باسمه تعالی: سلام علیکم: واللّه اعلم. آنچه برای بنده مسلّم است تاریخی است که در آن تاریخ، انقلاب اسلامی حرف اول و آخر را خواهد زد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: امروز بحمداللّه انسانهایی از نسل شما آنچنان وسعتی پیدا کردهاند که صدها کار را یکجا میتوانید انجام دهید. میتوانید بهترین زنان در امور خانواده باشید و در همان حال، بهترین قهرمانان در میدان اجتماع. بدون دلیل ظرفیتهای خود را محدود نکنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تصوراتِ وهمی است. در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرایضی در این مورد شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند به پیامبر خود میفرماید اگر آنها پیمان خود را شکستند، پیمانشان در نزدشان بینداز و کار خود را ادامه بده. بد نیست در این مورد به آیات ۵۵ به بعد سورهی انفال رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آن کتاب را نخواندهام. ولی رویهمرفته جناب اکهارت تحت تأثیر عرفان ابن عربی است. ۲. بنا نیست ما در این تاریخ و در مواجهه با فرهنگ غربی عقبنشینی کنیم، بلکه باید به راه برتری فکر کرد که در این رابطه عرایضی در کتاب «تمدنزایی شیعه» شده است و نمونهی آن را در جواب سؤال شمارهی ۲۴۵۷۳ ملاحظه میکنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده به صورتهای مختلف در این مورد عرایضی داشتهام و این موضوع، موضوعی است با عرضی عریض، از آن جهت که اولاً: ما در چهارصدسال اخیر با تمدنی روبهرو هستیم که زیرساختهای خود را شکل داده و برای هرچیزی، تعریفی دارد. منتهی به جهت آنکه به گفتهی متفکران غربی نتوانست به وعدههای خود عمل کند، فکر تمدنی دیگر به ذهن انسانهای دارای تمدنهای کهن آمد. تمدنهای دیگری مثل تمدن لائوتسهای در چین و یا تمدن هندی و تمدن ایرانی. و این به معنی مقابله با تمدن غربی نیست، بلکه به معنای به خودآمدنِ تمدنهایی است که در مواجهه با تمدن غربی نسبت به آموزههای بومی خود به خود آید و به یک معنا آن نوع معنایی از انسانیت که در تمدن غربی به حاشیه رفته است را، به میان آورند و همانطور که در بحث «جایگاه تمدن اسلامی و نسبت آن با این تاریخ» عرض شد: «رفت و برگشتی باید صورت گیرد تا آموزههای دینی و فلسفهی اسلامی مجدداً فهم شود و این همزمان با شناخت غرب ممکن است و افق این غربشناسی برای بازگشت به وطن و نوعی خودشناسی در تاریخ جدید است تا از داشتههای خود مطابق تاریخی که هستیم بهرهمند شویم. این آن راهی است که در آن قرآن و روایات و فلسفهی اسلامی از انزوای تحمیلیِ توسط فرهنگ سکولاریته آزاد میشوند و رجوعی ماورای رجوعِ فعلی به آنها خواهد شد، رجوعی که فعلاً متون دینی و فلسفی ما در حدّ موضوعاتِ درسیِ آموختنی، تقلیل داده شده و دین و فلسفه وارد زندگی جامعهی ما به صورت حضوری تاریخی و تمدنی نشده.»
آنچه در حال ظهور است ابداً با وضع موجود ربطي ندارد. مدت مديدي است با ظهور مدرنيته زندگي حقيقي يعني آن نوع زندگي که بر مبناي يک تمدن زنده اداره شود، فراموش شده و آن فرهنگي که همچون يک موجود زنده بايد مناسبات بشريت را مديريت کند دستخوش تجزيه قرار گرفته است. هيئت دروني زندگيها از هم پاشيده شده زيرا آن نيرويي که موجب ميشود تا اعمال انسانها در يک وحدت و يگانگي نسبت به همديگر قرار داشته باشند از ميان رفته و کشش کلّي و عمومي که نحوهي فعاليت افراد را تحت تأثير خود قرار ميدهد، از ضمير وجداني افراد جامعه به حاشيه رانده شده است. مسائل اقتصادي در حدّي بزرگ گشته، که نفوذ افراد، به موضوع اقتصاد گره خورده و معناي زندگي، در ثروت و بهرهمندي از دنيا جستجو ميشود وثروت، مترادف با شرافت تلقّي شده، بدون نظر به روح زندگي. تجسم عيني اين نوع برداشت از زندگي، ظهور «شهرهاي بزرگ» و کندهشدن دهقانان از آب و خاک اجدادي و مجتمعشدن در شهرها شد.
در اين دنياي سنگي و سنگشده يعني شهرها، تودههاي انساني که بايد آن را به تودهي بيشکلِ شن شبيه دانست، به وضع هولناکي کنار هم جمع شدهاند. از اين ماده يعني تودهي شني مردم، ميتوان هرگونه ترکيب تصنعي که خيلي زود در معرض تجزيه واقع ميشوند، پديد آورد. از آنها ميتوان حزب درست کرد و آرمانهاي زودگذرِ خيالي را پيش چشمشان آورد و مشغول تشکيلات ساختگيشان کرد.
در اين شنزار انساني، ديگر آنگونه نيروي طبيعي که سبب نشو و نماي عقل و عاطفهي انساني شود، بهکلّي مرده است. در اين شنزار انساني، ديگر انسانهايي به چشم نميخورند که زندگي را براي ما به معناي واقعي آن معنا کنند و روشن کنند چرا کشش و کوشش براي ادامهي خانواده از ميان رفته و ازدياد نسل و فرزند که بارزترين نشانهي جامعهي سالم است، اسباب دردسر و تمسخر شده است.
ساکنان شهرهاي بزرگ اَتموار استقلال پيدا نمودهاند و خودخواهانه تنها به خود فکر ميکنند. با اینکه نه در تودهي اَتمها زندگي هست و نه در تودهي انسانهاي منفرد از يکديگر آن نوع زندگي به چشم ميخورد که در جمع انسانهاي وارسته در جريان بود و در ذيل اهداف قدسي، در زير سايهي همديگر زندگي ميکردند. آنچه از شهرهاي سنگي و از ريگزارهاي انساني بيرون ميآيد «مُد» روز است يعني تصورات بيپايهي روزمرّهگيها که ابداً روح و بقاء ندارند.
در مقابل آنچه در بالا گفته شد تمدن حقيقي قرار دارد که با ارتباط با عالم قدس و معنويت مانند يک موجود زنده ميرويد و قد ميکشد و داراي تقسيماتي مثل ريشه و تنه و برگ است، گل ميدهد و به ميوه مينشيند و هرکدام از اعضاء در جاي خود مطمئن و راضي هستند. هر اندازه آن تمدن واقعيتر باشد و مبتني با آموزههاي الهي شکل گرفته باشد، بيشتر قد ميکشد و يال و کوپال پيدا ميکند و اعضاي آن بهتر در جاي خود قرار ميگيرند و دقيقتر جاي ديگران را درک ميکنند و سنن و آداب تکويني و تشريعي دقيقتر در آن جاري ميباشد.
تمدن حقيقي عبارت از نظامي است که در عين مراتب مختلف که در بين اعضاي آن هست هيچکدام از اعضاء نسبت به هم احساس حقارت نميکنند زيرا آنچه عامل کرامتو شرافتميباشد تقوا است.
در تمدن حقيقي، متانت در کليهي حرکات و سکنات با تعريفي معنوي که محصول پرورشي است مطابق آداب محکم و متقن الهي، چون خون جاري است، زيرا آن حرکات و سکنات ريشه در حقايق عالم دارد و عملاً آن جامعه را با هزاران وظيفهي ناگفته و تعهدات نانوشته اداره ميکند و به جهت نظر به آن حقايق عِلوي امور جامعه سر و ساماني غير قابل تصور مييابد. جامعهاي که به حقايق عِلوي نظر دارد به صورت طبيعي داراي نوعي متانت و آداب محکم از زندگي است که همهي مردمان تحت نفوذ غير محسوس آن قرار دارند و چون با فطرت آنها هماهنگ است، آنها را در نوعي از يگانگي و حياتي واحد قرار ميدهد که افراد آن جامعه از حدود فرديت خود فراتر رفته، معناي خود را در گسترهي تمدني جستجو ميکنند که شرف و شرافت و غيرت را معناي قدسي ميبخشد و در آن حال عناوين قدسي در سراسر زندگي افراد بيشتر از عناوين اجتماعي نفوذ کرده است. شرف شخصي در چنين جامعهاي عبارت است از احساس وظيفهي هر فرد در مقابل تمدني که در آن زندگي ميکند. زيرا هر فرد در چنين فضايي حيات اجتماعي خود را احساس ميکند و با حيات آن تمدنِ قدسي زندگي را معنا کرده و لذا وجود ديگران را که در آن تمدن زندگي ميکنند، وجود شخصِ خود ميپندارد. همان چيزي که شما در صدر اسلام ملاحظه کرديد تا آنجايي که خداوند در وصف چنين روحيهاي فرمود: «يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَة»(حشر/9) آنها آنچه بود را به ديگران ايثار ميکردند در عين آنکه خودشان به آن نياز داشتند.
تمدني که ما مدّ نظر داريم
در تمدني که ما در ادامهي انقلاب اسلامي مدّ نظر داريم، هر فرد پيرو انديشه و روش خود نيست، بلکه مسئول جامعهي خود است و همه مسئول روش و انديشهي واحدي هستند که آن جامعهي قدسي اقتضاي آن را دارد. اساس و جوهر چنين جامعهاي از تعهد معنوي انسانها سرچشمه ميگيرد و تعهدي که افراد نسبت به همديگر دارند. در چنين جامعهاي عدم شرافت مربوط به کساني است که تنها به خود ميانديشند. هر کسي به جهت تعلقي که به آن جامعه دارد شرافت دارد، مگر آنکسي که به شرافت ديگران توجه نميکند که خود به خود به او به عنوان انساني فرومايه نگاه ميشود. در تمدن الهي تنها چنين افرادي فرومايهاند وگرنه ثروتمندنبودن، مغايرِ شرافت نيست. انسانهاي حسودِ امروزي که در فرهنگ غربي تنفس ميکنند تصور ميکنند ناداري يک نوع عدم شرافت است، زيرا اينها به زندگي شريف حساس نيستند و کشش طبيعي آنها از شرافت واقعي منحرف شده است.
اين همان جدايي از نيستان است
ايران شيعه قبل از ورود فرهنگ غرب فارغ از آنچه در دربار شاهان ميگذشت، به عنوان يک دولت نامرئي نسبت به دولت رسمي، مناسباتي را بر اساس آموزههاي ديني بين افراد جامعهي خود ايجاد کرده بود و امروز ميتوان گفت در آن شرايط و با آن محدوديتها يک تمدن قدسي به حساب ميآمد ولي متأسفانه به جاي آنکه ادامه يابد و تمدني مقابل تمدن غرب شود، حاکمان خودباخته و تازه به دوران رسيدهي قاجار با شيفتگي نسبت به غرب، مانع ادامهي آن شدند. همين امر موجب شد امروز شما با شرايطي روبهباشيد که نهتنها هيچکس در جاي خود نباشد، بلکه ارزش و شرافت انسانها بر محور ثروت و مقام اداري و اجتماعي آنها بنا شده باشد. اين همان جدايي از نيستان است که صداي آن از گذشتهي تاريخ ما به گوش ميرسد، اين دردِ هجران از آن روح ظريفي است که زماني ما را به هم پيوند داده بود و زمينهي ريزش الطاف الهي را بر جامعهي ما فراهم ميکرد و هرکس نسبت به جايجاي آن جامعه احساس مسئوليت مينمود. با ورود فرهنگ مدرنيته و طرح آرمانهاي فرومايهي دنيايي، آن پيوند به حاشيه رفت و ما امروز در ادامهي گذشتهي توحيدي خود قرار نداريم، بايد در راهي که صدسالهي اخير طي کردهايم، تجديد نظر کنيم. زندگي آيندهي ما مديريت زمين است از طريق آسمان با نفي خودخواهيهايي که بايد آنها را زير پا گذارد. اکنون آن زمان فرا رسيده که ما به آنچه ميتوانيم باشيم نظر کنيم و تصميم نهايي را اَخذ کنيم و پاي در راهي بس طولاني گذاريم که تنها راه سعادت ما است. موفق باشید
سلام استاد: طاعات قبول. اگه بنا باشه داخل ایران سفر برید به کجاها سر میزنید و چرا؟ میشه پنج مورد یا بیشتر را به ترتیب الویت و ذکر چرایی نام ببرید؟ با در نظر گرفتن شرایط سفر خانوادگی و حضور فرزندان متعدد زیر ده سال ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: غیر از سفر مشهد و قم و یا زیارت حضرت علامه حسنزاده در روستای «ایرا»، و یا شهر کرمان و زیارت حاج قاسم؛ خیلی اهل سفر نیستم. آری! در مسیر مشهد زیارت مرحوم مدرس و یا زیارت مرحوم ملاهادی سبزواری در سبزوار پیشآمدِ خوبی برای بنده بوده است. و در قم زیارت علمای قبرستان شیخان مثل جناب ملکی تبریزی و یا حاج میرزاعلیآقای شیرازی، نعمتی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان در ذات خود موجودی است که برای به ظهورآمدن همه ابعادش باید به شخصیت قرآنی و جمعی خود در بستر شریعت حاضر شود و در همین رابطه حضرت حق میفرمایند: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا» ملاحظه کنید که تأکید بر «جمیعا» هست یعنی باید اعتصام به حبل الهی به صورت اجتماعی و جمعی باشد مگر آنکه شرایط اجازه ندهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: روایت مذکور میخواهد خطر عُجب برای مؤمنین را تذکر دهد و نه اینکه بهانه گناهکردنِ گناهکاران باشد از آن جهت که آلودهشدن به این نوع گناهان، روحانیت انسان را که موجب حضور در عوالم معنوی میشود، از او میگیرد. باید همچنانکه در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» گفته شده، خود را مشغول امور سالم حتی مثل ورزش بنماییم تا آن نوع خیالات بر ما سیطره نکنند و قوت نگیرند. بد نیست سری به آن کتاب بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور قلب در عالم در بستر توحید، وقتی کامل است که انسان از طریق شریعت الهی وجه عبودیت خود را بالفعل نماید و این معجزه می کند وگرنه نتایجی که باید گرفته شود معطل میماند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جریان «کساء یمانیِ» پیامبر «صلواتاللهعلیهوآله» و رخداد زیبایی که شکل دادند، نمادی است زیبا و تاریخی، تا جایگاه آسمانیِ آن ذوات مقدس در حافظه تاریخ بماند و ما نیز بتوانیم نسبتی خاص با این ذرّیه مقدس برقرار کنیم بخصوص که با محوریتِ وجود مقدس حضرت زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» آن رخداد شکل گرفته. افقی است تا انسانها بدانند در بودن خود و در عبور از مشکلات، به کجا نظر کنند و بدین لحاظ است که برای رفع مشکلات به حدیث کساء توسل میجویند که در جای خود کاری است صحیح. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم با کمی تدبّر در قرآن از طریق تفاسیری مثل «المیزان»، مطلب برای انسان روشن شود. کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که روی سایت هست، إنشاءالله میتواند کمک کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع جوهر، یک موضوع عقلی است که با نظر به حرکتی که در عالم ماده مییابیم، متوجهی آن میشویم. لذا بنا نیست امرِ عقلی، محسوس باشد. به همین جهت جناب صدرا در مورد حرکت فرمود: حرکت، محسوسی است به کمک عقل و یا معقولی است به کمک حس. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خود بنده نیز در این مورد سؤال دارم. زیرا شخصیت آقای دکتر پازوکی و بعضی از رفقای ایشان را که میشناسم، بالاتر از این حرفهاست. حتی آقایانی که با گنابادیهای خرمآبادی آشنا بودند، میفرمودند اساساً آنها با امثال جریانهایی که نسبت به انقلاب بیتفاوتند، فرق دارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آدرس مطالب ذیلاً تقدیم میشود: موفق باشید
https://www.khabaronline.ir/news/320418/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D9%88-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87
استفتائات - موسیقی و غنا
https://farsi.khamenei.ir/treatise-content?id=99&pid=99&tid=-1
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با ترجمه و ناشر کتابهای فوق، احاطهای ندارم. ولی فکر میکنم نباید چندان حساس بود، رویهمرفته خوبند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد را با مطالعهی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و «خویشتن پنهان» و کتاب «معاد» که روی سایت هست انشاءالله دنبال بفرمایید تا نتایج خوبی نصیبتان شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در شروع ماه رمضان، فضا را میگشایند تا ما وارد شویم و بعداً میخواهند خودمان آن را ادامه دهیم و ورود به موضوعات معرفتی، از برکاتِ این ماه است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم با کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» زمینههای تفکر به این موضوع در شما فراهم شود. تا سری هم به کتاب آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود. بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کمی به سؤالتان و به جواب ما نظری بیندازید. ببینید چگونه فرصت ما را نسبت به جوابدادن به سایر سؤالها محدود میفرمایید. مطالب پایین چه چیز بوده است که در سؤالتان مرقوم نفرمودهاید؟! موفق باشید
سلام استاد: نظرتان در مورد مطلب پایین چیست؟ نگاهی عوامانه و ایستا!
باسمه تعالی: سلام علیکم: کدام مطالب؟!! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه عرض شد ترکیب شورای نگهبان طوری است که امکان خطا نسبت به هر نهادی که بخواهیم چنین وظایفی را به عهدهشان بگذاریم، کمتر و بسیار کمتر است و با این توصیف، باید به شرایط آنها که دارند و افرادی که نامزد میشوند، توجه کرد. مثلاً آیا میشود ذهنخوانی کرد و آقای روحانی را که نامزد شدهاند تأیید نکرد؟ یا بعضی از چیزها بعداً که افراد در مسئولیت قرار میگیرند به ظهور میآید؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن کتاب تنها در رابطه با آن موضوع، شاید بتوان گفت خواستهاند او را متذکر نیتاش بکنند که باید خالص باشد تا نتیجهی کامل بگیرد. ولی «یوم الحساب» را که برایش برپا نکرده بودند که دقیقاً جای هر عملی تعیین شود! عموماً از تجربههای نزدیک به مرگ باید بیشتر متوجهی تجرد نفس شد، ولی ریزهکاریهای موضوعاتِ بعد از مرگ را باید از طریق وَحیِ پیامبران دریافت کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: استماع غیبت حرام است؛ یعنی توجه کنیم به آنچه غیبت میشود و بخواهیم آن را دنبال کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تعجب میکنم! مگر آنچه را که به راحتی میتوانیم حسّ کنیم، هم باید اثبات کرد؟ طرف رفته بود که جنگل را ببیند بعد به رفیقش گفت: از بس درخت بود، جنگل را ندیدم، و رفیقش از او پرسید مگر همین ازدحام درختها، جنگل نبود؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید همینطور باشد. سعی بفرمایید بقیهی این نوع معارف را با تدبّر در جلد ۸ و ۹ اسفار و یا در ترجمهی آن تحت عنوان «معرفتِ نفس و حشر» که بر روی سایت هست، دنبال بفرمایید. موفق باشید