بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
28197

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: ۱. بابت توجه و نگاهتان در مورد سوال ۲۷۷۹۰ تشکر می کنم از همان شب گشایش هایی پیش آمد که مدت ها منتظرش بودم ان شاءالله که قدردان باشیم. ۲. مدت ها این سوال برایم مطرح بود که چرا اغلب مسولین جمهوری اسلامی در نظرها متنفر می شوند اما یکی مثل حاج قاسم شهید این جور دلها رو فتح کرد و محبوب دلها شد که الحمد الله بعد از مطالعه کتاب بصیرت حضرت زهرا سلام الله علیها به جوابم رسیدم و آن میزان تبعیت از ولی فقیه بود. شخصی مثل حسن روحانی که الحق و الانصاف کارش خوب نبود، جایگاه مسولیت در جمهوری اسلامی مخصوصا ریاست جمهوری جایگاه خطیر و مقدسیست که جز با دستور و الهام الهی نباید به آن نزدیک شد. ۳. متاسفانه جایگاه ولایت فقیه در جمهوری اسلامی دارای اختیارات محدودی است که باید اختیاراتش بسیار بیشتر از این بوده باشد. ۴. باید شب و روز به خاطر مظلومیت مولایمان امام علی علیه السلام که مظلومیت بشیرت است تا روز قیامت همراه با سر چشمه اشک حضرت زهرا سلام الله علیها گریه کرد. این طالب بدم المقتوله باالمدینه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله با روشی که رهبر انقلاب به نور حضرت مهدی علیه السلام آری به نور حضرت مهدی پیشه کرده‌اند، از بسیاری از غرب زدگی‌ها آزاد می‌شویم. موفق باشید

 

27652

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: درباره بحث انحطاط و تعالی تمدن ها و جوامع بر پایه قرآن و مبنای قرآن پایه، حضرتعالی کتاب یا مقاله خاصی را پیشنهاد می‌کنید یا از خود حضرتعالی در این باب مطلب و مبحثی هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم کتاب «تمدن‌زایی شیعه» و کتاب «امام خميني «رضوان‌اللّه‌تعالي‌عليه» و سلوک در تقدير توحيدي زمانه» افقی را در این رابطه به میان می‌آورد. موفق باشید

27590
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: ۱. آیا مرتبه ی حقیقت قرآن و حقیقت اهل بیت علیه السلام از منظر عرفانی نسبت به هم اولویت دارند؟ یا یکی از این دو بالاتر است؟ ۲. محل صدور قرآن از منظر عرفان از کدام یک از مراتب تجلی حضرت حق بوده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فکر می‌کنم با توجه به ثقلین‌خواندن آن دو حقیقتِ سنگین، یکی را می‌توان آینه‌ی تمام‌نمایِ دیگری گرفت به همان معنا که مولایمان فرمودند قرآن ناطق منم. ۲. قرآن از محل الوهیتِ حضرت حق یعنی اسم «اللّه» صادر شده است به همان معنایی که در قرآن داریم: «قُلْ هَٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ» بگو: طریقه من دعوت است به سوی «اللّه». موفق باشید

27292

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: نزدیک سه ماه پیش پدرم برای یک عمل سرپایی به بیمارستان رفتند. رفتن ما به بیمارستان برای این عمل همانا و نزدیک ۴۰ روز بستری بودن پدرم در آی سیو و نهایتا فوت ایشان همانا. در این ۴۰ روز می توانم بگویم خداوند توفیق دعا کردن به شیوه های مختلف و ختم های مختلف را به ما عنایت کرد. به طرز عجیبی هر دعا یا مجلس مجربی می‌شنیدیم شرایط انجام آن فراهم می شد. شاید در عمرم هیچ گاه اینگونه با امید دعا نکردم و در این مدت آنقدر از نظر پزشکی امیدوار و ناامید شدیم که می‌توانم بگویم ترک خوردیم ولی باز از خدا ناامید نشدیم اما نشد. و حالا نمی‌دانم چطور توجیه کنم آن همه دعای مستجاب نشده را. اگر قرار نبود مستجاب شود چرا خدا خواست این همه با امید صدایش بزنیم؟ از نظر اعتقادی دچار مشکل شده ام. خیلی مواردی که در دین به صورت قطعی گفته شد خلافش را تجربه کردم. نه دعایم زیر قبه امام حسین (ع) مستجاب شد نه تربت امام حسین (ع) شفا داد نه دعای دل شکسته مستجاب شد نه دعای کسی که با امید و حسن ظن خدا را صدا زد مستجاب شد نه اندوه دل کسانی برطرف شد که حدیث کسا خواندن. هر بار به آن قسمت حدیث کسا می رسم که پیغمبر قسم می‌خورند با تمام امید می‌خوانم ولی بسیاری وقت ها نمی شود. در حال حاضر دیگر هرچه از احادیث و روایات می شنوم با خودم می‌گویم معلوم نیست بشود و دوباره تا خلافش اتفاق افتاد توجیهش می‌کنند. می خواستم سیر مطالعاتی را ادامه دهم ولی احساس می کنم این سوالات نمی گذارد رابطه من و خدا درست باشد. لطفا مرا راهنمایی کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی تقدیری مشخص در صحنه است، با دعا تغییر نمی‌کند ولی شرایط دعا فراهم می‌شود تا زمینه‌ی اُنس با خدا شکل بگیرد و آن مرحوم هم در سیر خود بهتر سیر کند. موفق باشید

27105
متن پرسش
سلام و عرض ادب: از دوستان خودی، شکایتی دارم و از شما می خواهم ما را نصیحت بفرمایید، چرا که در این مباحث خودم را بسیار هم زبان می بینم با مرحوم سلمان طاهرزاده. آخر چرا مدعیان انقلابی باید عوض اینکه فکر خودسازی و رشد انقلاب خویش باشند روز و شب به دنبال حرف و حرف بازی‌ و ایراد تراشیهای بیخود برای هم هستند؟! برخی از مذهبی ها خود را خلاصه کرده اند در نقد دیگران! علم خود را در نقد بقیه می دانند! منظور بنده نقد نکردن نیست، مقصودم افراط است. آن قدر که از این دست رفتار ها آسیب دیده اند جوانان و جذب انقلاب و اسلام ندشه اند که انسان می سوزد و می سازد! یک بنده خدایی به من می گفت میدانی چرا با مذهبی ها حرف نمی زنم؟ گفتم چرا؟ گفت بخاطر نیس زبانشان. تا دهانم را باز می کنم یا نقد می کنند یا در دهانم می زنند، یا میلیونها حرف برای نفی حرف من می آورند! می گفت من می دانم حرف من درست نیست، ولی نمی دانم چرا اینها اینگونه رفتار می کنند! نمی دانم چرا برخی مذهبیون ما وقتی وارد مثلا دینداری عمیق تر می شوند ، عُجب می شود جزو لاینفک روحشان. و اصلا بقول آن روایت: گناهی که سر عبد را پایین نگه دارد بهتر از ثوابی است که عجب بیاورد. متاسفانه گرفتار عجب بسیار بزرگی هستیم در بعض مذهبی هایمان. ریشه این رفتارها کجاست ؟ برای در مان چه باید کرد؟ ولله انسان هرقدر خود را میابد از خود و حرف خود و اسم خود بیزار می شود، چطور می شود که شخص غوطه ور در معرفت النفس هم که هست، باز درگیر من است و منیت! می خواستم کمی از ریشه این موضوع از شما بپرسم. ریشه های رذیله ای آن که ازکجا شروع می شود و به چه چیزها آسیب می زند و چگونه رفعش کنیم؟ بخصوص که برخی مطالعات عمیق تر می کنند، دیگر خدا را بندگی نمی کنند!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته همین‌طور است که می‌فرمایید و به همین جهت کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ» تدوین شد. عرایض نسبتاً مفصلی در شرح آیات ۱۱ سوره‌ی جاثیه برای توجه به این ضعف شده است که صوت آن را در جلسات ۴ و ۵ آن سوره می‌توانید دنبال بفرمایید. راهِ حل همان است که قرآن در آن آیه به ما متذکر شده است. در ضمن خوب است به توصیه‌ی امام سجاد «علیه‌السلام» به یکی از یاران‌شان که ذیلاً خدمتتان می‌آورم توجه بفرمایید که چگونه حضرت آن بنده‌ی مؤمن را که گویا گرفتار همین سخت‌گیری‌ها بوده است؛ متذکر راه دیگری می‌شوند که آن، گشودگی نسبت به خلق خدا است. موفق باشید  

 «دَخَلَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمِ بْنِ شِهَابٍ الزُّهْرِيُ‏ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ «عليه السّلام» وَ هُوَ كَئِيبٌ حَزِينٌ فَقَالَ لَهُ زَيْنُ الْعَابِدِينَ«عليه السّلام» مَا بَالُكَ مَغْمُوماً؟ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ غُمُومٌ وَ هُمُومٌ تَتَوَالَى عَلَيَّ لِمَا امْتُحِنْتُ بِهِ مِنْ جِهَةِ حُسَّادِ نِعَمِي وَ الطَّامِعِينَ فِيَّ وَ مِمَّنْ أَرْجُو وَ مِمَّنْ أَحْسَنْتُ إِلَيْهِ فَيُخْلِفُ ظَنِّي فَقَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع احْفَظْ عَلَيْكَ لِسَانَكَ تَمْلِكْ بِهِ إِخْوَانَكَ قَالَ الزُّهْرِيُّ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي أُحْسِنُ إِلَيْهِمْ بِمَا يَبْدُرُ مِنْ كَلَامِي قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ إِيَّاكَ أَنْ تُعْجَبَ مِنْ نَفْسِكَ بِذَلِكَ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَتَكَلَّمَ بِمَا يَسْبِقُ إِلَى الْقُلُوبِ إِنْكَارُهُ وَ إِنْ كَانَ عِنْدَكَ اعْتِذَارُهُ فَلَيْسَ كُلُّ مَنْ تُسْمِعَهُ شَرّاً يُمْكِنُكَ أَنْ تُوَسِّعَهُ عُذْراً ثُمَّ قَالَ يَا زُهْرِيُّ مَنْ لَمْ يَكُنْ عَقْلُهُ مِنْ أَكْمَلِ مَا فِيهِ كَانَ هَلَاكُهُ مِنْ أَيْسَرِ مَا فِيهِ ثُمَّ قَالَ يَا زُهْرِيُّ أَمَا عَلَيْكَ أَنْ تَجْعَلَ الْمُسْلِمِينَ مِنْكَ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ بَيْتِكَ فَتَجْعَلَ كَبِيرَهُمْ بِمَنْزِلَةِ وَالِدِكَ وَ تَجْعَلَ صَغِيرَهُمْ بِمَنْزِلَةِ وَلَدِكَ وَ تَجْعَلَ تِرْبَكَ مِنْهُمْ بِمَنْزِلَةِ أَخِيكَ؟ فَأَيَّ هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَظْلِمَ وَ أَيُّ هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَدْعُوَ عَلَيْهِ وَ أَيُّ هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَهْتِكَ سِتْرَهُ وَ إِنْ عَرَضَ لَكَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ بِأَنَّ لَكَ فَضْلًا عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَهْلِ الْقِبْلَةِ فَانْظُرْ إِنْ كَانَ أَكْبَرَ مِنْكَ فَقُلْ قَدْ سَبَقَنِي بِالْإِيمَانِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ فَهُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ إِنْ كَانَ أَصْغَرَ مِنْكَ فَقُلْ قَدْ سَبَقْتُهُ بِالْمَعَاصِي وَ الذُّنُوبِ فَهُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ إِنْ كَانَ تِرْبَكَ فَقُلْ أَنَا عَلَى يَقِينٍ مِنْ ذَنْبِي وَ فِي شَكٍّ مِنْ أَمْرِهِ فَمَا لِي أَدَعُ يَقِينِي لِشَكِّي وَ إِنْ رَأَيْتَ الْمُسْلِمِينَ يُعَظِّمُونَكَ وَ يُوَقِّرُونَكَ وَ يُبَجِّلُونَكَ فَقُلْ هَذَا فَضْلٌ أَخَذُوا بِهِ وَ إِنْ رَأَيْتَ مِنْهُمْ جَفَاءً وَ انْقِبَاضاً فَقُلْ هَذَا لِذَنْبٍ أَحْدَثْتُهُ فَإِنَّكَ إِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ سَهَّلَ اللَّهُ عَلَيْكَ عَيْشَكَ وَ كَثُرَ أَصْدِقَاؤُك وَ فَرِحْتَ بِمَا يَكُونُ مِنْ بِرِّهِمْ وَ لَمْ تَأْسَفْ عَلَى مَا يَكُونُ مِنْ جَفَائِهِمْ وَ اعْلَمْ أَنَّ أَكْرَمَ النَّاسِ عَلَى النَّاسِ مَنْ كَانَ خَيْرُهُ عَلَيْهِمْ فَائِضاً- وَ كَانَ عَنْهُمْ مُسْتَغْنِياً مُتَعَفِّفاً وَ أَكْرَمَ النَّاسِ بَعْدَهُ عَلَيْهِمْ مَنْ كَانَ مُتَعَفِّفاً وَ إِنْ كَانَ إِلَيْهِمْ مُحْتَاجاً فَإِنَّمَا أَهْلُ الدُّنْيَا يَتَعَقَّبُونَ الْأَمْوَالَ فَمَنْ لَمْ يُزَاحِمْهُمْ فِيمَا يَتَعَقَّبُونَهُ كَرُمَ عَلَيْهِمْ وَ مَنْ لَمْ يُزَاحِمْهُمْ فِيهَا وَ مَكَّنَهُمْ مِنْ بَعْضِهَا كَانَ أَعَزَّ وَ أَكْرَمَ‏  ( الإحتجاج على أهل اللجاج، ج ‏۲، ص: ۳۲۰)

امام باقر «علیه السلام» می فرمایند: ابن شهاب زهرىّ بر امام سجّاد «عليه السّلام» وارد شد در حالى كه بسيار محزون و غمبار بود، پدرم بدو فرمود: تو را چه شده كه اين چنين محزونى؟! گفت: اى زاده رسول خدا، غمها و غصّه ‏هايى است كه پيوسته از جهت حسودان بر نعمت و طمعكاران در موقعيّتم بر من وارد مى‏ شود، تا جايى كه ديگر به هيچ كس اعتماد ندارم.

حضرت سجّاد عليه السّلام فرمودند: زبانت را حفظ كن تا دوستانت را بدست آورى.

زهرىّ گفت: اى زاده رسول خدا، من در كمال خوش زبانى با اينان رفتار مى‏ كنم.

حضرت فرمود: هيهات هيهات! مبادا مبتلا به عجب شوى، و نكند كلامى گويى كه مخالف دلشان باشد، هر چند عذر آن نزد تو باشد، چون تو قادر نخواهى بود به تمام مخالفين خود عذرت را بنمايى و حرف را روشن كنى.

سپس فرمود: اى زهرىّ، كسى كه از نظر عقل به كمال نرسيده، زودتر به وادى هلاكت مى ‏افتد.

زهرىّ! چرا أهل اسلام را همچو أهل و خانواده خود نمى ‏بينى؛ كه بزرگشان را همچون پدر، و كوچكشان را همچون فرزند، و همسانشان را همچون برادر در نظر بگيرى، در اين صورت بكداميك از ايشان حاضرى ستم كنى، يا نفرين نموده يا آبرويش را ببرى؟!!.

اگر مبتلا به وسوسه ابليس شدى كه تو از ديگران برترى، ببين اگر آن بزرگتر از تو بود بگو: او پيش از من أهل ايمان شده و كردار صالحش بيشتر از من است. و اگر كوچكتر از تو بود بگو: من بيش از او مرتكب معصيت شده‏ام پس او بهتر از من است. و اگر همسان تو بود بگو: من به گناه خود يقين دارم ولى در باره او شكّ دارم، چرا يقين خود را با شكّ عوض كنم.

اگر ديدى أهل اسلام تو را تعظيم مى‏ كنند و مورد احترام خود قرار مى ‏دهند بگو:

اين فضل را آنان قائلند، و اگر از اينان ستم و ناراحتى به تو رسيد بگو: اين بخاطر گناهى است كه مرتكب شده‏ ام. كه اگر تو اين گونه رفتار كنى خداوند زندگى را بر تو آسان گرفته و دوستانت را بسيار مى ‏نمايد، و از اعمال نيك اينان خوشحال شده و به هيچ وجه از ستم اينان تأسّف نخواهى خورد. و بدان كه كريم ترين فرد بر مردم كسى است كه خيرش بسيار و از اينان بى ‏نياز بوده و عفيف باشد، و پس از او كسى است كه عفيف باشد هر چند بديشان نيازمند باشد، زيرا أهل دنيا به اموال خود عشق مى‏ ورزند، پس هر كه مزاحم معشوقه اينان نشود بر ايشان كرم كرده، و هر كه علاوه بر عدم مزاحمت چيزى به اموالشان نيز اضافه كند عزيزتر و كريمتر بر ايشان مى ‏باشد.

27098

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت شما استاد بزرگوار: ۱. با توجه به اینکه اختلافاتی که در متن زیارت عاشورا هست شما کدام نسخه را صحیح می دانید و خودتان می خوانید؟ ۲. تجلی انوار الهی بر قلب سالک به چه معناست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرح زیارت عاشورا عرایضی شده است. با توجه به آن عرایض به نظرم به همان صورت که در مفاتیح هست یعنی لعن و سلام و سجده‌ی آخر؛ بیشتر مؤثر خواهد بود. بهتر است که اول و ثانی و ثالث را قابیل و قاتل حضرت زکریا و قاتل حضرت علی «علیه‌السلام» بدانیم. ۲. موضوعی است چشیدنی و در راه سلوک برای سالک پیش می‌آید. موفق باشید

26688
متن پرسش
با عرض سلام و ادب: انتظار حداقلی و حداکثری از دین (دین حداقلی یا دین حداکثری) به چه معنا است و آیا دین پاسخگوی تمامی نیازهای کوچک و بزرگ فردی و اجتماعی انسان خواهد بود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جریان حد اقلی و حد اکثری از دین یک نگاه انحرافی است که بنده بیشتر از آقای دکتر سروش می‌شنوم؛ اگر حضرت حق رب ما است و او است که ابعاد وجودی ما را می‌شناسد و به ثمر می‌رساند باید در همه‌ی ابعاد که دین خدا برای ما به ظهور آورده‌، از دین تبعیت کنیم مگر آن‌جایی که خود دین رخصت داده‌است که خودمان انتخاب نماییم. موفق باشید

26531
متن پرسش
با سلام: منظور از بدن عقلی چیست؟ (اینکه می گویند انسان دارای بدن مادی، بدن مثالی و بدن عقلی است؟)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بدن عقلی، معنا ندارد، همان بدنِ برزخی است که سراسر تعقل می‌کند. موفق باشید

26042

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز بر مبنای فرمایش شما که می فرمایید مسیحیان و یهودیان را خداوند همین دینشان را اگر صادقانه اجرا کنند و تسلیم باشند قبول می کند پس باید گفت غیبت آنها هم مانند مسلمانان حرام است و آبروی آنها محترم. درست است؟ (چون در معراج السعاده جمله ای دارد که می فرماید غیبت شیعه حرام است). لطفا یه توضیحی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: غیبتِ فاسق که از گناه‌کردن إبایی ندارد غیر از غیبت انسان‌های شریفی است که سعی دارند آبروی خود را حفظ کنند. موفق باشید

25928
متن پرسش
سلام علیکم: ما بعد از خواب و در عالم خواب به کجا می رویم و چه اتفاقی می افتد؟ عالم خواب چیست و کجاست؟ متشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه انسان نزد خودش هست، چه در خواب و چه در بیداری. در این مورد بد نیست به کتاب «ده نکته در معرفت نفس» رجوع شود. موفق باشید

25599

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام خدمت استاد عزیز: منظور از تجلی خدای سبحان در وجود ما چیست؟ ۱. ما جزئی از ذات خدای سبحانیم؟ آیا این مستلزم جسمانیت یا ترکیب نیست؟ ۲. ما خارج از ذات خدای سبحانیم؟ آیا این مستلزم محدودیت خدای سبحان نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد باید مطالعاتی را دنبال کنید تا به جواب این سؤالات برسید. پیشنهاد بنده مطالعه‌ی «برهان صدیقین» با شرح صوتی آن است که هر دو بر روی سایت هست. متن «برهان صدیقین» را در کتاب «از برهان تا عرفان» دنبال کنید. موفق باشید

25529

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم وقتتون بخیر استاد جان: در مورد افراد معمولی که بعضا گناهانی هم دارند می توان هر مصیبتی سرشان آمد گفت به خاطر گناهشان است؟ خدایی که رب است ممکن است برای ارتقاء درجه آنها را دچادر مصیبت کند؟ آیا این مساله فقط مختص اولیاء خداست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! همین‌طور است که می‌فرمایید ما چنین حقی نداریم که این‌طور قضاوت کنیم، مگر برای فاسقِ معاندی مثل صدام، که خداوند خواست عبرت روزگار باشد. موفق باشید

25494
متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت. یک مدت دغدغه ای دارم که مدتیه درگیرش هستم. لطفا راهنمایی کنید. با توجه به خصوصیت و قدرت نفس بر اینکه همزمان در یک لحظه هم می بیند و هم می شنود و هم می نویسد و هم فکر می کند و هم حرف می زنیم و شاید پای خود را هم تکان دهیم، و در تمام این امور نفس بطور کامل و تمام حضور دارد آیا می توان گفت همزمان دو کار را با حضور و توجه انجام داد. مثلا ما خانمها (به علت کمبود وقت) آیا همزمان می شود با کارهای خانه (ظرف شستن و سبزی پاک کردن و جارو کردن که برای نفس ملکه شده،) به صوتهای شما و دیگر بزرگان در باب معرفت نفس گوش کرد؟ یا این باعث عدم حضور و توجه می شود و باعث عدم توحد می گردد. چگونه است که بزرگانی در حین انجام کاری، نماز نافله و یا مستحبات دیگری (ذکر و صلوات) انجام می دادند و مصداق لا یشغله فعل عن فعل می شدند. چگونه می توان به این مقام لایشغله رسید؟ لطفا بطور واضح برایم روشن کنید که سخت درگیرم. حلال کنید. خدا خیرتان دهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به توحید فکر کنید که جامع همه‌ی اسماء است در عینِ یگانگی. هر اندازه انسان توجه توحیدی خود را با عبور از تعلقات دنیایی رشد دهد، کاری او را از کاری باز نمی‌دارد زیرا همه‌ی کارها را در وَجهِ توحیدی خود می‌بیند یعنی دستش در کار، و دلش با یار است. کافی است شما در عین مثلاً ظرفشویی دل‌تان را در بستر توحید محفوظ بدارید، آن‌وقت می‌توانید به آن صوت‌ها هم گوش فرا دهید. موفق باشید 

25491
متن پرسش
با سلام: چه فرقی بین بدن مثالی با بدن اخروی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بدن اخروی دارای شدتِ وجودی بیشتری است. موفق باشید

25446

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد جان: چیکار کنیم که بوی امام زمان بگیریم؟ اون عشقی که امام به موجودات دارن چجوری ذره ایش در وجود ما میتونه به دست بیاد و ما هم دلسوز بندگان بشیم؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: با رعایت احکام الهی و به‌دست‌آوردن معارف ربّانی به امامی که در اوج معارف و رعایت شریعت است می‌توان نزدیک شد و احساس حضور آن حضرت را در خود یافت. موفق باشید

24561

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: جواب سوال ۲۴۵۴۰ نه در سوالات هست نه در جیمیلم. جیمیل رو هم چک کردم سالمه ولی هنوز جواب نیومده. لطفا برایم ارسال کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور جواب داده شد: ۲۴۵۴۰. باسمه تعالی: سلام علیکم: در ماندن یا به شهررفتن به هر صورت جمع‌بندی به صورت جمعی باشد یعنی خودتان به تنهایی تصمیم نگیرید. ولی به نظر می‌آید تجربه‌ی خوبی بوده است که اولاً زندگی در شهرستان را تجربه کرده‌اید و ثانیاً با اُنس با ارحام، عواطفی را برای خود شکل داده‌اید که نیاز است تا آخر آن را حفظ کنید حال چه در شهرستان بمانید و چه در شهر. موفق باشید

33124
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استادِ عزیزتر ازجان، استاد طاهرزاده: در تعریف عصمت متکلمان قائل به «عصمت موهبتی» که به صورت دفعی و همیشگی است، هستند و در مقابل می‌گویند فلافسفه «عصمت اکتسابی» را که ملکه پرهیز از گناه است و تدریج الوصول است و احتمال زوال هم دارد و ضمانتی در جلوگیری از خطا و اشتباه در آن وجود ندارد را قبول دارند. و گفته شده می‌تواند هر دو در یک شخص جمع شود و تعارضی ندارد (کتاب معارف و عقاید ۴ بحث نبوت مرکز مدیریت حوزه علمیه)، حال سوال این است که آیا تعریفی که راجع به عصمت ارائه شده از طرف فلاسفه صحیح است؟ و دوم اینکه اگر تعریف را قبول کنیم، یعنی ائمه اطهار اول عصمت اکتسابی را کسب کردند و بعد موهبتی و یا اول موهبتی و بعد اکتسابی؟ اگر اول عصمت اکتسابی را بپذیریم؛ یعنی اول ائمه اطهار نأعوذباالله خطا داشته اند سپس عصمت اکتسابی و بعد موهبتی! و اگر اول عصمت موهبتی را بپذیریم، ائمه جبراً عصمت داشته اند و خب فضیلتی نیست و البته عصمت اکتسابی معنایی ندارد. بنابراین آیا تعریف عصمت اکتسابی از طرف فلاسفه کج فهمی شده!؟ ویا قضیه چیز دیگریست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه عرایضی در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» شده است که نکاتی از آن خدمتتان عرضه می‌گردد: موفق باشید

در موضوع انتصابي‌بودن امام باید گفت: وقتي متوجه باشيم امام بايد معصوم باشد و بايد افضل انسان‌هايِ روي زمين باشد، مي‌پذيريم كه شناخت او از طريق مردم ممكن نيست لذا بايد يا توسط پيامبر كه قله‌ي علم و عصمت است، معرفي گردد و يا از طريق امام قبلي كه علم و عصمت او كامل است، شناخته شود و امام نيز با كارهاي فوق العاده‌اي كه عقل قانع شود، ارتباط خود با قدرت كل را ثابت كند. پس چون امام خليفه‌ي خدا و رسول خدا است ـ و نه خليفه‌ي مردم ـ و چون او معصوم است و مردم قادر به تشخيص مقام عصمت نيستند، بايد او از جانب خدا انتخاب شود و پيامبر او را به مردم معرفي نمايد، يعني به اصطلاح، امام بايد «منصوص» باشد. امام رضاu در اين رابطه مي‌فرمايند: «اِنَّ الامامة اَجَلُّ قَدْراً وَ اَعْظَمُ شَأْناً وَ اَعْلي مَكاناً وَ اَمْنَعُ جانِباً وَ اَبْعَدُ غَوْراً مِنْ اَنْ يَبْلُغَهَاالنّاسُ بعقولهم اَوْ يَنالُوها بِآرائِهم اَوْ يُقيموا اِماماً بِاخْتيارهم»[1] امام از نظر قدر و شأن و منزلت بالاتر از آن است كه عقل مردم به آن ب خداوند در قرآن مي‌فرمايد: «...اِنَّما يُريدُاللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا»[2] اي اهل البيت؛ فقط و فقط خداوند خواسته تا شما را از هرگونه پليدي بزدايد و اعتقاد باطل و اثر عمل زشت را از شما پاك كند و شما را به موهبت عصمت اختصاص دهد. با دقت در آيه‌ي تطهير نكات زير مورد توجه قرار مي‌گيرد. «رِجْس» از نظر لغت چون با «ال» آمده، يعني هرگونه پليدي جسمي و روحي. يعني اهل البيت (ع) را خداوند از هر گونه پليدي پاک کرده است.

چون اراده و خواستن در آيه‌ی تطهیر را منحصر به اهل البيت (ع) كرده و گفته «اِنَّما»، پس اولاً: اين تطهير، آن تطهير عمومي كه خداوند براي همه‌ي مسلمين اراده كرده، نيست، و اگر اين تطهير همان تطهيري بود که براي سايرين خواسته ديگر مقام خاصي براي اهل البيت محسوب نمي‌شد. ثانياً: چون خداوند تشريعاً طهارت و تزكيه را براي همه‌ي انسان‌ها خواسته، پس طهارتي که در اين آيه براي اهل‌البيت (ع) اراده کرده، تطهير تشريعي نبوده بلكه تطهير تكويني است، يعني طهارت و عصمتي است موهبتي كه در اثر آن، نيروي فوق‌العاده باطنيِ عصمت در آن‌ها ايجاد شده است، تا آن‌ها نمونه‌ي كامل صحيح زندگي كردن براي بشريت باشند.

در رابطه با اعتقاد به وجود انسان‌هايي که خداوند به نحوه‌ي خاصي برگزيده، موضوع مخلَصين در قرآن است.

شيطان مي‌داند كه از بين بنـدگان خدا فقـط يك گروه هستنـد كه هيچ ابزار و امكاني براي گمراهي آن‌ها در اختيار ندارد و آن «مخلَصين» هستند و لذا به خداوند عرض کرد: «فَبِعِزَّتِكَ لَاُغْوِيَنَّهُمْ اَجْمَعين، اِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ»[3] به عزت تو همه را گمراه مي‌كنم مگر بندگان مخلَص را. مخلَصين آن‌هايي هستند که خداوند در آن‌ها تصرف خاصي دارد و هيچ‌كس در آن‌ها سهمي ندارد تا شيطان بتواند در آن‌ها تصرف کند. اگر به معني «مخلَص» توجه شود، متوجه خواهيد شد كه مخلَص‌بودن غير «مخلِص»بودن است. همّت براي خوب‌شدن مربوط به مخلِصين است و نه براي مخلَصين، بلكه مخلَصين برگزيدگاني هستند كه خداوند براي خود خالص كرده و هيچ‌كس در آن‌ها سهمي ندارد، بلكه آن‌ها به دليل مخلَص‌بودنشان آينه‌ي خواست و رضايت خدايند و هركس خواست رضايت خدا را جلب کند، بايد حركات و افكار و عقايد آن‌ها را ملاك قرار دهد. مشخص است كه اين مقام يک مقام اكتسابي نخواهد بود، بلكه موهبتي است، هرچند آن‌ها با اختيار خود بايد اين عصمت را حفظ نمايند و مسلّم حفظ كردن عصمتِ موهبي مشكل‌ترين كار ممكن براي بشريت است، زيرا حفظ عصمت به اين معنا است که يك لغزش نبايد از آن‌ها سر بزند. در همين رابطه است که عارفان گفته‌اند:

محنت قرب ز بُعد افزون است

جگر از محنت قربم خون اسـت

هسـت در قرب همه بيم زوال

نيست در بُعد جز امید وصــال

حفظ حالت قرب از آن جهت جگر سالک را خون مي‌کند که با يک خطا از آن مقام سقوط مي‌نمايد.

در زيارت، خطاب به امامان (ع) عرض مي‌کنيم: «السَّلامُ عَلَيكُمْ يا نُورَاللهِ في ظُلُماتِ‌الاَرض» سلام برشما اي نور خدا در ظلمت‌هاي زمين. «بِكُمْ يُسْلَكُ اِلَي الرِّضْوان» به كمك شما راه رضايت الهي طي مي‌شود. و يا مي‌گوييم: «حَفَظَةً لِسِرِّه وَ خَزَنَةً لِعِلْمِه» شما نگهبان سرّ الهي و معدن علم او هستيد.

 

[1] - اصول كافي، ج 1، ص 198.

[2] - سوره‌ي احزاب، آيه‌ي 33.

[3] - سوره‌ي صاد، آيات 82 و 83.

32853
متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: ایام به خیر. استاد من سالها دغدغه ندانستن وظیفه ام را داشتم و همه اش در جا می‌زدم. تا روزی که به لطف خدا حج بیت الله الحرام نصیبم شد و وظیفه برایم روشن شد الحمدلله الان مدتی است که وظایف گوناگونی روی دوشم احساس می‌کنم (اعم از مادرداری، همسرداری، بچه داری و وظایف اجتماعی) اما در حد و حدود این وظایف مستأصل شده ام. تا فرزند جدید می آوریم نگران نرسیدنم به مادر هستم تا مشغول نوشتن می‌شوم نگران نرسیدن به بچه ها تا مشغول هماهنگی و شرکت در جلسات مرتبط با موضوع جمعیت می‌شوم نگران نرسیدن به همسر و... این گونه است که انکار در حال زندگی نمی‌کنم و در لحظه نمی‌دانم به کدام عمل برسم و چطور بین وظایفم جمع ببندم. موقع انجام دادن هر وظیفه نگران وظایف دیگر هستم و به فکر گذشته یا آینده و لذت عمل به وظیفه را نمی‌چشم. استاد میشه بهم وقتی بدهید حضوری در این موضوع خدمت برسم و بیاری خدا قلبم از نور کلامتون روشن بشه؟ ممنون که دعامون می‌کنید. عاقبت تون به خیر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نیاز به ملاقات حضوری نیست. بیشتر باید به حضوری که در سوره مرسلات بحث شد، توجه کرد. به همان معنایی که «کاری از کاری بازمان ندارد» و این یعنی حضورِ  توحیدی که در وصف حضرت حق مولایمان علی «علیه السلام» می فرمایند: «لَا يَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ » کاری او را از کاری باز نمی دارد زیرا در مقام توحید هر چیزی در اندازه خودش مدّ نظر انسان قرار می گیرد. به همان معنایی که عقل و شرع جایگاه هر چیزی را روشن می کنند. آری! کار آسانی نیست ولی سلوک توحیدی خود به خود چنین احوالی را برای انسان پیش می آورد و حتی به الهاماتی مفتخر می گردد. عمده استقرار در همان حالت توحیدی است که به تعبیر آیت الله حسن زاده موجب می شود تا «دست در کار و دل با یار» باشد.  موفق باشید

32232

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: آیا این بیان صحیح است که از کتاب جریان شناسی آقای خسروپناه می‌گویند جریان عقلانیت اسلامی شامل حضرت امام خمینی رحمت الله علیه، شهید مطهری و رهبر معظم انقلاب، ایت الله جوادی آملی معتقد به سازگاری دین و مدرنیته است (و سازگاری دین و مدرنیته و به نفع دین را مد نظر دارد و دغدغه دین و مدرنیته را دارد) و در حالی که جریان تجدد ستیزی فلسفی (حذف مدرنیته) شامل فرهنگستان علوم اسلامی به ناسازگاری دین و مدرنیته قائل است و در واقع جریان تجدد ستیزی فلسفی داره راه دیگه از راه جریان عقلانیت اسلامی (حضرت امام خمینی رحمت الله علیه، شهید مطهری و رهبر معظم انقلاب) را حرکت میکنه؟ و هم چنین در رابطه با موضوع مطرح شده در کتاب ها و مطالب تون هم معرفی فرمایید بسیار سپاس گزارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته آری! نمی‌توانیم بیرون از تاریخ مدرن در جهان حاضر شد و همان‌طور که فرموده‌اند حضرت امام و رهبر معظم انقلاب حقیقتاً متوجه این امر شده‌اند که در همین تاریخ باید نظر به وجوه قدسی بشر امروز کرد و واقعاً برای خود بنده نیز مسئله است که چگونه فرهنگستان به‌کلّی فلسفه را اعم از فلسفه اسلامی و فلسفه غرب را نفی می‌کند. موفق باشید

31712
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت استاد گرامی و ضمن تشکر فراوان: اگر حضور در اربعین امام حسین علیه السلام را زمینه ایی برای صدور تفکر انقلاب اسلامی در عصر امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بدانیم آیا می توان این دوری که با کرونا ایجاد شده را فرصتی بدانیم برای عمق دادن معرفت توحیدی خود و جامعه مان برای نقش آفرینی و تحقق تمدن نوین اسلامی و به عبارتی دیگر عدم آن نگاه توحیدی ناب محمدی (صلوات الله علیه) را مانع نقش آفرینی درست در زمانه خود و عدم حضور در میدان اربعینی بدانیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در نگاه توحیدی گویا حضوری دیگر در مقابل ما گشوده شده تا در دل آنچه با رخداد اربعینیِ این سال‌ها پیش آمد با حضور و گشایشی گسترده‌تر بین خود ولی با روحی اربعینی حاضر شویم و همین نسبت را إن‌شاءالله با مردم جهان شکل دهیم. موفق باشید

31423

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
حضرت استاد سلام علیکم: بعضی از مشایخ سلسله‌های تصوف از جمله (نعمت اللهیه) معتقدند انسان مسلمان مومن به حساب نمی آید مگر اینکه با ولی زمان بیعت کند که منظورشان هم بیعت با قطب زمان در آن سلسله است یا کسی که از طرف او مجاز به بیعت گرفتن باشد. مستندشان هم آیه «الذین یبایعونک تحت الشجره» است و اینکه فعل مضارع بکار گرفته شده دلیل استمرار دارد. آیا این بدعت محسوب نمی شود و آیا ایمان مگر غیر از اعتقاد قلبی و شهادتین زبانی و عمل به احکام شریعت است؟ خواهشمند نظر مبارک را به عنوان حجت شرعیه برای اینجانب بفرمایید. قربان سرتان. زیارات و سوگواریهایتان قبول.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این زمانه پذیرفتن ولایت نایب امام که در جواب سؤال 31418 نقش ایشان مطرح شد، عملاً نوعی بیعت با رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» است. تصور بنده آن است که آن نوع قطب‌بازی‌ها بیشتر نوعی بیعت باید باشد. موفق باشید

31350
متن پرسش
پرسش: با آرزوی سلامتی برای حضرت عالی دو نکته برایم این روزها جدی شده است: ۱. حال خودم و پیچیدگی گرفتاری‌های نفسم و غفلتها و غرورهایم را که می‌نگرم، بعد از سخنان علما که متوجه واقعیتهای خود می‌شوم نگران و مایوس می‌شوم از پیچیدگی راه اصلاحم! و نشاطم می‌رود. ۲. یقین دارم که با صعود در منازل ایمان ابتلا و امتحان و رنج بیشتر می‌شود فلذا از این ترس، دچار حال عجیبی شده ام که عمدا پا به عرصه ی رشد و اصلاح خود و ارتقاء ایمان نمی‌گذارم چرا که از امتحان و ابتلا خوف دارم و راحتی کنونی را نمی‌خواهم به خطر بیاندازم. ۳. از افزایش سن خود و رسیدن به ۳۰ سالگی بشدت می ترسم. گاهی عادات سخیفی از دوران گذشته که گمان بر محو آن ها داشتم چون آتش زیر خاکستر بیرون می آید و از ملکه شدن می ترسم و از رکودی که موجب می شود این عادات دوباره سر بیرون آورد می ترسم. ۴. برای ایمان تازه کردن و جهش از رکود نفس و به حرکت آمدن چه کنم؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به ما فرموده‌اند رعایت حرام و حلال شرعیت الهی را فرو گذار نکنیم و در حدّ ممکن از مکروه فاصله بگیریم و به مستحبات نزدیک شویم و این، تمام سلوک است. موفق باشید

31249
متن پرسش
سلام علیکم: استاد تو اوایل کتاب «مبانی نظری و عملی حب اهل بیت» گفتید که: وقتی متوجه شدیم محبوبی جز خداوند برای انسان قابل تصور نیست و قلب باید با آن اُنس بگیرد و نه عقل، می‌فهمیم چرا برای رسیدن به محبوب حقیقی مان باید «از مسیر محبّت اهل البیت علیهم السلام این راه را طی کنیم.» سوالم اینه که آیا این مثل واسطه کردن بین خدا و انسان نیست؟ (مثل کاری که با حضرت مسیح کردن و گفتن عیسی پسر خدا...، یا مشرکان که میگفتن «ما نعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی»)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض شد ائمه «علیهم‌السلام» واسطه فیض و آیات تامّه الهی هستند و این غیر از بت‌هایی است که در عرض خداوند و مستقلاً پرستیده می‌شوند به بهانه آن‌که انسان را به قرب انسانی می‌رسانند و یا این‌که حضرت عیسی «علیه‌السلام» را به عنوان پسر خداوند عملاً در عرض خداوند قرار می‌دهند، و این متفاوت است با مظهریت اولیای معصوم که مظهر اسمای الهی هستند. موفق باشید

30947

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد جان: طاعاتتون قبول. نظرتون راجع به کتاب مژده ظهور و آقای سید سلیمان تنکابنی و سایت آخرالزمان که مطالب ایشون رو مینویسه و یه سری پیش بینی هایی بر پایه نجوم دارن چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده می‌توان مطلب را طور دیگری دید. مژده ظهور همین انقلاب اسلامی است با رهبری نایب حضرت. و در همین مسیر است که به لطف الهی آرام‌آرام شرایط ظهور حضرت فراهم می‌شود و ان شاءالله چشم‌مان منوّر به نور حضرت می‌گردد. موفق باشید

30718

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: در یکی از سوالات خوندم که فرموده بودید بیماری، معلول روی برگرداندن خداست من پانزده ساله بیمارم و واقعا هم می‌دونم انسان درستی نبودم هر دکتری رفتم هم خوب نشدم. آیا اگر به سمت خدا برگردم، خدا هم نظرش را به سوی من باز خواهد گرداند و بیماری من رفع خواهد شد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه این‌طور نیست که علت بیماری‌ها، عدم توجه حضرت حق باشد. بعضاً مانند حضرت ایوب «علیه‌السلام» قضیه، قضیه‌ی امتحان و ابتلای الهی است. آری! اگر ما در بیماری‌های خود نسبت خود را هرچه بیشتر با خداوند زلال و پاک نگه داریم، اگر همان بیماری در راستای امتحان و ابتلا باشد، بهره‌های بسیاری نصیب انسان می‌شود. موفق باشید

نمایش چاپی