باسمه تعالی: سلام علیکم: واژهی «یصلی» به همان معنایی است که در آیهی «إنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ ۚ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا» آمده که میفرماید خدا و فرشتگانش بر (روان پاک) این پیغمبر صلوات و درود میفرستند شما هم ای اهل ایمان، بر او صلوات و درود بفرستید و با تعظیم و اجلال بر او سلام گویید و تسلیم فرمان او شوید. معنی يَصِلُونَ: هم به معنای «بپيوندند - می پیوندند» میباشد و هم به معنی «درود مي فرستند - دعا مي کنند» (طلب خير مي کنند) (از صلوة و به معناي دعا است). موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم تفاوت چندانی برای آن دو واژه بتوان قائل شد. بیشتر در دلِ جملات و روایات و آیاتی که بهکار میرود، باید ببینیم به چه معنایی اشاره میشود. البته حضرت امام در کتاب «مصباح الهدایه» نکات ظریفی در رابطه با مشیت اللّه فرمودهاند که بحث آن مفصل است و میتوانید به آن رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم اشاره است به آیهی ۷۳ سورهی مائده که میفرماید: «لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ ۘ وَ مَا مِنْ إِلَٰهٍ إِلَّا إِلَٰهٌ وَاحِدٌ» یعنی آنهایی که خداوند را در عرض بقیهی چیزها بگیرند، به حضرت حق کفر ورزیدهاند، زیرا حضرت حق، سومینِ سومیها نیست بلکه ماورای آنهاست و نه در عرض آنها. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم:کتاب مرحوم آیت اللّه مهدوی کنی «رحمتاللّهعلیه» کتاب خوبی است. آرامآرام در این راستا خود را جهت ورود به کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» آماده بنمایید خوب است، شرح صوتی اینجانب نیز ممکن است کمککار قضیه باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال نباید به راحتی موارد با انقلاب منطبق دانست. زیرا روایات مربوط به آخرالزمان عموماً قابل تأویل است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه در جای خوبی قرار دارید. اگر منوّر به حکمت و معارف عالیه و اخلاق فاضله بشوید، دانشآموزان شما از گفتار و حرکات شما زندگی خود را مییابند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن میفرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا» یعنی جهت جان خود را به سوی دینی متعادل سوق بده که آن منطبق است با سرشتی الهی که مردم را مطابق آن سرشته است. حال با توجه به چنین سخنی انسان باید خود را در مقابل این بیان الهی ارزیابی کند و بنگرد آیا میتواند مبنایی در جان خود نسبت به سخنان الهی بیابد؟ آن مبنا، همان فطرت است. موفق باشید
مه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً معمول نیست. چون آنها معصوم هستند. طلب غفران برای معصوم چندان زیبا نمی نمایاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان توبه کرد، دیگر عملی که با توبه رفع شده است به میدان نیست تا دیده شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرایضی در این مورد شده است. خوب است به آن جا رجوع کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کدام متن؟!! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید نظر به این موضوع داشته باشند که اگر امکان بهظهورآمدنِ استعدادهای آن اطفال در این دنیا فراهم نشده باشد، چنین شرایطی فراهم گردد. ولی به هر حال «اَلیوم، یوم العمل و غَداً یوم الحساب». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار مفصل و طولانی است. پیشنهاد میکنم از «تاریخ فلسفه» کاپلستون شروع کنید. موفق باشید
با سلام:جناب استاد طاهرزاده بنده از شما یک سوال مشخص دارم و آن این سوال می باشد که آیا شما یا شاید بهتر بخواهم بگویم مبنای شما موقعیتی را قابل تصور میداند که در آن فرض و موقعیت شما از نظام جمهوری اسلامی دل بریده باشید و آن را باطل بپندارید و حتی معارض آن شوید؟ در واقع آیا طرفداری شما از جمهوری اسلامی ابطال پذیر است؟ چه بشود یا چه پیش بیاید یا چه کسی در این نظام چه کار انجام بدهد یا چیزی بگوید شما حساب خود را نظام جدا خواهید کرد و آن را باطل خواهید پنداشت؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که ذات اسلام توسط رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» به نور ربوبیت به بشریت عطا شد تا انسانهای حقطلب در مسیر انسانیت خود راه گشودهای در مقابل خود بیابند؛ ذیل اسلام و تشیع، انقلاب اسلامی راه هدایت بشر جدید است که به نور الهی بر قلب سالک واصلی همچون حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» به ظهور آمده است و در ذات خود تماماً راه توحید و مسیر سعادت بشریت است. و همانطور که اگر سقیفهای خواست حجابی شود برای نور اسلام، این تشیع است که متوجه میشود به جای عدول از اسلام، مسیر عدالت و معنویت اسلام را با علی «علیهالسلام» ادامه دهد؛ در این زمانه نیز تنها راه سعادت و نجات از پوچی و سرگردانی و سرخوردگی، راهی است که حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» تحت عنوان انقلاب اسلامی در مقابل جهان استکباری جلو راه بشر امروز گشوده است و هنر ما آن است که مواظب باشیم سقیفهسازانِ این انقلاب نیز ما را از اصل آن که ذیل ولایت حضرت امام خامنهای «حفظهاللهتعالی» است، جدا نکنند و با فریبهای پایگاههای دروغپراکنی جبهه کفر و استکبار، صحنه را به غلط تفسیر کنند. البته از این نباید غفلت کرد که برای حقّانیت یک جبهه همین بس که دشمنانی این اندازه فاسد و کذّاب دارد، موفق باشید
فایل های شرح کتاب آداب الصلاة استاد طاهر زاده رو به چه نحوی باید گوش بدیم؟ مثلا نکته برداری کنیم یا ...
باسمه تعالی: سلام علیکم: همراه با کتاب «آداب الصلواة» و تمرکز روی مطالب آن، إنشاءالله دنبالکردنِ صوت شرح آن کتاب، مفید گردد. موفق باشید
سلام و ادب: برای کسی که بتازگی وارد عرصه مربیگری در حلقات صالحین مساجد شده چه توصیههایی میفرمایید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحثهای مربوط به «معرفت نفس» إنشاءالله مفید خواهد بود. پیشنهاد میشود جهت ابتدای امر با کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» شروع شود. موفق باشید
با سلام و تشکر فراوان از استاد عزیز و تمام همکارانشان، پرسشم رو حتی المقدور کوتاه میکنم که از زحمت خواندن بکاهم. ۱. چرا مخاطب قرآن مردان هستند؟ منظور از جهت ضمیر و افعال مذکر نیست. بلکه در غالب آیات ضمیر مخاطب برای مردان بوده و ضمیر غایب برای زنان است. جوری که وقتی قرآن میخوانم و به این آیات، که کم هم نیستند، برخورد میکنم احساس ناخوشایندی سراغم میاید. به فرض که در زمان نزول آیات فقط مردان در اطراف پیامبر بودند، که بعید میدانم همیشه اینطور بوده، آیا نمیشد تمام ضمایر غایب باشد؟ یعنی خدا بفرمایند مومنین چنین و چنان بکنند. یا اگر مخاطب هست، لااقل جداگانه نشود؟ مطالب چندی در پاسخ به این مقوله خوانده ام اما بیشتر به نظر توجیه میایند و قلبم را قانع نمیکنند، چرا که قرآن کلام پروردگار عالم مطلق است بی زمان است (نه فقط مخصوص اعراب ۱۴۰۰ سال پیش) و هیچ نقصی از آن انتظار نمیرود. ۲. چرا در قرآن وقتی خداوند از حضرت مریم میگوید، میفرمایند ما او را به زنان عالم برتری دادیم؟ چرا نفرمودند به کل انسانهای عالم، مردان و زنان عالم؟ مگر حضرت مریم فقط بر زنان زمان خود برتری داشت؟ یا مثلا برای حضرت فاطمه سلام الله علیها، میگویند سیده النساء العالمین؟ آیا مادرم فاطمه زهرا، فقط سرور زنان عالمین است؟ مگر در قرآن و دعاهای رسیده از اهل بیت، وقتی از پیامبران یا امامان ما گفته میشود، در ادامه سید مردان عالم خطاب میشوند؟ چرا در مورد زنان جنسیت مطرح میشود؟ من متوجه این موضوع نمیشوم. چطور تصور کنم مقام انسان نزد خدا به جنسیت بدن مادی مربوط نیست، و مقام انسانی زن و مرد در نزد خدا برابر است در عین حال اینگونه موارد واضح را چطور پاسخ گویم. اگر دخترم که در این عصر و زمان و با فرهنگ حاکم بر این زمان زندگی میکند از من این سوالات را بپرسد، چگونه به او پاسخ دهم؟ بگویم روح جنسیت ندارد و روح انسانی مطرح است؟ پس این موارد چگونه توجیه میشوند. در پایان طلب عفو میکنم از استاد عزیز بابت طولانی شدن سوال و قدردانی میکنم از اینکه وقت گرانبهای خود را صرف مطالعه این سوال نمودید. از خداوند اجر بی پایان برای شما مسئلت دارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اتفاقاً مرحوم شهید مطهری متذکر نکته خوبی در این مورد هستند و در مورد روایت مشهورِ «طَلَبُ اَلْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ» میفرمایند اینجا واژه «مُسْلم» به معنای همه مردم است و نباید «مُسلمه» را به آن اضافه میکردند. و با توجه به این نکته عنایت داشته باشید اگر ضمیر «کُم» به کار میرود نباید گمان کرد اینجا مردان را خطاب قرار داده، بلکه برعکس اگر عرب بخواهد تنها زنان را مخاطب قرار دهد، واژه «کُنّ» را به کار میبرد. ۲. به نظر میآید جمله «سیده النساء العالمین» نظر به جنسیت آن حضرات دارد و تأکید بر اینکه اینان که سرور همه بشریتاند، از جنس زن میباشند، نه آنکه آنها را صرفاً پیشروِ زنان بدانند. و در همین رابطه امام عسگرى «عليه السلام» مى فرمايند: «نَحْنُ حُجَجُ اللهِ عَلي خَلْقِهِ وَجَدَّتُنا فاطِمَةُ حُجَّةٌ عَلَيْنا»[1] يعنى؛ ما حجّت خداوند بر خلق هستيم و جدّه ما فاطمه حجّت است بر ما. يعنى راه را به ما نشان داد و جبهه اى را كه بايد ما پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم و حذف حاكميت على عليه السلام در آن قرار گيريم، بر ما نماياند. موفق باشید
[1] ( 1)-« تفسير طيب البيان»، ج، 13 ص 223( نقل از شرح« فَصّ حكمة عِصْمَتِيَّة فى كلمة فاطميّه»، از آيت الله حسن زاده، ص 159).
در زمان هخامنشیان، داریوش یکم ادعا می کرد که اهورامزدا ایشان را به پادشاهی انتخاب کرده و جنبه دینی به حکومت خود می داد، حال برای ما باور چنین امری سخت است. آیا ولی فقیه نوعی بدعت توسط شیعیان نمی باشد؟ منشا انتخاب شخصی به عنوان ولی فقیه چیست؟! آیه صریح و واضح قرآن، امام معصوم!...منشا چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بزرگان دین در رابطه با «ولایت فقیه» مفصلاً بر مبنای آیات و روایات و دلایل عقلی سخنها گفتهاند. بنده مختصری از سخنان آن بزرگان را در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» تحت عنوان «مبانی حکومت دینی» عرض کردهام که ذیلاً خدمتتان ارسال میشود: موفق باشید
مباني حكومت دينـي
در رابطه با جايگاه انقلاب اسلامي دو نکته را بايد مدّ نظر داشت؛ يک نکته در مورد جايگاه آن به عنوان نظام ديني، در مباني عقلي و شرعي است و نکتهی ديگر جايگاه تاريخي و اهدافي است که دنبال ميکند. در رابطه با مباني عقلي و شرعي نظام ديني به طور مختصر ميتوان موارد زير را برشمرد:
1- در مباحث عقلي اين نکته روشن است که در هر موضوعي همواره مقام وحداني، عامل حفظ و بقاي جنبههاي كثرت در آن موضوع است، مثل روح انسان که به عنوان مقام وحداني عامل حفظ و بقاي بدن است و تا نظر به بدن دارد مانع ميگردد تا بدن متلاشي شود و بين سلولهاي آن گسستگي ايجاد گردد.
از آن جايي که جامعه عبارت است از مجموعهاي از افراد که جهت رفع حوائجِ خود کنار هم آمدهاند، اگر از طريق پذيرش حکم حضرت اَحد به مقام وحدت متصل نشود، نميتواند داراي بقاء و حياتِ حقيقي باشد و به مقصدي که به دنبال آن است دست يابد، بلكه حياتش دروغين و انسجامش وَهْمي خواهد شد. مثل بدن مردهاي است كه به واقع انسجام و يگانگي حقيقي ندارد و در آن صورت اعضای آن در اختيار يك هدف واقعي قرار نميگيرد و زماني نميگذرد که متلاشي ميشود. پس بايد نظام اجتماعي انسانها، همچون نظام فرديشان، تحت تدبير و حاكميت حضرت «اَحد» باشد تا به ثمرهي حقيقي دست يابد و بر اساس قاعدهي ارتباط کثرتها به وحدت، ادامهي حيات متعالي در آن فراهم باشد.
2- خداوند در سورهي شوري آيهي 9 ميفرمايد: «فَاللّهُ هُوَ الْوَليُّ» يعني فقط خدا «وليّ» است و لذا فقط حكم خدا بايد در امور انسانها - اعم از امور شخصي و اجتماعي- حاكم باشد، و هرگونه حاكميتي در امور انسانها كه مظهر حكم خدا نباشد، خلاف واقعيت جاري در هستي است.
3- براي حاكميت حكم خدا بر انسانِ مختار، «نبي» و «امام» نياز است. پس نبي و امام آينهي نمايش حكم خداونداند و هيچ چيزي از خود ندارند، مثل آينه كه صِرفاً حكايتكننده و نمايشدهندهي وجود شخصي است كه در مقابل آن است. در همين راستا امام باقر(ع) ميفرمايند: «بَلْ قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اللَّهِ فَإِذَا شَاءَ شِئْنَا»[1] قلب هاي ما ظرف خواست و مشيت خداوند است چون او بخواهد ما مي خواهيم.
4- در زمان غيبتِ امام زمان(عج) براي اينكه رابطهي انسانها و جامعه با حضرت اَحد قطع نشود و حكم خدا در امور انسانها - اعم از امور شخصي و امور اجتماعي- جاري و حاكم باشد، ضرورت دارد يك كارشناسِ كشف حكم خدا از طريق كتاب و سنت، در صحنهي مديريتِ بالاي جامعه باشد تا اين نياز برآورده شود و جايگاه مراجعِ صاحب فتوي در امور فردي و وَليّ فقيه در امور اجتماعي بر همين مبنا است.
5- خدايي كه براساس حكمت بالغهاش هيچ نيازي را بيجواب نميگذارد و بر همين اساس پيامبر و امام را براي بشر ميپروراند[2] در زمان غيبت امام زمان(عج) چون جامعه نياز به يك فقيه اَعْلم و شجاع و متقي دارد، اين چنين فقيهي را هم ميپروراند. حالا وظيفهي مردم این است که از طريق خبرگان فقيهشناس او را كشف نمايند و اگر افراد در اين مورد حساسيت لازم را بهکار نگيرند و تلاش نكنند، گرفتار حاكماني ميشوند كه افكار و خواستهاي خودشان را بر مردم حاكم ميكنند. در حالي كه فقيه، حكم خدا را بر جامعه حاكم ميكند، حکمي که مطابق فطرت همهي انسانها است و تمام ابعاد وجودي انسان را رشد ميدهد.
امام خميني«رضواناللهتعاليعليه» در کتاب ولايت فقيه با استدلال به لزوم وجود مؤسسات اجرايي و ضرورت اجراي احکام اسلام و ماهيت و کيفيت قوانين اسلام (احکام مالي، احکام دفاع ملي و احکام احقاق حقوق و احکام جزايي) و لزوم وحدت بين امت اسلام و ضرورت قيام علما براي نجات مردم مظلوم و محروم و همچنين با استناد به سنت و رويّهی رسول اکرم(ص)و رويّهي امير مؤمنان علي بن ابيطالب(ع)و... بر ضرورت تشکيل حکومت اسلامي در عصر غيبت تاکيد کرده و ميفرمايد: «اکنون که دوران غيبت امامu پيش آمده و بناست احکام حکومتي اسلام باقي بماند و استمرار پيدا کند و هرج و مرج روا نيست، تشکيل حکومت لازم مي آيد. عقل هم به ما حکم ميکند که تشکيلات لازم است... اکنون که شخص معيني از طرف خداي تبارک و تعالي براي احراز امر حکومت در دورهي غيبت تعيين نشده است، تکليف چيست؟ آيا بايد اسلام را رها کنيد؟ ديگر اسلام نمي خواهيم؟ اسلام فقط براي دويست سال بود؟ ...يا اينکه حکومت لازم است، و اگر خدا شخص معيني را براي حکومت در دورهی غيبت تعيين نکرده است، لکن آن خاصيت حکومتي را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب الزمان(عج)موجود بود براي بعد از غيبت هم قرار داده است. اين خاصيت که عبارت از علم به قانون و عدالت باشد در عدهی بيشماري از فقهاي عصر ما موجود است. اگر با هم اجتماع کنند، مي توانند حکومت عدل عمومي در عالم تشکيل دهند. اگر فرد لايقي که داراي اين خصلت باشد به پا خاست و تشکيل حکومت داد، همان ولايت را که حضرت رسول اکرم(ص)در امر ادارهی جامعه داشت دارا مي باشد، و بر همهي مردم لازم است که از او اطاعت کنند».[3]
امام خميني«رضواناللهتعاليعليه» در کتاب البيع مي فرمايند: «همان دلايلي که لزوم امامت را پس از نبوت اثبات ميکند، عينا لزوم حکومت در دوران غيبت حضرت ولي عصرg را در بر دارد... آيا مي توان تصور کرد که آفريدگار حکيم، امت اسلامي را به حال خود رها کرده و تکليفي براي آنان معين نکرده باشد؟ و آيا خردمندانه است که بگوييم خداوند حکيم به هرج و مرج ميان مسلمين و پريشاني احوال آنان رضا داده است؟ و آيا چنين گماني به شارع مقدس رواست که بگوييم حکمي قاطع جهت رفع نيازهاي اساسي بندگان خدا تشريع نکرده است تا حجت بر آنان تمام شده باشد؟»[4]
آري، لزوم حکومت به منظور بسط عدالت و تعليم و تربيت و حفظ نظام جامعه و رفع ظلم و حراست مرزهاي کشور و جلوگيري از تجاوز بيگانگان، از بديهي ترين امور و واضحات عقل است، بي آنکه بين زمان حضور و غيبت امام و اين کشور و آن کشور فرقي باشد.
آيت الله العظمي بروجردي به طور منظم و منطقي بر اثبات ولايت فقيه استدلال عقلي کرده و در بين کلمات خويش صراحتاً از نصب فقيه براي سرپرستي جامعهی اسلامي سخن گفته است.ايشان، در بارهی اثبات ولايت فقيه و بيان ضوابط کلي و شئون و حدود ولايت مي فرمايند:
اولا: در جامعه اموري وجود دارد که مربوط به فرد خاصي نيست بلکه از امور عمومي اجتماعي است که حفظ نظام جامعه بدان وابسته است، نظير قضاوت، سرپستي اموال غايب و ناتوان و مجهول المالک، و حفظ نظام داخلي جامعه و پاسداري از مرزها و دستور جهاد و دفاع هنگام هجوم دشمنان و مشابه آن که با سياست مُدُن مرتبط است.اين امور از مواردي نيست که هر شخصي مستقلا بتواند عهده دار آن گردد، بلکه از وظايف سرپرست جامعه و آن کسي است که زمام امور اجتماعي مردم به دست اوست.
ثانيا: براي کسي که قوانين اسلام و ضوابط آن را بررسي کند، ترديدي باقي نمي ماند که اسلام دين سياسي، اجتماعي است و احکام آن به اعمال عبادي شرعي محض که هدف آن، تکامل فرد و تامين سعادت اخروي است منحصر نيست، بلکه اکثر احکام آن مربوط به امور سياسي و تنظيم اجتماع و تامين سعادت دنياي مردم است.مانند احکام معاملات و سياسات و جزاييات از قبيل حدود و قصاص و ديات و احکام قضايي، و مالياتهايي نظير خمس و زکات که حفظ دولت اسلام متوقف بر آن است.به همين خاطر علماي خاصه و عامه اتفاق نظر دارند که در محيط اسلام وجود سياستمدار و رهبري که امور مسلمانان را اداره کند ضروري است بلکه از ضروريات اسلام است.هرچند در خصوصيات و شرايط او و چگونگي تعيين او از سوي رسول اللهf يا با انتخاب عمومي، اختلاف نظر دارند.
ثالثا: بي ترديد سياست بلاد و تامين جهات اجتماعي در دين اسلام جداي از جهات روحاني و شئون مربوط به تبليغ احکام و ارشاد مسلمانان نيست، بلکه از همان صدر اسلام سياست با ديانت در هم آميخته و سياست از شئون ديانت محسوب مي شده است.رسول الله(ص) شخصا به تدبير امور مسلمانان مي پرداخت و امور آنان را سياستگزاري ميکرد و مسلمانان براي حل و فصل خصومتهاي خويش به وي مراجعه ميکردند. پس از آن حضرت نيز سيرهي خلفاي راشدين و غير راشدين و امير المؤمنين(ع) به همين منوال بود. آن حضرت پس از تصدي ظاهري خلافت، امور مسلمانان را تدبير ميکرد و براي ولايات، قاضي و حاکم منصوب ميفرمود.[5]
اين است مباني عقلي و شرعي حکومت ديني.
[1] - بحار الأنوار ، ج52، ص 51.
[2] - در راستای پرورش انسانی که حکم خدا را در جامعه جاری کند در مورد رسول خدا، حضرت علي(ع) در خطبهي 193 ميفرمايند: «...وَ لَقَدْ قَرَنَ اللهُ بِهِ.(ص)مِنْ لَدُنْ اَنْ كانَ فَطيماً اَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَريقَ الْمَكارِم و مَحاسِنَ اخلاقِ العالَمِ، لَيْلَهُ وَ نهارَهُ» از همان لحظهاي كه پيامبر(ص) را از شير گرفتند، خداوند بزرگترين فرشتهي خود را مأمور تربيت پيامبر كرد تا شب و روز، او را به راههاي بزرگواري و راستي و اخلاق نيكو راهنمايي كند.
[3] - به کتاب ولايت فقيه(حکومت اسلامي)، امام خميني، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1373، ص 39- 40 رجوع شود.
[4] - به کتاب البيع، امام خميني، مؤسسه اسماعيليان، ج 2، ص 461- 462 رجوع شود.
[5] - به کتاب البدر الزاهر في صلوة الجمعه و المسافر، حسينعلي منتظري، (تقرير لما افاده آيت الله العظمي حاج آقا حسين بروجردي طباطبائي)، ص 52- 57 رجوع شود.
با سلام سوالی از جناب استاد طاهرزاده: زمانیکه خداوند خودش بود و خودش و خلقت انسان صورت نگرفته بود چه دلیلی باعث خلقت فرشتگان و انسان شد؟ خداوندی که از هر نیازی به دور است چرا فرشتگانی آفرید که مدام در حال سجده و رکوع و عبادتند؟ چرا اصلا انسانی آفریده شد تا نیاز به رسیدن به کمال داشته باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به کتاب «آشتی با خدا» که روی سایت هست به قسمت «خدا چرا ما را خلق کرد؟» رجوع فرمایید. موفق باشید
بازخوانی هویت دینی و ملی. محضر طربناک استاد سلام و درود (تمنا و استدعا و خواهش دارم این سوال بنده را با دقتی مضاعف و سعه صدری عظیم مطالعه فرمایید) در موضوع قیامت یک سوال بنیادی مطرح میشود و آن اینکه طبق نظر پیامبر اسلام که میفرماید ( الان قیامتی حاضر) و نظری که صدرالمتالهین میفرماید که (دائماً عالم ماده با تبدیل قوهها به فعل، قیامت میشود و باز سلسله عالم وجود تا عالم ماده بسط مییابد و باز حرکت جوهری و باز فعلیتِ قوههای عالم ماده) اما سوال اساسی اینجاست که (یوم تبدل الارض) که قرآن در جاهای مختلف خصوصا سوره شمس اشاره میکند در چه شرایط و حکمت ربوبی اتفاق می افتد؟ بالاخره روزی طبق نظر دین اسلام ( و نه فیزیک دان های کوانتوم) خورشید خاموش و زمین شکل دیگری میابد. سوال اینجاست آن روز آیا ۱. بشریت به حدی از کمال میرسد که زندگی در عالم ماده برایش معنا ندارد و باید بشر آخر الزمانی بدون حضور در عالم ماده در عالم مجرد به زندگی ادامه دهد ؟ یا ۲. روحی که در تاریخ سیر میکند (سلام بر هگل) به حدی از سیر میرسد که ادامه آن سیر در عالم ماده امکان پذیر نیست و باید ادامه سیر در عالم مجرد اتفاق بیفتد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! بر مبنای حکمت صدرایی اینطور است که بشر در آخرالزمان یا در وجوه انسانی خود و یا در وجوه حیوانی خود کامل میشود. ۲. گویا آن روح تاریخی تا ظهور کاملی که برایش پیش میآید، جلو میرود و ادامه این امر در دنیای دیگر معنا ندارد زیرا «سوار چونکه به منزل رسد پیاده شود». موفق باشید
سلام به استاد گرانقدر: در مورد فعالیتهایی که این روزها دوستان در مسیر احیای سنت اربعین پیش آوردهاند که به سوی گلزارها و گلستانهای شهدا حرکت کنیم و تجدید عهدی با امام حسین علیه السلام از طریق شهدا داشته باشیم، نظر جنابعالی چیست و با چه انگیزه ای این کار را انجام دهیم که بیشترین نتیجه نصیبمان شود؟ آیا جنابعالی نیز در این مراسم شرکت می فرمایید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله در راستای حرکت اربعینی و عهدی که باید همواره نسبت به اباعبدالله«علیهالسلام» زنده بماند، رفقا کار خوبی را شکل دادهاند و إنشاءالله بنده نیز در ساعت ۸ صبح دوشنبه در کنار رفقا از میدان ۹ دی (فلکه قائمیه) به سمت دیار نورانی اصحاب سیدالشهداء(علیه السلام) گلستان شهدای شهر اصفهان، حرکت خواهم کرد. در ضمن در رابطه با آنچه فرمودید متن زیر خدمتتان ارسال میگردد. موفق باشید
ما و حرکت پیادهرویِ اربعینی
باسمه تعالی
اگر حضرت امام صادق «علیهالسلام» در رابطه با زیارت حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» فرمودند: «مَنْ أَتَاهُ مَاشِياً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَى عَنْهُ سَيِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً» هرکس آن مسیر را با پای پیاده طی کند خداوند با هر قدمی که او برمیدارد، حسنهای را برای او ثبت و گناهی را از جان او محو مینماید و برای او درجاتی از کمال شکل میگیرد. و اگر شهدا نور گسترده همان حضرت هستند که در جهان اسلام گشوده شدهاند؛ هر رجوعی به سوی شهدا اگر با همان هویت پیادهروی باشد، مسلّم آن نتایج برای زائر شهدا حاصل میشود. و إنشاءالله چون آن زیارت را به انتها رساند «اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَكَ مَامَضَى» همه گناهانش بخشیده میشود با شخصیتی جدید خود را آغاز میکند. عجیب آن است که نهتنها بر پیادهروی در این مسیر تأکید شده است حتی اگر با پاهای برهنه این مسیر در حدّی که امکان دارد طی شود، برکات افزونتری نصیب زائر میشود. لذا امام سجاد «علیهالسلام» میفرمایند: «کسي که گاهي از شترش پياده شود و در کنارش راه رود ثواب بين آن مقداري که پياده رفته تا زماني که سوار شده را به او جدا ميدهند.
در نظر داشته باشید که حضرت صادق «علیه السلام» در کنار زیارت حضرت اباعبدالله «علیه السلام» با پای پیاده، حتی میفرمایند: «فَاغْتَسِلْ وَ عَلِّقْ نَعْلَیک وَ امْشِ حَافِیاً وَ امْشِ مَشْی الْعَبْدِ الذَّلِیلِ» غسل کن و کفش هایت را درآور و پابرهنه راه برو؛ به مانند عبد ذلیل راه برو؛ تا در نیل به برکات آن زیارت به عالیترین شکل دست یابیم
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در مورد تقسیم نهجالبلاغه به صورت موضوعی کار نکردهام. زیرا معتقدم حضرت هر خطبه و یا هر نامهای را در فضای خاص تاریخیاش مطرح فرمودهاند و بهتر است که با مخاطبان روح تاریخی آن خطبه را با همان انسجامی که دارد در میان بگذارید. از این طریق شخصیت ایمانی افراد در افق نگاهی که حضرت به میان آوردهاند شکل میگیرد و در همین رابطه خطبههایی با مخاطبان در میان گذاشته شد که میتوانید صوت آنها را ملاحظه کنید و کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» پیاده شده شرح نامه ۳۱ میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نمک به عنوان یکی از مراتب عالم ماده، یکی از مراتب وجود است که وجود در این مرتبه، صفتِ شوری را از خود ظاهر میکند بنابراین آنچه اصل است وجود است که در مراتب مختلف، ظهورات مختلف دارد و آن ظهورات را صفت مینامند و اینطور نیست که صفات به خودی خود وجود داشته باشند بلکه ظهوری از وجود در مرتبههای خاص هستند. ۲. عجله نکنید تا آخر، بحث را دنبال بفرمایید إنشاءالله جواب این نوع سؤالات را خواهید یافت. ۳. وجود، تعریفبردار نیست. هرکس نزد خود آن را میفهمد، دیگر معنا نمیدهد وجود میز یا وجود خارجی و یا وجود ذهنی. بحث در مورد وجود است در مراتب مختلف. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. واژهی «انانیت» به عنوان یک واژهی اخلاقی، نظر به خودبینی انسان دارد از آن جهت که نفیِ غیر و نفیِ حق میکند و این غیر از طلب حضور در عالم بیکرانهی حقایق است که طلبِ ذاتی هر انسان است به اعتبار هویت تعلّقی و عین الرّبطی او نسبت به «وجود» ۲. بحث تجرد نفس که انسان میتواند خود را ماورای زمان و مکان احساس کند، حکایت از حضور و وجود ابدی ما دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کانال @serredoran در این رابطه شده است. آری! بشر در حالِ بازخوانی راهی است که با هزار امید و زحمت طی کرد تا از تحجّر قرون وسطی آزاد شود و به حیاتی بس گشوده که انسانیت و آزادی و معنویت را در آن تجربه کند، برسد. ولی «ناگاه چو پر بگشودم، پروازگاهم قفسم بود و بس». موفق باشید