بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
9644
متن پرسش
سلام و خدا قوت: ممنون از زحماتتون ببخشید من بعد از مدتی بررسی حالات و اخلاقیاتم به این نتیجه رسیدم که ظرفیت درونی ام خیلی گنجایشش کمه، خیلی روحیه ضعیفی دارم، خیلی زود عصبانی میشم و خودم را می بازم، تو شادی ها بیش از اندازه شادی می کنم و تو غمها زیادی غمگین میشم، کمی درد که بکشم زودی جزع و فزع می کنم و گاهی کفر میگم! تو سختی ها زود تسلیم میشم. تو کارهام زود خسته میشم و مثلا مطالعه و علم آموزی که می کنم زود خسته میشم و وقتی یکمی زیادی کار مطالعه و... می کنم زده میشم و بعد تا چندوقت نمیرم دنبالش و بعدش کارایی می کنم که انگار عقده اونو خالی کنم! مثلا چند ساعت که کلاس داشته باشم دیگه به وسطاش که برسه نمی کشم در صورتی که اغلب مثل من نیستن و عادی اند. وقتی یکمی گلوم می سوزه یا مریض میشم فوق العاده بداخلاق و عصبی میشم. خلاصه از دست خودم خسته شدم! چه کنم ظرفیتم را بالا ببرم و صبر و تحملم را زیاد کنم؟ می ترسم زمانی که خدا می خواد امتحانم کنه و یا توی سختی ها و بلاهای آخرالزمان کم بیارم و با کمی سختی و درد جا بزنم و ایمانم رو از دست بدم. ممنون میشم راهنماییم کنین
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه انسان خود را به افکار حکیمانه منور کند به همان اندازه از تأثیر و نفوذ هوای نفس می‌کاهد. مولوی در این رابطه می‌گوید: «مر سفیهان را رباید هر هوی.... زان که نَبْوَدْشان گرانی قوا» مقابله با حرص و هوس به‌خصوص در خوردن غذا و... افکار حکیمانه به انسان برمی‌گردد. إن‌شاءاللّه کتاب «آشتی با خدا» کمک می‌کند. موفق باشید
9642
متن پرسش
سلام علیکم. اخیرا حجت الاسلام سوزنچی مطلبی نوشته در رابطه با وجود نام مقدس امیر المومنین علیه السلام. لینک: http://www.rajanews.com/Detail.asp?id=196501 و در ادامه آن حجت الاسلام سلیمان دهقانی مقاله ای در تایید مطلب حجت السلام سوزنچی نوشته و ادله ای اضافه بر ادله جناب سوزنچی مبنی بر وجود نام امام علیه علیه السلام ارائه داده اند. لینک: http://www.rajanews.com/detail.asp?id=198546 می خواستم نظر جناب عالی را درباره مقاله این دو بزرگوار و وجود نام مقدس علی علیه السلام در قرآن بدانم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاهی اجمالی به آن انداختم، سخنان خوبی مطرح شده بود. موفق باشید
9641
متن پرسش
با عرض سلام و ادب حضور گرانقدر شما: اگر فردی بخشی از قرآن را به نیت استفاده از یکی از امتیازاتی که برای حافظان قرآن قرار داده اند و به آن نیاز دارد؛ حفظ کند بهتر است یا اینکه اصلا حفظ نکند. البته اگر این حفظ کردن همراه با تدبر نیز باشد. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این هم بهانه‌‌ی خوبی است که بالاخره با قرآن آشنا شود و با آن زندگی کنند. موفق باشید
9638
متن پرسش
با عرض سلام: آیا ترک گناه با هدفی غیر از صرفا رضای خدا مثلا برای تشرف به محضر حضرت ولی عصر (ع) شرعا مجاز است؟ نمی دانم چرا بنده با این نیت انگیزه بیشتری برای ترک گناه در خود می یابم. لطفا بنده را راهنمایی فرمایید. متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای شما بشوم، این بهترین رویکردی است که در این عالم وجود دارد. شما در دعای ندبه از خدا می‌خواهید بر شما منت بگذارد و قلب مبارک مولایمان حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» را از ما راضی کند. ای رفیق! اگر رضایت خدا را جز با نظر به وجود مبارک حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» جستجو کنی، به دنبال رضایت ذهنی هستی و نه رضایت قلبی. با دعای جانانه به رهبر دلسوخته و امیدوارمان کارها را جلو ببر. موفق باشید
9637
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد محترم، چند وقت پیش از شما پرسیدم که آیا انبیا انسان های کاملی بودند؟ و شما جواب دادید بله. در نسبت با زمان خود البته. اما دیروز که یکی از قسمت های سریال یوسف پیامبر را از طریق شبکه نمایش می دیدم یک تناقضی به سایر تناقض های عملی و نظری ام اضافه شد! چرا که در این قسمت، فرشته وحی با حالت عتاب بر حضرت یعقوب (ع) نازل شد و به دلیل گریه و بی تابی بیش از حد ایشان در فراق حضرت یوسف (ع) و بنیامین (ع) از ایشان انتقاد کرد. آیا می شود انسانی کامل باشد اما یک عمر کاری را انجام بدهد که مورد انتقاد فرشته وحی قرار بگیرد؟ اگر حضرت یعقوب (ع) انسان کاملی بودند، پس چرا در فراق حضرت یوسف (ع)، آن گونه که شایسته بود، رفتار نکردند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا نشد انسان‌های کامل در فراق انبیائی مثل حضرت یوسف و حضرت بنیامین«علیهماالسلام» اشک نریزند. شاید ظهور فرشته‌ی وَحی جهت تسلی و یا تذکر و راهنمایی به آن حضرت بوده تا در عصمت خود پایدار باشند. تازه وقتی می گوییم انبیاء انسان‌های کاملی هستند نسبت به ما، نه این‌که آن‌ها نسبت به کمالاتی که باید در رابطه با خدا به‌دست آورند، راه‌های نرفته نداشته باشند. درود و سلام خدا بر همه‌ی انبیاء الهی، خداوند به نور محمد و آل محمد«علیهم‌السلام» ما را یک لحظه از زیر سایه‌ی هیچ پیامبری جدا نکند. موفق باشید
9636
متن پرسش
بسمه تعالی. . .سلام علیکم...شرمنده استاد عزیز که مجدد مزاحمت ایجاد میکنم. . .اگر به بخش کتب سایت سر بزنید. . .مورد 54 یعنی آخرین مورد،کتاب معرفت النفس و الحشر هست،ولی وقتی رویش کلیک میکنید،میبینید که کتاب انسان در فراخنای... می آید. . .قبلا هم تذکر داده بودم...اگر صلاح بود بفرمایید تا اصلاح کنند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئول محترم سایت؛ لطفاً کتاب فرندم جلد 1 و کتاب معرفتِ نفس و حشر را روی سایت قرار دهید. شایسته است چاپ کتاب فرزندم را در صفحه‌ی اول به اطلاع کاربران محترم برسانید و متن پشت جلد آن را وسیله‌ی معرفی کتاب قرار دهند. موفق باشید
9634
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: چند سالیست مباحث شما را دنبال می کنم و آشنا هستم، به حمد الله نتایج خوبی هم گرفته ام اما از وقتی با چند تن از شاگردان با سابقه تر شما هم بحث شده ام متوجه شدم آنان پس از آشنایی با مباحث شما درس و دانشگاه را نیمه کاره رها کرده و تمام وقت خود را صرف در این مباحث کرده اند و تنها راه نجات کشور و جامعه و حتی جهان را مباحث حضرت عالی ذکر می کنند. با توجه به اینکه بنده خودم موافقم که این مباحث برای هر مسلمانی ضروریست حتی اگر در یک دوره فشرده مثلا به اندازه دو ترم دانشگاه وقت صرف کند ارزش دارد همچنین آگاهم که دانشگاه و جو آن و دروس آن و حتی بسیاری از اساتید آن غربی هستند و غربی فکر می کنند. اما آیا دلیل معرفتی برای ترک تحصیل وجود دارد؟ آیا این که گفته می شود برای پیشرفت در مباحث معرفت النفس این دروس روزی حجاب سیر و سلوک خواهد شد درست است؟ البته نظر این حقیر که مخالفت با آنان کردم اینست که مقام معظم رهبری که این همه روی علم تاکید دارند برای چه کسی تذکر می دهند؟ آیا غیر از این است که نظر به همین بچه های مذهبی و حزب اللهی برای برون رفت از این فرهنگ غربی حاکم بر دانشگاهها دارند؟ اگر همه ما بگوییم سیر و سلوک با ترک تحصیل و فقط تمرکز روی مباحث فقه اکبر حاصل می شود پس چه کسی جامعه و تمدن اسلامی بسازد؟ این که فکر حاکم بر دانشگاه از خیلی جهات غربی است و روی فکر و اعتقادات جوانان تاثیر بد می گذارد درست اما آیا دین ما اینقدر قدرت ندارد که این اثرات منفی را پاک کند؟ آیا همین کناره گیری مذهبی ها از حضور در عرصه های مختلف از جمله دانشگاه نیست که راه را برای جولان عده ای به اصطلاح روشنفکر باز کرده است تا تریبون شبکه های ماهواره ای در دانشگاه باشند؟ آیا از همین دانشگاهها امثال احمدی روشن بیرون نیامدند؟ پس اینکه حضرت آقا فرمودند امروز سلاح اصلی برای مقابله با دشمن سلاح علم است بی دلیل است؟ لطفا مرا راهنمایی کنید من در دو راهی ترک تحصیل و ادامه ان مانده ام؟!! این دوستان جدید من و شاگردان خوش سابقه شما بد جوری مخ مرا زده اند و مرا از ادامه راه منصرف کرده اند. بسیار دلسرد شده ام فکر می کنم تمام مدتی که برای لیسانسم وقت گذاشته ام هدر رفته است با اینکه نیتم از تحصیل فقط خدمت به نظام پر برکت اسلامی بوده است. لطفا راهنمایی بفرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده به هیچ‌وجه معتقد نیستم با مباحث معرفتی و غرب‌شناسی ما باید از فعالیت در دانشگاه دست بکشیم و خود را از آینده‌ی بسیار درخشانی که تمدن نوین اسلامی مدّ نظر ما قرار می‌دهد، بیرون بیندازیم. آری برای تحقق تمدن اسلامی یا باید به روش حوزوی کار کرد و معارف الهی را به گوش مردم رساند، و یا باید به روش دانشگاهی کار کرد و با علم و صنعت، زیرساخت‌های لازم را شکل داد. شما به استعداد خودتان نگاه کنید و یکی از این دو جبهه را انتخاب نمایید. موفق باشید
9633
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد: در ادامه سیر و سلوک خودشناسی همراه خودسازی است و چه بسا که خودسازی مقدم بر خودشناسی است و چه انسانهایی که بدون معرفت النفس آنچنانی خود را ساخته اند و به مراتبی واصل شده اند مثل میرزا کربلایی بی سواد که با طهارت نفس حافظ کل قرآن گردید، همان علم و عمل است که علم بدون عمل مثل زنبور بی عسل است، لذا اگر تقدم خودسازی را برخودشناسی قبول دارید توصیه تان برای خودسازی چه می باشد و چه برنامه هایی را پیشنهادمی فرمایید؟ (با توجه به تاکیدحضرتعالی بر معرفت النفس و کتب مربوطه به جای تزکیه نفس)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما هیچ راهی را بهتر از رعایت حرام و حلال الهی در عمل و رعایت اخلاق در روح نمی‌شناسیم، عمده در رویکردی است که در نسبت خود با خدا باید داشته باشیم و معارف الهی در این قسمت به ما کمک می‌کند تا با معرفت دقیق‌تری دستورات الهی را انجام دهیم و رجوع بهتری داشته باشیم. موفق باشید
9632
متن پرسش
با سلام محضر استاد عزیز: به نظر شما این فعالیتهای آقای احمدی نژاد که هر از چند گاهی در رسانه های منتسب به ایشان منتشر میشود صحیح است؟ نظرتان در باره سایت میدان 72 چیست؟ آیا فکر نمی کنید بهتر است آقای دکتر همچنان سکوت کند؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: در فضایی سالم باید کشور محل ظهور آراء مختلف باشد و از این جهت به نظرم خوب است که امثال سایت میدان 72 در میدان باشد تا همواره تفاوتی که بین رؤیای آمریکایی و رؤیای قدسی انقلاب اسلامی هست گم نشود. درست است که مخالفان دولت آقای احمدی‌نژاد این‌چنین می‌گویند: « آقای هاشمی رفسنجانی اخیرا در یادداشتی به مناسبت یکساله شدن دولت یازدهم، در تحلیلی به تخطئه یکسره دولت‌های نهم و دهم پرداخته و آورده است: «خدا را شکر که ملت بزرگوار ایران در پایان آن 8 سال... جلوی ابتذال افراط و تفریط را گرفتند و به جهانیان ثابت کردند آن 8 سال، مقطعی ناهمگون در تاریخ ایران بود»! (1) در راستای همین سیاه نمایی‌هاست که قائم مقام حزب متعلق به یکی از سران فتنه- هم چندی پیش به خبرنگار “سایت روز نو” گفته بود: «فاسدترین، ناکارآمدترین و ناسالم‌ترین دولت بعد از انقلاب، دولت آقای احمدی نژاد بود»!! و پا از این فراتر گذاشته افزوده بود: «بسیاری قاطعانه مدعی هستند که فساد دوره آقای احمدی‌نژاد به مراتب از فساد دوران قبل از انقلاب بیش‌تر بود»!! و ادعا کرده بود: «اگر قرار بود همه دست به دست هم دهند و دولتی برپا کنند. که بخواهد اساس و بنیان انقلاب و پایه‌های نظام را سست کند، به ملت ضربه بزند، خیانت کند و منافع ملت را مورد هجوم قرار دهد، هرگز نمی‌توانست به این شکل موفق شود. (پایگاه خبری روزنو، کد خبر83883)». ولی اگر رؤیای ما رؤیای اهداف قدسی انقلاب اسلامی و زیستن به سبک مردان خدا باشد، جایگاه دولت آقای دولت احمدی‌نژاد در عین ضعف‌ها و اشتباهات، نه‌تنها آن نیست که مخالفان می‌گویند بلکه مسلّم بهترین دولت از جنس اهداف انقلاب بود و بیشترین تأیید را از این جهت از طریق مقام معظم رهبری به خود اختصاص داد و اینان دیگر با آقای احمدی‌نژاد مخالف نیستند، بلکه چشم خود را به رهنمودهای مقام معظم رهبری بسته‌اند غافل از آن‌که مردم چشم خود را از این سیاه‌نمایی‌های ناجوانمردانه نمی‌بندند. بنابراین اگر آقای احمدی‌نژاد هم بنا به مصالحی باید سکوت کند، ما هرگز نباید سکوت کنیم، زیرا اگر اینان به بهانه‌ی مخالفت با آقای احمدی‌نژاد این‌چنین مقابل سخنان مقام معظم رهبری موضع‌گیری می‌کنند، فردا بدون بهانه به مقابله می‌ایستند. موفق باشید
9630
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: قصد انجام فعالیتهای فرهنگی و سیاسی و آموزشی در دانشگاه داریم. با توجه به اینکه شما با جوانان ارتباط دارید و به نیازهای قشر جوان دانشجو آگاهی دارید، اولا اینکه چه فعالیتهایی را پیشنهاد می کنید؟ ثانیا در رابطه با سیر مطالعاتی و مسابقات کتابخوانی چه کتابهایی را شما پیشنهاد می کنید؟ اگر در قم در رابطه با بحثهای عفاف و حجاب و امر به معروف و نهی از منکر و ازدواج و روابط دختر و پسر و خودشناسی سخنران و استاد و یا موسساتی که در این زمینه ها فعالیت دارند می شناسید لطفا معرفی کنید و همچنین اگر در این موارد کتابی می شناسید لطفا معرفی کنید. من و جمعی از دوستانم دغدغه ی فعالیتهای فرهنگی برای دانشجویان دانشگاهمان داریم ولی نمی دانیم چگونه و از کجا شروع کنیم چون فعالیتهای زیادی در نظر داریم ولی با توجه به محدودیت زمان و بودجه ای که دانشگاه در اختیار می گذارد به دنبال بهترین گزینه ها برای فعالیت در شرایط کنونی دانشگاهها از لحاظ مذهبی و فرهنگی و سیاسی هستیم. لطفا ما را راهنمایی بفرمایید. با تشکر از لطف شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تجربه نشان داده اگر مباحث معرفت نفس و مباحث انقلاب اسلامی را با دانشجویان در میان بگذاریم جواب می دهد و هویتی را که باید در پرتو ارادت و اطاعت از ولایت امر به‌دست آوردند ظهور می‌کند. موفق باشید
9629
متن پرسش
سلام حاج آقا لطفا فایل صوتی یا متنی جلسات هفتگی تان را زودتر بر روی سایت قرار دهید تا قبل از شروع جلسه بعدی افرادی که غایب بوده اند بتوانند استفاده نمایند.با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئول محترم سایت؛ این یک پیشنهاد اساسی است که واقعاً باید چند روز قبل از جلسه‌ی بعدی، فایل صوتی جلسه قبل بر روی سایت قرار گیرد. موفق باشید
9628
متن پرسش
سلام: من دانشجوی رشته کامپیوتر هستم و در این زمینه کار می کنم. زندگی امروزی، به شدت تحت تاثیر استرس و رقابت در درس، کار و تجارت شده. من یک آدم آرام هستم و وقتی به آینده نگاه می کنم نگران می شم. در همه‌ی مردم یه درجه‌ای از عدم آرامش را می شه دید (به خصوص در زمینه تخصصی و کاری رشته من). به نظر شما، تاثیر کوتاه مدت و بلند مدت استرس چه چیزهایی است؟ و با این ملاحضات، شما چه پیش‌نهادی برای بهتر کردن زندگی شخصی و اجتماعی دارید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «جایگاه رزق در هستی» را مطالعه کنید و طبق وظیفه‌ی خود در عین حفظ روحیه‌ی تواضع، عمل کنید و نگران آینده‌ی خود نباشید.
9626
متن پرسش
سلام استاد معظم: امروز مصداق دشمنان اصلی و متفکرین شاخص که مقابل اسلام ناب محمدی (ص) وجود دارد چه کسانی هستند؟ 1. آیا دشمنان اصلی دولت آمریکا می باشد پس در این صورت چرا صهیونیستها بدنبال سلطه بر جهان می باشند در عرصه های مختلف اقتصادی و تبلیغی و فرهنگ یهودی و غیره؟ 2. آیا دشمنان اصلی، دولت و مردم اسرائیل هستند، در این صورت پس چرا آقا آنها را سگ پاسبان آمریکا می داند؟ و 3. آیا دشمنان اصلی گروهی پشت پرده و در سایه می باشند که آنها این دو دولت را پشتیبانی می کنند این افراد چه تفکری دارند؟ دقیقا آیا فراماسونر یا یهودی و یا دارای چه تفکری هستند که این مذاهب دیگر را لفظا یدک می کشند؟ و در صورت سوم چرا امام و آقا آمریکا را راس دشمنان می دانند؟ خواهشمندیم کتب مربوط به سوالات را چه از آثار خودتان و چه دیگران ذکر بفرمایید. لطفا به این سوالات واحد سیاست گروه عمّاران کریم اهل بیت پاسخ بفرمایید؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: استکبار با صورت‌های مختلف در مقابل انقلاب اسلامی که صدای توحیدی این زمان است ایستاده. پیشنهاد می‌کنم کتاب‌های «انقلاب اسلامی و بازگشت به عهد قدسی» و «جایگاه تاریخی امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» را مطالعه کنید. موفق باشید
9625
متن پرسش
سلام.جلسه 46 مکارم اخلاق روی سایت نیست استاد چه کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئول محترم سایت؛ لطفاً راهنمایی لازم را بفرمایید. موفق باشید
9622
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی و تشکر از اینکه جواب سؤالات قبلی را داده اید. بنده جدیدا در اینترنت و جلسات قرآنی دیده ام که تحت عنوان فضیلت بندهای جوشن کبیر مثلا آیه فلان برای دوستی و یا آیه ای برای رزق و.... می خواستم بپرسم آیا این ها درست است و اگر درست است چگونگی ختم آن را بفرمایید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این کارها تقلیل‌دادن افقی است که آن دعای عظیم‌الشأن در مقابل ما می‌گذارد. این دعا می‌خواهد ما را با خدا و اسماء حسنای او آشنا کند، چرا ما آن افق را به موضوعات جزئی تقلیل دهیم؟! موفق باشید
9621
متن پرسش
سلام استاد: من دختری ۱۵ ساله هستم و رشته تحصیلی ام ریاضی است. تشنه دین شناسی ام و دغدغه دین دارم و کمی نسبت به دروس خودم بی میل شدم. به نظر شما با توجه به شرایط سنی و موقعیت تحصیلی ام که باید تمام تلاشم برای کنکور باشد، چه مباحث و کتبی را مطالعه کنم تا تفکر صحیحی راجع به دین و عقایدم داشته باشم؟ و به نظر شما حوزه انتخاب مناسبی برای من هست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فعلاً اگر استعدادتان اجازه می‌دهد خوب درس‌تان را بخوانید و در کنار درس، مباحثی مثل «جوان و انتخاب بزرگ» و «چه نیاز به نبی» را نیز دنبال کنید. ولی اگر مباحث ریاضیات برایتان مشکل است باید ادامه ندهید تا به‌کلّی استعدادتان فرسایش یابد. موفق باشید
9619
متن پرسش
مدتی است در محافل دانشجویی و فضای مجازی کتاب الکترونیکی با نام نقد قرآن اثر فرد مجهول الهویه ای با نام مستعار دتر سها منتشر شده است، خواهشمندم در صورت امکان در اسرع وقت جوابیه ای بر این اثر مظل نوشته و آن را در فضای مجازی منتشر کنید. در ضمن این کتاب را می توانید از اینترنت دانلود کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بی‌خودی وقت‌تان را صرف این حرف‌ها نکنید، اگر یک سوره را درست ارائه دهیم هر عقلی می فهمد این حرف‌ها از حدّ عقل بشر بیرون است. گفت: «گر شوم مشغول اشکال و جواب ... تشنگان را کی توانم داد آب» فکر می‌کنم این نقشه‌ی دشمن است که ما را مشغول جواب‌دادن به این اشکال‌ها بکند و از درک معارف عالیه‌ی قرآنی بازمان دارد، با این‌که خودشان می‌دانند این اشکالات، جواب دارد ولی برای نقشه‌ای دیگر آن را طرح می‌کنند. موفق باشید
9616
متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت. با توجه به مقام نورانی معصومین علیهم السلام، آیا در زمانی که امام حی است، امام بعد در همان مقام والای ولایت قراردارد؟ برای مثال در زمان امامت امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام در مقام ولایت نیستند؟ آیا امامت حالت خاصی به معصوم می دهد؟ برای مثال امام حسین علیه السلام بعد از امام حسن علیه السلام وضعی پیدا می کند که از قبل نداشت؟ الله بالخیر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی امامان در طول عمر خود معصوم بوده‌اند ولی هرکدام در زمان امامت‌شان، امام هستند و در آن زمان بصیرت خاص امامت‌ نصیب‌شان می‌شود و چون رحلت کردند آن بصیرت به امام بعدی می‌رسد. موفق باشید
9615
متن پرسش
سلام خدمت استاد: مقام معطم رهبری در دیدار با خانواده یکی از شهدا این جمله را فرمودند: «به مجرد این که شهید روی زمین افتاد، قبل از آن‌که به آن دنیا برود، ملائکه به استقبالش می‌آیند و به او مژده می‌دهند. او همه اینها را با همین چشم مادی می‌بیند. خدا هم همه گناهانش را می‌بخشد.» سوال بنده در رابطه با دیده شدن ملائکه با چشم مادی است. لطفا تشریح بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظورشان با چشم نفس ناطقه است وگرنه باید سایرین هم که اطراف او هستند ببینند. موفق باشید
9614
متن پرسش
سلام استاد: در بحث ماهیت چند نظر مشهور که شرح ملاصدرا هست وجود دارد نظر شما چیست؟ (لطفا ماهیت را خوب توضیح دهید) 1- اصالت با وجود است و ماهیت حد وجودی است. (در واقع عدم است) 2- ماهیت نه وجود است نه عدم 3- هم وجود اصالت دارد هم ماهیت
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اول فراموش نکنید موضوعاتی که باید در کلاس و درس و بحث حل شود در محدوده‌ی یک سؤال و جواب روشن نمی‌گردد 1- اگر تصور درستی از «وجود» داشته باشیم می‌فهمیم آنچه هست، وجود است با ظهورات و محدودیت‌های مختلف که این محدودیت‌ها را ماهیت می‌گویند. بحث‌های فنی آن را در جای دیگر دنبال کنید. موفق باشید
9613
متن پرسش
سلام و عرض ادب: قبلا به طور شفاهی در مورد تفاوت تکفیر و نقد سوال پرسیده بودم با عرض معذرت لطفا یک بار دیگر کتبی بیان بفرمایید. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بنده آن است که در تکفیر شخصِ تکفیرکننده که فعلاً در یک نوع سلفی‌گری ظهور کرده، قدرت فهم سخن مقابل خود را از دست می‌دهد و همین‌که می‌یابد سخن رقیبش غیر از سخن اوست او را تکفیر می‌کند. ولی در نقد سخن طرف مقابل، ابتدا انسان تلاش می‌کند سخن رقیب را بفهمد و سپس سعی می‌کند ضعف‌های آن را روشن کند. کتاب آقای دکتر علی اصغر مصلح تحت عنوان «ادراکات اعتباریث علامه و فلسفه‌ی فرهنگ» نکات خوبی دارد. موفق باشید
9612
متن پرسش
سلام بر استاد عزیز: در برنامه ی معرفت صحبت از هایدگر شد که جناب آقای دینانی در نقد هایدگر بحثی در مورد متافیزیک داشتند که برای حقیر سوالاتی ایجاد کرد - بنده نظر جناب دینانی را می گذارم لطفا (نقدا یااثباتا) در مورد بیانات ایشان که نقد هایدگر و همفکرانشان را داشتند نظرتان را بفرمایید، چرا که ایشان به نحوی شما و مبانیتان را هم نقد کردند: اینها که نقد متافیزیک می کنند خود حرفهایشان متافیزیکی است من گمان می کنم اینها متافیزیک را نفهمیده اند «متا» یعنی «بعد» و متافیزیک یعنی بعد از فیزیک که آن را مابعدالطبیعه یعنی بعد از طبیعت نیز معنی کرده اند - اما این «بعد» بد تفسیر شده است یعنی گمان می کنند از یک جایی فیزیک تمام می شود و بعدش متافیزیک است که این غلط فاحش است. بین فیزیک و متافیزیک مرزی وجود ندارد دینی تر بگویم مرزی خدا و مخلوق را جدا نمی کند. مردم گمان می کنند تا یک مرزی مرز مخلوقات است و بعد می شود خدا و این کفر است. ما تا مرز قایل شویم هم خدا را محدود کرده ایم هم عالم را - خدا مرز ندارد، متافیزیک هم مرز ندارد. متافیزیک همه جا حضور دارد، ما اگر لب بر لب برداریم متافیزیک است، شما یک کلمه نمی توانی حرف بزنی مگر اینکه متافیزیک در آن باشد هر کلمه ای که حرف بزنیم «معنی کلی» در آن ست. مثلا اگر بگوییم «استاد» ما از آن شخص معینی مورد نظر نداریم بلکه یک معنی کلی مورد نظر داریم و کلی در فیزیک وجود ندارد پس متافیزیک است ما لفظی را که می گوییم در واقع معنیش را اراده می کنیم و معنی است که در خارج است - ما اگر تمام عالم فیزیک را بگردیم به معنی می رسیم هر لفظ که می گوییم معنی دارد و این معنی متافیزیک است، یعنی کلی است و کلی در فیزیک وجود ندارد متافیزیک محیط بر فیزیک است و فیزیک محاط بر متافیزیک - اصلا کجا هست که متافیزیک نباشد؟ من نمی دانم این فیلسوفانی که می گویند متافیزیک تاریخ انحطاط است یعنی چه؟ - مثلا خود فیزیک معنی دارد اما معنای فیزیک را با میکرسکب نمی شود دید بلکه ما امور فیزیکی را می بینیم نه معنایش را پس خود فیزیک اگر معنا دارد آن معنا متافیزیک است - فیزیکی وجود ندارد اگر متافیزیک نباشد - معنی پیر شدنی نیست و معنی یعنی همان متافیزیک و متافیزیک مرز ندارد همه جا هست و با آگاهی است که می شود به متا فیزیک رسید. تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از استاد عزیزی مثل دکتر دینانی انتظار هست که با سایر متفکران همدلی کنند و وقتی عمق سخن آنان را فهمیدند به نقد آن بپردازند. این را هرکس کوچک‌ترین دقت را در سخن هایدگر داشته باشد می‌فهمد سخن هایدگر در دوگانگی فیزیک از متافیزیک نیست تا جدایی خدا و مخلوق پیش آید. بحث هایدگر در بحث متافیزیک، موضوع مستورشدن «وجود» و متوقف‌شدن در مفهوم است، و این یک تفکر است و چیزی بالاتر از آن‌که استاد دینانی متذکر آن می باشند و می‌گویند در هر کلمه‌ای نظر به مفهوم کلّی مدّ نظر است. بحث در مورد این عقل نیست. آن‌هایی که متوجه نظر هایدگر شده‌اند این حرف‌ها را به‌خوبی می‌فهمند، بحث بر سر نحوه‌ی هستی پدیده‌ها است و پروایی که باید در نسبت با «وجود» پیدا کرد و نسبت خود را با خود تصحیح نمود. طرح پرسش از نسبت انسان با «وجود»، دست‌آوردِ تفکر فلسفی هایدگر است و آقای دکتر دینانی باید در فضایی دیگر با این تفکر روبه‌رو شوند. اصل و اساس تحول در عوالم انسانی در درون انسان و در نسبت آن با وجود ظهور می‌کند و این ضرورت تاریخی است که ما در آن به‌سر می‌بریم. بی‌توجهی به این نکته ما را در تفکر متوقف می‌کند. جستجوی وطن در تفکر هایدگر، در پی پرسش از وجود شکل می‌گیرد و از این راه به جای فهمِ خدا، اُنس با خدا گشوده می‌شود. زیرا وقتی نظر به وجود پیش آمد، این وجود است که ما را مورد خطاب قرار می‌دهد و نسیم نفحات خود را در روزگار و دهر ما به وزیدن در می‌آورد. هایدگر با پرسش از وجود می‌خواهد از متافیزیک به معنای توقف در مفاهیم بگذرد تا انسان در معرض تجلیات وجود قرار گیرد و پدیده‌ها برایش شکوفا شوند. به همین جهت باید گفت پرسش هایدگر از حقیقت وجود است که به یک معنا به «دازین» می‌انجامد که از نسبت وجود و ذات انسان سخن می‌گوید و معنای «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه‏» به زیبایی تمام ظهور می‌کند زیرا نقطه‌ی آغاز بحثِ وجود و بستر تأمل در وجود، ذات انسان است. از آقای دکتر دینانی تعجب می‌کنم که چگونه می‌گویند: این‌ها که متافیزیک را نقد می‌کنند، متافیزیک را نفهمیده‌اند تا آن‌جا که گمان می‌کنند منتقدین متافیزیک، خدا و خلق را طوری جدا کرده‌اند که خدا محدود شده. غافل از این‌که در عبور از متافیزیک است که مقام جمع بین تشبیه و تنزیه ظهور می‌کند. هایدگر در عین آن‌که معتقد است متافیزیک تاریخ ما است و بدون دانستن این تاریخ ما چیزی از خود نمی‌دانیم، او تاریخ متافیزیک را از افق «وجود» می‌نگرد و از این جهت معتقد است حقیقت وجود، خود را از چشم متافیزیک پنهان می‌دارد و معتقد است این پنهان‌ماندنِ «وجود»، اساس متافیزیک بوده و متافیزیک با همین پنهان‌ماندنِ «وجود»، تعیّن یافته و بنده معتقدم ملاصدرا از آن جهت که بحث تشکیکی‌بودنِ «وجود» را مطرح کرد، ادامه‌ی فلسفه‌ی مشاء و اشراق نیست، بلکه بازخوانیِ تفکر متافیزیکی ِ دوران گذشته است که باید در موقعی مناسب از آن سخن گفت. این سخنان را عرض نکردم تا جایگاه استاد ارزشمندی مثل آقای دکتر دینانی فرو کاسته شود، بلکه خواستم به این بهانه‌ چشم خوانندگان عزیز را به نگاه‌های دیگری که در آینده‌ی تاریخِ خود به آن‌ها نیاز داریم، انداخته باشم. ملاحظه می‌فرمایید که تفاوت معنای متافیزیکی که آقای دکتر دینانی می‌فهمند و بر آن تأکید دارند با معنای متافیزیکی که هایدگر می‌گوید و آن را نفی می‌کند، از زمین تا آسمان است و معنای هم‌دلی با هایدگر به آن است که بفهمیم او چه می‌گوید تا همچون مرحوم دکتر فردید راهی از تفکر را به روی نسل خود بگشاییم بدون آن‌که کار ارزشمند امثال آقای دکتر دینانی را در رجوع به متون عرفانی زیر پا بگذاریم. موفق باشید
9611
متن پرسش
باسمه تعالی با سلام دو سوال: 1. استاد عزیز ما گروهی را تشکیل دادیم و بحث بر سر تمدن سازی در حوزه علمیه مطرح شد. در این بحث دو تفکر روبروی هم پیش آمدند که می خواستیم ببینیم نظر شما چیست؟ تفکر گروه اول: این گروه می گویند ما باید بحث را از اینجا شروع کنیم که غایت حوزه تمدن سازی است و بعد بسیار سریع عبور کنیم و بحث تولید علم را بیان کنیم؟ تفکر گروه دوم: ابتدا آینده حوزه و غایت را مشخص کنیم ولی سریع بحث را سر تولید علم نبریم در واقع این گروه معتقد به مقدمه است یعنی می گوید: اول بیاییم بحث کنیم که جایگاه تمدن سازی چیست؟ چرا آقا این را مطرح فرمودند؟ بعد بیاییم در ذیل این غایت ابتدا آسیب شناسی کنیم، ولی گروه اول به دوم می گویند که اگر ما سر آسیب شناسی بحث کنیم در واقع در آسیب شناسی می مانیم بلکه بیاییم روی هدف بحث (تولید علم) بحث کنیم، طبیعتا در بحث هدف حتما آسیب شناسی می شود، ولی جواب گروه دوم این است که خیلی زود قدم نهایی که تولید علم است را برنداریم بلکه مقدمات را بیان کنیم و آسیب شناسی کنیم بعد وقتی سخن از تولید علم بزنیم لاجرم ملموس تر و کاربردی تر می شود چون ابتدا ضعف را گفتیم در ثانی تمدن سازی که در حوزه فقط تولید علم نیست، البته گروه دوم به آسیب آسیب شناسی هم عقیده دارد یعنی می گوید آسیبها جوری بیان نشود که حالت سستی در سیستمی که فعلا باید با آن برویم شود و در ثانی در آسیب ها هم نمانیم. حال می خواستیم که شما اولا کدام نظر را قبول دارید و ثانیا ما را راهنمایی بفرمایید؟ 2. اگر بپذیریم غایت حوزه تمدن سازی و تولید علم است حال چگونه به تولید علم برسیم؟ و در آخر احساس می کنیم و به شما استاد عزیز پیشنهادی بعنوان شاگرد کوچکتان داریم که بر سر این موضاعات یک جزوه ای مانند جزوه عرفان نحله نجف نگارش کنید که ما حوزویان استفاده کنیم.
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فکر می‌کنم هر دو نظر قابل جمع است. مسلّم باید تصور درستی از تمدن اسلامی داشته باشیم وگرنه در تولید علم رویکرد درستی نخواهیم داشت. هرچند در مورد نظر به تصور درست نسبت به تمدن اسلامی خیلی نباید مته روی خشخاش بگذاریم. ولی فراموش نکنید تمدنی که نظر به ظهور نورانی حضرت مهدی«صلوات‌اللّه‌علیه» دارد باید نظرش به «وجود» باشد تا جایگاه واسطه‌ی فیض را بفهمد و مسیر تولید علم را در این راستا مدیریت کند. در کتاب «امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و تقدیر تاریخی زمانه» عرایضی دارم. مقدمه‌ی آن کتاب را خدمتتان می‌فرستم به امید آن‌که بتوانم تصور درستی را در تمدن نوین اسلامی خدمت عزیزان عرضه کرده باشم. 2- فکر می‌کنم کتاب جدید جواب پیشنهاد شما است. در مورد تولید علم باید با نظر به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» و نگاه وجودی به فرهنگ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» و قرآن، معارف متعالی خود را تدوین کنیم. در این‌جا نقش آثار مکتوب حضرت امام و ملاصدرا«رحمة‌اللّه‌علیهما» مهم است. موفق باشید. باسمه تعالی مقدمه‌ی کتاب «امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و تقدیر تاریخی زمانه» 1- هدف از تدوین این کتاب تفصیل تذکری است که در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه»» به میان آمد و یعنی تذکر رجوع به تفکری که باید در این عصر و تاریخ بدان دست یابیم. تا نه‌تنها از سوءِ فهم‌هایی که گرفتار هستیم عبور کنیم، بلکه به قلمرو تفکری وارد شویم که تفکرِ حضور در ذیل اراده‌ی الهی است و خداوند در این دوران برای ما مقدر فرموده. این‌جا است که متوجه می‌شویم از طریق حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و انقلاب اسلامی، سنتی خاص به میان آمده است و هرکس نسبت خود را با آن سنت عمیقاً درک کند از نسبت به انحطاطی که عالم را فرا گرفته، به بصیرت لازم دست یافته و از ظلمات دوران رهایی می‌یابد. 2- در سوره‌ی یوسف ملاحظه می‌کنید وقتی بنا است در هفت سال آینده ملتی را قحطی فرا گیرد چگونه بر ‌کسی که مسئولیت سرنوشت آن ملت را بر دوش او گذارده‌اند شکل آن قحطی الهام می‌شود و عزیز مصر مکرر خواب می‌بیند هفت گاو فربه را، هفت گاو لاغر می‌خورند و هفت خوشه‌ی سبز را، هفت خوشه‌ی خشک، و از طرف دیگر بر قلب سالک واصلی مثل حضرت یوسف اشراق می‌شود که قضیه از چه قرار است. این نشان می‌دهد که خداوند همواره در هر زمانی متناسب با نوری که اشراق می‌نماید، سرنوشت آن تاریخ را مدیریت می‌نماید و انسانی را جهت این امر انتخاب می‌کند. همه‌ی شواهد خبر از آن می‌دهد که آن انسان در این زمان، حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» است که خداوند در جان او انواری از اسماء الهی را متجلی کرده تا جهان را که از دریای وجود به خشکیِ پوچی افتاده بود، به موطن اصلی خود برگرداند و بشر نسبتِ خود با حق را بازخوانی نماید. با توجه به این امر می‌گوییم نسبتی بین انقلاب اسلامی و اراده‌ی خاص الهی در این زمان برقرار است و فیض خاصی از این طریق به بشرِ امروز خواهد رسید تا ما جهت جستجوی وطن، قادر به تفکر بشویم و از بی‌خانمانیِ این عصر رهایی یابیم. با توجه به این امر می‌گوییم هرکاری وقتی اساسی و نتیجه‌بخش است که در این مسیر قرار گیرد و با چنین الهیاتی پیش رود. 3- همه‌ی حرف در نسبت ما با حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نهفته است و این نسبت باید بدون هر گونه تقلیدی کشف شود و از آن‌جایی که خروس خانگی تازه پس از طلوع فجر خواندن را آغاز می‌کند، اهل فکر با ظهور انقلاب اسلامی می‌توانند تفکّر را شروع کنند و به استقبال اراده‌ی الهی در این دوران بروند. فراتر از انقلاب اسلامی در این زمانه ممکن نیست ولی با فهم انقلاب اسلامی در ذیل شخصیت امام خمینی به دَرْکِ حضوریِ مشیّت الهی نایل خواهید شد و این بالاترین تفکّری است که امروز می‌توان به آن دست یافت. مگر واقعی‌ترین تفکر، تفکر بر واقعی‌ترین واقعیات نیست؟ هرچند ظاهربینان همیشه از دیدن آن محروم‌اند و مستکبران سعی در ندیدن آن دارند. 4- تفکّر به معنای جداشدن از واقعیت نیست، انسان متفکر همیشه باید با واقعیت زندگی کند، اما نه در سطحِ واقعیت بلکه در گوهر واقعیت که آن همان مشیّت الهی در هر زمان و هر عصر است. پس متفکر، نه در بیرون از زمان زندگی می‌کند و نه گرفتار زمان‌زدگی است تا بتواند به شرایطی ماوراء وضع موجود بیندیشد و گمان نکند خداوند ما را به خود واگذاشته و هرکس هرطور خواست می‌تواند عمل نماید، این اوج بی‌فکری است، زیرا از واقعی‌ترین واقعیات که سنت الهی در این عصر و زمانه است غفلت شده است. 5 - صورت مشیت اراده‌ی الهی جهت هدایت بشر در این زمان در راستای شریعت اسلام، بر قلب حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» اشراق شد و آن روحی گشت در کالبد انقلاب اسلامی، مثل حضور نفس در بدن، و لذا در صورت اتحادی خاص با انقلاب اسلامی از طریق سلوک ذیل شخصیت امام خمینی، می‌توانیم با خداوند به صورتی حضوری مرتبط شویم و راه رجوع به خدا را در مقابل خود بگشاییم. این است آن سلوک إلی اللّه که امروز خداوند در مقابل شما گشوده است. 6- تا ما با مشیت الهی در این دوران مرتبط نگردیم نمی‌توانیم از انس با خدا به معنای واقعی آن سخن بگوییم. راه‌های رسیدن به خدا به عدد انفاس خلایق است ولی همه‌ی این راه‌ها امروز از مسیر انقلاب اسلامی می‌گذرد که می‌خواهد دوران نسیان بشر از خدا را پشت سر گذارد. از این جهت تأکید می‌شود امروز رجوعِ به حق با انقلاب اسلامی ممکن است. وقتی انقلاب اسلامی را آینه‌ی گفتگوی خدا با بشرِ امروز دیدید - مشروط بر این‌که انقلاب را در نظام اجرایی محصور ندانید- به مشیت و اراده‌ای نظر کرده‌اید که در کالبد انقلاب اسلامی ظهور کرده و در معادلات جهانی در حال تعیّن بخشیدن خویش است، مثل نفخه‌ی روح در جسم و تعیّن آن روح در حرکات و سکنات انسان که در عین ظهوری محدود در حرکات بدن، نامحدودبودن خود را حفظ می‌کند و در عضوی محصور نمی‌شود، انقلاب اسلامی نیز در دولتی محصور نمی‌گردد بلکه زاینده‌ی همه‌ی آن‌ چیزی خواهد بود که بشر امروز به آن نیاز دارد. 7- کافی است برای شما در این کتاب مسلّم شود که انقلاب اسلامی اراده‌ی خاص الهی است که به صورتی اشراقی بر قلب حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» تجلی کرده، از آن به بعد در نسبت شما با این انقلاب تحولی اساسی رخ خواهد داد که از یک طرف از تمام پوچی‌های دوران رهایی می‌یابید و از طرف دیگر زندگی در زیر سایه‌ی انقلاب اسلامی و در اتحاد با ملکوت حضرت امام خمینی ظهور خواهد کرد و از این طریق به همه‌ی معنایی که باید برسید دست می‌یابید. آری کسی که به دنبال امری سترگ است باید خود را برای آن امر آماده ‌سازد. اتحاد با ملکوت حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» کار ساده‌ای نیست و محتوایی خاصی را از شما طلب می‌کند و محدودیت‌هایی را در مقابل امیال شما قرار می‌دهد. 8- کسی که متوجه‌ مشیّت خداوند در عصر خود شد می‌فهمد که برای هر کاری آزاد نیست و اگر آزادی خود را به محتوای یگانه‌شدن با خدا نرساند به اسم آزادی، گرفتار سرگردانی شده ‌است. انسان همین‌که به مشیت خاص الهی در عصر خود روی آورد، محدودیتش آشکار می‌شود و با تعلّق اراده‌اش به محتوایی خاص می‌تواند زندگی خود را از روزمرّگی و خودسری نجات دهد و سلوک در ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» از طریق انقلاب اسلامی همان تعلّق اراده است به محتوایی خاص و نجات از میان تهی‌ماندن اراده و پدیدارشدن هویت انسان در عصر و زمان خود به صورتی بالفعل و نه صرفاً انتزاعی. 9- عمق انقلاب اسلامی و شخصیت حضرت امام با امر الهی پیوند خورده است و سیاست در این حالت، الهی شده؛ سیاست در ذات انقلاب اسلامی ماوراء آن چیزی است که امروز ما گرفتار آن هستیم. در این جا سیاست اداء همان عهدی است که انسان ها با خدا بسته‌اند و حالا باید در نسبت به همدیگر آشکار کنند و این است مسأله‌ی اصلی ما در زندگی زمینی تا وفاداری به عهد خود را تحقق ببخشیم. در انقلاب اسلامی چنین انسانی در حال طلوع و شکوفایی است. هیچ عاملی مانند سیاست قدسی نمی‌تواند چنین انسانی را ایجاد کند آن هم در زمانه‌ای که خودخواهی‌ها به اوج خود رسیده و همه را از رسیدن به آن‌چه باید باشد، مأیوس کرده ‌است و خودخواهی و تجاوز را چون ماکیاول ذاتی بشر می‌داند. ما هیچ راهی جهت برون‌رفت از مشکلات نداریم جز تأکید هرچه بیشتر بر سیاستی که انقلاب اسلامی متذکر آن است و افق کار فرهنگی خود را در این راستا باید معنا کنیم. 10- انقلاب اسلامی با نوری که به همراه خود آورده نشان داد آن‌چه در این دوران رفتنی است با همه‌ی مقاومتی که می‌کند، کنار می‌رود و با دفاع مقدس روشن نمود دورن قدرت ابرقدرت‌ها به‌سر رسیده و روحی در حال دمیدن است که به جای دینِ تقلیل‌یافته، به دینی بس متعالی نظر دارد که در عین حماسی‌بودن، شدیداً عرفانی است. این مستلزم تجدید نظر اساسی در فهم زمانه‌ای است که در آن زندگی می‌کنیم و این‌که امروز جایگاه هر چیزی در رابطه با انقلاب اسلامی قابل فهم است. «لَوْ کانُوا یَعْلَمُون» ای کاش بشر سرگردان هرچه زودتر متوجه این امر می‌شد تا هرچه زودتر از سرگردانی رهایی یابد. انقلاب اسلامی نه‌تنها ملت فلسطین را از بن‌بستی که گرفتار آن شدند رهانید و راه رهایی را به آن‌ها نشان داد، بلکه متذکر راه رهایی به همه‌ی جهان سرگردان امروز شد. آری! امروز جایگاه هرچیز در رابطه با انقلاب اسلامی قابل فهم است حتی جایگاه آزادی. 11- با انقلاب اسلامی شکاف و شقاقی که بین خدا و انسان به وجود آمده بر طرف می شود و از آن طریق برکتی به همه‌ی مردم دنیا می‌رسد هرچند جهان مدرن آن را دشمن بدانند ولی بقاء انقلاب ریشه در تاریخی دارد که شروع شده و در آن تاریخ، بشر در زندگی خود با خدا آشتی کرده است و از خدا برای زندگی الهام می گیرد و پاسخ خود را در الهام‌های الهی می‌یابد. 12- انقلاب اسلامی در ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» از این به بعد، مصالح تفکر تاریخ‌های بعدیِ تفکر را تهیه می نماید و اهل فکر هر کاری را که از این به بعد شروع کنند می‌یابند که امام خمینی بُردبارانه در صدد کمک به آن‌هاست و گرنه اهل فکر در این زمانه سخنی قابل درک نخواهند داشت. با انقلاب اسلامی فضایی ایجاد شده که هر کس خواست فکر کند، باید نسبت خود را با جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی تعیین نماید وگرنه به معنای حقیقی اهل فکر نیست. 13- ممکن است گمان کنید ساختن جامعه و تمدّنی که مدّ نظر حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» است دشوارتر از آن است که در ابتدا به ذهن می‌آید ولی نباید فراموش کرد که این تنها راهِ به معنا رساندن زندگی در این عصر و زمانه است و لذا هر قدمی که جهت زیرساخت‌های آن هدف برداریم یک قدم به معنا داری خود افزوده‌ایم و در این رابطه باید متوجه باشید کار نظری به مراتب بیش از کار عملی کارساز است. 14- راستی چه راهی برای درک زمانه‌ای که در آن هستیم باید بپیماییم تا بهترین مواجهه با مسائل زمانه‌ی خود را داشته‌باشیم؟ و اساساً ما چه آدمی می‌خواهیم باشیم تا نظام فکری خود را در آن راستا انتخاب کنیم؟ اگر بخواهیم با این سوالات به صورت جدی برخورد کنیم ناخودآگاه با شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و انقلاب اسلامی روبرو خواهیم شد. 15- جز این‌ است که اگر می‌خواهیم فرزند زمانه‌ی خویش باشیم باید شهامت حقیقت جویی را در خود نگه داریم و شرافت ذاتی خود را فرو نگذاریم و خود را از مشهورات زمانه رها سازیم؟ آیا در این راستا نباید از خود بپرسیم زمانه‌ی ما چه زمانه‌ای است؟ تا راه اندیشیدن و تفکر به روی ما باز شود. مگر جز این است که هر متفکّری در زمانه‌ی خویش و در ذیل تقدیری که در آن زمانه جاری است تفکر می‌کند و راه‌های جدید را می‌گشاید؟ 16- آیا در این عصر و زمانه شایسته‌ترین انتخاب آن نیست که سرنوشت خود را به انقلاب اسلامی گره بزنیم و به تفکّری مناسبِ تقدیری که خداوند اراده ‌کرده‌است نزدیک شویم و امیدوارِ گشایش راه‌های جدیدی در مقابل خود باشیم و با شرکت در تاریخ تجدد به اهدافی موهوم دل نبندیم و به راهی پای نگذاریم که سراسر پوچ است و هیچ؟ 17- تنها با نظر به حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و انقلاب اسلامی است که انسان به شهامتی دست می‌یابد که می‌تواند به توانایی‌ها و اندیشه‌ی خود متّکی شود و به یک معنا انقلاب اسلامی آن‌طور که سرداران بزرگ فهمیدند، توانست شأن انسانیّت ما را اثبات کند و روشن کند انقلابی بودن جزءِ جدایی‌ناپذیر متفکّربودن است. 18- با انقلاب اسلامی معلوم شد ملکوت خدا دیگر پدیده‌ای غریب و فرادستی نیست تا انسان‌ها خویشتن را تنها در خواسته‌های ناچیز دنیایی جستجو کنند بلکه امام خمینی موجب شد تا انسان ساحت قدسی خود را دوباره به‌دست آورد ولی نه در خانقاه‌ها بلکه در تحول عظیمی که انقلاب اسلامی به وجود آورد. راستی چرا انقلاب اسلامی دیر به تاریخ ما رسید تا زودتر از این امکان شکوفایی می‌یافتیم؟ و زود تر از این ماوراءِ تفکر لیبرال دموکراسی، به مسائل خود می‌اندیشیدیم و راهی مناسب تاریخ خود می‌یافتیم؟ 19- ورود به عالَمی که شخصیّت اشراقی حضرت امام به آن اشاره دارد بزرگترین تکلیف متفکران و هنرمندان در این دوران است تا بتوانند مظهر بزرگ‌ترین مظاهر آفرینندگی در عالَم انسانی باشند و گرنه در بسط فرهنگ پوچ انگاریِ دوران قدم خواهند زد. مگر نه این است‌که پیوندزدن بین تقدیری که از طرف خدا اراده شده‌ است با واقعیت کنونی زمانه، وظیفه‌ی متفکران و هنرمندان است و در ابتدای امر تنها آن‌ها همچون حضرت یوسف می‌توانند آن اراده و تقدیر را دریابند؟ 20- حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که متوجه جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی‌ می‌باشند، خود را واجد رسالتی سترگ برای بیان رخدادی بزرگ احساس می‌کنند؛ رخدادی که چون از طرف خداوند اراده شده و عمق ایمان انسان‌ها را مورد خطاب قرارداده، ریشه در درونی‌ترین سطوح حیات دارد و از این جهت امیدوارانه چشم به آینده دوخته، زیرا جهت گردش زمانه با اندیشه‌ی او هماهنگ است و در این راستا می‌تواند صادقانه خبر دهد «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند». 21- ذات و گوهر انقلاب اسلامی از آن‌جهت که از طرف خدایی حکیم اراده شده، تفکر است و هر کس بیشتر تلاش کند حقیقت آن را درک کند و به آن نزدیک شود، بیشتر به تفکر تاریخی خود نزدیک شده است. نزدیکی به انقلاب اسلامی به عنوان حقیقتی وجودی، با نظر به مناظری که گوهر آن را نشان می‌دهد ممکن است و نه نزدیکی از طریق فهم چیستی و ماهیت آن در قالب علم حصولی. کسی که می‌پرسد انقلاب اسلامی چیست؟ بداند هرگز امکان فهمیدن انقلاب اسلامی را نخواهد داشت و انقلاب اسلامی در مقابل این سؤال در حجاب می‌رود. ولی آن کسی که سعی می‌کند حضور انقلاب اسلامی را در جهان امروز و در مظاهر آن بنگرد می‌تواند انقلاب اسلامی را بیابد. 22- کمال آگاهی انسان با ارتباط با خدا به ظهور می‌رسد و از طرفی خدا در مظاهرش ظهور دارد که از جمله‌ی آن مظاهر، انقلاب اسلامی است و در نتیجه کمال آگاهی ما در امروزِ تاریخ‌مان با نظر به انقلاب اسلامی محقق می‌شود زیرا تاریخ محلّ تحقق عنایت و مشیّت ربّانی است، همان‌طور که طبیعت عرصه‌ی ظهور مشیت خداوند است. آیا می‌توان گفت تفکر چیزی جز مطالعه‌ی تاریخ است از آن‌ جهت که خدا در آن نمایان شده؟ در این رابطه قرآن می‌فرماید: «أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی‏ الْأَرْضِ‏ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا»(46 / حج). آیا منکران حقیقتِ نبوى در زمین سیر نکرده‏اند و سرنوشت منکران نبوت را ملاحظه نکرده‏اند تا در اثر آن سیر، قلب‏هایى پیدا کنند که به کمک آن قلب، تعقل کنند و گوش‏هایى به‏دست آورند که به کمک آن‏ها سخن حق را بشنوند؟ 23- وقتی آموزه‌های دینی ما را متوجه این امر می‌کند که مشیّتی بر انسان‌ها و تاریخِ آن‌ها حاکم است که از چشم عمومِ پوشیده‌است ولی انبیاء و اولیاء متذکر آن هستند، ما بر آن می‌شویم که بدانیم در هر صورت در زیر سایه‌ی اولیاء الهی، آن مشیت و سرنوشت باید از طریق ما ظاهر شود و تحقق یابد وگرنه مطابق اراده‌ی الهی عمل نکرده‌ایم در حالی که وقتی حضرت سید‌الشهدا در رؤیایی که رسول خدا را در آن دیدند از حضرت شنیدند که فرمودند: «فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاکَ‏ قَتِیلًا ..... إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاهُنَّ سَبَایَا»(ترجمه لهوف / 65) خداوند می‌خواهد تو را در این مسیر کشته‌شده و خانواده‌ی تو را اسیر ببیند. حضرت امام حسین همه‌ی اختیار خود را در مسیر اراده‌ی الهی که از طرف جدّشان از آن آگاه شدند، به کار بردند و به عالی‌ترین شکوفایی ممکن رسیدند. انبیاء و اولیاء امکانات و خصوصیات تاریخی را که ما در آن به سر می‌بریم به ما متذکر می‌شوند تا ما در بستر تاریخ خود به شکوفایی لازم دست یابیم. یک ملت تنها پس از قرارگرفتن در شرایط تحققِ مشیّت الهی در زندگی‌شان به خودآگاهی و تفکّر تاریخی لازم می‌رسند و عملاً اراده‌ی خداوند را به ظهور می‌رسانند. در این صورت این ملت در مقابل همه‌ی موانعی که اراده‌های شیطانیِ دوران ایجاد می‌کنند می‌ایستد و پیروز خواهد شد و آینده را از آنِ خود خواهد کرد. 24- کافی است به جای آن‌که گمان کنیم آن‌چه در تاریخ ما می‌گذرد اتفاقی است، متوجه شویم همه چیز حکیمانه مدیریت می‌شود و این اصلی است که نمی‌توان آن را انکار کرد. اگر تاریخ با نظر به مشیّت الهی به اندیشه درآمد درخواهیم یافت که بشر نیز در جریان تحقق اراده ی الهی نقش دارد. 25- اگر متوجه غلبه‌ی مشیّت الهی بر همه‌ی قلمرو‌های حیات انسان‌ها در طول تاریخ باشیم، در آن صورت مطالعه‌ی تاریخ، مطالعه‌ی نحوه‌ی ظهور متفاوت مشیت خداوند در عالم است و راهی است برای خداشناسیِ غیر انتزاعی. به شرطی که تنها به شناخت جزئیات محدود نشویم و از شناخت امرِ والا یعنی سنت‌های جاری در عالم، چشم پوشی نکنیم. اگر انسان در مرتبه‌ی احساس بماند به هیچ ادراک کلّی نمی‌رسد تا وارد عالم تفکر شود. آن‌چه اهمیت دارد تشخیص مصلحت‌های بزرگ در هر تاریخی و نسبت آن‌ها با اراده‌ی الهی است و اعمال انسان‌های بزرگ مثل حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بر همین اساس مورد توجه قرار می‌گیرد. این انسان‌ها از پندارهای معمولی فراتر رفته‌اند که می‌توانند مصلحت‌های بزرگ زمانه‌ی خود را تشخیص دهند. 26- روح هر ملتی در هر زمانی با اراده‌ی الهی در آن زمان پیوند دارد و اگر آن ملّت آمادگی لازم را از خود نشان دهند هر کاری از آن‌ها سر می‌زند با اراده‌ی حضرت رب العالمین هماهنگ خواهد بود و نمودی از اراده‌ی الهی هستند. ملت‌ها به میزانی که متوجه این امر باشند، نقش آفرین خواهند بود و موفق به ساخت جهانی معنوی و دینی خواهند شد که آینده‌ی تاریخ از آن تغذیه می‌کند و بر آینده‌ی تاریخ فرمانروایی خواهند کرد. 27- یکی از علایم انحطاط یک ملت ترجیح خواست فردی افراد بر مشیت و اراده‌ی کلّی حضرت حق است، اراده‌ای که همه باید در ذیل آن قرار گیرند، و مهم‌ترین کار متفکران جامعه توجه به حضور مشیت الهی و نظر به غایتی است که خداوند برای یک ملت اراده کرده‌است. در افراد مختلف کوشش‌های بسیاری وجود دارد ولی آن کوشش‌ها وقتی اهمیّت دارند که در جهت غایت نهایی یعنی ظهور مهدی باشد و از این جهت در این عصر و این زمانه هر حرکتی که در مسیر به نتیجه رساندن انقلاب اسلامی باشد حرکتی معنی‌دار خواهد بود و انسان را از نیست‌انگاریِ زمانه رهایی می‌بخشد و او را از نظر به منافع فردی به مقاصد بالاتری فرا می‌برد. 28- هرکس در ذیل تاریخی که اراده‌ی الهی برای او رقم زده‌است می‌تواند آن‌چه را در درون دارد به ظهور رساند و در این رابطه عناصر تشکیل‌دهنده‌ی یک ملت، دارای سازگاریِ کاملی خواهند بود و نمی‌توان عناصر تشکیل‌دهنده‌ی یک قوم را با عناصر تشکیل‌دهنده‌ی قوم دیگر جابجا کرد و گمان کنیم می‌شود انقلاب اسلامی راه‌های برآوردن اهداف خود را در غرب جستجو کند. 29- رهبران واقعی ملت‌ها اصول کلی تاریخ خود را در درون خویش به الهام دریافته‌اند و در صدد تحقق‌بخشیدن به آن‌ اصول کلّی بر می‌آیند. قدرت رهبرانِ تاریخیِ ملّت‌ها نتیجه‌ی پیوند آن‌ها با مشیت الهی است که به آنان الهام و اشراق شده‌است و لذا راهی که چنین رهبرانی در تاریخ می‌گشایند مسیر سایر انسان‌های آن دوران خواهد بود و آن الهام و اشراق، منشأ تحولات بزرگ خواهد شد، هر چند با رنج‌های بزرگ همراه باشد ولی آن رهبران بزرگ برای پیوند خود با مشیّت الهی به رنج‌ها و سختی‌ها اهمیت نمی‌دهند و خواهند گفت: « خمینى را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد....». 30- سیاست در هرحال، مبنا و اساس حقیقی می‌طلبد، اگر سیاست از دیانت و مشیّت الهی که در درون ملت جریان دارد، فاصله بگیرد به امری انتزاعی و غیر واقعی تبدیل می‌شود و دیگر خواست کلی زمانه و خواست افراد نیست تا هرکس آزادی خود را در همراهی با خواست جمعی که در نظام اسلامی تحقق یافته بنگرد و با انقلاب اسلامی که می‌توان به سیاستی دست یافت که ریشه در حقیقت داشته باشد، چیزی که در شخصیت حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» ملاحظه کردید و در اعلام مهدورالدّم‌بودنِ سلمان رشدی ظهور کرد. 31- وقتی ملتی بتواند درست به خود بیندیشد و متوجه جایگاه تاریخی خود شود، دارای تاریخ می‌شود. ما از طریق امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» توانستیم به خود بیندیشیم و متوجه جایگاه تاریخی خود بشویم. آری ما از طریق انسانی بزرگ مثل امام خمینی توانستیم به خود بیندیشیم و بفهمیم در کجای تاریخ قرار داریم و از رنجِ بی‌تاریخی رهایی یابیم. وظیفه‌ی ماست از شناخت بیشتر این موضوع غافل نباشیم. شاید کتابی که روبه‌رو دارید متذکّر این امر باشد. 32- وظیفه‌ی اهل تفکر آن است که در تاریخِ خود نقش آفرینی کنند و آن‌چه را که منسوخ است و دورانش به پایان رسیده نشان دهند تا جامعه گرفتار بی فکری و کودنی فرهنگی نشود. کودنی فرهنگی چیزی نیست جز مشغول‌شدن بر اموری که مربوط به تاریخ گذشته است. وقتی تاریخ جدیدی در حال وقوع است آن کس که هنوز در گذشته زندگی می‌کند و در نتیجه منزوی می‌شود، باید خود را در انزوای خود مقصر بداند زیرا نگاه نکرد که اراده‌ی الهی در این دوران به چه چیز اشاره دارد تا امروز نیز وارد ساحت آگاهی گردد. 33- از آن‌جایی که هر زمانه‌ای مسائل خاص خود را دارد، متفکران بزرگ با توجه به آن مسائل متوجه‌ی مشیت الهی در آن زمانه می‌شوند و راه حلی ارائه می‌کنند که جوابگویی به همه‌ی مسائل آن زمانه در آن راه حل می‌گنجند؛ از این لحاظ می‌گوییم هر زمانی متفکر و فکر زمانه‌ی خود را می‌طلبد بدون آن‌که از افقی که متفکران گذشته گشوده‌اند روی برگردانند. 34- درست است که وقتی به اراده‌ی انسان‌هایی که در مقابل مشیت الهی سربرکشیده‌اند نظر کنیم متوجه می‌شویم رسیدن به جامعه‌ی مطلوب دشوارتر از آن است که در ابتدای امر گمان می‌شد ولی این بدین معنی نیست که برای شکوفایی خود و جامعه راه حلّ دیگری هست بلکه می‌فهمیم خداوند از ما پایداری و مقاومتِ بیشتری را انتظار دارد و می‌خواهد تاریخی را به ظهور برسانیم که اندیشه‌های ژرف بناست در آن ظهور کند. 35- انسان به خود شناخت دارد ولی وقتی این شناسایی در نسبت با شخصی دیگر و یا چیزی دیگر و یا زمان دیگر معنا شود، خود آگاهی پیش می‌آید و در این رابطه خودآگاهیِ تاریخی، آگاهی انسان است به خودش در نسبت به زمانه و تاریخی که در آن به سر می‌برد. 36- اگر با نگاهی وجودی به انقلاب اسلامی به عنوان مظهر اشراق سنت الهی در این دوران بنگریم و مقدمات این نوع نظر کردن را در خود فراهم کنیم دیگر نیاز نیست که قصد کنیم انقلاب اسلامی را آشکار نماییم، انقلاب اسلامی از طریق نظر به ملکوت حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بر ما آشکار می‌شود. 37- در انقلاب اسلامی و در تاریخی که شروع شده، ارزش و جایگاه دولت‌ها در نسبت آن‌ها با اهداف انقلاب فهمیده می‌شود نه با تعریف و تبلیغی که خود برای خود می‌کنند. طاهرزاده
9610
متن پرسش
سلام علیکم: شما چه اندازه افراد مذهبی را دچار ثنویت عین و ذهن می بینید؟ منظورم این است در کجاها ما بیش تر دچار این عقیده می شویم؟ لطفا مثال بزنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان‌ها در شرایط فطری و به صورت عادی به‌راحتی ماوراء ثنویت عین و ذهن، زندگی می‌کنند و انسان‌های مذهبی به‌خصوص شیعه به جهت معنویت خاصی که دارد عالم را مظهر آیات الهی می‌داند و خود را در فضای اُنس با آیات الهی، محل تجلیات نفحات الهی می‌شناسد و به همین جهت تقوا پیشه می‌کند تا در اُنس با آیات الهی بهترین برخورد را بکند. مشکل از جایی شروع می‌شود که رجوع به حق مورد تردید قرار گیرد و به صورت‌های ذهنی بهاء داده شود و زندگی با صورت‌های ذهنی یک نوع زندگی محسوب شود، از این‌جاست که سوبژکتیویته ظهور می‌کند و مقابح دوگانگی ذهن و عین برای انسان ظاهر می‌شود و حالا باید به دنبال برگ‌هایی از انواع معرفت ها باشد که این مقابح را بپوشاند. موفق باشید
9609
متن پرسش
با سلام و عرض ادب محضر استاد طاهرزاده: همانطور که مستحضرید مخاطبین سایت اگر بخواهند شماره سوال مورد نظر خود را جستجو کنند به مشکل بر می خورند لذا روشی هست که اگر بزرگوارن به آن توجه نمایند(در اغلب موارد) می توانند شماره سوال مورد نظر خود را می توانند جستجو کنند لذا با اجازه حضرتعالی لینک آموزش تصویری این روش برای مخاطبین بزرگوار سایت ارسال می گردد لینک آموزش تصویری: http://www.xum.ir/images/2014/08/08/ahmad.jpg با تشکر و ارادت فراوان استاد ببخشید من چند بار امتحان کردم بعضی وقتها جواب نمی دهد لذا صلاح دیدم عبارت: «در اغلب موارد» را اضافه نمایم که مخاطبین آگاه تر باشند و احتمالا سوالاتی در این زمینه برای حضرتعالی ارسال ننمایند. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حالا آن را در اختیار کاربران محترم قرار می‌دهیم تا نتیجه معلوم شود. البته ظاهراً در سایت جدید این توانایی هست. موفق باشید
نمایش چاپی