بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
7805
متن پرسش
با سلام. بنده به تازگی با کتب ارزشمند استاد محترم آشنا شدم. احساس میکنم که بعضی از مطالب را چندی بعد از خواندن فراموش میکنم به نظر شما برای تثبیت هر چه بهتر مطالب و عمقی فهمیدن همراه با خواندن خلاصه برداری و نکته برداری کنم یا همین که زیر بعضی از مطالب مهم کتاب را خط بکشم کافی است؟ اگر راه حل بهتری هست بفرمایید. سوال دومم این است که گاهی اوقات به خود میگوییم من در جاهای زیادی مشکل دارم و لیاقت خواندن این مطالب عرفانی را ندارم و احساس میکنم به بار ننشیند. آیا این وسوسه شیطان است که میخواهد من را از ادامه این کار دلسرد کند؟ یا علی
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: عرایض بنده از یک طرف بیشتر جنبه‌ی تذکر دارد و به همین جهت نه نیاز است آن‌ها را در حافظه نگه دارید و نه ممکن است، و تنها باید در تصمیمات خود متوجه آن تذکرات باشید. و از طرف دیگر بنده سعی دارم عقل خوانندگان کتاب‌ها را مورد خطاب قرار دهم و در نتیجه خود شما باید به آن نتایج برسید. نکته‌ی دوم این‌که دستورات اسلام و معارف الهی نقشه‌ی راه است تا انسان به مرور زندگی خود را مطابق آن دستورات و معارف شکل دهد. بنا نیست که از روز اول همه‌ی آن ظرائف را به‌کار گیرید. موفق باشید
7803
متن پرسش
سلام استادم داریم میرویم بلطف خدا راهیان نور،انچه شما و اولیاءخدا بدنبالش هستند در این مناطق چیست؟ چکنیم در این مناطق چگونه باشیم که استفاده ای بهتر از همه ببریم؟ تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: شهدای بزرگوار ما برای تحقق نظام اسلامی و تمدن اسلامی در زیر سایه‌ی ولیّ خدای زمان تا حدّ جان جلو رفتند و با عالی‌ترین انوار الهی روبه‌رو شدند و با ثمرترین زندگی را به انجام رساندند، از خداوند بخواهید به حقیقت نوری که به شهداء داد تا آن‌که آن نور آن‌ها را تا این‌جاها جلو برد، ما را از آن نور و آن نتایج محروم نفرماید. موفق باشید
7802
متن پرسش
سلام وخداقوت 1.مسئولین سایت اگه می شود فایل های جلسه جدید درس گفتارهای سلوک ذیل شخصیت امام(جلسه 5 و6) را بگذارند. 2.استاد تاکیدهای زبادی برجزوات این جلسات معصومیه کردند اگر می شود آن را در سایت بگزارید؟ باتشکرفراوان/
متن پاسخ
مسئول محترم سایت
7800
متن پرسش
سلام و تحیت خدمت استاد گرامی؛ چندی پیش تصمیم گرفته بودم که برای تثبیت ادبیاتی که در چند ساله حوزه خوانده بودم، کتابی را ترجمه کنم که مورد استفاده جامعه هم باشد.وقتی با اساتید مشورت می کردم بسیاری کتاب المیزان را سفارش می کردند ولی بنده در آن زمان نمی خواستم وارد کار به این بزرگی بشوم.در نهایت کتاب اهل البیت سماتهم و حقوقهم فی القرآن آیت الله سبحانی به لطف الهی ترجمه شد و چند ماه پیش چاپ گردید.بنده تصمیم به ترجمه مجددی نداشتم که باز هم مشاهده کردم که یکی از بزرگان از ترجمه المیزان گله کردند.استاد واسطی هم در کتاب نگرش سیستمی به دین، ترجمه معنایی المیزان را خواستار شده بودند.استدلال برخی از این اساتید این بود که ترجمه فعلی در برخی موارد تقطیع صورت داده است و در برخی موارد که متن کمی پیچیده شده است به درستی معنا را منتقل نکرده است.بحث بر سر ترجمه تحت اللفظی یا آزاد نیست؛ بلکه مشکل در عدم رساندن معنا توسط این ترجمه است که عمدتا به خاطر حجم بسیار المیزان این اتفاقات افتاده است. سوال بنده این است که آیا شما ترجمه دوباره المیزان توسط یک گروه ترجمه را لازم می دانید؟ این که به هر حال هر چه ترجمه های بهتری روانه بازار شود بهتر است منظور نیست؛ بلکه آیا ضرورتی برای این کار وجود دارد که ما به جای کتابهای بسیاری که ترجمه نشده است و عمدتا از دسترس جامعه دور مانده است به سراغ المیزان برویم؟ با توجه به این که شما فرموده بودید علامه ترجمه المیزان را تایید کرده است نیازی هست که دوباره 8000 صفحه متن ترجمه شود؟ به دلیل سختی کار نمی خواهیم وقت و انرژی خود را صرف کاری کنیم که ضرورتی نداشته است.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: حقیقتش بنده نتوانسته‌ام با نظر به ترجمه‌های تفسیر المیزان به این نتیجه برسم که در آن حدّ ناقص است که مقصود علامه را به ما نمی‌رساند و نیاز به ترجمه‌ای دوباره داریم به‌خصوص که به قول شما ما متون بسیار مهمی داریم که هنوز ترجمه نشده است. موفق باشید
7799
متن پرسش
سلام علیکم. در موارد مختلف فرموده اید : این که همه کاره را خدا بدانیم مشکلات حل است. استاد چگونه همه کاره را خدا بدانیم؟شاید بهتر باشد برایتان مثالی بزنم؛ مثلا من به عنوان یک دختر شبی را مجبور شدم در هتلی در شب غریب بمانم یک مرتبه ناخودآگاه دچار استرس شدم که نکند افراد اتاق روبه رو که چند مرد بودند و دایما ترانه های وحشتناک گوش می دادند و یک وضعیت شک برانپیز داشتند با اطلاع از تنهایی من شب به اتاق من بیایند و اتفاق سوئی رخ دهد و آبرویم در معرض خطر قرار گیرد فلذا نگران شدم؛ درب را قفل کرده و سه آیت الکرسی خواندم و سعی کردم آرام باشم و همه کاره را خداوند بدانم میخواهم بگویم استاد شاید 97 درصد قلبم آرام گرفت اما آیا می شود 100 درصد دل آرام باشیم و به قولی که میگن در دستان تقدیر خداوند چون کودکی باش که وقتی او را به هوا پرتاب می کنند می خندد چون حتم دارد والدینش رهایش نمی کنند؛ اصلا باید صد درصد خود را در دامان الهی گذاشت؟صرفا برای آرامش باید خود را به دامان الهی سپرد یا جلب مددالهی؟مثلا در مورد مثال واقعی که زدم چگونه باید توکل میکردم؟ممنون
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: چرا می‌فرمایید تنها برای آرامش باید خود را به خدا سپرد؟ این حرف‌ها چیست؟ مگر قبول ندارید خداوند در همه‌ی عالم و با همه‌ی مخلوقات در صحنه است و «ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُها» پس هر اندازه که به لطف الهی از توهّمات بیشتر آزاد شویم و به حکم وظیفه عمل کنیم بیشتر حجاب‌ها کنار می‌رود و بیشتر متوجه حضور حق در عالم و در همه‌ی مناسبات می‌شویم. عرفان نظری و عملی در همین رابطه به سالک کمک می‌کند که انسان حضور حضرت حق را در عمیق‌ترین وجوه عالم احساس کند. موفق باشید
7798
متن پرسش
با سلام به فلسفه دان گرامی ...بین مرتبط ومرتبط الیه ارتباط وجود دارد ...حقیقت "ربط " چیست ؟خود ربط نمی تواند بدون وجود مرتبط الیه وجود داشته باشد .حقیقت مرتبط الیه چیست ؟ از این گفته ها می توان نتیجه گرفت که که حقیقت جهان همان ربط است واین حقیقت را باید با علم حضوری دریافت نه علم حصولی ...بله همان هویت تعلقی را می توان نتیجه گرفت !ولی بالاخره حقیقت ربط کدام است ؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: تا این‌جا را خوب آمدید که حقیقت معلول، همان ربط است، ولی نمی‌دانم چرا در انتها باز سؤال می‌کنید بالاخره حقیقت ربط کدام است؟ آدم حسابی! حقیقت ربط همان ربط است دیگر به دنبال چه هستید؟ مگر وقتی متوجه می‌شوید حقیقت شما بندگی است و خود را عین بندگی احساس می‌کنید باز می‌پرسید حقیقت بندگی چیست؟ گفت: «ماهیان ندیده غیر از آب ... پرس‌پرسان ز هم که آب کجاست؟» می‌گویی حقیقت را باید با علم حضوری درک کرد ولی باز در حوزه‌ی علم حصولی به دنبالش می‌گردی. موفق باشید
7797
متن پرسش
با سلام. بنده جوانی هستم که بزرگترین بلای زندگی خود را قضا شدن نماز صبح میدانم. اینجانب به خطاکار بودن خود اعتراف دارم ولی در طول روز همیشه نمازهای ظهر و مغرب را در مسجد به جا می آورم و تقریبا مراقب اعمالم هستم. چند سال است که پاشنه در حاجت خواستن از اهل بیت و شهدا را در بهترین زمان ها و مکانها از جا در آوردم و تمام مستحبات قبل از خواب و چیزهای دیگر رو رعایت میکنم- اهل هیئت و مجالس مذهبی و غیره هستم. زیاد هم در طول روز با بقیه پرحرفی نمیکنم. از بابت قضا شدن نماز صبح هم در طول روز خیلی شرمنده ام و همیشه تو مسجد و مجالس مذهبی از ته دل از خدا و ائمه میخوام که درستش کنند- ختم میگیرم- نذر میکنم-خلاصه زمین و آسمان رو به هم میدوزم ولی با این وجود باز هم نمیدانم مشکل این بدبختی کجاست. میدانم که کسی که نمازش درست نشه هیچ کارش درست نمیشه. خیلی عذاب میکشم ولی نمدونم چرا جوابم رو نمیدند. به نظر استاد محترم ریشه این قضیه از کجا مشکل داره؟ کمک کنید.یاعلی
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اگر در صبح قبل از طلوع آفتاب بیدار شدید و اقدام به اقامه‌ی نماز نکردید، معصیت کرده‌اید وگرنه چرا بی‌خود نگران هستید، موضوع را بگذارید به عهده‌ی خدا. همه‌ی آنچه باید قبل از خوابیدن انجام دهید را انجام دهید و بعد بگویید خدایا اگر برای نماز صبح قبل از طلوع آفتاب بیدار شدم نماز صبح‌ام را می‌خوانم وگرنه بعد که بیدار شدم آن را انجام می‌دهم، والسلام. موفق باشید
7796
متن پرسش
سلام علیکم ازکجابفهمیم که ما هم مثل کانت وهیو فکر نمیکنیم ؟کانت وهیو که اثرات سویی در دنیای غرب گذاشته انددر برزخ چگونه اندووظیفه مادرحال حاضرنسبت به تفکر کانت وهیوچیست؟ آیاراهی هست که انسان دفعتاازتمام صفات بد باک شود وارتباط روحی به چه معناست؟ آیاعالمان دینی غیرمستقیم هم میتوانند کسی راتربیت کنند نزدیک یک سال است که هرروز برای داشتن استاددعامیکنم ولی نتیجه نگرفتم چرا؟لطفاراهنمایی بفرمایید واگرممکن است دعاهم بفرماییدازکجا بفهمیم حالاتی که برنفس مامیگذردشیطانی یانفسانی یاالهی است التمس دعا
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: آیا کسی که در کنار گنج است دعا می‌کند گنجی بیابد و یا از گنج استفاده می‌کند؟ قرآن و شریعت محمدی«صلواة‌اللّه‌علیه‌واله» از هزاران هزار استاد بالاتر در کنار شما است. دست به کار شوید تا همه‌ی این سؤالاتتان را با تمام وجودتان جواب بگیرید. ملاک زندگی بدون عذاب در برزخ قیامت تقیّد به شریعت الهی است. موفق باشید
7795
متن پرسش
سلام این روز ها شایعات زیادی مبنی بر تحریف قرآن به گوش می رسد، لذا از حضرتعالی خواهشمندم ، به صورتی ساده اثبات کنید که هیچ دستی در قرآن جهت تحریف آن ، دخالت نداشته است. با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این مسئله موضوع جدیدی نیست و لذا علماء بزرگ ما به طور مفصل و با دلیل آن را را ردّ کرده‌اند از جمله کتاب آیت‌اللّه حسن‌زاده تحت عنوان «قرآن هرگز تحریف نشده» جواب‌گو است که فکر می‌کنم خلاصه‌ی آن به صورت جزوه و تحت همین عنوان در قسمت جزوات سایت باشد و اگر هم نیست گروه فرهنگی المیزان آن جزوه را دارد. در ضمن سایت های http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=44157 و http://maarefquran.com/Files/links/index.php?subjectId=16 مطالبی در این مورد دارند.موفق باشید
7793
متن پرسش
سلام علیکم 1- چه امری و یا دلائلی سبب شده است که در یک خانواده پاک و شیعی و در این مکان ( اصفهان)و در زمان امام دوازدهم متولد شوم؟ 2- چه عواملی در میزان بندگی, ایمان و خلق و خوی اینجانب و شدت میل به خوبیها در تولدم موثر بوده است و برای رفع کاستیها و نیل به حقیقت وجودی خویش چه باید بکنم تا به مصداق حدیث نورانیت , آن نور الهی در دلم بتابد و از هدایت الهی برخوردار شوم( هدی للمتقین)؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- ما این‌ها را به عین ثابته‌ی فرد مرتبط می‌دانیم که خودش قبل از به‌دنیاآمدن چنین انتخابی را داشته 2- انسان با انتخاب‌هایش خود را می‌سازد و سرنوشت خود را مدیریت می‌کند و با قرارگرفتن در ذیل دستورات شریعت الهی زمینه‌ی تجلی نور الهی را بر قلبش فراهم می‌کند. موفق باشید
7789
متن پرسش
سلام استاد عزیز با عذرخواهی از تصدیع مجددا اوقات. پیرو سوال 7784، بنده سیر انسان بعد از مرگ در مقوله معاد را مد نظر داشتم. ظاهرا انسان بعد از مرگ هم سیری دارد آیا این سیر به محو کامل تشخص و تمایز انسان تا آن جا که کاملا در ذات احدی فانی شود منجر می شود یا این که انسان تا ابد شخصیت متمایز خود را در آخرت حفظ می کند؟ ظاهرا آیه کل من علیها فان و یبقی وجه ربک... با حالت اول انطباق دارد.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: چون انسان با انتخاب‌های خود هویت خود را می‌سازد و ابدیت او همواره با همین هویت همراه است هیچ‌وقت تشخص او از بین نمی‌رود، در عین آن‌که در حق فانی است. فانی‌شدن آنچه در زمین است و باقی‌بودن وجه رب با این موضوع منافات ندارد، زیرا در قیامت همه‌ی مخلوقات بالحق موجودند و با وجه حقانی‌شان در محضر حق حاضر می‌شوند که در اصطلاح عرفانی به آن تلوین بعد از تمکین می‌گویند. در این مقام هر موجودی خودش است ولی با جنبه‌ی حقانی‌اش، حتی اهل جهنم با جنبه‌ی حقانی غضب الهی در قیامت هستند و جاودانه در آتش‌اند و عذاب می‌بینند. موفق باشید
7788
متن پرسش
سلام علیکم استاد . چهار جزوه ای که در بعضی از سوالات فرموده بودید ه در مدرسه معصومیه عرض کرده بودید بر روی سایت نیست . و صوتی های معصومیه ی قم فقط تا قسمت چهارم بر روی سایت است که مربوط به دو ماه پیش است . ما کماکان منتظر ادامه ی مبحث سلوک ذیل شخصیت امام هستیم . با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: جناب آقای دکتر قدوسی؛ متن نوشتاری فایل‌های چهار جلسه‌ی صحبت‌های مدرسه‌ی معصومیه را به ایمیل‌تان ارسال کردم تا آن چهار جلسه را تحت عنوان «امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و سلوک در تقدیر تاریخی زمانه» در معرض دید کاربران محترم بر روی سایت قرار دهید. موفق باشید
7785
متن پرسش
با سلام حدمت استاد بزرگوار پسری 26 ساله هستم که حدود 4سال هست مشغوبل کار هستم با توحه به تورم بالا و نوسان قیمتها و بی تجربگی خودم نتوانستم در امد جندانی به دست بیاورم تا از لحاظ اقتصادی اماده ازدواج شوم با توجه به اینکه از تمامی حهات نیاز به ازدواج دارم ولی از لحاظ اقتصادی می ترسم ازدواج کرده چون کارم نیز ازاد هست وثبات چندانی شاید در اینده نداشته باشد از لحاظ فکری و مدیریت خانواده فکر میکنم تا حدودی مبانی را بدانم ودر این ضمینه سعی کرده ام با شناخت سنت پیغمبر ص روش را بر این مبنا گذاشته و فکر می کنم از جنبه های دیگر نیز شرایط را دارم ولی باور بفرمایید تا فکر تامین مخارج ازدواج می افتم می ترسم که نکند دختر مردم که به امید همسر من میشود به زحمت افتاده و خودم نیز در شرایط سخت دچار لغزش شوم از این کار منصرف می شوم ولی باز به خودم میگویم من که بدنی سالم دارم و به لطف خدا کار هم دارم و همت کار هم دارم بقیه را باید به خدا سپرد و از طرفی اگر مردان از ترس این مسله تن به ازدواج ندهند قطعا جامعه دچار بحران های بدتر از ان خواهد شد و مسولیت شرعی و اچتماعی خود در قبال جامعه چه می شود لطفا بنده را راهنمایی بفرمایید که ایا صبر کنم تا پس انداز جمع کنم اصلا رویکرد درست نسبت به این قضیه چیست و چه موقع مرد از لحاظ اقتصادی برای این کار می تواند اقدام کند لطفا نظر خود نسبت به این قضیه بفرمایید واگر منبعی برای تحقیق بیشتر صلاح می دانید بفرمایید اجر شما با خداوند
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: وقتی با صداقت کامل جلو بروید و به آن خانم هم بگویید بدون هیچ پس‌اندازی می‌خواهید یک زندگی ساده‌ای را تشکیل دهید و با یک عقد و یک سفر زیارتی بدون هرگونه جشنِ هزینه‌بر، برمی‌گردید به خانه‌ی کوچکی که اجاره کرده‌اید، هیچ مشکلی پیش نمی‌آید و خداوند با نظر رحمت به این نوع زندگی‌ها می‌نگرد. موفق باشید
7784
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز میدانیم که هر چه در راستای قوس صعود بالا رویم کثرت ها کم می شود تا این که همگی در ذات احدی فانی شوند. با این حساب پس باید تمام انسان ها در سیر معادی خود به نقطه ای برسند که همگی کاملا در ذات خدا فانی شوند و تعین و تشخص خود را کاملا از دست دهند به طوری که جنبه مخلوقیت آن ها نیز کاملا از بین برود و جز ذات احدی چیزی نماند گرچه فیض دائم خدای متعال منجر به خلق جدیدی شود. آیا این نظر درست است؟ بر همین مبنا میتوان گفت احتمالا بی نهایت خلق جدید و معاد در گذشته و آینده وجود داشته و دارد؟ سوال دیگر این که در انجیل خواندم که یکی از حواریون میگوید که عیسی کلمه خدا بوده که قبل از دنیا وجود داشته. آیا این مشابه همان چیزی که ما در مورد وجود نوری حضرت خاتم (ص) میگوییم نیست؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- قوس صعود در تکوین غیر از قوس صعود در تشریع و در رابطه با اختیار انسان است. در مسیر برگشت انسان به سوی خدا انسان در عین آن‌ها در عالم وحدانی قرار می‌گیرد و می‌یابد که همه‌کاره‌ی عالم خدا است با انتخاب‌های خودش روبه‌رو است و با نسبت آن انتخاب‌ها با توحیدی که آن‌جا ظهور می‌کند ولذا اگر آن انتخاب‌ها مطابق توحید الهی نباشد در عین آن‌که در نظامی است که در قبضه‌ی خدا است ، از حضور در محضر رحمت حق مطرود است 2- در مورد بی‌نهایت خلق جدید و معاد، در بحث حرکت جوهری عرایضی شده 3- در مورد کلمه‌ی خدابودن حضرت عیسی«علیه‌السلام» باید فضای فرهنگی این سخن را در مسیحیت بررسی کرد شاید نظر به فرزندبودن آن حضرت داشته باشد که این خلاف حکمت است. موفق باشید
7783
متن پرسش
سلام لطفا بحثی در مورد طینت هم داشته باشید
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: در ابتدای شرح کتاب «حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌‌تعالی‌علیه» عرایضی داشتم و نیز مباحث مربوط به «عین ثابته» خیلی نزدیک است به مباحث مربوط به طینت. موفق باشید
7782
متن پرسش
سلام علیکم و رحمة الله در بحث ازدواج امروزه می گویند برای ازدواج علاوه بر بلوغ جنسی به یک بلوغ اجتماعی و درک از زندگی مشترک نیز نیاز است. از طرف دیگر در روایات خاصتا در مورد دختر توصیه اکید به زود ازدواج کردن شده که حتی در روایت داریم از سعادت های مرد این است که دخترش در خانه خودش حیض نبیند. تا همین چند دهه پیش نیز در همین ایران خودمان دختران در سنین 9 و 10 و 12 سالگی ازدواج می کردند؛ و پسران نیز در سنین 16 و 17 سالگی ازدواج می کردند. حال سوال من این است که در آن زمان اصولاً این بلوغ اجتماعی و درک از زندگی مشترک مطرح نبوده یا مطرح بوده اما واقعا یک دختر 10 ساله به بلوغ اجتماعی لازم برای ازدواج رسیده بود!؟ اگر آن زمان واقعاً یک دختر حدود 10 12 ساله و یک پسر مثلاً 16 ساله واقعاً درک درستی از زندگی مشترک داشتند و به آن بلوغ اجتماعی لازم رسیده بودند؛ چرا الان اینگونه نیست!؟ من خودم وقتی دختران در این سن فامیل را مشاهده می کنم و در ذهنم تصور می کنم که مثلاً این دختر خانم قرار است شوهر و احتمالاً بچه داشته باشد و خانه ای را اداره کند حقیقتاً خنده ام می گیرد. دختر 10 ساله امروزی ما یک نیمرو بلد نیست خودش درست کند یک فلاکس چای بلد نیست درست کند. از کل لباسهایش اگر هنر کند فقط جورابش را خودش بشوید. دختری که هنوز چیپس و پفک می خورد و عمور پورنگ و خاله سارا نگاه می کند و عروسک بازی می کند. و قس علی هذا. و ایضاً پسر 16 17 ساله ماه. امروزه شاید دختر به 20 سالگی و پسر به 25 سالگی نیز برسد؛ اما همچنان آن بلوغ اجتماعی لازم را برای ازدواج پیدا نکرده باشند. همچنین چه کار می توان کرد که آن بلوغ اجتماعی لازم برای ازدواج تقریباً مقارن بلوغ جسمی و جنسی برای پسر و دختر ایجاد شود؟! همچنین سوال دیگری نیز در زمینه ازدواج از خدمتتان داشتم که بی ارتباط با این موضوع نیست و آن اینکه امروزه اینهمه کتاب و مقاله و سایت و سخنرانی و ... در مورد ازدواج وجود دارد که مسأله ازدواج را از ابعاد مختلف مورد تحلیل و بررسی قرار می دهند. کلی هم جلسات مشاوره وجود دارد. در دانشگاهها نیز در واحدهائی همچون تنظیم خانواده و تدبیر زندگی و ... به این موضوع پرداخته می شود؛ دختر و پسر هم قبل ازدواج چندین جلسه مفصل با هم صحبت می کنند و دقیق با ملاکها و سلایق و علائق همدیگر آشنا می شوند و بعد ازدواج می کنند؛ اما با اینهمه درصد زیادی از ازدواج ها به طلاق می انجامد. اما در گذشته ممکن بود حتی دختر و پسر تا شب عقد و حتی تا شب زفاف همدیگر را نبینند و هیچ صحبتی با همدیگر نکنند و اصلاً طرف مقابلشان را نشناسند و صرفاً والدین در این وسط همه کاره باشند؛ اما آمار طلاق نزدیک به صفر بود واقعاً دلیل این امر چیست!؟ که امروزه با اینهمه بحث و صحبت و ... باز هم طلاق بیداد می کند اما در گذشته با توجه به اینکه هیچ شناختی نبوده آمار نزدیک به صفر بوده است؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این یک موضوع مفصلی است که در جاهای دیگر کم و بیش بحث شده. و اما وقتی زندگی از ابتدا جدّی باشد و در بستر آن زندگی عمو پورنگ در منظر فرزندان ما آن حرکات بچه‌گانه را در نیاورد، فرزندان ما حرکات مسئولیت‌پذیر مادرشان را می‌نگرند و از طرفی اگر در آن بستر دختران و پسران در همان ابتدای بلوغ ازدواج کنند با هدایت‌های غریزی و خدادادی به‌خوبی زندگی را خواهند شناخت و به معضلات بعدی که جوانان دچار می‌شوند، دچار نمی‌گردند. در مورد قسمت دوم سؤال و علت طلاق‌ها باید به غفلتی توجه داشت که بین زن و شوهر نسبت به مسئولیت واحد خانواده و تربیت فرزندان پیش آمده. این‌که در اصطلاح در مورد مادران ما می‌گفتند آن‌ها زنان بسازی هستند، بدان‌جهت بود که مسئولیت واحد خانواده و تربیت فرزندانی مسئول را به عهده می‌گرفتند و در راستای چنین هدفی با مشکلات کنار می‌آمدند، در صورتی‌که در حال حاضر از این نکته غفلت شده. موفق باشید
7781
متن پرسش
باسلام 1.طلا داشتن برای زن سبقه دینی دارد و زینتی است که موکد است؟نداشته باشد چه اتفاقی می افتد؟چون امروزه 1 مورد اجباری برای زنان شده که نداشتنش افت است.چون نقره هم برای مردان حلال است ولی اینطور نیست که دنبال آن باشند.2.در اقتصاد چرا طلا اینقدر مهم شده که زندگی عوام الناس بر اساس آن میچرخد؟نبود چه میشد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: طلانداشتن برای زن هیچ اشکالی ندارد برعکس، گفته‌اند اگر به عنوان زینت داشته باشد عیب ندارد. 2- طلا به عنوان یک وسیله‌ی ارزش‌گذاری اقتصادی مطرح است و نه ارزش‌گذاری انسانی. آری برای این‌که امور اقتصادی جامعه در گردش باشد باید یک چیزی را ملاک قرار داد تا داد و ستد آسان‌تر انجام گیرد و تنها رابطه‌ی کالا به کالا در میان نباشد. موفق باشید
7780
متن پرسش
باسمه تعالی. باعرض سلام و تحیت حضور استاد محترم. در شرح حدیث ای اباذر فرمودید: باید تعظیم یاد خدا نمود و طبق حدیث درست نیست مثلا بگویید: خدایا این سگ را خفه کن و...و این نوعی برخورد سخیف با موضوع است؛ استاد سوال من این است که اگر انسان دائما و در تمام امور خداد خدا کند چی؟ما در روایات داریم که حتی نمک غذاتان را از خدا بخواهید و یا بند کفشتان را هم از خدا بخواهید، استاد اینها سخیف یادکردن نیست؟مثلا بنده اتوبوس که زودتر از موعد مورد انتظار برسد هم خدا را شکر میکنم و یا حتی اگر دیرم شده باشد از خدا میخوام زودتر ماشینی چیزی برسد؛ استاد اینها اشکال دارد؟ 2- استاد ما در برخی روایات داریم خداوند بندگان بسیار دعاگوی خود را دوست دارد و در برخی روایات داریم که به اندازه نمک غذا (یعنی اندک) دعا کنید این روایات چگونه قابل جمع است؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: خدا را در همه‌ی امور ناظردانستن و متوجه باشیم در هر صحنه‌ای خدا است که خدایی می‌کند، نشانه‌ی بصیرت واقعی است و تعظیم خدا آن است که متوجه حضور متعالی حضرت حق در عالم باشیم و از این جهت او را پائین نیاوریم 2- رجوع انسان در همه‌ حال باید به سوی خدا باشد و در این راستا است که می‌فرمایند حتی نمک غذایتان را هم از خدا بخواهید. موفق باشید
7779
متن پرسش
سلام علیکم استاد . این جمله در جواب سوال 7746 بود .قسمتی از جواب را جدا کردم این یعنی چه ؟ باید غرب شناخته شود تا معلوم شود در نظر به تمدن اسلامی چرا باید از غرب عبور کرد و پشتوانه‌ی نظری این عبور را دوره‌های غرب‌شناسی به عهده دارد در این دوره هاست که معلوم می‌شود میان بسط تکنولوژی غربی و بینش و تفکر فرهنگ ما چه نسبتی هست تا کسی به‌راحتی نگوید: این‌ها وسیله است و ما هرطور بخواهیم می‌توانیم از آن‌ها استفاده کنیم و در دل آن نوع خودآگاهی که در دوره‌های غرب‌شناسی به دست می‌آید می‌توان نظر به برکات تمدن اسلامی انداخت و این غیر از آن است که کسی گمان کند دوره‌های آموزشی غرب یک نوع انتقاد به غرب است که این عین بسط مدرنیته می باشد. مخصوصا این قسمت جواب "‌ و این غیر از آن است که کسی گمان کند دوره‌های آموزشی غرب یک نوع انتقاد به غرب است که این عین بسط مدرنیته می باشد."
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این موضوع عرض عریضی در غرب‌شناسی دارد که عبور از غرب، عبور از یک تفکر است نسبت به عالم و آدم و این غیر از انتقادهایی است که در ذیل تمدن غربی به غرب می‌شود که اصطلاحاً تحت عنوان پُست‌مدرن یک نوع بازخوانی غرب است برای ادامه‌ی غرب. ما باید متوجه ذات تمدن غرب بشویم و جایگاه تاریخی آن را با نظر به رهنمودهای آیات الهی درک کنیم تا افق ظهور مهدویت را احساس نماییم. موفق باشید
7777
متن پرسش
سلام براستاد گرامی: سوال بنده این است که چراشما مبانی تفکری خودرا تدریس نمی‌کنید؟ یعنی مثلا چرا فلسفه‌ی ملاصدرا(اسفار)را آن طور که دیده‌اید ودرک کرده‌اید تدریس نمی‌کنید؟ و همین‌طور چرا نوع دریافتی که از هایدگر دارید را خود تدریس وارائه نمی‌کنید؟ فکر می‌کنم عدم این کارها مشکلاتی پیش می‌آورد. آیا مثلاً صدسال بعد که خود شما نیستید، دستگاه فکری شما همین‌طور که شما می‌بینید ارائه و دیده می‌شود؟ آیا بدون ارائه‌ی مبانی‌تان منحرف نمی‌شود الان افرادی را می‌شناسم که بعد از رجوعشان به آقای داوری و هایدگر از دستگاه فکری شما فاصله گرفتند . فکر نمی‌کنید علاوه بر بنای فکری شما که خوب هم ارائه شده، نیاز است که مبنای آن هم ارائه شود. تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: فکر می‌کنم این در حال انجام است و هر اندازه جلو برویم، إن‌شاءاللّه مباحث با تفصیل بیشتر ظهور می‌کند. شاید جزوه‌های چهار جلسه‌ی اخیر که حاصل جلسات مدرسه‌ی معصومیه است و بنده روی آن ها وقت گذاشتم، شروع خوبی باشد. موفق باشید
7775
متن پرسش
سلام علیکم آیا این جملات صحیح هستند؟ ۱- هدف حیات انسان ملافات خداوند است. ۲- کمال انسان در رسیدن به بالاترین لذت است و خداوند هم انسان را برای همین آفریده است و تقرب یعنی صعود از یک لذت سطحی تر به یک لذت عمیق تر. ۳- همه حرکتهای انسان در حقیقت تجلی میل لذت طلبی اوست حتی طلب رضای خداوتد و اخلاص و انسان هیچ کاری بیرون از دایره لذت طلبی اش نمی‌تواند بکند. ۴- کدام یک از این اهداف در حیات بشر غایی ترند: ملاقات خدا، لذت، بندگی؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: واژه‌ی لذت‌طلبی واژه‌ی لغزنده‌ای است و ناخودآگاه ذهن را از آنچه مقصد اصلی سیر إلی اللّه است منحرف می‌کند. در تجربه‌ی عارفان پس از سال‌ها نفی خودخواهی، احساس قرب الهی آنچنان آن‌ها را به شعف می‌آورد که با تمام وجود فریاد برمی‌آورند: «یا لَیْتَ قَوْمی‏ یَعْلَمُونَ بِما غَفَرَ لی‏ رَبِّی وَ جَعَلَنی‏ مِنَ الْمُکْرَمین‏» ای کاش مردم می‌دانستند چگونه پروردگارم همه‌ی موانع اُنس با خودش را از میان برداشت و مرا در زمره‌ی مکرمین قرار داد. پس می‌توان گفت: از طرف ما بندگی مطرح است و از طرف او لقاء. و در این رابطه قرآن می‌فرماید: «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» هرکس می‌خواهد به لقاء خدا برسد باید عمل صالح انجام دهد و در عبادت پروردگارش به هیچ‌چیزی غیر از حق نظر نکند. موفق باشید
7774
متن پرسش
با عرض سلام.در سخنرانی های متعدد جنابعالی بخصوص در حوزه غرب شناسی مثلا در درس اول سی دی نقد کتاب مدرنیته و توهم ارجاعات متعددی به سخنان هایدگر می شود که منبع آنها به صورت دقیق مشخص نمی شود. برای مطالعه و اطلاع از افکار ایشان در این زمینه چه کتابهایی از ایشان را توصیه می فرمایید? اکثر کتابهای ایشان در بازار کتاب انگار در زمینه هایی دیگر هستند.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: هایدگر یک متفکر و یک تفکر است با خصوصیات خاص خودش. نمی‌توانم بگویم از کدام کتاب شروع کنید، باید مدتی با نوشته‌های او مرتبط شوید تا به یک جمع‌ بندی برسید. از کتابی که آقای دکتر داوری و سایرین از آثار هایدگر تهیه کرده‌اند به نام « فلسفه و بحران غرب» شروع کنید خوب است. موفق باشید
7772
متن پرسش
سلام ....اگر ابن سینا وملاصدرا و....در زمان جنگهای تحمیلی عراق به ایران بودند برای جنگ می رفتند یا خیر؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این دو بزرگوار هر دو شیعیان سلحشوری هستند که اگر در صحنه‌ی مبارزه با کفر قرار گیرند از سرداران آن جبهه خواهند بود. مگر نقش آیت اللّه جوادی«حفظه‌اللّه» و سایر علماء را در جنگ فراموش کرده‌اید؟ موفق باشید
7770
متن پرسش
سلام علیکم اجمالا سوالم را مطرح می کنم آنچه که ما از حکمت متعالیه و اصالت وجود فهم کرده ایم و سعی کرده ایم که حضورا درک کنیم، آن است که آنچه که بدون واسطه از واقعیت بماهو واقعیت حکایت می کند، مفهوم وجود است نه سایر مفاهیم که ماهوی هستند. و درکلام برخی شارحین و همچنین در برخی عبارات جنابعالی در کتب مختلف تان، برمی آید که مفاهیم همه اعتباری اند، حتی مفهوم وجود و انچه اصیل است، خود وجوذ است سوال اینجاست که مفهوم وجود با خود وجود تفاوتی دارد؟ چه؟ و آیا مفهومی که اعتباری ست و اصالتی ندارد، می تواند از واقعیت عینی بدون واسطه، حکایت کند؟ چگونه؟ و سوال دیگر که شاید بی ربط به سوال قبل نباشد، آن است که منظور از وجود دقیقا چیست؟ آیا منظور وجود مطلقی ست که عالم را فراگرفته و همه چیز طلق ملک اوست؟ یا منظور، وجود هرشیئی ست؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: گفت: «چون گهر در بحر گوید بحر کو .... و آن خیال چون صدف دیوار او»، «گفتن آن کو حجابش می‌شود.... ابرِ تابِ آفتابش می‌شود». همه‌ی مشکل آن است که از «وجود» می‌پرسی، در حالی‌که تا از «وجود» بپرسی «گفتن این کو حجابت می‌شود» از چیزی که فقط می‌توان با تجربه‌ی هستی خود به آن نظر کرد سؤال می‌کنی؟ در حالی که تنها از ساحت حضور خود می‌توانی آن را احساس کنی. همه‌ی مشکل در این است که می‌پرسی «مفهوم وجود با وجود چه تفاوتی دارد؟». «بودن» یک درک حضوری است و خودش خود را می‌نمایاند و افق هستی تو است بدون هیچ نحوه مستوری، آشکارشدگی‌اش به نحوه‌ی نگاه شما بستگی دارد و نه به سؤال کردن‌تان. پدرم در آمده تا در شرح کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» این را متذکر شوم تا بفهمیم حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در تفسیر سوره‌ی حمد به کجا اشاره دارند. ما تنها با وجود است که می‌توانیم با عالم ارتباطی درست برقرار کنیم و آن‌ از مستوری نسبت به ما خارج می‌شود و در عالَم ما احساس میگردد. موفق باشید
7768
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جنابعالی ایا میشود گفت ماهیت همان ظهور وجود خارجی است در ظرف ادراک ما.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: حرف خوبی است. موفق باشید
نمایش چاپی