باسمه تعالی: سلام علیکم: فرزند ایشان این امر را که از قول علامه گفته شده است را، تکذیب فرمودند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک، رجوع به حقیقت است. هرکس در نسبت به رجوع حضرت حق که معبود و محبوب جانها است باید خود را در جمع دوستان معنا کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت اباعبداللّه«علیهالسلام» نظر به عین ثابتهی حضرت علی اصغر دارند و حضوری که حضرت علی اصغر با ارادهی اولیهی خود طلب میکردند و امام متوجهی آن طلب هستند و لذا اگر حضرت علی اصغر همچنان زندگی را ادامه میدادند، طالب چنین نقشی در عالَم بودند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که وقتی انسان مطابق فتوای مرجع خود عمل کرد، عملاً خداوند نیز در همان رابطه با ربوبیت خود با بندهاش عمل میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همهی شهیدان عزیزند، ولی این سه شهید نماد حضور تاریخیِ انقلاب اسلامی در جان جهان هستند و هر انسانی که به خود آمده باشد و ماورای زندگی عادی بخواهد خود را جستجو کند به نحوی با یکی از این عزیزان همزادپنداری احساس میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور بنده آن است که اعتراض اکثر جوانان به جهت کوتاهیهای ما است که چرا جواب روح بلند آنها را در زمانی که به ما رجوع کردهاند، ندادیم چه از نظر معرفتی و چه از نظر اخلاقی و چه از نظر سادگی در زندگی که مدعی آن بودیم. به همان اندازه که انقلاب اسلامی در حال بازخوانی خود است برای عبور از سیاسیون غربزده؛ روحِ جوانان بیش از پیش در حال رجوعی جدّی به انقلاب اسلامی است، رجوعی در حدّ رجوع خرازیها و حاج قاسمها. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: از کجا میدانید آن عزیزان آرزوی شهادت نداشتند؟! میدانی را در مقابل خود نیافته بودند که آرزوی شهادت کنند. و مگر «مداد العلماء افضل من دماء الشّهداء» را در ذهن ندارید؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در شروع ماه رمضان، فضا را میگشایند تا ما وارد شویم و بعداً میخواهند خودمان آن را ادامه دهیم و ورود به موضوعات معرفتی، از برکاتِ این ماه است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم در همین مسیر که طی کردهاید إنشاءاللّه آن خدایی که با معارف عقلی یافتید را، در همهی مظاهر مییابید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جسم چنانچه از نظر وجودی شدید شود از جسمانیت و از شکل، خارج نمیشود ولی حالت مثالی پیدا میکند مثل جسم مثالی در برزخ. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر بار یکی از ائمه را مدّ نظر قرار دهید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رحمت الهی در هر مرحلهای انسان را متوجهی افقِ متعالی و سعهی مربوط به آن مرحله میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. غفلت از تقابل با روح استکباری دنیای استکبار. ۲. بحمداللّه انقلاب اسلامی به خوبی از آن گردنهها که سایر نهضتها را زمینگیر کرد، در حالِ گذار است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تعمق در معارف عالیه هزاران کمک در این رابطه به شما خواهد کرد. چرا از «معرفت نفس» شروع نمیکنید؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده به صورتهای مختلف در این مورد عرایضی داشتهام و این موضوع، موضوعی است با عرضی عریض، از آن جهت که اولاً: ما در چهارصدسال اخیر با تمدنی روبهرو هستیم که زیرساختهای خود را شکل داده و برای هرچیزی، تعریفی دارد. منتهی به جهت آنکه به گفتهی متفکران غربی نتوانست به وعدههای خود عمل کند، فکر تمدنی دیگر به ذهن انسانهای دارای تمدنهای کهن آمد. تمدنهای دیگری مثل تمدن لائوتسهای در چین و یا تمدن هندی و تمدن ایرانی. و این به معنی مقابله با تمدن غربی نیست، بلکه به معنای به خودآمدنِ تمدنهایی است که در مواجهه با تمدن غربی نسبت به آموزههای بومی خود به خود آید و به یک معنا آن نوع معنایی از انسانیت که در تمدن غربی به حاشیه رفته است را، به میان آورند و همانطور که در بحث «جایگاه تمدن اسلامی و نسبت آن با این تاریخ» عرض شد: «رفت و برگشتی باید صورت گیرد تا آموزههای دینی و فلسفهی اسلامی مجدداً فهم شود و این همزمان با شناخت غرب ممکن است و افق این غربشناسی برای بازگشت به وطن و نوعی خودشناسی در تاریخ جدید است تا از داشتههای خود مطابق تاریخی که هستیم بهرهمند شویم. این آن راهی است که در آن قرآن و روایات و فلسفهی اسلامی از انزوای تحمیلیِ توسط فرهنگ سکولاریته آزاد میشوند و رجوعی ماورای رجوعِ فعلی به آنها خواهد شد، رجوعی که فعلاً متون دینی و فلسفی ما در حدّ موضوعاتِ درسیِ آموختنی، تقلیل داده شده و دین و فلسفه وارد زندگی جامعهی ما به صورت حضوری تاریخی و تمدنی نشده.»
آنچه در حال ظهور است ابداً با وضع موجود ربطي ندارد. مدت مديدي است با ظهور مدرنيته زندگي حقيقي يعني آن نوع زندگي که بر مبناي يک تمدن زنده اداره شود، فراموش شده و آن فرهنگي که همچون يک موجود زنده بايد مناسبات بشريت را مديريت کند دستخوش تجزيه قرار گرفته است. هيئت دروني زندگيها از هم پاشيده شده زيرا آن نيرويي که موجب ميشود تا اعمال انسانها در يک وحدت و يگانگي نسبت به همديگر قرار داشته باشند از ميان رفته و کشش کلّي و عمومي که نحوهي فعاليت افراد را تحت تأثير خود قرار ميدهد، از ضمير وجداني افراد جامعه به حاشيه رانده شده است. مسائل اقتصادي در حدّي بزرگ گشته، که نفوذ افراد، به موضوع اقتصاد گره خورده و معناي زندگي، در ثروت و بهرهمندي از دنيا جستجو ميشود وثروت، مترادف با شرافت تلقّي شده، بدون نظر به روح زندگي. تجسم عيني اين نوع برداشت از زندگي، ظهور «شهرهاي بزرگ» و کندهشدن دهقانان از آب و خاک اجدادي و مجتمعشدن در شهرها شد.
در اين دنياي سنگي و سنگشده يعني شهرها، تودههاي انساني که بايد آن را به تودهي بيشکلِ شن شبيه دانست، به وضع هولناکي کنار هم جمع شدهاند. از اين ماده يعني تودهي شني مردم، ميتوان هرگونه ترکيب تصنعي که خيلي زود در معرض تجزيه واقع ميشوند، پديد آورد. از آنها ميتوان حزب درست کرد و آرمانهاي زودگذرِ خيالي را پيش چشمشان آورد و مشغول تشکيلات ساختگيشان کرد.
در اين شنزار انساني، ديگر آنگونه نيروي طبيعي که سبب نشو و نماي عقل و عاطفهي انساني شود، بهکلّي مرده است. در اين شنزار انساني، ديگر انسانهايي به چشم نميخورند که زندگي را براي ما به معناي واقعي آن معنا کنند و روشن کنند چرا کشش و کوشش براي ادامهي خانواده از ميان رفته و ازدياد نسل و فرزند که بارزترين نشانهي جامعهي سالم است، اسباب دردسر و تمسخر شده است.
ساکنان شهرهاي بزرگ اَتموار استقلال پيدا نمودهاند و خودخواهانه تنها به خود فکر ميکنند. با اینکه نه در تودهي اَتمها زندگي هست و نه در تودهي انسانهاي منفرد از يکديگر آن نوع زندگي به چشم ميخورد که در جمع انسانهاي وارسته در جريان بود و در ذيل اهداف قدسي، در زير سايهي همديگر زندگي ميکردند. آنچه از شهرهاي سنگي و از ريگزارهاي انساني بيرون ميآيد «مُد» روز است يعني تصورات بيپايهي روزمرّهگيها که ابداً روح و بقاء ندارند.
در مقابل آنچه در بالا گفته شد تمدن حقيقي قرار دارد که با ارتباط با عالم قدس و معنويت مانند يک موجود زنده ميرويد و قد ميکشد و داراي تقسيماتي مثل ريشه و تنه و برگ است، گل ميدهد و به ميوه مينشيند و هرکدام از اعضاء در جاي خود مطمئن و راضي هستند. هر اندازه آن تمدن واقعيتر باشد و مبتني با آموزههاي الهي شکل گرفته باشد، بيشتر قد ميکشد و يال و کوپال پيدا ميکند و اعضاي آن بهتر در جاي خود قرار ميگيرند و دقيقتر جاي ديگران را درک ميکنند و سنن و آداب تکويني و تشريعي دقيقتر در آن جاري ميباشد.
تمدن حقيقي عبارت از نظامي است که در عين مراتب مختلف که در بين اعضاي آن هست هيچکدام از اعضاء نسبت به هم احساس حقارت نميکنند زيرا آنچه عامل کرامتو شرافتميباشد تقوا است.
در تمدن حقيقي، متانت در کليهي حرکات و سکنات با تعريفي معنوي که محصول پرورشي است مطابق آداب محکم و متقن الهي، چون خون جاري است، زيرا آن حرکات و سکنات ريشه در حقايق عالم دارد و عملاً آن جامعه را با هزاران وظيفهي ناگفته و تعهدات نانوشته اداره ميکند و به جهت نظر به آن حقايق عِلوي امور جامعه سر و ساماني غير قابل تصور مييابد. جامعهاي که به حقايق عِلوي نظر دارد به صورت طبيعي داراي نوعي متانت و آداب محکم از زندگي است که همهي مردمان تحت نفوذ غير محسوس آن قرار دارند و چون با فطرت آنها هماهنگ است، آنها را در نوعي از يگانگي و حياتي واحد قرار ميدهد که افراد آن جامعه از حدود فرديت خود فراتر رفته، معناي خود را در گسترهي تمدني جستجو ميکنند که شرف و شرافت و غيرت را معناي قدسي ميبخشد و در آن حال عناوين قدسي در سراسر زندگي افراد بيشتر از عناوين اجتماعي نفوذ کرده است. شرف شخصي در چنين جامعهاي عبارت است از احساس وظيفهي هر فرد در مقابل تمدني که در آن زندگي ميکند. زيرا هر فرد در چنين فضايي حيات اجتماعي خود را احساس ميکند و با حيات آن تمدنِ قدسي زندگي را معنا کرده و لذا وجود ديگران را که در آن تمدن زندگي ميکنند، وجود شخصِ خود ميپندارد. همان چيزي که شما در صدر اسلام ملاحظه کرديد تا آنجايي که خداوند در وصف چنين روحيهاي فرمود: «يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَة»(حشر/9) آنها آنچه بود را به ديگران ايثار ميکردند در عين آنکه خودشان به آن نياز داشتند.
تمدني که ما مدّ نظر داريم
در تمدني که ما در ادامهي انقلاب اسلامي مدّ نظر داريم، هر فرد پيرو انديشه و روش خود نيست، بلکه مسئول جامعهي خود است و همه مسئول روش و انديشهي واحدي هستند که آن جامعهي قدسي اقتضاي آن را دارد. اساس و جوهر چنين جامعهاي از تعهد معنوي انسانها سرچشمه ميگيرد و تعهدي که افراد نسبت به همديگر دارند. در چنين جامعهاي عدم شرافت مربوط به کساني است که تنها به خود ميانديشند. هر کسي به جهت تعلقي که به آن جامعه دارد شرافت دارد، مگر آنکسي که به شرافت ديگران توجه نميکند که خود به خود به او به عنوان انساني فرومايه نگاه ميشود. در تمدن الهي تنها چنين افرادي فرومايهاند وگرنه ثروتمندنبودن، مغايرِ شرافت نيست. انسانهاي حسودِ امروزي که در فرهنگ غربي تنفس ميکنند تصور ميکنند ناداري يک نوع عدم شرافت است، زيرا اينها به زندگي شريف حساس نيستند و کشش طبيعي آنها از شرافت واقعي منحرف شده است.
اين همان جدايي از نيستان است
ايران شيعه قبل از ورود فرهنگ غرب فارغ از آنچه در دربار شاهان ميگذشت، به عنوان يک دولت نامرئي نسبت به دولت رسمي، مناسباتي را بر اساس آموزههاي ديني بين افراد جامعهي خود ايجاد کرده بود و امروز ميتوان گفت در آن شرايط و با آن محدوديتها يک تمدن قدسي به حساب ميآمد ولي متأسفانه به جاي آنکه ادامه يابد و تمدني مقابل تمدن غرب شود، حاکمان خودباخته و تازه به دوران رسيدهي قاجار با شيفتگي نسبت به غرب، مانع ادامهي آن شدند. همين امر موجب شد امروز شما با شرايطي روبهباشيد که نهتنها هيچکس در جاي خود نباشد، بلکه ارزش و شرافت انسانها بر محور ثروت و مقام اداري و اجتماعي آنها بنا شده باشد. اين همان جدايي از نيستان است که صداي آن از گذشتهي تاريخ ما به گوش ميرسد، اين دردِ هجران از آن روح ظريفي است که زماني ما را به هم پيوند داده بود و زمينهي ريزش الطاف الهي را بر جامعهي ما فراهم ميکرد و هرکس نسبت به جايجاي آن جامعه احساس مسئوليت مينمود. با ورود فرهنگ مدرنيته و طرح آرمانهاي فرومايهي دنيايي، آن پيوند به حاشيه رفت و ما امروز در ادامهي گذشتهي توحيدي خود قرار نداريم، بايد در راهي که صدسالهي اخير طي کردهايم، تجديد نظر کنيم. زندگي آيندهي ما مديريت زمين است از طريق آسمان با نفي خودخواهيهايي که بايد آنها را زير پا گذارد. اکنون آن زمان فرا رسيده که ما به آنچه ميتوانيم باشيم نظر کنيم و تصميم نهايي را اَخذ کنيم و پاي در راهي بس طولاني گذاريم که تنها راه سعادت ما است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: «عرف اللّه» یعنی معرفت به حضرت حق، و نه آگاهی به وجود خداوند. معرفت به حضرت حق یعنی گشودهشدنِ جان به انوار الهی. و این حالت، موجب میشود که انسان بهخوبی درک کند اگر مرتکب گناه شود، آن حالتِ گشودگی به هم میخورد. موفق باشید
سلام علیکم: ان شاء الله مشمول عنایات الهی و توجهات حضرت ولیعصر(عج) باشید. امروز در کانال مطالب ویژه صوتی از حضرتعالی تحت عنوان «انتقام گیری جهان استکبار از انقلاب اسلامی به قیمت رسوایی جهان مدرن» منتشر شد که باز هم نوع نگاه و تدبر شما در وقایع اخیر و موقِف کنونی انقلاب اسلامی، نغز و حکیمانه بود و به تدبر عمیق تر و تمدنی تر در وقایع اخیر دعوت می نمود. سوال مهمی را هم در آن صوت درباره اینکه چرا جریان روشنفکری و تجددگرای داخلی، دوشادوش و هم افق با نظام سلطه و پرچمداران تمدن غربی و ایضاً جریان ارتجاع و تحجر به صحنه نبرد با انقلاب و غایات آن آمد، مطرح فرمودید که حقیقتاً جای تأملی عمیق دارد. بشخصه به نظر بنده می آید که ریشه این مسئله ای که مطرح فرمودید در آنجاست که گویا اساساً جریان روشفکر و تجددگرا، متوجه روح و ذات انقلاب اسلامی نیست و آنرا صرفاً جنبشی سیاسی با مشارکت و حتی سهم آفرینی بالسویه آحاد فعالان سیاسی_اجتماعی عصر پهلوی جهت نیل به اهداف و غایاتی در بستر همین جهان مدرن و عالم انسان غربی می بینند و هم اکنون نیز آنرا از دست رفته و رو به انهدام و چونان پوسته ای ظاهری می بینند؛ بماند که برخی شان اساساً حتی انقلاب اسلامی را در حد یک انقلاب هم نمی دیدند و یا به سبک شیوه های فکری_فرهنگی آمریکا و ناتو در جنگ سرد و افرادی چون آیزیا برلین و جرج اورول، بر طبل نفی هرگونه پایبندی به اصول و آرمانگرایی و برآوردن نوایی در برابر نیهیلیسم و قفس تنگ عهد غربی می کوبیدند و یا حتی با نظریاتی چون «موج سوم» بدنبال هضم و تحلیل واقعه عظيم بهمن ۵۷ بودند. کتاب «حلزون های خانه به دوش» شهید آوینی، حکایتی از این غفلت تاریخی و اصرار عجیب جریان روشنفکری بر جدال مستمر و مقاومت در برابر تذکر انقلاب اسلامی به وضعیت عالَم و آخرین تطورات مدرنیته و انسان غربی که همان نیهیلیسم و پوچ گرایی و غفلت از حضور و بودنی قدسی و با طلب متعالی آخرالزمانی در پهنه جهان است که با مطالعه آن حتی به این نتیجه میتوان رسید که گویا اساساً جریان روشنفکری مایل و طالب است تا رسالت خود را بر تخطئه و نفی اصالت انقلاب اسلامی و ابعاد تمدن ساز آن تعریف کند و مغموم است که چرا روشنفکران، وارثان انقلاب نگشته اند. و متأسفانه هنوز هم این تفکر و صبغه فکری، علاقه ای به تدبر در جایگاه تمدنی انقلاب اسلامی و علت رقابت و انتقام گیری جهان استکبار از آن بویژه در وقایع اخیر ندارد و حتی به مطرح نمودن ادعاهای عجیبی و مسئولین گریزی از سابقه خود رسیده است. شاهد بودیم اینان بیانیه نوشتند که ریشه مسائل اخیر، اصرار بر اجرای اسلام حداکثری و سودای پیاده سازی همه جانبه اسلام در جامعه ایرانی است؛ سخنان رهبر انقلاب و رئیس جمهور که فرمودند وقایع کنونی نشانه ابتکار عمل ملت ایران و پیشروی انقلاب اسلامی و حرکت کشور بسمت رفع کاستی ها و قدرت فراگیر و همچنین واکنش عصبی دشمنان نسبت به ابطال استراتژی ها و فشارهای حداکثری شان است را ساده لوحی و امری تبلیغاتی خوانند؛ بیانیه وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه را مظهری از تداوم رویکردهای غلط حکمرانی دیدند؛ به نسخه پیچی های سکولار و مبتنی بر تلورانس در حیطه تکالیف فرهنگی حاکمیت من جمله پوشش روی کردند؛ به راهپیمایی مثل ۱۳ آبان که به تعبیر دکتر کچویان از عجایب انقلاب اسلامی آن هم در جهان امروزین، امثال همین تجمعات مردمی جهت تجدید عهد جمعی و پافشاری بر اصول و مبادی سیاسی در اقصی نقاط یک مملکت حتی جائیکه پوشش رسانه ای ندارد، میباشد، اشاره ای ندارند و کوچکترین تاملی در این نیروی و ظرفیت اجتماعی ندارند؛ و نهایتاً از اتلاف و فرسودگی اندیشه انقلابی و عدم توجه به آزادی سخنها راندند. متاسفانه در گفتگوها و مناظراتشان هم چنین به نظر میرسد که گویا سخن و اندیشه انقلابی را داستان آرزومندی و عامل تشدید معضلات می بینند و کلیت حضور جهانی و روح لطیف انقلاب اسلامی و به ظهور آمدن اقوام متعمق آخرالزمانی در عصر انقلاب اسلامی که شهدا مظهر اعلای آن و سیره و زعامت متعالی امامین انقلاب را نمی بینند بلکه قائل به جلوه و بروز ناکاستی ها و عیوب و معضلات مبتلابه در سطح کلان و به پس رفتن قوت انقلاب است و بجای بحثی متفکرانه و تحلیلی کلان تر از عرصه ملی و بین المللی، به تداوم همان رویکردهای سابق مشغولند؛ ناگفته نماند که بسیاری از عیوب و ناکاستی ها ثمره نگاه غربزده در مواجهه تمدنی با غرب و ساختارهای شبه مدرن از عصر قاجار و پهلوی و الگوهای تجویز شده از دولت سازندگی به این سوست که خود روشنفکران و توسعه گرایان در سطوح تصمیم سازی و استراتژيک همین نظام، تجویز الگو کردند و جهت پیاده سازی الگوهای نئولیبرال در ایران، دولتها را بسوی پیگیری سیاستهایی چون کاهش جمعیت و انبوه سازی آپارتمان و خصوصی سازی ها و تعدیل ساختاری و اخذ وام های خارجی و توسعه پول اعتباری و ترغیب و تسهیل گری مدل تحصیل و اشتغال غربی و رها سازی مدیریت فضای سایبر و عدم توجه به محوریت نهاد خانواده هدایت کردند که شما بهتر از من واقفید همه این موارد، چونان دانه های تسبیح به هم متصل و در راستای یک نوع سبک حکمرانی و ساختار حیات اجتماعی و سبک زندگی است و تجلی دین حداقلی است که اتفاقاً منشا مشکل و تعارض میگردد و یقیناً ضلع فرهنگی و خانوادگی اقتصاد نئولیبرال یا شبه مدرن، برهنگی است و چنانچه بخواهیم بر حجاب و پوشش و حفظ حریم حیاء و عفاف تاکید کنیم، نمیتوان بر مدل تحصیل و اشتغال بانوان در توسعه غربی پا فشرد و خانواده را محوریت نداد. البته بنده هم قائلم ما بعنوان دلسوزان و علاقه مندان به انقلاب اسلامی در اشاعه و مطرح ساختن حقیقت انقلاب و اسلام عزیز بعنوان دین آخرالزمانی به جامعه ویژه جوانان هم نسل حقیر، غفلت و کاهلی داشته ایم و الا بعض اهالی این جامعه نیز گمشده و جام جم خود را در مأوای روشنفکری با سوابق و آمال خاص آن، جستجو نمی نمودند و متوجه بودند با اتکاء و دل سپردن به جهان غرب و روشنفکران، عبور از تنگناها میسر نیست که همانا سبب بیماری نمیتواند داوری شفابخش باشد و قطعاً این تکلیف ماست که با تذکر به عالم انسان دینی و حقيقت این انقلاب و شیوه حکیمانه زعامت رهبر بزرگوارمان در استمرار انقلاب اسلامی و عدم استحاله آن و حفظ اصالت آن بسوی تمدن نوین پیش رو، افق روشن این مسیر را بگشاییم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکاتی که فرمودهاید حقیقتاً تحلیلی خوب و حکیمانه نسبت به حقیقت تاریخیِ انقلاب اسلامی بود و تلاشی برای فهم جریانهایی که نتوانستند خود را در این تاریخ قدسی حاضر کنند بخصوص روشنفکران، که به قول جنابعالی رسالت خود را بر تخطئه و نفی اصالت انقلاب اسلامی فهمیدند. و هنر ما، آری! هنر ما این است که رازِ عدم درک جریان روشنفکری را نسبت به روح قدسی انقلاب اسلامی بفهمیم و بدانیم حضور در تفکر مدرن حتی حضور در اندیشه متفکران فلسفه غربی برای رسیدن به هویت قدسی انسان که اگر با دیانت و شریعت الهی جبران نشود باز همان پوچی و نیستانگاری است که جناب نیچه متذکر آن شد. اینجا است که اولاً: راز حضور انقلاب اسلامی در جهان مدرن معلوم میشود که چه اندازه برای ادامه همین جهان، جود انقلاب اسلامی ضروری است. ثانیاً: رمز و راز کینه پنهانِ نهتنها جریان سیاسی جهان مدرن، بلکه جریان روشنفکری نیز معلوم میشود از آن جهت که در مقابل انقلاب اسلامی، متوجه عریانیِ خود شدند ولی نخواستند بپذیرند، به همان معنایی که جناب مولوی علت مقابله با انبیاء را اینطور به میان میآورد که آنها در اعتراض به انبیاء گفتند:
جان ما فارغ بد از اندیشهها
در غم افکندید ما را و عنا
طوطی نقل شکر بودیم ما
مرغ مرگاندیش گشتیم از شما
موفق باشید
سلام علیکم: در صحبتهای اخیری که در رابطه با علامه حسنزاده کردهاید مقایسهای بین ایشان و شهید حاج قاسم سلیمانی مینمایید. برای بنده این سؤال پیش آمده که چگونه این دو بزرگوار را در یک جایگاه جای میدهید؟ در حالیکه یکی از آنها عارفی است در کسوت روحانیت و دیگری مبارز سلحشوری است در کسوت نیروهای نظامی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هنر این دو بزرگوار در این است که هر دو متوجه تاریخی هستند که در آن قرار دارند و توجه به جایگاه رهبر معظم انقلاب گواه این ادعا است به طوری که حاج قاسم سلیمانی در جمع رزمندگان، رمز عاقبت به خیری را اینگونه بیان میکند: رزمندهها! یادگاران جنگ! یکی از شئون عاقبت بخیری، نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بخیری این است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بخیری رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی {رهبر معظم انقلاب} است که امروز سکّان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید مهمترین محور محاسبه این است.
و علامه حسنزاده در وصف رهبر معظم انقلاب میفرمایند: «رهبر عظیم الشأنتان دوست بدارید، عالِمی، رهبری، مؤمنی، موحدی، سیّاسی، دینداری، انسانِ ربّانی، پاک و منزه، کسی که دنیا شکارش نکرده؛ خدایا! به حق پیامبر سایه این رهبر عظیم الشأن حضرت آیت الله معظم خامنهای عزیز را مستدام بدار.
حال مقایسه کنید آیا این دو بزرگوار هر دو در یک افق و یک جایگاه در این تاریخ که تاریخ ظهور توحید است، قرار ندارند؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان در ذات خود موجودی است که برای به ظهورآمدن همه ابعادش باید به شخصیت قرآنی و جمعی خود در بستر شریعت حاضر شود و در همین رابطه حضرت حق میفرمایند: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا» ملاحظه کنید که تأکید بر «جمیعا» هست یعنی باید اعتصام به حبل الهی به صورت اجتماعی و جمعی باشد مگر آنکه شرایط اجازه ندهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: روایت مذکور میخواهد خطر عُجب برای مؤمنین را تذکر دهد و نه اینکه بهانه گناهکردنِ گناهکاران باشد از آن جهت که آلودهشدن به این نوع گناهان، روحانیت انسان را که موجب حضور در عوالم معنوی میشود، از او میگیرد. باید همچنانکه در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» گفته شده، خود را مشغول امور سالم حتی مثل ورزش بنماییم تا آن نوع خیالات بر ما سیطره نکنند و قوت نگیرند. بد نیست سری به آن کتاب بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با اینهمه باید به مسئولان در این امر اعتماد کرد. مشخصاً روشن است که جریان استکبار با پروژه کرونا بناست نظرات خود را در مردم رشد دهد، کاری که در کوبا پیش گرفته است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی اینطور جواب داده شد:
30803- باسمه تعالی: سلام علیکم: تصمیم در این موارد مشکل است. آیا نمیتوانید موضوع را با همسرتان در فضایی منطقی و محبتآمیز در میان بگذارید که اگر شرایط فرزندآوری را فراهم نکند، از ایشان جدا خواهید شد؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه هم موضوع را بالا و پایین بیندازیم، در هر حال به این نتیجه میرسیم که رزق ما که خانه و همسر هم جزو آن هست، در اختیار خداوند است. البته در بعضی موارد عدهای رزق جوانان را میقاپند که إنشاءالله در دلِ نظام توحیدی انقلاب اسلامی این قاپیدنها سر به سلامت نمیبرد که گمان شود همچون نظام سرمایهداری 90 در صد مردم جیرهخوار 10 در صد از والاستیریتها باشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بر همین مبنا تنظیم شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خود بنده نیز در این مورد سؤال دارم. زیرا شخصیت آقای دکتر پازوکی و بعضی از رفقای ایشان را که میشناسم، بالاتر از این حرفهاست. حتی آقایانی که با گنابادیهای خرمآبادی آشنا بودند، میفرمودند اساساً آنها با امثال جریانهایی که نسبت به انقلاب بیتفاوتند، فرق دارند. موفق باشید
