بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
30941

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: پسر هفده ساله ام، خواهر اولش که ده سال کوچکتر است را پس از تولد سومین فرزندم در دو سال قبل به هیچ وجه نمی تواند تحمل کند و او را موجودی خبیث و شیطانی می‌داند و در یاداشت های شخصی اش حتی فکر قتل و از بین بردن خواهرش را در ذهن می پروراند. هر چه فکر می‌کنم چرا به این مرحله رسیده، تنها احتمالی که می دهم اینست که سحر یا دعایی شده باشد، خواهش می کنم در این خصوص از حضرت آیت الله برایم مشاوره بخواهید که چه کنم که کار به جاهای بدتر نکشد؟ مدام در منزل دخترم زیر کتک برادرش است و پسرم هم برای اینکه مراعات من و همسرم را بکند بیستر خودش را در اتاقش حبس می کند تا چشمش به خواهرش نیفتد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که این سایت مربوط به حضرت آیت الله حسن‌زاده «حفظه‌الله» نیست. در این رابطه که می‌فرمایید خوب است با مشاوری حاذق و متدیّن مشورت بفرمایید تا به نحوی مثلاً با هدیه‌ای که از طرف آن دختر به برادرش می‌دهد، ارتباط آن‌ها کمی نرم شود. موفق باشید

30448

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی: عده ای قائل بر این هستند که وقتی شخصی وارد یک سیر معرفتی می شود و می خواهد این سیر را شروع کند. باید برای مدتی از کثرات و مسائلی که انسان رو از وحدت دور می کند (مثل اخبار و فضای مجازی و ...) فاصله بگیره. و حداکثر تمرکز خودش رو روی موضوع خاص بگذاره تا به یک پختگی نسبی برسه. از طرفی در روایت داریم که امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: شبهات به کسی که زمانه خود را بشناسد هجوم نمی‌آورد. برای اینکه زمانه خود رو بشناسیم باید اخبار و حوادث موجود رو پیگیری کنیم و در فضای مجازی مشغول باشیم. به خاطر همین در فضای مجازی و اخبار و اطلاعات آنچنان در معرض بمباران اطلاعات قرار می گیریم که از سیر مطالعاتی باز می مونیم. سوالی که داشتم این است که چگونه بین این دو را جمع کنیم؟ و یا اینکه بهتر نیست برای مدتی به دور از این قیل و قال ها به دنبال سیر مطالعاتی باشیم و بعد وارد این عرصه بشیم؟ ببخشید که مزاحم شدم. التماس دعا. یا حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم بشر امروز آنچنان وسعت و ظرفیت دارد که با برنامه‌ریزیِ لازم این امور را با هم جمع کند. موفق باشید

30436

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم جناب طاهر زاده: آیا اساسا علمی به نامِ عرفان نظری وجود دارد؟ خواندن شهود دیگران چه کمکی به ما می‌تواند بکند؟ برخی نظر دارند که بعضی علوم رفتنی هستنند و نه گفتنی، از جمله عرفان نظری و خداوند باید در را بگشاید نه اینکه ما با خواندن شهود دیگران (که نمی‌دانیم درست است یا غلط) دنبال راه بگردیم. نظر شما در مورد ماهیت و کاربرد و فایده عرفان نظری چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تجربه‌ی شهود دیگران، کارساز است تا خود را در جهان معنوی آن‌ها جستجو کنیم. به‌خصوص ادعیه‌ی توحیدی که راهی است به سوی جهان کیفیت‌ها. موفق باشید

30419
متن پرسش
سلام: در ارتباط با سوال ۳۰۳۹۲ راجع به قرض الحسنه فرمودین: قرض الحسنه همیشه قرض‌الحسنه باید باشد. ولی وقتی با تورم روبه‌رو هستیم، اگر قرض‌دادن‌ها طوری باشد که تورم در آن لحاظ شود، شاید انگیزه‌ی قرض‌دادن‌ها بهتر شکل بگیرد. ولی به هر صورت آن کسی که با فرض تورم قرض می‌دهد، در این شرایط ثواب دو چندان می‌برد. مطابق بیانات مقام معظم رهبری حفظه الله و طرح کلی مراحل انقلاب اسلامی در سال ۷۹ و نیز در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی مراحل خودسازی، جامعه پردازی و تمدن سازی، حیات انقلاب اسلامی اکنون در مرحله تحقق دولت اسلامی و اداره امور جامعه بر اساس اسلام می باشد. آنجایی که مدل صحنه خودسازی محور را مخالفت با هوی نفس می دانیم در جهت تقرب الی الله همان هم در دولت سازی و جامعه سازی و تمدن سازی وجود دارد. آنجایی که شهادت و ایثار در جامعه محترم است پس در مسائل فردی نیز مناسبات باید بر اساس ایثار و احسان و مقاومت باشد. آنجایی که ساختارها و مدل اداره بانکی با توصیه ها و روش های خودسازی در تعارض است حداقل باید هشیارانه پیوست های جبرانی تضعیف هوی و تقویت تقوی تضعیف شاخص های تمدن غرب و تقویت شاخص های تمدن اسلامی را پیشنهاد و برقرار نمود و خردمندانه رفت به سمت رسیدن به مدل متناسب با جامعه تمدنی توحیدی و تحقق آن نه روش منفعت طلبانه را جولان داد. نمی شود محتوی الهی ولی شیوه اداره مبتنی بر هوی و منفعت طلبی خودخواهی باشد. آنجایی که خود سازی مبتنی بر تقوی و انگیزه های درونی می باشد ساختارها و نحوه مدیریت و برنامه های اداره جامعه نیز باید در مسیر و جهت اهداف عالیه الهی و تحقق آرمان های انقلاب اسلامی باشد روش اداره جنگ در دوران دفاع مقدس نیز تمدن ساز بود، بهترین فرماندهان با کمترین حقوق و حضور حداکثری بدون اجبار تا شهادت. روشی که هوی نفس در آن تقویت گردد و انگیزه های درونی و الهی در آن تضعیف می شود انسان ساز و تمدن ساز نیست در مقابل آن است. و من الله التوفیق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً درست می‌فرمایید. آری! آن‌کس که تا این اندازه متوجه شده که برای تحقق جامعه‌ی اسلامی حقیقتاً باید در میدان ایثار قدم زد، یقیناً بهره‌ی زیادی همانند برکاتی که شهدا نصیب خود کردند از زندگی می‌برند. از آن طرف باز نباید از این موضوع غفلت کرد که برای تمدن‌سازی باید احوالات انسان‌های متوسط را هم در نظر گرفت که تا آن حدّ حاضرند در کار قرض‌الحسنه وارد شوند، که نفعی نبرند، نه آن‌که ضرر کنند. موفق باشید

30015

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد اصغر طاهرزاده عزیز! لطفاً پاسخی به این شبهه بدهید! ✳️ ملاصدرا: خداوند جسمی الهی است! / حاشیه آیت الله خویی بر این قول
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب ملاصدرا را باید بر مبنای نظریات فلسفی او فهمید و اصطلاحات خاصی که در آن فلسفه به‌کار می‌رود. هرکسی متوجه‌ی نظرات او نمی‌شود. به همین جهت حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در نامه‌ای که به گورباچف نوشتند، متذکر شخصیت جناب ملاصدرا شدند. موفق باشید

29923
متن پرسش
سلام علیکم: شهادت صدیقه کبری (س) و سالگرد شهادت شهیدان مقاومت رو تسلیت عرض می‌کنم. امشب به بهانه سالگرد حاج قاسم مد نظرم آمد دلنوشته ای بنویسم و خدمت او، ارادت خودم رو ابراز کنم و تا حد ممکن از مکنونات قلبم و حسی که نسبت به تاریخی که او طلایه دارش بود بگم و متن زیر رو نوشتم که نمی‌دانم چه حد این حس من را به حادثه تاریخی عروج او توانسته نشان بدهد اما ان شاء الله که موثر باشد: یکسال از هجرت سرخ آن مرد که تجلی ربیون بود و «فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل الله» وصفش بود می‌گذرد و امان از آن جمعه خونین. امان از بی قراری ما در مسیر وصال و انتظار یار که به سرخی خون روشن شد و قلوب را به خود آورد و متذکر عهد قدسی ساخت. و امان از آن جمعه خونین که مدام ندبه خوانان اما با شوری حماسی می‌خوانیدیم: «أَيْنَ قاصِمُ شَوْكَةِ الْمُعْتَدِينَ» این حال جمعه است که هر چه انسان راه قدس و افلاک را در پیش گیرد جمعه ها بیشتر خود را می یابد و اسرار عالم بر او هویدا می‌گردد چرا که جمعه روز به صحنه آمدن روح انسان و روح جهان یعنی آن موعود هماره قائم است و روز ارتباط غیب و شهودست و ما در فقدان آن سردار عزیز بیشتر این امر را در یافتیم. حاج قاسم و حاج ابومهدی و شهدای همراه شان، حجت هایی بودند که خداوند در دل عصر انقلاب اسلامی گشود تا بر ما هویدا کند این سنتش را و به ما بشناساند راز ملکوتی این نهضت را: «وَ إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بي‏ وَ بِرَسُولي‏ قالُوا آمَنَّا». آری! قاسم و ابومهدی همان اصحاب شمس تابان ولایت بودند که خداوند در فکرهایشان با آنان نجوا می‌کرد و تجلی می نمود و آنان نیز دریافتند رازی در عالم است و نفحاتی که باید خود را در معرض آن قرار داد. اما آن راز و نفحه چیست و چگونه بر آنان آشکار شد؟ اینجا کسی باید سخن بگوید و توصیف کند این امر را که خود تجلیات آن انوار الهی و نفحات قدسی را دیده و به صحنه آورده باشد و چه کس بهتر از آوینی که سیدالشهدای اهل قلم است توانست این اسرار و حکمت ها که هدف و گوهر حیات تمام شهیدان بود را برای ما توصیف و تبیین کند؟ آوینی می نوشت در عالم، رازی است که جز به بهای خون آشکار نگردد و حال شاید بتوان دریافت چرا این میزان حاج قاسم بی قرار بود و می‌نوشت «آه مرگ خونین من! زیبای من! کجایی؟ مشتاق دیدارتم.» ولی چرا این راز جز به بهای خون آشکار نمی‌شود و مگر این راز چقدر عظمت دارد که چنین طریق خونینی دارد؟ نقل است جمعی خدمت علامه طباطبایی (ره) می‌رسند و از ایشان می‌پرسند آن اسم اعظم بین اسماء الحسنی الهیه چیست و علامه می‌فرماید: «بهاء». چنانچه خداوند خون بهای حسین (ع) شد و او را ثارالله خطاب کرد و خداوند بهای هر انسانی است که به تعبیر حضرت روح الله (ره) آنچنان که در اسرار الصلوه نوشت، داغ و ذلت بندگی را بر ناصیه خود بنشاند و جز اراده الهی چیزی نخواهد و عبدی بی اراده مقابل اراده و سنن حق تعالی گردد آنگاه است که صاحب خانه اجازه تصرف به انسان می‌دهد و قلب و چشم و عقل او را قدسی و وارد به باطن و ریشه های عالم می‌کند. آری بحق که «العبودیه جوهره کنها الربوبیه» و اگر حاج قاسم مظهر عبودیتی که به ربوبیت رسیده، نبود، چگونه به احدی الحسنین رسید و هم با حیات و مجاهدتش حجابهای ولایت الهی که همان طواغیت و فرعون های عصر اند را مغلوب ساخت و جنگ های سی ساله شان را در طی سه سال به زمین زد و هم با شهادتش یوم الله پشت یوم الله دیگر خلق شد؟ اگر جز این نیست چرا او و همسنگرانش را گردان همیشه پیروز ثارالله می‌خوانند و مانند ستاره های درخشان بر آسمان دفاع مقدس می درخشند؟ او دریافت «زمین سراسر صحرای عرفات است که تو با خطاب اهبطوا بر این سیاره رنج فرود آمده ای» و با اخلاصش اثبات کرد «که نفس توجه به سوی جهتی خاص لازمه انصراف وجه از جهات دیگر است» و بحق او جز به وجه باقی حضرت حق به کدام وجه دیگر نظر و توجه داشت؟ الحق آن نمازها و قنوت هایش تجلی این بود که «نماز بلندترین فریادهاست و قامت ما به بلندای نمازست یعنی قدرت ما را باید در نمازمان جست». و عجیب است این سخنان از آوینی است که دو دهه پیش از سردار به مقتل عشق رفت و ولی سخنانش توصیف حال تمام شهدا ویژه خودش و حاج قاسم است. آری! راستی از همین رو بود که او گوش در عالم ملکوت داشت و دهان در عالم ملک و آنچه را از ملکوت باز می شنید باز گو می‌کرد و اگر این کشفی یقینی نبود چگونه سه بار قسم جلاله خورد که از مهمترین شئون عاقبت بخیری در ارتباط قلبی و عملی با ولی فقیه است و او را ستون خیمه ای می‌دانست که اگر آسیب ببیند، تمام حرم ها و حریم ها فرو می‌ریزد و اینجاست که هشداری قاطع در وصیت نامه اش می‌دهد که اگر عمل و سخن ما تضعیف گر ولایت فقیه باشد، مغضوب نبی اکرم (ص) و تمام شهدای این مسیریم. آری!جز آنکه متصل به ریشه های هستی است چنین حکمت های نغزی بر نمی آید... سردار قلوب ما، وارث شبها و روزهایی است که دوکوهه و اروند و هویزه، میزبان اصحاب خمینی بود و سجده های شبانگاهان آن عباد الله الصالحین، واسطه اتصال ارض و سماء می‌گشت و او اگر در کنار اروند در جمع دوستان رزمنده اش چنان اشک می‌ریخت و از خداوند طلب می‌کرد به ایمان قلب شهدا و اسلام ما، شهادت را روزی مان گرداند، سخن ها در دل داشت و مکاشفه ها بر او گشوده شد. و راستی دوکوهه همچنان قصد نداری با ما سخن بگویی و مهر سکوت از لب برگشایی و رازهای خلقت که به بهای خونهایی مثل سردار تا ابد سرافراز ما آشکار می‌گردند را بازگویی؟ مکنونات خود را بگو و با من سخن بگو دوکوهه... آن عزیزی که حجت انقلاب و انقلابیگری مان شد، تاریخی را یافت که شهادت پایانش نیست بلکه آغاز و تولدی دیگرست در جهانی فراتر از آنکه عقل زمینی به آن راه یابد و او نیز از همان بچه های قرن چهاردهمی بود که کره زمین سالهاست انتظار آنان را می‌کشد تا بر خاک این سیاره مبتلا، قدم نهاده و عصر جاهلیت و بی خبری ثانی را به پایان برسانند. و او بر ما این راز آشکار می‌کرد که بگذار دشمنان پر هیمنه دل به انواع توطئه هایشان دل خوش کنند و انسانهایی نیز به آیینه زنگار گرفته فطرت شان توجه نکنند؛ ما را چه باک که در پرتو الطاف توحیدی، مشق تمدن سازی می‌کنیم تا در رکاب آن امام منصور من اهل بیت محمد (ص) سرافراز گردیم. و چه کس را باور این بود که مستضعفان و ابوذرهای به ربذه تبعید شده تاریخ، قد علم کنند و ندای «تقوموا لله مثنی و فردی» سر دهند و انسداد تاریخی جاهلیت مدرن را بشکنند و موازنه جهانی را تغییر دهند و دهکده و فرهنگ واحد جهانی را با اختلال مواجه سازند. دنیا، وارونه است و متفرعنان و طواغیت و آنانکه عقل شان راهی به مراتب قدس ندارد، بر آن حاكمیت دارند، اما چه غم که صالحین و مستضعفین وارث زمین خواهند بود و طلیعه‌ آن از هم‌اكنون در انقلاب اسلامی ایران ظهور یافته است. هر چند غم خواریم و نگران و غصب ناک که در مهد انقلابی که سلیمانی پرورست، هنوز هستند آنان که در سیطره عهد طاغوت اند و سعی دارند با اتصال به مصادر و مناصب، روح عافیت طلب و قدرت طلب شان را خشنود سازند یا گشودگی و روشن بینی در راستای تداوم این نهضت ندارند یا حتی امور زمینی را منفک از امور قدسی و ملکوتی می‌دانند حال آنکه تاریخ آینده، تاریخ سلیمانی هاست؛ تاریخ آنان که اهل دسته بندیها و خطوط فرعی و غیر اصیل و شعارهای انحرافی و عقول غیر قدسی نیستند بلکه اهل خط امام (ره) اند نه یک کلمه بیشتر و نه کمتر. و حال خاتمه کلام درباره حاج قاسم این امت، باز هم از سید شهیدان اهل قلم باشد که نوشت: « هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره‌ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه‌ خاك جریان دارد، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. این بندگان مخلص خدا طلیعه‌دار نورند و با دست آنان است كه صبح شكافته می‌شود و تاریخ به عاقبت كار خویش نزدیك می‌گردد."
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با حاج قاسم معلوم شد مکتب حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» چه توانایی‌هایی در خودْ نهفته دارد و در حقّانیت این مکتب همین بس که چنین افرادی را می‌تواند بپروراند که این‌چنین در تاریخ خود حاضر می‌شوند و متوجه‌ی افق‌هایی می‌گردند که به تمام معنا، معنای زندگی را و معنای حقیقت را می‌توانند درک کنند.

  این نکته‌ی بسیار مهمی است که وقتی انسان نداند آرمان‌ حقیقی‌اش چه باید باشد، سرگردان اهداف تهی می‌شود و عملاً خود را در امورِ پراکنده، پراکنده می‌کند و برای نجات از این پراکندگیِ شخصیت، حضرت احدیت جان و قلب انسان را به سوی خود جلب می‌کند، تا انسان از پراکندگی شخصیت نجات یابد و به خود آید. به خودآمدن، همان احیاء و زنده‌شدن قلب است. زیرا در آن صورت توجه جان انسان به حقیقتِ یگانه‌ی عالم می‌افتد و احساس زنده بودن قلب، در خود انسان پیش می‌آید و در این حال چشم انداز و میدان دید انسان تنها حقیفت خواهد شد و هرجا آن را بیابد می شناسد.

مهم آن‌جا است که هرکدام سعی کنیم تکلیف‌مان را نسبت به حقیقت بدانیم و دائم به این فکر باشیم که خودمان حجاب حقیقت نباشیم تا از تجلیات انوار الهی که ما را متوجه چشم اندازی می‌کند که در پیش روست، استفاده کنیم و افق عالم را صبح طلوع حقیقت در نظر بگیریم و هم‌اکنون از آن بهره‌مند شویم. در آن صورت خدا را در تاریخ‌های مختلف و در مناظر مختلف نظاره خواهیم کرد.

فهمِ شأن خدا در هستی به این معنا است که انسان به اقتضای ذاتش که وجودی است گشوده، می‌تواند تجلیّات انوار الهی را در خود احساس کند و با همه‌ی موجودات که بهره‌ای از وجود دارند رابطه برقرار کند و آن‌ها را بفهمد و نسبت به وجودِ آن‌ها فکر کند و با موجودات گفتگو نماید. در این حالت است که انسان می‌یابد چگونه تشییع‌کنندگانِ سردار، مظهر انوار الهی بودند.

ما انسان‌ها هر بار حینِ رو برو شدن با یک رخداد تاریخی و یا انسانی بزرگ، چیزی متفاوت را می فهمیم. تعدد دلالت‌ها هر بار یک تعدد تاریخی است. این تعدد از این‌جا ناشی می‌شود که هر بار به گونه‌ای متفاوت از سوی تجلیات الهی مورد خطاب قرار می‌گیریم و این است که باید بدانیم از حاج قاسم سخن‌گفتن تمام شدنی نیست. هرچند سخن بس بسیار است و هر اندازه از حاج قاسم سخن بگوییم، از خودِ گمگشته‌ی خود بیشتر سراغ گرفته‌ایم. موفق باشید

29129
متن پرسش
سلام علیکم: در رابطه با مبحث خواب چند سوال برام پیش اومده: ۱. چطور میشه که انسان وقتی می‌میرد می‌بیند که می‌میمرد و در واقع جسمش را که از آن جدا شده می‌بیند ولی هنگام خواب یا بیهوشی جسمش را نمی‌بیند که خواب است یا در تخت بیمارستان بیهوش است؟ ۲. کارهایی که انسان هنگام خواب انجام می‌دهد بدون اینکه خودش متوجه باشد مثل خاراندن خود، پتو کشیدن روی خود، پهلو به پهلو شدن، یا حتی بعضا حرف زدن با خود یا... را چگونه توجیه می‌کنید؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در خواب و بیهوشی، هنوز تعلّق و توجه روح به بدن هست و آن دوگانگی که بتوانید بدن را از خود جدا بنگرید، صورت نگرفته. ۲. مربوط به روح است که بدن را تدبیر می‌کند. موفق باشید

28871

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد: یک موضوعی که با گذشت زمان دچار آن شدم این است که نمی‌توانم درک کنم که خدا و امام زمان چه حسی نسبت به من دارند. در گذشته این طور فکر می‌کردم که مانند مادری مهربان هستند و آنها به ما مشتاقند که این تفکر فکر می‌کنم باعث شده بود که عبادات من همراه با عشق باشد و احساس بهتری داشتم. اما متاسفانه با گذشت زمان و یادگیری معارف بصورت نصف و نیمه این احساس را می‌کنم که خدا و یا امام زمان (چون انسان کامل است) به یک نحوی صفت غنی الحمید بودن آنها بیشتر ظهور دارد و در بی‌نیازی از ما بدون هیچ حس و عاطفه ای و این باعث شده عباداتم سرد و بیروح بشه آخر مگر می‌شود با خدا یا امام زمان بی‌نیاز از غیر ارتباط عاشقانه برقرار کرد؟ این رابطه که در گذشته دو طرفه بوده و حس می‌شده الان کاملا یک طرفه شده و سرد و خشک. نمی‌دانم واقعا چرا این تفکر از ذهنم خارج نمی‌شود؟ ۱. استاد این مشکلاتی که برای شخص در مسیر می‌افتد را باید به حساب اشتباه خود گذاشت یا قضا قدر و توحید افعالی (من که به اراده خودم نخواستم اینطور شود) یا در کل آفاتی که در مسیر برای شخص پیش می‌آیند و شخص را از حرکت باز می‌دارند را چه بگوییم توحید افعالی یا... شخص که همیشه بر خدا توکل می‌کند پس چرا دچار افت می‌شود. «الیس الله بکاف عبده» ۲. آیا واقعا همین طور است یعنی خدا و امام زمان عاطفه دارند و میشه احساس متقابل یک مادر و فرزند را برای ان مثال زد؟ ۳. در گذشته یک‌سری از آیات و احادیث قدسی خیلی من را تحت تاثیر قرار می‌داد مانند «بنده ی من! سوگند به حق خودم دوستدار تو هستم، پس سوگند به حق من بر تو، مرا دوست بدار.» یا «ای عیسی چه‌قدر نگاه‌های خود را طولانی کنم و چشم انتظار بندگانم باشم و مشتاقانه آنها را بخواهم و مردم در غفلت باشند و به سوی من باز نگردند» و...ولی فکر می‌کنم بعد از آشنا شدن با عرفان نظری و نظام تکوینی عالم و آن مفاهیم بالا دیگر رغبتی و توجهی به این مطالب عاطفی و احساسی ندارم و باعث شده خیلی آن شور و حرارت و عشق به او کم شود که خیلی سخت است. به نظر شما چه می‌شود کرد؟ ۴. یا موضوع دیگری که ذهنم را مشغول کرده این است که در مسیر گفته می‌شود که شخص در خلوت و توجه باشد پس این عمل درست است و شخص باید تمام تلاش خود را معطوف آن کند حال چرا در بعضی موارد من برخلاف میل باطنی مجبور میشم (جلوگیری از ایذا والدین) که در مجالس لغو شرکت کنم و از یاد خدا غافل بشم و تاثیر نفوس کاری با من بکند که کل عبادت و حال عبادت را از من بگیرد و نفسم را تیره کند. چرا خدا که مهربان است در تکوین عالم این چنین قدر من را اراده کرده اگر دوست دارد که به او نزدیک شوم پس چرا قهرا در شرایط غفلت قرار می‌گیرم آیا این موضوع منافی با محبت عاطفی خدا ندارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در مسیر رجوع به حضرت حق به ظهورآمدنِ ضعف‌های اخلاقی خود به خود تذکری است که بدانیم هنوز راه بدون مانع نیست یعنی «آب گِل خواهد که در دریا رود/ گِل گرفته پای او را می‌کشد». ۲. ما باید خود را شایسته‌ی نظر خدا و اولیای الهی قرار دهیم زیرا آن‌ها خوبی را در هرکس و هرجایی باشد، دوست دارند و به آن نظر محبت‌آمیز می‌کنند. ۳. نمی‌توان در «اسفل السافلین» نبود ولی باید در اسفل السافلین از عهد «احسن التّقویمی» خود غفلت نکنیم. موفق باشید

28839

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد محترم: بنده از دانشجویان ارشد رشته شیعه شناسی دانشگاه ادیان هستم. موضوع پایان نامه ام رابطه ی ایمان با مودت اهل بیت و رابطه ی عمل صالح با ولایت اهل بیت از منظر المیزان هست. می‌خواستم در این رابطه با شما مشورتی کنم و از نظرات و راهنمایی های شما استفاده کنم اگر امکان تماس تلفنی و یا پیام صوتی و تصویری از شما باشد که بهتر بتونم استفاده کنم. کتاب مبانی نظری و عملی حب اهل بیت شما رو خوندم خیلی استفاده کردم. ممنون میشم اگر در رابطه با موضوع بنده نکته ای به ذهنتان خورد بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً در رابطه با بحث‌های پایان‌نامه اگر در سایت هم مطالب را دنبال بفرمایید؛ ملاحظه خواهید کرد که هیچ‌وقت ورودی نداشته‌ام. موفق باشید

28608
متن پرسش
سلام استاد: عیدتان مبارک. استاد چه طور میشه توی این روز و کلا از امروز تا عید قربان سال دیگه نفس و منیت را ذبح کرد؟ و به قرب رسید؟ سفارش خاصی اگر دارین ممنون میشم بفرمایین
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: تا علم و فضل بینی / بی‌معرفت نشینی. یک نکته‌ات بگویم / خود را مبین که رستی. آری! اگر روی به حقیقت اندازیم همواره خود را نسبت به حقیقت، هیچ می‌بینیم و هیچ در هیچ. ولی اگر نظر به اعمال خود کنیم، همچون شیطان خواهیم گفت: «أنا خیرٌ منه». موفق باشید    

28254

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ ۲۸۲۴۰ فرمودید با قواعد و سنن عالم حوادث را تحلیل کنیم تا درگیر سطحی نگری نشویم. این قواعد و سنن عالم و روش تحلیل متکی به آنها چگونه است؟ ممکن است منبعی برای مطالعه در بین آثار خود یا منابع دیگر برای مطالعه این قواعد و سنن و تحلیل بوسیله آنها ویژه در این عصر و نقطه تاریخ، معرفی فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل حرف در قرآن است که توحید، عامل بقای هر حرکت توحیدی است که تعبیر «بالحقّ» در آن به‌کار برده می‌شود. موفق باشید

28204

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام وقت بخیر: استاد من خیلی از چیزها رو درک می‌کنم. ولی استادی نداشتم کنترل کنم و در حد فجیعی کارهام بسته شده لطفا کمکم کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد ما سیر مطالعاتی سایت برای رفقا و دوستان می‌باشد و برای رفع مشکلات از صله‌ی رحم و خوش‌رویی و تواضع نباید غفلت کرد. موفق باشید

27647

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام محضر استاد گرانقدر: چنانچه محضرتان آموخته ایم قرآن حقیفتی است از جانب حضرت حق (احکمت آیاته . . .) و ماهیتا "هدی للمنقین" است نه غیر منقین، پس چگونه می‌شود با عنایت به نامه ۴۷ نهج البلاغه «مبادا دیگران در عمل کردن از مسلمبن پیشی بگیرند» این موضوع را جمع بندی نمود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم حضرت، نسبت به هویت‌های انسانی در مقایسه با سایر انسان‌ها آن سخن را می‌فرمایند و نه در نسبت به حقیقت قرآن در مقایسه با سایر ادیان و مکاتب، به همان دلیل که ما بین اسلام به عنوان یک حقیقت و مسلمانی‌مان فاصله داریم. موفق باشید

27538

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
عرض سلام و ادب: حلال بفرمایید مزاحم وقت شریفتان می‌شوم. استاد، این درست است که در قرآن واژه طینت به کار نرفته است؟ اگر به کار نرفته است علتش چیست؟ ما در روایات واژه «طین» و «طینت» را داریم، در آیاتم «طین» را داریم پس چرا واژه طینت در قرآن به کار نرفته است؟ متشکرم. استاد خیلی ما را دعا بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. شاید ائمه «علیهم‌السلام» در مقابل سؤالات و شبهاتی که پیش آمده، لازم دیده‌اند از آن واژه‌ها استفاده کنند. موفق باشید

26436

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: مرحوم علامه طباطبایی (ره) مشارطه، مراقبه و محاسبه را شاهراه سلوک می دانند و فرمایشاتی هم در این باب داشتند. در مبحث مراقبه یک مطلبی برام پیش اومد و می خواستم ازتون هم این رو بپرسم. آیا در مراقبه، می توان گفت این امر یک امر دو جانبه است به این معنی که هم ما باید مراقب باشیم تا با تقوا از حدود الهی خارج نشویم و هم باید از خدا بخواهیم که ما را حفظ کند؛ یعنی هم ما مراقب خدا باشیم هم او مراقب ما؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار نکته‌ی دقیقی را مدّ نظر دارید زیرا «بی‌عنایت حق و الطاف حق / گر مَلک باشد سیه باشد ورق». موفق باشید

25551

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد ما توی یه آپارتمانیم. این هفته همسایه یه پارتی با صدای شدید برگزار کرد. من می خواستم برم بهشون تذکر بدم ولی همسرم اجازه ندادن. همین طور ناراحتم. نمیدونم چیکار کنم‌ خونه و بدن من همزمان می لرزید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قاعده‌ی زندگی در کنار همدیگر، رعایت حقوق یکدیگر می‌باشد. شاید اگر از طریق یک نامه‌ی دوستانه تذکر داده شود که رعایت حقوق دیگران شرطِ بلوغ انسانِ اجتماعی است؛ بد نباشد. موفق باشید

25489

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: ۱. عین وجود به الله بر می گردد یا به کنه ذات؟ ۲. حضرت حق با ما به کنه ذاتش ارتباط دارد یا با اسم الله؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به ذات برمی‌گردد. ۲. ارتباط حضرت حق با ما، تنها از طریق اسماء است، یعنی ذات به صفتِ خاص که مناسب شرایط ما باشد. موفق باشید

24712
متن پرسش
استاد عزیز سلام: شما در کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم نظرتان این است که تفکر و فلسفه دکارت باعث شروع مدرنیته به معنای حقیقی آن شده که در آن کتاب واقعا گرانمایه در مورد آن بحث شده، حال سوال من این است که چه خصوصیتی در تفکر دکارت هست که نتیجه آن مدرنیته هست؟ آیا چون دکارت در تفکر خود با توجه به اینکه به جوهر سه گانه یقینی که نفس و خدا و جهان خارج یا همان اجسام هست رسیده اما در این تفکر جایی برای عالم دینی و انبیا و عالم مجردات و خدای غیر فلسفی که در مورد مشخصه آن خدا در کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم هم جنابعالی صحبت کرده اید، نیست، می فرمایید تفکر دکارت باعث مدرنیته که با اسلام و طبیعت در تعارض است شده؟ لطفاً بنده را روشن کنید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است. دکارت منشأ سوبژه‌شدنِ عالَم شد از آن جهت که گفت من فکر می‌کنم پس هستم. یعنی بودن انسان را محدود به فکرکردن نمود و عملاً انسان را از اگزیستانسِ خود محروم کرد. موفق باشید

24278

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: وقتتون بخیر. درباره ی سیر مطالعاتی استاد سوالی دارم. آیا طبق این برنامه تا هنگامی که یه مبحث تمام نشده نباید سراغ مبحث بعدی رفت؟ مثلا تا وقتی که مباحث سیاسی اجتماعی از منظر تشیع تمام نشده نمی توان سراغ مباحث شناخت مقام اهل بیت و امامت رفت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد مباحث معرفتی باید سیر و ترتیب آن رعایت شود. ولی در مورد مسائل اجتماعی لازم نیست. موفق باشید

24192
متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید سوال ۲۴۱۵۱ را پاسخ دادین؟ بنده پیدا نکردم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور جواب داده شد: ۲۴۱۵۱. باسمه تعالی: سلام علیکم: راهنمایی بنده آن است که در این موارد باید سکوت کرد مگر این‌که مطمئن باشیم وظیفه‌ی ما تذکر است. موفق باشید

32147
متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد عزیز: آیا می توان گفت که برای اشخاصی که تجربه نزدیک به مرگ پیش می آید، بعلت قطع نسبی تعلق روح از بدن مکاشفه روی می دهد؟ نکته بعدی به نظر شما مشاهده تونل نورانی برای تعداد زیادی از تجربه کنندگان به چه علتیه؟ آیا در روایات و یات اشاره ای به مشاهده این تونل نورانی در هنگام مرگ شده است؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهم‌رفته این نوع انقطاع، غیر از شهودی است که با روش‌های سلوکی برای عرفا پیش می‌آید و مباحثی مثل مشاهده تونل نورانی، امر عادی در رابطه با موضوعی است که نفس ناطقه انسان با خودش برایش پیش می‌آید و این‌طور نیست که با حقیقتی و یا واقعیتی در بیرون از خود با آن روبه‌رو شود. موفق باشید

31847
متن پرسش

استاد گرامی دامت افاضاته سلام علیکم: سوال بنده در مورد هیولی و اعیان ثابته است۔ اگر درست فهمیده باشم از واژه هیولی به دو معنی استفاده می شود؛ یکی به معنی کلی که ماده ای باشد سراسر بالقوه که عرفاء بهش نفس رحمانی می گویند۔ و دوم مادّه رو هم هیولی می گویند چون استعداد فعلیت خاص رو داراست۔ آیا می توان گفت که معنی اول هیولیٰ یعنی مادّه اوّلیه کلی که دارای تمام استعداد های ممکن می باشد و هیولیٰ به معنی دوم یعنی مادّه دارای استعداد مشخص و محدود؟ علاوه ازین آیا می‌توان معنی دوم هیولیٰ (اگر درست فهمیده باشم) رو عین ثابت نیز تلقی نمود؟ متشکرم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید بتوان «عین ثابته» را همان مقام امکان ذاتیِ انسان قلمداد کرد به آن معنا که انسان در مقام وجود علمی‌‌اش می‌تواند وجود دنیایی خود را انتخاب کند. موفق باشید

31728

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و وقت بخیر استاد: دانشجو بودم و به این جمع بندی رسیدم که باید برم حوزه با مدرسه نمونه که سال اول تاسیسش هست مواجه شدم که به ظاهر از سیستم حوزه فعلی بهتره و همونطور که مستحضرید با مدیریت آقای فرزین هست. نظرتون در رابطه با این مدرسه چی هست؟ به نظرتون وارد بشم خوبه یا نه؟ تشکر از حسن توجهتون، التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن حدّ به روند کارها جهت مقایسه این دو کار خوب آگاه نیستم که بتوانم ترجیح یکی بر دیگری را اظهار کنم. موفق باشید

31689

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب. در موضوع اربعین حسینی: صعه صدری که در این تاریخ خود را نشان می‌دهد در زبان مردم عادی با جمله (کسی را قضاوت نکنید به سادگی) خود را نشان می‌دهد، در زبان مذهبیون هم جور دیگر. این صعه صدر که در ادامه آن آیه شریفه که نشان می‌داد به مردم هم در راستای وحی پیامبر وحی می‌شود، نشان می‌دهد به موقع مردم بعضی مسائل را زیاد تکرار می‌کنند و نباید به سادگی از کنار این صحبتهای مردم گذشت. حال سوال این است، جایگاه این صعه صدر و ارتباط آن با مسئله اربعین و ظهور حکمت خسروانی کجاست؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که جناب پروفسور هانری کربن معتقد است ایرانیان با حکمت خسروانی رسالتی را برای حضور در جهان به عهده دارند در آن حدّ که دار مستتر، ایران‌شناس فرانسوی گفته است که اسکندر می‌خواست ایران را یونانی کند، یونان را ایرانی کرد. و یا میشل فوکو معتقد است ایران، روحی است در جهان بی‌روح. موفق باشید  

30889

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی. سلام استاد عزیز: ما در کار کردن مباحث خرد سیاسی و عقل تکنیکی و مباحث از این دست باید چه رویکردی داشته باشیم که اینها ذخیره برای قیامتون باشه؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به عنوان فهم تاریخی که با انقلاب اسلامی محقق شده و می‌توان اراده توحیدی حضرت حق را در آن احساس کرد. موفق باشید

نمایش چاپی