سلام حاج آقا: سنم ۲۴ دو راه پیش رو دارم ۱. اشتغال به نظامی گری (مرتبط با نهاد های انقلابی) و دور شدن از درس و بحث اما امکان تسریع در تشکیل خانواده (در عوض امکان کار فرهنگی در آن نهاد انقلابی فراهم است) ۲. درسو بحث تمام وقت با هدف تمدن سازی اسلامی در رشته های فلسفه اسلامی و غرب و پژوهش در حوزه انقلاب اما سخت شدن تشکیل خانواده ؟ به نظر شما کسب تخصص و ثمر دادن در زمینه های معرفتی با توجه به این که مسئولیت های مختلف اجرایی داشتید قابل جمع است با داشتن مسئولیت اجرایی غیر مرتبط؟ لطفا راهنمای بفرمایید. پوزش بخاطر این که سوال شخصی شد. ضمنا کارشناسی حقوق هستم و رشته های فلسفه و کلام اسلامی (ابتدا) و (خودخوان) فلسفه غرب رو قصد دارم در مقطع ارشد ادامه بدم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید به هر حال باید وارد زندگی شد. إنشاءالله خداوند به طریقی که صلاح می داند مسیر زندهنگهداشتن روحیه پژوهشی را فراهم میکند. موفق باشید
سلام استاد: خدا طول عمر بهتون عنایت کنه. استاد من وقتی مباحث عرفانی شما از جمله مصباح الهدایه و پیش مقدماتی که در خصوص این کتاب فرمودید رو مطالعه میکنم کاملا متوجه میشم و انگار گمشده ی خود رو پیدا کردم. اما دو سوالی دارم که عرفان به چه درد میخوره؟ آیا برای کسب مقامات معنویه؟ چونکه ازماهیات جداشدن و نظر به باطن یا ابطن درسته بسیار لذت بخش و آرزوی امثال من هست اما پس از مرگ که این سیر طی میشه و نیاز به این همه زحمت نیست. شاید برای تسریع در رسیدن به مقامات باشه. به هرحال اگر مقدوره منو راهنمایی کنید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سیری که به صورت تکوینی طی شود، سیری که از آنِ ما باشد به حساب نمیآید. ما اگر در این دنیا حضور قیامتی خود را فعلیت بخشیم، در آن جهان، آن جهان برای ما غریبه نیست و از آنِ ما به حساب میآید وگرنه در آن جهان هستیم، ولی طالب دنیا و امیال دنیایی میباشیم و این است که حیات قیامتی را برای اهل دنیا سخت و آزاردهنده میکند. موفق باشید
با سلام و ادب: عارفی سراغ دارم که حالات عجیبی دارد آینده را میداند و علم کیمیا هم دارد ظاهرا. اسم خدا که پیش او برده میشود گاهی حالت مستی به او دست میدهد شبها بیدار است و با دیدن چهره انسان از باطن و سیرت او مطلع میشود و حقیقتا انسان با گفتار او متذکر میشود و ... ولی بدانید که ایشون میگوید رهبری وجودش باطل است و همچین تعابیری نسبت به رهبری دارد که مطلقا آن را قبول ندارد و معارض اوست. چه می فرمایید این عارف حق است یا باطل؟! این چگونه عرفانی است پس؟! چگونه عارف بودن با جاهل بودن قابل جمع است؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: شک نکنید که شیطان او را در اختیار گرفته، شیطانی که سایقه ۶ هزار سال عبادت دارد و تا مقام فرشتگان بالا رفته، بهخوبی میتواند این ترفندها را برای چنین افرادی شکل بدهد که از آینده خبر بدهند ولی مثل خود شیطان آینده سیاهی داشته باشند. موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله: در کتاب «معرفت نفس وحشر» صفحه ۷۶ میخوانیم: «کلیه قوا و نفوس همواره در صراط استکمالند و چون نفس انسانی از قوه به فعلیت رسید خواه در سعادت عقلی یا در شقاوت حیوانت، به ناچار از نشئه ی دنیا به نشئ ی آخرت منتقل خواهد شد» آیا این در مورد نفس مطهر امام مهدی علیه السلام هم صادق است؟ آیا ایشان هنوز به فعلیت تمام وکمال نرسیده اند و در راه استکمال قدم بر میدارند؟ انشاالله سوال این حقیر جسارت به محضر مقدس امام به حساب نیاید و اعوذ بالله من هذا
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» عرایضی در این راستا شده است مبنی بر آنکه ائمه «علیهمالسلام» در مقام حقیقت نوری خود در کمال انسانی حاضرند و از این جهت امام ما و همه بشریت هستند. ولی در مقام نفس ناطقه، آنها با عبادات خود کامل میشوند. از طرفی آن بزرگان همواره به تعبیر علامه طباطبایی در آیه ۳۳ سوره احزاب در عصمت تکوینی خود هستند و آن را حفظ میکنند و ما با نظر به سیره و توصیه آنها سعی میکنیم از گناه فاصله بگیریم تا به آنها نزدیک شویم. موفق باشید
سلام علیکم: استاد عزیز، یک شبهه ای ذهنم رو مشغول کرده، در روایات و احادیث و صحبت واعظان هست که گناه باعث عدم نزول باران میشه، که مردم عادی میپرسند اگر اینگونه است که اروپا و... باید خشکسالی باشه، که پاسخهای گوناگون داده شده و سوال من این نیست، سوال من این است در کشور ما که الحمدالله اکثریت مسلمان هستیم چرا در شمال کشور همیشه ترسالی است و مثلا یزد و اصفهان و قم خشکسالی؟ حال آنکه در مناطق شمال کشور اگر گناه بیشتر نشود، کمتر نیست؟ پس آیا اصلا این مباحث خشکسالی و باران و.... مسائلی اقلیمی است و کاری به گناهان بندگان ندارد؟ و اگر این است چرا بر نماز باران و دعا تاکید شده است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد بحثهای نسبتاً مفصلی شده است مبنی بر آنکه آیا استدراجی در کار است تا چنین انسانهایی در نعمتهای فراوان، شخصیت حقیقی خود را که عصیان در مقابل حضرت حق است نشان دهند؟ و یا بحث در تفاوت اقلیمها است که در هر اقلیمی، پرورش انسانها مناسب آن اقلیم صورت میگیرد. به طوری که در اقلیمهای خشک، انسانها با نوعی اشراق و معنویتی بهسر میبرند که ظاهراً در اقلیمهای سرسبز این امر همه گیر نیست. البته و صد البته اگر در اقلیمهای خشک، انسانها اهل معنویت و بندگی باشند، زندگی آنها هرگز با بحران روبرو نمیشود. نمیبینید که تمدنهای بزرگی در همین شهرهای کویری و یا حاشیه کویر سر برآورده است؟ موفق باشید
با عرض سلام واحترام خدمت استاد عزیز: استاد تکه ایی از متن یک کتاب خدمت حضوراتان میگردد خواهشمند است در رابطه ی با نوع فکر ارئه شده در این متن اظهار نظر فرمایید، با کمال تشکر: *مغزهای کوچک زنگ زده* بگذارید اول نگاه کنیم که در دنیا چه تغییری رخ داده. بعد می آییم سراغ خودمان. قبلا شرکت های بزرگ واحدهای تحقیق و توسعه داخلی داشتند و به آن می بالیدند و البته مزیت رقابتی شان هم بود. مثلا شرکت آی.بی.ام (که برادر بزرگ صنعت فناوری اطلاعات جهان محسوب میشود) تحقیقات سنگین انجام می داد و سود خوبی هم می کرد. اما امروزه داستان عوض شده است! شرکتهای پیشرو در کنار تحقیق و توسعه داخلی، توجه زیادی به بیرون دارند. بد نیست یک نمونه را با هم بررسی کنیم: شرکت لوسنت تکنولوژی مالک بیشترین سهام آزمایشگاههای تحقیقاتی بل پس از جدا شدن از شرکت ای.تی.اند.تی (AT&T) بود. قرن بیستم، آزمایشگاههای تحقیقاتی بل قطعا برترین واحد تحقیقات در صنایع تجهیزات مخابراتی بود. اما شرکت دیگری وجود داشت به نام سیسکو! سیسکو فاقد آزمایشگاههای مدرن و قابلیتهای درونی تحقیق و توسعه مانند آزمایشگاههای بل بود رقابتی بسیار نزدیکی با شرکت لوسنت داشت و گاهی از این شرکت پیشی میگرفت. ●هر دو شرکت سیسکو و لوسنت در یک صنعت فعالیت میکردند اما دارای استراتژیهای متفاوتی در زمینه نوآوری بودند. شرکت لوسنت منابع عظیمی از ظرفیتهای خود را به تحقیق و توسعه داخلی (همه چیز را خودم تولید کنم) بود. اما آن طرف سیسکو استراتژی متفاوتی داشت، این شرکت هر فناوری را که نیاز داشت از خارج از مجموعه خود بدست میآورد که عموما حاصل همکاری با یا خرید شرکت های کوچک فناور بود. از قضا برخی از همین شرکت ها توسط کارکنان قدیمی شرکت لوسنت راهاندازی شده بودند (سایت تجاری سازی فناوری نانو مچ). آنچه خواندیم نمونه از نوآوری باز است. نوآوری باز به زبان ساده این است که ما در جستجوی نوآوری در سطح محصولات، فرآیندها و کسب و کار هستیم. همه این نوآوری ها که به ذهن/عقل ما نمی رسد! همچنین نمیتوانیم همه ایده های نوآورانه را عملیاتی کنیم. پس مرزها را باز می کنیم و با دیگران همکاری می کنیم. این می شود هم آفرینی! دو نوع نوآوری باز وجود دارد: ▪︎ نوآوری باز از داخل به بیرون: ایده و دانش از درون مجموعه شما به بیرون منتقل و منجر به نوآوری می شود. ▪︎ نوآوری باز از بیرون به درون: ایده و دانش، از بیرون به داخل جذب میشوند. ■ در نوآوری بسته همه کارها درون مجموعه و توسط خود مجموعه انجام می شود. شما در نوآوری باز می توانید با گروه های زیر همکاری کنید و نوآوری ایجاد کنید: مصرفکنندهها و مشتریها؛ تأمینکنندهها؛ دانشگاهها و سازمانهای تحقیقاتی؛ رقبا؛ مخترعین؛ استارتاپها و مشاوران تکنیکی. □ نوآوری باز یعنی باز کردن مرزها برای همکاری با دیگران برای هم آفرینی در محصولات، فرایندها و کسب و کارها با و از طریق دیگران. ● یک یادآوری مهم: قرار نیست همه امور را از طریق نوآوری باز پیش ببریم. در برخی حوزه ها و زمینه ها، قطعا باید از همان روش نوآوری متعارف (یا به اصطلاح بسته) استفاده کرد. *تجویز راهبردی:* ■ وقتی شما مرزهای سازمان و کشورت را می بندی، وقتی با دیگران، تبادل ایده و نوآوری و فناوری نداری، وقتی در کلوب بزرگان دنیا عضویت نداری، وقتی تمام انتصاباتت از دور و بری هایت است. وقتی درب اتاقت، سازمانت و دانشگاهت را به روی دیگران می بندی، بعد از مدتی هر چقدر هم باهوش باشی میشوی یک *«مغز کوچک زنگ زده»*. اندازه مغز ما، به اندازه جهان ماست. دقیق تر بگویم: وسعت فهم ما به اندازه وسعت شبکه ماست. شبکه کوچک، مغز کوچک تولید می کند. وقتی با استارتآپها، های تکها، بیگتکها، زنان و مردان بزرگ تعامل نمی کنی، زنگ میزنی! □ بسیاری را به دلایل امنیتی و غیرامنيتی و ایدئولوژیک کنار میگذاریم. محدود مواردی هم که ما میخواهیم با آن ها ارتباط برقرار کنیم به خاطر تحریم ها پذیرفته نمی شویم. ● چند دانشگاه «واقعا» بین المللی در ایران داریم؟ چند استاد غیرایرانی جهانتراز در ایران فعالیت میکنند؟ چند پروژه مشترک تحقیقاتی جدی با ده شرکت هایتک دنیا داریم؟ چند شرکت ایرانی در بازارهای بورس جهانی لیست شده اند (پذیرفته شده اند)؟ کدامیک از ده شرکت برتر جهان در ایران کارخانه، آموزشگاه، آزمایشگاه اصلا نه یک کارگاه ساده صد نفره دارند؟ ● جواب همه این سوالات آیا عددی غیر از «صفر» است؟ سخت امیدوارم که باشد! این ایده بیمارگونه که همه چیز را خودمان اختراع و تولید کنیم بسیار خطرناک است. قرار نیست همه چیز را خودمان تولید کنیم. اصلا در ۹۵٪ موارد مهم نیست که چه چیزی را خودمان تولید کنیم. مهم این است که منفعتش به جیب چه کسی می رود؟ جهان تغییر کرده و مغزهای کوچک زنگ زده هر روز که دیرتر غار تنهایی خود را ترک کنند، بیشتر عقب می مانند. *سرآغاز نوآوری باز، ذهن باز و مغز باز است!*
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که نباید در محدوده فکر و فهم خود متوقف شد و همچون طالبانیسم، دیگری را چه از نظر فکر و چه از نظر علم به حساب نیاورد و به نظر بنده هنر انقلاب اسلامی نیز در همین است که در عین حضور در جهان، بنا ندارد به بهانه حضور در جهان خود را ذیل استکبار معنا کند و بعضاً عدهای به بهانه حضور در جهان، طوری حضور ما را برنامهریزی میکنند که عملاً مانند کره جنوبی ذیل جهان استکباری قرار میگیریم که حتی اختیار معامله با کشور مستقلی مثل ایران ندارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم بد نیست سری به سیر مطالعاتی سایت بزنید. موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه انسان متوجه حضور بیکرانه اکنون جاودانه خود باشد، کار شروع شده است. مباحث شرح «رسالة الولایه» میتواند در این مورد کمک کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است هرکدام بر اساس شأن توحیدیشان در عوالم بالا حاضر خواهند شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که حضرت آقا «حفظهالله» فرمودند شجاعت و مقاومت و نوعدوستی و فداکاری به طور شاخص در روح ایرانی متبلور است، وگرنه سایر ملل نیز از آن بیبهره نیستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم چگونه این دو حادثه را در کنار هم قرار میدهید. در آنجا آن فرمانده تعمداً دستور سرنگونیِ ایرباس ایرانی را میدهد تا به ایران خط و نشان، نشان دهد و بعد به آن فرماندهی ناو مدال افتخار دادند. ولی در مورد ایران، خطا صورت گرفته. تازه اگر نظر بعضی از کارشناسان را که گفتهاند آن خطا از طریق سیگنالهای آمریکایی انجام شده است را؛ نادیده بگیریم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در دنیایی زندگی میکنیم که فرهنگ مدرن روحِ واژهها را از بنیادِ تاریخیشان تا اندازهای جدا کرده است و علم هرمنوتیک برای برگشت به روح تاریخی متون، بهخصوص متون مقدس است و از این جهت مسلمان و مسیحی ندارد و فکر نمیکنم تعارضی بین دیدگاهِ اجتهادی و نگاه هرمنوتیک باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد نمیتوانم ورود کنم ولی فکر میکنم جناب آقای موسویان که مباحثی در کانال «صبّار» داشتهاند، به کارتان بیاید. موفق باشید @sabbar_ir
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به موردش نگاه کرد چون واحد، به تنهایی یعنی یک و یکی، آنجا که میگوید: «الهکم واحد» یعنی خدای شما یکی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده انقلاب اسلامی راهی را جهت عبور از نیهیلیسم این دوران گشوده است که مطلوب بشر این دوران است و روز به روز، حقیقت آن آشکارتر میشود. در این مورد بد نیست به مقالات آقای دکتر اسداللّه رحمانزاده که در رسانهها مطرح شده است، سری بزنید. موفق باشید
سلام علیکم: دانشجو جلوی سلفی که از قضا مختلط هم هست، تجمع میکند. پسرِ آن شعار زن زندگی آزادی میدهد و دخترِ آن شعار مرد میهن آبادی. با خودم میگویم این همان چیزی که من هم میگفتم. من هم میخواستم اما چرا این حرفها شنیده نشد و حالِ خراب من جایی گفته نشد؟ چرا آن زمان که میگفتیم که در مسجد، ورودی و مکان بهتر برای مردها است و زنان در حاشیهاند در حالی که مسجد پیامبر جایی بود که دختر میتوانست از امام جماعت آن شوهر بخواهد، کسی صدایمان را نشنید که الان دختر بگوید که من از سمتِ مردها از مسجد خارج میشوم و یا صدایش را موقع صلوات فرستادن بلند کند؟ چرا آن اوقاتی که حال ما واقعا بد بود و هست و حوصله کلاس رفتن نداشتیم، مجبور به امتحان دادن هم شدیم اما الان میگویند که حال همه ما خوب نیست و بچهها دارند کشته میشوند و کلاس نمیرویم و کلاس هم تشکیل نمیشود؟ چرا افرادی که خودشان نون به خون این بچهها زدند، از کودک کشی اظهار تاسف کردند؟ چرا سیاست همه چیز را به نفع خود مصادره میکند؟ چرا کسی نشنید که کیان یک نفر نبود و نیست و کودک و بچههایمان در این قتلگاه دارند زجر میکشند و با چیزهایی مواجه اند که نسل سالخورده تا آن را دید تحمل نکرد؟ چرا بچه و زن را کسی گردن نمیگیرد؟ چرا دشمن با همه حماقتش بهتر از ما حال ما را فهمید و ما این گونه همچنان صدای مان نمیرسد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سؤال شماره 34023 شده است. امید است که در راستای تفکر نسبت به این مسائل، بتواند کمککارتان باشد. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: در رابطه با واقعه ی کربلا و امام حسین علیه السلام پارادوکس عجیبی وجود دارد به این صورت که از یک سو عشق و شور و سلحشوری و نشاط در میان است و از یک سو حزن و عزا و ماتم است که از بچگی با همین عزا آشنا شدیم. چگونه این دو با هم جمع میشوند؟ چرا شیعه در قضیه ی کربلا توصیه به عزا و حزن و اشک شده؟ مگر غیر از زیبایی در صحنه ی کربلا در نظر امام معصوم و اولاد و اصحابش بود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً عظمت کربلا در همین است که نظر به همه ابعاد انسانیِ انسان دارد از عواطف بگیر تا عقل و قلب. و اینجا است که از یک طرف سوک را به «حماسه» تبدیل میکند و از طرف دیگر ترور را به «شهادت».
عاشورا همانند قرآن که متنی است دارای حقیقت، میتوان متوجه باطن آن شد و سعی کرد جهانِ آن واقعه را شناخت وگرنه با جمع قسمتهای متکثر یک واقعه، حقیقتِ آن واقعه بر ما رُخ نمینمایاند و از این جهت اگر در مورد کربلا نتوانیم بین قسمتی از آن رخداد که امام به سوی عراق حرکت میکنند، و بین آنکه از ابتدا خود را برای شهادت آماده کردهاند، و بین آنکه در مقابل لشگر حرّ و لشگر عمرسعد میفرمایند: «اگر میخواهید برمیگردم»؛ جمع کنیم جهانِ واقعه کربلا را نیافتهایم، جهانی که مافوق قدرتطلبی به دنبال احیای انسانیت و شور ایمان است. ایمانی که ابعاد فراموششده انسان را به او برمیگرداند. آری! در نگاهِ پدیدارشناسانه، کربلا و عاشورا متنی است که حقیقت آن در همه ابعادش، احیای انسانیت و شور ایمان است، ایمانی که ابعادِ فراموششده انسان را به او برمیگرداند. موفق باشید
سلام استاد جان: خدا قوت! استاد جان برای متخلق به اخلاق الهی شدن و خوش اخلاق شدن در خانه، محل کار، جامعه و... سیر مطالب و اصوات خودتون چگونه است؟ چه صوت یا مطالبی به ترتیب اولویت پیشنهاد می کنید؟ آیا شرح مکارم اخلاق کفایت می کنه؟ آیا این شرح نیاز به پیش نیاز نیست؟ بعد از این شرح هم مطالب دیگه ای هست برای استفاده کردن؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه اصل همه خوشبینیها و درک سایرین به حساب میآید، «تفکر» است و در این رابطه آری! معارف توحیدی و از جمله «معرفت نفس» از یک طرف و توصیههای اخلاقیِ اصیل مانند آنچه حضرت امیرالمؤمنین «علیهالسلام» به فرزندشان در نامه ۳۱ نهجالبلاغه فرمودند؛ و مباحث مکارم الاخلاق از طرف دیگر، کارساز است. موفق باشید
با سلام: در دعای «اللهم نور ظاهری بطاعتک و باطنی به محبتک و قلبی به معرفتک و روحی بمشاهدتک...» چرا از کلمه ی نور استفاده شده؟ مثلا از اجعلنی یا ادخلنی بکار نرفته چرا مقام و یا جایگاه محبت را باطن میداند اما معرفت را قلب و در آخر مقام برای اتصال با حضرتش را سر آنهم مستقل میداند؟ ممنون میشم اگر توضیح دهید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: دعای ارزشمند فوق متذکر آن است که باید از حضرت حق تقاضا کنیم در همه ابعاد مورد عنایت الطاف او باشیم، هم در ظاهر منوّر به نور اطاعت او بشویم مانند خانمی که رعایت عفاف را میکند و هم در محبت و معرفت که امری است درونی از او تقاضا میکنیم که باطن ما را منوّر به محبت و معرفت خودش بگرداند و از آن مهمتر مقام روح است که فوق مقام قلب میباشد و طلب رؤیت حضرت حق را از او داریم. موفق باشید
با سلام: خوبید؟ ان شاءالله همیشه سلامت باشید. ان شاءالله خداوند به توفیقات شما بیفزاید. سوالی داشتم درباره این حدیث بینظیر که معصوم سلام الله علیه میفرماید: هرکس بعد از نماز عصر هر روز سوره نبا را ۵ مرتبه بخواند خواند او را به محبت الهی دچار میکند.» نظر شما رو میخواستم درباره این حدیث بدونم. سوال دیگه ای هم داشتم که میخواستم بدونم دعای معراج سند محکم دارد که به این دعا مداومت کنم؟ ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عموماّ این روایات وقتی آثار و نتایج خود را برای انسان پیش میآورد که متوجه شرایط خاص طرح آن روایات و نحوه نگاهی که باید به آن سوره داشت را، مدّ نظر بیاوریم تا إنشاءالله مؤثر بیفتد. ۲. نمیدانم. در این مورد تحقیق نکردهام. موفق باشید
سلام بر شما: با دنبال کردن مباحث آشتی با خدا (شنیدن صوت حضرتعالی) به این نتیجه رسیدیم که رسیدن به حقایق چیزی است که به جز خواندن درسهای مدرسه محقق میشود و درس هایمان (میزان سوادمان) نقشی در کمال و قرب الهی ندارند. حال ما با چه رویکردی، با چه انگیزه ای و با چه هدفی درسهایی مثل (زیست شناسی، ریاضی، شیمی و...) را بخوانیم که آن احساسِ پوچی و حس نومیدیِ ناشی از نرسیدن به هدف عالی برایمان ایجاد نشود؟ و اصلا آیا این نگاه ما نسبت به این علوم صحیح است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انسان دارای ابعاد گوناگونی است که بعضی از ابعاد، اصالت خاص خود را دارند مثل عقاید حقّه. که در این مورد انسان باید در هر شغل و جایگاهی که هست نسبت به کسب عقاید حقّه تلاش نماید تا جایگاه خود را در هستی چه در دنیا و چه در آخرت به بهترین شکل بیابد و در کنار چنین حضوری معلوم است که باید نسبت به زندگی دنیایی و اموری که دنیای انسان را سر و سامان میدهد، نیز تلاش کند. و اینجا است که علومی مثل علومی که فرمودید، معنا و جایگاه دارند. موفق باشید
باعرض سلام خدمت استاد عزیزتر از جانم. «الَّذينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ» استاد، شرمنده، کلمه کبائر در آیه ۳۲ سوره نجم و اللمم به چه معناست!؟ ۲. اوقاتی که انسان «سهوا» نمازصبحش قضا میشود آیا میتوان جز موانع عجب و غرور دانست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: چنانچه به تفسیر قیّم المیزان رجوع فرمایید ملاحظه میکنید که علامه طباطبایی متذکر میشوند در معنای «کبائر اثم» یعنی گناهی که قرآن مرتکب آن را تهدید به آتش میکند، ولی «اللمم» گناهی میباشد که انسان بدان عادت کرده است ولی اصراری بر انجام آن ندارد که در این موارد خداوند مثل «کبائر اثم» با مرتکب آن برخورد نمیکند. موفق باشید
سلام علیکم محضر استاد طاهر زاده: چند سوال دارم که ذهنم رو مشغول کرده: پیشاپیش بابت گرفتن وقت ارزشمند تان عذر میخواهم. ۱. چرا حضرت موسی علیه السلام با آن مقام توحیدی که موجب رسیدن جنابش به رسالت بود، برای رفتن به سوی فرعون و ارشادش، یک کمک و پشت گرمی مثل حضرت هارون علیه السلام را مسئلت کرد؟ اگر برای وصایت بود، خب بعد از ارشاد فرعون هم میشد یا اگر بحث تعداد مطرح بود آیا گروهی از افراد صالح و مومن بهتر نبودند؟ ۲. چرا ایشان خودشان شخصا اسم شخصی را برد؟ منظور آنکه چرا نگذاشتند خدا انتخاب کند؟ ۳. استاد عزیز با مطالعه پرسش ها احساس میکنم برخی عزیزان دل کم کم دارند نسبت به عرفا کمی بی مهر میشوند! و این خیلی خطرناک است. من بی سواد و هیچ، فکر میکنم جریان عرفانی که از زمان استادِ مرموز و ناشناس سید علی شوشتری قدس سره، به راه افتاده را نمیتوان با جریان های تصوف و عرفان هایی که پیش از ایشان مرسوم بوده مقایسه کرد. اگر بحث بر سر حضور تاریخی مورد تأکید جنابتان است، بنظر شما ایجاد عرفان فقهی و اهل بیتی که باعث پیرایش دستورات و منش سلوکی سنتی از هر گونه ناپاکی و انحراف بود، یک انقلاب خاموش و عظیم تر از انقلاب امام نیست؟! با انقلاب امام، تنها وظیفه ای به وظایف سالکان افزوده شد و آن حمایت از نظام جمهوری اسلامی و تلاش برای رشد آن است. آیا اینها قابل جمع نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به این جمله حضرت موسی «علیهالسلام» در نسبت با حضرت هارون«علیهالسلام» فکر کنید که آن حضرت فرمودند: «وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا». ۲. تقاضایی بود برای مأموریتِ بهتر.۳. مسلّماً میراث عرفانی ما، رمز بقای امروزین ما است ولی اگر از حضور تاریخی خود غفلت کنیم آن حالت عرفانی، حالت حضوری خود را از دست میدهد. در حالیکه آن بزرگان در تاریخ خود با حالت حضوری، آن معارف را گزارش دادهاند و درک کردهاند. موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر باشه. نظر شما در مورد رجعت، رجعت با بدن مادی و فیزیکی بود - نظر استاد مطهری رو می خوندم که نظر دیگری رو مطرح کرده بود و گفته بودن کیفیت رجعت برای ما معلوم نیست - شما فرموده بودین حتما مادیست ، علت و توضیح تفاوت نتیجه گیری رو می خواستم. البته در مورد قیامت هم گویا نظر استاد مطهری با نظر شما متفاوته ( طبق نظر استاد معاد جسمانی به همان معنای بدن معمولی مادی ما و نظر شما معاد با بدن مثالی یا به قول علامه مصطفوی با بدن متناسب اون نشئه) البته موضوع معاد بحثش متفاوته، اینجا صرفا منظورم بحث رجعت بود که بنظر شما نظریه اون رجعت روحانی که استاد مطهری به عنوان یک نظر قبول دارند رو قبل ندارید. سخنان استاد مطهری: آنهايي هم كه قائل به رجعت هستند، بعضي به سبك محدثين همين طورمعتقدند كه عينا مثل قيامت مي شود، يعني واقعا همين مرده ها از همين خاك زنده مي شوند. عده اي ديگر كه يكي از آنها مرحوم فيض كاشاني است [طور ديگري معتقدند]. ديگران اصلا در مقام توجيه برنمي آيند، مي گويند به ما گفته اند رجعت، ما هم مي گوييم رجعت، ما چه مي دانيم كيفيتش چگونه است؟ بحثي نمي كنند. ولي مثل مرحوم فيض معتقد هستند كه رجعت نظير اين چيزي است كه امروز علماي ارواح مي گويند. اين حرف علماي ارواح تا چه حد درست است يا نادرست، به جاي خود، ولي نظير اين است كه مي گويند مثلا مشاهده شده كثيرا كه يك نفر در حال بيداري، روح ميتي را به صورت يك شبح و يك جسم خاص رقيقي كه با اين جسمها فرق داشته [حاضر] كرده و آن را ديده است. اگر حرف اينها را قبول نكنيم، نظيراين را اهل مكاشفه زياد گفته اند. اهل مكاشفه زياد ادعا مي كنند كه ما در حالي كه در حال خاصي از مكاشفه هستيم ارواح مؤمنين را مشاهده مي كنيم و مي بينيم، مي آيند و با ما حرف مي زنند. وقتي حضرت زهرا (س) مي خواستند به دنيا بيايند و زنهاي اهل مكه از كمك كردن به حضرت خديجه (س) امتناع كردند، چهار زن آمدند آنجا براي اينكه به او كمك بدهند. پرسيد: تو كي هستي؟ يكي گفت: من حوا هستم، ديگري گفت: من آسيه هستم، ديگري گفت: من مريم هستم و...اينها همان تجلي كردن و ظاهر شدن روحهاست با بدنهاي مثالي در اين دنياي مادي، كه اگر حرف علماي ارواح - كه امروز ادعا مي كنند- راست باشد، اين يك تاييد علمي است بر آن چيزي كه اولياي دين يا اولياي عرفان و مكاشفه گفته اند. اشخاصي مثل مرحوم فيض كاشاني معتقدند رجعتي كه در آينده خواهد شد، نه اين است كه مرده ها از قبر زنده مي شوند، بلكه معنايش اين است كه در يك وضع خاصي عده اي از ارواح - به همين شكلي كه عرض كردم - در اين دنيا ظاهر مي شوند. بنابراين، مساله رجعت با مساله قيامت فرق مي كند. اولا خود مساله رجعت يك مساله صد در صد [ضروري] نيست مثل قيامت. ثانيا كيفيت رجعت با كيفيت قيامت فرق مي كند، چون در كيفيت قيامت در قرآن تصريح شده كه حشر از قبور مي شود ولي ما در باب رجعت چنين حرفي را نداريم. بعيد نيست كه به اين شكل باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جزوه مربوط به موضوع «رجعت» بحث شد، بحث در برگشت افراد است به دنیا تا در کنار حضرت مهدی «عجلاللهتعالیفرجهالشریف» با ظلماتِ آخرالزمان مقابله کنند و این با جسمانیبودن و مادیبودن بیشتر میخواند. عدهاي كه در زندگي خود فرصت ظهور شخصيت خود را نداشتهاند تا چهرهي نهايي خود را آشکار کنند و مايلند آن چهره را بنمايانند اجازهي رجعت دارند، عدهاي مأمور ميشوند بر سر قبر مؤمنين بروند و به آنها بگويند: «يَا هَذَا إِنَّهُ قَدْ ظَهَرَ صَاحِبُكَ فَإِنْ تَشَأْ أَنْ تَلْحَقَ بِهِ فَالْحَقْ وَ إِنْ تَشَأْ أَنْ تقم فِي كَرَامَةِ رَبِّكَ فَقُم»[1] اى فلانى! امام و صاحب تو ظهور كرده اگر مىخواهى به او ملحق شوى، ملحق شو و اگر مىخواهى نزد کرامتِ پروردگارت اقامت كنى، چنين كن. در روايت داريم که حضرت صادق (ع) ميفرمايند: «إِنَّ الرَّجْعَةَ لَيْسَتْ بِعَامَّةٍ وَ هِيَ خَاصَّةٌ لَا يَرْجِعُ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الشِّرْكَ مَحْضا»[2] رجعت عمومى نيست بلكه افراد خاصى به دنيا برميگردند كه يا مؤمن خالص و يا مشرك محض باشند. پس ملاحظه ميفرماييد که هم در بين اشقياء و هم در بين سعداء رجعت هست. موفق باشید
[1] - الخرائج و الجرائح، قطب راوندى، ج3، ص 1166.
[2] - بحار الأنوار، ج53، ص 39.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اکثر مواردی که فرمودید در جای خود میتواند معنا داشته باشد در صورتی که انسانها خود را در «وجود» یعنی در حضور بیکرانه اکنونِ جاودانه خود احساس کنند که همان حضور در تاریخ انقلاب اسلامی است با همان خصوصیاتی که در مباحث «در راستای بنیان های حکمت حضور در جهانی بین دو جهان» مطالب عرض شده است. موفق باشید
