بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
29971

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: من یک سوالی دارم در مورد آیه ای از قرآن که می‌فرماید: خدا از رگ گردن به شما نزدیک تر است. زمانی که من به این آیه فکر می‌کنم از نظر عقل این به نظرم میاید، که نکند روح که قطره ای از وجود خداست، همان خدایی است که خدا در این آیه از آن حرف می‌زند؟ اگر اینطور باشد، این جمله که می‌گویند: هر کجا بروی خدا با توست، درست است. چون ما همه جا با روحمان هستیم. ولی در اینصورت که انگار ما از خدا جدا هستیم. این آیه برای من شبهه برانگیز است، میشه لطف کنید و به شکلی که انتهای جواب باز باشد (از آنجا که گفتید اگر تفسیر به شکلی باشد که دیگر من پاسخ خود را تماما بگیرم، تفسیر به شکل نادرست بیان شده، شاید هم این جمله نقل قولی از استاد موسویان است) به من پاسخ بدید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به اعتبار آن‌که خدا عین هستی است؛ همه‌ی بودن‌ها مظهر هستی یا وجود، هستند و خداوند از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است زیرا بودن و وجودِ ما از اوست. موفق باشید

29847

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بر استاد: نظر حضرتعالی در مورد پاسخ علامه حسن زاده به جناب استاد گلشنی چیست؟ بنظر می‌رسد حضرت علامه در افقی که جناب گلشنی مطرح می‌کنند حضور ندارند و این پاسخها علی رغم اینکه علامه زبان فرانسه می‌دانند بخوبی گویای اینست که با مسائل غرب آشنا نیستند و در همان فضای سنتی تنفس می‌کنند. هزار و يك كلمه - كلمه ۳۵۰ اين كلمه حاوى هشت سؤال در علم و دين و جواب آنها به تفصيل ذيل است: باسمه تعالى‏ حضرت آية الله حسن ‏زاده آملى (دامت افاضاته) با عرض سلام و تحيّات خاطر شريف را مستحضر مى‌‏دارد: به علّت مطرح بودن بعضى شبهات در اذهان طبقات مختلف جوامع اسلامى، خصوصا جوانان، در مورد رابطه علم و دين، تعدادى سؤال تهيه شده و براى بعضى از دانشمندان علوم تجربى، فلاسفه و متكلّمين مسلمان و مسيحى داخل و خارج ارسال شده است. در اينجا به دليل سهولت بحث، علم به مفهوم علوم تجربى بكار رفته است. پاسخ‌ها قرار است به صورت كتاب به زبانهاى فارسى و انگليسى منتشر شود. شركت حضرتعالى در پاسخگويى به اين سؤالات موجب امتنان خواهد بود و در انتشار ديدگاه‌هاى انديشمندان مسلمان در سطح جهان تأثير بسزائى خواهد داشت. با تشكر و آرزوى مزيد توفيقات براى حضرتعالى‏ دكتر مهدى گلشنى- رئيس پژوهشگاه علم انسانى و مطالعات فرهنگى‏ 6/ 8/ 75 ۸ سؤال درباره رابطه علم و دين‏ ۱. تعريف حضرتعالى از علم و دين چيست؟ ۲. آيا جنابعالى تعارضى بين اين دو تعريف مى‌‏بينيد يا خير؟ ۳. در كجا (يا در چه صورت) ممكن است بين علم و دين تعارض پيدا شود؟ ۴. در گذشته زمينه ‏هاى پيدايش تعارض بين اين دو چه بوده است؟ ۵. نقش دين در رونق گرفتن علم در تمدن درخشان اسلامى و در غرب چه بوده است؟ ۶. آيا «علم دينى» امكان دارد؟ ۷. آيا علم مى‏‌تواند از دين به كلّى مستغنى باشد؟ ۸. آيا مى‏‌توان حوزه‏‌هاى علم و دين را به كلّى از يكديگر تفكيك كرد؟ بسم اللّه الرحمن الرّحيم الحمد لله رب العالمين حضور انور استاد بسيار گرانقدر، رئيس بزرگوار پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى جناب آقاى دكتر مهدى گلشنى‏ (أيّده اللّه سبحانه بإلقاءاته السبّوحيّة). با سلام و دعاى خالصانه و ارائه ارادت بى‏‌پيرايه، همواره صحّت و عزّت آن وجود شريف و توفيقات به دوام آن عزيز گرانمايه را در راه إعلاء و اعتلاى معارف حقّه إليه و خدمت فرهنگى به كشور جمهورى اسلامى ايران گرامى از خداوند متعال مسألت دارم. در امتثال امر مبارك، مطابق هر يك از سؤالهاى هشتگانه‌‏اى كه طرح فرموده ‏ايد، پاسخهايى با رعايت ايجاز و اختصار و تجديد ذكر سؤال به همان عبارت متين و استوار سركار به ترتيب عرض مى‏‌شود: ۸ سؤال در رابطه علم و دين: ۱. تعريف حضرت عالى از علم و دين چيست؟ علم معرفت واقعى به مصنّف كتاب نظام هستى و كلمات وجودى آن به قدر طاقت بشرى است. علم وجود نورى و فعليّت مجرد از مادّه است، و انسان به يافتن فعليت‌هاى وجودى نورى استكمال مى‌‏يابد و ترقى وجودى مى‌‏كند و فعليت‏ بر فعليت مى‌‏افزايد و از نقص به كمال مى‏‌رود. به گفته شيوا و شيرين منوچهرى دامغانى: به كردار چراغ نيم مرده‏ كه هر ساعت فزون گرددش روغن‏ و چون علم و عمل دو جوهر انسان سازند، و عالم و عامل را اتحاد وجودى بدانهاست در حكمت الهى فرموده ‏اند- و چه نيكو فرموده‏ اند- كه: «انسان به فراگرفتن حكمت- كه همان تحصيل علم و عمل است- عالم عقلى مشابه با عالم عينى مى‏‌گردد». و چون علم، چشم ذات نفس ناطقه انسانى مى‌‏شود، و انسان به نور علم، حق را از باطل تميز مى‌‏دهد، و مدينه فاضله بدست مى‌‏آورد، و سعادت جاويدانى خود را كسب مى‏‌كند، حضرت خاتم انبياء محمّد مصطفى (صلوات اللّه عليه) فرموده است: «العلم إمام العمل». و اما تعريف دين: دين عبارت از برنامه حقيقى و دستور واقعى نگاهدار حدّ انسان و تحصيل سعادت ابدى آن است. و همه آداب و متون آن محض علم و عين صواب است. لاجرم تدوين و تنظيم اين چنين برنامه از كسى به جز آفريدگار انسان ساخته نيست- يعنى آن دست و قلمى كه كتاب تكوينى نظام هستى عالم و آدم را بدين زيبايى نگاشته است كه زيباتر از آن تصوّر شدنى نيست، و هر يك از كلمات وجودى آنها را دين و آيينى داده است كه به قدر يك ميكرون اعوجاج و اختلاف و نارسايى و ناروايى در آنها راه ندارد، همان قلم براى جميع شئون اين صنع عظيمش به نام انسان دستورى كه محض حكمت است نهاده است تا اين دستور در متن آن چنان صنع پياده شود و او را به هدف نهايى و كمال غايى او برساند. مناسب است كه علق نفيس را از رسول اللّه صاحب قرآن فرقان اهدا كنيم، و آن اين كه: «إنّ هذا القرآن مأدبة اللّه فتعلّموا مأدبته ما استطعتم ...». مأدبه- به فتح و ضم دال- طعام مهمانى است. يعنى قرآن سفره خداست، و تا مى‏‌توانيد از اين سفره بهره ببريد. و نيز مأدبه- به فتح دال- ادب و دستور است. قرآن براى ادب و تقويم انسان است. ادب نگاهداشت حدّ هر چيز است. و تقويم راست و درست ايستاندن است. اين وجه با «تعلّموا» مناسبتر است. يعنى قرآن ادب و دستور الهى است، پس از آن ادب فرابگيريد و حدّ انسانى خود را حفظ كنيد و نگاه بداريد، و بدين دستور، خود را راست و درست به بار آوريد و به فعليت برسانيد، چنان كه هم آن حضرت فرموده است: «أدّبنى ربّى فأحسن تأديبى»، و نيز فرموده است: «أدّبنى ربّى بمكارم الأخلاق». ۲. آيا جنابعالى تعارضى بين اين دو تعريف مى‌‏بينيد يا خير؟ گوهر علم نورى است كه عين حقيقت عالم و چراغ فرا راه او مى‏‌گردد. و اصلا علم عالم است و عالم علم است. و به عبارت پيغمبر خاتم (صلوات اللّه عليه): «علم، نفس عقل، و فهم، روح آن است». دين همواره انسان را ترغيب به تحصيل اين نور مى‏‌كند، و پايه معارج انسان را به اندازه مدارج علم او مى‌‌‏داند. آن كه عالم است به اسرار احكام دين آگاه است، چه اين كه هيچ دستور دينى بدون حكمت و مصلحت براى مدينه فاضله انسانى و تعالى و تكامل و سعادت آدمى متصور نيست. بسيارى از عالمان دين صحف و رسائلى در اسرار احكام دين از قبيل اسرار صلات و اسرار صوم و اسرار حجّ و غيرها نوشته‌‏اند. قرآن كريم كه خاتم كتب آسمانى است مى‌‏فرمايد: وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ. در تعبير به ناس و عالمون بايد دقّت بسزا كرد كه عالمون را در مقابل ناس قرار داده است. ناس مردم عادى‌‏اند، و عالمون انسانهاى به معارج علمى رسيده‌‏اند كه ارباب عقل و اهل تعقّل‏‌اند. يعنى أمثال را قشرى و لبّى است، قشر آنها كه پوست است براى ناس است كه ورزش فكرى و علمى نكرده‏‌اند و توان ادراك اسرار امثال را ندارند، و لبّ آنها كه مغز است براى انسانهاى زحمت علمى كشيده است. عارف رومى در دفتر دوم مثنوى ناظر به كريمه ياد شده است كه گويد: اى برادر قصّه چون پيمانه است‏ معنى اندر وى بسان دانه است‏ دانه معنى بگيرد مرد عقل‏ ننگرد پيمانه را گر گشت نقل‏ رسول خاتم (صلوات اللّه عليه) حكمت را بهشت دانسته است، و فرموده است: «أنا مدينة الحكمة و هي الجنّة و انت يا علىّ بابها ...» يعنى اى على من شهر حكمتم و حكمت بهشت است و تو باب آنى. غرض اين كه: دين و علم اين كه معارض يكديگر نيستند بلكه معاضد يكديگرند. ۳. در كجا (يا در چه صورت) ممكن است بين علم و دين تعارض پيدا شود؟ ممكن است برخى از دانستني‌ها كه نه در متن تعيّش و تمدّن انسانى ضرورى باشد، و نه در معرفت به اسرار و حقايق دين دخيل؛ و آگاهى بدان جز تباهى و اتلاف سرمايه زندگانى و زيان به سعادت جاويدانى نيست، از ديدگاه نورانى دين الهى منفور و مطرود باشد، چنان كه برخى از خوراكي‌ها و نوشيدني‌ها مانند مردار و مى كه دين از خوردن آنها منع فرموده است. ۴. در گذشته زمينه‏‌هاى پيدايش تعارض بين اين دو چه بوده است؟ پاسخ اين پرسش به دو وجه است: يك وجه آن همان پاسخ از پرسش سوم است. وجه دوم آن اين كه برخى از پيشينيان به نام «اصحاب معارف» بر اين پندار ناهنجار بودند كه نيازى به نبوّت و شريعت نيست، و مى‏‌گفتند: گفتار مدّعى نبوّت آيا موافق با عقل است و يا مخالف با آن است؟ اگر مخالف با آن است مسموع نيست، و اگر موافق با آن است عقل خود حاكم است، پس نيازى به پيامبر و دين و شريعت نيست. و لكن اين پندار سخت سست و از بيخ نادرست است و فقط بهانه و دست‏‌آويزى براى فرار از تكليف است، چه اين كه عقل بشر از ادراك كنه خواص‏ اشياء متعلق به افعال مكلّفين و جعل قانون متكفّل سعادت انسان ناتوان است، و جز منطق وحى هيچ‌كس نمى‏‌تواند عهده‏‌دار تشريع شريعت براى انسان بوده باشد؛ آرى ممكن است كه پس از آمدن شريعت إلهى، به برخى از اسرار احكام آن پى برد و يا به بعضى از وجوه استحسانى آن آشنا شود به تفصيلى كه در كتب كلامى اصيل معنون است. محض آگاهى عرض مى‌‏شود كه از «اصحاب معارف» معناى لغوى و مفاد تعبير محاوراتى آن ملحوظ نيست، چنان كه در عرف كسى را وصف مى‏‌كنند و مى‏‌گويند فلانى از ارباب عقول و از اصحاب معارف است؛ بلكه مراد از «اصحاب معارف» معناى اصطلاحى آن منظور است چه اين كه «اصحاب معارف» در تعبير و اصطلاح متكلّمان و مفسّران گروهى خاص‌‏اند كه مانند براهمه منكر وحى و نبوت‌‏اند و به همان پندار ناروا و نارسا گويند عقل ما در فهم امور معاش و معاد مستقل است. مثلا جناب طبرسى در تفسير مجمع البيان در ضمن آيه ۱۰۳ از سوره دوم قرآن كريم: وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ‏ مى‏‌فرمايد: «و في هذه الآية دلالة على بطلان قول اصحاب المعارف لأنّه نفى ذلك العلم عنهم». ۵. نقش دين در رونق گرفتن علم در تمدّن درخشان اسلامى و در غرب چه بوده است؟ در اين كه پيدايش تمدّن عظيم اسلامى، سرمايه ترقى و تعالى غرب در همه شعب معارف شده است جاى انكار هيچ بخرد فرزانه‌‏اى نيست. به عنوان نمونه كه اندكى از بسيار و مشتى از خروار است دو كتاب را يادآور مى‏‌شويم: يكى ميراث اسلام، يا آنچه مغرب زمين به ملل اسلامى مديون است. اين كتاب به قلم سيزده نفر از مستشرقين و استادان دانشگاه‌هاى انگلستان نوشته شده است، و به ترجمه و مقدمه فارسى آقايان مصطفى علم و سعيد نفيسى در ايران به طبع رسيده است. مؤلف آن «آلفرد گيوم» در آغاز مقدمه آن گويد: كتاب ميراث اسلام در جستجوى آن دسته از اصول علمى، صنعتى، فرهنگى، و معنوى اروپا است كه از دنياى اسلامى أخذ شده و از جهان عربى مشرق سرچشمه گرفته است ... همين مذهب اسلام و امپراطورى بزرگ اسلامى بوده است كه علوم و صنايع ملل گوناگون را با يكديگر تركيب و آن را به صورت كامل و زيبايى به جهان علم و صنعت اهدا كرده است .... و از اين گونه اعترافات صادقانه در كتاب يادشده از نويسندگان آن بسيار است. كتاب دوم به نام علوم اسلامى و نقش آن در تحوّل علمى جهان آلدوميه‏لى است كه به ترجمه فارسى آقايان محمد رضا شجاع رضوى، و دكتر اسد الله علوى، به اهتمام بنياد پژوهشهاى آستان قدس رضوى به طبع رسيده است. و نظير دو كتاب يادشده، كتب و مقالات بسيارى از اصحاب قلم و ارباب دانش و بينش نوشته شده است، و اكنون به چند سطرى از گفتار استاد عزيزم حضرت علّامه شعرانى (رضوان اللّه عليه) تحت عنوان «تأثير قرآن در پيدايش تمدّن عظيم اسلامى» تمسّك و تبرّك مى‏‌جويم: آن كه تاريخ خوانده است و بر احوال امم گذشته آگاه گرديده داند كه تا زمان پيدايش يونان هيچ قومى بدان پايه از علم نرسيدند و آن تمدّن نيافتند، و آنها كه پيش از يونان بودند همه در علم و تمدّن پست‌‏تر از آنان بودند، و اندكى پيش از اسكندر علماء و حكماء در يونان بسيار شدند چون سقراط و افلاطون. و اسكندر كه عالم را بگرفت علم و زبان يونانى را در جهان منتشر كرد و مردم را از آن بهره‏مند ساخت، تا هزار سال زبان يونانى زبان علمى جهان بود و دانشمندان بدان زبان علم مى‌‏آموختند و كتاب مى‌‏نوشتند هر چند خود يونانى نبودند حتى پيروان حضرت مسيح (عليه السلام) تاريخ آن حضرت را كه انجيل نام دارد به زبان يونانى نوشتند، و لفظ انجيل هم كلمه يونانى است به معنى مژده، با آن كه هم خود آنها و هم حضرت عيسى (عليه السلام) زبانشان عبرى بود. هزار سال پس از اسكندر حضرت خاتم انبياء محمد بن عبد الله (صلوات اللّه عليه) ظهور كرد و قرآن را به عربى آورد و اوضاع جهان دگرگون شد، زبان عربى جاى‏ زبان يونانى را گرفت و از آن درگذشت و مسلمانان علوم يونانى را گرفتند و چندين برابر بر آن افزودند و اين مقام كه زبان عربى در جهان يافت و علومى كه به اين زبان نوشته شد هيچ زبانى قبل از آن اين مقام نيافت. در تواريخ آمده است كه كتابخانه اسكندريّه در مصر بزرگترين كتابخانه دنياى قديم بود محتوى بر علوم يونانى و بيست و پنج هزار جلد كتاب داشت اما به عهد اسلام كتابخانه مسلمانان بر يك ميليون شامل بود. جرجى زيدان در تاريخ تمدّن اسلام و تاريخ آداب اللغه گويد: دو خليفه فاطمى مصر عزيز بالله (365- 386)، و حاكم بامر الله (386- 411) در مصر كتابخانه‏‌ها انشاء كردند مشتمل بر نزديك يك ميليون كتاب يعنى چهل برابر كتابخانه يونانيان در اسكندريه. كتابخانه‏‌هاى بزرگ در مصر و عراق و اندلس و غير آن بسيار بود هر يك مشتمل بر صدها هزار جلد، و ابواب آن براى طالبان علم و مطالعه كنندگان باز بود. پس آثار دانش عربى چهل برابر بيش از يونان بود. در علم ادب و اخلاق و موعظه و فقه و سياست مدن و جغرافيا، يونانيان كتاب داشتند اما با كتب عربى قابل مقايسه نيست نه از جهت كثرت و نه تحقيق ... در رياضى خصوصا حساب و جبر و مقابله و هيئت و نجوم مسلمانان بر يونانيان تفوّق عظيم داشتند ... و اينها همه از بركت قرآن است و ما اين سخن را به گزاف نگوييم كه تجربه و تاريخ بر آن گواه است. و چون در قرآن براى نماز امر به تحصيل وقت و قبله شده بود، مسلمانان ناچار گشتند براى تعيين سمت قبله بلد و اوقات نماز هيئت و نجوم بياموزند، و هيئت و نجوم آنان را به ساير شعب رياضى محتاج ساخت، و قوانين ميراث و فرائض چون در اسلام حساب پيچيده دارد آنان را به آموختن علم حساب واداشت، و براى زكات و خراج به مساحت اراضى و علم حساب پرداختند، و جهاد و حج راه جهان‏گردى و سياحت به روى آنها بگشود و اطلاع بر احوال امم مختلفه و كشورهاى جهان يافتند و كتب جغرافيا و امثال آن را نوشتند. و چون در قرآن از تقليد آباء و اجداد نهى كرده است و دعوت به دين حق و تحقيق ادلّه را واجب فرموده و مخالفين اسلام و منكرين اديان پيوسته در احتجاج با مسلمانان بودند مسلمانان هم مجبور شدند با آنان از راه استدلال مباحثه كنند و از اين رو بر اقوال حكماى يونان و غير آنان آگاه گشتند و طريقه استدلال و منطق آموختند، و هكذا چون دقت كنى و نيك بنگرى همه علوم را به بركت قرآن آموختند ... و پس از اين ثابت مى‌‏كنيم كه تمدّن و علوم فرنگى دنباله همان علوم اسلامى است و از مسيحيّت ناشى نشده است. اين بود كلام مورد نظر استاد علامه شعرانى (أنار اللّه برهانه) كه از كتاب ارزشمند و گرانقدر آن جناب به نام راه سعادت به اختصار نقل كرده‏ايم. ۶. آيا «علم دينى» امكان دارد؟ فهم داعى از عبارت سؤال اين است كه آيا انسانها مى‌‏توانند به اسرار احكام و ديگر فرموده‏‌هاى دين الهى آگاه شوند؟ در پاسخ آن گوييم: همان گونه كه كتاب تكوينى- أعنى نظام هستى- براساس علم و حكمت است كه «عالم يعنى علم انباشته روى هم»، كتاب تدوينى اعنى قرآن كريم نيز به مثابت كتاب تكوينى است كه عين علم و محض حقيقت است. مثلا همه احكام واجبات متضمّن مصالح‏اند، و همه محرّمات را مفاسدى است. احكام دين از اول كتاب طهارت تا آخر كتاب ديات بر مبناى علل و اسباب‏‌اند. از خوردن غوره و آب آن، و انگور و شيره و سركه و كشمش آن منع و نهى نفرموده است، ولى از شرب خمر آن چون مفاسد و مضارّ آن بسيار است امر به اجتناب فرموده است كه‏ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ. «1» ______________________________(1)- مائده، آيه 93 و 94. جوامع روايى كه تراث علمى صادر بيت وحى و عصمت‌‏اند، و در حقيقت تفسير انفسى قرآن كريم‌‏اند، بيانگر بسيارى از اسرار احكام و آداب دين‌‏اند، و اشارات و راهنمايي‌هايى دارند كه سرمايه تحقيق پژوهشگر دينى‌‏اند. كتاب علل الشرائع جناب شيخ صدوق در ۶۴۷ باب، و كتاب ديگرش به نام معانى الاخبار در ۴۲۶ باب، نمونه‌‏اى از اين حكم حكيم‌‏اند. مثلا إمام الكلّ فى الكلّ حضرت امير المؤمنين على (عليه السلام) در بيان سرّى از اسرار تكوينى فرموده است: ليس شى‏ء تغيب أذناه إلّا و هو يبيض، و ليس شى‏ء تظهر أذناه إلّا و هو يلد. (عيون الأخبار ابن قتيبه دينورى، ج 2، ص 88). يعنى هر جاندارى كه گوشهاى او برآمده نيست تخم مى‏‌گذارد، و هر جاندارى كه گوش‏هاى او برآمده است بچه مى‌‏زايد. چنان كه مار و سوسمار و ماهى و مارماهى و باخه و اكثر پرندگان كه گوش آنها به سر آنها چسبيده است و لاله ندارد تخم مى‏‌نهند؛ و انسان و آهو و اسب و شتر و شير و شب‏پره كه گوش آنها برآمده است و لاله دارد بچه مى‏‌آورند. از خانمى بزرگوار كه نويسنده و دانش‌‏پژوه بوده است و با عزم و اراده و همّتى شگفت در پى تحقيق اين موضوع مهمّ برآمده است يادى شود، و آن اين كه فاضل قاجار فرهاد ميرزا در كتاب شريف زنبيل (ط ۱، ص ۱۴) گويد: «از مجلس امير كمال الدين حسين فنائى نقل شد: حضرت صادق (عليه السلام) از امّ جابر پرسيد كه در چه كارى؟ عرض كرد كه مى‏‌خواهم تحقيق كنم از چرنده و پرنده كدام بيضه مى‌‏نهند و كدام بچه مى‌‏آورند؟ فرمود كه احتياج به اين مقدار فكر نيست، بنويس كه گوش هر حيوانى كه مرتفع است بچه مى‏‌آورد، و هر كدام كه منخفض است بيضه مى‌‏نهد ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ.* باز با آن كه پرنده است و گوش او منخفض و به سر او چسبيده بيضه مى‌‏نهد. سلحفات كه چرنده است چون بدين منوال است بيضه مى‏‌نهد. و گوش خفاش‏ چون مرتفع است و به سر او چسبيده نيست بچه مى‏‌آورد». محض آگاهى عرض مى‌‏شود كه جناب شيخ رئيس ابو على سينا در اول مقاله پنجم حيوان شفاء (ط ۱، رحلى، چاپ سنگى، ص ۴۰۳) فرموده است: «ليس شى‏ء ممّا له رجلان يلد حيوانا إلّا الإنسان وحده» يعنى هيچ جاندار دو پا بچه نمى‌‏آورد مگر انسان فقط. بدين معنى كه حيوانات دو پا به جز انسان هم تخم مى‌‏نهند و تنها انسان است كه بچه مى‏‌آورد. و دانسته شد كه اين سخن به اطلاق درست نيست زيرا كه خفّاش از جانداران دوپاست و بچه مى‌‏آورد؛ اما آن ضابطه‌‏اى كه از امام معصوم نقل كرده‌‏ايم به تمام و كمال است. به موضوع بحث برمى‏‌گرديم و گوييم: به عنوان نمونه در بيان سرّى از اسرار تكوينى، مطلب مذكور گفته آمد؛ اكنون در بيان سرّى از اسرار تشريعى باز به عنوان نمونه گوييم: از معصوم (عليه السلام) سؤال شده است هر گاه كسى تخمى در اجمه- يعنى در بيشه- يافته است، و يا تخم پرنده آبى يافته است. و نمى‏‌داند كه تخم حيوان حلال گوشت است تا خوردن آن جايز باشد و يا تخم حيوان حرام گوشت است كه خوردن آن حرام باشد، به چه نشانه داند كه تخم حلال گوشت يا حرام گوشت است؟ در جواب فرموده است: هر تخمى كه دو طرف آن يكسان است از حرام گوشت است، و اگر مثل تخم مرغ خانگى است كه يكطرف آن پهن است- يعنى مخروطى است- آن تخم حيوان حلال گوشت است. چند روايت در اين موضوع در جزء يازدهم وافى فيض از كافى و تهذيب ذكر شده است (وافى، چاپ رحلى، ج ۳، ص ۱۵). تخم مار دراز و هر دو طرف آن يكسان است، و تخم باخه گرد است و از همه جانب يكسان است، و هر دو حرام گوشت‌‏اند. و تخم كبك و كبوتر و گنجشك و مرغ خانگى مخروطى است كه يك طرف پهن و جانب ديگر آن كشيده است و اينها حلال گوشت‌‏اند. پرنده تميزخوار تخم آن به خوبى مخروطى است. و پرنده حلال گوشتى كه مانند اردك از خوردن لجن خوددارى نمى‏‌كند، تخم آن اگر چه مخروطى است و لكن در حدّ تخم پرندگان تميزخوار به خوبى مخروطى نيست. در امثال اين مسائل اگرچه در كتب فقهى قيل و قال شده است، و لكن غرض داعى اين است كه در پيرامون موضع سؤال مذكور: «آيا علم دينى امكان دارد؟» همه احكام تشريعى مبتنى بر اسباب و علل تكوينى‏‌اند كه در جوامع روايى بدانها راهنمايى شده است؛ و در كتب علماى دين نيز اسرار بسيارى از مسائل كه اكثر آنها صورت استحسانى دارد گفته آمد كه باز براى تحقيق ديگران راه گشايند. و دين مانع از فحص و تحقيق نشده است بلكه بدان حثّ و ترغيب فرموده است كه علينا أن نلقى إليكم الاصول و عليكم أن تفرّعوا. اين فرموده امام محمّد باقر و امام جعفر صادق (عليهما السلام) است و در مادّه لغت «فرع» مجمع البحرين طريحى مذكور است. يعنى بر ما است كه به شما اصول را- كه امّهات و قواعد و ضوابط‌اند- إلقا كنيم، و بر شما است كه اجتهاد كنيد و از آنها فروع را استنباط نماييد. در صحف عرفانى اصيل اسلامى مثل مصباح الانس علامه ابن فنارى معنون است كه تشريعيّات از متن تكوينيّات برخاسته‏‌اند. و به عبارت شيوا و رساى شيخ رئيس ابو على سينا در دانشنامه علائى: «به هر نادانسته راهى است كه به وى دانسته مى‌‏شود». ۷. آيا علم مى‏‌تواند از دين به كلّى مستغنى باشد؟ بعضى از علوم مانند علم به برخى از حرف و صنايع و نظائر آنها كه انسانها براى آسايش و تعيّش و بهزيستى بدانها دست مى‌‏يابند، شايد بتوان گفت كه دخلى به دين ندارند؛ مگر اين كه درباره آلات و اجزاى آنها از حيث طهارت و نجاست، و حلّيت و حرمت؛ و يا از حيث اهداف و غايات صنعت آنها به دين ارتباط پيدا كنند، كيف كان قرآن پايه و قاعده مدينه فاضله انسانى است و نگاهدار حدّ آدمى و موجب سعادت جاويدانى اوست، لذا هيچ‌يك از ارباب حرف و صنايع- و ديگر آحاد بشر مطلقا در هر كار و شغل و هنر و صنعتى- از آن مستغنى نيست. ۸. آيا مى‌‏توان حوزه‏‌هاى علم و دين را به كلّى از يكديگر تفكيك كرد؟ همان‏گونه كه در پاسخ پرسش نخستين گفته‌‏ايم دين مبين اسلام محض علم و عين صواب است، و قرآن كريم منطق حق تعالى و فصل خطاب است. و يك عالم كامل دينى كسى است كه در بسيارى از علوم مربوط به متن دين مجتهد و استاد باشد چنان‏كه بيوگرافى دانشمندان بزرگ دينى و آثار علمى آنان هر يك گواهى راستين است. و علومى كه يك عالم دينى كامل بايد دارا باشد در كتب علماى دين گفته آمد. اسلام نه اين كه با علوم و صنايع موجب ترقّى و تعالى مدينه فاضله انسانى و اسباب و وسايل تعيّش و بهزيستى اجتماع مخالف نيست بلكه موافق و مؤيّد و مشوّق است، چنان‏كه مدينه فاضله فارابى، و صحف كريمه ديگر دانشمندان بزرگ اسلام در اين موضوع هر يك شاهد صادق است؛ و تفوّه به تفكيك از توهّمى موهون است. حضرت استاد عزيز آقاى دكتر گلشنى؛ با ارائه ارادت و سلام مجدّد عرض مى‏‌شود: «سؤالهاى بسيار حساب‏‌شده‌‏اى كه آن جناب از زبان ديگران تقرير و تحرير كرده است هر يك موضوع رساله يا كتابى است، جز اين كه كثرت مشاغل و وفور مشاكل ايجاب كرده‏‌اند كه قلم را از رفتار و گفتارش بازدارم. توفيقات بيش از پيش سركار عالى را در راه خدمت به قرآن و اهل آن از فيّاض على الإطلاق مسألت مى‌‏نمايم. قم- ارادتمند صميمى، حسن حسن‏زاده آملى ۱۲ رجب ۱۴۱۷ ه ق ۴/ ۰۹/ ۱۳۷۵ ه ش‏
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اجازه بدهید که در این‌جا و اکنون ما ورود به این مسائل با این وسعت و با این فرصت کم، نداشته‌باشیم. موفق باشید

29740

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: اینکه در جواب ۲۹۷۲۹ فرمودید عرفان ادیان دیگه در جای خود معتبراند چند سوال به ذهن حقیر رسید. ۱. اگر عرفان شناخت و شهود است مگر از غیر راه ولایت و انسان کامل میشه به اون رسید؟ ۲. حتی در مورد عرفای بزرگ مثل ابن عربی و مولوی و ... خیلی از بزرگان در مقام اثبات تشیع این ها حرف هایی دارند و معتقدند غیر شیعه به مقام های عرفانی و حقایق نمی رسند. نظر حضرتعالی در این مورد چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همین‌طور است. و می‌توان از سخنان ابن‌عربی این‌طور برداشت کرد که بعد از حضور اسلام، بقیه‌ی ادیان هم به نحوی محمدی هستند. به همین جهت بحث موسای محمدی و یا عیسای محمدی را مطرح می‌کنند. و در قرآن نیز داریم: «لَيْسُوا سَوَاءً ۗ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ» همه اهل کتاب یکسان نیستند، طایفه‌ای از آنها معتدل و به راه راست‌اند، در دل شب به تلاوت آیات خدا و نماز و طاعت حق مشغولند. موفق باشید

26798
متن پرسش
سلام علیکم: با خبر شدیم که استاد مبتلا به کرونا شده اند. صحت دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! مرگ و زندگی در دست خدا است. هر وقت هم تشریف آورد خوش آمد. ولی بنا شد با رعایت دستورات بهداشتی و توسلات دینی کرونا را شکست دهیم؛ نه آن‌که بدون دلیل دنبالِ کرونا راه بیفتیم و مردم را با شایعه بکُشیم. موفق باشید

26587
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: در فایل صوتی مراقبه ماه رجب فرمودید در توحید ذاتی، از ذات پی به صفات می بریم، آیا مقام توحید ذات همان تجلی اسم الله بر قلب است که همان تجلی مطلق گفته می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در توحید ذاتی نظر به وجودِ عالم و نسبت‌ آن‌ها با خدا است و نه صفات و فعلِ آن‌ها. بد نیست در این مورد سری به کتاب «شرح اسماء حسنی» که روی سایت است بزنید. موفق باشید

26457
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: فردی هست که با دانستن نام پدر و مادر طالع آدم رو می فهمه و گفته تو رو طلسم کردن و برا جونت طلسم کردن و حالا زده به جای دیگت. و گفته با مقداری پول طلسم رو می شکنم. ظاهرا اهل بیت رو قبول داره و مردم هم قبولش دارن و مشکل عده ای رو حل کرده مراجعه به این افراد چه حکمی داره و خطرناکه و مشکل داره؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر » عرض شده است این افراد با جنّیان ارتباط دارند آن‌هم با جنّیانِ شرور، و هیچ نتیجه‌ای برای افراد ندارند. موفق باشید

26152

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد با توجه به اینکه پرچم آمریکا نشانه ی هویت ملی آن ها است و مردم آمریکا با ما مشکلی ندارند و سران آن ها با مسلمانان در جنگند، همچنین ائمه علیهم السلام هیچ گاه کافران را آتش نمی زدند، آیا به آتش کشیدن آدمک ترامپ و پرچم آمریکا در اردوی فرهنگی (ویژه برنامه ی سردار سلیمانی) بچه های کلاس اول دبستان مجاز می باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظرات متفاوت است. یک نظر همان است که شما می‌فرمایید و یک نظر آن است که پرچم آمریکا نمادِ هویت استکباریِ آن است و از طریق آتش‌زدن آن، جدایی خود را از هویت استکباریِ زمان‌مان اعلام می‌کنیم. موفق باشید

25874

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: من در مجموعه فرهنگی عضو هستم. در این مجموعه ما در حال تحقیق در مورد یکی از آثار تمدن غرب با عنوان (منتهی نشدن توسعه بهره وری به توسعه انسانی) هستیم. در این اثر گفته می شود کاری با هدف اولیه‌ی آرامش و بهره وری مردم صورت می گیرد اما در پایان مردم بهره وری خاصی از این کار ندارند و حتی برایشان ضرر نیز دارد مانند فست فود مشهور مک‌دونالد. (به دلیل طولانی بودن مطلب توان توضیح نیست.) درخواست داشتم در این مورد به من اطلاعات یا کتاب و یا منبعی معرفی کنید که از طریق منبع اصلاعات کسب کنم. در پناه حق یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «شیعه و تمدن‌زایی» که بر روی سایت هست در این مورد نکاتی دارد. موفق باشید

25652

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: من از شما سوالی پرسیدم شماره ۲۵۶۴۱. شما فرمودید کتاب مقالات استاد شجاعی رو مطالعه کن. ولی من نتونستم کتاب ایشون رو پیدا کنم ممکنه خودتون برام توضیح بدید دلیل رکود های مکرر چیست و چطور همیشه در حالتی باشم که حال عبادت داشته باشم؟ آیا منظور همان قبض و بسط است؟ مشکل اینجاست که من منشا قبض را نمی دانم شاید خدا ایجاد کرده و شاید گناهانم ایجاد کرده. به همین دلیل چون نمی دانم هر بار که دچار قبض می شوم احساس می کنم به دلیل گناهانم خدا رهایم کرده و از رسیدن به کمال باز می مانم و نعوذ بالله سوء ظن پیدا می کنم نسبت به خدا. ۲. میشه در مورد سوز و حرارت عشق در قلب اولیا خدا توضیح بدید ایجادش ناشی از چیست؟ و چطور میشه تشخیصش داد؟ وجود سوز و حرارت قلبی یعنی شخص در چه مرحله ای قرار دارد؟ ۳. من در کتاب ادب عقل و خیال شما خوندم که مهم نیته یعنی اگر شخص در دنیا نیت لقا کرد و استقامت کرد حتما می رسد ولو در برزخ یعنی هر مقامی را در دعا های خود از خدا بخواهیم حتما به آن می رسیم؟ ۴. آیا تو عصر فعلی ما امثال آیت الله بهجت، آیت الله قاضی و سید هاشم حداد ها هستند یا دیگر امثال اینها نمی‌آیند؟ آیا ما می توانیم مثل آنها شویم؟ در این دنیا و قبل از برزخ و بدون شهادت؟ ۵. استاد شما از ضمیر ما آگاهید یعنی بر نفس ما احاطه دارید و باطن مشکلات ما را می بینید؟ ۶. آیا در حال حاضر کسی هست که اسفار اربعه را طی کرده باشد و زنده باشد؟ ۷. آیا می شود در همین دنیا در جوانی به فنا ذاتی رسید یا حتما باید در سنین بالا برسیم منظورم بدون شهادت است. ۷. استاد شما شاگرد هم می پذیرید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم با جواب‌دادن جزء‌جزءِ سؤالات‌تان مطلبی به دست آورید. پیشنهاد بنده همان است که عرض شد بهتر است سیر مطالعاتی مشخصی را برای خود تعیین کنید و مدتی به آن بپردازید، خود به خود این نوع سؤالات را به جواب مخصوصش می‌رسید. اقلاً یکی دو سال سیر مطالعاتیِ سایت را دنبال بفرمایید. موفق باشید

25244
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: در خصوص هدیه دادن یا انجام دادن عمل مستحبی بصورت نیابت به اموات و اهل البیت (َع) کدام یک برتر هستش، هدیه کردن ثواب بهتر است یا به نیابت انجام دادن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که در متون دینی داریم که وقتی بعد از زیارت امام نماز می‌گذاریم اظهار داریم: «صلّیتُ هاتین رکعتین هدیة منی» به نظرم بهتر است اعمال مستحبی را هدیه کنیم. موفق باشید

24831

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: برای تعدادی از جوانان که امسال کنکور دادن جلسه کتابخوانی گذاشتیم. خود این جوانان پیشنهاد دادند کتابی درباره کربلا بخونیم. با توجه به اینکه فقط یه ماه تا شروع مدارس و دانشگاه ها فاصله داریم و هر کتابی که شروع می کنیم بهتره در طول این یک ماه تموم بشه که به دانشگاه نخوره، کتاب کربلا مبارزه با پوچی ها حجمش زیاده و احتمال زیاد نمی رسیم تمومش کنیم، همین طور حماسه حسینی، سطح معنوی و علمی این جوانان بالاست، خواستم ببینم چه کتاب یا جزوه ای میتونید معرفی می کنید؟ ترجیحا از خودتون باشه بهتره.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر کنم خوب است بر روی کتاب «حماسه‌ی حسینی» و یا «جایگاه تاریخی حادثه ها و هنر اصحاب کربلا در فهم آن» بررسی بفرمایید. کتاب دوم بر روی سایت هست. موفق باشید

31577

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی: خدا شما را حفظ کنه و بر طول عمر شما بیافزاید. سوال شماره 31550 سوال بنده هم هست که مدتهاست به آن فکر می‌کنم ولی از جوابی که شما فرمودید، پاسخم را نگرفتم. لطف می‌کنید توضیح بیشتری بدید و مطلب را باز کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مباحث مبتنی بر مباحث مربوط به «حرکت جوهری» است به همین جهت خوب است اگر فرصت داشتید مباحث حرکت جوهری را در کتاب «از برهان تا عرفان» که روی سایت هست، دنبال بفرمایید. موفق باشید

31552

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: در خصوص سوال ۳۱۵۴۵ خواستم بگم: حرفتان متین! ولی میخوام بدونم که همچین چیزی امکان داره؟ آخه چیزی که من از حرکت جوهری فهمیدم اینه که همچین چیزی میتونه اتفاق بیفته. اصلا این همه بیمار لاعلاج با دعا و توسل شفا پیدا می‌کنند علتش جز اینست که ایجاد خوبی برای بیمار محقق می‌شود و بیمار خوب می‌شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال زمینه و علتِ مُعدّه مقدمه است تا فیضان الهی به ظهور آید و این‌طور نیست که تصور کنیم مثلاً خداوند بدون بستر تحقق اراده‌اش امری را محقق کند. و در همین رابطه در حدیث است: «ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها - یا ابی الله ان یجری الاشیاء الا باسباب - فجعل لکل شی‌ء سببا و لکل سبب شرحا و جعل لکل شرح علما و جعل‌ لکل علم بابا ناطقا. خداوند امتناع دارد که امور عالم را جاری کند مگر از طریق وسائط و اسبابی. خداوند برای هر چیز سببی و برای هر سبب حکمتی و برای هر حکمتی‌ دانشی و برای هر دانشی دروازه گویایی قرار داده است. موفق باشید

31359
متن پرسش
بسمه تعالی بازخوانی هویت دینی و ملی محضر باطراوت استاد سلام علیکم: تفاوت ساحت فکری (ژاپن اسلامی) و (جهانی بین دو جهان) در چیست؟ حال آنکه وقتی می‌گوییم ژاپن؛ نظر به وجهی از تمدن داریم که سنت سامورایی مسلکی خود را بازخوانی کرد و دید که با صرف این روحیه توان مواجه با جهان جدید را ندارد و لازم است درهای خود را به روی خرد تکنیکی تمدن غرب بگشاید و وقتی می‌گوییم اسلامی؛ یعنی نظر به وجهی از تمدن که در وقت تاریخی و جغرافیایی خود قرار بگیریم و سر تا پا ذوب در فرهنگ غرب نشویم. پس با این تعریف ژاپن اسلامی با جهانی بین دو جهان نباید تفاوت ساحت داشته باشد.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئله آرام‌آرام باید در جایگاه تاریخی خودش روشن شود. عرایضی تحت عنوان «ما و حضوری غدیری و یا سقیفه‌ای در این تاریخ» و «جایگاه معرفت النفس در جهانی بین دو جهان» در کانال

@matalebevijeh شده است که امید است بتواند تا حدّی مطلب را در حدّ تصور صحیح موضوع روشن کند. موفق باشید

31139

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد طاهر زاده عزیز سلام: در این چند روزی که از پایان انتخابات می‌گذرد جناب آقای رئیسی طوری رفتار مي‌کنند که گویا می خواهند دل لیبرالهای غربزده را بدست بیاورند (منظورم بیشتر دولتیهاست) مخصوصا در جلسه اخیر با کاندیداها که آقایان همتی و علیزاده نیز حضور داشتند که همان تاکیدات که در مناظره ها داشتند را به دولت آینده آقای رییسی توصیه می کنند در حالی که هیچ سنخیتی بین دیدگاههای آنها وجود ندارد. آیا این نقطه ضعف برای آقای رییسی محسوب نمی شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید این حُسنِ سیره جناب اقای رئیسی باشد که در بستر هویت انقلابی که ایشان دارند، بقیه را نیز وارد کنند. موفق باشید

30673

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: ۱. بین سوال های سایت دیدم در جواب پرسش گری که پرسیده بودند از نظر سلوکی و رشد معنوی جایگاه ازدواج کجاست و در کدام مرحله و احوالات بهتر است صورت بگیرد؟ پاسخ فرموده بودید اهل علم و طلبه بهتر است زود ازدواج نکنند تا به مرحله ای از علم برسند تا علومشان جز ملکات آنها شود ولی در سایر مراحل مزاحم سلوک نیست. متوجه این موضوع نشدم، منظور ورود به علوم افاضه ای و اشراقی و حضوری است؟ کدام علوم ملکه شود؟ چون دیده شده بعضی از دوستان که خواستگار برای آنها می آید، استاد سلوکی آنها به آنها می گوید مثلا نماز سروقت یا اهل مسجد بودن را بپرس و سوال های دنیایی نپرس، (مثل خانه و مدرک و ) که شاید مسیری است که شاگرد باید طی کند و از ماهیات دنیا عبور کند و به وجود برسد و نگاهش به عالم و آدم وجودی شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که باید نسبت زوجین معنوی باشد. ولی جناب شهید ثانی در کتاب «منیة المرید» متذکر آن امری است که عرض شد. با این‌همه اگر طرف، احساس نیاز کرد و یا خطر به گناه‌افتادن برایش بود، قضیه فرق می‌کند. موفق باشید

30211

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: گاهی در عالم خواب اقوام گذشته را که فوت کرده اند دیده ام و از قراینی یقین دارم خواب صادقه بوده و با آنکه آنها اصلا متشرع به آداب شرع نبوده اند ولی صورت انسانی داشتند (مثل همین دنیا) هرچند وضع خوبی نداشتند در حالی که گفته می‌شود بی تفاوتی به قوانین شرع مساوی است با حیوان محشور شدن «اذا الوحوش حشرت» نظر جنابعالی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید صفات آن‌ها در حدّ غلبه‌ی صورت حیوانی نباشد، ولی بالاخره خواب حجّت نیست. موفق باشید

30028

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و درود خدمت استاد محترم: ضمن تشکر بابت پاسخهای قبلی شما، در مورد قاعده «الواحد لا یصدر عنه الا الواحد» می خواهم بدانم که این پارادوکسی بوجود آمده چگونه حل خواهد شد: اگر از ذات باری تعالیٰ عقل اوّل که یک موجود واحد و مجرّد می باشد صادر شده است چطور بر آن موجود واحد قاعده مذکور اطلاق نمی‌شود و او قادر به صدور و مدیریت کثرات می شود۔ کدام یکی از دو راه ذیل می‌تواند راه گشاء باشد؟: ۱۔ وقتی عقل اول بوجود می آید جنبه های وجوب و امکان گرفته حاوی ترکیب می شود و از این لحاظ دیگر واحد نیست که نتواند کثرت صادر نماید۔ ۲۔ عقل اول خود واحد است و جمیع مخلوقاتی که ازش نشئت گرفته باشند همه شون واحد اند از لحاظ وجودی پس قاعده مذکور نقض نشده است۔ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب خواجه نصیرالدین طوسی نکات خوبی در این مورد فرموده‌اند که در جزوات «تاریخ فلسفه و کلام اسلامی» روی سایت می‌توانید دنبال کنید. از آن جهت که می‌فرمایند عقل اول به عنوان صادره‌ی اول، دارای دو وجه است، یکی وجه امکانی آن که موجب صدور نفسِ اول می‌شود و وجه عقلانی آن که عقلِ دوم را صادر می‌کند. بیشتر مطلب را در آن جزوه دنبال بفرمایید. موفق باشید

29934
متن پرسش

با سلام استاد: خیلی دوست دارم ریاضت بکشم یکم سجده طولانی یا رکوع طولانی و ... داشته باشم نمی توانم! روحم موافقت نمی کنه چه کنم استاد؟ برای نجاتم از بی عزمی چه کنم؟ تا کی امروز و فردا؟ آثار شما را بعضا مطالعه کردم جسارتا اگر بشه ارجاع ندهید. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به افقی نظر کنید که در پیشِ رو دارید. نوشته‌ای که در مورد حاج قاسم تحت عنوان « حاج قاسم سلیمانی و ایمانِ شورمندانه» عرض شد خدمتتان ارسال می‌شود. در موردآن  فکر بفرمایید. موفق باشید

حاج قاسم سلیمانی و ایمانِ شورمندانه

باسمه تعالی

مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً (۲۳/ احزاب)

۱. حقیقت؛ منشأ شورمندی است و حقیقتاً شورمندی در قالب نظر به حقیقت بروز می‌کند و چون شورمندی در شخصیت انسان‌ها به ظهور آید، به صورت ایثار و فداکاری و شهادت خود را می‌نمایاند.

۲. ایمان، شأنی از حقیقت است و کسی که به راستی نظر به حقیقت دارد و در انس با آن زندگی می‌کند، به راحتی حاضر است به خاطر هرچه بیشتر در آغوش حقیقت جای بگیرد، از همه‌چیز و حتی از خود بگذرد و دست‌شستن از زندگی، تنها از عهده‌ی کسی برمی‌آید که در راستای ایمان به امری والا به شورمندی رسیده باشد. مؤمن در لحظه‌ی شورمندی اتحاد وجود خویش با حضرت معبود را تجربه می‌کند چیزی که شهید حاج قاسم سلیمانی در نظر به امر والای انقلاب اسلامی بدان دست یافت. و لذا شورمندی را تا انتهای آن که همان رسیدن به شهادت است در خود به فعلیت رساند. و این درست بر عکسِ آن نوع شورمندی است که اهل ثروت و شهرت به دنبال آنند تا یکنواختیِ زندگی را در تاریخی که یکنواختی، ریشه‌ی انسان را خواهد خشکاند؛ به دنبال آن می‌باشند.

۳. حاج قاسم به خوبی فهمید اگر بعد از دفاع مقدس در شورمندیِ ایمان خود، خود را ادامه ندهد و انقلاب اسلامی را مأوا و بستر آن شورمندی نکند، هرجا که باشد با هر درجه و عنوانی، اژدهای یکنواختیِ این دوران او را خواهد بلعید. و این عجیب‌ترین قدمی است که تنها با حاج قاسم‌ها به ظهور می‌آید. آیا ما در بنیاد خود چنین حاج قاسمی را نهفته نداریم؟ 

۴. این نکته‌ی بسیار مهمی است که وقتی انسان نداند آرمان‌ حقیقی‌اش چه باید باشد، سرگردان اهداف تهی می‌شود و عملاً خود را در امورِ پراکنده، پراکنده می‌کند و برای نجات از این پراکندگیِ شخصیت، حضرت احدیت جان و قلب انسان را به سوی خود جلب میکند، تا انسان از پراکندگی شخصیت نجات یابد و به خود آید. به خودآمدن، همان احیاء و زنده‌شدن قلب است. زیرا در آن صورت توجه جان انسان به حقیقتِ یگانه‌ی عالم می‌افتد و احساس زنده بودن قلب، در خود انسان پیش می‌آید و در این حال چشم انداز و میدان دید انسان تنها حقیفت خواهد شد و هرجا آن را بیابد می شناسد.

۵. مهم آن‌جا است که هرکدام سعی کنیم تکلیف‌مان را نسبت به حقیقت بدانیم و دائم به این فکر باشیم که خودمان حجاب حقیقت نباشیم تا از تجلیات انوار الهی که ما را متوجه چشم اندازی می‌کند که در پیش روست، استفاده کنیم و افق عالم را صبح طلوع حقیقت در نظر بگیریم و هم‌اکنون از آن بهره‌مند شویم. در آن صورت خدا را در تاریخ‌های مختلف و در مناظر مختلف نظاره خواهیم کرد

۶. فهمِ شأن خدا در هستی به این معنا است که انسان به اقتضای ذاتش که وجودی است گشوده، می‌تواند تجلیّات انوار الهی را در خود احساس کند و با همه‌ی موجودات که بهره‌ای از وجود دارند رابطه برقرار کند و آن‌ها را بفهمد و نسبت به وجودِ آن‌ها فکر کند و با موجودات گفتگو نماید. در این حالت است که انسان می‌یابد چگونه تشییع‌کنندگانِ سردار، مظهر انوار الهی بودند.

۷. ما انسان‌ها هر بار حینِ رو برو شدن با یک رخداد تاریخی و یا انسانی بزرگ، چیزی متفاوت را می فهمیم. تعدد دلالت‌ها هر بار یک تعدد تاریخی است. این تعدد از این‌جا ناشی می‌شود که هر بار به گونه‌ای متفاوت از سوی تجلیات الهی مورد خطاب قرار می‌گیریم و این است که باید بدانیم از حاج قاسم سخن گفتن تمام شدنی نیست.

29456
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرانقدر: اخیرا رسانه بی بی سی مصاحبه ای با جان بولتون و الیوت آبرامز انجام داد با مشاهده این مصاحبه کوتاه آدم متوجه عمق دشمنی و شرارت این افراد نسبت به حکومت ایران می شود. با توجه به اینکه قبلا هم بیان کرده بودید اخبار این رسانه را دنبال می کنید و احتمالا این مصاحبه کوتاه را دیده اید نظرتان را در مورد این قضیه می خواستم جویا شوم آبرامز: مردم باید در شرایط سخت اقتصادی بوجود آماده در تحریم ها یقه حاکمیت را بگیرند سوال کارشناس: آیا تحریم ها بمنظور کاهش ارزش ریال بود؟ آبرامز: لبخند بولتون: همین که گفته‌اند در ۷۰ روز آینده هر هفته یک سری تحریم جدید علیه ایران وضع خواهند کرد، نشان می‌دهد که تا حالا فشار حداکثری نبود که هنوز می‌شود تحریم جدیدی وضع کرد. https://www.bbc.com/persian/iran-54881349 https://www.bbc.com/persian/iran-54274373
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! فهمِ دشمنی دشمن هنر بزرگی است. به گفته‌ی علامه‌ی طباطبایی، آدم و حوّا دشمنیِ شیطان را فراموش کردند که فریب قسم‌های به ظاهر دلسوزانه‌ی او راخوردند. در رابطه با تحریم‌ها، باید گفت اتفاقاً اگر تحریم دیگری در اختیار داشتند، در همان فشارِ حداکثری إعمال می‌کردند. شواهد حکایت از آن دارد که کلیتِ آمریکا از تعادل خارج شده و گویا وعده‌ی الهی در افول استکبار خیلی زود محقق شود. موفق باشید 

28541
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام: آیا عوالم بعد از دنیا زمانمند نیستند؟ اگر نیستند پس چگونه می توان پایان حیات برزخی و آغاز قیامت و بهشت و جهنم را تصور نمود و یا رسیدن مقامات بالاتر بعد از آن را، زیرا همه ی اینها علی الظاهر مستلزم تغییر است و تغییر مستلزم زمان؟ ممنون و متشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مراحل حضور روح و احوالات آن در برزخ و قیامت، ظهوراتِ احوال نفس ناطقه است و تقدّم و تأخر آن احوالات در عین جمع نزد نفس ناطقه می‌باشد. مثل آن که نسبتی بین فکرکردن به یک موضوع و تصور آن در میان می‌باشد. ولی این حالت در زمان خاصی صورت نمی‌گیرد هرچند نسبت به همدیگر تقدّم و تأخر دارند. موفق باشید

27619

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم در سوره مبارکه یونس آیه ۶۱ که آمده است: آنچه که از قرآن تلاوت می کنیم خداوند میبینه در تفسیر المیزان اومده که مصداق این آیه پیامبر عزیز اسلام است. تفسیر آیت الله جوادی آملی هم تقریباً همین طور هست. می‌خواستم ببینم آیا میتونیم خودمون رو هم مخاطب این آیه بدونیم اگرچه این مطلب صدق میکنه یعنی هر کاری انجام بدیم و قرآن بخوانیم خداوند میبینه، ولی میتونیم موقعی که این رو میخونیم خودمون رو مخاطب بدونیم یا نه درست نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! بالاخره « شیر را بچه همی ماند به او». موفق باشید

27411
متن پرسش
سلام علیکم: چگونه یک جامعه مسلمان و انقلابی می تواند عزت خود را حفظ و تقویت نماید و ملاک های عزت حقیقی چیست ویژه اینکه در سوره منافقون بیان می شود، دشمنان اسلام می گویند ذلیلان را از مدینه بیرون می کنیم ولی خطاب وحی است که عزت از آن خدا و رسولش و مومنین هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر قرآن نفرموده: «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ»؟ پس هر اندازه تقوای الهی پیشه کنیم و از غیر حق، خود را مستغنی بدانیم و تدبّر در دین را دنبال کنیم.

گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد

 بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی

موفق باشید

27301
متن پرسش
بسمه تعالی بازخوانی هویت دینی و ملی محضر شریف استاد سلام علیکم: عجیب است که چگونه گادامر در تبیین هرمنوتیک؛ افق معنایی مولف را نادیده می گیرد و تنها به افق معنایی متن و افق معنایی مفسر می پردازد. حال دو سوال مطرح است: اول: ایشان بر چه مبنایی افق معنایی مولف را حذف کرده اند؟ دوم: آیا با هرمنوتیک گادامری می توان اسلام را مطالعه و تبیین کرد در حالی که وقتی مولف در هرمنوتیک فلسفی گادامر کنار زده شود در واقع معصومین و خود حضرت حق کنار زده شده اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث معصومین را باید به عنوان تعیّنات حقیقت در نگاه هایدگر و گادامر از بحث تجلیاتِ حقیقت در تاریخ جدا کرد، تجلیاتی که مؤلف را نیز در بر می‌گیرد. و هرمنوتیک، نظر به روحِ تاریخی می‌اندازد که مؤلف نیز مظهر آن است و به نظر بنده چون امثال هایدگر و گادامر زودتر از ما با به‌حجاب‌بردنِ حقیقت از طریق فرهنگ مدرنیته روبه‌رو شدند و لذا ما برای نظر به متون مقدس خود می‌توانیم از دقت‌های آن‌ها استفاده کنیم به‌خصوص که کربن معتقد است در آخرین ملاقات که با هایدگر داشته است، بحث فراتاریخی که به میان می‌آید به معنی راهی خواهد بود برای نظر به اولیای الهی. موفق باشید   

27100

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام و تبریک اعیاد شعبانیه: خیلی عذر میخوام وقت شریفتون رو می گیرم. استاد! از خودم بدم میاد. حس می کنم نفسم بر من غلبه کرده، هر کار می کنم نمیتونم نفسم و مغلوب عقلم کنم. استاد میشه برا من دعا کنید. اگه توصیه ای جیزی هم دارید لطف کنید. خدا خیرتون بده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده دعاگو هستم. راه‌کارهای مطرح‌شده در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» إن‌شاءاللّه کمک می‌کند. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

نمایش چاپی