بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
32849

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم و رحمت الله و برکاته: از نظر نظم و مدریت شخصی و گروهی، منبعی معرفی می‌کنید که راه کارهای نظری و عملی از جنبه اسلامی را بررسی کرده باشد؟ استاد لطفی بکنید و توضیح بدهید مطلب را... همانگونه که نقل می‌کنند سیر و سلوک جز با مدیریت نظم و زمان انجام پذیز نیست. بنده قصد دارم یک‌ جریان عظیمی در مدرسه علمیه راه اندازی کنم ذیل نظم و مدریت قربته الی الله. خدا خیرتون دهد

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مباحث, مباحثی نیست که در دل یک سوال و جواب بگنجد. پیشنهاد می شود کتاب «امامت و رهبری» شهید مطهری را به عنوان شروع این نوع امور مد نظر داشته باشید. موفق باشید

30136

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در فص شیثی آمده است عطایا یا ذاتی است یا اسمائی و برخی احساس می‌کنند ماورا اسما با حق روبرو هستند در حالی که قبلا شما گفتید سالک نمی‌شود که بدون صورت با حق روبرو شود و فکر کنم صورت هم که حتما باید اسما وسط باشد، حضرت علی هم می‌فرمایند «ما رایت شی الا و رایت الله قبله...» آخر اسم جامع الله وسط است. لطفا توضیح فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اسم جامع اسماء یعنی حضرت «الله» در مظهریت قلب انسانی به ظهور می‌آید به همان معنایی که فرمود: «علّم آدم الاسماء کلّها». موفق باشید

28746

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: ۱. در میان آثار حضرت عالی، کدامشان باعث می‌شود انسان شکرگزار شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم! موفق باشید

28272

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: حدود تحمل و صبر و سعه صدر داشتن تا کجاست و چگونه باید مراقب بود سعه صدر و صبر به رویکردهایی نظیر اسلام رحمانی و پلورالیسم و نادیده گرفتن مبانی و دستاوردها به بهانه مدارا و سعه صدر منجر نشود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به حقیقت و تلاش برای نظرکردن به حقیقت وجود، جایگاه هرچیزی معلوم می‌شود که حجاب حقیقت است، مثل افراد معاند؛ و یا آینه‌ی ظهور حقیقت‌اند مثل شهدا. موفق باشید

26982

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام چندی پیش کتاب کیمیای محبت مرحوم شیخ رجبعلی خیاط را مطالعه نمودم و بسیار از مطالب کتاب فیض بردم در پایان کتاب با رویت تصویر مرحوم خیاط احساس کردم ایشان مرا مورد راهنمایی قرار داده اند و به نوعی ارتباط دارند. از چشمان ایشان در تصویر انگار نوری بیرون می آمد. صحیح است یا توهم است؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید به این امور مشغول شد. موفق باشید

35431
متن پرسش

بنی امیه در چهار فاز با اسلام جنگیدند. فاز اول فاز ابوسفیان: در این مرحله بنی امیه تلاش کردند اسلام را در نطفه خفه کنند و از پاگرفتن آن جلوگیری کنند. در این فاز مخالفت آنها با ظاهر و باطن اسلام بود. برخورد اردوگاه اسلامی در این فاز مقابله آشکار تا پیروزی بود (پیامبر ص). فاز دوم فاز عثمانی: در این فاز تلاش شد اسلام بگونه ای تاویل شود تا با اشرافیت بسازد و طبقه اشرافی که بنی امیه خود را از آن می‌دانست احیا شود. خاصه خواری و باندبازی از ضروریات و خصوصیات این دوره بود. برخورد مرکزیت حقیقی اردوگاه اسلام در این فاز نصیحت و عدم تأیید بود تا مردم به آگاهی برسند (امیرالمؤمنین ع). فاز سوم فاز معاویه: در این فاز دیکتاتوری اشراف به اوج رسید و اسلام به کلی از محتوا تهی شد. اما ظواهر اسلام حفظ شد. برخورد مرکزیت حقیقی اردوگاه اسلام در این فاز مماشات و صبر استراتژیک بود (امام حسن ع). فاز چهارم فاز یزید: بنی امیه به تقابل آشکار با باطن و ظاهر اسلام برخواست و چون ظواهر دین نیز در معرض خطر افتاد مرکزیت اردوگاه اسلام نیز به تقابل آشکار پرداخت تا امت بیدار شود (امام حسین ع). فاز اول را می‌توان معادل انقلاب سال ۵۷ دانست. فاز دوم معادل دولت هاشمی رفسنجانی، فاز سوم معادل دولت روحانی و فاز چهارم مقابله آشکار با ظواهر اسلامی مانند حجاب و تئوریزه کردن مماشات با آن است. در فاز چهارم امام حسین علیه السلام به بهای بقای ظاهری خود از ظواهر دین عبور نمی‌کند. ما امروز در فاز یزیدی هستیم. استاد بزرگوار لطف بفرمایید و نظرتان را راجع به این نوع تفکر در جامعه امروز بفرمایید. سپاسگزارم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه تاریخی به رخدادها، نگاهِ متفکرانه است و نگاهی که مدّ نظر آورده‌اید مخاطب را به ساحتی از تفکر دعوت می‌کند. آری! در حال حاضر جبهه یزیدی می‌خواهد همه آنچه در جامعیت انقلاب اسلامی به ظهور آمده است را نفی کند و جبهه حسینی انقلاب اسلامی که نمادی همچون حاج قاسم سلیمانی به میان آورده، طوری در این مرحله از تاریخ به ظهور آمده که می‌تواند ما را دعوت کند تا در همه ابعاد انقلاب اسلامی، بازاندیشی کنیم و در این راستا جهانِ اموی را به‌کلی نفی نماییم. این است معجزه انقلابی که شهدا پشتوانه آن می‌باشند. آنانی که با شهادت‌شان نشان دادند فردایی را مدّ نظر دارند بسی گسترده‌تر و گشوده‌تر از امروز؛ که البته بحث آن مفصل است و باید بیش از این از آن سخن گفت. موفق باشید     

34012

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: استاد بعد از نفس کلیه الهیه چیه؟ مراتب پیدا میکنه؟ و آیا میشه آخرین خاصیت نفس کلیه را که تسلیم و رضا هست، وجود مرتبه از وجود مقدس امام رضا (ع) دانست؟ ۳. شهدای دفاع مقدس مشهد و شاید هم مردم ایران به سبب ارادت به وجود مقدس این امام جزو این دسته بودن و هستن؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همین‌طور است و مقام همه ائمه «علیهم‌السلام» مقام نفس کلیه الهیه می‌باشد. ۲. آری! هرکس به اندازه‌ای که متوجه حقیقت وجودی اولیای الهی باشد از آن مقام بهره می‌برد. موفق باشید

33893

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد گرامی: بنده می‌خواستم یکی از باورهایم را خدمت شما عرضه کنم و صحت و سقم این عقیده را از زبان شما بشنوم، در مورد اینکه آیا فقط شیعیان به بهشت می‌روند؟ باور بنده این است که پاسخ این سوال هم بله است هم خیر. بله هست_چون که اهل بیت علیهم السلام تنهاانسانهای کامل روی زمین هستند پس طبیعی است که پیروان راستین آن حضرات به واسطه پیروی از آنان بهشتی باشند و اما پاسخ خیر است به این دلیل که شاید انسان هایی باشند که در زندگی خود هیچگاه فرصت آشنایی با روش ایشان را نداشتند ولی در زندگی از روی فطرت انسانی خود زندگی عاقلانه ای داشته‌اند که بهشتی نشدن آنها با عدالت الهی سازگار نباشد. به نظر حقیر در جهان آخرت اعمال انسانهای غیر شیعه را با اعمال اهل بیت به عنوان انسان کامل مورد سنجش قرار می‌دهند و به هر میزان که به لحاظ نیت و عملکرد با این حضرات علیهم السلام تطابق داشته باشد اعمالشان پذیرفته می‌شود پس با این توضیح بیراه نیست اگر بگوییم فقط شیعه به بهشت می‌رود برخی که شیعه رسمی هستند و دسته ای هم شیعه بودنشان ثابت می‌شود اما غیر رسمی. ممنون می‌شوم در این خصوص ارشاد بفرمایید و صحت و سقم این عقیده را معلوم فرمایید. با تشکر از جنابعالی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است حتی تا آن‌جایی که خداوند در مورد اهل کتاب می‌فرماید: «لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ (آل‌عمران/113) آنها همه يكسان نيستند؛ از اهل كتاب، جمعيّتى هستند كه (به حق و ايمان) قيام مى ‏كنند؛ و پيوسته در اوقات شب، آيات خدا را مى ‏خوانند؛ در حالى كه سجده مى ‏نمايند. موفق باشید

33456
متن پرسش

با سلام و خسته نباشید خدمت شما استاد: این حسادت زنانه برای بعضی مشکل ساز شده است! حتما می‌شده زنها از این حسد رهایی بیابن که خداوند در قرآن هم فرموده، مردها میتونن چهارتا زن بگیرن! استاد: من کاری به هواپرستان ندارم که تایید این حکم می‌کنند و از آن سوء استفاده کرده و می‌کنند. یا افرادی که ردّ حکم خدا می‌کنند و جور دیگه ای خودشونو در مضیغه و سختی نگه داشته اند. فقط راه رهایی از این حسد برایم مهم است. شما برای رفع بدبینی به فردی در سایت فرموده بودید که اثری مستقل از خدا برای دیگران قایل نشو. صاحب اختیاری که تدبیر امور به دست اوست. من هم جوابی اینچنین قانع کننده و خدایی پیغمبری برای حسدم می‌خواهم. و دیگه خسته و مستاصل شده ام. چگونه باید دید؟ یکی من را از این نابینایی و جهنم نجات بده....

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به وسعت انسانی خود فکر کنید و راهی که صاحب و خالق هستی برای ما گذارده که اگر شرایط طوری بود که مردان احساس وظیفه کردند با زنان دیگری ازدواج کنند، برای زنان در وسعت بیکرانه خود قابل پذیرش باشد و آن را امری برای تنگنای زندگی خود که مأوایی الهی باید باشد، تصور نکنند. عرایضی در این مورد در سوره احزاب شد. عمده آن است که بفهمیم چگونه می توان با نظر به بیکرانگی خود از «حسد» و نداشتن آنچه دیگران دارند؛ آزاد شد. راستی را! اگر انسان مستغنی به الطاف و رحمت الهی است، از نداشتن‌هایی که دیگران دارند، ناراحت می‌شود؟ ندیدید در این سفر اربعینی آن‌هایی که ذیل زیارت حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» با انواع رحمت‌های الهی منوّر شدند، چگونه هیچ نداشتنی برایشان مهم نبود؟ و به جای این‌که خشمگین شود چرا اتاق آن‌ها تنگ و سخت بود، در جهانی حاضر بودند که بود و نبود اتاق برایشان مساوی بود. موفق باشید   

33305

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و درود بر شما استاد گرامی: آیا برای کتب استاد مطهری رحمه الله علیه سیر مطالعاتی پیشنهادی دارید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم برای مطالعه آثار عمومی ایشان دیگر نیاز به سیر مطالعاتی نباشد، مگر مباحث فلسفی ایشان که استاد مربوطه خودشان تقدم و تأخّر آن را مشخص می‌کنند. موفق باشید

32461

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: کتاب شناخت اهل بیت علیهم السلام به نورانیت ، رو خوندم بسیار مطالب زیبایی داشت. تشکر می‌کنم از آقای طاهرزاده. سئوالم اینکه در دو روایت داریم که ایمان ابوذر و سلمان به یک اندازه نبوده. چه طور حضرت علی علیه السلام به هر دو نفر که ظرفیت و تحمل یکسان ندارند، حدیث نورانیت را بیان کرده است؟ سوال ۲: راوی این حدیث از نظر رجال حدیث فرد مورد اعتماد نیست و ۳۰۰ سال بعد از سلمان رحمت الله علیه در قرن ۴ این حدیث را آورده است. شما چگونه مطالب او را تایید می‌کنید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شاید از این جهت هر دو آن بزرگوار ظرفیت چنین سخنانی را داشته باشند. ۲. شواهد و روایات دیگری داریم که در مجموع می‌توانیم نکات این روایت را نیز تأیید کنیم. موفق باشید

31572

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: استاد سال هاست برایم سوال است که چه تفاوتی بین روح و نور مطرح است؟ گاهی بیان می شود نور امام حسین را باید در قلب خود بیابید، گاهی بحث اتحاد روحی با امام حسین هست. به نظر روح بالاتر از نور باشد. شاید نور می خواهد مفهوم اتصالی را بیان کند، ولی روح مفهوم وحدت و یکی شدن را؟ ما سلام هم که می دهیم می گوییم السلام علیک و علی الارواح...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در به کار بردن واژه «نور»، نوعی استعاره در کار است تا انسان در مواجهه با ارواح مقدس اولیای الهی به نورانیتی متوجه شود که جان او را فرا می‌گیرد و حجاب‌های بین او و حقیقت را مرتفع می‌کند و به همین جهت در سوره اعراف قرآن را به نور توصیف فرموده و می‌فرماید: «وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَه‏» پیروی کنید از نوری که بر آن حضرت نازل شده. موفق باشید

30732

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: من پرسشگر سوال 30723 هستم. متاسفانه پاسخ من داده نشده و به ایمیل، هم چیزی ارسال نشده. ممنون میشم توضیح بدبد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این سایت در این موارد ورود ندارد. موفق باشید

29743

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: سوالی پرسیدم بودم و منو ارجاع داده بودین به صوت جلسه هفتم از جلسات دوشنبه هاتون. اینکه باید بگذریم. قیل و قال نکنیم و... استاد چی میشه من که بلطف خدا و شاگردی شما چندین سال مبنای زندگیم روی نادیده گرفتن و دلخور نشدن بوده حالا می‌بینم بعضی اطرافیان نزدیکم هر بار به یک بهانه ای رفتارهای من رو با ظرافت و مبالغه آمیز و به صورت زشت مورد نقد قرار میدن؟ استاد دلم خیلی شکسته. انگار یه بار سنگین روی شونه هام هست و نمی‌گذاره دوباره بلند بشم. دوباره بخندم. دوباره نبینم. و این خیلی داره منو عقب میندازه!!! آخه خدا خودش گفته بود رابطه ت رو با من خوب کن تا من رابطه ت با دیگران رو درست کنم. خب من بخاطر خدا هر جا ناراحت شدم دم نزدم و گذشتم ولی الان بجای اینکه تو چشم شون محبوب بشم انگار تو سری خور فرض شدم! دلم گرفته. همین الآنم ببینم شون لبخند می‌زنم ولی دلم بی قرار شده. از خودم ناراحتم. استاد نجاتم بدین. شما واسطه این... وقت کمه، نمی‌خوام سر این چیزای کوچک بمونم. بدجور زمین گیر شدم. پرِ پرواز کدومه؟ راستی استاد بلطف خدا و رهنمود شما باب نامه ۳۱ نهج البلاغه به جلسات هفتگی مجازی مون باز شد و شروع شده... ممنونم که هستید. ولی طرف عم بکم صمی که باشه وسط بهشت هم هیچی نمی‌فهمه!! پی نوشت: جواب هاتون به ایمیلم نمیاد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً در شرایطی هستیم که قضیه همین‌طور است که ملاحظه می‌فرمایید. علت مشکل، شما نیستید، روحیه‌ی مردم طوری شده که به جای تذکر به خودشان و توجه به نفسِ لوّامه، بقیه را مقصر می‌دانند. مطمئن باشید با برخورد خوب شما، خود شما گسترش می‌یابید. موفق باشید

28511

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد بزرگوار: ببخشید می‌خواستم بدونم آیا تحمل اذیت و آزارهای همسر از جمله بداخلاقی، خساست قدرنشناس بودن، فحاشی و... اجر و ثوابی هم دارد من به خاطر وجود پسرم و غصه نخوردن پدر و مادرم وضعیت موجود را تحمل می‌کنم چون تحمل غصه خوردن مادر و پدرم به واسطه طلاق خودم را ندارم آیا از نظر شما که نفستان حق است کارم درست است آیا فرزند آوری در این محیط متشنج کار اشتباهی نیست و با توجه به اینکه همسرم اکثر موارد جلوی کارهای خیر من را می‌گیرد بعدا در قیامت بازخواست نمی‌شوم که می‌خواستی طلاق بگیری. احساس می‌کنم خسر الدنیا و الاخره می‌شوم. لطفا من را راهنمایی کنید خیلی وقتا به خدا میگم هر چه زودتر پاکم کن بعد خاکم کن چون واقعا دارم تو این دنیا عذاب می‌کشم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتش این موارد، مواردی نیست که این سایت بتواند ورود کند. این موارد باید در محکمه‌ای که دو طرف عرض دعوا می کنند مطرح شود. موفق باشید

27629

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: پای یکی از جلسات تفسیر شما حجت بر من تمام شد که باید در جهت انقلاب اسلامی و در محل خودمون کار رو شروع کرد، برگشتم روستایمان کار اقتصادی رو بر اساس فرمان رهبرمان آغاز کردم، کار پیش رفت الحمدالله اما امان از آدم های که بعضی وقت ها فکر می کنم همون درس و بحث راحت تر بود. ولی چه کنم که دلم بی قراره برای انقلاب
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر إن‌شاءاللّه خود را متوجه ارائه‌ی حقایق انقلاب اسلامی کرده باشید، خود خداوند شرایط را هر وقت لازم دید پیش می‌آورد تا شما بتوانید از گوهر انقلاب اسلامی که معنابخشیدن به بشرِ این دوران است، سخن بگویید. موفق باشید

27558

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: نظر حضرتعالی در مورد شعر زیر چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کدام شعر رفیق؟!!! موفق باشید

26975

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد عزیز: ضمن تشکر از تلاش جهاد گونه ی حضرتعالی در راستای علوم دینی و ایجاد بصیرت در جامعه ی شیعه به استحضار می رساند: بنده کارمند هستم و در شرایطی از زندگی هستم که نمی توانم کار خود را رها کرده و برای ادامه زندگی همانند طلاب ادامه راه دهم. با توجه به اینکه به برخی از پرسش کنندگان فرموده بودید بر اساس نظر علما حوزه ی علمیه نیاز به افزایش طلبه دارد و واجب کفایی می باشد خواهشمند است ارائه ی طریقی برای بنده و امثال بنده بفرمایید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه عرض شد مربوط به عزیزانی است که بنا دارند زندگی را شروع کنند. اما امثال جنابعالی با عمیق‌کردن مطالعات دینی و رعایت اخلاق فاضله، إن‌شاءاللّه می‌توانید در حوزه‌ای دیگر نقش‌آفرینی کنید. موفق باشید

26369

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد گرامی: مشکلی در مسیر خود دارم که چند سالی است به طور جدی برایم مطرح شده و نمی توانم از صحت آن سر در بیاورم و آن را به درستی حل کنم. از نعمت های الهی بوده که زیبا به دنیا بیایم، البته از نظر خودم خیلی هم زیبا نیستم که مورد توجه قرار گیرد به این اندازه. از زمانی که کودک بودم وقتی کسی در مورد زیبا بودنم صحبت می کرد خیلی حس بدی پیدا می کردم و فکر می کردم که آن شخص مرا نمی بیند و به چیز دیگری خیره شده و از درون درد می کشیدم، بعدها فراموش کردم و در جریان زندگی از یاد بردم که انسان‌ها ممکن است آدم را به اشتباه بندازند. تا چند سال پیش قبل از به دنیا آمدن فرزند دومم و تحولات روحی متعددی که برایم پیش آمد احساس بسیار قوی در درونم به وجود آمده که بیشتر کسانی که می شناسم صرفا به خاطر ظاهرم مرا دوست می دارند و متأسفانه این احساس را در واقعیت هم به اثبات رسانیده اند. پیری دارد کم کم می آید و فکر مرگ آنقدر قلبم را گاهی درگیر می کند که حسرت کسانی را می خورم که ظاهرشان مانع رشدشان نمی شود. اطرافیانم سال ها مرا در مورد خود به اشتباه انداخته اند و من هم آنچه گردو بود را مروارید پنداشتم. بعد از آشنایی با کتب شما، و بحث ده نکته معرفت نفس، تغییرات زیادی در درونم پیش آمده و وقتی می بینم که در دنیای واقعی انسان ها چگونه در مورد ظاهر افراد به خطا می روند و قضاوت ها می کنند قلبم به درد می آید. وقتی می بینم پسرم را که ظاهر زیبایی دارد بیش از دخترم مورد اکرام قرار می دهند ناراحت می شوم. هم برای دخترم که او به واسطه دختر بودن شایسته اکرام بیشتر است و هم برای پسرم که از همین کودکی انسان ها در مورد خودش او را به خطا می اندازند و گردو را مروارید نشانش می دهند. زمانی از دیدار شخصی با آیت الله بهجت می خواندم که آن شخص بینی آیت الله را در ذهن خود مورد تمسخر قرار می دهد و آیت الله بهجت به ایشان از راز دلش می گوید که برای من مهم نیست بینی ام را تمسخر کنی و می بخشم اما مواظب باش کس دیگری را مسخره نکنی بسا که تو را نبخشد. آن شخص اگر می دانست حسرت انسان هایی که زیبا هستند و دلبسته این زیبایی شده اند چقدر زیاد است هرگز به خود اجازه نمی داد حتی به ذهنش این موارد خطور کند. چه کنم؟ به انسان ها به چشم زیبایی و زشتی نگاه نمی‌کنم، اما برای خودم نگرانم این موضوع باعث شده نمی توانم به راحتی خودم و بدنم را از هم تشخیص بدهم. از طرفی وقتی می بینم دارم پیر می شوم درد زیادی احساس می کنم. نمی دانم دلبسته این جسم هستم یا نه؟ از کجا بفهمم که جسمم چقدر مانع رشدم شده؟ حسرت بیشترم از آن است که چهره دنیا را کسی خودش کسب نکرده اما در آن دنیا هر کس خودش چهره اش را رسم می‌کند و من در آن روز چگونه خواهم بود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جلسه‌ی اخیر شرح سوره‌ی جاثیه، تحت عنوان «مواجهه‌ی وجودی با عالم و احساس حضور در ابدیت» شده است. إن‌شاءاللّه سعی بفرمایید خود را در آن افق حاضر کنید. موفق باشید

35113

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام: رهبری تاکید داشتند که وزیر آموزش و پرورش مشخص گردد ولی هنوز مشخص نشده است به نظرتان این دولت در راستای منویات رهبری حرکت می کند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که رهبر معظم انقلاب مکرر فرمودند به این دولت اعتماد و امید دارند. البته تعیین وزیری در شأن آموزش و پرورش کار آسانی نیست. موفق باشید

34332
متن پرسش

سلام علیک و ریحانه. استاد عزیز متنی را برایتان ارسال کردم که امسال این حقیر کمترین راهی برای در میان‌گذاشتن آن، جز با شما نیافتم. یعنی جایی هم نبود که این یادداشت ناچیز از شخص ناچیزی را بازگو کنم. امیدوارم که این وجیزه‌ این حقیر باعث تضییع وقت آن عزیز نباشد و اگر هست از خواندنش صرف نظر کنید تا زحمتی از ما بر شما نباشد. (وفقک الله بسبحات ایامه).

 بسم الله الرّحمن الرّحیم: حاج قاسم ها و امتداد معنابخشی به تاریخِ فردای انقلاب اسلامی سخن از تقوا و سخن از حضور در عالم دینی سخنی است بس رفیع و بزرگ و شامخ که انسان در این تاریخ آن را در جبهه‌های جنگ به خوبی چشیدند، ما در آن برهه دشمن کم نداشتیم، مشکل کم نداشتیم. زیر ساخت نداشتیم، صنعت و قدرت و تکنیک را در اندازه مقابله با دشمن آن روز نداشتیم اما یک چیز بود که ما را در همان داشته‌های اندک، قدرتمند می‌کرد، آزادی می‌بخشید و احساس تعالی در ما موج می زد و آن، ساحتی از معنا و افق ایمانی‌مان بود که در صحنه زندگی‌مان حاضر و مشهود و ملموس بود. آوینی که رضوان خدا بر او باد رشحه‌هایی و لُمعه‌هایی از آن حضور را برای‌مان به تصویر کشید، اما چه کنیم که نسلِ بعد از جنگ، زبانِ فهمی که آوینی از حضور تاریخی‌مان فهمیده بود را نداشتند تا ما را با همان حضور به ادامه حیات قدسی در تسخیر عالم تکنیک و غرب مدرن، خود را ادامه دهیم و معنا را اصالت ببخشیم و خطر نهیلیسم را در زیر پوست آتشی که به زودی خاکستر می‌شود که همان تمدن رو به افول غرب می‌باشد، نسپاریم! اما چه می‌شود گفت که این فهمِ آوینی در اندیشه افق توحیدی و آرمانی امام بود که او را به این اندازه از حضور در تاریخ آخرالزمانی حاضر کرده بود و نه آوینی.

 شهیدان بسیار که آنان را اثرگذار و حاضر و زنده در ادامه حیات انقلاب اسلامی می‌بینید، فقط دلیل عمده‌اش آن است که در افق معنایی انقلاب اسلامی و تاریخ فردای انسان معنوی گام برداشتند و فهمیدند راه انسانِ فردا، از امروزِ انقلاب اسلامی می‌گذرد و بنابراین خود را در آن حاضر کردند، و نه حاضر، بلکه علاوه بر حضور، دستگیر انسان‌هایی شدند که می‌خواهند از این دردِ به استخوان رسیده پوچی مدرن، پناهگاهی بجویند؛ و این دستِ اشارت شهداست که پناهگاه امن انسان را نشان می‌دهد، پناه در پناه انقلاب اسلامی با امید به فردای قدسی در تار و پود حیات زندگی انسان ابدی. شما حاج قاسم را اگر در این بُعد و ساحت از حضور نیابید، باید بگویم که فقط او را در حد شخصیتی قدسی برای عرض ارادتی بیش‌تر تکریم نکرده‌اید. اما حاضرشدن در حیات حاج قاسم از جنس دیگری است. حضوری است به ابعاد آن‌که خودتان در همان عالَمی که حاج قاسم حاضر شده است، حضور پیدا می‌کنید و این غیر از عرض اردات و تکریم است که البته این هم لازم است اما سخن بیش از این است. لازم است تا با هم در ساحت آزادیِ حضور انسان سخن بگوییم، سخنی از جسن آزادی در سایه استقلالی که شهدا انگشت اشاره‌شان را به آن سو گرفته‌اند و بعید می‌دانم که انسان مشتاق آن اشارت نباشد. اگر نشانه این اشتیاق را از من بپرسید شما را به آن تشییع پر شکوه آن سردار ارجاع می‌دهم، آنجا که برای چند روزی انقلاب اسلامی با عالَم گشوده معنایی خویش، برایمان به ظهور آمد تا وجه دیگری از آزادی و استقلال را به شهودِ همگانی انسانِ این عصر بکشاند، اگر چه این شهود همگانی رخ نشان داد، اما باز در خفا رفت؛ و این خاصیت انکشاف حقیقت است که از وجهی گشوده است و از وجهی در خفا، و اگر انسان می‌خواهد آن شهود را ادامه دهد چاره‌ای ندارد جز آن‌که در آن ساحت و آن عالم حاضر شود و اگر ما بعد از حاج قاسم در پیِ این نباشیم که آن افقِ معنایی را امتداد ببخشیم و «خود را» و «حیات تاریخ» و «سیاست خود» را در آن حاضر کنیم، این سالگرد ها بعد از چند سال چیزی جز تکریم نخواهد بود. اما سخن ما از آن حیاتی بود که با آمدن پیکرهای این شهدا، ما و جوانان و ملت را در برگرفت و نشان از ظرفیت‌هایی بس فراتر از عالم امروزینِ جهان‌های دیگر در خود داشت که این جز با امتداد معنایی آن و حضور در آن ساحت امکان پذیر نخواهد بود.

آری! می‌دانم که از افقی روشن به الفاظی مجمل اشاره می‌کنم و مگر جز این است که ساحتِ معنا را جز با اجمال و البته ظهور اشارات در قالب عبارت نتوان بیان کرد و برای حضور در آن عالم نیازمند توجه و نظر به آن اشارت است تا در آن حاضر شویم؟ شاید برخی گمان کنند حتما باید کاری کرد، یا فعالیتی یا چیزهایی از این دست! اما می‌گویم نه! کافی‌ست تا آن اشارت را تصدیق کنید و دل را به آن توجه دهید تا شما را در برگیرد، آنگاه از آن پس این حقیقت است که شما را در بر می گیرد و با شما سخن خواهد گفت.

باز اگر شاهدی بر این سخنان بخواهید، باید بگویم که حضور در افق یا ساحت یا عالم معنا از آن جنسی است که شهدا با تصدیق آنچه بر قلب امام می‌گذشت در جبهه‌ها یا در تاریخ انقلاب اسلامی حاضر شدند و این حضور، آنان را تاریخ‌ساز کرد و در برگرفت. و این‌چنین است که می‌بینی امروز، تاریخ را و بهتر بگویم انسان‌های این نسل را رهبری می‌کند آنچنان که در تشییع پیکرهای شهدای گمنام در لرستان دیدید، یا چرا فقط شهدا؟! مگر مردم هم اینگونه نبودند که امام را تصدیق کردند و امام را با قلب خود یافتند و اینچنین حکومت طاغوت را به زمین زدند و تاریخی از معنا، آن‌ها را در برگرفت؟! آنچنان که در آن سال‌ها مردم با سبک خاص توحیدی از همان جنسِ امام با یکدیگر زندگی می‌کردند، مثل پشتیبانی‌های جنگ، مثل همراهی‌ها، مثل جهاد سازندگی.

آری! وقتی از آن وجه غافل شدیم غلبه عالم مدرن، فضای خالی توجه‌مان را که آينده قدسی بود، فرا گرفت و ما با غفلت از غیبِ انقلاب، گرفتار پوچی عالم مدرن شدیم و حالا داریم از این خلأ، فریاد می‌زنیم اما نمی‌دانیم چه بر ما گذشته یا چه مان شده است؟؟؟!!! سخن این است که انقلاب باز هر بار با اشاراتی به ما رو می‌کند آن‌هم در روزگارانی که سخت از ظلمت‌ها رنج می‌بریم و ماییم و پوچی‌های فراوان و آرزوهای دست‌نیافتنی و آزادی‌هایی که در قعر اجبارهاست، اما ما آن را به اسم آزادی پذیرفته‌ایم.

سخن از این بود که باید حاضر شد تا افق معناییِ انقلاب اسلامی جای ما را در ادامه حیات قدسی و فردایی‌مان تعیین کند و امتداد ما، فردایی برای فردایِ حیات بشر باشد، کاری که شهدا کردند و ما نباید به راحتی از آن بگذریم. شهدا از حضوری که توحید محمّدی آن را به بشر هدیه کرد به راحتی نگذشتند و خود را در نسیم روح‌بخش و آزادی‌بخش آن حاضر کردند و معنا بخشیدند. این‌که ما نتوانستیم این وجه یا این عالم از عالم انقلاب اسلامی را پیشِ روی این جوان بگذاریم تا احساس عقب‌ماندگی از آرزوهایی که مدرنیته برایش ساخته است را، آرزوهای خود نداند و از رنجِ نرسیدن، احساس پوچی نکند و دست به تلاش‌های بیهوده نزند، یا در آخر خودکشی نکند؛ نشان از ضعف انقلاب اسلامی نبود، نشان از نبودِ زبانی است که این سخن را با او در میان بگذارد. ما برای امتداد ساحتِ معناییِ انقلاب در «رسانه» و در «سیاست» و در «فرهنگ» نیاز به آوینی‌ها داشتیم تا سخن او بازتاب حضور تاریخی‌ِمان باشد و در این جنگ اَبر رسانه‌ای غرب، دست خالی نمانیم و دستِ پُر بودن‌مان را با لوازم حیات عالم مدرن نسنجیم.

آری! باید گفت که کسی برای آزادی خودکشی نمی‌کند، این جبرِ عالم پوچی است که افراد را وادار به خودکشی می‌کند. انسان‌های آزاده یا آزادی خواه، شهید می‌شوند، نمی‌میرند. آزادی، پشتوانه معرفتی و عشق می‌خواهد نه هوس. اگر در این دوران کسی به دنبال آزادی برای بشر می‌گردد باید آن را در افق آرزوی متعالیه شهدا پیدا کند، زیرا انسان، موجودی تک‌ساحتی نیست تا آن را در امتداد یا ادامه تاریخِ غرب جستجو کند و اقناع شود، بلکه انسان هویتِ کشیده‌ای از زمین تا آسمان دارد که باید او را در اتصال و آزادی ملکوتی‌اش معنا کند. اگر امروز انسان، از این پوچی رنج می‌برد به خاطر آن است که این زمانه او را افناع نمی‌کند، آنچه او می‌خواهد و طلب اوست به او نداده است، در اصل طلبکاری انسان امروز از خودش است، از این سردرگمی‌ها، از این بن بست‌های زندگی مدرن، از این وابستگی‌ها و دلبستگی‌های زندگی دنیایی است که راه به او نمی‌دهد تا آن‌گونه که می خواهد در زمین حاضر باشد و این را اگر می‌خواهید مستنداً ببینید در تشییع پیکرهای شهدا و خصوصا حاج قاسم ببینید؛ این نشان از چیست؟

 بنده کاری به تحلیل‌های سیاسیِ این تشییع ندارم، به دنبال هویت این تشییع می‌گردم، آنچنان که اشارت‌هایش را در سخنان رهبر عزیزمان می‌توان پیدا کرد، اشارت‌ها و تحلیل‌های قدسی و معناییِ پشت صحنه انقلاب اسلامی. بنابراین انسان زندگی خود را در زمین و در زندگی زمینی، مطلوب نمی‌یابد و آنچه می‌خواهد را پیدا نمی‌کند، این‌جاست که آن افق‌های معنایی و اشارت‌های قدسی جا پیدا می‌کنند و محور و محل تأمّلی می‌باشند برای سخن با انسان. اما باید زبان آن سخن را پیدا کنیم و گوشی که تشنه این سخنان است و قلبی که در انتظار این وجه از آزادیِ گمشده انسان می‌گردد، چرا که آنچنان که گفتیم انسان آماده حضور در لایه‌های برتر از افق زمین است، به آن دلیل که زمین، او را در طلبش یاری نکرد و به آنچه که می‌خواست نرساند و او را در بسیاری از بن‌بست‌های نرسیدن و آرزوهای تحقق نیافته‌اش، به پوچی رساند و حال، احساس جبر می‌کند. اما به خدا قسم! که این جبر، جبر دینی نیست و این دعوای چادر و حجاب و شریعت نیست، این بهانه پوچی انسانِ تاریخ است که هر روز در این عصر و زمان، سردرگمی‌اش را با یک چیز بهانه می‌کند وگرنه انسان در لایه‌های پنهان خودش و در آن بنیاد فطری‌اش، راه آزادی را به رهن این عالم گذاشته است و نمی‌خواهد که آن را از گرو این رهن آزاد کند، تا چشم‌اندازِ دیگری از زندگی را پیش روی خود حاضر ببیند وگرنه به نظر این حقیر، هیچ‌گاه انسان به اندازه امروز آماده ارتباط با عالم معنا نبوده است، چون هیچ‌گاه مثل امروز، کاردِ ناکامیِ آرزوهای بربادرفته غرب را نچشیده است. بنابراین امروز آوینی‌هایی می‌خواهیم تا زبان اشارتِ این، ساحتی که انسان گم کرده است باشیم و حاج قاسم‌هایی که با حضورشان مشعل امتداد این افق باشند و انتظار را اگر انتظاری در به حضورآمدن ظهور حقیقت پشت حقیقت بدانیم، انتظار را درست فهمیده‌ایم. انتظار یعنی آوینی بعد از آوینی و حاج قاسم بعد از حاج قاسم و گشودگی در دل تاریک تاریخِ آخر الزمان و حضور بعد از حضور و شهدا آیت و نماد حاضرشدن در فرهنگ انتظار می‌باشند که ما می‌توانیم نسل امروز را با زبان و سخن شهدا به آزادی دعوت کنیم، زبانی که جهان‌های دیگر از ارائه آن ناتوانند.

 اگر چه سخن، بیش از آنی است که در این جا به میان آمد ولی باید یکی دیگر از راه‌های امتداد اشارت‌های قدسی را در گفتگو و در میان‌گذاشتن این سخن‌ها با یکدیگر بررسی کرد. حسابش را بکنید این افق ها و اشارت ها و حضور ها به اشارت ها در کلام و سخن نخبگان و در عینیت رفتار سیاسی جامعه به میان آید، آن‌گاه به وضوح خواهیم دید که آزادی دیگری به میان می‌آید که وجه متعالی انسان در پی آن حاضر بود و طلب داشت..... والسلام علیک و رحمت الله

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با این‌که نمی‌دانم جنابعالی چه کسی هستید و از کدام دیار سخن می‌گویید؟!! ولی هرچه بیشتر به سطر سطرِ نوشته‌هایتان نظر می‌کنم، بیش از پیش خود را به جنابعالی نزدیک می‌بینم و فکر می‌کنم این از اسرار این تاریخ است که افراد، اگر یکی در شرق عالم است و دیگری در غرب عالم، تا این اندازه در نزد همدیگر حاضرند. جنابعالی نمونه بسیار روشنی از این قصه و از این نسل هستید و بازگوکننده سخن بسیاری از خواهران و برادرانی هستید که حتی با سکوت‌شان، همه این گفته‌های گفتنی که فرموده‌اید را می‌گویند و ما می‌شنویم. به گفته جناب آیت الحقّ محمد بلخی:

با لب دمساز خود گر جفتمی                همچو نی من گفتنی‌ها گفتمی

 از ساحتِ معنابخشی در افق ایمانی سخن گفتی و از سید اهل قلم که نه به دیروز و امروز، که به فردای ما و فردایِ فرداهای ما نظر داشت؛ یاد کردید. این است آن سرّی که در اسرار نهفته است و نسل ما به کمتر از این اسرار قانع نمی‌شود. از بنده پرسیدند در این سفر اربعینیِ سلیمانی چه یافتید؟ و بنده تنها توانستم این‌طور جواب بدهم:

            «با سلام: مگر نه آن است که «هرکه را اسرار حق آموختند/ مُهر کردند و دهانش دوختند»؟ یا باید بگوییم این جمعیتی را که ما در این دو روز دیدیم، را ندیدیم! و یا اگر دیدیم، به من بگو در این حضور، آری! در این حضور چیزی بود که بتوان با کلمات آن را وصف کرد. اصلاً مگر آن‌جا کلمات طاقت خودنمایی داشتند که به کمک آن‌ها بتوان آنچه بود را وصف کرد؟!! یقیناً اسراری در کار است و هیچ فکری امکان درک این اسرار را نخواهد داشت و اگر وصفی صورت گیرد، یقیناً آن وصف‌ها، گزارش آن اسرار نیست. و باز باید در حیرانیِ سخنی ماند که گفت: «من گنگِ خوابیده و عالم همه کر/ من ناتوان ز گفتن و خلق از شنیدنش». ناتوان از گفتنی که گنگ خواب‌دیده باید بگوید، اوج وصف‌ناپذیریِ چیزی است که او دیده است، هر چه می‌خواهیم از آنچه در این دو روز در وصف جمعیتی که با آن روبه‌رو شدیم، بگوییم؛ بیش از آن نیست که اظهار شود که «صاحب‌دل بداند آن چه حال است». و عجیب آن‌جا است که اسرار، نه‌تنها گفتنی نیست، دیدنی هم نیست، فکر کردنی هم نیست.»

اگر فرمودید حاضرشدن در حیات حاج قاسم از جنس دیگر حضور است؛ باز باید تنها منتظر ماند بدون آن‌که در انتظاری که هستیم، تصور چیزی را داشته باشم، نه! فقط باید منتظر ماند، انتظارِ امری فراتر از آنچه امروز در تصور داریم، ولی در شب قدرِ این تاریخ می‌دانیم چیزی در پیش است که نه‌تنها فرشتگان، بلکه «روح» آن فرشته فرشتگان نیز باید به صحنه آید، چیزی که در گفته‌های جنابعالی به مشام می‌رسد. گفته‌هایی که اصرار بر «اشارات» دارد، اشاراتی که به گفته جنابعالی تنها «دل» می‌تواند تصدیق کند و «جان» را در بر بگیرد تا حاج‌قاسم‌گونه، تاریخ‌ساز شویم. آری! تاریخ‌سازشدن یعنی بگذاریم همچون حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» بازگوکننده إشراقی باشیم که پیش آمده است و نگران هیچ چیز نباشیم. همچنان‌که حضرت امام فرمودند:

«مگر بیش از این است که فرزندان عزیز اسلام ناب محمدی در سراسر جهان بر چوبه‌های‌دار می‌روند؟ مگر بیش از این است که زنان و فرزندان خردسال حزب الله در جهان به اسارت گرفته می‌شوند؟ بگذار دنیای پست مادیت با ما چنین کند ولی ما به وظیفه اسلامی خود عمل کنیم.»

همه سخن و سخنِ همه دل‌ها آن‌گاه که دل‌ها زنده و بیدار باشند، یک کلمه بیشتر نیست و آن این‌که «این مائیم و خودمان» نه فردا، که همین امروز. حال باید در جستجوی خودمان به سراغ چه کسی برویم که بیشتر از خودمان، خودمان باشد. به سراغ حضرت امام رفتیم، آری! در آن دوردست‌ها در «جلالِ» او بود که فهمیدیم راه ما به سوی او است ولی همچنان زمانه پیش آمد و پیش آمد تا بالاخره با حاج قاسم سلیمانی روبه‌رو شدیم به همان معنایی که در صدر اسلام، زمانه پیش آمد و پیش آمد تا با مولایمان علی «علیه‌السلام» روبه‌رو گشتیم و دیدیم چه اندازه درذیل ولایت حضرت امام خامنه‌ای «حفظه‌الله‌تعالی»، ما حاج قاسم هستیم، یا نه! بگو: چه اندازه به این مرد در عین دوربودن و غیر قابلِ دسترس‌بودن، نزدیکیم. گویا راهی است که هرچه برویم، می‌رسیم و باز باید برویم و فهمیدیم چرا در توصیف اولیای الهی فرموده‌اند: «هُمُ السبیل».

بس است. آری! راه پیدا شد و خورشید طلوع کرد و افقی که در پیش است ما را می‌خواند، افقی که نه از آن بیگانه‌ایم، و نه به راحتی می‌توان بدان دست یافت. این قصه همه زندگی است که

 «پس عدم گردم عدم چون ارغنون ** گویدم که انا الیه راجعون» نه فردا و نه امروز، فقط در هستیِ خود که عین ربط به هستیِ هستی‌هاست. موفق باشید

33869

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار وقت شما بخیر: استاد محبت می کنید راهنمایی بفرمایید که برای شروع یک سیر مطالعاتی عمیق در زمینه معرفت النفس که ان شاء الله از مرحله ادراک عقلانی به ادراکات قلبی برسیم - از کجا باید شروع کنیم ان شاء الله؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن، با کتاب «خویشتن پنهان» کار را می‌توان جلو برد تا به بحث معاد و کتاب «معاد، بازگشت به جدّی‌ترین زندگی» برسید با شرح صوتی آن. موفق باشید

33774

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: این مسئله بنظر سئوال خیلی ها باشد: فیلمی از صحبت های رهبری در مورد آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی هست که لینک آن‌را می‌گذارم. در این فیلم رهبر انقلاب حفظه الله چند نکته می‌فرمایند که جوانان امروز نیاز به چنین شخصیت هایی دارند و تشنه اند و یا حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در مورد میرزا با تاسف می‌فرمایند متاسفانه سرم گرم آن چیز ها بودم و نتوانستم از محضر ایشان خیلی مستفیض شوم (زیرا بدنبال عرفان نظری بیشتر بودم) و ... سئوالی که پیش می آید چند است: چرا ماها مثل مردم زمان جناب میرزا وقتی می‌فرمودند ای مردم خدا غفار است و چند تن غش می‌کردند نیستیم یا مثل جناب علامه طباطبایی رضوان الله علیه که آن همه شور و آشوب پس از جذبه ایشان را فرا گرفت و بسیار بود! مسئله بر سر خراباتی یا مناجاتی شخص های قدسیه نیست، مسئله بر سر این است چقدر مگه شرایط ما بد شده که اون حالات با اون درجه ظهور ندارند و ظرفیت ما چگونه است پس؟ و اینکه رهبری می‌فرمایند به چنین شخصیت های نظیر ایشان نیاز داریم! عجیب نیست که آنهایی که مطرح چنین عرفانی بودند هم از دنیا رحلت کردند و درواقع کسی خاص به آن شکل در این دنیای بزرگ و وسیع معروف نیست تا مامنی باشه برای مردم، هرچند آیت الله بهجت فرمودند استاد زمان ما کتاب ها و خود مائیم. نمی‌توانم جمع کنم این دو را که چگونه شرایطی قرار است در تاریخ جدید پیش آید و چه بشود و اصلا سلوک هرچه پیش رویم دقیقا چگونه خواهد بود؟ یا مثلا افرادی مثل شهید بهشتی یا آوینی که هیچ‌کدام ظاهرا چنین بنایی مثل قدیمیها نداشتند و در رجوعشان به خلق و وظیفه تربیتی شان گویا چنین نکرده اند! آنچه در تاریخ جدید پیش می آید پس چگونه است؟ اصلا چطور ظرفیتی مناسب ماست یا؟. گویا حضرت امام در کلام خود شرح مراتب نفس و عالم را می‌دهند یا شرح جنود عقل و جهل و یا مشابهم! در جایی فرمودید رجوع به طلاب زیاد خواهد شد! یا در جایی فرمودید هرکس از کثرات دنیا خود را آزاد کند در دل انقلاب اسلامی ندایی آن‌را مورد خطاب قرار دهد. هیچ نمی‌دانم بالاخره چگونه است این تربیت نفوس در حالی که قطعا حضور واسطه و راه رفته در عالم لازم است. بنده که نتوانستم بفهمم یک آدم در این کثرات و شدت دوری از سلامت نفس در این دوران چگونه می‌خواهد متوجه چنین چیزهایی شود، نمی‌گویم نمی‌شود بحث سر چگونگی رجوع بنده نیازمند به شخصیتی است که باید با همه لوازم باشد. https://aspb2.asset.aparat.com/aparat-video/df1f0408fd75c9e76aff330157e039141214526.mp4?wmsAuthSign=eyJhbGciOiJIUzI1NiIsInR5cCI6IkpXVCJ9.eyJ0b2tlbiI6IjA5MGMzNDIyZTJjNDJmNGFkZGJlYzVkMmJkNDkxY2UyIiwiZXhwIjoxNjY3MzQyODQ4LCJpc3MiOiJTYWJhIElkZWEgR1NJRyJ9.QneLKHuZmm5PIHaaANlxb0VNEESzS1hXntwXYZfyorE

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرفان نظری به عنوان مباحث صرفاً عقلی توان به شورآوردن ایمان را در جان آدمی ندارد هرچند شامل معارف گرانقدری است. ولی طرح عرفان نظری در فضایی که انسان‌ها در میدان حضور در محضر حضرت حق قرار گیرند، در بسیاری موارد لازم است و همین امر منجر شد تا حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در اواخر عمر بحث شرح سوره حمد را به روش عرفانی به میان آورند. آری! اگر بدانیم افقی در پیش است، افقی که شهدا متوجه و متذکر آن شدند؛ «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد» دیگر این‌جا باید قدم در راه گذاشت و همچنان رفت تا در همین رفتن‌ها پیش آید آنچه باید پیش آید. موفق باشید

33381

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: وحدت وجود را روان و کوتاه توضیح دهید. شما کتابی ندارید که اصطلاحات عرفانی را یکجا داشته باشد و روان و مختصر توضیح دهد؟ آیا داستان انالحق گفتن حلاج درست است؟ دکتر عبدالکریم سروش و استاد ملکیان مورد تایید شما هستند، حداقل برای توضیحاتی که از اصطلاحات عرفانی می‌دهند؟ دیگه کم کم ناامید میشم از جستجو من پای رفتن به کلاس و درسی در بیرون از منزل ندارم وسالهاست خانه نشین شده ام.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. موضوع، موضوع ساده‌ای نیست که بتوان به راحتی بدان دست یابید. پیشنهاد می‌شود با سیر مطالعاتی روی سایت کار را جلو ببرید، إن‌شاءالله آن مباحث در فهم «وحدت وجود» کمک می‌کند. ۲. خودتان را مشغول افرادی که نام بردید، نکنید زیرا عملاً گرفتار نوعی پوچی و سرگردانی می‌شوید. موفق باشید

32879

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وقتتون بخیر استاد گرانقدرم. با توجه به حدیث یابن جندب پس انداز کردن هم از غفلت هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌جایی که برای رفع مشکلی نباشد، پس انداز یعنی چه؟! چرا به نیازمندانش نرسانیم تا وسعت بگیریم؟ موفق باشید

نمایش چاپی