باسمه تعالی: سلام علیکم: معاد جسمانی، حامل معارفی بس بلند است متذکر از آنکه هر عقیده و عملی، جسم خود و جسم عالَم را از جنس نور و نورانیت قرار میدهد وقتی نگاه توحیدی و عمل، الهی باشد و این در مقابل برداشتهایی است که انسان تصور کند موضوعات قیامتی صرفاً انتزاعی است. در واقع معاد جسمانی خبر از بودنی توحیدی برای انسانها دارد و نه باورهای توحیدی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر باشید که بشر جدید با وسعت حقالیقینی به دنبال یافتن خود در هستی است و لذا حسِ حضوری را باید دنبال کنید که ذیل ائمه «علیهمالسلام» در بستر انقلاب اسلامی در جستجوی آن وجود بیکرانه خود باشید. بحث «انقلاب اسلامی و مواجهه با خرد مدرن با نظر به نهاییترین انسان» در مطالب ویژه میتواند بابی در این امر باشد. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/7272
باسمه تعالی: سلام علیکم: عاقبت بخیری برای همه و رعایت حقوقی که شهدا بر عهده ما دارند، باید دعای ما برای همدیگر باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: از یک طرف فرمود: «اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون» پس بنابراین خطابِ حضرت حق به آن چیزی است که اراده فرموده است تا محققاش کند و از طرف دیگر همانطور که به آن فراز از دعا اشاره میفرمایید، آگاه است که چه چیزی را میخواهد از رحم مادرانشان به صورت در آورد و ایجاد کند از آن جهت که جز او کسی نیست که صورتگری کند و به روحها صورت مناسب آنها را بدهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اکثر فقها میفرمایند ظاهراً این روایات به اعتبار وجوبش، مربوط به حاکمیت رسول خدا و ائمهی معصوم «علیهمالسلام» میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده در قنوت فرازهای «مناجات شعبانیه» خوب است. در سجدهی شکر، همان ذکر شکراً شکراً که در مفاتیحالجنان ثبت شده است خوب است. با نظر به تعقیباتی که در مفاتیح مطرح است، باید هرکس مطابق ذوق خود بعضی از آنها را انتخاب کند. در آخر «اصول کافی» نیز دعاهای خوبی هست که رجوع به آن ادعیه، مطابق ذوق افراد، کمککننده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مقامِ ذات، به اعتبار وجوددادن به مخلوق، برای مخلوق در میان است. نه مقامِ ذات برای خود ذات. مواردی بود که در شرح «فصّ شیثی» چندین بار بدان تأکید شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً سخن درستی است حتی تا میشود باید خود انسان وارد شود و غیر مستقیم کمک کند که آن فرد مستحق نفهمد از کجا به او کمک شده است. فکر نمیکنم مطلب به صورت خاص در نوشتههای بنده باشد، ولی روح مطلب را در توصیههای حضرت مولا «علیهالسلام» به فرزندشان امام حسن «علیهالسلام» در کتاب «فرزند؛ اینچنین باید بود» میتوانید دنبال کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جهانی که با انقلاب اسلامی در مقابل انسانهای این دوران گشوده شد، را شهدا با بصیرت خود به خوبی یافتند و خواستند خود را که وارد آن جهان میشوند، خانوادهی آنها نیز در همان فضا زندگی را ادامه دهند که جهانی است غیر قابل توصیف. بعضی از خانوادههای شهدا تا حدّ خوبی وارد آن جهان شدند و بعضی هم کم و بیش. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث «معرفت نفس» چنانچه وارد شوید مییابید بودنِ انسان به خودی خود همانی است که ما میخواهیم و ابدیت یعنی همان بودن. به ما خبر دادهاند برای آنکه آن «بودن» را بهخوبی احساس کنیم باید موانع آن را که همان معصیت خدا باشد؛ انجام ندهیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی اینطور جواب داده شد: 29405- باسمه تعالی: سلام علیکم: با همهی این توصیفات شما ضرر نمیکنید و با نگهداشتنِ این زندگی برکات حفظ آن برای شما میماند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: صوفیگری به عنوان فرقههای پراکنده و مشغول تنهایی و عباداتهای فردی، غیر از فرهنگ نیایش برای حضور در جهان دیگری است که جهان سلطهی استکبار اُموی و غربی نباشد. نیایشی که در راستای حضور نظام توحیدی نباشد، یک نوع فردگرایی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با فرض آنکه به این نوع خوابها نظری نداشته باشم، معتقدم حضرت امام «رضواناللّهتعالیعلیه» مقامشان مقام جامع اسماء در عرش است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عقل، به نحوی موجب اطمینان آن چیزی میشود که انسان با علم حضوری احساس میکند ولی آنچه موجب حرکت انسان است همان علم حضوری اوست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: لطفاً دوباره سؤال خود را ارسال فرمایید. موفق باشید
با عرض سلام: استاد مردم و ملت عزیز و وفادار ایران همینطور که علاقه مند به ورزش قهرمانانه و ملی هستند و مدافع تیم ملی فوتبال ایران اند لکن از بی توجهی بازیکنان و رزمنده های ایرانی میدان مستطیل سبز نسبت به قرائت سرود ملی ناراحت هستند و علاوه بر آن، حادثه اول بازی ایران و انگلستان را، یعنی: برخورد دو بازیکن که منجر به مسدومیت آقای بیراوند عزیز شد را نسبت به همین غفلت میدانند که البته خب قضاوت ظاهری تندیست و همچنین در باطن شاید منصفانه و حقیقی هم نیست لکن ابهامات و تعارضات را با چه دیدگاهی و چگونه باید مواجه شد که صفا و وفاداری همه بازیکنان را نسبت به ملیت و هویت ایرانی متوجه شد؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: گویا همانطور که استاد رضا داوری میفرمایند دیگر فوتبال یک بازی نیست، نوعی دینداری است. [1] به هر حال باید نسبت به فوتبال بخصوص فوتبال ما در جام جهانی بیشتر فکر کرد از آن جهت که متأسفانه بعضی به اصطلاح بازیکنان منتسب به ایران، آن را تضعیف کردند. اینجا است که وظیفه مردم همانطور که ملاحظه کردید تقویت همین تیم بود با ضعفهایی که میفرمایید در مقابل آنانی که بهکلّ آن را تحریم نمودند. آری! در این موارد اغماض رواست تا اینان همچنان در اردوگاه تیم ملّی ایران حاضر باشند. موفق باشید
[1] - : «امروزه بيش از هر زماني جهان از وَهم پر شده است. گرچه تصور ميكنيم ما بر اوهام غلبه كردهايم و در عصر تكنولوژي و علم ديگر وَهم وجود ندارد، اما جهان ما پر از اوهام است. بازي به خودي خود وَهم است و نتيجة بازي هم در وَهم ما اهميت دارد وگرنه در حقيقت، نتيجة بازي اهميت ندارد. يك توپ فوتبال از يك خط پنج سانتيمتري رد شود يا نشود، در زندگي واقعي و حقيقي مردم چه اثري دارد؟ مظفرالدّينشاه اين را درك كرده بود. هنگامي كه او را در پاريس براي تماشاي فوتبال برده بودند، پس از اتمام بازي پرسيده بود كه اينها چند نفر هستند؟ پاسخ داده بودند ۲۲ نفر، گفته بود ۲۱ توپ ديگر بخريد و به آنها بدهيد تا همه به دنبال يك توپ ندوند. وي اين حرف را خيلي جدّي گفته بود، او درك كرده بود كه اين كار، كاري عبث و بيهوده است. حتي اول انقلاب، يكي از همكاران ما معتقد بود كه فوتبال حرام است زيرا كار لغوي است. اما آيا فوتبال لغو است؟ پس چرا وقتي يك توپ، پنجسانتيمتر از يك خط رد ميشود ۳۰۰ ميليون نفر شادي ميكنند و يا ۳۰۰ نفر ديگر گريه ميكنند؟ .... فوتبال زندگي ماست، اگر فوتبال وَهم است – كه وَهم است – پس جهان ما پُر از وَهم است. اين نمونة بسيار خوبي است. اين كم ضررترين وَهمي است كه در جهان ما وجود دارد، ما چنان به وَهم دلبسته هستيم كه وَهمها را تشخيص نميدهيم. تفكر آينده نبايد اوهام را كنار بگذارد، بلكه بايد بر آنها غالب شود. تفكر ميتواند او را از اين غفلتها برهاند». نشرية كتاب هفته، شماره 62 شنبه 2 ديماه 1385.
با سلام و احترام: جناب استاد حدود یک ماه است که به درگیری درونی شدیدی مبتلا هستم. پنج ماه پیش برای اولین بار توفیق زیارت اباعبدالله نصیب بنده شد، از همانجا و همان وقت مدام برای زیارت اربعین دعا و نذر میکردم. اما اکنون چنان نسبت به مسئله غافل و فراموشکار میشوم که نگو و نپرس... ابتدا آنقدر سهلانگاری کردم که قرعه کاروان دانشگاه به نام دیگران افتاد و پس از آن هم هر بار که به موضوع فکر میکردم، یک احساس درونی منفی شدید (چیزی شبیه به سوءظن و ترس و یاس) مانع میشد که از راههای دیگر برای ثبتنام اقدام کنم. نمیدانم این تردید که «شاید بهتر است نروم» حاصل وسوسه شیطان است یا واقعا و حقیقتا هزار و یک مصلحت هست که باید از این سفر صرفنظر کنم. یک پیام خبری از مرزها و وضعیت مسافران یا یک نوای نوحههایی مانند «به تو از دور سلام» چنان تکانم میدهد و قلبم را زیر و رو میکند که حد ندارد اما باز منتهی میشود به همان درگیری درونی که در آن شکستخورده ترین فرد عالم میشوم. ناخودآگاه ذهنم به سمت مسائل دیگر فرار میکند تا از این کشمکش رها شود. و باز کافیست نامی از امام حسین و کربلا و اربعین ببینم یا بشنوم تا دوباره دنیا روی سرم آوار شود که آخر، این رسم عاشقی ست؟! افتادهام در یک دور باطل اما فرسایشی چون به هر حال زمان میگذرد و فرصت میرود و این ناآرامی دفعه بعد قویتر و شدیدتر بروز میکند. گاهی در تصمیمگیریها وسواس دارم اما این حجم از تردید را تا به حال تجربه نکرده بودم... از یک طرف حاضرم نصف عمرم را برای یک کربلا بدهم؛ از طرف دیگر میگویم شاید این آن چیزی نیست که امام از من انتظار دارد و من باید تابع اراده امامم باشم اما از کجا بدانم خواست امام چیست، نکند این افراط باشد در زیارت رفتن، نکند یک زیارت نابهجا و بیموقع باشد درحالیکه باید میماندم و به وظایفی که در سفر قبلی به اباعبدالله قول داده بودم (درس و بسیج و کلا فعالیت برای ظهور) عمل میکردم، میخواهم آنی باشم که امام از من میخواهد اما نمیتوانم تشخیص دهم کدام اولویت دارد، و شیطان هم این وسط از آب گلآلود ماهی میگیرد. نام اهلبیت که قبلا حالم را عوض میکرد و «فما احلی اسماءکم» را بارها به من چشانده بود، اکنون حجم عظیمی از شرمندگی و یاس و سرخوردگی را در ذهن و قلبم خالی میکند. نمیدانم شاید مسئله به نظر جنابعالی ساده و کوچک باشد اما باور بفرمایید این آخر، به درجهای از ناامیدی رسیده بودم که تصمیم داشتم شب گذشته در مجلس حضرت رقیه از ایشان مرگ خودم را بخواهم. البته ذکر مصیبتهای اسرای کربلا منصرفم نمود و درواقع به غیرتم برخورد و شرمندهام کرد که بخواهم راحت صحنه را خالی کنم و آرام بمیرم درحالیکه میتوانم بمانم و خونخواه اهلبیت باشم، آن هم بعد از آن همه قول و قرار با امام حسین و امام زمان (ع). مثل همیشه «بودن برای و بهخاطر اهلبیت» شد تنها انگیزه زندهماندنم، اما آن کشمکش درونی هنوز باقیست... اگر بدانم وظیفهام در این لحظه چیست و کلاً خواسته امامم در هر انتخاب چیست، مشکلی ندارم. اما توانایی تشخیص آن را ندارم و هم میترسم که اشتباه کنم. این شک و وسواس کموبیش با من هست و از بین نمیرود که نمیرود. اما در این مورد آخر که عرض کردم واقعا نفسگیر شده است. و هنوز هم مسئله برایم باقیست؛ امام حسین الآن از من چه میخواهد؟...
سمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه زیارت، نباید عادت شود احتمال دهید نرفتن آن برای شما که زمانی نیست از آن سفر برگشتهاید؛ رجحان داشته باشد و از این جهت اصرار نکنید. بگذارید هرچه پیش آید. نهایتاً در روز اربعین حرکت به سوی گلستانهای شهدا و زیارت آن عزیزان که نوری از حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» را در خود دارند، را از دست ندهید. موفق باشید
سلام: فرمود؛ ما خستهاییم، خسته به معنای واقعی. عجب است از این سایت که بهجای پرسش و به گفتگو نشستن با متفکری چون شما، شدهاست مخزن الاسرار دلهای شکسته و بیشتر حیران کنندهی متحیرین و شاید شما استجاب دعای رب زدنی تحیرای ما باشید. از طرفی روح در بدنم نمیگنجد و حس پرواز با دیگران و در میان خلق به انواع کارها پرداختن و سخن گفتن و مصداق حدیث تجلسون و تحدثون بودن تمام وجودم را پر کرده است، و از طرفی خسته از همه چیز و همهکس و مخصوصا از خود آنگاه که میان اجتماع حاضرم و کولهبارم سنگین میشود و دلم میخواهد تا ابدالابد به گوشهای بنشینم و بنشینم و بنشینم و این میسوزاندم که هر کار کنم در خسرانم، توان حرکت ندارم، توان نشستن حتی، حال میفهمم که شهدا عجایب این عالمند. وقتتان را گرفتم، ببخشید. اما چه کنم واقعا؟ نه توان حرکت دارم و نه مکانی برای نشستن و ماندن.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال وقتی با مطالعات دقیق و رجوع به تفاسیر قرآن در اندیشه منطقی، خود را بپرورانیم توان حضور در اجتماع انسانها و گفتگو با آنها در ما رشد میکند. البته در کار ورزش و إعمال ارادههای ممتد به بدن، نباید کوتاهی کرد. در سخن حضرت صادق «علیهالسلام» نیز بیندیشید که میفرمایند: «مَا عُبِدَ اَللَّهُ بِشَيْءٍ أَفْضَلَ مِنَ اَلْمَشْيِ» خداوند در هیچ چیزی مثل راهرفتن عبادت نشد که البته این نوع پیادهروی وقتی معنا دارد که یا به سوی کعبه باشد و یا جهت رشد فکری و معنوی. موفق باشید
با سلام و عرض ادب استاد عزیز: سوالی از محضرتان داشتم اینکه برای از بین بردن افکار و اوهام و خیالات در نماز و عبادات و زیارات چه راهکارهایی موثرترند؟ با تشکر از محضر شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدمت آیت الله حسنزاده این سؤال را پرسیدیم، فرمودند از کسی بپرسید که توانسته است از این مهلکهها عبور کند. حاکی از آنکه گویا این قصّه همواره کنار انسان است. بنا به گفته آیت الله بهجت، تا آنجا که ممکن است قبل از ورود به نماز یعنی در طول روز، طوری خود را درگیر مسائل نکنیم که آن مسائل بر روح ما غلبه کند و در نماز ما نیز حکومت از آنِ آن مسائل باشد. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» در این مورد نکاتی دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به مطالعه عمیق و ورزش نظر کنید. در این راستا شخصیت جنابعالی خود به خود شخصیتی میشود که میتواند نقشآفرین باشد. در مورد سیر مطالعاتی سایت هم خوب است که فکر کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با کسب معارف عالیه و اخلاق فاضله، قلب آرامآرام رقتی مییابد که مأواگرفتن زیر سایه امامام معصوم برای او بهترین نحوه بودن و شدن میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عرایضی در جواب سؤال شمارهی 27721 در این رابطه شده است. ۲. فکر میکنم کتاب «معاد، بازگشت به جدّیترین زندگی» که روی سایت هست بتواند نکاتی از برزخ با خواننده در میان بگذارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: برنامهی اصلی خود را مشخص کنید و در دل آن برنامهی اصلی، به فرعیات بپردازید. مثلاً بنا بگذارید یک دورهی کامل تفسیر المیزان را در چند سال ممتد مطالعه کنید، یا به عنوان مثال به سیر مطالعاتی سایت بپردازید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به حال و هوای مخاطب دارد. نامهی 31 نهجالبلاغه که تحت عنوان کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» روی سایت هست و کتاب «گوشسپردن به ندایِ بیصدای انقلاب اسلامی» با توجه به احوالات خواننده، میتواند مفید باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سری به کتاب «جایگاه رزق در هستی» بزنید از تردید شما کاسته میشود. موفق