بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
8528
متن پرسش
سلام علیکم حضرتعالی در باره«حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَیِّئَاتُ الْمُقَرَّبِین‏» فزمودید که آنچه برای نیکان خوب است و باید انجام دهند برای مقربین که بنا است بین آن‌ها و خدا هیچ واسطه‌ای نباشد خطا محسوب می‌شود. آیا این برداشت صحیح است که اگر مقربین حسنه نیکان را انجام بدهند آن عمل نورانیت برایشان دارد فقط بین خود و خدا حجاب نورانی ایجاد می کنند؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: مثل این‌که مقربین عبادات خود را در حدّ قالب و ظاهر انجام دهند و نسبت به قلب آن و حضوری که باید داشته باشند بی‌تفاوت باشند. این حالت را برای خود گناه به‌حساب می‌اورند. در حالی‌که ابرار همین‌که به جای ترک عبادت، عبادت خدا را انجام می‌دهند حتی در حدّ ظاهر آن، حسنه‌ای انجام داده‌اند. موفق باشید
8526
متن پرسش
سلام استاد با عرض پوزش بنده برای سومین بار سوالم را در مورد آقای عبدالرضا داوری میپرسم نظر شما در مورد ایشان چیست مخصوصا رویه ای خوب تحلیل نمی کنند.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: در هر دو مرتبه جواب دادم. یا ایمیل خود را اشتباه داده‌اید و یا سری به ایمیل خود نمی‌زنید. موفق باشید.
8525
متن پرسش
سلام میشه یه مقدار در مورد این بیت توضیح بدید و معنی ش را بگید: خُنُک آن قُماربازی که بباخت هرچه بودش بنماند هیــــــــــچش الا هوس قمار ِ دیگر مولانا
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: سالک در مسیر تفویض الامر الی اللّه به جایی می‌رسد که تنها و تنها می‌خواهد هرچه خدا خواسته است را عمل کند در آن حدّ که از انانیت و منیّت او هیچ نماند. در این حال آنچنان به شعف می‌آید که هوس می‌کند همچنان میل‌های نفس را در زیر سایه‌ی جلب رضای خداوند، نفی کند. موفق باشید
8523
متن پرسش
سلام علیکم اگر کسی در خواب متوجه شود که خواب است و با همان علم به دیدن رویا ادامه دهد و آگاهانه شروع به تصرفاتی در رویا کند، تصرفاتی که تقریبا به محض اراده محقق می‌شوند، آیا در اینجا نفس رویا بیننده در اصل در چه حالتی است؟ آیا در اصل او همچنان خواب است و فقط کیفیت خواب تغییر کرده است یا اینکه در اصل او بیدار شده است و آنچه می‌بیند سیر نفس او در حال بیداری است؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: نفس انسان در همه‌حال در صحنه است، گاهی در خودآگاهی قرار می‌گیرد و به خواب‌بودن خود آگاه می‌شود و مطابق همان خودآگاهی در خواب تصمیماتی برای خود می‌گیرد در عین آن‌که خواب است. زیرا در عالم ماده حاضر نیست بلکه در عالمی حاضر است که همان‌طور که می‌فرمایید به محض اراده‌ اش فعل محقق می‌شود. موفق باشید
8517
متن پرسش
با سلام محضر استاد عزیز سوالی داشتم با توجه به فرمایشات بزرگان و تاکید های جنابعالی برای توجه به ماه رجب و به خصوص روزه گرفتن آیا در این ماه اگر به زیارت برویم مثلا مشهد مقدس یا قم و حتی امامزادگان، بهتر است یا اینکه بمانیم و روزه ها را بگیریم و زیارت را برای وقت دیگر بگذاریم؟ اصلا این که میفرمایید سر خود را خلوت کنیم تا بتوانیم به ذکر و حضور قلب بیشتر در این ماه بپردازیم اثرش بیشتر است یا اینکه در کنارش برای انجام بقیه دستورات ماه رجب مانند صله رحم و زیارات و غیره اگر مجبور شویم به مسافرت برویم و نتوانیم روزه بگیریم یا توجه خود را آنطور که باید حفظ کنیم ، کدام ارجحیت دارد؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بستگی به حالتان دارد که زیارت را طلب می‌کند و یا ماندن و روزه‌گرفتن را، ولی اگر بتوانید روزه‌ی ماه رجب را از دست ندهید و زیارت را در فرصت دیگری انجام دهید هم خوب است. فکر نمی‌کنم کارهایی مثل صله‌ی رحم موجب شلوغی دل شود و با خلوت ماه رجب منافات داشته باشد. موفق باشید
8516
متن پرسش
سلام ۱. در شناخت خود چقدر باید کارکرد و تا اینکه این قلب راه بیفتد؟ ۲. در بحث ازدواج چطور متوجه شویم نفس آماده شده است برای تولدی دیگر؟ ۳. چه توصیه ای میفرمایید برای کنترل چشم با توجه به عالم امروزه؟ با تشکر فروان و التماس دعا
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: به نظرم اگر با کتاب «فرزندم این‌چنین باید بود» مأنوس شوید إن‌شاءاللّه وارد بستری می‌شوید که پس از مدتی خودتان جوابگوی سؤالاتی که در قسمت 1 و 3 کرده‌اید، می‌شوید. در مورد قسمت دوم اگر بدن‌تان آماده است نفس آماده شده. موفق باشید
8515
متن پرسش

سلام علیکم استاد. حدیث داریم که در روز قیامت اگر نماز مورد قبول واقع شد همه اعمال مورد قبول قرار می گیرد و اگر نماز مورذ قبول واقع نگردد سایر اعمال قبول نیست. آیا قبولی نماز منحصر در حضور قلب است یعنی اگر کسی در طول عمری نمازش را خوانده باشد ولی حضور فلب نداشته باشد نماز و حتی سایر اعمالش قبول نمی شود؟ 2. بنده چندبن نماز قضا دارم ولی هنوز قضا نکرده ام آیا اعمال دیگری که انجام داده ام چه واجب و چه مستحب مورد قبول واقع نشده است؟ با سپاس

متن پاسخ

باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- همین‌که اراده می‌کنید با نماز از حکم خدا تبعیت کنید و روی‌هم‌رفته عزم شما آن است که با خدا ملاقات کرده باشید؛ إن‌شاءاللّه نمازتان قبول است. باید سعی کرد کیفیت آن را بیشتر کرد 2- ربطی به هم ندارد، آن اعمال‌تان قبول است. إن‌شاءاللّه تصمیم بگیرید قضای نمازهایتان را اداء کنید. اعتکاف فرصت خوبی است. موفق باشید

8514
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید حاج آقایی روی منبر با اشاره به شخصیتی سیاسی، در مورد نحوه ی عملکرد ایشان نسبت به آقازاده اش به ایشان صفت بی غیرتی دینی را نسبت داد. دو سوال داشتم. اول اینکه آیا اینکه با چند استدلال به کسی صفتی مانند بی غیرتی دینی بدهیم صحیح است یا نه؟ دوم اینکه آیا اگر اینکار اشتباه است، امام جماعت را از عدالت ساقط میکند؟ سوم اینکه بر عهده ی بنده وظیف ای هست یا نه؟ ممنون از وقت گذاریتون التماس دعا
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: به نظرم نباید این واژه‌ها را برای افرادی به‌کار برد که بالاخره جزء این نظام‌اند، به‌خصوص اهل منبر بیشتر باید رعایت کنند. ولی عدالت آقای امام جماعت با این حرف‌ها ساقط نمی‌شود. بعید است بتوانید کاری بکنید. شاید یک تذکر کتبی بدون اسم بد نباشد. موفق باشید
8513
متن پرسش
سلام علیکم. یکی از دستورات دینی مبارزه با هوای نفس است. در بعد گناه خب این محدودیتی ندارد. اما در مسائل نفسانی مثل اینکه مثلا دل بنده بستنی میخواد، یا غذاهای خوشمزه جلوی انسان میگذارند و... باید چگونه برخورد شود؟ آیا این پرهیز از این خوردنیها محدوده سنی خاصی دارد؟ بنده یک مدت رعایت میکردم چند کیلو از وزنم کم شد. آیا کارم درست است یا این عمل مخصوص افراد مشخصی است؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: در این موارد که موارد مباح است باید میانه‌روی پیشه کرد تا مزاج از تعادل خارج نشود. موفق باشید
8512
متن پرسش
سلام خدمت استاد طاهرزاده. بنده دختری بیست و چند ساله ام که دچار مشکلات بسیار روحی روانی شدم و علت آن را نیز رفتارهای والدین و به خصوص مادرم می دانم که در طول سالهای زندگی ام تا کنون بر سر کوچکترین چیزها فریاد می کشیدند که همیشه مرا اذیت می کرد و اعتراض می کردم اما فایده نداشت و این باعث شد که الان بعد سالها دچار مشکلات روانی بسیاری شده ام و مثلا دیگر آرامش ندارم مخصوصا وقتی که مادرم در منزل هستند هر لحظه احساس میکنم اتفاقی بدی خواهد افتاد در نتیجه همیشه ناآرام ام. بنده مادرم را مقصر این مشکلاتم میدانم -حتی مشکلات دینی هم بیدا کردم - و حالت نفرتی به ایشان دارم. چه باید بکنم و اصلا چگونه از لحاظ معرفتی به مساله نگاه کنم تا ....؟ بنده تا حدی با مباحث معرفتی از جمله مباحث شما آشنا ام. با توجه به اینکه مادر نقش اصلی در تربیت دارند من احساس می کنم که من که چنین مادر ناآرامی و چنین خانواده متشنجی دارم نمی توانم آدم سالم و خوبی بشوم لطفا مرا راهنمایی کنید که درست فکر کنم.آیا هستند کسانی که مادر خوب و خانواده خوبی نداشتند- مخصوصا مادر- ولی آدمهای مومن خوبی شدند؟ لطفا جواب مختصر ندهید چون فکر میکنم بیشتر مشکلاتم معرفتی است. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: ما در روایت داریم اگر والدین شما هیچ کمکی به شما نکنند همین‌که مسیر ایجاد شما توسط خداوند هستند حقی به گردن شما دارند. از طرفی بسیاری از کسانی که به جایی رسیدند در درون همین مشکلات به جایی رسیدند. راه صعود شما اولاً: محبت به والدین‌تان است. ثانیاً: از تقصیر مادرتان بگذرید زیرا او مستضعف است. ثالثاً: در دل این ناآرامی‌ها گوهر صبر را به‌دست آورید تا راه‌های ناگشوده‌ی نورانی در مقابل‌تان گشوده شود. خوش‌خلقی و گذشت فراموشتان نشود. موفق باشید
8511
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام.خیلی سعی می کنم از دیگران قطع طمع کنم و ازشون توقع نداشته باشم ولی این اکثر اوقات مشکله. آیا اگر طمع در دلم باشد و آن را به زبان نیاورم و از کسی چیزی نخواهم کافیست؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: همین کار درست است که طمع خود را کنترل کنید تا إن‌شاءاللّه با تجلی هرچه بیشتر نور توحید، بی‌حاصلی مخلوق نسبت به خالق بیش از پیش ظهور کند. موفق باشید
8510
متن پرسش
استاد بزرگوار سلام علیکم و رحمت الله و برکاته. استاد تحف العقول را مطالعه می کردم سوالاتی برایم پیش آمد و از شما خواهشمندم بنده را راهنمایی فرمایید: 1. در جایی از کتاب نوشته شده بود کسی راجع به قضا و قدر از امیرالمومنین علیه السلام سوال کرد که امام فرمود: اگر فلان مطلب را بگویی تو را می کشم و اگر بهمان مطلب را باز تو را میکشم و طرف پرسید پس چه بگویم و...استاد سوال من این است با آن همه رأفت حضرت امیر و علم و اجتهادشان، آیا سزاوار است کسی را به خاطر کلامی بکشند و یا تهدید به این امر کنند؟ اصلا چرا در پاسخ به آن فرد از این لفظ استفاده کردند؟ 2. امام رضا علیه السلام در جایی فرمودند ذنوب الأنبیاء صغار، استاد مگر اصلا انبیاء ذنب و گناه دارند؟ مراد ترک اولی است؟ پس چرا به این صراحت اسم ذنب آمده است. تشکر از صبوری و حلم شما. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این‌هائی که در هر دو قسمت پرسیده‌اید اصطلاحات خاص محاوره است به همین جهت گفته می‌شود باید برای فهم روایات علم مخصوصش را نیز به‌دست آورد. مثل آن‌که در قرآن لغت زکات به‌کار می‌رود در حالی‌که با دقت کامل می‌فهمیم این زکات به معنای مصطلح آن نیست. «ذنب» به معنای دنباله‌ی عمل است، مثل آن‌که دُم حیوان را نیز ذَنَب می‌گویند. حضرت رضا«علیه‌السلام» می‌خواهند بفرمایند تبعات منفی کارهای انبیاء خیلی کوچک است. در هرحال اگر مدتی با روایات مأنوس گردید، خودتان متوجه این فرهنگ می‌شوید. موفق باشید
8509
متن پرسش
سلام علیکم اگر آدمیت همه انسانها به شجره ممنوعه نزدیک شده پس اهل بیت (ع)هم باید به شجره نزدیک شده باشند، این مطلب با اینکه اهل بیت (ع) عصمت تکوینی دارند چگونه جمع میشود؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بین مقام نور عظمت اهل‌البیت«علیهم‌السلام» و مقام انسانی آن‌ها باید فرق گذاشت. به همین دلیل که آن‌ها در روی زمین آمدند و آمدن روی زمین به جهت نزدیکی به شجره بوده. پس آن‌ها نیز از جهت جنبه‌ی بشری به شجره نزدیک شده‌اند چون آدم به جهت آدمیت‌اش به شجره نزدیک شد نه از جنبه‌ی نبوتش که مافوق دنیا و مافیها است. موفق باشید
8507
متن پرسش
با سلام و احترام حضرتعالی فرموده اید: عنایت داشته باشید اگر خداوند به اهل ایمان بهشت را وعده می‌دهد به چیز کمی وعده نداده است، می‌ماند که هستند اولیائی که از مقام تجلی اسماء الهی که اصطلاحاً مقام واحدیت است می‌گذرند تا به مقام تعیّن اولی که مقام فناء فی اللّه است برسند. اینان آن کسانی هستند که از بهشت می‌گذرند و لذا همه‌چیز را در فنای به حق می‌بینند و اظهار می‌دارند: «ما رَأیْتُ‏ شَیْئاً إلّا وَ رَأیْتُ اللّهَ قَبْلَهُ وَ مَعَهُ وَ بَعْدَه» یعنی هرچیزی را به جنبه‌ی حقانی‌اش می‌بینند. همین‌ها هم نظر به بهشت را به‌کلی منتفی نمی‌دانند چون بهشت محل تفصیل نور تعیّن اوّل است. آری این‌ها به بالاتر از بهشت هم نظر دارند 1. چون انسانها در نهایت سرنوشتشان یا بهشت هستند یا جهنم. پس اولیا الهی هم باید دربهشت باشند. در روایات داریم که اهل البیت (ع) به بهشت بودن خودشان بارها اشاره کرده اند. این درست که اولیا در بهشت هستند اما در بهشت مخصوص خودشان ؟ 2. در تفسیر حکیمانه سوره واقعه جنبه باطنی نعمتهای بهشتی بیان شده است. مثلا در باره «فاکهه» :صورت کشفیات معنوی است که واجد جمیع کمالات است و «لَحم طیر» صورت لطائف حِکْمی و دقائق معانی معنوی است یعنی اهل فنا و قرب در قیامت به هر کشفی و به هر حکمتی که خواستند، می‌نگرند و آن را می‌یابند و حاصل به‌کاربردن قوای نفس در راه خدا و در اختیار گرفتن خطورات نفس، ظهور این کشفیات معنوی است.وقتی باطن این نعمتها این گونه است چه لزومی دارد به بالاتر از آن نظر کنند؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: آری همین‌طور است که می‌فرمایید چون نظر به باطن نعمت‌های بهشتی همان مقام بالاتر از بهشت است. در آن مباحث بحث در صورت‌های بهشتی بود که این صورت‌ها، صورت عقاید و اخلاق ما است و در بحث اخیر بحث در باطن آن صورت‌ها که همان عقاید و اعمال است که آن جنبه‌ی حقانی عقاید و اعمال می‌باشد. موفق باشید
8505
متن پرسش
سلام علیکم استاد منطق دانشگاه ما موضوع بوسیدن دست بزرگان را مطرح کردند که بزرگی ایستاده و افرادی در صف دست ایشان را می بوسیدند و این کار را اشتباه این بزرگان می دانستند و می گفتند فرزندشان فیلمی از بزرگی به ایشان نشان داده. من در این رابطه جستجو کردم و فیلمی را از امام خمینی (ره) دیدم که در مجلسی عده ای به نوبت دست ایشان را می بوسیدند. حرف دیگری که این استاد می زدند درمورد این بود که پیامبر (ص) در جمع به گونه ای می نشستند که اگر کسی وارد می شد نمی توانست تشخیص دهد که کدام یک از افراد پیامبر (ص) است و می گفتند چرا بزرگان اکنون این گونه نیستند؟ ومثالی باز هم از قول فرزندشان می زدند که گروهی به خانه ی آیت الله بهجت (ره) رفته و ایشان روی صندلی نشسته و بقیه روی زمین نشسته اند و یا بزرگان دیگر. ایشان نمی توانند جواب فرزندشان را به طور منطقی بدهند. خواهشمندم مطلب را برای ما روشن کنید. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- اگر حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» طالب دست‌بوسیدن‌شان باشند همان است که آن استاد می‌فرمایند. ولی اگر مردم طالب باشند و حقیقتاً با این دست‌بوسیدن‌ به برکاتی می‌رسند، آیا حضرت امام می‌توانند بخل بورزند؟ در مورد دوم عنایت داشته باشید خداوند به رسول خدا«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» دستور دادند منبری بسازند تا در موقع وعظ مردم در زحمت نباشند و لذا بین دورِ هم نشستن در شرایط معمولی و بین آن‌که یک عالم بر کرسی وعظ نشسته یا مشکل بدنی دارد باید فرق گذاشت. موفق باشید
8504
متن پرسش
با سلام بنده در حال تدوین مقاله ای تحت عنوان فاطمه (س) و تربیت زن امروز هستم. تمام کتاب های جنابعالی در این رابطه را مطالعه کردم. چند سوال باقی مانده یک: داستانی که مربوط به ورود پیامبر ص به مدینه و ورود به خانه حضرت زهرا (س) دارد و دیدن پرده و گردنبند و الگو در نزد فاطمه (س) چگونه توجیح پذیر است و با مقام ایشان منافات ندارد. اگر مطلبی که برای معصوم حقانیت دارد و پیامبر آن را فهم میکنند، چگونه از ابتدا از عهده فهم فاطمه (س) خارج بوده است؟ دو: در کتاب استاد مطهری و نیز کتاب جنابعالی یکی از ضرورت های ازدواج چندگانه برای مردان، تکلیفی است که جامعه در مقابل میزان بالای زنان در مقابل مردان دارد. حال چرا حضرت علی (ع) این وظیفه را در زمان حیات حضرت فاطمه س انجام ندادند. گرچه در روایت امام باقر ع آمده چون فاطمه (س) زنی مطهر و عاری از آلودگی بود، ازدواج دوم بر علی (ع) نهی شده بود، اما این تنها یکی از حکمت های ازدواج دوم است و حکمت اول را که وظیفه اجتماعی است منتفی نمیکند. از این جهت ماجرای زندگی پیامبر (ص) در زمان حضرت خدیجه و علی (ع) با فاطمه (س) مانع از این میشود که به زنان امروز بتوان توصیه به انجام تکلیفی اجتماعی نمود. لطفا در این زمینه توضیح دهید؟ این سخن حضرت فاطمه (س) که فرموده اند بهترین چیز برای زنان ....با ضرورت های حضور اجتماعی زن در جامعه امروزی اینگونه توجیه پذیر هست که بگوییم منظور آن جمله اشاره به امری مستحب است (با توجه به وازه بهتر ) که وقتی در مقابل امر واجب یعنی حضور ضروری زن در جامعه قرار میگیرد، منتفی میشود؟ سوال آخر که مربوط به مقاله ام نیست اینست که شما در کتاب زن آنگونه که باید باشد، فهمانده اید که نمیتوان از برتری مرد یا زن سخن گفت. خدا دو ابزار متفاوت خلقت در اختیاری روح های از جنس واحد قرار داده و بسته به این ابزار ها تکالیفی وضع کرده تا به کمال برسند. بنده پس از تحقیق در زمینه شبهاتم که در زمینه تکالیف مربوط به زن و مرد بود به این نتیجه رسیدم که بهترین تکالیف و راه حل ها را اسلام معرفی کرده اما هنوز در مورد این مطلب که در خلقت زن و مرد تبعیض صورت نگرفته قانع نشده ام. یعنی تفاوت تکلیف که اکثر زنان در مورد آن شبهه دارند، مرا به تفاوت خلقت رساند که عامل آن است به عبارتی چرا خدا زن را موجودی ضعیف، آسیب پذیر، همراه با آلودگی خلق کرد تا به سبب این عوامل اینقدر بر زنان در طول تاریخ ظلم شود. و اساسا اگر آلودگی زن نقص نیست چرا حضرت زهرا (س) از آن مبرا هستند. پس یک نوع نقص است؟ همان که خلقت سیاهان سبب ظلم به آن ها در طول تاریخ شده، خلقت اینچنینی زن هم سبب ظلم و اجحاف در حق او و برخی تکالیف شده. مثلا زنی اگر مورد بی مهری و عدم توجه همسرش در خانه باشد. یا باید راه طلاق را بپیماید یا به گناه بیفتد. ولی اگر مرد مورد بی مهری زن باشد بدون ارتکاب گناه میتواند مشکلش را جبران کند. حال که حتی شرایط طلاق برای زن سخت تر و دشوارتر است. سوالات بنده را اصلا ناشی از مشکل شخصی در خانه تلقی نکنید که به حمدالله زندگی خوش و خوبی دارم اما به حسب اینکه در حوزه تعلیم و تربیت فعال هستم، لازمه حضور و تربیت همجنسانم را این میدانم که بتوانم شبهات خود و زنان دیگر را پاسخگو باشم با تشکر منتظر پاسخ استاد عزیز هستم
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- همان‌طور که در یکی از کتاب‌ها عرض کردم زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» به عنوان یک وظیفه که باید شرایط خانه را به زیبایی آراسته نمود و آن را هیچ مانعی جهت سلوک نمی‌دانستند ،به نصب آن پرده اقدام می‌کنند، ولی رسول خدا«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» مأمورند جایگاه خاصی برای آن خانواده شکل دهند و از این جهت نخواستند کوچک‌ترین آثاری که مانع تجلی آن انوار خاص می‌شود در میان باشد. این همان قصه‌ی «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَیِّئَاتُ الْمُقَرَّبِین‏» است که آنچه برای نیکان خوب است و باید انجام دهند برای مقربین که بنا است بین آن‌ها و خدا هیچ واسطه‌ای نباشد خطا محسوب می‌شود 2- این‌که قرآن اذن داده به چند همسری تا مشکل جامعه حل شود، غیر از آن است که تکلیفی برای همه باشد به‌خصوص که افرادی بودند که برایشان امکان چنین کاری هست و لذا وقتی کفایت کند دیگر تکلیف بقیه نیست 3- نمی‌دانم چرا داشتن این روحیه را برای زن حمل بر ضعف می‌کنید؟ مگر این‌طور نیست که همیشه حرکت‌های فرهنگی نافذ و پایدار است و این در شخصیت زنان رشد بیشتری دارد و اکثراً در شخصیت‌های فکری و فرهنگی خود وام‌دار مادران‌شان هستند؟ آن موضوع آلودگی و عدم آن برای حضرت، محل بحث است و اگر به تفسیر آیه‌ی 33 سوره‌ی احزاب که بحث طهارت اهل‌البیت«علیهم‌السلام» را می‌کند در المیزان رجوع فرمایید، ملاحظه می‌کنید موضوع طهارت، طهارت علمی و اخلاقی است و روایات این‌چنینی جای بحث دارد که علماء و فقهای عزیز ما باید با همان روش اجتهادی آن‌ها را بررسی کنند. آیا عدم تعادل تاریخ را باید به پای خدا گذاشت یا به پای تاریخ؟ یک روز به سیاهان ظلم می‌شود و یک روز همان غربی‌ها بیش از 50 میلیون از مردم خود را به قتل می‌رسانند. آری قبول دارم وقتی نظام ارزشی جامعه به‌هم بخورد بعضی دستورات الهی در جایگاه خود قرار نمی‌گیرند. در این مورد از یک طرف باید به عنوان حکمی ثانوی با آن احکام برخورد کرد و از طرف دیگر باید با فعالیت‌های فرهنگی جامعه را به تعادل خود برگرداند تا احکام الهی امکان اجراء پیدا کنند. موفق باشید
8503
متن پرسش
استاد محترم سلام جهت تغییر سبک نگرش و متود فکری اساتید دانشگاه ها و نخبگانی که دارای تریبون هستند نسبت به رهبر انقلاب و این نظام اسلامی، چه جزوه ای را صلاح می دانید از آثارتان برای آنها تهیه و در اختیارشان قرار بدهیم. و خواهشمند است حضرتعالی یک توصیه کلی با توجه به سوابق فعالیت های فرهنگی و علمی برای اینجانب مرقوم فرمایید.سایه رهبری مستدام باد.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: شاید کتاب «جایگاه اشراقی انقلاب اسلامی در فضای مدرنیسم» کمک کند. خودتان هم متوجه باشید امروز انقلاب اسلامی محل ظهور اسم اعظم الهی است و نسبت خود را با انقلاب اسلامی نسبت درستی قرار دهید. موفق باشید
8501
متن پرسش
با سلام به استاد گرامی ببخشید ایا فقط وظیفه مهم است یا نتیجه هم مهم است اگر وظیفه فقط مهم است پس چرا مثلا در سخنرانی اقا گفتند در انقلاب امام خمینی نتیجه هم مهم بود و ایا اگر هر دو مهم است پس چرا امام معصوم می گویند با این مضمون که اگر جهنم را به من می دادند من باز هم عبادت می کردم یه سوال دیگری که من دارم این است که یکی از استاید ما با این مضموم گفتند که ما عبدیم و او مولا و هرچی او می گوید باید بگوییم چشم و انتساب امر الهی کنیم و وظیفه ی خود را باید از امام بپرسیم و حالا که نیست باید از مجتهد0عالم و عادل 0بپرسیم و این نکته را در تمام زنگی گفتند مثلا از مقدار درس که چه قدر بخوانیم یا اصلا چی بخوانیم تا این که مثلا در زندگی در مشکلات و .... چه کار کنیم و من وقتی از ایشان پرسیدم که چرا مقدار درس خواندن هم باید از مجتهد سوال کرد گفتند که چون وابسته به زندگی است.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این دو نکته قابل جمع است، از آن جهت که حتماً برای نتیجه‌ی خوب وظیفه‌مان را انجام می‌دهیم ولی وقتی به خدا واگذار کردیم حتماً بهترین نتیجه که همان اُنس با خدا است نصیب ما می‌شود. نه این‌که مثل تکفیری‌ها متوجه آثار کارخود نباشیم و فکر کنیم وظیفه‌مان را انجام می‌دهیم .. موفق باشید
8499
متن پرسش
سلام علیکم درست است که از لحاظ مقام معنوی همه در طول اهل البیت هستند و کسی در عرض آنها نیست ولی اهل البیت از لحاظ انسان بودن (نه انسانیت) در عرض همه انسانها هستند؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اشکالی ندارد که اهل البیت از نظر انسان‌بودن مثل غذاخوردن و جسم‌داشتن در عرض بقیه باشند، ولی این مربوط به بدنشان است. به قول مولوی در رابطه با حضرت محمد«صلواه‌اللّه‌علیه‌وآله»: «در یکی نقش‌اش نشسته در جهان .... وان دگر نقش‌اش چو مَه در آسمان». موفق باشید
8498
متن پرسش
بنام خدا و با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی استاد یزدان پناه در بحث منازل السایرین منزل تذکر در توضیح استعداد فطری گفنتد همه انسان ها استعداد توحیدی و فطری برای سیرالی الله دارند اما استعداد ها متفاوت است بعضی فقط در حد فعلیت اخلاقی پیش می روند و بعضی قدم در سیر عرفانی هم می گذارند و این افرا د هم متفاوت اند و هر کسی به مرحله ی تجلی ذاتی نمی رسد. چون استعداد آن را ندارد . از طرفی در مباحث نفس داریم که همه ی انسان ها از مقام انسان کامل نازل شده و استعداد باز گشت به همان مقام را هم دارند . حال سوال این است که اگر همه ی انسان ها استعداد وصول به مقام انسان کامل را دارند دیگر جایی برای فرمایش استاد یزدان پناه باقی نمی ماند آیا وجه جمعی به نظر جنابعالی می رسد ؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: فکر می‌کنم باید بین استعداد ذاتی انسان‌ها به ما هُو انسان و بین انسان بما هو حسن و رضا فرق گذاشت. همان‌طور که می‌فرمایید هرکس بنا به تعریفی که برای خود کرده همتی را برای خود در مسیر توحید شکل داده که از این جهت معلوم نیست همت او تا فنای ذاتی باشد، هرچند در ذات خود به عنوان «لا تبدیل لخلق اللّه» هیچ تفاوتی در مخلوقات خدا نیست. موفق باشید
8497
متن پرسش
سلام.امروز در کلاس یکی از شاگردان شما بودم.موضوع کلاس بحث پیرامون کتاب (گزینش تکنولوژی از دریچه ی بینش توحیدی )شماست.این دومین جلسه بود که من حضور داشتم.در هر دو جلسه هم به شدت با بچه های کلاس بحث کردیم.موضوع اینه که اینجور که من برداشت کردم روح حاکم بر کلاس معتقد که ای کاش اصلا تکنولوژی های امروزی وجود نداشت که بخواهد چنین زیان هایی داشته باشد.و اگه این تکنولوژی ها وجود نداشت بشر از لحاظ معنوی الان در جایگاه بهتری بود.و اسلام خودش راه علم را باز می کرد و ما به همین جایی که الان از لحاظ علمی بشر در آن قرار دارد می رسیدیم منتها با نگاه اسلامی و معنوی.تازه در کلاس استاد و بچه ها اعتقاد دارند که گذشتگان ما (مثلا مادربزرگ های ما) خوشبخت تر بودند یا بیشتراحساس خوشبختی می کردن.من با این مسائل بسیار مشکل دارم.خواستم از شما بپرسم. اولا :اگه سوال زیر از شما پرسیده بشه به کدام گزینه جواب می دهید: 1- از لحاظ سیر معنوی فردی هر یک از ما بهتر بود هیچ یک از تکلنولوژی های امروزی در زمان ما وجود نداشت(نه با توجه به شرایط موجود بلکه از لحاظ ذات این تکنولوژی ها و اصالت سیر معنوی) 2-این که در زمان ما تکلنولوژی هایی وجود دارد که از طرفی دسترسی به اطلاعات رو برای ما بسیار آسان و سریع می کند واز طرفی کارهای ما را انجام می دهد و باعث می شود که وقت آزاد بسیار بیشتری داشته باشیم یک فرصت برای سیر وسلوک ماست که ما باید با آگاهی از جنبه های مختلف این ابزار و به بهترین نحو(یعنی آثار منفی آن رو حداقل کنیم)از این فرصت استفاده کنیم.و خدا را شاکر باشیم که در این زمانه زندگی می کنیم. ثانیا:استاد من به شدت معتقدم که باید آدم ها را دوست داشت و از ته قلب دلسوز آن ها بود تا بتوان روی آن ها تاثیر گذاشت.اصلا نوع دوستی واقعی به نظر من یکی از نشانه های معرفت به حق و قدر شناسی از خداست.مگر قرار نیست ما برای زمینه سازی ظهور آقا کار کنیم؟آیا این زمینه سازی فقط باید در محدوده ی جغرافیایی خودمان یا حداکثر مسلمان ها باشد؟آیا نباید به فکر غرب هم باشیم؟آیا با این بغض و کینه ای که ما از غرب و حتی ملت های غربی حرف می زنیم می توانیم به فکر آنها و دلسوز سرنوشت اخروی آنها باشیم؟در همین کلاسی که امروز بودم بچه ها چنان از غرب حرف می زنند که گویی در مورد چند صد میلیون جانی صحبت می کنند.در حالی که آیا نباید ملت های غرب و به خصوص آن نود و نه درصد معروف را از سرمایه داران و دولت ها جدا کرد؟آیا نباید شرایطی که بی اخلاقی ها و انتخاب های ملت های غربی را رقم زده نیز در نظر گرفت؟من رمان زیاد خوانده ام و معتقدم که رهبری هم به این دلیل خواندن برخی رمان ها را توصیه می کنند که ما باشرایط جوامع و ملت های غربی آشنا بشویم که نه تنها آنها را آرمان قرار ندهیم که شرایط آنها را درک کنیم و فکری به حال نجات آنها هم بکنیم.اگر این مسئله را حوزه های علمیه ی ما درک می کردند الان نصف از طلبه های ما مسلط به زبان های خارجی بودن و در شبکه ها و حتی سایت و وبلاگ های خارجی فعالیت بسیار زیادی داشتند ولی افسوس!وقتی اسم غرب می آید بچه مذهبی های ما طوری حرف می زنند و رفتار می کنند که انگار با آدم خوارهای بالفطره مواجهند. ملت غرب هم انسان است.مثل ما.در شرایط متفاوت.با این تفاوت که آن ها در قفسی قرار گرفته اند که شبانه روز به آنها دروغ تزریق می کنند و افسوس که همین تکنولوژی ها این امکان را به ما می دهد که قفل این قفس را برای آنها باز کنیم ولی به جای این کار از آنها متنفریم و رهایشان کرده ایم (همچنان که گرسنگان آفریقا را و مردم محروم و مستضعف افغانستان را که واقعا غصه فقر مادی و عقب ماندگی آنها دل آدم را می سوزاند.و هنوز مشغول دعواهای چپ و راست هستیم.) استاد!این که سرمایه داران عالم به فکر چپاول مستضعفان هستند و در این راه از هیچ کاری حتی نسل کشی و غارت و بمب شیمیایی هم دریغ نمی کنند درست ولی چند درصد ازمردم غرب جزئ این سرمایه دارانند و چند درصد بازیچه و فریب خورده ی آنها؟آیا مثلا وقتی در کشور خودمان مثلا صنعت خودرو زورش به مردم می رسد و حقوق آنها را نادیده میگیرد باید از گارگران و کارمندان کارخانجات و نمایندگی ها و تعمیرگاه های آن ها متنفر بود و آنها را گنهکار دانست!؟!چرا به بچه مذهبی های ما طوری القا شده که باید از غرب متنفر بود؟من قبول دارم که حتی ملت های غربی هم دید مثبتی نسبت به ما ندارند ولی رفتار آنها به دو دلیل قابل درک(نه قابل پذیرش) است: 1-اطلاعات غلطی که دریافت می کنند. 2-حسی و ذهنیتی که نسبت به عقب ماندگی ما دارند.در همین جامعه ی مسلمان ما بسیاری افراد همین حس را نسبت به هم کیشان افغانی ما دارند!یادم هست چند سال پیش در محله ی مادربزرگ من مردم معترض بودند که چرا افغانی ها را به حمام عمومی راه می دهند یا چرا به آنه خانه اجاره میدهند!در حالی که آنها خواهران و برادران دینی ما هستد و مظلوم و بی پناه.پس می توان از این جنبه حس مردم غرب را درک کرد. ثالثا:در همین کلاس مذکور غالبا بین من و بچه ها بحث پیش میاد و احساس می کنم بچه ها و حتی استاد کلاس از بحث های من خسته میشن.ولی چون این جمع افرادی هستند که همه از لحاظ معنوی از من بهترند و به خدا نزدیکتر و از طرفی تنها جمع مذهبی که من می تونم گاهی در اون حاضر بشم دوست دارم بازم به کلاس برم.ولی کلا ساکت نشستن و ابراز نظر نکردن و سوال نپرسیدن هم برام کار راحتی نیست!به نظر شما با این شرایط باز هم به این جلسات برم؟ساکت بشم؟ ببخشید که طولانی شد .لطفا اگه جایی از حرف هام و استنباط هام درست نیست بهم بگین واگه توضیحش طولانی میشه و برای جواب دادن به زحمت می افتین بهم کتاب معرفی کنین.سپاسگذارم.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- همین‌طور است. فرهنگی که در باطن این تکنولوژی نهفته است غیر قدسی است 2- در حال حاضر و در این سبک زندگی که در آن هستیم، کنارگذاشتن تکنولولوژی موجود عین بی‌عقلی است هرچند نباید در عین استفاده از آن از حجاب‌هایی که این نوع تکنولوژی بین بشر ایجاد کرده غفلت کرد که بحث آن مفصل است 3- در مورد این نکته‌ی بسیار خوبتان خدا را شکر می‌کنم که متوجه‌اید روح تمدن غربی غیر از مردم غرب‌اند. مردم غرب آماده‌ی متذکرشدن‌اند برای یک حیات عالمانه و معنوی، و شدیداً باید به این موضوع امیدوار بود و به همین جهت نظام اسلامی تلاش دارد ارتباط خود را با مردم غرب قطع نکند. این مافیای سرمایه‌داری است که مانع این ارتباط است. کار خوبی می‌کنید که این موضوع را به رفقایتان تذکر می‌دهید 4- همان‌طور که می‌فرمایید طی دو جلسه نمی‌توان این موضوعات را از هم جدا کرد. پیشنهاد می‌کنم حضور در جلسات را ادامه دهید تا إن‌شاءاللّه به جمع‌بندی لازم برسید. موفق باشید
8495
متن پرسش
سلام و خداقوت در آیه 28 سوره مباره آل عمران. خدای متعال مومنان را از دوستی و سرپرست قراردادن کافران نهی فرموده. این دوستی و سرپرستی دقیقا به چه معناست؟ و آیا در شرایط سیاسی کنونی مصداقی دارد یا خیر؟ ممنون
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: ولایت در آیه‌ی مذکور هم به معنای دوستی و هم به معنای پذیرش شخصیت فکری و تمدنی کفر می‌باشد و مصداقش امروزش همان چیزی است که واقع شده که فرهنگ غربی بر همه‌ی شئون ما حاکم شده و آن‌طور که بایسته است از اسلام عزیز و ولایت الهی بهره‌ی لازم را نمی‌بریم. موفق باشید
8493
متن پرسش
سلام .سوالم از مسئولین سایته. من از استاد خواستم جواب سوال را فقط به ایمیلم بفرستند. ولی ایمیلهایی که از این سایت برام میاد خوانا نیستند حتی قسمت view incoding را هم تغییر میدم فونتها به فارسی تبدیل نمیشن به عنوان مثال همین دستور العمل های استاد سید علی قاضی که ایمیل شده بود را نتونستم بخونم.نگران شدم جواب سوالم را هم نتونم بخونم.میشه طوری ایمیلها را بفرستین که این مشکل پیش نیاد.ممنون
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: مسئول محترم سایت: لطفاً بررسی لازم را بفرمایید. در ضمن متن مرحوم قاضی از طرف ایمیل المیزان به ایمیل بنده فرستاده شده در حالی‌که بعضی از قسمت‌های آن ناخوانا است. قضیه چیست؟ موفق باشید
8492
متن پرسش
سلام علیکم در رابطه با سوالی که در مورد استاد سلوکی پرسیده بودند. در شرایط بعد از انقلاب، که سلوک قطعا از دامن امام و انقلاب می گذرد آیا نیاز به استاد سلوکی به طور کل منتفی است؟ یا اینکه توصیه ای که در این سوال و جواب داشتید ناظر به عموم جامعه است و برای رشد بیشتر می توان در عین سلوک ذیل شخصیت امام، از اساتید اخلاق به صورت سلوکی استفاده کرد؟ اگر کسی تحت تربیت شاگردان علامه و شاگردان شاگردان آنها برود و در عین حال خود را با شخصیت امام منطبق کند به مشکل بر می خورد.؟ برخی شاگردان بزرگان خصوصا شاگردان آیت الله پهلوانی در گوشه و کنار مشغول تربیت هستند و بنده هم مدتی است که با یکی از اساتید مرتبط شده ام که ایشان مبانی معرفت النفسی و سلوکی و عرفانی را جلساتشان بحث می کنند که به نظرم کاملا در راستای بحثها معرفت النفس شما است و از جهات مباحث عرفان نظری هم غنی است. خودم تا به حال به توصیه شما با همان جلسات اخلاق مرسوم و بر اساس مبانی امام و سایر بزرگان نکاتی را می گرفتم و دنبال می کردم. اما حقیقتش حس می کنم که خلا زیادی دارم که هنوز تامین نشده است. لذا تصمیم گرفتم به لحاظ عملی هم تحت تربیت این بزرگان قرار بگیرم. اما چند تا سوال دارم که هنوز مطمئن نیستم. ارادت این بزرگان به امام و انقلاب کاملا در سخنان ایشان مشهود است اما چون معمولا این بزرگان به تربیت می پردازند بروز اجتماعی ملموسی ندارند(یعنی اگر هم دارند مشاهده نمی شود) لذا مردد بودم که پیش ایشان بروم یا نه؟ به نظرم آمدم در رابطه با تهذیب نفس به ایشان رجوع کنم و مسائل اجتماعی و انقلابی را هم خودم تامین کنم. از آنجایی که دستورات سلوکی بعد از مدتی وقت زیادی را هم انسان میگیرد و با برنامه ریزی که بنده در مسائل اجتماعی و درسی دارم براحتی نمی توانم وقت برای این کارها باز کنم. لذا می خواستم راهنمایی بفرمایید که وارد این راه بشوم یا اینکه همان روش قبلی را ادامه بدهم. البته این راه این مزایا را دارد که اراده انسان برای انجام تهذیب تقویت می شود درحالیکه در روش قبلی هر از گاهی که خودم به نکته ای بر می خوردم کاری می کردم اما استمرار نداشته است یا اینکه در انجام برخی عبادات و دعاها که زیاد هم هستند تقدم و تاخر ها و .. به دستی انجام نمی شود. خلاصه از سر خود کاری را می کردیم یا نمی کردیم. که حس کردم این بزرگان این برنامه ها را اصولیتر ارائه می دهند. به نحوی که در هر منزل و مرحله سلوکی متناسب با شرایط توصیه هایی را دارند که برای انسان راه نرفته براحتی این برداشت صورت نمیگرد. این احساس نیاز خصوصا از توصیه امام در کتاب جهاد اکبر ایجاد شد که ایشان می فرمودند برای فقه و اصول و کلام استاد می گیرید و سالها تحت یک استاد پیش می روید اما برای اخلاق و تهذیب می خواهید خودرو و بدون استاد پیش بروید. خصوصا مباحث عرفان عملی که دیده شده است حس می کنم با دستگیری استاد راه را بهتر و سریعتر می توان رفت(البته منکر این نیستیم که برای برخی افراد به صورت جذبه ای مسیر سریع پیموده می شود اما برای عموم چه باید کرد) همچنین اگر در کنار توجه به سلوک انقلابی که امام برای عموم جامعه ایجاد کرد بخواهیم استاد سلوکی در ذیل امام انتخاب کنیم چه ویژگیهایی را باید این استاد داشته باشد. سوال دیگر اینکه شما مثال به سلوک بسیجیان می کنید که با یک بارقه امام ره ساله را یک شبه پیمودند. حال با این وجود باید راه سلوک قبلی را کلا بست یا اینکه باید انرا در ذیل امام تعریف کرد و تقویت کرد. خودم حس میکنم با توجه به توصیه های خود امام علاوه بر ضرب دست امام که تمام جامعه را تکان داد استفاده از اساتید و مربیان در مراحل بالاتر برای ارتقا در همین دستگاه امام کمک شایانی خواهد نمود. به عبارتی هر چند که سلوک جمعی در دوران بعد از انقلاب را قبول داشته و احساس هم می کنیم اما به نظر می رسد شیوه سلوکی قبل تحت مراقبت اساتید برای خواص نباید از بین برود و خود این روش در تکمیل و ارتقاء روش امام موثر است. مثلا اگر همان بسیجیانی که اینگونه پیشرفت کرده اند اگر علاوه بر این تحت نظر یک مربی هم بودند ایا به مقامات بالاتر از این راه نمی افتند. یکی از اساتید از ایت الله بهجت نقل می کردند که سوال شده بود اگر اقای رجبعلی خیاط به این مقامات رسیده اند و درس هم نخوانده اند پس چه لزومی دارد که درس بخوانیم و ایت الله بهجت فرموده بودند که اگر همان اقای رجبعلی خیاط درس خوانده بود خیلی مقاماتش بالاتر می رفت. حال در این مساله هم همین ملاک را می توان جاری کرد که اگر علاوه بر تحت لوای انقلاب و امام و دستورات عامی که از طریق کتب و فرمایشات این بزرگان بدست می اوریم، دستمان در دست یک استاد سلوکی ذیل انقلاب باشد رشد بیشتری متوقع خواهد بود. البته باید بتوانیم تلفیقی از این دو را برای نسل امروز بدست اوریم و هدیه کنیم. و خودم معتقدم باید این روشها که به گفته خود این بزرگان همه اش برآمده از دین و بر طبق نصوص است را به صورت عملیاتی وارد فضاهای تربیتی جامعه کرد و عموم مردم انقلابی را بر اساس این روشها راهنمایی کرد. اگر شما قبول کردید که می توان با استاد رفت حداقل های این نوع اساتید را هم بیان بفرمایید. چون در سوالی دیگری فرموده بودید که استادی خوب است که علاوه بر اینکه حقایق را می شناسد، جایگاه تاریخی امام و انقلاب را بشناسد. که در این صورت این سوال مطرح است که مگر می شود کسی حقایق را قلبا بشناسد اما جایگاه تاریخی انقلاب را متوجه نباشد. یعنی به نظر می رسد که اگر کسی واقعا وارد سلوک شده باشد محال است متوجه این جایگاه نباشد. در مورد اساتیدی که از شاگردان مرحوم سعادت پرور بوده اند و با یک واسطه به علامه وصل هستند بنده تاحدی این روحیه را مشاهده می کنم. اما فقط یک مشکل هست که بعضا دستورات فردی را مورد توجه قرار می دهد هر چند که توجه به امور اجتماعی هم دارند اما دستور جمعی یا کاری که سلوک جمعی را باعث بشود به درستی مشاهده نکرده ام. البته خودم به این نتیجه رسیدم که سلوک جمعی در ذیل انقلاب تنها از طریق رهبر جامعه محقق می شود و سایر اساتید می توانند با توجه به این اتفاق سلوکهای فردی را کنترل و هدایت کنند. در هر صورت اگر استاد در این زمانه رد نشد، نسبتش را سلوک جمعی جامعه را هم مشخص نمایید. اگر سوالات بعضا تکراری و پراکنده بود معذرت می خواهم غرض این بود که فضای ذهنی ام را نسبت به این مساله منتقل کنم تا راهنمایی بفرمایید. ضمنا اگر توفیق شد به صورت تلفنی نیز مزاحم خواهم شد تا دقیقتر این دغدغه را مطرح کنم. التماس دعا.
متن پاسخ
- باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: همان‌طور که مستحضرید و قبلاً عرض کردم خیلی خوب است که انسان در ذیل انقلاب اسلامی و شخصیت اشراقی حضرت امام، استاد سلوکی هم داشته باشد و از آن‌جایی که انقلاب اسلامی بدون عرفان نظری و عملی درست شناخته نمی‌شود تا ما بتوانیم سرباز آن باشیم و از رنج بی‌تاریخی نجات یابیم، نیاز به سلوک عرفانی داریم و سلوک عرفانی در جای خود با استاد ره‌رفته‌ای محقق می‌شود. در جزوه‌ی «دغدغه‌ی اجتمایی عرفای نجف» حضور تاریخی عرفا را جهت ارتباط با اسم زمانه‌ی خود عرض کرده‌ام و از این جهت عرض می‌کنم اگر استاد سلوکی متوجه اسم اعظمی که در این زمان ظهور کرده، نباشد، در حضور حق قرار نمی‌گیرد و ما را با تنزیه منهای تشبیه مشغول می‌کند و هرگز به امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» که هم‌اکنون مظهر اسم جامع الهی است نمی‌رساند. زیرا در وادی تشبیهی که در کنار تنزیه است، شما با خدا از طریق مظهر حقیقی‌اش مرتبط می‌شوید. همین‌طور که می‌فرمایید خوب است انسان جهت رفع حُجب ظلمانی و نورانی برای نظر به وحدت حقه‌ی حقیقیه که تحت عنوان وحدت وجود نام برده می‌شود، با استادی مرتبط باشد و شرط اصلی این سلوک توجه به وحدت وجود است وگرنه یک درس اخلاق است بدون بیرون‌آمدن از کثرت و حضور در عالَم وحدت. موفق باشید
8490
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم جناب استاد مرز واقعی بین شیعه واهل تسنن چیست آیا همینکه احکام را چگونه انجام بدهیم ویا امیرالمومنین علی ع را امام اول بدانیم یا ندانیم جزو شیعه واقعی هستیم یا اگر کسی وضو را طبق اهل تسنن بگیرد ولی تفکر و روش او (باستثنای ظاهر احکام) مانند حضرت علی ع باشد و حب و محبت ایشان را در دل داشته باشد شیعه تر است ؟واقعاملاک برای وارد شدن در تشیع واقعی چیست ؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اولاً: ائمه‌ی ما«علیهم‌السلام» به ما هنر تعامل با اهل سنت را آموخته‌اند در حدّی که می‌فرمایند به آن‌ها دختر بدهید و از آن‌ها زن بگیرید. ثانیاً: تشیع مجموعه‌ای از قلب و قالب است. قلب آن اعتقاد به حاکمیت امام معصوم است و قالب آن رعایت احکام فقه آل محمد«علیهم‌السلام» است. موفق باشید
نمایش چاپی