بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
6047
متن پرسش
سلام.می دانم احتمال آن کم است که این سوال را پاسخ گویید.اما برای من سوال است و چه می شود کرد.استاد آیا شما بعد از این همه سال زحمت و مطالعه و از حصول به حضور رفتن هم اکنون می توانید برزخ و قیامت را مشاهده کنید؟شما برزخیان و احوالات آن ها را می بینید؟راهی که به دوستان و جوانان و شاگردان می آموزید در خود شما به ثمر نشسته است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید این سؤالات جواب‌دادنی نیست ولی «آنقدر هست که بانگ جرسی می‌آید» مگر می‌شود انسان از یک حقیقت بیگانه باشد و شب و روز خود را بر روی آن بگذارد. دعا کنید حجاب‌های بین ما و حق همواره رقیق‌ و رقیق‌تر شود تا بتوانیم با عالم غیب و معنویت معاشقه کنیم بدین لحاظ پس تصور نفرمایید که بنده را به برزخ راه داده‌اند و راحت بنده از آن‌جا برای عزیزان گزارش می‌کنم. ما به نور محمد و آل محمد«علیهم‌السلام» اعتما داریم و امیدواریم بتوانیم در سایه‌ی آن انوار مقدس عصازنان جلو برویم. موفق باشید
6045
متن پرسش
با عرض سلامو خسته نباشید خدمت جناب اقای طاهرزاده سوالی که برای من پیش امده این است که اگر انسان در معاد بخواهد همسر دنیایی خود در کنارش باشد میسر است واین در چه صورتی است
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نسبت‌های این دنیایی در آن دنیا نیست چون قرآن می‌فرماید: «فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُون‏» ولی از طرفی می‌فرماید: «مِمَّا یَشْتَهُونَ» متقین هر آنچه را بخواهند دارند. موفق باشید
6029
متن پرسش
باعرض سلام وتوفیق روز افزون استاد درادامه سوال قبلی بنده چون باسن چهل سال دیرامده ام وزودمیخواهم بروم وازطرفی بزرگ سالی سبب شده براحتی سیری راشروع نکنم توفیقی دست دادتابخشی ازکتاب مصباح الهدی مرحوم دولابی رابقلم رضاطیب (قسمت سیروسلوک ص180)مطالعه نمایم که ایشان به استنادحدیث اولوالاباب امام صادق علیه السلام دوراه رابرای سیربیان کرده اندیکی راه عبادت واطاعت ودیگری راه محبت که اولی رامسیری پرپیچ وخم عنوان کرده که احتمال سالم به مقصدرسیدن رادران بسیارکم میدانستندولی راه دوم را تعبیربه راه میان برنموده وبرای ماشیعیان مولاعلی توصیه به ان کردندکه مثلادراین مسیرخبری ازریاضتهای خودساخته نیست و....جهت تنویراذهان وروشن شدن موضوع میخواستم نظرحضرتعالی راجویاشوم (راهنمایی فرمایید)باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم معتقدم راه محبت راه اصلی رجوع به حق است ولی این راه از راه عبادت جدا نیست. هنر ما آن است که در راه عبادت رویکرد ما محبت به نور اولیاء الهی باشد و سعی کنیم فطرتی را که در ذات خود محبت به ذوات مقدس اولیاء معصوم«علیهم‌السلام» دارد به صحنه بیاید. شاید شرح کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» کمک کند. موفق باشید
6027
متن پرسش
سلام علیکم همین طور که پرسش و پاسخ های درون سایت را مطالعه میکردم به نکته ای برخوردم که عرض فرموده بودید . اینکه به سیدعلی آقا قاضی لقب صوفی داده بودن و این بزرگ مرد عرفان و موحد کبیر را مورد انتهام قرار داده بودند و تا پای ترور این عارف کبیر هم رفته بودند که خوشبختانه نافرجام بوده است . البته من هم خودم چیزهایی شنیدم که زمانی که آیت الله بهجت شاگرد آقای قاضی بودند , به گوش پدر آیت الله بهجت رسانده بودند که فرزندت با صوفی ها برخاست و بنشین دارد و این عکس العمل پدر آقای بهجت را برانگیخته بود و پیامی برای آقای بهجت فرستاده بود . که به ادامه ی داستان آن کارنداریم . از طرفی دیگر هم کرامات مرحوم قاضی بر کسی پوشیده نیست . از طرفی در خاطرات آقای بهجت این مطلب بود که ایشان برای پیدا کردن استاد تهذیب اخلاق زمانی که در کربلا مشغول تحصیل بودند هر روز به حرم سیدالشهدا میرفتند و از این ذات مقدسه در خواست میکردند که استادی رابه من نشان دهید که بتوانم توسط ایشان راه عرفان اهل بیتی و شیعی را بپیمایم تا اینکه توسط برادر علامه طباطبایی با مرحوم قاضی آشنا میشوند . و یا ماجرای آشنایی خود علامه طباطبایی با مرحوم قاضی که شگفت انگیزست یا ماجرای ملاقات امام خمینی با مرحوم قاضی که عجیب است و هزار تا کرامات دیگر که در کتابهایی که برای آقای قاضی نوشته اند میتوان یافت . و از طرفی دیگر هم مواجه هستیم با عارفی هم عصر با سیدعلی آقا قاضی به نام شیخ محمد جواد انصاری . در کتابی که مربوط به سیره شیخ محمد جواد انصاری بود خواندم که خبر مرحوم انصاری به گوش آیت الله بروجردی رسیده بود و این عارف کبیر را در ذهن آیت الله بروجردی بصورت یک صوفی معرفی کرده بودند , و هنگامی که آقای بروجردی چند نفر را به محضر مرحوم انصاری میفرستد تا با این فرض که با مرحوم انصاری صحبت کنند . همین که مرحوم انصاری آن دو نفر فرستاده از طرف آقای بروجردی را میبیند بدون آنکه حرفی رد و بدل شود میگوید بروید به آقا بگویید راه ما راه همان شرع و تشیع است . در حالیکه در همان کتاب میخواندید مرحوم انصاری خود با صوفیان صحبت میکردند وآنها را از صوفی گری نهی میکردند و صوفی گری را مخالف سیره اهل بیت میدانستند . برای من یک سوال برگ است که سیره ی مرحوم قاضی و مرحوم انصاری مگر چگونه بوده است که به آنان لفظ صوفی میدادند ؟ شاید اگر ما هم در زمان این بزرگواران زندگی میکردیم با این عزیزان شاید همین برخورد را میداشتیم.از شما خواهشمندم کمی فضای شخصیتی و نوع سیره ی این بزرگواران را برای من توضیح دهید و علت لقب دادن صوفی به این بزرگواران چه بوده است .خلاصه اینکه غیر ممکن است شیوه ی این دو بزرگوار برخلاف آیات و احادیث بوده باشد اگر در این زمینه حدیث یا نقلی هم در خاطر دارید برای من بیان کنید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در پیامشان تحت عنوان «منشور بیداری» روشن می‌کنند که چگونه دشمنان اسلام و متحجرین هرکس پای در معارف عالیه می‌گذاشت را با انواع تهمت‌ها منزوی می‌کردند. تنها راه رفع مشکل آن است که بپذیریم باید برای دینداری در کنار فقه و اخلاق به علم توحید هم رجوع کرد در آن صورت نه‌تنها عالمان علم توحید را صوفی قلمداد نمی‌کنیم بلکه نزدیک‌ترین انسان‌ها به رسول اللّه«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌شناسیم. موفق باشید
6026
متن پرسش
سلام استاد عزیز با توجه به اینکه شما با کوبی و تکثیر اثارتون مشکلی ندارید به تازگی نرم افزاری درست شده به نام مجموعه اثار که با همکاری گروه نور درست شده که استفاده بخشی از ان را هم ممنوع کرده لطفا با مطالعه ان شروط نظرتونو بنویسید خدا حفظتان بکند
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کپی‌کردن آن نرم‌افزار هیچ محدودیتی ندارید به همین جهت هم هیچ شماره‌ی رمزی ندارد تا یک سی‌دی بر روی هزاران کامپیوتر هم بتواند نصب شود. موفق باشید
6025
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز سلام عرض میکنم. سوالی دارم1- میخواهم مطالب شمار ا شروع کنم از کجا شروع کنم مبتدی و بدون پشوانه دینی از حوزه هر چه بلدم از دبیرستان بلدم . کتابی تحت عنوان 23 سال از اقای دشتی میباشد ظاهرا ایشان مطالب خطرناکی در این کتاب عنوان کرده فکر کنم اگه بتونید نقدی و جوابیه محکمی بر این کتاب بنویسید کار بسیار بزرگی کرده اید. هر چند یک کتاب هم نوشته شده ولی جواب قانع کننده ایئ در ان نیست .ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- سیر مطالعاتی بر روی سایت هست إن‌شاءاللّه مفید خواهد بود 2- این کتاب سراسر دروغ است و ساختگی است و ابداً چنین جلساتی با آیت‌اللّه درچه‌ای نبوده است. در زمان شاه ملعون این را جهت سست‌کردن باورهای دینی چاپ کردند و فکر می‌کنم اگر یک جوان متوجه معارف عالیه‌ی اسلام بشود خود به خود می‌فهمد نویسنده‌ی آن مأمور دشمن بوده است. موفق باشید
6024
متن پرسش
سلام علیکم 1.میخواستم بدانم وجودی که حضرت عالی درکتب مختلف میگید همان وجود فلسفی است؟ووجود همان نور است که درقرآن است؟ 2.اگرمی شود درمورد مباحث شما که میفرمایید امام فرموده برای مقدمات لازم است آدرسش کجاست؟(گفتید اسفاروآداب الصلواه وحسنین هیکل و...) ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌توان گفت وجود همان نور است که در قرآن است ولی در وجود فلسفی عموماً نظر به مفهوم وجود است و ما در معرفت نفس سعی داریم با وجود با نگاه حضوری روبه‌رو شویم 2- از قسمت دوم سؤال‌تان چیزی سر در نیاوردم. موفق باشید
6022
متن پرسش
سلام حضرت استاد گاهی اوقات فکر میکنم که یک مومن واقعی هستم و گاهی احساس میکنم قلبم خالی از هر گونه ایمانی است علت و جاره کار جیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که هستید. چاره‌ی کار ادامه‌ی زندگی ایمانی است تا نظر به خودتان کنید و ببینید هیچ نیستید و نظر به الطاف حق کنید و بگویید «مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا». موفق باشید
6021
متن پرسش
باسلام ۱.اآیا آنوقتی که همه وارد قیامت میشوند صفت خالقیت خدانقض میشود؟ ۲.برخی از طلاب دنبال راه وروش اخلاقی هستند و مدام تحقیق میکنند توصیه شما به این آقایان چیست و چگونه شروع کنند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: جواد بودن ذاتی خداوند است و لذا همواره در تجلی است به اعتبار آیه‌ی کریمه‌ای که می‌فرماید: «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فی‏ شَأْن‏». 2- به نظرم با کتاب «شرح جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» می‌توانند مشکل خود را حل کنند. موفق باشید
6020
متن پرسش
باسلام. ۱.نظرشما درموردآیت الله سیدعبدالله موسویان چیست؟ ۲.یکی از اساتیدما میفرمودند ما دو نوع شیوه درموردمسایل اخلاقی داریم:۱.توصیه ای.۲.توصیفی،البته توصیفی ای که حدیقف ندارد اخلاقی. که دریکجایی بسته شود نباشد، و در این شیوه ایشان کتب امام و مباحث نفس را مطرح میکنند به نظرشما کدام بهتر است و توضیح دهید؟ ۳.اخلاق در مباحث شما چگونه است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این آقای محترم را نمی‌شناسم 2- به نظر بنده هر دو روش خوب است، در روش توصیه‌ای فطرت توصیه را می‌شناسد و تحت تأثیر قرار می‌گیرد و در روش توصیفی عقل و قلب، موضوع را تصدیق می‌کنند و مقیّد به عمل می‌شوند 3- بنده بیشتر روایات اخلاقی را بحث کرده‌ام و معتقدم ائمه«علیهم‌السلام» هر دو روش را دارند. موفق باشید
6019
متن پرسش
با سلام من جوان 28 ساله مجرد هستم که به خانمی از اهل تسنن که هم سن خودم است تدریس خصوصی می کنم پدر ایشان در قید حیات هستند و ایشان تاکنون ازدواج نکرده اند. مرجع تقلیدم آیت الله خامنه ای است می خواستم بدانم آیا این امکان هست که ایشان را صیغه کنم چون در کلاس می خواهم با ایشان راحتتر باشم و اگر دستم به ایشان خورد یا مسائل دیگر گناه نکرده باشم. نظر اقای خامنه ای احتیاط واجب اجازه پدر را لازم می داند البته در رابطه با دختر سنی اطلاع ندارم می خواستم راهنمایی ام کنید تا بتوانم ایشان را صیغه کنم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. از دفتر رهبری استفتاء کنید. موفق باشید
6018
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی. من یک دختر 21 ساله تربیت یافته در یک خانواده مذهبی هستم. مدتی است سوالاتی راجع به دیدگاه اسلام در مورد مسئله ی زن در ذهنم بوجود آمده که شاید موجب تشکیک در بعضی دستورات و نظریات دین مبین اسلام در من شده است. برای رفع این شبهات مطالعاتی هم داشته ام نظیر مطالعه ی کتاب نظام حقوق زن در اسلام از شهید مطهری که اتفاقا به نظرم خیلی از دلایلی که استاد در توجیه برخی احکام اسلام نظیر حق طلاق مرد یا صیغه و ... آورده بودند بیشتر از انکه یک استدلال منطقی باشد یک توجیه غیر قابل قبول بود. چندی پیش یکی از اساتید بنده در دانشگاه نسبت به چادر پوشیدن من به بنده اعتراض کرد و پس از اینکه با مقاومت من مواجه شد یک مقاله از یک مجله ی امریکایی راجع به زن به بنده دادند. در این مقاله مطالبی نوشته شده بود که قابل تامل بود. مثلا اینکه از قول یکی از صاحب نظران امریکایی نوشته شده بود که درتمامی ادیان زنان موجوداتی تابع و درجه دو محسوب میشوند. مثلا در هیچ دینی زن نمیتواند به مقامات عالی دین دست پیدا کند (در اسلام هم زنان نمیتوانند مرجع تقلید شوند و همچنین اقتدای مرد به زن در نماز جماعت جایز نیست) در خانواده هم زنان موظف به اطاعت از همسر خود هستند (ولو اینکه او مردی فاقد تدبیر و مهارت های لازم برای مدیریت خانه باشد). و به این ترتیب نتیجه گرفته بود که این دینی که بدست ما رسیده است،( البته اشاره ی او به همه ی ادیان بود از جمله اسلام) دینی نیست که خداوند بر پیامبر خود نازل کرده است بلکه در طول تاریخ توسط رهبران دینی که اکثریت قریب به اتفاقشان مرد هستند دستخوش تغییر شده و مطابق با میل آنان تغییر یافته است. همچنین در نهج البلاغه و کلام حضرت امیر عباراتی همچون "النساء ناقص العقول و ناقص الایمان" یا اینکه " عقول النساء فی جمالهن و جمال الرجال فی عقولهم" به چشم میخورد که با منطق امروزی به هیچ وجه سازگار نمیباشد و جای بسی سوال است. لطفا بنده را راهنمایی بفرمایید. با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری اگر با ارزش‌های مردانه جایگاه زن را در دین بخواهیم تحلیل کنیم همین می‌شود که می‌فرمایید. ولی یک وقت با ارزش‌های الهی و نگاه تربیتی به زن می‌نگریم آن‌وقت موضوع کاملاً تغییر می‌کند. پیشنهاد می‌کنم حالا که این موضوع برای شما دغدغه شده آن را به فال نیک بگیرید و با حوصله‌ی زیاد موضوع را در دیدگاه اسلام دنبال کنید، ببینید به عظمت نگاه اسلام به زن پی می‌برید و یا این‌که به این نتیجه می‌رسید که اسلام هم زن را دست دوم می‌داند؟ ابتدا کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» رامطالعه بفرمایید تا ملاحظه کنید خداوند چه عالَمی را برای زن در نظر گرفته و بعد جلسات 47 و 48 از کتاب «فرزندم این‌چنین باید بود» را مطالعه بفرمایید تا افق نگاه حضرت علی«علیه‌السلام» در نهج‌البلاغه به زن برایتان روشن شود و در آخر کتاب «زن در آیینه‌ی جمال و جلال» از آیت‌اللّه جوادی«حفظه‌اللّه» را مطالعه فرمایید. بعد از آن ببینید به چه نتیجه‌ای می‌رسید. موفق باشید
6017
متن پرسش
سلام استاد عزیز و با عذرخواهی از تصدیع مجدد اوقات بنده میدانم عمده عذاب های اخروی که ما مسلمانان و به خصوص شیعیان با آن رو به رو می شویم مربوط به جهنم اخلاق و اعمال است نه جهنم عقاید چون بحمدالله با وجود گنجینه هایی مثل حکمت متعالیه میتوانیم صحیح ترین عقاید را کسب کنیم و از بهشت عقاید بهره مند شویم اما نگرانی من با توجه به گذشته پرگناهم بابت نجات یافتن از جهنم اخلاق و اعمال است. به نظر می رسد بنا به همراهی وجود برزخی و وهمی انسان در طول زندگی دنیایی او، عذاب هایی که انسان قرار است در برزخ و جهنم با آن ها رو به رو شود را میتواند از طریق توبه و ریاضات در همین دنیا ببیند تا پاک شود و فلسفه توبه و ریاضات نیز همین است. در اسلام پشیمانی از گناهان و در خواست بخشایش از خدا و ریاضات معتدل به عنوان راه های توبه و پاک شدن از گناهان پیشنهاد شده است اما تردید بنده این است که آیا تمام راه ها و موثرترین راه های توبه همین ها است؟ چون که به نظر میرسد از این طریق انسان آن تحول بنیادینی که برای پاک شدن از گناهان تجربه کند را نمی تواند به دست آورد. امام خمینی هم در چهل حدیث میفرمایند که قیام به شرایط توبه اگر محال نباشد بسیار مشکل است. اما در بحث هایی که با پیروان عرفان های شرقی مثل بودا داشتم آن ها حالات بسیار دردآور و سختی را در اولین مراحل تهذیب نفس تجربه میکنند. درد شدید قلب، به هم ریختگی کارکردهای طبیعی بدن، رویاهای بسیار وحشتناک و ... چیزهایی است که چندی از پیروان ادیان شرقی از احوالات خود برایم بازگو کرده اند. این عذاب ها بعد از مدتی مداومت بر گفتن مانتراها (اذکار خاص) و مدیتیشن و یوگا به طور غیرارادی برایشان پیش می آید نه این که خودشان عامدانه خودشان را ریاضت دهند. آن ها میگویند در این مرحله آن ها عذابهای سخت جهنم را تحمل میکنند تا پاک شوند و از این مرحله به بعد که ممکن است تا سه-چهار سال طول بکشد روزگار خوششان آغاز میشود که همان بهجت معیت با ملائکه و آن موجودی است که آن ها "کوندالینی" مینامند که خصوصیاتش بسیار شبیه جبرئیل و روح القدس در دین ما است. حالا این سوال برایم مطرح شده است که آیا روش این ها برای توبه و رها شدن از رذائل اخلاقی موثرتر از روش های دین اسلام نیست؟ در دین اسلام قیام به شرایط توبه هیچ گاه منجر به چنین دردها و رنج هایی که برای رهایی از جهنم اخلاق و متعاقبا چنان احوالات خوشی که ناشی از ادراک مستقیم حقایق غیبی است نمی شود و بنده مردد هستم که به توبه شرعی اکتفاء کنم و یا از روش های یوگا که به نظرم خیلی موثرتر اند استفاده کنم؟ خیلی متشکرم از توجهتان، و مجددا عذرخواهم از سوالات مکرر و التماس دعای خیر دارم
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه بنده از «توبه» می‌دانم عبارت است از رجوع عبد به رب، که اگر این امر همراه با لوازم آن و به طریقی که شریعت الهی روشن کرده است، انجام شودآثار فوق‌العاد‌ه‌ای دارد و انسان را از مسیر علم الیقین تا عین الیقین و در نهایت به حق الیقین می‌رساند. در این‌جا مقداری از یادداشت‌های خود را از شرح فرقانی بر منازل السایرین خواجه عبداللّه انصاری در رابطه با باب توبه خدمتتان ارسال می‌کنم. به امید آن‌که افقی در مقابل شما گشوده باشم. می گوید: (نفس انسان به حکم اطوارِ زندگی و روی‌آورد به لذّات عالمِ حسّ مثل انسانی خفته‌ای است که از محسوساتِ ثابت روی گردانده و به خیالات فانی‌شونده روی آورده، از اصل فطرت خود محجوب و غافل شده و این غفلت شامل حقیقت سرّ الهیِ وجودی انسان و حقیقت اثر روحانی او و حقیقت نفس انسانی حیوانی او می‌باشد. به حکم غلبه‌ی احکام کثرت، اخلاق و اوصاف او به سوی افراط یا تفریط کشیده شده و اثر قلبِ وحدانیِ اعتدالی او پنهان گشته. در این رابطه آن‌هایی که نور وجودی قلب‌شان از بین نرفته سه امر مهمِ ذیل را بر خویش لازم می‌شمرند؛ اول: سیر و سلوک نفس از مقرّ عادات و لذّات فانیِ طبیعی به ملازمیتِ دستورات الهی که این متعلق به مقام اسلام است. چنین فردی در بین مردم هست و در بین مردم نیست. این مرتبه‌ی نخستینِ احسان از قسم بدایات است. دوم: واردشدن نفس به باطن خویش است که موجب غربت او می‌شود. با انفصال از مقرّ قبلی و اتصال به احکام وحدت باطنی از اخلاق مَلکیِ روحانی که این مقام، مقام ایمان است و مرتبه‌ی دومِ احسان که همان مقام «کَاَنّک تراه» است می‌باشد. سالک در این مرتبه در باطن به‌سر می‌برد و از این جهت غریب است و مصداق «طوبی للغربا» است. چون وارد مرحله‌ی روحی شده در عالم غریب است. مرتبه‌ی دومِ احسان همان مرحله‌ی اخلاق و اصول در منازل السائرین است. سوم: حصول نفس است از حیث سرّ نفس بر مشاهده‌ی آنچه عامل جذب به عین توحید است به طریق فنا - فنا از احکام حجاب‌ها و قیودی که حین نزول پیش می‌آید- و این متعلق به مقام احسان است که دیگر کَاَنّ نیست بلکه مقام «اَنَّ» است که حضرت مولی‌الموحدین(ع) در گزارش خود نسبت به این مقام فرمودند: «لم اَعْبُد رباً لَمْ اَره» پروردگاری را که نمی‌بینم عبادت نمی‌کنم و به اعتباری می‌توان گفت: هرکس به سهم هستی خود - که همان مقام سرّش می‌باشد - پی برد به حق پی برده و از این جهت فرمودند: «من عرف نفسه فقد عرف ربّه» و شناخت عینِ توحید در «لا إله إلاّ هو، وَحْده وَحْده وَحْده» در توحید ذات و در توحید صفات و در توحید افعال برایش محقق می‌شود. سیر به سه قسمت تقسیم می‌شود که هر قسمتی دارای امور کلیه‌ای است به نام مقامات و احوال گویند. علت تقسیم‌شدن نفس به سه بخش آن است که نفس سه چهره دارد. یکی جهت توجه‌ نفس به قوایی که بدن را تدبیر می‌کند و آماده می‌کند آن را جهت آنچه در دنیا و آخرت برایش مفید است بر اساس شریعت که این وجه را بدایات گویند به جهت شروع در استعداد سیر با رعایت آداب شرعی. وجه دیگر؛ چهره‌ی نفس توجه نفس است به خودش با تعدیل صفاتش و تسکین تیزی و زبری‌اش و ثباتش که این دروازه‌ی واردشدن به باطن است که به آن قسم ابواب گویند چون باب ورود به ایمان است. و وجه دیگرِ چهره‌ی نفس توجه نفس است به باطن‌اش یعنی روح و سرّ ربانی و استمداد از روح در ازاله‌ی حُجب و این‌که نفس مدد روح و سرّ ربانی را می‌پذیرد و بدین لحاظ به آن قسم، قسم معاملات گویند که مقام معامله‌ی بین نفس و باطن‌اش می‌باشد و ملاک هر قسمی سه مرحله است و باقی از ده قسم که خواجه عبدالله انصاری گفته متممات است جهت تکمیل آن سه قسم. مهم‌ترین بخش بدایات، توبه است و آن رجوع از مخالفت به موافقت و از ظاهر به باطن است و در آن داخل است یقظه و انابه و محاسبه – قرآن در توصیف این مرحله می‌فرماید: «خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنیب‏» - پس یقظه داخل در توبه است مثل آن‌که انابه و محاسبه داخل در توبه می‌باشد. دومین قسمِ بدایات؛ اعتصام بحبل‌الله می‌باشد که آن تمسّک به امر و نهی الهی و قراردادن اساس گفتار و افعال و احوال است بر یقین نسبت به شریعت و در این بخش وارد می‌شود تفکر و تذکر و سماع - شنیدن از خدا - و اعتصام بحبل الله با چنگ‌زدن به خودِ خدا و اُنس با اسماء و صفات – که این اعتصام بالله است- که تعلقی است در اسلام و تخلقی است در ایمان و تحققی است در احسان – سالک در این حالت در حق الیقین قرار می‌گیرد. ارکان این بخش ملازمت بر ذکر «لا إله إلاّ الله» است برای رفع همه‌ی حجاب‌ها و بدون تعداد خاص و یا ملازمت با ذکری خاص جهت إزاله‌ی حجابی معین با تلقین مرشد - که آن مرشد اقتضای عین ثابته‌ی او را می‌شناسد- برای آن‌که اثر تلقین مرشد در إزاله‌ی حجب اَقوی است و إزاله‌ی حجاب از هر حضوری و دفع هر خاطری حتی خاطر حق - چون حق بالاتر از خواطر و پندارهای اوست، خاطر حق رهزن او می‌شود- و دفع هرگونه تفرقه‌ای و توجه خالص بر اعتقاد بر اساس آنچه حق هست و آن‌گونه که خدا و رسولش هست و اعتقاد بر آنچه رسول خدا(ص) ما را تفهیم کرده و در این مقام وارد می‌شود. باب فرار- که خداوند در این رابطه می‌فرماید: فَفِّروا الی الله- پیش می‌آید که همراه است با مجاهده و مکابده- مکابده آن رنج و سختی است که به جگر و کبد برسد، مکابده از مجاهده سخت‌تر است-). ملاحظه می‌فر مایید که ما در نظر با سایر مکاتب و ادیان به بزرگان آن‌ها نظر می‌کنیم ولی وقتی به دین خود نظر داریم آن را در حدّ عرف مؤمنین معمولی در نظر می‌گیریم وگرنه بزرگان شریعت محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» یقیناً راه‌هایی را رفته‌اند و به نتایجی از نظر توحیدی‌شدن رسیدند که بنده در مقایسه با سایر صاحبان اهل سلوک قابل مقایسه نمی‌دانم و ملاک هم در همه‌ی مقایسه‌ها باید درجه‌ی فنای فی‌اللّه و فنای از فنا باشد. موفق باشید
6016
متن پرسش
باسلام1.حدودیکسال است مباحث شماراپیگیری میکنم ولی شما هرچه میفرمایید باید حضوری باشد نمیدانم چرا برای من حصولی میشود،چکارکنم و باید ازکجا بفهمم حضوری است؟ ۲.آیت الله جوادی میفرمایند ما یک جهاد اوسط داریم و یک جهاد اکبر که معرفت نفس است و جهاداوسط مقدمه جهاد اکبر است، سوال این است که چرا شما بدون مقدمه که جهاد اوسط است دوستان را وارد معرفت نفس میکنید؟ ۳.حال که فهمیدیم معرفت نفس درست است،باید از کجا شروع کنیم با کتاب خواندن که نمی شود چون می گویند باید حضوری باشد؟ ۴.کتابهایی را که به رهبری هدیه دادید کدام کتابها بود؟ ۵.برای درک محرم چکارکنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اول باید موضوعات حصولی باشد و سپس به نور ایمان و تزکیه‌ی لازم حضوری می‌شود. مطلب إن‌شاءاللّه با پیگیری شرح کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» حل می‌شود 2-جهاد اکبر بودن معرفت نفس به لحاظ موضوع است و نه به لحاظ آن‌که باید مثلاً اخلاق را که جهاد اوسط است ابتدا طی کرد. بر عکس، بعد از معرفت نفس اخلاق جای خود را باز می‌کند 3- مباحث معرفت نفس عموماً به صورت تذکری است و خود به خود حالت حضوری‌اش پیش می‌آید 4- تمدن‌زایی شیعه، آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود، مباحث انقلاب اسلامی 5- معرفت به مقام نورانی امام حسین«علیه‌السلام» غوغا می‌کند. موفق باشید
6013
متن پرسش
سلام استاد عزیز خواستم زیاده عرضی داشته باشم در مورد عامل زیبایی در انتخاب همسر که یکی از دوستان در یکی از سوالات اخیر بابت آن نگرانی داشتند. به نظر من اگر زیبایی حقیقت انسان را درک کنیم و زیبایی زن و مرد را صرفا به ویژگی های عارضی و جسمانی آن ها کاهش ندهیم، آن گاه نفس معیت با همسر برای ما لذت بخش خواهد بود. انسان ها در ذات خود همگی فرشته هستند. حیف است که آن ها را به بدن تقلیل دهیم و به خاطر این که به زعم ما به اندازه کافی از جذابیت جسمی برخوردار نیستند محبت خود را از آن ها دریغ کنیم. آنگاه فرق ما به عنوان یک مسلمان با یک انسان بی خبر از حقیقت و ملکوت انسان چه خواهد بود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه رفقا به جایی برسند که ماوراء ظاهر همسرشان روح همراه با عطوفت آن‌ها را درک کنند ولی در هرحال اگر درست بنگرند آنچه در سایرین می‌بینند در همسر خودشان هست. موفق باشید
6012
متن پرسش
صلی الله علیک یا اباعبدالله باسلام وخداقوت استاد عزیز برای بار دوم است که این سوالم را مطرح میکنم چون دیوانه دارد می کند مرا چون جوابم رانگرفتم...استاد احساسم این است که خداوند مرا از خودش در حجاب قرار می دهد ؛یعنی من به خودم القا میکنم و دیکته میکنم که خداوجود دارد !!(خاک برسر دل کور من)این چه ایمانی است اخر ایمان که زوری نمی شود !برای مثال الان بعد از هفت هشت ماه خداوند نظر رحمت به من نموده ومن ایشان را دیگر زوری به خودم القا نمیکنم وحسشان میکنم *******سوالم این است که این یعنی قبض وبسط؟؟*******اینکه ادم خداوندرا به زور به قلب خودش القا کند که خداهست این حالت اسمش قبض است؟!( به فضل خداسعیم این است که گناه نکنم)******** مگر میشود ادم این قدر در قبض باشد؟؟دارم دیوانه میشوم ..اصلا خودش مرا باخودش آشنا کرد حالا یکی دوسال میشود که وضعم اینگونه است دقیقا یکی دوسال هم میشود که پرخوری افراطی گرفته ام که قادر به ترکش نیستم. (دلم می خواهد در بیابان ها فرار کنم و فریاد بزنم گریبان چاک دهم ناله سر دهم ؛من اسوءحالا منی..!؟انا الذی عصیت جبارالسماء...آه ،آه ..جگرم می سوزد ،این بلایی است که گناهانم(مثل پرخوری.. بی احترامی به والدین..) به سرم آورده این محرومیت از خداوند به خاطر گناهانم است اما او که به نازک دلی من آگاه است این چه عقوبتی است بر من .. دوری؟! بعد؟!محرومیت ؟! فوا اسفاه.. واویلتا ..وای برمن ..) در نجف اشرف وکربلای معلی دعایتان کردم به خاطر امام زمان علیه السلام دعایم کنید که مراهم راه بدهند ..قلبم میسوزد ، دلم آتش گرفته از حرمان..درست بگویم نمی توانم دید که می خورند رفیقان و من نظاره کنم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بی‌خودی دست‌پاچه شده‌اید به خدا عرض کنید هرطور که تو خواستی من هم همان را می‌خواهم و با این رویکرد وظایف خود را زیر نظر حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» انجام دهید آرام‌آرام درست می‌شود. بی‌احترامی به والدین به جهت انتظارات زیاد از آنان است. انتظاری از آن‌ها نداشته باشید تا بزرگی آن‌ها برایتان جلوه کند و موفق به احترام به آن دریچه‌های بهشت بشوید. موفق باشید
6011
متن پرسش
سلام علیکم بر استاد عزیزخداشمارابرای این انقلاب نگه دارد.استاد من مطالبی داشتم که برای شما عرض میکنم.من رشته راهنمایی و مشاوره هستم از زیرشاخه های علوم تربیتی و روانشناسی.استاد من کتابهای شما بنام های اشتی باخدا و جوان وانتخاب بزرگ را خواندم.سوال من این هست که قرار بود در دبیرستان بروم حوزه که با مخالفت خانواده مواجه شدم البته اشتباه نکنید بدر من ایثارگر هستندولی عقیده دارند که باید اخوند مثل حضرت امام خمینی باشدکه عالم با عمل باشند.من وقتی دبیرستان بودم کمی زرنگ نبودم و به قول هم کلاسی هام مفتی و با سهمیه اومدم.خواستم بدانم که ایا من حق دیگران را خورده ام و کار حرامی انجام داده ام که مردم من مسخره میکنند.سوال دیگرم این هستش که من جون مذهبی هستم میخواستم بدونم که برای نقد روانشناسی غرب باید چکارهایی انجام بدهم چون وقتی میبینم استاد های ما اینقدر از فروید حمایت میکنند یا اریکسون زجر میکشم و بهتر بگم جرا ما مطالب غرب را مطالعه میکنیم مگر اسلام نظریات در باب روانشناسی نذارد.بس لطفا با تامل به من کمک کنید چطور مشاور اسلامی بشم درمدارس که با خودم فکرمیکنم برم جوزه و از دانشگاه انضراف بدم که مشکل اول را دارم.و نمیشود فقط نظریه حفظ کردو شد مثل این مشاوران که وضع جوانان ما اینطور میشه.در اخر چطور میشه با موسسه امام خمینی ارتباط برقرار کرد .باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این حرف‌ها چیست؟ نظام اسلامی این حق را برای شما تعیین کرده همان‌طور که برای یک کارمند حقوقی تعیین می‌کند 2- فکر می‌کنم اگر سیر مطالعاتی که بر روی سایت هست را با حوصله دنبال کنید و بعد مباحث غرب‌شناسی را نیز مطالعه بفرمایید در کارتان موفق خواهید شد. موفق باشید
6010
متن پرسش
من دوست دارم علوم غریبیه یاد بگیرم چکار کنم؟ فقط برای خودم میخواهم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم چون نه خودم و نه پدر و نه پدر جدم هیچ‌کدام علوم غریبه نخوانده‌اند و به دنبالش هم نبوده‌ایم. مگر شما از علوم غیر غریبه اشباع شده‌اید؟مولوی برای نشان‌دادن این که بهتر است انسان ها مثل بقیه و با اسباب های عادی امورات خود را بگذرانند می‌گوید: فردی به حضرت موسی(ع) گفت از دست زبان آدم¬ها خسته شده¬ام و می¬خواهم زبان حیوانات را بیاموزم. حضرت موسی(ع) فرمودند: اگر راست میگویی در همین شرایط که هستی سعی کن خوب زندگی کنی. مرد مرتب می‌آمد و التماس می‌کرد، ندا آمد که موسی قبول کن و به او بگو از این به بعد زبان حیوانات را به تو آموختیم. چیزی نگذشت آن مرد دید کلفت خانه‌اش باقی‌مانده‌های غذا را که در سفره مانده بود آورد و در حیات خانه تکاند و خروس خانه تکه نان باقی مانده را نوک زد و برد، سگ به او اعتراض کرد که من در این خانه پاسبانی میدهم حالا این تکه نان را هم تو بردی؟ خروس گفت: ناراحت مباش، همین روزها اسب صاحب خانه میمیرد و تو دلی از عزا در میآوری، مرد که متوجه این گفتگو بود سریعاً اسب خود را فروخت، فردای آن روز که باز باقی‌مانده غذا در سفره را خروس قاپ زد و سگ اعتراض کرد که دروغ‌گو چه شد که گفتی اسب صاحب خانه می‌میرد، چرا دروغ گفتی. خروس گفت: دروغ نگفتم اسب مُرد اما در خانه‌ی کس دیگری، و حالا گاو صاحب‌خانه می‌میرد و تو شکمی از عزا درمی‌آوری. صاحب‌خانه که متوجه آن گفتگو بود سریعاً گاو را فروخت و چیزی نگذشت که سگ دوباره به خروس اعتراض کرد که چرا این پیش‌بینی‌ات هم درست از آب در نیامد؟ خروس گفت: گاو مُرد ولی در خانه‌ی شخص دیگری و حالا خودِ صاحب‌خانه می‌میرد و مشکل تو حل می‌شود، مرد بیچاره با شنیدن این خبر دست به دامان حضرت موسی(ع)شد و حضرت فرمودند دیگر قضایی است که رانده شده. اگر می‌توانی خودت را هم بفروش.«گفت رو بفروش خود را و بره ........... چونک استا گشته‌ای بر جه ز چه »موفق باشید
6009
متن پرسش
با سلام چهار تفاوت کلی بین پیامبر و دیگر مردان چه بوده است با استناد به آیات قران با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این طوری قرآن نخوانده‌ام. اگر به دنبال این نوع سؤالات هستید خودتان قرآن را مطالعه بفرمایید پیدا می‌کنید. موفق باشید
6008
متن پرسش
باعرض سلام و خسته نباشید میخواستم بدونم برای شروع فلسفه و منطق چه کتاب هایی رو پیشنهاد میکنید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم اگر همان سیری که روی سایت هست را شروع کنید و بعد از معاد و خویشتن پنهان به مطالعه‌ی بدایة الحکمه بپردازید شروع خوبی است. در منطق، منطق مرحوم مظفر خوب است موفق باشید
6007
متن پرسش
با سلام محضر استاد بزرگوار. بنده دانشجوی رشته مهندسی هستم. مدتی است با همسرم تصمیم به تحصیل در خارج از کشور را گرفته ایم و اقداماتی هم در این زمینه انجام داده ایم. اما هدف بنده این است که در صورت قطعی شدن این تصمیم، پس از تحمل مشکلات زیادی که چندین سال دوری از وطن به دنبال دارد، ماحصل این چند سال خیلی بیشتر از صرف یک مدرک تحصیلی برایم باشد. با اساتید رشته خودم و تجاربی که از نظر تحصیلی و زندگی داشته اند صحبت های زیادی کرده ام، اما به لحاظ وظیفه سنگین تری که در این سفر بر دوش خودم می بینم، به تجارب ارزشمند جنابعالی در رابطه با طرز برخورد، نوع تفکر و حتی نوع پوشش شایسته، بسیار محتاج هستم. به لطف الهی برنامه ریزی ام این است که تا جایی که در توانم هست هرگونه خدمتی را که به عنوان یک مسلمان از عهده ام بر میاد دریغ نکنم. مدتی است مباحث جنابعالی را در زمینه آشنایی با فرهنگ غرب و مدرنیته آغاز کرده ام تا بتوانم با دید روشن‌تری این سفر را آغاز کنم. توصیه‌هایی هر چند مختصر از جنابعالی در رابطه با اقداماتی که می‌توان انجام داد و یا وظایفی که قبل و در حین سفر باید بر دوش خود احساس کرده و از آن‌ها غافل نمانم، انشاءالله بسیار در تصمیم‌گیری‌ کمکم خواهد کرد. لطفا راهنمایی بفرمایید. پیشاپیش بسیار سپاسگزارم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه در این سفر منشأ خیر برای خود و مردم به‌خصوص مسلمانان باشید. فکر می‌کنم اگر همین انگیزه را حفظ کنید در کنار تحصیلاتتان با گروه‌های مذهبی فعال خارج از کشور مرتبط می‌شوید و از تجربه‌های آن‌ها استفاده می‌نمایید. موفق باشید
6005
متن پرسش
سلام وخداقوت درسرچی درسوالات دیدم درجواب سئوال4908 فرمودید: تأکید بنده آن است جایگاه فکری آقای هاشمی را بشناسیم تا نوع تعامل ما با این فکر، آگاهانه و عالمانه و کارشناسانه باشد و این به معنای تأیید آقای هاشمی نیست بلکه به معنای چشم‌نبستن به این طرز فکر است، و امیدوارم در چهارسالی که در پیش داریم بر روی این موضوع به‌خوبی از جهت فکری و فرهنگی کار شود. استاد باتوجه به کارهای آقای هاشمی امروزه (که دیگر همه میدانند)اگرمیشود پشت جریان این موضوعات یابهترحرف خودتان جایگاه فکری آقای هاشمی را به طورمفصل توضیح دهید؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم کتاب «خطر مادی‌شدن دین» و کتاب «راز شادی امام حسین«علیه‌السلام» در کربلا» قسمت «چه شد که کار به قتل حسین«علیه‌السلام» کشیده شد» کمک می‌کند. موفق باشید
6003
متن پرسش
سلام خدمت استاد حدود یک سالی هست بامباحث شما آشنا شدم والان بحث ازبرهان تامعاد حضرت عالی را تمام کردم واما ازقبل که می خواستم سیرکتب شهیدمطهری را شروع کنم ولی به دلم نمیدانم چرانمی نشست کتب استاد اما کتب شما چرا(البته کتب شما هم خودتان گفتید از اساتیدتان علامه ومطهری وامام و....هست.)حالا نظرحضرت عالی رامی خواستم بدانم برا ادامه وراه حل؟باتوجه به اینکه شما کل کتب راخواندید وتدریس هم کردید؟ (علت پرسشم آخوندی بهم گفت دوتاامام توصیه به خواندن تمام کتب شهیدمطهری کردند نه کس دیگراولویت رادرجوانی اردست مده جریانست مطهری...) باتشکروعذرخواهی چون تکراری بایدباشه.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم توصیه می‌کنم از کتاب‌های شهید مطهری غافل نباشید. موفق باشید
6002
متن پرسش
سلام خدمت استاد درپاسخ سوال5975فرمودید:تعجب بنده از آن جهت است که 1.برای بررسی ملت خود بر روی آسیب هایی انگشت گذارده اید که عموماً حاصل کار استعمارگران و حاکمان وابسته ی قاجار و پهلوی است که ملت را از نظر فرهنگی و اقتصادی به این روز کشاندند.2. انتظار بنده از جنابعالی و امثال شما آن است که معضلات و مشکلات را خیلی عمیق تر ارزیابی کنید تا راه کارِ برون رفت از آن ها در منظر شما ظهور کند. اگرمی شود توضیحات بیشتری در این دو مورد بدهید؟ (مخصوصا مورد دوم لطفانگویید:ای بی خبر بکوش که صاحب خبرشوی....). (درخواست هایی هم قبلا دوستان می کردندشمافرمودید کارهای زمین مانده مهمتری داریم). ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نمی‌گویم «ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی» زیرا منظور حافظ از صاحب خبرشدن، برطرف‌کردن حجاب‌هایی است که بین انسان و خدا هست و تا رسیدن به این وادی باید مقدماتی را طی کرد که یکی از آن‌ها عبور از روح غربی است. بنده پیشنهاد می‌کنم کتاب «علل تزلزل تمدن غرب» را مطالعه بفرمایید تا سؤالاتتان مبتنی بر یک شروعی باشد. موفق باشید
6001
متن پرسش
سلام خسته نباشید سوال اول : استاد به تازگی ترجمه تفسیرالبرهان چاپ شده است. تفسیر برهان که گردآوری احادیث از منابع روایی توسط ملاهاشم بحرانی هست به نظرم اثری فاخر است . کافی است به مقدمه ی آن در جلد اول نگاهی بیندازید .احادیثی در خصوص نهی از تفسیر قرآن وجود دارد که واقعا خوف وجودم رافراگرفت .کافیست نگاهی بیندازید . حتی در حدیثی امام صادق فروموده است : که حتی شخص اگر قرآن را صحیح هم تفسیر کند باز هم جایز نیست و انگار کاری انجام نداده و.... ( رجوع شود به جلد اول ترجمه تفسیرالبرهان ) . سوال اول من این است که ما این همه روایات داریم که آقا قرآن را تفسیر نکنید . آیا روایاتی هم داریم که بگویند قرآن را تفسیربکنید ؟بهترنیست باب تفسیر را ببندیم و به قول معصوم تکیه کنیم تا دچار عواقب الهی نشویم . آخر استاد احادیث واقعا لرزه به جان انسان من انداخت . حال اگر حدیثی از جانب معصوم مبنی بر اجازه تفسیر قرآن توسط غیر معصوم میدانید میشود به من هم بگویید سوال دوم : من تفاسیر روایی را نگاه میندازم و وقتی که به تفاسیر دیگر از بزرگان و علمای دین رجوع میکنم تفسیری مخالف با تفسیر معصوم میبینم . اگر همین تفسیر البرهان را نگاهی بیندازید و تفاسیر آیاتی را انتخاب کنید و سپس همان آیات را در تفاسیر علما پیگیری کنید متوجه میشوید که در اکثر جاها هیچ ربطی به هم ندارد . بعنوان مثال نمونه ای در زیر آورده ام درخصوص تفسیر آیه ی 18 سوره سبا: امام باقر به حسن بصری میگوید فقیه اهالی بصره شده ا ی. که امر بزرگی را به عهده گرفتی .امام آیه ی زیر را برای حسن بصری میخواند و میگوید تفسیرش چیست ؟( و جعلنا بینهم و بین القری التی بارکنا فیها قری ....) که ترجمه اش میشود میان آنان و میان آبادانی هایی که در آنها برکت نهاده بودیم شهرهای متصل به هم قرار داده بودیم و در میان آنها مسافت را به اندازه مقرر داشته بودیم.در این (راه) ها , شبان و روزان آسوده خاطر بگردید . سپس امام میگوید شنیدم جای امن را به مکه تفسیر کرده ای و این چه امنیتی است که کالای مردم به سرقت میرود و.... سپس امام باقر به سینه ی مبارک خود میزند و میگوید مراد از آن قریه ها ما هستیم (بحارالانوار جلد24 صفحه 232 ح 1 وبحاراالانوار جلد 24 صفحه 235 ح4).البته این را خلاصه ی کوچکی از حدیث بود که کامل آن را میتوانید در بحارالانوار دنبال کنید . تفسیر این آیه از لسان مبارک امام سجاد هم هست که دقیقا همین گونه تفسیر کرده اند و میگویند منظور از قریه ها ما اهل بیت هستیم . اگر اشتباه نکنم در مجمع البیان مرحوم طبرسی جلد 14 در تفسیر آیه 18 سوره سبا تو پاورقی این حدیث منظور گردیده است حال شما این آیه را در تفاسیر معتبر نگاهی بیندازید و ببینید علما چه تفسیر کرده اند . خب این تقابل بین حرف معصوم و حرف عالم شیعه در چیست ؟ و برای چیست ؟ سوال سوم : من خودم المیزان را نخواندم ولی شنیدم علامه در یکی از جلدهای المیزان فرموده راه رسیدن به حقایق سه تاست : عرفان و کشف و شهود – فلسفه – مسیر دینی . و سپس عرض کردند راه این سه از هم جداست و این سه در مقابل هم هستند . در حالیکه میبینیم شاگردان ایشان از قبیل آیت الله جوادی و علامه حسن زاده نظری برخلاف این دارند . حال میخواستم بپرسم این گفتار در المیزان آمده است یا خیر؟ و نظر شما چیست ؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ذیل توصیه‌ی قرآن به تدبّر، ما معتقدیم خط را باید از معصوم گرفت که فرموده‌اند: «علینا بإلقاء الاصول و علیکم بالتفریع» بر ما است که اصول را بگیریم و بر شما است که آن را در امور جزیی وسعت دهید. کاری که فقهاء ما با آیات الاحکام به کمک روایات می‌کنند و یا کاری که علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» در تفسیر المیزان کرده‌اند 2- عنایت داشته باشید که علماء بزرگ ما چه در فقه و چه در تفسیر سعی می‌‌کنند در بین روایات متعدد که بعضاً به خاطر شرایط مختلف و یا مخاطبان مختلف متعارض‌اند، جمع‌ بندی خوبی داشته باشند حتی در مورد همین آیه که می‌فرمایید از طریق معصوم راهنمایی‌های متفاوتی به ما می‌شود به طوری که وقتی حسن بصری مخاطب امام‌اند حضرت به نور آن آیه یک طور او را هدایت می‌کنند و وقتی زراره و محمدبن مسلم مخاطب حضرت‌اند حضرت به نور آن آیه یک طور دیگر آن‌ها را هدایت می‌کنند 3- باید با دقت منظور علامه را درست فهمید تا این سه راه با همدیگر قاطی نشود. اگر کسی شهود را عین شریعت و یا فلسفه را عین شریعت بداند، نه شریعت را فهمیده و نه فلسفه و عرفان را و اساتیدی که نام بردید به‌خوبی متوجه این امر هستند. موفق باشید
نمایش چاپی