بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
35270
متن پرسش

به نام خدا با عرض سلام و احترام: در مورد سوال شماره ۳۵۲۵۶ در ابتدا بابت پاسخ گویی حضرتعالی کمال تشکر را دارم و در ثانی این سوال برای بنده پیش آمد، این کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» به خود کودک معرفی شده و توسط خود او مطالعه شود یا به والدین کودک معرفی شود تا در این زمینه و عمل صحیح در این باب راهنمایی شوند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بهتر است که ابتدا کتاب برای آنها خوانده شود آنهم با شرح مختصر، تا عادت کنند چگونه با متن کتاب رابطه برقرار کنند. موفق باشید

35269
متن پرسش

سلام علیکم خدمت استاد طاهرزاده: مواجه با نیهیلیسم چیست و چگونه شخص با مواجه با این نیست انگاری می‌تواند به سمت پیدا کردن خود و بشارات انبیا حرکت کند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد بسی مفصل است. عرایضی در این مورد به عنوان مقدمه شده که خوب است به آنجا رجوع فرمایید. https://eitaa.com/matalebevijeh/13805 و https://eitaa.com/matalebevijeh/13807. موفق باشید

35268
متن پرسش

سلام علیکم خدمت استاد طاهرزاده: آیا کسی که در توهم هست یا به تعبیر دیگری غربی شده می‌تواند اراده خارج شدن از توهم بکند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا نه؟! با همت حضور ذیل اراده الهی از طریق رعایت شریعت حضرت حق، انسان می‌تواند عقل قدسی خود را به میان آورد و از توهّمات غرب‌زدگی رهایی یابد. موفق باشید

35267
متن پرسش

سلام و عرض ادب: فرق مخلِص با مخلَص در چیست. و چه کنیم تا مخلَص شویم؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن در این مورد بسیار است. آری! انسانِ مخلِص که به قصد رضایت حضرت حق، کار را شروع می‌کند و ادامه می‌هد به جایی می‌رسد که دیگر خداوند او را در بر می‌گیرد که در این حالت، مقام او مقامِ مخلَصین است که نمونه کامل آن اولیای معصوم می‌باشند. موفق باشید

35266
متن پرسش

با عرض سلام: دلایل ضد اخلاقی بودن چند همسری: ۱. شکستن فطرت تک طلبی زن (حکیمانه نیست برای برآوردن فطرت تنوع طلبی مرد گفتن تنوع در تعداد زن بلکه باید تنوع در پوشاک و عطر و آرایش و اینهای زن باشد) ۲. ترویج خیانت در بی شوهر شدگان (حکیمانه اش اینه که عارف عاشق، مسیر سخت برایش با عشق آسانتر می شود پس معتقد به زندگی پس از مرگ، شوهر را نزدیک می‌بیند و مسیر وفاداری تا پیوستن دوباره به شوهر را بخاطر عشق با سختی کمتری می‌پیماید پس نیازی به کمک نیست و اگر مدعیان حمایت می‌خواهند کمکی کنند آیا نمی‌توانند بدون به همسری گرفتن کمک مالی و اینها بکنند الان که موسساتی هست که پول می‌گیرند که به نیازمندان بدهند و حال اگر زن از ازدواج فقط بعد جنسی فهمیده باشد که درکش همسطح مثلا گوسفند جابجا بشن کدام مال کدامه ندارند یا اگر خیانتکار باشد می‌تواند با مردی همسن و بدون همسر ازدواج کند)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند ازدواج دوم با هر توجیهی که باشد با فرهنگ ما همراهی ندارد و موجب تزلزل خانواده می‌شود. گویا همچنان که قبلاً عرض شد تقدیری، آری! تقدیری در میان است تا خواهران مورد نظر که امکان ازدواج برایشان فراهم نشده است؛ بتوانند با حضوری دیگر در متن انقلاب و در جامعه، خود را معنا کنند، معنایی که شاید بتوان گفت کمتر از زندگیِ با همسر نباشد. موفق باشید

35265
متن پرسش

استاد جانم سلام: متن زیر را خواندم در دلم با شما سهمیمش شدم .. ▪️ دل‌نوشته‌ای به‌بهانۀ سی‌وچهارمین سالگرد آغاز رهبری حضرت آیت الله خامنه‌ای از آقای سید محمدحسین دعائی که می‌فرمایند:
 دیروز، پیر پیل‌افکن ما، در هشتاد و چهار سالگی، هفتاد دقیقه در مراسم بزرگداشت رحلت امام بزرگوار سخنرانی کرد و البته صدایش گرفت. می‌خواهم از همین صدای گرفته بنویسم؛ همین صدای گرفته‌ای که شنیدنش دلمان را باز می‌کند؛ همین صدای گرفتۀ راهگشا. صدایی که از سال‌ها تکرار حق گرفته، نه از خستگی. صدایی که گرفتگی‌اش عجین با پختگی است. صدایی که در عین گرفتگی، دروازه‌های حکمت را به روی بشر امروز گشوده است. صدایی که در پیچ و خم کوچه‌های شلوغ دهکدۀ جهانی، حامل پیغام‌های مهمی از هفت شهر عشق است. صدایی که به رغم بدخواهان عنود و حسود، اگرچه گرفته، اما همچنان در جهان طنین‌انداز است. آری؛ این صدای حقیقت، صدای اصالت و صدای معنویت است؛ این صدای انقلاب اسلامی است. صدایی که قرآن‌گونه، غبارروب قلب مؤمنان است و آیینۀ دق منافقان. صدایی که به‌سان نسیم، دل تفتیدۀ مستضعفان را خنک می‌کند. صدایی که همچون گردباد، بساط مستکبران را در هم می‌پیچد. صدایی که درس‌ها داده است، سخن‌ها رانده است، خطبه‌ها خوانده است و یادگارهایی ماندگار آفریده است. صدایی که شجاعت و مظلومیت علوی را، هیبت و حکمت حسنی را و عزت و غربت حسینی را با هم دارد. صدایی که شب‌ها نالیده است و روزها غریده. صدایی که به رنگ خداست. صدایی که هیچ‌وقت کم‌فروشی نکرده؛ چه قبل‌ها ـ در اوج جوانی ـ که لاجرعه گوش را سیراب می‌کرد؛ و چه حالا ـ در پختگی پیری ـ که پیاله‌پیاله می‌نوشاند. آری؛ ما با این صدا بزرگ شده‌ایم. ما ـ جوان‌های انقلاب ـ چهل سال است که داریم با این صدا زندگی می‌کنیم. این صدا، موسیقی متن زندگی ماست. تُن این صدا، طنین این صدا، جوهر این صدا، رنگ این صدا، مردانگی این صدا، پختگی این صدا، ملاحت فارسی این صدا، لحن عربی این صدا، گویش معیار این صدا، لهجۀ خراسانی و آذری این صدا و خلاصه جذابیت و نورانیت این صدا، همۀ عشق ماست. ما در تمام این سال‌ها، با طنازی این صدا خندیده‌ایم و با بغض آن گریسته‌ایم. با وقار آن آرام شده‌ایم و با شور آن به هیجان آمده‌ایم. با طمأنینۀ آن بر بالش امنیت آرمیده‌ایم و با نهیب آن از خواب غفلت پریده‌ایم. با لرزش آن لرزیده‌ایم و در آغوش غرش آن غنوده‌ایم. ما درس دین و دنیا را با این صدا آموخته‌ایم. صدایی که صلابت خمینی و لطافت طباطبائی، در آن به هم رسیده‌اند. صدایی که هم ترنّم عرفان را دارد و هم طنین حماسه را. این صدا شاید گاهی بگیرد، اما هیچ‌وقت گم نمی‌شود؛ چون در حافظۀ تاریخی جهان ثبت است؛ چون صدای سخن عشق است. پس برای همیشه ماندن، باید در این صدا گم شد؛ و شده‌ایم. این صدا ـ این صدای سحرآمیز و خاطره‌انگیز ـ همۀ هویت ماست. این صدا، تصویر حقیقی پروفایل ما در دنیای لبریز از مجاز امروزی است. این صدا، نه فقط صدای ملت ایران، که صدای امت اسلامی است؛ صدای همۀ مظلومان و مستضعفان جهان. آری؛ دیروز این صدا گرفته بود؛ و چرا نگرفته باشد؟ اصلا اگر نگرفته بود تعجب داشت. کسی‌که سال‌هاست حنجره‌اش را خنجر کرده است و تیزی کلامش را بر قلب تاریک اهریمن فرومی‌برد، باید هم صدایش بگیرد. تازه این گرفتگی صدا چه اهمیتی دارد، وقتی پیرنامرد مفلوک و خرفت حاکم بر مثلا ابرقدرت دنیا، تا یک مزخرف نامربوط نگوید یا زمین نخورد، روزش شب نمی‌شود؟ الغرض، گرفتگی صدای رهبر عزیزتر از جان ـ که عمرش دراز و پرچمش همیشه بر فراز باد ـ عجیب نیست؛ بلکه این صافی صداهای ماست که عجیب است. آری؛ باید مجروح جهاد تبیین شد که اجرش از شهادت اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین اندازه می‌توانم در استقبال از این نوشته فاخر عرض کنم چه زیباسخنی که حکایت تماشاگریِ راز است و گرفتگی صدای رهبر معظم انقلاب را به زیبایی تماشا کرده و آن را گزارش داده. این کلمات، انعکاس دیدن حقیقت است در بوستان خداوند به عنوانِ راست‌ترین کلمات. هرچه در رابطه با این کلمات بگویم حجابی می‌شود نسبت به اشاراتی که این کلمات بدان حقایق اشاره دارد. آری! به گفته جناب آقای دعایی، «باید مجروح جهاد تبیین شد» که در این‌جا آنچه زخم برمی‌دارد حنجره است برای حضور در جان همه جوانان. باید بنگریم در جان جوانان‌مان چه می‌گذرد و سپس با آنها گفتگو کرد حتی با حنجره‌ای خسته. و این است آنچه در کلمات رهبر معظم انقلاب استشمام می‌شود و معلوم است که صدای هرکس که باشد می‌گیرد زیرا از دریا سخن‌گفتن آنهم برای جوانانی که جان‌های دریایی دارند، کار آسانی نیست. موفق باشید.

35264
متن پرسش

با درود فراوان! اعتقاد به علم ازلی خدا یا همان علم فعلی یا به عبارتی دیگر اعیان ثابته، جبر علمی آفرینش را درپی دارد. علمی که آنچنان جبری است که خیام هم در اینباره رباعی گفته است. جوابهایی که به خیام داده شده جز توجیه علم ازلی خدا نیست. چرا چون عقل بیطرف را قانع نمی‌کند. همین مدرنیته که این قدر جنابعالی بر سرش می‌کوبید، به من یاد میده که به اینچنین علم ازلی معتقد نباشم و از جبر حاصل از آن رها شوم و خودم سر نوشت خودم را در اختیار بگیرم. به نظرم خدایی که مدرنیته معرفی می‌کند و اینچنین به انسان ارزش قائل شده و صاحب اراده است باید ایمان داشت. اصلا چرا باید به این علم ازلی خدا اعتقاد داشت؟ چرا که از درون آن جبر بیرون می‌آید. پس باید به اینچنین علمی کافر بود. داستان های که از اخبار غیبی بزرگان دین است را باید رها کرد. چرا؟ چون همین جبر علم ازلی است. شما خدا را همانند انسان ها مد نظر دارید که باید مثلاً برنامه چند ساله داشته باشد تا جهان را اداره کند. و علم ازلی خدا همانند اینچنین برنامه ای است. امید است که به سوالاتی کامل جواب دهید و از پاسخهای تکراری و از قبل آماده جواب ندهید. امید است که دارای آزادی اندیشه باشید و ادای آزاد اندیشی نباشد. بدرود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً اگر سری به جزوه «جبر و اختیار» که روی سایت هست بزنید و سپس کتاب «انسان و سرنوشت» مرحوم شهید مطهری را مطالعه فرمایید متوجه عمق اندیشه ای خواهید شد که نظر به علم ازلی خداوند دارد همان علمی که حضرت علی (ع) در دعای «صباح» متذکر آنند و می‌فرماید: «وَعَلِمَ بِمَا كَانَ قَبْلَ أَنْ يَكُونَ.» خداوند به آنچه که هنوز محقق نشده است، در علم ازلی خود آگاه است. موفق باشید

35263
متن پرسش

سلام خداقوت: بنده در حیطه کار با نوجوان دارم کار می‌کنم میخوام یه سیر مطالعاتی از کتاب استاد طاهر زاده بهم معرفی کنید خیلی نیازمند هستم، هم روش کار با این سن، هم اعتقادی. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن شاءالله با کتاب «جوان و انتخاب» و «چه نیازی به نبی» شروع فرمایید و سپس با کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» ادامه دهید، نتیجه خواهید گرفت. موفق باشید

35262
متن پرسش

سلام علیکم: کسی که بخواهد خودش فلسفه ملاصدرا را بفهمد ودرجانش بنشیند باید چکار کند؟ فک نکنم با مدرک گرفتن در حوزه و دانشگاه بتوان در این حوزه حرکتی کرد! اصلا راه فهمیدن ملاصدرا چیست؟ لطفا سیر علمی و راههای دیگر والبته راه میانبر را بفرمائید. التماس دعا از شما استاد بزرگوار

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب صدرالمتألهین با کتابهای مهم و ارزشمند خود بخصوص «اسفار اربعه» اندیشه نورانی خود را به میان آورده‌اند و باید به کمک اساتید مربوطه به آن کتابها رجوع کرد. به عنوان مقدمه می‌توانید از کتاب «از برهان تا عرفان» که روی سایت هست همراه با شرح صوتی آن شروع فرمایید. موفق باشید

35261
متن پرسش

با سلام حضور استاد محترم: استاد ما بعضا در بعضی مذهبی ها روحیاتی می بینیم که باعث زدگی و فاصله گرفتن ما از آن ها می شود. مثلا کسانی که دائم دیگران را در حال ریا و عدم اخلاص می بینند، دائم به قضاوت هستند، تکان می خوری ریا می بینن، چپ و راست عدم صداقت را در دیگران می بینند. سوال اول: نمی دانم چرا این طور هستند. و سوال دوم: چون این افراد دائم با قضاوت هایشان باعث آزار و اذیت می شوند و قوه خیال ما را به خودشان مشغول می کنند، آیا فاصله گرفتن کار درستی هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! نباید فاصله گرفت ولی دوستانه باید متذکر شد که تا آنجا که ممکن است کار مؤمنین را باید حمل بر صحت کنیم و وجهی یا وجوهی را در اعمال افراد مدّ نظر قرار دهیم که حاکی از صدق نیّت آنها است. خدا رحمت کند مرحوم شهید بهشتی را که در این مورد چه اندازه موفق بودند. موفق باشید

35260
متن پرسش

سلام وقتتون بخیر: میخواستم بدونم، کار کردن در شرکتی که در حوزه‌ی فیلترینگ اینترنت ایران فعالیت دارد، چه میزان از لحاظ شرعی و اخلاقی صحیح هست؟ در نظر داشته باشید، که بحث فیلترینگ برخی مزایا را از جمله، تقویت امنیت ملی، کاهش استفاده‌ی مردم از رسانه‌های و فضاهای مجازی بیگانه، سوق دادن ملت به شبکه‌ی ملی اطلاعات و... به دنبال دارد. اما برخی معایب از جمله: مشکلات متعدد افراد متخصص برای انجام کارهای روزمره، نارضایتی بسیار بالای فکری و ذهنی طیف وسیعی از مردم در جریان استفاده از اینترنت و در نهایت گسترش استفاده از فیلترشکنها را به دنبال داشته است. برداشت شخصی بنده شبهه‌ناک بودن این عمل می‌باشد چه مثبت چه منفی، و گویی درگیر نشدن در چنین فضایی ارجح تر از ورود به این حوزه می‌باشد. با این حال ممنون میشوم نظر تخصصی خود را مطابق با نظر دین مبین اسلام در این مورد بفرمایید، که آیا ورود به چنین فضایی درست است، یا ایراد دارد و یا بهتر است به خاطر شبهاتی که وجود دارد، عطای چنین کاری را به لقایش بخشید. با تشکر از شما

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید وقتی دشمنان ما امیدوارند از طریق فضای مجازی افکار فاسد خود را القاء فرمایند ما چاره‌ای نداریم در چنین فضایی مواظب روح جوانان‌مان باشیم و نه‌تنها اشکال ندارد، بلکه در چنین فضایی لازم است تا آنجا که ممکن است فضای مجازی را سالم نگه داشت. موفق باشید

35258
متن پرسش

با سلام: من همانند بعضی از کاربران این سایت نیستم که همچون گوسفند هرچه بگویید، اطاعت کنم. این وحدت وجودی که شما از آن دفاع می‌کنید، آخرش نفی مخلوقات است. آخرش این مظاهر هستند یا نه؟ اگربگویید مظاهر وجود دارند که نتیجتا باید بساط وحدت تان را جمع کنید. اگر مظاهر وجود ندارند پس همه چیز می‌شود خدا. شما چند گونه پاسخ خواهید داد. یا پرسش را پخش نمی کنید یا توجیه می‌کنید یا جواب بی‌ربط می‌دهید. نتیجتا کاربرانی هستند که گوسفند وار شما را تایید می‌کنند و دسته دیگر که به حقیقت حرفهای من می‌رسند. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد پیشنهاد می‌شود کتاب «مبانی و اصول عرفان نظری» از استاد یزدان‌پناه را مطالعه فرمایید. امید است برایتان روشن شود که منظور از «وحدت وجود» چیست؟ و یا حدّاقل از به‌کاربردن چنین تعبیراتی برای افراد در همین دنیا پشیمان شوید!!! موفق باشید

35257
متن پرسش

موضوع: ذات انقلاب در تعارض قرار دادن اَدلــــه است شهید حاج قاسم سلیمانی: همان دختر کم حجاب دختر من است رهبر انقلاب: مسئله حجاب محدودیت شرعی و قانونی است و کشف حجاب حرام شرعی است اکنون تاریخ اسلام و هاکذا تاریخ انقلاب اسلامی ایران اقتضا دارد که در این برهه توسط مدعیان و علما و فیلسوفان.... اش. تا به عرصه نظر آمده و در تبین این تعارض ظاهری که توسط دو چهره بزرگوار و موثرش که در جایی فرمودند من و حاج قاسم در دنیا رفیق بودیم و خدا کند که در آخرت نیز رفیق باشیم. بیان کنند! شاید نظر معاندان این باشد که این دو چهره برای گذر از بحران مماشات می‌کنند و سیاست خرج می‌کنند. اما برای من و شما صداقت نورانی این چهره ها چنان جایگاهی دارد که مانع قبول این نظر است. این بزرگان در جایگاه استیصال حقایق نیستند تا مجبور به سیاست بازی از این قسم بشوند پس راز این تعارض‌ها کجاست؟ بد نیست اشاره به اولین دیدار ابن رشد پیر فلسفه با ابن عربی جوان و عارف که در فتوحات توسط ابن عربی بیان شده توجه کنیم «پدرم که از دوستان ابن رشد بود مرا به بهانه ای به دیدار او فرستاد هنگامی که به او رسیدم بسیار شاد شد و دست در گردنم انداخت و گفت {آری}؟؟ جواب دادم { بلی!} او از جوابم شادتر شد و و چون دلیل شادی اش را دیدم گفتم{نه‌} از این نه من سخت آشفته شد و چهره اش به انقباض گرایید!، بعد به من گفت «امر را در کشف و فیض الهی چگونه یافته ایی؟» آیا امر حق همان است که تفکر و نظر به ما عطا کرده است؟ در پاسخ گفتم (بلی _نه) در میان این بلی و نه روح از بدن پرواز می‌کند. در این حال ابن رشد لرزه به اندامش افتاد و گفت لاحول و لا قوة الا بالله. دلیل اش این بود که او چیزی که من بدان اشاره داشتم را دریافت! حال چه حکمتی میان بلی و نه نهفته است؟ چه حکمتی در تعارض سخن رهبر و حاج قاسم نهفته است؟ آیا این رفتارهای حکیمانه ما را به توجه در عمق این بلی و نه دعوت نمی‌کند؟ آیا دغدغه سالک رفع حجاب نورانی و ظلمانی نیست؟ چرا نباید عرصه بلی و نه به حجاب برای دختر دست پروده انقلاب که تحت تاثیر و بمب باران فضای مجازی است فراهم نشود؟ بناست این دختر در این بستر انقلاب به عرصه لایتناهی میان بلی _نه فرصت انتخاب یابد و الا که جهان غرب برای این بیچاره فضای انتخاب ندارد، دیکتاتوری پنهان! است آیا وقت آن نیست که به «نه به حجاب» این دختر پرورده انقلاب توجه شود؟ تا بلی و لزوم‌ اش آشکارش شود؟ آیا این موضع گیری جوانان نمایانگر پیروزی تئوری آزادی حقیقی انقلاب نیست؟ البته که است در میان این نه ها و بلی ها! آیا دختر جهان غرب اکنون از چنین آزادی برخوردار است؟ نه! او حق انتخاب ندارد و ولی دختر من حق انتخاب دارد به صدقه سری شهدا و رهبراش. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً همین‌طور است. نکاتی را مطرح می‌فرمایید که آنانی که بنای اندیشیدن دارند نمی‌توانند خود را نسبت به این امور در رابطه با حجاب بی‌تفاوت بدانند. نکاتی که هرکدام در جای خود، جایِ گفتگو دارد. همین اندازه می‌توان عرض کرد که بخواهیم و نخواهیم بشر جدید همه وجود خود را در درکِ آزادی‌اش معنا کرده و اتفاقاً آماده است در دل همین حضورِ آزادانه، فاخرترین انتخاب‌ها را داشته باشد تا مانند دختران اسیر در سکولاریته غرب، گرفتار سطحی‌ترین انتخاب که موجب نیست‌انگاری می‌گردد؛ نشوند. در مباحث «رابطه مردمی‌بودن نظام اسلامی و آزادی» تا حدّی این امر به میان آمد تا همچنان‌که می‌فرمایید بدانیم ما نیز در میان «آری و نه» قرار داریم. اگر باید دغدغه تعالی و تربیت دختران‌مان را داشته باشیم تا گرفتار فضای ظلمانی که غرب برای خود ایجاد کرده، نشویم؛ «آری » . ولی «نه». به این معنا که باید به انتخاب انسانیِ آن‌ها که تنها می‌توانند در درون خود، خود را بیابند، احترام گذارد و اتفاقاً ذات انقلاب اسلامی دقیقاً همین است. امری که حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در راستای هرچه مردمی بودن نظام اسلامی ، در جلسه‌ای که سال 58 با اعضای مجلس خبرگان داشتند.  در ضمن در معنای آزادی در بشر چدید خوب است به بحث «نظر به ظرفیت‌های بشرِ جدید و راه معنابخشی به آن در افق تمدن اسلامی» رجوع شود https://eitaa.com/matalebevijeh/13876موفق باشید 

  - حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» می‌فرمایند: من سفارش می کنم به آنهایی که خدای نخواسته یک آرایی دارند بر خلاف مسیر‏‎ ‎‏ملت، من سفارش می‌کنم به آنها، که طرحشان را و آرایشان را بگذارند برای یک وقت‏‎ ‎‏دیگری و یک وقتهای دیگری این کارها را بکنند، حالا وقت این نیست که آرائی که‏‎ ‎‏خلاف مسیر ملت است اظهار بکنند و حیثیت خودشان را در بین ملت از بین ببرند. من‏‎ ‎‏میل ندارم حیثیت آقایان از بین برود در بین ملت. اگر در این مجلس یک چیزهایی و‏‎ ‎‏یک حرفهایی زده بشود که برخلاف مسیر ملت است، اینها وجاهت خودشان را از بین‏ ملت می برند و خدای نخواسته بعدها برایشان خیلی نفع ندارد.‏
همان مسیری که ملت داشتند، همین چیزی که اگر می خواهید مطابق با میل خودتان‏‎ ‎‏دمکراسی عمل بکنید، دمکراسی این است که آراء اکثریت، و آن هم این طور اکثریت،‏‎ ‎‏معتبر است؛ اکثریت هر چه گفتند آرای ایشان معتبر است ولو به خلاف، به ضرر‏‎ ‎‏خودشان باشد. شما ولیّ آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست ما نمی خواهیم‏‎ ‎‏بکنیم. شما وکیل آنها هستید؛ ولیّ آنها نیستید. بر طبق آن طوری که خود ملت مسیرش‏‎ ‎‏هست.‏ شما هم خواهش می کنم از اشخاصی که ممکن است یک وقتی یک چیزی را طرح‏‎ ‎‏بکنند که این طرح برخلاف مسیر ملت است، طرحش نکنند از اوّل، لازم نیست، طرح هر‏‎ ‎‏مطلبی لازم نیست. لازم نیست هر مطلب صحیحی را اینجا گفتن. شما آن مسائلی که‏‎ ‎‏مربوط به وکالتتان هست و آن مسیری که ملت ما دارد، روی آن مسیر راه را بروید، ولو‏‎ ‎‏عقیده تان این است که این مسیری که ملت رفته خلاف صلاحش است. خوب، باشد.‏‎ ‎‏ملت می خواهد این طور بکند، به ما و شما چه کار دارد؟ خلاف صلاحش را می خواهد.‏‎ ‎‏ملت رأی داده؛ رأیی که داده متَّبع‏‎ است.‏
‏‏    ‏‏در همۀ دنیا رأی اکثریت، آن هم یک همچو اکثریتی، آن هم یک فریاد چند ماهه و‏‎ ‎‏چند سالۀ ملت، آن هم این مصیبتهایی که ملت ما در راه این مقصد کشیده اند، انصاف‏‎ ‎‏نیست که حالا شما بیایید یک مطلبی بگویید که برخلاف مسیر است. یعنی انصاف‏‎ ‎‏نیست، که نمی شود هم، پیش نمی رود. اگر چنانچه یک چیزی هم گفته بشود، پیش‏‎ ‎‏نمی رود؛ برای اینکه اولاً مخالف با وضع وکالت شما هست و شما وکیل نیستید از‏‎ ‎‏طرف ملت برای هر چیزی. و ثانیاً بر خلاف مصلحت مملکت است، برخلاف مصلحت‏‎ ‎‏ملت است؛ برخلاف مصلحت خود آقایان است.‏(صحيفه امام، ج‏9، ص: 304)

35256
متن پرسش

به نام خدا با عرض سلام و احترام: بنده معلم سوم دبستان هستم و دانش آموزی بسیار توانمند، مودب و باهوش دارم در حدی که از هر لحاظ، رتبه ی اول کلاس را کسب می کند، اما ویژگی ای دارد که موجب نگرانی بنده و به ویژه خانواده ی ایشان شده است؛ او به شدت کمال طلب است، تا جایی که تحمل شکست ندارد و اگر در امری شکست بخورد آن را به طور کامل کنار می گذارد و از طرفی می خواهد در هر چیز بهترین باشد و بهترین را داشته باشد، به طور مثال تنها یک دوست انتخاب کرده، دوستی که فردی بسیار مودب و مومن و به ظاهر کامل است و تمایل دوستی با دیگران را ندارد با اینکه دیگران او را دوست دارند. به گفته ی پدر ایشان، فردی در دوستانشان چنین شرایطی را داشته و طبق شکستی که در دوستی خورده، به دلیل اینکه دوستش فردی بسیار مذهبی بوده، دین و متعلقات آن را به طور کامل کنار گذاشته است. در حال حاضر این نگرانی وجود دارد که مبادا این کمال طلبی و ریسک ناپذیری خطری برای رشد او و دین او داشته باشد. علم بنده یارای تحلیل این موضوع و ارائه ی راهکار در این باب را نداشته لذا از شما خواهشمندیم ما را در این باره راهنمایی نمایید تا ان‌شاءالله وظیفه ی خود را در قبال این کودک انجام دهیم. با تشکر و التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است با این نوع دانش‌آموزان از معارف بلند معرفت نفسی سخن گفت تا در دل آن معارف، تواضع نیز پیش آید. پیشنهاد می‌شود کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» که روی سایت هست با ایشان در میان گذاشته شود. موفق باشید

35255
متن پرسش

سلام خدمت استاد عزیز: مرا در فضای مرسوم علوم انسانیِ این فرهنگ، سخن گفتن دشوار است؛ زیرا منِ نوعی آنچنان بدون آنکه دیدگاهی از پیش تعیین‌شده داشته باشم، به دنبال حقیقت هستم که در هیچ سنتی آرام و قرار ندارم. چونان کودکی بدون ترس از چرایی مسائل سوال می پرسم، بدون آنکه وابستگی های دیگر برایم اهمیت داشته باشد. در فضای علوم انسانی و نخبگانی ما، هر کس حقیقت مطلقی را پذیرفته و این پذیرش واسطه ای شده است میان او و طالب حقیقی علم بودن؛ بنابراین به نحوی می شود که نگاهش به علوم انسانی هیچ تفاوتی با نگاه یک مهندس عملگرا به طبیعت ندارد؛ اکنون که دانشجو هستم و در یکی از بهترین دانشگاه های این کشور درس میخوانم، هیچکس را نیافتم که رابطه ای بی واسطه با علم برقرار کند، چه آنکه دنبال علم هستند برای هدفی دیگر و مشخص، بدین معنا پرسشی حقیقی هم ندارند، که آن پرسش، روح و روانشان را ویران کرده باشد، و این چنین پرسشی آنها را سرگردان وادی علم و حقیقت کند؛ زیرا از قبل به پرسش ها پاسخ گفته اند. «در علوم انسانی، به مفاهیمی چون خداوند، ایمان، عشق و... می اندیشند؛ اما به راستی چرا نمی‌گویند خداوند را می‌خواهند، ایمان را می خواهند، و عشق را... و چرا چون من که از همه‌ی این حرف های این چنین مرده بیزار است، و هیچ یک از آنها را در وجودش به طور کامل احساس نمی‌کند، نگران و پریشان نیستند و لااقل نمی‌توانند سکوت کنند؟» هر چند که از قبل در وادی هدف های پیشینی شان، برای ورود به این عرصه به این سوالها پاسخ داده اند، اما طالب حقیقت بودنشان از سر آن است که دستشان برای مواجهه با سنت ها و فرهنگ های دیگر، خالی نباشد؛ سنت ها و فرهنگ ها نمایندگان حقیقت بر روی زمین اند که به ما انسان ها به ارث رسیده اند، من نیز این مفاهیم را قبول دارم، اما چه می شود که این همه که باید ما را به حقیقت برساند، پیش از هر چیز ما را از انسانیت دور می کند، بهتر از من فردریش هولدرلین در کتاب گوشه نشین یونان می گوید: «حرفی است تند، اما با این حال می گویمش، چرا که حقیقت دارد: ملتی از هم پاشیده تر از ملت آلمان به تصور من درنمی آید. تو پیشه ور می بینی، ولی انسان نه، اندیشمند، اما انسان نه، آقا و بنده می بینی. و پیر و جوان هم، اما انسان هیچ- آیا این همه شباهتی به آن میدان جنگ ندارد که در آن دست و پا و همه ی اندام ها تکه‌تکه از هم جدا افتاده اند و در همان حال خونِ ریخته‌ی جان در خاک فرو می‌رود؟ خواهی گفت در این جا هرکس سرش به کار خودش بند است. من هم همین را می‌گویم. ولی کار را که باید با دل و جان انجام داد. و لازم نیست هر نیرویی را در وجودمان خفه کنیم حالا اگر که این نیرو، قضا را، با عنوان و مقام شریف ما هماهنگی نداشت. هیچ لازم نیست. هیچ لازم نیست با این ترس حقیرانه، از سر ریایی خرده‌بین، فقط همانی باشیم که عنوان ماست. بلکه جا دارد سختگیرانه و عاشقانه آن چیزی باشیم که هستیم، به این شکل در کار و کنش ما روحی خواهد بود. و اگر که به راه پیشه و رشته‌ای رانده شده‌ایم که دم و بازدم را از روحمان می‌گیرد، چنین پیشه ای را بی‌کم‌ترین اعتنا دور بیندازیم و شخم زدن یاد بگیریم! ولی آلمانی های تو خوش‌تر دارند به آن ضروری‌ترین کار بسنده کنند، برای همین هم در کارهاشان سرهم‌بندیِ بسیار زیاد می بینی و به جایش کار بی‌غش و به راستی شوق‌انگیز کم. طبیعی است، می‌شد این ضعف ها را نادیده گرفت اگر که این آدم‌ها بی‌هیچ چاره و تدبیری در قبال هر آنچه زندگی زیباست، بی‌احساس نبودند و نفرین ناطبیعتِ متروکِ خدا همه‌جا بر سر چنین ملتی سنگینی نمی‌کرد.» این چنین است که در فضای علوم انسانی ما که بی شباهت به پادگانی نطامی نیست، هیچ آفرینشی عرصه ی وجود ندارد، و غالبا به تکرار اندیشه های دیگران می پردازند، به نظرم یکی از دلایل اینچنین نگاهی بر می‌گردد به جایی که مفهوم تاریخ در فلسفه اوج گرفت، هرچند به لحاظ نظری بسیار با این مفهوم در فلسفه همراهم، اما گمان می‌کنم، تفسیری که از آن در جامعه ما وجود دارد، یا آنکه اشتباه است و یا آنکه بی تاریخ. زیرا با همه ی واسطه ی تاریخی همه ی این افرادی که تا کنون به نقد آنها پرداختم این چنین است که تاریخ به شکلی افراطی مقدم بر خود قرار داده اند و این چنین مطیع مفاهیم هستی شناسی شدن، نتیجه ای جز دوری از انسانیت و آفرینش ندارد. «من در مواجهه با جامعه ی نخبگانی، چونان نیازمندی که دست طلب دراز می کند اما امیدی به یاری ندارد، فریاد کمک سر می دهم: ای اندیشمندان مسلمان و ای پدران معنوی من! به داد من برسید و مرا یاری دهید، اما هم‌هنگام نگذارید که این فرزند، خود را فریب دهد! من مرد میدانی در علوم انسانی ندیده بودم که اگر دکارت خواند و حرف او را تصدیق کرد و گواه داد که گویی حق با اوست، چونان کودکی سر به هوا فارغ از دیگر تعلقات پا در میدان بگذارد و خود هم به مانند دکارت به همه چیز شک کند... چه باک، اگر دکارت با این کار در آن فرهنگ به آن نتایج رسید، و تو با این فرهنگ (که اگر قدرتمند باشد دوام خواهد آورد، و با این کار از پای در نخواهد آمد) طلوعی دوباره خواهی کرد، طلوعی با شکوه تر.»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه خوب از حقیقت گمشده گفتی!! زیرا به نام حقیقت، به دنبال چیزی می‌باشند که خود ساخته‌اند و از دیروزشان معلوم بود که فردای‌شان فردایِ سرگردانی است. و این فریادی است که سخت بدان محتاجیم. سال‌ها پیش از آن‌گاهی عرض شد که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود. گمان کردند سخنِ نابهنگام گفته شده. امروز نیز عرض می‌شود که باید از رازِ نیست‌انگاریِ این دوران سخن گفته شود، هرچند گویا گمان می‌کنند سخنی است زودهنگام. به خوبی متوجه شده‌اید باید در آینه‌ سنت‌های جاری در ملت‌ها متوجه روحی شد که راز قوام آن‌ها بوده است و زندگی را در امروزمان گوشزد می‌کند، برعکسِ جهان مرده دنیای مدرن که چه اندازه بی‌روح است و آدمیان در آن همانند رُباط‌ها ادای احترام و عاطفه نسبت به همدیگر در می‌آورند ولی بوسه‌های‌شان به یکدیگر مانند بوسه‌های رُباطی است که دیواری را می‌بوسد و نمی‌دانند این به جهت آن است که حقیقتی را که در دلِ انسانیت انسان‌ها نهفته است، گم کرده‌اند. حرف در این مورد بسی بسیار است و هرچه از آن بگویی، تکه‌ای از آنچه چهل‌تکه است را گفته‌ای. پیشنهاد می‌شود چند تکه‌ای از تکه‌های «گفتگو از حقیقت» را در دو جلسه اخیر «انقلاب اسلامی، انتظار، وارستگی» https://eitaa.com/soha_sima/2410 و https://eitaa.com/soha_sima/ دنبال کنید. و باز در این سرگردانی با عزمی راسخ باید کار را دنبال کرد زیرا افق، روشن است. موفق باشید.

35254
متن پرسش

سلام آقای استاد طاهرزاده عزیز: خدا هم خدای قدیم!!!! نمیدونم این عرشش چرا از این آه های مظلوم دیگه نمیلرزه؟؟؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا، همان خداست و عرش او هم همان عرشی است که با آه مظلوم می‌لرزد و با لرزش آن عرش، نسبت تدبیر الهی در امور مردمان که نگران آه مظلوم نیستند؛ تغییر می‌کند. آیا افسردگی‌های اهل دنیا و رانت‌خواران را نمی‌یابید که چگونه خداوند به جای تدبیر عرشی‌اش آن‌ها را به خود واگذاشته؟!! «فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ». موفق باشید

35253
متن پرسش

سلام استاد: سوالی داشتم محضرتون: چرا در سوره ال عمران کلمه بکه بکار رفته و نامهای دیکر مکه گفته نشده آیا کلمه بکه ربطی به اعجاز قرآن و مضرب ۱۹ داره؟ و اینکه تفسیری برای مضرب ۱۹ در قرآن و چراییش هست؟ ممنون از شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین اندازه می‌دانم اینکه فرمود: «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ» خواست، ما را متوجه بنیان مبارکی بکند که محل رجوع انسان‌های فراوانی است به اعتبار آن‌که مطلوب جان خود را در بیت اللّه می‌یابند و از این جهت: بك در لغت به معنى ازدحام است، زمين كعبه و اطراف آن بواسطه ازدحام مردم بكه ناميده شده. حال آیا رابطه‌ای با مضرب ۱۹ دارد یا نه؟ امری است که باید تحقیق شود. موفق باشید

35251
متن پرسش

سلام علیکم وعرض ادب خدمت استاد گرامی: ببخشید سوالی ذهن من را مشغول کرده اگر قبول زحمت بفرمایید و بنده را راهنمایی بفرمایید ممنون میشم. استاد در نظر بنده امام خمینی (ره) مظهر قدرت هستند چون اتقلاب بزرگی را ایجاد کردند. استاد آیا این قدرت فقط مختص فردی مثل امام بوده یا نه ما هم می‌توانیم در زمان کنونی دارای چنین قدرتی بشویم؟ اگر جواب مثبت هست چه سیر مطالعاتی باید داشته باشیم و چه تمریناتی انجام دهیم؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! می‌توان گفت حضرت امام خمینی نماد قدرت الهی در این زمانه جهت احیای انسان و نفی استکبار بودند و در دل تاریخ توحیدی که آن مرد بزرگ بوجود آوردند، هر قدمی که برداریم حکایت ادامه همان قدرت است مانند آنچه حاج قاسم سلیمانی انجام دادند. ما نیز باید بنگریم که برایمان در شرایطی که هستیم در بستر انقلاب اسلامی ذیل ولایت فقیه چه پیش می‌آید همان کار در عمل، نماد قدرت ما در بستر توحیدی خواهد بود مانند همین صبر و استقامتی که مردممان در مقابل تحریم‌های استکبار انجام می‌دهند و به شرف صبرِ صابران می‌رسند. کسانی ضرر می‌کنند که با عدم صبر و استقامت خود در این شرایط، از قدرت الهی خود غفلت می‌کنند. موفق باشید

35249
متن پرسش

سلام علیکم: بنده طلبه درس خارج هستم که در زمینه ترجمه نیز فعالیت دارم. بحمدلله فرصتی برایم پیش آمده و دوست داشتم در زمینه ترجمه آثار استاد به زبان انگلیسی کاری انجام دهم. می خواستم ببینم آیا مطالب سایت و کانال و غیره به زبان انگلیسی هم ارایه می شود یا خیر؟ و سوال دوم هم اینکه آیا آثار استاد مثل آشتی با خدا و غیره تاکنون به زبان انگلیسی ترجمه شده است. بنده قبلا کتابی را ترجمه کرده ام و در سایت اینترنت آرشیو نشر داده ام. در صورتی که لب المیزان موافق باشد بنده در خدمتم و برای اینکار هیچ هزینه ای هم نمی خواهم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ترجمه کتاب «آشتی با خدا» در دست اقدام است. نظر جنابعالی به دست اندرکاران مربوطه ارسال می‌شود تا اعلان نظر فرمایند. موفق باشید

35248
متن پرسش

با سلام و احترام: با توجه به محدودیت منابع پژوهش و اهمیت سوال زیر لطفا در صورت امکان بفرمایید: در آیه شریفه: «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‌ شاكِلَتِهِ» این شاکله با توجه به دانش نفس شناسی دقیقا چیست؟ آیا چیزی در روح انسان است؟ آیا همان جوهر مادی است؟ اصلا ساختار آن مجرد است یا مادی است؟ نیت در بیان روایاتی که این شاکله را به نیت معنا کرده اند چه تفاوتی با فهم رایج ما از نیت و نیز نیت در فقه اصغر دارد؟ با توجه به منحصر به فرد بودن شاکله در هر فرد چه راه هایی برای شناخت شاکله افراد وجود دارد؟ شاکله انسان از چه چیزهایی متاثر می شود و چه عواملی در شکل گیری آن اثرگذار است؟ شیطان چگونه در شاکله انسان اثر می گذارد و چگونه می توان این نفوذ را محدود کرد؟ اگر همه اعمال انسان توسط شاکله او مدیریت می شود چگونه می توانیم شاکله خود را شکل دهیم تا اعمال ما الهی شود؟ امیدوارم توضیحات جنابعالی راهگشای مسیر این تحقیق باشد. با تشکر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر علامه طباطبایی خوب است نظر کنید که می‌فرمایند عمل انسان هرچه باشد مناسب با اخلاق آدمی است یعنی از «کوزه همان برون تراود که در اوست». و «شاکله» نسبت به عمل انسان، نظیر روحِ جاری در بدن است که بدن با اعضاء و اعمال خود آن را مجسم نموده و معنویاتِ روح را نشان می‌دهد. لذا بُنیه انسانی و صفات درونی او در اعمالش اثر دارد اما تنها به نحو اقتضاء و نه به نحو علت تامّه، یعنی خُلق و خوی هرکس او را مجبور نمی‌کند که حتماً فقط اعمال مناسب آن خُلق و خوی را انجام دهد و ترک آن برای او محال باشد هرچند که ترک عمل، مناسب با اخلاق در پاره‌ای از موارد در غایت دشواری است وگرنه دعوت به فطرت معنا نداشت و عملاً منجر به جبر می‌شد. با توجه به این امر علامه طباطبایی می‌فرمایند در این‌جا شاکله، همان بُنیه اولیه‌ای است قبل از آن که دست تربیت بر سر انسان قرار گیرد و استعدادهای نهفته او را به مرحله بروز برساند و چون این انسانِ رشد یافته را در عالم طبیعت به حال خود واگذارند. با توجه به آیه: «وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَئُوسًا» و مأیوس می‌گردد و چنانچه او را تربیت کنند و راه را به او نشان دهند از این مراحل ضعف عبور نموده و به مقام عزّ انسانیت می‌رسد و انسان گرچه به ظاهر، همان انسان مأیوس و کفور است لیکن در نهاد او دریایی از نور حقیقت موج می‌زند که آنها نیز از سرشت او خارج نیست منتها با ریاضت ظهور می‌کند و حضرت صادق «علیه‌السلام» در رابطه با این آیه فرمودند: «اصلاً نیت، عمل است». این است نگاه علامه طباطبایی به آیه مذکور که به نظر می‌آید نکات دقیقی را مدّ نظر خواننده آورده‌اند. موفق باشید  

35246
متن پرسش

با سلام: آیا می‌شود که در یک زمان ما چند انسان داشته باشیم که هر کدام مظهر اسم جامع الله باشند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معنا ندارد، زیرا به گفته صدرالمتألهین «النفس فی وحدته کل القوی» یعنی در عین آنکه نفس، همواره یک نفس است حامل و شامل قوای متکثر می‌باشد. موفق باشید

35245
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد: ببینید استاد خداوند می‌فرمایند که من هرکس که توبه کند گناهانی که در گذشته انجام شده را نادیده گرفتم و او را مورد رحمت قرار داده ام در صورتی که ایمان واقعی آورده باشد خوب پس بهشتی هم به حساب میاد ان شاءلله، ولی خوب فرقش با کسی که چندین سال به ظاهر خدا را ستایش کرده و از زمانی که مسلمان شده است یعنی منظور با احکام آشنا شده و قوانین و حد و حدودی را رعایت کرده چیه؟! خداوند بهشت را حالا به اصطلاح هفت طبقه ایی آفریده نسبت به درجه هر کس، خوب این درست حالا آیا امکانش هست این آقایی که توبه کرده و ایمان واقعی آورده از فردی که سال ها به اون احکام عمل کرده، درجه اش بالاتر باشه (ببینید نمیخوام بگم قطعا، میخوام بگم آیا ممکن نیست همچنین اتفاقی بیوفته و نمی‌شود از ظاهر کارها برای افراد در آخرت جایگاه مشخص کنیم) حالا نمی‌دونم این مثال درسته یا نه؛ اون موقعی که امام حسین (ع) از میان انگشتان خود حقایقی را به یاران خود نشان دادند ولی همان ها او را در جنگ یاری ندادند و چه بسا سال های سالیان عبادت کردند ولی حر در آخر کار توبه کرد این یعنی ممکن نیست باز هم حر جایگاه بالاتری داشته باشد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که از رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» داریم: «من تاب لذنب کمن لا ذنب له» هر آن‌کس که از گناهی توبه کند در آن حدّ است که گویا آن گناه را انجام نداده است. پس از این جهت با توبه، گناهان مانع حضور انسان ذیل رحمت او نخواهند بود. حال بستگی دارد که انسانِ تائب در مسیر سیر إلی الله چه اندازه همت به خرج دهد تا مصداق «إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ» باشد که تنها سیئات او با توبه برطرف می‌شود و یا مصداق «إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ  وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا» باشد که حتی به جهت همت بلندش، گناهان او به حسنات تبدیل می‌شود و این مصداق همان جناب حرّ است. موفق باشید

35244
متن پرسش

سلام علیکم: استاد بنده از نوجوانی در محیط های مذهبی بزرگ شدم. اما الان در سن ۲۱ سالگی هدف جزئی برای خودم ندارم. دائم نسبت به آینده خودم ترس دارم. عده ای پیشنهاد دادند نظام فکری بسازم اما نمی‌دانم از کجا باید شروع کنم و مباحث عمیق بنیادین را پیگیر باشم. لطفا بنده رو راهنمایی بفرمایید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد می‌شود با سیر مطالعاتی که در سایت مطرح است، جلو بروید. ان شاءالله نتیجه خواهید گرفت. موفق باشید

35243
متن پرسش

با سلام: آیا می‌توان قاعده «بسیط الحقیقه کل الشیاء و لیس بشی منها» را در مورد نفس و قوایش پیاده کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جهت که بسیط الحقیقه به عنوان کلِ اشیاء مطرح است می‌توان گفت مصداق آن خداوند باشد. موفق باشید

35242
متن پرسش

با سلام: شما در ده نکته در معرفت نفس می‌فرمایید که: هر موجود مجرد یک حضور و یک ظهور دارد. این اصل بالا را از کجا آورده اید؟ آیا اصل فلسفی است و یا مبنایی دیگر؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به عرایضی که در میاحث «ده نکته» عرض شد هرکس خودش باید در نزد خودش به این نکات برسد. موفق باشید

نمایش چاپی