بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
9156
متن پرسش
سلام علیکم استاد: ببخشید در ضمن سوال 9129 برایم شبهه ای پیش آمد مبنی بر اینکه یعنی به نظر شما هم آقای مصباح در زمینه ی انتقاد به دولت زیاده روی کردند و این صراحت ایشان باعث تنش شده یا اینکه نه؟ صراحت ایشان چه مشکلی را به وجود آورده است که فرمودید اگر آقای مصباح تا این اندازه صراحت به خرج نمی دادند بهتر بود؟ ببخشید این سوال خیی بنده را آزار میدهد چون واقعا امروز سوالی شده که آقای مصباح این صراحتشان درست است، اشتباه است، امام خامنه ای با رفتار ایشان مخالف است یا نه؟ و اینکه عالمی به این بزرگی و روشنی آیا خودش نمی اندیشد که حرف هایش چه بازتابی دارد و حرف هایش ممکن است باعث مشکل شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چنانچه ملاحظه فرمودید بنده در آخر آن سؤال تنها توانستم این را عرض کنم که: «گاهی به ذهنم می‌رسد اگر آیت‌اللّه مصباح این اندازه صراحت به خرج نمی دادند بهتر بود، ولی نمی‌دانم.» موفق باشید
9154
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار و قبولی طاعات و عبادات: سئوال من در خصوص خطبه یک نهج البلاغه امیر المونین (ع) هست آنجا که اشاره می کنند به «وَ یُثیرُوا لَهُمْ دَفائِنَ العُقُولِ» اولاً: این عبارت بطور مشخص اشاره به چه چیز دارد؟ ثانیاً: این اثاره چگونه صورت می گیرد؟ و اگر جهت تحقیق بیشتر منابعی معرفی کنید ممنون می باشم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت مولی‌الموحدین«علیه‌السلام» در توصیف نقش انبیاء در تاریخ می‌فرمایند: انبیاء عقل‌های دفن‌شده‌ی بشری را برمی‌انگیزانند، به آن صورت که انسان‌ها را متوجه حقایق قدسی می‌نمایند و از پیرایه‌ها و خرافاتی که اطراف خود تنیده‌اند آزاد می‌گردانند. منابعی در این مورد در نظرم نیست. موفق باشید
9152
متن پرسش
سلام علیکم: سوال بنده اینه که ما در دینداری باید توجه و نقطه تمرکز خودمون رو روی چه چیزی بذاریم؟ یعنی وقتی که مثلا تصمیم گرفتیم از صبح که از خواب بیدار می شیم دستورات دین رو رعایت کنیم و به فکر رضای خدا باشیم باید برای انجام این کار به چه تنها چیزی! توجه کنیم؟ به عبارت واضح تر اگر بخواهیم تمام دستورات دین و تمام راه های به دست آوردن رضایت خدا را در یک کلمه خلاصه کنیم آن یک کلمه چیه؟ (البته اجمالا می دونم اگر کسی عاشق خدا و اهل بیت (ع) شد به جهت تمرکز حاصل از عشق، هموم او واحد شده و تمام نیروهایش متمرکز بر به دست آوردن رضایت خدا می شود. ولی اولا باید دانست ما قبل از این که این عشق را پیدا کنیم چه تکلیفی داریم؟ و ثانیا سوال من بیشتر ناظر به توجه و تمرکز فکر ما بود که ان شاءالله با آن کار به مرور زمان عشق خدا هم در دل ما جا بگیرد) از سوال طولانیم بی نهایت عذر می خوام و ضمنا اگر بیان نارسای من جای سوالی باقی گذاشته بفرمایید تا روشن کنم. با عرض تشکر فراوان.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه باشیم حضرت حق، حقیقت حیات مطلق و علم و اراده‌ی مطلق است، هدف ما در همه‌ی امور باید قرب به حضرت حق به همان معنایی که حضرت حق هست، باشد و به نور علم و حیات و اراده‌ی حق زندگی کنیم. موفق باشید
9151
متن پرسش
از این جملة شما که فرمودید: «وقتی در هر حرکتی قوه‌ها به سوی هدفی خاص در حال تبدیل‌شدن به فعل هستند، می‌گوییم محال است غایت مفقود باشد.»، حقیر اینطور برداشت کردم که منظورتان از «غایت» در همان جملة «غایت مفقود، محال است.»، علت غائی نیست، بلکه غایتی است که حرکت به سمت آن انجام میشود. اگر منظورتان این است، واضح است که این مسأله درست است. اما برخی مثالهایتان خیلی از این مطلب دور است؛ مثال «گل ابتدا در ذهن باغبان هست بعد در خارج محقق میشود» حاکی از این مطلب است که شما غایت را به معنای «علت غائی» گرفتهاید. لذا اگر منظورتان از «غایت» آن چیزی است که قرار است به آن برسیم، دیگر نباید مثال باغبان را بزنید و این که غایت، از قبل در خارج هست. در این بیان، غایت هست، اما بالقوه، قرار است به آن برسیم و بالفعل شود. طبق این بیان، وجود امام زمان حیّ هم یک غایت بالقوه است و لذا لازم نیست که همین الآن بالفعل هم موجود بوده و به دنیا بیاید. پس حتی اگر غایت را به این معنا بگیریم (به معنای چیزی که باید به آن برسیم)، باز نمیتوان از طریق «غایت مفقود محال است» وجود امام زمان حیّ را عقلاً ثابت کرد!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: غایت نسبت به آن موجودی که حرکت می‌کند بالقوه است و سعی می‌کند با تبدیل قوه‌ها آن را در خود بالفعل کند ولی در خارج وجودِ بالفعل دارد که موجودِ دارای حرکت به سوی آن حرکت می‌کند. در مورد انسان کامل هم قضیه از همین قرار است که غایت هر انسانی نسبت به انسان کامل، بالقوه است و سعی می‌کند خود را به انسان کاملی که به صورت بالفعل در عالم هست نزدیک کند. فکر می کنم مطالعه بدایه الحکمه در این موارد کمک کند. موفق باشید
9150
متن پرسش
در کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» شما فرمودید که: «جوانی، برای کودک، به عنوان غایت به شکل بالفعل در خارج هست.»، من اشکال کردم که اصلاً جوانی و پیری چیزی مستقل از بدن نیست که مابازای خارجی داشته باشد. شما در پاسخ نکات مفیدی فرمودید؛ از جمله این که: «هر حرکتی باید به سوی غایتی باشد»، این‌که مسلّم است و حقیر هم منکرش نبودم. و نیز فرمودید: «در هر حرکتی قوه‌ها به فعل تبدیل می‌شود»، این هم مسلّم است. البته بعد استدلالی می‌کنید مبنی بر این‌که: «اگر بی‌نهایت قوه در میان باشد، که لازم می‌آید بی‌نهایت عدم در میان باشد.»، البته این استدلال ربطی به آن نکته ندارد که: «در هر حرکتی قوه‌ها به فعل تبدیل می‌شود»، بلکه برای اثبات این مطلب است که: قوه‌ی «محض ممکن نیست، بلکه مقداری فعلیت لازم است.». در ادامه فرمودید: «وقتی در هر حرکتی قوه‌ها به سوی هدفی خاص در حال تبدیل‌شدن به فعل هستند، می‌گوییم محال است غایت مفقود باشد.»، این، همان نکته‌ی اول است که: «هر حرکتی باید به سوی غایتی باشد»، که عرض کردم این مسلّم و واضح است. اشکال حقیر این بود که: غایتِ «پیری» چطور در خارج موجود است؟! این، درست است که بدن ما به سوی غایت پیری در حرکت است و لذا پیری بالقوه موجود است، ولی این که «غایتِ پیری، الآن برای یک جوان، بالفعل موجود است.» را من نمیفهمم!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید با عرضی که در جواب 9145 کردم موضوع روشن شود. زیرا ارسطو وقتی مثال پیری را می‌زند نظر به تبدیل قوه به فعل دارد و در آن دستگاه پیری به همین معنا است و چیزی به نام فرسایش که یک حرکت نسبی است مدّ نظر نیست. باید سعی کرد مقصد و منظور اَقایان را از مثال‌هایشان درک کرد و به استدلالشان توجه نمود و نه به مثال‌هایشان. برای معنای تبدیل قوه به سوی فعل و نظر به آن فعلیت و غایتی که موجود است مثال سیر انسان از حرکت مادون به حرکت برتر قابل توجه‌تر می‌باشد به آن معنی که از یک طرف شما باید حرکتی داشته‌باشید ـ‌ چون قوه‌ی محض وجود ندارد ‌ـ و از طرفی باید حیاتی برتر در جلوی شما واقع باشد هر چند شما نسبت به آن هنوز در حالت بالقوه‌اید و معنای غایت مفقود محال است را در این فضا باید مدّ نظر قرارداد. موفق باشید
9149
متن پرسش
در سؤال 9134 حقیر اشکال کردم که: «غایت خارجی، در خانه بودن است، نه خود خانه.»، شما در پاسخ فرمودید که: «این امکان، به صورتی بالفعل در خارج بود.». طبق این فرمایش شما، اولاً پس امکان رسیدن به غایت باید در خارج موجود باشد، نه خود غایت! (درحالیکه در فلسفه میگویند که علت غائی خودش باید موجود باشد نه امکانش) ثانیاً با این بیان اخیر شما، امکان وجود امام زمان حیّ، در خارجْ بالفعل موجود است (اگر بتوان «امکان» را به «وجود بالفعل در خارج» متصف کرد)، اما لازم نمیآید که پس این امکانْ محقق شده باشد! و لذا اگر با این بیان هم پیش برویم که منظور از قاعدة «غایت مفقود، محال است.» این است که: «امکان غایت، در خارج موجود است.»، باز نمیتوان وجود امام زمان حیّ را از طریق این قاعده ثابت کرد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که موضوع «محال بودن غایت مفقود» در بحث تبدیل قوه و فعل مطرح است و مثال مورد بحث جهت تقریب به ذهن بود در حالی که حرکت ما به سوی خانه یک حرکت نسبی و عرضی است و اگر بخواهیم روی آن بحث کنیم باید آن را به طرف موضوعی ببریم که حرکت ذاتی در میان باشد. از این جهت گفته می‌شود در مثال نباید مناقشه کرد. چون مثال‌ها همیشه نظر به وجهی خاص از موضوع دارد. موفق باشید
9148
متن پرسش
در پاسخ شما به سؤال 9135 برای اثبات استدلالیِ این مطلب که امام زمان به دنیا آمده‌اند و الآن در قید حیات هستند، نهایت استدلال شما این قسمت است: «ختم نبوت، با ظهور بالفعل نبی مکرم محقق شد، ولی ختم ولایت که با حضور حضرت امیرالمؤمنین به نحو محمدی شروع شد، با ظهور مهدی به انتهای خود می‌رسد.»، حداکثر توان این استدلال این است که ثابت می‌کند باید در نهایت امام زمانی بیاید، اما ثابت نمی‌کند که: «آن امام زمان به دنیا آمده و الآن هم هست اگرچه غائب.»! این که شما در ادامه می‌فرمایید: «حقیقت ولایتی که از طریق امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» ظاهر شد، حتماً آن ولایت در حال حاضر صورت خاص در انسان خاص را می‌طلبد.»، این هم مدعای شماست، دلیل شما برای این مدعا چیست؟ و دلیل شما برای این مدعا نمی‌تواند قاعده‌ای باشد که قبلش فرمودید: «هر حقیقتی، صورت خاص مناسب خود را در عالم مادون دارد.»؛ چرا که ممکن است شرایط ظهور آن حقیقت به طور کامل فراهم نباشد؛ کما این که قبل از پیغمبر اسلام، شرایط ظهور انسان کامل وجود نداشت و لذا هیچ صورتی مناسب آن حقیقت، در عالم نبود. خلاصة اشکال: چگونه میتوان از طریق «غایت مفقود، محال است.»، وجود امام زمان حیّ را ثابت کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید همان‌طور که روح یا نفس انسان بدن مناسب خود را می‌سازد و از طریق بدن ظاهر می‌شود وقتی نبوت به صورتی کامل در شخص حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» ظهور کرد، ولایت که باطن نبوت است باید در شخص ولیّ کامل ظهور کند و در راستای ظهور نبوت، آن ولایت همچنان در اشخاص مختلف به ظهور خود ادامه می‌دهد و به همان دلیل که شرایط ظهور نبوتِ کامل فراهم شد و حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» ظهور کردند، شرایط ظهور ولایت که جزء لاینفک نبوت است و به اعتباری نفس رسول اللّه«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است، فراهم شده و به ظهور خود در سایر امامان ادامه می‌دهد. موفق باشید
9147
متن پرسش
سلام استاد: کتاب فلسفه در «دام ایدئولوژی» یکی از کتب آقای داوری است. استاد ببخشید چون این بحث به مباحث معرفتی هم مربوط است باز می پرسم لطفا فقط برای اینکه راهگشای فکر روی آن باشد اجمالا پاسخی بدهید. نسبت فطرت با آزادی چه نسبتی می باشد؟ تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده به طور کلی نگاه جناب آقای دکتر داوری را جهت عمق‌بخشیدن به تفکر نه‌تنها مفید که برای طلاب و دانشجویان لازم می‌دانم 2- انسان در ذات و فطرت خود طالب آزادی است و تنها در فضای آزادی است که می‌تواند انتخاب کند و قوه‌ها و استعدادهای وجود خود را به فعلیت برساند و در همین راستا با حاکمیت نفس امّاره چه در امور شخصی و چه در امور اجتماعی مقابله می‌کند، زیرا نفس امّاره مانع انتخاب آزاد انسان می‌شود و انسان را گرفتار ابعاد پست می‌نماید. به قول حافظ: « خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد.......که بسته‌گان کمند تو رستگارانند.». موفق باشید
9146
متن پرسش
با سلام 1. اگر ما دو سلوک داریم یک سلوک فردی و دیگری سلوک جمعی، این دو چگونه با هم جمع می شوند و آیا سلوک فردی باید ابتدائا باشد بعد وارد سلوک جمعی شد؟ 2. بعضی می گویند سالک باید در راه سیر و سلوک از مسایل سیاسی و کارهای سیاسی دوری کند تا تشویش خاطر نداشته باشد و لی مقام معظم رهبری می فرمایند در مکتب امام سیاست از عرفان جدا نیست و طلاب باید با مسایل سیاسی کار داشته باشند، جمع اینها چگونه است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: یک مسلمان در راستای سیر إلی اللّه در زیر سایه‌ی سیره‌ی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و اهل‌البیت«علیهم‌السلام» وظیفه‌هایی به عهده دارد که بعضی از آن وظایف فردی است و بعضی در رابطه با دیگران و در رابطه با اجتماع باید انجام گیرد تا رابطه‌ی سالک با خداوند در راستای انجام وظایف بندگی اصلاح شود، حال اسم آن را هرچه می‌خواهید بگذارید. آری آن نوع سیاست‌بازی و گروه‌بازی برای هرکسی سمّ است چه رسد برای سالک. ما نسبت به اسلام تعهداتی داریم و امروز انقلاب اسلامی صورت اسلام است و نمی‌توانیم نسبت به آن بی‌تفاوت باشیم و خطی که مقام معظم رهبری برای ما ترسیم می‌کنند، تعهد ما را نسبت به اسلام و انقلاب تعیین می‌فرمایند. موفق باشید
9144
متن پرسش
برون رفت استاد رفیعی قزوینی از مشکلة رجعت در اندیشة صدرایی: متن مقاله: http://nameh-i-hikmat.sadiqjournals.ir/?_action=articleInfo
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این آدرس فقط صفحه اول سایت باز میشود. باید کلی بگردیم.
9142
متن پرسش
با سلام و عرض ارادت: فرمودید در دو روز 1 وعده گوشت، سوال بنده اینست که دکتر گیاهی مان می گویند این فرمایش شما نسبت به اشخاص متفاوت است. در مورد بنده و بچه هایم ایشان می گفتند هر روز هم که استفاده کنید باز نیاز بدنتان است. نظر حضرتعالی چیست؟ 2- آیا با وجود کم بودن میزان گوشت، باز هم 2 روز 1 وعده بیشتر نشود؟ ملتمس دعای خیرتان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه بنده عرض کردم مطابق روایت است و مربوط به افرادی است که مشکل خاصی نداشته باشند. اگر مشکل خاصی در میان باشد موضوع فرق می‌کند. موفق باشید
9141
متن پرسش
سلام استاد: به علت فرصت مطالعاتی همسرم و به ضرورت لازم شد 6 ماه در چند کشور غربی زندگی کنیم و الان 2 ماهه در بارسلونا هستیم. خیلی از مباحث غرب شناسی شما را مطالعه کرده یا حضور داشته ام و الان از نزدیک میبینم و مشغول مستند کردن آن هستم (فیلم و عکس و...). متاسفانه اینجا ارتباط با آسمان خیلی ضعیف یا قطعه. ولی زندگی زمینی خوبی دارند حداقل خیلی بهتر یا راحت تر از ما. الان مجدد دارم مبحث معاد حضرتعالی را مرور میکنم. و دوست دارم نقاط ضعف و قوت این فرهنگ را مستند کنم و این مستندات در کنار مباحث تئوریک جنابعالی مفید است. اگر توصیه خاصی دارید مرقوم بفرمایید. متشکر دعا گوی شما هستم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم کار ارزشمندی است. سعی کنید از زاویه‌ای دیگر که متأسفانه از چشم بعضی‌ها پنهان است به آن‌ها بنگرید. به خصوص در رابطه با آن‌چه از جهت خانوادگی و عدم روحانیتی که بر آن‌ها می‌گذرد. از کارهای مثبت آن‌ها نیز غافل نباشید؛ کارهایی که برای تمدن سازی یک ملت ضروری است. موفق باشید
9140
متن پرسش
سلام: 1- آیا روایاتی که در مورد شک حضرت یونس بر ولایت امیرالمومنین علی«علیه‌السلام» آمده تا چه اندازه قوی هست؟ و نظر بزرگان در باره‌ی آن چیست؟ 2- آیا غصب حضرت یونس به خاطر رفع عذاب قومش از طرف خداوند بود یا چیز دیگری؟ اگر ممکن هست از روایات یا سند گفته شود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهر آیات یک حکم دارد و آن همانی است که می‌فرماید حضرت یونس به جهت آن‌که آن قوم حکم خدا را نپذیرفتند و عذاب آمد، آن قوم را به صورتی غضب‌آلود ترک کرد و آن شد که شد. ولی باطن عمل یک حکم دیگر دارد که علی«علیه‌السلام» در این رابطه می‌فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ عَرَضَ وَلَایَتِی عَلَى أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ أَقَرَّ بِهَا مَنْ أَقَرَّ وَ أَنْکَرَهَا مَنْ أَنْکَرَ أَنْکَرَهَا یُونُسُ فَحَبَسَهُ اللَّهُ فِی بَطْنِ الْحُوتِ حَتَّى أَقَرَّ بِهَا» خداوند ولایت مرا بر اهل آسمان‌ها و اهل زمین عرضه کرد بعضى اقرار و بعضى انکار کردند، یونس منکر شد خداوند او را در شکم ماهى زندانى کرد تا اقرار کرد. (بحار الأنوار، ج‏26، ص: 282) موفق باشید
9139
متن پرسش
سلام استاد: پیرو سوال 9092 که در باب تکفیری گری پرسیدم، شما در سلوک در صفحه 172 فرموده اید که آزادی در فطرت نهادینه شده لطفا 1- دراین مورد بیشتر توضیح بدهید و کتاب یا آیاتی را در این مورد اشاره بفرمایید. 2- و باز در همین صفحه پایین اشاره به رجوع عرفانی و فلسفی دارید لطفا در این مورد هم کتبی و منابعی را راهنمایی بفرمایید. 3- کتاب «فلسفه در دام ایدئولوژی» چقدر در این موضوع میتواند مدد برساند تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ظرفیت سؤال و جواب‌های سایت آن‌قدر نیست که فرصت شرح این مباحث باشد. آیات مربوط به فطرت را در این مورد ملاحظه فرمایید 2- مثلاً مطالعه‌ی کتاب «شرح دعای سحر» حضرت امام یا تفسیر سوره‌ی حمد ایشان، شروع خوبی است. 3- من این کتاب را که می‌فرمایید نمی‌شناسم. موفق باشید
9138
متن پرسش
با عرض سلام و تبریک فرا رسدن ماه مبارک رمضان: نظر شما را درباره استاد مرتضی مرتضوی و آثار ایشان و نظراتشان درباره کیهان شناسی و تاریخ و انسان شناسی خواستارم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد چیزی نمی‌دانم. موفق باشید
9137
متن پرسش
سلام: برای درمان شک و نسبت های بد که در ذهن می آید نسبت به خدا و اهل بیت (ع)چه راهی را میگویید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی از نظر عقلی مسئله را برای خود حلّ کردید، خطورات شیطانی را اعتنا نکنید، این‌ها تلاش‌های شیطان بدبخت و دیوانه است، بعد از مدتی مأیوس می‌شود و می‌رود، خوبی‌اش آن است که ما با جدّیت بیشتر مسائل خودمان را با اهل‌البیت«علیهم‌السلام» حل می‌کنیم. در رابطه با مسائل عقلی در این مورد کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» إن‌شاءاللّه کمک می‌کند. موفق باشید
9136
متن پرسش
سلام: از ارتباطات عاطفی و احساسی حتی با محارم خودم خسته ام. جایی فرمودید «صله ارحام» نه «محبت ارحام»، به هرحال بعضی بی اعتقاد و بعضی کج رفتار و خودم هم کم ظرفیتم. با این حال اگر بسیار بسیار کم مراوده حتی تلفن را هم کم کنم و در ذهنم از ایشان(ارحامم) بریدم اما ظاهرا نه آیا باز هم قطع رحم محسوب میشود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید این کار را بکنید. در هر صورت از نظر تکوینی ارتباطی بین شما هست که باید از نظر تشریعی نیز این ارتباط را حفظ کنید و به این ارتباط احترام بگذارید. موفق باشید
9135
متن پرسش
در کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» در بحث «نحوة حضور حضرت حجت» میفرمایید که: «ما به آنها (مسیحیها که معتقدند منجیِ عالم بعداً به دنیا میآید) می‌گوییم؛ چیزی که غایت عالم است، اگر محقق نباشد، جهان چگونه دارد به سوی آن پیش می‌رود؟!»، و میفرمایید که دلیلتان این است که: «غایت مفقود محال است». آیا منظور از غایت، همان غایت خارجی است؟ یا منظورتان «علت فاعلی» است که در نفس فاعل محقق است و همان آرزو و علم و ارادة فاعل است؟ صورت اول (که منظور غایت خارجی است)، واضح است که مقصود نیست؛ چرا که اگر غایت در خارج موجود بود، فاعل اصلاً به سمت آن حرکت نمیکرد. خصوصاً (از اینجا هم مطمئن میشویم که منظورتان این نیست) که بعد میفرمایید: «هر غایت حقیقی باید در عالم غیب محقق باشد.». احتمالاً مقصود شما صورت دوم (که منظور علت فاعلی است) میباشد؛ چرا که بعد در مثال مولوی میفرمایید: «پس میوه اول است، اما در عالم غیب و در عالم ذهنِ باغبان.». اگر منظورتان از غایت این باشد، نیازی نیست امام زمان (عج) در بیرون محقق باشد، و کافی است که بعداً به دنیا بیایند، کما این که قبل از ولادت پیغمبر اسلام (ص)، با این که «پیغمبر در دنیا» محقق نبودند، جهان به سمتش پیش رفت. ممکن است بگویید: «ولی مقام پیغمبر (که قبل از خلقت حضرت آدم (ع) به وجود آمده بود) موجود بود»، خُب همین جواب را ما میتوانیم اینجا بدهیم؛ که مقام امام زمان (عج) موجود است، اما خود حضرت به دنیا نیامده اند و بعداً در این دنیا محقق میشوند. لذا از طریق عقلی نمیتوان وجود امام حیّ را ثابت کرد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به همان معنایی که سایر پیامبران متوجه وجود مقدس رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بودند و از آن حضرت در راستای نبوتشان بهره می‌گرفتند ما در آن کتاب نظرها را متوجه حضور انسان کامل در هستی کرده‌ایم با توجه به این نکته که حقیقت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در طول تاریخ در جمال انبیاء ظهور خارجی داشته تا آن‌که ظهور تامّ و تمام آن در جمال محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» به صحنه آمد. در مورد حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» نیز قضیه از این قرار است که حقیقت ولایت محمدی که در جمال علی«علیه‌السلام» با همه‌ی انبیاء سراً حاضر است – مثل حقیقت محمدی که با همه‌ی انبیاء بود- با ظهور حقیقت محمدی، در جمال علی‌بن‌ابی‌طالب ظاهر شد و از آن‌جایی که بر عکس نبوت که ختم شد، این ظهور باید در حوزه‌ی عمل به ظهور تامّ برسد، ولایت در ائمه«علیهم‌السلام» ادامه پیدا کرد و به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» ختم شد و بدین لحاظ حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» وجود خارجی دارند، زیرا با ظهور محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» که ولایت نیز ظهور کرد زمینه‌ی ظهور تامّ و تمام ولایت کلی فراهم شد ولی به غایت خود که اِعمال ولایت الهی به صورت بالفعل در کل جهان است، محقق نشده؛ به همان معنایی که ولایت مهدی صورت ولایت کامل الهی است که باید در نهایت عالم بالفعل محقق شود ولی نبوت یک مأموریت است که با نبی خاتم به انتها می‌رسد. بنابر این از یک طرف بحث ختم نبوت است و از طرف دیگر بحث ختم ولایت. ختم نبوت با ظهور بالفعل نبی مکرم محقق شد ولی ختم ولایت که با حضور حضرت امیرالمومنین به نحو محمدی شروع شد، با ظهور مهدی به انتهای خود می‌رسد در حالی که با ظهور علی علیه‌السلام آن ولایت، حامل خاص در شخص خاص پیدا کرد و همان با ائمه علیهم السلام ادامه پیدا کرد و به مهدی علیه‌السلام رسید. در این راستا قاعده‌ای را که متذکّر می‌شود هر حقیقتی صورت خاص مناسب خود را در عالم مادون دارد فراموش نشود و از این لحاظ حقیقت ولایتی که با نور محمد«صلوات‌الها‌علیه‌وآله» از طریق امیرالمومنین«علیه‌السلام» ظاهر شد حتما آن ولایت در حال حاضر صورت خاص در انسان خاص را می‌طلبد و این غیر از صورت ولایتی است که در انبیاء گذشته و در کنار آن‌ها سرّاً محقق بود. موفق باشید
9134
متن پرسش
شما در کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» برای آن که جا بیندازید که غایت مفقود محال است و حتماً باید غایتی وجود داشته باشد، این مثال را میزنید که: «قبل از این که به خانه برسیم، خانه‌ای هست تا ما به آن برسیم.». ولی این مثال شما تمام نیست؛ چرا که در این مثال، غایت خارجی، «در خانه بودن» است، نه خود خانه. و «در خانه بودن» هم موجود نیست مگر در ذهن. لذا بهتر است به جای این که غایت را «خانه» معرفی کنید و بگویید قبل از رسیدن به آن، موجود است، «در خانه بودن» معرفی کنید و بگویید: در ذهن فاعل موجود است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت اگر هم در خانه‌بودن مدّ نظر باشد، با نظر به امکان وجود خارجی‌ این فعل، ما به سوی خانه حرکت می‌کنیم که با حضور ما در آن خانه معلوم می‌شود، این امکان به صورتی بالفعل در خارج بود هرچند نسبت به ما هنوز بالقوه است. موفق باشید
9133
متن پرسش
شما در توضیحِ «غایت مفقود محال است» می‌فرمایید: «جوانی برای کودک، یا پیری برای جوان، به‌عنوان غایت به شکل بالفعل در خارج هست‌.»، من نفهمیدم: «پیری در خارج موجود است» یعنی چه؟! مسلماً پیریِ دیگران به ما ربطی ندارد که کسی بگوید: «یعنی پیرهایی در خارج هست»، و لذا نمی‌تواند پیریِ دیگران غایت ما قرار بگیرد. و به نظر حقیر خیلی هم بعید است که پیری یک مابه‌ازائی در عالم غیب داشته باشد؛ چرا که اصلاً پیری واقعیتی نیست تا ما بازاء خارجی داشته باشد، بلکه همان فرسوده‌شدن سلول‌های بدن در اثر بالا رفتن سنّ است. بدن واقعیت دارد، اما حالت بدن، واقعیتی مستقل از بدن نیست تا ما بازاء مستقلی داشته باشد!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: محال‌بودن غایت مفقود از این قرار است که هرجا حرکتی هست آن حرکت به سوی غایتی باید باشد، زیرا حرکت، تبدیل قوه به فعل است. و در هر حرکتی قوه‌های مشخصی در میان است که در اثر حرکت به فعل تبدیل می‌شود، زیرا اگر بی‌نهایت قوه در میان باشد که لازم می‌آید بی‌نهایت عدم در میان باشد که در آن صورت چیزی نمی‌ماند که بخواهد حرکت کند. از طرفی قوه‌ها، قوه‌های خاصی هستند در راستای همان موضوعی که در حرکت است. مثل آن‌که قوه‌های حرکت انسان غیر از قوه‌های حرکت گوسفند است. در هرحال وقتی در هر حرکتی غایت مفقود نیست و قوه‌ها به سوی هدفی خاص در حال تبدیل‌شدن به فعل هستند، می‌گوییم محال است غایت مفقود باشد و مثال پیری برای جوانی که ارسطو می‌زند به این لحاظ است نه از جهت ظهور پیری که گفته شود فرسایشی است، چون در نگاه فلسفی فرسایش معنا ندارد، آنچه واقعیت دارد تبدیل قوه‌ها به فعل است، هرچند در ظاهر مثل گندیدن سیب آثار انسانی بر آن مترتب نباشد که در بحث قوه و فعل کتاب نهایه مورد بحث قرارداده‌اید. موفق باشید
9131
متن پرسش
سلام: شما در کتاب 10 نکته از معرفت نفس فرمودید: «انسان در ابتدا، خود را همین مرتبه نازله ی روح میپندارد...» مرتبه نازله ی روح همین بدن مادی میباشد؟ چون بنده تصور کردم مرتبه نازله روح هم یک نوع تجرد دارد ولی مثل اینکه نازل ترین مرتبه روح بدن مادی میباشد. چطور ممکن است نازل ترین درجه روح بدن مادی باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بدن ابزار روح است و ربطی به مرتبه‌ی نازله‌ی روح ندارد. مرتبه‌ی نازله‌ی روح همان احساسی است که ما نسبت به خودمان به عنوان این‌که موجودی غیر از بدنمان هستیم، در ابتدای امر داریم. موفق باشید
9130
متن پرسش
با سلام و آرزوی توفیق روزافزون جنابعالی: می خواستم در برابر سوالاتی از قبیل اینکه 1- خدا برای چه ما را خلق نمود؟ 2- آیا خدا به عبادت ما نیاز داره 3- خدا برای چه ما را از اول در بهشت مستقر نکرد؟ اگر حقیقت انسان روح می باشد پس چرا خداوند جسم برایش قرار داد؟ و امثال اینها ... چگونه باید اندیشید؟ لطفا منبعی برای مطالعه در این زمینه معرفی نمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در چند جلسه‌ی اول کتاب «آشتی با خدا» عرایضی در این مورد داشته‌ام. متن کتاب روی سایت هست. موفق باشید
9129
متن پرسش
سلام علیکم استاد: اخیرا عده ای در مقابل آقای مصباح (حفظه الله) موضع می گیرند که انتقادهای صریح ایشان باعث دو قطبی شدن جامعه، ایجاد تنش و اختلاف می شود. همچنینی که دولت را تضعیف میکند ایشان نباید اینقدر صریح انقاد کنند به نظر شما این رفتار چه معنایی می تواند داشته باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بدنه‌ی دولت نسبت به آرمان‌های انقلاب اشکالات اساسی دارد چرا اگر آیت‌اللّه مصباح به عهده می‌گیرند که آن اشکالات را مطرح کنند ما به جای دولتی‌ها، آیت‌اللّه مصباح را محکوم کنیم؟ گاهی به ذهنم می‌رسد اگر آیت‌اللّه مصباح این اندازه صراحت به خرج نمی دادند بهتر بود، ولی نمی‌دانم. موفق باشید
9124
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: در رابطه با وصیت‌نامه‌ی علمی دکتر داوری. ایشان در این مقاله پیشرفت را یکی از اصول مقوّم تجدد می دانند که کشورهای توسعه نیافته نیز آن را غایت خود می دانند. البته دکتر داوری در مقاله خود اشاره ای به انواع پیشرفت نکرده اند و به نظر می رسد پیشرفت را تنها همان توسعه متجددانه می دانند. از طرف دیگر ما با بحث الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت مواجهیم که پیشرفت را وجه همت خود قرار داده است. این دو نظر چگونه با هم جمع می شوند؟ با توجه به اینکه خود استاد داوری هم در این نشستها حضور داشته اند. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در شرح آن مقاله عرایضی داشتم که برای نشریه‌ی متین سوره‌ی اندیشه ارسال داشتم. فرموده‌اند قبل از آن‌که آن‌ها آن عرض بنده را در شماره‌ی اخیر چاپ نکرده‌اند بنده نوشته را در معرض دید کاربران محترم قرار ندهم. حوصله بفرمایید فکر می‌کنم بد نباشد به عرایض بنده در شرح مقاله‌ی دکتر داوری توجهی بشود حتی پیشنهاد بنده به رفقا آن است که روی آن بحثی گذاشته شود. موفق باشید
9122
متن پرسش
سلام علیکم: حضرت استاد فرموده بودید که اگر سایتی را در خصوص نشر آثار استاد پناهیان می شناسید معرفی کنید. سایت بیان معنوی bayanmanavi.ir جدید ترین مباحث استاد را به صورت صوت و متن ارائه می دهد و دوستداران استاد در این سایت از شهر های گوناگون به مباحث ارزشمند ایشان دسترسی دارند. ضمنا سایت اصلی که حاوی مجموعه آثار کامل استاد است ان شاءالله به زودی افتتاح می شود. با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر فراوان از جناب‌عالی و موفقیت بیشتر استاد پناهیان در راهی که در پیش گرفته‌اند. موفق باشید
نمایش چاپی