهل تحقیق متذکر شده‌اند؛ تمدنی که آن زمان به ظهور آمد تمدنِ مسلمانان بود که در بستر اسلام حاضر شده بودند و اهل کلام و حاکمان، بیشتر در حاشیه مشغول خودشان بودند و ائمه «علیهم‌السلام» نیز به صورت نرم در هدایت آن فضا بدون ایجاد حساسیت برای حاکمان، نقش خود را داشتند و به همین جهت هم در هر حال، حاکمان متوجه‌ی حضور نرم آن عزیزان می‌شدند و آن‌ها را گرفتار حبس و تبعید می‌کردند. موفق باشید

27205

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: یک بار یک شعری خواندید فکر کنم از حافظ بود با این معنی که اصل زیبایی که خاک اعتراض شده مرا در شادی برده حال وقتی به خود آن زیبایی برسم چه کنم؟ میشه اگه یادتون هست این بیت شعر را برایم بفرستید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باده خاک‌آلوده هان مجنون کند / صاف اگر باشد ندانم چون کند. موفق باشید

27197

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
عرض سلام و ادب و تبریک اعیاد شعبانیه: می‌خواستم نظرتون در مورد چله‌ی قرن که چند روزی هست حرفش شروع شده بدونم. در این چله هم گفتند زیارت عاشورا از شب نیمه‌ی شعبان تا چهل روز قرائت بشه در ساعت معین. شنیدم هرکسی که به دیگری چله بده می‌تونه تسخیر مثبت یا منفی بواسطه‌ی اجرای اون چله روی چله گزار پیدا کنه. حالا این چله‌ی قرن رو منسوب کردند به سید صادق. طبق معمول بین انقلابی ها سر این موضوع هم اختلاف ایجاد شده. بنده از طرف گروهی این سوال رو خدمتتون فرستادم تا تصمیم واحد بگیریم. ممنون میشم بفرمایید. برقرار باشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سؤال‌های شماره‌ی ۲۶۱۵۴ و ۲۷۱۹۰ و ۲۷۲۰۰ داده شد. موفق باشید

27173
متن پرسش
سلام علیکم: حضرتعالی در آن دسته آثارتان که مربوط به غرب شناسی و تمدن اسلامی است، به این سخن شهید آوینی (ره) اشاره زیادی دارید که در برخورد با تکنولوژی یا نظم مدرن و برخاسته از غرب متاثر مدرنیته، بایستی به خودآگاهی در شناخت تکنیک برسیم تا بتوانیم آن را در روح عقاید و فرهنگ خود مستحل کنیم. بحث شاید اینجا باز شود که ممکن است این اشکال و ابهام وارد شود که خب شما در مواجهه با تکنیک و تمدن غربی با این رویکرد درگیر انفعال می شوید و می خواهید که از ابزار و توسعه غربی بی بهره ببرید ولی در عین حال روحی که این ابزار با خود می آورد را در اثر غربشناسی و شناخت تکنیک قصد دارید بشناسید تا مبادا خودباخته و از خود بیگانه شوید و این یک رویکرد بیشتر نظری و حکمت اندیشه است و در عمل نظر به تمدن زایی و مواجهه در مقیاس تمدنی ندارید و می خواهید. مثلا با بصیرت هم دین تان و عدم هضم در مدرنیته داشته باشید هم بهره از تکنیک و نظم مدرن. هر چند من معتقدم اگر ضوابط و مختصات را رعایت نکنیم این احتمال و شاید انفعال پیش بیاید ولی خب اینجا من نکنه دارم که ما اگر قصد تمدن سازی داریم و مواجهه خود را بصورت تمدنی با غرب مدرن می دانیم و حتی به تلقی من در جوهره با مدرنیته و غرب تضاد و تعارض های اساسی داریم در حدی که با دو انسان متفاوت در دو دستگاه انسان و تمدن سازی مواجهیم، چطور باید آن تکنولوژی و ساز و کاری که انکشاف و تعامل با طبیعت بعنوان مخلوق و صورتی از خالق حکیم است، درونش وجود دارد ولی در بستر غربی به طلوع و ساخت رسیده را بایستی در نظم تمدنی خود مستحل کنیم که رنگ خودی و در چارچوب تمدنی مان معنا بدهد و رنگ آن را بگیرد و مبادا حالتی نچسب و ناهمگن با روح تمدن اسلامی و به اصطلاح تافته جدابافته به خود بگیرد مثل اینکه بسیاری ساز و کارهای اقتصاد ربوی غرب من جمله بانک را بصورت عجیبی می خواهیم اسلامیزه کنیم و سر آن عمامه بگذاریم در حالی که شاید در ساز و کارهایی تکنولوژی های مناسبی باشد ولی ذات بانک که با این کنه و ماهیتش نمی تواند در چارچوب روح فرهنگی و عقاید ما بیاید و با روح ما بخواند و ما دنبال این است نیستیم که ذات بانک ربامحور هست یا نه و نقطه ثقل آن با نقطه ثقل اقتصاد اسلامی آیا می خواند فقط دنبال این هستیم که عقود اسلامی در آن جاری شود و هم اکنون هم تبدیل به یک وصله ناجور شده است. سوال اصلی من که بصورت مختصر خدمتتان عرض کنم این است که چگونه می توان بستر و زمین خود را در عرصه های مختلف متناسب روح فرهنگی و عقایدمان تعریف کرد و به آن خودآگاهی و بصیرت رسید ولی وقتی بحث نظام سازی و ابزارسازی در میان است، هدف و حکمت نظری خود را شناخته و در طرح برنامه ها ابزار و تکنولوژی را در همین چارچوب مستحل کنیم و بسازیم مثل کاری که امام با انتخابات کرد، نقطه ثقل حکومت اسلامی را تحقق ولایت الله از طریق ولی فقیه تعیین کرد و انتخابات را بعنوان ابزاری در نظام ولایی و با نظارتی مثل شورای نگهبان و در جهت گفتمان و امرهم شوری بینهم معنا داد و روح فرهنگی ما در انتخابات هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در عقل تکنیکی، بحث در ظهورِ «وجود» است در این تاریخ. و این مثل ظهور «وجود» در انقلاب اسلامی است و لذا شناخت غرب به یک معنا منجر به حضور در تاریخی می‌شود که ما را فراگرفته است. و این غیر از انفعال از غرب است که خودِ غربی‌ها نیز در این رابطه، غرب‌زده‌اند. به این فکر کنید که بشر جدید، بشری است که تمدنی، خود را احساس می‌کند و نه فردی. و غرب به این معنا، جهانِ همه‌ی انسان‌ها است. و البته این غیر از اسلامیزه‌کردنِ غرب است که جنابعالی به‌خوبی متوجه‌ی آن هستید و متأسفانه بعضی از مذهبی‌های تجددزده گرفتار آن هستند.

فکر می‌کنم جواب سؤال‌تان را با نشان‌دادنِ شخصیت همه‌جانبه‌نگرِ شهید آوینی، راحت‌تر می‌توانم بیان کنم که چگونه آن شهید می‌فهمد در جهان باید حاضر شود و جهان را بشناسد ولی با روحِ عرفان حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه». البته در این رابطه به صورت جسته و گریخته، مطالبی عرض شده است، به‌خصوص در کانال تلگرامی «عصر جدید» به آدرس @asre_jadeid . موفق باشید 

26467

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم: آیا هر انسان یک عین ثابته دارد و آن عین ثابت ازلی و ابدی است؟ اگر اینچنین است پس هر انسانی ازلی و ابدی است. و عین ثابت انسان کامل با اعیان ثابته فرق دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همه‌ی انسان‌ها از جمله انسان کامل از جهتی ازلی و ابدی‌اند، تفاوت در کمال و نقص آن‌ها است. موفق باشید

26450

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد: سوالی از حضورتون داشتم. تفاوت واژه ی وفات با فوت در چیست؟ آیا وفات شهادت را شامل می‌شود؟ آیا می‌توان بجای شهادت از کلمه ی وفات استفاده کرد؟ علی الخصوص در زمینه شهادت ائمه معصومین علیهم السلام. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن می‌فرماید: «وَلَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ» اگر ببینی که چگونه کفار فزع می‌کنند در حالی‌که فوت و نابودی برای آن‌ها نیست بلکه از مکانی قریب یعنی از همان بُعدِ مجردشان که فوقِ مکان و زمان است، گرفته می‌شوند. با توجه به این امر بهتر است که لغت «فوت» را که بیشتر به معنای از بین‌رفتن است، به کار نبریم و واژه‌ی «رحلت» را که به معنای کوچ از دنیا به آخرت است، به کار ببریم. موفق باشید

25958

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: وقتتون بخیر. یک روحانی تفاوت بین نبوت و رسالت رو اینطور تعبیر می کرد که نبوت به جنبه ارتباط با عالم غیب و رسالت جنبه ارتباط او با مردم اشاره دارد. به نظرتون درسته؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باطنِ نبوت و رسالت که ولایت است، وجه و جنبه‌ی ارتباطِ نبیّ با عالم غیب است، وگرنه نبوت و رسالت هر دو وجهِ نظر به خلق از طریق پیامبر می‌باشد. موفق باشید

25930

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: ببخشید امروزه با وجود غذاهای فست فود و علم به ناپاک بودن آنها و یا انواع شیرینی ها، چگونه این حدیث «اَلْمُؤْمِنُ يَأْكُلُ بِشَهْوَةِ أَهْلِهِ وَ اَلْمُنَافِقُ يَأْكُلُ أَهْلُهُ بِشَهْوَتِه» را با چنین آیاتی که دستور به رزق پاک می دهد، جمع کنیم؟ِ. «وَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَيِّبًا وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنتُم بِهِ مُؤْمِنُون (مائده 88)َ» آیا میشه گفت منظور این حدیث، یاکل بشهوه اهله، بشرط غذاهای غذاهای پاک است؟ آیا با امتناع از خوردن غذاهای مضر برای بدن، به نوعی خانواده را متقاعد به رزق پاک کرد و یا طبق این حدیث ناچارا به خواسته ی خانواده تن دهیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با همین فرض است. ولی با این‌همه نباید نسبت به میل و هوس خانواده عمل کرد، بلکه بر اساس خواسته‌های معقولِ آن‌ها باید عمل نمود. موفق باشید

25834

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد بزرگوار وقتتون بخیر: استاد جان، می خواستم نظرتون رو در خصوص مصاحبه آقای تاج زاده بدونم، بعضی نکات درستی بنظرم در متن مصاحبه هست، خواستم دیدگاه شما رو هم بدونم. تشکر http://www.baharnews.ir/interview/193595/%D9%85%D8%B5%D8%B7%D9%81%DB%8C-%D8%AA%D8%A7%D8%AC%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1%DB%8C-%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D8%AF%D8%BA%D8%A7%D9%85-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته مصاحبه‌ی خوبی نبود از هیچ‌کدام از طرفین روحیه‌ی گفتگو برای نزدیک‌شدن به حقیقت دیده نمی‌شد. هرکدام وجهی را ظاهر و وجهی را پنهان می‌کردند. به امید روزی که جریان‌های فکری ما به بلوغی برسند که تنها بر تفکر، متعهد باشند و نه بر جبهه و جناح. موفق باشید

25603

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: حقیر مدتی است با ابجد کبیر روی آیات قرآن کار می کنم و به مطالبی قابل توجه رسیده ام چقدر این مطالب می تواند قابل اعتماد و استناد باشد؟ به عنوان مثال: در آیة الکرسی می‌فرماید: «لا‌اله الاهو» الهی نیست بجز هو، حال این هو کیست؟ در انتهای همین آیه آمده: «و هو العلی العظیم» و این هو، علی عظیم هست اینکه در کل، قرآن برای شناساندن خداوند می‌باشد شکی نیست این اله و هو خود خداست که بلندمرتبه و بزرگ «علی العظیم» است اما وقتی علی (ع) خود می‌فرمایند کل قرآن و قرآن ناطق منم پس می‌شود نتیجه گرفت که بعد از شناساندن خدا، قرآن به معرفی وجود امام معصوم (ع) و ولی می‌پردازد که این موضوع با حساب ابجد «لااله الا هو» که برابر ۱۱۰ و آن‌هم برابر با نام مبارک علی (ع) هست اثبات می‌شود که الهی نیست بجز هو، آن هو علی (ع) می‌باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل مسئله‌ی حروف ابجد مورد سؤال است. به چه دلیل ما باید به این نوع مسائل و مطالب اعتماد کنیم؟ بد نیست به جواب های شماره ۱۷۱۱۸ و ۵۰۹۴ و ۳۴۰۷ رجوع فرمائید. موفق باشید

25014

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: ببخشید استاد مگه نمیگن تو برزخ ادم پاک میشه و وارد بهشت میشه یا کسی که جهنمی باشه وارد جهنم؟ ۱. پس این که اقا امیرالمومنین تو مناجات میگن روزی که همه از هم فرار می کنند و... این مناجات حضرت علی مال چه زمانی و چه افرادی است؟ اخه تو برزخ که پاک شدن و بعدش هرکس با هم سطح اعتقادی مذهبی خودش در دنیا همنشین میشه وارد قیامت میشه واقعا چرا همه از هم فرار می کنند؟ استاد اگه خود سوالم ایرادی داره تصحیح کنید و پاسخ بدین. این مناجات یکم ادم رو ناامید میکنه. و رعب و وحشت تو دلها میندازه ۲. پدر و مادرمون و اقواممون که از دنیا رفتن کجا میتونن هم رو ببینن؟ ۳. برای اینکه خواب پدر و مادر را ببینیم چه کنیم و بفهمیم جای شون خوب هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حضرت علی«علیه‌السلام» در آن مناجات از قیامت خبر می‌دهند که پس از «یوم الحساب» شرایط طوری می‌گردد که هرکس با توجه به شخصیت دیگری ممکن است از او فرار کند. ۲. اگر اذن داشته باشند در برزخ و قیامت. ۳. نمی‌دانم. موفق باشید

24681

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: شرح و بسط کتابهای «دریغ است ایران که ویران شود» و «تضاد غرب و شرق» به بیان نویسنده این کتابها پروفسور فرامرز رفیع پور پنج شنبه ها ساعت ۱۶ از شبکه ۴ پخش می شود. (سه جلسه پخش شده است.) برای دسترسی به جلسات پخش شده می توانید از لینک زیر استفاده کنید: http://tv4.ir/episodeinfo/66359
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر. موفق باشید

24264

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: طاعات و عبادات تون مورد قبول درگاه الهی. مادر دو فرزند خردسال هستم که در این ۵ سال نگه داری از فرزندانم متوجه شده ام تنها نگهداری از آن ها نمی‌تواند مشغله این روز هایم باشد و برای روحیه خودم هم که شده نیاز دارم به اینکه مشغول به کار شوم. از آنجایی که همسرم گاهی بعد از ظهر ها می توانند از بچه ها مراقبت کنند، من می توانم به کارم که تدریس زبان است برسم؟ یا نه به هر حال مراقبت از فرزند کار مادر است؟ البته نیاز مالی هم هست ولی علاقه مند بودم خودم به امر تدریس و زبان بسیار مرا درگیر این مسئله کرده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌رسد اگر تدریس رابطه و انس شما را نسبت به فرزندان‌تان مختل نکند، خوب است که در آن میدان حاضر شوید. موفق باشید

24131
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیز آقای طاهرزاده: کوچیک شما حنیف هستم که چندی پیش در جلسه پردیسان قم و نیز جلسه مؤسسه امام خمینی (ره) در قم مزاحم اوقات شریف شدم. سوال اول: از سوالات نسل جوان و حتی غیر جوان (مذهبی و غیرمذهبی، شاغل در حاکمیت و غیرشاغل در آن) اینست که: «در حوزه تمدنی، حقانیت خط فکری انقلاب اسلامی و امام خمینی با معضلات و ناکارآمدی‌های معرفتی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، سلامت اداری، انسانی و سیستمی همخوانی ندارد. یعنی هموطن ایرانی از ما می‌پرسد که این چه حقیقت و حقی است که نمی تواند در مقیاس تمدنی و تمدن‌سازی از پس مشکلات معرفتی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و... بر آید و پیشرفت شده پشرفت نظامی توام با موعظه‌ها و سخنرانی‌های اخلاقی. مملکت‌داری و تمدن‌سازی با سخنرانی‌های اخلاقی صحبت از ایده‌ها و ایده‌آلهای تکراری و رجزخوانی، انجام نمی شود.» این سوال با «سفرهای حقیقی و مجازی مسلمانان این عصر حتی مسلمانان انقلابی و حزب‌اللهی و حتی طلبه‌های مبلغ انقلابی به اقصی نقاط گیتی و آشنایی بیشتر آنان با فرهنگ و مظاهر غرب و محسنات ظاهری آن همچون: وامهای غیر‌ربویِ بانکهای غربی، نظم و انضباط، احترام به هم و حقوق همدیگر، راستگویی و صداقت در قول و فعل و... در کشورهای مدرن» با شدت و حدّت بیشتری مطرح می گردد. حقیر در کتابهای جنابعالی و سؤالات پرسش‌کنندگان سایت، چیزی که صراحتاً پاسخ سؤال مذکور باشد ندیدم. ممنون میشم اگر در این زمینه رهنمود بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده به صورت‌های مختلف در این مورد عرایضی داشته‌ام و این موضوع، موضوعی است با عرضی عریض، از آن جهت که اولاً: ما در چهارصدسال اخیر با تمدنی روبه‌رو هستیم که زیرساخت‌های خود را شکل داده و برای هرچیزی، تعریفی دارد. منتهی به جهت آن‌که به گفته‌ی متفکران غربی نتوانست به وعده‌های خود عمل کند، فکر تمدنی دیگر به ذهن انسان‌های دارای تمدن‌های کهن آمد. تمدن‌های دیگری مثل تمدن لائوتسه‌ای در چین و یا تمدن هندی و تمدن ایرانی. و این به معنی مقابله با تمدن غربی نیست، بلکه به معنای به خودآمدنِ تمدن‌هایی است که در مواجهه با تمدن غربی نسبت به آموزه‌های بومی خود به خود آید و به یک معنا آن نوع معنایی از انسانیت که در تمدن غربی به حاشیه رفته است را، به میان آورند و همان‌طور که در بحث «جایگاه تمدن اسلامی و نسبت آن با این تاریخ» عرض شد: «رفت و برگشتی باید صورت گیرد تا آموزه‌های دینی و فلسفه‌ی اسلامی مجدداً فهم شود و این همزمان با شناخت غرب ممکن است و افق این غرب‌شناسی برای بازگشت به وطن و نوعی خودشناسی در تاریخ جدید است تا از داشته‌های خود مطابق تاریخی که هستیم بهره‌مند شویم. این آن راهی است که در آن قرآن و روایات و فلسفه‌ی اسلامی از انزوای تحمیلیِ توسط فرهنگ سکولاریته آزاد می‌شوند و رجوعی ماورای رجوعِ فعلی به آن‌ها خواهد شد، رجوعی که فعلاً متون دینی و فلسفی ما در حدّ موضوعاتِ درسیِ آموختنی، تقلیل داده شده و دین و فلسفه وارد زندگی جامعه‌ی ما به صورت حضوری تاریخی و تمدنی نشده.»

 آنچه در حال ظهور است ابداً با وضع موجود ربطي ندارد. مدت مديدي است با ظهور مدرنيته زندگي حقيقي يعني آن نوع زندگي که بر مبناي يک تمدن زنده اداره شود، فراموش شده و آن فرهنگي که همچون يک موجود زنده بايد مناسبات بشريت را مديريت کند دستخوش تجزيه قرار گرفته است. هيئت دروني زندگي‌ها از هم پاشيده شده زيرا آن نيرويي که موجب مي‌شود تا اعمال انسان‌ها در يک وحدت و يگانگي نسبت به همديگر قرار داشته باشند از ميان رفته و کشش کلّي و عمومي که نحوه‌ي فعاليت افراد را تحت تأثير خود قرار مي‌دهد، از ضمير وجداني افراد جامعه به حاشيه رانده شده است. مسائل اقتصادي در حدّي بزرگ گشته، که نفوذ افراد، به موضوع اقتصاد گره خورده و معناي زندگي، در ثروت و بهره‌مندي از دنيا جستجو مي‌شود وثروت، مترادف با شرافت تلقّي شده، بدون نظر به روح زندگي. تجسم عيني اين نوع برداشت از زندگي، ظهور «شهرهاي بزرگ» و کنده‌شدن دهقانان از آب و خاک اجدادي و مجتمع‌شدن در شهرها شد.

در اين دنياي سنگي و سنگ‌شده يعني شهرها، توده‌هاي انساني که بايد آن را به توده‌ي بي‌شکلِ شن شبيه دانست، به وضع هولناکي کنار هم جمع شده‌اند. از اين ماده يعني توده‌ي شني مردم، مي‌توان هرگونه ترکيب تصنعي که خيلي زود در معرض تجزيه واقع مي‌شوند، پديد آورد. از آن‌ها مي‌توان حزب درست کرد و آرمان‌هاي زودگذرِ خيالي را پيش چشمشان آورد و مشغول تشکيلات ساختگي‌شان کرد.

در اين شن‌زار انساني، ديگر آن‌گونه نيروي طبيعي که سبب نشو و نماي عقل و عاطفه‌ي انساني شود، به‌کلّي مرده است. در اين شن‌زار انساني، ديگر انسان‌هايي به چشم نمي‌خورند که زندگي را براي ما به معناي واقعي آن معنا کنند و روشن کنند چرا کشش و کوشش براي ادامه‌ي خانواده از ميان رفته و ازدياد نسل و فرزند که بارزترين نشانه‌‌ي جامعه‌ي سالم است، اسباب دردسر و تمسخر شده است.

ساکنان شهرهاي بزرگ اَتم‌وار استقلال پيدا نموده‌اند و خودخواهانه تنها به خود فکر مي‌کنند. با این‌که نه در توده‌ي اَتم‌ها زندگي هست و نه در توده‌ي انسان‌هاي منفرد از يکديگر آن نوع زندگي به چشم مي‌خورد که در جمع انسان‌هاي وارسته در جريان بود و در ذيل اهداف قدسي، در زير سايه‌ي همديگر زندگي مي‌کردند. آنچه از شهرهاي سنگي و از ريگ‌زارهاي انساني بيرون مي‌آيد «مُد» روز است يعني تصورات بي‌پايه‌ي روزمرّه‌گي‌ها که ابداً روح و بقاء ندارند.

در مقابل آنچه در بالا گفته شد تمدن حقيقي قرار دارد که با ارتباط با عالم قدس و معنويت مانند يک موجود زنده مي‌رويد و قد مي‌کشد و داراي تقسيماتي مثل ريشه و تنه و برگ است، گل مي‌دهد و به ميوه مي‌نشيند و هرکدام از اعضاء در جاي خود مطمئن و راضي هستند. هر اندازه آن تمدن واقعي‌تر باشد و مبتني با آموزه‌هاي الهي شکل گرفته باشد، بيشتر قد مي‌کشد و يال و کوپال پيدا مي‌کند و اعضاي آن بهتر در جاي خود قرار مي‌گيرند و دقيق‌تر جاي ديگران را درک مي‌کنند و سنن و آداب تکويني و تشريعي دقيق‌تر در آن جاري مي‌باشد.

تمدن حقيقي عبارت از نظامي است که در عين مراتب مختلف که در بين اعضاي آن هست هيچ‌کدام از اعضاء نسبت به هم احساس حقارت نمي‌کنند زيرا آنچه عامل کرامت‌و شرافت‌مي‌باشد تقوا است.

در تمدن حقيقي، متانت در کليه‌ي حرکات و سکنات با تعريفي معنوي که محصول پرورشي است مطابق آداب محکم و متقن الهي، چون خون جاري است، زيرا آن حرکات و سکنات ريشه در حقايق عالم دارد و عملاً آن جامعه را با هزاران وظيفه‌ي ناگفته و تعهدات نانوشته اداره مي‌کند و به جهت نظر به آن حقايق عِلوي امور جامعه سر و ساماني غير قابل تصور مي‌يابد. جامعه‌اي که به حقايق عِلوي نظر دارد به صورت طبيعي داراي نوعي متانت و آداب محکم از زندگي است که همه‌ي مردمان تحت نفوذ غير محسوس آن قرار دارند و چون با فطرت آن‌ها هماهنگ است، آن‌ها را در نوعي از يگانگي و حياتي واحد قرار مي‌دهد که افراد آن جامعه از حدود فرديت خود فراتر رفته، معناي خود را در گستره‌ي تمدني جستجو مي‌کنند که شرف و شرافت و غيرت را معناي قدسي مي‌بخشد و در آن حال عناوين قدسي در سراسر زندگي افراد بيشتر از عناوين اجتماعي نفوذ کرده است. شرف شخصي در چنين جامعه‌اي عبارت است از احساس وظيفه‌ي هر فرد در مقابل تمدني که در آن زندگي مي‌کند. زيرا هر فرد در چنين فضايي حيات اجتماعي خود را احساس مي‌کند و با حيات آن تمدنِ قدسي زندگي را معنا کرده و لذا وجود ديگران را که در آن تمدن زندگي مي‌کنند، وجود شخصِ خود مي‌پندارد. همان چيزي که شما در صدر اسلام ملاحظه کرديد تا آن‌جايي که خداوند در وصف چنين روحيه‌اي فرمود: «يُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَة»(حشر/9) آن‌ها آنچه بود را به ديگران ايثار مي‌کردند در عين آن‌که خودشان به آن نياز داشتند.

تمدني که ما مدّ نظر داريم

در تمدني که ما در ادامه‌ي انقلاب اسلامي مدّ نظر داريم، هر فرد پيرو انديشه و روش خود نيست، بلکه مسئول جامعه‌ي خود است و همه مسئول روش و انديشه‌ي واحدي هستند که آن جامعه‌ي قدسي اقتضاي آن را دارد. اساس و جوهر چنين جامعه‌اي از تعهد معنوي انسان‌ها سرچشمه مي‌گيرد و تعهدي که افراد نسبت به همديگر دارند. در چنين جامعه‌اي عدم شرافت مربوط به کساني است که تنها به خود مي‌انديشند. هر کسي به جهت تعلقي که به آن جامعه دارد شرافت دارد، مگر آن‌کسي که به شرافت ديگران توجه نمي‌کند که خود به ‌خود به او به عنوان انساني فرومايه نگاه مي‌شود. در تمدن الهي تنها چنين افرادي فرومايه‌اند وگرنه ثروتمندنبودن، مغايرِ شرافت نيست. انسان‌هاي حسودِ امروزي که در فرهنگ غربي تنفس مي‌کنند تصور مي‌کنند ناداري يک نوع عدم شرافت است، زيرا اين‌ها به زندگي شريف حساس نيستند و کشش طبيعي آن‌ها از شرافت واقعي منحرف شده است.

اين همان جدايي از نيستان است

ايران شيعه قبل از ورود فرهنگ غرب فارغ از آنچه در دربار شاهان مي‌گذشت، به عنوان يک دولت نامرئي نسبت به دولت رسمي، مناسباتي را بر اساس آموزه‌هاي ديني بين افراد جامعه‌ي خود ايجاد کرده بود و امروز مي‌توان گفت در آن شرايط و با آن محدوديت‌ها يک تمدن قدسي به حساب مي‌آمد ولي متأسفانه به جاي آن‌که ادامه يابد و تمدني مقابل تمدن غرب شود، حاکمان خودباخته و تازه به دوران رسيده‌ي قاجار با شيفتگي نسبت به غرب، مانع ادامه‌ي آن شدند. همين امر موجب شد امروز شما با شرايطي روبه‌باشيد که نه‌تنها هيچ‌کس در جاي خود نباشد، بلکه ارزش و شرافت انسان‌ها بر محور ثروت و مقام اداري و اجتماعي آن‌ها بنا شده باشد. اين همان جدايي از نيستان است که صداي آن از گذشته‌ي تاريخ ما به گوش مي‌رسد، اين دردِ هجران از آن روح ظريفي است که زماني ما را به هم پيوند داده بود و زمينه‌ي ريزش الطاف الهي را بر جامعه‌‌ي ما فراهم مي‌کرد و هرکس نسبت به جاي‌جاي آن جامعه احساس مسئوليت مي‌نمود. با ورود فرهنگ مدرنيته و طرح آرمان‌هاي فرومايه‌ي دنيايي، آن پيوند به حاشيه رفت و ما امروز در ادامه‌ي گذشته‌ي توحيدي خود قرار نداريم، بايد در راهي که صدساله‌ي اخير طي کرده‌ايم، تجديد نظر کنيم. زندگي آينده‌ي ما مديريت زمين است از طريق آسمان با نفي خودخواهي‌هايي که بايد آن‌ها را زير پا گذارد. اکنون آن زمان فرا رسيده که ما به آنچه مي‌توانيم باشيم نظر کنيم و تصميم نهايي را اَخذ کنيم و پاي در راهي بس طولاني گذاريم که تنها راه سعادت ما است. موفق باشید

نمایش چاپی