باسمه تعالی: سلام علیکم: ترک أنانیت و خودنمایی غیر از تأکید بر اصرار بر انجام وظایف شرعی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خودتان میدانید که ذهن انسان، انباری نیست که هرچیزی را در آن بریزید، حتماً باید بر اساس موضوعاتی که به دنبال آن هستید مطالعات خود را جهت بدهید. موفق باشید
سلام و رحمت خدا به استاد بزرگوار: چند روزی هست به جهت موقعیت شغلی در مواجهه کاری با خانم هایی قرار گرفتم که کشف حجاب کرده اند، (کلیپی از آقای بشیر حسینی دیدم که گفته اند حاج قاسم عزیز به ایشان گفته اند اگر در دیدید بین دختر چادری و بی حجاب باید برای کسی وقت می گذاشتید سراغ آن بد حجاب باشید زیرا با حجاب در پناه حجاب و خانواده و مسجد است و او هیچ کس را ندارد) با توجه به دقت در احکام فقهی، نظر حضرت استاد در جهت این نوع نگرش نقل قول شده از حاج قاسم عزیز را چگونه ارزیابی می کنید؟ ان شاءالله عاقبت بخیر باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در افقی که آن مردِ مردها، آن بصیرِ زمانشناس آینده را ملاحظه میکرد، همه چیز حکایت از آن داشت و دارد که نه دوران داعشیگری، بلکه دوران داعشیسازان که میخواستند اسلام را بدنام کنند؛ گذشته است. و این مائیم که بایدمتوجه آینده قدسی جهان باشیم تا در امروزمان بهترین نحوه بودنها را تجربه کنیم.
مسلّماً نیازها است که انسان را جلو میبرد تا برآورده شوند، ولی باید از خود پرسید نیازها را چه عواملی بهوجود میآورند؟ آیا اگر نیازهای ما را روح غربزده ما تعیین کند، در آن صورت تلاش برای برآوردهکردن آن نیازها، تلاش برای رسیدنِ بیشتر به روح غربی نیست که انسان را بیبنیاد میکند؟ درک این موضوع ما را دعوت میکند تا به نوعی از حضور در زندگی فکر کنیم که نیازهای ما معنابخشِ ما باشند و در برآوردن آنها احساس آزادی و شکوفایی بکنیم و منتظر آغازی شویم که در ذات مستعد آن هستیم. آغاز شور و شیدایی برای آنکه صیدِ «وجود» باشیم که عین قرار است در عین بیکرانگی و این یعنی جاودانگی که گذشته را به آینده مبدّل میسازد و این یعنی حضور در انقلاب اسلامی و حضور در بودنی که گذشته را به آینده مبدّل میکند، به معنای پایداری و بقاء.
با توجه به این امر، این افراد فریبخورده را باید فریبخوردگانی دانست که در جستجوی راهی هستند غیر از آنچه امروز گرفتار آنند. موفق باشید.
سلام علیکم: دانشجو جلوی سلفی که از قضا مختلط هم هست، تجمع میکند. پسرِ آن شعار زن زندگی آزادی میدهد و دخترِ آن شعار مرد میهن آبادی. با خودم میگویم این همان چیزی که من هم میگفتم. من هم میخواستم اما چرا این حرفها شنیده نشد و حالِ خراب من جایی گفته نشد؟ چرا آن زمان که میگفتیم که در مسجد، ورودی و مکان بهتر برای مردها است و زنان در حاشیهاند در حالی که مسجد پیامبر جایی بود که دختر میتوانست از امام جماعت آن شوهر بخواهد، کسی صدایمان را نشنید که الان دختر بگوید که من از سمتِ مردها از مسجد خارج میشوم و یا صدایش را موقع صلوات فرستادن بلند کند؟ چرا آن اوقاتی که حال ما واقعا بد بود و هست و حوصله کلاس رفتن نداشتیم، مجبور به امتحان دادن هم شدیم اما الان میگویند که حال همه ما خوب نیست و بچهها دارند کشته میشوند و کلاس نمیرویم و کلاس هم تشکیل نمیشود؟ چرا افرادی که خودشان نون به خون این بچهها زدند، از کودک کشی اظهار تاسف کردند؟ چرا سیاست همه چیز را به نفع خود مصادره میکند؟ چرا کسی نشنید که کیان یک نفر نبود و نیست و کودک و بچههایمان در این قتلگاه دارند زجر میکشند و با چیزهایی مواجه اند که نسل سالخورده تا آن را دید تحمل نکرد؟ چرا بچه و زن را کسی گردن نمیگیرد؟ چرا دشمن با همه حماقتش بهتر از ما حال ما را فهمید و ما این گونه همچنان صدای مان نمیرسد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سؤال شماره 34023 شده است. امید است که در راستای تفکر نسبت به این مسائل، بتواند کمککارتان باشد. موفق باشید
کل جمهوری اسلامی حرم است از این جمله بالاتر چی داریم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی مسیر نور همه انبیاء و شهدای صدر اسلام و کربلا و انقلاب اسلامی منجر به تحقق جمهوری اسلامی شده، حقیقتاً جمهوری اسلامی «حرم» است تا مردمی که به دنبال اُنس با حقیقتاند با نظر به کلیّت نظام، خود را در مغز هستی حس کنند. موفق باشید
اعوذ بالله من الشیطان رجیم. ای مامورین و ای مذهبیان مکثر العباده چه باعث این همه خشم درونتان شده؟ بگذار گفتار آن بزرگ مرد توحیدی حضرت آیت الله عبودیت رضوان الله علیه که شاگرد سلوکی حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بوده است را بازگو کنم فرمایش میکردند: قبل از انقلاب که طلبه ای جوان بودم شب های پنجشنبه میرفتم تخت فولاد برای عبادت و دعای کمیل، در بین راه اول شب عرق خورها کنار خیابان تجمع کرده بودند به عیش و نوش آنها را میدیدم و با خود میگفتم ای وای بر آنها؛ نزدیک های صبح که باز میگشتم آنهایی که از همه بیشتر مست بودند و از همه بیشتر خورده بودند کنار خیابان افتاده بودند و ما بقی رفته... پیش خودم می گفتم من چه کار خوبی کردم که موفق به عبادت شدم احسنت! و آن عرق خورها در 'دل' خود می گفتند خدایا ما چه بد بنده ای هستیم و ببین آن جوان مومن را و غبطه می خوردند. جناب آیت الله عبودیت فرمایش میکردند که من می دانم خدا آنها را بیشتر از ما دوست داشت زیرا قلبا خود را خار درگاه حق می دانستند و ما خود را برتر. یارای ادامه گفتار ندارم اما وای بر مردمی که به اسم ولایت مداری ولایت را خار می کنند! همان ولایت فقیه که قبلا عاشق سلامت افراد جامعه است و ناراحت این رفتار های خشمگین مامورین و مذهبیانیست که از زمانه نا آگاه و از بینش ناکام و از خشم و ادعا و ریش و کثرت عبادت پُرَند... همانها که اگر ناخنشان بزنی اهل دنیایند و اگر حکومت شاهنشاهی بود خدا می داند کدام در دین و کدام در دربار و حکومت طاغوتی رخت حکومت تن می کردند تا غلدر باشند. (خامش کنم تا حق کند او را سیه روی ابد)... آغوش باز هدایت های رهبری و بازگشت به عبودیت حقیقی و سلامت دینی مامورین مگر بسته است؟ والله که باز است... در رابطه با رفتارهای خشن مامورین گشت ارشاد با دخترانی که نه می دانند حجاب چیست و نه می دانند کم حجابی آنها فقط نمی دانند. (شب عاشورای همین امثال به چشم خود دیدم که جوانان کم حجاب و با ظاهری متفاوت پشت در تجمع کرده بودند و قلبشان عاشق حسین علیه السلام اما بخاطر تفاوت لباس رویشان نمی شد وارد شوند، خب بیا و ببین ). راه ولایت باز است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید هر کداممان متوجه ضعفهای خود باشیم. یکی از راه حلها برای عبور از این ضعفها توصیههای حضرت سجاد «علیهالسلام» به جناب زُهَری است . آن روایت اینگونه است:
قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ ع دَخَلَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُسْلِمِ بْنِ شِهَابٍ الزُّهْرِيُّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ زَيْنِ الْعَابِدِينَ ع وَ هُوَ كَئِيبٌ حَزِينٌ فَقَالَ لَهُ زَيْنُ الْعَابِدِينَ مَا بَالُكَ مَهْمُوماً مَغْمُوماً قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ هُمُومٌ وَ غُمُومٌ تَتَوَالَى عَلَيَّ لِمَا امْتُحِنْتُ بِهِ مِنْ جِهَةِ حُسَّادِ نِعْمَتِي وَ الطَّامِعِينَ فِيَّ وَ مِمَّنْ أَرْجُوهُ وَ مِمَّنْ أَحْسَنْتُ إِلَيْهِ فَيُخْلِفُ ظَنِّي فَقَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ زَيْنُ الْعَابِدِينَ ع احْفَظْ لِسَانَكَ تَمْلِكْ بِهِ إِخْوَانَكَ قَالَ الزُّهْرِيُّ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي أُحْسِنُ إِلَيْهِمْ بِمَا يَبْدُرُ مِنْ كَلَامِي قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ إِيَّاكَ وَ أَنْ تُعْجَبَ مِنْ نَفْسِكَ بِذَلِكَ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَتَكَلَّمَ بِمَا يَسْبِقُ إِلَى الْقُلُوبِ إِنْكَارُهُ وَ إِنْ كَانَ عِنْدَكَ اعْتِذَارُهُ فَلَيْسَ كُلُّ مَنْ تُسْمِعُهُ نُكْراً يُمْكِنُكَ لِأَنْ تُوَسِّعَهُ عُذْراً ثُمَّ قَالَ يَا زُهْرِيُّ مَنْ لَمْ يَكُنْ عَقْلُهُ أَكْمَلَ مَا فِيهِ كَانَ هَلَاكُهُ مِنْ أَيْسَرِمَا فِيهِ ثُمَّ قَالَ يَا زُهْرِيُّ وَ مَا عَلَيْكَ أَنْ تَجْعَلَ الْمُسْلِمِينَ مِنْكَ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ بَيْتِكَ فَتَجْعَلَ كَبِيرَهُمْ بِمَنْزِلَةِ وَالِدِكَ وَ تَجْعَلَ صَغِيرَهُمْ بِمَنْزِلَةِ وَلَدِكَ وَ تَجْعَلَ تِرْبَكَ مِنْهُمْ بِمَنْزِلَةِ أَخِيكَ فَأَيَّ هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَظْلِمَ وَ أَيُّ هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَدْعُوَ عَلَيْهِ وَ أَيُّ هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَهْتِكَ سِتْرَهُ وَ إِنْ عَرَضَ لَكَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ بِأَنَّ لَكَ فَضْلًا عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَهْلِ الْقِبْلَةِ فَانْظُرْ إِنْ كَانَ أَكْبَرَ مِنْكَ فَقُلْ قَدْ سَبَقَنِي بِالْإِيمَانِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ فَهُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ إِنْ كَانَ أَصْغَرَ مِنْكَ فَقُلْ قَدْ سَبَقْتُهُ بِالْمَعَاصِي وَ الذُّنُوبِ فَهُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ إِنْ كَانَ تِرْبَكَ فَقُلْ أَنَا عَلَى يَقِينٍ مِنْ ذَنْبِي وَ فِي شَكٍّ مِنْ أَمْرِهِ فَمَا لِي أَدَعُ يَقِينِي بِشَكِّي وَ إِنْ رَأَيْتَ الْمُسْلِمِينَ يُعَظِّمُونَكَ وَ يُوَقِّرُونَكَ وَ يُبَجِّلُونَكَ فَقُلْ هَذَا فَضْلٌ أَخَذُوا بِهِ وَ إِنْ رَأَيْتَ مِنْهُمْ جَفَاءً وَ انْقِبَاضاً عَنْكَ فَقُلْ هَذَا لِذَنْبٍ أَحْدَثْتُهُ فَإِنَّكَ إِنْ فَعَلْتَ ذَلِكَ سَهَّلَ اللَّهُ عَلَيْكَ عَيْشَكَ وَ كَثُرَ أَصْدِقَاؤُكَ وَ قَلَّ أَعْدَاؤُكَ وَ فَرِحْتَ بِمَا يَكُونُ مِنْ بِرِّهِمْ وَ لَمْ تَأْسَفْ عَلَى مَا يَكُونُ مِنْ جَفَائِهِمْ وَ اعْلَمْ أَنَّ أَكْرَمَ النَّاسِ عَلَى النَّاسِ مَنْ كَانَ خَيْرُهُ فَائِضاً عَلَيْهِمْ وَ كَانَ عَنْهُمْ مُسْتَغْنِياً مُتَعَفِّفاً وَ أَكْرَمُ النَّاسِ بَعْدَهُ عَلَيْهِمْ مَنْ كَانَ عَنْهُمْ مُتَعَفِّفاً وَ إِنْ كَانَ إِلَيْهِمْ مُحْتَاجاً فَإِنَّمَا أَهْلُ الدُّنْيَا يَعْشَقُونَ الْأَمْوَالَ فَمَنْ لَمْ يُزَاحِمْهُمْ فِيمَا يَعْشَقُونَهُ كَرُمَ عَلَيْهِمْ وَ مَنْ لَمْ يُزَاحِمْهُمْ فِيهَا وَ مَكَّنَهُمْ مِنْهَا أَوْ مِنْ بَعْضِهَا كَانَ أَعَزَّ وَ أَكْرَم
امام باقر عليه السّلام فرمود: محمد بن شهاب زهرى خدمت امام سجاد عليه السّلام رسيد در حالى كه محزون و گرفته بود، امام عليه السّلام به او فرمود: چرا محزون مىباشى، گفت يا ابن رسول اللَّه حسودان بر من حسد مىبرند از اين رو محزون هستم، آنها در مال من طمع كرده اند و نعمتهاى مرا كفران مىكنند و نيكيهاى مرا فراموش نموده اند.
امام سجاد عليه السّلام فرمودند: زبان خود را نگهدار تا همه را بطرف خود جلب كنى، زهرى عرض كرد يا ابن رسول اللَّه من به آنها احسان مىكنم ولى گاهى از زبان من كلامى بدون قصد گفته مىشود امام فرمود: همان متوجه باش كه خودپسندى نكنى، و سخنى از زبانت بيرون نيايد كه بعد نتوانى آن را انكار كنى و يا معذرت خواهى بكنى.
شما بدانيد اگر سخنى از زبانت بيرون شد و كسى از شما ناراحت گرديد ديگر عذرخواهى و پوزش نمىتواند دل او را آرام كند و رفع كدورت نمايد، اى زهرى هر كس عقلش كامل نبود نابوديش آسان خواهد بود.
اى زهرى چرا نمىخواهى همه مسلمانان را مانند خانواده ات بدانى، بايد متوجه باشى كه بزرگان آنها پدرت هستند و كوچكها فرزند شما مىباشند، و جوانها برادرت هستند، اگر اين چنين بدانى به كدام شخص ظلم مىكنى و يا به كدام يك نفرين مىنمائى، و يا مىخواهى پرده كدام يك از آنها را پاره سازى. اگر ابليس لعنة اللَّه عليه به تو تلقين كرد كه تو را بر ديگران فضيلتى هست و تو بر ساير مسلمانان فضيلت دارى، تو خود در اينجا توجه كن اگر شخصى از تو بزرگتر است بگو او از من چند سال بزرگ است و بيش از من عمل صالح دارد و ايمان او هم از من بهتر است و لذا او بر من فضيلت دارد.
اما اگر شخصى از شما كوچكتر است بگو او از من كمتر معصيت كرده از اين رو از من بهتر خواهد بود و اگر با تو همسال است بگو من در گناهان خود و آلودگيم يقين دارم ولى نسبت به او در شك مىباشم، پس چرا اكنون يقين خود را بگذارم و به شك عمل كنم.
اگر مشاهده مىكنى كه مسلمانان تو را تعظيم مىكنند و به تو احترام مىگذارند، بگو اين چيزى است كه آنها از من ديده اند، اگر مشاهده كردى آنها به تو ظلم مىكنند و يا اعتنائى به شما ندارند بگو اين بخاطر گناهى است كه مرتكب شده ام.
اى زهرى تو اگر اين چنين شكر كنى و اين گونه با آنها برخورد كنى خداوند زندگى شما را لذتبخش و خوشگوار مىكند و دوستانت را زياد مىگرداند، و دشمنانت را كم مىسازد، و از محبت آنها برخوردار مىگردى و خوشحال مىشوى، و از جفاى آنها دلتنگ نمىگردى. بدان كه گرامى ترين مردم آن كسى است كه خيرش بر آنها جريان داشته باشد و او از مردم بى نيازى حاصل كند و عفيف باشد و بعد از اين آن انسانى بزرگوار و شريف است كه عفت بخرج دهد و دست نياز بطرف كسى دراز نكند و به تو نيازمند باشد.
مردمان دنيا به مال و ثروت علاقه دارند و به آن عشق مىورزند و هر كس در امور مالى مزاحم آنها نشود به او احترام مىكنند، اين چنين شخصى كه چشم به مال و ثروت ديگران ندارد و با عزّت زندگى مىكند معزز و محترم مىباشد.
عرایضی در شرح آن روایت گرانقدر شده است که در کانال «مطالب ویژه» میتوانید آن را دنبال فرمایید. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/11328
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: در رابطه با واقعه ی کربلا و امام حسین علیه السلام پارادوکس عجیبی وجود دارد به این صورت که از یک سو عشق و شور و سلحشوری و نشاط در میان است و از یک سو حزن و عزا و ماتم است که از بچگی با همین عزا آشنا شدیم. چگونه این دو با هم جمع میشوند؟ چرا شیعه در قضیه ی کربلا توصیه به عزا و حزن و اشک شده؟ مگر غیر از زیبایی در صحنه ی کربلا در نظر امام معصوم و اولاد و اصحابش بود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً عظمت کربلا در همین است که نظر به همه ابعاد انسانیِ انسان دارد از عواطف بگیر تا عقل و قلب. و اینجا است که از یک طرف سوک را به «حماسه» تبدیل میکند و از طرف دیگر ترور را به «شهادت».
عاشورا همانند قرآن که متنی است دارای حقیقت، میتوان متوجه باطن آن شد و سعی کرد جهانِ آن واقعه را شناخت وگرنه با جمع قسمتهای متکثر یک واقعه، حقیقتِ آن واقعه بر ما رُخ نمینمایاند و از این جهت اگر در مورد کربلا نتوانیم بین قسمتی از آن رخداد که امام به سوی عراق حرکت میکنند، و بین آنکه از ابتدا خود را برای شهادت آماده کردهاند، و بین آنکه در مقابل لشگر حرّ و لشگر عمرسعد میفرمایند: «اگر میخواهید برمیگردم»؛ جمع کنیم جهانِ واقعه کربلا را نیافتهایم، جهانی که مافوق قدرتطلبی به دنبال احیای انسانیت و شور ایمان است. ایمانی که ابعاد فراموششده انسان را به او برمیگرداند. آری! در نگاهِ پدیدارشناسانه، کربلا و عاشورا متنی است که حقیقت آن در همه ابعادش، احیای انسانیت و شور ایمان است، ایمانی که ابعادِ فراموششده انسان را به او برمیگرداند. موفق باشید
استاد عزیز و بزرگوار سلام: من در شرایطی بسیار سخت تلاش می کنم حجاب خود را حفظ کنم و نسبت به این موضوع حس آرامش خوبی دارم، ولی از اطرافیان فشارهای زیادی را متحمل می شوم. بارها به خاطر حجاب و تغییرات اعتقادی و به خصوص اعتقاد به ولایت فقیه، تا پای طلاق و جدایی از فرزندم پیش رفتم ولی از لطف و رحمت خدا، این موضوع برطرف شد. ولی نکته ای که بسیار من را آزار می دهد و گاهی به ناامیدی میرسم مسئله ی اخلاص در عمل است. من چه طور می توانم مطمئن شوم که در حفظ حجاب یا هر عمل پسندیده ی دیگری اخلاص عمل دارم؟ در واقع از این موضوع به شدت میترسم که مبادا من بمیرم و در آن دنیا به من نشان دهند که همه ی سختی هایی که کشیدم بیهوده بوده و عمل من به خاطر عدم وجود اخلاص پذیرفته ی درگاه حق نیست. نشانه ی اخلاص در عمل چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: دلیلی ندارد که وقتی به حکم وظیفه و با روی گشاده وظیفه دینی خود را انجام میدهیم، امیدوار به رحمت الهی نباشیم. موفق باشید
با سلام: خوبید؟ ان شاءالله همیشه سلامت باشید. ان شاءالله خداوند به توفیقات شما بیفزاید. سوالی داشتم درباره این حدیث بینظیر که معصوم سلام الله علیه میفرماید: هرکس بعد از نماز عصر هر روز سوره نبا را ۵ مرتبه بخواند خواند او را به محبت الهی دچار میکند.» نظر شما رو میخواستم درباره این حدیث بدونم. سوال دیگه ای هم داشتم که میخواستم بدونم دعای معراج سند محکم دارد که به این دعا مداومت کنم؟ ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عموماّ این روایات وقتی آثار و نتایج خود را برای انسان پیش میآورد که متوجه شرایط خاص طرح آن روایات و نحوه نگاهی که باید به آن سوره داشت را، مدّ نظر بیاوریم تا إنشاءالله مؤثر بیفتد. ۲. نمیدانم. در این مورد تحقیق نکردهام. موفق باشید
سلام بر شما: با دنبال کردن مباحث آشتی با خدا (شنیدن صوت حضرتعالی) به این نتیجه رسیدیم که رسیدن به حقایق چیزی است که به جز خواندن درسهای مدرسه محقق میشود و درس هایمان (میزان سوادمان) نقشی در کمال و قرب الهی ندارند. حال ما با چه رویکردی، با چه انگیزه ای و با چه هدفی درسهایی مثل (زیست شناسی، ریاضی، شیمی و...) را بخوانیم که آن احساسِ پوچی و حس نومیدیِ ناشی از نرسیدن به هدف عالی برایمان ایجاد نشود؟ و اصلا آیا این نگاه ما نسبت به این علوم صحیح است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انسان دارای ابعاد گوناگونی است که بعضی از ابعاد، اصالت خاص خود را دارند مثل عقاید حقّه. که در این مورد انسان باید در هر شغل و جایگاهی که هست نسبت به کسب عقاید حقّه تلاش نماید تا جایگاه خود را در هستی چه در دنیا و چه در آخرت به بهترین شکل بیابد و در کنار چنین حضوری معلوم است که باید نسبت به زندگی دنیایی و اموری که دنیای انسان را سر و سامان میدهد، نیز تلاش کند. و اینجا است که علومی مثل علومی که فرمودید، معنا و جایگاه دارند. موفق باشید
سلام استاد: خدا طول عمر بهتون عنایت کنه. استاد من وقتی مباحث عرفانی شما از جمله مصباح الهدایه و پیش مقدماتی که در خصوص این کتاب فرمودید رو مطالعه میکنم کاملا متوجه میشم و انگار گمشده ی خود رو پیدا کردم. اما دو سوالی دارم که عرفان به چه درد میخوره؟ آیا برای کسب مقامات معنویه؟ چونکه ازماهیات جداشدن و نظر به باطن یا ابطن درسته بسیار لذت بخش و آرزوی امثال من هست اما پس از مرگ که این سیر طی میشه و نیاز به این همه زحمت نیست. شاید برای تسریع در رسیدن به مقامات باشه. به هرحال اگر مقدوره منو راهنمایی کنید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سیری که به صورت تکوینی طی شود، سیری که از آنِ ما باشد به حساب نمیآید. ما اگر در این دنیا حضور قیامتی خود را فعلیت بخشیم، در آن جهان، آن جهان برای ما غریبه نیست و از آنِ ما به حساب میآید وگرنه در آن جهان هستیم، ولی طالب دنیا و امیال دنیایی میباشیم و این است که حیات قیامتی را برای اهل دنیا سخت و آزاردهنده میکند. موفق باشید
با سلام: یک سوال ذهن مرا درگیر خود کرده که چرا انسان اینقدر تحت تاثیر افرادی که به نحوی در جماعات آنان یا همراه با آنان می شود قرار می گیرد و آیا راهی وجود دارد که با اینکه در کنار مردم با عقاید مختلف قرارمی گیریم ولی همواره آنچه که می خواهیم بمانیم و تغییر نکنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به همین جهت تأکید میشود در معارف دینی و سیره ائمه تأمّل کنید تا نسبت به افراد، افراط و تفریط نشود. عرایضی در شب ۱۳ ماه رجب إنشاءالله تحت عنوان «حضرت علی «علیهالسلام» و راهی به سوی محبّتی اصیل در اسلام» خواهد شد. که ممکن است در این رابطه کمککار باشد. موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله: در کتاب «معرفت نفس وحشر» صفحه ۷۶ میخوانیم: «کلیه قوا و نفوس همواره در صراط استکمالند و چون نفس انسانی از قوه به فعلیت رسید خواه در سعادت عقلی یا در شقاوت حیوانت، به ناچار از نشئه ی دنیا به نشئ ی آخرت منتقل خواهد شد» آیا این در مورد نفس مطهر امام مهدی علیه السلام هم صادق است؟ آیا ایشان هنوز به فعلیت تمام وکمال نرسیده اند و در راه استکمال قدم بر میدارند؟ انشاالله سوال این حقیر جسارت به محضر مقدس امام به حساب نیاید و اعوذ بالله من هذا
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» عرایضی در این راستا شده است مبنی بر آنکه ائمه «علیهمالسلام» در مقام حقیقت نوری خود در کمال انسانی حاضرند و از این جهت امام ما و همه بشریت هستند. ولی در مقام نفس ناطقه، آنها با عبادات خود کامل میشوند. از طرفی آن بزرگان همواره به تعبیر علامه طباطبایی در آیه ۳۳ سوره احزاب در عصمت تکوینی خود هستند و آن را حفظ میکنند و ما با نظر به سیره و توصیه آنها سعی میکنیم از گناه فاصله بگیریم تا به آنها نزدیک شویم. موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر باشه. نظر شما در مورد رجعت، رجعت با بدن مادی و فیزیکی بود - نظر استاد مطهری رو می خوندم که نظر دیگری رو مطرح کرده بود و گفته بودن کیفیت رجعت برای ما معلوم نیست - شما فرموده بودین حتما مادیست ، علت و توضیح تفاوت نتیجه گیری رو می خواستم. البته در مورد قیامت هم گویا نظر استاد مطهری با نظر شما متفاوته ( طبق نظر استاد معاد جسمانی به همان معنای بدن معمولی مادی ما و نظر شما معاد با بدن مثالی یا به قول علامه مصطفوی با بدن متناسب اون نشئه) البته موضوع معاد بحثش متفاوته، اینجا صرفا منظورم بحث رجعت بود که بنظر شما نظریه اون رجعت روحانی که استاد مطهری به عنوان یک نظر قبول دارند رو قبل ندارید. سخنان استاد مطهری: آنهايي هم كه قائل به رجعت هستند، بعضي به سبك محدثين همين طورمعتقدند كه عينا مثل قيامت مي شود، يعني واقعا همين مرده ها از همين خاك زنده مي شوند. عده اي ديگر كه يكي از آنها مرحوم فيض كاشاني است [طور ديگري معتقدند]. ديگران اصلا در مقام توجيه برنمي آيند، مي گويند به ما گفته اند رجعت، ما هم مي گوييم رجعت، ما چه مي دانيم كيفيتش چگونه است؟ بحثي نمي كنند. ولي مثل مرحوم فيض معتقد هستند كه رجعت نظير اين چيزي است كه امروز علماي ارواح مي گويند. اين حرف علماي ارواح تا چه حد درست است يا نادرست، به جاي خود، ولي نظير اين است كه مي گويند مثلا مشاهده شده كثيرا كه يك نفر در حال بيداري، روح ميتي را به صورت يك شبح و يك جسم خاص رقيقي كه با اين جسمها فرق داشته [حاضر] كرده و آن را ديده است. اگر حرف اينها را قبول نكنيم، نظيراين را اهل مكاشفه زياد گفته اند. اهل مكاشفه زياد ادعا مي كنند كه ما در حالي كه در حال خاصي از مكاشفه هستيم ارواح مؤمنين را مشاهده مي كنيم و مي بينيم، مي آيند و با ما حرف مي زنند. وقتي حضرت زهرا (س) مي خواستند به دنيا بيايند و زنهاي اهل مكه از كمك كردن به حضرت خديجه (س) امتناع كردند، چهار زن آمدند آنجا براي اينكه به او كمك بدهند. پرسيد: تو كي هستي؟ يكي گفت: من حوا هستم، ديگري گفت: من آسيه هستم، ديگري گفت: من مريم هستم و...اينها همان تجلي كردن و ظاهر شدن روحهاست با بدنهاي مثالي در اين دنياي مادي، كه اگر حرف علماي ارواح - كه امروز ادعا مي كنند- راست باشد، اين يك تاييد علمي است بر آن چيزي كه اولياي دين يا اولياي عرفان و مكاشفه گفته اند. اشخاصي مثل مرحوم فيض كاشاني معتقدند رجعتي كه در آينده خواهد شد، نه اين است كه مرده ها از قبر زنده مي شوند، بلكه معنايش اين است كه در يك وضع خاصي عده اي از ارواح - به همين شكلي كه عرض كردم - در اين دنيا ظاهر مي شوند. بنابراين، مساله رجعت با مساله قيامت فرق مي كند. اولا خود مساله رجعت يك مساله صد در صد [ضروري] نيست مثل قيامت. ثانيا كيفيت رجعت با كيفيت قيامت فرق مي كند، چون در كيفيت قيامت در قرآن تصريح شده كه حشر از قبور مي شود ولي ما در باب رجعت چنين حرفي را نداريم. بعيد نيست كه به اين شكل باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جزوه مربوط به موضوع «رجعت» بحث شد، بحث در برگشت افراد است به دنیا تا در کنار حضرت مهدی «عجلاللهتعالیفرجهالشریف» با ظلماتِ آخرالزمان مقابله کنند و این با جسمانیبودن و مادیبودن بیشتر میخواند. عدهاي كه در زندگي خود فرصت ظهور شخصيت خود را نداشتهاند تا چهرهي نهايي خود را آشکار کنند و مايلند آن چهره را بنمايانند اجازهي رجعت دارند، عدهاي مأمور ميشوند بر سر قبر مؤمنين بروند و به آنها بگويند: «يَا هَذَا إِنَّهُ قَدْ ظَهَرَ صَاحِبُكَ فَإِنْ تَشَأْ أَنْ تَلْحَقَ بِهِ فَالْحَقْ وَ إِنْ تَشَأْ أَنْ تقم فِي كَرَامَةِ رَبِّكَ فَقُم»[1] اى فلانى! امام و صاحب تو ظهور كرده اگر مىخواهى به او ملحق شوى، ملحق شو و اگر مىخواهى نزد کرامتِ پروردگارت اقامت كنى، چنين كن. در روايت داريم که حضرت صادق (ع) ميفرمايند: «إِنَّ الرَّجْعَةَ لَيْسَتْ بِعَامَّةٍ وَ هِيَ خَاصَّةٌ لَا يَرْجِعُ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الشِّرْكَ مَحْضا»[2] رجعت عمومى نيست بلكه افراد خاصى به دنيا برميگردند كه يا مؤمن خالص و يا مشرك محض باشند. پس ملاحظه ميفرماييد که هم در بين اشقياء و هم در بين سعداء رجعت هست. موفق باشید
[1] - الخرائج و الجرائح، قطب راوندى، ج3، ص 1166.
[2] - بحار الأنوار، ج53، ص 39.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به یاد ندارم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر اعمال مستحبی ما را از وظایف اجتماعی خود باز دارد و یا صرفاً عادت شود، چیز خوبی نیست. ولی از آن طرف هم تأکید اولیای الهی آن است که با انجام مستحبات، نقصِ اعمال واجب خود را جبران کنید. به هر حال در هیچ چیزی افراط و تفریط خوب نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است هرکدام بر اساس شأن توحیدیشان در عوالم بالا حاضر خواهند شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که حضرت آقا «حفظهالله» فرمودند شجاعت و مقاومت و نوعدوستی و فداکاری به طور شاخص در روح ایرانی متبلور است، وگرنه سایر ملل نیز از آن بیبهره نیستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید اگر خودمان با خودمان محاسبهی نفس بکنیم و به عزمهای بزرگ بیندیشیم، مثل عزم حضور در جهانی که با انقلاب اسلامی به میان آمد؛ در آن صورت خود به خود از خود خجالت میکشیم که به دنبال دنیا و مطرحکردن خود باشیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خود را در مسیر ارادهی حضرت ربّ العالمین قرار دهید که او با ربوبیتش در صدد تربیت خلق است و آن کار را از طریق بندگانش انجام میدهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید این موضوع را به فطرت مربوط کنید که انسان فطرتاً به دنبال معارف است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: از لطف جنابعالی کمال تشکر را دارم و آرزوی توفیق و عاقبت بالخیر برایتان دارم. به هر حال این مباحث از هم جدا نیستند به شرطی که از «معرفت نفس» شروع شود که مبنایِ اخلاق است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور کلّی معتقدم در جای خود آن مطالب قابل توجه است و نباید آن نگاه، نادیده گرفته شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد نمیتوانم ورود کنم ولی فکر میکنم جناب آقای موسویان که مباحثی در کانال «صبّار» داشتهاند، به کارتان بیاید. موفق باشید @sabbar_ir
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه آمریکا در تحقق ارادههای خود در این زمانه موفق نمیشود، حکایت از آن دارد که آینده از آنِ جبههی ضد استکباریِ انقلاب اسلامی است. موفق باشید
