سلام علیکم و خدا قوت: ۱. میخواستم بدونم به نظر شما دیوان اشعار امام خمینی تا چه حد حاوی و دارای مباحث عرفانی و سلوکی هست یعنی آیا مثلاً اون مراحل سلوک و مباحث غلیظ عرفانی رو میشه در این دیوان پیدا کرد ؟ ۲. به نظر شما برای سلوک و افزایش حب خداوند انس گرفتن با اشعار و دیوان کدام یک از عرفا بهتر هست؟ مثلا بیشتر اشعار (حافظ) رو توصیه میکنید یا اشعار (امام خمینی) یا (علامه حسن زاده آملی) قاعدتاً افراد مذکور شعرهای غنی و عرفانی دارند اما میخواستم بدونم اگر قرار باشه یک کدامش رو توصیه کنید کدوم رو توصیه میکنید؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکدام ارزش خود را دارند. آری! واقعاً دیوان حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» نکات عرفانی خوبی دارد ولی عنایت داشته باشید زبانِ عرفان در شعر، زبان خاصی است با اصطلاحات خاص. پیشنهاد میشود اگر فرصت کردید مباحث «ما و حافظ» که در سایت هست را دنبال بفرمایید. امید است که شروع خوبی باشد. https://lobolmizan.ir/hafez موفق باشید
سلام و عرض ادب: خدا قوت استاد، ممنون بابت نشرمعارف زیبا با بیان عالیتون، اجرتون با صاحب الزمان. استاد این پیام👇 رو یه بنده خدایی توی کانالشون گذاشته بودن و برای بنده هم سوال شد و از آنجایی که ولادت آقا امیرالمومنین نزدیکه سلسله سخنرانی یا کتابی به بنده معرفی کنید ممنون از لطفتون. «داشتم با خودم فکر میکردم علی (ع) واقعا کیه؟ کیه که ولادتش تو ماه خداست. احتمالا شنیدید میگن رجب ماه امام علی هست، این چه ارتباطه ای است که خدا میگه ماه منه و تو روایتام داریم ماه امام علیه. بعد محل ولادتش کجاست؟ تو خونهی خدا که حتی به حضرت مریم اجازه داده نشد که حضرت عیسی رو اونجا به دنیا بیاره. روز ولادتش کیه؟ با شروع ایام البیض که از خیلی قبلتر از تولد امام علی قدر و قیمت داشته این ۳ روز. کی بوده که تو روایتا خودش به شمشیر خدا معروفه و با ذوالفقارش هرکسی رو میکشته بدون هیچ تردیدی حتما وارد جهنم میشده. کیه که خدا گفته معیار حقه. میدونید که حق یعنی خدا و هرچی که خدا میگه. بعد شهادتشون کِیه؟ تو ماهی که مال بنده هاست و توش به اوج عشقبازی با خدا میرسن. دارم فکر میکنم انگار اینا همه نشونس که میگه علی تو ماه خدا به دنیا اومد، تو ماه شعبان دو تا از بهترین دسته گلاش را هدیه داد به این جهان تو ماه رمضونم که همه به اوج عبودیت میرسن و آخر این سیر و سلوک ۳ ماهست، به کمالی که ازین دنیا میخواست رسید و فزت برب الکعبه شد. و بازم هم تو چه روزایی؟ تو شب و روزای قدر که خدا از اول آفرینش خلقت این روزا رو یه جور دیگه بهشون قدر و قیمت داده بوده. و کجا؟ تو مسجد که مال خداست و برای عبادت شخص خداست. تو چه حالی؟ در نزدیک ترین حالت ممکن به خدا یعنی توی سجدهی نماز. اونم اون ساعتهای سحر که میدونین خدا چه قدرر اون ساعهتا رو دوست داره. علی (ع) واقعا کیه؟ من که به نتیجهای نرسیدم.»
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است به خلوص آن مولا که منجر به یگانگی عبد با ربّ میشود، فکر کنیم. که نمونه آن را در جنگ خندق مى بينيد، شمشيرى كه صاحب آن در نهايت خلوص آن را به حركت در آورد و مفتخر شدند به «لَضَرْبَةُ عَلِيٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ افْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَين» يعنى آن شمشيرزدن، از عبادت جن و انس برتر مى شود، به جهت خلوص حضرت على عليه السلام، و نه به جهت قدرت آن حضرت. حضرت على عليه السلام متوجّه شدند حالا كه هيچكس در مقابل عَمْروبن عبْدُوَد جلو نمى رود بايد براى خدا جلو بيايند. حضرت در آن جريان نشان دادند كه براى خدا، تمام چيزها را كنار گذاشته اند و حتى مواظب بودند خشمشان عامل تحريكشان نشود. مولوى در رابطه با خشمى كه عمروبن عبدوَد با انداختن آب دهان بر صورت مبارك على عليه السلام مى خواست در آن حضرت ايجاد كند؛ و ملاحظه کنید که در این رابطه حتی مولوی اینچنین مى گويد:
او خدو انداخت بر روى على افتخار هر نبى و هر ولى
او خدو انداخت بر رويى كه ماه سجده آرد پيش او در سجده گاه
در آن حال حضرت با تمام آرامش و وقار از روى سينه عَمْروبْنِ عَبْدوَدْ بلند شدند و چند قدمى حركت كردند و دوباره جنگ را با آن دشمن خدا شروع كردند و در نهايت او را كشتند. وقتى از حضرت علت بلندشدن و دوباره جنگ كردن را پرسيدند و حضرت جريان آب دهانى كه به صورت مباركشان انداخت را مطرح كردند، آنهايى كه اهل دل بودند فهميدند على عليه السلام تا كجا بر شيطان مسلّط است. مولوى ندا سر مى دهد كه اى على!
تيغ حلمت جان ما را چاك كرد آب علمت خاك ما را پاك كرد
يعنى اى على! اين حلم و بردبارى ات تمام وجود ما را در مقابلت، چاك چاك و هيچ و نابود مى نمايد، همچنانكه نور علم تو، زندگى خاكى ما را از انحراف و گمراهى نجات داد. اى على! تو بيش از آنكه با شمشير، دشمنانت را به قتل برسانى، با شكيبايى و صبر آنها را هيچ و پوچ كردى و كشتى، مى گويد:
بازگو، دانم كه اين اسرار هُوست زآنكه بى شمشير كشتن كار اوست
در واقع آن حضرت با عمل خود در مقابل بى ادبى عمروبن عبدود:
گفت من تيغ از پى حق مى زنم بنده حق ام نه مأمور تنم
شير حقّم، نيستم شير هوا فعل من بر دين من باشد گواه
خون نپوشد گوهر تيغ مرا باد از جا كى بَرد ميغ مرا
تا احِبُّ لِلّهْ آيد نام من تا كه ابْغَضْ لِلّهْ آيد كام من
در چنين شرايطى است كه مى توان به آن حضرت گفت:
تو ترازوى احد خُو بوده اى بل زبانِهْ هر ترازو بوده اى
چون قلب حضرت سراسر محل الهام ملك و نمايش حق است، لذا است كه به زبان حال خواهد گفت:
سايه ام من، كدخدايم آفتاب حاجبم من، نيستم او را حجاب
يعنى من سايه اى هستم كه خداوند آفتاب من است و لذا من حجاب نيستم كه خود را بنمايانم و حق را در عمل خود پنهان كنم، بلكه حاجب حقّم و وسيله ظهور و بروز حق مى باشم.
اگر خودمان را اسير جدل و ستيز و عجله و خودنمايى كرديم، از چنين قلبى و از وزيدن الهام ملك محروم مىشويم، از وزيدن انوار ملائكه اى كه به تعبير قرآن: «يَسْتَغْفِرونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا» براى مؤمنان طلب استغفار مى كنند و زنگار كدورت را از قلب آنها مى زدايند تا به راحتى با عالم غيب ارتباط پيدا كنند.
در رابطه با نظر به مقام مولایمان علی «علیهالسلام» خوب است سری به کتاب «حقیقت نوری اهلالبیت «علیهمالسلام» بزنید. کتاب روی سایت هست. موفق باشید
با سلام و ادب: عارفی سراغ دارم که حالات عجیبی دارد آینده را میداند و علم کیمیا هم دارد ظاهرا. اسم خدا که پیش او برده میشود گاهی حالت مستی به او دست میدهد شبها بیدار است و با دیدن چهره انسان از باطن و سیرت او مطلع میشود و حقیقتا انسان با گفتار او متذکر میشود و ... ولی بدانید که ایشون میگوید رهبری وجودش باطل است و همچین تعابیری نسبت به رهبری دارد که مطلقا آن را قبول ندارد و معارض اوست. چه می فرمایید این عارف حق است یا باطل؟! این چگونه عرفانی است پس؟! چگونه عارف بودن با جاهل بودن قابل جمع است؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: شک نکنید که شیطان او را در اختیار گرفته، شیطانی که سایقه ۶ هزار سال عبادت دارد و تا مقام فرشتگان بالا رفته، بهخوبی میتواند این ترفندها را برای چنین افرادی شکل بدهد که از آینده خبر بدهند ولی مثل خود شیطان آینده سیاهی داشته باشند. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام عرض شد استاد: ببخشید میخواستم بپرسم تفسیر سوره حمد را که شروع فرمودید از کدام مترجم تفسیر المیزان هست چون میخواستم تهیه کنم. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ترجمه مرحوم آقای موسوی همدانی مورد تأیید خود علامه نیز بوده است. إنشاءالله مؤثر خواهد بود. موفق باشید
با عرض سلام واحترام خدمت استاد عزیز: استاد تکه ایی از متن یک کتاب خدمت حضوراتان میگردد خواهشمند است در رابطه ی با نوع فکر ارئه شده در این متن اظهار نظر فرمایید، با کمال تشکر: *مغزهای کوچک زنگ زده* بگذارید اول نگاه کنیم که در دنیا چه تغییری رخ داده. بعد می آییم سراغ خودمان. قبلا شرکت های بزرگ واحدهای تحقیق و توسعه داخلی داشتند و به آن می بالیدند و البته مزیت رقابتی شان هم بود. مثلا شرکت آی.بی.ام (که برادر بزرگ صنعت فناوری اطلاعات جهان محسوب میشود) تحقیقات سنگین انجام می داد و سود خوبی هم می کرد. اما امروزه داستان عوض شده است! شرکتهای پیشرو در کنار تحقیق و توسعه داخلی، توجه زیادی به بیرون دارند. بد نیست یک نمونه را با هم بررسی کنیم: شرکت لوسنت تکنولوژی مالک بیشترین سهام آزمایشگاههای تحقیقاتی بل پس از جدا شدن از شرکت ای.تی.اند.تی (AT&T) بود. قرن بیستم، آزمایشگاههای تحقیقاتی بل قطعا برترین واحد تحقیقات در صنایع تجهیزات مخابراتی بود. اما شرکت دیگری وجود داشت به نام سیسکو! سیسکو فاقد آزمایشگاههای مدرن و قابلیتهای درونی تحقیق و توسعه مانند آزمایشگاههای بل بود رقابتی بسیار نزدیکی با شرکت لوسنت داشت و گاهی از این شرکت پیشی میگرفت. ●هر دو شرکت سیسکو و لوسنت در یک صنعت فعالیت میکردند اما دارای استراتژیهای متفاوتی در زمینه نوآوری بودند. شرکت لوسنت منابع عظیمی از ظرفیتهای خود را به تحقیق و توسعه داخلی (همه چیز را خودم تولید کنم) بود. اما آن طرف سیسکو استراتژی متفاوتی داشت، این شرکت هر فناوری را که نیاز داشت از خارج از مجموعه خود بدست میآورد که عموما حاصل همکاری با یا خرید شرکت های کوچک فناور بود. از قضا برخی از همین شرکت ها توسط کارکنان قدیمی شرکت لوسنت راهاندازی شده بودند (سایت تجاری سازی فناوری نانو مچ). آنچه خواندیم نمونه از نوآوری باز است. نوآوری باز به زبان ساده این است که ما در جستجوی نوآوری در سطح محصولات، فرآیندها و کسب و کار هستیم. همه این نوآوری ها که به ذهن/عقل ما نمی رسد! همچنین نمیتوانیم همه ایده های نوآورانه را عملیاتی کنیم. پس مرزها را باز می کنیم و با دیگران همکاری می کنیم. این می شود هم آفرینی! دو نوع نوآوری باز وجود دارد: ▪︎ نوآوری باز از داخل به بیرون: ایده و دانش از درون مجموعه شما به بیرون منتقل و منجر به نوآوری می شود. ▪︎ نوآوری باز از بیرون به درون: ایده و دانش، از بیرون به داخل جذب میشوند. ■ در نوآوری بسته همه کارها درون مجموعه و توسط خود مجموعه انجام می شود. شما در نوآوری باز می توانید با گروه های زیر همکاری کنید و نوآوری ایجاد کنید: مصرفکنندهها و مشتریها؛ تأمینکنندهها؛ دانشگاهها و سازمانهای تحقیقاتی؛ رقبا؛ مخترعین؛ استارتاپها و مشاوران تکنیکی. □ نوآوری باز یعنی باز کردن مرزها برای همکاری با دیگران برای هم آفرینی در محصولات، فرایندها و کسب و کارها با و از طریق دیگران. ● یک یادآوری مهم: قرار نیست همه امور را از طریق نوآوری باز پیش ببریم. در برخی حوزه ها و زمینه ها، قطعا باید از همان روش نوآوری متعارف (یا به اصطلاح بسته) استفاده کرد. *تجویز راهبردی:* ■ وقتی شما مرزهای سازمان و کشورت را می بندی، وقتی با دیگران، تبادل ایده و نوآوری و فناوری نداری، وقتی در کلوب بزرگان دنیا عضویت نداری، وقتی تمام انتصاباتت از دور و بری هایت است. وقتی درب اتاقت، سازمانت و دانشگاهت را به روی دیگران می بندی، بعد از مدتی هر چقدر هم باهوش باشی میشوی یک *«مغز کوچک زنگ زده»*. اندازه مغز ما، به اندازه جهان ماست. دقیق تر بگویم: وسعت فهم ما به اندازه وسعت شبکه ماست. شبکه کوچک، مغز کوچک تولید می کند. وقتی با استارتآپها، های تکها، بیگتکها، زنان و مردان بزرگ تعامل نمی کنی، زنگ میزنی! □ بسیاری را به دلایل امنیتی و غیرامنيتی و ایدئولوژیک کنار میگذاریم. محدود مواردی هم که ما میخواهیم با آن ها ارتباط برقرار کنیم به خاطر تحریم ها پذیرفته نمی شویم. ● چند دانشگاه «واقعا» بین المللی در ایران داریم؟ چند استاد غیرایرانی جهانتراز در ایران فعالیت میکنند؟ چند پروژه مشترک تحقیقاتی جدی با ده شرکت هایتک دنیا داریم؟ چند شرکت ایرانی در بازارهای بورس جهانی لیست شده اند (پذیرفته شده اند)؟ کدامیک از ده شرکت برتر جهان در ایران کارخانه، آموزشگاه، آزمایشگاه اصلا نه یک کارگاه ساده صد نفره دارند؟ ● جواب همه این سوالات آیا عددی غیر از «صفر» است؟ سخت امیدوارم که باشد! این ایده بیمارگونه که همه چیز را خودمان اختراع و تولید کنیم بسیار خطرناک است. قرار نیست همه چیز را خودمان تولید کنیم. اصلا در ۹۵٪ موارد مهم نیست که چه چیزی را خودمان تولید کنیم. مهم این است که منفعتش به جیب چه کسی می رود؟ جهان تغییر کرده و مغزهای کوچک زنگ زده هر روز که دیرتر غار تنهایی خود را ترک کنند، بیشتر عقب می مانند. *سرآغاز نوآوری باز، ذهن باز و مغز باز است!*
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که نباید در محدوده فکر و فهم خود متوقف شد و همچون طالبانیسم، دیگری را چه از نظر فکر و چه از نظر علم به حساب نیاورد و به نظر بنده هنر انقلاب اسلامی نیز در همین است که در عین حضور در جهان، بنا ندارد به بهانه حضور در جهان خود را ذیل استکبار معنا کند و بعضاً عدهای به بهانه حضور در جهان، طوری حضور ما را برنامهریزی میکنند که عملاً مانند کره جنوبی ذیل جهان استکباری قرار میگیریم که حتی اختیار معامله با کشور مستقلی مثل ایران ندارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً آن رخدادی که برای کوه پیش آمد، ماورای حرکت جوهری است که برای همه موجودات هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فرق نمیکند. به گفته دکتر فردید: «فردید، مفسر هایدگر نیست، بلکه با هایدگر فکر میکند و عملاً حرفهای خود را میزند. مثل کاری که خودِ هایدگر با فیلسوفان میکرده». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! جسمانی هستند ولی جسمِ برزخی و قیامتی، مثل جسمی که در خواب از اشیاء مییابیم. در این مورد جزوهی «چگونگی حیات بدن اُخروی» که روی سایت هست میتواند کمککار باشد. http://lobolmizan.ir/leaflet/1295/ . موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «برگشاده روح، بالا بالها / تن زده اندر زمین چنگالها». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. جناب حافظ خود را شاگرد قرآن میدانند و در راستای تذکر به وجوه قدسیِ انسان، آن غزلهای ملکوتی را سرودهاند تا رسالت خود را انجام دهند. ۲. هرگز حافظ خود را نهتنها در عرض اولیای معصوم، بلکه در حدّ خاک پای آنها هم به حساب نمیآورد. ملاحظه کردید که در بیت آخر غزل شمارهی ۹۳ چگونه فرمود: اگر قرآن را با ۱۴ روایت یعنی با نگاه چهارده معصوم بخوانید، به عشقی میرسید که آن عشق، فریادرس است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است هرکدام بر اساس شأن توحیدیشان در عوالم بالا حاضر خواهند شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده سیر مطالعاتی سایت میتواند راهی را إنشاءالله بگشاید. به خصوص اگر تا بحث معاد کار را جلو ببرید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که حضرت آقا «حفظهالله» فرمودند شجاعت و مقاومت و نوعدوستی و فداکاری به طور شاخص در روح ایرانی متبلور است، وگرنه سایر ملل نیز از آن بیبهره نیستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید این موضوع را به فطرت مربوط کنید که انسان فطرتاً به دنبال معارف است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور کلّی معتقدم در جای خود آن مطالب قابل توجه است و نباید آن نگاه، نادیده گرفته شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. چیزی به یاد ندارم. ۲. باید سعی کنیم با عالَمِ نویسندهی کتاب زندگی نماییم و در روحانیت او وارد شویم. برای بنده بعضاً برای بعضی از کتابها پیش آمده است که نگران بودهام اگر آن کتاب تمام شود، چه کار کنم. تفسیر «المیزان» یکی از آن نوع کتابها بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میاید نمیتوان یک نظر شُسته و رُفته در این مورد داد. آری! رگه های از حرّیت در آنها هست که متأسفانه بعضاً گرفتار نفس امّاره شده و از آن بدتر، گرفتارِ حاکمان سیاسی هستند که عملاً آنها گروگان کمپهای صهیونیستی میباشند. ولی به هر حال رگههای هوشیاری و حرّیتی که در آنها هست، امیدِ به آینده را در نسبت با غرب از بین نمیبرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. روح استاد است که همراه انسان میتواند کمک لازم را انجام دهد و به همین جهت توصیه میشود ارادت خود را نسبت به استاد حفظ کنید. ۲. کار خوبی است، إنشاءاللّه نتیجهبخش است. موفق باشید.
📽«فرصتِ روایت» بسم رب الزهرا 📌…در عالم رازیست که جز به بهای خون فاش نمی شود… رازِ خون را تنها اهل راز به جان می آزمایند و تو گو که چه کس را در زمان اینگونه میابی که چشم به راه باشد و گوش در انتظار ندای یار در قتلگاه دوست. فتح های ما را بین که رنگ بوی یاس و سرما و بن بست به خود گرفته اند و تو گویی هرگز خبری از دوست در میان مان نبوده است. و راستی را بی فتحِ روایت من و تو کدام فتح و کدام طلیعه و امید و آرمان را توان دید و میتوان برایش طبل و مارش فتح زد و آهنگ دوباره آزادی انسان را نواخت. جوانان ما طلیعه داران و پرچم داران دوباره فتحِ تاریخی اسلام در عصر امروز اند و اگر نبودند، تو بگو که طلیعه آینده انقلاب خمینی را در کدامین گواه و شاهد و آینه به نظاره مینشستیم. باید چشم شست و نظاره گر دوباره فتحِ روایت طلیعه داران قیام خمینی بود و دید که فتح و گشایش و پیروزی مبین دوباره اسلام در عصر امروز چگونه در زبان و روایت ما طلیعه خواهد یافت و هیمنه این بت و مجسمه، غول افیون و شرک و استکبار و ظلم جهان امروز با زبان و روایت ما فرو خواهد ریخت و میوه های شجره طیب انقلاب خمینی به اذنِ الله در زمان حیات ما به بار خواهد نشست و منتظران او چگونه بشر جدید را به رنگ زبانِ سرخِ روایت، آماده تولد و طلوع دوباره انسان خواهند کرد. دوباره به دیدار او برویم و راه را به تفصیل حضورمان در آینۀ روایت او از ما باز جوییم که او مبشر صبح کربلایِ ماست و زبان و روایتش آیینۀ همه حضور ما در امروز و فردای ماست. همان او که سید و پیرِ راهبر ما در وصف او گفت: «چنان میگفت که گویا راههای آسمان را خودش رفته، دیده و میداند که اینها آشناتر هستند» همان او که همزبان و همسخن ایام غربت او، فیلسوف پیر ما بود و در فراقش گریست و شانه هایش را گرفتند و بیم مرگش را داشتند و در غمِ دوست گفت: «وجودش را فراموش میکنند ولی عدم اش را هرگز» همان او که صدایش همیشه آشنا و گرما بخش جان های گمشده ماست و راهش بی شک همه تمنای حضور ما در امروزمان و زبان و قلمش رمز راز همه چگونگی حضور ما در فردایمان آری سید شهیدان اهل قلم را میگوییم شهید آوینی عزیز همان صدای آشنا و معصوم و نجیب و محکم آقا مرتضیِ روایتِ فتح های جبهه های ما. دوباره به نظاره او بنشینیم و چشم و گوش به روایت او از ما بسپاریم تا فرصتِ روایت دوباره فتح را در فتحِ دوباره روایت و زبان یکدیگر بجوییم و حقیقت را به نظاره چشمانمان بگزاریم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد شهید آوینی همین یک جمله که فیلسوفِ پیرِ ما استاد داوری در موردش فرمودند، همۀ آن کاری است که ما باید به میان آوریم. جملهای که فرمودند: «وجودش را فراموش میکنند ولی عدمش را هرگز». حقیقتاً اینطور نیست که عدم حضور شهید آوینی که ما را در خود سرگردان کرده، نبودنی باشد که نبودنِ یک شخص به حساب آید، نه! عدم حضور او که ان شاءالله هرگز پیش نمیآید، نبودنِ تاریخی است که در پیش است و به ظهور میآید و متولد میشود. و آن شهید بزرگوار با تمام وجود متذکر آن بود. نبودِ او را فراموش نمیکنیم زیرا توقف خود را از میانۀ این تاریخ نمیتوانیم فراموش کنیم و ما باز با آوینی است که تازه معنای نبودن آن را میفهمیم که چه اندازه به او نیاز داریم و این یعنی تولد دوبارۀ شهید آوینی. تولدی که با احساس نبودن او و با همراهی با کلمه کلمۀ او آغاز میشود تا سرگشتگان این کوی و برزن به مأوایی بیندیشند که تنها کلماتِ شاعرانه آن را در میخانۀ مطلوبِ حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» میگشاید. کلماتی که به گفتۀ استاد فردید از پندارها، ساخته نشده، قصّۀ دیدارها میباشد. و اینجا است که باز فردید و رازِ سر به مُهری که آوینی را منهای استاد فردید نمیتوان «فهم» کرد. و این، اولِ ماجراست. موفق باشید
کل جمهوری اسلامی حرم است از این جمله بالاتر چی داریم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی مسیر نور همه انبیاء و شهدای صدر اسلام و کربلا و انقلاب اسلامی منجر به تحقق جمهوری اسلامی شده، حقیقتاً جمهوری اسلامی «حرم» است تا مردمی که به دنبال اُنس با حقیقتاند با نظر به کلیّت نظام، خود را در مغز هستی حس کنند. موفق باشید
با سلام: در دعای «اللهم نور ظاهری بطاعتک و باطنی به محبتک و قلبی به معرفتک و روحی بمشاهدتک...» چرا از کلمه ی نور استفاده شده؟ مثلا از اجعلنی یا ادخلنی بکار نرفته چرا مقام و یا جایگاه محبت را باطن میداند اما معرفت را قلب و در آخر مقام برای اتصال با حضرتش را سر آنهم مستقل میداند؟ ممنون میشم اگر توضیح دهید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: دعای ارزشمند فوق متذکر آن است که باید از حضرت حق تقاضا کنیم در همه ابعاد مورد عنایت الطاف او باشیم، هم در ظاهر منوّر به نور اطاعت او بشویم مانند خانمی که رعایت عفاف را میکند و هم در محبت و معرفت که امری است درونی از او تقاضا میکنیم که باطن ما را منوّر به محبت و معرفت خودش بگرداند و از آن مهمتر مقام روح است که فوق مقام قلب میباشد و طلب رؤیت حضرت حق را از او داریم. موفق باشید
با سلام: خوبید؟ ان شاءالله همیشه سلامت باشید. ان شاءالله خداوند به توفیقات شما بیفزاید. سوالی داشتم درباره این حدیث بینظیر که معصوم سلام الله علیه میفرماید: هرکس بعد از نماز عصر هر روز سوره نبا را ۵ مرتبه بخواند خواند او را به محبت الهی دچار میکند.» نظر شما رو میخواستم درباره این حدیث بدونم. سوال دیگه ای هم داشتم که میخواستم بدونم دعای معراج سند محکم دارد که به این دعا مداومت کنم؟ ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عموماّ این روایات وقتی آثار و نتایج خود را برای انسان پیش میآورد که متوجه شرایط خاص طرح آن روایات و نحوه نگاهی که باید به آن سوره داشت را، مدّ نظر بیاوریم تا إنشاءالله مؤثر بیفتد. ۲. نمیدانم. در این مورد تحقیق نکردهام. موفق باشید
سلام علیکم خدمت استاد بزرگوار و عرض خدا قوت و آرزوی سلامتی برای شما و عزیزان: در سایت لب المیزان بنده در مورد موضوعی با عنوان مراحل سیر سلوک بر اساس مناجات خمسه عشر امام سجاد علیه السلام کار پژوهشی دارم. به ذهن رسید با تکیه بر نظریه حضرت امام خمینی این پژوهش را انجام دهم .حضرت امام رحمه الله علیه مراحل سلوک را در ۴ منزل منزل که عبارتند از علم، ایمان، طمانینه و شهود خلاصه نموده اند. (برداشت از مقاله استاد عبدالحسین خسروپناه) سوال بنده این هست که آیا حضرت زین العابدین علیه السلام در مناجات شریف، منظور شریفشان بیان ۱۵ منزل سیروسلوک بوده است؟ جمع بین نظر امام رحمه الله علیه و ۱۵ منزل در مناجات چگونه خواهد بود؟ در مورد عنوان تحقیق از نکات و راهنمایی استاد بزرگوار استفاده می نمایم. در صورتی که منابعی مرتبط با مسئله در خاطر شریف استاد باشد بفرمایند ممنون می شوم از راهنمایی و عنایت استاد متشکرم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این رابطه چنین ورودی نداشتهام و تطبیق این امر به نظر میآید یک امر ذوقی باشد که البته در جای خود خوب است. موفق باشید
سلام: حدیثی در کانال گذاشته شده امام على عليه السلام: «بدى، در سرشت هر كسى نهفته است. اگر صاحبش بر آن چيره شود، پنهان مى گردد و اگر بر آن چيره نشود، آشكار مى گردد» این حدیث یعنی در تعین اول که نور پیامبر صادر شده هم بدی در سرشتش نهفته است، لطفا توضیح فرمایید چگونه میشود که در وجود پیامبر که سراسر نور و توحید است بدی نهفته باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید بحث را باید ببرید در موضوع آیهای که میفرماید: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» که بحثِ الهام در آنجا مطرح است زیرا ذات و فطرت انسان، توحیدی است و سرشت اصلی هر انسانی، توحید است و نمیشود از این جهت گفت که هرکس دارای سرشت بدی و یا سرشت خوبی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتش فکر نکردهام. موفق باشید
