بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
33040

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: بنده ۱۳سالمه و به خاطر مسائلی دو بار خودکشی ناموفق داشتم. با اینکه از آخرت می‌ترسم ولی با این حال خیلی وسوسه میشم که دوباره این کارو انجام بدم. تمام ترسم اینکه نتوانم جلوی خودم رو بگیرم و مورد بعد بحث شهوت و میل جنسی هست که با این سن در من به وجود اومده و درحال بیشتر شدن است چه کنم که بر گناهانم غلبه کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه ابعاد معرفتی خود را از یک طرف و اراده خود را از طرف دیگر تقویت کنید إن شاء الله از این معضلات عبور خواهید کرد. در مورد اول کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و کتاب «آشتی با خدا» را که هر دوی آنها روی سایت هست پیشنهاد می‌شود و در مورد دوم ورزش کردن و پیاده روی و حضور با رفقای ایمانی در مسجد. موفق باشید

32993

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: نظرتون رو درباره این مطلب می خواستم. سيلى زدن موسى به ملك الموت شيخين در صحيحشان با اسناد خود به ابو هريره روايت نموده‌اند كه گفت: ملك الموت براى قبض جان موسى عليه السلام بيامد و به وى گفت: أجِبْ رَبَّكَ! «دعوت پروردگارت را اجابت كن!» ابو هريره گفت: موسى يك سيلى به چهرۀ ملك الموت چنان بنواخت تا چشمش از كاسه بيرون پريد. ملك الموت به سوى خداوند تعالى بازگشت و گفت: تو مرا فرستادى به سوى بنده‌ات كه ميل به مردن ندارد و چشم مرا از حدقه بيرون كرده است! ابو هريره گفت: خداوند چشم ملك الموت را برگردانيد و به او گفت: برگرد به نزد بندۀ من و به او بگو: زندگى را مى‌خواهى؟! اگر زندگى را مى‌خواهى دستت را بر پشت گاو نر بگذار، آن مقدار از موهاى بدن او كه در زير دستت پنهان شده است به تعداد هر موئى يك سال عمر خواهى نمود - تا آخر حديث و احمد حنبل اين حديث را در «مسندش» از ابو هريره تخريج نموده است. و در آن اين طور وارد است كه: عادت و دأب ملك الموت اين گونه بود كه براى قبض روح مردم به طور آشكارا مى‌آمد. پس نزد موسى آمد و وى به او سيلى زد و چشمش بيرون آمد. تا آخر حديث

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان تعجب می‌کند که کسی با معارف عالیه قرآن آشنا باشد و این تخیّلات را به مردم تحویل دهد و بیچاره مردمی که با این حرف‌ها بخواهند دین اسلام را چنین بپندارند و بپذیرند!!! اساساً مگر ملک‌الموت جز همان اسمِ قابض حضرت ربّ العالمین است؟ که به تعبیر قرآن در توصیف جایگاه ملک‌الموت خداوند به رسولش می‌فرماید: «قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ» (سجده/۱۱) بگو: «فرشته مرگى كه بر شما گمارده شده، جانتان را مى‌ستاند، آنگاه به سوى پروردگارتان بازگردانيده مى‌شويد. موفق باشید

32710

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: استاد خیلی وقته این مطلب در ذهنم است که خدا را چگونه بشناسیم، صفات خدا را، از کتاب؟ از چی؟ مثلا خیلی وقته این سوال رو دارم اگه خدا مهربانه پس چرا این همه از عذاب تو قرآن میگه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر با کتاب «عدل الهی» مرحوم شهید مطهری شروع کنید، إن‌شاءالله نه‌تنها جواب سؤال‌های خود را می‌یابید حتی نسبت به این نوع مباحث قدرت تفکر نیز پیدا می‌کنید. در این مورد به کتاب «آشتی با خدا» که روی سایت هست نیز می‌توانید رجوع بفرمایید. آیات مورد بحث خبر از آن می دهد که نتیجه آن اعمال آن نوع از عذاب ها است نه آنکه خداوند تصمیم گرفته آن عذاب ها را به وجود آورد. موفق باشید

31849

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: وقت بخیر. در کلیپی از علامه حسن زاده (ره) نقل شد ایشان شهدا را بالاتر از اولیاالله می‌دانستند، می‌فرمایید این به چه معناست، و دقیقا منظور از اولیا در این بیان چیست؟ و اینکه این چگونه رخ داد؟ به لحاظ تاریخی برای ما هم امکان عشق بازی با حضرت حق تا آنجایی که دیگر بالاتر نیست وجود دارد؟ چون جایی علی الظاهر فرمودید اون امکان برای ما کمرنگ شده و می‌توانیم با راستی و دوستی نهایتا انسان های خوبی باشیم. ممنونم

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل بر آن است که حضرت استاد، شهدا را اولیای الهی می‌دانند یعنی کسانی که ذیل ولایت الهی به میان آمده‌اند و عمل می‌کنند و اگر گفته شده باشد هم که آن‌ها بالاتر از اولیای الهی هستند؛ شاید منظورشان عرفای معمول باشد که خود آن‌ها نیز خود را فقیر إلی الله می‌دانند. موفق باشید

31816

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

به نام خدا: من یک دانش آموز پایه یازدهم هستم که خانواده‌ام اهل دین نیستند و با دینداری من هم مشکل دارند. علائقم نسبت به علم حقوق خیلی زیاد بود ولی تنها علمی که باعث کمال انسان می‌شود علوم دینی است و از جایی که نمی‌خواهم فردی عادی در دین باشم می‌خواهم در راه خدا و هر خدماتی که بیشتر به مردم عرضه کنم در حوزه علمیه تحصیل کنم نظر شما در این باره چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به علاقه و استعدادتان دارد . راه با برکتی است و زندگی را به صورتی ارزشمند معنا می بخشد. موفق باشید

31687

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما استاد گرانقدر با توجه به سؤال 31662 و پاسخ جنابعالی: ما نباید دولت سیزدهم را مورد انتقاد قرار دهیم؟! آیا این درست است که به بهانه اعتماد به جناب آقای رئیسی مقابل کج روی ها سکوت کنیم؟! با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آموزه‌های دینی به ما فرموده‌اند تا آن‌جا که ممکن است به افراد اعتماد کنید مگر آن‌که عکس آن ثابت شود. موفق باشید

31272

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: بنده تازه با این کانال آشنا شده ام و ممنون می شوم سوالم را پاسخ بفرمایید در رابطه با اینکه چرا باید برای موجود شدنمان طبق روایات سپاسگزارم باشیم. ۱. وقتی نبودیم بنابراین بود و نبودمان فرقی نمی کرد. ۲. اگر الان بما وجود عطا شده مگر قبلا کجا بودیم که حالا باید از وضعیت خودمان سپاسگزار باشیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «آشتی با خدا» که روی سایت هست نکاتی در این رابطه می‌یابید. به این معنا که بودنِ ما یعنی نسبتی با خدا داشتن، خدایی که عین کمال است و پاسداشتِ این بودن از طریق عبودیت، یعنی به منبع کمال مطلق متصل بودن و چنین بودنی را تجربه کردن و با آن به‌سربردن. موفق باشید

31181
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت! یک جایی می فرمایید که تفکر تاریخی است، انسان تاریخی است، وجود یعنی حضور در مراحل تاریخ و... بعد می گویید که منظورتون از تاریخ هیستوری نیست! پس، تعریفتون از این «تاریخ» چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که قرآن می فرماید: «کل یومٍ هو فی شأن» حضرت حق در هر زمان و زمانه ای با شأنی از شئون انوار و اسمای الهی اش مطابق ظرفیت جهان و انسان ظهور می کند و تاریخ، همان مراحل مختلف ظهور شئونات الهی است و این غیر از تاریخ به معنای داستانهایی است که چه کسی رفت و چه کسی آمد. به همین جهت خداوند به پیامبر خود می فرماید: «وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ» ای پیامبر آنها را متذکر روزگارانی قرار بده که محل ظهور اراده الهی می باشند. موفق باشید.

31167

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: امروز به لطف الهی کتاب سر الصلاه امام خمینی استاد ما این کتاب را شروع به تدریس نمودند. بین پرسش های کاربران هم پیشنهاد کار کردن این کتاب را دیدم. اگر این اتفاق بیافتد، ما از مباحث زیبا و روان شما همانند همیشه بهره خواهیم برد. ان‌شاء الله که روزی محقق شود.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا را باید شکر کرد به اعتبار آنکه به قلب آن سالک واصل یعنی حضرت روح الله مطالب کتاب فوق را القا فرمود به امید آنکه رهروان راه حقیقت در ظلمات آخرالزمان دست خالی نباشند. موفق باشید

30774

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: آقای طاهرزاده جمله ای رو نوشتن ظاهرا اراده کردن که از ذوات مقدسه اهل البیت سلام الله علیهم هست؛ به این عبارت که «الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق» این جمله اگر حدیث هست در کدام منبع ذکر شده؟ در منابع اهلبیت یا اهل بدعت؟ این حدیث از مشهورات جماعت صوفیه نیست؟ چطور اجازه میده استاد بخوننش؟ چطور به خودش اجازه میده کرسی داشته باشه و روح جوانان رو دست بگیرن و در صدد تربیت و تعلیم در بیان؟ امان از حب نفس و شهوت و شهرت و ریاست طلبی!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این جمله به عنوان جمله‌ای که می‌توان روی آن فکر کرد، بیشتر مطرح است. نه آن‌که بحث در استناد آن به پیامبر و یا ائمه «علیهم‌السلام» باشد به همین جهت در جواب سوال 30739 عرض شد به این فکر کنید که به ما فرموده‌اند: «الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق» و نامی از امامان برده نشده. موفق باشید

30523

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت شما: اگر بخواهیم کتاب شرح کتاب گلشن راز را مطالعه کنیم شما کدام شرح فارسی آن را مناسب می دانید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: غیر از شرح لاهیجی، شرح دیگری را سراغ ندارم. شرح جناب لاهیجی در جای خود شرح مفیدی است. موفق باشید

30286
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی: ۱. آیا در بهشت هم ترفیع درجه داریم یا بعد از سپری کردن صراط هرکس وارد بهشت شد در همان مقامی که هست میمونه؟ ۲. آیا فرد در هر درجه ای از بهشت باشه به اون راضیه یا اینکه به مقامات بالاتر حسرت میخوره؟ ۳. اینکه در شرح حال غسل دادن حضرت زهرا توسط حضرت علی می‌شنویم که می‌گویند حضرت را از زیر لباس غسل دادن به چه دلیل هست؟ آیا بحث احترام به حضرت هست یا اینکه می‌گویند بعد از فوت همسر، مردش بر اونا محرم میشه؟ اساسا دلیل اینکه یک عمر با یک فرد با تمام عشق و علاقه زندگی کردی و پس از مرگ نامحرم بشی چی میتونه باشه؟ از شما سپاسگزارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به ما فرموده‌اند «الیوم، یومُ العمل و غداً یوم الحساب» بنابراین در بهشت، ترفیع درجه نداریم، ولی رفع حجاب، آری. ۲. در روایت داریم شرایطی برای اهل بهشت فراهم می‌کنند که او حسرتی نسبت به آنچه نیافته است، نداشته باشد. ۳. چیز خاصی در این مورد به نظر بنده نمی‌رسد. موفق باشید

30252

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در روایات آمده که زنا موجب عوارض های خاصی مثل فقر، از بین رفتن آبرو و نورانیت وجه و... میشه؟ آیا این اثرات تکوینا شکل می گیره؟ آیا بعد از توبه این اثرات که معلول گناه بوده از بین میره؟ آیا از بین رفتنش هم تکوینی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آن عوارض، اموری است تکوینی و با توبه خود به خود جایگاه انسان تغییر می‌کند و در معرض آن مشکلات نخواهد بود. موفق باشید

29983

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب: خانم بنده خیلی علاقه به مطالعه در خصوص آخرالزمان دارند، و در این زمینه به پیج های اینستاگرام هم سر میزنن، تازگی درخصوص موارد کیهانی و اخترشناسی از افرادی شاید مسلمان نباشند مطالعه می‌کند و تحت تاثیر واقع شده، مثلا اینکه ما الان داریم وارد عصر آکواریووس میشیم و این اتفاقا میفته. بنده در این خصوص اطلاعاتی ندارم، و با توجه به جذابیت این موارد ولی ترجیح میدم در زمینه معرفت دینی، به خصوص اصول دین مطالعه و تحقیق داشته باشم. به خانم گفتم این موارد قطعی نیست و ارجاع دادم به جلد دوم رساله حضرت آقا که این موارد (نجوم، کهانت و...)، این بحث های فقهی را دارد. خواهشمند است در این خصوص راهنمایی بفرمایید. با تشکر و سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. این نظریه‌های شبهه علمی بیشتر ریشه در توهّم دارد. در موضوع آخرالزمان و انتظار فرج باید به متون مقدس دینی رجوع داشت. برای ابتدای امر، مطالعه‌ی کتاب «بصیرت و انتظار فرج» که روی سایت هست، پیشنهاد می‌شود. موفق باشید

28877

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: در مورد کیفیت ارتباط و تاثیرگزاری غذا بر روح انسان لطف کنید توضیح دهید، غذایی که تغذیه جسم است چطور بر روح اثر می‌گذارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوعات، مواردی نیست که بنده بتوانم نظر بدهم. موفق باشید

28609

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: جایگاه ملی گرایی در نظام توحیدی که قرار است سراسر عالم را فراگیرد کجاست؟ چرا رهبر انقلاب چند بار از سردار سلیمانی بجای «اقتدار اسلام» از واژه «اقتدار ملی» یاد می‌کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معنای ملّت که در این نوع جملات به‌کار می‌رود غیر از ملّی‌گرایی است به همان معنی است که در قرآن تحت عنوان «ملت ابراهیم» مطرح است که آن عبارت است از هویت دینی دینیِ یک جامعه. موفق باشید

27356
متن پرسش
سلام علیکم: و... آتشی بر جان است که شعله های آن از سرزمین آشنایی با حق تا صحرای ظلمت گونه دنیا وسعت یافته و سراپای هستی را در عمق وجود صدا می زند. از پیله های خواسته های خود خسته و بسوی ساحل انس با حق موج سوار امیدوارانه به افق می نگرد. دستی به عقل (فلسفه، کلام و...) و دلی به قرآن عشق، نهج البلاغه و زبانی در پی گفت عاشقانه (ادعیه اهل البیت (ع)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها برای تو این غزل را دارم که مولوی برای شمس از عمق جانش به ظهور آورده است. موفق باشید

خوش خرامان مي روي اي جان جان بي من مرو

اي حيات دوستان در بوستان بي من مرو

اي فلک بي من مگرد و اي قمر بي من متاب

اي زمين بي من مروي و اي زمان بي من مرو

اين جهان با تو خوش است و آن جهان با تو خوش است

اين جهان بي من مباش و آن جهان بي من مرو

اي عيان بي من مدان و اي زبان بي من مخوان

اي نظر بي من مبين و اي روان بي من مرو

شب ز نور ماه روي خويش را بيند سپيد

من شبم تو ماه من بر آسمان بي من مرو

خار ايمن گشت ز آتش در پناه لطف گل

تو گلي من خار تو در گلستان بي من مرو

در خم چوگانت مي تازم چو چشمت با من است

همچنين در من نگر بي من مران بي من مرو

چون حريف شاه باشي اي طرب بي من منوش

چون به بام شه روي اي پاسبان بي من مرو

واي آن کس کو در اين ره بي نشان تو رود

چو نشان من تويي اي بي نشان بي من مرو

واي آن کو اندر اين ره مي رود بي دانشي

دانش راهم تويي اي راه دان بي من مرو

ديگرانت عشق مي خوانند و من سلطان عشق

اي تو بالاتر ز وهم اين و آن بي من مرو

27297

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد در رابطه با بحث انسان شناسی فایل صوتی ده نکته از معرفت النفس را گوش کردم ولی برایم اقناع کننده نبود، لطف می فرمایید منابع دیگری هم معرفی فرمایید. و خواهشی که دارم اینست که یکی از شاگردانتان را معرفی فرمایید تا سوالی حین دنبال کردن آثارتان برایم پیش آمد ازشون بپرسم. سایتون مستدام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «آشتی با خدا» و «خویشتن پنهان» را دنبال بفرمایید خوب است. در ضمن جناب حاج آقا اصفا در پیام‌رسان ایتا به آدرس زیر جواب سؤالات رفقا را می‌دهند. موفق باشید https://eitaa.com/joinchat/2058223627C6292143c14

26979
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: برداشت بنده از مجموعه ی سخنان حضرتعالی این هست که عقل نیرویی ماوراء طبیعه هست و بر اساس گفته ی عارف سید هاشم حداد منشا تمامی قوا نور هست. با توجه به مطالب ذکر شده نقش مغز انسان در این میان چیست؟ می توان نقش پردازنده را در نظر گرفت و یا وسیله ای به عنوان نگدارنده ی کوتاه مدت مطالب؟ با تشکر و التماس دعا. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مغز انسان، ابزار است که نفس ناطقه آن را جهت تفکرش به کار می‌گیرد. مثل آن‌که نفس ناطقه جهت بینایی‌اش، چشم را به کار می‌گیرد. موفق باشید

25742

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد در مقاله (انقلاب اسلامی، عبور از تمایز سوژه و ابژه) در باب قرائت ایدئولوژیک از دین نوشتید و آن را محدود کردن دین در مفهوم امری غیر تاریخی دانستید و تا حدودی جامعه مذهبی ما را هم بهش گرفتار دونستید. میشه لطفاً توضیح بیشتری در باب قرائت ایدئولوژیک از دین و مصادیقش خصوصا در ایران ارائه فرمایید و اینکه چه نگاهی به دیانت و انقلاب میتونه ما رو از این دیدگاه ایدئولوژیک برهاند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به بحث‌های «گوش‌سپردن به ندایِ بی‌صدای انقلاب اسلامی» باید رجوع شود. در ضمن سری هم به سؤال و جواب ۲۵۷۳۲ بزنید. موفق باشید

25378

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی با سلام و خدا قوت: اگر انسان در امری تا حدودی بررسی کند بعد از امام معصوم (ع) بخواهد که اگر کارش درست است مثلا فلان اتفاق بیفتد و به پشتوانه این قرار وارد آن کار شود و بعد عاقبت آن کار جز خسارت نباشد. اینجا چه جوابی می تواند قلب را قانع کند؟ امام مظهر رحمت واسعه حق است. در این دنیا هم که جز خیر نمی شود دید، حکمت این اتفاق را چگونه می شود فهمید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آدم حسابی! ما که نباید برای خدا و ائمه «علیهم‌السلام» تکلیف معلوم کنیم و بعد هم آن‌ها را بازخواست کنیم چرا مطابق برنامه و میل ما عمل نکردند؟!!! موفق باشید

24932

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: اخیرا وقتی اقدامات آقای ریسی رو در عرصه مبارزه با مفسدان و غارتگران بیت المال می بیینم می گویم (البته به نظر خودم) چقدر می تواند نفر قبلی خائن باشد. باو جود این همه کارهای خوبی که می توانست انجام بدهد و دست این دزدان دین و دنیای مردم را کوتاه کند ولی با بی لیاقتی شد آنچه نباید شود. جناب استاد سوالم اینجاست که چرا مقام معظم رهبری زودتر این کار رو نکردند. فکرش رو بکنید که ده سال پیش آقای رییسی برای قوه قضاییه انتخاب می شدند چقدر می تواانست مفید باشند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر اقدامی باید شرایط لازم و زیرساخت‌های آن فراهم شود. جدا از ضعف‌های جناب آیت اللّه صادق لاریجانی، در زمان ایشان زیرساخت‌های خوبی فراهم شد و نتیجه‌ی آن اقدامات منجر به آن شد که جناب آقای رئیسی بتوانند اقدامات خود را انجام دهند. موفق باشید

36104

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام و ادب حضور استاد عزیز و بزرگوار: در سوالی که پیش‌تر از شما درباره معنای شاکله در آیه شریفه: «کل یعمل علی شاکلته» پرسیدم جنابعالی نظر علامه طباطبایی را تبین فرمودید. در ادامه پژوهشی که در این باره آغاز کردم با فرضیه‌ها، سوالات و یافته‌هایی مواجه شدم که ضرورت داشت جهت اطمینان از مسیر تحقیق با شما در میان بگذارم. ۱. بحث لغوی: عرب زمان پیامبر (ص) با توجه به اینکه شاکله از ریشه شکل به فتح (ش) باشد یا به کسر آن دو معنا را ممکن است برداشت کند. در صورت اول زمانی که میگفته (شَكَلْتُ الدابَّةَ أَشْكِلُها شَكْلاً) أي: شَدَدْتُ يَدَها وَرِجْلَها. منظورش این بوده که او را شکل دادم. در این صورت معنای شاکله در آیه شریفه این است که دست‌وپای عمل انسان را می‌بندد و او را محدود می‌کند. در صورت دوم که به معنای (هیئت، صورت و فرم) به کار می‌رود معنای گسترده‌تری دارد و چون از این ریشه هم فعل متعدی ساخته می‌شود و هم فعل لازم و هم استعمال آن به عنوان اسم فاعل صحیح است و هم اسم مفعول، این ظرفیت در واژه شاکله وجود دارد که هم از یک سو شکل پذیر باشد و هم شکل دهنده. شکل پذیر از آن جهت است که عواملی بر او اثر می‌گذارند و شکل دهنده از آن جهت است که عمل را شکل می‌دهد. معنای متعدی شکل به فتح (ش) می‌تواند با معنای آن به کسر (ش) هم سازگار باشد؛ چراکه شکل دادن به معنای صورت در نهایت و نتیجه موجب بستن و محدود کردن ـ به همان معنایی که عرب درباره دابه به کار می‌برد ـ هم می‌گردد. ۲- بحث روایی: در کتب: (تفسیر عیاشی، تفسیر البرهان، نورالثقلین، الکافی، من لایحضره الفقیه و تهذیب الاحکام) روایاتی ذیل آیه شریفه از امام صادق علیه السلام نقش شده که معنای شاکله را (نیت و عمل) می‌دانند. از آنجا که بحث یک مسئله تربیتی است نه تعیین تکلیف مکلف و به حوزه فقه اکبر مربوط است و نه فقه اصغر و از آنجا که هر واژه‌ا‌ی در هر علمی معنایی به تناسب آن علم دارد، بین (نیت) در این روایات با (نیتی) که شرط فقهی انجام عمل است مانند: نیت نماز ظهر یا نیت روزه قضای ماه رمضان که موجب تفکیک و تعیین نوع عمل است تفاوت وجود دارد. در اینجا منظور از نیت هر آن چیزی است که منجر به انگیزه، قصد و حرکت در انسان به سوی یک عمل می‌شود و او را بر می‌انگیزاند. نه اینکه در ذهن و لسان خود نوع عملش را معین کند. به همین دلیل امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: نیت به منزله روح نسبت به بدن است و بدن همان عمل انسان است. از این رو بحث علامه صحیح است که فرمودند: شاکله» نسبت به عمل انسان، نظیر روحِ جاری در بدن است که بدن با اعضاء و اعمال خود آن را مجسم می‌نماید. از آنجا که بین اصولیون از متاخرین موافقت وجود دارد که در بحث الفاظ اخذ چند معنا برای یک لفظ چنانچه با هم تعارض و تناقض نداشته باشند بلامانع است و همه این معانی که برای شاکله تحقیق شد یا از باب اعم و اخص یا از جهت موافقت در نتیجه با هم قابل جمع است، می‌توان نتیجه گرفت که: اولا) اگر چه انسان یک شاکله اولیه دارد؛ ولی این شاکله خود نرم و شکل پذیر است و انتخاب‌های انسان به این شاکله شکل می‌دهد. پس اینگونه نیست که شاکله فقط همان بنیه اولیه انسان باشد قبل از تربیت؛ بلکه تداوم و تکرار در تثبیت یک عمل و تبدیل آن به رفتار و عادت می‌تواند این صورت جدید را در شاکله تثبیت کند و همواره عمل انسان تحت تاثیر شاکله است. از این بحث می‌توان اینچنین نتیجه گرفت که تربیت پایدار باید منجر به تثبیت صورت جدید شاکله شود وگرنه در حد اطلاعات و آگاهی باقی می‌ماند و چون شاکله همچون دابه دست و پای عمل انسان را می‌بندد، انسان در زمانی که هوشیاری و حافظه خود را از دست بدهد ـ مانند شرایط دشوار که انسان در معرض سختی قرار می‌گیرد ـ ناچار بر اساس شاکله خود رفتار می‌کند و اینچنین است که برخی در هنگام خشم یا سختی و دشواری دقیقا بر خلاف آن چیزی رفتار می‌کنند که در زمان هوشیاری. آن زمان که مغز خسته است، اعصاب به هم ریخته و جریان تفکر مختل شده، شاکله به صورت واضحی حقیقت خود را نمایان می‌کند و روشن می‌شود که در باطن انسان چه خبر بوده است. آنچه انسان در طول سال‌ها با عمل و رفتار خود ساخته یکباره بیرون می‌ریزد و هر آنچه از اجداد و نیاکان خود به ارث برده و دست خوش تغییر نشده را پدیدار می‌کند. با این اوصاف جای تعجب نیست که جنابعالی در کتاب خویشتن پنهان می‌فرمایید: "تا عالم انسان عوض نشود جایگاه دستورات روشن نمی‌شود وگرنه آن آقا به طبیعت خودش برمی‌گردد و می‌گوید: خدا لعنتت کند، پدر سوخته! چرا اینطور کردی؟ و بعد کتک را شروع می‌کند." توجه به شکل پذیر بودن شاکله از یک سو و شکل دادن به عمل و بستن دست و پای عمل از سوی دیگر به عقیده من ضرورت توجه انسان به حضور در عالم دینی را که مکررا بیان فرموده‌اید توضیح می‌دهد. ثانیا) شناخت شاکله می‌تواند نتایج مطلوب گسترده‌ای داشته باشد. در اموری مانند ازدواج، تربیت، مشاوره و استخدام فرد شاکله‌شناس قادر است ظرفیت‌ها و نقاط ضعف افراد را تشخیص دهد. به ویژه در مشاوره شاکله‌شناسی قرآنی می‌تواند ضعف روانشناسی را که بر رفتار بنا شده آشکار کند و ریشه عمل که شاکله است را برملا سازد و متناسب با آن چاره‌اندیشی کند. همچنین از طریق نگاه به والدین و اجداد و اقوام یک فرد می‌توان عمل او را در شرایط مختلف پیش‌بینی کرد و دریافت که این خصلت‌ها و روحیات در فرد متاثر از کدامیک از این افراد است. پرسش مهمی که در بحث شاکله باید پاسخ داده شود آن است که شاکله اولیه بر چه اساسی شکل پذیرفته و متاثر از چه عواملی است؟ آیا پدر و مادر در ایجاد این شاکله می‌توانند نقش موثری ایفا کنند؟ آیا تربیت قبل از فرزندآوری آغاز می‌شود؟ به کمک قرآن، احادیث و علومی مانند طب می‌توان چنین نتیجه گرفت که در سه نقطه حساس، والدین بر شاکله فرزند خود اثر می‌گذارند: اول: خون والدین: موید من در این ادعا آنجاست که در زیارت امین الله می‌خوانیم: «اشهد انک کنت نورا فی الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره، لم تنجسک الجاهلیه بانجاسها و لم تلبسک من مدلهمّات ثیابها.» همین مضمون در زیارت وارث هم آمده. سلسله خونی که در اصلاب و ارحام ائمه معصومین علیهم السلام جریان داشته از میان نسلی به نسل بعد گذشته که طهارت خود را حفظ کرده و از پلیدی جاهلیت به دور مانده. این مسئله در مورد هر یک از ما چگونه است؟ به نظر می‌رسد تعمق در این مسئله که من از چه نسلی هستم و از چه اصلاب و ارحامی به وجود آمده‌ام، بیانگر این خواهد بود که چرا برخی از کارها و رفتارها و عادت‌ها را بدون آنکه بخواهم به گونه‌ای خاص انجام می‌دهم؟ چرا به طریق خاصی راه می‌روم؟ به گونه خاصی می‌خندم و چرا هر چه می‌کنم نمی‌توانم به راحتی از برخی عادت‌ها خلاص شوم؟ دوم: نطفه: در روایات ما درباره لحظه انعقاد نطفه دستوراتی وارد شده، مواردی نهی شده، مواردی دیگر مکروه دانسته شده و نحوه مطلوب آمیزش توصیف شده است. داستان ابلق شدن گوسفندان حضرت شعیب نشان می‌هد فرزند انسان ذی شعور چگونه ممکن است از حالات پدر و مادر خود در لحظه انعقاد نطفه متاثر شود. تفاوت پدر با مادر در تشکیل نطفه: در توضیح آیه شریفه {وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ} از ابن عباس نقل شده که قَالَ: خُلِقوا فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ، وصُوِّروا فِي أَرْحَامِ النِّسَاءِ. آیه حرث نیز آنجا که می‌فرماید: (نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ) به همین معنا اشاره دارد که بذر ویژگی‌های خود را از پدر می‌گیرد و زن کیفیت رشد را مشخص می‌کند. از این رو انتخاب همسر، تکلیف و مسئولیتی است که بر عهده مردان گذاشته می‌شود تا با انتخاب رحم مطهر و شایسته نسل را مدیریت کنند. سوم: شیر مادر: از امیرالمومنین نقل است که فرمودند: اِیّاکُم اَن تَستَرضِعُوا الحمَقاءَ، َفاِنَّ اللّبَنَ یُنشِئُهُ عَلَیهِ رسول خدا نیز فرمودند: تَوَقَوُّا اَولادَکُم لَبَن البَغِیَّة وَ المَجنُونَة،فَاِنَّ اللَّبَنَی یَعدی در این روایات بنابر قاعده: (العلة تعمم الحكم) ما امکان سرایت دادن علت به سایر افراد خودش را داریم و می‌‌توانیم چنین نتیجه بگیریم که روحیات مادر همراه با شیر به فرزند منتقل می‌شود. البته در اینجا بحث دیگری هم در تربیت جنین مطرح است که عوامل غیبی از جمله اراده الهی چه نقشی دارد؛ زیرا اراده الهی علت تامه است و دعا از اسباب جلب خیر خداوند است به همین دلیل در شب انعقاد نطفه دعاهای مخصوصی وارد شده است. از سوی دیگر در روایات مربوط به این دوران از شیطان هم زیاد گفته شده و نشان می‌دهد که شیطان هم این نقاط حساس را به خوبی می‌شناسد و هر لحظه فرصت طلبانه آماده مداخله است. آنچه برای من سوال جدی است و نتوانستم موضوع را با خود حل کنم این است که چگونه ماده ای مانند خون، نطفه و شیر می‌تواند روحیات، خلقیات، باورهای قلبی، استعدادها و توانایی‌ها و شکل اولیه رفتارهایی مانند نوع نشستن را به فرزند سرایت دهد؟ مگر نه اینکه ماده عین حرکت است و از قبل و بعد خود بی‌خبر است؟ بعید است مسأله به DNA و ژنتیک خلاصه شود؛ چرا که می‌دانیم حاکم اصلی و وجه پایدار انسان نفس است و حداقل بعد از تعلق روح به بدن، اختلافی نیست که روح خود طفل، مدیریت شکل‌دهی بدن را هم برعهده دارد. این سوالی است که در آن منتظر راهنمایی و پاسخ شما می‌مانم. سوال دیگری که باید پرسید این است که آیا نحوه عمل پدر و مادر در این چند مرحله موجب جبر برای فرزند می‌شود یا از آنجا که نفس ذاتا مختار آفریده شده او انتخاب‌گری می‌کند؟ و اگر آنچه به او سرایت می‌یابد انتخاب خود اوست، این انتخاب‌گری چگونه است و چطور می‌شود آن را درک کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله در مورد شاکله و نظر به آیه مربوطه متذکر نکات خوبی شده‌اید. عمده آن است که متوجه شویم وقتی قرآن می‌فرماید: «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلًا» با مبنای آن‌که انسان را مختار می داند، متذکر این امر می‌شود تا ما نسبت به شاکله خود و یا به تعبیر روان‌شناسان به منش خود حساس باشیم. به آن معنا که در مسیر کمالات خود به کلیتی از شخصیت خود نظر داشته باشیم که ماورای اطلاعات خود و یا عادات و اعمال‌مان می‌باشد که در اصطلاح عرفانی به آن «ملکات» می‌گویند. و به همین جهت می‌فرماید انسان در دنیای دیگر که شاکله او نقش‌آفرین است، این ملکات او هستند که انسان را فرا می‌گیرد و از انسان صادر می‌شود آنچه باید صادر شود. موفق باشید

34681

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب بر استاد گرامی: ما در حال مطالعه و مباحثه ویس‌ و کتاب معاد شما هستیم. در صفحه ۷۷ کتاب با سخن امام خمینی پیرامون صورت ملکات انسان مواجه شدیم. ایشان فرموده‌اتد خلق و باطن حیوانی و شیطانی فرد ملکات حیوانی و شیطانی می‌سازد. چگونه ثمثل انسان از جنس جن و شیطان می‌شود؟ لطفا مساله را برایمان روشن کنید. امام خمینی (رحمه‌الله علیه) می‌فرمایند: «اگر خلق و باطن انسان، انسانی باشد، صورت ملکوتی او نیز صورت انسانی است، ولی اگر ملکاتش غیر ملکات انسانی باشد، صورتش انسانی نیست و تابع سریره و ملکه است. مثلا اگر شهوت و بهیمیت بر باطن او غلبه کند و حکم مملکت باطن، حکم بهیمیه شود، انسان صورت ملکوتی‌اش صورت یکی از بهائم است و اگر وهم و شیطنت ملکه شد و باطن و سریره‌اش دارای ملکات شیطانیه شد، از قبیل خدعه، تقلب، سخن‌چینی و غیبت، صورت ملکوتی‌اش، صورت یکی از شیاطین است به مناسبت آن.»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همان مباحث عرض شد که صورت قیامتی انسان را ملکات او تشکیل می‌دهند و در این رابطه کسی که اهل خدعه باشد، صورت شیطانی پیدا می‌کند، نه آن‌که جنس او، جنس جنّ و شیطان شود! موفق باشید

33569
متن پرسش

با سلام و ادب: استاد عزیز با توجه به دستاوردهای جبهه باطل در طول تاریخ و عدم دستیابی اسلام بعنوان بهترین روش زندگی به اهداف والای انسانی جهان شمول این فرضیه را چطور می توان تبیین کرد که: اسلام بعنوان تئوری غیرقابل اجرا و یا در بهترین حالت با راندمان بسیار پایین می باشد که نتوانسته با گذشت زمان مشابه نسبت به جبهه باطل بستری مناسب برای زندگی مطلوب با تعریف خود را به نفرات بیشتری ارائه دهد و در نهایت با آینده ای در انتظار به سر برد تا شاید با گذشت تاریخی دیگر و ایجاد همین نسبت از انسانهای ارزشی و انسانهای بی ارزش موعودی بیاید و در تاریخی دیگر و شاید بسیار بسیار دور و شرایط بسیار دشوار آن مطلوب خود را در این دنیا به ظهور برساند. نکاتی که حقیر لازم به ذکر می‌دانم: ۱. چه بسیار آیه و حدیث و روایت که در شرایط مختلف معنی متفاوت و حتی متضادی به خود گرفته (جواب متفاوت پیامبر به سوال مشابه ابوذر و سلمان و یا داستان مولوی از فیل در تاریکی...) و تفاسیر متعدد از قرآن ۲. آیه های متعدد قرآن مبنی بر "اکثرهم لا یومنون، لا یعلمون و... قلیل من... و بشر الصابرین (تا کی و برای چه صبر) ۳. طبع قطور (خلق الانسان قطورا) و عجول و (...فی کبد) و لذات آنی گناهان بعنوان پاداش زودهنگام و هزار اما و اگر پاداش کار خیر و تقوا و نیت خالص و.... .۳. سخنان امام خمینی در صحیفه و سخنان رهبری که بسیار می‌توان عدم تحقق، عدم تطابق، عدم تعمق آن را دید و خود را جدای از یگانگی با آنها یافت. ۴. سخنان جنابتان در آخرین جلسه تفسیر که شبکه های بیگانه از جمعی از ملاها که موافق جریانهای اخیر بودند یاد کرده و شما گفتید حتی یک نفر را نمی تواند نام ببرد، از خاتمی ها و خامنه ای ها و خمینی ها و صانعی ها گرفته تا مقلدین آقای شیرازی در همین اصفهان. اینها ملا نیستند که شما با این لحن مطلب را متذکر می‌شوید که صادقانه انسان به آن همه کتاب منتشر شده از شما خود را پای منبرتان متوهم می‌پندارد. الحاصل استاد، گویا باید طور دیگری بود. اما چطور؟ با سپاس فراوان از خدای متعال بابت وجودتان. والسلام

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌اید عرایضی که در شرح جزوه «انقلاب اسلامی و فهم امام خمینی از انسان و جهان مدرن» شد متذکر این امر باشد که حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» خیلی زود متوجه انسان جدید و تاریخ مدرن شدند و در این رابطه از یک طرف کتاب‌های عرفانی را نوشتند و از طرف دیگر نظام سیاسی مبتنی بر انقلاب اسلامی را شکل دادند. شرح صوتی جزوه مذکور در این مورد کمک خواهد کرد. https://eitaa.com/matalebevijeh/10677

آری! حقیقت همواره با آرامش پیش می‌رود تا پیوندی دوباره بین انسان و خدا در تاریخی که انوار الهی از جامعه بشری رَخت بر بسته است، برقرار شود و باز اعتصام بحبل الله در معنای «جمیعا» بودنِ آن شکل بگیرد و عصر بیگانگی و پوچی، به عصر همگرایی تبدیل شود. این وظیفه خاص شیعه به عنوان مابعد‌الطبیعی‌ترین ملت است، تا تاریخ اسلام را از نو در قلمرو اراده معطوف به حق به ظهور آورد، آن هم از طریق نیروهای معنوی تازه‌ای که به نحو تاریخی از ایران سر برمی‌آورند، ولی در هیئتی مدرن. موفق باشید

نمایش چاپی