باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کن که اگر زکریایِ روح آدمی که در عین عباداتِ طولانی هنوز به رزقی نرسیده که جان او را اشباع کند، ناگاه خداوند با مریمِ جان خود او را روبهرو میکند، که وَجهِ لطیف جان اوست و در آنجا رزقهایی مییابد که دیگر نسبت به آیندهی وجهِ معنوی خود عقیم نخواهد بود. موفق باشید
با سلام: وظیفه ما در این فتنه ها چیست؟ وظیفه فردی و اجتماعی و بین المللی. با تشکر🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً پایگاه آن فتنهها را بشناسیم. ثانیاً: در حدّ خود نقد کنیم. ثالثاً: در مسیری که موجب رفع ضعفهایی میشود تا دشمنان بهانه نداشته باشند، قدم بگذاریم که بحمدلله آرام آرام با به خودآمدنِ افراد معلوم میشود که قضیه حضور دشمنیِ دشمن بوده است، البته در لوای اعتراض. و از آن مهمتر این فتنهها منجر شد که متوجه شویم جنگ، جنگِ رسانهای است و نیاز است سواد رسانهای خود را رشد دهیم. موفق باشید
سلام به استاد گرانقدر: در مورد فعالیتهایی که این روزها دوستان در مسیر احیای سنت اربعین پیش آوردهاند که به سوی گلزارها و گلستانهای شهدا حرکت کنیم و تجدید عهدی با امام حسین علیه السلام از طریق شهدا داشته باشیم، نظر جنابعالی چیست و با چه انگیزه ای این کار را انجام دهیم که بیشترین نتیجه نصیبمان شود؟ آیا جنابعالی نیز در این مراسم شرکت می فرمایید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله در راستای حرکت اربعینی و عهدی که باید همواره نسبت به اباعبدالله«علیهالسلام» زنده بماند، رفقا کار خوبی را شکل دادهاند و إنشاءالله بنده نیز در ساعت ۸ صبح دوشنبه در کنار رفقا از میدان ۹ دی (فلکه قائمیه) به سمت دیار نورانی اصحاب سیدالشهداء(علیه السلام) گلستان شهدای شهر اصفهان، حرکت خواهم کرد. در ضمن در رابطه با آنچه فرمودید متن زیر خدمتتان ارسال میگردد. موفق باشید
ما و حرکت پیادهرویِ اربعینی
باسمه تعالی
اگر حضرت امام صادق «علیهالسلام» در رابطه با زیارت حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» فرمودند: «مَنْ أَتَاهُ مَاشِياً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَى عَنْهُ سَيِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً» هرکس آن مسیر را با پای پیاده طی کند خداوند با هر قدمی که او برمیدارد، حسنهای را برای او ثبت و گناهی را از جان او محو مینماید و برای او درجاتی از کمال شکل میگیرد. و اگر شهدا نور گسترده همان حضرت هستند که در جهان اسلام گشوده شدهاند؛ هر رجوعی به سوی شهدا اگر با همان هویت پیادهروی باشد، مسلّم آن نتایج برای زائر شهدا حاصل میشود. و إنشاءالله چون آن زیارت را به انتها رساند «اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَكَ مَامَضَى» همه گناهانش بخشیده میشود با شخصیتی جدید خود را آغاز میکند. عجیب آن است که نهتنها بر پیادهروی در این مسیر تأکید شده است حتی اگر با پاهای برهنه این مسیر در حدّی که امکان دارد طی شود، برکات افزونتری نصیب زائر میشود. لذا امام سجاد «علیهالسلام» میفرمایند: «کسي که گاهي از شترش پياده شود و در کنارش راه رود ثواب بين آن مقداري که پياده رفته تا زماني که سوار شده را به او جدا ميدهند.
در نظر داشته باشید که حضرت صادق «علیه السلام» در کنار زیارت حضرت اباعبدالله «علیه السلام» با پای پیاده، حتی میفرمایند: «فَاغْتَسِلْ وَ عَلِّقْ نَعْلَیک وَ امْشِ حَافِیاً وَ امْشِ مَشْی الْعَبْدِ الذَّلِیلِ» غسل کن و کفش هایت را درآور و پابرهنه راه برو؛ به مانند عبد ذلیل راه برو؛ تا در نیل به برکات آن زیارت به عالیترین شکل دست یابیم
باسمه تعالی: سلام علیکم: علم ابجدی که در روایات هست هیچ ربطی به حروف ابجدی که بین آقایان مطرح است، ندارد و هرچه هست آن علم در نزد خود ائمه «علیهمالسلام» میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در جریان این مسائل هستم. عرض بنده آن است که تخصص جناب آقای دکتر عباسی دراین حرفها نیست. وگرنه اگر به عنوان یکی از افسران جنگ نرم در جای خود باشند مفید خواهند بود. ملاحظه کردید که چگونه متوجه اندیشههای آقای دکتر داوری نشدند و چه انتقادهای غیر منطقی سر دادند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نمک به عنوان یکی از مراتب عالم ماده، یکی از مراتب وجود است که وجود در این مرتبه، صفتِ شوری را از خود ظاهر میکند بنابراین آنچه اصل است وجود است که در مراتب مختلف، ظهورات مختلف دارد و آن ظهورات را صفت مینامند و اینطور نیست که صفات به خودی خود وجود داشته باشند بلکه ظهوری از وجود در مرتبههای خاص هستند. ۲. عجله نکنید تا آخر، بحث را دنبال بفرمایید إنشاءالله جواب این نوع سؤالات را خواهید یافت. ۳. وجود، تعریفبردار نیست. هرکس نزد خود آن را میفهمد، دیگر معنا نمیدهد وجود میز یا وجود خارجی و یا وجود ذهنی. بحث در مورد وجود است در مراتب مختلف. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن علمی، علم است که نافع باشد و ما را از عمل باز ندارد. ولی حرصِ به داناشدن، خودش در جای خود حجاب است. انسان خودش باید متوجهی این امر باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض شد بالاخره بدن، زمینه است تا روح، در تدبیرِ بدن راحت باشد و در این نمیتوان شک نکرد. میماند که هر اندازه روح، کمتر گرفتار کثرات باشد و در یگانگی خود بیشتر حاضر باشد؛ بهتر میتواند بدن را تدبیر کند و البته این غیر از تقدیر خداوند است که آن مربوط به روح است و نحوهی ارتباطی که مطابق آن تقدیر، إعمال میکند. در این موارد خوب است به کتاب «خویشتن پنهان» و نیز به آرشیو سؤال و جوابهای سایت که مربوط به «معرفت نفس» است رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر در افق توحیدی نظر شود، قوهی واهمه صورتهای معقول هستند که در موطن خیال تجلی میکنند ولی اگر افق دنیا مدّ نظر باشد قوهی واهمه صورتهای توهمیِ عالم محسوسات را میسازد که غیر واقعی هستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه ما با نظر به گذشته متوجهی سنتهای جاری در هستی شویم، علاوه بر آنکه در «حال» درست فکر میکنیم، میتوانیم متوجهی امکانات حضور در آیندهی تاریخیِ خود نیز باشیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره وقتی به خود بیاییم متوجهی نحوهای از وجود مجرد که ذات خودمان باشد، میشویم و میفهمیم موجود مجرد، فوقِ زمان و مکان است و این نوعی در آستانهی درک حضور خداوند در عالَم میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده مطالعهی جزوهی «روش کار با تفسیر المیزان» است. إنشاءالله اُنس با المیزان برایتان روشن میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید. زیرا زبان هر قومی، حامل فرهنگ آن قوم نیز هست. والدین این کودکان عملاً با این کار فرزندان خود را از میراث قومی و فرهنگی خود بیگانه میکنند و خود فرزندانشان ضرر میکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر از لطفی که فرمودید. إنشاءالله کاربران عزیز نیز بتوانند استفاده کنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با مباحث «معرفت نفس» میتوان این راه را شروع کرد که شرح کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با صوت آن روی سایت هست. «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید رفت». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی از اسامی حضرت حق، کلام است و چون خواست به نور آن اسم جلوه کند، پیامبر خدا«صلواتاللهعلیهوآله» کلام حضرت حق را با صوتی خاص میشنوند و در این رابطه قرآن به عنوان کلام الهی ظاهر میشود آنهم در جلوهی ربوبیت که حاصل آن میشود نبوتِ نبیّ. در نقد سخنان آقای سروش جزوهای در سایت هست. موفق باشید
http://lobolmizan.ir/leaflet/1314/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%87-%D9%82%D8%A8%D8%B6%D8%A8%D8%B3%D8%B7-%D8%AA%D8%A6%D9%88%D8%B1%DB%8C%DA%A9-%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D8%B9%D8%AA
باسمه تعالی: سلام علیکم: با اینهمه، باید در این امتحان جدید به جای برگشت به جهانهای گذشتهی مذهبیتان، به جهانی فکر کنید که گشودهتر از این حرفها است و در آن جهان، خود را حاضر نمایید که در انس با روح انسانها، خود را در بیکرانهی محبت به آنها احساس کنید. در این رابطه میلهای پوچ و فاسد میرود و عشق به خدا و مخلوقات او به میان میآید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شیطان، همان ابلیس است که «کان من الجنّ» و به عنوان یک واقعیت خارجی، بنای دشمنی با انسان را دارد و از نقطهضعفهای ما که حاکی از عدم خلوص است؛ توهّماتِ ما را تحریک میکند تا ما را هلاک نماید. چارهی کار، رجوع به واقعیات است که آن تنها با نگاه توحیدی به امور محقق میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در نظر به ماهیات یعنی وجوهِ محدود خود، خود را احساس میکنیم. در حالیکه از جهت «وجود» عینِ اتصال به او هستیم. گفت: «سوی دریا عزم کن زین آبگیر/ بحر جو، و ترکِ این مرداب گیر». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند بالذات ربّ عظیم است و بقیه به اعتبار نزدیکی به خدا مورد احترام هستند و نه بالاصاله؛ همین که این نکته مدّ نظر باشد مشکلی پیش نمیآید. موفق باشید
اگر اسم او را در قلب بیاورم ویرانی حاصل از درد را چه کنم و اگر به نام او را بنویسم فراق را چطور در کلمات بیان کنم. نمیدانم شاید ادای عاشقی را در می آورم. به هر حال ای معشوق سخن را به نام تو آغاز میکنم که جز تو نباشد در صحنه ی وجود. هر روز که بدبختی های آن روزهای قبل را مینگرم میگویم تو را شکر چقدر زیبا دلم را ربودی. در میان گریه ها و اشک ها و راه ها و نرسیدن ها به ناگه بارقه ای از نور تابید و شمس وجود ما را لایق دیدار خود کرد. آنقدری سرمست بودم که دیگر جز او هیچ نمیدیدم. راهم کمی مشکل داشت انگار درست نبودـ و فدای سرش که میدانست و بار دیگر چشمی باز گشود و نوری تاباند و دلی برد. و ای وای از سرمستی آن روزها ابتدایش آنقدر سر خوش بودم که میگفتم ای جان که رسیدم و تمام شد اما حال چه حقیقتا چه قلبم از دوری ها از او از سختی های راه به درد آمده نه از برای آنکه سختی است و اذیت شدن دارد فدای یارم از برای آنکه ای وای اگر نتوانم بروم. میدانم اگر نمی توانستم نبودم و این شرایط نبودـ در راه دوری و رسیدن است و همه را به جان میخرم خیلی گشتم تا پیدایش کنم که از بیخ گوش هم به من نزدیک تر بودـ اما حالا می ترسم بشکند کشتی در این گرداب ها ترس دوریش دارد دیوانه ام میکندـ من چه گویم؟! داشتم در بدختی های خودم غلط میخوردم اصلا به من چه ربطی دارد! ۷ ماه و این همه درد دارد مرا می کشد چه خوش کشته شدنی است اصلا زندگی همان است اما اگر بلغزم چه خودش هواداریم را دارد لیک عدم یقه ام گرفته رها نمیکند وا مصیبتا رستگارم کرد خدای کعبه عاشقم کرد خدای کعبه میدانم در راه رسیدن به او سختی نقل و نبات است آری اما اما واهمه دارم معشوقی که بعد از ۱۶ سال زندگی تازه پیدا کردم را دوری گزینم شاید جایی بهتر از اینجا پیدا نکردم گفتید جوانان ما به کمتر از حق الیقین راضی نمی شوند آری باور کنید آری اما هزار افسوس و پناه بردن به یار که گر حق را ببینیم و دور شویم چه کنیم شب شب ارزش است از آن معشوقی که مرا در آغوش کشید بخواهید دستم را رها نکند قسم به خودش که دارم از ترس دوری از او دیوانه می شوم. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر نفرمود: «که عشق، آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها»؟!! به نظر بنده جناب لسان الغیب که سختْ به حضور او در این تاریخ نیازمندیم؛ داستان این نوع حضور را در اولین غزل دیواناش به میان آورده. بنده هیچ چیز در رابطه با آن سخنان خوبی که فرمودید، نمیگویم جز رجوع به آن غزل و عرایضی که در آن رابطه تحت عنوان: «در چگونگی طیکردنِ راه سخت عشق» عرض شد https://lobolmizan.ir/leaflet/292موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحيم سلام عليكم ورحمة الله: ضمن عرض سلام و ادب و تسلیت ایام سوگواری سیدة النساء العالمين حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها خدمت استاد گرامی جناب آقای طاهر زاده طبق فرمایش متین جنابعالی در پاسخ به سوال شماره 32045، حضرت امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف و ارواحنا له الفدا ، مظهر نور کامل خداوند تبارک و تعالی هستند و علاقه به آن حضرت، عین علاقه به حضرت معبود است و متعاقبا رهبر معظم انقلاب آیت الله العظمی امام خامنهای حفظه الله تعالی ، مظهر نور آن حضرت (امام زمان ) میباشند. این حقیقت بر ما دوستداران و به قول مرحوم شهید سلیمانی عزیز «سربازان ایشان» پوشیده نیست و بعضا نه از طریق براهین فقهی در باب ولایت فقیه و امثالهم، بلکه قلبا و با تمام وجود و با چشم یقین آن را دیده و عمیقا احساس میکنیم. اما سوال اینجاست که این مطلب بسیار مهم (که رهبر معظم انقلاب مظهر نور امام زمان عج الله تعالى فرجه الشريف هستند) را چطور بر قشر مذهبی که با امامین انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی زاویه دار هستند و خود را مذهبی و اهل بیتی هم میدانند اثبات کنیم؟ ۱. طبیعتا جمع کثیری از دلسوزان و مومنین انقلابی و همچنین طیف مخالف از مردمان عادی هستند، لذا ممکن است اثبات علمی دقیق و عمیق میسر نباشد. اگر نخواهیم از باب فقهی وارد بحث شویم، تکلیف چیست؟ چگونه این مظهریت و نیابت را اثبات کنیم؟ ۲. از منظر دقیق علمی و در مباحثات بین بزرگان و اساتید چطور؟ قبلا از عنایت جنابعالی صمیمانه سپاسگزارم علیرضا حلبیان
- باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که فقه، صورت متعیَّنِ انوار نامتعیّن انوار الهی است تا انسان از طریق احکام فقهی به باطن انوار الهی منتقل شود و به همین جهت کسی دینداری را در محدوده صِرف فقهی متوقف کرد، خود را از حضور در عالم بالاتر محروم میکند. عرایضی در کتاب «در راستای بنیان حکمت حضور انقلاب اسلامی در «جهانی بین دو جهان» که در دست چاپ است، شده است. شماره 86 آن حکمتها ذیلاً خدمتتان ارسال میشود. به امید آنکه در راستای چنین گفتارهایی بتوان نسل آماده خود را متوجه موضوع مورد بحث بکنیم. موفق باشید
ايمان به ايمان و عبور از نقابهای ايمانی
بشرِ امروز نقابهایی که بعضی از انسانها به عنوان «ایمان» بر چهره میزنند را میشناسد و چون نمیتواند آن نوع ایمان را انتخاب کند، در دو راهیِ قبول کفر نسبت به آن ایمان و یا قبول ایمانِ حقیقی قرار میگیرد و بین این دو نوع شخصیت سرگردان است، گاهی این است و گاهی آن، تا آنکه با نظر به انسان کاملی که حضوری جهانی دارد، احساس کند خود را پیدا کرده است و انقلاب اسلامی درست بستر همان انسان کاملی است که هرکس میتواند آن باشد، ولی سوپرمن نباشد. مهم نیست حضور چنین انسانی چه مدت طول بکشد، مهم آن است که فرهنگی ظهور کرده که انسان میتواند بدون نقابی از ایمان که بر چهره میزند، به ایمان خود ایمان داشته باشد و بفهمد:
آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو
حضور در جهانِ انسانی و انسانیت، نقطه شروع ایمانی است که فریبکارانه و متحجّرانه نیست. در این نقطه است که انسان میفهمد چه هست و چه میتواند باشد و چگونه میتواند قدم در قلمروی از ایمان بگذارد که هرچه بیشتر خودش باشد، در عین پاسداشتِ وجودی از خود، در بستر عبودیت و نزدیکی به انسان کاملی که در پیش است، در عین بودن در تاریخی که در آن قرار دارد و لذا بیش از آنکه بخواهد خود را بفهمد، خود را حسّ میکند ولی احساسی که از معرفت جدا نیست، معرفتی که رو به سوی حقیقت دارد و انسان را از فروافتادن در ایمانی که نقاب او شود محفوظ میدارد؛ در ایمانی مستقر است که تنها بودن خود را دنبال میکند، بدون متوقفشدن در ماهیتی خاص، زیرا در حقیقت، ماهیتِ آن ایمان همان بودنِ آن است، یعنی «ماهیّتُةُ اِنّیّتُهُ» ماهیت آن ایمان همان بودنِ آن است و سر و کار انسان با وجودِ آن ایمان است و امکانات تمامناشدنی که در پیش دارد برای ایمانی بیشتر به ایمانی که یافته و در این رابطه به آینده بیکران خود نظر دارد و درک وجودی خویش در عالم و تعلق عمیقتری که با حضرت معبود در عهد ازلی یعنی در وجود خود با او دارد که در نسبت عبودیت انسان و معبودبودن خدا محقق میشود، امری که در ارتباطی متقابل اتفاق میافتد و انسان خود را در چنین جایگاهی که قابل توصیف نیست، احساس میکند و تنها میتواند با زبان جناب لسان الغیب بگوید:
دلم رميده شد و غافلم من درويش که آن شکاري سرگشته را چه آمد پيش
چو بيد بر سر ايمان خويش ميلرزم که دل به دست کمان ابروييست کافرکيش
بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ خزانهاي به کف آور ز گنج قارون بيش
این به جهت آن است که در ایمان حقیقی، «وجود» با تجلیّات خود به سراغ انسان میآید و آماده قبول جان ما است، تا خود را در مقابل آن تجلیات گشوده نگه دارد و خود را در تقدیری که باید در آن مستقر شود حفظ کند، جایگاهی که جایگاه حضور در محضر حضرت حق است، در عین حاضربودن نزد خود. خطر آنجا است که انسان از وجودِ خود در این رویداد بیگانه باشد؛ در آن صورت چگونه آن رابطه متقابل رخ دهد تا انسان خود را در آغوش خدا احساس کند و چشماندازی توحیدی وقوع یابد و زهد ریایی و نقاب ایمانی که همان خرقه پشمینه است، فرو افتد؟
اگر تاریخ جدید، نرم، نرم پا پیش مینهد و ابتدا روحها را متوجه خود و آیندهای که در پیش دارند میکند، چرا به سخن آنانی که متوجه طلوع تمدنیِ غیر از تمدن غربی شدهاند، گوش فرا ندهیم؟ چرا به آنهایی که خبر از بازگشت خدا به زندگی را دادهاند توجه ننماییم؟ اگر حقیقتِ دین باز درخشش آغاز کرده تا معنای آداب دینی با روحی تازه به میان آید، نباید گفت این عبادات نیز پوستههای دین است، نه! حقیقت از طریق همین آداب و اخلاق است که به ظهور میآید، تا امری نامتعیَّن به امری متعیّن تبدیل شود و به جای آنکه گمان کنیم «تئولوژی» پایان یافته است متوجه باشیم با انقلاب اسلامی و با برافروختن مشعل شهادت، تئولوژی و آداب دینی جای خود را پیدا میکند و آینههایی میشوند برای ظهور امور قدسی. راستی را! مگر همین تئولوژیها و ایدئولوژیهای حاکی از امور قدسی نیستند که به انسانهای مؤمن به حقیقت جهت میدهند تا دین خدا تمام ابعاد وجودی انسان را فرا گیرد؟
آیا با مدرنیته، تئولوژی پایان یافت و اگر مدرنیته در این تاریخ جایگیر شده، چاره کار تسلیمشدن در مقابل مدرنیته نیست. چاره کار عبور از تاریخ غیاب خداوند است و رجوع به حقیقت، به نور اسمای الهی و ذیل حضور خداوند با رعایت احکام و آداب شرع، حضور خداوند را در زندگی و در مناسبات انسانی نهادینه کنیم تا انسان در حضور بیکرانه اکنون جاودانه خود که گوهر فراموش شده او است، باز گردد. آیا رسالت انقلاب اسلامی در این تاریخ چنین نیست که انقطاع زمین از آسمان را جبران کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال برای بهتربودن برای خود و با خودْ بهسربردن به طوری که نخواهیم از خود فرار کنیم؛ از تذکرات قرآنی و با تدبّر در قرآن، نمی توانیم غفلت کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حضور انقلاب اسلامی خود به خود نقش غیر قابل پذیرش تمدن غرب برای جهانیان را روشن و روشنتر کرده و میکند. ۲. ظهور حضرت و حاکمیت امام معصوم، بلوغ جهان بشری را به همراه دارد. أجل مسمای آن به تمامشدنِ تاریخ این جهان میانجامد. اعمال ما زمینه ظهور و حاکمیت حضرت را فراهم میکند و در همین راستا معلوم است که در سرنوشت امروز و فردای ما مؤثر است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره قلبها را اقبالی هست و ادباری. تدبّر در قرآن به کمک تفسیر شریف المیزان إنشاءالله کمک میکند. موفق باشید