بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
25037

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: می فرمایند که این حرف که «هدف ، وسیله را توجیه می کند» حرف درستی نیست. چون طبق این گفته، مثلا برای شاد کردن دل مومن که هدف باشد می توان به گناه افتاد. حالا سوال اینجاست که رزمندگان اسلام که خودشون رو روی مین می انداختن هم طبق همین گفته است؟ (که: هدف که پیروزی اسلام باشه، وسیله رو که خودکشی باشه و گناه هست رو توجیه میکنه) و اینکه اصلا این حرف درسته یا نه؟ خدا قوت.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید کار رزمندگان را در آن شرایط، خودکشی گذاشت زیرا در متن مبارزه با کفر، آن کار، جزء مبارزه است تا در مسیر مبارزه، شهید کم‌تری داشته باشیم. موفق باشید

33863

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. با عرض سلام و خسته نباشید خدمت پدر و استاد ارجمندم. ان‌شاءالله که به دور از جمیع بلیات و مورد عنایات خاص الخاص امام زمان علیه السلام باشید. بنده در بحث اعیان ثابته به مشکلی که توانایی حل آن را ندارم بر خورد کردم به همین علت مزاحم شما شدم تا حقیر را راهنمایی بفرمائید. شما فرمودید که هر کس در مقام عین ثابته خودش به خودش موجود است. حضرت حق بودن هرکس را به او می‌دهد و وقتی که به آن عین ثابت وجود دهد یکی از لوازم امکانی آن اختیار هم می‌باشد. مشکل بنده اینجاست که عین ثابت که غیر قابل تغییر است چون علم خداست وعلم خدا هم از خدا جدا نیست پس عین وجود است. حضرت حق صدام بودن صدام را به او داده چگونه صدام با اختیار می‌توانست از اولیای الهی شود با اینکه حضرت حق خود او را به او داده و او در عین ثابته اش صدام بودن می‌باشد. با تشکر از تمام زحماتی که می‌کشید و وقت می‌گذارید. فدای شما سایه تان مستدام. یا علی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که خداوند به ما و انتخاب‌های آینده ما علم دارد، ولی همان‌طور که ما خواهیم بود و اختیار داریم. بنابراین علم خداوند مطابق همان حضوری است که ما در دنیا با اختیار خود خواهیم بود و از این جهت جبری پیش نمی‌آید. عرایضی در این رابطه در جزوه «جبر و اختیار» که روی سایت هست، شده است. موفق باشید

33122

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: در مباحث معادشناسی حدیثی را مطرح کردید از امام رضا (ع) که می فرمایند: هر کس که بگوید قیامت بعد می آید از ما نیست. اگه ممکنه منبع این حدیث رو بگید. من از این حدیث در جایی استفاده کرده ام و از من منبع خواستند

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در روايت داريم كه راوي از حضرت‌امام‌رضا (ع) مي‌پرسد: مرا از بهشت و جهنم خبر دهيد، آيا هم اكنون آن‌ها خلق شده‌اند؟ حضرت فرمودند: بلي، و رسول‌الله (ص) وقتي به معراج رفتند داخل بهشت شدند و آتش را ديدند. راوي مي‌گويد: عده‌اي از مسلمانان مي‌گويند بهشت و جهنم مقدر شده‌اند ولي خلق نشده‌اند. حضرت فرمودند: آن‌ها از ما نيستند و ما هم از آن‌ها نيستيم:

«مَنْ اَنْكَرَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَالنّار كَذَّبَ النَّبِيُّ (ص) وَ كَذَّبْنا وَ لا مِنْ وِلايَتِنا علي شَيْئٍ وَ يَخْلُدُ في نارِ جَهَنَّم. قال‌الله عزوجل: هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتي يُكَذِّبُ بِهَاالْمُجْرِمُونَ يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَميمٍ انٍ».

پس كسي كه منكر خلقت فعلي بهشت و جهنم شود، پيامبر و ما را تكذيب كرده است و از دوستان ما نيست و براي هميشه در آتش است. خداوند در آيه ۴۴ سوره الرحمن فرمود: اين است جهنمي كه گناهكاران انكار مي‌كردند و هم اكنون گناهكاران بين آن جهنم و آب‌جوشان در حال طواف‌اند.[1] موفق باشید

 

[1] - قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا(ع): يَابْنَ رَسُولِ اللَهِ! أَخْبِرْنِي‌عَنِ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ، أَهُمَا الْيَوْمَ مَخْلُوقَتَانِ؟! فَقَالَ: نَعَمْ، وَ إِنَّ رَسُولَ اللَهِ(ص)قَدْ دَخَلَ الْجَنَّةَ، وَ رَأَي‌النَّارَ لَمَّا عُرِجَ بِهِ إلَي‌السَّمَآءِ. قَالَ: فَقُلْتُ لَهُ: فَإنَّ قَوْمًا يَقُولُونَ: إنَّهُمَا الْيَوْمَ مُقَدَّرَتَانِ غَيْرُ مَخْلُوقَتَيْنِ! فَقَالَ(ع): مَا أُولَئِكَ مِنَّا وَ لاَ نَحْنُ مِنْهُمْ. مَنْ أَنْكَرَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ فَقَدْ كَذَّبَ النَّبِيَّ(ص)وَ كَذَّبَنَا وَ لَيْسَ مِنْ وَلاَيَتِنَا عَلَي‌شَيْءٍ وَ خُلِّدَ فِي‌نَارِ جَهَنَّمَ! قَالَ اللَهُ عَزَّوَجَلَّ: هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي‌يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ * يَطُوفُونَ بَيْنَهَا وَ بَيْنَ حَمِيمٍ ءَانٍ. (توحيد صدوق، باب ما جاء في‌الرُّؤْيَه، حديث 21 ص 118).

31889
متن پرسش

سلام استاد وقتتون بخیر: من شنیدم که افراد بزرگ جهان اسلام مثل علامه جعفری یا حضرت آقا رمان‌های خارجی خوانده‌اند. خواندن این ها چه کمکی به این اشخاص می‌کنه؟ البته که این اشخاص کار درست را انجام می‌دهند اما می‌خواستم از حکمت این کار مطلع شوم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رمان‌هایی که در جهان غرب تدوین می‌شود مربوط به متفکران بزرگ آن خطه است برای طرح تنگناها و راه‌های عبور از آن تنگناها. و اگر کسی واقعاً بخواهد روح جهان غرب را درست بشناسد، ناگزیر است از مطالعه رمان‌های بزرگ آن خطه بخصوص که امروز روحِ بشر این دوران تحت تأثیر روح بشر غربی است. موفق باشید       

31552

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: در خصوص سوال ۳۱۵۴۵ خواستم بگم: حرفتان متین! ولی میخوام بدونم که همچین چیزی امکان داره؟ آخه چیزی که من از حرکت جوهری فهمیدم اینه که همچین چیزی میتونه اتفاق بیفته. اصلا این همه بیمار لاعلاج با دعا و توسل شفا پیدا می‌کنند علتش جز اینست که ایجاد خوبی برای بیمار محقق می‌شود و بیمار خوب می‌شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال زمینه و علتِ مُعدّه مقدمه است تا فیضان الهی به ظهور آید و این‌طور نیست که تصور کنیم مثلاً خداوند بدون بستر تحقق اراده‌اش امری را محقق کند. و در همین رابطه در حدیث است: «ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها - یا ابی الله ان یجری الاشیاء الا باسباب - فجعل لکل شی‌ء سببا و لکل سبب شرحا و جعل لکل شرح علما و جعل‌ لکل علم بابا ناطقا. خداوند امتناع دارد که امور عالم را جاری کند مگر از طریق وسائط و اسبابی. خداوند برای هر چیز سببی و برای هر سبب حکمتی و برای هر حکمتی‌ دانشی و برای هر دانشی دروازه گویایی قرار داده است. موفق باشید

30945
متن پرسش
سلام استاد: این جمله: وقتی خود را به صراحت در معرض تکنولوژی قرار دهیم به ناگهان خود را درگیر فراخوانی آزاد بخش می یابیم این جمله از مقاله پرسش از تکنولوژی است این به چه معناست؟ از عقل تکنیکی توضیح بیشتر بدهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته جناب آقای مارتین هایدگر، با نظر به ماهیت اصیل تکنولوژی به عنوان عطای الهی جهت درک بیشتر طبیعت، انسان‌ها ناگهان خود را درگیر فراخوانی آزادبخشی می‌یابند جهت انتخابی گشوده نسبت به ارتباط‌شان با طبیعت. که بحث آن مفصل است. پیشنهاد می‌شود در کنار مطالعه کتاب، صوت مباحث را نیز دنبال بفرمایید. موفق باشید

30028

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و درود خدمت استاد محترم: ضمن تشکر بابت پاسخهای قبلی شما، در مورد قاعده «الواحد لا یصدر عنه الا الواحد» می خواهم بدانم که این پارادوکسی بوجود آمده چگونه حل خواهد شد: اگر از ذات باری تعالیٰ عقل اوّل که یک موجود واحد و مجرّد می باشد صادر شده است چطور بر آن موجود واحد قاعده مذکور اطلاق نمی‌شود و او قادر به صدور و مدیریت کثرات می شود۔ کدام یکی از دو راه ذیل می‌تواند راه گشاء باشد؟: ۱۔ وقتی عقل اول بوجود می آید جنبه های وجوب و امکان گرفته حاوی ترکیب می شود و از این لحاظ دیگر واحد نیست که نتواند کثرت صادر نماید۔ ۲۔ عقل اول خود واحد است و جمیع مخلوقاتی که ازش نشئت گرفته باشند همه شون واحد اند از لحاظ وجودی پس قاعده مذکور نقض نشده است۔ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب خواجه نصیرالدین طوسی نکات خوبی در این مورد فرموده‌اند که در جزوات «تاریخ فلسفه و کلام اسلامی» روی سایت می‌توانید دنبال کنید. از آن جهت که می‌فرمایند عقل اول به عنوان صادره‌ی اول، دارای دو وجه است، یکی وجه امکانی آن که موجب صدور نفسِ اول می‌شود و وجه عقلانی آن که عقلِ دوم را صادر می‌کند. بیشتر مطلب را در آن جزوه دنبال بفرمایید. موفق باشید

29847

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بر استاد: نظر حضرتعالی در مورد پاسخ علامه حسن زاده به جناب استاد گلشنی چیست؟ بنظر می‌رسد حضرت علامه در افقی که جناب گلشنی مطرح می‌کنند حضور ندارند و این پاسخها علی رغم اینکه علامه زبان فرانسه می‌دانند بخوبی گویای اینست که با مسائل غرب آشنا نیستند و در همان فضای سنتی تنفس می‌کنند. هزار و يك كلمه - كلمه ۳۵۰ اين كلمه حاوى هشت سؤال در علم و دين و جواب آنها به تفصيل ذيل است: باسمه تعالى‏ حضرت آية الله حسن ‏زاده آملى (دامت افاضاته) با عرض سلام و تحيّات خاطر شريف را مستحضر مى‌‏دارد: به علّت مطرح بودن بعضى شبهات در اذهان طبقات مختلف جوامع اسلامى، خصوصا جوانان، در مورد رابطه علم و دين، تعدادى سؤال تهيه شده و براى بعضى از دانشمندان علوم تجربى، فلاسفه و متكلّمين مسلمان و مسيحى داخل و خارج ارسال شده است. در اينجا به دليل سهولت بحث، علم به مفهوم علوم تجربى بكار رفته است. پاسخ‌ها قرار است به صورت كتاب به زبانهاى فارسى و انگليسى منتشر شود. شركت حضرتعالى در پاسخگويى به اين سؤالات موجب امتنان خواهد بود و در انتشار ديدگاه‌هاى انديشمندان مسلمان در سطح جهان تأثير بسزائى خواهد داشت. با تشكر و آرزوى مزيد توفيقات براى حضرتعالى‏ دكتر مهدى گلشنى- رئيس پژوهشگاه علم انسانى و مطالعات فرهنگى‏ 6/ 8/ 75 ۸ سؤال درباره رابطه علم و دين‏ ۱. تعريف حضرتعالى از علم و دين چيست؟ ۲. آيا جنابعالى تعارضى بين اين دو تعريف مى‌‏بينيد يا خير؟ ۳. در كجا (يا در چه صورت) ممكن است بين علم و دين تعارض پيدا شود؟ ۴. در گذشته زمينه ‏هاى پيدايش تعارض بين اين دو چه بوده است؟ ۵. نقش دين در رونق گرفتن علم در تمدن درخشان اسلامى و در غرب چه بوده است؟ ۶. آيا «علم دينى» امكان دارد؟ ۷. آيا علم مى‏‌تواند از دين به كلّى مستغنى باشد؟ ۸. آيا مى‏‌توان حوزه‏‌هاى علم و دين را به كلّى از يكديگر تفكيك كرد؟ بسم اللّه الرحمن الرّحيم الحمد لله رب العالمين حضور انور استاد بسيار گرانقدر، رئيس بزرگوار پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى جناب آقاى دكتر مهدى گلشنى‏ (أيّده اللّه سبحانه بإلقاءاته السبّوحيّة). با سلام و دعاى خالصانه و ارائه ارادت بى‏‌پيرايه، همواره صحّت و عزّت آن وجود شريف و توفيقات به دوام آن عزيز گرانمايه را در راه إعلاء و اعتلاى معارف حقّه إليه و خدمت فرهنگى به كشور جمهورى اسلامى ايران گرامى از خداوند متعال مسألت دارم. در امتثال امر مبارك، مطابق هر يك از سؤالهاى هشتگانه‌‏اى كه طرح فرموده ‏ايد، پاسخهايى با رعايت ايجاز و اختصار و تجديد ذكر سؤال به همان عبارت متين و استوار سركار به ترتيب عرض مى‏‌شود: ۸ سؤال در رابطه علم و دين: ۱. تعريف حضرت عالى از علم و دين چيست؟ علم معرفت واقعى به مصنّف كتاب نظام هستى و كلمات وجودى آن به قدر طاقت بشرى است. علم وجود نورى و فعليّت مجرد از مادّه است، و انسان به يافتن فعليت‌هاى وجودى نورى استكمال مى‌‏يابد و ترقى وجودى مى‌‏كند و فعليت‏ بر فعليت مى‌‏افزايد و از نقص به كمال مى‏‌رود. به گفته شيوا و شيرين منوچهرى دامغانى: به كردار چراغ نيم مرده‏ كه هر ساعت فزون گرددش روغن‏ و چون علم و عمل دو جوهر انسان سازند، و عالم و عامل را اتحاد وجودى بدانهاست در حكمت الهى فرموده ‏اند- و چه نيكو فرموده‏ اند- كه: «انسان به فراگرفتن حكمت- كه همان تحصيل علم و عمل است- عالم عقلى مشابه با عالم عينى مى‏‌گردد». و چون علم، چشم ذات نفس ناطقه انسانى مى‌‏شود، و انسان به نور علم، حق را از باطل تميز مى‌‏دهد، و مدينه فاضله بدست مى‌‏آورد، و سعادت جاويدانى خود را كسب مى‏‌كند، حضرت خاتم انبياء محمّد مصطفى (صلوات اللّه عليه) فرموده است: «العلم إمام العمل». و اما تعريف دين: دين عبارت از برنامه حقيقى و دستور واقعى نگاهدار حدّ انسان و تحصيل سعادت ابدى آن است. و همه آداب و متون آن محض علم و عين صواب است. لاجرم تدوين و تنظيم اين چنين برنامه از كسى به جز آفريدگار انسان ساخته نيست- يعنى آن دست و قلمى كه كتاب تكوينى نظام هستى عالم و آدم را بدين زيبايى نگاشته است كه زيباتر از آن تصوّر شدنى نيست، و هر يك از كلمات وجودى آنها را دين و آيينى داده است كه به قدر يك ميكرون اعوجاج و اختلاف و نارسايى و ناروايى در آنها راه ندارد، همان قلم براى جميع شئون اين صنع عظيمش به نام انسان دستورى كه محض حكمت است نهاده است تا اين دستور در متن آن چنان صنع پياده شود و او را به هدف نهايى و كمال غايى او برساند. مناسب است كه علق نفيس را از رسول اللّه صاحب قرآن فرقان اهدا كنيم، و آن اين كه: «إنّ هذا القرآن مأدبة اللّه فتعلّموا مأدبته ما استطعتم ...». مأدبه- به فتح و ضم دال- طعام مهمانى است. يعنى قرآن سفره خداست، و تا مى‏‌توانيد از اين سفره بهره ببريد. و نيز مأدبه- به فتح دال- ادب و دستور است. قرآن براى ادب و تقويم انسان است. ادب نگاهداشت حدّ هر چيز است. و تقويم راست و درست ايستاندن است. اين وجه با «تعلّموا» مناسبتر است. يعنى قرآن ادب و دستور الهى است، پس از آن ادب فرابگيريد و حدّ انسانى خود را حفظ كنيد و نگاه بداريد، و بدين دستور، خود را راست و درست به بار آوريد و به فعليت برسانيد، چنان كه هم آن حضرت فرموده است: «أدّبنى ربّى فأحسن تأديبى»، و نيز فرموده است: «أدّبنى ربّى بمكارم الأخلاق». ۲. آيا جنابعالى تعارضى بين اين دو تعريف مى‌‏بينيد يا خير؟ گوهر علم نورى است كه عين حقيقت عالم و چراغ فرا راه او مى‏‌گردد. و اصلا علم عالم است و عالم علم است. و به عبارت پيغمبر خاتم (صلوات اللّه عليه): «علم، نفس عقل، و فهم، روح آن است». دين همواره انسان را ترغيب به تحصيل اين نور مى‏‌كند، و پايه معارج انسان را به اندازه مدارج علم او مى‌‌‏داند. آن كه عالم است به اسرار احكام دين آگاه است، چه اين كه هيچ دستور دينى بدون حكمت و مصلحت براى مدينه فاضله انسانى و تعالى و تكامل و سعادت آدمى متصور نيست. بسيارى از عالمان دين صحف و رسائلى در اسرار احكام دين از قبيل اسرار صلات و اسرار صوم و اسرار حجّ و غيرها نوشته‌‏اند. قرآن كريم كه خاتم كتب آسمانى است مى‌‏فرمايد: وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ. در تعبير به ناس و عالمون بايد دقّت بسزا كرد كه عالمون را در مقابل ناس قرار داده است. ناس مردم عادى‌‏اند، و عالمون انسانهاى به معارج علمى رسيده‌‏اند كه ارباب عقل و اهل تعقّل‏‌اند. يعنى أمثال را قشرى و لبّى است، قشر آنها كه پوست است براى ناس است كه ورزش فكرى و علمى نكرده‏‌اند و توان ادراك اسرار امثال را ندارند، و لبّ آنها كه مغز است براى انسانهاى زحمت علمى كشيده است. عارف رومى در دفتر دوم مثنوى ناظر به كريمه ياد شده است كه گويد: اى برادر قصّه چون پيمانه است‏ معنى اندر وى بسان دانه است‏ دانه معنى بگيرد مرد عقل‏ ننگرد پيمانه را گر گشت نقل‏ رسول خاتم (صلوات اللّه عليه) حكمت را بهشت دانسته است، و فرموده است: «أنا مدينة الحكمة و هي الجنّة و انت يا علىّ بابها ...» يعنى اى على من شهر حكمتم و حكمت بهشت است و تو باب آنى. غرض اين كه: دين و علم اين كه معارض يكديگر نيستند بلكه معاضد يكديگرند. ۳. در كجا (يا در چه صورت) ممكن است بين علم و دين تعارض پيدا شود؟ ممكن است برخى از دانستني‌ها كه نه در متن تعيّش و تمدّن انسانى ضرورى باشد، و نه در معرفت به اسرار و حقايق دين دخيل؛ و آگاهى بدان جز تباهى و اتلاف سرمايه زندگانى و زيان به سعادت جاويدانى نيست، از ديدگاه نورانى دين الهى منفور و مطرود باشد، چنان كه برخى از خوراكي‌ها و نوشيدني‌ها مانند مردار و مى كه دين از خوردن آنها منع فرموده است. ۴. در گذشته زمينه‏‌هاى پيدايش تعارض بين اين دو چه بوده است؟ پاسخ اين پرسش به دو وجه است: يك وجه آن همان پاسخ از پرسش سوم است. وجه دوم آن اين كه برخى از پيشينيان به نام «اصحاب معارف» بر اين پندار ناهنجار بودند كه نيازى به نبوّت و شريعت نيست، و مى‏‌گفتند: گفتار مدّعى نبوّت آيا موافق با عقل است و يا مخالف با آن است؟ اگر مخالف با آن است مسموع نيست، و اگر موافق با آن است عقل خود حاكم است، پس نيازى به پيامبر و دين و شريعت نيست. و لكن اين پندار سخت سست و از بيخ نادرست است و فقط بهانه و دست‏‌آويزى براى فرار از تكليف است، چه اين كه عقل بشر از ادراك كنه خواص‏ اشياء متعلق به افعال مكلّفين و جعل قانون متكفّل سعادت انسان ناتوان است، و جز منطق وحى هيچ‌كس نمى‏‌تواند عهده‏‌دار تشريع شريعت براى انسان بوده باشد؛ آرى ممكن است كه پس از آمدن شريعت إلهى، به برخى از اسرار احكام آن پى برد و يا به بعضى از وجوه استحسانى آن آشنا شود به تفصيلى كه در كتب كلامى اصيل معنون است. محض آگاهى عرض مى‌‏شود كه از «اصحاب معارف» معناى لغوى و مفاد تعبير محاوراتى آن ملحوظ نيست، چنان كه در عرف كسى را وصف مى‏‌كنند و مى‏‌گويند فلانى از ارباب عقول و از اصحاب معارف است؛ بلكه مراد از «اصحاب معارف» معناى اصطلاحى آن منظور است چه اين كه «اصحاب معارف» در تعبير و اصطلاح متكلّمان و مفسّران گروهى خاص‌‏اند كه مانند براهمه منكر وحى و نبوت‌‏اند و به همان پندار ناروا و نارسا گويند عقل ما در فهم امور معاش و معاد مستقل است. مثلا جناب طبرسى در تفسير مجمع البيان در ضمن آيه ۱۰۳ از سوره دوم قرآن كريم: وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ‏ مى‏‌فرمايد: «و في هذه الآية دلالة على بطلان قول اصحاب المعارف لأنّه نفى ذلك العلم عنهم». ۵. نقش دين در رونق گرفتن علم در تمدّن درخشان اسلامى و در غرب چه بوده است؟ در اين كه پيدايش تمدّن عظيم اسلامى، سرمايه ترقى و تعالى غرب در همه شعب معارف شده است جاى انكار هيچ بخرد فرزانه‌‏اى نيست. به عنوان نمونه كه اندكى از بسيار و مشتى از خروار است دو كتاب را يادآور مى‏‌شويم: يكى ميراث اسلام، يا آنچه مغرب زمين به ملل اسلامى مديون است. اين كتاب به قلم سيزده نفر از مستشرقين و استادان دانشگاه‌هاى انگلستان نوشته شده است، و به ترجمه و مقدمه فارسى آقايان مصطفى علم و سعيد نفيسى در ايران به طبع رسيده است. مؤلف آن «آلفرد گيوم» در آغاز مقدمه آن گويد: كتاب ميراث اسلام در جستجوى آن دسته از اصول علمى، صنعتى، فرهنگى، و معنوى اروپا است كه از دنياى اسلامى أخذ شده و از جهان عربى مشرق سرچشمه گرفته است ... همين مذهب اسلام و امپراطورى بزرگ اسلامى بوده است كه علوم و صنايع ملل گوناگون را با يكديگر تركيب و آن را به صورت كامل و زيبايى به جهان علم و صنعت اهدا كرده است .... و از اين گونه اعترافات صادقانه در كتاب يادشده از نويسندگان آن بسيار است. كتاب دوم به نام علوم اسلامى و نقش آن در تحوّل علمى جهان آلدوميه‏لى است كه به ترجمه فارسى آقايان محمد رضا شجاع رضوى، و دكتر اسد الله علوى، به اهتمام بنياد پژوهشهاى آستان قدس رضوى به طبع رسيده است. و نظير دو كتاب يادشده، كتب و مقالات بسيارى از اصحاب قلم و ارباب دانش و بينش نوشته شده است، و اكنون به چند سطرى از گفتار استاد عزيزم حضرت علّامه شعرانى (رضوان اللّه عليه) تحت عنوان «تأثير قرآن در پيدايش تمدّن عظيم اسلامى» تمسّك و تبرّك مى‏‌جويم: آن كه تاريخ خوانده است و بر احوال امم گذشته آگاه گرديده داند كه تا زمان پيدايش يونان هيچ قومى بدان پايه از علم نرسيدند و آن تمدّن نيافتند، و آنها كه پيش از يونان بودند همه در علم و تمدّن پست‌‏تر از آنان بودند، و اندكى پيش از اسكندر علماء و حكماء در يونان بسيار شدند چون سقراط و افلاطون. و اسكندر كه عالم را بگرفت علم و زبان يونانى را در جهان منتشر كرد و مردم را از آن بهره‏مند ساخت، تا هزار سال زبان يونانى زبان علمى جهان بود و دانشمندان بدان زبان علم مى‌‏آموختند و كتاب مى‌‏نوشتند هر چند خود يونانى نبودند حتى پيروان حضرت مسيح (عليه السلام) تاريخ آن حضرت را كه انجيل نام دارد به زبان يونانى نوشتند، و لفظ انجيل هم كلمه يونانى است به معنى مژده، با آن كه هم خود آنها و هم حضرت عيسى (عليه السلام) زبانشان عبرى بود. هزار سال پس از اسكندر حضرت خاتم انبياء محمد بن عبد الله (صلوات اللّه عليه) ظهور كرد و قرآن را به عربى آورد و اوضاع جهان دگرگون شد، زبان عربى جاى‏ زبان يونانى را گرفت و از آن درگذشت و مسلمانان علوم يونانى را گرفتند و چندين برابر بر آن افزودند و اين مقام كه زبان عربى در جهان يافت و علومى كه به اين زبان نوشته شد هيچ زبانى قبل از آن اين مقام نيافت. در تواريخ آمده است كه كتابخانه اسكندريّه در مصر بزرگترين كتابخانه دنياى قديم بود محتوى بر علوم يونانى و بيست و پنج هزار جلد كتاب داشت اما به عهد اسلام كتابخانه مسلمانان بر يك ميليون شامل بود. جرجى زيدان در تاريخ تمدّن اسلام و تاريخ آداب اللغه گويد: دو خليفه فاطمى مصر عزيز بالله (365- 386)، و حاكم بامر الله (386- 411) در مصر كتابخانه‏‌ها انشاء كردند مشتمل بر نزديك يك ميليون كتاب يعنى چهل برابر كتابخانه يونانيان در اسكندريه. كتابخانه‏‌هاى بزرگ در مصر و عراق و اندلس و غير آن بسيار بود هر يك مشتمل بر صدها هزار جلد، و ابواب آن براى طالبان علم و مطالعه كنندگان باز بود. پس آثار دانش عربى چهل برابر بيش از يونان بود. در علم ادب و اخلاق و موعظه و فقه و سياست مدن و جغرافيا، يونانيان كتاب داشتند اما با كتب عربى قابل مقايسه نيست نه از جهت كثرت و نه تحقيق ... در رياضى خصوصا حساب و جبر و مقابله و هيئت و نجوم مسلمانان بر يونانيان تفوّق عظيم داشتند ... و اينها همه از بركت قرآن است و ما اين سخن را به گزاف نگوييم كه تجربه و تاريخ بر آن گواه است. و چون در قرآن براى نماز امر به تحصيل وقت و قبله شده بود، مسلمانان ناچار گشتند براى تعيين سمت قبله بلد و اوقات نماز هيئت و نجوم بياموزند، و هيئت و نجوم آنان را به ساير شعب رياضى محتاج ساخت، و قوانين ميراث و فرائض چون در اسلام حساب پيچيده دارد آنان را به آموختن علم حساب واداشت، و براى زكات و خراج به مساحت اراضى و علم حساب پرداختند، و جهاد و حج راه جهان‏گردى و سياحت به روى آنها بگشود و اطلاع بر احوال امم مختلفه و كشورهاى جهان يافتند و كتب جغرافيا و امثال آن را نوشتند. و چون در قرآن از تقليد آباء و اجداد نهى كرده است و دعوت به دين حق و تحقيق ادلّه را واجب فرموده و مخالفين اسلام و منكرين اديان پيوسته در احتجاج با مسلمانان بودند مسلمانان هم مجبور شدند با آنان از راه استدلال مباحثه كنند و از اين رو بر اقوال حكماى يونان و غير آنان آگاه گشتند و طريقه استدلال و منطق آموختند، و هكذا چون دقت كنى و نيك بنگرى همه علوم را به بركت قرآن آموختند ... و پس از اين ثابت مى‌‏كنيم كه تمدّن و علوم فرنگى دنباله همان علوم اسلامى است و از مسيحيّت ناشى نشده است. اين بود كلام مورد نظر استاد علامه شعرانى (أنار اللّه برهانه) كه از كتاب ارزشمند و گرانقدر آن جناب به نام راه سعادت به اختصار نقل كرده‏ايم. ۶. آيا «علم دينى» امكان دارد؟ فهم داعى از عبارت سؤال اين است كه آيا انسانها مى‌‏توانند به اسرار احكام و ديگر فرموده‏‌هاى دين الهى آگاه شوند؟ در پاسخ آن گوييم: همان گونه كه كتاب تكوينى- أعنى نظام هستى- براساس علم و حكمت است كه «عالم يعنى علم انباشته روى هم»، كتاب تدوينى اعنى قرآن كريم نيز به مثابت كتاب تكوينى است كه عين علم و محض حقيقت است. مثلا همه احكام واجبات متضمّن مصالح‏اند، و همه محرّمات را مفاسدى است. احكام دين از اول كتاب طهارت تا آخر كتاب ديات بر مبناى علل و اسباب‏‌اند. از خوردن غوره و آب آن، و انگور و شيره و سركه و كشمش آن منع و نهى نفرموده است، ولى از شرب خمر آن چون مفاسد و مضارّ آن بسيار است امر به اجتناب فرموده است كه‏ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ. «1» ______________________________(1)- مائده، آيه 93 و 94. جوامع روايى كه تراث علمى صادر بيت وحى و عصمت‌‏اند، و در حقيقت تفسير انفسى قرآن كريم‌‏اند، بيانگر بسيارى از اسرار احكام و آداب دين‌‏اند، و اشارات و راهنمايي‌هايى دارند كه سرمايه تحقيق پژوهشگر دينى‌‏اند. كتاب علل الشرائع جناب شيخ صدوق در ۶۴۷ باب، و كتاب ديگرش به نام معانى الاخبار در ۴۲۶ باب، نمونه‌‏اى از اين حكم حكيم‌‏اند. مثلا إمام الكلّ فى الكلّ حضرت امير المؤمنين على (عليه السلام) در بيان سرّى از اسرار تكوينى فرموده است: ليس شى‏ء تغيب أذناه إلّا و هو يبيض، و ليس شى‏ء تظهر أذناه إلّا و هو يلد. (عيون الأخبار ابن قتيبه دينورى، ج 2، ص 88). يعنى هر جاندارى كه گوشهاى او برآمده نيست تخم مى‏‌گذارد، و هر جاندارى كه گوش‏هاى او برآمده است بچه مى‌‏زايد. چنان كه مار و سوسمار و ماهى و مارماهى و باخه و اكثر پرندگان كه گوش آنها به سر آنها چسبيده است و لاله ندارد تخم مى‏‌نهند؛ و انسان و آهو و اسب و شتر و شير و شب‏پره كه گوش آنها برآمده است و لاله دارد بچه مى‏‌آورند. از خانمى بزرگوار كه نويسنده و دانش‌‏پژوه بوده است و با عزم و اراده و همّتى شگفت در پى تحقيق اين موضوع مهمّ برآمده است يادى شود، و آن اين كه فاضل قاجار فرهاد ميرزا در كتاب شريف زنبيل (ط ۱، ص ۱۴) گويد: «از مجلس امير كمال الدين حسين فنائى نقل شد: حضرت صادق (عليه السلام) از امّ جابر پرسيد كه در چه كارى؟ عرض كرد كه مى‏‌خواهم تحقيق كنم از چرنده و پرنده كدام بيضه مى‌‏نهند و كدام بچه مى‌‏آورند؟ فرمود كه احتياج به اين مقدار فكر نيست، بنويس كه گوش هر حيوانى كه مرتفع است بچه مى‏‌آورد، و هر كدام كه منخفض است بيضه مى‌‏نهد ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ.* باز با آن كه پرنده است و گوش او منخفض و به سر او چسبيده بيضه مى‌‏نهد. سلحفات كه چرنده است چون بدين منوال است بيضه مى‏‌نهد. و گوش خفاش‏ چون مرتفع است و به سر او چسبيده نيست بچه مى‏‌آورد». محض آگاهى عرض مى‌‏شود كه جناب شيخ رئيس ابو على سينا در اول مقاله پنجم حيوان شفاء (ط ۱، رحلى، چاپ سنگى، ص ۴۰۳) فرموده است: «ليس شى‏ء ممّا له رجلان يلد حيوانا إلّا الإنسان وحده» يعنى هيچ جاندار دو پا بچه نمى‌‏آورد مگر انسان فقط. بدين معنى كه حيوانات دو پا به جز انسان هم تخم مى‌‏نهند و تنها انسان است كه بچه مى‏‌آورد. و دانسته شد كه اين سخن به اطلاق درست نيست زيرا كه خفّاش از جانداران دوپاست و بچه مى‌‏آورد؛ اما آن ضابطه‌‏اى كه از امام معصوم نقل كرده‌‏ايم به تمام و كمال است. به موضوع بحث برمى‏‌گرديم و گوييم: به عنوان نمونه در بيان سرّى از اسرار تكوينى، مطلب مذكور گفته آمد؛ اكنون در بيان سرّى از اسرار تشريعى باز به عنوان نمونه گوييم: از معصوم (عليه السلام) سؤال شده است هر گاه كسى تخمى در اجمه- يعنى در بيشه- يافته است، و يا تخم پرنده آبى يافته است. و نمى‏‌داند كه تخم حيوان حلال گوشت است تا خوردن آن جايز باشد و يا تخم حيوان حرام گوشت است كه خوردن آن حرام باشد، به چه نشانه داند كه تخم حلال گوشت يا حرام گوشت است؟ در جواب فرموده است: هر تخمى كه دو طرف آن يكسان است از حرام گوشت است، و اگر مثل تخم مرغ خانگى است كه يكطرف آن پهن است- يعنى مخروطى است- آن تخم حيوان حلال گوشت است. چند روايت در اين موضوع در جزء يازدهم وافى فيض از كافى و تهذيب ذكر شده است (وافى، چاپ رحلى، ج ۳، ص ۱۵). تخم مار دراز و هر دو طرف آن يكسان است، و تخم باخه گرد است و از همه جانب يكسان است، و هر دو حرام گوشت‌‏اند. و تخم كبك و كبوتر و گنجشك و مرغ خانگى مخروطى است كه يك طرف پهن و جانب ديگر آن كشيده است و اينها حلال گوشت‌‏اند. پرنده تميزخوار تخم آن به خوبى مخروطى است. و پرنده حلال گوشتى كه مانند اردك از خوردن لجن خوددارى نمى‏‌كند، تخم آن اگر چه مخروطى است و لكن در حدّ تخم پرندگان تميزخوار به خوبى مخروطى نيست. در امثال اين مسائل اگرچه در كتب فقهى قيل و قال شده است، و لكن غرض داعى اين است كه در پيرامون موضع سؤال مذكور: «آيا علم دينى امكان دارد؟» همه احكام تشريعى مبتنى بر اسباب و علل تكوينى‏‌اند كه در جوامع روايى بدانها راهنمايى شده است؛ و در كتب علماى دين نيز اسرار بسيارى از مسائل كه اكثر آنها صورت استحسانى دارد گفته آمد كه باز براى تحقيق ديگران راه گشايند. و دين مانع از فحص و تحقيق نشده است بلكه بدان حثّ و ترغيب فرموده است كه علينا أن نلقى إليكم الاصول و عليكم أن تفرّعوا. اين فرموده امام محمّد باقر و امام جعفر صادق (عليهما السلام) است و در مادّه لغت «فرع» مجمع البحرين طريحى مذكور است. يعنى بر ما است كه به شما اصول را- كه امّهات و قواعد و ضوابط‌اند- إلقا كنيم، و بر شما است كه اجتهاد كنيد و از آنها فروع را استنباط نماييد. در صحف عرفانى اصيل اسلامى مثل مصباح الانس علامه ابن فنارى معنون است كه تشريعيّات از متن تكوينيّات برخاسته‏‌اند. و به عبارت شيوا و رساى شيخ رئيس ابو على سينا در دانشنامه علائى: «به هر نادانسته راهى است كه به وى دانسته مى‌‏شود». ۷. آيا علم مى‏‌تواند از دين به كلّى مستغنى باشد؟ بعضى از علوم مانند علم به برخى از حرف و صنايع و نظائر آنها كه انسانها براى آسايش و تعيّش و بهزيستى بدانها دست مى‌‏يابند، شايد بتوان گفت كه دخلى به دين ندارند؛ مگر اين كه درباره آلات و اجزاى آنها از حيث طهارت و نجاست، و حلّيت و حرمت؛ و يا از حيث اهداف و غايات صنعت آنها به دين ارتباط پيدا كنند، كيف كان قرآن پايه و قاعده مدينه فاضله انسانى است و نگاهدار حدّ آدمى و موجب سعادت جاويدانى اوست، لذا هيچ‌يك از ارباب حرف و صنايع- و ديگر آحاد بشر مطلقا در هر كار و شغل و هنر و صنعتى- از آن مستغنى نيست. ۸. آيا مى‌‏توان حوزه‏‌هاى علم و دين را به كلّى از يكديگر تفكيك كرد؟ همان‏گونه كه در پاسخ پرسش نخستين گفته‌‏ايم دين مبين اسلام محض علم و عين صواب است، و قرآن كريم منطق حق تعالى و فصل خطاب است. و يك عالم كامل دينى كسى است كه در بسيارى از علوم مربوط به متن دين مجتهد و استاد باشد چنان‏كه بيوگرافى دانشمندان بزرگ دينى و آثار علمى آنان هر يك گواهى راستين است. و علومى كه يك عالم دينى كامل بايد دارا باشد در كتب علماى دين گفته آمد. اسلام نه اين كه با علوم و صنايع موجب ترقّى و تعالى مدينه فاضله انسانى و اسباب و وسايل تعيّش و بهزيستى اجتماع مخالف نيست بلكه موافق و مؤيّد و مشوّق است، چنان‏كه مدينه فاضله فارابى، و صحف كريمه ديگر دانشمندان بزرگ اسلام در اين موضوع هر يك شاهد صادق است؛ و تفوّه به تفكيك از توهّمى موهون است. حضرت استاد عزيز آقاى دكتر گلشنى؛ با ارائه ارادت و سلام مجدّد عرض مى‏‌شود: «سؤالهاى بسيار حساب‏‌شده‌‏اى كه آن جناب از زبان ديگران تقرير و تحرير كرده است هر يك موضوع رساله يا كتابى است، جز اين كه كثرت مشاغل و وفور مشاكل ايجاب كرده‏‌اند كه قلم را از رفتار و گفتارش بازدارم. توفيقات بيش از پيش سركار عالى را در راه خدمت به قرآن و اهل آن از فيّاض على الإطلاق مسألت مى‌‏نمايم. قم- ارادتمند صميمى، حسن حسن‏زاده آملى ۱۲ رجب ۱۴۱۷ ه ق ۴/ ۰۹/ ۱۳۷۵ ه ش‏
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اجازه بدهید که در این‌جا و اکنون ما ورود به این مسائل با این وسعت و با این فرصت کم، نداشته‌باشیم. موفق باشید

29823

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: در کتاب خویشتن پنهان فرمودید که آقای دکارت به شاگردش گفت تو همانی که به همه چیز شک می‌کند. استاد من می‌خواهم بگویم حتی آن چیزی که آقای دکارت می‌گوید هم درست نیست. آن که به همه چیز شک می‌کند فکر من است نه خود من! تنها چیزی که می‌شود گفت اینست که بگوییم من خودم خودم هستم؛ همین!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر ما جز «فکرکردن» هستیم که جناب دکارت می‌گویند: «من فکر می‌کنم، پس هستم».!! موفق باشید

29747
متن پرسش
با یاد حق سلام بر استاد: مطلبی را به خاطرم می آید جناب استاد هاوکینگ رحمه الله علیه فرمودند که برای اینکه نسل بشر منقرض نشود تا اگر اشتباه نکنم ۱۰۰۰ سال آتی باید به سایر کرات مهاجرت کرد و غربی ها پروژه های متعددی درین زمینه دارند. سوالاتی از محضر شما دارم ۱. اگر بشر یا بخشی از آنها از زمین به کهکشانهای دیگر رفتند بعد از ظهور امام زمان تکلیف آن کسانی که خارج از زمینند چه می‌شود اگر بگوییم امام می‌توانند چند جسم داشته باشند و در تمام کرات ظهور می‌کنند که مکفی نیست چه زمینه ظهور در کرات متفاوتست. ۲. بنده پس از توجه به کتب استاد میچیو کاکو گرچه قبلا غرب گریز بودم الان متوجه شدم با توجه به اینکه حفظ نسل بشر بر همه چیز ارجحیت دارد و خورشید ۴ یا ۵ میلیارد سال دیگر خاموش می‌شود و قبل آن دیگر کره مکان مناسبی برای حیات نیست و حسب «ارض الله واسعه و سخر لکم مافی السماوات و الارض» با توجه به همه اینها تنها این نگاه غربیست که برای نجات بشر طرح دارد. پس فکر می‌کنم باید همه فکرها معطوف به ابدی نمودن نسل بشر نمود و حمایت از انقلاب که موجب تضعیف غربست جایز نیست به این بیندیشیم که ثمره ۴۰ سال در داخل چیست و در خارج در سطح منطقه وضع چگونه است و در سطح جهان این انرژی عظیمی که معطوف ایران ایالات متحده کرد اگر به ناسا کمک می‌شد شاید لااقل به مریخ پا نهاده بودیم اختلافات را کنار نهیم و برای نسل بشر بکوشیم. ۳. با توجه به اینکه فیزیک می‌گوید بعد از نابودی زمین جهان نابود نمی‌شود و تریلیونها سال دیگر هست تا طبق نظر دکتر هاوکینگ جهان کاملا سرد می‌شود و البته این سردی که به صفر مطلق نزدیکست ابدیست جایگاه قیامت و ادامه جهان بدون انسان کامل چیست؟ ۴. میلیاردها سال پیش که بشری نبود چگونه بدون انسان کامل کره زمین مستدام بود؟ پاینده و مستدام باشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید بهتر است اموری که مربوط به خداوند است را به عهده‌ی خود خداوند بگذاریم. او اندازه و تقدیر هر چیز را معلوم کرده و ما در فرصتی که خداوند در این دنیا در اختیارمان گذارده، باید خود را شایسته‌ی حیات ابدی خود بکنیم. موفق باشید

29534
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: مفهوم آیه «الله نور السموات و الارض» خداوند نور آسمان ها و زمین است، در اشیا هم به همین مفهوم است؟ یعنی مومن موحد کسی است که مثلا نور الله را در درخت بنگرد؟ یا اینکه نور الله را مثلا در سیب بنگرد؟ سوال دوم: آیا اینطور است که مثلا باطن یک شئ یک اسمی است و باطن آن اسم نور الله؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! همچنان‌که حضرت امام در تفسیر حمد خود روشن می‌نمایند «وجود»، نور است پس چنانچه به هر مخلوقی به وَجه وجودیِ آن نظر شود با نور حضرت حق روبه‌رو می‌شویم زیرا مخلوقات، روشنی‌گاه‌های وجودند. ۲. اسمای الهی همه نور حضرت حق می‌باشند مثل اسم حیّ یا اسم علیم که همان نور حضرت حق‌اند به صفت حیّ و علیم. موفق باشید     

29155
متن پرسش
استاد گرامی سلام: لطفا در مورد این بیت حافظ (ره) توضیح بفرمایید. با تشکر پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرایضی در موضوع «عدل الهی» از این شعر سخن گفته شد و مرحوم شهید مطهری نیز ورودی داشته‌اند. جناب حافظ نظر دارند به نظر پاکِ پیری که در افق نگاه او، آنچه در نگاه بقیه خطا پنداشته می‌شود، خطا نیست و نگاه پاک او خطاپوش است زیرا از منظر خالق عالم به عالم می‌نگرد به جای آن‌که از منظر نگاه مردم به عالم بنگرد. آنچه را ما خطا می‌بینیم به جهت آن است که از منظر خود به عالم می‌نگریم. آری! «اگر در دیده‌ی مجنون نشینی / به‌جز از خوبی لیلی نبینی». موفق باشید

29081

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و درود به استاد عزیز آقای طاهرزاده: حضرت آیت الله بهجت رحمت الله علیه از ایشان سوال شده راجع به نماز اول وقت نماز های پنج گانه ایشان نقل از آیت الله قاضی که فرموده اند هرکس نماز پنج گانه اول وقت بخواند به مقام می‌رسد اگر نرسید من لعنت کند. این چگونه ایجاد می‌شود؟ شخصی نماز هایش را اول خونده ولی نرسیده باشد چطوری است؟ و مقامی نداشته باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رعایت وقت نماز، خود به خود به صورت تکوینی تأثیر خود را می‌گذارد و انسان آن را احساس می‌کند. موفق باشید

28289

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد وظیفه ما در مقابل کسانی که در کوچه و خیابان اظهار فقر می کنند تا به آن ها کمک مالی شود چیست؟ از یک طرف نگرانیم کمک به آن ها موجب گداپروری و به مرور زمان تضعیف وجهه نظام اسلامی شود. (مثلا در همین گلستان شهدای اصفهان سال گذشته یکی دو گدا وجود داشت ولی چون قشر مذهبی دست رد به سینه آن ها نزدند جدیدا هر بار که برای زیارت می رویم به چند تا از آن ها بر می خوریم که اصلا در شان چنین مکانی نیست). از طرف دیگر دلمان اجازه نمی دهد به کسی که از آبرویش گذشته جواب رد بدهیم و می ترسیم نماینده ای از جانب خدا جهت امتحان ما باشد خصوصا که در سیره اهل بیت (ع) کمکهای آنچنانی به فقرایی که به آنها مراجعه می کردند سراغ داریم. متشکرم از راهنمایی شما التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر آن افراد را بشناسیم که حقیقتاً فقیرند، وظیفه داریم در حدّ توان کمک کنیم مثل فقرایی که در شهرهای محدودی مثل مکه و مدینه بودند و ائمه «علیهم‌السلام» آن‌ها را می‌شناختند. ولی اگر نشناسیم به آن شکل وظیفه نداریم. به همین جهت یا کمک مختصری می‌کنید و یا اگر هم کمک نکنیم، اشکال آن‌چنانی ندارد که فقیری را ردّ کرده باشیم. موفق باشید

28157

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: جلسه اول شرح کتاب معاد صوتش رو سایت نیست مینویسه ناموجود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به زیاد بودن صوت‌ها، همه‌ی آن‌ها روی سایت نیست. در این مورد می‌توانید جهت ارسال دی‌وی‌دیِ آن با حاج آقا نظری به شماره‌ی 09136032342 تماس بگیرید. موفق باشید

28096

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد جان: استاد من خیلی ناراحتم. با این سبک زندگی فعلی که گریزی هم ازش نیست هر روز آدم یه بیماری جدید از یه جای بدنش میزنه بیرون. پزشکای طب جدید خونده هم که حال ادمو بدتر نکنن باید ازشون تشکر کرد. خب استاد ما بیچاره ها که تو جوونی بیماریای افراد سالخورده رو می‌گیریم چیکار کنیم؟ تازه من خودم اداب غذا خوردن و مسائل طب سنتی رو رعایت می‌کنم غذای الکی و زیادم نمی‌خورم. خدا به داد برسه
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: واللّه این‌ها چیزی نیست که من سر در آورم. شاید هم امتحان باشد. زیرا بعضی‌ها می‌توانند در بلا هم الطاف او را بچشند. موفق باشید

27317

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: نظر استاد درباره فرقه های صوفی چیست؟ برخی از اعضای این فرقه ها (نعمت اللهی گنابادی) ادعا دارند که استاد مشرف شده اند به سلک آنها.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در هیچ‌یک از فرقه‌های صوفیانه حاضر نیستم، هرچند نسبت به مؤسس سلسله‌ی گنابادیه یعنی آیت اللّه سلطان محمد گنابادی احترام خاصی دارم. و افرادی که در آن سلک و سلوک قدم می‌زنند انسان‌های وارسته‌ای هستند که نسبت به انقلاب و نفی استکبار، با انقلاب همراهی دارند و این غیر از جریان‌هایی است که تحت تأثیر غرب می‌باشند. موفق باشید

27100

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام و تبریک اعیاد شعبانیه: خیلی عذر میخوام وقت شریفتون رو می گیرم. استاد! از خودم بدم میاد. حس می کنم نفسم بر من غلبه کرده، هر کار می کنم نمیتونم نفسم و مغلوب عقلم کنم. استاد میشه برا من دعا کنید. اگه توصیه ای جیزی هم دارید لطف کنید. خدا خیرتون بده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده دعاگو هستم. راه‌کارهای مطرح‌شده در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» إن‌شاءاللّه کمک می‌کند. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

26901
متن پرسش
سلام علیکم: در باب «النفس جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء» مطلبی رو در پاسختون به سوالی خوندم ولی مسئله هنوز برام مبهمه. نقل قولی از امیرالمومنین (ع) کردید که خداوند روح‌ها را دو هزار سال قبل از ابدان خلق کرد ولی همان روح، در صورتی برای بدن ظهور می‌کند و به عنوان شخص خاص، شکل می‌گیرد که جسم انسان مطابق حرکتِ جوهری‌اش آماده‌ی پذیرش تجلیات آن روح بشود. از طرفی فرمودید که روح انسان در جنینی قبل از ۴ ماهگی، روح نباتی است و پس از آن به فعلیت روح انسانی می رسد. آیا درست فهمیدم که هم روح و هم جسم حرکت جوهری دارند؟ چون بنظرم وقتی جسم آماده افاضه روح به اون میشه خب حرکت جوهری رو طی کرده و جنینی در اثر آمادگی جسم برای تجلی روح، شکل میگیره؛ و از اون طرف خود این روح هم ابتدا جنبه نباتی داره و پس از چهار ماهگی روح انسانی بالفعل میشه پس روح هم حرکت جوهری داره.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! روح، تا زمانی که به جسم تعلق دارد پیرو حرکت جوهری جسم دارای حرکت جوهری است و از حالت نباتی به حیوانی و از روح حیوانی به روح انسانی سیر می‌کند. این مطلب را باید در بحث حرکت جوهری دنبال کنید که چگونه فیض دائمی حق، مابالقوه‌ها را به مابالفعل تبدیل می‌کند. موفق باشید

26739

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب: بر طبق آیه ۱۲ سوره ممتحنه «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَى أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئًا» موضوع بیعت زنان با پیامبر و اصل مشارکت سیاسی زن مورد تصریح واقع شده است و اصل مهمی در اندیشه اسلامی است؛ با توجه به این امر حدود مشارکت سیاسی_اجتماعی زنان در جامعه چگونه است و در چه چارچوب هایی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به جمله‌ی حضرت امام خمینی توجه فرمایید که می‌فرمایند: «ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان در صحنه های فرهنگی اقتصادی و نظامی حاضر و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم در صحنه‌اند» موفق باشید

26738

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به آیات ۱۶ و ۱۷ سوره فجر آیا تلازمی میان اِنعام (نعمت بخشی الهی) با اکرام الهی نسبت به بندگان وجود دارد؟ آیا خداوند به هرکسی نعمت ببخشد، او نزد خدا محترم است و اگر به کسی نعمت ندهد، او مورد اهانت است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر. آیات مذکور تصور عوام را متذکر می‌شود به همین جهت در ادامه می‌فرماید «کلا». موفق باشید

26647

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: مدتی هست برایم سوال شده که در اذکار و همچنین در نماز وقتی ما ذکری می گوییم مخاطب ذکر کیست؟ مثلا وقتی می گوییم سبحان الله، الرحمن الرحیم و ... اینها رو برای کی می گوییم؟ اینا اعتراف هست؟ یادآوری هست؟ آموزش هست؟ مسلما برای خدا که نمی گوییم چون خدا خودش اینها رو میدونه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن اذکار، القائات توحیدی است به قلب، تا قلب متذکر چنین حضوری در عالَم باشد و از فطرت خود که در این نحوه‌بودن است خارج نشود. موفق باشید

26531
متن پرسش
با سلام: منظور از بدن عقلی چیست؟ (اینکه می گویند انسان دارای بدن مادی، بدن مثالی و بدن عقلی است؟)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بدن عقلی، معنا ندارد، همان بدنِ برزخی است که سراسر تعقل می‌کند. موفق باشید

26297
متن پرسش
سلام و عرض ادب: ۱. آیا می توان گفت سه عامل تهدید کنندۀ فرهنگ و تمدن کنونی ما عبارتند از: سنت گرایی افراطی یا تحجر، ملی گرایی و سنت ایرانیت، سنت و فرهنگ غربی. ۲. آیا با نظر به انقلاب اسلامی می توان مقابل این تهدیدات ایستاد و چگونه انقلاب ما با این تهدیدات مواجهه و مقابله می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انقلاب اسلامی با هویت شیعی همراه با روح و خِرد ایرانی که ریشه در حکمت خسروانی دارد؛ در آینده‌ی جهان نقش‌آفرینی‌هایی را به عهده دارند و همین امر موجب می‌شود تا از ضعف‌هایی که برشمردید نیز، ما عبور کنیم زیرا آنچه امروزِ ما را اصلاح می‌کند افقی است که در آینده‌ی خود احساس می‌کنیم. موفق باشید 

25903

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: مگر نه آن است که حضرت امیرالمومنین علیهم السلام در مقابله با خوارج، تا وقتی که دست به مقاتله نزده اند در مقام سکوت و نهایتا، احتجاج برآمدند؛ پس چرا در کشوری که خود را داعیه دار اسلام ناب معرفی می کند، صرف توهین به مقامات سیاسی بالارتبه موجب مجازات می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توهین به مقدسات یک ملت، غیر از آن است که در مقابل حضرت علی «علیه‌السلام» کسی به آن شخص توهین کند. این‌جا با توهین به مقدساتِ یک ملت، نظام اجتماع مؤمنین را مورد هجوم قرار داده است. موفق باشید

نمایش چاپی