با سلام خدمت استاد عزیز: ضمن تبریک به مناسبت بعثت پیامبر خدا «صلوات الله علیه و آله». استاد حقیقتش از یک طرف متوجه عظمت پدیده بعثت حضرت رسول «صلواتاللهعلیهوآله» هستم و از طرف دیگر نمیدانم چه نسبتی باید با این پدیده پیدا کنم تا بین خودم و دیگران گفتگویی صورت بگیرد که حاصل آن گفتگو، نزدیکی هرچه بیشتر به شریعت الهی باشد و آن را برای خود یک طراحی بزرگ الهی احساس کنم؟ این روزها احساس میکنم باید موضوع رسالت را با بازخوانیِ جدیدی مدّ نظر قرار دهم. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: «جانا سخن از زبان ما میگویی». به نظر بنده شرایط، شرایطی است که اتفاقاً باید مطابق همین شرایط، باز به رسالت نبیّ نظر کرد و همانطور که میفرمایید با نگاهی «پدیدارشناسانه» پدیده را ارزیابی کرد. رهبر معظم انقلاب در روز مبعث در همین رابطه نکات ارزشمندی را نسبت به توحید و تزکیه و تعلیم کتاب و تعلیم استقامت و قسط و عدالت و شدیّت و سختبودن و غیر قابل نفوذبودن در مقابل دشمنان، به میان آوردند که جای تفکر دارد. و بنده نیز اخیراً مطابق همین نگاه و همین دغدغه عرایضی تحت عنوان «ما و نیاز امروزینِ ما به پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» در ۱۴ شماره تنظیم شد و محور سخنان روز شنبه ۲۹ بهمن قرار گرفت که ذیلاً متن آن سخنان همراه با فایل صوتی تقدیم میشود. موفق باشید .
بسم الله الرّحمن الرّحیم
السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا السِّرَاجُ الْمُنِیرُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا السَّفِیرُ بَیْنَ اللهِ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ، یا رسول الله
2- آیا در این روزها و با نظر به رسالت نبی اکرم «صلوات الله علیه وآله» به آن نوع حضور که سبک زندگی ما را متوجه جهانی کند که محور آن نه غرب باشد و نه زندگی غربی و نه انسان غربی باشد و به انسانیت انسان ها و به عدالتی که با آن حضور پیش می آید فکر کرده ایم؟ در حالی که در آن کتاب که بر رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» نازل شده، نوعی ورود در راهی است که هنوز برای بشر این دوران طی نشده و طوری باید در آن ورود کرد که حضور خداوند را در آن مسیر احساس کنیم.
3- با توجه به این امر، یعنی با توجه به حضور خداوند در زندگی، آیا انقلاب اسلامی ادامه نبوت رسول خدا «صلوات الله علیه و آله» و بعثت آن حضرت نیست؟
4- پیامبران همواره متذکر خطر بی دینی در انسان ها بوده و هستند، خطری که انسان را همیشه نه تنها با خود بیگانه می کند حتی با خود درگیر مینماید و آن درگیری در ابدیت به صورت جهنم، انسان را از درون و از بیرون در بر می گیرد.
5- کسی معنای شریعت الهی را درست می یابد و به آن دستورات مقید می شود که خطر بی دینی را درست احساس کند، در آن صورت تلاش می کند در تمام ابعادِ انسانی، چه در ابعاد فردی و چه در ابعاد اجتماعی، انسان متدینی باشد. امری که حقیقتاً در این زمانه، آخرین پیامبر«صلوات الله علیه و آله» از طریق قرآن به خوبی با ما در میان می گذارد.
6- «نبوت» و «نبی» در کنار آموزشهای دینی، نیایش با خدا را به معنای اصیل آن به انسانها متذکر میشود تا انسانها خود را در جهانی بسیار گستردهتر و لطیفتر و آرامشبخش، احساس کنند. آیا جهان انسان هایی که اهل نیایش اند را میتوان با جهان تاریک آنهایی که راه نیایش با خدا را از طریق فرهنگ نبوتِ پیامبران نمی شناسند، مقایسه کرد؟ آیا در همین رابطه متوجه ضرورت ارسال پیامبران برای بشریت از طریق حضرت رب العالمین و ضرورت وجود پیوندی که با نیایش، میتوانیم با پروردگار عالم برقرار کنیم، نمی شویم ؟
7- اگر دیانتی که «عقل» پشتیبان آن باشد و «قلب» آن را احساس کند، نیاز اصلی بشر نبود ، پدیده پوچی در جهان مدرن چرا به سراغ بشری آمد که خود را در نهایت رفاه احساس میکرد و امروزه احساس پوچی به عنوان اصلیترین مشکل زمانه، هرکس را به نوعی به خود مشغول کرده و برای نادیده گرفتن آن و یا عبور از آن، به هر کاری و تلاشی دست میزند. یکی با انواع سرگرمی ها - در عین آن که می داند کارش بیفایده است ولی کار دیگری را نمی شناسد- و دیگری با اتصال به عرفان های کاذب، تا در فرار از پوچی، خود را فریب دهد، زیرا متوجه نبوت به عنوان عطای رب العالمین که رب انسانها نیز هست، نیستند و اینجاست که جایگاه و حساسیت و ضرورت نبوت، بیش از پیش در جوانِ این زمانه خود را نشان می دهد و ما در این زمانه بیش از پیش باید جایگاه «نبوت» را برای این نسل به عنوان «جهاد تبیین» هرچه بیشتر روشن کنیم.
8- آیا جز این است که هر روز بیش از پیش انسان ها متوجه رازهایی در نزد خود می شوند که تنها و تنها از طریق آموزههای انبیا میتوان با آن رازها در وجود خود کنار آمد و از این همه ابعاد پنهانی که در درون انسان ها هست حیرت کرد و تنها با تبعیت از شریعت الهی میتوان در کنار آن رازها و همراه آنها زندگی کرد؟
9- از رازهایی که بین انسان و خدا هست بگیرید، تا رازهایی که بین زن و مرد و یا بین انسان و جهان در صحنه است، تنها می توان از طریق آموزه ها و راهکار انبیا در کنار آن رازها زندگی کرد، بدون آنکه متوجه حقیقت آنها بود. اگر گفتهاند زندگی سراسر راز است و تنها خالق جهان و خالق انسان از آن آگاه است، در نسبت بین دستورات شریعت الهی و نتایجی که بیش می آید بیشتر روشن میشود که مثلاً چگونه میتوان بین صداقت و جهانی که مقابل انسان قرار می گیرد رابطه برقرار کرد؟ زیرا رازی در میان است که ما تنها با رعایت دستورات شریعت الهی در کنار آن رازها قرار میگیریم، وگرنه اصلِ آن رازها بسی مهمتر از ظاهر این دستورات است که ما را دعوت به انجام آن کردهاند.
10- آیا به این نکته فکر کرده ایم که در این زمانه تنها زندگی دینی می تواند ما را در همه ابعاد وجودیمان، به خود آورد و از خیانتی که می توانیم به خود و زندگی خود روا داریم نجات یابیم؟ آن نوع زندگی دینی کدام زندگی است که نه کَرَخیِ دینداران عادی را داشته باشد و نه پوچی زندگی بیدینان را؟ این یعنی با آغازی دیگر به سوی دینداری آمدن، یعنی «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي نَزَّلَ عَلى رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي أَنْزَلَ مِنْ قَبْل» (نساء/136)
11- آیا به ایمانی که حضرت محمد «صلوات الله علیه و آله» از طریق قرآن و با سیره خود برای ما آورده رسیدهایم؟ یا «هنوز نه!» ولی بنای همدلی با پیامبر خدا «صلوات الله علیه و آله» داریم؟ بخش هایی از وجود ما برای ما چه نوع برخوردی را با دین خدا به ما پیشنهاد میکند تا در عین دینداری، بخش اعظم وجودمان را تاریکی فرا نگیرد؟ آیا بخش اعظم وجود ما «بَشِّرِ الَّذينَ آمَنُوا» و «بَشِّرِ الصَّابِرين» و «بَشِّرِ الْمُؤْمِنين» را که حکایت پایداری در دینداری است، با همه مشکلی که به ظاهر در مسیر دینداری پیش میآید را شنیده است؟
12- اگر اختیار آدمی به معنای آن است که انسانها، مجبور در سیطره هوسها نمیباشند، پس اختیار آدمی تنها در پیوند با خداوند از طریق شریعت الهی به ظهور میآید و انسانها حقیقتاً در این رابطه اختیار خود را احساس میکنند و اینجا است که اشاره آیه «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيّ» معنا مییابد. به این صورت که آنچه پیامبران آوردهاند در نسبت با انتخابِ خود انسانها معنا دارد تا بتوانند مسیر رشد و کمال را در مقابل مسیر گمراهی و بیثمری زندگی، خودشان انتخاب کنند تا شخصیت انتخابگریِ آنها به «فعلیت» برسد و در سیطره هوسهایشان نباشند.
13- وقتی متوجه باشیم گشودن قید و بند از پای نفس، برترین فرزانگی است و این کار بهترین و بیشترین بهره را برای انسان دارد؛ میفهمیم چگونه خداوند جایگاه رسول خود را اینچنین معرفی میکند: که او «يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (اعراف/157) انسان ها را از زنجیرهایی که بر پای خود بستهاند آزاد میکند، پس آنهایی که به او ایمان آورند و او را بزرگ دارند و یاری نمایند و از نوری که بر او نازل شده تبعیت کنند؛ آنانی میباشند که حقیقتاً شخصیت خود را رشد دادهاند.
14- تنها با درک حقیقت نبوت است، آنهم نبوتِ آخرین پیامبر که میتوان در مقابل ظلمات آخرالزمان مقاومت کرد. و این بود راز حضور مردم در 22 بهمنماه امسال، که به تعبیر رهبر معظم انقلاب «شنبهای بود تاریخی» و حماسهای بود که مردم با آمدن خود در صحنه حقایق زیادی را بیان کردند، زیرا همین که فهمیدند آمریکا نمیخواسته در این صحنه حاضر بشوند، به میدان آمدند. آیا این نوع حضور، همان حضوری نیست که پیامبر خدا مقابل انسانها گشودند تا نسبت به زمانه خود آگاه باشند و با سیره و آموزههای پیامبران، ماورای تبلیغات دشمنانِ انسانیت، خود را معنا کنند؟
و این است معنای اینکه امروز بیش از گذشته نیاز به وجود پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» داریم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
https://eitaa.com/matalebevijeh/13005
با عرض سلام خدمت استاد عزیز: غرض از مزاحمت، یکی از اساتید متعهد و متخصص دانشگاه در خصوص مسائل فرهنگی و عقیدتی جامعه نگرانی هایی را مطرح کرده بودند. کلیت موضوع حول این موضوع بود که به نظر میرسد از دید جامعه شناختی، سطح دینداری و اعتقادات در جامعه تنزل یافته. به طور مثال، جمعیت جوان در مساجد و نماز جمعه ها بسیار کمتر از جمعیت افراد میانسال و پیر است، حال این که در کل جامعه این طور نیست و مشخصاً نسل جوان و نوجوان حضور کمتری دارد. اوضاع حجاب را هم که میبینید، بسیار بدتر از گذشته های دور. من حیث المجموع، به نظر میرسد کمیت و کیفیت دینداری مردم رشد نکرده است. پاسخی که حقیر به نظرم رسید این است که از نظر کمیت ممکن است شاهد این مشکلات باشیم، اما از نظر کیفی نه. انقلاب اسلامی موفق به تربیت نسلی شده که ممکن است از نظر تعداد ظاهری در اقلیت باشند، اما ان شا الله همین ها مصداق «کم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ» خواهند شد و کشور را به اوج خواهند رساند. نظر شما در خصوص پاسخ حقیر چیست؟ به طور کلی پاسخ شما به این سوال چیست؟ آیا سطح دینداری در عموم جامعه کاهش یافته است؟ چرا جمعیت حاضر در مساجد و نمازهای جمعه رو به پیری رفته؟ و از دید بالاتر و مهمتر، نقش آفرینی انقلاب اسلامی در عرصه تمدن سازی و فرهنگ سازی را چگونه می بینید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این رابطه در قسمت دوم مصاحبهای که با مجله «سوره اندیشه» شد پیش آمد مبنی بر اینکه نسل جدید ظرفیتهای بسی گسترده دارند که با قرائت دیروزی که ما از دینداری داریم، راضی نمیشوند و این به معنای بیدینی آنها نیست. به همین جهت ملاحظه میکنید اینان خود را در وسعت حاج قاسم سلیمانی جستجو میکنند و از آن مهمتر با نظر به شخصیت قدسی و متعالی رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» خود را در نظر میگیرند که در زیر سایه آن حضرت، جهان خود را شکل دهند. پیشنهاد میشود سری به آن مصاحبه بزنید. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/12424
با سلام: من به تازگی فایل ویدئویی معرفت نفس آنلاین که یک روحانی جوان شرح کتاب ده نکته در معرفت نفس را انجام می دهند. فکر کنم فامیلی ایشان صالحی باشد. آیا مورد تایید جنابعالی میباشند؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله ایشان یکی از طلاب فعّال و اهل فکر و اندیشه هستند. إنشاءالله میتوانید از مباحثی که دنبال میکنند، استفاده کامل را ببرید. موفق باشید
سلام: پیرو پاسخی که به پرسش شماره ۳۴۱۸۱ داده اید که ایشان صریحا از شما خواسته اند در چه صورت دست از طرفداری نظام ایران بر می دارید؟ و آیا طرفداری از نظام اسلامی ابطال پذیر است؟ پاسخی مرقوم فرمودید که ظاهرا در هیچ حالتی دست از طرفداری نظام بر نخواهید داشت. سوال من این است که یعنی در برخورد با نظام ایران شما عقل را تعطیل کرده اید؟ آیا وقتی یک دروغ واضح از مسئولین رده بالا می بینیم باید به آن توجه نکنیم و یا مانند خیلی از طرفداران نظام آن را برای خود توجیه کنیم و در نهایت عقل در برخورد با نظام ایران تعطیل است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه که برای ما حجت است کلیت نظام و جهت گیری اصیل انقلاب اسلامی و شخصیت فوق العاده نایب الامام حضرت آیت الله امام خامنه ای است. حال هرکس باید خودش انتخاب کند در این تاریخ در کجا باید قرار گیرد. در حالیکه به خوبی روشن است جهت گیری نظام اسلامی در تقابل با کسانی است که سراسر گرفتار هزاران بطلان و آلودگی است. آیا در صدر اسلام میتوانستیم به بهانه بعضی از چهره هایی که سقیفه را شکل دادند از کلیت اسلام منصرف شویم؟ در حالیکه حضرت علی علیه السلام در همان فضا هم سعی داشتند خلفا را کمک کنند تا روح اسلام بماند (هرچند که به خوبی متوجه ضعف هایی بودند که بسیار باسیره پیامبر صلوات الله علیه و آله و قرآن فاصله داشت) تاریخی آغاز شده است به نام انقلاب اسلامی که حضور در این تاریخ تنها راه نجات است و این با دقت و حکمت پیش می آید و هرکس باید خود را در طوفان فتنه ها حفظ کند. موفق باشید
سلام استاد جان: دلشکسته ام و خسته از شنیدن شنیدن شعار توهین به رهبری قلبم به درد آمده. دعایم کن استاد جان.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مثل روز برای هرکس روشن است که در زیر این آسمان جدای از حضرت مهدی «عجلاللهتعالیفرجه»، انسانی به تقوا و بصیرت و دلسوزی برای مردم مثل شخص رهبر معظم انقلاب وجود ندارد. حال در نظر بگیرید چه چیزی پیش آمده است که عدهای درست بغض ایشان را در خود پروراندهاند. آیا بدتر از این میشود که انسانی با چنین توهینهایی به چنین شخصیتی تا این اندازه سقوط کند؟! آیا این حکایت مقابله ظلمات آخرالزمانی در مقابل حقیقت آخرالزمانی نیست؟!! و ما را به آن فکر نمیاندازد که همانطور که عدهای در صدر اسلام گرفتار بغض نسبت به حضرت علی «علیهالسلام» بودند، در این زمانه پیش آمده است؟ خوشا به حال آنانی که تمام وجودشان محبت به حضرت آیت الله خامنهای«حفظهالله» شده است و مانند حاج قاسم فهمیدند رمز عاقبت بخیری در این تاریخ را در کجا پیدا کنند. آنجایی که آن شهید بزرگوار فرمود : «واللّه واللّه واللّه از مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد. موفق باشید
سلام برادر: خدا قوت. بنده در مورد یک موضوعی میخوام کار کنم، و مسئله ام رو بطور خلاصه در قالب یک فایل پیاده کردم ک مطالعه اش حدودا ۲۰ دقیقه زمان میبره. لذا میخواسم از استاد درخواست کنم که لطف و ذره پروری کنند و زحمت بکشند مطالعه کنند تا از نظرات و راهنمائیشون از اول راه بهرمند بشم. امکانش هست؟ کجا ارسال کنم خدمتتون؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به مشغولیاتی که بنده دارم فرصت چنین اموری برای بنده نیست. اگر نکتهای که مدّ نظر دارید را مرقوم بفرمایید، در خدمت هستم. موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر: جواب شما به ادعایی مبنی ارتباط امام خمینی با آمریکا قبل از انقلاب چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نقطه نقطه شخصیت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» چه در جوانی و ارتباط فعّال با مرحوم مدرس و چه در زمانی که با مرحوم آیت الله کاشانی محشور بودند و چه ارتباط اساسی ایشان با استادشان آیت الله شاهآبادی همه و همه حکایت از بصیرت فوقالعاده ایشان نسبت به جریانهای خودفروخته و غربزدگان از یکطرف، و فهم درست زمانه در رابطه با استکبار از طرف دیگر دارد. در این مورد خوب است به کتاب «تحلیلی از نهضت امام خمینی» از آقای حمید روحانی و جزوه «انقلاب اسلامی و فهم امام خمینی از انسان و جهان مدرن» سری بزنید. جزوه به آدرس زیر در سایت هست. موفق باشید
https://lobolmizan.ir/leaflet/1005?mark=%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8%20%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C%20%D9%88%20%D9%81%D9%87%D9%85%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C%20%D8%A7%D8%B2%20%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86%20%D9%88%20%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%20%D9%85%D8%AF%D8%B1%D9%86
سلام و رحمت الله خدمت استاد بزرگوار: استاد در مسیر طلبگی بر سر دوراهی قرار گرفتم و خواهشمندم بنده رو راهنمایی بفرمایید. امسال سال پنجم طلبگی رو در تهران به پایان میرسانم و باید برای سطح ۲ تصمیم جدی بگیرم؛ از طرفی علاقمند و دغدغه کار با نوجوانان و دانش آموزان رو دارم و مناسب میبینم سال بعد وارد سرباز طلبگی و آموزش و پرورش شوم و پیشه معلمی رو دنبال کنم و دروس حوزه را در کنار آن مطالعه کنم. از طرفی علاقمندم سال آینده وارد موسسات تخصصی فلسفه و حکمت قم بشوم و از محضر اساتید بزرگواری مثل استاد امینی نژاد، یزدان پناه و... استفاده کنم. وضعیت نابسامان معلمان شهرم، نیاز دانش آموزان به مسائل دینی و نبود روحانی در این بین، علاقه به تدریس، فراهم شدن یه بستر اقتصادی برای ازدواج و... مشوق راه اول هستند. بهره مندی از محضر اساتید بزرگوار، علم آموزی، فاصله نگرفتن از فضای علمی و معنوی و عزیز حوزوی، به ثبات رسیدن وضعیت علمی و معنوی و شخصیتی و... از مشوق های راه دوم هستند. کتابهای فلسفی و معرفت النفسی شما رو مطالعه کردم، بدایه رو هم مطابق توصیه شما با استاد امینی نژاد مطالعه کردم و میخواهم نهایه را آغاز کنم به لطف خدا. الان مانده ام چه تصمیمی بگیرم! چقدر میتوان روی استفاده از اساتید بوسیله صوت درسشان حساب باز کرد؟ حضور در قم چقدر ضروریست؟! مطالعه دروس حوزوی کنار معلمی چقدر به صلاح است و ممکن؟! و... ممنون میشم راهنمایی بفرمایید و به ایمیلم ارسال بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: انتخاب آسانی نیست ولی گویا راه پیشآمده در معلمی با توجه به معارفی که در حوزه طی کردهاید، برکات خاص خود را برای شما و دانشآموزانتان پیش میآورد که إنشاءالله در دل آن کار، در مسیر حکمت و عرفان و قرآن هم قدمهای خوبی برمیدارید. موفق باشید
با سلام و خدا قوت به استاد گرانقدر: استاد بنده دانشجو هستم ولی احساس ناکافی بودن میکنم و میخواهم باشم به وسعت همه جهان و این رو درون خود میابم که میتوانم باشم بودنم آن بودنی که باید و میتوانستم باشد نیست. دعا بفدمایید حقیر را تا رشتهی خود (پزشکی) حاج قاسمی باشم. ممنونم از شما استاد خوش فکر 🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نوع حضور خود در بستر تاریخی بیندیشید که با انقلاب اسلامی شروع شده. پیشنهاد اولیه، دنبالکردن سیر مطالعاتی سایت هست و در دل آن رجوع به کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه». موفق باشید
خوف آندارم که محدود کردن خود از فهم و اندازه در مناسبات اجتماعی که خداوند برای هدایت و رشد بشر رقم می زنند باعث شود عمرمانکفاف ندهد آنچه را که استعدادش را داشتیم و ندیده گرفتیم، زیان کنیم. مثلا حاج قاسم سلیمانی که چه اندازه هنوز هستند و مردم گوششان به دهان سخنورانیست که بزرگی مردم را نمی شناسند و خود و دیگران را محدود می کنند. اصلا همین اتفاقاتی که این روزها برای آزادی دارد می افتد! انقدر عظیم است و خدا در کار است که باید به خود گفت: (کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش/ کی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی چون باشی...). باید گفت مردم ما همه جایگاه والایی داریم به اسم نفس واحد توحیدی چرا از آن غافلیم؟ جایگاهی که حتی از اسرائیل مردمی بهما می پیوندد و از منافقان داخلی به دشمن! جایگاهی که به درستی دشمنش هویداست و ذلیل شده و نابود شده... . همه اینها به کنار که رنج عظیمیست؛ به من بگو چرا با مسلمانان و با خانواده و دوستان خود بدیم؟ چرا آنقدر باید بشر آخرالزمان را غریب گیر بیاوری؟ بیا تا قدر یکدیگر بدانیم که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم / چو مؤمن آینه مؤمن یقین شد چرا با آینه ما روگرانیم / کریمان جان فدای دوست کردند سگی بگذار ما هم مردمانیم / فسون قل اعوذ و قل هو الله چرا در عشق همدیگر نخوانیم / غرضها تیره دارد دوستی را غرضها را چرا از دل نرانیم / گهی خوشدل شوی از من که میرم چرا مردهپرست و خصم جانیم / چو بعد از مرگ خواهی آشتی کرد همه عمر از غمت در امتحانیم / کنون پندار مُردم آشتی کن که در تسلیم ما چون مردگانیم / چو بر گورم بخواهی بوسه دادن رخم را بوسه ده کاکنون همانیم / خمش کن مردهوار ای دل ازیرا به هستی متهم ما زین زبانیم...
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه خوب متوجه شدهاید که ظرفیت مردم این زمانه را بایستی بزرگ داشت. در همین راستا بستری فراهم میشود که هرکس «جهانی است بنشسته در گوشهای». در این فضا است که انسانهای کوتوله، کوتولهبودنشان معلوم میشود و انسانهای با ظرفیتهای بزرگ هرجا هستند با بزرگی خود ظهور میکنند. این یعنی همان حضور در جهان یکدیگر، وقتی تاریخی شروع شود که همه را در بر گرفته باشد. موفق باشید
با سلام: اتفاقات عجیبی را از اول عمرم تجربه می کنم...
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه باشیم حضرت ربّ العالمین به صورتهای گوناگون راههای به سوی خود را و اُنس با خود را برای هر کس فراهم کرده است، چرا متوجه راه و راههایی نباشیم که برای ما قرار داده؟ پیشنهاد میشود نامه حضرت مولیالموحدین علی مرتضی «علیهالسلام» را به فرزند گرامیشان یعنی حضرت امام حسن «علیهالسلام» مطالعه فرمایید و ببینید اتفاقاً حضرت علی «علیهالسلام» با جوانانی همچون جنابعالی سخنها دارند. آن نامه با شرح آن تحت عنوان «فرزندم؛ اینچنین باید بود» روی سایت هست. موفق باشید
https://lobolmizan.ir/book/294?mark=%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%85
سلام و خدا قوت: خواستم اگر امکانش باشه فایل تصویری یا صوتی از همایش «امام خمینی (ره) و تقدیر تاریخی عصر» که در تاریخ ۱۱ و ۱۲ خرداد ۱۳۹۳ برگزار شده و استاد و آقایان رحیم پور ازغدی و کچوئیان و... در اون سخنرانی داشتند رو بفرستید تا دانلود کنیم. چون هرچی گشتم چیزی پیدا نکردم نه در سایت شما و نه در جاهای دیگه. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید در کتاب «انقلاب اسلامی و خودآگاهی تاریخی» و با نظر به مقدمات کتاب، بشود چیزهایی پیدا کرد. چیز دیگری به یاد ندارم. موفق باشید
سلام وقت بخیر: بعد از خواندن کتاب جایگاه رزق در عالم هستی این سوال برام پیش آمده که علت اینکه ایشان دو گونه رزق رو که در نامه ۳۱ نهج البلاغه آمده، برخلاف نظر دیگران که می گویند رزق دوگونه یعنی یک نوع رزق که بدنبال انسان می آید و نیاز به تلاش نیست و نوع دوم که باید انسان به دنبال او رفت، ایشان در این کتاب می فرمایند رزق دوگونه یعنی رزقی که مقدر هست و رزقی که مقدر نیست درصورتی که رزق به چیزی گفته میشه که انسان ازاون برخوردار بشه اگه بهش نرسی که رزق نیست. خواستم بپرسم برچه مبنایی نظرشان راجع به رزق اینگونه است؟ ممنون میشم اگر پاسخ بدید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که این نوع روایات میفرمایند رزق نوع دوم از نوع نیازهای اصلی انسان نیست ولی از آن جهت نام رزق به آن نهاده شده که انسان میتواند از آن برخوردار شود هرچند نیاز اصلی او نباشد. موفق باشید
سلام: نظر شما در مورد بحث بازنشانی بزرگ (Great reset) چیست؟ آیا درست است یا صرف یک توهم است؟ و منظور از آن چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد مطالعهای غیر از همین مباحثی که در سایت ها مطرح است نداشتهام و از این جهت نظر خاصی ندارم. موفق باشید
سلام علیکم استاد: گفته میشه که ماه رجب ماه لطف و رحمت خدا و ماه نزول رحمت هست. منتها نمیدانم چرا برای من عکس این است با آمدن ماه رجب در قبض و گرفتگی عجیبی هستم و احساس بی توفیقی میکنم. آن حس حضور حضرت حق ، سوز و مراقبه را که قبل از رجب داشتم و در روز های آخر جمادی الثانی بیشتر شده بود، با آمدن رجب کاملاً از بین رفت. سوالم این است که چرا با آمدن رجب بجای آنکه احساس حضور قوی تر شود و.... دقیقا برعکس آن اتفاق افتاده و دچار سردی و قبض و بی میلی در عبادت شدم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً این حالت هم در جای خود حکمتی دارد تا بیشتر از قبل متوجه خودآگاهی نسبت به خود گردیم و بفهمیم «در بلا هم میچشم الطاف او». این حالت منحصر به شما نیست، ولی چیز خوبی است از آن جهت که نمیدانیم «زیر دریا خوش بُوَد یا روی او / قهر او دلگش بود یا لطف او». موفق باشید
با سلام و عرض ادب خدمت شما استاد عزیز: استاد یک سوال فنیِ فلسفی داشتم. آقای داوری اردکانی در کتاب فلسفه در دام ایدئولوژی یک جایی موضع تاریخ گرایی خودشان را توضیح می دهند و می گویند سه نگاه به تاریخ می شود داشت: ۱. تاریخ زدگی (historism) و ۲. تاریخ انگاری (historicism) و ۳. گذشت از تاریخ زدگی و تاریخ انگاری. می گویند موضع امثال پوپر که مدافع وضع موجود عالم هستند اولی هست. موضع امثال هایدگر و گادامر که متذکر به مطلق نبودن تاریخ غربی هستند دومی هست اما ایشان در ادامه می گویند باید از هر دو تاي این ها گذشت و نگاه سوم را داشت. برداشت من این هست که نگاه توحیدی ناب همین سومیه پس چرا ایشان پس از چهل سال همچنان در موضع دوم هستند و تاریخ برایشان از خود حقیقتِ ثابتِ وراي تاریخ اصالت بیش تری دارد؟ ۲. باتوجه به تقریر بالا از تاریخ استاد نگاه شما به تاریخ کدامه؟ آیا مثل هایدگر و گادامر دوميه یا سومی؟ اگر دومی هست نه سومی علتش چيه؟ آیا نگاه دوم با تفکر اسلامی توحیدی تناسب دارد و قابل پذیرشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هایدگر و گادامر و دکتر داوری را شخصیتی میدانم که از تاریخزدگی و تاریخانگاری عبور کردهاند و به عصریبودنِ «وجود» نظر دارند.
عصریدیدنِ «وجود» از نکات مهمی است که جهت بحث عدم استتار یا انکشاف در دل فضایی باز، فضایی که در عین انکشاف، دارای نسبت استتار است و از این جهت متوجه میشویم موجودات به صورت خاصی ظهور و حضور مییابند که مربوط به میدان انکشافی است که در آن قرار دارند و معنای عصریدیدنِ «وجود» را باید در این رابطه مدّ نظر قرار داد و بر این اساس به انقلاب اسلامی به عنوان یکی از مظاهر «وجود» در این تاریخ نظر کرد و در آن مأوا گزید تا همچنانکه هایدگر میفرماید در خانهی «وجود» مأوا گزیده باشیم. موفق باشید
سلام استاد خسته نباشید و خدا قوت: استاد معنای عبد چیست؟ چرا باید ما انسان ها عبد باشیم؟ و اگر قرار است عبد باشیم، چرا باید عبد خدا باشیم؟ و اگر قرار است عبد خدا باشیم چه کار کنیم؟ میشه کتابهایی از خودتان و دیگران معرفی کنید تا مطالعه کنیم و با عقل و قلب بپذیریم که باید عبد باشیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این رابطه در دومین جلسه شرح سوره حمد شده است. خوب است به سایت رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/sound/908#sound-row-3932. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم اقشار مختلف با انگیزههای مختلف وارد انقلاب شدند. ولی شعارهای انقلاب، روح اصلی انقلاب را روشن مینمود. یکی از اصلی ترین شعارهای انقلاب «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بود که از واژهی جمهوری اسلامی میتوان همان معنای مردمسالاری دینی را مدّ نظر داشت بخصوص که در رفراندم تعیین نظام نیز بیش از 90 در صد به همین جمهوری اسلامی رأی دادند که به معنای آن است که مردم در بستر سنت اسلامی نظام خود را پایهگذاری کردند. البته طوری عمل نشد تا اسلام به وسعت خود به میان آید و بعضاً تنگنظریهایی به نام اسلام شد و بیانیهی گام دوم که رهبر معظم انقلاب مطرح فرمودند جهت بازخوانیِ راهی بود که در این 40 سال طی شد. و به هر حال روح انقلاب، روح حضور در جهانی بود و هست که آموزههای اسلامی برنامهی ادارهی کشور باشد. موفق باشید
سلام علیکم: باعرض ادب و احترام محضر استاد طاهرزاده. امام خمینی بیت شعری دارند که: درِ میخانه گشایید بهرویم، شب و روز که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم که حضرتعالی بارها شرح این بیت را بیان فرمودید ولی حضرت امام بیت شعری دیگری دارند: ماه رمضان شد می و میخانه برافتاد عشق و طرب و باده به وقت سحر افتاد از حضرتعالی خواستم اولا شرحی بر بیت دوم بفرمایید و بیان نمایید چرا حضرت امام که قبلا فرمودند درِ میخانه گشایید شب و روز، اکنون با حلول رمضان میفرمایند (میخانه برافتاد) با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در بیت اخیر، متذکر میشوند حتی همان میخانهای را که در زندگی به دنبالش بودند، میخانهای که حضوری است در راستای عبور از معلومات و عبادات انتزاعی و مفهومی و عادتیِ مسجد و مدرسه. حال با رمضانیشدنِ زمان، صورتی بسی برتر و زندهتر به میان آمده و آن همان شروع روز است در شبانگاهِ رمضان با احوالاتی که سراغ انسان میآید. موفق باشید
سلام به استاد گرامی: حقیقتاً از کسانی نیستم که نسبت به متون دینی و کتابهای مذهبی حتی عرفانی و فلسفی غافل و ناآگاه باشم و نسبت به حضور در حوزه و دانشگاه بیگانه باشم. ولی احساس نوعی سرگردانی در خود احساس میکنم از آن جهت که اولاً: از کجا باید شروع کنم؟ و ثانیاً: به دنبال چه نتایجی باید باشم که در نزد خود احساس رضایت کنم و برای سایرین نیر مؤثر و مفید باشم؟
باسمه تعالی، سلام علیکم: نکته حساسی است و مکرراً رفقا از بنده در این مورد سؤال کردهاند و بنده نیز در این مورد فکر کردهام. حاصل فکر و تحقیقهای که در جمعبندی به آن رسیدهام را خدمت جنابعالی ارسال میکنم. امید است که مفید افتد. موفق باشید
بسمه تعالی
سلام علیکم: در مورد نسبتی که ما باید با تراث معنوی و معرفتی خود پیدا کنیم؛ عرض بنده آن است: با فرض اینکه هر یک از بزرگان ما، اعم از ابن عربی و جناب خواجه عبدالله انصاری و صدرالمتألّهین که در میدان حضور تاریخی گذشته حاضر بودهاند و یا امثال جناب هایدگر که در میدان حضور تاریخی جهان مدرن حاضرند؛ هر کدام بر اساس مسائل تاریخی خود با حقیقت زمانه و تاریخی که در آن حاضر بودهاند، مسائلی داشتهاند و مطابق آن مسائل، اندیشه خود را در آثارشان گزارش دادهاند. حال ما در امروزِ تاریخ خود با توجه به مسائل خودمان به آن اندیشمندان رجوع میکنیم تا در تاریخ خود حاضر باشیم و در این راستا دینداریِ خود را، آری! دینداری خود را فهم و دنبال میکنیم.[1] با توجه به این امر، بنده بهخصوص در مورد ابن عربی به دنبال حاضرکردن تفکر آن عارف بزرگ در تاریخ خودمان، شرح «فصوصالحکم» را در آن کتاب و همراه با شروح صوتی آن به میان آوردم.[2] با این نیّت که نه بنا بر آن است که مخاطب ما در آن مباحث بخواهد استاد تدریس «فصوص الحکم» باشد و نه آنکه بنا بر این باشد که در تاریخ دیروزینِ «فصوصالحکم» با جناب ابن عربی همراهی کند، بلکه قصد ما آن است که با فهم ابن عربی در این تاریخ در نسبتی که باید با دینداری خود نزد خود حاضر باشیم، به «فصوصالحکم» رجوع شود، از آن جهت که با نسلی روبهرو هستیم که به تعبیر قرآن: «وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ» (نور/35) آماده است مطلب را بدون حواشی و شروح امثال قیصری بیابد و خود را در تاریخ انقلاب اسلامی ادامه دهد.[3]
در مورد نزدیکی به تفکر صدرالمتألّهین گمان میشود در راستای حضور در مسائل زمانه خود نظر به کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن و کتاب «خویشتن پنهان» و شرح «برهان صدیقین» و «حرکت جوهری» و کتاب «معاد، بازگشت به جدّیترین زندگی» همراه با شرح صوتی آنها میتواند کارساز باشد.[4]
در مورد نظر به تفکر هایدگر و کمکگرفتن از تفکر ایشان نسبت به مسائل خودمان گمان میشود تأمّل روی سه کتاب «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بين دو جهان» و «انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آينده دينداری ما» و «در راستای بنیانهای حکمت حضور انقلاب اسلامی در جهانی بین دو جهان» تا حدّ زیادی کافی باشد مگر آن که کسی که بخواهد دانشآموخته فلسفه هایدگر باشد که باید از کتاب «هستی و زمان» ایشان شروع کند.[5]
[1] - این غیر از آن است که مثلاً تصمیم گرفته باشیم با هایدگر در فلسفه غرب و یا با ملاصدرا در فلسفه اسلامی، فیلسوفی کنیم.
[2] - عنایت داشته باشید علومی مانند «فصوصالحکم» علومی نیست که به صرف مطالعه متون نوشتاری نزد مخاطب حاضر باشد، بلکه علومی است که باید سینه به سینه منتقل شود. به همین جهت بر شرح صوتی دویست وچهارگانه آن، که در خدمت عزیزان بودیم همراه با توجه به متن و شرح نوشتاری آن تأکید میشود.
[3] - البته برای درک اصطلاحات جناب ابن عربی بهتر است رفقا قبل از ورود به «فصوص الحکم»، به جزوه «مبانی نظری عرفان در اسلام» که طی 27 جلسه شرح داده شده، رجوع فرمایند. هرچند که در متن خود فصوص میتوان متوجه معنای آن اصطلاحات شد.
[4] - البته اگر بعد از نظر به کتاب «معاد، بازگشت به جدّیترین زندگی» همراه با شرح صوتی آن به متن کتاب «معرفتِ نفس و حشر» که ترجمه جلد 8 و 9 «اسفار» است، رجوع شود؛ برای تکمیل نگاهی که جناب صدرالمتألّهین به امر انسان و امر «وجود» دارد، خوب است.
[5] - نظر و توجه به آثار اقای دکتر رضا داوری در کتابهای مذکور در راستای هرچه نزدیکترشدن به تفکر آقای مارتین هایدگر میباشد در عین حضور در فرهنگِ خودی.
عرض سلام حضرت پروردگار و خیر و برکاتش بر شما. ان شاءلله در پناه معشوق باشید. ببخشید استاد من وقتی در جبهه ی باطل صفحات مجازی قرار میگیرم چنان هجمه ی ذهنی بهم وارد میشه که اصلا عقلم از استدلالی که شیرین و با عشق اون رو در شرایط معمولی بیان میکردم به جورایی عاجز میشه و تلاش در سست کردن عقاید در قلبم داره به طوری که به وضوح این رو حس میکنم آیا این از کمبود ایمانه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «دوست دارد یار این آشفتگی». بالاخره اگر متوجه نباشیم جنگ، جنگِ حق و باطل است و در این جنگ آنچنان نیست که همیشه همهچیز به نفع ما باشد؛ مجبوریم فکر کنیم و باز هم فکر کنیم تا متوجه سنت پیروزی حق بر باطل در دلِ همین طوفانها باشیم. عجله نباید کرد. خداوند از ما شکیبائی و صبر میخواهد تا خودش آرامآرام گنجی که در خانه ما میباشد را طوری به ما بدهد که باید تا مصر سرگردان شویم. این اشاره به شعر مولوی است که شنبه شب در جلسه خوانده شد. موفق باشید
استاد عرض ادب و خدا قوت: بابت موضوع اربعین، بنده توفیق حضور داشتم. سابقا اما الان با وجود فراهم بودن شرایط که بیام کربلا که مانعی نیست اما فکرم اجازه این رو نمیده که اربعین عادی و ساده و تکراری احیانا داشته باشم و از این نعمت عظیم و پر برکت در راستای تکلیف اون بهره واقعی رو نبرم و بدون تدبر و تفکر از این آیه مجسم خدا بگذرم، یک موقع هست یک کسی با درد و مسئله ها مهم چاره رو امام حسین میبینه و حرکت میکنه یه موقعی یک کسی به خاطر این که همه دارند میروند و این مسیر هم مسیر بدی نیست که خوبه خیلی هم خوبه و صرفا یک کاری خوبی هست ولی بدون هیچ برنامه و فکری پشتتش، این کارو انجام میده و بدون تکلیف و حالت روزمره با موضوع اربعین برخورد میکنه و البته آثار و برکاتی هم در زندگیش اضافه میشه و زمانی هم که برمیگرده اثر روحانی و معنوی دارد اما این موقت است و به مرور به حالت عادی برگشته که البته منکر عدم مراقبه فرد نیستم، اما این رویکرد با اولی به نظر فرق دارد برای یکی مثل حاج قاسم یا آقای خامنه ای عزیز این بزرگان تکلیف و در راستای تعهد و آرمان های اسلامی با امام حسین علیه السلام برخورد دارند نه صرفا یک کار خوب. به نظرم حتما نیاز و وجوبی این موضوع رو انجام میدن و تفاوتش هم مشهود هست به نظر.... گیر بنده این جاست استفاده میکنم حتما از نکات شما ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئله رخداد اربعینی این سالها بسی بزرگتر از آن است که بتوان با یک تحلیل ساده از مطلب عبور کرد. به آخرین سخن رهبر معظم انقلاب «حفظهالله» در این مورد توجه فرمایید که می فرمایند:
اربعین امسال از همه سال، از همهی سالها، از همهی دوران تاریخ، باشکوهتر و معظّمتر انجام گرفت. حقّاً و انصافاً باید گفت حادثهی اربعین، این پیادهروی، این حضور همگانی مردم مسلمان، یک پدیدهی معجزهگون و معجزهآسا است. این یک چیز طبیعی نیست. با هیچ ترتیبی، با هیچ تدبیری، با هیچ دستی، با هیچ سیاستی امکان نداشت و امکان ندارد یک چنین حادثهای پیش بیاید؛ این فقط دست خدا است.
عرایضی تحت عنوان «زیست اربعینی» https://eitaa.com/matalebevijeh/11448 که حکایت از گشودگی تاریخی در این زمانه دارد با دوستان در میان گذاشته شد و در بحث : «حضور اربعینی و درک جانها در جهان آنها» https://eitaa.com/matalebevijeh/11519نیز متذکر پیشآمدن تاریخی شدیم که اگر در آن حاضر نشویم، عملاً گرفتار نوعی بیتاریخی و سرگردانی که سرنوشت محتوم جهان مدرن است، خواهیم شد. موفق باشید
استاد بزرگوار سلام: در اطرافیان من کسی هست که در هر دیدار احتمالا بدون هیچ سوءنیت و در کمال سادگی به من طعنه میزند یا جملاتی میگوید که دلم را شدیداً میشکند. از آنجایی که بزرگتر هست و در بحث کردن با او و ابراز ناراحتی هم سودی نمیبینم معمولا در مقابل حرفهایش میخندم انگار صحبت بانمکی کرده است. اما بعد از دیدارمان تا دیدار بعدی با تمام وجود با قلب و مغزم کلنجار میروم که با یادآوری حرفهایش کینه پیدا نکنم. تازه وقتی کمی آرام میگیرم دوباره دیدار بعدی پیش میآید و حرفهای دلشکننده محتمل بعدی. نسبتم هم با او طوری نیست که بتوانم محدودتر از این با او در ارتباط باشم. این را هم بگویم که از دلشکستگیهایم تقریبا به هیچکس نمیتوانم بگویم. اگر با خانواده و اقوام حرف بزنم غیبت میشود و با دوستانم هم سختم هست حرفهایی از این جنس بزنم پس در این جدال بسیار هم تنها هستم و یکنفره و بی هیچ یاوری با خودم مبارزه میکنم. استاد من از سینهای که پر از کینه و احساس منفی به دیگران باشد میترسم. حدیثی از اهلبیت شنیدهام که شیعیان ما قلبشان از هر غل و غش و دغلی پاک است اما من پر از غل و غشم. عاجزانه از محضر شما درخواست دارم راهنماییام کنید که با چه فکر یا عملی نسبت به حرفهایی از این جنس بیتفاوت بشوم و بتوانم کینه به دل نگیرم و در مقابل او و دیگرانی شبیه او بداخلاقی یا بیمحلی نکنم؟ استاد دوست دارم ظرفم را بزرگ کنم اما خیلی کوچکم. مثلا تقریبا مطمئنم که او قصد شکستن دل من را ندارد اما به واسطه سن و تفاوت فرهنگی و فاصلهای که بین دنیاهایمان هست این حرفها را به من میزند، اما هرچه این موضوع را پیش خودم مرور میکنم باز هم دلم قانع نمیشود که از حرفهایش نشکند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر این سخن بزرگ و بزرگتر از بزرگِ حضرت معبود را فراموش کردهاید که میفرماید: «وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا» (فرقان/63) بندگان خدای رحمان که وسعت رحمانیاش شامل عموم بندگان است، انسانهایی میباشند که بدون هیچ تکبرّ و با فروتنی تمام روی زمین حرکت میکنند و چون در صحنههای مختلف با افرادی روبهرو شوند که جاهلانه با آنان برخورد میکنند، در مقابل، گفتگویی همراه با سلام و سلامتی با آنان در میان میگذارند. و نیز در جای دیگر میفرماید: اینان « وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا» چون با امری لغو و غیر منطقی روبهرو شوند با بزرگواری از آن امور میگذرند و خود را همسنگِ سخنان پوچ و لغو و بیثمر نمیکنند. موفق باشید
با عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز: علی رغم نظر مقام معظم رهبری و تعبیرات ایشان درباره عرفان نظری (که خودتان بهتر از بنده متوجه هستید) گاهی دیده میشود که شما هم آثاری مثل فصوص الحکم و کتب و مباحثی از این قبیل را توصیه و مدنظر دارید. میخواستم اگر میشه در این باره توضیحی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر میشود مقام معظم رهبری «حفظهاللهتعالی» نسبت به آثار ابن عربی نگاهی غیر از نگاه حضرت امام خمینی و علامه طباطبایی داشته باشند در حالیکه علامه طباطبایی میفرمایند آنچه ابن عربی در «فصوصالحکم» مشتمشت در اختیار انسان میگذارد، در «فتوحات»، دامندامن ارائه میدهد. آری! همانطور که در کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» عرض شد مشکل آنجا است که ما گرفتار مفاهیم بشویم و عرفان را که راه شهود حقیقت است در محدوده «عرفان نظری» متوقف کنیم، همان بلایی که بر سر قرآن آوردیم و کتابی که «ذکرٌ للعالمین» بود به کتاب خواندنی تبدیل کردیم. موفق باشید
سلام: گاهی اوقات که مفاتیح الجنان را میخوانم دعاهایی میبینم که ننوشته از چه کسی نقل شده آیا از امام معصوم نقل شده یا شخص دیگری؟ مثلا دعای روز دوشنبه از کجا آمده است؟ سپاسگذارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. بعضی از ادعیه توسط علمای بزرگی مثل سید بن طاووس که تا حدّ زیاد فرهنگ و گفتار اهل بیت «علیهمالسلام» را میشناختند، آن ادعیه تنظیم شده است. موفق باشید
