بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
32322
متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد: در بحث عقل تکنیک بنده چندین سوال دارم اما از آن جایی که جلسه آخر بحث به سینما کشیده شد و بنده چندان اهل سینما نیستم نمی‌دانستم چطور این سوالات را مطرح کنم که در جریان بحث باشد. در قالب یک پیام سوالهایم را می‌نویسم هرچند فکر می‌کنم بیان شفاهی آنها بهتر اصل سوال را منتقل کند. اگر سوالات را مناسب بحث یافتید بفرمایید تا در شرایطی مناسب به بحث گذاشته شود. ۱. برای تفصیل معنای تاریخی بودن عقل تکنیک می‌توانم سوالم را مصداقی درمورد قنات بپرسم، آیا قنات را می‌توان برخاسته از عقل تکنیک دانست یا چون مربوط به زمان گذشته است نمی‌توان آن را به عقل تکنیک نسبت داد؟ یا می‌توان آن را از وجه به استقبال طبیعت رفتن و عطایی بودنش، در مناسبات عقل تکنیک دید اما از وجه عدم تناسب با نیاز و مصرف امروزی فارق از آن دید؟ یا ... ۲. سوال دوم مربوط به نسبت ما با علومی ست که سابقه خوبی ندارند و با ظلم های عدیده ای حاصل آمده، مثلاً علوم شناختی و مغز و اعصاب که حاصل آزمایش های ناجوانمردانه ای ست که بر اسرای جنگی صورت گرفته، در دایره عقل تکنیک تعامل ما با این علوم چه وجهی دارد؟  ۳. بحث خیال در عقل تکنیک را چگونه می‌توان ادامه داد تا به معنای مناسب آن دست یافت؟ ۴. در کل عقل تکنیک چه نسبتی با انسان امروز دارد؟ آیا‌ انسان امروز، یعنی دانشجو و حتی فنی کار در صحنه می‌توانند این نحو حضور خود را یافت کنند یا صرفا بخشی از جامعه مستعد آن هستند؟ آیا با تذکر به این قابلیت به مخاطب ظلم می‌شود زیرا مالایطاق است یا این که از اتفاق چون تذکری به آن داده نشده مردم به آن هوشیار نیستند؟ در واقع سوالم از معنای آینده است که در بیانات شما بود، این که چگونه باید برای امری که تا این حد در صحنه است افقی ترسیم کرد که کارگر و دانشجو خود را در آن بیابد؟ (البته سوالم از چگونگی، سوال روشی به معنای متداولش نیست، بلکه از وجه تحقق این نحو حضور است، زیرا اگر این مباحث برای انسان در صحنه امروز است که از اتفاق نشانه های آن را در طلب انسان امروزی می‌توان یافت، چگونه باید آن را پای آن ایستاد؟ 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بجهت فهم بهتر سوال وجواب برای کاربران گرامی، متن جواب به همراه متن سوالات آورده میشود:

۱. برای تفصیل معنای تاریخی بودن عقل تکنیک می‌توانم سوالم را مصداقی درمورد قنات بپرسم، آیا قنات را می‌توان برخاسته از عقل تکنیک دانست یا چون مربوط به زمان گذشته است نمی‌توان آن را به عقل تکنیک نسبت داد؟ یا می‌توان آن را از وجه به استقبال طبیعت رفتن و عطایی بودنش، در مناسبات عقل تکنیک دید اما از وجه عدم تناسب با نیاز و مصرف امروزی فارق از آن دید؟ یا ...

جواب: در این‌که ما با به ظهورآوردن پدیده قنات برکات بهترین تعامل با طبیعت را نشان دادیم؛ بحثی نیست. ولی آن عقل بنا نداشت تکنیک بسازد و با طبیعت مطابق آن تکنیک تعامل کند. سعی کرد استعداد طبیعت را به سوی مزرعه جهت دهد. ولی در تاریخی که «وجود» به صورت عقل تکنیکی به میان آمده، بنا بر آن است که چیزی از دل طبیعت خلق شود و امری را از طبیعت متولد کند که آن امر در ضمن، نمایانگر حقیقت باشد که در پنهان طبیعت نهفته است و این یعنی انکشاف برای رویارویی با حقیقت که البته در حجاب گِشتل از بین رفت.

۲. سوال دوم مربوط به نسبت ما با علومی ست که سابقه خوبی ندارند و با ظلم های عدیده ای حاصل آمده، مثلاً علوم شناختی و مغز و اعصاب که حاصل آزمایش های ناجوانمردانه ای ست که بر اسرای جنگی صورت گرفته، در دایره عقل تکنیک تعامل ما با این علوم چه وجهی دارد؟

جواب: به نظر بنده این نوع فعالیت‌ها در راستای عقل تکنیکی نیست. اینان به نحوی به طبیعت تجاوز می‌کنند زیرا حکمت جستجوی حقیقت که همان روبه‌روشدن با نفس ناطقه در تعامل با بدن باید پیش آید در این علوم حاکم نیست.

۳. بحث خیال در عقل تکنیک را چگونه می‌توان ادامه داد تا به معنای مناسب آن دست یافت؟

جواب: باید حساس بود که با وجهی و بُعدی به نام «خیال» که در انسان هست، با امور مواجه شد به همان معنایی که در روایت خود داریم قرآن علاوه بر عبارات کتاب خدا، همان کلمات به اموری بسی بالاتر اشاره دارد. نمونه آن را در عرایضی که اخیراً در بحث سوره «تین» شد می‌توانید ملاحظه کنید.

۴. در کل عقل تکنیک چه نسبتی با انسان امروز دارد؟ آیا‌ انسان امروز، یعنی دانشجو و حتی فنی کار در صحنه می‌توانند این نحو حضور خود را یافت کنند یا صرفا بخشی از جامعه مستعد آن هستند؟ آیا با تذکر به این قابلیت به مخاطب ظلم می‌شود زیرا مالایطاق است یا این که از اتفاق چون تذکری به آن داده نشده مردم به آن هوشیار نیستند؟ در واقع سوالم از معنای آینده است که در بیانات شما بود، این که چگونه باید برای امری که تا این حد در صحنه است افقی ترسیم کرد که کارگر و دانشجو خود را در آن بیابد؟ (البته سوالم از چگونگی، سوال روشی به معنای متداولش نیست، بلکه از وجه تحقق این نحو حضور است، زیرا اگر این مباحث برای انسان در صحنه امروز است که از اتفاق نشانه های آن را در طلب انسان امروزی می‌توان یافت، چگونه باید آن را پای آن ایستاد؟

جواب: به نظر بنده با نظر به جواب اول و رویکرد شاعرانه به عالم و آدم، بشر امروز نیاز به این عقل که تقدیر او است، دارد. باید متذکر آن امر شد و احساس می‌شود شرایط گفتگو از آن در حال فراهم‌شدن است. موفق باشید

31249
متن پرسش
سلام علیکم: استاد تو اوایل کتاب «مبانی نظری و عملی حب اهل بیت» گفتید که: وقتی متوجه شدیم محبوبی جز خداوند برای انسان قابل تصور نیست و قلب باید با آن اُنس بگیرد و نه عقل، می‌فهمیم چرا برای رسیدن به محبوب حقیقی مان باید «از مسیر محبّت اهل البیت علیهم السلام این راه را طی کنیم.» سوالم اینه که آیا این مثل واسطه کردن بین خدا و انسان نیست؟ (مثل کاری که با حضرت مسیح کردن و گفتن عیسی پسر خدا...، یا مشرکان که میگفتن «ما نعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی»)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض شد ائمه «علیهم‌السلام» واسطه فیض و آیات تامّه الهی هستند و این غیر از بت‌هایی است که در عرض خداوند و مستقلاً پرستیده می‌شوند به بهانه آن‌که انسان را به قرب انسانی می‌رسانند و یا این‌که حضرت عیسی «علیه‌السلام» را به عنوان پسر خداوند عملاً در عرض خداوند قرار می‌دهند، و این متفاوت است با مظهریت اولیای معصوم که مظهر اسمای الهی هستند. موفق باشید

31224

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: ۱. ببخشید برای من که ۱۶ سالمه چه تفسیر قرآنی بهترین است؟ آیا المیزان تفسیر سنگینی است؟ ۲. شما نسبت به مسئله خلود چه دیدگاهی دارید؟ مممون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نگاهی به تفسیر «نمونه» به عنوان مقدمه رجوع به قرآن کار خوبی است تا إن‌شاءالله آماده فهم نکات تفسیری «المیزان» بشوید. ۲. مسلّماً آن کسی که شخصیتاً مشرک است مُخلّد در نار می‌باشد. موفق باشید

30781

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در رابطه با سوال ۳۰۷۶۰ فرمودید که: می‌توان تلاش کرد برداشت‌‌ها را عمیق و عمیق‌تر کرد. خواستم بگم چگونه؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده به رویکرد ما بستگی دارد که مطالب را در همه‌ی جوانب و سطوح دنبال کنیم و در همین رابطه از ما خواسته‌اند که وقتی با قرآن روبه‌رو می‌شویم در آیات آن تدبّر کنیم. موفق باشید

30699

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: در پاسخ قبلی فرمودید عین کمال یعنی بی نهایت کمال این اصل مدعاست که من اتفاقا از شما خواسته بودم اثبات فرمایید. عین کمال را اگر اینگونه تقریر کنیم که هر چه کمال هست در اوست اما کمالات بینهایت نیستند چه اشکالی دارد؟ پس بنابرین فعلا فقط به دنبال این هستم که ادله اینکه کمالات بی نهایت است را بیابم. حال اگر در سوال و جواب می گنجد بیان فرمایید والا منابع معرفی نمایید و فعلا کار به عین کمال و خدا و ... نداریم چون گفتم که در کبرا مشکل ندارم و قطعا اگر کمالات بی نهایت باشد در وجود حق مستغرق است بنابرین ادله تحقق بی نهایت بالفعل را بیان نمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در آن جواب، تنها مبانی «برهان صدیقین» تقریر شد. بحث آن را در کتاب «از برهان تا عرفان» و شرح صوتی آن دنبال بفرمایید. در آن‌جا عیناً این مسئله بحث شده است. موفق باشید

30693

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: طی جوابی که استاد گرامی به سوال شماره 30648 در پاسخ 30678 فرمودند مطلب تخصصی تر از آن است که طی سوال و جواب پاسخ دادن شود. جهت فهم این مطلب به کدام آثار شما یا منابع دیگر رجوع کنیم؟ یا اصلا احدی به این موارد نپرداخته.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جریان این امور نیستم. موفق باشید

30680

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم بازخوانی هویت دینی و ملی محضر شریف استاد سلام علیکم: سه سوال سوال اول: سنت های الهی عالم چگونه تبیین می‌شود که گاهی آتش بر خلیل گلستان و غار بر حبیب امن می‌شود و گاهی در یک روز ده ها پیامبر از بنی اسرائیل به شهادت می‌رسند و خبری از مدد رب نیست؟ سوال دوم: آیا هر انسانی یک رسالت تاریخی دارد؟ یا رسالت تاریخی تنها مخصوص عده ای از بندگان خداست و سایر انسانها نقشی جزئی در پیشبرد رسالت تاریخی آن انسانهای خاص دارند؟ سوال سوم: اگر انسانها در هر مقطع تاریخی رسالتی خاص آن تاریخ بر دوش دارند و برای مثال رسالت تاریخی اکنون کمک به پیشبرد سیر توحیدی انقلاب اسلامی ایران است؛ سوال بنده این است که مثلا در دوران پیش از اسلام و انسان همدوره با هخامنشی یا پس از اسلام و همدوره با سلجوقی یا خوارزمشاهی آن انسان چه رسالتی از نظر شما داشته اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عرایضی در مباحث مربوط به «عدل الهی» در این مورد شده. ملاک، حفظ حق و حضور حقیقت و نفی باطل است، حال یا حفظ آن پیامبر و یا با شهادت پیامبران و امامان ۲. هرکس در محدوده‌ی خودش مسئول قیام لله است. لذا قرآن فرمود: «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ ۖ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ» (سبأ/۴۶) ای پیامبر! بگو حقیقت آن است که شما را وعظ می‌کنم به این‌که چندنفری و یا فرداً برای خدا قیام کنید. ۳. مطابق تاریخ خودشان که در آن قرار داشتند، عمل کردند. موفق باشید

30425

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در ادامه سوال 30401 اگر سوال کننده بپرسد قیامت این زمین کی می‌شود و یا بپرسد قوه های زمین که به فعل تبدیل می‌شود آیا باز هم این سوال معنی ندارد؟!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! جواب همان جواب سؤال شماره‌ی 30401 است. موفق باشید

30419
متن پرسش
سلام: در ارتباط با سوال ۳۰۳۹۲ راجع به قرض الحسنه فرمودین: قرض الحسنه همیشه قرض‌الحسنه باید باشد. ولی وقتی با تورم روبه‌رو هستیم، اگر قرض‌دادن‌ها طوری باشد که تورم در آن لحاظ شود، شاید انگیزه‌ی قرض‌دادن‌ها بهتر شکل بگیرد. ولی به هر صورت آن کسی که با فرض تورم قرض می‌دهد، در این شرایط ثواب دو چندان می‌برد. مطابق بیانات مقام معظم رهبری حفظه الله و طرح کلی مراحل انقلاب اسلامی در سال ۷۹ و نیز در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی مراحل خودسازی، جامعه پردازی و تمدن سازی، حیات انقلاب اسلامی اکنون در مرحله تحقق دولت اسلامی و اداره امور جامعه بر اساس اسلام می باشد. آنجایی که مدل صحنه خودسازی محور را مخالفت با هوی نفس می دانیم در جهت تقرب الی الله همان هم در دولت سازی و جامعه سازی و تمدن سازی وجود دارد. آنجایی که شهادت و ایثار در جامعه محترم است پس در مسائل فردی نیز مناسبات باید بر اساس ایثار و احسان و مقاومت باشد. آنجایی که ساختارها و مدل اداره بانکی با توصیه ها و روش های خودسازی در تعارض است حداقل باید هشیارانه پیوست های جبرانی تضعیف هوی و تقویت تقوی تضعیف شاخص های تمدن غرب و تقویت شاخص های تمدن اسلامی را پیشنهاد و برقرار نمود و خردمندانه رفت به سمت رسیدن به مدل متناسب با جامعه تمدنی توحیدی و تحقق آن نه روش منفعت طلبانه را جولان داد. نمی شود محتوی الهی ولی شیوه اداره مبتنی بر هوی و منفعت طلبی خودخواهی باشد. آنجایی که خود سازی مبتنی بر تقوی و انگیزه های درونی می باشد ساختارها و نحوه مدیریت و برنامه های اداره جامعه نیز باید در مسیر و جهت اهداف عالیه الهی و تحقق آرمان های انقلاب اسلامی باشد روش اداره جنگ در دوران دفاع مقدس نیز تمدن ساز بود، بهترین فرماندهان با کمترین حقوق و حضور حداکثری بدون اجبار تا شهادت. روشی که هوی نفس در آن تقویت گردد و انگیزه های درونی و الهی در آن تضعیف می شود انسان ساز و تمدن ساز نیست در مقابل آن است. و من الله التوفیق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً درست می‌فرمایید. آری! آن‌کس که تا این اندازه متوجه شده که برای تحقق جامعه‌ی اسلامی حقیقتاً باید در میدان ایثار قدم زد، یقیناً بهره‌ی زیادی همانند برکاتی که شهدا نصیب خود کردند از زندگی می‌برند. از آن طرف باز نباید از این موضوع غفلت کرد که برای تمدن‌سازی باید احوالات انسان‌های متوسط را هم در نظر گرفت که تا آن حدّ حاضرند در کار قرض‌الحسنه وارد شوند، که نفعی نبرند، نه آن‌که ضرر کنند. موفق باشید

30065

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار: لطفا بفرمایید در آیه ۲۱ سوره هل اتی، لباس حریر و استرق و دستبندهای نقره بر ای ابرار بوده یا برای ولدان مخلدون؟ لطفا توضیحی بفرمایید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است در سوره‌ی مذکور تا حدی بحث شده، در ضمن با دنبال‌کردنِ صوت مباحث سوره‌ی واقعه، رویهمرفته نکاتی از بحث دستگیرتان می‌شود. موفق باشید

29878

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام خدمت استاد عزیز طاهرزاده دارم: اگر چه حضرتعالی از پاسخ به سوالم در مورد نامه جناب دکتر گلشنی ظاهرا برای آنکه قدحی نسبت به حضرت علامه صورت نگیرد زیرکانه امتناع فرمودید و البته تادیبی‌است برایمان که حرمت اساتید را محفوظ نگه داریم گر چه بنظر حقیر بیان حقایق ارجح است باری یکی از پایه های اساسی مباحثتان بحث معرفت نفس است. حضرتعالی در ده نکته بحث خواب و .. را مطرح کردید و معرفت نفس را بر چنین پایه سستی بنا کردید سالها پیش که آثارتان را شروع کردم به این کتاب رسیدم و در همان قدم های اول زمین گیر شدم و در شب قدری توفیق هم کلامی با شما از مسجد تا منزل فراهم آمد و به توصیه خودتان از این کتاب صرف نظر کردم بعدها که در بخش سوالات از شما پرسیدم که کتابی معرفی فرمایید که بصورت مستدل معرفت نفس را مطرح کند گمان کنم کتاب معرفت نفس علامه حسن زاده را معرفی کردید. البته حقیر از مطالعه آن هم با توجه به اشکالاتی که داشتم بازماندم با توجه به نامه دکتر گلشنی که مشخص می‌شود علامه در فضای جهان جدید ظاهرا نیستند و نیز اشکالاتی که جناب دکتر یثربی که فکر کنم در کتاب حکمت متعالیه نسبت به بحث های نفس شناسی ملاصدرا وارد می‌کنند و بخوبی مشخص می‌کنند که آن نحوه استدلالها درین جهان که علوم اعصاب این نحوه رشد کرده اند دیگر مستحکم نیست بنابرین همانطور که شما به فلسفه های جدید پرداختید تا بتوانید برای بشر امروز فلسفه اسلامی رابازخوانی کنید در معرفت نفس هم کسی را می‌خواهیم که بتواند با توجه به پیشرفت های علوم جدید بخصوص مغز و اعصاب به مباحث معرفت نفس با توجه به فلسفه اسلامی جانی دوباره بخشد و آن را احیا نماید طالب شخصی چنینم کو به کو.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث معرفت نفس نظر به وجه مجردِ انسان دارد. مثال خواب اصل موضوع را منتفی نمی‌کند. به هر حال نزدیک‌ترین واقعیت مجرد که می‌توان به عنوان علم حضوری آن را تجربه کرد، معرفت نفس است. موفق باشید

29800

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: طلبی است که مدتهاست در جان حقیر افتاده است نمی‌دانم میسور است یا خیر و آن اینست می‌خواهم بدانم ذات حق آنا به آنا چه احساسی دارند و یک کسی که خدا هست و علم حضوری بخود دارد که فکر کنم مقام احدیت است و پیکره وجودی خود را یکپارچه می‌نگرد من هم می‌خواهم آن نگریستن را تجربه کنم. البته اگر تجربه وجودی بالاتری در مقام ذات دارد آن هم تجربه کنم. البته مستظهرید که تمنای اگزیستانسیلی وجود من بالاتر از آنست که طلبم علم حصولی نسبت به آنچه حق احساس می‌کند باشد پس اینکه بدانم خدا چه احساسی دارد کافی نیست و اگر بعلم حضوری بیابم و احساس کنم حق چه احساس می‌کند هم باز کافی نیست بنظرم طلب باید فوق احساس احساس حق باشد و قدمی بالاتر بردارم که فوق علم و وجدان باشد و شاید باید به تبدل وجود خود به خدا بیندیشم و انگار این انگاره که انگ وجود انسی در طول سیر و اینکه هرچه رویم باز شر بشری بودن زوال پذیر نیست و اینکه فرمودید عین ثابت تغییر پذیرنیست از همه اینها باید عبور کرد و نمیدانم مراحل سلوک بعدی چیست آیا رهی به ژرفناک ترین ژرفای حق هم هست یا اگر حقایقی در عرض و طول حق هستند رهی بر تملیکشان هست به هر رو فعلا گام اول خود را تمنای علم حصولی به علم حضوری حق نهادم بعد بقیه سیر که در فوق ذکر شد تا در ادامه به فوق فوق رسید و ستیغ وجودی خود را فوق وجود و عدم موجود نهم و به فوق وجود و عدم مستحیل و معدوم ره جویم و اگر فوقی برین فوق باشد باز بازم را برای شکار آن عنقا و اعلی از آن عنقا فرستم و کار به امکان و امتناعش ندارم و معتقدم سالک نباید درک وجودی خود را حد وجودی سلوک بداند و باید تمنای خود را غیرممکن ترین غیرممکن ها قرار دهد و قرار نهاییش را دران بیابد تو مگو ما را به آن شه راه نیست با کریمان کارها دشوار نیست به این بیندیشیم که برخی حد نهایی را تعین ثانی گرفتند و در نتیجه از اول بازماندند و عرفایی هم که تعین اول را مستقر نهایی خویش گرفتند طبیعتا اگر در نفس الامر برای آدمی اعلای ازآن ممکن باشد و بتواند قدم به کنه عنقای مغرب نهد که من از کرم حق دور میدانم چنین نباشد از کمال این عارفان بازخواهند ماندو میتوان اندیشید آیا استاد ازل در اندیشه تلمیذانی فروتر و فرودست است یا فراتر و فربه تر به هر حال استاد رهی برین تمناها می یابید؟ واعلی تمنای مستحیله را چه می‌دانید تا طلب کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده بهترین شکلی که این موضوع را می‌توان دنبال کرد، منزل 99 «منازل‌السائرین» می‌باشد به معنای منزل «جمع». بنده سعی کرده‌ام در جلسه‌ی پنجم سوره‌ی فتح نکاتی در این رابطه مطرح شود به این معنا که:

  این همان درکِ آرام‌آرام وحدت وجود است که هر چقدر سالک جلو برود با عمق بیشتری در آن حاضر می‌شود و جناب خواجه عبدالله انصاری در منزل «جمع» که نود و نهمین منزل از منازل صدگانه‌ی سلوک است، از آن سخن می‌گوید و می‌فرماید: «و اَمَّا جمع الوجودِ: فهو تلاشى نهايةِ الاتّصالِ في عين الوجود مَحْقاً.» و جمعُ الوجود عبارت است از تلاشی و فناءِ نهایت اتصال در عین وجود به صورت محق شدن آن علوم در عین وجود. و سپس می‌فرماید: «و الجمعُ غايةُ مقاماتِ السالكين، و هو طَرَفُ بحرِ التوحيد.» مقام جمع، غایت مقامات سالکین است و آن کرانه‌ی دریای توحید می‌باشد.

مقام جمع مقامی است که وحدت شخصی وجود در آن جریان می‌یابد و تمام ریاضت‌ها برای همین است که برای سالک جز خدا نماند و هیچ مانع و حجابی در میان نباشد.

خوب است که به اصل جلسه که در بنر سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

29280

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: با توجه به اینکه حضرت علامه علوم بسیاری را از امام رضا (ع) گرفته اند میشه ازشون سوال کنید با توجه به این که شما علم لدنی دارید درمان این ویروس کرونا رو بگید؟ مردم کشته نشن ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم منظورتان علامه‌ی حسن‌زاده است که ما هیچ ارتباطی  با ایشان نداریم، جز ارادت. موفق باشید

29110

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: استاد من هنوز مفهوم لقای الهی را متوجه نشدم. فقط دیدم وقتی صحبت از بهشت ذات می شود به لقای الهی اشاره می شود. در فایل سخنرانی ماه رجب شما هم اینطور فرمودیدکه از دل مراقبه شهود پیش، می آید و حضرت ذات را در همه جا می یابد. آیا این شهود همان لقای الهی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه. خبری است که بقیه‌ی آن را انسان در سیر و سلوک می‌یابد. در شرح فصّ «شیثی» عرایضی در این مورد شده است. موفق باشید

28905
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: آیا زمانی‌که شخص تصادف می‌کند یک لحظه توجه روح از بدن انقطاع پیدا می‌کند؟ من در دو تصادفی که شاهد بودم، یکی منجر به مرگ که انگار مانند عروسک شخص از ماشین بیرون افتاد و بعد از اصابت به درخت فوت کرد و یکی دیگه، دقیقا زمانی که از موتور افتاد و سرش به سپر ماشین خورد انگار روح یک آن جدا شد و برگشت. ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از نظر ظاهری آری، ولی انقطاعِ تعلق روح از بدن کمی طول می‌کشد که حتی طرف متوجه شود مرده است. موفق باشید

28819

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در آیۀ «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین» ۱. آیا «کونوا مع» اطلاق تبعیت است بی‌هیچ قید و شرطی؟ به‌عبارت دیگر، «کونوا مع» مانند «اطیعوا» است؟ ۲. آیا صادقین که در اینجا صفت مشبهه است و دلالت بر ملکه‌بودن صدق می‌کند، فقط معصومین علیهم السلام هستند؟ ۳. آیا می‌توان گفت عبارت «کونوا مع» تبعیت مطلق و بی‌قید و شرط نیست. قید این تبعیت و همراهی در خود واژۀ «صادقین» نهفته است. علت این تبعیت، صدق گفتاری و رفتاری و نیز علمی و عملی و اخلاقی صادقین است. آیا می‌توان گفت علت تبعیت، شرط تبعیت نیز است؟ ۴. آیا درست است که گفته شود «چون جنبه‌ای از صدق، درونی و باطنی است، هرکس نمی‌تواند صادق را بشناسد و ممکن است مصداق را اشتباه تشخیص دهد؛ پس مصداق عینی صادق باید مشخص شود و این صادق کسی نیست جز معصوم»؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. می‌فرمایند زندگی خود را در مسیر راهی که صادقین برای خود شکل داده‌اند، شکل دهید. ۲. مسلّم مصداق کامل صادقین، ائمه«علیهم‌السلام» هستند. ۳. به نظر بنده همین است که می‌فرمایید. ۴. عرض شد بنده هم همین‌طور فکر می‌کنم. موفق باشید

28806

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب و احترام و تسلیت ایام. استاد من الآن دارم سطح ۴ حوزه میخونم از اولی که رفتم حوزه فقط به این نیت بود که مسائل دینی رو یاد بگیرم و اصلا به فکر آینده شغلی نبودم، بعدا هم که ادامه دادم دلم می‌خواست تأثیر گذار باشم تفسیر بخونم تا بتونم خدمت کنم الآنم گرچه وضع مالیم خوب نیست اما ناراضی نیستم، اما همه میگند این همه درس خوندی بدون کار چه فایده ای داره، حتی از داخل حوزه کسانی که در سطوح بالا درس میخونند، برو دنبال کار، برو استخدام آموزش و پرورش شو من تصمیم داشتم تفسیر قرآن کار کنم تو بسیج هم فعالیت می‌کنم بدون هیچ چشم داشتی. استاد با این اوصاف موندن من تو بسیج کار درستیه؟ استاد من واقعا موندم کار من درسته هم در مورد حوزه و هم بسیج یا کار اونها؟ اصلا در موندن توی بسبج و ادامه دادن به فعالیت هام هم مرددم. راهنمایی کنید چیکار کنم؟ خدا خیرتان دهد!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید اگر با روحیه‌ی قناعت، رزق خود را به خدا واگذارید و به قصد درک معارف الهی تلاش در حوزه‌ی علمیه را ادامه دهید و حضور در بسیج را بستری برای نشر معارف الهی بدانید؛ خوب است. موفق باشید

28791

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
فایل های چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی یه جایی در رابطه با گروه اکنکار فرمایشاتی را داشتید که بسیار خوب است برای افرادی که در یه همچین گروه هایی گرفتار می شوند و حقیر یه پیشنهادی داشتم مبنی بر اینکه در سایت یک گزینه هم برای فرقه ها ایجاد کنید که نظراتتان را نسبت به فرقه های گوناگون بارگذاری کنند که هر کس خواست در رابطه با فرقه ای اطلاعاتی داشته باشد و بخواهد بداند که فلان فرقه چه مبنایی دارد و آیا با اسلام یکی است یا خیر، مطلع شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور جسته و گریخته در بین عرایض بنده نکاتی برای سایر فرقه‌ها هست. عمده آن است که بتوانیم حقیقت را برای مردم روشن کنیم تا خودشان متوجه شوند چگونه آن فرقه‌ها حجاب حقیقت می‌شوند. موفق باشید

28755

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: وقت بخير. سوال يكي از دوستانم را كه با مباحث شما آشنا هست تقديم مي‌كنم. در شب قدر از خدا خواستم كه از طريق كمك به خلق، خودش را به من نشان دهد. تصميم گرفته ام كه تنها ماشين خودم و نيز يك پلاك زمين را بفروشم و از اين راه وارد كمك به فقرا شوم. متاهل هستم و صاحب يك فرزند. اعتقاد دارم كه بايد از همه اين اموال گذشت تا خدا خودش را به ما نشان دهد. به همسرم هم گفته ام كه بايد در اين مسير همراهم باشد. آيا اين راه و روش با اين كيفيت را توصيه مي‌فرماييد يا اينكه در دل همين عبادات معمولي و كمك هاي متعارف به فقرا خود را در آغوش خدا بيابيم؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید آنچه در زندگی نیاز دارید و نداشتن آن موجب زحمت برای خانواده می‌شود، را نگه بدارید و در این مسیر حتماً نباید از فقرا غفلت کرد. موفق باشید

28661

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: استاد محمد رضا حکیمی چطور فردی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: استاد محمدرضا حکیمی فردی متفکر در امور دینی می‌باشند. البته رابطه‌ی خوبی با فلسفه ندارند که آن هم چندان مهم نیست. موفق باشید

28514

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد گرانقدر برای درمانِ شدتِ پرش حواس (تشتت افکار و خطورات) و عدم تمرکز و حافظه خوب چه راهکاری پیشنهاد می فرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد می‌شود کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست، مطالعه شود. موفق باشید

28281

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: با فرا رسیدن چله موسوی یاد جملات آخرین یادداشت سردار سلیمانی افتادم آنجا که خواهان دیداری از جنس دیدار موسی بود و ایشان هم بعد چهل سال مجاهدت به فیض شهادت نایل شدند آیا شما هم رابطه ایی می بینید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. واقعاً: «شراب آن‌گه شود صافی که در شیشیه بماند اربعینی». موفق باشید

27538

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
عرض سلام و ادب: حلال بفرمایید مزاحم وقت شریفتان می‌شوم. استاد، این درست است که در قرآن واژه طینت به کار نرفته است؟ اگر به کار نرفته است علتش چیست؟ ما در روایات واژه «طین» و «طینت» را داریم، در آیاتم «طین» را داریم پس چرا واژه طینت در قرآن به کار نرفته است؟ متشکرم. استاد خیلی ما را دعا بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. شاید ائمه «علیهم‌السلام» در مقابل سؤالات و شبهاتی که پیش آمده، لازم دیده‌اند از آن واژه‌ها استفاده کنند. موفق باشید

27105
متن پرسش
سلام و عرض ادب: از دوستان خودی، شکایتی دارم و از شما می خواهم ما را نصیحت بفرمایید، چرا که در این مباحث خودم را بسیار هم زبان می بینم با مرحوم سلمان طاهرزاده. آخر چرا مدعیان انقلابی باید عوض اینکه فکر خودسازی و رشد انقلاب خویش باشند روز و شب به دنبال حرف و حرف بازی‌ و ایراد تراشیهای بیخود برای هم هستند؟! برخی از مذهبی ها خود را خلاصه کرده اند در نقد دیگران! علم خود را در نقد بقیه می دانند! منظور بنده نقد نکردن نیست، مقصودم افراط است. آن قدر که از این دست رفتار ها آسیب دیده اند جوانان و جذب انقلاب و اسلام ندشه اند که انسان می سوزد و می سازد! یک بنده خدایی به من می گفت میدانی چرا با مذهبی ها حرف نمی زنم؟ گفتم چرا؟ گفت بخاطر نیس زبانشان. تا دهانم را باز می کنم یا نقد می کنند یا در دهانم می زنند، یا میلیونها حرف برای نفی حرف من می آورند! می گفت من می دانم حرف من درست نیست، ولی نمی دانم چرا اینها اینگونه رفتار می کنند! نمی دانم چرا برخی مذهبیون ما وقتی وارد مثلا دینداری عمیق تر می شوند ، عُجب می شود جزو لاینفک روحشان. و اصلا بقول آن روایت: گناهی که سر عبد را پایین نگه دارد بهتر از ثوابی است که عجب بیاورد. متاسفانه گرفتار عجب بسیار بزرگی هستیم در بعض مذهبی هایمان. ریشه این رفتارها کجاست ؟ برای در مان چه باید کرد؟ ولله انسان هرقدر خود را میابد از خود و حرف خود و اسم خود بیزار می شود، چطور می شود که شخص غوطه ور در معرفت النفس هم که هست، باز درگیر من است و منیت! می خواستم کمی از ریشه این موضوع از شما بپرسم. ریشه های رذیله ای آن که ازکجا شروع می شود و به چه چیزها آسیب می زند و چگونه رفعش کنیم؟ بخصوص که برخی مطالعات عمیق تر می کنند، دیگر خدا را بندگی نمی کنند!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته همین‌طور است که می‌فرمایید و به همین جهت کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ» تدوین شد. عرایض نسبتاً مفصلی در شرح آیات ۱۱ سوره‌ی جاثیه برای توجه به این ضعف شده است که صوت آن را در جلسات ۴ و ۵ آن سوره می‌توانید دنبال بفرمایید. راهِ حل همان است که قرآن در آن آیه به ما متذکر شده است. در ضمن خوب است به توصیه‌ی امام سجاد «علیه‌السلام» به یکی از یاران‌شان که ذیلاً خدمتتان می‌آورم توجه بفرمایید که چگونه حضرت آن بنده‌ی مؤمن را که گویا گرفتار همین سخت‌گیری‌ها بوده است؛ متذکر راه دیگری می‌شوند که آن، گشودگی نسبت به خلق خدا است. موفق باشید  

 «دَخَلَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمِ بْنِ شِهَابٍ الزُّهْرِيُ‏ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ «عليه السّلام» وَ هُوَ كَئِيبٌ حَزِينٌ فَقَالَ لَهُ زَيْنُ الْعَابِدِينَ«عليه السّلام» مَا بَالُكَ مَغْمُوماً؟ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ غُمُومٌ وَ هُمُومٌ تَتَوَالَى عَلَيَّ لِمَا امْتُحِنْتُ بِهِ مِنْ جِهَةِ حُسَّادِ نِعَمِي وَ الطَّامِعِينَ فِيَّ وَ مِمَّنْ أَرْجُو وَ مِمَّنْ أَحْسَنْتُ إِلَيْهِ فَيُخْلِفُ ظَنِّي فَقَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع احْفَظْ عَلَيْكَ لِسَانَكَ تَمْلِكْ بِهِ إِخْوَانَكَ قَالَ الزُّهْرِيُّ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي أُحْسِنُ إِلَيْهِمْ بِمَا يَبْدُرُ مِنْ كَلَامِي قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ إِيَّاكَ أَنْ تُعْجَبَ مِنْ نَفْسِكَ بِذَلِكَ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَتَكَلَّمَ بِمَا يَسْبِقُ إِلَى الْقُلُوبِ إِنْكَارُهُ وَ إِنْ كَانَ عِنْدَكَ اعْتِذَارُهُ فَلَيْسَ كُلُّ مَنْ تُسْمِعَهُ شَرّاً يُمْكِنُكَ أَنْ تُوَسِّعَهُ عُذْراً ثُمَّ قَالَ يَا زُهْرِيُّ مَنْ لَمْ يَكُنْ عَقْلُهُ مِنْ أَكْمَلِ مَا فِيهِ كَانَ هَلَاكُهُ مِنْ أَيْسَرِ مَا فِيهِ ثُمَّ قَالَ يَا زُهْرِيُّ أَمَا عَلَيْكَ أَنْ تَجْعَلَ الْمُسْلِمِينَ مِنْكَ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ بَيْتِكَ فَتَجْعَلَ كَبِيرَهُمْ بِمَنْزِلَةِ وَالِدِكَ وَ تَجْعَلَ صَغِيرَهُمْ بِمَنْزِلَةِ وَلَدِكَ وَ تَجْعَلَ تِرْبَكَ مِنْهُمْ بِمَنْزِلَةِ أَخِيكَ؟ فَأَيَّ هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَظْلِمَ وَ أَيُّ هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَدْعُوَ عَلَيْهِ وَ أَيُّ هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَهْتِكَ سِتْرَهُ وَ إِنْ عَرَضَ لَكَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ بِأَنَّ لَكَ فَضْلًا عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَهْلِ الْقِبْلَةِ فَانْظُرْ إِنْ كَانَ أَكْبَرَ مِنْكَ فَقُلْ قَدْ سَبَقَنِي بِالْإِيمَانِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ فَهُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ إِنْ كَانَ أَصْغَرَ مِنْكَ فَقُلْ قَدْ سَبَقْتُهُ بِالْمَعَاصِي وَ الذُّنُوبِ فَهُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ إِنْ كَانَ تِرْبَكَ فَقُلْ أَنَا عَلَى يَقِينٍ مِنْ ذَنْبِي وَ فِي شَكٍّ مِنْ أَمْرِهِ فَمَا لِي أَدَعُ يَقِينِي لِشَكِّي وَ إِنْ رَأَيْتَ الْمُسْلِمِينَ يُعَظِّمُونَكَ وَ يُوَقِّرُونَكَ وَ يُبَجِّلُونَكَ فَقُلْ هَذَا فَضْلٌ أَخَذُوا بِهِ وَ إِنْ رَأَيْتَ مِنْهُمْ جَفَاءً وَ انْقِبَاضاً فَقُلْ هَذَا لِذَنْبٍ أَحْدَثْتُهُ فَإِنَّكَ إِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ سَهَّلَ اللَّهُ عَلَيْكَ عَيْشَكَ وَ كَثُرَ أَصْدِقَاؤُك وَ فَرِحْتَ بِمَا يَكُونُ مِنْ بِرِّهِمْ وَ لَمْ تَأْسَفْ عَلَى مَا يَكُونُ مِنْ جَفَائِهِمْ وَ اعْلَمْ أَنَّ أَكْرَمَ النَّاسِ عَلَى النَّاسِ مَنْ كَانَ خَيْرُهُ عَلَيْهِمْ فَائِضاً- وَ كَانَ عَنْهُمْ مُسْتَغْنِياً مُتَعَفِّفاً وَ أَكْرَمَ النَّاسِ بَعْدَهُ عَلَيْهِمْ مَنْ كَانَ مُتَعَفِّفاً وَ إِنْ كَانَ إِلَيْهِمْ مُحْتَاجاً فَإِنَّمَا أَهْلُ الدُّنْيَا يَتَعَقَّبُونَ الْأَمْوَالَ فَمَنْ لَمْ يُزَاحِمْهُمْ فِيمَا يَتَعَقَّبُونَهُ كَرُمَ عَلَيْهِمْ وَ مَنْ لَمْ يُزَاحِمْهُمْ فِيهَا وَ مَكَّنَهُمْ مِنْ بَعْضِهَا كَانَ أَعَزَّ وَ أَكْرَمَ‏  ( الإحتجاج على أهل اللجاج، ج ‏۲، ص: ۳۲۰)

امام باقر «علیه السلام» می فرمایند: ابن شهاب زهرىّ بر امام سجّاد «عليه السّلام» وارد شد در حالى كه بسيار محزون و غمبار بود، پدرم بدو فرمود: تو را چه شده كه اين چنين محزونى؟! گفت: اى زاده رسول خدا، غمها و غصّه ‏هايى است كه پيوسته از جهت حسودان بر نعمت و طمعكاران در موقعيّتم بر من وارد مى‏ شود، تا جايى كه ديگر به هيچ كس اعتماد ندارم.

حضرت سجّاد عليه السّلام فرمودند: زبانت را حفظ كن تا دوستانت را بدست آورى.

زهرىّ گفت: اى زاده رسول خدا، من در كمال خوش زبانى با اينان رفتار مى‏ كنم.

حضرت فرمود: هيهات هيهات! مبادا مبتلا به عجب شوى، و نكند كلامى گويى كه مخالف دلشان باشد، هر چند عذر آن نزد تو باشد، چون تو قادر نخواهى بود به تمام مخالفين خود عذرت را بنمايى و حرف را روشن كنى.

سپس فرمود: اى زهرىّ، كسى كه از نظر عقل به كمال نرسيده، زودتر به وادى هلاكت مى ‏افتد.

زهرىّ! چرا أهل اسلام را همچو أهل و خانواده خود نمى ‏بينى؛ كه بزرگشان را همچون پدر، و كوچكشان را همچون فرزند، و همسانشان را همچون برادر در نظر بگيرى، در اين صورت بكداميك از ايشان حاضرى ستم كنى، يا نفرين نموده يا آبرويش را ببرى؟!!.

اگر مبتلا به وسوسه ابليس شدى كه تو از ديگران برترى، ببين اگر آن بزرگتر از تو بود بگو: او پيش از من أهل ايمان شده و كردار صالحش بيشتر از من است. و اگر كوچكتر از تو بود بگو: من بيش از او مرتكب معصيت شده‏ام پس او بهتر از من است. و اگر همسان تو بود بگو: من به گناه خود يقين دارم ولى در باره او شكّ دارم، چرا يقين خود را با شكّ عوض كنم.

اگر ديدى أهل اسلام تو را تعظيم مى‏ كنند و مورد احترام خود قرار مى ‏دهند بگو:

اين فضل را آنان قائلند، و اگر از اينان ستم و ناراحتى به تو رسيد بگو: اين بخاطر گناهى است كه مرتكب شده‏ ام. كه اگر تو اين گونه رفتار كنى خداوند زندگى را بر تو آسان گرفته و دوستانت را بسيار مى ‏نمايد، و از اعمال نيك اينان خوشحال شده و به هيچ وجه از ستم اينان تأسّف نخواهى خورد. و بدان كه كريم ترين فرد بر مردم كسى است كه خيرش بسيار و از اينان بى ‏نياز بوده و عفيف باشد، و پس از او كسى است كه عفيف باشد هر چند بديشان نيازمند باشد، زيرا أهل دنيا به اموال خود عشق مى‏ ورزند، پس هر كه مزاحم معشوقه اينان نشود بر ايشان كرم كرده، و هر كه علاوه بر عدم مزاحمت چيزى به اموالشان نيز اضافه كند عزيزتر و كريمتر بر ايشان مى ‏باشد.

27066

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و احترام خدمت استاد طاهرزاده. چند سوال حقیر: ۱. این ابزارهای ماشینی مانند دستگاه حکاکی غیردستی روی نگین یا مثلا کفن با جوشن‌کبیر چاپ شده آیا همان اثر که باید داشته باشد را دارد؟ ضمنا در بعضی ریزه کاری ها مثل کاغذ و جوهری که از بلاد کفر آمده، برای برخی دعاها و حرزها چطور؟ ۲. آثار عجیب نماز اول وقت را بنده می بینم و تازه به حد وسع خودم می فهمم که چرا اولیایی مثل مرحوم نخوانی یا شیخ بهجت به آن توصیه می کردند. سوال بنده این است که آیا این آثار برای خواهران هم برقرار است؟ در ایام معذوریت باید کاری کنند؟ ۳. بهترین وقت برای زیارت آل یاسین، زیارت عاشورا و سجده یونسیه چه موقع است؟ ۴. کجا شما را ملاقات کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. إن‌شاءاللّه با نیّت خیر اثر خود را به همراه خواهد داشت. ۲. فرق نمی‌کند، در ایام معذوریت هم وظیفه‌ای ندارند. ۳. بستگی به روحیه‌ی خودتان دارد. بر روی عصر جمعه یا بین‌الطلوعینِ صبحگاهان فکر کنید. ۴. نماز صبح را در مسجد خدیجه‌ی کبری «سلام‌اللّه‌علیها» هستم. موفق باشید

نمایش چاپی