با سلام و تشکر: ۱. اینکه انسان خودش انتخاب کرده که در این دنیا چه جور زندگی کند درسته؟ این را چه جوری بفهمیم درسته؟ ۲. اینکه بگیم فرد مریض خودش انتخاب کرده که در دنیا مریض باشه تا کفاره گناهانش باشه و در حقیقت یک راه میانبر رشد را انتخاب کرده، درسته؟ ۳. آیا مریض شدن فرد از نقشه های نفس اماره مکاره است یا چیز دیگر؟ ۴. سیر رشد روح در عوالم بعدی چگونه است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! کلیات زندگی و حضور در این دنیا مربوط به انتخاب مبنایی و ابتدایی انسان است. ولی حواشی زندگی مثل بیماریها به جهت سهلانگاری انسان میباشد مگر آن نوع بیماریها که نیز تقدیری است در راستای همان حضور اولیه انتخاب ما. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آنجایی که تکالیف دینی به اعتبار آنکه فرمود: «لا إکراه فی الدین» با جان انسان همراه است؛ اگر هم ابتدا حالت تکلیف به خود میگیرد، بعد از مدتی رعایت همان تکالیف، حالت لذّت برای انسان پیش میآورد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به حقیقت و تلاش برای نظرکردن به حقیقت وجود، جایگاه هرچیزی معلوم میشود که حجاب حقیقت است، مثل افراد معاند؛ و یا آینهی ظهور حقیقتاند مثل شهدا. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز بحمداللّه خیلی زود متوجهی مشکلی که شما میفرمایید، شدم. راهکار را باید در تعالیِ انسان و به شکوفاآمدنِ کرامتهای انسانی جستجو کرد تا خود به خود این افراد منزوی و انگشتنما شوند، هرچند گرگهایی هستند در لباس میش، ولی از گرگ هم تندخوتر و کینهورزترند. به انقلاب اسلامی و آیندهای امیدواریم که اینان را هرچه بیشتر رسوا میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای جنابعالی نیز آرزوی همان دعایی که فرمودید را دارم که آن بهترین دعا میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کدام شعر رفیق؟!!! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده خوب است به جزوهی «قرارگرفتن در بودنِ تاریخی خود» که بر روی بنر سایت هست، سری بزنید إنشاءاللّه راهگشا خواهد بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. موفق باشید
📽«فرصتِ روایت» بسم رب الزهرا 📌…در عالم رازیست که جز به بهای خون فاش نمی شود… رازِ خون را تنها اهل راز به جان می آزمایند و تو گو که چه کس را در زمان اینگونه میابی که چشم به راه باشد و گوش در انتظار ندای یار در قتلگاه دوست. فتح های ما را بین که رنگ بوی یاس و سرما و بن بست به خود گرفته اند و تو گویی هرگز خبری از دوست در میان مان نبوده است. و راستی را بی فتحِ روایت من و تو کدام فتح و کدام طلیعه و امید و آرمان را توان دید و میتوان برایش طبل و مارش فتح زد و آهنگ دوباره آزادی انسان را نواخت. جوانان ما طلیعه داران و پرچم داران دوباره فتحِ تاریخی اسلام در عصر امروز اند و اگر نبودند، تو بگو که طلیعه آینده انقلاب خمینی را در کدامین گواه و شاهد و آینه به نظاره مینشستیم. باید چشم شست و نظاره گر دوباره فتحِ روایت طلیعه داران قیام خمینی بود و دید که فتح و گشایش و پیروزی مبین دوباره اسلام در عصر امروز چگونه در زبان و روایت ما طلیعه خواهد یافت و هیمنه این بت و مجسمه، غول افیون و شرک و استکبار و ظلم جهان امروز با زبان و روایت ما فرو خواهد ریخت و میوه های شجره طیب انقلاب خمینی به اذنِ الله در زمان حیات ما به بار خواهد نشست و منتظران او چگونه بشر جدید را به رنگ زبانِ سرخِ روایت، آماده تولد و طلوع دوباره انسان خواهند کرد. دوباره به دیدار او برویم و راه را به تفصیل حضورمان در آینۀ روایت او از ما باز جوییم که او مبشر صبح کربلایِ ماست و زبان و روایتش آیینۀ همه حضور ما در امروز و فردای ماست. همان او که سید و پیرِ راهبر ما در وصف او گفت: «چنان میگفت که گویا راههای آسمان را خودش رفته، دیده و میداند که اینها آشناتر هستند» همان او که همزبان و همسخن ایام غربت او، فیلسوف پیر ما بود و در فراقش گریست و شانه هایش را گرفتند و بیم مرگش را داشتند و در غمِ دوست گفت: «وجودش را فراموش میکنند ولی عدم اش را هرگز» همان او که صدایش همیشه آشنا و گرما بخش جان های گمشده ماست و راهش بی شک همه تمنای حضور ما در امروزمان و زبان و قلمش رمز راز همه چگونگی حضور ما در فردایمان آری سید شهیدان اهل قلم را میگوییم شهید آوینی عزیز همان صدای آشنا و معصوم و نجیب و محکم آقا مرتضیِ روایتِ فتح های جبهه های ما. دوباره به نظاره او بنشینیم و چشم و گوش به روایت او از ما بسپاریم تا فرصتِ روایت دوباره فتح را در فتحِ دوباره روایت و زبان یکدیگر بجوییم و حقیقت را به نظاره چشمانمان بگزاریم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد شهید آوینی همین یک جمله که فیلسوفِ پیرِ ما استاد داوری در موردش فرمودند، همۀ آن کاری است که ما باید به میان آوریم. جملهای که فرمودند: «وجودش را فراموش میکنند ولی عدمش را هرگز». حقیقتاً اینطور نیست که عدم حضور شهید آوینی که ما را در خود سرگردان کرده، نبودنی باشد که نبودنِ یک شخص به حساب آید، نه! عدم حضور او که ان شاءالله هرگز پیش نمیآید، نبودنِ تاریخی است که در پیش است و به ظهور میآید و متولد میشود. و آن شهید بزرگوار با تمام وجود متذکر آن بود. نبودِ او را فراموش نمیکنیم زیرا توقف خود را از میانۀ این تاریخ نمیتوانیم فراموش کنیم و ما باز با آوینی است که تازه معنای نبودن آن را میفهمیم که چه اندازه به او نیاز داریم و این یعنی تولد دوبارۀ شهید آوینی. تولدی که با احساس نبودن او و با همراهی با کلمه کلمۀ او آغاز میشود تا سرگشتگان این کوی و برزن به مأوایی بیندیشند که تنها کلماتِ شاعرانه آن را در میخانۀ مطلوبِ حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» میگشاید. کلماتی که به گفتۀ استاد فردید از پندارها، ساخته نشده، قصّۀ دیدارها میباشد. و اینجا است که باز فردید و رازِ سر به مُهری که آوینی را منهای استاد فردید نمیتوان «فهم» کرد. و این، اولِ ماجراست. موفق باشید
السلام علیکم و رحمة الله و بركاته: سرد و بی روح؛ مثل یک سنگم، با خودم سالهاست در جنگم / چه بگویم از این پریشانی، از چنین حال و روز ویرانی، یا بسی توبه های پنهانی / طعم برزخ چشیده اید آیا؟، از قیامت شنیده اید آیا؟ / خسته از خویشم و گریزی نیست، وحشت از تا ابد عِقاب شدن، کرده دلریشم و گریزی نیست / ( خود غلط گفتم و ندانستم؛ سنگ، تسبیح می کند همه دم، این منم نا سپاس و بی همدم.....) از دنیا بریده ام اما به آخرت هم وصل نیستم، معلقم، گیرم از دنیا بروم، کجا بروم؟ برزخی درد، در پیش رویم بغضی از خویش، دارد گلویم از گناهان خود شرمسارم خسته ام، بی خودم، بی قرارم دیگر از مرگ ترسی ندارم ای خدا من تو را دوست دارم جز شهادت چه کسی حال مرا شاد کند؟ و مرا از قفس خویشتن آزاد کند؟ کاش همرنگ حسین، کاش مانند علی اکبر او پر شود جام من از عطر خدا و ببینی که چه زیبا شده ام اربا اربا شده ام از همه دار و ندار دل خود می گذرم جز شهادت نبود شادی دیگر به سرم تو فقط با دو دعا روح مرا روح بده که سبک بار و سبک بال روم جز شهادت نبود شادی دیگر به سرم. سلام استاد: خسته ام، بی خودم، بی قرارم دیگر از مرگ، ترسی ندارم. به طلب دعا آمده ام؛ برای طاقتم، برای اینکه در راه حفظ انقلاب، به سیم آخر بزنم، بی کله شوم، برای اینکه در راه گسترش اسلام، جگردار شوم، برای اینکه اهل قربانی کردن بشوم و جسورانه و عاشقانه فدا بکنم. استاد، نه اینکه در طلب مرگ و رفتن باشم از سر نا امیدی، نه، اما؛ دنیا برایم واقعا معنا ندارد. شما خیلی و خیلی ها به گردن من حق دارید اما؛ این حق را به گردنم تمام کنید؛ دعا کنید عاشقانه شهید شوم؛ مخلصانه، بر خلق محمدی، و سبکبار، و سبکبال. دعا کنید در امنیت و سلامت شهید شویم، برای همه دعا کنید. دعا کنید کارم با اهل دنیا درست شود، من طاقت بار شرمندگی ندارم، نه اینجا و آنجا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر جناب مولوی فرمود: «حاصل عمرم سه سخن بیش نیست / خام بُدم، پخته شدم، سوختم» پس باید به بودنی فکر کرد که در دلِ آن بودن، شدنی و باز شدنی پیش آید در حدّ حضوری که حاج قاسم سلیمانی بدان نایل شد. در این صورت « زیر دریا خوشتر آید یا زبر / تیر او دلکشتر آید یا سپر». این ماییم و خدایی که بنا دارد در این زمانه ابرقدرتها را رسوا کند. مهم آن است که ما در این تاریخ حاضر باشیم، چه با شهادت و چه با تلاش و حماسه. موفق باشید
سلام و رحمت الله خدمت استاد بزرگوار: استاد در مسیر طلبگی بر سر دوراهی قرار گرفتم و خواهشمندم بنده رو راهنمایی بفرمایید. امسال سال پنجم طلبگی رو در تهران به پایان میرسانم و باید برای سطح ۲ تصمیم جدی بگیرم؛ از طرفی علاقمند و دغدغه کار با نوجوانان و دانش آموزان رو دارم و مناسب میبینم سال بعد وارد سرباز طلبگی و آموزش و پرورش شوم و پیشه معلمی رو دنبال کنم و دروس حوزه را در کنار آن مطالعه کنم. از طرفی علاقمندم سال آینده وارد موسسات تخصصی فلسفه و حکمت قم بشوم و از محضر اساتید بزرگواری مثل استاد امینی نژاد، یزدان پناه و... استفاده کنم. وضعیت نابسامان معلمان شهرم، نیاز دانش آموزان به مسائل دینی و نبود روحانی در این بین، علاقه به تدریس، فراهم شدن یه بستر اقتصادی برای ازدواج و... مشوق راه اول هستند. بهره مندی از محضر اساتید بزرگوار، علم آموزی، فاصله نگرفتن از فضای علمی و معنوی و عزیز حوزوی، به ثبات رسیدن وضعیت علمی و معنوی و شخصیتی و... از مشوق های راه دوم هستند. کتابهای فلسفی و معرفت النفسی شما رو مطالعه کردم، بدایه رو هم مطابق توصیه شما با استاد امینی نژاد مطالعه کردم و میخواهم نهایه را آغاز کنم به لطف خدا. الان مانده ام چه تصمیمی بگیرم! چقدر میتوان روی استفاده از اساتید بوسیله صوت درسشان حساب باز کرد؟ حضور در قم چقدر ضروریست؟! مطالعه دروس حوزوی کنار معلمی چقدر به صلاح است و ممکن؟! و... ممنون میشم راهنمایی بفرمایید و به ایمیلم ارسال بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: انتخاب آسانی نیست ولی گویا راه پیشآمده در معلمی با توجه به معارفی که در حوزه طی کردهاید، برکات خاص خود را برای شما و دانشآموزانتان پیش میآورد که إنشاءالله در دل آن کار، در مسیر حکمت و عرفان و قرآن هم قدمهای خوبی برمیدارید. موفق باشید
بنام خدا. استاد ارجمندم سلام علیکم: در محضر حضرتعالی و بیان شیوای شما در شرح روایات متعدد مبنی بر دوری از کثرت ها خصوصا جمع مال با تعبیر بسیار زیبای شما که میفرمائید: غنی شدن از چیزی بهتر از غنی شدنِ با آن چیز است به انتهای این باور رسیدم، تا جائی که ثروت مختصری که دارم وبال روح و جانم شده و همواره دنبال بهترین راه برای رها شدن از آن هستم، خود شما را هم دیده ام از ریسمان سیاه و سفید مسائل مالی دوری میکنید، بحث های حضرتعالی در این خصوص را هم در گعده های مختلف با دوستان در میان گذاشتم و اکثرا مورد استقبال قرار گرفت و به لطف الهی افق هایی باز شد، اخیر سخنرانی یکی از وعاظ محترم و عزیر در این شبها مبنی بر اینکه حضرت علی علیه السلام در مواجهه با طلحه و زبیر به عُمالشان فرمودند که پولهای نقد مرا بیاورید وقتی پولها را روی هم چیدند یک حجم بسیار قابل توجهی شد و.... خلاصه فرمودند که بچه حزب الهی باید پولدار باشه و.... می خواستم از محضر شما بپرسم چرا اینقدر تعارض در بیان روایات وجود دارد؟ از این که مصدع اوقات شریف حضرتعالی و اعضای کانال شدم عذر خواهم. التماس دعا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عزیزان بخصوص گویندگان محترم عنایت داشته باشند که اینطور نبوده که حضرت علی «علیهالسلام» به دنبال ثروتاندوزی باشند بلکه شرایط تاریخی طوری پیش آمد که سهمی از غنایم مربوط به صحابه میشد و در آن زمان حضرت سهم خود را که قرض داده بودند، به میان آوردند تا به رقبای خود نشان دهند که انسان فقیری نیستند، ولی به سخن امام حسن«علیهالسلام» پس از شهادت حضرت علی «علیهالسلام» نظر کنید که فرمودند: «پدر من از دنیا رفت نه درهمى باقى گذاشت و نه دینارى؛ لَا صَفْرَآءَ وَ لَا بَیْضَآءَ (نه زردى و نه سپیدى) جز هفتصد درهم». در ضمن خوب است در این مورد به سؤال و جواب شماره 33225 رجوع فرمایید. موفق باشید
با سلام: لطفاً پاسخ سوال مرا بر اساس علم عرفان جواب دهید نه برهان صدیقین! سوال: من هستم وغیر از من هم چیزهای زیادی هستند. دو نظر هست یا وحدت وجود است یا کثرت وجود. اگر بگوییم کثرت وجود حق است، در جهان هستی هم خدا هست و هم در کنار خدا هستی های دیگر. حال اگر کثرت وجود را نپذیریم، باید وحدت وجود را بپذیریم که معنای آن این است که فقط خدا هست. حال می پرسیم، پس این اشیا چه هستند؟ در پاسخ یا باید بگوییم که اینها مظاهر خدایند. میپرسیم مظاهر خدایند آیا وجود دارند؟ اگر پاسخ بله باشد باز کثرت وجود می شود. اگر نه باشد، می شود همه ی این چیزها خدا، اگر بگوییم این چیزها اصلا نیست می شویم سوفسطایی، نظر شما درباره عبارات بالا چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق در مقام جامعیت اسماء در جلوات مختلف اسمائ به نور اسمای حسنایش به ظهور میآید و هرچه هست، مظاهر اسمای حسنای او میباشد. پس همه موجودات «بالحقّ» در صحنه هستند، در نتیجه کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت در میان است. امری که مولایمان حضرت امام المتقین «علیهالسلام» در منظر خود چنین مییابند که فرمودند: «ما رَأيْتُ شَيْئاً إلّا وَ رَأيْتُ اللّهَ قَبْلَهُ وَ مَعَهُ وَ بَعْدَه»[1] نديدم چيزى را مگر آنكه قبل از آن چيز و با آن چيز و بعد از آن چيز، «الله» را ديدم. در اين نگاه واقعاً انسان مواظب است ذهنيات او در نگاهش به واقعيت، دخالت نكند و لذا هر چيز را تجلى خالق آن چيز مىبيند. موفق باشید
[1] ملا محسن فيض كاشانى، علم اليقين، ج 1، ص 49
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوارمان. وکیل خوب در چشم مردم وکیلی است که در سریع ترین زمان با کم ترین هزینه بهترین نتیجه را برایمان رقم بزند یکی از اسماءالله اسم وکیل است خداوند جل جلاله نه تنها بهترین وکیل بلکه تنها وکیل حقیقی است پس چگونه است که اگر به آدمی ظلمی شده باشد و یا حقی خورده شده باشد و این آدم درمانده و از همه جا بریده، به اسم یا وکیل حضرت احدیت از عمق جان پناهنده شده باشد شاید عمری طول بکشد تا به نتیجه برسد و حق خورده شده اش برگردد و آبرویش برود؟ چرتکه ی الهی در اسم وکیل چگونه است و رمز و راز و سرّ این اسم را برایمان شرح دهید که مدتهاست ذهن این حقیر را به خود درگیر کرده. با آرزوی عاقبت به خیری برای استاد عزیزم شما را به خدا می سپارم
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به او واگذار کردیم و میدانیم که او بهترین وکیل است؛ به این باید فکر کرد که «شاید رسیده باشیم» زیرا بنا بر آن شد که او وکالت ما را در امورمان به عهده بگیرد حال «زير دريا خوشتر آيد يا زبر / تير او دلکش تر آيد يا سپر» مطمئن باشید او شما را در مشکلات رها نخواهد کرد. موفق باشید
سلام علیکم: یکی از اقوام مون با ارتباط تلفنی با یک نفری که آن شخص با اینکه مکان سکونتش خیلی دور تر از روستای ما است ولی با انجام کارهایی مثلا مکان اشیا را می فهمد و... چه کاری انجام دهم که دست آن شخص از آنجا کوتاه شود؟ و دیگر از فهمیدن آن مطالب عاجز بماند و... ۲. حرز امام جواد چه تاثیری در جادو داره؟ چه اذکاری و سوره هایی برای بسته شدن راه جادو خوبه؟ ۳. در جایی خواندم ذکر هو ظاهر و باطن.... را به تعداد دفعاتی بگیم راه مکاشفه و شهود باز می شود آیا درست است؟ ۴. برای گفتن ذکرها به چه کتاب معتبری رجوع کنیم؟ ۵. بعضی از مواقع سوره الرحمن را می خواندم چیزهای عجیبی می دیدم در خانه یمان دلیلش چیست؟ ۶. برای تسلط و اراده ام در خواب چه کار کنم؟ ۷. بنده نسبت به خوابیدن شهوت دارم یعنی خوابیدن را دوست دارم و وقتی می خوابم خوابم طولانی میشه چه کار کنم تا از این عادت بیرون بیام؟ سپاس و تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد، مواردی نیست که این سایت بتواند جوابگو باشد چنانچه کاربران محترم از کتابهای استاد سؤالاتی برایشان پیش آمده است، مطرح بفرمایند تا ایشان جواب دهند. موفق باشید
با سلام: ان شاءالله امسال عازم حج هستم و سوالاتی داشتم که خدمتتان تقدیم می کنم ۱. در متون و سخنرانی های جنابعالی بحثی حول حج داشته اید؟ ۲. در حج چه خبر است و به دنبال چه باید بود؟ ۳. لطفا منبعی برای مطالعه معرفی نمایید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است که به جزوات «حقیقت حج بیت الله الحرام» https://lobolmizan.ir/leaflet/177?mark=%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82%D8%AA%20%D8%AD%D8%AC و
«وظیفه حجاج پس از برگشت» https://lobolmizan.ir/quest/24482?mark=%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%AC رجوع فرمایید. موفق باشید
با سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: تا اونجایی که بنده متوجه شدم طبق نظر ملاصدار نفس جمسانیت الحدوث و روحانیت البقاء می باشد، یعنی در ابتدا بصورت یک قوه در نطفه می باشد که در اثر حرکت جوهری مجرد می شود، طبق گفته شما استاد بزرگوار نفس بدن متناسب با خود رو می سازه مثلا نفس گرگ بدن گرگی می سازه، اگه این کار توسط نفس انجام میشه و جایگاه ملائکه کجاست؟ آیا نفس انسان رو هم میشه به نوعی یکی از ملائکه تعریف کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن صدرا در مورد جسمانیبودن نفس، در مورد نفس است آنگاه که در هویت شخص معینی به ظهور میآید که حرکت جوهری بدن، زمینه میشود تا آن نفس متعیّن شود. ولی بحث «خلق الارواح قبل الابدان» مربوط به روح انسان است در علم خداوند که هنوز تعیّن خاصی پیدا نکرده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر امر مستحبی موجب امر حرامی شود، آن امر مستحب، مستحب نیست، آزارِ مردم به هر صورتی حرام است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اسم جامع اسماء یعنی حضرت «الله» در مظهریت قلب انسانی به ظهور میآید به همان معنایی که فرمود: «علّم آدم الاسماء کلّها». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور شخصی اینطور جواب داده شد:
30106- باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سؤال شمارهی 30050 شده است. إنشاءالله در این رابطه کمککارتان خواهد بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر حرکت تاریخی طیّ فرآیندی از تاریخ گذشته عبور میکند. خوب است که در این مورد سری به جزوهی «نقش فرآیندی انقلاب اسلامی در این تاریخ» بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم اشکال داشته باشد. در رابطه قسمت دوم سؤال، به قسمت دوم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم این نوع اذکار با این تعداد در صورتی که بخواهد مداومت داشته باشد، نیاز به استاد دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید به این امور مشغول شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید کار خوبی است بهخصوص اگر همراه با معرفت به قواعد توحیدِ عالَم وجود باشد. موفق باشید
