بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
23759

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد گرامی سلام علیکم: با تبریک اعیاد ماه مبارک رجب و سال نو لطفا بفرمایید تفسیر عرفانی و ذوقی این آیه چیست؟ «كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقًا» با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کن که اگر زکریایِ روح آدمی که در عین عباداتِ طولانی هنوز به رزقی نرسیده که جان او را اشباع کند، ناگاه خداوند با مریمِ جان خود او را روبه‌رو می‌کند، که وَجهِ لطیف جان اوست و در آن‌جا رزق‌هایی می‌یابد که دیگر نسبت به آینده‌ی وجهِ معنوی خود عقیم نخواهد بود. موفق باشید

33561

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: وظیفه ما در این فتنه ها چیست؟ وظیفه فردی و اجتماعی و بین المللی. با تشکر🌹

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً پایگاه آن فتنه‌ها را بشناسیم. ثانیاً: در حدّ خود نقد کنیم. ثالثاً: در مسیری که موجب رفع ضعف‌هایی می‌شود تا دشمنان بهانه نداشته باشند، قدم بگذاریم که بحمدلله آرام آرام با به خودآمدنِ افراد معلوم می‌شود که قضیه حضور دشمنیِ دشمن بوده است، البته در لوای اعتراض. و از آن مهم‌تر این فتنه‌ها منجر شد که متوجه شویم جنگ، جنگِ رسانه‌ای است و نیاز است سواد رسانه‌ای خود را رشد دهیم. موفق باشید

31724
متن پرسش

سلام به استاد گرانقدر: در مورد فعالیت‌هایی که این روزها دوستان در مسیر احیای سنت اربعین پیش آورده‌اند که به سوی گلزارها و گلستان‌های شهدا حرکت کنیم و تجدید عهدی با امام حسین علیه السلام از طریق شهدا داشته باشیم، نظر جنابعالی چیست و با چه انگیزه ای این کار را انجام دهیم که بیشترین نتیجه نصیب‌مان شود؟ آیا جنابعالی نیز در این مراسم شرکت می فرمایید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله در راستای حرکت اربعینی و عهدی که باید همواره نسبت به اباعبدالله«علیه‌السلام» زنده بماند، رفقا کار خوبی را شکل داده‌اند و إن‌شاءالله بنده نیز در ساعت ۸ صبح دوشنبه در کنار رفقا از میدان ۹ دی (فلکه قائمیه) به سمت دیار نورانی اصحاب سیدالشهداء(علیه السلام) گلستان شهدای شهر اصفهان، حرکت خواهم کرد. در ضمن در رابطه با آنچه فرمودید متن زیر خدمتتان ارسال می‌‌گردد. موفق باشید

ما و حرکت پیاده‌رویِ اربعینی

باسمه تعالی

اگر حضرت امام صادق «علیه‌السلام» در رابطه با زیارت حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» فرمودند: «مَنْ أَتَاهُ مَاشِياً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَى عَنْهُ سَيِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً» هرکس آن مسیر را با پای پیاده طی کند خداوند با هر قدمی که او برمی‌دارد، حسنه‌ای را برای او ثبت و گناهی را از جان او محو می‌نماید و برای او درجاتی از کمال شکل می‌گیرد. و اگر شهدا نور گسترده همان حضرت هستند که در جهان اسلام گشوده شده‌اند؛ هر رجوعی به سوی شهدا اگر با همان هویت پیاده‌روی باشد، مسلّم آن نتایج برای زائر شهدا حاصل می‌شود. و إن‌شاءالله چون آن زیارت را به انتها رساند «اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَكَ مَامَضَى» همه گناهانش بخشیده می‌شود با شخصیتی جدید خود را آغاز می‌کند. عجیب آن است که نه‌تنها بر پیاده‌روی در این مسیر تأکید شده است حتی اگر با پاهای برهنه این مسیر در حدّی که امکان دارد طی شود، برکات افزون‌تری نصیب زائر می‌شود. لذا امام سجاد «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «کسي که گاهي از شترش پياده شود و در کنارش راه رود ثواب بين آن مقداري که پياده رفته تا زماني که سوار شده را به او جدا مي‌دهند.

در نظر داشته باشید که حضرت صادق «علیه السلام» در کنار زیارت حضرت اباعبدالله «علیه السلام» با پای پیاده، حتی می‌فرمایند: «فَاغْتَسِلْ وَ عَلِّقْ نَعْلَیک وَ امْشِ حَافِیاً وَ امْشِ مَشْی الْعَبْدِ الذَّلِیلِ» غسل کن و کفش هایت را درآور و پابرهنه راه برو؛ به مانند عبد ذلیل راه برو؛ تا در نیل به برکات آن زیارت به عالی‌ترین شکل دست یابیم

31680

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و خدا قوت خدمت استاد عزیز: با توجه به این روایت و روایاتی از این قبیل چگونه می‌توان این علم را یادگرفت و اصلا چنین کاری در این زمان ضروری هست یا خیر؟ «قال امیر المؤمنین (ع): سأل رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم: ما تفسیر ابجد؟ فقال: تعلموا تفسیر أبجد فإن فیه الاعاجیب کلها، ویل لعالم جهل تفسیره»؛ (امام علی علیه السلام می فرمایند: از رسول خدا در مورد حروف ابجد سؤال شد، آن حضرت فرمودند: تفسیر حروف ابجد را یاد بگیرید؛ چرا که همه آن شگفتی است، وای بر عالمی که از تفسیر آن جاهل باشد.)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علم ابجدی که در روایات هست هیچ ربطی به حروف ابجدی که بین آقایان مطرح است، ندارد و هرچه هست آن علم در نزد خود ائمه «علیهم‌السلام» می‌باشد. موفق باشید

31301

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و ادب و احترام: راجع به پاسخ به سوال شماره ۳۱۲۶۹ : کلبه کرامت اندیشکده یقین به مدیریت آقای دکتر عباسی کرسی نظری علوم استراتژیک است که در سال ۱۳۸۴ طراحی و از ۵ بهمن ۱۳۸۵ آغاز گردیده و در حال تدریس کلیات طرح‌ریزی استراتژیک در افق ۱۴۱۴ و قدرریزی در افق ۱۴۴۴ هستند. اندیشکده یقین با ایجاد «کرسی نظریه‌پردازی دانش دکترینولوژی» با عنوان عمومی «کلبه کرامت» پشتوانه‌ی نظری اسلامی-ایرانی را برای تصمیم‌سازی بومی رقم زده و تولید می‌کند. این کرسی، پنج‌شنبه هر هفته با استادی آقای حسن عباسی در محل اندیشکده برگزار می‌شود. کلبه کرامت، که در بخش نظری، مختص بومی‌سازی دانش دکترینولوژی (دانش دکترینولوژی علم پایه در تمدن‌سازی است) مبتنی بر آموزه‌های ایرانی و اسلامی است، در واقع پاسخ به این نیاز و پرسش است که «بنیان‌های نظری علوم استراتژیک برای تمدن‌سازی چگونه بومی می‌گردد؟» و همچنین طرح‌ریزی استراتژیک بخش آینده‌شناسی انقلاب اسلامی در ایران و جهان نیز در کلبه کرامت در دو افق مشخص ۱۴۱۴ و ۱۴۴۴ انجام می شود. ایشان بسیاری از ابعاد و مؤلفه‌های فرهنگی، هنری، علمی، معرفتی، سیاسی، امنیتی، اقتصادی و اجتماعی رؤیای ایرانی اسلامی را در ۱۲ سال اخیر در جلسات کرسی نظری کلبه کرامت تشریح کرده‌اند. ایشان مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص که از نظر سطوح مراکز مطالعاتی تصمیم‌سازی بالاترین جایگاه را در سطح نهادهای دولتی اشغال کرده است را در برآوردن منویات رهبری ناتوان و عاجز می‌دانند که مقام معظم رهبری حفظه الله به ‌ناچار، طرح‌های استراتژیک تحول را رأساً از دستگاه‌های مجری درخواست نموده و مباحثی چون نقشهٔ جامع پیشرفت کشور را در محافل دانشگاهی، با دانشجویان دانشگاه‌هایی چون فردوسی مشهد، سمنان، شیراز، یا سنندج مطرح می‌کنند؟! و نیز مسئولین این مرکز را وابسته به احزاب لیبرال- البته با بودجهٔ دولتی بر می شمرد و مرکز بررسی دکترینال، به‌عنوان یک‌نهاد خصوصی، بررسی کارنامهٔ مراکز تحقیقات استراتژیک دولتی کشور، به ‌ویژه مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص، برای شفاف‌سازی و ارزیابی عملکرد، توانمندی و هم‌چنین ناکارآمدی چنین مراکزی را در دستور کار خود دارد.(در نهایت اینگونه مراکز جهت فلش ناکارآمدی را به سمت ولی جامعه، اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی می‌برند پس مطالبه و نقد جدی در این حوزه را می‌طلبد) اندیشکده‌ی یقین تلاش می کند که برای رقابتی کردن تصمیم‌سازی در سطح استراتژیک و در دامنه‌های زمانی بلندمدت، تفکر استراتژیک را از محافل آکادمیک رسمی به میان توده‌ی مردم به ویژه جوانان کشانده و انحصار آموزشی آن را بزداید. کشاندن مباحث کلان تصمیم‌سازی و سیاست‌گذاری و قواعد حکومت‌داری و جامعه‌سازی به درون جامعه و لایه‌های مختلف اجتماع، به ویژه در میان جوانان، از اساسی‌ترین فعالیت‌های اندیشکده‌ی یقین بوده است. لازم به ذکر می باشد با یک تکه جدا شده از مباحث ایشان و یکطرفه نمی توان به قضاوت درستی رسید و سیر مطالعاتی مباحث ایشان در سایت کلبه کرامت موجود است. کلی گویی و جواب های فارغ از محتوی نقد و بررسی علمی مستدل و قضاوت یکطرفه و صرف برچسب زدن نیز خود خطایی بزرگ در محضر الهی محسوب می شود. و بالاخره فعالین جبهه انقلاب کی قرار است در کنار هم قرار گرفته با ولی جامعه حرکت کنند، بازوی رهبری مظلوم خود را در مواجهه با تمدن غیر الهی تقویت کنند. لطفا نقد علمی خود را در رابطه  طرح تحول بنیادین آموزش و پرورش اندیشکده یقین بفرمایید که چه مقدار آن تصورات خود آقای دکتر عباسی می باشد. بهر حال قصد ایشان از طرح آن مباحث مقدماتی رسیدن به اینچنین راهکار هایی بوده. (این یک طرح استراتژیک است که به روش پویا و با چهارده رو‌یکرد در طرح‌ریزی، طراحی می‌شود. در دامنهٔ دکترینولوژی جمهوری اسلامی، این طرح در سه سیستم ارگانیکی، سایبرنتیکی و بیولوژیکی تبیین شده و در سیستم انسان‌مدار و در نهایت در سیستم فطری نیز اسکلت‌بندی می‌شود. در این طرح، اجوکیشن Education و فلسفه‌های موضوعی منتج به آن یا مبتنی بر آن نامطلوب ارزیابی شده و حکمت ادب جایگزین آن‌چه امروز تربیت نامیده می‌شود، معرفی گردیده است. در طرح جامع دکترینولوژی ادب، تاکنون ۶۴ فرانما یا نقشهٔ راه، با بیش از ۴۰۰ مساله تبیین شده است) تعدادی از این جلسات بعنوان نمونه: جامعه فطری و جمهوری تقوی ۱ تا ۶ http://kolbeh-keramat.ir/Sessions/Single/480 http://kolbeh-keramat.ir/Sessions/Single/481 http://kolbeh-keramat.ir/Sessions/Single/482 ....تا جلسه ۶ قواعد سیستم: http://kolbeh-keramat.ir/Sessions/Single/99 سیستم فطری: جلسه ۳۰ کلبه کرامت http://kolbeh-keramat.ir/Sessions/Single/ 103 طرح ریزی استراتژیک توحیدی: http://kolbeh-keramat.ir/Sessions/Single/ 93 معرفت توحیدی جامعه شناسی جنود عقل و جهل http://kolbeh-keramat.ir/Sessions/Single/4044 دکترین ادب: http://kolbeh-keramat.ir/Sessions/Single/453 و http://kolbeh-keramat.ir/Sessions/Single/454 در آخر ان شاالله طرح این سوال برای روشن شدن راه و یافتن حقیقت نه دفاع از شخص خاصی
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در جریان این مسائل هستم. عرض بنده آن است که تخصص جناب آقای دکتر عباسی دراین حرف‌ها نیست. وگرنه اگر به عنوان یکی از افسران جنگ نرم در جای خود باشند مفید خواهند بود. ملاحظه کردید که چگونه متوجه اندیشه‌های آقای دکتر داوری نشدند و چه انتقادهای غیر منطقی سر دادند. موفق باشید

30828

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: کتاب برهان صدیقین رو تا قبل از هویت تعلقی خواندم به همراه شرح شما. ولی یه سوالاتی برام پیش اومده: اصلا معانی ذات، صفت و فرقشان و همچنین وجود، موجود و فرقشان با هم چیست؟ مرادتان رو به صورت دقیق از این مفاهیم برام روشن نیست و یه جاهایی دارم خلط می‌کنم. مثلا در مورد ذات و صفت اینجوریه که یک موجود صفتی دارد که آن صفت یا عارضی است یا ذاتی. حال سوالی که دارم اینه که خود این صفت هم به عنوان یک موجود چی میشه؟ یعنی یک صفت ممکنه یک صفتی داشته باشه؟ به عنوان مثال نمک به عنوان یک موجود صفت شوری دارد. حال خود این شوری هم بالاخره موجودی است. این شوری چی میشه؟ میتونه صفتی داشته باشه؟ تفاوت این دو وجود (وجود نمک و وجود شوری) در چیست؟ شما وقتی از وجود صحبت می‌کنید از کدام معنی وجود صحبت می‌کنید؟ موجودات که می‌گویید منظودتان کدام دسته هستند؟ موجودات ذهنی، موجودات خیالی یا موجودات عقلی هم شامل می‌شود یا فقط موجودات خارجی را منظور قرار می‌دید؟ اصلا وجود که می‌گویید ماهیات رو منظور می‌کنید یا نظر به اصالت اون دارید؟ مثلا وقتی در مورد میز صحبت می‌کنید منظورتون چوب است که به این فرم درآمده یا نه! همین شکل و شمایل چوب رو هم در نظر می‌گیرید؟ ای کاش این مفاهیم رو در ابتدا جا می‌نداختید بعد سراغ برهان می‌رفتیم. چون موقع خوندن کتاب و شرح شما ذهنم جوانب دیگه رو درنظر میگیره و هزارتا سوال برام بوجود میاد که اذیت میشم.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نمک به عنوان یکی از مراتب عالم ماده، یکی از مراتب وجود است که وجود در این مرتبه، صفتِ شوری را از خود ظاهر می‌کند بنابراین آنچه اصل است وجود است که در مراتب مختلف، ظهورات مختلف دارد و آن ظهورات را صفت می‌نامند و این‌طور نیست که صفات به خودی خود وجود داشته باشند بلکه ظهوری از وجود در مرتبه‌های خاص هستند. ۲. عجله نکنید تا آخر، بحث را دنبال بفرمایید إن‌شاءالله جواب این نوع سؤالات را خواهید یافت. ۳. وجود، تعریف‌بردار نیست. هرکس نزد خود آن را می‌فهمد، دیگر معنا نمی‌دهد وجود میز یا وجود خارجی و یا وجود ذهنی. بحث در مورد وجود است در مراتب مختلف. موفق باشید

30544

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: به تجربه بارها ثابت شده است که بیشتر دانستن موجب کمتر عمل کردن می‌شود به نظر می آید که این یک قائده باشد. همانطوری که در جزوه ی شرح دستورالعمل آیه الله بهجت هم آورده اید که علم برای عمل بهتر است و به تنهایی استقلال ندارد. معمولا ما دچار این توهم و میل سرکش هستیم که هر چه بیشتر مطالعه کنیم بهتر است ولی در حقیقت چنین نیست و این قائده فقط محدود در حوزه ی معارف دینی نیست مثلا شخصی تا عمل جمع و تفریق را بخوبی تمرین نکرده باشد عمل ضرب را درک نخواهد کرد. می‌خواستم بدانم که سر و رمز و راز این قائده در چیست؟ چرا مسیر دانایی و دانستن اینگونه است؟ چرائی این قائده نه درستی آن مورد سوال است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن علمی، علم است که نافع باشد و ما را از عمل باز ندارد. ولی حرصِ به داناشدن، خودش در جای خود حجاب است. انسان خودش باید متوجه‌ی این امر باشد. موفق باشید

30010
متن پرسش
سلام استاد: در خصوص سوال ۲۹۹۸۴ انصافا یه خورده بهتر توضیح بدید متوجه بشم. سوالم این است اگر فقط روح است که در بیمار شدن یا نشدن نقش دارد پس نقش این همه سفارشات طبی که به ما کرده اند تا بیمار نشویم چیست؟ مانند اینکه نمک زیادنخورید تا فشار خونتان بالا نرود یا اینکه در پاییز خودتان را گرم نگه دارید تا سرما نخورید. ممکن است در جواب بگویید این سفارشات همه برای این است تا زمینه مناسب را برای روح فراهم کنیم تا بتواند بدن را تدبیر کند. استاد اشکالی که به این جواب وارد است اینست که اگر قرار باشد همه این کار ها را بکنیم تا روح بتواند به خوبی تدبیر کند دیگر بین شخصی که روحش از نظر تجرد قوی تر است با شخصی که روحش تجرد کمتری دارد از نظر بیمار شدن بدن یا بیمار نشدن بدن هیچ فرقی نمی‌کند. چون اینجا فراهم کردن زمینه موضوعیت دارد نه تجرد روح! خواهش می‌کنم گره ذهنی مرا باز کنید. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض شد بالاخره بدن، زمینه است تا روح، در تدبیرِ بدن راحت باشد و در این نمی‌توان شک نکرد. می‌ماند که هر اندازه روح، کم‌تر گرفتار کثرات باشد و در یگانگی خود بیشتر حاضر باشد؛ بهتر می‌تواند بدن را تدبیر کند و البته این غیر از تقدیر خداوند است که آن مربوط به روح است و نحوه‌ی ارتباطی که مطابق آن تقدیر، إعمال می‌کند. در این موارد خوب است به کتاب «خویشتن پنهان» و نیز به آرشیو سؤال و جواب‌های سایت که مربوط به «معرفت نفس» است رجوع فرمایید. موفق باشید

29883

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
عرض سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار و مهربان: پیرامون پاسخ سوال قبلیم در مورد قوه خیال و وهم با عرض معذرت قانع نشدم۔ حتماً عیب در جمله بندی سوالم بوده۔ حضرت استاد، سوال بنده بر اساس جمله ای از شیخ اکبر بوده که فرموده اند وهم سلطان اعظم است۔ از این لحاظ کارکرد قوه خیال باید کلی باشد اما چون قوه وهم صورت گری های خیالی رو معنی و مفهوم می‌دهد کار اصلی بر عهده آنست۔ اگر تحت سیطره عقل نورانی فعال بوده باشد که نور علی نور اما اگر طغیان نماید انسان رو بسوی ورطه تخیل و توهم سوق داده راهزن می‌شود۔ بفرمایید آیا این برداشت بنده درست است یا اشتباه کرده ام۔ سوال دیگری در مورد قوس نزولی هست که می‌خواهم علاحده مطرح نمایم۔
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر در افق توحیدی نظر شود، قوه‌ی واهمه صورت‌های معقول هستند که در موطن خیال تجلی می‌کنند ولی اگر افق دنیا مدّ نظر باشد قوه‌ی واهمه صورت‌های توهمیِ عالم محسوسات را می‌سازد که غیر واقعی هستند. موفق باشید

29839
متن پرسش
سلام بر استاد طاهرزاده: از آنجا که هستی طبق «کل یوم هو فی شان» ظهوراتی در آینده خواهد داشت که دست ما از آن کوتاه است چون که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی. حال سوال من اینست که ما هستی را فقط در آینه حال و گذشته نظاره گر خواهیم بود و آینده روزی ننهاده ماست؟ آیا در برزخ و قیامت راهی به جلواتی که هستی بعد از مرگ ما خواهد کرد نداریم؟ علما و شعرایی ای بسا فوق آنچه تاکنون آمده اند در قرون آتیه بیایند و معارف عالیه ای را نشر دهند و ما زیر گل چه باید کرد چگونه می‌شود به تمام جلوه های هستی در گذشته، حال و آینده در تمام مظاهرش دست یافت و حتی اگر بشود به مستاثرات هم نظر افکنیم تنگنای این عین ثابت محدود و معیوب من زندانیست که می‌خواهم بدانم رهی هست که از او رها شوم و اگر توانستم نظاره گر سایر اعیان باشم باز از دریچه عین ثابت خودم است؟ و جلوه هستی بر آن عین را از منظر آن عین شاهد نخواهم بود؟ و فقط انعکاس نور هستی از آینه آن عین بر آینه خود را مشاهده خواهم کرد و هیچ راهی نیست که بیابم آن آینه در مقابل خورشید هستی خود چه سوز و گدازی دارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که ما با نظر به گذشته متوجه‌ی سنت‌های جاری در هستی شویم، علاوه بر آن‌که در «حال» درست فکر می‌کنیم، می‌توانیم متوجه‌ی امکانات حضور در آینده‌ی تاریخیِ خود نیز باشیم. موفق باشید

29803
متن پرسش
سلام و ادب: استاد عدم فهم مقدم بودن خود شناسی بر خدا شناسی یا خدا شناسی بر خود شناسی ذهنم را مشغول می کند. لطفا چاره ای بفرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره وقتی به خود بیاییم متوجه‌ی نحوه‌ای از وجود مجرد که ذات خودمان باشد، می‌شویم و می‌فهمیم موجود مجرد، فوقِ زمان و مکان است و این نوعی در آستانه‌ی درک حضور خداوند در عالَم می‌باشد. موفق باشید

29710

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: استاد سیر مطالعاتی رو تقریبا تا آخرهای معاد پیش رفتیم، مدرنیته هم بیش از نصف کتاب، حال برای شروع مطالعه المیزان چه کنیم با توجه به متن سنگین این تفسیر چگونه شروع کنیم تا خوب پیش برویم و نتیجه ی مطلوب را بیابیم. اجرکم عندالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده مطالعه‌ی جزوه‌ی «روش کار با تفسیر المیزان» است. إن‌شاءالله اُنس با المیزان برایتان روشن می‌شود. موفق باشید

29495
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: استاد بنده بحث های مدرنیته رو دنبال می‌کنم. الان در کشور چند سالی هست یک جریانی در حال دو زبانه کردن کودکان هست که ظاهرا توسط یک شخص اداره می شود اما از سی دی های طبقه بندی شده ی تولید خارج، مشخص است که تنها کار یک شخص نیست. در این روش کودکان زبان انگلیسی رو مانند زبان مادری می آموزند در سنین زیر هشت سال و به قول خودشان با این روش کودک می تواند به زبان انگلیسی فکر کند و به زبان انگلیسی خواب هم ببیند. بر خلاف آموزش در سنین بالاتر که فقط زبان را یاد میگیری ولی دو زبانه نیستی. طرفداران بسیاری هم دارد و خیلی از کودکان هم به این روش تا کنون دو زبانه شده اند. آیا این نوع زبان آموزی باعث انتقال فرهنگ غربی به کودک می شود!؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. زیرا زبان هر قومی، حامل فرهنگ آن قوم نیز هست. والدین این کودکان عملاً با این کار فرزندان خود را از میراث قومی و فرهنگی خود بیگانه می‌کنند و خود فرزندان‌شان ضرر می‌کنند. موفق باشید

29464

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و وقت بخیر خدمت استاد گرانقدر: مجموعه دروس تفسیری آیت الله جوادی آملی بصورت یکجا از سایت ایشون گردآوری و برای حضرتعالی ارسال گردید. بیان فرمودید گویا مشکلی در دریافت فایل وجود داشته است (سوال 29458) فایل بعد از یک بروزرسانی دوباره در دو مسیر مختلف بارگذاری گردیده و تست شد. لینک اول https://organoon.ir/tasnim/tasnim_1.3.7z لینک مستقیم لینک دوم https://s17.picofile.com/file/8413712200/tasnim_1_3.7z.html برای لینک دوم ابتدا دریافت لینک دانلود و سپس بر روی دانلود فایل کلیک شود نحوه استفاده: پس از استخراج فایل ها از حالت فشرده بر فایل index.html در مرورگر باز شود (استفاده از فایل ها نیازی به اینترنت ندارد و کاملا آفلاین است) مجموعه کامل دروس تفسیر آیت الله جوادی آملی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر از لطفی که فرمودید. إن‌شاءالله کاربران عزیز نیز بتوانند استفاده کنند. موفق باشید

29315

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید چگونه خودمونو بشناسیم. ثانیا تقریبا چقدر وقت می‌برد تا بتوانیم از طریق معرفت نفس خدا را بشناسیم و با معرفت عبادت کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با مباحث «معرفت نفس» می‌توان این راه را شروع کرد که شرح کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با صوت آن روی سایت هست. «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید رفت». موفق باشید

29262

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: آیا معنای نزول وحی بر قلب وجود مقدس پیامبر اعظم (ص) به این معناست که حالتی رویاگونه برای ایشان حادث می‌شود که به کشفی می‌رسند و اموری رو می‌توانند تجربه کنند و این ها را در قالب الفاظ برای مردم در قرآن بیان می‌کنند چنانکه آقای سروش اخیرا باز هم روی این مسئله دست گذاشتند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی از اسامی حضرت حق، کلام است و چون خواست به نور آن اسم جلوه کند، پیامبر خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» کلام حضرت حق را با صوتی خاص می‌شنوند و در این رابطه قرآن به عنوان کلام الهی ظاهر می‌شود آن‌هم در جلوه‌ی ربوبیت که حاصل آن می‌شود نبوتِ نبیّ. در نقد سخنان آقای سروش جزوه‌ای در سایت هست. موفق باشید

http://lobolmizan.ir/leaflet/1314/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%87-%D9%82%D8%A8%D8%B6%D8%A8%D8%B3%D8%B7-%D8%AA%D8%A6%D9%88%D8%B1%DB%8C%DA%A9-%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D8%B9%D8%AA

29085

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: حتی الان به زور دارم این سطور را می‌نویسم. از رجب و رمضان شروع شد که چنان معاشقه ای به مباحث و خدا و ایمان داشتم که در سیر حرکت جوهری بودم و داشتم پرواز می‌کردم اما چنان با مغز به زمین خوردم که نگو و نپرس... در دوران اوج بسیار تقوا بود اما الان چنان بی تقوام که حتی قادرم بدترین گناهان و حتی آدم کشی رو هم بکنم. انگار هرچی زده بودیم پرید. هر چی داشتم رو ازم گرفتند و چراییش رو نمیدونم. پنج شش سالی هست که با شما و مباحثتون هستم و هر بار که اوج گرفتم بعدش با مغز خوردم زمین تازه هر دفعه هرچی اوج و حال خوبم بهتر بوده بعدش حال بد و قبضم بدتر بوده. تمام بحثای داخل سایت راجع به قبض و بسط و اقبال و ادبار رو خوندم اما موندم انگشت به دهان. طوری هستم که حتی حس می‌کنم زندگی زناشوییم داره به هم میریزه. با خانوادم بد رفتار و تند مزاج شدم. تو این حالم هیچی برام مهم نیست. به قول داستایوفسکی میگه وقتی خدا نباشد همه چیز مجاز است. حتی خودم رو در معرض اعتیاد می‌بینم. داغون داغونم. تا کی قراره طول بکشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با این‌همه، باید در این امتحان جدید به جای برگشت به جهان‌های گذشته‌ی مذهبی‌تان، به جهانی فکر کنید که گشوده‌تر از این حرف‌ها است و در آن جهان، خود را حاضر نمایید که در انس با روح انسان‌ها، خود را در بیکرانه‌ی محبت به آن‌ها احساس کنید. در این رابطه میل‌های پوچ و فاسد می‌رود و عشق به خدا و مخلوقات او به میان می‌آید. موفق باشید

27185
متن پرسش
عرض سلام خدمت استاد طاهرزاده: ببخشید آیا شیطان عاملی بیرون از نفس انسان است یا یک نیروی درونی است که از نفسِ خود انسان ظهور می کند؟ (منظورم موجودی غیر از آن ابلیسی است که نافرمانی خدا را کرد)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شیطان، همان ابلیس است که «کان من الجنّ» و به عنوان یک واقعیت خارجی، بنای دشمنی با انسان را دارد و از نقطه‌ضعف‌های ما که حاکی از عدم خلوص است؛ توهّماتِ ما را تحریک می‌کند تا ما را هلاک نماید. چاره‌ی کار، رجوع به واقعیات است که آن تنها با نگاه توحیدی به امور محقق می‌شود. موفق باشید

24856
متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به اینکه وجود ما از خداست و دائما در حال شدنیم و در اصل ما هیچ نداریم و بالاترین نعمت هم که وجود است از اوست و هرچه هست آن واحد قهار است و ما فقط تجلی اوییم، پس چرا خود را خود می دانیم و خود را او نمی دانیم و خود را خود درک می‌کنیم نه او؟ درصورتیکه همه تجلیه اوییم و فقیر محض هستیم و خودی در میان نیست. ممنون از لطف شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در نظر به ماهیات یعنی وجوهِ محدود خود، خود را احساس می‌کنیم. در حالی‌که از جهت «وجود» عینِ اتصال به او هستیم. گفت: «سوی دریا عزم کن زین آب‌گیر/ بحر جو، و ترکِ این مرداب گیر». موفق باشید

24245

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: طاعات و عبادات قبول حق! می بخشید استاد! اگه بخواهیم بگیم همه افراد از ما بهترند و برتر یه نحو حقارتی در خود احساس می کنیم که آن وقت چون آنها را بزرگتر از خود می دانیم یک سری کارهایمان را برای جلب توجه آنها انجام می دهیم. (بالاخره بزرگند دیگه) یعنی چگونه بین اینکه فقط خدا را عظیم بدانیم و بین تواضع با دیگران جمع ببندیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند بالذات ربّ عظیم است و بقیه به اعتبار نزدیکی به خدا مورد احترام هستند و نه بالاصاله؛ همین که این نکته مدّ نظر باشد مشکلی پیش نمی‌آید. موفق باشید

34899
متن پرسش

اگر اسم او را در قلب بیاورم ویرانی حاصل از درد را چه کنم و اگر به نام او را بنویسم فراق را چطور در کلمات بیان کنم. نمی‌دانم شاید ادای عاشقی را در می آورم. به هر حال ای معشوق سخن را به نام تو آغاز می‌کنم که جز تو نباشد در صحنه ی وجود. هر روز که بدبختی های آن روزهای قبل را می‌نگرم می‌گویم تو را شکر چقدر زیبا دلم را ربودی. در میان گریه ها و اشک ها و راه ها و نرسیدن ها به ناگه بارقه ای از نور تابید و شمس وجود ما را لایق دیدار خود کرد. آنقدری سرمست بودم که دیگر جز او هیچ نمیدیدم. راهم کمی مشکل داشت انگار درست نبودـ و فدای سرش که می‌دانست و بار دیگر چشمی باز گشود و نوری تاباند و دلی برد. و ای وای از سرمستی آن روزها ابتدایش آنقدر سر خوش بودم که می‌گفتم ای جان که رسیدم و تمام شد اما حال چه حقیقتا چه قلبم از دوری ها از او از سختی های راه به درد آمده نه از برای آنکه سختی است و اذیت شدن دارد فدای یارم از برای آنکه ای وای اگر نتوانم بروم. می‌دانم اگر نمی توانستم نبودم و این شرایط نبودـ  در راه دوری و رسیدن است و همه را به جان می‌خرم خیلی گشتم تا پیدایش کنم که از بیخ گوش هم به من نزدیک تر بودـ اما حالا می ترسم بشکند کشتی در این گرداب ها ترس دوریش دارد دیوانه ام می‌کندـ من چه گویم؟! داشتم در بدختی های خودم غلط می‌خوردم اصلا به من چه ربطی دارد! ۷ ماه و این همه درد دارد مرا می کشد چه خوش کشته شدنی است اصلا زندگی همان است اما اگر بلغزم چه خودش هواداریم را دارد لیک عدم یقه ام گرفته رها نمی‌کند وا مصیبتا رستگارم کرد خدای کعبه عاشقم کرد خدای کعبه می‌دانم در راه رسیدن به او سختی نقل و نبات است آری اما اما واهمه دارم معشوقی که بعد از ۱۶ سال زندگی تازه پیدا کردم را دوری گزینم شاید جایی بهتر از اینجا پیدا نکردم گفتید جوانان ما به کمتر از حق الیقین راضی نمی شوند آری باور کنید آری اما هزار افسوس و پناه بردن به یار که گر حق را ببینیم و دور شویم چه کنیم شب شب ارزش است از آن معشوقی که مرا در آغوش کشید بخواهید دستم را رها نکند قسم به خودش که دارم از ترس دوری از او دیوانه می شوم. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر نفرمود: «که عشق، آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها»؟!! به نظر بنده جناب لسان الغیب که سختْ به حضور او در این تاریخ نیازمندیم؛ داستان این نوع حضور را در اولین غزل دیوان‌اش به میان آورده. بنده هیچ چیز در رابطه با آن سخنان خوبی که فرمودید، نمی‌گویم جز رجوع به آن غزل و عرایضی که در آن رابطه تحت عنوان: «در چگونگی طی‌کردنِ راه سخت عشق» عرض شد https://lobolmizan.ir/leaflet/292موفق باشید

32057
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحيم سلام عليكم ورحمة الله: ضمن عرض سلام و ادب و تسلیت ایام سوگواری سیدة النساء العالمين حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها خدمت استاد گرامی جناب آقای طاهر زاده طبق فرمایش متین جنابعالی در پاسخ به سوال شماره 32045، حضرت امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف و ارواحنا له الفدا ، مظهر نور کامل خداوند تبارک و تعالی هستند و علاقه به آن حضرت، عین علاقه به حضرت معبود است و متعاقبا رهبر معظم انقلاب آیت الله العظمی امام خامنه‌ای حفظه الله تعالی ، مظهر نور آن حضرت (امام زمان ) می‌باشند. این حقیقت بر ما دوستداران و به قول مرحوم شهید سلیمانی عزیز «سربازان ایشان» پوشیده نیست و بعضا نه از طریق براهین فقهی در باب ولایت فقیه و امثالهم، بلکه قلبا و با تمام وجود و با چشم یقین آن را دیده و عمیقا احساس می‌کنیم. اما سوال اینجاست که این مطلب بسیار مهم (که رهبر معظم انقلاب مظهر نور امام زمان عج الله تعالى فرجه الشريف هستند) را چطور بر قشر مذهبی که با امامین انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی زاویه دار هستند و خود را مذهبی و اهل بیتی هم می‌دانند اثبات کنیم؟ ۱. طبیعتا جمع کثیری از دلسوزان و مومنین انقلابی و همچنین طیف مخالف از مردمان عادی هستند، لذا ممکن است اثبات علمی دقیق و عمیق میسر نباشد. اگر نخواهیم از باب فقهی وارد بحث شویم، تکلیف چیست؟ چگونه این مظهریت و نیابت را اثبات کنیم؟ ۲. از منظر دقیق علمی و در مباحثات بین بزرگان و اساتید چطور؟ قبلا از عنایت جنابعالی صمیمانه سپاسگزارم علیرضا حلبیان

متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که فقه، صورت متعیَّنِ انوار نامتعیّن انوار الهی است تا انسان از طریق احکام فقهی به باطن انوار الهی منتقل شود و به همین جهت کسی دینداری را در محدوده صِرف فقهی متوقف کرد، خود را از حضور در عالم بالاتر محروم می‌کند. عرایضی در کتاب «در راستای بنیان حکمت حضور انقلاب اسلامی در «جهانی بین دو جهان» که در دست چاپ است، شده است. شماره 86  آن حکمت‌ها ذیلاً خدمتتان ارسال می‌شود. به امید آن‌که در راستای چنین گفتارهایی بتوان نسل آماده خود را متوجه موضوع مورد بحث بکنیم. موفق باشید

ايمان به ايمان و عبور از نقاب‌های ايمانی

بشرِ امروز نقاب‌هایی که بعضی از انسان‌ها به عنوان «ایمان» بر چهره‌ می‌زنند را می‌شناسد و چون نمی‌تواند آن نوع ایمان را انتخاب کند، در دو راهیِ قبول کفر نسبت به آن ایمان و یا قبول ایمانِ حقیقی قرار می‌گیرد و بین این دو نوع شخصیت سرگردان است، گاهی این است و گاهی آن، تا آن‌که با نظر به انسان کاملی که حضوری جهانی دارد، احساس کند خود را پیدا کرده است و انقلاب اسلامی درست بستر همان انسان کاملی است که هرکس می‌تواند آن باشد، ولی سوپرمن نباشد. مهم نیست حضور چنین انسانی چه مدت طول بکشد، مهم آن است که فرهنگی ظهور کرده که انسان می‌تواند بدون نقابی از ایمان که بر چهره می‌زند، به ایمان خود ایمان داشته باشد و بفهمد:

آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت       حافظ این خرقه‌ پشمینه بینداز و برو

حضور در جهانِ انسانی و انسانیت، نقطه‌ شروع ایمانی است که فریب‌کارانه و متحجّرانه نیست. در این نقطه است که انسان می‌فهمد چه هست و چه می‌تواند باشد و چگونه می‌تواند قدم در قلمروی از ایمان بگذارد که هرچه بیشتر خودش باشد، در عین پاس‌داشتِ وجودی از خود، در بستر عبودیت و نزدیکی به انسان کاملی که در پیش است، در عین بودن در تاریخی که در آن قرار دارد و لذا بیش از آن‌که بخواهد خود را بفهمد، خود را حسّ می‌کند ولی احساسی که از معرفت جدا نیست، معرفتی که رو به سوی حقیقت دارد و انسان را از فروافتادن در ایمانی که نقاب او شود محفوظ می‌دارد؛ در ایمانی مستقر است که تنها بودن خود را دنبال می‌کند، بدون متوقف‌شدن در ماهیتی خاص، زیرا در حقیقت، ماهیتِ آن ایمان همان بودنِ آن است، یعنی «ماهیّتُةُ اِنّیّتُهُ» ماهیت آن ایمان همان بودنِ آن است و سر و کار انسان با وجودِ آن ایمان است و امکانات تمام‌ناشدنی که در پیش دارد برای ایمانی بیشتر به ایمانی که یافته و در این رابطه به آینده بیکران خود نظر دارد و درک وجودی خویش در عالم و تعلق عمیق‌تری که با حضرت معبود در عهد ازلی یعنی در وجود خود با او دارد که در نسبت عبودیت انسان و معبودبودن خدا محقق می‌شود، امری که در ارتباطی متقابل اتفاق می‌افتد و انسان خود را در چنین جایگاهی که قابل توصیف نیست، احساس می‌کند و تنها می‌تواند با زبان جناب لسان الغیب بگوید:

دلم رميده شد و غافلم من درويش                    که آن شکاري سرگشته را چه آمد پيش

چو بيد بر سر ايمان خويش مي‌لرزم       که دل به دست کمان ابرويي‌ست کافرکيش

بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ     خزانه‌اي به کف آور ز گنج قارون بيش

این به جهت آن است که در ایمان حقیقی، «وجود» با تجلیّات خود به سراغ انسان می‌آید و آماده قبول جان ما است، تا خود را در مقابل آن تجلیات گشوده نگه دارد و خود را در تقدیری که باید در آن مستقر شود حفظ کند، جایگاهی که جایگاه حضور در محضر حضرت حق است، در عین حاضربودن نزد خود. خطر آن‌جا است که انسان از وجودِ خود در این رویداد بیگانه باشد؛ در آن صورت چگونه آن رابطه متقابل رخ دهد تا انسان خود را در آغوش خدا احساس کند و چشم‌اندازی توحیدی وقوع یابد و زهد ریایی و نقاب ایمانی که همان خرقه پشمینه است، فرو افتد؟

اگر تاریخ جدید، نرم، نرم پا پیش می‌نهد و ابتدا روح‌ها را متوجه خود و آینده‌ای که در پیش دارند می‌کند، چرا به سخن آنانی که متوجه طلوع تمدنیِ غیر از تمدن غربی شده‌اند، گوش فرا ندهیم؟ چرا به آن‌هایی که خبر از بازگشت خدا به زندگی را داده‌اند توجه ننماییم؟ اگر حقیقتِ دین باز درخشش آغاز کرده تا معنای آداب دینی با روحی تازه به میان آید، نباید گفت این عبادات نیز پوسته‌های دین است، نه! حقیقت از طریق همین آداب و اخلاق است که به ظهور می‌آید، تا امری نامتعیَّن به امری متعیّن تبدیل شود و به جای آن‌که گمان کنیم «تئولوژی» پایان یافته است متوجه باشیم با انقلاب اسلامی و با برافروختن مشعل شهادت، تئولوژی و آداب دینی جای خود را پیدا می‌کند و آینه‌هایی می‌شوند برای ظهور امور قدسی. راستی را! مگر همین تئولوژی‌ها و ایدئولوژی‌های حاکی از امور قدسی نیستند که به انسان‌های مؤمن به حقیقت جهت می‌دهند تا دین خدا تمام ابعاد وجودی انسان را فرا گیرد؟

آیا با مدرنیته، تئولوژی پایان یافت و اگر مدرنیته در این تاریخ جای‌گیر شده، چاره کار تسلیم‌شدن در مقابل مدرنیته نیست. چاره کار عبور از تاریخ غیاب خداوند است و رجوع به حقیقت، به نور اسمای الهی و ذیل حضور خداوند با رعایت احکام و آداب شرع، حضور خداوند را در زندگی و در مناسبات انسانی نهادینه کنیم تا انسان در حضور بیکرانه اکنون جاودانه خود که گوهر فراموش شده او است، باز گردد. آیا رسالت انقلاب اسلامی در این تاریخ چنین نیست که انقطاع زمین از آسمان را جبران کند؟       

31308

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده عزیز: من بیست ساله هستم. تقریبا به تمامی چیزهایی که به فلسفه، سیاست، جامعه شناسی و معارف مربوط میشه علاقه ای ندارم. در واقع حتی نسبت به معارف احساس بدی دارم و فکر می‌کنم اگر سمتش برم یا لج می کنم یا به فکر فرو میرم و افسرده میشم. فقط به مباحث رفتاری و کاربردی علاقه دارم. دوست دارم فقط کار انجام بدم و یاد بگیرم و اصلا به آینده و جهان و هستی و مرگ و... فکر نکنم. اما چالش هایی هستن که گاهی ذهنم رو درگیر میکنن و احساس می‌کنم برای مواجهه باهاشون به معارف و بنیان های فکری عمیق نیاز هست. مثلا کلا با ازدواج و بچه دار شدن کنار نمیام و از طرفی هم نمیتونم بگم که می خوام کلا تنها باشم. یا اینکه حالت خنثایی که نسبت به سیاست دارم برام ترسناکه و می‌ترسم پیش خودم تحقیر بشم و نمیدونم اگر مجبور بشم بین جمهوری اسلامی و مخالف هاش یکی رو انتخاب کنم و برای انتخابم همه چیزم رو فدا کنم اصلا جرئت انتخاب کردن دارم؟ یا ارتباط با انسان ها. تقریبا بعد از تعامل با هر کسی به یه شکل به چالش برمی‌خورم .برای مثال اصلا نمیتونم با فرد مقابل قاطع باشم. نمیتونم از ارتباط لذت ببرم و در درونم احساس ناراحتی دارم. یا اینکه خیلی از وابسته بودن و نیاز داشتن به بقیه می‌ترسم حتی برای چیزهای کوچک. یا از گرفتن حقم می‌ترسم و نمیدونم اگه بهم ظلم بشه باید چه کار کنم. یا از پیر شدن و ناتوان شدن و تغییر چهره ام می ترسم. الان نماز میخونم و برای مسائلی که در زندگی جاری بهشون برخورد می‌کنم و گاهی هم همین چالش ها با خدا و سردار سلیمانی صحبت می‌کنم و دعا می‌کنم. اول های کتاب آشتی با خدا رو قبلا خوندم و تقریبا با کتاب ده نکته از معرفت نفس آشنایی دارم و همون حسی رو نسبت بهشون دارم که اول بار گفتم. به نظرتون چه کار کنم؟ خیلی ممنونم که وقت گذاشتید و سوالم رو خوندید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال برای بهتربودن برای خود و با خودْ به‌سربردن به طوری که نخواهیم از خود فرار کنیم؛ از تذکرات قرآنی و با تدبّر در قرآن، نمی توانیم غفلت کنیم. موفق باشید

31254

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد عزیز سوال اینکه با خواندن چند مقاله سوال برایم مبهم مانده که اگر ما تمدن غرب را تمدنی دارای اجل مسمی خاص بدانیم که به تدریج روبه نابودی است و اگر اجل مسمی را ثابت بدانیم، می‌خواستم بدانم که تاثیر انقلاب اسلامی ما بر عمر تمدن غرب چگونه است؟ دوم اینکه آیا ظهور امام زمان (عج) هم اجل مسمی ای دارد اگر آری نسبت اعمال ما شیعیان در نظام انقلاب اسلامی با زمان ظهور چگونه است؟ آیا اعمال ما صرفا برای نورانی شدن اعمال خود ما و هم ردیف شدن با یاران آن حضرت در زمان ظهور است و تاثیر آن در ظهور چگونه است؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حضور انقلاب اسلامی خود به خود نقش غیر قابل پذیرش تمدن غرب برای جهانیان را روشن و روشن‌تر کرده و می‌کند. ۲. ظهور حضرت و حاکمیت امام معصوم، بلوغ جهان بشری را به همراه دارد. أجل مسمای آن به تمام‌شدنِ تاریخ این جهان می‌انجامد. اعمال ما زمینه ظهور و حاکمیت حضرت را فراهم می‌کند و در همین راستا معلوم است که در سرنوشت امروز و فردای ما مؤثر است. موفق باشید

31134

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بر استاد عزیز: من حدود 10 ماه است که دیگر حالات معنوی و روحی قبلی را ندارم. تمایلم به مطالعه و علم کاهش یافته تا حدی که احساس می‌کنم که از همه چیز اشباع شده ام. دیگر حس و حالی برای امور معنوی و عبادی ندارم تا حدی که حتی در حرم معصومین نیز هیچ حسی ندارم و هرچه تلاش می‌کنم توجه خودم را معطوف به حضرت کنم موفق نمی شوم. دیگر آن شوری که حدود یک سال قبل نسبت به انقلاب اسلامی و شهدا داشتم وجود ندارد و خیلی کمتر شده. و در روح خودم نوعی گرفتگی شدید حس می‌کنم. انگار انگیزه ای برای هیچ کاری ندارم و آنچه که قبلا در من انگیزه ایجاد می کرد گویا دیگر مؤثر نیست. استاد واقعا از این وضعیت خسته شده ام. خیلی نگران هستم. نمی‌دانم با این وضع چه کنم. مدتی قبل که از شما پرسیدم فرمودید این حالت قبض است و برطرف می شود. اما نمی‌دانم چرا هنوز این حالت ادامه دارد. نمی‌دانم چه کنم. حتی معارف دینی هم گویا دیگر در وجودم اثری ندارد. می ترسم که این حالت دست مایه ای برای شیطان باشد و نتوانم در برابر تمایل به گناه ایستادگی کنم. می ترسم که نکند این قساوت قلب باشد. می ترسم که دیگر آن شور انقلابی بر نگردد و از این فضا دور شوم. اگر امکان دارد راهی به من نشان دهید که بتوانم از این حالت روحی نجات پیدا کنم. محتاج دعای خیر شما هستم. ممنون از توجه شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره قلب‌ها را اقبالی هست و ادباری. تدبّر در قرآن به کمک تفسیر شریف المیزان إن‌شاءالله کمک می‌کند. موفق باشید

نمایش چاپی