باسمه تعالی: سلام علیکم: هر گلُی بوی خود را دارد، بستگی به ذوق خودتان دارد که با کدام روحها، روحتان پرواز میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کدام صحبت؟!! چیزی ارسال نکردهاید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شما اراده کنید که سر وقت بیدار شوید، دیگر هرچه پیش آمد را بپذیرید و بیدلیل روح و روان خود را آزار ندهید. زود خوابیدن و غذای سبکخوردن را فراموش نکنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! البته بحث آن مفصل است و اصل آن بحث که طی مصاحبهای با حوزهی هنری بوده است؛ إنشاءالله در اختیار عزیزان قرار داده میشود. آری! منظور آن بود که بگذاریم هنرمند در هنر خود به جوشش درآید، نه آنکه با دستور و بخشنامه بخواهیم او را محدود کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید از آن جایی که خداوند میفرماید: «کلّ یومٍ هو فی شأن» در هر روز و روزگاری به شأنی که مطابق نیاز جامعه و افراد است، جلوه می کند؛ امثال قاضی مطابق شأن زمانهی خود عمل کردهاند و البته ظرفیت تاریخ را هم باید در نظر گرفت. آری! می شود انسانهایی که در تاریخ خود به کمالات لازم رسیدهاند کمککارِ بقیه برای زمانهی خود باشند. چه اشکال دارد که حججیها از عالمان و سالکان دوران گذشتهی خود بهرهمند شوند تا در تاریخ خود بهترین تصمیمات را بگیرند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً اینکار عاقلانه نیست. انسانها باید با عقل خود که علاوه بر قرآن، حجت خدا است، باید زندگی کنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره تا آنجا که ممکن است باید از طرف، دلجویی شود. آری! یکی از راههای دلجویی عذرخواهی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تأکید بنده هم همین است که با انقلاب اسلامی وارد جهانی میشویم که از طریق فرهنگ مدرنیته گم شده است. عرایضی در مقدمهی کتاب «گوشسپردن به ندای بیصدای انقلاب اسلامی» و یا در نوشتار «انقلاب اسلامی و جهان گمشده» شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست اهل تحقیق، معتقدند چندان نباید قضیهی «شرف الشّمس» را دنبال کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه فعلاً در این ذوق جهت ارتباط با حضرت حق هستید آن را مغتنم بشمارید. خداوند هر طور خواست شما را جلو میبرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جزوهی «معارف اسلامی ۱» که بر روی سایت هست، بحثی در رابطه با یگانگی خداوند شده است که آن قسمت را خدمتتان ارسال میدارم: موفق باشید
۷. يگانگي خداوند: در قرآن هست كه بقية گناهان اگر توسط انسان ادامه نيابد بخشيده ميشود، ولي فقط شرك است كه چنانچه انسان توبه نكند بخشيده نميشود، چون اصل تعادل انساني در انديشة شركآلود، فرو ريخته است. در انديشة شركآلود است كه انسان جهتي بهسوي خداوند ندارد ولي ميشود انسان در عيني كه جهتي الهي دارد به جهت غلبة هوس گناهي را انجام دهد.
برهان وحدت خداوند: علاوه بر اثبات وجود خداوند، بايد متوجه بود كه خداي واحدي در جهان هستي هست، چون ميبينيم نظم جهان نظمي است ارگانيكي و يك آهنگي و انداموار. يعني همة اجزاء آن در خدمت همة اجزاء است، مثل بدن كه هر عضوي در خدمت همة بدن است، فرض چند تدبيري در چنين نظام يك آهنگي، محال است. زيرا از چند ذات متفاوت آثار و برنامههاي متفاوت ظاهر و تدبير ميشود كه در جهان چنين چيزي وجود ندارد.
اشكال: مگر حالا جهان ناهماهنگ نيست كه آب تر ميكند و آتش ميسوزاند؟
جواب: اينكه اجزاء جهان همديگر را محدود ميكنند را نبايد ناهماهنگي ناميد، ناهماهنگي آن است كه قانوني، قانوني را در نظام عالم نقض كند و ديگر آن قانون در جاي خود مؤثر نباشد، در حالي كه با همين محدودكردنها طبيعت به مقصد ميرسد. مثل دوكفة ترازو كه در عين جهت متفاوتي كه دارند كار توزين را عملي ميسازند.
اشكال: چرا فرض نكنيم كه دو يا چند خدا در امر تدبير جهان به توافق رسيدهاند كه به خاطر مصلحت با هم اختلاف نكنند و مانع تدبير يكديگر نشوند؟
جواب: توافق در نظام معني ميدهد براي رسيدن به هدفي مشخص، در حالي كه خدا يعني آن كس كه خالق نظام است و فعل او همان نظام است و توافق يعني پيروي چند نفر از قواعد عقلي موجود در نظام. مثل دو مهندس كه توافق ميكنند در اين قسمت كه استحكام بيشتري دارد پايههاي پل را قرار دهند چون هيچكدام از اين مهندسين خالق نيستند، بلكه برروي استفاده از مخلوقي كه خدا آفريده است توافق ميكنند. در حاليكه خدا خالق پديدههاست، و بههمين جهت توافق براي خدا معني ندارد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم در این مورد اگر کتاب «جدال با مدعی» دکتر غفاری را دنبال بفرمایید متوجه میشوید این آقایان چه اندازه در غفلتاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این اشکال به پوزیتیویستها و یا حسّگراها وارد است ولی همهی آنها اینطور نیستند. موفق باشید
سلام استاد: فرمودید آرمان و روح الله رفتن تا آرمان روح الله بماند، دیدم عکس جوانی امام (ره) کپی روح الله عجمیان است، مقایسه کنید مو نمی زند این روح الله با آن روح الله. هر دو سر سفره اهل بیت میهمان باشن
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! حکایت، حکایتِ آینهها است «آینه یعنی صورت و معنی». نمیدانیم در این چهرههای مصمم روحاللهها چه آیندهای را خداوند مدّ نظر آورده؟!! موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. با عرض سلام و خسته نباشید خدمت پدر و استاد ارجمندم. انشاءالله که به دور از جمیع بلیات و مورد عنایات خاص الخاص امام زمان علیه السلام باشید. بنده در بحث اعیان ثابته به مشکلی که توانایی حل آن را ندارم بر خورد کردم به همین علت مزاحم شما شدم تا حقیر را راهنمایی بفرمائید. شما فرمودید که هر کس در مقام عین ثابته خودش به خودش موجود است. حضرت حق بودن هرکس را به او میدهد و وقتی که به آن عین ثابت وجود دهد یکی از لوازم امکانی آن اختیار هم میباشد. مشکل بنده اینجاست که عین ثابت که غیر قابل تغییر است چون علم خداست وعلم خدا هم از خدا جدا نیست پس عین وجود است. حضرت حق صدام بودن صدام را به او داده چگونه صدام با اختیار میتوانست از اولیای الهی شود با اینکه حضرت حق خود او را به او داده و او در عین ثابته اش صدام بودن میباشد. با تشکر از تمام زحماتی که میکشید و وقت میگذارید. فدای شما سایه تان مستدام. یا علی
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که خداوند به ما و انتخابهای آینده ما علم دارد، ولی همانطور که ما خواهیم بود و اختیار داریم. بنابراین علم خداوند مطابق همان حضوری است که ما در دنیا با اختیار خود خواهیم بود و از این جهت جبری پیش نمیآید. عرایضی در این رابطه در جزوه «جبر و اختیار» که روی سایت هست، شده است. موفق باشید
سلام علیکم: اکنون که این کلمات و جملات را مینویسم، نمیدانم به کدام امید و به چه انتظاری چنین اقدامی میکنم. حتی دیگر به جواب رسیدن هم برایم دور شدهاست و تا حدی قید آن را زدهام. سوالاتی یقه من را گرفتهاست و مرا ول نمیکند و در عمقِ خود میکشاند. در حدی است که حتی پرسشِ آن هم در لکنت و سختی میافتد و تا جوابِ این سوال دادهنشود، حرف دیگری نمیشود زد. به دنبال سرنخ میگردم و پیدا نمیکنم، شهرها را زیرِ پا میگذارم و خانهای پیدا نمیکنم. من زنم و چگونه بدونِ خانه زندگی کنم؟ چگونه مادر باشم در حالی که در و دیوار از بیمادری مینالد و جوابی برای «چی میخواهیم.» نداریم؟ با خودم میگویم چه «مرگمونه دقیقا» که آن چه هست راضیمان نمیکند و آن چیزی هم که میخواهیم را نمیدانیم. خودِ موت که ذائقه هر نفسی است، در پرده میرود و به آن محتاج میشویم، نه زندهایم و نه به مرگ میرسیم. چگونه در این برزخ تاب بیاوریم و مقاومت کنیم و بمانیم؟ ترسِ بیطاقتی در مقابل این آینده نامعلوم من را گرفتهاست و حتی لب به شکایت گشودن و این سخنان هم میترسم که بیطاقتی تلقی شود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! حرف همین حرفِ آخر است که امید به آینده را از دست میدهیم. در حالیکه خالق هستی و خالق ما، یقیناً آینده ما را در بستر بندگیاش تأمین کرده است و در همین رابطه در قرآن میفرماید: «وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا» (هود/6) هیچ جنبدهای در زمین نیست مگر آنکه خداوند بر خود تکلیف کرده که رزق او را فراهم کند و رزق ما همه آن چیزی است که به طور طبیعی بدان نیازمندیم. عمده آن است که خود را در افق تاریخی زندگی زمینی امیدوارانه حاضر نگه داریم و فکر فردا را، فردا بکنیم.
مولوى در مثنوى در رابطه با همين موضوع داستان آن گاوى را مىگويد كه هر روز از صبح تا شب در مزرعه سرسبزى مىچريد و علفهاى آن را مىخورد و بعد از سر شب تا صبح غصه مىخورد كه فردا چكار كنم! باز فردا با علفهاى از نو سرسبز شده آن مزرعه روبهرو مىشد و تا شب به خوردن آن مشغول مىگشت و باز از شب تا صبح نگران رزق فردا بود. مىگويد:
يك جزيره هست سبز اندر جهان
اندرو گاوى است تنها خوش دهان
جمله صحرا را چرد او تا به شب
تا شود زَفْت و عظيم و منتجب
شب زانديشه كه فردا چه خورم
گردد او چون تار مو لاغر زغم
چون برآيد صبح بيند سبزْ دشت
تا ميانْ رَسته قصيلِ سبزْ كَشت
اندر افتد گاو با جوعُ الْبَقَر
تا به شب آن را چرد او سر به سر
باز شب اندر تب افتد از فزع
تا شود لاغر زخوفِ منتجع
كه چه خواهم خورد فردا وقت خَور
سالها اين است خوف اين بقر
هيچ ننديشد كه چندين سال من
مىخورم زين سبزه زار و زين چمن
هيچ روزى كم نيامد روزيم
چيست اين ترس و غم و دلسوزيم
باز چون شب مىشود آن گاوِ زفت
مىشود لاغر كه آوه رزق رفت
مولوى بعد از اينكه اين مثال زيبا را مطرح مىكند و ما را متوجّه ضعف بينش اين گاو مىنمايد كه چگونه از نظام الهى كه همواره در حال فيضان رزق بندگانش است، غافل است، مىگويد:
نفسْ، آن گاواست وآن دشت، اين جهان
كه همى لاغر شود از خوف نان
كه چه خواهم خورد مستقبل عجب
لوت فردا از كجا سازم طلب
همواره نگران فردايى است كه بوجود نيامده و لذا از نتيجه اى كه امروز بايد از زندگى خود بگيرد غافل است، مولوى سپس به ما روى مىكند كه
سالها خوردى و كم نامد ز خَور
ترك مستقبل كن و ماضى نگر
لوت و پوت خورده را هم يادآر
منگر اندر غابر و كم باش زار
به جاى اينكه اينهمه نگران آينده باشى كه نيامده است، كمى هم به گذشته بنگر كه چگونه به راحتى گذشت و نگرانى تو نسبت به آن بىجا بود. حضرت در آن فرمايش شان همين نكته را متذكّر مىشوند كه اى پسر آدم! غصه رزقى را كه هنوز نيامده است بر امروز خود حمل نكن. ما امروز وظيفه اى داريم و براى انجام آن روزمان را شروع كنيم و مسلم آنچه در امروز نياز داريم، خداى خالقِ امروز برايمان خلق مىكند، و چون خداوند فردا را خلق كرد، نياز مربوط به فرداى مخلوقاتش را نيز خلق مى كند. اينكه ما نيازهاى فرداى خود را در پيش خود نداريم چون هنوز فردا را خلق نكرده تا رزق فردا را خلق كند. آرى؛ فردا هم بايد كارى كه به عهده ماست، انجام دهيم. رزق فردا هم به عهده خداست و حتماً مىرسد. اشكال در اين است كه شما امروز كارى را شروع مى كنيد، براى اينكه بى رزق نشويد، و لذا از اوّل صبح غصه رزق آن روز را مى خوريد و در نتيجه آن كارى را كه به عهده تان است انجام نمى دهيد و غم چيزى را مى خورديد كه بدون اين غمها محقّق مى شد، حال با اين نوع تفكر، چون پس فردا مى آيد، غصّه رزق روز بعدش را مى خوريد، و خلاصه هر روز كارمان مى شود رفتن به دنبال چيزى كه خودش به وقتش مى آمد، و در نتيجه از بندگى خدا كه محتواى حقيقى زندگى انسان است درمى مانيد و بعد در خودتان كه تأمّل مى كنيد مى بينيد سخت از زندگى خود ناراضى هستيد، چون به محتواى معنوى كه بايد مى رسيديد، دست نيافتيد.
امام معصوم (ع) مى فرمايد: نگرانى رزق فردا را بر امروزت حمل نكن، «فَانَّهُ انْ يَكُ مِنْ عُمُرِكَ يَأتِ اللهُ فيهِ بِرِزْقِك»؛ اگر فردا جزء عمرت باشد، خدا در همان فردا رزق تو را مى رساند. فردايى كه هنوز نيامده است تمام ذهنت را مشغول نكند تا روزى كه آمده است را از دست دهى.
باسمه تعالی. سلام علیکم خدمت استاد عزیز: دو سوال خدمتتان داشتم : ۱. راز عبور جامعه اسلامی از فرهنگ شهرت طلبی و شهوت دیده شدن و سلبریتی زدگی چیست؟ ۲. در بحث جهان گمشده در عالم خیال، و بحث ادب عقل و قلب و خیال، مباحثی در مورد جایگاه خیال مقدس بحث شد، من به تازگی این مباحث را خواندم، البته در مسیر مطالعاتی که داشتم از فلسفه و عرفان اسلامی و فلسفه غرب، به ویژه منشا اثر هنری هایدگر و مباحث هانری کربن که به عنوان شاگرد هایدگر و یک فیلسوف تطبیقی، متوجه شد که آنچه غرب امروز را به این حد دچار تفکر مکانیکی و مفهوم زدگی و سوبژکتیویسم و سکولاریسم رسانده، در غفلت عالم خیال و مثال است، من هم دیدم واقعا عالم خیال، از آن معارفی است که می تواند هزاران باب معرفتی و افق ها را به روی انسان باز کند، من در یک خلاصه نویسی و یادداشت برداری، حدود ۵۰۰ صفحه مطالب گوناگون از ارتباط عالم خیال با دین، عرفان، حکمت، هنر، معماری، ادبیات، سیاست، مدیریت، فیزیک، روان شناسی، فرهنگ و جامعه شناسی، اخلاق و تربیت، تاریخ و فراتاریخ، فضای مجازی، سینما، علم هیات و افلاک، فلسفه ذهن، تمدن و مهدویت و... جمع آوری کردم و صدها کتاب مرتبط را شناسایی کردم. به نظرم راه به فعلیت رسیدن باور های دینی، از راه عالم خیال و مثال می گذرد و خیلی از مشکلات پیچیده معرفتی را حل می کند. این مرا خیلی شگفت زده کرد و خدا را شاکرم که این معرفت را به من هدیه داد، انگار تازه زنده شده ام. عالم خیال و مثال اندیشی، می تواند ما را به سمت عالم غیب و ملکوتی شدن، هدایت کند، گرچه این به معنای آن نیست که ما در این مرحله متوقف شویم، اما راه و آستانه غیب، از این جاست به ویژه در زمانه ما که به شدت تفکر مفهومی و مادی سیطره یافته، عالم خیال که نزدیک به عالم ماده است، می تواند بشر امروز را کمی از عالم ماده جدا کند و راه را برای معارف بالاتر آماده کند و از طرفی خیال مقدس، هم حس را متحول می کند و هم عقل را نورانی می کند، به نظرم بدون خیال، این طور نیست که ما حداقل حس و عقل داشته باشیم، بلکه هم حس و هم عقل ما از آن حقیقت خود خارج می شوند، حس به شدت مادی می شود و دید آیه بین را از دست می دهد و عقل هم به شدت مفهومی می شود و نورانیت خود را از دست می دهد و در واقع عقل هم مادی می شود نه شهودی. راه رسیدن به علم حضوری و عبور از تفکر مفهومی، ارتباط با عالم خیال است. درخواستی که دارم از محضر شما، این است که آیا بهتر نیست بیش تر در این مورد بحث شود؟ گرچه مباحثی داشته اید ولی به نظرم شاید باید بیش تر پرداخته شود. عذر خواهم طول کشید ان شاء الله سلامت باشید التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته بسیار مهمی را مطرح میفرمایید. آری! «آدمی را فربهی هست از خیال» و اساساً اشارات که یکی از ابعاد قرآن است، نظر به عالم خیال دارد. در این مورد خوب است سری به کانال «اشارات» بزنیدhttps://eitaa.com/tashakole_esharat . موفق باشید
سلام و وقت بخیر. ضمن آرزوی سلامتی و تندرستی برای جناب استاد خواستم در مورد مطالب عرفانی که استاد مروجی سبزواری مطرح می کنند بدونم. آیا نگاه ایشان به توحید و خلقت آدم و... همان نگاه مرحوم آیت الله سعادت پرور و علامه طباطبایی و سیدعلی آقا قاضی است؟ ممنون می شم که اطلاعاتی در این زمینه ارائه بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم. حقیقت اش اطلاعاتی در آن حد که بتوانم نظر بدهم ندارم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: «روح»، امری است وجودی و تشکیکی، و بدین لحاظ دارای شدت و ضعف است و لذا برای هر موجودی مرتبهای خاص از روح تجلی میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً اینطور نیست. به گفته آن مرد بصیر: «چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید». آری! همچنانکه آن شهید عزیز فرمود: حاکمیت داعش از روی زمین برداشته شد، اگر درست ببینیم. نعره شیطان بلند است اگر درست بشنویم. قاصدک خبرها آورده است باید با نور انتظاری که در دل آن، شهید حججی به ظهور آمد تا معلوم شد کارگزاران نتوانستهاند انقلاب را به بنبست برسانند، باز باید منتظر بود. انتظاری در دل هویت توحیدی انقلاب اسلامی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم چنین فقیهی را کجا پیدا کردهاید که وصف میفرمایید؟!! تازه فرض هم میکنیم که چنین فقیهالفقهایی پیدا شود، مگر ما مقیّد به چنین فقیهی هستیم که تا این اندازه در توحید، کم آورده؟!!! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باز عالَمی و باز آدمی. در این مورد خوب است به سؤال و جواب شماره 31009 رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این موضوع بیشتر باید فکر بفرمایید که «حرکت جوهری» صرفاً مربوط به عالَم ماده است و در همین بدن مادی صورت میگیرد. باید توجه شود این بدن در دوره جنینی آماده قبول نفس میگردد و در بستر این بدن، بدنِ برزخیِ خود را میسازد و البته پس از مدتی با بدن برزخی خود، خود را ادامه میدهد و قصه «روحانیة البقا» یش شکل میگیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعاً همینطور است که شیاطین بیکار نیستند، ولی «فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ» حضرت حق آنچه را که شیطان القاء کرده است را خنثی مینماید زیرا نظام اسلامی در کلّیتش مقابل نظام استکباری قرار دارد و همین امر موجب میشود تا به لطف الهی ما از مشکلاتی که نام بردید با سعه صدر نسبت به همدیگر عبور کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شرع الهی تکلیف را مشخص کرده. از آن جهت که در نزدیکی مرد با زن، این از حقوق زن میباشد که فرزنددار شود. و لذا این وظیفهی مرد است که این حق را اداء کند. موفق باشید