سلام خدمت استاد بزرگوار: در سفر اربعین امسال نسبت به سالهای قبل و حتی نسبت به سفرهای مشهد، فرصت حس و حال معنوی در طول سفر بسیار محدود برای بنده ایجاد شد و بعد از سفر هم نه تنها هیچ اثر و برکت معنوی نبود که حتی نسبت به نمازهای واجب نیز دچار بی ارادگی شدم، در جمع ۶،۵ نفره دوستان که همگی اهل معرفت و اهل تفکر و کارهای فرهنگی بودند و آنها نیز عازم شده بودند مطرح کردم، همه آنها نیز هرکدام به نحوی احساس بهره از این سفر را نداشتند، و یکی از دوستان به نقل از یکی از مادران شهدا که هنوز با شهید خود ارتباط دارد گفت سوال شده آیا شهید به شما گفته اند در آشوب های اخیر چه کسی مقصر است؟ ایشان نقل از شهید خود فرمودند که شهید گفته همه در رخ دادن این وضعیت مقصر هستند. بنده بعداز شنیدن این سخن احساس کردم ندیدن اثر و برکت و حتی حس پسرفت روحی از این سفر معنوی و پرخیر دلیل بر کوتاهی و مقصر بودن ما، در شکل گیری وضعیت فعلی است، آیا این احساس میتواند صحیح باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: درک تاریخی که در این رخداد اربعینی با مواجهه با ایثار خدّام و شور زائران پیش آمده، بالاتر از آن است که تنها به دنبال یک حال معنوی فردی باشیم. درک این تاریخ، نیاز به تأمّل دارد که این شور متقابل، چه آیندهای را در ما و در جهان پیش میآورد. هنر ما با حضور در این صحنهها آن است که متوجه چنین امر عجیبی شویم که اینچنین مردمان را در بر گرفته است. بحث کوتاهیهایمان، بحث دیگری است ولی آن حضور، خود به خود در رفع آن کوتاهیها نیز مؤثر خواهد بود به همان معنایی که خداوند میفرماید: «إنّ الحسنات یُذهبن السیئات». موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر: این خبر که در یکی از کانالها هست صحت داره؟ هادی_مطر از که دستور گرفته بود؟ این سوالی است که مطبوعات و رسانه ها به دنبال کشف آن و اثرش بر برجام و حوادث منطقه هستند! اما هادی نشان داده است که او به یک وظیفه شرعی اش عمل کرده است و از جا و فرد خاصی دستور نگرفته! توسط دوست ایرانی اش از استاد اصغر طاهرزاده سوال کرده و راهنمایی خواسته و در گفتگو با دوستش میگوید خدایی که به #امام_علی علیه السلام کمک کرد که در خیبر را از جا بکند میتواند به او کمک کند که از بادی گاردها عبور کند! هادی در عمق آمریکا آن زمان که شهروند آنجاست با پروفایل حضرت آقا به حکم #امام و #آقا عمل میکند. این قدرت فرهنگی و نفوذ منطق و عقلانیت انقلاب است است که آن را نگه داشته. روی دیگری از این مسئله که فی الواقع حد نصابی از یاران و دوستان #انقلاب که بارش را به دوش میکشند در جغرافیای جهان پراکنده اند و رویش ها پنهان تر از ریزش ها اما مستحکم تر و عریق ترند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً دوستِ ایرانیِ ایشان از بنده سؤالی کردهاند و بنده به جهت آنکه تصور میکردم شاید عملی نباشد، عرض شد: ((باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید موضوع به این سادگیها نباشد. البته بنده در این موارد صاحبنظر نیستم. موفق باشید )). و این در جواب سؤال زیر بود که از بنده سؤال میکنند:
بسمه تعالی سلام علیکم یکی از آشنایان بنده که در آمریکا زندگی می کند در یک موضوعی درخواست راهنمایی داشتند که خواستم نظر شما را در این باره جویا شوم. مسئله این است که در آینده ای نزدیک سلمان رشدی در یکی از مناطق نزدیک زندگی این دوست ما برنامه ای (سخنرانی یا هر چیز دیگری) دارد، حال سوال دوست ما این است که آیا واجب است که به محل این برنامه برود تا او را بکشد و به سزای عملش برساند؟ این در حالی است که طبیعتا او (سلمان رشدی) تحت محافظت ویژه ای خواهد بود. با تشکر
البته خدا را شکر میکنم به دست مجاهدی غیور آن حکم الهی اجرا شد. مهم این نیست که سلمان رشدی سقط کند یا چون حیوانی زبون چند روزی دیگر بماند. مهم آن است که حکم الهی حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» مدّ نظرها قرار گرفت و سلمان رشدی ملعون به خوبی تحقیر شد و مطمئن باشید جناب عزیزِ دلمان آقای هادی مطر به نور مجاهدان کربلا به عزّتی و عزمی نایل میشود که هیچ سختی و فشاری به هر شکلی که باشد، روح او را کوچکترین آزار نمیدهد. به همان معنایی که امام محمد باقر (ع) در روایتی فرمودند: «حسینبن علی (ع) قبل از اینکه کشته شود به اصحابش فرمود: همانا رسول خدا به من فرمود: اى فرزندم، همانا تو بهزودى بهسوى عراق سوق داده خواهى شد. و همانا تو و جماعتی از اصحاب تو در آن سرزمین شهید خواهید شد که (آنان) درد آهن (نیزه و شمشیر) را حس نمىکنند؛ وَإِنَّكَ تُسْتَشْهَدُ بِهَا وَ یُسْتَشْهَدُ مَعَكَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِكَ لَا یَجِدُونَ أَلَمَ مَسِّ الْحَدِیدِ. و بعد حضرت استناد به آیه 69 سورۀ انبیاء کرد و فرمودند: «قُلْنا یا نارُكُونی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهیمَ» گفتیم: ای آتش سرد و سلامت باش بر ابراهیم»، جنگ براى تو و برهمراهانت سرد و سلامت خواهد شد؛ «تَكُونُ الْحَرْبُ عَلَیْكَ وَ عَلَیْهِمْ بَرْداً وَ سَلَاماً» (مختصرالبصائر، ص139)
در جواب یکی از افراد که نسبت به آن متنی که جنابعالی نوشتهاید عرض شد: ((سلام علیکم: الحمدلله که در این مجاهده بزرگ نام بنده هم در میان است. آری! همینطور که در نوشته مشخص است جناب عزیزِ دلمان هادی مطر خودشان با بنده رابطهای نداشتهاند، از طریق دوست ایرانیشان گویا رابطهای پیش آمده. بنده آرزو داشتم که من جای آقای هادی مطر بودم، هر چند به قیمت تکهتکهشدن خودم تمام میشد، ولی آن حکم الهی به هر شکل که ممکن بود اجرا میگشت؛ خدا را شکر.)) موفق باشید
سلام: آیا شرح معرفت نفس و حشر استاد وجود دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: صوت آن مباحث به صورت ضعیف ضبط شده است و در اختیار جناب حاج آقا نظری به شماره 09136032342 هست. میتوانید به ایشان رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام استاد عزیز: چند ماهی هستش که دچار شکیات زیادی شدم. قبلا ماهی یک یار یه شکی به ذهنم خطور می کرد و سریعا میرفت ولی چند ماه جرقه شکیات دوباره خورد ولی تفاوتش با موارد قبلی این هست که دیگه برطرف نمیشه و دائما در وجودم هست شک در همه چی مثلا وجود خدا. هرچی گریه و رازی و نیاز کردم فایده نداشته. از هر استادی دوای دردم رو میپرسم، جوابشون اینه بهش فکر نکن. در حالیکه من دوست داشتم و دارم همواره به موضوع خداوند فکر کنم. درمانده ام. لطفا کمکم کنید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با مباحث «معرفت نفس» إنشاءالله برکاتی به دست خواهید آورد. عرایضی در شرح سوره «زمر» شده است خوب است در فرصت مناسب و با حوصله و پشتکار، آن مباحث را دنبال بفرمایید.
https://lobolmizan.ir/sound/695?mark=%D8%B2%D9%85%D8%B1
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جایگاه دعا در دل اقدامات ما نقشآفرین است. شاید بتوان گفت با دعا و انس با خدا، چنین افرادی آنچنان وسعت روحی پیدا میکنند که دیگر گرفتار چنین مشکلاتی نسبت به ظاهر خود نیستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بر عکس نافع بن هلال که از اصحاب حضرت است و در شب عاشورا آن گفتگوها را با حضرت دارد، هلال بن نافع در جبهه دشمن است و از همان جبهه، ناظر آن صحنه بوده و همه شواهد هم حکایت از صدق گزارش او دارد بخصوص با نظر به روایت حضرت سجاد «علیهالسلام» که میفرمایند: «لَمَّا اشْتَدَّ الْأَمْرُ بِالْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِب«علیهالسلام» نَظَرَ إِلَيْهِ مَنْ كَانَ مَعَهُ فَإِذَا هُوَ بِخِلَافِهِمْ لِأَنَّهُمْ كُلَّمَا اشْتَدَّ الْأَمْرُ تَغَيَّرَتْ أَلْوَانُهُمْ وَ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُمْ وَ وَجَبَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَانَ الْحُسَيْنُ«علیهالسلام» وَ بَعْضُ مَنْ مَعَهُ مِنْ خَصَائِصِهِ تُشْرِقُ أَلْوَانُهُمْ وَ تَهْدَأُ جَوَارِحُهُمْ وَ تَسْكُنُ نُفُوسُهُمْ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ انْظُرُوا لَا يُبَالِي بِالْمَوْتِ فَقَالَلَهُمُ الْحُسَيْنُ«علیهالسلام» صَبْراً بَنِي الْكِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرَّاءِ إِلَى الْجِنَانِ الْوَاسِعَةِ وَ النَّعِيمِ الدَّائِمَةِ فَأَيُّكُمْ يَكْرَهُ أَنْ يَنْتَقِلَ مِنْ سِجْنٍ إِلَى قَصْرٍ».
آن وقت كه كار بر امام حسين «علیهالسلام» سخت شد، اصحاب نظر به جانب آن جناب نمودند و حالِ آن امامِ همام را به خلاف احوال خود مشاهده كردند، زيرا كه چون امر بر آنها سخت ميشد، رنگهاشان متغيّر ميگرديد و بر پشتهاشان لرزه ميافتاد و دلهاشان هراسان ميگرديد ولي آن امام «علیهالسلام» و بعضى از خواص كه در خدمت حضرت بودند، رنگ چهرهشان برافروختهتر و اندامشان آرامتر و جانهایشان آسودهتر میگشت؛ پس اصحاب به يكديگر ميگفتند حضرت را ببينيد كه از مرگ باك ندارد، آنجناب به آنها ميفرمود: صبر پيشه کنيد اى بزرگزادگان كه مرگ جز پلى كه شما را از پريشانى و بدحالى به بهشت وسيع و عيش جاويد ميرساند، چيز ديگري نيست، پس كداميك نگرانيد از اينکه از زندان به قصر رويد؟
آن اصحابی که همانند امامشان چهرههایشان درخشان و قلبهایشان آرام بود، همانهایی بودند که در شب عاشورا به حضرت عرض کردند اگر صدها مرتبه بمیریم و زنده شویم، دست از تو بر نمیداریم. زیرا متوجه بودند در چه شرایط تاریخی قرار دارند و چگونه میتوانند در تاریخی حاضر شوند که حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» حاضر شدند که همان حق الیقینی تاریخی است.
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مخاطبان متفاوتند. با این حال این روزها باید بیشتر امیدوارانه افراد را به حقایق عالیه دعوت کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وجود، در ذات خود دارای وحدت شخصی است ولی در نسبت با ما، ظهوراتش متفاوت است و بدین لحاظ، وحدتش نسبت به ما تشکیکی میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بیشتر به حقیقت انقلاب فکر کنید و رهبری را به عنوان مظهر نور حضرت مهدی «عجلاللهتعالیفرجه» مدّ نظر داشته باشید تا افقی از حقیقت در مقابل شما گشوده شود و اینجا ست که عطش هرچه بیشتر نزدیکشدن به نور حقیقت، بیتابی و شوق و اشک به صحنه میآورد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و به همین جهت بعد از آنکه فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويم» پس از آن میفرماید: «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلين» حقیقتاً انسان را در بالاترین قوام خلق کردیم، سپس او را به پایینترین پایینها ارجاع دادیم؛ این سؤال پیش میآید چرا خداوند اگر قوام ما را در ابتدا آن بالا بالاها قرارداده و سپس گرفتار پایینترین پایینها کرده است؟ عجیب است که میفرماید خودمان آنها را به «أَسْفَلَ سافِلين» ارجاع دادیم و پایین آوردیم. آیا این آیه خبر از آن ندارد که اگر مقام «أَحْسَنِ تَقْويم» را چشیدی، حال باید در دل یک تاریخ آشفته، «أَسْفَلَ سافِلينِ» هزار ساله را نیز تجربه کنی؟ تا ابر مردی بشوی به وسعت همهی عالم و همهی تاریخ. اینکه ما را در «أَسْفَلَ سافِلين» آورد، جز این است که میخواست ما در همهی عوالم حاضر باشیم؟
حتماً دربارهی چهار منزل عرفانی فکر کردهاید. منزل اول «سیر من الخلق الی الحق» است. سپس سیر «من الحق فی الحق» میباشد که انسان در این منزل چه عشقی با خدا میکند. اصلاً کاری به کار مردم ندارد. در سیر سوم که سیر «من الحق بالحق الی الخلق» است، سالک در عین حضور در عالم انوار، بنا است در عالم سافل نیز حاضر شود تا این عالم را نیز تجربه کند و تا اینجا سیر سالک جریان دارد تا سلوکش کامل شود و با نور خدا در جامعهی بشری حاضر گردد. ولی سیر چهارم مأموریت است برای هدایت بشریت و مربوط به نبوت و نبیّ میباشد، پیامبر میآید تا رسالت خود را نسبت به مردم انجام دهد و از این جهت در واقع نوعی مأموریت است. آنچه سلوک را کامل میکند منزل سوم است که انسان جرأت خطرکردن داشته باشد و در این جهان حاضر شود تا بداند بر مردم چه میگذرد. خداوند ما را نیافریده است تا شیخی باشیم در گوشهای پنهان. اگر فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويم» و ما را در جایگاه خوب و خوشی آغاز کرد، مانند اوایل انقلاب و حالت خوشی که فضا را فرا گرفته بود ولی یک مرتبه در تهاجم فرهنگی و تهاجم نظامی قرارمان داد تا برای حضور در جهان، این سختیها و تنگناها را تجربه کنیم و آن تجربهی حضور خودمان در «أَسْفَلَ سافِلين» است ولی با حفظ هویت «أَحْسَنِ تَقْويم». در این حالت است که ظلمات به نور تبدیل میشود و انسان آتش را ابراهیم گونه برای خود گلستان میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مفصلاً در جای خود بحث شده که اولاً: حضرت یوسف «علیهالسلام» قبلاً با حضرت بنیامین جهت این امر که بتوانند از این طریق پدر خود را به مصر بیاورند، توافق شد. ثانیاً: حضرت یوسف مستقیماً نفرمودند که شما دزدی کردهاید، بلکه همچنانکه آیه میفرماید: «ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ» آن اعلام کننده گفت. تازه سرقت را به کل قافله خطاب کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در آن حدّ که به راز و فلسفهی اعمال عبادی نزدیک شویم، با حضور بیشتر آن اعمال را انجام خواهیم داد. ولی اصل اطاعت و عبودیت هم در جای خود خِردی به حساب میآید که بسی راهگشا است و برکات خود را دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره این مسئله، مسئلهای است که خواهی نخواهی برای ما پیش میآید و به همین جهت مباحث «آیندهی دینداری ما چگونه محقق میشود» رابه میدان آوردیم. آنجا عرض شده که کم کسی میتواند به دینداریِ سنتی خود که خدا را اُبژهی خود میداند، پایدار بماند. بد نیست در این مورد سری به مباحث مذکور به آدرس http://lobolmizan.ir/sound/1310#7940 رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. هر کدام برکات خاص خود را دارد. خودتان بررسی کنید اگر جمع آن برایتان مقدور نیست، کدام یک برای احوالاتتان بهتر است؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به جواب سؤال شمارهی 30028 رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً نحوهای از تجربه نسبت به تجرد نفس ناطقه است. بد نیست سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در نگاه فلسفی خود بر اساس اصالت وجود این موارد را حاکی از توهّم میدانیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم با ورود به فلسفهی صدرایی و چشیدن آن، موارد بعدی که فلسفههای مضاف نامیده میشود، با چنین زیربنایی بهترین جواب را به ما خواهد داد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سال گذشته در مسیر کربلا با بنده هم در رابطه با اسماء الهی صحبت کردند. شاید بتوان سخن ایشان را اینطور فهمید که شیطان هم مظهر اسم مظلّ الهی میباشد هرچند که تعیّن آن اسم که شیطان است، حجاب حق است ولی خود آن اسم یعنی اسم «مظلّ» مظهر جلال حق میباشد و به یک معنا ما را به جلال حق نزدیک میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً این روحیه موجب میشود که انسان در زمرهی مجاهدین باشد. عمده آمادگیِ روحی است. حال هرچه پیش آمد در مواجهه با آن پیشامد، روحیهی انقلابی و مجاهدانه است که مفید خواهد بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی خداوند کسی یا جامعهای را به خود واگذارد، آن را از رحمت حضرت حق محروم میشوند و نتیجهای که باید در راستای خلقت خود بگیرند، نخواهند گرفت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر میشود؟ وقف، حقوقی است که واقف آن جهت و وجه آن را مشخص کرده که مثلاً اموال شخصی خود را در امر خاصی وقف میکند و هرگونه تصرفی غیر از تصرفی که واقف تعیین کرده، تصرف غیر مجاز است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هر اندازه وسعت توحیدی انسان افزون شود، کاری او را از کاری باز نمیدارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به حضور زیبای ابدیشان متذکرشان کنید و اینکه گناه، مانع آن حضور زیبا و گسترده و جامع است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک، احساس عبودیت در مقابل بینهایت خوبیها است و موجب وسعت روح انسان میشود و انسان خود را در عالمی بس گستردهتر از عالم مادی احساس میکند. در این رابطه خوب است به قسمت «با دعا در آغوش خدا» مربوط به جلسهی دوم شرح «مناجات التّائبین» سری بزنید. موفق باشید
