باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً مطلب همینطور است. به گفتهی استاد طالبزاده از اساتید فلسفهی دانشگاه تهران، حکمت اسلامی در مواجهه با فلسفهی غرب، بهتر میتواند خود را بنمایاند و از این حالتِ کمنشاطش بیرون آید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور کلّی میتوان این نکته را که فرمودید، پذیرفت. ولی در هر حال باید طوری عمل کنیم که با جهتگیری نظام و مقام معظم رهبری، منطبق باشد و به همین جهت باید بسیار دقت کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در روایت داریم که نبیّ سخن خدا را میگیرد، ولی مأمور ابلاغ به بقیه نیست. ولی چنانچه آن نبیّ، رسول هم باشد مأمورِ رساندن سخنان خدا به مردم نیز میباشد. به همین جهت قرآن در وصف بعضی از پیامبران مثل حضرت موسی «علیهالسلام» میفرماید: «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَىٰ ۚ إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا» ولی در مورد مثلاً حضرت یحیی میفرماید: وَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحينَ (۳۹/ آلعمران). ۲. منظورِ رسول، در جملههای عرفانی مثل آنکه میگوییم فلانی که آن تذکر را به ما داد، خدا فرستاده بود. این غیر از بحثی است که در نکتهی قبل مطرح شد. ۳. نه. رسولی که منظور در قسمت اول مطرح شد، حتماً نبیّ است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: طوری در عبادات خود ورود نکنید که موجب فشار روحی برایتان شود. در حدّ وظیفه عمل نمایید و امیدوار رحمت الهی باشید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با شما کاملاً همنظر هستم. در عرایضی که تحت عنوان «سید شهداء مقاومت و یوم الفصل انقلاب اسلامی» تفاوت حضور تاریخی ما که با شهید حججی عزیز پیش آمد، با حضور تاریخی که با سردار شهید مقاومت پیش آمد، مطرح شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فراموش نکنید که همیشه آنچه خداوند برای ما حجت قرار داده است، عقل و شرع است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه کنید که توبه یعنی رفع آنچه نباید پیش میآمد و پیش آمد، و با توبه نوعی برگشت به آن اصل مینماییم بر اصلی که طالب آن هستیم. در مورد حق النّاس به هر حال باید آن حقّ اداء شود. ولی در حدّی که به قول شما اگر محدود به حلالیتطلبیدنی است که کار را بدتر میکند، موضوع متفاوت میشود و اینجا است که با استغفار برای طرف، کار حلّ میگردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تا آنجا که میتوان باید جبران کند. ۲. آنجا که نمیتواند برای آن فرد و یا آن افراد استغفار نماید. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامی: برای مخاطب جهان عرب، به دنبال متونی در تبیین نسبت اندیشه های جناب فردید و عرفان ابن عربی هستیم. بناست ترجمه و چاپ شود. لطف می فرمایید اگر نوشته ای در این خصوص سراغ دارید، معرفی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم چنین کاری شده است یا نه. ولی کار خوبی است هرچند در بین خود ما نیز آنطور که جدّی باشد بین نگاه دکتر احمد فردید و عرفان ابن عربی به طور شایسته جمعبندی نشده است وگرنه در تفکر عرفانی نگاه هایدگری نیز میتواند نوعی سرزندگی به عرفان ما بدهد. موفق باشید
با سلام: چگونه از منظر نظریه حقیقت و رقیقت میتوان آیاتی که در آن از رویت و لقای خداوند صحبت شده استفاده کرد؟ چنانچه در کتاب یا جلسه ای مفصل در مورد آن فرمایش مفصل داشته اید خوشحال میشوم آدرس آن مفصل را در کنار جواب مجمل همین مجال داشته باشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع را میتوانید در مباحث «اصالت وجود» و تشکیکیبودن آن دنبال بفرمایید از آن جهت که «وجود» به عنوان حقیقیترین حقایق، دارای شدت و ضعف است. پیشنهاد میشود سری به کتاب «از برهان تا عرفان» در قسمت «برهان صدیقین» بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر میاید مقام خیال صِرف، هم موجود خاص خود را دارد که همان اجنّه باشد. ۲. ظاهراً نه. زیرا مقام خلیفة اللهی مربوط به انسان است. حال چه اندازه جنیّان از اسماء حمل میکنند، والله اعلم. ۳. آری! میتوان گفت جنیان ذیل حضور انسانها هویتی تبعی دارند زیرا که پیامبر آنها نیز پیامبر انسانها است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: روش آن مرحوم همچنانکه متوجه هستید روش خوبی است ولی چرا کار را منحصر به یک شخص بکنیم؟ بخصوص که بهترین حضور از طریق حضور در انقلاب اسلامی محقق میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله در انتخابات ۱۴۰۰ جهت گیری انقلاب به سوی اهداف خود برگشت. از آن جهت که شعارهای جناب آقای رئیسی از جنس شعارهایی نبود که غرب را برای ما برجسته می کردند. البته و صد البته کار، آسان نیست ولی هر قدمی که برداشته شود به سوی اهدافی است که شهدای عزیز ما در جهت تحقق آن بودند و این مربوط به شأن انقلاب است که بالاخره خود را می نمایاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! صورت برزخی و خیالیِ اسلام و قرآن و دین را به خوبی متذکر شدهاند. عمده توجه به مقام برزخی و خیالیِ اعمال و عقاید است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به «عین وجود» فکر کنید و اینکه «عدم»، نقص است تا برسید به اینکه عین وجود، عینِ کمال است. زیرا ذاتی است که عین وجود است، نه ذاتی که وجود بر آن عارض شده. در شرح صوتی «برهان صدیقین» این نکات تأکید شده است. به نظر میآید نباید از درک عمیق آن برهان به راحتی عبور کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور همان ذات عالَم ماده است که عین حرکت میباشد و تمام آن صفاتی که مطرح شده، مربوط به حرکت است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا اگر به ذاتی فکر کنیم که عین وجود و بالتبع عین کمال است، باز میتواند بینهایت بالفعل برایش استحالهی عقلی داشته باشد؟ در حالیکه ذاتش عین آن کمالات مثل حیات و قدرت است؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکتهی بسیار حساسی است. آری! اگر کسی آمادگی آن را داشت که در عین مقیّد به دیانتِ الهی، خواست اسلام و دیانتِ اسلامی را در جهان امروز حاضر کند، باید بداند که با اندیشهی جهان بین دو جهان میتواند در آن نوع بودن حاضر شود و البته این به عهدهی بسیاری از متدینین نیست. آنان همان اندازه که در مأوای اُنس با خدای خود بنا دارند با پاکی تمام دیندار بمانند، سعادتمندند و نباید کوچکترین نقدی به آنها بشود. بحث در حضور تاریخیِ انسانهایی است که بنا دارند در جهان امروز در مواجهه با جهان مدرن حاضر شوند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از دنبالکردن مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین و «معاد» همراه با شرح صوتی آنها، إنشاءالله تفسیر شریف المیزان افقهای خوبی را در مقابل انسان میگشاید به شرطی که از جزوهی «روش کار با تفسیر المیزان» غفلت نشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره ذوقها متفاوت است. نباید در این موارد سختگیری و اصرار نمود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً در پشت جریان واکسنهای مذکور، پروژههای سیاسی پنهان بوده است که مقام معظم رهبری ورود نمودهاند. موفق باشید
فلاخن||سلمان کدیور, [۱۰.۰۱.۲۱ ۰۴:۰۹]
✳️چند نکته در باب جنجال واکسن
....
....
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جریان نیستم و فکر میکنم رهبر معظم انقلاب هم نمیتوانند خود را مشغول این امور بکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید با روحیهی ایمانی، جهان را برای خود بهشت کرد با خوشرویی و گذشت و ایثار و تواضع. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «آشتی با خدا» که در سایت هست بحثی تحت عنوان «چرا خدا ما را خلق کرد؟» هست. خوب است به آن کتاب رجوع شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در مورد اعجاز قرآن، خوب است که به بحث «دریچههای اعجاز قرآن» رجوع شود که ذیلاً ارسال میگردد. ۲. حال که متوجه شدیم قرآن سخن خدا است وقتی قرآن بفرماید: «اقم الصلواة» پس این خداوند است که به ما دستور داده است نماز بخوانیم و وقتی میفرماید: «اطیعوا الرّسول» یعنی در جزئیات موضوع، رسول را اطاعت کنید. موفق باشید
دريچههاي اعجاز قرآن
قرآن ميفرمايد: «وَ اِنْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلي عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه»[1] اگر در معجزهبودن آنچه بر بندهي ما نازل شده شك داريد، سورهاي مانند آن بياوريد. مبناي برهان اين است كه او يا بهواقع پيامبر است و اين آيات از طرف خدا بر او نازل شده و يا پيامبر نيست و با استعدادهاي بشرياش اين آيات را تنظيم کرده است. در حالت دوم این میشود که از آن جهت كه بشر است اين آيات را آورده، پس شما هم كه بشر هستيد، مسلم اگر همهي شما جمع شويد ميتوانيد يك سوره مثل سورههاي اين قرآن بياوريد و اگر نميتوانيد، معلوم ميشود كه او از جنبهي بشرياش به چنين توانايي نرسيده، پس او پيامبر خدا است.
در رابطه با معجزهبودن قرآن نمونههايي مورد اشاره قرار ميگيرد:
۱. از نظر فصاحت و بلاغت: قرآن از نظر هندسهي كلمات و نظم خاصي که کلمات دارند، نه سابقه دارد و نه لاحقه، به طوريکه نه تا آن زمان بشريت با اين ترکيب و نظم سخن گفته و نه بعد از آن انسانها توانستهاند از آن تقليد کنند و با آن نظم و هندسه سخن بگويند. قرآن داراي آهنگ خاصي است که در عين دارا بودن مفاهيم معنوي، بدون تكلّف و تصنّع، عاليترين معاني را در عاليترين قالبهاي لفظي اظهار ميکند به طوريکه معلوم نيست الفاظ تابع معانياند و يا معاني تابع الفاظ.
قرآن در زماني به صحنه آمـد و مبـارز طلبيـد كه اوج تكامـل فصاحت عرب بود. از آن عجيبتر بعد از آمدن قرآن نيز سخن رسول خدا(ص)و حضرت علي(ع) در عين فصاحت زيادي که دارد، اصلاً شكل و هندسهي قرآن را ندارد. و لذا اين مبارزه طلبي هنوز هم به قوت خود باقي است که اگر میتوانید یک سوره مثل سورههای قرآن بیاورید. مضافاً اينکه تا حال كسي نيامده بگويد قبل از قرآن چنين كلماتي به اين شكل در فلان كتاب بوده است. همچنانكه كسي نيامده بگويد من مثل آن را آوردهام و اتفاقاً هر قدر انسان فصيحتر باشد بيشتر متوجه ميشود كه فصاحت قرآن از نوع فصاحت بشر نيست. همچنانكه جادوگران متوجه شدند كار حضرتموسي(ع) از نوع سحر نيست.
۲. از نظر عُلوّ معني و محتوي: بيگمان مطمئنترين راه براي شناخت حقيقت قرآن، رجوع به متن قرآن و تأمل در توصيفها و تعبيرهاي آن در بارهي خود ميباشد، توصيفهايي از قبيل «هُديً للنّاس»، «هُديً للمتّقين»، «تبياناً لكلّ شَيئ»، «حكيم» و «فرقان» که همه حکايت از آن دارد که وقتي ميفرمايد: اگر ميتوانيد مثل آن را بياوريد، يعني آن چيزی که میآورید مثل قرآن از حيث هدايتگري و آوردن معارفِ هدايتگر و از حيث مطالب حكمتآميز، همسنگ دانشهاي قرآن باشد و از اين زاويه بشر را به آوردن چنين انديشههايي در حد قرآن دعوت ميكند.
جامعيت و كمال قرآن بدين معني است كه قرآن مجيد تمامي مواد و مصالح علمي جهت رسيدن انسان به سعادت فردي و اجتماعي را دارا است و با معارف خود رابطهي انسان با «خدا»، «خود»، «انسانهاي ديگر» و با «جهان» را تبيين ميكند و همهي اين معارف داراي سطوح و لايههاي متكثر هستند و در آن براي هرموضوعي بطنها وجود دارد. در پايينترين سطح با مردم عادي صحبت ميكند و هرچه مخاطب خود را دقيق بيابد، بطني از بطون خود را براي او ميگشايد و آوردن سورههايي با اين حدّ از علوِّ در معاني به هيچوجه در حدّ بشر نيست.
انساني که قرآن طرح ميکند وسعتي از قبل از تولد تا بعد از مرگ دارد و دستورات قرآن همهي ابعاد اين انسان را با همهي دقايق روحياش فرا گرفته است، در حالي كه انسان معرفي شده از راه حس و انديشهي بشري در ميان دو پرانتز (تولد) تا (مرگ) قرار دارد.
در قرآن همهي اصولِ معارف قرآن از توحيد استنتاج شده و سپس گسترش يافته و به صورت اخلاق و عقايد و احكام در آمده به اين معني که هر حكمِ فرعيِ آن اگر تحليل شود به «توحيد» باز ميگردد و توحيد نيز اگر تفريع و باز شود، همان احكام و مقررات فرعي را تشكيل مي دهد. ميفرمايد: «كِتابٌ اُحْكِمَتْ اياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبير»[2] قرآن كتابي است با آيات محكم که سپس به صورت تفصيل درآمده، يعني اين كتاب با آيات متعدد داراي غرض واحدي است كه وقتي به تفصيل در آيد، در يك مورد به صورت «اصول دين» و در مورد ديگر به صورت موضوعات «اخلاقي» در ميآيد و در جاي خود به صورت احکام شرعي ظاهر ميشود، به اين معني که هرچه نزول كند و از اصل به فرع برسد از آن غرض اصلي خارج نميشود و از مسير توحيدي خود عدول نميکند. به عنوان مثال: توحيدِ خدا در مقام اعتقاد عبارت است از اثبات «اسماء حسني» و «صفات عليايِ» الهي و در مقام اخلاق عبارت است از دارا شدن اخلاق كريمه مثل رضا، شجاعت و دوري از رذايل و همان توحيد در مقام اعمال عبارت است از به جاآوردن اعمال شايسته و پرهيز از محرمات و رعايت حلال و حرام. همهي اينها به توحيد برميگردد و انسان را به توحيد ميرساند زيرا آيات قرآن يك جهت وحدت دارند و يك جهت كثرت، از جهت صدور از طرف خدا به سوي بشر، سيري از وحدت به سوي كثرت را دارا ميباشند ولي از جهت سير از طرف انسان به سوي خدا، سير از كثرت به وحدت را دارا هستند.
قرآن كتاب انسان شناسي است، اما آنگونه كه خدا انسان را آفريده و در همان راستا انسان را تفسير ميكند تا انسان از خود بيگانه نشود، به طوريکه در تمام فرهنگ بشر– و نه در فرهنگ انبياء – انسان در حدّ سورهي العصر هم مطرح نيست، یعنی انديشهي بشر نسبت به انسان به اندازهي تبييني که يك سورهي كوچك قرآن در مورد انسان دارد گسترش ندارد.
قرآن پيوند با خدا را در همهي شئون زندگي جريان مي دهد و انسان را در حد يك باور تئوريك متوقف نمي كند، بلكه خداي حاضر و محبوب را معرفي مينمايد كه ميتوان به او نزديك شد و با او انس گرفت. مرز ايمان و شرک در آن است که انسانِ موحّد توانسته است حقيقت وَحداني عالم را در هر مخلوقي بيابد و انسان مشرک پديدههاي عالم را مستقل از حقيقت وحداني مينگرد.
۳. اعجاز قرآن از جهت نبودن اختلاف در آن: قرآن در طول 23 سال بر پيامبر خدا(ص) نازل شد، آن هم در شرايط اجتماعي و روحي متفاوتي که براي رسول خدا(ص) پيش ميآمد، بدون آن که رسول خدا(ص) پيشنويسي داشته باشد و يا پس از نزول آن به حكّ و اصلاح آن بپردازند با اين همه هيچگونه تناقض و اختلافي در ميان مطالب آن نيست. هرگز كسي نديد كه مثلاً پيامبر(ص) يادداشتي داشته باشند و مطابق آن يادداشت آيات را قرائت كنند و يا طوري آيات را بخوانند كه بعداً معلوم شود يك كلمه را اشتباه گفته و بخواهند آن را تصحيح کنند، آن هم آياتي كه قبلاً هيچكس چنين كلماتي در هيچ كتابي نگفته بود و بعداً هم كسي نيامد ادعا کند شبيه آن كلمات در كتابهاي روميها و يا ايرانيهاي متمدن آن زمان ديده شده است.
قرآن طوري است که آيهاي مفسّر آيهاي ديگر و مجموعهي آن شاهد بر مجموع آن است و در عين تنوع - حتي در يك موضوع – وحدت نگاه کاملاً درآن حاكم است. مثلاً در مورد عبادت و يا تقوا هزاران نكتهي متنوع دارد ولي همه با يك بينش و يك جهت و يک نگاه.
خودِ قرآن ميفرمايد: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً»[3] آيا اين منكران قرآن در قرآن تدبّر و تفكر نميكنند تا متوجه شوند اگر از طرف غيرخداوند صادر شده بود، حتماً در آن اختلاف و تضاد مييافتند؟ زيرا: اولاً : فكر انسان دستخوش تحول و تكامل است ، و در آخر عمر عموماً اشتباهات اول را ندارد. ثانياً: افکار انسان در طول زندگي تحت تأثير حالات متفاوت روحياش قرار دارد و سخنانش هماهنگ آن حالات، و گاهی متفاوت و بعضاً متضاد خواهد بود. ثالثاً: كسي كه كارش بر دروغ باشد در طول عمر حتماً به تناقض و اختلاف ميافتد، در حاليكه هيچكدام از موارد بالا در قرآن نيست و يگانگي و وحدت کاملي بر آن حاکم است.
۴. اعجاز قرآن از نظر جاذبه: قرآن در معرفي معني حيات و آزادشدن از اسارت نفس و خرافات آنچنان سخن ميراند كه انسان به هيچوجه آن را از جان خود جدا نميبيند و بهخوبي جذب آن ميشود. قرآن انسان را بر عقدههاي درونياش پيروز ميكند، مرگ را برايش معني مينمايد، او را دعوت به تدبر در آياتش ميكند، ميگويد: «اَفَلا يَتَدَبَّروُنَ الْقُرانَ اَمْ عَلي قُلُوبٍ اَقْفالُها» آيا تدبّر در قرآن نميكنند و يا بر قلبهاشان قفل زده شده است كه حقايق آن را نميفهمند؟ به همين جهت عقل انسان در حين تدبّر در قرآن از عمق جان، حقانيت آن را تصديق مي كند و خودِ قرآن شرط تشخيص حقانيت خود را تدبّر در خودش قرار داده است. آيا تا حال ديدهشده كسي در قرآن تدبّرِ لازم را كرده باشد و براي او در حقانيت آن ذرهاي شك باقي بماند؟ و يا بيشتر كساني گرفتار شك نسبت به قرآن هستند كه از دور و بدون تدبّر در آن نظر ميدهند؟
۵. اعجاز قرآن از نظر اخبار غيبي: مثل آن واقعههايي كه در حين نزول قرآن با فكر بشري درستي و نادرستي آن معلوم نبوده و در قرآن مطرح شده به طوريکه بشر پس از سالها به درستي آن پيبرده است مثل: پيشبيني غلبهي روم بر ايران در شرايطي كه در آن زمان چنين غلبهاي به ذهنها هم خطور نميكرد.[4] و یا مثل حفريات باستانشناسان، كه پس از سالها داستان حضرت يوسف و طوفان حضرت نوح و قوم سبأ را تأييد كرد. و يا اينكه قرآن براي فلك، مدار قائل است، برعكسِ پيشينيان كه فلك را جسم مدوري مي دانستند كه ستارگان در آن ميخكوب شدهاند ولي بعدها معلوم شد که ستارهها داراي مدار هستند و در مدار خود در گردشاند.
۶. اعجاز قرآن از نظر وسعت معارف و پهناوري مطلب: از طريق كسي كه برتري فوق العادهاي از نظر اطلاعات نسبت به ديگران نداشت و در محيطي آنچنان محدود زندگي ميکرد که از نظر عقب ماندگی مثال زدني است و از آن طرف آن شخص ثلث آخر عمرش تماماً مشغول جنگ با دشمنان دين بود، چنين قرآني با اين وسعتِ علمي و دقت روحي مطرح شود حکايت از آن دارد که از طرف خداي حکيم و عليم بر او نازل شده است.
دكتر واگليري، استاد دانشگاه ناپل ميگويد:
«كتاب آسماني اسلام نمونه اي از اعجاز است... قرآن كتابي است كه نميتوان از آن تقليد كرد... چطور ممكن است اين كتابِ اعجاز آميز كار محمد باشد؟ در صورتي كه او يك نفر عرب درس ناخوانده بوده است... ما در اين كتاب مخزنها و ذخايري از دانش ميبينيم كه مافوق استعداد و ظرفيت با هوشترين اشخاص و بزرگترين فيلسوفان و قويترين رجال سياست است».[5]
[1] - سورهي بقره، آيهي ۲۳.
[2] - سورهي هود، آيهي 1.
[3] - سورهي نساء، آيهي 82.
[4] - در سال 617 ميلادي يعني هفتمين سال بعثت پيامبر اکرمf ايران بر روم پيروز شد و تا نزديک پايتخت روم پيشروي کرد، در همان سال قرآن پيشبيني پيروزي روم را در کمتر از ده سال نمود.(به آيات اوليهي سورهي روم رجوع شود).
[5]- كتاب «پيشرفت سريع اسلام »، ترجمهي سعيدي، ص 49.