باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم منظورتان از اسراری که باید ائمه«علیهمالسلام» از قرآن به ما برسانند اخبار غیبی نیست، زیرا تاریخ گواه است که آنها خبرهایی از آینده دادهاند که بعداً عیناً محقق شده و مرحوم شیخ عباس قمی نمونههایی از آنها را در کتاب «منتهیالآمال» برای هر امامی آوردهاند. پس منظورتان از اسرار. قواعد کلی است که بتوانیم در فضای آن قواعد در راه جلو برویم و نه قواعد تجربی که با تماس با طبیعت بهدست میآوریم. به عنوان مثال حضرت فرمودند: از هشام بن سالم آمده است كه؛ خَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَقَالَ لِي أَ تَنْعَتُ اللَّهَ؟ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ هَاتِ. فَقُلْتُ: هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ. قَالَ: هَذِهِ صِفَةٌ يَشْتَرِكُ فِيهَا الْمَخْلُوقُونَ. قُلْتُ: فَكَيْفَ نَنْعَتُهُ؟ فَقَالَ هُوَ نُورٌ لَا ظُلْمَةَ فِيهِ، وَ حَيَاةٌ لَا مَوْتَ فِيهِ، وَ عِلْمٌ لَا جَهْلَ فِيهِ، وَ حَقٌّ لَا بَاطِلَ فِيهِ، فَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ أَنَا أَعْلَمُ النَّاسِ بِالتَّوْحِيدِ.[1] در محضر حضرت صادق (ع) وارد شدم، از من پرسيدند آيا مىتوانى خدا را وصف كنى؟ عرض كردم بلى، فرمودند: وصف كن، گفتم: او سميع است و بصير. فرمودند: اينكه صفتى است مشترك بين خدا و مخلوقات او. عرض كردم چگونه او را وصف كنم؟ فرمودند: او نورى است كه ظلمتى در او نيست و حياتى است كه مرگى در او نيست و علمى است كه جهلى در او نيست. هشامبنسالم مىگويد در حالى از محضر آن حضرت خارج شدم كه عالمترين مردم به توحيد بودم.
حضرت مىفرمايند؛ بگو او نور است، يا بگو او حيات است، نه اين كه او چيزى است كه حيات دارد و معنى توجه به ذات همين است كه قلب متوجه «عين حيات» و «عين علم» و «عين نور» شود و از اين طريق مصداق نور و علم و حيات را شهود كند. ملاحظه میفرمایید که امام چگونه ذهن طرف مقابل را متوجه حقیقتی کردند که با تعمق در قرآن بهدست میآید. زیرا قرآن میفرماید: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ» خداوند مثل هیچچیزی نیست و حضرت معنای آن را نشان دادند. بنابراین ما باید متوجه باشیم جایگاه ائمهی اطهار«علیهمالسلام» در ارائهی اسرار قرآن از همان سنخ قرآن باید باشد و راز زندگی متعالی را به ما گوشزد کنند تا مثل وهاّبیهای سعودی به اسم قرآن کارمان به بیراهه کشیده نشود. موفق باشید
[1] ( 1)-« بحارالانوار»، ج 4، ص 70-« توحيد صدوق»، ص 137.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است که این متن در معرض دید کاربران عزیز نیز قرار گیرد. همینطور که میدانید «زبان شعر» در اینجا در مقابل زبان اهل بازار و زبان تفکرِ صرفاً محاسبهگر است. این زبان هیچ گزارشی از عالم بیکرانهی قدسی در خود ندارد و بشر را تختهبندِ عالم ناسوت میکند. آری! زبان محاسبهگر، محمد«صلواتاللّهعلیهوآله» را که زبانش اشاراتی بس متعالی به عالم قدس داشت، متهم به شاعربودن میکرد و میخواست بگوید محمد«صلواتاللّهعلیهوآله» توهّمزده است زیرا عقلِ بازاری غیر از پول، هرچه باشد را توهّم میداند. زبان مرحوم شهید آوینی زبان شعر بود زیرا با عقل قدسی خود وجه قدسی انسان این عصر را مورد خطاب قرار میداد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی شب گذشته در همین رابطه مطرح شده است که جهت اطلاع به آدرس: http://lobolmizan.ir/sound/1173#5090 (فایل شماره 19 با عنوان «ضعف ایمان و پذیرش داوری جهان استکبار») که در سایت، بخش جلسات هفتگی، قسمت صوت جلسات هفتگی، بخش سوره نساء، فایل شماره 19 قرار گرفته است، رجوع فرمایید. در ضمن در این مورد خوب است به سؤال و جواب شمارهی 19384 به آدرس http://lobolmizan.ir/quest/19384 رجوع فرمایید موفق باشید.