باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه باشید خداوند است که روحها را هدایت میکند. لذا نباید چندان نگران بود. وظیفهی ما تذکر دلسوزانه به فرزندانمان است، بقیهاش را خداوند حلّ میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری عزیز! از او که نصیحت میخواهی، آیت الحق جناب آیت الله حسنزاده آملی هستند که در کتاب «الهی نامه»شان از خدا میخواهند که «حَسنشان کرده است، اَحسنشان کند». در حالیکه بنده طاهرزاده اصفهانی هستم که دربه در به دنبال طهارتم، چه رسد به «حَسنبودن»!! به هر حال به ما گفتهاند: «تا عقل و فضل بینی، بیمعرفت نشینی/ یک نکتهات بگویم، خود را مبین که رستی». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود سیر مطالعاتی سایت را ادامه دهید. إنشاءالله در فضای تعادل علم و عمل قرار خواهید گرفت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: روی سایت هست به آدرس http://lobolmizan.ir/sound/1304
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت:
ای برادر عقل یک دم با خود آر
دم به دم در تو خزان است و بهار
بالاخره این نوع قبض و بسط ها در مسیر رجوع به حضرت حق پیش میآید؛ عمده همان صبر قرآنی است یعنی پایداری در وظایف حتی در مواقعی که انسان در قبض قرار دارد. تا انشاءالله آن صفای نهایی پیش آید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال، همین انسان متوجهی حضور بیکرانهی اصلِ اصلها میباشد و همین امر میتواند راهی باشد تا گرفتار روزمرّگیها و پوچیها نشویم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً باید احتیاط کرد. خوب است که از دفتر مرجع تقلیدتان بپرسید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است. آری! استاد سلوکی راه را میشناسد و متذکر راه میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سوپر من در بستر ارادهی معطوف به قدرت است و این غیر از شخصیتی است که سلحشوری او در عین دانایی و ایمان میباشد. امثال زورو اگرچه ممکن است وجوه مثبتی از خود نشان دهد، ولی همچنانکه عرض شد سیرهی ابراهیمیون در کنار سلحشوری، دعا و توکل میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً در جریان هستید که به بهانهی بهارِ عربی، میخواستند حکومت حافظ اسد را سرنگون کنند تا یکی از ارکان جبههی مقاومت را که بشّار اسد نیز اعتقاد به مقاومت در مقابل اسرائیل داشت؛ سرنگون نمایند. و اتفاقاً رهبر معظم انقلاب با هوشیاری متوجهی این امر شدند و در عین حفظ دولت اسد، پیشنهاداتی برای تغییر نظام سیاسی سوریه داده شد و عملی گشت. موفق باشید
سلام علیکم: استاد عزیز، واقعا از پاسخ دقیق و جانانه ۲۷۶۲۶ حضرتعالی و این نگاه تان به مسئله مسرور و خوشحال شدم و اینکه فرمودید امروز اگر کسی راه اشارات شهیدان سلیمانی و آوینی را درنیابد و خود را در آن نبیند، چه میزان از عالم انسان حقیقی و عالم انسان متعالی در این عصر دور است. حقیقتش این است که اگر افرادی امثال آن مطالب را که شما در همانجا به آن پاسخ دادید را می نویسند، این است که به عالم انقلاب و طرح بزرگ انقلاب نظر نشده و فوقش مانند بسیاری تحلیلگران و سیاسیون ویژه غربی فکر میشود انقلاب یک کشور مستعمره و دنیای سوم (که دقیقا همین تقسیم بندی غرب درباره جهان و کشورها را هم پذیرفته اند) بوده و میتوان بیاییم مبانی توسعه و رهاوردهای غرب ویژه تکنولوژی را دنبال کنیم و حتی در قواعد جامعه سازی و دولت شهرها هم به آنها نظر کنیم، در عین حال توجه به حکمت شیعی و شریعت هم بکنیم و مثلا در این حد مراقب باشیم که احکام اسلام نقض نشود و رسما در جامعه با انقلاب و ولایت فقیه مخالفت نشود و آنها را پذیرفت. حتی این نگاه میتواند تا جایی برسد که نهایتا بگوید ما باید کشور اسلامی باشیم و بپذیریم در چارچوب همین قواعد کشورها حاضر شویم با شرایع اسلامی ولی اگر انقلاب باشد، هزینه زایی میشود و مگر خروج از قواعد عالم مدرن، کار سهل و راحتی است و چقدر میتواند ظرفیت ها را درگیر کند. در صورتیکه خود امام هم از همان سال ۴۲ متوجه بود که چکار عظیمی دارد میشود و هدفش هم یک حرکت بزرگ بین المللی برای عبور از مدرنیته بسمت تمدن نوین اسلامی و مُلک مهدوی است و کار ما در این حد نیست که حالا حکومت بنام اسلام و تعهد به احکامش شول بگیرد ولی باز هم ما خود را ذیل دولت شهرهای مدرن تعریف کنیم و بگوییم ما میخواهیم کشور اسلامی باشیم که در عین حال هویت ملی هم دارد. امام وقتی میگفت ما برآنیم تا پرچم لا اله الا الله که پرچم عزت و کرامت انسانهاست را بر سطح قلل عالم برافرازیم نظر داشت حرکتش حرکت جهانی و عبور از مدرنیسم است کما اینکه خود ایشان گفته بودند طلوع تجدد، غروب اسلام است. اینکه بعضی متاسفانه میخواهند ایران هم کشوری باشد مثل بعضی دیگر کشورهای اسلامی که نام اسلام را یدک میکشنند و توجه به مناسک دارند ولی نهایتا با تمام مظاهر دنیای مدرن و لیبرالیسم کنار آمده اند و اساسا حرفی برای زدن و قد علم کردن ندارند و حتی خود را ذیل همان قواعد سیاسی رایج مدرنیته می بینند و اینکه این افراد میگویند تا کی میخواهیم با استکبارستیزی برای خود هزینه زایی کنیم و بجای نقد دولت های غربی بیاییم مقابل مدرنیته بایستیم و مدام خود را مقابل آن قرار دهیم و برای ملت و کشور مشکل درست کنیم، دقیقا ناشی از عدم فهم هندسه انقلاب و منظومه فکری امام است و اینکه میخواهند انقلاب را از شان تمدن سازی تقلیل دهند. ولی وقیقا داریم میبینیم انقلاب در حال حرکت بسمت همان هندسه اصیلش هست و حتی مشکلات امروز هم در نگاه تمدنی، اتفاقات و مشکلاتی است که اتفاقا در تمدن سازی پیش می آید و حتی خود مدرنیته برای اینکه برود بسمت جامعه سازی و تمدن هم با آن مواجه شد و تمدن سازی خب با آن عجین است. انقلاب امروز رسما پرچم تمدنی است که مقابل مدرنیته و نئولیبرالیسم بلند شده و متاسفانه برخی بجای اینکه هر چه بیشتر انقلاب را در مسیر تمدنی اش پیش ببرند و آرمانشان تمدن نوین اسلامی باشد، به رویکرد های دیگر رفتنه اند البته که چه بخواهند چه نخواهند حکایت همانی است که شهید آوینی میگفت: بعثت تاریخی انسان در وجود مردی چون حضرت امام خمینی (ره) برای من کافی بود تا باور کنم که عصر تمدن غرب سپری شده است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بخواهیم یا نخواهیم تاریخی شروع شده که تقابل جبههی توحید و جبههی استکبار است و در شرایطی نیستیم که راهِ میانهای را در پیش گیریم. آنهایی که راه میانه را در پیش گرفتهاند خواسته یا ناخواسته نسبت به حرکت توحیدیِ زمانهی خود بیتفاوت میباشند و این در حالی است که خداوند نسبت به حق و باطل بیتفاوت نیست. نمیخواهم بگویم همه باید مانند شهید قاسم سلیمانی یا سید حسن نصراللّه عمل کنند، ولی حدّ اقل آن است که خود را در آن جبهه احساس نمایند حتی در حدّ تأییدنکردنِ تبلیغات کفر جهانی که جنابعالی در نوشتهی خود بسیار خوب متذکر آن شدید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم؛ ولی آنچه وظیفهی ماست دوست داشتن انسانهاست مگر آنهایی که دشمنان انسانیت باشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. چون از علم تعبیر خواب بهرهای ندارم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اسلام آمده است برای اُنس با خدا و عدالت در جامعه. آیا بیعدالتیهایی که در زمان پیامبر خدا «صلّیاللّهعلیهوآله» واقع میشد را باید به اسلام و پیامبر نسبت دهیم؟ یا به جهت دوریِ جامعه از اسلام و پیامبر؟ رهبر معظم انقلاب با دلسوزیِ تمام تلاش دارند در جامعه اُنس با خدا و عدالت بین افراد شکل بگیرد. هر اندازه از ایشان پیروی شود، برکات جامعه بیشتر میگردد و به همین جهت، انسانهای طالب عدالت و طالب اُنس با خدا برای ایشان ارزش قائلاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. رهبر معظم انقلاب به کاشتن درخت کاج بر اساس نظر کارشناسان، علناً سال گذشته اشکال گرفتند زیرا آن درخت در منطقهی اقلیمیِ ایران مفید نیست. ۲. اولیاء الهی متوجهاند که خداوند از طریق وجود آنها برکاتی را به خلق میرسانند و به حکم وظیفه نمیتوانند مانع شوند و بخل بورزند. از این جهت است که حضرت امام و رهبر معظم انقلاب مانع دستبوسیشان نمیشوند وگرنه مسلّماً خودشان نسبت به این امور راحت نیستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بحث آن مفصل است. به نظرم بد نیست به شرحی که این حقیر از حدیث «عنوان بصری» داشتهام سری بزنید. آری! باید انسان به بصیرتی برسد که در آن بصیرت نور توحید و رجوع به خدا را در خود احساس کند و در دل آن بصیرت، به عملی که مطابق شریعت است دست بزند تا آن نور بالفعل گردد. ۲. اگر درسخواندن به دنبال بالفعلشدنِ استعدادها باشد، خوب است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! این قبض و بسط است که همواره در مسیر دینداری با انسان روبهروست. گفت: «ای برادر عقلْ یکدم با خود آر / دم به دم در تو خزان است و بهار». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین آنکه بنده هم از نظر فکری به آقای حسام الدین آشنا نزدیک نیستم و ارادتم به آقای دکتر افروغ عزیز و استاد پارسانیا است؛ ولی فکر میکنم نمیتوانیم به زاویههایی که امثال دکتر آشنا مطرح میکنند بیتفاوت بود و به آنها فکر نکرد. آقای دکتر عسگرخانی دلسوزانه سخن میگفتند ولی روششان حکیمانه نبود. موفق باشید
سلام استاد: من پرسشگر شماره 33342 هستم. من در ایام جوانی خوابی دیدم که من مردم. و جمعیت بسیار زیادی تابوتی روی دست، باشکوه میبردند و حس درونم این بود که مرده ی داخل آن تابوت میتوانم من باشم! و به آنها از دور نگاه میکردم. ولی من راهی دیگررا انتخاب کرده و رفتم که ابتدا خانه های خرابه بود و در همین حین احساس کردم شخصی که اسمش هادیست، بسیار مهربان پشت سرم همراهم است. بعد یهو هادی رفت و روبرویم هیچ و هیچ و هیچ شد و تاریکی محض. فقط به سمت جلو برده میشدم. وهیچ میدیدم و تاریکی! که انگار میخواست تمام هم نشود! هیچی ادامه داشت تا وحشت زده از خواب پریدم. -آن موقع آن خواب را جدی نگرفتم. الان به این سن فکر میکنم نکنه راه را واقعا دارم اشتباه انتخاب میکنم و واقعا درهیچ درجا میزنم و میروم. بنده به شدت به عرفان و عارف شدن از کودکی، علاقه مند بوده و هستم و دوست داشتم همچون مولانا باشم! برای همین لحظه ای از مطالعه و تحقیق از نوجوانی دست برنداشتم. شاید بهتر بود از همان اول با شما آشنا میشدم و این همه سال (تقریبا هفده سال) را هدر نمیدادم. البته خوبی که داشت حداقل این بود که الان به پوچی تمامی مکاتب غرب و عرفانهای آنها پی برده ام. البته ناگفته نماند با توجه به روحیه ای که از خودسراغ دارم. اتفاقاهمین جا و همین اکنون باید با شما و کتابها و سخنرانیهای شما آشنا میشدم. جسارتا اگر قبلا شما را هم میشناختم حتی یک کتاب هم از شما نمیخواندم. چون در آن دوران، غرق در نوع تفکر و سخنان روشنفکران و روانشناسان غربی و عرفان اوشو و نیچه و امثال او و فروید و کلا مطالعه و حتی پخش آثار آنها بودم و برایم بزرگ و دانشمند مینمودند!! البته هدفم ابدا تقابل و جنگ با دین اسلام نبود! به اصطلاح دوست داشتم همه ی گزینه ها را روی میز انتخابم برای دین و سبک زندگی، داشته باشم نه فقط گزینه ی اسلام را! خلاصه شبانه روز مطالعه داشتم ولی نه کتب نویسندگان اسلامی! حال استاد بعد از این همه سال بنده به چنین عقیده و افکار و برداشتی رسیده ام. و اعتقاد کامل به اسلام عزیز آورده ام. و میخواهم مطمئن شوم که سر عقیده ی درستم. چون ذهنم قبل از این بسیار آشفته و بی تمرکز، شده بود با توجه به مباحثی که اینگونه عرفانها دارند که کلا با دین در تضاد است یا بعضا با دین اصلا نمیخواند، بسیاربسیار گیج شده بودم و حتی تارک نماز و سردرگمی و حیرانی همیشگی داشتم!! یک سال پیش، فردی مومن دو کتاب از شما را به من معرفی کرد. کتاب فرهنگ مدرنتیته و توهم شما و گزینش تکنولوژی از دریچه ی توحیدیتان، که بسیار بنده را تکان داد و نگاهی نو برای من بود! اکنون در این سن، درکی که از این راه زندگی ام، که طی کردم و داشته ام را برای شما مکتوب میکنم. لطفا بیان کنید کجا اشتباه فکر میکنم. چون واقعا دوست دارم عارف بشوم و قصدم فقط سوالی گذرا و یا انباشت علم از اولم نبود! میتوان اینگونه فکر کرد؟ -ن ماز: هدفش ریشه کن کردن کامل ناپاکی های ذهن و رسیدن به بالاترین میزان شادی برآمده از رهایی است؟ البته نماز با حضور ذهن واقعی! - ومراقبه شبانه ی اعمال توصیه شده توسط علمای دین: راهی برای تغییر خود از طریق خودنگریست. - ذکرگویی مدام توصیه شده از ائمه اطهار، مثل گفتن زیاد لا اله الا الله: این راه متمرکز بر ارتباط عمیق دو جانبه بین ذهن و قلب است. این روش که به همراه مراقبه که گفته شد، که بر مبنای مشاهده و کاوش توسط خود، به ریشه ی ذهن و بدن سفر می کند، ناپاکی های ذهنی را به مرور از بین می برد و در نهایت با کسب آگاهی و تهذیب نفس. مجموعا تمام این سه گزینه، به داشتن ذهنی متعادل و پر از عشق و شفقت در پایان زندگی فرد می انجامد. میتوان گفت سبک زندگی دیندارانه از همان کودکی، به مثابه علمیست که افکار، احساسات، قضاوت ها و حس های فرد را هدف میدهند. چگونگی اینکه فرد چگونه رشد کند، چگونه تولید رنج کند یا خود را از رنج رهایی بخشد، چگونه قضاوت کند، چگونه احساس و حتی خیال کند. همه را آن علم و جهان بینی، مشخص میکند. در حقیقت این نوع علم زندگی را با آگاهی فزاینده، جدایی از پندار، تسلط بر خویش و صلح همراه می گرداند. البته شرکت در این دوره ی علمی که میتوان گفت از سن بلوغ هر فرد شروع میشود به کار سخت و جدی نیازمند است. کسب این علم، دارای سه مرحله است. ۱. مرحله ی اول این است که در طی این دوره از زندگی از کشتن، دزدی، فعالیت جنسی خلاف شرع، گفتن سخنان بیهوده و مصرف مواد مخدر و کلا هر چیزی موافق با هوای نفس و دین است خودداری شود. انجام این اصول اخلاقی ساده، ذهن پریشان را آرام می سازد تا بتواند وظیفه ی دشوار خودنگری را انجام دهد. ۲. مرحله ی دوم، کسب تسلط بر ذهن است که فرد، تمرکز و توجه بر روی واقعیت زندگی را پیدا و درک کند که از جمله مفاهیم اصلی که باید انسان در حین روبرو شدن با واقعیات زندگی بیاموزد: رفتار، کنترل برخود، مسئولیت پذیری و واقعیت پذیری و حضور در لحظه است. در این مرحله انسان باید یاد بگیرد که در نهایت جز خودش هیچ کس مسئول وضعیت زندگی خود او نیست و افراد خودشان هستند که انتخاب میکنند در کدام یک از مسیرهای سلامت یا بیماری روانشان گام بردارند. بنده در جوانی دو کتاب در این زمینه مطالعه کردم از دکتر گلاسر بنام واقعیت درمانی و تئوری انتخاب که بسیار کمک کننده بود: دو هسته اصلی توصیه شده در کتاب واقعیت درمانی، مسئولیت و انتخاب است. این رویکرد روانشناسی به زمان حال بیشتر از گذشته اهمیت میدهد. خودآگاهی را به ناخودآگاهی ارجح میداند. بیماری روحی را یک فرایند فرار از مسئولیت فرد میداند و به اهمیت بالا بردن بینش، برای تغییر رفتار او تکیه میکند. هدف واقعیت درمانی، جایگزین کردن انتخابهای موثر به جای انتخابهای ناموثر و تبدیل سبک زندگی رضایتمند به جای زندگی غیررضایتمند است. و تئوری انتخاب در محتوای خود فلسفه کنترل بیرونی را به چالش میکشد و در مورد انتخاب فاعل بودن به جای مفعول بودن انسان سخن میگوید. آقای گلاسر تئوری انتخاب و واقعیت درمانی را در واقع روانشناسی کنترل درونی مینامد. از دیدگاه گلاسر انسانها اکثرا از تلاش برای کنترل بیرونی استفاده میکنند و خیلی از افراد به نوعی یا در معرض کنترل بیرونی قرار دارند و یا در حال تلاش برای رهایی از این کنترل و رساندن خود به جایگاهی که خودشان بتوانند دیگران را تحت کنترل در آورند هستند و به همین دلیل شادکامی و احساس سعادت موضوعی دست نیافتنی برای انسان به شمار میرود. درواقع گلاسر اینگونه بیان میکند که اگر رفتارهای ما به جای نیازهای درونی توسط موقعیت یا محیط بیرونی هدایت شود، ما مشکلات و نارضایتیهای روانی را تجربه میکنیم. در واقعیت درمانی به حضور در لحظه بسیار تأکید میشود. گلاسر معتقد است که اعمال و رفتارهای ما توسط رویدادهای گذشته کنترل نمیشوند بلکه تحت تأثیر نیازهای برآورده نشده ما در حال حاضر قرار دارند. در این نظریه تا حد زیادی بر مفهوم بودن در «اینجا» و «اکنون» تأکید میشود تا افراد بتوانند رفتارهای کارآمد همراه با مسئولیتپذیری بیشتر را تجربه کنند. و خلاصه ی کلام اینکه: در جلسات روان درمانی به افراد کمک میکنند تا بدانند تنها در صورتی میتوانند در جهت مثبت حرکت کنند که کنترل زندگی خویش را دست بگیرند و توسط نیروها و انگیزههای درونی خود هدایت شوند، نه نیروها و انگیزه های بیرونی. ودر این بین به کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید از جفری یانگ برخورد کردم، مفهوم طرحواره ها برای اولین بار توسط دکتر جفری یانگ مطرح شد. وی این مفهوم را اینگونه تعریف کرد: تله های شخصیتی یا همان طرحــــواره ها ساختار روانی و چهارچوب فکری هر انسان است. که در زمان قرار گرفتن در موقعیت های مختلف باتوجه به آن افکار و احساسات خاصی به سراغش آمده و در نهایت رفتار خاصی از وی سر میزند. اجازه دهید برایتان یک مثال بزنم. سخنرانی در جمع ممکن است فردی را مضطرب و فرد دیگری را به هیجان آورد هر کدام از این افراد طرحواره هایی دارند که زمانی که در این وضعیت قرار میگیرند، یعنی از آنها خواسته میشود که در جمع سخنرانی کنند فعال میشود و در نهایت فردی را مضطرب کرده و فرد دیگری را به وجد می آورد. طرح واره ها عموما در زمان کودکی شکل گرفته و در ابتدای نوجوانی خود را نشان داده و عمولا تا کهنسالی همراه فرد است .و تجربیات زندگی فرد در کودکی موجب شکل گیری آنها میشود. به طور مثال بزرگسالی که در زمان کودکی با والدینی زندگی میکرده که عادت داشتند تمام کارهای او را انجام دهند و به وی اجازه نمیدادند مستق عمل کند، با طرحواره ی وابستگی بزرگ شده است و احتمالا همچنان در دنیا به دنبال افرادی میگردد تا کارهای او را انجام دهند. هر فردی از کودکی دارای چندین طرحواره شده، که باعث اختلالات در شخصیت او ورفتار بد الان او بصورت ناخودآگاه شده است. . معرفی انواع طرحواره ها: طرحواره های حوزه طرد و بریدگی: . تله رها شدگی . تله بی اعتمادی . تله محرومیت هیجانی . تله نقص و شرم طرحواره های حوزه خودگردانی و عملکرد مختل شده: . تله وابستگی و بی کفایتی . تله آسیب پذیری . تله شکست طرحواره های حوزه محدودیت های مختل شده: . تله بزرگمنشی و احساس استحقاق . تله خویشتن داری ناکافی. طرحواره های حوزه دیگر جهت مندی: . تله ایثار . طرحواره های حوزه گوش بزنگی . تله جلب توجه . تله منفی نگری . تله بازداری هیجانی . تله معیارهای سخت گیرانه که البته بسیار سخنانم طولانی میشود برای توضیح دادن بیشتر که هر بند بالا توضیح خود را دارد که البته در کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید از جفری یانگ نوشته شده است.استاد تمام این حرفها در سر من هست .و شبانه روز فکر میکنم نکند من به اصطلاح درگیر پوسته هستم و از چیزهای مهمتر عرفان اسلامی غافلم! 3-وبالاخره در مرحله سوم و پایانی ،زندگی فرد ،در طی سالیان مراقبه و نماز و خودنگری و درک واقعیت ومطالعه و رسیدن به این آگاهی ها و پذیرش واقعیت و کسب مقام توکل ورضا و تسلیم درونی، ذهن سالک، آرامتر و متمرکزتر شده است و به مقصد نزدیکترشده است. وسرانجام در روزهای پایانی زندگیشان، افراد ، اگر راه را گم نکرده باشند یا درجا نزده باشند.و راه را طی کرده باشند. عشق و شفقت و خیرخواهی برای همگان را فرا گرفته اند چون درون خود را از ناخالصیها پاک کرده اند!و طریق عشق ورزی به خلق و دیگران را در درون خود دارند. اکنون آن فرد به مقام رضا.توکل.تسلیم .در کنار حب خدا و اهل بیت ..در وجود خود رسیده است. ومیتواندعشق بورزد و میداند که عشق چیست. برخلاف ابتدا که نفس بود و بر اصل لذت طلبی و خودخواهیها تصمیم میگرفت.و از عشق و عقیده وعمل بویی نبرده بود! (در واقع اکنون با درمان و آگاهی حس درون او عشق و خداگونه شده است!)وفقط در این زمان است که میتواند پاکی و خلوص به دست آمده در وجودش را با تمام موجودات تقسیم کند. استاد این همان کمال انسان و با خدا یکی شدن اوست که مد نظر دین است؟و یا باید حتما چشم برزخی در همین جهان باز شود؟وچیزی غیر این مد نظر شماست؟بایدحتما شهود داشت؟یا چی؟این فکر و خیالات مرا راحت نمیگذارد.چه کنم؟البته با توجه به سنم زمان دیگری ندارم و اضطرابم و اضطراب که ایا راه را درست رفته ام؟ استاد الان با توجه به اطلاعات بنده سیر مطالعاتی بعدی من از چه فردی باشد؟من در مطالعه سیری ناپذیرم .تمام کتب و سخنرانیهای شما را گوش کرده و خوانده ام و کتب شهیداستاد مطهری،پناهیان ،استادشجاعی و... الان سیر مطالعاتی جدیدی میخواهم.راه جدیدی روبروی خود گشاده میخواهم.چه کنم کدام راه بروم؟ این سوال هم برایم مطرح است.آیا اصلا چیزی به اسم ذهن داریم. و یا اینکه بجای ذهن در دین به ذهن چی میگن،همون قوه ی خیال میشه ذهن؟؟ اگر بطور مداوم سیرمطالعاتی جدیدی نداشته باشم شبانه روز در این افکار غوطه ورم و آنها را نشخوار میکنم.من خودمو میشناسم دست وردار نیستم.وبه نظرم این درجا زدن است!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه بنده علم تعبیر خواب ندارم و فکر هم نمیکنم نیاز است که جنابعالی خود را در خوابی که دیدهاید دنبال کنید؛ حرفی نیست. حرف بر سر یافتن «خود» است و حضور بیکرانه در ابعادی بیکران. از نظر بنده در مقایسه آنچه افراد مذکور فرمودهاند و هر کدام نیز بُعدی از ابعاد انسان را مدّ نظر دارند، همه و همه در آخرین دین، از طریق آخرین پیامبر به عالیترین شکل به میان آمده است. تأسف بنده در اینجا است که میبینم چگونه بعضی از عزیزان بدون تأمّل و تعمّق بر آموزههای دینی و مباحث «معرفت نفس» و وسعت و حضور نفس در عوالم دیگر و ابدیت، وقت خود را مشغول اموری میکنند که هرچه هست اگر غلط نباشد، که عموماً غلط نیست؛ ناقص است.
بنده انقلاب اسلامی را راهی میدانم به سوی «یوم الفصل» که از یک طرف افرادِ معتقد به انقلاب، انقلاب اسلامی به عنوان تاریخی که در آن قرار دارند، آنها را در بر گرفته و نوعی حضور را به آنها عطا کرده، و از طرف دیگر بسیاری از ابعاد آن انقلاب همچنان نهفته و پنهان است و هر اندازه در تقوای الهی نسبت به پاسداشت آن کوشش کنیم، به همان اندازه احساس حضورِ تاریخی ما شدت مییابد و بیشتر احساس میکنید ذیل اراده الهی نسبت به اهدافی که در پیش است حاضرید و در شعف حضور قرار میگیرید، امری که در نسبت با شهید حججی و شهید حاج قاسم سلیمانی برای رفقا پیش آمد. چه اندازه خوب است که رفقا جهت درک هرچه بیشتر «خود» متوجه حضور تاریخی خود و تاریخی که آنها را در برگرفته است؛ باشند. در این صورت در شعف حضور ذیل اراده الهی، خود را خواهند یافت. موفق باشید
سلام علیکم: عرض ارادت و تبریک به مناسبت میلاد فرخنده حضرت معصومه (س) جناب استاد اینجانب در خصوص سرود سلام فرمانده نکته ای به نظرم رسید که فارغ از اجرای آن در کشور و به حضور آوردن حماسی و با معنویت مردم در صحنه، اجرای آن در سایر کشورها (عربی، اروپایی و آمریکایی و...) چه به صورت انفرادی و چه به صورت جمعی با زبان اصلی آن یعنی زبان فارسی است و این یکی دیگر از پیش بینی های حضرت آقا در خصوص برتری و تسلط زبان فارسی در جهان بویژه جهان اسلام است که بحمدالله دارد محقق می گردد و این نکته ظریفی است که در کنار همه جهات مثبت این سرود می توان به آن اشاره نمود. در ادامه قسمتی از بیانات رهبر حکیم و فرزانه انقلاب حضور مبارکتان ارائه می گردد. خواهشمند است نظر خود را در مورد بیان فرمایید. بیانات در اجتماع مردم اسفراین ١٣٩١/٠٧/٢٢ ملت ایران این استعداد را دارد که آنقدر پیشرفت کند که بتواند در جهات گوناگون به عنوان یک الگوئی در دنیا خودش را نشان دهد. چرا ما به خودمان بدبین باشیم؟ چرا با نظر تحقیر به خودمان و ملت خودمان و آیندهی خودمان نگاه کنیم؟ دشمن میخواهد این را به ملت ما تلقین کند و در طول سالهای متمادی تلقین کرده است. اینجور باوراندند که حتماً عنصر غربی پیشرو است و باید دنبال او حرکت کرد؛ نه، یک روزی تاریخ ما به ما نشان میدهد که قضیه بعکس بوده است. ما در دنیا پیشرو بودیم؛ پیشرو در علم بودیم، پیشرو در صنعت بودیم، پیشرو در تمدنسازی بودیم، پیشرو در فرهنگ بودیم؛ دیگران از ما یاد میگرفتند، میآموختند؛ چرا امروز همان طور نشود؟ همت جوانان ما و نگاه آنها به مقولهی پیشرفت باید آنجور باشد که ما آن آینده را در نظر بگیریم. من چندی قبل به جوانهای دانشجو و نخبه این نکته را گفتم، باید همت شما این باشد که در دنیا به وضعی برسیم که اگر کسی بخواهد به تازههای علمی دست پیدا کند، مجبور باشد زبان فارسی یاد بگیرد. جوانان ما این آینده را به عنوان یک آیندهی حتمی و قطعی در نظر بگیرند، برای آن تلاش کنند، برای آن کار کنند. نخبگان ما، نخبگان سیاسی ما، نخبگان علمی و فرهنگی ما، با این نگاهِ به آینده حرکت کنند، برنامهریزی کنند و به هیچ حدی قانع نباشند. این مقولهی پیشرفت است. بیانات در دیدار اساتید دانشگاهها ١٣٩٢/٠۵/١۵ از پیشرفت علمی در كشور برای گسترش و نفوذ زبان فارسی استفاده شود. زبان خیلی مهم است برادران و خواهران عزیز! اهمیت زبان ملی یك كشور برای خیلیها هنوز دانسته و شناخته نیست. زبان فارسی باید گسترش پیدا كند. باید نفوذ فرهنگیِ زبان فارسی در سطح جهان روزبهروز بیشتر شود
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید. عجیب است که بعضاً دیده میشود اندیشمندان عرب از اینکه لغات فارسی را بهکار میبرند، افتخار میکنند. به این جمله حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» نسبت به آیندهای که ما در پیش داریم؛ بیندیشید که میفرمایند: « ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله طولانی را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم. مسلّم خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. و خدا میداند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست؛ و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود. خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنان که در این قافله نور، جان و سر باختند! خوشا به حال آنهایی که این گوهرها را در دامن خود پروراندند!». حقیقتاً جهان آینده ما بر عکس تصور بعضی از روشنفکران که میخواهند در بستر ادامه غربزدگیِ گذشته ما باشد، جهان دیگری است که در عین حضور در این تاریخ ولی از ابعاد غیر قدسی که جهان مدرن گرفتار آن است، مبرّی میباشد. تأسف ما از آن است که چگونه بعضی از مردم ما فریب دشمنان ما را میخورند و به دنبال آنند که انقلاب اسلامی راهی را طی کند که رسانههایی مثل بیبیسی در مقابلشان قرار داده. موفق باشید
با سلام وادب خدمت استاد عزیز گرانمایه: از خداوند برایتان سلامتی و عاقبت بخیری خواهانم. استاد آیا کشیدن نقاشی صورت اشکالی دارد؟ مثلا کشیدن عکس حاج قاسم یا دیگر شهیدان یا اعضای خانواده و آیا این کار در عالم ماورایی انسان نقشی دارد؟ از نظر تربیتی و فقهی آیا اشکال دارد یا خیر؟ ممنون از زحماتتون
باسمه تعالی: سلام علیکم: به فتوای مقام معظم رهبری اشکال ندارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر انقلاب اسلامی را ظهور اراده الهی بدانید همهچیز در این رابطه معنای خود را دارند البته تعبیراتی که بزرگان در رابطه با آقای هاشمی داشتند، نظر به خدمات ایشان بود و با تعبیری که حضرت آیت الله حسنزاده برای مقام معظم رهبری فرمودند متفاوت است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فکر میکنم در تفسیر قیّم المیزان بتوانید نکاتی را بیابید. ۲. در ظاهر، قضیه از این قرار است که میفرماید انسان بسترِ ظهورش در پایینترین درجه عالم یعنی عالم ماده بوده است که همان «طین» گفته میشود و در تبیین آن، عنوان «صلصال کالفخّار» به کار میبرد به معنی گل کوزهگری. و این در حالی است که به صورت «حمأ مسنون» یا لجنی در میآید که بستر رشد موجودات آلی خواهد بود و در اصطلاح زمینشناسی به آن زاپروپلهای پرکامبرین میگویند که منشأ تک سلولیهای اولیه است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه؟! به هر حال معرفت نفس میدان گستردهای است که هرچه در آن قدم بزنیم و در زمین آن بغلطیم؛ جا دارد. موفق باشید