به نام خدا
باسلام
به جواب سوالات 11803 و 11831 مراجعه فرمایید.
با تشکر. مدیریت سایت
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم «شرّ» عدمِ «خیر» است و مسلّم چون «عدم» غیر از «وجود» است، عدم خیر نیست و موجود شرّ از آن جهت که وجود دارد و خیر است به خدا منسوب است نه از آن جهت که نسبت به ما شرّ است. مثل سیل که از جهت آببودن خیر است، ولی آب از آن جهت که روان است نسبت به ما به عنوان سیل شرّ میشود که با درستعملکردن میتوانیم خود را در معرض شرّبودن آب قرار ندهیم. و در همین رابطه در قرآن داریم: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِنْ شَرِّ ما خَلَق» یعنی اگر در زیر سایهی حضرت حق زندگی کنید و از این طریق به او پناه ببرید از وجه شرّی مخلوقات در امان خواهید بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکر مشفقانهای است، با توجه به اینکه بنده هرگز نمیخواهم خودم و کاربران عزیز را گرفتار امور سیاسی جزیی و موسمی کنم خوب است که سایر کاربران عزیز مثل این عزیز نظر خود را در این مورد بفرمایند تا به بنده کمک کرده باشند. ما باید در هر زمانی به بهانههای مختلف جامعه را به سوی تفکری دعوت کنیم که اقتضای تاریخی است که در آن زندگی میکنند و از این طریق میتوان به شکل حضوری در ذیل ارادهی الهی قرار گرفت. آیا در این کار موفق هستم یا نه؟! آیا با ورود به چنین بحثهایی کمکی به شخصیت قدسی و معنوی کاربران در این زمانه میشود؟ یا آنها را مانند بعضی از روزنامهها مشغول امور سیاسی زودگذر میکنیم؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: علت نمیخواهد، این یک امر و احساس بدیهی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «معاد از دیدگاه حضرت امام«رضواناللّهتعالیعلیه» و یا کتاب «معاد، بازگشت به جدّیترین زندگی» که روی سایت هست و یا در جزوهی «چگونگی حیات بدن اُخروی» میتوانید موضوع را دنبال بفرمایید و جواب سؤال خود را بگیرید. علماء در این مورد مفصلاً بحث کردهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید همهکارهی عالم را خدا بدانیم و در راستای چنین عقیدهای طبق وظیفهی الهی عمل کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما باید در زیر سایهی رحمت الهی روزگار بگذرانیم تا رحمت الهی ما را بپوشاند و اگر به شجرهی ممنوعه نزدیک می شویم و رحمت الهی از ما فرو افتد خود را برهنه میبینیم و سرگردانِ جمعآوری برگهای بهشت میشویم تا به خود بگیریم. تمام دستورات الهی برای آن است که بتوانیم در زیر سایهی رحمت الهی بمانیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این سخن گرانقدر همان سخن اولیاء معصوم«علیهمالسلام» است که به ما فرمودهاند در مقابل حوائج مؤمنین نباید بیتفاوت باشید وگرنه راه بهشت را گم کردهایم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده برای چندمین بار عرض میکنم بالاخره همان عزیزانی که شما بهراحتی سخنانشان را قبول دارید مثل جناب استاد پناهیان از همین علماء و مجتهدین بهره بردهاند. سعی کنید با حضور در جلسات علماء به عمق روحی که آنها حامل آن هستند نظر کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با شما موافق هستم که باید در نحوهی حضور خودمان در این تاریخ جدّاً فکر کرد. تفکر، یک موضوع تاریخی است و انسانها و ملتها باید در بستر تاریخی که دارند مراحل تفکر را یکی بعد از دیگری طی کنند تا قدم قدم به تفکر نهایی که متناسب با اهدافی است که برای خود در نظر گرفتهاند، برسند از این رو ما باید متوجه باشیم فعلاً در کدام مرحله از تفکرِ تاریخی خود قرار داریم تا جایگاه خود را پاس داریم و موقعیّت خود را جدّی بگیریم.
در غرب وقتی رنسانس از حالت شورِ احساسیاش جلوتر آمد و به طور طبیعی به بازخوانی خود نشست، زمینه ظهور یک نوع تفکر شروع شد که حاصل آن بازخوانی، شخصیتهایی مثل هگل و شلینگ و فیخته شد که پدران فکری فرهنگی غرباند. در انقلاب اسلامی نیز این سیر در حال وقوع است ولی با رویکرد قدسیِ مخصوص به خود.
در غرب بعد از شور احساسیِ رنسانس، آرامآرام اندیشیدن نسبت به تاریخی که در آن قرار گرفتند به صورتی جدّی پیش آمد و در واقع میتوان گفت هگل و همدورهایهایش حاصل میز فکرهاییاند که بعد از آن شورِ رنسانسی ظهور کرد. این کار مهمی است که افرادِ متعلق به انقلاب اسلامی نیز بتوانند آرامآرام وارد فاز اندیشیدن نسبت به تاریخی شوند که در آن قرار دارند و معلوم است که فکرکردن فضای خاص خود را میخواهد و باید افق خاصی در میان باشد. بنده معتقدم ما نیز میتوانیم آرام آرام خود را به تاریخی وارد کنیم که تاریخ تفکر نسبت به جایگاه انقلاب اسلامی است و بدانیم انقلاب اسلامی در مسیر حرکتِ خود به جلو در حال ظهور و طلوع زمینهی تفکرِ خاصی است که میخواهد به طور همه جانبه خود را بیابد، البته نمیگویم در آن فضا قرار گرفتهایم، معتقدم در حال ورود به آن نوع فکر هستیم.
البته چون آن فکری که امثال هگل بدان نظر داشتند در زمینهای مطرح شد که از یک طرف ارسطوئی و از طرف دیگر از تثلیث کلیسائی متأثر بود، به آن نتیجهای که باید برسد نرسید و با آن همه دقت که هگل نسبت به هندسه فکری خود داشت و واقعاً هم چیز عجیب و غریبی بود. با این همه به بن بستی که آن مکتب در مقابل خود داشت و کلیسا نتوانست با طرح فلسفی سیاسی هگل خود را بازخوانی کند، کلیسا نتوانست به نتیجهای که هگل میخواست برسد، برسد إلاّ آنکه بگوئیم زمینهای شد جهت ظهور نهضت پدیدارشناسی.
هگل با آن حیطهی تفکر و عمقی که به فرهنگ غرب داد تصور میکرد میتواند همه مسائل را حل کند و واقعاً کسی که در آن تاریخ با آن اندیشه روبهرو میشد گمان میکرد هگل ابهامات حرکت مدرنیته را جهت رسیدن به مقصدی که مدرنیته برای خود طراحی کرده رفع میکند و غرب به مطلوب خود برسد. هگل یک شخصیت مذهبی است و میخواهد کتاب مقدس را به تاریخ خود برگرداند، البته جایگاه تاریخی هگل بسیار پیچیدهتر از این حرفها است که بنده بتوانم به این راحتی توصیفاش کنم. عرض بنده تنها آن است: همانطور که رنسانس در مسیر خود به منزلهایی رسید که در نهایت به هگل و امثال هگل منجر شد، ما نیز به یک معنا باید این مسیر را طی کنیم تا بتوانیم در شرایط تاریخیِ تفکرِ نسبت به انقلاب اسلامی وارد بشویم و این نشستها میتواند ما را در آن شرایطِ تاریخی قرار دهد که نتیجهاش هگل میشود، البته با رویکرد قدسیِ مخصوص انقلاب اسلامی و نظر به نور مهدی(عج)، هر چند ما هنوز به آن بلوغ از تفکر که شایسته هدف بزرگ انقلاب اسلامی است نرسیدهایم. افق ما بحمدالله حضرت مهدیg است و همین امر انقلاب اسلامی را آیندهدار کرده است. هگل به نکات ظریفی از معرفت نزدیک میشود حتی به حرفهایی که محی الدین در عرفان نظری پیش میکشد نظر دارد، ولی نمی تواند بهره لازم را از آن نکات ببرد زیرا زیرساختهای فکری فرهنگیِ لازم در آن زمین موجود نبود[1] و ما در جایی هستیم که در سیر حرکت انقلاب اسلامی میتوانیم قدرت تفکر را إنشاءالله به جامعهمان برگردانیم. با این فرض که عزیزان در شرایطی از آمادگی و تفکر قرار دارند که نحوهای از تاریخسازی به صورتی که انبیاء داشتند را در خود دارا میباشند.
موفق باشید
[1] - انقلاب فرانسه سرچشمهی تفکر هگل است و میتوان گفت انقلاب اسلامی میتواند سرچشمهی تفکری شود که روح انقلاب اسلامی را در خودآگاهی مخصوص به خود تبیین کند و به یک معنا انقلاب اسلامی، هگل خود را متولد نماید. در رابطه با شخصیت فکری هگل به کتاب «هگل» از آقای دکتر علی اصغر مصلح، از انتشارات علمی رجوع فرمائید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این حساسیت و احساس مسئولیت جنابعالی را ارج مینهم، ولی باز فکر میکنم وقتی خود مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» از قبل خبر دادند که محدودیتهایی را ایران پذیرفته است؛ ما با این دید باید به محتوای بیانیهی لوزان نگاه کنیم و فکر کنیم آیا پذیرش این محدودیتها یک نوع عقبنشینی از مواضع انقلاب است و یا اثبات دروغبودن ادعای دشمن در تسلیحاتیبودن فعالیتهای هستهای؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی در این تاریخ بستر توحیدی انقلاب شکل گرفته و انقلاب با اینهمه موانعی که استکبار و ارتجاع در مقابل آن ایجاد کرده است روز به روز حضور بیشتری در تاریخ دارد، باید با صبر و مقاومت هر روز منتظر عنایت بیشتر خداوند بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هم میتوانید به حوزه بروید و بهجای سخنرانی، درس بدهید و هم میتوانید کار فنی خود را داشته باشید و معارف اسلامی را تا رسیدن به فهم قرآن و حدیث دنبال کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعاً همینطور است که میفرمایید مشکل است، بالاخره در حدّ امکان و بدون آنکه به زحمت بیفتید تلاش خود را بکنید. از طرفی در این موارد بنده از شما ها وارد تر نیستم . موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی روشن است که شما نمیتوانید پدرتان را متذکر وظایف شرعیاش بکنید، تکلیفی ندارید که بخواهید دعوا راه بیندازید. درگیر نشوید و احترامشان را حفظ کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جواب سؤال شمارهی 11855 عرض شد ریشهی این نوع موضعگیریها یا سیاسی بوده و یا قبیلهای و یا مثل بهائیت جریانهای استعمار دنبال این حرکات بوده، حتی دعوای اشعری و معتزلی را راه انداختند تا اهلالبیت«علیهمالسلام» و شیعه دیده نشود، چیزی که امروز ملاحظه میکنید. باید سعی کرد در این نوع موضعگیریها جایگاه تاریخی آنها را پیدا کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که قبلاً هم عرض کردم و شما هم متذکر آن هستید دولت از چند جنبه گرفتار خطا است، ولی نفس بیانیه را باید یک نوع حضور انقلاب اسلامی دانست که جهان مدرن نتوانست آن انقلاب را نادیده بگیرد. در عین آنکه ما با توجه به نظر رهبری عزیز در بعضی از قسمتهای غنیسازی اورانیوم کوتاه آمدیم تا حضور خود را اثبات کنیم و از این جهت حرکت ما شبیه صلح حدیبیه است. مواردی که در زیر نظر مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» کوتاه آمدیم را در جواب سؤال شمارهی ۱۱۸۵۲عرض کردم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید خیلی روی مصداقها بمانیم. ما یک قاعده داریم که بعضی ریاضت میکشند برای آزادکردن قوای نفس ناطقه که اینها اگر در ذیل شریعت الهی عمل کنند اهل کرامت میشوند. و بعضی ریاضت میکشند برای نفی هرگونه قوایی که منشاء آن خودشان باشند و سعی میکنند فانی از خود و باقی به حق شوند که اینها اهل توحیدند. حالا چه کسی مصداق اهل کرامت است و چه کسی مصداق توحید، این را باید خودتان تشخیص دهید. هرچه هست «مراء» در این موارد و در همهی موارد روح انسان را کدر میکند. به نظر می آید آنچه در کتاب آیت حق در مورد جناب آقای رجبعلی خیاط آمده که با دقت دکتر حسین غفاری به نگارش در آمده نسبت به آن مصاحبه دقیق تر باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه ایشان را نمیشناسم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. به همین جهت هم حضرت آیت اللّه حسنزاده«حفظهاللّه» میفرمودند باید گدای سمجی باشیم. گفت: «بیا ای دل که امشب در بکوبیم / بیا این بار محکمتر بکوبیم» محکمترکوبیدن با در نظرگرفتن این موضوع حاصل میشود که متوجه باشیم از همه جهات نیازمند خدا هستیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- تا آنجا که بنده در جریان فضای زمان سوفسطائیان هستم همان فضایی که سقراط توسط سوفسطائیان محکوم به اعدام میشود، فضا، فضای سیاسی است و لذا نباید برای انکار «وجود» توسط گرگیاس به دنبال دلیل علمی و عقلی بود. جناب آقای دکتر داوری در آثار خود این موضوع را بهخوبی روشن کردهاند 2- مسلّم سوفسطایی وجود خارجی را انکار میکند ولی به شما اجازهی تفکیک اصل وجود از وجود خارجی را نمیدهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در همان کتاب عرض شد که رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» و حضرت علی«علیهالسلام» در عین آنکه بندهی محض خداوند هستند، ولی پوشش نبوت و امامت آنها موجب میشود که افراد نتوانند عبودیت آنها را به آن صورت که هستند بنگرند و از این جهت نظر به زهرای مرضیه«سلاماللّهعلیها» و مقصدِ خلقتبودنِ ایشان شده. موفق باشید
- باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سؤال شمارهی 11845 داشتم که حسابی با بنده دعوا کرده بود ولی از سر دلسوزی و شور انقلابی، شما هم آنقدر عصبانی هستید که میفرمایید هرکس متن قرارداد را بخواند اگر بلاهت نداشته باشد میفهمد ما چه محدودیتهای دردناکی را پذیرفتهایم. همینطور است ولی اگر با دقت به سخنان مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» نظر کنید ایشان میفرمایند: «حالا محدودیتهایی را ممکن است لازم بدانند قبول بکنند ما حرفی نداریم، برخی از محدودیتها را قبول کنند ....» اگر این جملات که قبلاً هم فرموده بودند نبود همهی عصبانیت شما از بنده بهجا بود، ولی دقت کنید با چراغ سبز رهبری این محدودیتها گذارده شده، مواظب باشید این نکته مورد غفلت قرار نگیرد. از این مهمتر در تاریخ 19/11/93 در حضور جمعی از فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی سخنانی فرمودند که بنده را ساعتها به خود مشغول کرد و فهمیدم بناست محدودیتهایی را ما بپذیریم. در آن تاریخ فرمودند: «طرف ایرانی، برخی از کارهایی که میتوانست او را به توافق نزدیک کند انجام داده است. کارهای متعدّدی را انجام داده: گسترش و توسعهی ماشینهای غنیسازی را متوقّف کرده، خب این را لازم دانستند که یک برههای متوقّف کنند؛ تولید اورانیوم بیست درصد را - که یک کار بسیار بزرگی است رسیدن به دانش و فنّاوری بیست درصد، کار بسیار بزرگی بود؛ این را کسانی که اهل فنّند میدانند که رسیدن از پنج درصد به بیست درصد، اهمّیتش خیلی بیشتر است از رسیدن از بیست درصد به بالا؛ این کار بزرگ را جوانان ما و فنّاوران متعهّد ما انجام دادند - متوقّف کردند، اقتضای مذاکره این بود که متوقّف بکنند؛ کارخانهی اراک را که یکی از کارهای بسیار بزرگ و مهمّ فنّاوری و یک هنر بزرگ فنّاوری است، فعلا متوقّف کردهاند؛ فردو را که یکی از برترین ابتکارهایی است که نیروهای ما و عناصر داخلی ما آن را برای امنیت دستگاههای سانتریفیوژ ما توانستند تأمین بکنند و تضمین بکنند، فعلا متوقّف کردهاند. این همه کارهای بزرگ انجام دادهاند، طرف ایرانی بنابراین منطقی عمل کرده است، طبق منطق مذاکره عمل کرده است؛» آیا نباید به این سخنان رهبری عزیز فکر کرد و نگوییم طاهرزاده شما عزیزان را منزوی کرده؟! آیا این نوع سخنگفتنی که بنده با شما عزیزان در میان میگذارم نزدیککردن شماها به سخنان رهبری است یا منزویکردن شما و راضیکردن کدخدا و رعیتهایش که منظورتان آمریکای خبیث و لیبرالهای عملگرا و سیاسیون یقهسفید است که به صورت مبنایی ما با آنها تقابل تمدنی داریم؟ همین طور است که میفرمایید: «سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی »، مرهم آن سخن خلافآمدِ عادت است که حافظ در وصف آن گفت:
«سالها پيرویِ مذهب رندان کردم ... تا به فتوی خِرد حرص به زندان کردم»
حرص همان روح اشرافیت است و رِند یعنی کسی که عرف جامعهی جهانی روی او حساب نمیکند زیرا با فکر و فرهنگ دیگری در جهان و تاریخِ خود حاضر شده است.
«من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه .... قطع اين مرحله با مرغ سليمان کردم»
راهی که انسان را به مقام توحید و «جامعیتِ خلق در حق» میرساند بدون سلوک در ذیل شخصیت توحیدی زمانه که متذکر حقیقت ملکوت است ممکن نیست. طی این مرحله نیاز به مرغ سلیمان دارد تا حقایق قدسی را مطابق این تاریخ برای ما بازگو کند.[1]
«سايهای بر دل ريشم فکن ای گنج روان .... که من اين خانه به سودای تو ويران کردم»
یعنی این دل من که در این زمانه یعنی زمانهی غلبهی کثرات آشفته شده، ای شخصیت ملکوتیِ دوران که گنج روان این تاریخ هستی! سایهای از نور توحیدی که به همراه آوردهای را بر دل و جان من بیفکن، زیرا به امید زندگی در ذیل شخصیت قدسی تو به همهی آنچه فرهنگ ظلمانی روزگار ساخته بود، پشت کردم.
«در خلاف آمد عادت بطلب کام که من .... کسب جمعيت از آن زلف پريشان کردم»
در این بیت جناب حافظ همهی سخن و راهکار خود را به میدان میآورد که اگر میخواهی به سر منزل عنقا برسی و کسب جمعیت و وصول به وحدت نصیب تو شود باید نگران خلاف عادت که به ظاهر منجر به یک نوع پریشانی در کثرات میشود، نباشی و در دل همین جلوههای متفاوت دوران، آن توحید ناب را مدّ نظر آوری. زلف پریشانِ خلافِ آمدِ عادت، راه ورود به حقیقت تاریخِ توحیدی دوران است که یک نوع بیتناسبی با مناسبات جاری در عادات و مشهورات زمانه را به همراه دارد. موفق باشید
[1] - حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» در بازگوکردن حقیقت قدسی این زمان میفرمایند: «اگر من هم برگردم ملت اسلام برنمىگردد. اشتباه نكنيد، اگر خمينى هم با شما سازش كند ملت اسلام با شما سازش نمىكند» (صحيفه امام، ج1، ص: 303)
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه با رعایت دستورات اخلاقی و کنترل خیال جلو ببریم، به همان اندازه رؤیاهای ما صادق میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این امر واجب است و سکوت در این موارد موجب ضرر و زیان به نظام اسلامی میشود. موفق باشید