سلام علیکم محضر استاد طاهر زاده: چند سوال دارم که ذهنم رو مشغول کرده: پیشاپیش بابت گرفتن وقت ارزشمند تان عذر میخواهم. ۱. چرا حضرت موسی علیه السلام با آن مقام توحیدی که موجب رسیدن جنابش به رسالت بود، برای رفتن به سوی فرعون و ارشادش، یک کمک و پشت گرمی مثل حضرت هارون علیه السلام را مسئلت کرد؟ اگر برای وصایت بود، خب بعد از ارشاد فرعون هم میشد یا اگر بحث تعداد مطرح بود آیا گروهی از افراد صالح و مومن بهتر نبودند؟ ۲. چرا ایشان خودشان شخصا اسم شخصی را برد؟ منظور آنکه چرا نگذاشتند خدا انتخاب کند؟ ۳. استاد عزیز با مطالعه پرسش ها احساس میکنم برخی عزیزان دل کم کم دارند نسبت به عرفا کمی بی مهر میشوند! و این خیلی خطرناک است. من بی سواد و هیچ، فکر میکنم جریان عرفانی که از زمان استادِ مرموز و ناشناس سید علی شوشتری قدس سره، به راه افتاده را نمیتوان با جریان های تصوف و عرفان هایی که پیش از ایشان مرسوم بوده مقایسه کرد. اگر بحث بر سر حضور تاریخی مورد تأکید جنابتان است، بنظر شما ایجاد عرفان فقهی و اهل بیتی که باعث پیرایش دستورات و منش سلوکی سنتی از هر گونه ناپاکی و انحراف بود، یک انقلاب خاموش و عظیم تر از انقلاب امام نیست؟! با انقلاب امام، تنها وظیفه ای به وظایف سالکان افزوده شد و آن حمایت از نظام جمهوری اسلامی و تلاش برای رشد آن است. آیا اینها قابل جمع نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به این جمله حضرت موسی «علیهالسلام» در نسبت با حضرت هارون«علیهالسلام» فکر کنید که آن حضرت فرمودند: «وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا». ۲. تقاضایی بود برای مأموریتِ بهتر.۳. مسلّماً میراث عرفانی ما، رمز بقای امروزین ما است ولی اگر از حضور تاریخی خود غفلت کنیم آن حالت عرفانی، حالت حضوری خود را از دست میدهد. در حالیکه آن بزرگان در تاریخ خود با حالت حضوری، آن معارف را گزارش دادهاند و درک کردهاند. موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر باشه. نظر شما در مورد رجعت، رجعت با بدن مادی و فیزیکی بود - نظر استاد مطهری رو می خوندم که نظر دیگری رو مطرح کرده بود و گفته بودن کیفیت رجعت برای ما معلوم نیست - شما فرموده بودین حتما مادیست ، علت و توضیح تفاوت نتیجه گیری رو می خواستم. البته در مورد قیامت هم گویا نظر استاد مطهری با نظر شما متفاوته ( طبق نظر استاد معاد جسمانی به همان معنای بدن معمولی مادی ما و نظر شما معاد با بدن مثالی یا به قول علامه مصطفوی با بدن متناسب اون نشئه) البته موضوع معاد بحثش متفاوته، اینجا صرفا منظورم بحث رجعت بود که بنظر شما نظریه اون رجعت روحانی که استاد مطهری به عنوان یک نظر قبول دارند رو قبل ندارید. سخنان استاد مطهری: آنهايي هم كه قائل به رجعت هستند، بعضي به سبك محدثين همين طورمعتقدند كه عينا مثل قيامت مي شود، يعني واقعا همين مرده ها از همين خاك زنده مي شوند. عده اي ديگر كه يكي از آنها مرحوم فيض كاشاني است [طور ديگري معتقدند]. ديگران اصلا در مقام توجيه برنمي آيند، مي گويند به ما گفته اند رجعت، ما هم مي گوييم رجعت، ما چه مي دانيم كيفيتش چگونه است؟ بحثي نمي كنند. ولي مثل مرحوم فيض معتقد هستند كه رجعت نظير اين چيزي است كه امروز علماي ارواح مي گويند. اين حرف علماي ارواح تا چه حد درست است يا نادرست، به جاي خود، ولي نظير اين است كه مي گويند مثلا مشاهده شده كثيرا كه يك نفر در حال بيداري، روح ميتي را به صورت يك شبح و يك جسم خاص رقيقي كه با اين جسمها فرق داشته [حاضر] كرده و آن را ديده است. اگر حرف اينها را قبول نكنيم، نظيراين را اهل مكاشفه زياد گفته اند. اهل مكاشفه زياد ادعا مي كنند كه ما در حالي كه در حال خاصي از مكاشفه هستيم ارواح مؤمنين را مشاهده مي كنيم و مي بينيم، مي آيند و با ما حرف مي زنند. وقتي حضرت زهرا (س) مي خواستند به دنيا بيايند و زنهاي اهل مكه از كمك كردن به حضرت خديجه (س) امتناع كردند، چهار زن آمدند آنجا براي اينكه به او كمك بدهند. پرسيد: تو كي هستي؟ يكي گفت: من حوا هستم، ديگري گفت: من آسيه هستم، ديگري گفت: من مريم هستم و...اينها همان تجلي كردن و ظاهر شدن روحهاست با بدنهاي مثالي در اين دنياي مادي، كه اگر حرف علماي ارواح - كه امروز ادعا مي كنند- راست باشد، اين يك تاييد علمي است بر آن چيزي كه اولياي دين يا اولياي عرفان و مكاشفه گفته اند. اشخاصي مثل مرحوم فيض كاشاني معتقدند رجعتي كه در آينده خواهد شد، نه اين است كه مرده ها از قبر زنده مي شوند، بلكه معنايش اين است كه در يك وضع خاصي عده اي از ارواح - به همين شكلي كه عرض كردم - در اين دنيا ظاهر مي شوند. بنابراين، مساله رجعت با مساله قيامت فرق مي كند. اولا خود مساله رجعت يك مساله صد در صد [ضروري] نيست مثل قيامت. ثانيا كيفيت رجعت با كيفيت قيامت فرق مي كند، چون در كيفيت قيامت در قرآن تصريح شده كه حشر از قبور مي شود ولي ما در باب رجعت چنين حرفي را نداريم. بعيد نيست كه به اين شكل باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جزوه مربوط به موضوع «رجعت» بحث شد، بحث در برگشت افراد است به دنیا تا در کنار حضرت مهدی «عجلاللهتعالیفرجهالشریف» با ظلماتِ آخرالزمان مقابله کنند و این با جسمانیبودن و مادیبودن بیشتر میخواند. عدهاي كه در زندگي خود فرصت ظهور شخصيت خود را نداشتهاند تا چهرهي نهايي خود را آشکار کنند و مايلند آن چهره را بنمايانند اجازهي رجعت دارند، عدهاي مأمور ميشوند بر سر قبر مؤمنين بروند و به آنها بگويند: «يَا هَذَا إِنَّهُ قَدْ ظَهَرَ صَاحِبُكَ فَإِنْ تَشَأْ أَنْ تَلْحَقَ بِهِ فَالْحَقْ وَ إِنْ تَشَأْ أَنْ تقم فِي كَرَامَةِ رَبِّكَ فَقُم»[1] اى فلانى! امام و صاحب تو ظهور كرده اگر مىخواهى به او ملحق شوى، ملحق شو و اگر مىخواهى نزد کرامتِ پروردگارت اقامت كنى، چنين كن. در روايت داريم که حضرت صادق (ع) ميفرمايند: «إِنَّ الرَّجْعَةَ لَيْسَتْ بِعَامَّةٍ وَ هِيَ خَاصَّةٌ لَا يَرْجِعُ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الشِّرْكَ مَحْضا»[2] رجعت عمومى نيست بلكه افراد خاصى به دنيا برميگردند كه يا مؤمن خالص و يا مشرك محض باشند. پس ملاحظه ميفرماييد که هم در بين اشقياء و هم در بين سعداء رجعت هست. موفق باشید
[1] - الخرائج و الجرائح، قطب راوندى، ج3، ص 1166.
[2] - بحار الأنوار، ج53، ص 39.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اکثر مواردی که فرمودید در جای خود میتواند معنا داشته باشد در صورتی که انسانها خود را در «وجود» یعنی در حضور بیکرانه اکنونِ جاودانه خود احساس کنند که همان حضور در تاریخ انقلاب اسلامی است با همان خصوصیاتی که در مباحث «در راستای بنیان های حکمت حضور در جهانی بین دو جهان» مطالب عرض شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شیطان گرفتار توهّمات خود است و تجرد او تجرد خیالی است و نه عقلی. و لذا سراسر در حجاب أنانیت خود میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! جسمانی هستند ولی جسمِ برزخی و قیامتی، مثل جسمی که در خواب از اشیاء مییابیم. در این مورد جزوهی «چگونگی حیات بدن اُخروی» که روی سایت هست میتواند کمککار باشد. http://lobolmizan.ir/leaflet/1295/ . موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. تکرار این ذکر شریف برای تغذیهی قلب و به تعادلآمدنِ آن مؤثر است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جریان نیستم، رفقا بودند که موضوع را دنبال میکردند. خوب است از همین طریق از مسئول محترم سایت سؤال بفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید این موضوع را به فطرت مربوط کنید که انسان فطرتاً به دنبال معارف است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه در شرایطی نیستم که بهجز از طریق سایت بتوانم در خدمت رفقا باشم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. چیزی به یاد ندارم. ۲. باید سعی کنیم با عالَمِ نویسندهی کتاب زندگی نماییم و در روحانیت او وارد شویم. برای بنده بعضاً برای بعضی از کتابها پیش آمده است که نگران بودهام اگر آن کتاب تمام شود، چه کار کنم. تفسیر «المیزان» یکی از آن نوع کتابها بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و لذا باید سعی کرد در راستای جستجوی حقیقت دستورات شریعت الهی را دنبال نمود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میاید نمیتوان یک نظر شُسته و رُفته در این مورد داد. آری! رگه های از حرّیت در آنها هست که متأسفانه بعضاً گرفتار نفس امّاره شده و از آن بدتر، گرفتارِ حاکمان سیاسی هستند که عملاً آنها گروگان کمپهای صهیونیستی میباشند. ولی به هر حال رگههای هوشیاری و حرّیتی که در آنها هست، امیدِ به آینده را در نسبت با غرب از بین نمیبرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. روح استاد است که همراه انسان میتواند کمک لازم را انجام دهد و به همین جهت توصیه میشود ارادت خود را نسبت به استاد حفظ کنید. ۲. کار خوبی است، إنشاءاللّه نتیجهبخش است. موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه آمریکا در تحقق ارادههای خود در این زمانه موفق نمیشود، حکایت از آن دارد که آینده از آنِ جبههی ضد استکباریِ انقلاب اسلامی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در مأوایِ انقلاب اسلامی با همهی انسانها به حکم انسانیتشان باید رابطه داشته باشیم، ولی اگر بعضیها انتظار دارند که ما از اصلِ انقلابِ توحیدیمان دست برداریم تا متحجر نباشیم؛ محال است. در همین راستا کتاب «عقل و ادب ادامهی انقلاب اسلامی در این تاریخ» نوشته شد. موفق باشید
با سلام محضر استاد طاهرزاده: در آیاتی از سوره بقره که به آیت الکرسی معروف است، خداوند میفرمایند «لا اکراه فی الدین» (اجباری در دین نیست) ولی در آیات بعد درباره کسانی که آزادانه راه کفر را انتخاب کردند میفرمایند: اولیا آنها طاغوت است و وارد ظلمات میشوند و همچنین درباره کسانی که آزادانه راه ایمان را انتخاب کردند میفرمایند آنها را وارد حیات نورانی میکنند. پس میشود نتیجه گرفت انسان در انتخابش آزاد است ولی این را هم بداند با انتخاب خود چه سرنوشتی برای خود رقم میزند و بعبارتی درست است در انتخاب آزاد است ولی سرنوشت انسان دست خداست و اخیرا هم در تفسیر سوره صف فرمودید همین الان به نوعی روح انسان را بهشت یا جهنم فرا میگیرد. الان در این عصر مصداق حیات نورانی سیر در مسیر انقلاب اسلامی است و مصداق حیات ظلمانی خارج شدن از نور انقلاب اسلامی است و تو این جریانات اخیر و اغتشاشات مشخص است چه کسانی اولیا خود را اپوزیسیون و رسانه های بیگانه قرار داده اند. ۲- امام حسین خطاب به کفار زمانه فرمودند اگر دین ندارید لا اقل آزاده باشید. یعنی به تعبیر بنده اگر آزادانه راه کفر را انتخاب کردید لا اقل آزاد مرد باشید و اینجا شاید منظور رفتار آزاد مردانه یعنی طبق وجدان انسانی خود عمل کنید باشد حالا این از اغتشاش گران که ندای آزادی سر میدهند باید پرسید این اعمال (تخریب اموال عمومی و کشتار و زخمی کردن مردم) کجایش مصداق آزاد مردی است و در کشور ما عده زیادی موافق جمهوری اسلامی هستند این اسائه ادب به نظام و رهبری (که از دید ما حسین زمان هستند) کجایش مصداق آزادی خواهی و آزادگی است؟ سوال من از حضرتعالی این است: این که امام حسین فرمودند اگر دین ندارید لا اقل آزاده باشید مصداق رفتار آزاد مردانه در این عصر برای افرادی که جمهوری اسلامی (جلوه ظهور دین در این زمان) را قبول ندارند چیست؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات بسیار خوبی فرمودید. نمونه آزادگی که حضرت امام حسین «علیهالسلام» میفرمایند همان افرادی هستندکه اسلام را قبول ندارند و معتقدند حال که مردم جمهوری اسلامی را با رأی خود پذیرفتهاند به احترام انتخاب مردم، نظام را پذیرفتهاند و یا آن عدهای که معتقدند اگر در این شرایط خاص و با فتنههایی که دشمنان ما دارند، جمهوری اسلامی در میان نباشد، ایران تکه پاره میشود. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم و رحمت الله. چرا هنگام خواندن این جمله از دعای عهد: «اللهمّ بلّغ مولانا الامام الهادی المهدیّ القائم بامرک صلوات الله علیه» میایستیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: از حضرت رضا «علیهالسلام» داریم که وقتی یادی از فرزندشان حضرت مهدی «عجلاللهتعالیفرجهالشریف» میشد، به احترام یاد آن حضرت بلند میشدند و دست روی سر میگذاشتند. موفق باشید
سلام استاد گرامی: من نماز شب میخونم، ولی با بیحالی و کسالت. خیلی دلم میخواد تو نماز شب اشکی داشته باشم ولی یه موقع به خودم میام که نماز تموم شده. چطور میتونم تو نماز شب اشک داشته باشم؟ آیا من خیلی گنه کارم که نمیتونم گریه کنم؟ کلا برای چیزهای دیگه هم خیلی به ندرت اشکم در میاد. سوال دیگر اینکه من برای جبران گناه غیبتی که باعث شده حق الناس به گردنم بیاٌفتد استغار میکنم، قرآن میخونم و نماز استغفار میخونم و بسیار بعد از ارتکاب به غیبت پشیمان میشوم و خودم رو سرزنش میکنم آیا راه دیگری هم هست برای جبران؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به معارف عمیق قرآنی، إنشاءالله افقهای معنوی و چشماندازهای قدسی در منظر انسان قرار میگیرد و آنجا است که عباداتتان در راستای حضور بیشتر نسبت به آن افقها و چشماندازها معنای بهتری پیدا میکند. در این مورد خوب است که به صوت جلسه ۶۷ بحث «در راستای بنیانهای حکمت جهان بین دو جهان» رجوع فرمایید. https://eitaa.com/khanehtolab/557 موفق باشید
سلام علیکم! در جواب یکی از سوالات فرمودید که رهبر انقلاب با حکمت و صبر دارند جامعه را به سمت اهداف عالی حرکت میدهند. اگر امکانش هست کمی توضیح بدهید که ایشان در رابطه با فساد اقتصادی و اختلاس و بی عدالتی و تبعیض و ظلمی که در جامعه به وجود آمده، بعضا افراد پر ادعا و متنفذ نظام در آن دست دارند، چه اقدامات عملی انجام دادهاند؟ آیا ایشان این قدر تنها و مجبور هستند که نتوانند کاری کنند؟ یا تخواستهاند کاری بکنند و تقصیر دارند؟ اگر کمی مصداقی بحث کنید ممنون میشوم. بهرحال این سوالی است که اکثریت جامعه را این روز ها مشغول کردهاست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه قبلاً نیز عرض شد جایگاه رهبری و روش سلوکی ایشان در حفظ انقلاب و هدایت مردم، روش آن کسی است که مواظب است برای آبادکردن دهی، شهری را خراب نکند و از این جهت با اینکه بعضاً دولتها آنطور که شایسته و بایسته است، رهنمودهای عدالتگرانه ایشان را دنبال نمیکنند؛ صلاح انقلاب آن است که بدون مقابله مستقیم با دولتهایی مثل آقای هاشمی و یا روحانی، آرامآرام مسیر را به سوی دولتهای عدالتگرا سیر دهند تا اصل انقلاب که بنیان نجات انسان جدید است، محفوظ بماند. ملاحظه می کنید که سالها در نفی بنگاهداریِ بانکها و یا تأکید بر خصوصیسازی و یا کوتاهکردن دست دولتها در امور؛ تأکید میکردند و میکنند. ولی آنطور که باید دولتها عمل نکردند. و اینجا است که میفهمیم کار بزرگ مقام معظم رهبری در راستای حفظ انقلاب بالاخره بستر تحقق آن اهداف فراهم می شود وگرنه ما بودیم و کشوری دستنشانده. در حالیکه این استقلال و در بستر آن، انتخابهایی که در پیش است، جهانی برای ما پیش میآورد بیرون از گردونه جهان مدرن. موفق باشید
استاد عزیز و بزرگوار سلام: من در شرایطی بسیار سخت تلاش می کنم حجاب خود را حفظ کنم و نسبت به این موضوع حس آرامش خوبی دارم، ولی از اطرافیان فشارهای زیادی را متحمل می شوم. بارها به خاطر حجاب و تغییرات اعتقادی و به خصوص اعتقاد به ولایت فقیه، تا پای طلاق و جدایی از فرزندم پیش رفتم ولی از لطف و رحمت خدا، این موضوع برطرف شد. ولی نکته ای که بسیار من را آزار می دهد و گاهی به ناامیدی میرسم مسئله ی اخلاص در عمل است. من چه طور می توانم مطمئن شوم که در حفظ حجاب یا هر عمل پسندیده ی دیگری اخلاص عمل دارم؟ در واقع از این موضوع به شدت میترسم که مبادا من بمیرم و در آن دنیا به من نشان دهند که همه ی سختی هایی که کشیدم بیهوده بوده و عمل من به خاطر عدم وجود اخلاص پذیرفته ی درگاه حق نیست. نشانه ی اخلاص در عمل چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: دلیلی ندارد که وقتی به حکم وظیفه و با روی گشاده وظیفه دینی خود را انجام میدهیم، امیدوار به رحمت الهی نباشیم. موفق باشید
با سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار: ۱. استاد موضوعی راجع عقل دیدم مبنی براینکه عقل دشمن خلاقیت، این صحبت چقدر صحیحه، آیا این مطلب در رابطه با عقل غربی مطرح شده؟ ۲. در ضمن بنده خیلی افراد را میبینم که عقل را در برابرعدم خطر و ریسک پذیری میارن و میگن کسانی که خیلی عقل دارن ریسکشون کمه و اگر صحیحه چطور باید این دو را با هم جمع کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با عقل و جلوههای مختلف آن و جایگاه حضور آن، بحثهای مفصلی شده است. آری! از یک جهت به گفته حضرت باقر«علیهالسلام» عقل، حجت باطنی خداوند است به بشریت تا بتواند حق را از باطل تشخیص دهد و این غیر از عقل فلسفی میباشد که از موضوعات مختلف و حتی از خداوند تنها یک مفهوم ذهنی را شکل میدهد و البته اینجا است که میتوان این عقل را به عنوان مقدمه حضور در هستی پذیرفت و چنانچه در محدوده این عقل متوقف شویم، از حضوری برتر که حضور قلب است محروم میگردیم و جناب حافظ در این رابطه میفرمایند: «عقل میگفت که دل، منزل و مأوای من است / عشق خندید که یا جای تو و یا جای من است». و جناب مولوی نیز در همین رابطه میفرمایند: «عقل، بندِ رهروان است ای پسر / وان رها کن، ره عیان است ای پسر». و اینکه بحثِ دو عقل به میان میآید میتوان بحث عقل عملی و نظری را مطرح کرد، یا آنطور که جناب مولوی میفرمایند:
عقل دو عقلست اول مکسبي
که در آموزي چو در مکتب صبي
از کتاب و اوستاد و فکر و ذکر
از معاني وز علوم خوب و بکر
عقل تو افزون شود بر ديگران
ليک تو باشي ز حفظ آن گران
لوح حافظ باشي اندر دور و گشت
لوح محفوظ اوست کو زين در گذشت
عقل ديگر بخشش يزدان بود
چشمه آن در ميان جان بود
چون ز سينه آب دانش جوش کرد
نه شود گنده نه ديرينه نه زرد
موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرامی، و با تشکر از زحمات شما، لطفا در راستای رسیدن به «سینما، ایوان نظر» در انقلاب اسلامی راهنمایی بفرمایید. میدانیم بیان سینمایی حال مخصوص به خود را دارد و حال حسی است که در نسبت با وجود صورت می گیرد. فرم، جهت و نحوه ی حرکت در رجوع به حقیقت در بیان سینمایی، اگر با نظر به مقام جامعیت صورت گیرد، مظهر اسم «الصمد» یعنی «به سوی او» می شود. و اگر در فیلمنامه و کارگردانی رجوع به حقیقت در مقام جامعیت نباشد و اگر حیات حقیقی دیده نشود، شرّ ما خلق (آنچه فیلمنامه و کارگردانی خلق کرده) مخاطب را گرفتار می کند، زیرا هر حقیقتی در مقام جامعیتش خودش است و اگر هر چیزی از جامعیت جدا شد از حقیقتش خارج می شود. وقتی فیلمنامه و کارگردانی وجود خاصی نباشد، نه خودش را ببیند و نه غیر را، و فقط حق ببیند. خدا خودِ رجوع به حق «الصمد» را به او می دهد. و تا وقتی بقیه چیزها را حس می کند و وجود برایشان قائل است، توحید اش کامل نیست. از طرفی صحنه های فیلمنامه اشاره ایی است به پایگاه وجودی ایی که فیلمنامه نویس در خود، آن پایگاه را می شناسد. پایگاه قرب به حق. و فیلمنامه نویس برای نوشتن صحنه ها در عالم خیال، عقل و یا قلب خود مستقر شود و مخاطب را با خود در همان لایه از وجود حاضر میکند و با حرکت بین صحنه ها مخاطب را در لایه های وجودیِ حس، خیال، عقل و قلب عبور می دهد تا به جامعیت برساند. مبنای این حرکت در لایه های وجودی، جاذبه و کششی است که در معنا و حقیقت داستان وجود دارد و در تطبیق با جذابیت های تکنیک سینما به تصویر در می آید. رسیدن به نوع و جنس چنین جذابیتی در تصویر بسیار اهمیت پیدا می کند زیرا جذابیت سینمایی تحریک ایجاد می کند و این تحریک منشا حرکت می شود و اگر دقت نشود جذابیت در بیان تصویر به سمت تحریک غرایز و یا تحریک احساسات می رود. در صورتی که جذابیتی از جنس انقلاب اسلامی که بر جامعیت قلب استوار است خودش محرّک است و ریشه در محبت انسانِ کامل دارد، چنین حرکتی، حرکت شوقیِ شخصیت داستان و حرکت حبّیِ حضرت حق را تعریف می کند. از آنجایی که با حرکت حبّی، تجلی حقیقت رخ می دهد، جامعیت نشانه ها و جاذبه های چنین حرکتی در تصویر بسیار اهمیت پیدا میکند. محبت به جنبه ی وحدانی در عالم حاضر است و اگر در قلبِ فیلمنامه و کارگردانی نور محبت انسان کامل (مقام جامعیت) باشد، جذبه های چنین نوری در بیان سینمایی، قلب مخاطب را تسخیر می کند و محرّک او برای عمیق شدن در لایه های وجودی می شود. ظهور محبت به انسان کامل با اجتناب از صفاتی که متضاد با این محبت است صورت میگیرد. سفر شخصیت اصلی داستان در ابعاد وجودی او در عالم حس، خیال و عقل می گذرد تا در حیات انقلاب اسلامی به قلب برسد. اینکه حضور در هر کدام از این ابعاد وجودی، منجر به رفتارهای مخصوص به خود از شخصیت می شود، فیلمنامه و کارگردانی را هدفمندتر می کند و مستقل ندیدن شخصیت ها و حرکات و تاکید کردن بر حالات وجودی نه بر حالات نفسانی از ویژگی هایی است که در نظر گرفته می شود. از طرفی شخصیت اصلیِ تنها وجود ندارد. شخصیت اصلی به نور جامعیت در صحنه است. هویت شخصیت اصلی که در نسبت حق و خلق تعریف می شود در گفتار و رفتار و حالات او منعکس می شود. او که مأوایی در حقیقت یافته، برای اینکه همواره خودش را در آن مأوا بیابد، ایستادگی و مقاومت میکند. او که به علم حضوری می رسد، هم رجوع دارد و هم تحقق. مخاطبی که با شخصیت اصلی (مجلای کمالات الهی) همراه می شود، هر لحظه خود را در عین ربط بودن، محتاج بودن، فقیر بودن و مضطر بودن به حق احساس می کند و از طریق وجود او به همه ی حقیقت منتقل می شود. وقتی رجوع به حقیقت در فیلمنامه و کارگردانی باشد، کثرت ها شخصیت دار نمی شوند و ترکیب بندی صحنه چشم ها را به حضور حق می اندازد و بر ماهیات تأکید نمی کند. زیرا صورت ماهیات که در ذهن واقع می شود، سایه علم حق است که از طریق حق در کارگردانی اشراق می شود. و تصاویر آن طور که هستند جز برای قلبی که به حقایق منور شده و حجاب ها بر طرف شده محقق نمی شود. و اگر کارگردانی خلوص قلب نداشته باشد و مقصدش حق نباشد، عالم داستان چهره اش را به او نشان نمی دهد. زیرا نفس با "واهب صُوَر" صورت ابداع میکند و کارگردانی از تعلقات عقلی، خیالی (ذهنی) عبور می کند و با تمام وجود به حق رجوع می کند و از واهبِ صور طلب می کند که صورت های داستان را که اصالت دارد به او نشان بدهد تا جزئیاتی که متصل به مقام کلی است در تصویر ظهور کند. زیرا عالم مثال، علم است و انسان را با حقیقت مرتبط می کند و از آنجایی که وجود علمی همان وجود ذهنی است، سینما باید بر بنیان علم باشد، علمی که با قرب به حضرت حق آشکار شود تا بتواند وارد عالم مثال شود و شهود صورت گیرد. نفس با مقام علمی آنچه می بیند متصل می شود و با نازل شدن در عالم مثال صورت وجودی را در موطن خیال می بیند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً در تاریخی هستیم که با تصاویر و صحنههای سینمایی اموری را میتوانیم به مخاطبانمان بنمایانیم و گوشزد کنیم که مقصد و مقصود انبیای الهی بوده است چیزی که ملاحظه کردید اخیراً آقای شهاب حسینی متذکر آن شدند. و البته نباید وقتی میخواهیم معانی قدسی را در قالب داستان و فیلم آوریم، به صورتی سطحی و حالت مستقیم اخلاقی درآوریم؛ بلکه باید آن مفاهیم حالت «اشارت» داشته باشد و نه صراحت.
آنچه در متن جنابعالی مطرح است، امری است که خواهی نخواهی باید در این تاریخ مدّ نظر فیلمسازان ما باشد هرچند همه آن محقق نشود. ولی نباید به صرف آنکه این امور به قول آنها «انتزاعی» و قابل تحقق نیست بهکلّی از تحقق آنها منصرف شد. سینمای فاخر نیاز ما جهت ارائه اهداف انقلاب اسلامی میباشد. موفق باشید
سلام استاد عزیز و گرانقدر: اعیاد مبارک. استاد جان، در جایی شنیدم ذکر «یا موثر» به سکون واو، باعث کشف استعدادهای درونی می شود، درست است؟ در ثانی آیا ذکری هست که با مداومت بر آن، انسان دقیقا در جایگاهی قرار گیرد که می بایست؟ از لطف شما سپاسگزارم
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جریان این امور نیستم. پیشنهاد اصلی بنده تدبّر در قرآن است که به تعبیر قرآن، خود قرآن ذکر حکیم است. موفق باشید
سلام: حدیثی در کانال گذاشته شده امام على عليه السلام: «بدى، در سرشت هر كسى نهفته است. اگر صاحبش بر آن چيره شود، پنهان مى گردد و اگر بر آن چيره نشود، آشكار مى گردد» این حدیث یعنی در تعین اول که نور پیامبر صادر شده هم بدی در سرشتش نهفته است، لطفا توضیح فرمایید چگونه میشود که در وجود پیامبر که سراسر نور و توحید است بدی نهفته باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید بحث را باید ببرید در موضوع آیهای که میفرماید: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» که بحثِ الهام در آنجا مطرح است زیرا ذات و فطرت انسان، توحیدی است و سرشت اصلی هر انسانی، توحید است و نمیشود از این جهت گفت که هرکس دارای سرشت بدی و یا سرشت خوبی است. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. عرض سلام و ادب بمناسبت ایام بستر نشینی حضرت صدیقۀ طاهره سلام الله علیها. بنده طلبۀ پایۀ چهارم حوزۀ علمیه هستم که در اواسط پایۀ چهارم بنا بر دلائلی به این نتیجه رسیدیم که در کنار حوزۀ علمیه، فعالیت در حوزۀ رسانه بسیار مطلوب است. بعد از مدتی فعالیت به این نتیجه رسیدیم که درست است فعالیت در هر دو حوزه ممکن است و حتی اشخاصی در این فرایند موفق هستند، لکن این کار صحیح نیست و باید فعالیت در یکی از حوزه ها انتخاب شود و ادامه داده شود. با تأمل و مشورت به این نتیجه رسیدیم که فعالیت در حوزۀ رسانه مطلوب تر است تا در حوزۀ علمیه. بنظر شما آیا خروج بنده از حوزۀ علمیه درست نیست و با ضرر همراه است یا صحیح است و با منفعت همراه است؟ در کل در این سیر تفکر بالا اگر از نکته ای غفلت کردم ممنون میشم راهنمایی بفرمایید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید اگر در حوزه، به آن عمق لازم برسید که علاوه بر فقه، با فلسفه و در ادامه آن با قرآن و روایات آشنا شوید، با عمق بیشتری در فضای رسانه میتوانید حاضر گردید. موفق باشید
