باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور قلب در عالم در بستر توحید، وقتی کامل است که انسان از طریق شریعت الهی وجه عبودیت خود را بالفعل نماید و این معجزه می کند وگرنه نتایجی که باید گرفته شود معطل میماند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید در همین آتش نمرودی، ابراهیموار وارد شد. فرار از آتش، چاره کار نیست. با رفاقت و تذکرات دوستانه إنشاءالله متوجه میشود که خود را بپاید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: امروزه انسانها دارای آنچنان وسعتی شدهاند که میتوانند چندین علم را در خود جمع کنند. بنابراین سعی بفرمایید در عین ادامه دروس رسمی حوزه به امثال حضرت امام و علامه و شهید مطهری نظر کنید که چگونه در آن علوم، به خوبی حاضر شدند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شما نمونههای کار را در جزوات «لُبّ المیزان» میتوانید ملاحظه کنید. به عنوان نمونه، قسمتی از سوره «فتح» خدمتتان ارسال میشود.
سوره فتح
مدنيّه «29 » آيه
بسم الله الرحمن الرحيم
اين سوره؛ حول محور صلح حديبيه دور ميزند.
إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا«1»
حال كه براي حج در حالي از مكه خارج شديد كه اميد برگشت برايتان نبود و با عدة قليل هزاروچهرصد نفري با توكل الهي و با پاي خود به طرف قريش كه داغ دل جنگ بدر و اُحد و احزاب در دل داشتند، حركت كرديد و از قدرت و شوكت آنها هراسي به خود راه نداديد، براي شما فتحي آشكار را گشوديم كه همان صلح حديبيه باشد كه در راستاي اين صلح همة موازنهها به نفع شما تمام خواهد شد، هم قريش با آن همه شوكت راضي شدند با شما صلح كنند و هم زمينة اسلامآوردن قبايل زيادي فراهم شد و هم شما بهعنوان يك قدرت به رسميت پذيرفته شديد و هم بنا شد كه سال بعد سه روز مكه را براي انجام حج، براي شما خالي كنند و.....
لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا«2»
اين فتح بدان جهت است كه گناهان گذشته و آيندهات آمرزيده شود - البته باید متوجه بود صِرف رابطة بين «فتح» و «آمرزش گناهان» ما را متوجه ميكند كه اين گناه، گناه فردي نيست كه راه آمرزشش توبه است و لذا با توجه به معني «ذنب» كه يعني هر عملي كه آثار شوم داشته باشد و معنی «مغفرت» که به معنی پوشاندن هرچيز است. ميگوييم؛ قيام رسولالله«صلواةاللهعليهواله» در ابتدای رسالت در مکه، عليه كفر، عملي حادثهآفرين و دردسرساز بود، و كفار قريش در مقابله با او بسيار مصرّ بودند خداوند با صلح حديبيه(يا فتح مكه) شوكت قريش را از آنان گرفت و در نتيجه گناهاني كه رسولخدا«صلواةاللهعليهوآله» در نظر مشركين داشت را پوشانيد و آنجناب را از شرّ قريش ايمني داد و اينكه ميگويد گناهاني كه بعد هم كردهاي ميپوشانيم، همان خونهايي است كه بعد از هجرت از سران قريش ريخت كه با ضعف بنية قريش آثار آن كينهها از بين رفت- و بعد در ادامة آیه ميفرمايد: و نعمتش را بر تو تمام كرد، هم در دنيا با غلبة بر دشمنان و هم در آخرت، و در ازاء اين فتح به صراط مستقيمي كه سالك خود را بهسوي بهشت ميكشاند، رهنمون شدي.
پس حاصل دو آیه این شد که در شرایط تحقق صلح حدیبیه پیروزی آشکاری به تو دادیم که حتی در اثر آن فتح آثار کینه و ناراحتیهای مشرکین برای همیشه – اعم از گذشته و آینده- از بین رفت و نعمت را نیز بر تو تمام نمود و به سوی صراط مستقیم راهنماییات کرد.
وَيَنصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا«3»
و خداوند شرایط را براي يك نصرت عزيز، نصرت کم نظیری كه هيچ جبّاري نتواند آنرا بشكند، آماده ميكند و موانع را مرتفع ميسازد. چنانچه مكه و طائف را براي پیامبر«صلواةاللهعلیهواله» فتح كرد. شرك را در سرزمين حجاز ريشهكن كرده و يهود را ذليل و اسلام را حاكم نمود.
۲. در هر صورت چیز مشکلی است. اگر حقیقتاً پشیمان شده است میتواند ایثار کند و اغماض نماید. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیزم بنده احساس می کنم هر اندازه انسان با نظر به انقلاب اسلامی موحدتر باشد؛ به همان اندازه تاثیر گسترده و عمیقی در بسط حقیقت اسلام در افراد جامعه دارد و به عبارتی انقلاب اسلامی سریع تر به اهداف متعالی خود نائل می آید. به طور مشخص می خواهم بگویم که چه بسا به زودی افرادی در انقلاب ظهور نمایند که شخصیت توحیدی آنها از شهید حاج قاسم سلیمانی افزون و به مراتب تاثیر گسترده و عمیقی در جامعه ایرانی و جهانی داشته باشند. لطفا نظر مبارک خویش را در مورد احساس فوق بفرمایید. استاد جان! بنده الحمدلله چندین سال هست که با آثار شما مانوس هستم؛ که در حال حاضر به مطالعه کتاب گوش سپردن به ندای بی صدای انقلاب اسلامی می پردازم، که در آخرین اوراق آن هستم. استاد طبق گزاره های جنابعالی در آن کتاب؛ ما باید زبان خدا در این تاریخ باشیم و این یعنی هیچ شدن ما...! لذا احساس میکنم باید در عین تفکر در گزارش های حقیقی شما در آثار ارزشمندتان، باید از مباحث جنابعالی هم عبور کنم تا خدا به وسیله بنده عامل بسط حقیقت اسلام و انقلاب گردد. لطفا نظر مبارک خویش را هم در مورد احساس بالا بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً با هر دو نکتهای که میفرمایید موافق هستم. آری! انقلاب اسلامی مابهالقوههایی دارد که هنوز فعلیت نیافتهاند و آری! باید با چشماندازی که انقلاب مقدس اسلامی مقابل ما میگشاید به حقیقت این تاریخ نظر کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم با کمی تدبّر در قرآن از طریق تفاسیری مثل «المیزان»، مطلب برای انسان روشن شود. کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که روی سایت هست، إنشاءالله میتواند کمک کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید در این شرایط، آن احوالات سراغ انسان میآید تا انسان در همین دنیا با انصراف از آنها حتی در حدّ توجه در خاطرات، تکلیف خود را با آنها یکسره کند تا در برزخ از آنها عبور کرده باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید زن و شوهر متوجه شوند اگر میخواهند زندگیشان به نور فرشتگان در سر و سامانی سالم و معنوی قرار گیرد، هر دو باید به والدین خودشان و والدین همدیگر توجه داشته باشند. موفق باشید
فیزیک، فلسفه، عرفان و آنگاه خون حسن رحیمپور ازغدی دیشب به لطف یکی از دوستان، یادداشتهایی از شهید بنیانگذار، استاد فخریزاده را دیدم. پیشتر ندیده ونخوانده بودم. دیشب هم نخواندم، بلعیدم و افسوس خوردم بر بزرگمردی که جلوی بتهای ما زانو نزد، بزرگ در «فیزیک» و «فلسفۀ علم» و بزرگ در انسانیت و معنویت، مجاهدی ناشناخته برای ما و کاملا شناخته برای واشنگتن و لندن و تلآویو که او را پدر"تکنولوژی هستهای" و مغزمتفکر "هوافضا" نامیدند و کشتند. دهها نقشه ترور او نقش برآب شده بود. روشن است که چرا مردم آن نظریهپرداز عملگرا را قاسم سلیمانی «فیزیک هستهای» خواندند. شهادت فخریزاده، برای او «خیر» و برای ما «شر» بود، برای او قصۀ «پیله و پروانه» و برای ما غصۀ «ماندن میان درودیوار» است، و محرومیت از مردی که ندانستیم چه حقی بر امنیت و پیشرفت ایران دارد و اینک چون شهید تهرانیمقدم، شهدای هستهای و شهیدانی که پس از این خواهیم داد، دیگر از تاریخ ایران تفکیک نخواهد شد؛ چه خورشیدهای درخشان به تاریخ ما سنجاق نشدهاند بلکه خود تاریخ ما هستند. ضمن آنکه اهل تعارف نیستم و اگر برادر قاآنی فرمانده من در سالهای جنگ، ما را به عضویت سپاه قدس بپذیرد در هر عملیات انتقامی در هر جای عالم که باشد شرکت میکنم بهویژه اینک که گرفتار کوتولههایی هستیم که هوسی جز مذاکره باشیطان ندارند و نمیدانیم به کدام خدا نماز میبرند اما نقدا حیف است اگر با چند یادداشت به افکار شهید فخریزاده در حوزه فلسفه و علوم پایه اشاره نکنم: ۱. امکان و ضرورت احیای فلسفۀ اسلامی رابه حوزه ودانشگاه یادآوری کرده و آنان را به ظرفیتهای احیا نشده فلسفه اسلامی برای فلسفه علم توجه داده است. حیات فلسفه ، قدرت تعامل با محیط و رشدیافتن و رشددادن است؛ بهنحوی که با پرسشهای فلسفی اکنون رویارویی داده شود، چالشپذیر باشد و از مسیر فلسفۀ علم، تاثیر ملموس بر جهتگیری علم داشته باشد. فلسفه اسلامی هم نوع زنده و مرده دارد. ۲. شهید نظریه پرداز، ریشۀ چالش بزرگ فیزیک جدید را در "فلسفۀ فیزیک"میبیند واصل "عدم قطعیت" راکاملا ادامۀ نظریۀ معرفتشناختی امتناع در شناخت ذات واقعیات طبیعی با روشهای فیزیک میداند چه برخلاف ادعا کمیات وابسته به هم برای یک ذره فیزیکی بهطور همزمان بادقت صفر، همچنان غیرقابل اندازهگیری است. همچون اندازهگیری تکانه بادقت بالا در الکترون که سبب میشود نتوانیم اطلاعاتی روشن از مکان بدهیم و بهعکس.فیزیک کلاسیک در مورد انرژی و زمان با همین مشکل مواجه است. اندازهگیری دقیق یک کمیت، سبب عدم دقت در بینهایت کمیت وابسته دیگر میشود و تلاشهایی چون نظریه «متغیرهای پنهان» نتوانسته خطر ظاهری این اصل را جبران کند. ۳. ایشان اصل «عدم قطعیت» در فیزیک را اگر نفی علیت به مفهوم نیوتونی آن باشد، معقول وحتی عامل پیشرفت علم میشمارد اما این اصل نمیتواند نفی «علیت» با تبیین فلسفی باشد مگر کسانی به دلایل ایدئولوژیک و غیرفلسفی چنین استنتاج نادرستی بر آن تحمیل کنند. ۴. از همسر شهید نقل شد که وقتی در خون خود دست و پا میزده، بیشتر نگران محافظانش بوده و با فریاد از آنان خواسته جلو نیایند تا آسیب نبینند. همکارانش گفتند گرچه دو نخستوزیر رذل صهیونیست علنا نام دکتر فخریزاده را بعنوان هدف اعلام کرده بودند و آمریکا و کارگزارانش تشنه به خون او بودند، در داخل کشور نیز تحت فشار و ایذا بود. به نام برجام دستهایش را بستند و با دست بسته، هدف مسلسل تروریزم دولتی غرب قرار گرفت و مخالفان داخلی پروژه او نه حاضر به مناظره بودند و نه مسئولیت تصمیمهای خود را میپذیرند. ۵. شهید فخریزاده در نقاط ربط فیزیک با فلسفه و در حلقه وصل "فلسفه علم" و معرفتشناسی با مشکلات انسان و نیازهای حیات، درگیر تالیف کتابهایی بود و میپرسید چرا نهاد فلسفه اسلامی در صحنه نیست و تفریع فروع نو نمیکند؟ چرا تاثیر آن در علوم تجربی و علوم انسانی به درستی برای دانشجویان "فلسفه علم"، تبیین نشده و فیلسوفان این عصر، تن به رویارویی جدی با مسائل بنیادین علم نمیدهند؟ کجایند مقالاتی که با مبانی فلسفه اسلامی به نقد تفسیرهای فلسفی ناشی از علوم بپردازند؟ چرا فیلسوفان امروز غالبا به ذکر مصادیق و مثالهای تازه، اکتفا کرده و مثلا در تدقیق و تجزیه روایت فلسفی از هستی نکوشیدند؟ حال آنکه فلسفه غرب با مبانی متشتت معرفتشناختی در معرکه، حاضر و با علوم، در تعامل زنده و با هر چالشی، نحلهای زاده و صاحب اولاد مشروع و نامشروع بسیاری شد و بر روند علوم و تطبیق یافتهها با سبک زندگی، ایفای نقش کرد؟ انیشتین گفت نظریه "نسبیت"، آنقدر میوه میدهد که خود دیگر آن را نمیفهمم. در این لحظه به یاد آوردم اینها بخشی از سوالاتی بود که سال گذشته در فیضیه و در دانشگاه تهران پرسیدیم و یکی در قم آن را دروغ و تضعیف حوزه خواند و دیگری در تهران، آن را خارج از محدوده علم! و دانشگاه دانست. همچنین شهید محسن، فیزیک و فلسفه را به نحوی مرتبط میدید که اگر مرز آنها رعایت شود یکدیگر را خوراک داده و حتی اصلاح میکنند گرچه ابزارهایی کاملاً متمایز و حیطهای مستقل دارند. در رمزگشایی شهید دکتر فخریزاده، وقتی "ایدئولوژی" بر "جهان بینی" و جهان بینی بر "شناخت"، مبتنی است و وقتی موثرترین ابزار شناخت، تجربه حسی است (از تعبیر تعمیم یافته "مشاهده" برای حس بهره میبرد)، چرا نقش فیزیک در "شناخت"، دست کم گرفته شود؟ فیزیک، دریچهای راهگشا بسوی چشماندازی بینظیر در مشاهده آفاق است چنانچه زیستشناسی و علومشناختی که توسعهیافتهی علمالنفس است، شانی چون فیزیک دارند و البته این ارتباطها نباید مرز و وظایف علوم را در هم ریزد و نسبیتزدگی به معنای نادرست آن، مایه اغتشاش در علم و فلسفه شود. شهید محسن، دیدگاه امثال پوپر و پیروان ایرانیش را نه تنها غیر فلسفی بلکه منجر به فروپاشی علم میداند و تداخل بیمنطق و افراطی علوم و فلسفه در یکدیگر را اخلال در هر دو میشمارد و مینویسد گرچه هرگز نخواستهام با فیزیک به خدا برسم اما مگر با فلسفه(بدون نبوت)میتوان جز به خدایی ناقص رسید؟ او قاطعانه،فیزیک را بستری کارآمد(نه بیشتر و نه کمتر) برای عرفانی مستظهر به "طبیعتشناسی" میخواند و میگوید فیزیک در اندازه خود، جلوههایی زیبا و باشکوه از حضرت حق به نمایش میگذارد و من شخصا از فیزیک نه تنها لذت حل مسئله، بلکه لذت معنوی بردهام و بر ایمانم افزوده است. شهید محسن در شگفت است که چگونه کسانی در اروپا توانستند از یک"جهان منسجم"و"مکانیک معنادار"به الحاد یا بیمعنا دیدن هستی برسند؟و چرا به سهمیه تجربی و ریاضی از ذهن خود بسنده کردند؟ مگر عقل، بویژه وقتی مویدات علم، پشت آن میایستد، راهی برای"الحاد" یا"شکاکیت"(که دشمن خونی "عقل"است) بازگذارده است؟ اینان از کدام بیراهه رفتند که به بیغوله رسیدند؟ ۶. شهیدترور، سردار پاسدارمحسن فخریزاده، که او و همه شهدای هسته ای را باید ازجمله شهدای تمدن سازی معاصرایرانی اسلامی دانست در نقطه وصل فیزیک و فلسفه، نظریه پردازی کرده است. او به منظر اپیستمولوژی صدرایی در فلسفه علم و شباهتی میان "آزمایش فیزیکی" با "تعقل فلسفی" توجه میداد که چگونه فیزیکدان برای شناخت طبیعت، چارهای جز دخالت در آن ندارد و همین دخالت دانشمند، واقعیت را از موقعیت "ماقبل شناخت" یعنی از نفسالامر پیشین خارج میکند و بنابراین آنچه دانشمند در طبیعت، شناسایی میکند همان موجود قبل از شناسایی نیست. برای مشاهده الکترون باید از فوتون بهره برد اما به محض تماس فوتون با الکترون، وضعیت در هم میریزد و دیگر این الکترون، آن الکترون نیست. این نکته گرچه در فیزیک کلاسیک هم شناخته شده بود اما ارزش عملی آن را نمیدانستند. در فیزیک و در علوم آزمایشگاهی،امکان علم دقیق به واقعیت پدیده مادی با قطع نظر از دخالت دانشمند(که برای درک آن پدیده، ضروری است) وجود ندارد. در سطح سادهتر وقتی دماسنج را وارد آب میکنید تا دمای آن را اندازه بگیرید، از آب، انرژیهایی میگیرید و به آن انرژیهایی میدهید؛ پس آب اندازهگیری شده، آب دیگری است و در هیچ آزمایشگاهی،"آب پیش از اندازهگیری" عینا قابل اندازهگیری نیست و انحراف محاسبه هرگز به صفر نمیرسد. در فیزیک جدید نیز فوتون، کوچکترین ابزار مشاهده با کمترین تاثیر در واقعیت، نمیتواند مانع خطا شود و البته چارهای از این خطا در فیزیک نیست. برادر شهید میپرسد وقتی در فیزیک، "عالم و معلوم" بر یکدیگر تاثیری چنین متقابل میگذارند به حدی که واقعیت نفسالامری، جدا از دخالت فیزیکدان و فیزیکدان بدون تاثر از آزمایش، قابل آزمایش نیست چرا مثلا به معرفتشناسی ملاصدرا و علمالنفس حکمت متعالیه توجه نکنیم که چگونه در "نظریه تجرید" صدرایی، مراتب ادراک، وابسته به میزان تجرید است، یعنی با تجرید ناقصتر به "ادراک حسی" و وقتی بیشتر شود به "ادراک خیالی" و با تجرید کاملتر به "ادراک عقلی" میرسیم؛ بنابراین پابهپای مراحل ادراک، هم "درککننده" و هم "درکشونده"، هر دو ارتقا مییابند. آنچه مانع ادراک وجهی از حقیقت میشود از عوارض ماهیت نیست بلکه نحوه وجود و عینا خود واقعیت است که ماهیت با آن موجود میشود و این یعنی که سخن از یک مرتبه از یک حقیقت نیست بلکه با تجرید کمتر، به واقعیت محسوس، با تجرید بیشتر به صور خیالی و آنگاه به ادراک عقلی ارتقا مییابید. بنابراین شناخت حقیقت نفسالامری هم مستقل از ادراک فیلسوف ممکن نیست و این محدودیت، ناشی از محدودیت ابزار و امری عارضی نیست بلکه ذاتی و ناشی از تاثیر متقابل ناظر و منظور در یکدیگر است. برادر محسن به حوزه و دانشگاه یادآوری میکند که بسیاری سرفصلها در فلسفه اسلامی اعم از سینوی و صدرایی و اشراقی و حتی عرفان نظری وجود دارند که هنوز در مورد اثرگذاری و اثرپذیری آنها در فلسفه علم و از جمله فیزیک بحث جدی و پیگیر نشده است. ۷. شهید محسن سپس به چالشهایی اشاره میکند که گفته میشد فیزیک جدید در حوزه معرفت تجربی،فلسفی و حتی عرفانی به وجود آورده که علاوه بر اینکه توسط پارهای نحلهها برای اثبات حقانیت خود به غلط، سوءاستفاده شده، هر دسته از فیلسوفان فیزیک نیز در باب مهمترین چالش به وجود آمده پاسخی متفاوت دادند. یکی "نقض علیت"، دسته دیگر، تغییر در مفهوم "نظریه اندازهگیری" و... اما برادر فخریزاده، چالش عمده به وجود آمده را خودزنی و زیرسوال بردن فیزیک از طریق ضربه به "ارزش معلومات تجربی" میداند، چه از این پس، معلوم نخواهد بود که یافتههای علوم تجربی تا چه میزان بازنمود واقعیت هستی و هستی واقعی است؟ نظریه پرداز شهید، مثال میزند که اینشتین بر اساس یافتههای ماکس پلانک برای نور، ماهیتی دوگانه قائل بود و آن را از سویی ذره و "فوتون" و از طرفی "موج" دانست و این یک چاله معرفتی است زیرا وقتی در یک آزمایش، خاصیت موجی نور و در دیگری خاصیت ذرهای آن مشاهده شود یعنی بسته به نوع ترتیبات آزمایش، "نور" هربار یکی از خواص خود را بروز میدهد و این پدیده در کل طیف الکترومغناطیس جاری است. فخری زاده یادآوری میکند که "دوبروی" نیز تأسی به "اینشتین" می کند حال آنکه سؤال مهمتر این بود که اصولا فوتون چیست؟ و ذره مادی الکترون در واقع و نفسالامر چیست؟ موج است یا ذره یا حالتی دیگر از وجود؟ ماهیت الکترون چیست پیش از آنکه به مشاهده درآید؟ نه فیزیک و نه فلسفه پاسخی ندادند و با آنکه حدود صد سال از تکامل این دو نظریه میگذرد حتی یک پیشنهاد تجربی هم ارائه نشده است. شهیدمحسن در مثالی دیگر این وضعیت را در تئوریهای آرایش ذرات در هسته اتم به پرسش میگذارد. کدام مدل هستهای، جامع نظریهها و قادر به توجیه همه آزمایش هاست؟ پاسخ این است که هیچ کس نمی داند. ۸. پرسش بعدی برادر محسن این بود که چرا فیزیک کوانتومی نمیداند وضعیت الکترون موجود در اتم در گذر از یک تراز به تراز دیگر چگونه است؟ چرا تنها از واقعه، خبر میدهد. چرا برای نحلههای عملگرا و پوزیتیویست نیز اساسا مهم نیست که الکترون در جریان این گذر چه وضعی دارد و تنها تشنه فایده عملی آن است؟ جان ما تشنه دانایی است اما در هیچ یک سیراب نمیشود. حال آنکه طرح همین پرسشهای جواب نداده، تضمین پیشرفت علم است و همین چالش اساسی در هر دو مکتب فیلسوفان علم است که فیزیکدان را به سکون و قناعت میکشاند، همان اتهامی که اینان دیگران را بدان متهم میکردند. علم بی این سؤالات، رشد نمیکند و هر چه مانع تحقیق بیشتر در علم شود محکوم به شکست است. اما البته شهید هستهای ما همین “نمیدانم”های انبوه فیزیک جدید را درعین حال، حسن بزرگ آن نسبت به فیزیک نیوتنی میداند که مدعی”همه چیزدانی” و صد البته ناشی از جهل مرکب و مفرط بود. اما این “نمیدانم”ها همان “نمیدانم” هایزنبرگی نیست که اصالت آن هنوز مشکوک باشد مگر به طریقی بتوان این دو را به هم مربوط کرد که این هم بنظر ایشان، شدنی است. شهید محسن مینویسد تشریح چگونگی این ارتباط در برنامههای کاری اینجانب است که به حول و قوه الهی به آن خواهم پرداخت. سردار شهید فخریزاده از نسبیت انشتین میگوید که چگونه نسبیت نیوتنی را که ناظر به مکان و سرعت بود به نسبیت زمان، تعمیم داد و اینکه در این جهان بینی، دیگر زمان، ترازوی ثابتی نیست که حوادث با آن سنجیده شود. بلکه نوع حرکت، چگونگی زمان را مشخص میکند پس دیگر “زمان مرجع” نداریم مگر بتوانیم چارچوب مرجع اینرسی را بیابیم ولی ایشان میپرسد مگر چنین چارچوبی در جهان مادی در دست داریم؟ با این محاسبه، هر ناظر در دستگاه مختصات خاص خود، زمان خاص خود را دارد و حوادث را از منظر خود بیان می کند که با ناظر مستقر در چارچوب مرجع دیگر و با شرایط دیگر متفاوت میشود و این اساس حتی در فیزیولوژی موجودات مادی هم اثر می کند. حال از میان دو روایت دو ناظر متفاوت از حادثه واحد، کدام درست است؟ ایشان میگویند برای من جالب است که میان نسبیت انیشتین و آنچه جناب ملاصدرا سه قرن قبل از انشتین و همزمان با نیوتن، بازبان فلسفی استنباط و طرح کرده چه نسبتی دارد وقتی میگوید برای هر حرکتی، زمانی ویژه همان متحرک است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب استاد رحیمپور چه اندازه سردار فخریزاده را در رابطه با ارتباط بین فیزیک و فلسفه خوب میفهمند و چه اندازه خوب توانستهاند آن شهید را در جایگاه علمیاش معرفی کنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به همهی این نکات که میفرمایید میتوان گفت آنها منکر نبوت نبی نبودند، ولی نبوت را تقلیل میدادند. مثل بعضی از علمای شیعه که «سهو النّبی» را جایز میدانند در حالیکه عقاید ناب شیعه برای نبوت نبیّ مقامی بس والا قائل است به همان معنایی که حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» در کتاب شریف «مصباح الهدایة الی الخلافه والولایة» مطرح میفرمایند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بالاخره بزرگان مؤسس قانون اساسی فکر کردند و به تصوری بهتر از آنچه پیش روست، نرسیدند وگرنه بر آن تکیه میکردند. ۲. اگر اجتماع مردم به قصد صلاح، گرد هم آیند حتماً حضرت ربّ العالمین کمک میکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور سخنگفتن درست نیست. بحث ما مربوط به روحیهی حاکم بر فرهنگ غربی است که محور تلاشها بیشتر رفاه و اخلاقی است که چگونه در دنیا زندگی کنند و ابعاد متعالی انسان که اساساً با مجاهده در مقابله با استکبار پیش میآید مورد غفلت قرار میگیرد که البته این مربوط به هر خارجنشینی نمیشود مگر آنهایی که از ضعفهای فرهنگ مدرن و اصالتدادن به انسان تحت عنوان اومانیسم، غفلت کرده باشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فکر میکنم همینطور که عمل میکنید خوب است. آنچه رزق شما باشد به لطف الهی از طریق همان کتابها که در اختیار دارید، به شما میرسد. ۲. بستگی به ذوق خودتان دارد. آری! بالاخره از کتابهای حضرت امام و علامه نباید غافل بود ولی بقیه را بر اساس روح و روحیهی خودتان دنبال کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده تا آنجا که ممکن است خانمها باید از این میدانها فاصله بگیرند زیرا شأن آنها چیز دیگری است و عملاً ورود به این میدانها، عالَم روحانی آنها را تقلیل میدهد. ولی بحث آن خانم مسیحی در این رابطه مطرح شد که ببینیم عظمت حضور انقلاب تا کجاها میتواند باشد که یک خانم خوانندهی مسیحی را که در ساحت دیگری خود را تعریف کرده، تحت تأثیر قرار دهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته نظر رفقایی مانند جنابعالی محترم و دلسوزانه است و نباید نسبت به آن بیتفاوت بود. ولی در عین حال حتما اطلاع دارید که در همین رابطه در اوایل انقلاب که فیلمهای خارجی از طریق تلویزیون پخش میشد از حضرت امام استفتاء شد و امام فرمودند بلا اشکال است مشروط بر آنکه با لذت نگاه نشود. عرض شد بعضاً ممکن است با لذت نگاه شود، فرمودند به عهدهی خود فرد است که خودش مواظب باشد. در ضمن بنده در زیر آن کلیپ اینطور نوشتم:
«اگر جهان استکباری توانست ظاهر زنانمان را به شکل خود در آورد ولی قلبهای شان را هرگز، و این است که خبر از آیندهای می دهد که ظاهرها هم بیش از پیش با خِرد بومی و فرهنگ خودی به ظهور می آید.» با این حال مطمئن نیستم که کدام کار ترجیح دارد، بهتر است موضوع با بقیهی کاربران نیز در میان گذاشته شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب صدرالمتألّهین نیز در جایی همین نکته را میفرمایند که تا آنجا که ممکن بوده سعی کردهاند سخن عرفا را در قالب برهان اظهار کنند با این توجه که عمق عرفان، موجب فهمِ بهتر فرهنگ اهلالبیت میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن حدّی که اسراف نشود، إنشاءاللّه موجب شادی مولایمان میگردد. بالاخره امام زمان «عجلاللّهتعالیفرجه» دوست دارند از این جهت هم خود را در قلب جوانان حاضر ببینند. البته شادیهایی که با رعایت موازین اسلامی و ادب همراه باشد، در عین شادی و شادی، و برای عزت انقلاب و تقویت نایب آن حضرت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم با نگاه عمیق فلسفی- عرفانی مثل نگاهِ شهید آوینی باید در تاریخ انقلاب حضرت روح اللّه «رضواناللّهتعالیعلیه» وارد شد و در آن بستر به این عرصهها ورود کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! دعا منجر میشود تا در بستر رحمت الهی به آنچه از طرف خدا میرسد، راضی باشیم و صفای ارتباط ما با عطایای الهی حفظ شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد مفهوم انسان، آری! مفهوم انسان امری است انتزاعی به نعتِ کثرت؛ ولی در همان رابطه، هستیِ انسان، انتزاعی نیست، بلکه مواجهه با بودنِ اوست و «بودن»، کثرتبردار نیست. و همواره از ماهیات است که ذهن، مفهومی را انتزاع میکند. ولی در مواجهه با «وجود» یا «هستی» بحث مواجهه است و نه انتزاع. بحثی در جلسهی اخیر شرح سورهی جاثیه، تحت عنوان «مواجههی وجودی با عالم و احساس حضور در ابدیت» شد، إنشاءاللّه میتواند در این رابطه مفید باشد. موفق باشید
سلام علیکم: با توجه به آنکه بنده جمعبندیهایی نسبت به اصول عقاید داشتهام، پیشنهاد مطالعهی جزوات «معارف ۱ و ۲» و کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» را در این رابطه که بر روی سایت هست، میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته که دعاگو هستم. عنایت داشته باشید که ما در این تاریخ با جهانِ گستردهای روبهرو هستیم با انسانهایی به وسعت آن جهان. باید با بیکرانگیِ انسانها با آنها سخن گفت. گویا قیامتی برپا شده است «وَ فُتِحَتِ السَّماءُ فَكانَتْ أَبْواباً» (نبأ/۱۹) آسمان گشوده شده است و درهای زیادی در مقابل انسانها باز شده. چرا بعضیها هنوز در پنجرهای محدود به عالَم و آدم مینگرند و از سردیِ زندگی خود، خود را خلاص نمیکنند؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بلی! آنجا روحها، صورتِ جسمانی دارند نه آنکه جسمی باشد و روحی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انصافاً همین طور است حتی شیعه دست آنها را هم میگیرد تا از مسیر صحیح خارج نشوند. کاری که با مردم غزه انجام داد و آنها را از خطر شکست و سرخوردگی رهانید بدون آنکه بنا داشته باشد آنها را به تشیع دعوت کنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم در اصل موضوع، با شما همراه هستم. در مورد دوم هم، چرا امیدوار نباشید؟ موفق باشید