استاد عزیز و بزرگوار سلام: من در شرایطی بسیار سخت تلاش می کنم حجاب خود را حفظ کنم و نسبت به این موضوع حس آرامش خوبی دارم، ولی از اطرافیان فشارهای زیادی را متحمل می شوم. بارها به خاطر حجاب و تغییرات اعتقادی و به خصوص اعتقاد به ولایت فقیه، تا پای طلاق و جدایی از فرزندم پیش رفتم ولی از لطف و رحمت خدا، این موضوع برطرف شد. ولی نکته ای که بسیار من را آزار می دهد و گاهی به ناامیدی میرسم مسئله ی اخلاص در عمل است. من چه طور می توانم مطمئن شوم که در حفظ حجاب یا هر عمل پسندیده ی دیگری اخلاص عمل دارم؟ در واقع از این موضوع به شدت میترسم که مبادا من بمیرم و در آن دنیا به من نشان دهند که همه ی سختی هایی که کشیدم بیهوده بوده و عمل من به خاطر عدم وجود اخلاص پذیرفته ی درگاه حق نیست. نشانه ی اخلاص در عمل چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: دلیلی ندارد که وقتی به حکم وظیفه و با روی گشاده وظیفه دینی خود را انجام میدهیم، امیدوار به رحمت الهی نباشیم. موفق باشید
سلام بر شما: ان شاءالله سالم و تندرست باشید. چند وقتی می شود که سلسله مباحثی راجع به (خداناباوری ایرانی) یا آتئیسم ایرانی از سوی افراد مشهوری همچون آقای شاهین نجفی و... در حال برگزاری است و چون این افراد در بین جامعه جوان طرفدارهای زیادی دارند، این موضوع موجب شده که جوانان به این ایدئولوژی بعضا رو بیاوردند. لذا خواهش بنده این است که اگر صلاح میدانید این جلسات را بررسی کنید و آن نحوه تبیین خاصی که مدنظر دارید ارائه بفرمایید. با تشکر از زحمات شما و من الله توفیق
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی ما در مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» سخن خود را به درستی تبیین کنیم، به خوبی روشن میشود که این افراد در توهّم بهسر میبرند. آنها باید دغدغه داشته باشند که چرا از واقعیترین واقعیات خود را محروم و غافل میکنند. موفق باشید
با سلام و عرض ادب و احترام و تبریک سال جدید. ضمن تشکر از راهنماییهای فوقالعاده شما، بنده پیش از این سوال شماره ۳۲۳۰۹ را از شما پرسیده بودم و با راهنمایی شما تصمیم گرفتم ابتدا آثار شهید مطهری و سپس تفسیر المیزان را با همان شیوه و مقدماتی که شما فرمودهاید مطالعه کنم. از راهنماییهای ثمربخش شما بسیار بسیار متشکرم. جناب استاد به لطف خدا انشاءالله چند روز دیگر به زیارت عتبات مشرف میشوم و اگر لایق بدانید دعاگویتان خواهم بود. استاد میخواهم از این سفر نهایت بهره را برده باشم و از لحظه لحظه آن استفاده کنم. شما که از وضعیت بنده آگاه اید، لطفا بفرمایید آنجا چگونه دعا کنم و چه و چگونه از اباعبدالله (ع) بخواهم تا به توفیق یاری حضرت ولی عصر (عج) برسم؟ و لطفا هر نکته دیگری که برای هرچه بیشتر فیضبردن از این سفر صلاح میدانید بفرمایید تا انشاءالله رعایت کنم. و یک مورد دیگر اینکه بنده به همراه خانواده عازم میشوم و نگرانم گاهی مجبور شوم همراه و درخدمت خانواده باشم. اگر راهحلی هست لطفا بفرمایید. با سپاس فراوان
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز سال نو را تبریک عرض میکنم. آری! به گفته جناب مولوی:
در درون کعبه رسم قبله نیست ** چه غم ار غواص را پاچیله نیست.
۱. از این جهت نفس زیارت اولیای الهی انسان را به بهترین بودن و بهترین مقصد میرساند. عمده آن است که برای حفظ آن حالت، سعی شود سنخیتی با آن ذوات مقدس در خود بهوجود آوریم که همان دوری از گناه است در حدّ توان تا به عصمت اولیای الهی نزدیک شویم. ۲ همراهی با خانواده نهتنها مانع نتایج ما در این راه نمیشود، بلکه منجر به برکات سفر نیز می گردد. پیشنهاد میشود جزواتی که در رابطه زیارت عتبات است، مطالعه شود. موفق باشید
https://lobolmizan.ir/leaflet/508?mark=%D8%B9%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D8%AA
https://lobolmizan.ir/leaflet/507?mark=%D8%B9%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D8%AA
https://lobolmizan.ir/leaflet/507?mark=%D8%B9%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D8%AA
با سلام: استاد عزیز با تشکر از مطالب بسیار راه گشایتان. سوالم در مورد بحث حضور تاریخی است که شاید سوال کردن در این مورد درست نباشد، اما خواستم ببینم این برداشت بنده صحیح است یا باید اصلاح بشه. ممنون ۱. یک دستگاه فکری یا یک روح با تمام جهات و ابزارش زندگی را به بن بست رسانده و یا حداقل آینده ی روشنی برای آن متصور نیست (مثلا تمدن غرب)، حال از دل همین بن بست ها و اضطراری که ایجاد می شود، ظرفیتی حاصل شده که خداوند سمیع، طبق آن راهی مثل اسلام و انقلاب اسلامی را که قابلیت ورود و حل تمام مشکلات و بن بست های قبلی را دارد، به ظهور می رساند، حال این راه که یک روح یا تفکر است، را تاریخ جدید یا تاریخ ساز جدید گویند، حال به میزانی که هرکس از گذشته بریده و با سبک راه حل جدید زندگی کند در تاریخ جدید وارد شده و حضور تاریخی دارد. ۲. آیا ظهور ادیان مختلف در زمان پیامبران مختلف را می توان اینگونه تحلیل کرد؟ ۳. در مورد فهم حال و احوالی که بر افرادی مثل قوم ایمان آورنده ی به حضرت موسی یا بالاخص ساحران مومن به او، یا حواریون حضرت عیسی، یا صحابه پیامبر یا حر ریاحی می گذرد، چقدر میتوان گفت که آنها همواره با بد فهمی ها و افراط و تفریط روزگاران خود نسبت و فاصله ای تعریف کردند و تسلیم نبودند و منتظر بودند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بحمدلله بسیار خوب و عالی متوجه حضور تاریخی شدهاید. و از آنجایی که در دلِ همان بنبستها راهی ظهور میکند؛ ما بهکلّی از گذشته منقطع نمیشویم بلکه متوجه امکانات حضور خود در آینده میگردیم. ۲. به نظر بنده همینطور است. ۳. همینطور است. وقتی از طرف خداوند افقی گشوده شود، انسان بودنِ خود را در گرو حضور در آینده معنا میکند. اخیراً در جلسه چهل و ششم «در_راستای_بنیان_های_حکمت_حضور_در_جهانی_بین_دو_جهان»
Fhttps://eitaa.com/khanehtolab/310
در این مورد نکاتی عرض شده است. فکر میکنم میتواند راهگشایی در رابطه با «تفکر» باشد. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام عرض شد استاد: ببخشید میخواستم بپرسم تفسیر سوره حمد را که شروع فرمودید از کدام مترجم تفسیر المیزان هست چون میخواستم تهیه کنم. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ترجمه مرحوم آقای موسوی همدانی مورد تأیید خود علامه نیز بوده است. إنشاءالله مؤثر خواهد بود. موفق باشید
با سلام و احترام: میخواستم بنده را به شاگردی بپذیرید. بنده اهواز هستم ولی اگر استاد اجازه بفرمایند حضوری خدمت برسم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه تفاوتی میکند وقتی آیت الله بهجت متوجه و متذکر هستند که در این زمانه، رابطه علمی کافی است. و لذا میفرمایند: «علم تو، استاد توست». در این مورد خوب است به جزوه «شرح مختصر دستورالعمل آیه الله بهجت «رحمه الله »رجوع فرمایید. موفق باشید https://lobolmizan.ir/leaflet/231?mark
باسمه تعالی: سلام علیکم: شیطان گرفتار توهّمات خود است و تجرد او تجرد خیالی است و نه عقلی. و لذا سراسر در حجاب أنانیت خود میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کدام یادداشت؟!! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. تکرار این ذکر شریف برای تغذیهی قلب و به تعادلآمدنِ آن مؤثر است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: «معلوم» بعضاً به معنای محدود است و در آیهی فوق در مقابل تقاضای شیطان که شیطنت خود را «الی یوم یبعثون» تقاضا کرده بود، جواب داده میشود در وقت «معلوم» و محدودی آن تقاضا جواب داده میشود مثل آنکه در آیهی ۲۱ سورهحجر داریم: «وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» به این معنا که آنچه از خزانهی الهی نازل میشود به اندازهی معلوم و محدودی نازل میگردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینکه با نگاهی توحیدی همهچیز را در دست خدا بدانیم و فکر نکنیم چیزی از دست خدا خارج شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشفرضنداشتن برای فهمِ سخنان آسمانی، غیر از گرایشنداشتن نسبت به آن سخنان است. یادداشتهایی که در مورد «زبان قرآن» اخیراً تایپ شده است، قسمتی از آن را خدمتتان ارسال میدارم: موفق باشید
۱. قرآن از یک حقیقت واحدی صادر شده و به همین جهت تمام آیات آن دارای پیوستگی هستند. مشکل آن هایی که در قلب هایشان زیغ است آن است که[1] کلام خدا را با کلام مردم عادی مقایسه میکنند.
۲. آن «اللّه» که جامع کمالات است در قرآن با ما سخن میگوید و در سخنان خود، خود را به ما نشان میدهد. اگر او را بشناسیم میتوانیم به سخن او گوش فرا دهیم. قرآن، قرآن خدایی است که به سخن آمده و با ما در کتابش آشکار میگردد. باید بتوانیم از طریق قرآن در حضور خدایی قرار بگیریم که با ما سخن میگوید. امام صادق«علیهالسلام» در همین رابطه میفرمایند: «لَقَدْ تَجَلَّی اللَّهُ لِخَلْقِهِ فِي كَلَامِهِ وَ لَكِنَّهُمْ لَا يُبْصِرُون» (بحارالأنوار، ج ۸۹، ص ۱۰۷.) بدرستى كه خداوند در كلام خود براى بندگان خود تجلّى كرده است و ليكن آن ها نمی بینند.
۳. قرآن اسرار حضور خداوند در عالم را بر روی ما باز میکند از آن جهت که هماهنگ تکوین عالم است. یعنی از یک جهت حضور خدا در عالم و دیگر حضور خدا در کلام او به میان آمده است و اگر هرکس در کلامش حاضر میشود، خداوند در قرآن ظاهر شده آنهم در عین همزبانی با انسانها. قدرت درستدیدن را به انسانها هدیه میکند.
۴. قرآن همان بودن خدا در عالم است، به همان اندازه که برای دین خدا در مظاهر باید «وجودبین» شد و از محدودهی ماهیات عبور کرد، به همان اندازه باید با تدبّر در قرآن و نگاهِ وحدتنگریعنی تمامیتیِ معنادار، خدا را در قرآن دید.
۵. برای شنیدن کلامی اینچنین گسترده که خدا را مینمایاند باید گشودگیِ لازم را در خود ایجاد کنیم و از تنگناهای سوءِ فهم و سوءِاخلاق خود را آزاد نماییم وگرنه سخن گستردهی خدا را در شخصیت تنگ خود اسیر میکنیم، و این است معنای تفسیر به رأی.
۶. برای گوشسپردن به سخن خدا لازم است ابتدا به «خود» گوش فرا دهیم تا بیابیم فطرت ما چهچیزی را طلب میکند و با این گشایشِ اولیه میتوان به سراغ خدا رفت و از ضیقِ قلبی آزاد شد. شنیدن سخن خدا با گوشِ فطرت ممکن است و آن تنها گوشی است که همواره در مقابل سخن خدا گشوده است. مگر نه آن است که تنها کسی که میفهمد گوش فرا دهد؟
۷. زبان واقعی که سطحی و همراه با پراکندهگویی نباشد، حتماً زبانی است که تأویلبردار است، زیرا بیبنیاد و بیریشه نیست. و زبان قرآن، زبانی است که به عالیترین شکل میخواهد حقیقت را ظاهر کند. لذا به همان اندازه وجوهِ مستور و تأویلی دارد در عین آنکه دریچهای به سوی حقیقت است و هنر قرآن به ظهورآوردنِ حقایقی است که مستورند و این غیر از گزارشکردنِ حقایق است و به همین جهت حقیقت را در متن حادثههای تاریخی نشان میدهد و هر آنچه هست را با زبان اشاره نشان میدهد.
۸. قرآن، عامل اظهارِ حقایقی است که در هستی پنهاناند و از این جهت خداست که سخن میگوید و نه انسان. خداوند خود سخن میگوید و تجلیِ آن حقیقت، صورتِ گفتار میشود و اولین کسی که از آن گفتار بهرهمند میگردد، رسول خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» میباشند. این معجزه نیست که خدا سخن میگوید؟
۹. با نظر به قرآن، «بودنِ» ما برای ما روشن میشود و احساسی به وسعت حضور در همهی عوالم به سراغ ما میآید.
۱۰. اندیشیدن به سخن خدا در قرآن، یک نوع گوشدادن به ندای خداوند است و این مهمترین و سختترین کاری است که انسان باید برای شخصیت خود شکل دهد از آن جهت که خداوند در عین آشکاری در کلام قرآن، خود را در همان کلام مخفی نگه داشته و در صورتی انسان میتواند این دو نحوه نگاه را در خود بپروراند که به توحید جمعِ اضداد برسد، توحیدی که حضرت حق در عین اولبودن، آخر است.
[1] - اشاره است به آیهی ۷ سورهی آلعمران که میفرماید: «أَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ» اما آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه انگيزى كنند و به دنبال تاویل آن هستیند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه هدف بزرگ باشد و انسان نسبت به آن فکر کند، به همان اندازه نظر به خود به عنوان حجاب آن راه، تقلیل مییابد. در این مورد بد نیست به جزوهی «قرارگرفتن در بودنِ تاریخی خود» که در سایت هست، سری بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به قرآن برمیگردد به اعتبار آیهی ۴۴ که فرمود: فکر میکنی ای پیامبر! اکثر آنها سخنان خدا را میشنوند و تعقل میکنند؟ ۲. نذیر، کسی است که متذکر خطر میشود و قریه، یعنی هر شهری. بالاخره جامعه هیچوقت بی «نذیر» نیست. ۳. رسول یعنی کسی که سخن خدا را چه مستقیم و چه غیر مستقیم به مردم میرساند. ۴. نمیدانم. در این مورد باید فکر کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید تفاوتی نکند. زیرا ایرانیتِ ما با سابقهی حکمت خسروانی که دارد که نقشِ مقابله با اهریمن را به عهده داشته؛ نتیجهی نهاییاش را ظاهر میکند. موفق باشید
نوحه خوانی و سینه زنی برای حسین. در آیه ۱۲سوره ممتحنه میخوانیم ک پیامبر، شرط قبول بیعت با خود را، پیروی از عرف اسلامی قرار میدهد (لا یعصینک فی معروف) ثقة الاسلام کلینی در کتاب کافی ج ۵ ص ۵۲۷ از دو طریق از امام صادق نقل میکند که: «لا یعصینک فی معروف، یعنی اینکه برای عزاداری نوحه خوانی و شعرخوانی نکنید، کنار قبور زیاد نمانید، سیاه نپوشید و خودتان را نزنید.» و از امام باقر نقل میکند که «پیامبر همین توصیه ها را به دخترش فاطمه کرد و فرمود اینها همان معروفی است که الله بآن دستور داده.» علامه مجلسی در مرآة العقول ج ۲۰ ص ۳۵۸ مینویسد این حدیث موثق یا صحیح است. همچنین کلینی در کافی ج ۳ ص ۲۲۲ و مجلسی در بحارالانوار ج ۷۹ ص ۸۹ و از امام باقر نقل میکند که فرمود: «نوحه خوانی و سینه زنی و واویلا برای مردگان مذموم است.» شیخ صدوق در من لایحضره الفقیه ج ۴ ص ۳۷۶ و ص ۵ و شیخ حر عاملی در وسائل الشیعة ج ۳ ص ۲۷۲ همین روایت را نقل میکند. و همچنین از پیامبر اسلام نقل میکند که «نوحه خوانی از رسوم جاهلیت است.» و «پیامبر از نوحه خوانی و مصیبت سرایی و آه و ناله نهی کرده» همچنین شیخ قمی در تفسیر قمی ج ۱ ص ۲۹۱ و شیخ مفید در الاختصاص ص ۳۴۳ و سید بروجردی در جامع احادیث شیعه ج ۳ ص ۴۸۸ و البته در خیلی از منابع اهل سنت هم نقل شده که پیامبر اسلام فرموده که نوحه خوانی از رسوم جاهلیت است. شیخ ناصر مکارم شیرازی در کتاب دروس فی الحیاة ج ۱ ص ۴۴ همین روایت امام باقر را نقل میکند که پیامبر فرموده نوحه خوانی از رسوم جاهلیت است. و ذیل این روایت اینطور توضیح میدهد که «نوحه خوانی از کارهای اشتباهی بوده که در زمان جاهلیت عرب رواج داشته. نوحه خوانی و ماتم سرایی برای حوادث و شدائد فردی و اجتماعی، کاری عبث و بی فایده است که فقط باعث به هدر رفتن امکانات میشود.» رج مجلسی در بحارالانوار ج ۵۵ ص ۲۲۶ از پیامبر نقل میکند که «چهار رسم از رسوم جاهلی در امت من باقی خواهد ماند؛ افتخار کردن به اصل و نسب، تحقیر دیگران بخاطر خانواده و قومشان، فالگیری و نوحه خوانی. و نوحه خوان اگر توبه نکند در قیامت بیدار میشود درحالیکه لباسی سنگین از ماده مذابی که سرد نمیشود بر تن دارد که بر تنش میچسبد.» این روایت هم در منابع مهم اهل سنت آمده. شهید ثانی در مسكن الفؤاد ص ۹۹ و نوری طبرسی در مستدرک ج ۲ ص ۴۵۲ نقل میکنند که پیامبر لعنت کرده کسی را که برای عزاداری نوحه و واویلا کند. با وجود اینهمه روایت و حدیث، شیعیان با اینکه نوحه خوانی و سینه زنی را جایز نمیدانند ولی برای حسین استثناء قائلند: شیخ حر عاملی در کتاب الفصول المهمة ج ۳ ص ۴۱۳ مینویسد (ادعا میکند): «احادیث زیادی هست از امام معصوم که میفرماید نوحه و زاری مکروه است مگر برای حسین.» سوالاتی ک مطرح میشود اینست که: ۱. چرا پیامبر این استثناء را خودش نگفته؟ مگر کسی میتواند بعد از آیه ی قرآن و حکم صریح پیامبر، حکم جدیدی صادر کند؟ تعریف بدعت در اسلام چیست؟ ۲. اگر فقط حسین استثناست، چرا شیعیان برای فاطمه و رقیه و ابولفضل و دیگران نیز نوحه و عزا میکنند؟ ۳. خود حسین هم این دستور پیامبر را تایید کرده: شیخ مفید در کتاب الارشاد ج ۲ ص۹۴ و سیدبن طاووس در کتاب الملهوف ج ۱ ص ۱۴۱ و شیخ بحرانی در العوالم ص ۲۴۶ و نوری طبرسی در مستدرک الوسائل ج ۲ ص ۴۵۲ نقل میکند که حسین، خواهرش و خانواده اش را قسم داده ک بعد از مرگ من نوحه و ماتم و خودزنی نکنید. حتی امام صادق هم که بعد از امام حسین آمده، همینرا تایید کرده؛ بعنوان مثال، محدث نوری در کتاب المستدرک ج ۲ ص ۴۵۶ نقل میکند که امام صادق نیز اهل خود را از عزاداری و نوحه و ماتم برای مرگش نهی شدید کرده. همچنین روایات زیادی از خود حسین و امامان بعد از او در نهی از نوحه و خودزنی نقل شده. ۴. شاید کسی از مرگ عزیزش بی اختیار نوحه کند و این قابل درک باشد ولی اینکه یک رسم جاهلی تبدیل به رسم و آئین اسلامی شیعی بشود و بعنوان شعائر و مراسم عبادی قرار گیرد و ثواب زیادی هم داشته باشد، قابل درک نیست. پس سوالی ک تکرار میشود اینست که بدعت در اسلام چیست و چه تعریفی دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آن نوحه و حنین و واویلایی که در روایات نفی شده برای مرگ عزیزان، غیر از این نوع عزاداری است که برای حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» به عنوان شهید انجام میشود که نوعی احساس حضور در تاریخی است که امام و شهدا آغازگرِ آن تاریخ هستند در مقابل ظلم ظالمان. موفق باشید
سلام استاد گرامی: من نماز شب میخونم، ولی با بیحالی و کسالت. خیلی دلم میخواد تو نماز شب اشکی داشته باشم ولی یه موقع به خودم میام که نماز تموم شده. چطور میتونم تو نماز شب اشک داشته باشم؟ آیا من خیلی گنه کارم که نمیتونم گریه کنم؟ کلا برای چیزهای دیگه هم خیلی به ندرت اشکم در میاد. سوال دیگر اینکه من برای جبران گناه غیبتی که باعث شده حق الناس به گردنم بیاٌفتد استغار میکنم، قرآن میخونم و نماز استغفار میخونم و بسیار بعد از ارتکاب به غیبت پشیمان میشوم و خودم رو سرزنش میکنم آیا راه دیگری هم هست برای جبران؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به معارف عمیق قرآنی، إنشاءالله افقهای معنوی و چشماندازهای قدسی در منظر انسان قرار میگیرد و آنجا است که عباداتتان در راستای حضور بیشتر نسبت به آن افقها و چشماندازها معنای بهتری پیدا میکند. در این مورد خوب است که به صوت جلسه ۶۷ بحث «در راستای بنیانهای حکمت جهان بین دو جهان» رجوع فرمایید. https://eitaa.com/khanehtolab/557 موفق باشید
با سلام: بهترین شخصی که کتاب حافظ و کتاب مثنوی معنوی مولانا را شرح ساده و روان داده چه کسیست؟ دوست دارم در این زمینه من نیز متبحر شوم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت متأسفانه هنوز شرحی مناسب آن دو کتاب شریف در میان نیامده است. شرح آقای کریم زمانی برای مثنوی نسبتاً خوب است و کتاب «حافظ معنوی» تألیف آقای کریم فیضی بد نیست. موفق باشید
سلام استاد جان: وقتتون بخیر. برای حج کتاب هم نوشته اید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: دو جزوه در این مورد هست: یکی تحت عنوان «حقیقت حج» و دیگر «وظایف حجاج پس از برگشت از حج». موفق باشید
با سلام استاد: این بی حجابی که خیلی داغون و ممکلت هم خواست درست که بدتر شد. حجاب زوری نتیجه عکس داد. من یک پیشنهاد دارم و به چند جا هم نظرم را گفتم که این بار چون مصادف با محرم است یک بار پولهای نذر شکم برای امام حسین را جمع آوری به شود در قالب یک پویش همدلی برای مبارزه با بی حجابی و نذر کتاب به هر خانواده که زن در آن است و پیشنهاد و نظر من کتاب زیبای شما بود استاد، زن آن گونه که باید باشد. تمام مسایل و مشکلاتی که الان زنها با آنها در ارتباط اند شما قشنگ از دید قرآن بیان کرده آید. مرکز پخش کتاب شما با بقیه هست امنا مساجد ها هست ها مشورت و پولها جمع آوری و نذر کتاب قشنگ زن آن گونه که باید باشد به شود. من به پویش همدلی اصفهان پیام و اسم کتاب شما را داده ام با چند تا از مساجد محله هم صحبت و کمک کنید این کار یک پویش همگی و خدا پسندانه بشود. با اجبار و زور که حجاب نمی شود خوب نتیجه اش این شد. تازه شلوار های جلوباز وعلنی روسری ها برداشته شده. سپاس و تشکر که این کار صورت بگیرید اگر خوب است. یک نفر هم با خواندن این کتاب فکرش درست بشود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید به هر شکل ممکن جایگاه حجاب را که نوعی فرهیختگی است برای زنان، تا ابعاد زمینی آنها آسمانی شود؛ تبیین کنیم. اتفاقاً تصور بنده این است شرایطی فراهم شده است که گوشها بهتر از قبل آمادهاند که جایگاه حقیقی حجاب را بشنوند و متوجه باشند حجاب برای زنان نوعی از حضور عرشی آنها است در عالم تا با جامعیتی گسترده در زندگی و در جامعه حاضر شوند و نگذارند مخاطبان آنها آنان را تنها در بُعد جنسی مدّ نظر قرار دهند. موفق باشید
با سلام: خوبید؟ ان شاءالله همیشه سلامت باشید. ان شاءالله خداوند به توفیقات شما بیفزاید. سوالی داشتم درباره این حدیث بینظیر که معصوم سلام الله علیه میفرماید: هرکس بعد از نماز عصر هر روز سوره نبا را ۵ مرتبه بخواند خواند او را به محبت الهی دچار میکند.» نظر شما رو میخواستم درباره این حدیث بدونم. سوال دیگه ای هم داشتم که میخواستم بدونم دعای معراج سند محکم دارد که به این دعا مداومت کنم؟ ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عموماّ این روایات وقتی آثار و نتایج خود را برای انسان پیش میآورد که متوجه شرایط خاص طرح آن روایات و نحوه نگاهی که باید به آن سوره داشت را، مدّ نظر بیاوریم تا إنشاءالله مؤثر بیفتد. ۲. نمیدانم. در این مورد تحقیق نکردهام. موفق باشید
با سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار: ۱. استاد موضوعی راجع عقل دیدم مبنی براینکه عقل دشمن خلاقیت، این صحبت چقدر صحیحه، آیا این مطلب در رابطه با عقل غربی مطرح شده؟ ۲. در ضمن بنده خیلی افراد را میبینم که عقل را در برابرعدم خطر و ریسک پذیری میارن و میگن کسانی که خیلی عقل دارن ریسکشون کمه و اگر صحیحه چطور باید این دو را با هم جمع کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با عقل و جلوههای مختلف آن و جایگاه حضور آن، بحثهای مفصلی شده است. آری! از یک جهت به گفته حضرت باقر«علیهالسلام» عقل، حجت باطنی خداوند است به بشریت تا بتواند حق را از باطل تشخیص دهد و این غیر از عقل فلسفی میباشد که از موضوعات مختلف و حتی از خداوند تنها یک مفهوم ذهنی را شکل میدهد و البته اینجا است که میتوان این عقل را به عنوان مقدمه حضور در هستی پذیرفت و چنانچه در محدوده این عقل متوقف شویم، از حضوری برتر که حضور قلب است محروم میگردیم و جناب حافظ در این رابطه میفرمایند: «عقل میگفت که دل، منزل و مأوای من است / عشق خندید که یا جای تو و یا جای من است». و جناب مولوی نیز در همین رابطه میفرمایند: «عقل، بندِ رهروان است ای پسر / وان رها کن، ره عیان است ای پسر». و اینکه بحثِ دو عقل به میان میآید میتوان بحث عقل عملی و نظری را مطرح کرد، یا آنطور که جناب مولوی میفرمایند:
عقل دو عقلست اول مکسبي
که در آموزي چو در مکتب صبي
از کتاب و اوستاد و فکر و ذکر
از معاني وز علوم خوب و بکر
عقل تو افزون شود بر ديگران
ليک تو باشي ز حفظ آن گران
لوح حافظ باشي اندر دور و گشت
لوح محفوظ اوست کو زين در گذشت
عقل ديگر بخشش يزدان بود
چشمه آن در ميان جان بود
چون ز سينه آب دانش جوش کرد
نه شود گنده نه ديرينه نه زرد
موفق باشید
سلام استاد عزیز و بزرگوار: خدا به شما عزت، توفیق و سلامتی مضاعف عطا فرماید. دو سوال داشتم: ۱. در مباحث معرفت النفس بیان میکنیم که روح به صورت تکوینی، جسم را در رحم مادر مناسب با ابزار بودن برای خودش میسازد، چطور جسمانی الحدوث بودن روح با این مسأله جمع میشود؟ مباحث معرفت النفس و معاد را با صوت گوش دادم استاد لطفا یه راهنمایی بفرمایید. ۲. در دو حدیث به نقل از کتاب اصول کافی فرمودند که هرکس شور و نشاطی دارد پس هر شور و نشاطی به سستی گراید خوشا به حال کسی که سستی اش به سوی نیکی باشد. لطفا بفرمایید منظور از این بیان و سستی چیست؟ ممنونم التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! در بستر جسم است که روح به معنای شخص خاص شروع میشود زیرا طبق حرکت جوهری در مسیر تبدیل قوهها به فعل، جسمْ آماده میشود تا روح مناسب خود را جذب کند و از این جهت جناب صدرا بحث «جسمانیةالحدوث» بودنِ روح را میکند وگرنه آن روح، بالاخره منتظر است که جسم مناسب خود را بیابد و در آن حاضر شود و نقش حرکت جوهری با قبول فیض دائمی از عالم بالا ایجاد زمینهای است تا آن روح در آن جسم حادث شود. ۲. شاید منظور آن باشد که انگیزههای وَهمی در مسیر عقلانیت دینی سیر بکند. موفق باشید
سلام علیکم محضر استاد طاهر زاده: چند سوال دارم که ذهنم رو مشغول کرده: پیشاپیش بابت گرفتن وقت ارزشمند تان عذر میخواهم. ۱. چرا حضرت موسی علیه السلام با آن مقام توحیدی که موجب رسیدن جنابش به رسالت بود، برای رفتن به سوی فرعون و ارشادش، یک کمک و پشت گرمی مثل حضرت هارون علیه السلام را مسئلت کرد؟ اگر برای وصایت بود، خب بعد از ارشاد فرعون هم میشد یا اگر بحث تعداد مطرح بود آیا گروهی از افراد صالح و مومن بهتر نبودند؟ ۲. چرا ایشان خودشان شخصا اسم شخصی را برد؟ منظور آنکه چرا نگذاشتند خدا انتخاب کند؟ ۳. استاد عزیز با مطالعه پرسش ها احساس میکنم برخی عزیزان دل کم کم دارند نسبت به عرفا کمی بی مهر میشوند! و این خیلی خطرناک است. من بی سواد و هیچ، فکر میکنم جریان عرفانی که از زمان استادِ مرموز و ناشناس سید علی شوشتری قدس سره، به راه افتاده را نمیتوان با جریان های تصوف و عرفان هایی که پیش از ایشان مرسوم بوده مقایسه کرد. اگر بحث بر سر حضور تاریخی مورد تأکید جنابتان است، بنظر شما ایجاد عرفان فقهی و اهل بیتی که باعث پیرایش دستورات و منش سلوکی سنتی از هر گونه ناپاکی و انحراف بود، یک انقلاب خاموش و عظیم تر از انقلاب امام نیست؟! با انقلاب امام، تنها وظیفه ای به وظایف سالکان افزوده شد و آن حمایت از نظام جمهوری اسلامی و تلاش برای رشد آن است. آیا اینها قابل جمع نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به این جمله حضرت موسی «علیهالسلام» در نسبت با حضرت هارون«علیهالسلام» فکر کنید که آن حضرت فرمودند: «وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا». ۲. تقاضایی بود برای مأموریتِ بهتر.۳. مسلّماً میراث عرفانی ما، رمز بقای امروزین ما است ولی اگر از حضور تاریخی خود غفلت کنیم آن حالت عرفانی، حالت حضوری خود را از دست میدهد. در حالیکه آن بزرگان در تاریخ خود با حالت حضوری، آن معارف را گزارش دادهاند و درک کردهاند. موفق باشید
سلام علیکم: استاد عزیز، یک شبهه ای ذهنم رو مشغول کرده، در روایات و احادیث و صحبت واعظان هست که گناه باعث عدم نزول باران میشه، که مردم عادی میپرسند اگر اینگونه است که اروپا و... باید خشکسالی باشه، که پاسخهای گوناگون داده شده و سوال من این نیست، سوال من این است در کشور ما که الحمدالله اکثریت مسلمان هستیم چرا در شمال کشور همیشه ترسالی است و مثلا یزد و اصفهان و قم خشکسالی؟ حال آنکه در مناطق شمال کشور اگر گناه بیشتر نشود، کمتر نیست؟ پس آیا اصلا این مباحث خشکسالی و باران و.... مسائلی اقلیمی است و کاری به گناهان بندگان ندارد؟ و اگر این است چرا بر نماز باران و دعا تاکید شده است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد بحثهای نسبتاً مفصلی شده است مبنی بر آنکه آیا استدراجی در کار است تا چنین انسانهایی در نعمتهای فراوان، شخصیت حقیقی خود را که عصیان در مقابل حضرت حق است نشان دهند؟ و یا بحث در تفاوت اقلیمها است که در هر اقلیمی، پرورش انسانها مناسب آن اقلیم صورت میگیرد. به طوری که در اقلیمهای خشک، انسانها با نوعی اشراق و معنویتی بهسر میبرند که ظاهراً در اقلیمهای سرسبز این امر همه گیر نیست. البته و صد البته اگر در اقلیمهای خشک، انسانها اهل معنویت و بندگی باشند، زندگی آنها هرگز با بحران روبرو نمیشود. نمیبینید که تمدنهای بزرگی در همین شهرهای کویری و یا حاشیه کویر سر برآورده است؟ موفق باشید
