باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در همان نگاه کلّی هرکس بر اساس شرایط خود وظیفهاش را بداند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا ایشان را رحمت کند، بسیار دلسوز و گشادهروی و فهمیده بودند و مسلّم آینده بیشتر از امروز و دیروز به ایشان نیازمند خواهیم بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این سؤالات بسیار کلّی است و برای هرکدام باید چند کتاب مطالعه فرمایید. پیشنهاد میشود سیر مطالعاتی سایت را دنبال فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همانطور که متذکر هستید حذف افکار و افرادی که معاند نظام اسلامی نیستند، کاملاً به ضرر نظام است. میماند دادنِ مسئولیت اجراییِ کشور به افراد که در این مورد نباید ریسک شود. ۲. تنگنظری، خطر بزرگی است و باید آن را نقد کرد و افراد را متوجهی سعهی صدر نمود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید راهِ توحید هرگز و هرگز با بنبست روبهرو نخواهد شد، هرچند هزاران مانع توسط صاحبان نفس امّاره در مقابل آن پدید آورند، زیرا همانطور که میفرمایید بشر امروز بیش از گذشته متوجه شده است اگر همهی زمین را در اختیار بگیرد و مسیر همهی عیاشیها را نیز فراهم کند، جواب واقعی به خود نداده است. اینجاست که میفهمیم در مأواگزیدن از طریق انقلاب اسلامی و در جمال پر جلال حضرت روح اللّه همهی آینده از آنِ ما خواهد شد. اما نه به معنای اینکه منیّت ما حاکم باشد، بلکه به آن معنا که عبودیتی که مطلوب همهی ما است به بشر عطا گردد. یقیناً ادامهی بشر با راهی که انقلاب اسلامی در جهانی که انسانها میتوانند به راحتی همدیگر را ببینند، ادامهای امیدوارکننده میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شخصیت متعادل حضرت امام «رضواناللّهتعالیعلیه» در پذیرفتن همهجانبهی ابعاد شریعت الهی بود که در کتاب «چهل حدیث» نیز میتوانید آن را ملاحظه کنید. حال بعد از اینکه انسان، همهی ابعاد شریعت را پذیرفت، در هر جایی که وارد شود با همان روحیه وارد میشود و گرفتار تکبُعدیشدن نمیگردد. عمده آن است که بهجایی برسیم که همهی ابعاد شریعت اسلام برای ما مهم و لازم باشد و لذا نباید یک بُعد از آن ابعاد دین، ما را از سایر ابعاد غافل کند و این، حقیقتاً امر مهمی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که این سایت، تنها به سؤالاتی میتواند جواب دهند که کاربران محترم نسبت به مباحث مربوط به موضوعات کتابهایی که بر روی سایت هست، برایشان سؤال پیش آمده باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همهی تلاش انسان در رعایت تقوا جهت نظر به حضرت حق است در مظاهر او. در این رابطه خوب است به کتاب «اسماء حسنی» که بر روی سایت هست سری بزنید. موفق باشید
سلام علیکم: با توجه به سوال ۳۳۵۶۶ لطفا درخواست بنده را دقیق تر اجابت کنید. من از کجا بدانم که با شرح کتاب مقالات می توانم انس بگیرم؟ بنده پرسیدم آیا همان آثار امام خمینی (ره) که جنابعالی شرح کردید کافیه یا نه؟ شما حواله به روحیه داشتن انس با کتاب مقالات می کنید تازه اون هم مشروط که اگر روحیه اش را دارید. خوب من چکار کنم ببخشید اگر بی ادبی شد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که میدانید این نوع مسائل با تجربه پیش میآید و با انس اولیهای که با کتاب میگیرید و چند وقتی با آن بهسر میبرید، مییابید که آیا جوابگوی طلب و مسائل شما هست یا نه؟ و از این جهت عرض شد باید با انس با کتاب مذکور به روحیه خود رجوع کنید و با تجربهای که برایتان پیش میآید تصمیم بگیرید. و در همین رابطه گفته میشود هر کتاب خوبی برای هر انسان خوبی نمیتواند مفید باشد. موفق باشید
با عرض سلام و قبولی طاعات و عبادات: استاد گرامی بنده کتابی از شما که در مورد شیطان بود را مطالعه کردم اما به تازگی فیلمی را دیدم به نام اغماء که در مورد شیطان بود که در شخصی تصرف تام کرده بود برای همین چند سوال برایم پیش آمده اگر امکان دارد پاسخ مرا بدهید. ۱. آیا شیطان میتواند در شخصی تصرف کند یعنی وارد بدن یک شخص بشود واز طریق او راه برود و حرکت کنه؟ ۲. اگر میتواند پس خدا چه کاره است آیا نمیتواند جلوی شیطان را بگیرد و نگذارد چنین کاری بکند؟ ۳. گفته اند که شیطان در مخلصین راه ندارد آیا نمیتواند برای مومنین به شکل انسان ظاهر بشود و زندگی شأن رابه هم بریزد در همه امورات زندگی او از قبیل ازدواج شغل و بچه داری تصرف کند وهمان گونه که خودش میخواهد پیش برود به طوری که خود شخص اصلا متوجه نشود شیطان است. ۴. با این همه تفاسیر پس قدرت خدا کجاست چرا جلوی شیطان را نمیگیرد؟ آیا با استغفار و توبه تنها میتوان از سر شیطان در امان ماند یا سرش را نابود کرد؟ بسیار تشکر از لطف شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه کنید که خداوند در قرآن میفرماید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (1) مَلِكِ النَّاسِ (2) إِلهِ النَّاسِ (3) مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ (4) الَّذي يُوَسْوِسُ في صُدُورِ النَّاسِ (5)
مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ (6)
با توجه به آیات فوق میفرماید برای آزادشدن از وسوسههای خنّاس که مصداق کامل آن شیطان است باید رجوع به پروردگار انسانها یعنی خداوند داشت و معلوم است که اگر انسان از خداوند و دستورات او غفلت نماید گرفتار شیطانی میشود که به تعبیر قرآن، دشمن انسانیت است. همه مشکلات بشریت به هر شکلی که باشد ریشه در غفلت او نسبت به رجوعی دارد که باید به پروردگارش بکند. موفق باشید
سلام استاد: خدا قوت! استاد جان، رابطه ی عقل و دین چگونه است؟ آیا عقل بخشی از دین است یا عقل در کنار دین است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به دو روایت زیر توجه فرمایید که یکجا پيامبر صلي الله عليه و آله میفرمایند : اِنَّما يُدْرَكُ الْخَيْرُ كُلُّهُ بِالْعَقْلِ، وَ لا دينَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ؛ همه خوبى ها با عقل شناخته مى شوند و كسى كه عقل ندارد، دين ندارد.
و یا در جای دیگردر توصيه به حضرت على «علیهالسلام» میفرمایند: «يَا عَلِيُ إِذَا تَقَرَّبَ الْعِبَادُ إِلَى خَالِقِهِمْ بِالْبِرِّ فَتَقَرَّبْ إِلَيْهِ بِالْعَقْلِ تَسْبِقْهُم»[1] اى على! وقتى مردم به انواع نيكیها می خواهند به خدا نزديك شوند تو با عقل، به خدا نزديك شو، كه از آنها سبقت خواهى گرفت.
همه این نکات حکایت از آن دارد که ما باید با نگاه عقلانی به دین و عبادات دینی رجوع داشته باشیم، وگرنه گرفتار انواع تحجّرها و مقدسمآبیها میشویم. موفق باشید
[1] ( 1)- شرح الكافى- الأصول و الروضة( للمولى صالح المازندرانى)، ج 1، ص 224.
با سلام وعرض ادب و احترام: جناب استاد بنده واقعا دغدغه ظهور را دارم و به طور جدی تصمیم گرفته ام خود را برای ظهور آماده کنم. شاید اشتیاق بنده را به پای جوانی و... بگذارید اما بنده بارها روی این موضوع دقیق شده ام و فکر کرده ام و متوجه شده ام که نمیتوان بیشتر از این بدون حضور شخص امام (عج) به زندگی ادامه داد. و وقتی دنیا از اساس مشکل دارد و انحراف دارد، و سبکزندگی و تفکرمان از پایه ایراد دارد، نمیتوان بی تفاوت به زندگی ادامه داد و مشغول اهداف شخصی شد. جناب استاد بنده به لطف خدا رتبه سه رقمی در کنکور کسب کردم و اکنون در رشته و دانشگاهی درس میخوانم که آرزوی خیلیهاست. و اطمینان دارم اگر توفیق باشد و بر روی درس رشته خود متمرکز شوم، تا آخرین درجات میتوانم پیش بروم. اما این اهداف و دغدغهها در برابر دغدغه ظهور بسیار کوچک و ناچیزند... خلاصه بگویم، از آرزوهای شخصی خود گذشته ام اما نمیدانم چطور باید برای ظهور آماده شوم و مهمتر از آن، چطور در امر ظهور موثر باشم؟ البته بنده کسی نیستم و از حد معمول هم توانم کمتر نباشد، بیشتر نیست. اما میدانم اگر انسان خودسازی صحیحی داشته باشد، میتواند تا حد فوقالعادهای در اطراف و اطرافیان اثر بگذارد؛ مانند شهید بهشتی میتواند «یک ملت» باشد و مانند شهید سلیمانی «یک مکتب» . بیشتر از عمر و توان و استعدادم هم چیزی ندارم که در این راه بگذارم. اما همینها را نمیدانم چطور به کار بگیرم که به درد ظهور آقا بخورد. بارها سیر مطالعاتی یا مراقبه جدی را شروع کرده ام اما از ترس اینکه مبادا راه را اشتباه بروم، متوقف شده ام. آن طور هم که شواهد نزدیکبودن ظهور را نشان میدهند، زمانی برای آزمون و خطا ندارم. متاسفانه در رشته سخت و پرکاری هم درس میخوانم و با اینکه نسبت به دروس دانشگاه بیاعتنا شده ام و به «پاس کردن» قناعت میکنم (تا بتوانم زمانم را صرف مطالعه و ... کنم) اما باز هم نمیتوانم تمام وقتم را خالی کنم. به همین دلیل میترسم کند پیش بروم و دیر شود... از خودخوری و سرگردانی خسته شده ام و آمدم از شما راهنمایی بگیرم. لطفا لطفتان را از بنده دریغ نفرمایید و بفرمایید که اکنون دقیقا باید چه کنم؟ مطالعه کنم یا ابتدا به مراقبه و خودسازی اخلاقی بپردازم؟ اگر بناست مطالعه کنم تا چه حد جلو بروم و اگر بنا به مراقبه است با چه روشی؟ و در مورد مطالعه، استاد بنده متوجه شده ام که استعداد کلامی و فلسفی دارم. به همین خاطر گفتم شاید بهتر باشد قبل از یک سیر مطالعه اسلامی، یک سیر مطالعه برای فلسفه اسلامی داشته باشم و با صوت تدریس اساتید پیش بروم. آیا شما این رویه را تایید میکنید؟ و از آنجایی که فلسفه خواندن به هر حال زمان میبرد، به نظرتان برای ظهور «دیر نمیشود؟!» با سپاس فراوان از اینکه راهمان را روشن میکنید. اجرتان با خدا
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده در دنبالکردن دقیق قرآن است با کمکگرفتن از تفسیر المیزان تا بستر حضور انسانی که تمام وجودش ظهور قرآن است، فراهم شود و او «فهم» گردد و تنها نماند. سیر مطالعاتی سایت میتواند مقدمه ورود به فهم تفسیر المیزان باشد. دنبالکردن کامل رهنمودهای رهبر معظم انقلاب به عنوان نایب امام بسیار کارساز است. موفق باشید
سلام: دیداری جناب رئیسی اخیرا با برخی بزرگان قم داشتند صحبت های دو تن از این اعزه را می آورم خداوند مردم را «کریم» آفرید؛ «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ»، روی این اصل کشور را کمیته امدادی اداره کردن برخلاف فرهنگ خلقت است، خداوند انسان را با کرامت خلق کرد و دستور داد کرامت انسان محفوظ باشد. مسئولان باید همت بلند داشته باشند و بدانند که مدیریت و اقتصاد یک کار علمی است عزیز دیگر در برخی سایت ها آمده که فرمودند ما اهل فن نیستیم که درباره جرح و تعدیل مسائل نظر بدهیم. کاری که از دست بنده ساخته است دعا برای رفع مشکلات کشور است. آن سخن عزیز مبنی بر علم بودن اقتصاد و این سخن منسوب اهل فن نبودن مورد سوءاستفاده شده است اما حقیر سوالی که دارم واقعا شخصیت های برجسته حوزه راهکاری برای حل مشکلات کشور ندارند و فقط دعا از دستشان برمی آید؟ واقعا اقتصاد علم است یا شعبه ای از دین؟ و مگر همه علوم را دینی نمی دانستند اگر آری حوزه ها مگر در زمینه دین رسالت ندارند؟ نکته ی دیگر تعبیر کمیته امدادی هم با توجه به تکاپوهای کمیته در زمینه کارآفرینی تعبیر مناسبیت؟ اگر کمیته مطلوب نیست چرا امام بنیان نهاد؟ اگر مقصود صدقه دادن کمیته است مگر صدقه در اسلام نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: جایگاه دین در همه امور توجه به جایگاه قدسی انسان است و راهکارهای مبنایی که دین میدهد، کمک میکند تا انسانها در امورات فرعی و جزئی از اصول انسانی خود منقطع نگردند و در همین رابطه ائمه «علیهمالسلام» میفرمایند: «علینا بالقاءالاصول و علیکم بالتفریع». موفق باشید
سلام استاد عزیز و گرانقدر: در مورد متن زیر اگر پاسخی که بعضی جوانان را قانع کند بیان بفرمایید سپاسگزار خواهم بود، شرمنده هر جا کم می آورم مزاحم وقت شما می شوم ان شالله حلال بفرمائید: حادثه هواپیمای اوکراین، واقعا بدترین اتفاق ممکن در بدترین زمان ممکن، برای بدترین پرواز ممکن بود که به بدترین نحو ممکن به اطلاع مردم رسید. یعنی اگر مسافرین هواپیما بسیجیا یا طلبهها بودن که میرفتن کربلا یا نجف، شاید واکنشهای داخلی و خارجی به این اتفاق جور دیگری بود. کما اینکه در اتفاق تشییع چند روز قبل در کرمان که بالای ۷۰ نفر زیر دست و پا له شدن و جونشون رو از دست دادن، هیشکی انگار دلش نسوخت، رسانهها چیزی دربارهش نگفتن، خبرگزاری های خارجی درحد یک خبر معمولی مطرحش کردن تمام. درحالیکه کوتاهی مسئولین کرمان تو این موضوع اگر بیشتر از کوتاهی اتفاق هواپیما نباشه، کمتر نبوده. چون وضعیت، وضعیت جنگی نبود. میشد تدبیر کرد، تا ازدحام بودجود نیاد. جالبه هیچکدام از مسؤلین خاطی در کرمان نه توضیحی دادن نه بازخواست شدن و نه استعغا دادن. بعدشم ماجرا کلا بهدست فراموشی سپرده شد. کلا مسئولین ما با استعفا میونه خوبی ندارن. در حادثه هواپیمایی حداقل یه نفر استعفا میداد، تا حداقل یکم داغ این حادثه کم بشه، حتی بصورت صوری. البته اینکه اومدن جلوی دوربین و معذرت خواهی کردن در نوع خودش تو کشور ما کمنظیر بود. من که تا حالا ندیدم یه مسئول بیاد معذرتخواهی کنه. واقعیت این هست که مسائل و اتفاقاتی که در کشور رخ میده، مبهم باقی میمونه و متأسفانه مسئولین ذیربط، به اندازه کافی درباره سؤالات و شبهاتی که وجود داره صحبت نمیکنن. که در بیشتر اوقات به ضرر خود حاکمیت تموم میشه. مثلا درباره اتفاق آبان ماه توضیحی داده نشد و سوالات و شبهات مردم رو دیگران جواب دادن، با آمارهای مختلف. چون خود مسئولین نیومدن درست توضیح بدن و توجیه کنن مردم را ولی چرا چنین نمی کنند خدا می داند و چرا رهبر انقلاب از آنها توضیح نمی خواهند و پی گیری نمی شود. الله اعلم
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید با روبروشدن با اتفاقاتی که پیش میآید باید به انگیزهها نظر کنیم به همان معنایی که مولای ما علی «علیهالسلام» میفرمایند: «ضَعْ أَمْرَ أَخِيكَ عَلَى أَحْسَنِهِ» فعل و آنچه از برادرت صادر میشود را حمل بر صحت بنما، مگر آنکه خلافش ثابت شود. در مورد جریان هواپیما همچنانکه تحقیقات آن مشخص شد و سازمان هواپیمایی جهانی نیز تصدیق کردند مربوط به خطای انسانی بود و قصدی به عنوان تروریسم که بعضی از محافل آمریکایی میگویند، در کار نبود و در راستای خطای انسانی، ده نفر خطاکار شناخته شدهاند که در مسیر دستورات قضایی قرار دارند. در مورد شهدای کرمان که ظاهراً کمتر از ۷۰ نفر بودهاند؛ این بود که پیشبینی نشده بود که چنین جمعیتی در صحنه حاضر شوند. در حالیکه کوچهها و محل تشییع تا گلزار شهدا چنین ظرفیتی را برای اینهمه جمعیت نداشت. حتی رفقایی که در تهران در نماز میت آن شهید حاضر شدند میفرمودند اگر تجربه سالهای گذشته برای برنامهریزان نماز میت در تهران نبود، آنجا هم نزدیک بود چنین مشکلاتی پیش میآمد. موفق باشید
با سلام استاد: ۱. اگر شخصی مهمان ما شود که به هر نحوی ما مجبور به تکریم او باشیم هر چند با ما اختلاف عقیده داشته باشد یا نمیدانم ممکن باشد تکریم او جایز نباشد اما ما مجبور به حفظ ظواهر و مدارا باشیم حتی با اینکه سخن هایش ضد حکومت، دین وغیبت باشد این اجازه را داریم که در آن جلسه بنشینیم؟ چقدر حدود نشستن ما در آن جلسه باشد که هم دینمان به خطر نیفتد و هم دنیایمان از این سخت تر نشود؟ و اگر سوالاتی از ما بپرسد که ممکن باشد کسی از پاسخ ما برنجد ولی پاسخ ندادن به آن شخص هم مقدور نباشد بهترین کار چیست؟ گاهی حتی گفتن حقیقت هم آسیب رسان است اما سکوت هم... جایی را در نظر بگیرید که حتی از معذرت می خوام دستش..یی رفتن ما هم داستانها ساخته اند. ۲. در رفتن به مهمانی ها چطور اگر ما نتوانیم در مقابل اراده جمع به دلایلی بایستیم و بدانیم مثلا اگر عروسی است موسیقی حرام و رقص دارد و طولانی در آن می مانند و یا جلسات مهمانی شب نشینی یا طولانی یا پر از غیبت و... است، و وظیفه ما در آن زمان مثلا مطالعه می باشد اما مجبور به حضور در آنجا شویم، حکم برای ما چیست؟ آیا ذکری هست که خود را مشغول به آن کنیم؟ یا کاری هست که بتوانیم انجام بدهیم؟ ۳. در مقابل جاهلی که به دلایل ظاهرا درست ولی باطنا معیوب قصد آسیب زدن به ما را دارد چه رفتاری صحیح است؟ تا چه حد مجاز به سکوتیم؟ ۴. در مورد برخورد درمهمانی ها ونحوه ار تباطات با توجه به شرایطم خیلی دوست دارم بیشتر بدانم آیا منبعی در سایت برای این امر وجود دارد؟ یا نصیحتی دارید که به من لطف فرموده و ارائه دهید؟ البته من پرسش های سایت را تا حدودی بررسی کرده ام ولی چون مقتضای شرایط افراد با هم متفاوت است مزاحمتان شدم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر کدام از موضوعاتی که فرمودید در جای خود بحثی جداگانه دارد. در مورد میهمان داریم: «أَكْرِمِ الضَّيْفَ وَ لَوْ كَانَ كَافِرا» زیرا احترام به او موجب میشود تا او در دل خود نسبت به ما و عقاید ما نرم شود. آری! ما با جدال به جایی نمیرسیم سعی کنید در این موارد موضوع را عوض کنید. بحث مدارا، رویهمرفته مهم است که روایات آن ذیلاً خدمتتان تقدیم میشود. در عروسیها تا آنجا که میشود موسیقی و رقص زن برای زن را بنا به فتوای بعضی از مراجع حمل بر حلّیّت بکنید مگر آنکه اختلاط زن و مرد در میان باشد که باید چنین جلسهای را ترک کرد. موفق باشید
فرهنگ «مدارا» که در متون دینی و روایات بر آن تأکید میشود، حکایت از آن دارد که انسانها میتوانند با حضور در سنتی خاص و تاریخی معین به فهمی نائل شوند که محصول و برآیند گفتوگوی طرفین است، بدون آنکه نتیجه نهایی گفتوگو از قبل قابل پیشبینی باشد. بلکه رابطهای دیالکتیکی در میان است و از این جهت گفته میشود «فهم»، یک رخداد است که به گفته جناب گادامر با ادغام افقها پیش میآید.
معلوم است که در سنت مدارای مدّ نظر دین، هرکدام از افراد افقهایی را مدّ نظر دارند که آن مدارا از سنت و تاریخی که افراد در آن هستند شکل گرفته و در بستر گفتوگویی که پیش میآید «فهم» رُخ میدهد و بدین لحاظ فهم، امری است تاریخی و همواره رو به جلو.
با توجه به این امر نظر میکنیم به روایات وارد شده از طریق رسول خدا «ص» و ائمه معصومین «ع».
روايت شده كه خداوند تبارك و تعالى به رسول گراميش «ص» وحى نمود؛ همچنان كه در برابر فرائض و واجبات مسئوليت دارى و نسبت به آنها مؤاخذه ميشوى، در باره مدارا كردن با مردم مؤاخذه خواهى شد. (بحار الأنوار، ج68، ص: 90)
رسول خدا «ص» فرمودند: «مُدَارَاةُ النَّاسِ نِصْفُ الْإِيمَانِ وَ الرِّفْقُ بِهِمْ نِصْفُ الْعَيْشِ» (الكافى، ج 2، ص 117.) مدارا با مردم نيمى از ايمان است و نرمش با آنها نيمى از زندگانى. این بدان معنا است که باید اندازه فهم مردم را از دین و وظایف دینی رعایت کرد.
رسول خدا «ص» میفرمایند: «رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الْإِيمَانِ بِاللَّهِ- مُدَارَاةُ النَّاسِ فِي غَيْرِ تَرْكِ حَقٍّ وَ مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ خِفَّةُ لِحْيَتِه» ريشه خِرد پس از ايمان به خدا، مدارا كردن با مردم است در غير ترک حق، و از خوشبختى مرد است كمىِ نزاع و جنگ.
از حضرت باقر «ع» هست که: «إِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ قُفْلًا وَ قُفْلُ الْإِيمَانِ الرِّفْقُ» براى هر چيزى قفلى است، و قفل ايمان نرمش است. و یا میفرمایند: «مَنْ قُسِمَ لَهُ الرِّفْقُ قُسِمَ لَهُ الْإِيمَان» هر كه را نرمش بهره دادند، برای او بهرهای از ایمان را مقرر کردهاند.
از حضرت صادق «ع» هست که فرمودند:«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رَفِيقٌ يُحِبُّ الرِّفْقَ فَمِنْ رِفْقِهِ بِعِبَادِهِ تَسْلِيلُهُ أَضْغَانَهُمْ». (اصول كافى، ترجمه كمرهاى، ج4، ص: 359) به راستى خدا تبارك و تعالى اهل نرمش است نرمش را دوست دارد و از نرمشِ او با بنده ها است كه كينه ها را از سينه هاى آنها در كشد. مسلّم یکی از موارد رفق با مردم همان است که انتظار نداشته باشیم همه آنطور که ما دین را میفهمیم آنها هم به همان صورت بفهمند.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ «ص»: «الرِّفْقُ يُمْنٌ وَ الْخُرْقُ شُؤْم» نرمش ميمنت دارد و سختگيرى شوم است. و همچنان حضرت میفرمایند: «إِنَّ الرِّفْقَ لَمْ يُوضَعْ عَلَى شَيْءٍ إِلَّا زَانَهُ وَ لَا نُزِعَ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا شَانَهُ» نرمى روى هر چه گذاشته شد، آن را زينت داد و از هر چه برداشته شد، زشتش ساخت. پس در واقع با رفق و مدارا بهتر میتوان افراد را با خود همراه کرد و نسبت به آنچه حق میدانیم وارد نمود.
پیامبر خدا «ص» میفرمایند: «إِنَّ فِي الرِّفْقِ الزِّيَادَةَ وَ الْبَرَكَةَ وَ مَنْ يُحْرَمِ الرِّفْقَ يُحْرَمِ الْخَيْر» در نرمى، زيادى و بركت است و هر كه از نرمى محروم شد از خير محروم گشت. این نشان میدهد اگر علامه دهر هم باشیم ولی اهل مدارا نباشیم برکتی برای خود و دیگران نداریم.
امام صادق «ع» فرمودند: «مَا زُوِيَ الرِّفْقُ عَنْ أَهْلِ بَيْتٍ إِلَّا زُوِيَ عَنْهُمُ الْخَيْر» از هر خاندانى كه نرمى دور شد، خير از آنها دور گشت. (الكافي، ج2، ص: 119) و رسول خدا «ص» میفرمایند: «أَمَرَنِي رَبِّي بِمُدَارَاةِ النَّاسِ كَمَا أَمَرَنِي بِأَدَاءِ الْفَرَائِض» خداوند به همانگونهای که به من در مورد واجبات امر کرده، در مورد مدارا با مردم نیز امر فرموده. زیرا در چنین فضایی است که انسانها احساس میکنند میتوانند وارد تاریخی شوند که با انقلاب اسلامی شروع شده و انقلابیون به آنها سختگیری نمیکنند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله با انسجامی که از طریق جناب آقای رئیسی بین کادر دولتمردان پیش آمده است، میتوان بسیار امیدوار بود زیرا همه بنا دارند در سنتی که با انقلاب اسلامی و شخصیت حضرت امام پیش آمده، جلو بروند و نه در بستر مدیریت فرهنگ غربی که عموماً ما را در ناکامی قرار میدهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که نباید بین امور واقعی و امور ارزشی و اعتباری خلط کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه انسان قبل از آنکه بمیرد متذکر مرگ شود و احوالات آن را بشناسد، با روبهروشدن با مرگ، غافلگیر نمیشود و آن را میشناسد. به همین جهت به ما فرمودهاند: «موتوا قبل أن تموتوا». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب ارزشمند «تعلیم و تربیت اسلامی» از آیت الله حائری شیرازی در این مورد کمک میکند. البته نباید چندان دغدغه داشت، زیرا در همان بستر سنتی و بومیِ ما فرزندانمان راه خود را به خوبی پیدا میکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید مشخص بفرمایید تعییناً چه نکتهای مدّ نظر دارید. زیرا در شرایطی نیستم که فرصت آنچنانی برای مطالعهی این مباحث داشته باشم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه باشید اگر خدا نمیخواست زندگی کنید، نَفَسی که فرو میرفت، بالا نمیآمد. پس میخواهد زنده باشید. پس نفس بکشید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! رهبر معظم انقلاب با نظر به جایگاه قدسی انقلاب اسلامی سخن میگویند و با دقت به نگاه ایشان میتوان متذکر جایگاه اصیل و عمیق انقلاب اسلامی شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً بحث در تداوم آن ذکر است در روز. فکر میکنم بهتر است مثلاً صبح بعد از نماز صبح و یا بعد از نماز عشاء باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید دنبالکردن مباحث «معرفت نفس» جهت تذکر به این امر، شروع خوبی باشد. موفق باشید
سلام و ادب: شهید مهدی باکری فرمانده جنگ بود، تعداد یاران کم بودند ولی ایشون به عنوان فرمانده بود ایستاد و در آخر شهید شدن. آیا عقلانی نبود ایشون زودتر برمیگشتن تا شهید نمیشدن؟ ملاک در این شرایط ها چیست؟ یا زمانی که حضرت امام زمان جنگ حکم صادر کردند آیا بهتر نبود اون افراد تحصیل کرده نمیرفتن تا بعدا از جنگ به جامعه خدمت کنند؟ ملاک چیست؟ و بر همین اساس محمد ابن حنفیه عقلانی فکر کرد گفت من علمم زیاده به مردم حدیث میگم دین رو تبلیغ میکنم و درخواست امام رو نپذیرفت و به خود امامم گفت نرو. آیا دو دوتا چهار تای محمد ابن حفیه درسته یا نه؟ اگه نه میشه گفت نصرت خدا و امام ممکنه عقلانی نباشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً به این فکر کنید که به تعبیر مقام معظم رهبری شهدا بعد از شهادتشان دستشان بازتر است و خداوند نیز در همین رابطه در نسبت با شهدا فرمود: «يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ» شهدا به نعمت الهی که همان ولایت الهی باشد، بشارت دادند و خداوند اجر مؤمنین را که در این آیه منظور، شهدا میباشند ضایع نمیکند یعنی آنان با شهادت خود نتایجی که میخواستند و آن نفی حاکمیت ظلم بود را، مییابند. ثانیاً: « ملت عشق از همه دینها جداست ** عاشقان را ملت و مذهب خداست». مگر میتوان کار عشق را به دست عقل داد؟! موفق باشید