بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
28871

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد: یک موضوعی که با گذشت زمان دچار آن شدم این است که نمی‌توانم درک کنم که خدا و امام زمان چه حسی نسبت به من دارند. در گذشته این طور فکر می‌کردم که مانند مادری مهربان هستند و آنها به ما مشتاقند که این تفکر فکر می‌کنم باعث شده بود که عبادات من همراه با عشق باشد و احساس بهتری داشتم. اما متاسفانه با گذشت زمان و یادگیری معارف بصورت نصف و نیمه این احساس را می‌کنم که خدا و یا امام زمان (چون انسان کامل است) به یک نحوی صفت غنی الحمید بودن آنها بیشتر ظهور دارد و در بی‌نیازی از ما بدون هیچ حس و عاطفه ای و این باعث شده عباداتم سرد و بیروح بشه آخر مگر می‌شود با خدا یا امام زمان بی‌نیاز از غیر ارتباط عاشقانه برقرار کرد؟ این رابطه که در گذشته دو طرفه بوده و حس می‌شده الان کاملا یک طرفه شده و سرد و خشک. نمی‌دانم واقعا چرا این تفکر از ذهنم خارج نمی‌شود؟ ۱. استاد این مشکلاتی که برای شخص در مسیر می‌افتد را باید به حساب اشتباه خود گذاشت یا قضا قدر و توحید افعالی (من که به اراده خودم نخواستم اینطور شود) یا در کل آفاتی که در مسیر برای شخص پیش می‌آیند و شخص را از حرکت باز می‌دارند را چه بگوییم توحید افعالی یا... شخص که همیشه بر خدا توکل می‌کند پس چرا دچار افت می‌شود. «الیس الله بکاف عبده» ۲. آیا واقعا همین طور است یعنی خدا و امام زمان عاطفه دارند و میشه احساس متقابل یک مادر و فرزند را برای ان مثال زد؟ ۳. در گذشته یک‌سری از آیات و احادیث قدسی خیلی من را تحت تاثیر قرار می‌داد مانند «بنده ی من! سوگند به حق خودم دوستدار تو هستم، پس سوگند به حق من بر تو، مرا دوست بدار.» یا «ای عیسی چه‌قدر نگاه‌های خود را طولانی کنم و چشم انتظار بندگانم باشم و مشتاقانه آنها را بخواهم و مردم در غفلت باشند و به سوی من باز نگردند» و...ولی فکر می‌کنم بعد از آشنا شدن با عرفان نظری و نظام تکوینی عالم و آن مفاهیم بالا دیگر رغبتی و توجهی به این مطالب عاطفی و احساسی ندارم و باعث شده خیلی آن شور و حرارت و عشق به او کم شود که خیلی سخت است. به نظر شما چه می‌شود کرد؟ ۴. یا موضوع دیگری که ذهنم را مشغول کرده این است که در مسیر گفته می‌شود که شخص در خلوت و توجه باشد پس این عمل درست است و شخص باید تمام تلاش خود را معطوف آن کند حال چرا در بعضی موارد من برخلاف میل باطنی مجبور میشم (جلوگیری از ایذا والدین) که در مجالس لغو شرکت کنم و از یاد خدا غافل بشم و تاثیر نفوس کاری با من بکند که کل عبادت و حال عبادت را از من بگیرد و نفسم را تیره کند. چرا خدا که مهربان است در تکوین عالم این چنین قدر من را اراده کرده اگر دوست دارد که به او نزدیک شوم پس چرا قهرا در شرایط غفلت قرار می‌گیرم آیا این موضوع منافی با محبت عاطفی خدا ندارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در مسیر رجوع به حضرت حق به ظهورآمدنِ ضعف‌های اخلاقی خود به خود تذکری است که بدانیم هنوز راه بدون مانع نیست یعنی «آب گِل خواهد که در دریا رود/ گِل گرفته پای او را می‌کشد». ۲. ما باید خود را شایسته‌ی نظر خدا و اولیای الهی قرار دهیم زیرا آن‌ها خوبی را در هرکس و هرجایی باشد، دوست دارند و به آن نظر محبت‌آمیز می‌کنند. ۳. نمی‌توان در «اسفل السافلین» نبود ولی باید در اسفل السافلین از عهد «احسن التّقویمی» خود غفلت نکنیم. موفق باشید

28254

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ ۲۸۲۴۰ فرمودید با قواعد و سنن عالم حوادث را تحلیل کنیم تا درگیر سطحی نگری نشویم. این قواعد و سنن عالم و روش تحلیل متکی به آنها چگونه است؟ ممکن است منبعی برای مطالعه در بین آثار خود یا منابع دیگر برای مطالعه این قواعد و سنن و تحلیل بوسیله آنها ویژه در این عصر و نقطه تاریخ، معرفی فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل حرف در قرآن است که توحید، عامل بقای هر حرکت توحیدی است که تعبیر «بالحقّ» در آن به‌کار برده می‌شود. موفق باشید

27828
متن پرسش
با عرض سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات خدمت استاد. ما معتقدیم که انبیاء و ائمه هدی علیهم السلام از کودکی قرار بر نبوت و امامت آن ها بوده است؛ همانطور که عیسی در گهواره بر نبوت خویش گواهی داد و یوسف در کودکی آن خواب عجیب را دید. اما در قرآن کریم می خوانیم: «و آمن له لوط» این که لوط قبل از نبوت خویش کافر بوده است با عقاید ما شیعیان تناقض دارد. جواب این شبهه چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت حضرت لوط «علیه‌السلام» قبل از ارتباط با حضرت ابراهیم «علیه‌السلام» در نبوتِ اجمالی خود به‌سر می‌بردند تا آن‌که مصداق آن را یافتند و آن اجمال به تفصیل درآمد، به همان معنایی که بعثت انبیاء به صورتی خاص و در زمانی خاص انجام می‌گیرد و امامت ائمه «علیهم‌السلام» بعد از رحلت و شهادت امام قبلی، به تفصیل و تعیّن درمی‌آید. موفق باشید  

27098

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت شما استاد بزرگوار: ۱. با توجه به اینکه اختلافاتی که در متن زیارت عاشورا هست شما کدام نسخه را صحیح می دانید و خودتان می خوانید؟ ۲. تجلی انوار الهی بر قلب سالک به چه معناست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرح زیارت عاشورا عرایضی شده است. با توجه به آن عرایض به نظرم به همان صورت که در مفاتیح هست یعنی لعن و سلام و سجده‌ی آخر؛ بیشتر مؤثر خواهد بود. بهتر است که اول و ثانی و ثالث را قابیل و قاتل حضرت زکریا و قاتل حضرت علی «علیه‌السلام» بدانیم. ۲. موضوعی است چشیدنی و در راه سلوک برای سالک پیش می‌آید. موفق باشید

26765

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام‌حاج آقا: الان‌بنظرتون با این شرایط داخلی و حمله به شیعیان مظلوم هندی، آیا باید بفکر نشستن در صحن مساجد بود؟ آیا نباید یک اعتراض سیاسی به خونخواهی شیعیان‌هندی بیرون شهرها و در فضای باز با رعایت بهداشت و ...انجام داد؟ آیا وقت بلند شدن و راه افتادن تا اونطرف مرزهای ایران‌ نیست؟ آیا عالَم با تمام وسعتش مسجد اولیاءالله نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دغدغه‌ی به‌جایی است. ولی ظاهراً آنچه از طریق مقام معظم رهبری و وزارت امور خارجه انجام شد، کاری است که باید انجام می‌شد. موفق باشید

26531
متن پرسش
با سلام: منظور از بدن عقلی چیست؟ (اینکه می گویند انسان دارای بدن مادی، بدن مثالی و بدن عقلی است؟)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بدن عقلی، معنا ندارد، همان بدنِ برزخی است که سراسر تعقل می‌کند. موفق باشید

26407
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام عليکم: استاد بزرگوار؛ اتحاد نفس و بدن که مرحوم صدرا مطرح کرده اند به چه معناست؟ آیا به معنای احاطه وجودی است؟ و اگر چنین است پس چگونه ممکن است پس از مرگ، تعلق نفس به بدن قطع شود و بدن تجزیه شود و چه بسا جزئی از بدن جانداری دیگر شود و نفس دیگری بر آن احاطه پیدا کند؟ و اگر بگوییم احاطه ی وجودی نیست پس اتحاد حقیقی باقی نمی ماند. مؤید باشید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب ملاصدرا اتحاد نفس و بدن را انضمامی می‌دانند. لذا در عین آن‌که نفس، می‌تواند برای تبدیل قوه‌هایش به فعل، بدن را تدبیر کند عین بدن نیست تا با ترک آن حقیقت آن ناقص گردد. موفق باشید

25811

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد، فرمودید حضرتعالی واقف هستید که چگونه باید با جوان امروز که به وسعت جهان می خواهد زندگی کند و سعه وجودی داشته باشد و مدام در یافتن جهانی بس بزرگ و شگرف است، باید گفتگو کرد تا نظر به بعد عمیق وجودیش و این جهان متعالی او و اگزیستانس شود. می شود این را تببین بفرمایید ویژه اینکه به شخصه در کارهای فرهنگی هستم و با جوانان سر و کار ویژه ای دارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از کتاب «آشتی با خدا» بگیر تا حالا، سعی‌ام در همین روش است. تبیین دین، همان حساسیت نسبت به این موضوع است که افقِ جهانی که انسان‌ها در آن زندگی می‌کنند را مدّ نظر قرار دهیم. موفق باشید

25551

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد ما توی یه آپارتمانیم. این هفته همسایه یه پارتی با صدای شدید برگزار کرد. من می خواستم برم بهشون تذکر بدم ولی همسرم اجازه ندادن. همین طور ناراحتم. نمیدونم چیکار کنم‌ خونه و بدن من همزمان می لرزید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قاعده‌ی زندگی در کنار همدیگر، رعایت حقوق یکدیگر می‌باشد. شاید اگر از طریق یک نامه‌ی دوستانه تذکر داده شود که رعایت حقوق دیگران شرطِ بلوغ انسانِ اجتماعی است؛ بد نباشد. موفق باشید

24601

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد طاهرزاده عزیزتر از جانم: حضرت استاد رحلت دردناک فرزند گرامیتان را تسلیت عرض می کنم. اینجانب از این واقعه خیلی ناراحت شدم و می گفتم ای کاش به جای فرزندتان من از این دنیا می رفتم اما مصلحت و تقدیر الهی آن بود و باید بر قضا و قدر الهی راضی باشیم. ان شاءالله خداوند صبر جمیل برایتان اعطا کند. خداوندا به خاطر این مصیبت عظیم که بر استادم وارد شده است ایشان را با امام حسین علیه السلام محشور کنید. از اذربایجان پیام می دهم راهم دور است مرا ببخشید که در مجلس ترحیم حضور نیافتم. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای شما بشوم. إن‌شاءاللّه سال‌های سال بمانید و منشأ برکاتی شوید که مرحوم سلمان‌ها قصد تحقق آن برکات را داشتند. موفق باشید

33379

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام: جناب استاد حدود یک ماه است که به درگیری درونی شدیدی مبتلا هستم. پنج ماه پیش برای اولین بار توفیق زیارت اباعبدالله نصیب بنده شد، از همان‌جا و همان وقت مدام برای زیارت اربعین دعا و نذر می‌کردم. اما اکنون چنان نسبت به مسئله‌ غافل و فراموشکار می‌شوم که نگو و نپرس... ابتدا آنقدر سهل‌انگاری کردم که قرعه کاروان دانشگاه به نام دیگران افتاد و پس از آن هم هر بار که به موضوع فکر می‌کردم، یک احساس درونی منفی شدید (چیزی شبیه به سوءظن و ترس و یاس) مانع می‌شد که از راه‌های دیگر برای ثبت‌نام اقدام کنم. نمی‌دانم این تردید که «شاید بهتر است نروم» حاصل وسوسه شیطان است یا واقعا و حقیقتا هزار و یک مصلحت هست که باید از این سفر صرف‌نظر کنم. یک پیام خبری از مرزها و وضعیت مسافران یا یک نوای نوحه‌هایی مانند «به تو از دور سلام» چنان تکانم می‌دهد و قلبم را زیر و رو می‌کند که حد ندارد اما باز منتهی می‌شود به همان درگیری درونی که در آن شکست‌خورده ترین فرد عالم می‌شوم. ناخودآگاه ذهنم به سمت مسائل دیگر فرار می‌کند تا از این کشمکش رها شود. و باز کافی‌ست نامی از امام حسین و کربلا و اربعین ببینم یا بشنوم تا دوباره دنیا روی سرم آوار شود که آخر، این رسم عاشقی ست؟! افتاده‌ام در یک دور باطل اما فرسایشی چون به هر حال زمان می‌گذرد و فرصت می‌رود و این ناآرامی دفعه بعد قوی‌تر و شدیدتر بروز می‌کند. گاهی در تصمیم‌گیری‌ها وسواس دارم اما این حجم از تردید را تا به حال تجربه نکرده بودم... از یک طرف حاضرم نصف عمرم را برای یک کربلا بدهم؛ از طرف دیگر می‌گویم شاید این آن چیزی نیست که امام از من انتظار دارد و من باید تابع اراده امامم باشم اما از کجا بدانم خواست امام چیست، نکند این افراط باشد در زیارت رفتن، نکند یک زیارت نابه‌جا و بی‌موقع باشد درحالی‌که باید می‌ماندم و به وظایفی که در سفر قبلی به اباعبدالله قول داده بودم (درس و بسیج و کلا فعالیت برای ظهور) عمل می‌کردم، می‌خواهم آنی باشم که امام از من می‌خواهد اما نمی‌توانم تشخیص دهم کدام اولویت دارد، و شیطان هم این وسط از آب گل‌آلود ماهی می‌گیرد. نام اهل‌بیت که قبلا حالم را عوض می‌کرد و «فما احلی اسماءکم» را بارها به من چشانده بود، اکنون حجم عظیمی از شرمندگی و یاس و سرخوردگی را در ذهن و قلبم خالی می‌کند. نمی‌دانم شاید مسئله به نظر جنابعالی ساده و کوچک باشد اما باور بفرمایید این آخر، به درجه‌ای از ناامیدی رسیده بودم که تصمیم داشتم شب گذشته در مجلس حضرت رقیه از ایشان مرگ خودم را بخواهم. البته ذکر مصیبت‌های اسرای کربلا منصرفم نمود و درواقع به غیرتم برخورد و شرمنده‌ام کرد که بخواهم راحت صحنه را خالی کنم و آرام بمیرم درحالی‌که می‌توانم بمانم و خونخواه اهل‌بیت باشم، آن هم بعد از آن همه قول و قرار با امام حسین و امام زمان (ع). مثل همیشه «بودن برای و به‌خاطر اهل‌بیت» شد تنها انگیزه زنده‌ماندنم، اما آن کشمکش درونی هنوز باقی‌ست... اگر بدانم وظیفه‌ام در این لحظه چیست و کلاً خواسته امامم در هر انتخاب چیست، مشکلی ندارم. اما توانایی تشخیص آن را ندارم و هم می‌ترسم که اشتباه کنم. این شک و وسواس کم‌وبیش با من هست و از بین نمی‌رود که نمی‌رود. اما در این مورد آخر که عرض کردم واقعا نفس‌گیر شده است. و هنوز هم مسئله برایم باقیست؛ امام حسین الآن از من چه می‌خواهد؟...

متن پاسخ

سمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که زیارت، نباید عادت شود احتمال دهید نرفتن آن برای شما که زمانی نیست از آن سفر برگشته‌اید؛ رجحان داشته باشد و از این جهت اصرار نکنید. بگذارید هرچه پیش آید. نهایتاً در روز اربعین حرکت به سوی گلستان‌های شهدا و زیارت آن عزیزان که نوری از حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» را در خود دارند، را از دست ندهید. موفق باشید

33248

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد وقت بخیر: برای مباحثه تربیتی کودک و نوجوان استفاده از کتب استاد عباس ولدی مناسب است یا صوت های آقای شجاعی. لطفا راهنمایی بفرمایید. و استادی گفته اند که آقای شجاعی اصل تبری در اسلام را قبول ندارند، آیا این سخن حقیقت دارد و با توجه به آن نباید از صحبت های ایشان در رابطه با مسائل تربیتی استفاده نمود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله هر دو استاد مذکور از اساتید دلسوز و صاحب‌نظر ذیل اسلام و ائمه «علیهم‌السلام» هستند. بستگی به ذوق افراد دارد که با کدام‌یک مسیر سلوکی خود را می‌توانند طی کنند. موفق باشید

32900

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: کسی در خفا گناهی رو انجام می ده (در نظر بگیرید رابطه نامشروع جنسی) و شخصی متوجه این قضیه میشه و افشا می کنه گناه کدوم یک بیشتره؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو گناهکارانند. چه کار داریم که کدام گناهشان بیشتر است؟!! آن باید نزد خدا معلوم باشد. موفق باشید

32592

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: فرمود؛ ما خسته‌اییم، خسته به معنای واقعی. عجب است از این سایت که به‌جای پرسش و به گفت‌گو نشستن با متفکری چون شما، شده‌است مخزن الاسرار دل‌های شکسته و بیشتر حیران کننده‌ی متحیرین و شاید شما استجاب دعای رب زدنی تحیرای ما باشید. از طرفی روح در بدنم نمی‌گنجد و حس پرواز با دیگران و در میان خلق به انواع کارها پرداختن و سخن گفتن و مصداق حدیث تجلسون و تحدثون بودن تمام وجودم را پر کرده است، و از طرفی خسته از همه چیز و همه‌کس و مخصوصا از خود آنگاه که میان اجتماع حاضرم و کوله‌بارم سنگین می‌شود و دلم می‌خواهد تا ابدالابد به گوشه‌ای بنشینم و بنشینم و بنشینم و این می‌سوزاندم که هر کار کنم در خسرانم، توان حرکت ندارم، توان نشستن حتی، حال می‌فهمم که شهدا عجایب این عالمند. وقتتان را گرفتم، ببخشید. اما چه کنم واقعا؟ نه توان حرکت دارم و نه مکانی برای نشستن و ماندن.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال وقتی با مطالعات دقیق و رجوع به تفاسیر قرآن در اندیشه منطقی، خود را بپرورانیم توان حضور در اجتماع انسان‌ها و گفتگو با آن‌ها در ما رشد می‌کند. البته در کار ورزش و إعمال اراده‌های ممتد به بدن، نباید کوتاهی کرد. در سخن حضرت صادق «علیه‌السلام» نیز بیندیشید که می‌فرمایند: «مَا عُبِدَ اَللَّهُ بِشَيْءٍ أَفْضَلَ مِنَ اَلْمَشْيِ» خداوند در هیچ چیزی مثل راه‌رفتن عبادت نشد که البته این نوع پیاده‌روی وقتی معنا دارد که یا به سوی کعبه باشد و یا جهت رشد فکری و معنوی. موفق باشید

32589

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: با توجه به فص آدمی و فص شیثی، رابطه بین «علم الادم اسما کلها» و عین ثابته چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم اصل موضوع را باید در فصّ عُزیری دنبال کنید. إن‌شاءالله جواب خود را می‌یابید. موفق باشید

32227
متن پرسش

با سلام و عرض ادب استاد عزیز: سوالی از محضرتان داشتم اینکه برای از بین بردن افکار و اوهام و خیالات در نماز و عبادات و زیارات چه راهکارهایی موثرترند؟ با تشکر از محضر شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدمت آیت الله حسن‌زاده این سؤال را پرسیدیم، فرمودند از کسی بپرسید که توانسته است از این مهلکه‌ها عبور کند. حاکی از آن‌که گویا این قصّه همواره کنار انسان است. بنا به گفته آیت الله بهجت، تا آن‌جا که ممکن است قبل از ورود به نماز یعنی در طول روز، طوری خود را درگیر مسائل نکنیم که آن مسائل بر روح ما غلبه کند و در نماز ما نیز حکومت از آنِ آن مسائل باشد. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» در این مورد نکاتی دارد. موفق باشید

32147
متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد عزیز: آیا می توان گفت که برای اشخاصی که تجربه نزدیک به مرگ پیش می آید، بعلت قطع نسبی تعلق روح از بدن مکاشفه روی می دهد؟ نکته بعدی به نظر شما مشاهده تونل نورانی برای تعداد زیادی از تجربه کنندگان به چه علتیه؟ آیا در روایات و یات اشاره ای به مشاهده این تونل نورانی در هنگام مرگ شده است؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهم‌رفته این نوع انقطاع، غیر از شهودی است که با روش‌های سلوکی برای عرفا پیش می‌آید و مباحثی مثل مشاهده تونل نورانی، امر عادی در رابطه با موضوعی است که نفس ناطقه انسان با خودش برایش پیش می‌آید و این‌طور نیست که با حقیقتی و یا واقعیتی در بیرون از خود با آن روبه‌رو شود. موفق باشید

31689

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب. در موضوع اربعین حسینی: صعه صدری که در این تاریخ خود را نشان می‌دهد در زبان مردم عادی با جمله (کسی را قضاوت نکنید به سادگی) خود را نشان می‌دهد، در زبان مذهبیون هم جور دیگر. این صعه صدر که در ادامه آن آیه شریفه که نشان می‌داد به مردم هم در راستای وحی پیامبر وحی می‌شود، نشان می‌دهد به موقع مردم بعضی مسائل را زیاد تکرار می‌کنند و نباید به سادگی از کنار این صحبتهای مردم گذشت. حال سوال این است، جایگاه این صعه صدر و ارتباط آن با مسئله اربعین و ظهور حکمت خسروانی کجاست؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که جناب پروفسور هانری کربن معتقد است ایرانیان با حکمت خسروانی رسالتی را برای حضور در جهان به عهده دارند در آن حدّ که دار مستتر، ایران‌شناس فرانسوی گفته است که اسکندر می‌خواست ایران را یونانی کند، یونان را ایرانی کرد. و یا میشل فوکو معتقد است ایران، روحی است در جهان بی‌روح. موفق باشید  

31454
متن پرسش
سلام: اگر عالی ترین نوع بندگی بودنی است به وسعت حضور حضرت حق و نه ترس از جهنم و نه برای بهشت، پس چرا در قرآن و یا فلسفه ملاصدرا و... شما برای تبیین آن از معاد جسمانی سخن می‌گویید و مردم را با توضیح این که هر عملی صورتی دارد به وجد می آورید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معاد جسمانی، حامل معارفی بس بلند است متذکر از آن‌که هر عقیده و عملی، جسم خود و جسم عالَم را از جنس نور و نورانیت قرار می‌دهد وقتی نگاه توحیدی و عمل، الهی باشد و این در مقابل برداشت‌هایی است که انسان تصور کند موضوعات قیامتی صرفاً انتزاعی است. در واقع معاد جسمانی خبر از بودنی توحیدی برای انسان‌ها دارد و نه باورهای توحیدی. موفق باشید

31423

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
حضرت استاد سلام علیکم: بعضی از مشایخ سلسله‌های تصوف از جمله (نعمت اللهیه) معتقدند انسان مسلمان مومن به حساب نمی آید مگر اینکه با ولی زمان بیعت کند که منظورشان هم بیعت با قطب زمان در آن سلسله است یا کسی که از طرف او مجاز به بیعت گرفتن باشد. مستندشان هم آیه «الذین یبایعونک تحت الشجره» است و اینکه فعل مضارع بکار گرفته شده دلیل استمرار دارد. آیا این بدعت محسوب نمی شود و آیا ایمان مگر غیر از اعتقاد قلبی و شهادتین زبانی و عمل به احکام شریعت است؟ خواهشمند نظر مبارک را به عنوان حجت شرعیه برای اینجانب بفرمایید. قربان سرتان. زیارات و سوگواریهایتان قبول.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این زمانه پذیرفتن ولایت نایب امام که در جواب سؤال 31418 نقش ایشان مطرح شد، عملاً نوعی بیعت با رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» است. تصور بنده آن است که آن نوع قطب‌بازی‌ها بیشتر نوعی بیعت باید باشد. موفق باشید

31208

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت! یکم. خداوند رحیم، پدر و مادر شما را بیامرزد به خاطر رشد و تربیت شما که اینقدر منشا خیر هستید برای امثال بنده! انصافا مطالب و بیانات صوتی، تصویری و مکتوب شما به بنده لذت می بخشد و روحم را سیر می دهد. دوم. استادجان، شما می گوید این تاریخ، تاریخ حضور هست نه تاریخ اطلاعات و باور. یعنی اگر می خواهیم زندگی معنا داری داشته باشیم و بودن حقیقی خود را حس کنیم باید با خود خدا زندگی کرد نه با علم به خدا و... با توجه به این بحث جدی و فوق العاده و کاربردی شما آیا می شود آقای حاج اسماعیل دولابی را با آن منش و روش و سبک فکری و عملی خاص در تبیین دین را، قهرمان آوردن مردم به حضور خدا و انس با حق دانست!؟ آیا باید زین پس در تبیین دین راه و رسم حاج اسماعیل دولابی را پیش برد!؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روش آن مرحوم همچنان‌که متوجه هستید روش خوبی است ولی چرا کار را منحصر به یک شخص بکنیم؟ بخصوص که بهترین حضور از طریق حضور در انقلاب اسلامی محقق می‌شود. موفق باشید

30448

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی: عده ای قائل بر این هستند که وقتی شخصی وارد یک سیر معرفتی می شود و می خواهد این سیر را شروع کند. باید برای مدتی از کثرات و مسائلی که انسان رو از وحدت دور می کند (مثل اخبار و فضای مجازی و ...) فاصله بگیره. و حداکثر تمرکز خودش رو روی موضوع خاص بگذاره تا به یک پختگی نسبی برسه. از طرفی در روایت داریم که امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: شبهات به کسی که زمانه خود را بشناسد هجوم نمی‌آورد. برای اینکه زمانه خود رو بشناسیم باید اخبار و حوادث موجود رو پیگیری کنیم و در فضای مجازی مشغول باشیم. به خاطر همین در فضای مجازی و اخبار و اطلاعات آنچنان در معرض بمباران اطلاعات قرار می گیریم که از سیر مطالعاتی باز می مونیم. سوالی که داشتم این است که چگونه بین این دو را جمع کنیم؟ و یا اینکه بهتر نیست برای مدتی به دور از این قیل و قال ها به دنبال سیر مطالعاتی باشیم و بعد وارد این عرصه بشیم؟ ببخشید که مزاحم شدم. التماس دعا. یا حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم بشر امروز آنچنان وسعت و ظرفیت دارد که با برنامه‌ریزیِ لازم این امور را با هم جمع کند. موفق باشید

30440

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: سوال من در مورد صحبت های چند روز قبل آیت الله علم الهدی است ۱. می‌خواستم ابتدا نظر در مورد صحت و دقت صحبت های مطرح شده بیان نمایید. ۲. اگر صحیح است اینکه تاکید می‌شود زن و شوهر به اسم کوچک یکدیگر را صدا نزنن بیشتر از باب نگه داشتن حرمت زن و شوهری است یا از باب حیا؟ ۳. با فرض صحیح بودن مطلب بیان شده از جانب ایشان، این مطلب یه دستور واجب نیست، به نظر شما آیا با توجه به هجمه های ناجوانمردانه رسانه های غربی و غرب گرای داخلی علیه دیدگاه های اسلام در مورد زن و خانواده از یک سو و معرفی کردن آیت الله علم الهدی به عنوان یک شخص تندرو توسط همین رسانه ها از سوی دیگر و استفاده از همین دستاویز ها برای فریب مردم در یزنگاه های مختلف مثلا تخریب وجهه آیت الله رئیسی در موارد مختلف آیا مطرح کردن چنین ‌موضوعاتی به صلاح است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید باید با نگاه حکیمانه سخنان خود را ارزیابی کرد تا در چنین موارد جزیی بهانه به دست کسانی‌که سعی ندارند این سخنان را حمل بر صحت کنند؛ ندهیم وگرنه به عنوان یک توصیه ممکن است قابل توجه باشد. موفق باشید

30015

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد اصغر طاهرزاده عزیز! لطفاً پاسخی به این شبهه بدهید! ✳️ ملاصدرا: خداوند جسمی الهی است! / حاشیه آیت الله خویی بر این قول
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب ملاصدرا را باید بر مبنای نظریات فلسفی او فهمید و اصطلاحات خاصی که در آن فلسفه به‌کار می‌رود. هرکسی متوجه‌ی نظرات او نمی‌شود. به همین جهت حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در نامه‌ای که به گورباچف نوشتند، متذکر شخصیت جناب ملاصدرا شدند. موفق باشید

29800

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: طلبی است که مدتهاست در جان حقیر افتاده است نمی‌دانم میسور است یا خیر و آن اینست می‌خواهم بدانم ذات حق آنا به آنا چه احساسی دارند و یک کسی که خدا هست و علم حضوری بخود دارد که فکر کنم مقام احدیت است و پیکره وجودی خود را یکپارچه می‌نگرد من هم می‌خواهم آن نگریستن را تجربه کنم. البته اگر تجربه وجودی بالاتری در مقام ذات دارد آن هم تجربه کنم. البته مستظهرید که تمنای اگزیستانسیلی وجود من بالاتر از آنست که طلبم علم حصولی نسبت به آنچه حق احساس می‌کند باشد پس اینکه بدانم خدا چه احساسی دارد کافی نیست و اگر بعلم حضوری بیابم و احساس کنم حق چه احساس می‌کند هم باز کافی نیست بنظرم طلب باید فوق احساس احساس حق باشد و قدمی بالاتر بردارم که فوق علم و وجدان باشد و شاید باید به تبدل وجود خود به خدا بیندیشم و انگار این انگاره که انگ وجود انسی در طول سیر و اینکه هرچه رویم باز شر بشری بودن زوال پذیر نیست و اینکه فرمودید عین ثابت تغییر پذیرنیست از همه اینها باید عبور کرد و نمیدانم مراحل سلوک بعدی چیست آیا رهی به ژرفناک ترین ژرفای حق هم هست یا اگر حقایقی در عرض و طول حق هستند رهی بر تملیکشان هست به هر رو فعلا گام اول خود را تمنای علم حصولی به علم حضوری حق نهادم بعد بقیه سیر که در فوق ذکر شد تا در ادامه به فوق فوق رسید و ستیغ وجودی خود را فوق وجود و عدم موجود نهم و به فوق وجود و عدم مستحیل و معدوم ره جویم و اگر فوقی برین فوق باشد باز بازم را برای شکار آن عنقا و اعلی از آن عنقا فرستم و کار به امکان و امتناعش ندارم و معتقدم سالک نباید درک وجودی خود را حد وجودی سلوک بداند و باید تمنای خود را غیرممکن ترین غیرممکن ها قرار دهد و قرار نهاییش را دران بیابد تو مگو ما را به آن شه راه نیست با کریمان کارها دشوار نیست به این بیندیشیم که برخی حد نهایی را تعین ثانی گرفتند و در نتیجه از اول بازماندند و عرفایی هم که تعین اول را مستقر نهایی خویش گرفتند طبیعتا اگر در نفس الامر برای آدمی اعلای ازآن ممکن باشد و بتواند قدم به کنه عنقای مغرب نهد که من از کرم حق دور میدانم چنین نباشد از کمال این عارفان بازخواهند ماندو میتوان اندیشید آیا استاد ازل در اندیشه تلمیذانی فروتر و فرودست است یا فراتر و فربه تر به هر حال استاد رهی برین تمناها می یابید؟ واعلی تمنای مستحیله را چه می‌دانید تا طلب کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده بهترین شکلی که این موضوع را می‌توان دنبال کرد، منزل 99 «منازل‌السائرین» می‌باشد به معنای منزل «جمع». بنده سعی کرده‌ام در جلسه‌ی پنجم سوره‌ی فتح نکاتی در این رابطه مطرح شود به این معنا که:

  این همان درکِ آرام‌آرام وحدت وجود است که هر چقدر سالک جلو برود با عمق بیشتری در آن حاضر می‌شود و جناب خواجه عبدالله انصاری در منزل «جمع» که نود و نهمین منزل از منازل صدگانه‌ی سلوک است، از آن سخن می‌گوید و می‌فرماید: «و اَمَّا جمع الوجودِ: فهو تلاشى نهايةِ الاتّصالِ في عين الوجود مَحْقاً.» و جمعُ الوجود عبارت است از تلاشی و فناءِ نهایت اتصال در عین وجود به صورت محق شدن آن علوم در عین وجود. و سپس می‌فرماید: «و الجمعُ غايةُ مقاماتِ السالكين، و هو طَرَفُ بحرِ التوحيد.» مقام جمع، غایت مقامات سالکین است و آن کرانه‌ی دریای توحید می‌باشد.

مقام جمع مقامی است که وحدت شخصی وجود در آن جریان می‌یابد و تمام ریاضت‌ها برای همین است که برای سالک جز خدا نماند و هیچ مانع و حجابی در میان نباشد.

خوب است که به اصل جلسه که در بنر سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

نمایش چاپی